بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شخصیت‌ها

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32069
متن پرسش

سلام علیکم استاد گرامی: خدا شما را حفظ کنه. نظرتان را درباره حرفهای زیر می‌فرمایید؟ «در قرآن آیاتی پیرامون یک شخصیت ناشناس وجود دارد، وقتی به آیاتی که پیرامون اوست دقیق‌تر نگاه می‌کنیم در واقع به یک محافظ بزرگ در زمین برمی‌خوریم که با نام مستعار خاصی از او یاد می‌شود و او کسی نیست جز ذوالقرنین» در آیات ۸۶ تا ۸۸ سوره کهف چیزی که به خوبی دیده می‌شود مقام ذوالقرنین است که دارای ولایت الهی بوده است. قرآن درباره ملکه سبا می‌فرماید: «و اوتیت من کل شیء» اما در مورد حضرت ذوالقرنین می‌فرماید: «از هر چیزی سببی را به او عطا کردیم.» دقت کنید سببا یا سبب، دلیل پدید آمدن اتفاقات و برهانِ بودن اشیا و ایجاد اجسام هست ولی داشتن شیء به تنهایی مزید بر امتیاز نیست، کسی که سبب در دست داشته باشد می تواند پدید آورنده باشد، ذوالقرنین سبب ساز بود و مرکز اسباب. جواب ذوالقرنین در آیه ۸۷ سوره کهف به خدا جالب است، چگونه می‌شود خداوند به یک نفر این قدر اختیار می‌دهد که عذاب کردن یا مدارا کردن با قومی فاسد را به مصلحت آن شخص واگذار می‌کند؟ مگر آن شخص که بوده که چنین عظمتی در پیشگاه خداوند داشته؟ در مورد تعجیل بر عذاب قوم فاسدی خوانده ایم که چه بر حضرت یونس گذشت اما ذوالقرنین هم کاملا بر عذاب مخیر بود و هم مصدر ورود عذاب بود! و از همه مهمتر داشتن علم غیب است. همگی می‌دانیم که حتی پیامبران همگی علم غیب نداشتند مثلا در مورد مواجهه پیامبری بزرگ‌ چون حضرت موسی با یک شخص خاص در سوره کهف وقتی آن شخص کشتی را سوراخ کرد و یا دیواری را تعمیر کرد حضرت موسی در حالی که متعجب بود دلایل انجام این کارها را از آن شخص سوال کرد، اما در ماجرای ساخت سد محافظ در قرآن می‌خوانیم: (ذوالقرنین پس از ساخت سد) گفت این رحمتی ست از پروردگار من، ولی زمانی که وعده پروردگارم فرا رسد آن را در هم کوبد و وعده پروردگارم حق است. سوال اینجاست ذوالقرنین از کجا می‌دانست هزاران سال بعد، این سد قرار است به اذن الهی کوبیده شود؟ جز با علم غیب؟ این شخص کیست که هم مرکز اسباب بود هم علم لدنی الهی داشت ولی پیامبر نبود، علم غیب هم داشت و بی‌نیاز از گنج ها و ثروت ها بود؟ برخی ها تصور می‌کنند که سخنان ذوالقرنین در آیه ۹۸ سوره کهف تمام شده است در حالی که اگر به ادامه آیات نگاه نماییم هنوز سخنان ایشان را می توان با همان ادبیات قبلی مشاهده کرد و این امر برای درک بهتر شخصیت ذوالقرنین تعیین کننده است، آیه ۹۹ سوره کهف : و در آن روز که برخی با برخی دیگر درهم و مخلوط، موج می‌زنند رهایشان می‌کنیم و در صور دمیده شود پس همه آنان را گرد می آوریم و آیه ۱۰۰ سوره کهف: و دوزخ را در آن روز برای کافران آشکار می کنیم. این شخص که بود که تقسیم کننده جهنم و بهشت است؟ مگر ذوالقرنین چه کسی بود که از طرف خودش می گوید «و سنقول له من امرنا یسرا» چه کسی بوده است که تقسیم کننده پاداش است؟ و چه کسی ست که از پیش خود وعده تکلیفی آسان را به دیگران می‌دهد؟ سوره کهف که در مورد ذوالقرنین صحبت کرده است ۱۱۰ آیه دارد و سوره انبیا که در آن در مورد گشوده شدن سد ذوالقرنین صحبت می‌کنند ۱۱۲ آیه دارد، ابجد واژه "علی" عدد ۱۱۰ می باشد و ابجد واژه "ولی الله" عدد ۱۱۲ می باشد. ترکیب این دو "علی ولی الله" می شود. در حدیث صحیح السندی که معروف به حدیث نورانیت می‌باشد حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند: منم معلم سلیمان بن داوود، منم ذوالقرنین و منم قدرت خدای عز و جل پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمودند: «یا علی کنت مع الانبیاء سرا و معی جهرا» این حدیث به خوبی نشان می دهد که حضرت علی علیه السلام با قدرتی که پروردگار متعال به ایشان عطا کرده بودند، صاحب تمام دورانها و زمانها بودند و در همه ادوار بشری در کنار همه پیامبران الهی برای یاری و نصرت ایشان بوده اند. در حدیث نورانیت امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند: هیچ کس ایمان را به حد کمال خویش نمی رساند تا آنکه مرا به عمق معرفتم بشناسد، سپس آن‌گاه که مرا به این معرفت شناخت هر آینه خداوند قلب او را با ایمان آزموده سینه اش را برای اسلام گشاده ساخته و عارفی روشن بین گردیده است. مرا با روح عظمت تایید کرده اند، من یکی از بندگان خدایم مبادا ما را خدا بنامید، درباره فضل ما هر چه مایلید بگویید ولی به کنه فضل ما نخواهید رسید و حتی مقداری از یک دهم آن را نمی توانید بیان کنید چون ما آیات و دلائل خداییم و حجت و خلیفه و امین و امام و وجه الله و عین الله و لسان الله هستیم. من و حضرت محمد نور واحدی بودیم از نور خداوند عز و جل پس خدای تبارک و تعالی به آن نور فرمود که دو نیمه شود پس به نیمی فرمود محمد (ص) باش و به نیمی فرمود علی باش، پس از همین جاست که پیغمبر فرمود علی از من است و من از علی هستم و کسی جز علی از جانب من ماموریت انجام نمی دهد، من همان کسی هستم که نوح را به امر پروردگار در کشتی حمل کرد، من همان کسی هستم که به امر پروردگار یونس را از شکم ماهی بیرون آورد، من همان کسی هستم که به اذن پروردگار ابراهیم را از آتش بیرون آورد، من همان کسی هستم که به اذن پروردگار نهرها را جاری ساخت و چشمه ها را شکافت، منم معلم سلیمان بن داوود، منم ذوالقرنین و منم قدرت خدای عز و جل، منم آن کتابی که شک و ریب در آن نیست، مفاتیح غیب نزد من است و بعد از رسول الله کسی جز من به آنها آگاه نیست، منم آن ذوالقرنین که در صحف اولی یاد شده، منم صاحب انگشتر سلیمان، انا ولی الحساب، انا صاحب الصراط و الموقف، انا قاسم الجنه و النار بامر ربی، انا آدم الاول، انا حجه الله فی السموات و الارض، انا الصیحه بالحق، انا الساعه لمن کذّب بها، انا ذلک النور الذی یقتبس منه الهدی، انا صاحب الصور...»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نکات خوبی در این نوشتار در میان است، لذا از حضرت ولايت مدار على بن ابى طالب وارد شده است كه: «كُنْتُ مَعَ الْانبياء سِرّاً و مع محمد جَهْرَاً» [1] من با همه‏ ى انبياء در باطن و با پيامبر اسلام در ظاهر همراه بوده‏ ام. مولانا نيز اين حقيقت را چنين بيان كرده است:

تا صورت پيوند جهان بود، على بود

تا نقش زمين بود و زمان بود على بود

شاهى كه ولى بود و وصى بود على بود

سلطان سخا و كرم و جود على بود

هم‏ آدم ‏و هم‏ شيث و هم ‏ادريس و هم ايوب‏

هم‏ يونس و هم يوسف و هم هود على بود

هم‏ موسى‏ و هم‏ عيسى ‏و هم‏ خضر و هم‏ الياس‏

هم صالح پيغمبر و داود على بود

عيسى به سخن آمد و در مهد سخن گفت‏

آن نطق و فصاحت كه در او بود على بود

مسجود ملايك كه شد آدم زعلى شد

در كعبه محمد بُد و مسجود على بود

از لحمك لحمى بشنو تا كه بدانى‏

كان يار كه او نقش نبى بود على بود

آن شاه سرافراز كه اندر شب معراج‏

با احمد مختار يكى بود على بود

محمود نبودند كسانى كه نديدند

كاندر ره دين احمد و محمود على بود

آن معنى قرآن، كه خدا در همه قرآن‏

كردش صفت عصمت و بستود على بود

اين كفر نباشد سخن كفر نه اين است‏

تا هست على باشد تا بود على بود

سر دو جهان جمله زپيدا و ز پنهان‏

شمس الحق تبريز كه بنمود على بود

عبدالكريم جيلى مى‏ گويد: انسان كامل، قطبى است كه افلاكِ وجود از اول تا به آخر بر محور او دور مى‌‏زنند و او در آغاز و انجام هستى يكى بيش نيست، لكن در چهره هاى مختلفى ظاهر مى‌‏شود كه اسم اصلى او محمد، كنيه‏ اش ابوالقاسم و وصفش عبدالله و لقبش شمس الدين است.[2] درباره‏ ى تجلى حقيقت انسان كامل در چهره‏ هاى متعدد، تنها انسان معصوم مى ‏تواند جلوه گاه انسان كامل باشد كه بعد از رسول خاتم تنها اهل بيت عصمت و طهارت (ع) به اين مقام بار يافته‏ اند و هرگز كسى قابل مقايسه با آن ذوات مقدسه نيست. موفق باشید‏

 

[1] - سيد جلال الدين آشتيانى، شرح مقدمه قيصرى بر فصوص الحكم ابن عربى، ص 668.

[2] - شيخ عبدالكريم جيلى، الانسان الكامل فى معرفة الاواخر و الاوايل، باب 60، ص 210.

32060
متن پرسش

سلام خدمت استاد محترم: یک مطلبی دیدم مبنی بر اینکه شما و چند نفر دیگه فردیدی هستید. می‌خواستم نظرتون رو در مورد این مقاله به آدرس https://ghiam.ir/?p=519 بدونم. اندکی ذهن حقیر رو درگیر کرده. بخشی از مقاله: «فردید معتقد به ذات داشتن تمام پدیده‌های مدرن ازجمله فناوری است، یعنی آن‌ها ابزاری نیست که خنثی باشد و بتوان در چارچوب‌های تصوری (پارادایم‌های) دیگر نیز از آن‌ها بهره برد. وی از مهم‌ترین موانع بنیادین تفکر بین مسلمانان را تئولوژی‌اندیشی (گفتمان کلامی) در معنای پذیرش پاره‌ای مفروضات سنتی و تاریخی به‌صورت غیرانتقادی می‌داند. جریان فردید با تجددستیزی حداکثری بر افرادی نظیر عباس معارف، رضا داوری، مددپور، اصغر طاهرزاده، رجبی، ریخته‌گران، جوزی، سلیمان حشمت، عبدالکریمی، یوسفعلی میرشکاک و… اثر گذاشته است. این جریان معتقد به ناسازگاری دین و علوم جدید است. مهم‌ترین استراتژی این جریان شناساندن مبانی فلسفی تمدن غرب و به تعبیر خودشان، شناخت عمیق آن و درنهایت نقد آن است. این جریان با طرح اولویت غرب‌شناسی (نسبت به اسلام‌شناسی یا اقدامات اصلاحی) و فروکاست همهٔ تعارضات در کشور و دنیا به مدرنیته، تلاش می‌کند ضمن تقلیل همهٔ ساحات تقابل اسلام و استکبار جهانی به بحثی فلسفی، تمام مشکلات و چالش‌ها را به مدرنیته، استفاده از دستاوردهای بشری جدید احاله دهد. این تفکر، فناوری را شیطانی نامیده و از ضرورت کنار گذاشتن آن سخن می‌گویند. این جریان پست‌مدرن متأثر از نوع تفکر مسیحی اروپای متصل، تلاش می‌کند با نوعی رویکرد عرفانی شهودی به مقابله باعقل فلسفی اروپای متصل با مبنای یهودی بپردازد. محوریت یافتن عقل ابزاری، عقل خودبنیاد و سودمحوری جزو نقدهای جدی این جریان به غرب است. بخش‌های مذهبی‌تر و انقلابی‌تر این جریان، تلاش زیادی دارد شهید سید مرتضی آوینی را نیز متصل به خود نشان دهد و از این طریق در جذب جوانان انقلابی فعالانه عمل کند. واقعیت این است که آوینی هیچ‌گاه مستقیماً شاگرد فردید نبود. بعضی حرف‌های او در فضای عمل‌زدهٔ پایان دههٔ ۶۰ و آغاز دههٔ ۷۰ که نقدها به غرب‌زدگی در اعتراض و احیاناً برخوردهای فیزیکی با مظاهر خرد تهاجم فرهنگی خود را نشان می‌داد، در کتبی نظیر «توسعه و مبانی تمدن غرب» با این جریان قرابت دارد، اما آوینی متأخر که خود دست به دوربین و استفاده‌کننده از فناوری است به‌ویژه در آثاری نظیر جلد سوم «آیینهٔ جادو» کاملاً از این جریان فاصله گرفته و با نفی ذات قائل شدن برای فناوری و احیاناً شیطانی دانستن آن‌چنان‌که در جریان فردید اتفاق می‌افتد، معتقد است مسئلهٔ اصلی تحول انفسی انسانی است که از فناوری استفاده می‌کند، یعنی مهم انسانی است که فناوری مثل دوربین و سینما را به کار می‌گیرد و نه اینکه اصل فناوری و سینما را شیطانی بدانیم.[۱۱] این اندیشه با منبعی التقاطی تلاش دارد تا نگاه هایدگر را بر تاریخ تفکر فلسفی و علمی تطبیق کند و لذا ساده‌سازی‌های بسیاری دارد، نظیر این‌که بدون دلیل دوران پیشاسقراطی را دوران امت واحده و علم حضوری می‌خواند بدون آن‌که به شرک اساطیری یونان که در دوران هلنیسم در رم نیز بازتولید شد و صوفیسم یونانی که ارسطو و افلاطون در برابر آن ایستادند، توجهی کند. تطبیق اسماء نیز بر دوران مختلف مستند مشخص عرفانی یا دینی جز نظریات هایدگر ندارد. فردید بیشتر بر سلب تمرکز دارد و بحث ایجابی مدلل و دقیقی از او دیده نشده است. این اندیشه با فرض حوالت تاریخی، نوعی جبر و عدم امکان تغییر با اراده‌های انسانی را به دنبال دارد و به‌نوعی انفعال و خودداری از اصلاح می‌انجامد که در اقدامات اجتماعی و سیاسی معتقدین به این جریان نمود دارد؛ گذشته از آن‌که با دستورات دینی نیز تباین دارد. این اندیشه حاصل استفاده از ادبیات عرفان نظری بدون طی کردن عرفان عملی است (چنان‌که کسی در مورد فردید، گذر از مراحل عرفان عملی را روایت نکرده) و لذا سخنان او همانند سایرین که چنین می‌کنند، حالتی شطح‌گونه یافته است، علاوه بر آن‌که آن را با تفسیر هگلی مارکسیستی آمیخته است. نه‌تنها برداشت او از ابن‌عربی که برداشت او از هایدگر نیز ناقص است. علاوه بر آن به لوازم هرمنوتیکی مکتب هایدگر که به نسبی‌گرایی می‌انجامد و نتیجتاً توانایی نقد را از دست می‌دهد، توجه ندارد. استفاده از ادبیات عرفانی نه‌تنها به‌وسیلهٔ او که به‌وسیلهٔ روشنفکران التقاطی و غرب‌گرای حداکثری عوارض زیادی ایجاد کرده است، نظیر خیر دانستن همهٔ بدی و خوبی‌ها که نوعی پلورالیسم با ادبیات دینی و عرفانی است. فردید با طرح هایدگر می‌خواست به‌نقد غرب بپردازد، اما در عمل از یک اندیشهٔ غربی به اندیشهٔ دیگر غربی روی آورد و سبب بسط آن شد که گذشته از آثار سوءش با ادعای کل‌نگری و عدم امکان خوب و بد کردن غرب در تناقض است. گذشته از این، همهٔ عالم اسماء الهی هستند اما او آن را تنها به انسان و زندگی جمعی انسان تقلیل می‌دهد. پیروان این اندیشه مواضع سیاسی متفاوتی را گرفتند، گرچه اکثراً بسته به اقتضاء این نظریه سکوت پیشه کردند، فردید مواضع سیاسی با چرخش‌های ۱۸۰ درجه‌ای متعدد داشته است، قبل از انقلاب در تلویزیون شاهنشاهی به مدح شاه پرداخته در انجمن فلسفهٔ رژیم حضورداشته و حتی در تدوین ایدئولوژی حزب رستاخیز کمک کرده است، بعداز انقلاب، در مدح انقلاب و حتی بسیجیان سخنانی گفت، اما مبارزه در زندگی او حضور نداشته است. چهره‌ای از این جریان مثل رضا داوری اردکانی به ریاست فرهنگستان علوم و عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید، اما حتی علیه مرگ بر آمریکا سخن گفت و آن را نشان توسعه‌نیافتگی نامید و با مدرن‌ترین جریان‌های سیاسی و فکری تجدیدنظرطلب در یک جبههٔ سیاسی قرار گرفت. شاید انقلابی‌ترین مواضع را در این طیف اصغر طاهرزاده داشته که البته امام و انقلاب را در تفکر خود و در مقابله با مدرنیته معنی کرده است.»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اکثر آقایانی که نام بردید افرادی هستند که بنده با آن‌ها هم‌دل می‌باشم. ولی آن‌ها را در بستر تاریخی که با حضرت امام به ظهور آمد می‌پذیرم و به همین جهت با آقای عبدالکریمی که در درک انقلاب اسلامی ناقص و ناتوان هستند و مسائل ما را در جای دیگری دنبال می‌کنند، سخت مخالف می‌باشم.

تصور بنده آن است که نویسنده مقاله به جای آن‌که «تفکر» را موضوع قرار دهند، تلاش دارند افراد را در جبهه‌های مختلف تقسیم کنند و این نوعی مرگِ تفکر است. باید از خود پرسید رسالت تفکر در این تاریخ چیست؟ بنده رسالت تفکر در این تاریخ را نظر به حقیقت انقلاب اسلامی می‌دانم که تواناییِ به ظهورآوردن شخصیتی همچون حاج قاسم سلیمانی را دارا است و آن را بنیان حضور اصیل انسان در این تاریخ می‌دانم، و هر آن‌کس که در این میدان تفکر کند از نظر بنده حقیقتاً متفکر است، حال چه آقای دکتر فردید باشد و چه آقای دکتر داوری؛ و البته شهید آوینی که جای خود دارد. در رابطه با نسبت ما با تکنیک از یک طرف و حضور تاریخیِ ما در انقلاب اسلامی، خوب است به عرایض اخیر بنده که تحت عنوان «پانزده نکته در جایگاه تاریخی "عقل تکنیک"» در حال انجام است، رجوع شود. https://dialog.sohasima.ir/ch/elm-fanavari . موفق باشید

32057
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحيم سلام عليكم ورحمة الله: ضمن عرض سلام و ادب و تسلیت ایام سوگواری سیدة النساء العالمين حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها خدمت استاد گرامی جناب آقای طاهر زاده طبق فرمایش متین جنابعالی در پاسخ به سوال شماره 32045، حضرت امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف و ارواحنا له الفدا ، مظهر نور کامل خداوند تبارک و تعالی هستند و علاقه به آن حضرت، عین علاقه به حضرت معبود است و متعاقبا رهبر معظم انقلاب آیت الله العظمی امام خامنه‌ای حفظه الله تعالی ، مظهر نور آن حضرت (امام زمان ) می‌باشند. این حقیقت بر ما دوستداران و به قول مرحوم شهید سلیمانی عزیز «سربازان ایشان» پوشیده نیست و بعضا نه از طریق براهین فقهی در باب ولایت فقیه و امثالهم، بلکه قلبا و با تمام وجود و با چشم یقین آن را دیده و عمیقا احساس می‌کنیم. اما سوال اینجاست که این مطلب بسیار مهم (که رهبر معظم انقلاب مظهر نور امام زمان عج الله تعالى فرجه الشريف هستند) را چطور بر قشر مذهبی که با امامین انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی زاویه دار هستند و خود را مذهبی و اهل بیتی هم می‌دانند اثبات کنیم؟ ۱. طبیعتا جمع کثیری از دلسوزان و مومنین انقلابی و همچنین طیف مخالف از مردمان عادی هستند، لذا ممکن است اثبات علمی دقیق و عمیق میسر نباشد. اگر نخواهیم از باب فقهی وارد بحث شویم، تکلیف چیست؟ چگونه این مظهریت و نیابت را اثبات کنیم؟ ۲. از منظر دقیق علمی و در مباحثات بین بزرگان و اساتید چطور؟ قبلا از عنایت جنابعالی صمیمانه سپاسگزارم علیرضا حلبیان

متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که فقه، صورت متعیَّنِ انوار نامتعیّن انوار الهی است تا انسان از طریق احکام فقهی به باطن انوار الهی منتقل شود و به همین جهت کسی دینداری را در محدوده صِرف فقهی متوقف کرد، خود را از حضور در عالم بالاتر محروم می‌کند. عرایضی در کتاب «در راستای بنیان حکمت حضور انقلاب اسلامی در «جهانی بین دو جهان» که در دست چاپ است، شده است. شماره 86  آن حکمت‌ها ذیلاً خدمتتان ارسال می‌شود. به امید آن‌که در راستای چنین گفتارهایی بتوان نسل آماده خود را متوجه موضوع مورد بحث بکنیم. موفق باشید

ايمان به ايمان و عبور از نقاب‌های ايمانی

بشرِ امروز نقاب‌هایی که بعضی از انسان‌ها به عنوان «ایمان» بر چهره‌ می‌زنند را می‌شناسد و چون نمی‌تواند آن نوع ایمان را انتخاب کند، در دو راهیِ قبول کفر نسبت به آن ایمان و یا قبول ایمانِ حقیقی قرار می‌گیرد و بین این دو نوع شخصیت سرگردان است، گاهی این است و گاهی آن، تا آن‌که با نظر به انسان کاملی که حضوری جهانی دارد، احساس کند خود را پیدا کرده است و انقلاب اسلامی درست بستر همان انسان کاملی است که هرکس می‌تواند آن باشد، ولی سوپرمن نباشد. مهم نیست حضور چنین انسانی چه مدت طول بکشد، مهم آن است که فرهنگی ظهور کرده که انسان می‌تواند بدون نقابی از ایمان که بر چهره می‌زند، به ایمان خود ایمان داشته باشد و بفهمد:

آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت       حافظ این خرقه‌ پشمینه بینداز و برو

حضور در جهانِ انسانی و انسانیت، نقطه‌ شروع ایمانی است که فریب‌کارانه و متحجّرانه نیست. در این نقطه است که انسان می‌فهمد چه هست و چه می‌تواند باشد و چگونه می‌تواند قدم در قلمروی از ایمان بگذارد که هرچه بیشتر خودش باشد، در عین پاس‌داشتِ وجودی از خود، در بستر عبودیت و نزدیکی به انسان کاملی که در پیش است، در عین بودن در تاریخی که در آن قرار دارد و لذا بیش از آن‌که بخواهد خود را بفهمد، خود را حسّ می‌کند ولی احساسی که از معرفت جدا نیست، معرفتی که رو به سوی حقیقت دارد و انسان را از فروافتادن در ایمانی که نقاب او شود محفوظ می‌دارد؛ در ایمانی مستقر است که تنها بودن خود را دنبال می‌کند، بدون متوقف‌شدن در ماهیتی خاص، زیرا در حقیقت، ماهیتِ آن ایمان همان بودنِ آن است، یعنی «ماهیّتُةُ اِنّیّتُهُ» ماهیت آن ایمان همان بودنِ آن است و سر و کار انسان با وجودِ آن ایمان است و امکانات تمام‌ناشدنی که در پیش دارد برای ایمانی بیشتر به ایمانی که یافته و در این رابطه به آینده بیکران خود نظر دارد و درک وجودی خویش در عالم و تعلق عمیق‌تری که با حضرت معبود در عهد ازلی یعنی در وجود خود با او دارد که در نسبت عبودیت انسان و معبودبودن خدا محقق می‌شود، امری که در ارتباطی متقابل اتفاق می‌افتد و انسان خود را در چنین جایگاهی که قابل توصیف نیست، احساس می‌کند و تنها می‌تواند با زبان جناب لسان الغیب بگوید:

دلم رميده شد و غافلم من درويش                    که آن شکاري سرگشته را چه آمد پيش

چو بيد بر سر ايمان خويش مي‌لرزم       که دل به دست کمان ابرويي‌ست کافرکيش

بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ     خزانه‌اي به کف آور ز گنج قارون بيش

این به جهت آن است که در ایمان حقیقی، «وجود» با تجلیّات خود به سراغ انسان می‌آید و آماده قبول جان ما است، تا خود را در مقابل آن تجلیات گشوده نگه دارد و خود را در تقدیری که باید در آن مستقر شود حفظ کند، جایگاهی که جایگاه حضور در محضر حضرت حق است، در عین حاضربودن نزد خود. خطر آن‌جا است که انسان از وجودِ خود در این رویداد بیگانه باشد؛ در آن صورت چگونه آن رابطه متقابل رخ دهد تا انسان خود را در آغوش خدا احساس کند و چشم‌اندازی توحیدی وقوع یابد و زهد ریایی و نقاب ایمانی که همان خرقه پشمینه است، فرو افتد؟

اگر تاریخ جدید، نرم، نرم پا پیش می‌نهد و ابتدا روح‌ها را متوجه خود و آینده‌ای که در پیش دارند می‌کند، چرا به سخن آنانی که متوجه طلوع تمدنیِ غیر از تمدن غربی شده‌اند، گوش فرا ندهیم؟ چرا به آن‌هایی که خبر از بازگشت خدا به زندگی را داده‌اند توجه ننماییم؟ اگر حقیقتِ دین باز درخشش آغاز کرده تا معنای آداب دینی با روحی تازه به میان آید، نباید گفت این عبادات نیز پوسته‌های دین است، نه! حقیقت از طریق همین آداب و اخلاق است که به ظهور می‌آید، تا امری نامتعیَّن به امری متعیّن تبدیل شود و به جای آن‌که گمان کنیم «تئولوژی» پایان یافته است متوجه باشیم با انقلاب اسلامی و با برافروختن مشعل شهادت، تئولوژی و آداب دینی جای خود را پیدا می‌کند و آینه‌هایی می‌شوند برای ظهور امور قدسی. راستی را! مگر همین تئولوژی‌ها و ایدئولوژی‌های حاکی از امور قدسی نیستند که به انسان‌های مؤمن به حقیقت جهت می‌دهند تا دین خدا تمام ابعاد وجودی انسان را فرا گیرد؟

آیا با مدرنیته، تئولوژی پایان یافت و اگر مدرنیته در این تاریخ جای‌گیر شده، چاره کار تسلیم‌شدن در مقابل مدرنیته نیست. چاره کار عبور از تاریخ غیاب خداوند است و رجوع به حقیقت، به نور اسمای الهی و ذیل حضور خداوند با رعایت احکام و آداب شرع، حضور خداوند را در زندگی و در مناسبات انسانی نهادینه کنیم تا انسان در حضور بیکرانه اکنون جاودانه خود که گوهر فراموش شده او است، باز گردد. آیا رسالت انقلاب اسلامی در این تاریخ چنین نیست که انقطاع زمین از آسمان را جبران کند؟       

32052
متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیز: دانشجوی دکتری علوم قرآنی و حدیث در دانشگاه آزاد نجف آباد هستم. استاد آیا تفاوت قابل توجهی آراء و نظرات استاد جوادی آملی با علامه طباطبایی در تفسیر وجود دارد اگه چنین است به نظر شما می تواند به عنوان رساله دکتری اینجانب انتخاب شود. اگر پیشنهادی از طرف جنابعالی نیز برای موضوع رساله دکتری مطرح نمایید ممنون می شوم راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم آن اندازه تفاوت باشد که موضوع یک تحقیق قرار گیرد. زیرا تفسیر «تسنیم» عموماً شرح «المیزان» است مگر در تفاوت‌های جزئی. آری! در فلسفه، علامه جوادی در کتاب «شمس الحق تبریزی» تفاوت نظرهایی نسبت به نگاه علامه طباطبایی دارند. در رابطه با رساله دکترا، چون درگیر این موضوعات نیستم، نظری ندارم. موفق باشید

32050
متن پرسش

با سلام و احترام: می‌خواستم بنده را به شاگردی بپذیرید. بنده اهواز هستم ولی اگر استاد اجازه بفرمایند حضوری خدمت برسم. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه تفاوتی می‌کند وقتی آیت الله بهجت متوجه و متذکر هستند که در این زمانه، رابطه علمی کافی است. و لذا می‌فرمایند: «علم تو، استاد توست». در این مورد خوب است به جزوه «شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت «رحمه الله »رجوع فرمایید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark

32049
متن پرسش

سلام استاد: در یک کانون فرهنگی به عنوان مربی فعالیت می‌کنم. مخاطبان از سن ابتدایی هستند تا حدود ۱۸ سال. جمعه شب ها همه ی اعضای کانون جمع می‌شویم و قرآن خونده میشه و بنده مطالبی اخلاقی یا معرفتی می‌گویم سعی می‌کنم مطالب شما و یا شهید مطهری و... را ساده کنم و براشون بگم. مسئول اصلی این کانون به من می‌گوید اینها که تو می‌گویی تئوری است و فایده نداره باید در قالب بازی مطالب را منتقل کنی آیا این حرف درست است؟ ممنون

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو کار را باید مدّ نظر داشت. هم باید مخاطبان را متذکر معارفی کرد که عقل‌شان تغذیه شود و هم باید با مثال‌زدن از شخصیت‌هایی که نمونه‌های خوب فطرت انسانی هستند، ذهن آن‌ها را تغذیه نمود. مثل کتاب «داستان راستان». به همین جهت آن شهید بزرگوار در کنار آن معارف عالیه، به جهت سوزی که در هدایت انسان‌ها داشت و می‌دانست باید خیال را نیز تغذیه کرد؛ به تألیف کتاب «داستان راستان» می‌پردازد. موفق باشید.

32045
متن پرسش

با عرض سلام وادب: ببخشید که مزاحم وقت شریف تان شدم. سوالی ذهن مرا به شدت به خود مشغول کرده است. من از کودکی علاقه شدیدی به امام زمان ارواحنا فداء داشتم و اکنون که ۳۷ سال دارم این علاقه به مراتب با تمام وجود شدیدتر هم شده است به حدی که در زندگی چیزی جز وجود مقدس امام برای من مهم نیست. فقط مشکل اصلی من این که علاقه من به امام زمان ارواحنا فداء بیشتر از خداست به طوری که ساعاتی که با خدا هستم با ساعاتی که با امام زمان ارواحنا له فدا هستم با هم فرق زیادی دارد. ترسم از اینکه محبت زیاد من به ایشان مانند قضیه حضرت یعقوب علیه السلام بشود که محبت شدید ایشان به حضرت یوسف علیه السلام باعث سالها دوری از فرزندشان شد. آیا محبت به امام عصر ارواحنا فداء حد و اندازه مشخص باید داشته باشد یا چون محبت ایشان در طول محبت خداست اگر به ایشان تعلق شدید داشته باشی این تعلق خدایی است؟ با تشکر از راهنمایی ها شما _التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آن حضرت مظهر نور کامل خداونداند و علاقه به آن حضرت، عین علاقه به حضرت معبود است و رهبر معظم انقلاب مظهر نور آن حضرت می‌باشند. مهم آن است که متوجه باشیم: «دیده‌ای خواهم که باشد شه شناس / تا شناسد شاه را در هر لباس». موفق باشید

32043
متن پرسش

سلام استاد: قبلا فرموده بودید تفسیر المیزان را دنبال کنم اگر ممکن هست اساتید و برنامه هایی که تفسیر المیزان را تدریس می‌کنند معرفی فرمایید. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً اساتید بزرگواری هر کدام به شکلی به این امر اختصاص دارند. پیشنهاد اولیه بنده آن است که سری به جزوه «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» به آدرس زیر بزنید.

https://lobolmizan.ir/leaflet/182?mark=

در ضمن، استاد عابدینی و استاد یزدان‌پناه از جمله اساتیدی هستند که در این رابطه تلاش‌های خوبی داشته‌اند. موفق باشید

32036
متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: آیا پنج روز قبل از شهادت اول خانم فاطمه زهرا روضه گرفتن اشکال داره؟ دهه سازی محسوب میشه؟ میشه دهه سازی که اشکال داره رو دقیق توضیح بدید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جا که ممکن است نباید طوری ما را تصور کنند که تنها دنبال عزاگرفتن برای اولیای معصوم هستیم. در حالی‌که هزاران عظمت در شخصیت آن‌ها است که ابداً منحصر به دهه‌های فاطمی نمی‌شود. چه شده است که شاعران و مداحان ما تنها نگاه خود را به مصیبت‌های اولیای الهی می‌اندازند؟! ملاحظه نکردید که اخیراً رهبر حکیم انقلاب «حفظه‌الله‌تعالی» به مناسبت تولد حضرت زینب «سلام‌الله‌علیها» چه اندازه زیبا توجه ما را به ظرفیت زن و خردمندیِ او در جمال آن بانوی محترم متذکر شدند؟!

موفق باشید

32033
متن پرسش

عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیزتر از جانم: حضرت استاد در رابطه با پرسش و پاسخ شماره ۳۲۰۰۴ نکاتی مانده که خدمتون باید عرض کنم. در حقیقت قصد نداشتم که پیگیر این موضوع بشم اما وقتی سخنرانی امروز حضرت آقا رو که در دیدار با جامعه پرستاری تاکید به جهاد روایت و تبیین داشتند دیدم تصمیم گرفتم یکبار دیگر مزاحم شما شوم. بنده قریب به ۱۰۰۰ ساعت از سخنرانی های زنده و ضبط شده شما رو گوش داده و بالای ده جلد از کتب شما را خوانده ام به عنوان یکی از شاگردان شما تنها یک خواهش دارم که این صوت یک ساعته را گوش دهید، همانطور که عرض شد مهندس شکوهیان راد متخصص علوم سایبرنتیک و هوش مصنوعی هستند و چندین جلسه علمی تحت عنوان کرونا ایکس پلاس هم برگزار کرده اند. در این سخنرانی تنها به جایگاه موضوع کرونا در منطق دشمن طبق تخصص خودشون پرداخته شده و موضوع اصلا موافقت یا مخالفت با واکسن نیست، این نخبه علاوه بر بار علمی فراوان، در ضمن فردی بسیار متعهد به اسلام و انقلاب و ولایتمدار نیز هستند پس خواهشا به "روایت" ایشان هم گوش دهید قول شرف می‌دهم وقتی از شما گرفته و تلف نخواهد شد پیشاپیش از اینکه به بنده حقیر منت می‌گذارید و این صوت را گوش می‌دهید از شما تشکر می‌کنم. https://eitaa.com/joinchat/2793996420C418ac5a508

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از این‌که با حساسیت و تعهد مسائل جامعه را دنبال می‌فرمایید خدا را شاکر هستم. ولی اتفاقاً آن مباحث را دنبال کردم در عین آن‌که تقریباً از قبل نیز در جریان آن مباحث بودم. ملاحظه می‌کنید که با همه این حرف‌ها و دلسوزی‌ها و تحقیقات، به راحتی نمی‌توان یک نظر را اثبات و نظر دیگری را نفی نمود. و به همین جهت عرض شد جمع‌بندی رهبر معظم انقلاب که در جریان همه این نظریات هستند، برای ما بهتر می‌تواند حجّت باشد. والله اعلم! موفق باشید

32031
متن پرسش

با سلام: بعضی از دوستانی که با گروه فرهنگی المیزان به کمک کانال های مختلف کار می کنند لینکی را در گوکل گذاشته اند که خوب است کاربران محترم را با آن آشنا بفرمایید تا بهتر در جریان کارها قرار گیرند و ان شاء الله سبب استفاده بهتر شود. به آدرس https://zil.ink/ostadtaherzadeh

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقا آن کار را دیدم کار بسیار خوبی بود . امید دارم کاربران محترم بتوانند بهترین استفاده را ببرند. ان شاء الله . موفق باشید

32024
متن پرسش

بسمه تعالی. بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام و احترام: آیا بر اساس این دو آیه از قرآن که می فرماید «الذی خلق فسوی» و «الذی قدر فهدی» نمی‌توان نتیجه گرفت نظر جناب شیخ الرئیس که عالم، موجودی است که وجود دارد، و نه وجودی که این چنین موجودیت یافته است، صحیح می‌باشد؟ اگر طبق آیه خداوند خلق کرده و سپس هماهنگی بخشیده و یا تقدیر و اندازه گیری کرده و سپس هدایت کرده پس نظر جناب صدرا مبتنی بر نحوه وجود غلط و نظر جناب شیخ صحیح می‌باشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال در آیه «الّذی خلق فسوّی» هم نظر در حضور خداوند است که به مخلوقات «وجود» می‌دهد. و جناب شیخ‌الرئیس هم از این جهت منکر اصالت وجود نیست. آقای دکتر غلامحسین دینانی با اشاره به کلام مشهور ابن سینا که می‌فرماید: «ما جعل الله المشمشه مشمشه بل اوجدها» گوید: این کلام نشان دهنده این است که وی معتقد به اصالت وجود بوده است؛ اگرچه آن را به صراحت اعلام نکرده است. موفق باشید.

32022
متن پرسش

بسمه تعالی. بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام علیکم: تفاوت ساحت وجود در دیدگاهی که جناب مارتین هایدگر متذکر آن می‌شوند با آنچه صدرای جان بشر، صدرالمتالهین متذکر آن می‌گردند در چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألّهین از «وجود» شروع می‌کند و حقیقت «وجود» را در مظاهرِ آن دنبال می‌نماید. و جناب هایدگر در دازاین یا انسان به معنای خاصِ آن، به «وجود» نظر دارد و اساساً سراغ «وجود» به معنای مطلق آن نمی‌رود و بلکه «وجود» را در نسبت انسان با سایر مخلوقات دنبال می‌کند. که البته هر دو نگاه به «وجود»، لازم است و حکایت از دو وجه از وجوه فلسفیِ انسان دارد. موفق باشید

32010
متن پرسش

سلام استاد عزیز: استاد عزیز شخصیت حقیر طوری است که در کنار بحثهای فکری به کارهای اجرایی فرهنگی هم می پردازم ولی گاهی انسان با کوه مشکلات و موانع روبرو می‌شود که آدم کم می آورد از طرفی به حضرت آقا نگاه می کنیم می بینیم با این اطلاعات وسیعی که از مشکلات دارند خود را نمی بازند و به اصطلاح کم نمی آورند این رویکرد از چه طریقی حاصل می شود و چه باید کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بسی مهم است که انسان وسعت خود را بشناسد بخصوص در این تاریخ که انسان، جهانی شده است و اگر به حضور جهانی خود فکر کند، می‌تواند در همه آن‌جاهایی که باید حاضر شود، حاضر گردد بدون آن‌که کاری او را از کاری باز دارد. گویا اگر تا دیروز ۵ پیامبر اولی‌العزم داشتیم، امروز بسیاری از انسان‌ها می‌توانند اولی‌العزم باشند. آیا به قول خودتان به رهبر انقلاب و حضرت امام و علامه طباطبایی نظر نکرده‌ایم که چگونه در جهان خود حاضر بودند؟ موفق باشید      

32004
متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: ابتدا توجه شما رو به این متن جلب می‌کنم والله و بالله که مسأله‌ی کرونا، این دوگانه‌ی دشمن‌شاد کن واکسنی نیست. تمام منازعه بر سر این است که از بین هفت مکتب بزرگ جهانی، فقط دو مکتب دارای ایدئولوژی برای اداره‌ی آینده‌ی جهان باقی مانده است: ۱. لیبرالیسم با محوریت آمریکای شمالی و اروپای غربی که مدعی نظم نوین جهانی باقی مانده است؛ ۲. تشیع با محوریت ولایت در جمهوری اسلامی ایران که طرح تمدن نوین اسلامی را معرفی نموده؛ جنگ، بر سر بریدن آخرین نفس‌های نحس شیطان است که سعی دارد #وقت_معلوم را کمی به تعویق بیندازد. جنگ بر سر تحقق هر چه سریع‌تر والعاقبة للمتقین است. 🔶 تاریخ! تو شاهد باش که قریب به دو سال، سعی شب و روزمان میان مردم و مسئولان چه بود. بیدار شویم! همه بیدار شویم و این خانه‌ی صاحب‌الامر (عج) را از اختلافات کاذب پاک کنیم. بیدار شویم و باور کنیم نسل ما، نسل ظهور است اگر برخیزیم. مهندس شکوهیان‌راد جناب استاد ایشون استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر آزمایشگاه فضای سایبر هستند، وقتی این متن رو از ایشون دیدم قلبم به درد اومد چرا که هرچه فریاد می‌زند صدایش به جایی نمی‌رسد و درست تر اینکه نمی‌گذارند که شنیده شود فضای سنگین جو روانی جامعه طوری شده که تا از نحوه برخورد ستاد کرونا انتقاد می‌کنی یه سری ها با چوب علم که شما ضد علم هستید ما رو می‌زنند یه سری ها با چوب ولایت که شما ضد ولایت فقیه هستین! یه سری هم که میگن شما حرف عطاری سر کوچتون رو گوش میدین و واکسن نمیزنین!! ولی جناب استاد من از خود شما یاد گرفتم که هر کاری رو با تحقیق وارد شوم کما اینکه توصیه رهبری هم همیشه همین بوده شما بارها بیان داشتید که ائمه فرمودند ان امرنا صعب مستصعب آیا از این سخن نمی‌شود نتیجه گرفت که فهم امر ولی فقیه هم در ذیل ائمه کار آسونی نخواهد بود؟؟ که براحتی بگوییم ولی فقیه فلان کار را انجام داده پس بر ما واجب خواهد بود بدون چون و چرا آن را انجام دهیم اون هم زمانی که به گفته خود ایشان این اقدامشان رجوع به متخصص بوده است. استاد ما هم به متخصص رجوع کردیم و به یقین رسیدیم که با توجه به جو روانی جامعه و کرونا هراسی که ایجاد شده اگر رهبری از زدن واکسن امتناع می‌کردن مفسده بسیار بزرگتری ایجاد می‌شد و با توجه به اینکه حفظ نظام از اوجب واجبات است تن به این کار داده اند در واقع رهبری با زدن واکسن کاری ابراهیمی کردند آنجا که خطاب به کواکب گفتند هذا ربی و بزودی پس از افول واکسن و مشخص شدن بی اثر بودن آن و حتی عوارض آن خواهند گفت لا احب الافلین در آخر از خدا برای خود و همه دوستان طلب بصیرتی می‌کنم که از این گرداب فتنه های آخرالزمانی سربلند بیرون بیاییم ، آمین

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده خوب است به این سخن امام رضا «علیه‌السلام» توجه کنیم كه حضرت مى‌‏فرمايند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده‏ اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب كرد، سينه‏ ى او را گشاده مى‏ گرداند. تا در مديريت خود كوچك‏ترين لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا مى‏ شود كه در جواب‏گويى به هيچ نيازى در نمى‏ ماند و غير از صواب از او نخواهى يافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى‏‌گيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] پس او در كار خود موفق و محكم و مورد تأييد الهى است.

آیا رهبر معظم انقلاب مصداق این روایت نمی‌توانند باشند که خداوند برای کمک به مردم بخصوص مردمی که در طوفان نظرهای مختلف، متوجه حقّانیت ایشان شده‌اند، ایشان در مسیر صحیح قرار می‌دهند؟ آری! اگر ائمه «علیهم‌السلام» فرمودند امر ما صعب مستصعب است یعنی به راحتی نمی‌توان آن‌ها را در طوفان نظرها پیدا کرد. ولی چرا وقتی خداوند رهبری این‌چنین بصیر را به ما عطا کرده، خود را در جای دیگر تعریف کنیم. رهبری که مسلّم ده‌ها و صدها مشاور دارند که از جمله آن‌ها امثال مهندس شکوهیان راد به عنوان کسانی‌که نسبت به واکسن آن نوع نگاه را دارند، هم می‌باشند. موفق باشید

[1] ( 1)- تحف العقول، ص 443

32003
متن پرسش

با عرض سلام و ادب: از متن زیر، جنابعالی چه برداشتی دارید؟ هایدگر و کتاب مشاعر ملاصدرا دکتر دینانی در زمینه نسبت ملاصدرا و هایدگر، البته به امری تاریخی نیز اشاره می‌کند: «دکتر شرف خراسانی تنها ایرانی بود که هایدگر را در منزل خودش دیده بود. ایشان می‌گفتند که وقتی به منزل هایدگر رفته بودند، کتاب مشاعر ملاصدرا - ترجمه هانری کربن فرانسوی - را در طاقچه منزل او مشاهده کردند. بعد از ایشان پرسیده بود: آقای هایدگر شما با صاحب این کتاب - یعنی ملاصدرا - ارتباطی دارید؟  گفت: «خیر ندارم..»» (ص ۴۹) سایت دایره المعارف بزرگ اسلامی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان این قضیه بودم. فلسفه هایدگر با صدرا در دو ساحت‌اند و هایدگر در ساحت فلسفه خود می‌تواند و بنا دارد خود را ادامه دهد. موفق باشید

31991
متن پرسش

سلام علیکم: استاد کتابی هست که آرای ملاصدرا و ابن عربی رو بصورت روان و قابل فهم برای مایی که فلسفه و عرفان نخوندیم باشه یعنی تخصصی نباشه بفهمیم حرف این دو دانشمند رو.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و مباحث کتاب «از برهان تا عرفان» و مباحث کتاب «معاد» که همه با شرح صوتی آن در سایت هست، بتواند راه را در این امری که بنا دارید در آن قدم بگذارید، برایتان بگشاید. موفق باشید

31986
متن پرسش

سلام علیکم استاد: وقت بخیر می‌خواستم بپرسم برای اینکه نیهیلیسم زمانه ما رو در برنگیره چاره ای جز وارد شدن به عالم علما داریم؟ یعنی ما خودمون نمیتونیم عالمی داشته باشیم که از این جو پوچی بیرون بیاییم. این نوع نگاه و حسی که الان جهان داره به ما میده کاملا ضد اون احساسی هست که عالمان دین میدند. میشه خودمون این عالم و این بهشت رو برا خودمون بسازیم به نوع نگاهمون به جهان بستگی داره یا تصدیق قلبیمون مربوطه یا اقناع عقل؟ اون چیزی که اون عالم رو میسازه چیه؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! عالَمِ علمای وارسته چون حضرت امام و آیت الله طباطبایی بهترین عالَم برای جهت عبور از انواع پوچی‌ها است و این با حضور در راهی که شهدا مقابل ما قرار دادند به خوبی قابل دریافت است. راستی! شهید محمد معماریان چه دید که در عطش شهادت خود خواست بفهماند در این دوران تا کجا می‌توان به ملکوت عالَم نزدیک شد؟! چگونه متوجه شد که آن سفر، آخرین سفر او است و با اصرار زیاد به مادر بزرگوارش فهماند که بعد از آن دیدار به قیامت است؟!! آیا این حکایت از آن ندارد که در صفای انقلاب اسلامی همه آینده در مقابل او گشوده شده بود و در راستای حفظ عزت اسلام به مادرش توصیه کرد: «تنها گریه کند»؟ موفق باشید      

31984
متن پرسش

سلام استاد عزیز: در مورد سوال ۳۱۹۸۳ خواستم بگویم که مضمون کلیپ اینست: «علامه حسن زاده به آن عالمی که به دیدارش رفت فرمود می‌خواهم در گوشتان چیزی بگویم که اطرافیان شما نفهمند. آن عالم هم گفت باشد و گوشش را جلو اورد تا حضرت علامه در گوششان چیزی بگوید. ولی حضرت علامه بجای حرف زدن در گوش آن عالم، صورتشان را بوسیدند و اطرافیان از اینکه حضرت علامه این کَلَکِ شیرین را سوار کرد تا صورت آن عالم را ببوسد خندیدند و لذت بردند.»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «کار نیکان را قیاس از خود مگیر». صفای کار را ببینید و فضایی که ایجاد شده. در آن فضا قضیه متفاوت خواهد بود. خدا رحمت‌شان کند که چقدر دلْ زنده بودند. موفق باشید

31975
متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیز وقت بخیر: عذر خواهم ببخشید میشه گفت که برای کار بر روی موضوع امام شناسی (مهدویت) پیش زمینه و شرط لازم قبل از ورود به این موضوع ابتدا خودشناسی (معرفت النفس) هست؟ و در این رابطه دشمن شناسی هم ملازم امام شناسی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! معرفت نفس بسیار در امر امام‌شناسی مهم است. آیت الله حسینی تهرانی در مورد امام‌شناسی ۱۷ جلد  کتاب دارند که در کتابخانه «جامعة المهدی» که یکشنبه‌ها تشریف می‌آورید هست و می‌توانید امانت بگیرید. در مورد شعر بابا طاهر می‌فرماید:

مو از قالوا بلی تشویش دیرم

گنه از برگ و باران بیش دیرم

اگر لاتقنطوا دستم نگیرد

مو از یاویلنا اندیش دیرم

موفق باشید

31970
متن پرسش

سلام علیکم خدمت استاد ارجمند: استاد سوالی ذهنم را مشغول کرده و بدنبال آن می‌خواهم نظر شما را بدانم. پیشاپیش بگم صفحاتی که ابن عربی را جست و جو کردم بسیار بود و من وقت بررسی همه را نداشتم پس همه پرسش ها را بررسی نکردم. ۱. آیا امکان دارد از زمان جناب ابن عربی تابحال عرفایی بوده باشند که چه بسا خیلی بیشتر و بهتر از او معارف توحیدی و اسرارش را گرفته باشند اما در پی انتشار آن برنیامده باشند. برای مثال اگر صفت علم خدا در آنها تجلی کرده باشد چه بسا بتوانند علوم مختلف را هم یکجا ثبت کنند چه برسد به عرفان و اسرارش. ۲. بطور کلی چرا عرفا با اینکه احتمالا در بخشی از عمر خود علم الهی را درک کردند، اما در پی انتشار بر نمی آیند؟ ۳. بنظر شما آنچه در فصوص یا فتوحات آمده چند درصد اسرار توحیدی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه می‌توانیم در این رابطه بگوییم سنت حضرت حق است که در هر دوره تاریخی آنچه بشریت ظرفیت آن را دارد در بستر اسلام از طریق قلب‌های آماده به بشریت می‌رساند و محال است اگر بشریت ظرفیت درک امری از انوار قدسی و توحید ربّانی و علم حقیقی را داشته باشد، از آن دریغ شود به همان معنایی که حضرت حق در قرآن می‌فرماید: «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ» الرحمن/ (29) خداوند شأن مناسب آن طلب و تقاضا را در مظهور یا مظاهری به ظهور می‌آورد. موفق باشید

31954
متن پرسش

با عرض سلام و ادب خدمت استاد معظم و عزیز؛ سؤالی پیرامون مطالب ابن عربی از خدمتتان داشتم: آیا این مطلب صحیح است که محیی الدین در صفحه ۱۷۸ جلد اول فتوحات مکیه، در تفسیر آیات ۶ و ۷ سوره بقره، مي‌گويد که خطاب خداوند به حضرت رسول (ص) این است که کسانیکه کافر شده اند، محبت من را در خود خلاصه نموده اند و بدین علت تفاوتی نمی‌کند که تو آنها را بیم دهی از عذابهایی که من تو را مأمور ابلاغ آن عذابها کرده ام یا بیم ندهی. آنها به غیر از تو ایمان نمی آوردند چون غیر مرا درک نمی‌کنند و بر دلهای آنان مهر زده ام و بدین علت جایگاهی جز برای من در دل آنان نیست و آنها عذاب عظیمى نزد من دارند و آن اینکه آنها را بعد از این مشاهده نورانى به انذار تو باز می‌گردانم و ایشان را از خودم محجوب می‌سازم؟ چنین مطلبی آیا با آیات کلام الله مجید و روایات اهل البیت (ع) در تعارض نیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که حضرت امام در نامه به گورباچف در توصیف جملات ابن عربی فرمودند «مطالبی که از مو باریک‌تر است» باید به جملات او در فضای خاص نظر کرد. آن مطلب را ندیده‌ام. ولی مسلّم در فضای خود نه‌تنها امری جدای از قرآن نیست بلکه ما را به عمقی می‌برد که در ابتدا تصور آن را نمی‌کردیم مگر در جاهایی که به گفته جناب حجت‌الاسلام و المسلمین آقای فاطمی‌نیا دست تحریف بدان ورود کرده است. موفق باشید

31949
متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیز: در پاسخ سوال 31935 مطالبی رو عنوان کردین، هنوز اون اشکال از ذهن من برطرف نشد - جزوه شما و مطالب پرسش و پاسخ های قبلی در مورد رجعت رو خونده بودم، بعضی مواقع بسیاری از بزرگان مطالبی رو از راه غیر استدلال متوجه می شوند و درک می کنند و برای انتقال اون دلیل می تراشند، که ممکنه دلیل برای ما منطقی نباشه ولی با عظمت شخصیت اون شخص موضوع رو می پذیریم، گاهی هم دلیل ها رساست ولی ایراد عدم درک صحیح از طرف ماست. به هرحال تو این موضوع من دقیق متوجه نشدم چرا حتما رجعت باید مادی و فیزیکی باشد، دو تا ابهام برای این مسئله داشتم اول اینکه رجعت مومنین نظام طبیعی عالم رو به هم می ریزه، در همین نزدیکی ها ظهور واقع بشود برای مثال فرض بفرمایید سردار بزرگ اسلام شهید قاسم سلیمانی به دنیا رجوع فرمایند، امام خمینی رجوع فرمایند، نظام دنیا کلا به هم می خوره، خدا اگر می خواست با معجزه های در این سطح مردم ایمان بیارن که ... به راحتی این امر میسر بود مورد دوم هم که مقداری ذهنم رو مشغول کرده، خب چه ایرادی داره با بازگشت روح تکامل افراد رخ بده چیزی شبیه همون مطالب که در شرح فصوص بیان کرده اید من مطلب رو از کتاب شما نقل می کنم : " در مورد راز قتل کودکان، شیخ اکبر معتقد است تا این ابناء به قتل نمی‌رسیدند حضرت موسی پدید نمی‌آمد. لذا ارواح مقتولین دست به دست هم دادند تا روح حضرت موسى از طريق والدین متكوّن شد و مقدمات تقدير الهی چنین باید می‌بود که علاوه بر والدین حضرت، امداد ارواحِ ابناءِ به قتل رسیده هم باید در میان می‌آمد. اما حکمت قتل أبناء به دست فرعون برای آن بود که حیات و روحانیت همه‌ی مقتولین که به خاطر موسی کشته شدند، به سمت حضرت موسى جهت امداد، عود و برگشت نماید. زیرا هر طفلی به امید این که موسی است به قتل رسید و آن قتل‌ها این جا از سر جهل نبود. - بلکه به یک معنا هر کدام موسایی بودند - پس ناچار باید حيات و روح مقتول، به موسی برگشت کند. حیات مقتولی که به جهت موسی به قتل رسید و آن حیات مقتول به جهت موسی، حیاتی طاهر بر اساس فطرت است که أغراض نفسانی آن را آلوده نکرده است. بلکه، بر فطرت «بلی» است. و موسی مجموع حیات کسانی بود که به عنوان موسی بودن کشته شدند و همه‌ی آن‌چه به عنوان استعداد و توانایی برای مقتول مهیا بود در حضرت موسى جمع شده است، مثل شجاعت و تدبیر و غیره. اول چیزی که در مکاشفه‌ی حضرت محمدیّه که از این باب یعنی باب فصّ موسوی به طور شفاهی مخاطب شدم اتحاد أرواح أبناء به قتل رسیده و عود آن أرواح در ماده‌ی موسویّه بوده است. پس موسی متولد نشد مگر این که او مجموع أرواح كثيره و قوای فعّاله بود. به همان معنایی که عقل کلی همه‌ی عقول جزئی را به صورت جامع در خود دارد، مثل مدد به مؤمنین توسط فرشتگان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید باید بحث «رجعت» را در آمادگی شرایطی دانست برای بالفعل‌شدنِ روح‌هایی که به کمال خود نرسیده‌اند. حال با توجه به این امر چرا می‌فرمایید با این رجعت نظام عالَم به هم می‌خورد؟ از طرفی شرایط حضرت موسی «علیه‌السلام» هنوز شرایط بلوغ عالَم که با حضرت مهدی «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» به ظهور می‌آید، نمی‌باشد بلکه مقدمه ظهور آن بلوغ است ولی شرایط حضرت مهدی «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» شرایطی است تا همه ابعاد انسانی اعم از ابعاد غضبیه و شهویه از یک طرف، و ابعاد الهی از طرف دیگر به ظهور آیند. و در همین رابطه حتی بحث رجعت همه انبیاء و امامان در میان است. این‌جا است که می‌توان گفت خود آن‌ها باید به میان آیند تا فعلیتِ خود را در خود احساس کنند. می‌ماند که آیا می‌شود آن‌ها فعلیت خود را در شخصیت حضرت مهدی «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» دریابند؟ والله اعلم. ظاهراً در این حالت شاید برای بعضی از آن‌ها اجمال‌شان به تفصیل در نیاید و اصرارِ بر رجعت حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» گویا از این جنس است. موفق باشید  

31939
متن پرسش

سلام علیکم: اگر امکان دارد منابعی برای مطالعه عمیق تر در زمینه «خرد خسروانی» معرفی کنید. وجه تمایز مباحثی که در این زمینه مطرح کرده اید با آنهایی که شیعه را محصول برداشت ایرانی از اسلام می‌دانند چیست؟ این موضوع چه ارتباطی با بحث «هویت» ملی که آقا مطرح کرده اند می‌تواند داشته باشد؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد آثار پروفسور هانری کربن مطالب ارزنده‌ای را با شما در میان می‌گذارد. آثار مرحوم شایگان نیز بعضاً متذکر این امور هست. بد نیست سری هم به کتاب «انقلاب اسلامی و جهان گمشده» بزنید. موفق باشید

31937
متن پرسش

سلام بر استاد عزیز و تشکر از اینکه فرصت داده و پاسخ گوی سوالات ما هستید. با توجه به سوال و جواب 31906 سوالاتی برای بنده راجع به مرحوم علامه طهرانی و رهبر انقلاب پیش آمده که درخواست دارم پاسخ بفرمائید: اینکه در سوال شماره 31906 عنوان شده: اینطور برداشت می شود که گویا تنها و تنها در این زمان ایشان بودند که به درجات عالی توحیدی رسیدند و... سوال اول: آیا در پیام ها و بیانات و... که رهبر معظم انقلاب داشته اند، آیا شخصیتی وجود دارد که رهبرمعظم به ایشان کلماتی مانند شهود، رسیدن به فقه الله الاکبر و رسیدن به درجات والای معنویت و سلوک و... نسبت داده باشند؟ البته منظورم این نیست که مثلا در صد سال اخیر تنها ایشان به این مراتب والا رسیده اند اما منظور این است که رسیدن به قله های توحید و معرفت و سلوک طبق فرمایش رهبر انقلاب برای معدودی از فرزانگان اتفاق میفتد. هرچند عده ای هم بوده اند طبق پیام های رهبرمعظم که درمسیر سلوک و سالک بودن، بوده اند اما درجات والا را رهبرانقلاب برای آنها ذکر نفرموده اند. سوال دوم: رهبر انقلاب در فرمایشی در خصوص مکتب عرفانی نجف می فرمایند: ما در بین سلسله‌ی علمی فقهی و حِكمی خودمان در حوزه‌های علمیه - در این صراط مستقیم - یك گذرگاه و جریان خاص‌الخاص داریم كه می‌تواند برای همه الگو باشد، هم برای علما الگو باشد - علمای بزرگ و كوچك - هم برای آحاد مردم و هم برای جوانها؛ می‌توانند واقعاً الگو باشند... خیلی مهم است که شخصیتهای این جوری احیا بشوند، شناخته بشوند معرفی بشوند. حال در پاسخ 31906 آمده است: برایشان احترام قائل هستیم. بسیار تفاوت است بین اینکه رهبرانقلاب جریانی را الگو معرفی نموده اند و اینکه باید اینها احیا شوند با پاسخ سوال که فقط می‌فرمائید احترام قائلیم. بنده نسبت به اسامی اشخاص چه از عرفا یا علما یا.... کاری ندارم اما وقتی رهبری جریانی را الگو و اسوه و غایت یک امری معرفی می کنند (عین بیانات رهبر معظم انقلاب : ... در طریق معرفت و طریق سلوك و طریق توحید تلاش كردند مجاهدت كردند كار كردند، و به مقامات عالیه رسیدند.) نباید ما دنبال کننده و ترویج و احیا کننده و مطالبه گر فرمایشات صریح ایشان باشیم؟ سوال سوم : اگر عارفی واقعا عارف باشد و به توحید حقیقی رسیده باشد طبیعتا دیدگاه ها و سیره و روش زندگی و مواضعش هم حول محور توحید است. حالا این برداشتها (چه درست یا اشتباه) در سوال 31906 راجع به حیات سلوکی و حیات سیاسی معنیش چیست؟ اگر مورد قبول باشد با این وضعیت باید ادامه داد حیات اقتصادی، حیات اجتماعی، حیات پزشکی، حیات تربیتی و .... ضمنا آیا برداشتهای مذکور مستند قابل ارائه ای دارد؟ ببخشید طولانی شد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه شده‌اید بحثی در حضور توحیدی علامه طهرانی نیست، بحث در انحصار و منحصربودن سلوک از طریق ایشان است که البته بنده «سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی» را ترجیح می‌دهم و فکر نمی‌کنم رهبر معظم انقلاب هم بخواهند با تأیید مسیر توحیدیِ علامه طهرانی، سلوک إلی الله به روش حضرت امام را که بسیجیان ره صدساله از آن طریق را یک‌ شبه طی کرده‌اند؛ نفی کنند و مقام حق‌الیقینی که جناب شهید حاج قاسم سلیمانی از طریق روش سلوکی حضرت امام به دست آورد را نادیده بگیرند. موفق باشید

نمایش چاپی