بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شخصیت‌ها

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35116
متن پرسش

سلام استاد: امیدوارم حالتون خوب باشه. چرا ما بعد از دفاع مقدس گرفتار افراطی به تفکر توسعه و غرب زدگی شدیم و زندگی توحیدی که داشت شروع می شد از دست مان رفت؟ چه ناسپاسی از سوی ما مردم صورت گرفت که به این ظلمات گرفتار شدیم و هنوز هم آثار نکبت بار آن را با گوشت و پوست مان حس می کنیم؟ یا اینکه شما معتقدین سیر طبیعی بوده و فقط امتحان الهی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! متأسفانه تفکرات آقای هاشمی و جریان فکری ایشان حقیقتاً نسبت به انقلاب، مانند همان نسبتی بود که سقیفه برای اسلام پیش آورد که همان وجه انحرافی نسبت به اهداف اسلام و انقلاب می‌باشد و باید خدا را شکر کرد که در رابطه با انقلاب، حاکمیت، از طریق مقام معظم رهبری ادامه پیدا کرد. در همان سالها که آقای هاشمی ریاست جمهوری را به دست گرفتند بنده آن سخنرانی مشهور را عرض نمودم که: «چه شد که کار به قتل امام حسین «علیه‌السلام» کشیده شد؟» و آن با جریان آقای هاشمی تطبیق داده شد و البته طرفداران ایشان هزینه‌های سنگینی به گمان خودشان برای بنده ایجاد کردند که تلافی کنند. موفق باشید

35107
متن پرسش

با عرض سلام خدمت شما: استاد بزرگوار دیشب ۲۰:۳۰ حضور رهبری در غرفه کتاب، خانمی بود که موهایش بیرون بود، چرا رهبری تذکر ندادند که مو هایش را بپوشاند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً طبق عرایضی که در جواب سوال شماره 35085 عرض شد باید شرایط تذکر فراهم باشد وگرنه موجب سرخوردگی می‌شود و جالب است که همان خانم بعد از ملاقاتی که با رهبر معظم انقلاب داشتند می گوید: «حس دلنشین پدر و دختری را با حضرت آقا تجربه کردم و ممکن است تا آخر عمرم دیگه این حس رو تجربه نکنم ...» در حالی که اگرحضرت آقا آن فضا را با تذکر خود به هم زده بودند چنین نتیجه‌ای حاصل نمی‌شد. موفق باشید

35096
متن پرسش

سلام استاد عزیز وقتتون بخیر: من همونی هستم که سوال ۳۵۰۵۶ رو پرسیدم استاد چطور باید این تغییرو ایجاد کنم؟ یعنی باید چیکار کنم که برای آینده آماده باشم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان نحوه حضوری که حضرت امام خمینی و رهبر معظم انقلاب مقابل ما می گشایند، موجب حضوری دیگر خواهد شد. در این مورد خوب است به عرایضی که در رابطه با سوره «الضحی» و سوره «اللیل» شده و روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید

35077
متن پرسش

سلام محضر استاد بزرگوار: گاهأ در بین سؤالات می‌بینم که دوستان دور تر از اصفهان، تقاضا دارند که شما برایشان دوره برگزار کنید یا کسی را از شاگردان معرفی فرمایید و به ذهنم آمد که اگر وقت جنابعالی اجازه نمی‌دهد، چنانچه شما صلاح و مصلحت می‌دانید جناب آاقای حاج آقا موسویان را که در نقاط مختلف کشور دوره های معرفتی برگزار می‌کنند را به دوستان معرفی فرمایید. مستحضر هستید بنده که در خدمت استاد موسویان گاهأ ایشان را همراهی می‌کنم اگر جمعی باشند که طلب دوره معرفتی داشته باشد فکر کنم جناب حاج اقا موسویان موافقت فرمایند (البته اگر شرایط دوستان در خواست کننده برایشان مقدور باشد). جهت هماهنگی شماره اینجانب را اعلام فرمایید. پناهپوری ۰۹۱۳۲۲۰۸۶۶۰ با تشکر فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد خوبی است . امید است که کاربران عزیز مدّ نظر قرار دهند. موفق باشید

35076
متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: دوست بزرگواری مطلبی را در سؤال شماره ۳۵۰۵۰ مطرح فرموده بودند که لازم دیدم نکاتی را بر حسب وظیفه به سمع و نظر برسانم ۱. چرا به حسب وظیفه؟ چون سؤال کننده محترم حرف از مقلدین زدند و شما هم نمی‌توانید زبان مقلدین باشید پس طرف خطاب امثال بنده هستند. ۲. بنده کمترین که جزو شاگردان قدیمی حضرتعالی نیستم اما به دلیل ارتباطی که با شاگران متقدّم شما دارم آنها را بسیار بسیار متدین، فاضل، اهل علم، باسواد، اهل دقت، با صفا و ملّا به معنای واقعی آن می‌بینم که عمومأ وجود بین هستند یعنی به خود خود هست وصل هستند و عارفانی بی هیاهو و گمنام در عرفان هستند. ۳. باز یاد آور می‌شوم که بنده کمترین هم که بهره ناچیزی از محضر شما و شاگردانتان[ که اسمی از آنها نمی برم]، برده ام اگر مسئله تقلیدی باشد که وا اسفا که به قول معروف نمرده به فتوای من نماز بخوانید که خدای ناکرده ما بخواهیم افرادی باشیم که بخواهیم مانند رایانه جمع اطلاعات کنیم. ۴. فقط افراد شاکر واقعی می‌دانند که شما، به مخاطبین خود عالَم می‌دهید و این غیر از دادن اطلاعات هست. ۵. بزرگان علم که واقعأ کارشناس هستند به خوبی می‌دانند که شما شاگرد خوب قران و نهج البلاغه و شاگرداهل بیت ـ علیهم صلوات الله ـ و شاگرد مکتب امام بزرگوار ـ رحمة الله علیه ـ هستید و چنین فردی ( شما) اگر بخواهد که شاگردانش از او تقلید کنند معاذ الله ظالم است (و حاشا و کلا) چنین باشد. والسلام. پناهپوری

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید به این نوع سخن ها حساس بود. در نظر بگیرید آن منتقد محترم حتی متوجه رابطه ذاتی بین علت حقیقی و معلول آن علت هم نمی باشند. موفق باشید

35069
متن پرسش

سلام استاد وقت بخیر: کلیپی دیدم مبنی بر اینکه آیت الله بهجت فرمودند قبل فلسفه باید کلام خوند و الا منحرف شدین تقصیر خودتان است. خواستم نظرتون رو درمورد این حرف بفرمایید و اینکه آیا فلسفه به تنهایی ممکن است موجب انحراف شود؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم، فلسفه بخصوص فلسفه صدرایی که عملاً یک نوع کلام به حساب می آید موجب انحراف نمی شود ولی سخن آیت الله بهجت در این است که بالاخره ابتدا باید عقاید خود را بر مبنای عقل و استدلال محکم نمود و در بستر همان عقاید، سراغ فلسفه رفت. موفق باشید

35068
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: یک سوال اساسی ذهنم را مشغول کرده و آن سوال اینست که آقای خامنه ای آیا از مشکلات مردم خبر دارند یا خیر؟ در هر صورت بلی یا خیر واویلاست و مصیبت و سو عاقبت برای ایشان و سوال دوم اینکه شما در یک فایل های صوتی فرمودین جهان مملو هست از مولکول های فعال و زنده که در ارتباط هستند الان وارد هر مغازه ای که میشی تو هر خیابون و کوچه ای و برزنی هر جمع خانواده ای نفرین می‌کنند به آقای خامنه ای از ته دل و مسوولین مملکت آیا به نظرتون اینا تاثیر می‌گذاره؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً رهبر معظم انقلاب با آن بصیرت خاصی که خداوند به ایشان عطا کرده، با عمق جان از آنچه فعلاً جامعه گرفتار آن هست، اطلاعات کافی دارند و علت آن را و ریشه های آن را به خوبی می دانند. و تنها با درایت و هوشیاریِ ایشان است که إن شاءالله جامعه از این معضل عبور می کند و البته مردم باید متوجه باشند خودشان منشأ این مشکلات نباشند تا تدبیرات رهبری و رهنمودهایی که ایشان جهت این نوع مشکلات متذکر می شوند، تأثیر خود را بگذارد. موفق باشید

35066
متن پرسش

سلام استاد: برای اینکه مباحث شما رو بچه های ما بتونن شروع کنن چه کنیم؟ پسرم۱۰ سالشه بشدت علاقه به مطالعه داره. میخوام سوقش بدم با این سمت. آیا مباحثی مناسب سن اونها پیش بینی کردین استاد بزرگوار؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءالله کتاب هایی مثل «جوان و انتخاب بزرگ» و یا «چه نیازی به نبی» که روی سایت هست و یا کتاب « داستان راستان» از مرحوم شهید مطهری در این موارد می تواند مفید و موثر باشد. موفق باشید

35059
متن پرسش

سلام علیکم: استاد بزرگوار، این روزها از مغازه ها و بازارها تا تاکسی ها مردم به آقا، این سید بزرگوار و نجیب و مخلص فحش می‌دهند و بد و بیراه می‌گویند و من گریه‌ام می‌گیرد. اما نمی‌دانم در آن موقعیت چه کاری از دستم برمیاید و با اشک در چشم و سر پایین مستاصل برمی‌گردم. سوالم از حضرتعالی این است که در چنین موقعیت هایی آدم چه کار باید بکند؟ چه راهبردی را باید پیش گرفت؟ تکلیفم چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بالاخره شرایط، شرایطِ امتحان است و مسلماً انسانهایی که نسبت به هدایت خود حساسیت لازم را به کار نبرده باشند، به صورتهای مختلف گرفتار دامهای شیطان می شوند و انواع هلاکتها برایشان پیش می آید و این جا است که باید در واقع خودشان را ملامت کنند. البته اگر طالب تذکر و هدایت باشند، می توانید به آن ها تذکر دهید وگرنه آنچه برایشان می ماند پشیمانی است و باید خودشان خود را ملامت کنند. موفق باشید

35048
متن پرسش

با سلام خدمت حاج آقا، استاد بحثی که خانم لطفی راجع به رجعت الان د رکانالشونه، بنده روی قبور شهدای گمنام هم می‌بینیم نوشته رجعت، این رجعت بالون رجعت یکیه؟ حاج آقا ما کجاییم؟ باید کجا باشیم، شما گفتید این که در تلویزیون برنامه پس از زندگی میگه اینا برگشتن این طور نیست من تو این زمینه مطلب میخام. صحبت حجه الاسلام عابدینی هم گوش دادم, استاد مطلب دیگه یکی از کتابهای علامه حسن زاده راجع به انواع سلسله سادات بود، همش میگم علامه چی میدیدن؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک نوع رجعت، رجعتی است که فرد متوفی دوباره به دنیا برمی گردد تا در نهایتی که باید حاضر شود، حاضر گردد و یک نوع رجعت، رجعت فکر و فردی است که رحلت کرده و یا شهید شده. آری! ممکن است حاج قاسم سلیمانی به صورت رجعت نوع اول، رجعت نکند ولی در آینده از نظر فکری، حاج قاسم ها داریم به عنوان روح و روحیه ای که ایشان در خود داشتند. موفق باشید

35046
متن پرسش

با سلام: من در هر جای اینترنت جستجو کردم که یک مناظره از شما در باره اعتقادات تان بیابم، اما ندیدم. شما چرا با مخالفان خود مناظره ندارید؟ نکند می‌ترسید ؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه اکثر این مناظره ها همان جدال و یا مراء است. پیامبر«صلوات الله علیه و آله» فرمودند: هيچ بنده اى به کمال ايمان نمى رسد مگر اينكه مراء را ترك گويد هر چند حق با او باشد». آن حضرت در حدیث دیگری می فرمایند: «مؤمن مراء نمى كند، و من در قيامت از مراء كننده شفاعت نمى كنم». امام علي (ع) در این رابطه می فرمایند: «مراء سبب کينه و تفرقه بين برادران مى گردد». امام صادق (ع) می فرمایند: «مراء از اخلاق ابليس است و مراء كننده به موقعيت خود و ديگران جاهل، و از حقايق دين محروم مى باشد». در حديثى دیگر می فرمایند: لايَسْتَكْمِلُ عَبْدٌ حَقِيقَةَ الاْيمانَ حَتّى يَدَعَ الْمِراءَ وَ اِنْ كانَ مُحِقّاً.  هيچ بنده اى از بندگان خدا حقيقت ايمان را به كمال نمى رساند مگر اينكه مراء را ترك گويد هر چند حق با او باشد. اشاره به اينكه جر و بحث هاى لجوجانه ای كه براى اظهار فضل و برترى جويى انجام مى شود، حتى در مسائل حق، سبب سقوط انسان در مبانى عقيدتى و اخلاقى مى شود. موفق باشید

35034
متن پرسش

با سلام و درود: بنده که استاد نیاز ارجاع به محسن خاکی نداشتم که ادرس دادین من مرادم شما هستید و از شما راهنمایی خواستم من برنامه های صوتی و گفتاری شما را می‌یبنیم و مطالعه می‌کنم ولی خیلی وقته می‌بینم که انقلابیونی مثل شما و آقای پناهیان و امثالهم کلا نهج البلاغه را کنار گذاشتند و روی آوردن به آیات و سوره های عذاب و مبارزه و... چهل و اندی ساله که ما شدیم مدعی العموم کسانی که اصلا شیعه را قبول ندارند و کشور و ملت و چند نسل خودمون را به باد دادیم و سوزوندیم امروز عمل به دستورات حضرت علی (ع) کلا محجور واقع شده و اگر به فرض حال آن حضرت امروز این فرمایشات را می‌داشتند مسلما محضور می‌شدند به قول آن دوستمون سوال کننده محترم یک دوره درس اگر برای استاندار و فرماندار و ۲۳ نماینده اصفهان برگزار بشه خیلی بهتر جواب میده. با احترام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً همان‌طور که مکرر عرض شد در این موارد باید به جهت‌گیری کلی نظام نظر داشت که در عین وجود این‌همه موانع داخلی و خارجی به جهت مدّنظرقراردادنِ اهداف عدالت‌طلبانه حضرت علی «علیه‌السلام» نظام، در کلیّت خود مواظب است انحرافاتی که پیش آمده، نهادینه نشوند و پیشرفت در این زمانه به این معنا است و در همین رابطه مقام معظم رهبری در سخنان‌شان با نیروهای مسلح نکات دقیقی را مطرح فرمودندکه خوب است به آن نکات توجه شود تا در بصیرت تاریخی قرار گیریم https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=52531 موفق باشید

35016
متن پرسش

سلام علیکم استاد خسته نباشید: استاد عزیز بنده وقتی یک سری تبعیض ها و ناعدالتی ها و تسامح ها می بینم کم کم احساس ناامیدی می کنم وقتی تمام خیانت های سلبریتی ها را می بینم و از طرف وزارت ارشاد تشویق می شوند و پروندشان پاک سازی می شود و از طرف قوه قضائیه هیچ برخوردی نمی شود و با پارتی بازی در نهادهای دولتی برای اینها کارت بازرگانی صادر می شود و در رسانه ها هم ابلاغ می کنند و یا پرونده اخذ رشوه خودرو شاسی بلند نمایندگان مجلس که بازرسان دولتی تایید کردند و از طرف قوه قضائیه محاکمه نمی شوند! یا اینکه شخصی مثل محسن برهانی و زیبا کلام انقدر لجن پراکنی می کنند و از اساتید دانشگاه هستند و..‌.این همه تسامح و معیارهای ذوقی و ...ما را در مقابل تبیین حقانیت انقلاب در نقابل مردم خلع سلاح می کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال‌کننده محترم یعنی سؤال شماره 35014 عرض شد؛ هنر انقلاب اسلامی آن است که مواظب است این نوع انحرافات برای خود تعریفی آبرومندانه پیش نیاورد و حساسیت جامعه را نسبت به این نوع انحرافات از بین ببرد و این‌جا است که معنای امیدواریِ مقام معظم رهبری و توصیه ایشان به امیدواری معنا می‌دهد، از آن جهت که با روشی حکیمانه و مدبرانه سعی می‌کنند بدون درگیریِ مستقیم از چنین افکار و چنین افرادی عبور کنند وگرنه: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب؟». موفق باشید

34971
متن پرسش

سلام خسته نباشید: مدت ها بود با اسمی به نام «عبدالله مستحسن» آشنا شده بودم و تفسیری که از مباحث قرآنی شنیده بودم از ایشان، بسیار جالب و دلنشین بود. بعدها که در سایت شما و سخنرانی بعضی از شاگردان شما اسم ایشان را شنیدم بسیار کنجکاو شدم در مورد ایشان و با توجه به اینکه اسم ایشان مستعار بود شروع به جست و جو در مورد ایشان کردم. بطور اتفاقی با گروه فضای مجازی شاگردان ایشان آشنا شدم اما در کمال تعجب دیدم آخرین پستی که در کانال فضای مجازی شاگردان ایشان گذاشته شده است مطلبی است در نقد ولایت فقیه!!! پس از تعجب فراوان با ادمین کانال ارتباط گرفته و علت ماجرا را جویا شدم. ایشان فرمودند مدت ها با آقای مستحن که در سنین پیری بسر می‌برند حشر و نشر داشتیم که در خلال یکی از موضوعات که نظر ایشان را در مورد ولایت فقیه دیدیم از ایشان جدا شدیم و ایشان الان با شاگردانی که نظر ایشان را در مورد ولایت فقیه قبول دارند ارتباط دارند!!! البته ایشون فرمودند آقای مستحن با افراد گرایشات سیاسی چپ ارتباط دارند. بنده آدرس کانال جدید شاگردان آقای مستحسن را پیدا کردم و شروع به مطالعه کردم که دیدم پست های بسیار زیادی در نقد ولایت فقیه و مقام معظم رهبری وجود دارد. بسیار تعجب کردم و به ادمین کانال پیام دادم این ها نظرات شخصی شماست یا نظر آقای مستحسن؟! شاگردان ایشان فرمودند خیر نظر ایشان همین هست و ایشان نقد های بسیار جدی به ولایت فقیه دارند. صوتی هم از آیت الله گرامی فرستادند که از آقای بهجت نقل قول کردن که آقای بهجت با تمسک به حدیث امام صادق علیه‌السلام در مقدمه صحیفه سجادیه، آقای بهجت معتقد بودند مبارزه و انقلاب برای رفع ظلم به جایی نمی‌رسد. (صوت آقای گرامی موجود هست) علی ای حال بنده باز تحقیق کردم و به جزوه ای رسیدم که آقای مستحن به بهانه نقد کتاب آقای علی یعقوبی به نام چهل شب با کاروان حسینی، منتشر کرده اند (در سال ۹۰). آقای مستحسن در فصل آخر کتاب که صراحتا انقلاب و امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری را به چالش و نقد می‌کشن و می‌گویند نظر آخوند خراسانی صحیح هست و این حکومت (انقلاب اسلامی) هم در امتداد حکومت صفوی و قاجار و پهلوی هست و در راستای حدیث معصوم علیه السلام می‌باشد که قبل از ظهور از هر قشری باید به حکومت برسند تا زمان ظهور ادعا نکنند ما اگر حکومت داشتیم بهتر عمل می‌کردیم. البته ایشان این جزوه را با نام مستعار «ابراهیم حنیف» منتشر کردند. یکی دیگر از اسم های مستعار ایشان ابراهیم حنیف می‌باشد که بعضی از جزوه ها را با این نام منتشر کرده اند. علی ای حال با شناختی که از شما و شاگردانتان و ارادتان به انقلاب اسلامی دارم لازم دیدم این مباحث را با شما در میان گذاشته تا با احتیاط بیشتری از ایشان نقل قول کنید تا ایشان به یک منبع فکری تبدیل نشود. چون رفته رفته نظرات ایشان در باب ولایت فقیه دارد بیشتر منتشر می‌شود و اگر افراد جذب تفاسیر قرآنی ایشان شوند ولی آنطرف قضیه را ندانند ممکن است بعدها با آشنا شدن با نظرات سیاسی ایشون دچار شک و شبهه شوند. لازم دیدم این نکته را خدمت تان عرض کنم. اگر اطلاعات بیشتری خواستید در خدمت هستم التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر از جنابعالی. بنده در جریان آنچه در رابطه بحث «ولایت فقیه» و نگاه آقای مستحسن است نبودم. البته رویهمرفته بنده ایشان را در معارف دینی فردی متوسط می‌دانم و با توجه به آنچه می‌فرمایید انتظار است رفقا نسبت به این نکته تحقیق نمایند و البته از همان ابتدا این شبهه برای بنده بود که معنای نام مستعار و یا نام‌های مستعار در این زمانه به چه معناست! در حالی‌که ما با استوانه‌های تفکری مانند حضرت امام و علامه طباطبایی و شاگردان محترم آن دو بزرگوار روبرو هستیم. موفق باشید

34960
متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: لطفا اسامی تمامی نویسندگان که مورد تاییدتان هستند بیان کنید. در هر زمینه عرفان، فلسفه، غرب شناسی. اسلام شناسی. چه نویسندگان داخلی چه غربی. کاش لیستی تهیه می‌شد که تشنگان علم سردرگم نبودند که به چه کتاب و کسی مراجعه کنند. مثلا آقای عبدالکریم سروش. ملکیان واقای بازرگان... به نظر خیلی فهیم هستند ولی حرفهای ضد و نقیضی دارند اغلب!! کاش کسی شما را و قلم شما را به دانشگاهیان و دانشجوها معرفی می‌کرد. یا حداقل اسمی و قطعه ای از کتاب‌ها و قلم شما در کتاب درسی دانش آموزان در هر مقطعی برده می‌شد. که چراغ هدایتی باشید برای هر کسی که خود بخواهد ولی راه نداند. من که خیلی گشتم و با وجودی‌که اهل مطالعه ام، تا دوستی شما را به من معرفی نکرد، عمرا اگر تا آخر عمرم با شما آشنا می‌شدم. چرا اینقدر نویسندگان خوب در این کشور غریب اند!!! واقعا چرا؟ ما که ادعای مسلمانی داریم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده که قابل نیستم. حقیقتاً معرفی نویسندگان قابل اعتماد در مواردی که می‌فرمایید کار مشکلی است و همان‌طور که متوجه شده‌اید متأسفانه آقای دکتر سروش و آقای ملکیان مخاطبان خود را در نهایت، به نوعی نیست‌انگاری گرفتار می‌کنند. به این فکر باشید که بالاخره با آثار علامه طباطبایی و حضرت امام و شاگردان آن‌ها مرتبط شوید. موفق باشید

34949
متن پرسش

سلام: نظرتان در مورد نسبت بین اخلاق و دین چیست؟ آیا دیدگاه استاد پناهیان در این زمینه درست است؟ آیا اخلاق همان دین نیست؟ آیا تقوا (که آقای پناهیان روی ش خیلی تاکید دارند)، رعایت اخلاق نیست؟ خدا به شما خیر کثیر عنایت کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که خداوند می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (بقره/۲۱)  پس با حضور در میدان دینداری، شخصیت انسان، شخصیتی می‌شود که خود را نسبت به دره‌های سقوطِ انسانی حفظ می‌کند و این همان تقوا است و این همان دین است و دین و اخلاق و تقوایی که موجب بصیرت انسان می‌شود. موفق باشید

34941
متن پرسش

سلام استاد: خداوند به لطف و کرمش بر توفیقات جنابعالی بیفزاید. استاد بنده وقتی به فعالیت های جبهه مقابل اسلام و انقلاب و نظام نظر می کنم گاهی دچار وحشت و نگرانی میشم! واقعاً نظام و انقلاب‌ در برابر این همه هجمه و تقابل فکری و رسانه ای و انبوه شبهاتِ دشمنان بر ضد اسلام و انقلاب و نظام، تا کجا دوام خواهد آورد؟ مثل موریانه های بیشماری به جان ریشه ی درخت نظام افتاده اند و همچنان مشغول جویدن هستند. آیا در جهان حکومتی وجود دارد که به اندازه جمهوری اسلامی در معرض فشار و تنگنا از تمام جهات باشد؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به عقیده بنده بحث در کلیّت‌اش تقابل جبهه باطل با جبهه حق است و حقیقتاً این بهترین شرایط برای تعالی جبهه حق می‌باشد از آن جهت که در این موارد است که خداوند به صورت خاص به صحنه می‌آیند و با توجه به این امر رهبر معظم انقلاب در این رابطه موضوع «انتظار» را به‌خوبی و به صورت همه‌جانبه در دیدار رمضانی با دانشجویان مطرح فرمودند که خوب است کمی به جمله ایشان توجه شود:  موفق باشید

مسئله‌ی «انتظار فرج»؛ یکی از مبانی مهمّ این مبانی فکری و دینی ما انتظار فرج است. انتظار فرج یعنی همه‌ی سختی‌ها قابل برداشته شدن و برطرف شدن است. نه اینکه بنشینید انتظار بکشید؛ [بلکه] دل شما  گوش‌به‌زنگ باشد. همین‌طور که در قضیّه‌ی حضرت موسیٰ به مادرش گفته شد: اِنّا رادُّوهُ اِلَیکِ وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین‌؛(۷) این بچّه را به تو برمی‌گردانیم و او را هم از مرسلین قرار می‌دهیم و نجاتتان خواهد داد؛ این، بنی‌اسرائیل را مستحکم کرد. بنی‌اسرائیل در مصرِ فرعونی، سالهای متمادی، مقاومت کردند؛ البتّه بعد خراب شدند، امّا سالها مقاومت کردند. همین مقاومت بود که موسیٰ را آورد و حرکتش را آغاز کرد و دنبال او راه افتادند و به نابودی فرعون و فرعونیان منتهی شد؛ این، انتظارِ فرج است. انتظار فرج یعنی انتظار برطرف شدن همه‌ی نقصهایی که شما الان گفتید؛ ده برابر این هم نقص وجود دارد که شما نگفتید. انتظار فرج یعنی این، یعنی آماده بودن، فکر کردن، بن‌بست نپنداشتن؛ بن‌بست‌انگاری خیلی چیز بدی است. این معنای انتظار فرج است؛ اینها را بایستی در نظر داشته باشید.
البتّه خدای متعال در قرآن مکرّر گفته؛ «کَتَبَ اللهُ لَاَغلِبَنَّ اَنا وَ رُسُلی». «کَتَبَ اللَه» یعنی قانون قطعی خدا است که راه پیغمبران غلبه پیدا خواهد کرد و دیگر بحثی ندارد.

34940
متن پرسش

با سلام: نظرتون‌راجع به صحبتهای آقای خامنه ای در باره رفراندم چیست؟ دیروز گفت رفراندم یعنی چه و مگر مردم قدرت تحلیل همه مسایل را دارند؟ درکجای دنیا اینکار رو می کنند و... ۲۰ خرداد ۹۷، آقای خامنه ای در دیدار با دانشگاهیان گفت: «دموکراسی و مراجعه به آرا عمومی یک شیوه مدرن و پیشرفته است که همه دنیا قبول دارند" و گفت پیشنهاد ج.ا به عنوان یک حکومت منطقی این است که «برای تعیین نوع حکومت کشور فلسطین به افکار عمومی مردم فلسطین مراجعه کنید و یک رفراندوم راه بیندازید» و در نهایت از جامعه جهانی پرسید: آیا این نظر بدی است.»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی موضوع مهمی که سرنوشت یک نظام به آن مربوط است را باید رفراندم تکلیف آن را روشن کند؛ این غیر از آن است که هر جریانی برای هر موضوعی که به نظرش مهم می‌آید، پیشنهاد رفراندم کند و بنا به پیشنهاد آن دانشجوی محترم در هر موضوعی رفراندم کنیم تا اختلاف پیش نیاید. در این این صورت نه‌تنها رفراندم دائمی موجب تشنج جامعه می‌شود، بلکه دیگر جایگاهی برای پارلمان نمی‌ماند. موفق باشید

34939
متن پرسش

با سلام و عرض ادب محضر جناب آقای طاهرزاده: نظر حضرتعالی در باره سخانان دیروز آقای خامنه ای چیست؟؟ رهبر: «کجای دنیا این کار را می‌کنند؟ مگر همه مردم که باید در رفراندوم شرکت کنند امکان تحلیل آن مسئله را دارند؟ این چه حرفی است؟!» صرف نظر از اینکه کجای کار ما شبیه کار عقلایی سایر بلاد دنیاست و اینکه از قضا در همه کشورهای دمکراتیک، مراجعه به رای مردم و رفراندوم در موضوعات‌ مهم در محیطی کاملاً آزاد و بدون فیلتری چون شورای نگهبانِ منصوب نظام انجام می شود، اما در صدد این بودم که در خصوص این جملات رهبری از منظر چگونگی ارتباط نظام با مردم ایران چیزی بنویسم که دوستی عزیز (که روحانی است و البته بدلایلی لباس غیر روحانی بر تن دارد) برایم نوشت: «واقعا تعحب کردم از این بیان رهبری، هرگز این نحو موضع گیری را از ایشان انتظار نداشتم. معنی صریح این بیان رهبری این است که مردم شعور و فهم سیاسی و قدرت تحلیل مسایل مربوط به خودشان را ندارند، در حالی که از همین مردم‌ «نفهم‌» برای شرکت در انتخابات خبرگان رهبری برای موضوعی حیاتی مثل «تعیین رهبر» دعوت می کنیم و اصرار داریم که‌ همه واجدین شرایط در انتخابات و تعیین سرنوشت خودشان شرکت کنند ولی برای رفراندم‌ در موضوعات خاص «مثل حجاب اجباری» که فهمش به مراتب برای عموم‌ مردم راحت تر است به عقیده ایشان این مردم صلاحیت و‌ فهم و‌ قدرت درک و تحلیل مسایل را ندارند. به نظر من این بزرگترین اهانت و تحقیری بود که تا کنون از سوی بالاترین مقام رسمی و مذهبی کشور به فهم و شعور ملت خودش شده است.» (پایان نقل قول) با نظر این دوست اندیشمندم موافقم و تصور می کنم اگر تا کنون نظام در عمل در مسیر جدایی از ملت گام بر می داشته اما با این اظهار نظر صریح رهبری آخرین گام در اعلام رسمی جدایی نظام از مردم برداشته و گفتار و رفتار نظام منطبق بر هم شده و تکلیف خود را با مردم روشن کرده است‌. فقط باید منتظر ماند تا ببینیم مردم‌ چگونه تکلیف شان را با نظام روشن و تسویه حساب می کنند! ۱- با فرض قبول اینکه عامه مردم ایران صاحب تحلیل نیستند و قدرت فهم مسائل مربوط به خود را ندارند! اما این توقع زیادی نیست که نظام نیز بپذیرد رفراندومی را در سطح اهل اندیشه و تامل مثلاً دانشجویان و همه ی آنان که تحصیلات دانشگاهی دارند برگزار نماید و نه در همه موضوعات مبتلاء به کشور بلکه فقط در سه موضوع ذیل برگزار کند: الف: حذف قدرت مطلقه از قانون اساسی. ب: توافق و تعامل با دنیا بجای درگیری و تنش و تعهد به انجام برجام. ج: حق آزادی پوشش و رفع حجاب اجباری. انگار باید به پایان سلام کرد! وروزی امام فرمودند: مبزان رای ملت است ابن شعار مرد و باید ظهور دیکتاتوری را شاهد باشیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث رهبر انقلاب در این بود که مگر می‌توان در مسائل گوناگون، کشور را وارد رفراندم کرد؟ از آن جهت که هرکس و هر جریانی می‌تواند به بهانه‌ای پیشنهاد رفراندم در موضوعی که به نظرش می‌آید، بکند. این‌جا است که هم رفراندم تبدیل می‌شود به امری پیشِ پا افتاده و هر روز آقای مولوی عبدالحمید پیشنهاد رفراندم می‌کند و هم جایگاه مجلس که بنا است موضوعات مبتلا بهِ جامعه را طی قوانین، مورد بررسی قرار دهند؛ مختل می‌شود. موفق باشید

34937
متن پرسش

سلام و درود خدمت شما استاد عزیز و دلسوز: اعتکاف شما قبول باشد ان شاءلله. استاد چند سول از محضرتان داشتم اولا سوالات توسط خود حضرتعالی جواب داده می شود؟ و ثانیا کتابهای شما چون اثر ماندگاری دارد بهتر نیست به صورت گالیتگور چاپ شود؟ و اینکه استاد عزیز نهج البلاغه منتقد حکومت فعلی می باشد. چه اصالت و سند نهج البلاغه را قبول داشته باشیم یا نداشته باشیم که مسلما داریم، آيا اصلا شيوه حكومتدارى آقای خامنه ای هيچ شباهتى به حكومتدارى امام على ابن ابیطالب علیه السلام در نهج البلاغه دارد؟ حكومتى كه در پى گسترش شيعه در جهان است، آيا خودش تاب تحمل مفاهیم كتاب نهج البلاغه را دارد؟ فقط خواندن نامه علی امام اول شیعیان به مالک اشتر یا عثمان ابن حنیف کافی است تا عدم شباهت حکومت آقای خامنه ای را به حکومت علی در نهج البلاغه دریابیم. جمهوری اسلامی نه با حقوق بشر می خواند و نه با دموکراسی و نه با نهج البلاغه امام علی (ع) من شخصا اعتقاد دارم که چنانچه امام علی علیه السلام الان ظهور و حضور داشتند و نهج البلاغه را می‌نوشتند مجوز چاپ که نمی‌دادند هیچ ایشان را بازداشت و زندانی می‌کردند. بخدا استاد واقعیته. شما هم قبول بفرمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با توجه به سوابق اجرایی که داشته‌ام و با نظر به تنگناهای تاریخی که در سال‌های گذشته حتی سال‌های دوران قاجار و پهلوی برای‌مان پیش آمده؛ بر این باورم که رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله‌تعالی» با درایتِ خاص خود تلاش دارند جامعه را به جایی برسانند که مولای‌مان حضرت علی «علیه‌السلام» چنین تلاشی داشته‌اند. واقعاً درک حضور تاریخیِ این مرد الهی با چنین سعه صدرِفوق‌العاده‌اش معجزه خداوند است و حقیقتاً انسان احساس حیّ و حاضربودنِ امام زمان «عجلَ الله‌تعالی‌فرجه» را در مددهایی که به ایشان می‌شود، احساس می‌کند. موفق باشید

34936
متن پرسش

سلام استاد: مشغول مطالعه تفسیر تسنیم هستم و همزمان صوتهای استاد جوادی آملی را هم گوش می‌کنم آیا این تفسیر مرا از معارفی که در فلسفه و عرفان هست بی نیاز میکنه یا نه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست در کار خوبی حاضر شده‌اید و برکات زیادی نصیب شما می‌شود. در ادامه، در فهمِ فلسفه صدرایی و عرفان، آماده‌تر خواهید شد. موفق باشید

34935
متن پرسش

سلام و ادب: وقت شما بخیر. استاد این فرمایش شما که فرموده اید: علامه حسن زاده آملی تولدها در پیش دارد به چه معناست؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به آن معناست که آن شخصیت بزرگ، حرف‌هایی دارند که نیاز است زمان بگذرد تا بشر جدید متوجه عمق آن نوع سخنان برای حضورش در عالم بشود. موفق باشید

34934
متن پرسش

سلام استاد: لطفا به من راز شهید احمد کاظمی را نشان بدهید؛ حرف، حرف خیلی سنگینی بوده که شهید سلیمانی بگوید حاضرم همه ی عمرم را بدهم یکبار دیگر «صدای احمد» را بشنوم! احمد کیست؟ راهش از کدام طرف است؟ احمد ذخیره ی کدام حرف ها و کدام رازهاست؟ نگذارید احمد از دستم برود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله، مسئله ساده‌ای نیست. به فتوح حقیقت نسبت به شهدا فکر کنید در رجوع به انقلاب اسلامی می‌توان متوجه فتوحِ وجودِ حقیقت، مطابق این زمانه شد و در فتوحِ رازآمیز آن همچون شهدا سُکنی گزید. انقلاب اسلامی مجال آن را پدید آورده تا همه‌ چیز را معنای قدسی ببخشد، حتی تحریم‌هایی که موجب سختی زندگی شده و یا دیگر محرومیت‌هایی که دختران و پسران ما با آن روبه‌رویند. در همه شئون انقلاب، عالَمی متجلی است که موجب فتوح و گشایش جهان است و کیفیت بخشیدن به آن.

همین‌که انقلاب اسلامی توانسته است برای عده‌ای فتوحِ حقیقت باشد، تأییدی است بر این‌که دارای آیدوس و مُثُلی است ماورای آنچه فعلاً از آن در این مرحله ظاهر شده و در مواجهه با آن افق و مُثُلی که مدّ نظر است، عالَم ما و فهمی که از خود داریم وسعت می‌یابد و هستی ما معنای برتری پیدا می‌کند و نسبت خاصی با مرگ پیدا می‌کنیم، آزاد از روزمرّگی‌ها و بی‌نظمی‌ها؛ به خودآمدنی است برای حاضرشدن در فرصتی که پیش آمده، به طوری که انسان می‌فهمد اگر از آن نسبت که با مرگ می‌توانیم برقرار کنیم، غفلت شود، فرصت پیش‌آمده از صحنه می‌رود و ما را به خود وامی‌گذارد.[1] و با نظر به چنین سنتی فرموده‌اند: «الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ» (بحار الانوار، ج68، ص 337) فرصت‌ها به سرعت رفتنی هستند، مانند رفتن ابرها. موفق باشید

[1] - دغدغه‌ای که برای شهید حاج قاسم سلیمانی پیش آمد و در این رابطه به دخترش نامه نوشت: «فاطمه عزیزم! این چند صفحه را برای تو می‌نویسم، چون می‌دانم مقدسانه مرا دوست داری؛ نمی‌دانم چرا این حرف‌ها را برایت می‌نویسم، اما احساس می‌کنم در این تنهایی و غربتِ عمرم نیاز دارم با کسی عقده دل باز کنم. آه! مرگ خونین من! عزیز من! زیبای من! کجایی؟ مشتاق دیدارت هستم... وقتی بوسه انفجار تو، تمام وجود مرا در خود محو می‌کند، دود می‌کند و می‌سوزاند. چقدر این لحظه را دوست دارم. آه... چقدر این منظره زیباست. چقدر این لحظه را دوست دارم. در راه عشق جان دادن خیلی زیباست... خدایا! ۳۰ سال برای این لحظه تلاش کردم. برای این لحظه با تمام رقبای عشق در افتاده‌ام. زخم‌ها برداشته‌ام، واسطه‌ها فرستاده‌ام. چقدر این منظره زیباست! چقدر این لحظه را دوست دارم».

34919
متن پرسش

سلام بر شما: از استاد گرامی تقاضا دارم که متن زیر را گفتمانی انتقادی جهت اصلاح امور اجتماعی ببینند لطفا کامل بخوانید تا درد سینه سوز من برایتان آشکار شود. _ای کاش.‌.. «ای کاش طرح عفاف و حجاب دیروز شروع شده بود تا یک پنجمِ همین جمعیت میلیونی، متخلف به حساب می آمدند!» «ای کاش طرح عفاف و حجاب هنگام رفراندوم ۱۳۵۷ اجرا می‌شد تا خیل کثیری از رأی دهندگان فاقد قدرت قانونی برای رأی دهی می بودند» «ای کاش طرح عفاف و حجاب زودتر آغاز شده بود تا هر ۴ سال شاهد حضور این افراد برای رأی دهی نبودیم» «ای کاش طرح عفاف و حجاب بهمنِ امسال اجرا می‌شد تا ۲۲ بهمنِ مان برای اولین سال بعد از ۴۴ سال با معنویت هزارچندان برگزار می‌شد!!!» «ای کاش سردار سلیمانی در حیات مادی خودشان بودند تا می دیدند که دختر کم حجاب دختر ایشان نیست. اصلا این افراد تعلقی به انقلاب ندارند» و ای کاشِ آخر... «ای کاش شب قدر هنگامه آغاز این طرح بود تا متخلفین کثیری را در گلستان شهدا مشاهده می کردیم! کسانی که شهدا اشتباه کرده اند آنها را به حریم شان راه داده اند» «ای کاش... »... گویا کف گیر گفتمان انقلابی به ته دیگ خورده است. کجایند طاهرزاده ها و رائفی پورها و پناهیان ها؟ فقط وقتی تبیین می کنند که اوضاع به نفع انقلاب نباشد و الا هر زمان قدرت به گفتارشان بازگشت، آنها نیز ترجیح دادند سکوت کنند. شما مسئولید! اهل تفکر مسئول اند! انقلابی ها وظیفه دارند که سکوت نکنند! نه اینکه یک روز بگویند این دختر کم حجاب دختر من است و روز دیگر ایشان را به رسم انسان بودن هم نشناسند. در شبکه یک سیما سخن از حق الیقین جوانان امروزی می زنید؛ ای کاش درباره این طرح ها - که براستی یقین را از انسان می ستاند چه برسد به حق الیقین! - نیز صحبت بکنید. هربار که سؤالی داشتم، شما فرمودید: «بالاخره جوانان ما باید به این امر نظر کنند که حضوری در پیش است بس گرانقدر که انسان در ذیل حضرت روح الله (رحمة الله علیه) جهانِ خود را بسی گشوده سازد» اگر معتقد هستید این نوع از مطالب و این نوع از بیان برای بشر جدید است و آنها را به فطرت شان دعوت می‌کند، بسم الله! شب جمعه بعدی به چهارباغ بیایید و با جوانان چنین گفت و گویی کنید و واکنش ایشان را از نزدیک ببینید. متاسفانه گاهی اوقات انقلاب به سمتی می رود که قابل دفاع نیست. با چه رویی به سر کار بروم وقتی در خیابان هزاران سؤال کننده- به حق- هستند که توانایی جوابگویی به آنها را ندارم؟! (بله می‌توانم جواب سرسری بدهم و با الفاظی مانند «خون شهدا» و... وجدان شان را فشرده سازم تا از ادامه بحث صرف نظر کنند ولی وجدانم اجازه نمی‌دهد که وقتی هیچ در بساط ندارم، سؤال های به حق مردم را عقیم کنم). دل در گرو انقلاب دارند ولی متخلف اند. دختر انقلاب اند ولی قانون ستیز اند. بسیار عالی...! گویا صدا و سیما حد بی حجابی را تعیین کرده است. بر این اساس افراد، صرف نظر از هر نوع پوششی اگر در راهپیمایی شرکت کنند بی حجاب نیستند ولی اگر همین فرد یکساعت بعد در خیابان مشاهده شود مجرم است. آری... این است رفتار دوگانه ای که لاشه کرم خورده صدا و سیما را برای مردم هویدا می کند. استفاده ابزاری از دختران کم حجاب برای تبلیغ انقلاب! احسنتم. وقتی رهبری به اهل تریبون دستور تبیین دادند و این جماعت برای سخن رهبری پشیزی ارزش نگذاشتند باید به فکر امروز می بودیم. هیچ زمانی گفتمان انقلابی را اینگونه در حضیض نیافتم! لطفا کامل بخوانید و بعد به همه این مطلب ورای کلیشه های قبلی پاسخ بدهید. وقت آن نرسیده است که آوینی بیاید و ما را با صوت رحمانی و قلم نورانی اش متحد نماید؟ با انسانیت ما نه تعصبات مان! آری انتظار بکش...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقت آن رسیده تا آوینی‌ها بیایند و ما را متذکر آن نوع تنگناهای تاریخی که جنابعالی از آن سخن گفتید؛ بکنند. تنگناهایی که حکایت از آن داردکه نه انقلاب اسلامی و تاریخ خود را شناخته‌ایم و نه این نسل را! تصور بنده آن است که گِله‌های شما، گِله‌های امثال بنده نیز هست و راه عبور از این مشکل که مشکلی است در بین خودمان و نه در بین آن خانم‌های به اصطلاح بی‌حجاب؛ به این راحتی‌ها نمی‌باشد و خونِ دلی که به نظر می‌آید رهبر معظم انقلاب می‌خورند، از همین ماها می‌باشد. نمی‌دانم برایتان ممکن هست در دلِ صحبت‌هایی که اخیراً تحت عنوان: «باز آوینی و وسعت روزه داری پس از فتنه این روزها»        https://eitaa.com/matalebevijeh/13440  با جمع دوستان شد، نکته‌ای از جنس این نوع تنگناها بیابید؟ با این‌همه جای هیچ ناامیدی نیست، به همین دلیل که رهبر معظم انقلاب آرام‌آرام ما را در دل نگاه دینی، آری! در دل نگاه دینی، با امری روبه‌رو کردند که هرگز ۲۰ یا ۳۰ سال پیش امکان گفتن آن نبود. و تنها دینداری را در آن حدّ می‌دانستیم که طرف، حجابش کامل باشد، حال ایشان بدون آن‌که نفی ضرورت حجاب کنند، بعضی از بی‌حجاب‌ها را اهل دین و اهل تضرع می‌دانند و متذکر می‌شوند: « کشف حجاب، حرام شرعی و حرام سیاسی است؛ هم حرام شرعی است، هم حرام سیاسی است. خیلی از کسانی که کشف حجاب می‌کنند نمی‌دانند این را؛ اگر بدانند که پشت این کاری که اینها دارند می‌کنند چه کسانی هستند، قطعاً نمی‌کنند؛ من می‌دانم. خیلی از اینها کسانی هستند که اهل دینند، اهل تضرّعند، اهل ماه رمضانند، اهل گریه و دعایند، [منتها] توجّه ندارند که چه کسی پشت این سیاستِ رفعِ حجاب و مبارزه‌ی با حجاب است». ملاحظه کنید این یک امر سیاسی نیست، بلکه یک حقیقت دینی است که از زبان یک فقیه مقیّد به امور شرعی جاری می‌شود. آیا ما در فهمِ دین و در ابعاد متفاوت آن نسبت به سال‌های گذشته جلوتر آمده‌ایم و نسبت به دینداریِ دینداران و فهم دین گشوده و گسترده‌تر شده‌ایم؟ و یا گرفتار نوعی إباحه‌گری گشته‌ایم؟ موفق باشید                                              

34918
متن پرسش

سلام علیک و جمیع مغفرته و غفرانه و رضوانه: با عرض پوزش و عذر و زحمت دوباره‌ی این کمترین، خدمت شما و دوستان سایت. باز پیشاپیش از اطاله ی کلام و تضییع وقت جنابعالی و دوستان عذرخواهم و طلب عفو و حلالیت دارم. نوشته‌ای را خدمت شما با کمال خاکساری و فروتنی تقدیم می‌کنم از باب گفتگوی با دوستانِ جانی.

بسم الله الرّحمن الرّحیم: «دعای افتتاح» و آینده‌ی قدسی پیشِ روی ما. تاریخ، تجلی زیست انسان‌هایی است که با اندیشه و رفتارشان آن را تعیّن می‌بخشند و صحنه‌های تاریخ، مشحون از فراز و نشیب داستان‌هایی از انسان است که به تاریخ رنگ و تعیّن بخشیده است و انسان برای حضورش در تاریخ، ناچار فکر و رفتاری است تا زندگی اش را سامان بدهد و این فکر و رفتار تاریخی که او در آن زندگی می‌کند را در آن نوع از سلوک و اندیشه قالب می‌زند و تعیّن می‌بخشد و در این میان ارتباط انسان با تاریخ و تعامل آن دو با یکدیگر طرفیتی خواهد بود از سویی انسان است که به تاریخ خودش معنا بخشیده است و از سوی دیگر این تعینی که تاریخ به خود گرفته است فضای بشر آن عصر را در بر می‌گیرد و در آن قالب و تعیّن می پروراند. البته این لایه‌ای از تحلیلی بود که شاید دچار اشتباه یا مشکلاتی باشد، اما آنچه فهم بنده از فضای تاریخی برایم مکشوف بود این بود که تاریخ، دارای اطواری است گوناگون و انسان نیز در این اطوار، گوناگون است و هر تاریخی فهم و فضای زیست خاص به خود را دارد که برای شناحت انسان، باید به تاریخ همان انسان رجوع کرد و از آن قالب به سراغ فهم و درک او از خود و عالم بود.

تاریخ غرب، بنیادش و سرمایه‌ی زیستی انسان‌اش بر مکتبی نهاده شده است که قالب و تعیّن فرهنگ آن را تشکیل می‌دهد، این بنیاد همان لیبرالیسم است که در درون خود بنیادهایی از انسان‌محوری و سرمایه داری و پوچ‌گرایی زاییده و مولد شده است و اگر بخواهیم امروز انسان را معنا کنیم بایست تاریخی که او را در برگرفته و بنیادی که به او تعیّن بخشیده و فکری که تاریخ او را تغذیه می‌کند را بشناسیم و بفهمیم تا بلکه بتوانیم به گفتگوی با انسان این تاریخ نایل شویم و با او سخنی نو را در میان گم‌گشتگی و حیرانی تاریخی که نتوانست جواب جان او را بدهد در میان بگذاریم و او را از بن‌بستِ نیهیلیسم تاریخ اش، به اشراقی که با تاریخ دیگر در عالم انسانی دیگر رخ نموده است معنا ببخشیم. انسانی که در مقابل تاریخ خود صورتی کامل از انسان را انتظار می کشد و تاریخی که منتظر است تا انسان او را در طلب نهایی خودش به تعیّن عصرش بیاورد، و این محتاج انتظار یعنی امید به گشودگی آن افقِ پیش رو است از یک سو و از یک طرف نیازمند گفتگو و به میان آوردن باب سخن از آن طلوع و آن افق با بشری است که چیزی پیش رویِ آینده ی خود نمی‌یابد تا بتوان با این گفتگو او را متوجه ی تاریخی از انسان کرد که تعیّن و تجلی انسانی است که صورت قدسی این تاریخ خواهد بود و طلب متعالی فطرت انسان هایی است که در این بی‌معنایی تاریخ به دنبال دل آرامی می‌گردند، اما افقی را پیش روی خود برای دلگرمی امید به آن طلوع تاریخی ندارند. و درست انقلاب اسلامی همین جاست «محل و بستر طلوع امیدِ نا امید تاریخ نیهیلیسم و سرگشتگی و حیرانی بشر امروز.»

 این سخن بنده حرفی نیست که با این بیان تمام شود، بلکه نیاز به گفتگویی دارد با نظر به حضوری که باید پیش روی انسان امروز قرار گیرد، تا برای نجات خود از تاریخ امروزینش در دل اشراقی جدید که با انقلاب اسلامی طلوع کرده است حاضر شود و سلوک کند در افق آن غایت و آن اصلُ الانسان را بیابد و در آن صورت است که ما می توانیم صورتی جدید را از تاریخ با بشر بچشیم، و این همان غایتِ رسالت و نبوت انبیا و همان مآل و آمال قدسیِ تاریخی بود که با انبیاء آغاز شد، اما در میانه  افکار و اندیشه های مادی و الحادی تاریخ کم فروغ و گاهی در پس پرده ی حجاب قرار گرفت تا انسان ها برای فهم و درک آن حقیقت با افقی نو و حضوری دیگر به سراغ آن بیایند، و کم نبوده است اشراق آن حقیقت در صفحات تاریخ و نوید به آینده ی قدسی انسان، تا مبادا انسان را یأس تاریخی دچار شود و از زندگی ذیل اندیشه ی قدسی ببرد.

همیشه تاریخ در نبردِ حقیت با باطل، در فراز و فرود بوده است و اینگونه نبوده که انسان از دستیابی به حقیقت محروم باشد. آری! از حقیقت محروم بوده اما از دستیابی به آن نه، هرگاه در تاریخ انسان رجوع به حقیقت کرده است تاریخ در عالی‌ترین وجه از زیست انسان قرار گرفته و انسان ها در بهترین صورت از تعامل با یکدیگر قرار داشتند و آنگاه که بشر از حقیقت رخ بر تابید با جلوه ای از تاریخ روبرو شدیم که حتی مورخان از ثبت وقایع آن شرم دارند.

حضور انسان صنعتی بعد از رنسانس و تاریخ قهر انسان با معنویت و شروع و آغاز جگ های جهانی اول و دوم از این قبیل است. حال سخن و کلام در این است که سخنی نو از تاریخی جدید به گوش رسیده است این صدا، صدایی است آشنا که برای آنکه بتوانیم آن را به گوش بشر امروز برسانیم بایست از میانه‌ی آفت تحجّر و آسیبِ تجدد بگذریم؛ راهی است بس دشوار اما ممکن.

حضور در فردایی از تاریخ با افقی قدسی و حقیقی در نظر به انسانیت انسان ها و آن صورت کامل و کمال انسان که وجه حقیقت انسان هاست و آن طلب گمشده‌ای‌ است که در درون جان آدمی هست که نه دیروز ماست و نه امروزمان، بلکه افقی است فردایی و غایتی است سخت معنوی، از آنجهت که انسان دیگر به این آزادی های طبیعی و مادی خود راضی نمی‌باشد و در پی گشودگی و آزادی دیگری است که خود را فراتر از آنچه که بود و آنچه که هست بیابد، و از این سرگشتگی هر روزی خود در میان تنوعات و توهّمات و تخیّلات، عقلی را بچشد که در عین التذاذ، دل‌آرامِ اوست و نه دل‌آزار و موجب دل‌مردگی او. انسانِ امروز در اوج دسترسی اما با هزاران مانع و دل‌مردگی و محدویت و سرگشتگی و نا آرامی و اضطراب و سرگردانی در میان انتخاب‌های عالم ماده محصور شده است و نمی‌داند که تمام این سرگردانی و سر گشتگی‌اش ریشه در تاریخ و اندیشه‌ای دارد که او ار در برگرفته است و ای کاش که با او با «زبانِ فهم او» که «زبان گشودگی و در آغوش گرفتگی» او در طلبی است که او در پی آن است با او سخن بگوییم. زبانی که اشارت است به خودش در طلب کمالی که در خود بایست به دنبال آن باشد. زبانی که عبارت ها، در عین کلمه‌بودن‌شان همان کلمات گمشده ی او هستند برای طلبی که دارد. اگر این زبان گفتگو و این تعامل قلوب صورت بگیرد راهی است برای حضور در تاریخی که انسان ها در طلب حقیقت، جانِ یکدیگر می‌شوند و نه رقیب.

باید به این اندیشید که کافی است فقط این افق نورانی و این تلألوءِ اشراقی امروزین را که در نهاد درونی انسان نهفته شده است را کنار بزنیم، تا او حقیقت را در مقابل به نظاره بنشیند.

بی‌دلی در همه احوال خدا با او بود          او نمی‌دیدش و از دور خدایا می‌کرد

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود       طلب ازگمشدگان لب دریا می‌کرد

انسان، ساحت قدسی‌اش بسیار شدیدتر و عمیق‌تر و زنده‌تر است و اگر او را به آن ساحت و لایه ی درونی وجودش رهنمون کنیم عطش حضور در آن لایه ها برایش آتشین خواهد بود و او برای نیل به آن تاریخی جدید و حضوری جدّی از زندگی را خواهد یافت، و فقط سخن در این است که متأسفانه این حقیقت در تاریخ اومانیسم گم شد و بشر، خود را در خودبنیادیِ خودش محصور تخیّلات و توهّمات عالم مدرن کرد، و این حیرانی و سرگردانیِ این عصر، ثمره‌ی تاریخ عالم مدرن است. و خرق این حجاب تاریخی که انسان را فراگرفته است جز با حیات تاریخ قدسی که مطلوبِ جان انسان است و جانان را در مقابل انسان قرار می‌دهد امکان پذیر نخواهد بود. و اگر این صورت از تاریخ در پیش روی انسان قرار بگیرد و رخ بنماید این انسان فریاد خواهد زد که:

آن‌که عمری در پی او می‌دویدم کو به کو        ناگهانش یافتم با دل نشسته رو به رو

این همان حقیقت فقری و عین‌الربطی انسان است که کافی است با این حقیقت فقری و هویت تعلّقی خویش که فصل ممیز اوست و هویت معنایی او نیل به این حقیقت است آگاه شود، بعد از آن در دامن پر مهر حقیقت از شیر جان ملکوت تغذیه خواهد کرد. انسان بر خلاف اندیشه‌ی اومانیسمی و خود بنیادین هویتی مستقل و بریده‌ای ندارد که سیرش فقط عرضی باشد و محدوده ی حرکتش ارض قرار بگیرد. انسان، هویتی غیر مستقل دارد که عین اتصال و پیوند با خداست و این پیوند هم در محدوده ی تن آدمی نیست که انسان به چشمِ سر به آن نایل شود، بلکه سخن از محدوه‌ی جان و روح آدمی است و بدن در تدبیر و تسخیر آن حقیقت مقدس است. بنابراین انسان، گسیخته نیست، بلکه آویخته به ملکوت عالم است که حرکتش نیز طولی است و نه عرضی، و اینچنین انسانی نه فقط در محدوده ی ارض توانِ سیر دارد، بلکه حضوری در فراتر از زمین و حدود ماده در انتظار اینچنین انسانی است که امروز در وجه بی‌قرارترین تاریخ دارد زندگی می‌کند. مولوی چه خوش می گوید:

جمله‌ی بی‌قراریت از طلبِ قرار توست      طالبِ بی‌قرار شو تا که قرار آیدت

 انسان با خودش قهر نیست، بلکه از «ناخودش» که آن را «خود» پنداشته، فراری است و از وحشتِ این کابوسی که طبیعت برایش ساخته مجبور است و نه آزاد، بر خلاف آنچه که طلب می کند و در پی آزادی می گردد هر روز دارد خود را گرفتار سرگرمی‌هایی می کند که از «خودش» او را دورتر و دورتر می کنند. آری! ذات عالم مدرن، بی‌قراری است و ثمره ی زندگی در این تاریخی که تعیّن‌اش را از این عالم گرفته است، بی‌قراری و پریشانی و اضطراب و افسردگی است.

«در زمین دیگران خانه مکن /کار خود کن کار بیگانه مکن.» مولوی خوب اشاره می کند که انسان امروز دارد در زمین بیگانه ای که از آنِ خودش و از آنِ تاریخی که متعلّق به او نیست، خانه می‌کند و آشیانه می‌سازد و با آن انس می‌گیرد و به آن دل می‌بندد و با آن زندگی می‌کند. خطری و جهالتی بدتر از این سراغ داری!!!؟؟؟؟ جهالتی تاریخی که حیات بشر را در مخاطره‌ای جدّی در آینده روبرو می‌کند. «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»(انعام/32) این آیه شریفه سوره‌ی انعام به خوبی خطر تاریخِ دنیازدگی را به انسان گوشزد می کند و راه گذر و گذار از این بی‌معناییِ تاریخ و دنیازدگی و پوچ‌انگار را، «تعقّل» می‌داند، عقل و خرد قدسی که انسان را با فهمی دیگر از انسان و تعامل با دنیا در بستر شکوفایی در فطرت‌اش صورت می گیرد، نه آن عقل معاشی که امروز صورت مکر و دغل‌بازی و فریب انسان‌ها شده است.

خوب است تا بار دیگر با فهمی دیگر از تاریخ و عالمی که در آن قرار گرفته ایم به قرآن و تاریخ و اندیشه های ناب و عمیق از آیات و روایات‌مان رجوع کنیم و بازگردیم و با انسان سخن بگوییم. باید سخن بگوییم از اینکه ما در ظاهری از عالَم دنیا با دنیا در ارتباط قرار گرفته‌ایم، ولی عالَم‌هایی پیش روی ماست که پشت به آنها در ظاهری از آنچه در آن هستیم مشغولیم، و این کلافگی و سردرگمی ما از این جهت است که افق هایی در پیش داریم اما نمی‌دانیم چه باید بکنیم! نمیدانیم چه می خواهیم و یا چه بایست بکنیم ؟ این جاست که دقیقاً آیه‌ی شریف سخن از خرد و فهمی دیگر را به انسان گوشزد می کند که ای انسان! هوشیار باش که آن خیرِ برتر و لذتِ برقرار و عیشِ دائمی که در پی آنی، اینی نیست که در آن قرار داری، متذکر خودت باش تا از درونت پنجره های ورود به تعالی را باز کنی و با خودبودن و با برتر بودنی دیگر، عالم را تجربه کنی، آنچنان که پیامبران و اصحاب‌شان به آن «بودن» و به آن «حضور» تن دادند و خود را در آن حاضر کردند.

 اگر سخن از «دعای افتتاح» به میان می‌آید از آن روست که این دعا در بنیاد خود سخن از حضوری گوناگون از انسانی دیگر در غایت تاریخ بشر دارد. سخن از تعالی و تقدس انسانی که سال‌ها در نکبت تاریخ های ساختگی و جعلی، خلاف فطرت بشر بر جان او تحمیل کرده‌اند و حال، در این «دعا» نوید طلوعی تاریخی است که انسان هایی در قامت توحید به صحنه می آیند تا انسان را به آن زیست حقیقی و اصالت انسانی‌شان رهنمون کنند، دعایی که با ثنا و دلال و ناز توحیدی آغاز می‌شود و با تجلی قهر و جلالت حق، نکبت و نحوست استکبار را درهم می‌شکند و در پایان، به شکوه عزّت و سلطنت توحید و عظمت غلبه‌ی سلطان، به انسان نوید شروع تازه‌ای از تاریخ را بشارت می‌دهد.

آری! به خدا قسم اگر «دعای افتتاح» را در تجلی زنده  توحیدی اش که فتح و فتوح آِینده ی قدسی انسان فردایی است نخوانیم و با آن انس نگیریم، چیزی بیش از لقله‌ی لسان و فشار روان، عایدی نخواهد داشت. آری! البته که از ثوابش محروم نمی‌شویم، اما باید به این فکر کنیم که چیست آن بشارت‌ها و اشارت‌ها و نظرگاه‌هایی که انسان را به آن متذکر می‌کند و هر شب این سفره گسترده را پهن کرده است؟ آیا نه این است که حق، با زبان «انس» و «دعا» با انسان به سخن در آمده است تا او را در تاریخ فردای خودش در بر بگیرد و از رنج پوچی دوران و سردرگمی کوران معنویت و صفا رهایی ببخشد؟ به جان دوست قسم که این دعای مشحون از معارف و مدارج، سخنی است آخرالزمانی با بشری که به دنبال راهِ رهایی می‌گردد و می‌خواهد بند تاریخ ظلم و جور را بگسلد و به دنبال راه نجات‌بخشِ تمدنی می‌باشد.

«اَللّهُمَّ اِنّى اَفْتَتِحُ الثَّنآءَ بِحَمْدِکَ وَ اَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَّنِکَ وَ اَیْقَنْتُ اَنَّکَ اَنْتَ» خدایا من ستایش را به وسیله حمد تو مى‌گشایم و تویى که به نعمت بخشى خود بندگان را به درستى وادارى و یقین دارم که براستى تو «اَرْحَمُ الرّاحِمینَ فى مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَهِ وَ اَشَدُّ الْمُعاقِبینَ فى» مهربانترین مهربانانى اما در جاى گذشت و مهربانى ولى سخت‌ترین کیفرکننده‌اى در «مَوْضِعِ النَّکالِ وَالنَّقِمَهِ وَ اَعْظَمُ الْمُتَجَبِّرینَ فى مَوْضِعِ الْکِبْریآءِ» جاى شکنجه و انتقام و بزرگترین جبارانى در جاى بزرگى و «وَالْعَظَمَهِ اَللّهُمَّ اَذِنْتَ لى فى دُعآئِکَ وَ مَسْئَلَتِکَ فَاسْمَعْ یا سَمیعُ» عظمت. خدایا! تو به من اجازه دادى در این که بخوانمت و از تو درخواست کنم پس اى خداى شنوا «مِدْحَتى وَ اَجِبْ یا رَحیمُ دَعْوَتى وَ اَقِلْ یا غَفُورُ عَثْرَتى فَکَمْ» یا مدح و ثنایم را بشنو و پاسخ ده، اى مهربان خواسته ام را، و نادیده‌گیر اى آمرزنده، لغزشم را. اى «اِلهى مِنْ کُرْبَهٍ قَدْ فَرَّجْتَها وَ هُمُومٍ قَدْ کَشَفْتَها وَ عَثْرَهٍ قَدْ اَقَلْتَها» معبود من چه بسیار گرفتارى که برطرف کردى و چه بسیار اندوه که زدودى و لغزشها که چشم پوشیدى «وَ رَحْمَهٍ قَدْ نَشَرْتَها وَ حَلْقَهِ بَلاَّءٍ قَدْ فَکَکْتَها اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَمْ یَتَّخِذْ» و مهر و رحمت که گستردى و زنجیر بلا که از هم باز کردى ستایش خاص خدایى است که نگیرد «صاحِبَهً وَ لا وَلَدا وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فى الْمُلْکِ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِىُّ» همسرى و نه فرزندى و نیست برایش شریکى در فرمانروایى و نیست برایش یاورى «مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبیراً.»

 این سطوری از اوایل و آغاز دعا می‌باشد شما نگاه کنید چگونه در میانه لطف و قهر با نظر به جامعیت به حق شروع به حمد و ثنا می کند و در یگانگی توحیدش در همان ابتدایِ دعا خود را غرق در این حضور حق می کند و دعا را از زبان حق می‌خواند و خود را در برابر عظمت او هیچ می‌یابد و همه را از او و به او می بیند، تا ادامه‌ فرازهایی دیگر خصوصا فرازهای پایانی این دعای عظیم که خدا در تعیّن قدسی انسان‌های معصوم در تاریخ به نظاره می نشیند و به حضور حق در دل تاریخ انسان ها و ذلّت تاریخ مستکبران و گردنکشان گواهی می دهد و در نهایت به ظهور آخرین جلوه‌ی تاریخی حق در قامت نهایی‌ترین انسان و اصیل‌ترین صورت از انسان به طلب می نشیند، و از خداوند همراهی و همدمی و همرازی با آن صورت و تعیّن کامل و اصل الانسان را می‌خواهد.

خدا می‌داند که اگر زبان درازی نبود یا از اطاله‌ی کلام و طولانی‌شدن کلمه‌ها نمی‌هراسیدم، تک تک فرازهای «دعای افتتاح» را می‌آوردم و ذیل آن، اشارت‌های طلوع فتوحات آینده ی تاریخ بشر را نشان می دادم. اما نه خود را در این قامت می‌بینم و نه این نوشته را تاب بیش از این می‌آید. رسالت این نوشته، اشارتی است به فتوحات تاریخی آینده‌ی انسانی که انسان‌ترین انسان‌ها را در پیش روی خود حاضر می‌بیند و می‌شناسد و این آینده را در تاریخ جز بر جبین و پیشانی بلند انقلاب اسلامی تشیع ایرانی نمی‌شناسیم. خدا نکند کسی «دعای افتتاح» را بخواند اما اشارت‌های توحیدی آن را در تاریخ انقلاب اسلامی نیابد، یا به انقلاب اسلامی پیوند نداشته باشد. (البته این نظر ناقص و قاصر بنده است) چیزی جز قساوت عایدش نمی‌شود .(البته قساوت به معنای ندیدن تعیّن حق در صورت‌های تاریخ و گم‌کردن راهی که رسیدن به آن غایت و دعوت این دعا می‌باشد).

سخن در این منظر بسیار و این حقیر ناتوان‌تر از گفتن‌اش و خلق، از شنیدنش... التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می فرمایید: هر تاریخی فهم و فضای زیست خاص به خود را دارد که برای شناحت انسان، باید به تاریخِ همان انسان رجوع کرد و از آن قالب، به سراغ فهم و درک او از خود و عالَم بود. و اگر بخواهیم امروز انسان را معنا کنیم بایست تاریخی که او را در برگرفته و بنیادی که به او تعیّن بخشیده و فکری که تاریخ او را تغذیه می‌کند را بشناسیم و بفهمیم تا بلکه بتوانیم به گفتگوی با انسانِ این تاریخ نایل شویم.

در کلام فوق جایگاه انقلاب را به خوبی تعیین کرده اید که چگونه می توان با بشرِ گرفتار نیهیلیسم باب گفتگو را باز کرد تا به گفته شما مبادا انسان به یأسِ تاریخی دچار شود و از زندگی ذیل اندیشه قدسی مأیوس شود. زیرا سخنی نو از تاریخی جدید به گوش رسیده است، این صدا، صدایی است که برای فطرت ها آشنا است و برای آنکه بتوانیم آن را به گوش بشر امروز برسانیم بایست از میانه آفت تحجّر و آسیبِ تجدد بگذریم؛ راهی است بس دشوار اما ممکن. و بنده سخت بدان معتقد هستم و در جواب گِله‌های کار بر محترمِ  سؤال شماره 34919 ؛ که او به خوبی از تنگناهایی سخن به میان آورد که حکایت از آن داشت که ما هنوز، نه انقلاب اسلامی و نه تاریخ خود را درست شناخته‌ایم و نه این نسل را؛ عرض شد. بنده هم در همراهی با ایشان همچنان عرض کردم: تصور بنده آن است راه عبور از این مشکل که البته مشکلی است در بین خودمان و نه در بین آن خانم‌های به اصطلاح بی‌حجاب؛ به این راحتی‌ها نمی‌باشد و خونِ دلی که به نظر می‌آید رهبر معظم انقلاب می‌خورند، از ماها می باشد. پیشنهاد می شود رفقا به گله های آن کار بر محترم نیز رجوع فرمایند.

 و به گفته جنابعالی هم  انسان آخرالزمانی انسان دیگری است و به آزادی های طبیعی و مادی خود راضی نمی‌باشد و در پی گشودگی و آزادی دیگری است که خود را فراتر از آنچه که بود و آنچه که هست بیابد، و از این سرگشتگی هر روزی خود در میان تنوعات و توهّمات و تخیّلات، عقلی را بچشد که در عین التذاذ، دل‌آرامِ اوست و نه دل‌آزار و موجب دل‌مردگی او؛ در این رابطه عرایضی در بحثی که نسبت به سوره مرسلات به میان آمد؛ همان طور که فرموده اید زبانی باید به صحنه آید که همدیگر را بفهمیم، در آن صورت به گفته جنابعالی: اگر زبان گفتگو و در راستای آن، تعامل قلوب صورت بگیرد، راهی است برای حضور در تاریخی که انسان ها در طلب حقیقت، آینه یکدیگر می‌شوند و نه رقیب یکدیگر. واقعا باید به حقیقت فقری و عین‌الربطی انسان فکر کرد، اگر باید به ریشه‌ها برگردیم، آیا جز این است که اصیل‌ترین بنیان و ریشه هر انسانی همان «وجود» است که انسان در آن سکونت دارد و سُکنی می‌گزیند؟ امری که جناب صدرالمتألّهین در نگاه حکمت متعالیه خود متذکر آن شد و حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در رابطه با شخصیت او فرمودند: «ملاصدرا و ما ادراک ما ملاصدرا؟» و یا رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: به گمان ما فلسفه اسلامی در اسلوب و محتوای صدرایی جای خالی خویش را در اندیشه انسان این روزگار می‌جوید و سرانجام آن را خواهد یافت.

با چنین بازگشتی به خود یا به «وجود» می‌توان جایگاه دستورات شریعت الهی را که راه ارتباطِ وجودی ما است با وجود مطلق ـ که همان کمال مطلق است - درک کرد. به همان معنایی که قرآن می فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميد»  هرچند ما هنوز نسبت به این گستردگی که در نسبت ما با «وجود» و با تاریخ پیش می‌آید، تأمّل کافی و دقیقی نکرده‌ایم تا معلوم شود اگر انسان‌ها در این آخرین دوران، در اصیل‌ترین بنیان خود حاضر نشوند، با مشغول‌شدن به توهّماتِ بسی گسترده، سهمگین‌ترین تلاش‌ها را در نفی خود به کار می‌برند.

توجه به امر فوق به گفته شما منجر می شود تا بار دیگر با فهمی دیگر از تاریخ و عالمی که در آن قرار گرفته ایم به قرآن و تاریخ و اندیشه های ناب و عمیق از آیات و روایات‌مان رجوع کنیم.

بنده کاملا با سخن شما در رابطه با دعای افتتاح موافق هستم که می فرمایید: آن دعا، نوید طلوع تاریخی است که انسان هایی در قامت توحید به صحنه می آیند تا انسان به زیست حقیقی و اصالت انسانی‌شان رهنمون شود. دعایی که فتح و فتوح آینده  قدسی انسان فردایی است. انشاء الله سخنان شما وسیله ای شود تا همه ما با نسبت به حضوری که در فردای تاریخی خود باید داشته باشیم با دعای شریف افتتاح روبرو شویم. موفق باشید.

 

نمایش چاپی