بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شخصیت‌ها

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30450
متن پرسش

سلام علیکم: احتراما توجه شود که امید دانا مسلمان بوده و سپس زرتشتی شده و در واقع مرتد است. از طرفی کسی که زشت ترین هتاکی ها را نسبت به وجود مقدس رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امام حسین علیه السلام داشته حمایتش از نظام اسلامی یا شهید حاج قاسم سلیمانی و مقام معظم رهبری هیچ فضیلتی برای او ندارد و هیچ خیر و برکتی نیز برای انقلاب ما ندارد. از سویی ما در کشورمان کم عالم و مرد خدا داریم که معارف زیادی برای ارائه کردن دارند که حمایتهای امید دانا که مرتد و مهدور الدم است مورد توجه ما و به نفع نظام اسلامی ما باشد؟ آیا تایید چنین فرد کافر و خبیثی گرفتن حکمت است ولو از مشرکین؟ این چه قیاسی است که می‌فرمایید؟ فرمودند حکمت را ولو از یک مشرک باشد فرابگیرید در مقام علم و نظر نه اینکه اگر به مقدسات شما زشت ترین اهانت ها را کرد در مقابل او سکوت کنید. بنده شما را نمی شناسم و خیلی با نظرات و آثار شما انسی ندارم. اما آیا واقعا خودتان این نظرات را در سایت قرار دادید یا به یکی از شاگردانتان واگذار کردید؟ فرض کنید موضع گیری های اخیر وی در تایید نظام اسلامی باشد ثم ماذا؟ نه سرم را بشکن نه گردو توی دامنم بریز! نه مسلمان است؛ نه توبه و اظهار پشیمانی کرده، مرتد شده، زشت ترین حرفها را به مقدسات زده و حالا... شما را به خدا کمی دقت کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً آقای امید دانا زردتشتی بوده است و سابقه‌ی خوبی هم ندارد. حتی در جوانی به پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» توهین کرده. ولی به هر حال به جهت تعلّقی که به ملّیّت ایرانی و ایران دارد، و متوجه شده از طریق انقلاب اسلامی و رهبر انقلاب، این کار به خوبی محقق شده؛ از این جهت، تعلقی به انقلاب و رهبر انقلاب پیدا کرده است و شرط عقل آن است حال که او چنین گرایشی پیدا کرده است، او را طرد ننماییم. موفق باشید

30420
متن پرسش

باسمه تعالی سلام استاد خوبید؟ دو سوال: ۱. استاد خصوصیات زندگی در عصر صفوی چه بود؟ ما بیشتر در اجتماع زندگی می کردیم یا در حیطه فردی زندگی می کردیم ما از دوران صفویه چه آموزه ای برای زندگی کنونی می توانیم داشته باشیم؟ ۲. دکتر داوری در مقاله ایران مسایل و مشکلاتش می فرمایند که تفکر جدید تفکر قدیم رو به تاریکی انداخته و از کارایی انداخته است حالا ما که می خواهیم از گذشته راهی برای آینده بگشاییم با چه راهکاری روبرو هستیم راه درمان چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بحث آن مفصل است. مقدمه‌ی کتاب «انقلاب اسلامی؛ طلوع بین دو جهان» را خدمتتان ارسال می‌کنم به این امید که در آن میدانِ گشوده، نکات بسیاری از سؤالات‌تان را جواب گیرید. موفق باشید

باسمه تعالی

1- ما تجربه‌ی «طلوع جهانی بین دو جهان» را در تاریخ دفاع مقدس پیدا کردیم که چگونه در جبهه‌های دفاع مقدس، نه بیرون تاریخ جدید بودیم که با اسب و شمشیر به مقابله‌‌ی دشمنی برویم که با مدرن‌ترین اسلحه‌ها به ما تجاوز کرده است، و نه از هویت قدسی و ایمانی خود به انسانی سکولار تبدیل شویم. حتی آن وقتی هم که رزمندگان ما از روستاهای دور وارد جبهه‌های دفاع مقدس می‌شدند، می‌دانستند وارد تاریخی شده‌اند که تاریخِ حضور در آینده‌ی دیگری است و بدین لحاظ فاصله‌ی شهری و روستایی و مدرن و سنتی به کنار رفت و بدون آن‌که آن روستایی از روستایی‌بودنش، سر باز زند، راهی را در مقابل خود احساس کرد که می‌تواند آزادانه شخصیتی را برای خود انتخاب کند که حضور در جهان دیگری است. جهانی که نه او یک روستایی عقب‌مانده از تمدن مدرن است و نه یک شهریِ گرفتار فرهنگ تجددزدهِ بیرون از سنت دینی. این است تاریخی که با افق انقلاب اسلامی در حال شکل‌گرفتن است.

2- آنچه موجب مباهات اینجانب است مربوط به فضایی است که در این کتاب شکل گرفته و آن نحوه‌ی مواجهه با متفکرانی مثل هگل و هایدگر و گادامر و به‌خصوص نحوه‌ی مواجهه با تفکر جناب آقای دکتر داوری است و نه‌تنها این نحوه حضور را بنده قدمی به جلو، بلکه نوعی بلوغ می‌دانم که باید در تاریخ ما شروع می‌شد، تا ماورای نیک و بد، بر اصل تفکرِ متفکران نظر کنیم و چنین حضوری را تجربه نماییم. چنین تجربه‌ای را بهترین بودن در عالم تفکر می‌دانم، به‌خصوص که با متفکری شاخص و کم نظیر مانند آقای دکتر رضا داوری در سراسر کتاب روبه‌رو هستیم و تنها کسانی متوجه‌ی عظمت چنین تجربه‌ای می‌شوند که در سراسر کتاب معنای مواجهه با تفکر و متفکر را ماورای نگاه‌های ایدئولوژیک چشیده باشند و بدانند مواجهه با متفکران و احترام به آن‌ها غیر از تقلید از آن‌ها است و جملات آن‌ها را کلیشه‌وار بدون تفکر همچنان تکرارکردن.

3- در حالی‌که به خود بنگریم، خود را در جهان احساس می‌کنیم که به یک معنا در این دنیا هبوط کرده‌ایم و یا در احساسی دیگر در این جهان پرتاب شده‌ایم، حال چگونه خود را احساس کنیم که آن هبوط به نوعی «بودن» برای ما ظاهر شود؟ تا بتوانیم در بستر هویت توحیدی خود با نسبتی که با پدیدارها برقرار می‌کنیم، در جهان حاضر باشیم که بدون غفلت از پرتاب‌شدگی‌مان در جهان، استقرار توحیدی ما برای ما مأوایی تشکیل دهد و جهانی در این میان برایمان گشوده شود. جهانی که بنا است با ممارست با مباحث مطرح‌شده در کتاب  روبه‌روی خوانندگان قرار گیرد.

 4- چون به خود آییم، از یک جهت بین دو گاز انبرِ «دیروز» و «فردا» هستیم و از جهت دیگر در آغوش «پریروز» و «پس فردا» که مأوای اصلی ما است. به بیانی دیگر از یک طرف خود را در جهانِ سنتی احساس می‌کنیم و از طرف دیگر در جهان مدرن و حضور در «جهان بین دو جهان» حضوری است که جهان «پریروز» و «پس فردا» را در مقابل ما حاضر می‌کنند تا در این تاریخ از گذشته و آینده‌ی اصیل خود غافل نباشیم.

 5- کتابی که پیش رو دارید، ساحت خاصی را مقابل خوانندگانش قرار می‌دهد که از یک طرف او را به زمانه‌ای که در آن هست نزدیک می‌کند و از طرف دیگر از امری نامأنوس سخن می‌گوید تحت عنوان «جهان بین دو جهان» که نه دیروزِ تاریخ مدرن است و نه فردای آن. هرچند مربوط به تاریخ امروز بشریت است و ورود در نوعی معاصریت، تا همدیگر را درست درک کنیم، هرچند همه در چنین عصری که عصر «جهان بین دو جهان» است زندگی نمی‌کنیم، یا گرفتار تجدّد هستیم و یا گرفتار تحجّر..

 6- در موضوع «جهان بین دو جهان» آنچه کار را مشکل می‌کند به جهت آن است که چگونه می‌توان در عصری زندگی کرد که آن عصر، نه بیرون از عصر مدرنیته باشد و نه درون آن؟ این‌جا است که تنها با تفکرِ حضور تاریخی می‌توان به آن فکر کرد از آن جهت که «حقیقت» در متن تاریخ مدّ نظر باشد.

7- برای حضور در عصری که نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» در مقابل ما می‌گشاید، نیاز به اندیشیدن نسبت به توسعه داریم که در این کتاب سعی شده با نگاهی که آقای دکتر داوری نسبت به توسعه‌یافتگی به میان آورده‌اند، از وجوه مختلف به عقل توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی اندیشه شود. انتظاری که از خوانندگان محترم هست آن است که به هیچ‌وجه به دنبال یک نتیجه‌ی صریح نباشند، بلکه اجازه بدهند همچنان در این موضوع تفکر شود.

 8- جمعی از رفقا در کنار هم نشستیم تا نسبت به حضوری که انقلاب اسلامی در این تاریخ می‌تواند داشته باشد گفت‌وگو کنیم. نتیجه‌ی این گفتگو‌ها همه و همه منجر به آن شد تا افق‌هایی که به ظاهر آشکار نبود، تا اندازه‌ای آشکار شود و خطای بزرگی است اگر خوانندگان این کتاب گمان کنند مطالب از قبل روشن بوده و تنها بر سر مسائل جزئی گفت‌وگو می‌شده که هرگز چنین نبوده. آری! بستر تفکر در نسبت با تاریخی که در آن قرار داریم، جمعِ رفقا را در برگرفته بود تا هرکس آنچه را که یافته است به ظهور و گفت آورد و هرکس آینه‌ای شود تا دیگری حضور تاریخی خود را در آن آینه اندیشه کند. با توجه به این امر است که باز تأکید می‌شود به هیچ‌وجه به دنبال یک نتیجه‌ی صریح و روشن نبوده‌ایم، زیرا باید اجازه داد همچنان در موضوع، تفکر شود و به چشم‌اندازی نظر شود که إن‌شاءالله در مقابل‌تان گشوده می‌شود.

 9 – مکرر بر این موضوع اشاره می‌شود که «تفکر، تاریخی است» تا از تفاوتی که باید بین جمع اطلاعات، با تفکر و تذکری که باید در مواجهه با انقلاب اسلامی به ظهور آید، غفلت نگردد و خواننده‌ی محترم با نوعی خودآگاهیِ تاریخی موضوعات مطرح‌شده در کتاب را دنبال کند. مسلّم این کار آسانی نیست زیرا هنوز عادت نکرده‌ایم تا «تفکر» را امری جدا از جمع اطلاعات و یا امری غیر از  قیاس مطرح شده در منطق صوری بدانیم.

10- آنچه در این کتاب با آن روبه‌رو هستید نظر به تمامیت تاریخی است که ما در آن قرار داریم و شرایطی که بر اساس این تاریخ با آن روبه‌رو هستیم و این غیر از آن است که بحث‌های مطرح‌شده در حدّ توصیه‌هایی باشد برای رفع مشکلاتی که روبه‌روی ما قرار گرفته که به صورت اُبژه‌ی زندگی به آن‌ها می‌نگریم و در کسوت مصلحان تاریخ در جهان مدرن یا جهان سنتی بخواهیم در این تاریخ حاضر باشیم، که در جای خود لازم است. حتی در این کتاب بحثِ به روزکردن خود و جامعه‌مان مطرح نیست. بحث در حضوری است با هویت کاملاً منسجم که در شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در این تاریخ به ظهور آمده و ما با تفکر و حضور در چنین تاریخی به گفت‌وگو نشسته‌ایم. آنچه در مقابل شما است حاصل آن گفت‌وگو‌ها است ولی در بستری مشخص که یعنی حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده است.

11- مسلّم در این کتاب هیچ ایده‌آل فلسفیِ از پیش تعیین‌شده‌ای در میان نیست، بلکه بر این هستیم که با همین گفت‌وگوهایی است که در بستر تاریخ انقلاب اسلامی شکل گرفته، باید چیزی ظهور کند و اجمال‌هایی به تفصیل در آید، همان‌طور که مدرنیته طیّ فرآیندی تاریخی به مرور به انسجام قرن بیستمیِ خود رسید، با این تفاوت که انقلاب اسلامی پشتوانه‌ی معرفتی خاص خود را دارد که آن قرائت خاص است از دیانت و از این جهت امری پست مدرنی نیست که عملاً به نحوی ادامه‌ی جهان مدرن باشد، بلکه انقلاب پشتوانه‌ی دیانتی و یا فلسفی خود را دارد و جهان مدرن با پشتوانه‌ی فلسفی خاص خود در تاریخ حاضر است ولی با این‌همه از مواجهه‌ی دو فلسفه نباید غفلت کرد، در عین آن‌که فلسفه‌ای فلسفه است که سایر فلسفه‌ها و متفکران را بفهمد. امری که سعی شده در این کتاب اتفاق بیفتد و بر این امر افتخار می‌کنیم.

 ۱2- وقتی متوجه باشیم در این تاریخ، هر جامعه و فرهنگی راه خاص خود را دارا است و باید در همان راه قدم بگذارد تا درکی درست از خود به‌دست آورد، آیا می‌توان در این افق اندیشه کرد که راه خاص ما در این تاریخ و در این جغرافیا، فهم حضور در «جهان بین دو جهان»، در بستر انقلاب اسلامی است؟ امری که این کتاب سعی کرده در زوایای مختلف به آن بپردازد.

 13- نقد و تأیید نسبت به شرایطی که در آن قرار داریم، کمابیش در بین کسانی که به انقلاب اسلامی تعلّق دارند به صورت‌های گوناگون مطرح بوده و هست و نظرات آن‌ها عموماً حکایت از دلسوزی‌ آن‌ها دارد. ولی بحثی که در این کتاب مطرح است مربوط به مفهوم‌سازی اکنونِ تاریخی ما می‌باشد که در بستر انقلاب اسلامی پیش آمده و این‌که در کجای تاریخ خود ایستاده‌ایم تا هویت خود را در آن جایگاه درک کنیم؟

14- همچنان‌که در جای‌جای کتاب روشن است، ما نمی‌توانیم به نسبت خود با توسعه فکر نکنیم و گمان کنیم تفکر در این موضوع، امرِ ساده‌ای است ولی با این‌همه متوجه هستیم اگر معنای تاریخی خود را در نسبتِ دوگانه‌ی بین توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی متوقف کنیم، عملاً نمی‌توانیم از تمدن نوین اسلامی که بیرون از این دوگانگی خود را تعریف کرده است، سخن بگوییم. با توجه به این امر متوجه خواهید شد قسمت‌های نسبتاً مهم‌کتاب با رفت و برگشت‌های ممتد، به امر توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی پرداخته تا نظرها به چشم‌اندازی معطوف شود که در عین آزادی از دوگانگی توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی، بیگانه از آن دو نباشد و این امر می‌تواند یکی از نمونه‌های تفکر نسبت به تاریخی باشد که در آن قرار داریم.

 15- مسلّماً فرق بین انسانی  که ایران را در جهان کنونی می‌فهمد با کسی که ایران را یک کشورِ جدا از جهان می‌شناسد، بسیار زیاد است و مخاطب این کتاب کسانی‌اند که نه‌تنها ایران، بلکه بنا دارند انقلاب اسلامی و حتی دیانت را در جهان کنونی فهم کنند، تا در این عصر حاضر باشند، زیرا ایرانِ معاصر، ایران یک تمدن و انقلاب است با ثمرات تاریخی خود در مواجهه با جهان مدرن که از آن متأثر شده و می‌تواند تاثیرگذار باشد و معنای حضور در جهان بین دو جهان در این رابطه معنا دارد که انقلاب اسلامی می‌تواند در این جهان شرکت کند بدون آن‌که منفعل باشد.

 16- کتابی که در مقابل خود دارید با این سؤال روبه‌رو است که در ایرانِ اکنون، نقش اساسی را چه امری برعهده دارد و چرا معتقدیم ما ضروری‌ترین «بودنِ» خود را باید در ایران، آری! در ایران، ولی با هویت اسلامی و انقلابی دنبال کنیم وگرنه گرفتار نیهیلیسمی می‌شویم که جهان را در برگرفته و بی‌معنایی را تا مغز استخوان‌ها نفوذ داده و شهید حاج قاسم سلیمانی متذکر عبور از آن پوچی بود، یعنی اولاً: ما برای شروع در نقطه‌ی صفر نیستیم. ثانیاً: نسبت به نظریه‌ی حضور خود در این تاریخ فکر کرده‌ایم.

17- قبل از انقلاب اسلامی، در تاریخی بودیم ماورای حضوری که فرهنگ مدرنیته برای‌مان تعریف کرده بود، تصوری از خود نداشتیم و امیدی برای آن‌که بخواهیم انسان دیگری باشیم به سراغ ما نمی‌آمد، ولی با انقلاب اسلامی افق‌های تازه‌ای با نگاه آنتولوژیک و هستی شناسانه برای فهم مسائل ایران معاصر برایمان گشوده شد، تا به بودنی که مخصوص خِرد قومی و دینی ما باشد، فکر کنیم و با عقلانیتی که از گذشته ما گسسته نیست، در جهان امروز حاضر شویم و بشری باشیم عبورکرده از نیهیلیسم که تنها چنین بشری و بشر واقعی است از آن جهت که توانسته به جای اسارت در  نیهیلیسم و یا فرار از آن، از آن عبور کرده باشد.

 18- کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» می‌خواهد جوابگوی این پرسش باشد که چه فهمی باید از خود و از ایران و از دیانت در این تاریخ داشته باشیم، تا بتوانیم در این تاریخ، آری! در این تاریخ، ولی با هویت قدسی زندگی کنیم؟ شواهدی در کتاب به میان آمده است که حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» نه‌تنها خودشان چنین فردی بودند، حتی چنین راهی را روبه‌روی ما گشودند و آن نوعی جهان‌مندی است در مقابل جهان‌مندیِ مدرن و این‌که معیارهای توسعه‌یافتگیِ جهان مدرن، توسعه‌یافتگی ما نیست، هرچند نباید از توسعه‌یافتگی جهان مدرن بیگانه بود ولی ما به آن نوع توسعه‌یافتگی یا پیشرفتی نیاز داریم که با گذشته‌ی تاریخی خود در آن حاضر باشیم و این حضور، با حضوری که امثال ژاپن و یا کره‌ی جنوبی در آن‌ها حاضر شدند، متفاوت است.

19- فهم اجتماعیِ ما نیاز به نظریه‌ای دارد تا اولاً: بتوانیم جهان جدید را فهم کنیم تا توقف تاریخی نداشته باشیم و ایران و انقلاب را در جهان ببینیم. ثانیاً نه‌تنها از نقدِ ضعف‌های جهان مدرن غفلت نکنیم بلکه متوجه‌ی تراث گذشته‌ی خود نیز باشیم، در عین آن‌که از نقد گذشته‌ی خود، آن‌جایی که باید نقد شود هم کوتاهی نکنیم. باید پرسید از چه افقی می‌توان از یک طرف به جهان مدرن و از طرف دیگر جهان گذشته‌ی خود نزدیک شد و با افراد و افکار تعامل کرد، تا آن‌ دو موضع در «جهان بین دو جهان» جایی داده باشند؟

 از متفکرانی مثل هگل و هایدگر و دکتر داوری چه مطالبی باید برگیریم بدون آن‌که مقلد آن‌ها شویم؟ در این کتاب اگر نامی از متفکران مذکور برده می‌شود و در نظام اجتماعی «جهان بین دو جهان» نسبت به افکار و نظرات آن‌ها فکر شده، این کار نه از سر تقلید از آن‌ها بوده و نه نگاهی التقاطی صورت گرفته، بلکه مواجهه‌ی بوده برای قدم‌گذاردن و حضور در جهانی متفاوت، مثل رجوع فارابی به فلاسفه‌ی یونان با حضور در جهانی که خود او آن جهان را یافته بود و مطالب آن فیلسوفان را از آنِ جهان خود کرد که آن جهان با اسلام به ظهور آمده بود.

 ۲0- اساس مدرنیته، اومانیته می‌باشد یعنی انسانی که در مناسبات اجتماعی خود به جای خدا نشسته و در آن صورت دیگر جایی برای خدا نیست و در این فضا حقوقِ انسانی اصالت دارد که محور شخصیت او امیال و هوس‌های او می‌باشد. در نظریه‌ی «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» نیز همچنان بحث در حضور انسان است، ولی بدون آن‌که آن انسان احساس بی‌خدایی داشته باشد، بلکه برعکس انسانی در میان است که خود را در بیکرانه‌ی حضور خدا در عالم، در نگاهی که اندیشه‌ی «وحدت وجود» مدّ نظر دارد، احساس می‌کند، احساسی که از دوگانگی سوبژه و ابژه رسته است.

 21- وقتی متوجه باشیم عالم انسانی آن‌گاه به اصالت می‌رسد که متوجه‌ی هویت عینُ‌الربطی خود نسبت به خداوند بشود و این ربط را احساس کند. در این صورت از اُبژه‌کردنِ خداوند نسبت خود، عبور نموده و خود را در حضور بیکرانه‌ی خداوند در آغوش خدا احساس می‌نماید و «بالحق» در عالم حاضر می‌شود، در این حالت است که انسان از جهان مدرنیته که انسان سوژه می‌شود، خارج شده‌ و به جای آن‌که توهمات بشری جایگاه انسان را معلوم کند، انسان با رفع حجابِ بین خود و حضور خداوندی که او را در بر گرفته، خود را و جایگاه خود را می‌یابد و اصیل‌ترین نسبت‌ها که همان هویت تعلّقی و عین‌الربط‌بودنش نسبت به خداوند می‌باشد را احساس می‌کند و معنای در جهان بودن را به واقعی‌ترین شکل می‌یابد، آن هم بودنی بی‌انتها و بدون فروبستگی افق‌ها. انقلاب اسلامی با درک حضور چنین انسانی در این تاریخ، جواب انسانی است که خود را در جهان احساس می‌کند ولی با واقعی‌ترین احساس.

 ۲2- حضور در جهان بین دو جهان از طریق انقلاب اسلامی، نه دست‌کشیدن از زندگی است و نه غفلت از ابعاد قدسی انسان در عرصه‌ی زندگی در این تاریخ و نه پشت‌کردن به عقل مدرن است و این نوع حضور در جهان، نوعی خودآگاهی و یا ایمان به ایمان است و پذیرش سنگینیِ ایمان به ایمان به جای برگشت به گذشته که انسان‌ها با ایمانی بسیط و ساده به‌سر می‌بردند. با حضور در ایمان با ایمان است که می‌توان در تاریخ آخرالزمانی حاضر شد و با نور آن ایمان بر ظلمات غلیظ آخرالزمان غلبه کرد. اگر ضعف‌های خود را در این رابطه نشناسیم نمی‌توانیم به «جهان بین دو جهان» که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده است، فکر کنیم.

23- انقلاب اسلامی با حضور در این تاریخ، خواهی نخواهی افق جدیدی را در فهم ما از خود و از جهانی که در آن قرار داریم، پیش آورده است. هم‌دوشی با انقلاب اسلامی در این جهان، موجب بصیرت در زمان‌شناسی و رخداد فهم می‌شود. تا از طریق تجربه‌ی انسان از خودش در این تاریخ باشد، آن هم در راستای حضور در «جهانی بین دو جهان» با آمیزش افق‌های فهم در تاریخی که شروع شده  و درکی که انسان از حضور نامتناهی از خود به‌دست می‌آورد.

24- همچنان‌که در هستی‌شناسی، انسان متفکر به آغازِ آغازها نظر می‌کند و از این طریق در جایگاه موحدین قرار می‌گیرد، همان انسان می‌تواند متفکرانه در مسائل اجتماعی- سیاسی نیز به آغازِ آغازها نظر کند و ریشه‌ی تاریخی فکری مشکلات را ارزیابی نماید و راهِ برون‌رفت از آن‌ها را بنمایاند و در این فضا به «جهان بین دو جهان» فکر کند وگرنه گرفتار تأخّر تاریخی خواهیم شد که در آن صورت تلاش‌های دلسوزانه‌مان کار به جایی نمی‌برند. زیرا برای رفع مشکلات به «جهان بین دو جهان» فکر نکردیم و خواستیم با ادامه‌ی تاریخ تجددزده، مشکلات تاریخی خود را رفع کنیم.

 25- آن وقتی که بسیاری از دلسوزان نظام اسلامی و حتی منتقدین نظام، احساس می‌کنند مشکلاتی جهت ادامه‌ی کار در پیش رو دارند که صورت انسداد به خود گرفته، تصور می‌شود نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» امری است که می‌تواند به مدد تفکر آن‌ها بیاید و خود را در کنار کسانی احساس کند که در این روزها همچنان در فضایی حاضرند که آن فضا، فضای درک تاریخی «انقلاب اسلامی و طلوع بین دو جهان» است.

 26- در نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» از یک طرف نگاهی که باید به آزادی انسان کرد و آن را پاس داشت، مدّ نظر قرار می‌گیرد، زیرا این نظریه متوجه‌ی احساس حضوری است که بشر جدید در این تاریخ در خود احساس می‌کند و از طرف دیگر با نگاهی که به اسلام دارد از کرامت انسانی انسان‌ها و هویت خلیفة اللّهی آن‌ها غفلت نمی‌شود، تا انسان‌ها احساس پوچی و سرگردانی کنند و یا تعصب جای تفکر را بگیرد.

 27- برای درک جهانی که در آن قرار داریم نظر و برداشت‌ متفکران از این جهان، به کار ما می‌آید و از این جهت رجوع به آن‌ها برای درک بیشتر جهانی است که در آن به سر می‌بریم و از آن طرف با گوش‌سپردن به انتقادهایی که از سر انصاف می‌شود معلوم می‌کند کجا باید باشیم ولی در آنجا نیستیم. با این‌همه در پاسخ به انتقاد کسانی که می‌گویند ما روایت فلسفی از ایران معاصر نداریم، خواهیم گفت: متأسفانه آن‌ها  در تاریخی که اقتضای حضور در «جهانی بین دو جهان» است فکر نمی‌کنند و حاضر نیستند و بهتر است آن‌ها به این نحوه بودن فکر ‌کنند که به فهم ایران معاصر گره خورده است. امری که با انقلاب اسلامی در تاریخ ما واقع شده است. عمده سمت و سوی ما در این تاریخ است که با شناخت مسائل‌مان می‌توانیم و نسبت به دریچه‌هایی که به سوی ما گشوده شده، نقش‌آفرین باشیم و نه منفعل از فرهنگ غربی.

 28- ایرانِ امروز، بخواهیم و نخواهیم از جهان مدرن بیرون نیست، عمده آن است که آیا ما می‌توانیم در مواجهه با این پدیده‌ی مدرن زیستی را برای ملت خود شکل دهیم که نه نسبت به واقعیت جهان مدرن چشم برهم گذارد و نه راهکار‌های حیات اسلامی شیعیِ خود را فرو بکاهیم و تحت عنوان دینِ حدّاقلی، عملاً دیانت را در محدوده‌ی امور فردی نسبت به حیات اجتماعی خود به حاشیه ببریم و انقلاب اسلامی را در محدوده یک فعالیت سیاسی که به جای نظام شاهنشاهی، نظام جمهوری اسلامی را جایگزین کرده؛ در نظر بگیریم بدون تصرف در امور سکولار اقتصادی و آموزشی و اداری؟ نظریه‌ی «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» متوجه‌ی راهی است برای زندگی دینی در همین تاریخ، بدون آن‌که حیات اسلامی شیعیِ خود را در محدوده‌ی امور فردی فرو بکاهد.

 29- حضور در «جهانی بین دو جهان» از طریق انقلاب اسلامی، نوعی عبور از آرمان‌های فرهنگ مدرنیته است به سوی آرمان‌هایی که بدون پشت‌کردن به زندگی، متوجه‌ی ابعاد قدسی و معنوی انسان است و این در صورتی است که هر متفکری می‌داند در این تاریخ نقشِ اثرگذاری ایرانِ انقلابی را نمی‌توان نادیده گرفت و فهم ایران با هویت «جهانی بین دو جهان» امری است که از یک طرف خودِ ما باید متوجه‌ی نقش جهانی آن باشیم و از طرف دیگر جهان را باید متوجه‌ی این امر کرد و تلاش کنیم نسبت به آنچه در آن هستیم از طریق خودی و غیرخودی، غفلت نشود.

30- فهم کلّی ما نسبت به موقعیتی که ایران در بستر انقلاب اسلامی دارد، امر مهمی است و این‌که فهم ما از انقلاب اسلامی در این تاریخ باید نسبت به وجه «عقلی» و «اشراقی» آن، یعنی به هر دوی آن باشد، تا سیر خودآگاهی ما نسبت به خودمان فهمی همه‌جانبه گردد و از طرفی بتوانیم خود را در جهان تعریف کنیم تا به چشم‌اندازی که باید از ایران امروزین داشته باشند، فکر کنند و گمان نشود نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» امری ایدئولوژیک و غیر معرفتی است، در حالی‌که می‌توان به آن نظریه به عنوان امری تاریخی فکر کرد، به‌خصوص که اموری واقعی، مثل دفاع مقدس در مقابل جهانیان هست که با خود معنای خاصی از انقلاب اسلامی را در مقابل همگان قرار داد و مکتب مقاومت را الهام‌بخش هسته‌های مقاومت در جهان نمود.

 ۳1- فهم تازه‌ای از سنت و مدرنیته در بستر انقلاب اسلامی، جهت حضور در تاریخی دیگر و عصری دیگر به ظهور آمده، و این غیر از برگشت به گذشته‌ای است که آن گذشته، امروز حضوری فعّال ندارد، بلکه حضور در تاریخ جدیدی است نسبت به غفلتی که در تاریخ تجدد از امور قدسی داشتیم و ما به خودآگاهی رسیده‌ایم تا امور قدسی در همه‌ی مناسبات جامعه‌ی جدید حاضر باشند. زیرا تجربه گذشته نشان داده شناخت امور قدسی در این تاریخ و درک جایگاه امروزین آن‌ها امری است لازم و بدون چنین حضوری گرفتار انواع توهّمات در زندگی از یک طرف و خودبزرگ‌بینی از طرف دیگر می‌شویم.

 ۳2- باید به بعضی از روشنفکران و دانشگاهیان گوشزد نمود، بیرون قراردادن انقلاب اسلامی در تاریخ ایرانِ اصیل، ما را از این‌که به امروزمان درست فکر کنیم باز می‌دارد، در حالی‌که مبانی حضور انقلاب اسلامی، جدای از فضای فکری سیاسیون، در این تاریخ حاضر و قابل فهم می‌باشد و بدین لحاظ باید به خودِ تازه‌ای فکر کرد که از گذشته منقطع نیست ولی مربوط به این تاریخ و این اکنون است و نظریه‌ی «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» به چنین اکنونی می‌اندیشد.

33- از یک طرف در شرایطی از نظر زبان و باورهای دینی به‌سر می‌بریم که زبان و باورهای‌مان ما را به گذشته‌ی خود به‌خوبی پیوند نمی‌زند و از طرف دیگر جهان جدید، گذشته‌ی ما را به گذشته تبدیل کرده است، حال برای آن‌که زبان و دین امروزمان از گذشته، امکانی برای حضور در آینده بسازد، باید به موقعیت امروزین خود به درستی فکر کرد، موقعیتی که می‌تواند با حضور جدّی در «جهان بین دو جهان»، گذشته را در آینده حاضر کند و این امری است که از متفکران واقعی بر می‌آید که عالم را ظهور گام به گام حضور خداوند می‌دانند و می‌فهمند در چه تاریخی زندگی می‌کنند و با چه انسانی روبه‌رو هستیم.

 34- ما از یک طرف با حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد، هیچ‌وقت نمی‌توانیم فهم خود را مبتنی بر مسائلی قرار دهیم که فیلسوفان قرن نوزده و قرن بیستم اروپا پیش آورده‌اند، ولی از طرف دیگر خودشناسیِ تاریخی ما به جهانی که در آن به‌سر می‌بریم گره خورده و آن متفکران از دکارت تا گادامر، متعلّق به جهانی هستند که ما در آن زندگی می‌کنیم و از این جهت آن متفکران متعلّق به ما می‌باشند تا مسائل تاریخی امروز خود را درست بشناسیم و بدین لحاظ در جای جای کتاب از متفکران فوق الذکر سخن به میان می‌آید، بدون آن‌که از مدنیّتی که در آن هستیم غفلت کنیم، همان‌طور که جناب فارابی و ابن سینا با نظر به مدنیّتی که در آن زندگی می‌کردند سراغ یونان رفتند و از آن طریق فراتر از محلی‌بودن، خود را در جهان حاضر کردند.

 35- اگر به این نکته فکر کنیم که «فهمْ» به معنای واقعی آن به وضعیتی که فهم در آن واقع می‌شود ربط دارد و هیچ فهمی از آن جهت که فهم است و نه اطلاعات، بدون وضعیت و بدون نسبت به تاریخی که در آن هستیم، رخ نمی‌دهد به همان معنایی که گفته می‌شود «فهم، در جهان‌بودگی رخ می‌دهد» و با نظر به وضعیتی که در تاریخ‌مان پیش می‌آید موقعیت خود و دیگران را تفسیر می‌کنیم. آری! اگر فهم این‌گونه به‌وجود می‌آید، شرط رخداد فهم برای ما در این تاریخ فهمِ نسبتی است که باید با انقلاب اسلامی در این جهان، برایمان پیش آید.[1] و این همان حضور در «جهان بین دو جهان» است از آن جهت که در رخدادِ فهم بین گذشته و حال نسبتی برقرار می‌باشد.

 36- در کتاب پیش رو از زبان آقای دکتر رضا داوری از توسعه‌یافتگی به صورت‌های مکرر صحبت شده ولی نه از آن جهت که انسان سوژه باشد بلکه از آن جهت که ما در تاریخ انقلاب اسلامی قرار گرفته‌ایم و باید از خود شروع کنیم و حضور در جهانی که «جهان بین دو جهان» است، می‌تواند وصف توسعه‌نیافتگی و توسعه‌یافتگی ما را درست توضیح دهد، زیرا ما با دو جهان روبه‌رو هستیم، ولی هیچ‌کدام از آن دو جهان هم نیستیم و غفلت از آن موجب می‌شود فهم درستی از خود در جهان معاصر نداشته باشیم و گرفتار دوگانه‌ی توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی و گرفتار دوگانه‌ی سنت و مدرنیته باشیم. در حالی‌که حضور در «جهان بین دو جهان»، بودنِ دیگری است و اقتضائات خود را پیش می‌برد و چیزی غیر از فرهنگِ مدرنیته و انتقاداتی که به آن هست را دنبال می‌کند.

 37- تصور بنده آن است که مسئولیت‌پذیری نیروهای انقلاب اقتضا می‌کند به حضور در «جهان بین دو جهان» به معنایی که در کتاب به آن پرداخته شده فکر شود تا به جای نفی خرد مدرن و یا شیفتگی نسبت به آن، جایگاه آن در این تاریخ که تاریخ انقلاب اسلامی است، معلوم شود. بنده مطابق تجربه‌ی خود، حضور هستی‌شناسانه در این تاریخ را این می‌دانم که عرض شد و البته این حضور، ساختار و گفتار خود را می‌طلبد که در وجدان ملت ما نهفته است، وقتی در تاریخ خود مستقر شوند، همانند استقراری که ما در شرایط دفاع مقدس پیدا کردیم.

 38- اگر بپذیریم نشانه‌ی یک فرهنگِ بزرگ آن است که اقیانوس‌گونه، سایر فرهنگ‌ها را در آغوش می‌کشد و از آنِ خود می‌کند، با حضور در حضور تاریخیِ خود با انقلاب اسلامی، با هویت «جهانی بین دو جهان»، بسیاری را که «دیگری» و «غیرخودی» می‌پنداریم، «دیگری» نیستند. زیرا آرمان‌های انقلاب اسلامی، آرمان‌هایی است فطری و حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که خود فطرت متعیَّن انسان‌ها در این تاریخ بودند متذکر فطرت انسان‌ها شدند و آن‌ها را در خودشان برانگیزاندند و این نگاه به انقلاب غیر از نگاه روشنفکران است که روح انقلاب را تقلیل می‌دهند و عملاً در این تاریخ نوعی سرگردانی برای مردم پیش می‌آورند.

 39- ما در مواجهه با جهان مدرن با نظر به هویت قدسی و ایرانی خود، به انقلاب اسلامی رسیدیم و از این جهت در جهان حاضر شدیم ولی «در جهانی بین دو جهان» و از آن‌جایی که وقتی انسان خود را در جهان احساس کند، خود را درخانه می‌یابد، به همان معنای «سفر به سرزمین‌های فکری بیگانه برای بازگشت به وطن»، تا از گردونه‌ی جهانی خارج نشویم ولی در بازگشت به خویشتن به‌سر ببریم و خود را در جایی صورت‌بندی کنیم که متعلّق به جامعه‌ای است که ما را از انقلاب اسلامی فاصله نمی‌دهد، تا ترسی که ناشی از کاستی‌های معرفتی است جای سلحشوری را نگیرد.

 ۴0- درک حضور در «جهان بین دو جهان» نیاز به تمرینی دارد که انسان‌ها در رویارویی با حقیقت به آن می‌رسند و آن چشم‌اندازی است از «نمودن» و «نبودن» و با اراده‌ای که اراده به سوی حقیقت است در این حالت احساس حضور در «جهان بین دو جهان» به صورتی اجمالی تجربه می‌شود و این همان نحوه‌ی رویارویی با «وجود» است در این تاریخ.

 41- اگر هویت انسان عین ربط و عین نسبتی است بین او و حقیقت و تنها توسط چنین نسبتی است که انسان هویت و تعیّن پیدا می‌کند و از آن‌جایی که «وجود» به عنوان حقیقت، در هر عصری ظهور خاصی دارد و شواهد زیادی حاکی از آن است که انقلاب اسلامی ظهور «وجود» در این تاریخ است، پس تنها با نسبتی که با انقلاب اسلامی، به عنوان مصداقِ «وجود» پیدا می‌کنیم، هویت و تعیّن می‌یابیم و از توهّمات دوران رها می‌شویم. آن هم از انقلاب اسلامی که حضور تاریخی آن، عین حضور در دو جهان است تا نسبت به حقیقتِ دوران گشوده باشیم و از آن متأثر شویم و خود را به آن بسپاریم و به کارهای بزرگ دست بزنیم.

 ۴2- حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» روش سیر به سوی حقیقت را در بستر تاریخیِ انقلاب اسلامی به بشریت نشان دادند و از این طریق مسیر حقیقت‌جویی را دگرگون کردند و شهدا متوجه‌ی این مسیر شدند که چگونه حکومت با این‌که عموماً صورتی زمینی دارد، می‌تواند هویت آسمانی به خود بگیرد و «جهان بین دو جهان» شکل گرفت تا امیدواری برای رسیدن به حقیقت به صورتی تازه ظاهر شود.

 43- آیا نباید به این نکته اندیشید که حقیقت در زمان ما طوری ظهور کرده که ظهور آن مخصوص حضور ما در «جهان بین دو جهان» است. آن کس یعنی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» توانست این راز را بگشاید که با حقیقت‌های ظهوریافته در گذشته آشنا بود و می‌دانست در تاریخی که حقیقتاً خدا به حاشیه رفته و پایان‌یافته، چگونه خدا را به تاریخ برگرداند، بدون آن‌که منتظر باشد تا ما به آن گذشته برگردیم و خداوند را بیرون از زندگی جستجو کنیم.

 44- از مباحثی که در این کتاب بر آن تأکید شده، فهم انسان جهان مدرن می‌باشد از آن جهت که این انسان بیش از حدّ خود را به مثابه فرد یا اندیویدیوم(individum) می‌بیند و به هر امری از جهت نسبت آن با فردیتِ خویش نظر می‌کند. به بیانی عام‌تر خود را سوژه‌ای می‌یابد که هر امری در نسبت با سوژه‌گی او تعیُّن پیدا می‌کند و این انسان در دوره‌ی مدرن سازنده‌ی اجتماع می‌شود و در این حالت هرکس ملاک حقیقت می‌گردد. برای عبور از چنین شرایطی بدون آن‌که بخواهیم از اجتماعی مدرن به قبیله برگردیم، به حضوری خاص در این تاریخ باید فکر کرد که به نظر می‌آید همان حضور در «جهانی است بین دو جهان» که به عنوان موضوعی تاریخی در نظر به حقیقت، حضور جهانی انسان را در این زمان مدّ نظر دارد.

 45- با نظر به آن‌که انسانِ مدرن در جهانی است که در حال چشم‌پوشیدن از آسمانِ حقیقت و چشم‌دوختن به قدرت و خشونت است، انقلاب اسلامی به‌عنوان «جهان بین دو جهان» در مقام جمع قدرت و حقیقت می‌باشد؛ دو امری که با شکوه و والایی انسان همراه است و نمی‌توان از هیچ‌کدام چشم‌ پوشید، زیرا حقیقت بدون قدرت نوعی ناتوانی است و قدرت بدون حقیقت، نوعی خودکامگی.

46- کسی که در صدد حضور در جهانی غیر از جهان شکست‌خورده‌ی مدرنیسم است، باید بداند اگر به صورتی بنیادین به هویت انسانی فکر نکند که در این تاریخ از یک طرف به دنبال اراده‌ی آزاد است و از طرف دیگر در طلب هویت قدسی؛ نه از جهان مدرنیسم که نظر به اراده‌ی آزاد انسان دارد، بیرون آمده و نه جواب طلب هویت قدسی انسان را داده است. زیرا انسانی در صحنه است که حقیقت را در چشم‌اندازِ خود جستجو می‌کند و نه در باورهای ذهنی و انتزاعی‌اش. نظر به «جهان بین دو جهان» دقیقاً متوجه‌ی دو نکته‌ی فوق می‌باشد زیرا از انسانی که نسبتی با حقیقت ندارد، کاری ساخته نیست چرا که چنین انسانی نه عزم بلند دارد و نه روح بلند.

47- متفکران معاصر چه در داخل و چه در خارج، هر کدام به گونه‌ای ضعف و کاستی‌های تمدن جهان مدرن را آشکار ساخته‌اند بدون آن‌که به بدیلی در مقابل آن فکر کنند که آن بدیل در عین فهم انسان جدید، نظر به حقیقت دارد تا سیطره‌ی اراده‌ی معطوف به قدرت در محاق رود. باید به بدیلی فکر کنیم که با جوشش خود، وضع تفکر انسان به خودش را دگرگون کند و از غفلت نسبت به جهان گمشده‌ی خود، به خود آید و سهم «روح» به انسان برگردد و جان‌های پاره‌پاره‌شده دوباره دوخته شود و وجودهای از هم گسسته و هستی‌های متلاشی‌شده و جهانِ ذرّه‌ذرّه‌گشته؛ همه و همه ترمیم گردد و این کار، کار عارفِ واصلِ آگاه به زمانه‌ی خود بود به نام حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که خداوند به این تاریخ عطا کرد تا با دگرگونیِ بنیادهایِ جهان تجددزده، امکان احیای حقیقت برای بشریت فراهم شود در «جهانی بین دو جهان» که از یک طرف عین حقیقت فرهنگ‌های گذشته نیست و از طرف دیگر نسبتی با حقیقتی که در گذشته تجربه شده، دارد. آیا راهی را که بشر گم کرده است در چنین تاریخی نمی‌توان یافت؟

48- مگر می‌شود به حقیقت بیندیشیم و انتظار ظهور رخدادی بیرون از جهان مدرن نداشته باشیم و همه‌ی امکانات انسانی را در این راستا به‌کار نگیریم تا از مناسبات سیطره‌ی قدرت و خشونت آزاد شده و در جهانی حاضر شویم که بیرون از ظلمات آخرالزمانی، امکان رویارویی و مقابله با آن ظلمات را برای ما فراهم کند و به ما زندگی ببخشد؟

 


[1] - از آن جهت که تاریخ نمی‌تواند ابژه شود. 

30348
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: برای فهم دقیق کتب یک متفکرِ دارای نظام فکری که الفاظ آن، بار معنایی متناسب با نظام فکری آن متفکر را دارد، نیاز به استادی است که قبل از شروع آن کتب یا در حین مطالعه آنها، منظومه فکری شخص و ادبیات او را در چند جلسه توضیح و تشریح کند. می‌خواستم بدونم که شاگردی دارید که این کار رو بتونه انجام بده؟ اصلا این نکته ای که گفتم به نظرتان درست هست یا خیر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته، نکته‌ی درستی است ولی با نظر به افقی که امثال حضرت امام و علامه‌ی طباطبایی گشوده‌اند؛ می‌توانیم جایگاه منظومه‌ی فکری افراد را نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی و معرفتی در این زمان، فهم کرد. البته رفقای زیادی هستند که گوشه و کنار مشغول طرح مباحث می‌باشند. موفق باشید

30350
متن پرسش
با سلام و ادب: بنده احساس می کنم قضیه ویروس کرونا نیز از اسباب امتحان اقشار مختلف من جمله قشر مذهبی شد. یکی از این بسترهای امتحان، دوگانه درست کردن در میان مومنین هست که متاسفانه خیلی از ما به آن تن داده ایم. عده ای با عدم اعتماد به وزارت بهداشت به خاطر دنبال کردن پروتکل های جهانی، دستورات وزارت من جمله زدن ماسک و... را قبول نداشته و خیلی راحت به دلایل شخصی من جمله عارضه دار بودن ماسک آن را کنار گذاشته اند و از همین الان در مقابل واکسیناسیون نیز مقاومت نشان می دهند در صورتی که بنده شنیدم تولید واکسن ادامه کاری بوده که شهید فخری زاده زحمت آن را برعهده داشته اند. از طرفی عده ای دیگر به تبعیت از رهبر به انجام همه پروتکل ها مقید بوده و اطاعت از قوانین جمهوری اسلامی خصوصا در این مورد که رهبر ورود کرده اند را لازم الاجرا می دانند. می خواستم نظر صریح شما را در این زمینه خصوصا در مورد تقید به ماسک، فاصله گذاری و... بدانم. بسیار متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در زمره‌ی افراد اخیر هستم که به تبعیت از مقام معظم رهبری، دستورات ستاد کرونا را در حدّ ممکن انجام می‌دهم. موفق باشید

30327
متن پرسش
سلام به استاد گرامی: حتماً در جریان هستید که عده‌ای در شهر اصفهان در روز ۲۲ بهمن شعار توهین آمیز بر علیه رئیس جمهور دادند. با این‌که بنده به شدت نسبت به اعمال و افکار آقای روحانی ناراحت هستم ولی فکر می‌ کنم این کار خوبی نبود. ولی بعضی از دوستانی که طرفداری از انقلاب و رهبری می کنند به صورتی آن کار را یا تأیید می کنند و یا رد نمی کنند. نظر جنابعالی در این مورد چیست؟
متن پاسخ


باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی ما دیدیم و شنیدیم که اخیراً رهبر معظم انقلاب در آبان‌ماه انتقاد را غیر از هتک حرمت دانستند و افزودند: «هتک حرمت در میان مردم حرام است و نسبت به مسئولان بیشتر، بخصوص در میان مسئولان بالای کشور.»  و در آن صحنه این افراد مستقیماً خواسته یا ناخواسته مقابله‌ی مستقیم با رهبر انقلاب کرده‌اند و کار تا آن‌جا ظالمانه است که دشمنان انقلاب از یک طرف خوشحال شدند که چگونه سخنان رهبر انقلاب حتی در بین طرفداران‌شان نافذ نیست و به خوبی با نفوذ در جمع مدعیان طرفدار رهبری می‌توان برنامه‌ای علیه رهبری شکل داد. و از طرف دیگر بسیاری از مردم ایران نسبت به جبهه‌ای که این افراد، خود را به آن جبهه منتسب می‌کنند، بدبین می‌شوند و اگر باز دوباره ما در انتخاب آینده شکست خوردیم، ریشه‌اش را باید در چنین تندروی‌های سیاهی دانست که به اسم نیروهای انقلاب، بهانه‌ای این‌چنین خطرناک به دست رسانه‌های بیگانه می‌دهند. حقیقتاً هرچه تا حال ضربه خورده‌ایم، از دشمنان بیرونی نبوده، از ظلمی است که این افراد نادان بر سر ما می‌آورند. حرکات این‌ها را مقایسه کنید با سعه‌ی صدر رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله‌تعالی» که موجب دلگرمی و امیدواریِ بسیاری از مردم حتی مردم عادی شده است. آیا مردم نباید نگران باشند که آینده انقلاب ممکن است به دست این افراد بیفتد؟!! باز به یاد سخن سردار جان‌ها افتادم که فرمود: «رهبر انقلاب مظلوم است». آری! بین کسانی مظلوم است که مدعی طرفداری از آن مرد الهی هستند و باز مظلوم است نزد کسانی که این کار را در راستای دفاع از سخن مقام معظم رهبری تقبیح می‌کردند و نکردند. مگر رهبر معظم انقلاب نفرمودند: «باید حرمت رؤسای سه قوه و مسئولان کشور که در عرصه خدمت رسانی به مردم هستند، حفظ شود.» یا این افراد، کاری به آنچه رهبر معظم فرموده‌اند ندارند و اساساً سخن ایشان را دنبال نمی‌کنند و نسبت به سخن رهبر انقلاب جاهلند، که چرا خود را به ایشان نسبت می‌دهند. و اگر می‌دانستند رهبر انقلاب چنین امری فرموده‌اند، باید پرسید پس چرا امر ایشان را زیر پا گذاشتند؟ آیا شایسته نیست که قلب انسان نسبت به کار این افراد جریحه‌دار شود؟! از آن جهت که این کار، مقابله‌ی مستقیم با اصل و مبنای نظام است؟ موفق باشید   

30320
متن پرسش
با سلام: عرض احترام و ادب استاد عزیز و خدا قوتتان بدهد. اولا: در ماه رجب نوشته ای داشتید در مورد روزه روز دوشنبه و چهارشنبه و پنجشنبه. حالا آیا منظورتان دوشنبه ها و چهارشنبه ها و پنجشنبه های هر ماه یا در این سه ماه مي‌فرمایید؟ دوما: شنیدم از علمای اصفهان رهبرمان امسال روز عید نوروز به خاطر کرونا مشهد نرفتند. آیا ما هم می‌توانیم از پیروی ایشان نرویم یا ما با ایشان فرق می‌کنیم؟ به خاطر از جنبه های دیگر سوما: در مورد اخلاص یا نیت صدق مطلبی وارد ذهنم شد که در جمعی که نشسته ایم صبحانه می‌خوریم کسی تعارف می‌کند اما با اینکه میل داریم اما به خاطر آبرویمان که نگند چقدر مي‌خوریم یا به دلیل های دیگر آیا هنوز ضعف اخلاص یا صدق داریم؟ ممنون از زحمات شما که وقتتان را صرفمان می‌کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد روزه‌های ماه رجب، هر روز ار روزهای آن ثواب خاص خود را دارد. در این مورد نکات خوبی در مفاتیح هست ولی در مورد سایر ماه‌ها، بحث 5 شنبه اول و آخر ماه و چهارشنبه‌ی وسط ماه توصیه شده است 2- شاید رهبر معظم انقلاب به جهت ازدحامی که در سخنرانی ایشان در روز اول فروردین پیش می‌آمد، مشرّف به مشهد مقدس نشدند 3- فکر نمی‌کنم این موارد، مشکلی در اخلاص به‌وجود بیاورد. موفق باشید

30300
متن پرسش

سلام: دوستی از من پرسیده از نظر معرفتی و بر اساس شناختی که از ساختار وجود انسان دارید، احساس ممتد، شدید و غیرمغلوب ِ پوچی به طور ملموس و مشخص از چه چیزی ناشی می شود؟ آیا در برزخ هم احساس پوچی وجود دارد؟ می پرسند احساس برزخی ِ عمیق و ممتد و وحشتناکِ پوچی در یک فردِ واقعا آگاه و مومن به حقیقت، ناشی از چیست و چگونه می توان به طور دایمی یا موقتی، قلب و وجود را از این احساس عجیب و شدید و غریب رهانید یا بار آن را از روی دوش انسانی که کمرش از این احساس خمیده شده و سالهاست خواب و خوراک را از او سلب کرده، سبک کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان به اندازه‌ای که از طریق سلوک ذیل اراده‌ی الهی قرار گیرد، شور ایمان به سراغ او می‌آید و حاج قاسم سلیمانی نمودی از این نحوه شور ایمان را برای ما گشود. موفق باشید

30295
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید استاد؛ می‌خواستم بپرسم که تعریفی که رهبری از اصطلاح دو قطبی شدن در جامعه می‌کنند چی هست؟ آیا جمله زیر درسته؟ «دوقطبی‌ای که حضرت آقا مطرح می‌کنند بین مردم نیست. چون همیشه دو جناج در انتخابات ها رو در روی هم هستند. دو قطبی‌ای که حضرت آقا خطرش رو گوشزد کردند دو قطبی بین مردم و خواص هست‌ که سال ۸۸ نمایان شد. مردم احمدی‌نژاد رو خواستند و خواص نخواستند پس فتنه شد.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده آن دو قطبی که منظور رهبر معظم انقلاب بود، دو جبهه‌ای می‌شد که همدیگر را تکفیر می‌کردند، وگرنه همواره دو جناح در انتخابات در دو قطب قرار دارند. موفق باشید

30297
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز طلبه هستم و حالات عرفانی داشتم. طلبگی را دوست هم دارم ولی با این اوضاع جامعه و گریز مردم از اسلام و محبوب نبودن جامعه طلبگی و مشکلات جسمی و بعضا هم مورد مسخر قرار می گیرم. لذا حالت خستگی و تنبلی شدیدی برم عارض شده است که احساس خستگی و گاهی القائاتی از ناامیدی دارم. چه کنم به حالات سابق عرفانی برگردم و از تنبلی نجات پیدا کنم از تنبلی. احتمالا می خواهید مراجعه به کتب بدهید. کتب شما را خواندم اجابت اینجا فرمایید الله یحفظکم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید متوجه‌ی آینده‌ای شد که رهبر معظم انقلاب متوجه‌ی آن هستند و رجوع مردم پس از سرخوردگی از این تجددمآبی‌ها به اسلام است و شما باید خود را برای آن آینده آماده کنید و دروس رسمی حوزه، آن زمان به کار می‌آید و در کنار آن‌ها از تفسیر قرآن و دنبال‌کردن روایات نباید غفلت کرد. موفق باشید

30260
متن پرسش
با سلام و تبریک ایام الله دهه فجر خدمت استاد بزرگوار. استاد مطالب ذیل از بیانات حجت الاسلام احمد فرحانی - مدیر موسسه فقهی امیرالمومین (ع) - هستش. ضمن اینکه می‌خواستم نظرتان رو در مورد اصل محتوا بدونم، خواستم بپرسم نظر علامه (ره) و امام (ره) نیز همینطور هست؟ (بیشتر راجع به عصمت و ولایت تکوینی. آیا مراد عصمت در بیانات ایشون_با توجه به قائل به ولایت تکوینی بودن_عصمت اکتسابی است!؟!؟!!) بسیار ممنون. «تولیت ولی فقیه نسبت به مولی علیه متفاوت با تقلید مقلد از مجتهد است. الان در مسیر جهاد کبیر در دوران امامت و امت هستیم نه اجتهاد و تقلید. با توجه به عقلیات و نقلیات حضرت امام (ره) در کتاب بیع و مصباح الهدایه در تبیین ولایت مطلقه فقیه و همچنین رساله الولایه علامه طباطبایی مثل: ۱. دلیل بر ولایت فقیه همان دلیل بر امامت است. ۲. این ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است. ۳. ولایت تشریعی بدون ولایت تکوینی محال است. باعث میشه خطای ولی فقیه غیر ممکن بشه. عصمت برای ولی فقیه خیلی کم بینی است! ولی فقیه بیشتر از عصمت را دارد. ولایت تکوینی و تشریعی دارد و حتی اگر ختم شریعت نشده بود امکان تشریع ایشان بود. علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی است. ولی در هر حال خود ولیّ فقیه حاضر نیست خود را در عرض معصوم بداند هرچند خداوند برای کمک به بندگانش او را حفظ می‌کند. نمی دانم نظر مستقیم حضرت امام و علامه در این مورد چیست. بد نیست سری به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» بزنید و سؤال شماره‌ی ۳۰۲۵۷ را نیز ملاحظه کنید. موفق باشید

30233
متن پرسش
سلام علیکم: در اولین آیه سوره بقره یکی از شرایط هدایت توسط قرآن را ایمان به غیب دانسته آیا این مصادره به مطلوب نیست چرا که خود قرآن کریم برای ایجاد ایمان به غیب آمده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا به فرمایش علامه‌ی طباطبایی بحث در تقوا و ایمانِ اولیه است که شرط ورود به قرآن می‌باشد و این غیر از تقوا و ایمانی است که در بستر انس با قرآن پیش می‌آید. موفق باشید

30205
متن پرسش
با سلام و احترام: آیا اهداء تندیس چوبی سردار سلیمانی را در جشن کودکان انقلاب جایز می دانید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به فتوای اخیر مقام معظم رهبری، اشکال ندارد. موفق باشید

30175
متن پرسش

سلام محضر حضرت استاد طاهرزاده عزیز: حاج آقا بنده یک دانشجو معلمی هستم که به تازگی وارد دانشگاه فرهنگیان شده و خواستار این هستم حاج قاسم سلیمانی و علامه مصباح شغل خودم بشوم و مصباح ها و سیلمانی ها و فخری زاده ها تربیت کنم و دانش آموزانی آشنا با اکنون تاریخ خود تقدیم جامعه کنم و با تبعیت محض از ولی فقیه زمان حضرت امام خامنه ای، ایشان را برای اداره ی این کشور یاری کنم تا ایشان مسیر هدایت جامعه به جامعه مهدوی و وصل به ظهور ولایت عظمی را سرعت بشوند. لطفا یک مسیر روشنی را برایم بیان فرمایید و ملزومات چنین افق روشنی را برایم ذکر کنید و هادی این حقیر به این آرمان (تبدیل خودم به آوینی ها و سلیمانی ها و تربیت مصباح ها و سلیمانی ها) باشید. (اعم از سیر مطالعاتی، برنامه عبادی، بیان حوزه های فعالیتی و . . . .) با تشکر از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. از سیر مطالعاتی سایت شروع کنید خوب است. ۲. به بحث «انقلاب اسلامی و دوران نهضت نرم‌افزاری» که صوت آن در کانال مطالب ویژه به آدرس @matalebevije هست.  رجوع فرمایید. موفق باشید

30167
متن پرسش
سلام: فرموده بودید ادیان هرکدام هرچه به توحید نزدیک تر باشند به سعادت نزدیک ترند. ۱. دین یهود به توحید نزدیک تر است نسبت به مسیحیت اما قرآن دین مسیح را ترجیح می‌دهد. ۲. دین بهاییت بنظر می رسد چون سرانش با عرفان آشنا بودند توحید بالایی را مطرح می‌کنند درحالیکه در نبوت مشکل دارند. ۳. توحید بسیار بالایی در بعض ادیان هند یافت می‌شود حتی به این صراحت که وحدت وجود را مطرح می‌کنند قرآن و روایات مطرح نمی کنند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عنایت داشته باشید دین مسیح جهت تکمیل دین حضرت موسی «علیه‌السلام» توسط حضرت عیسی «علیه‌السلام» به میان آمد و به همین جهت مسیحیان دارای دو کتاب «عهد عتیق» و «عهد جدید» هستند. ۲. بهائیت یک حزب است با مزدورانی که در درون جهان اسلام برای مقابله با اسلام ساخته شده است. آن حرف‌ها بهانه است. ۳. از این جهت که توحیدهای ادیان هندی قابل قبول است حرفی نیست. به گفته‌ی علامه‌ی طباطبایی حرف در آن است که چون آن وحدت وجود، درست مطرح نشده، کارش در بسیاری موارد به شرک کشیده شد و عملاً آن عبادتی که موجب قرب إلی الله می‌شود، از صحنه خارج شد.

30144
متن پرسش

با سلام و عرض ادب: استاد در شرح انفسی سوره مبارکه نباء جلسه اول اینطور فرمودید: ‹‹در نباء عظیم با هم اختلاف پیدا کردند گویا دعوایشان شده است، بعضی ها می گویند که نخیر نیست و بعضی ها می گویند خیلی بعید است که باشد بعضی ها می گویند می شود که باشد ولی ما تردید داریم» آیا از واژه کلاّ در آیات ۴ و ۵ سوره چنین یافتی را خواهیم داشت؟ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ ﴿۴﴾ ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ ﴿۵} منظور این است که از یک منظر آیا می توان گفت «کلاّ» در ابتدای آیه چهارم به این معنی باشد که بعضی می گویند می شود که باشد ولی ما تردید داریم. و«کلاّ» در ابتدای آیه پنجم به این معنا باشد که بعض ها می گویند خیلی بعید است که باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «کلاّ» در آیه‌ی 5 را می‌توان مژده‌ای دانست که دیر یا زود آن نبأ عظیم ظهور می‌کند که در اسلام، مصداق کامل آن مولایمان علی «علیه‌السلام» هستند، و در انقلاب اسلامی حاج قاسم سلیمانی‌ها. موفق باشید

30125
متن پرسش
سلام استاد: میگم ما زمانی که استخاره می‌کنیم خدا پاسخ ما رو میده یا امام زمان (عج)؟ گذشته از قضیه قرآن ناطق بودن و «بکم ینزل الغیث» و سایر عبارت های جامعه کبیره درباره ائمه (ع)، حضور و هشیاری ای که حین مناجات با خدا و گرفتن استخاره برای انسان ایجاد میشه شبیه همون حال و هوا و حضور در حرم امام رضا (ع) هست. برای همین می‌پرسم که درسته ما با خدا مناجات می‌کنیم و از ایشون جواب استخاره با قرآن رو می‌خوایم ولی نقش امام زمان (عج) در این بین چیه؟ کلا غیر از این سوال نیز نقش حضرت (طبق برداشت من) برای بسیاری از مردم مغفول هست. ما حرم امام رضا ع میریم. توسل رو به حضرت زهرا و امام مجتبی علیهما السلام میکنیم. به امام حسین ع عشق میورزیم و به هر نحوی به هرکدام از ائمه متوسلیم اما هنوز به شخصه نقش ولی الله الاعظم رو درک نکردم درست... لطفا راهنمایی بفرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. استخاره چنین جایگاهی که می‌فرمایید ندارد. به همین جهت به گفته‌ی علامه‌ی طباطبایی پشت‌کردن به استخاره، پشت‌کردن به قرآن نیست و اگر عقل ما چیزی بگوید و استخاره چیز دیگری؛ واجب است که به عقل‌مان که حجّت خداوند است نزد ما، رجوع کرد. ۲. این‌که می‌فرمایید درست است و با پیروی از نایب امام یعنی مقام معظم رهبری «حفظه‌الله» می‌توان بهترین ارتباط را با امام زمان «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» داشت، وگرنه توهّم است. موفق باشید

30134
متن پرسش
با عرض سلام: توفیق حاصل آمد فایل سوالاتتان که آن دوست عزیز در یکی از سوالات قرار داده بود از آخر به اول بررسی کنم و تا کنون به اواسط سال 94 رسیدم آنچه درین 5 سال که من مطالعه کردم توجهم را بخود جلب نموده است اینست که بمرور شاهد سوالات و انتقاداتی از رهبری هستیم و شما هم مکرر دیدم می‌گویید که نباید بخاطر دهی شهری را به آتش کشید. درحالیکه استاد این ده نیست که آتش گرفته بلکه کم کم کل کشور است که در شعله ها در حال سوختن است و امید مردم به رهبریست و از او درین آتشفشان مصائب و فلاکتها متوقع آتشنشانی هستند. با توجه به اینکه بسیاری از افرادی که به این سایت مراجعه می‌کنند تعلق خاطر به انقلاب، دین، معارف و... دارند و از طرفی طرح انتقاد از رهبری مخاطرات امنیتی خود را می‌تواند به همراه بیاورد و بسیاری مطرح نمی‌کنند یک سینه حرف موج می زند در دهان ما / از بیم جان اگرچه خموشیم چون حباب. باز این همه سوال از رهبری چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ حتی کار بجایی می‌رسد که یکی از کاربران که حزب اللهی و متدین است می‌گوید که مواضع رهبری بعضا با عقل موافقتی ندارد و این را امتحانی برای مومنین می‌بیند. استاد حال این سوالات را نمونه گیری ای بدانید از جامعه. جامعه ای که در آن دیگر فقط متدینین قرار ندارند واقعا ذهنیت افراد جامعه نسبت به رهبری چیست و چه شده است که رهبری اینطور ذهن و ضمیر آحاد مردم نسبت به ایشان به تردید افتاده است. همانطور که مرحوم هاشمی کوکب دولتش به سردی گرایید مورد هجمه ها از سوی اصلاح طلبان و بسیاری از مردم قرار گرفت، شکست پشت شکست، در مجلس، ریاست جمهوری و ... 88 به بعد که فوق العاده تحت فشار قرار گرفتند خبرگان را از او گرفتند با رد صلاحیت تیر آخر را زدند روحانی را پیش کشید و بقول خودش فکر کنم گفته بود روحانی 3 درصد رای داشت با حمایت من 50 درصد شد و بعد خبرگان را دیدیم رای اول شد و در آخر آن تشییع میلیونی و این اوج سیاست و کیاست ایشان را نشان می‌دهد نسبت به رهبری هم از 88 به این سو که متاسفانه ایشان تضعیف شده اند. حقیر در سالیان اخیر منتظر بودم که کی ایشان بار دیگر سربر می آورند و مورد اقبال قلوب آحاد جامعه قرار می گیرند در 98 که اسامی تهران را از رادیو گوش می‌کردم خوشحال شدم که مردم بازگشتند لیست اسامی بود بدون خواندن تعداد آرا. تا اینکه کم کم تعداد آرا هم در رادیو خوانده شد و چون آرا کم بود به تردید افتادم و بعد که درصد مشارکت پایین را دیدم متوجه شدم نه هنوز خورشید رهبری پشت ابرهایی بس تیره در انتظار طلوعی دوباره نشسته است و اینکه آیا ایشان می‌توانند بسان هاشمی ورق را بسوی خود بازگردانند برایم معماییست ناگشوده. کی استاد کی شاهد طلوع رهبری خواهیم بود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضع و جایگاه رهبر معظم انقلاب، موضع اظهار حقایق قرآنی برای نظام اسلامی و پاسداری از انقلاب و قانون اساسی است. بررسی هویت ایشان باید مبتنی بر آن باشد که آیا در این حیطه موفق بوده‌اند یا نه؟ در عین آن‌که ایشان معصوم نیستند، ولی چون مبتنی بر متون قابل اعتماد سخن می‌گویند، متفکرانه عمل می‌کنند. بدین لحاظ نباید جایگاه ایشان را در رأی مردم جستجو کرد. به گفته‌ی افلاطون، مگر مردم در موضوع متفکران، صاحب‌نظرند؟ و یا برای متخصص قلب، باید به متخصصان این امر رجوع کرد، یا به عموم مردم؟ در این‌جا است که جایگاه مجلس خبرگان رهبری به عنوان یک امر کاملاً علمی مطرح می‌شود. موفق باشید

30123
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت شما استاد گرانقدر. کتاب زیبایتان «ادب خیال عقل و قلب را پیرو سوالی که قبلا از حضرتعالی پرسیده بودم مطالعه کردم. بسیار راهگشا و مفید بود. استاد بزرگوار سوالی که اکنون بنده دارم در ارتباط با مطالعه است. باید چطور مطالعه کنیم تا خوب مطالب را علاوه بر تفکر عمیق و بهره های آنی، آن را در سینه نگه داریم؟ مثلا بنده چند کتاب از شهید مطهری خواندم ولی الان احساس می‌کنم که انگار همه را فراموش کردم. درست است که مطالعه به فکر ما جهت می‌دهد هرچند فراموش شود ولی توصیه ی شما درباره ی یادداشت برداری چیست؟ آیا ضروری است که مثلا برای هر کتابی در دفتری یا جایی جداگانه یادداشت برداری کنیم؟ یا اینکه نکات را در همان کتاب حاشیه بزنیم؟ این مسئله خیلی ذهنم را درگیر کرده است و می‌خواهم قبل از شروع سیر مطالعاتی تکلیفم را بدانم. سپاس فراوان و آرزوی توفیقات روز افزون برایتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در تجربه‌ای که برای خود داشتم، سعی می‌کنم با حوصله‌ی زیاد و بدون عجله از کتاب‌ها با ذکر صفحه، یادداشت‌برداری کنم. فکر می‌کنم تجربه‌ی خوبی باشد. خوب است در این مورد سری به کتاب «امامت و رهبری» از شهید مطهری بزنید. موفق باشید

30097
متن پرسش

بسم الله قاصم الجبارین. دیو چو بیرون رود فرشته در آید. با عرض سلام و تبریک پایان دولت منحوس ترامپ لعنت الله علیه خدمت استاد عرض می‌شود نظر حضرتتان در مورد این سیاهه را خواستارم پس از ماه ها خوف و رجا امشب پس از مراسم تحلیف آرامش یافتم باور کنید من یکی که تا لحظه تحلیف خوف آن داشتم که با طرق قانونی یا کودتا مانع رسیدن بایدن به حقش شود اما ظاهرا بنای دمکراسی در آمریکا آنچنان مستحکم است که از طوفان حوادث سترگی همچون ترامپ ذره ای خم به ابرو نمی آورد مقایسه شود با ۸۸. باری یک لبه گازانبر به توفیق حق کند و بگو کنده شد اما امان از گازانبران داخلی استاد با آنها چه کنیم؟ آخر زمان نشناسی. الان چه موقع سوال از وزیر است 6 7 ماه مجلس را با آن آرای اندک به دست گرفتی معلوم نیست درین مدت چه گلی به سر کشور زدید الان به فکر سوال افتادید؟ حال که ملت پس از سالها صبر بر جور آن ملعون در شرف دستیابی به حقوق خویش است این سنگ اندازی ها و آن مصوبات کذایی برای چیست؟ آیا اینها مقدمه مایوس کردن ملت و کسب قدرت با مشارکت نازل مردم در انتخابات است؟ مجلس اگر مجلس بود باید سوال را از ظریف این قرار می‌داد که چگونه ازین فرصت پیش آمده می‌خواهد استفاده کند و این ظرفیت را بالفعل نماید استاد از خارج آسوده خاطر شدیم اما چّه‌کنیم با خوارج داخل. امید که این انتخاب مبارک زمینه رفع کدورتهای دو کشور و دفع آمریکا ستیزی شود و به یاری حق در نهایت شاهد اتحاد ایران و ایالات متحده باشیم تا شاهد جهانی عاری از خشونت و سرشار از مهر باشیم به امید آن روز.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور جهانی ما با نور توحید و مقابله‌ی هرچه بیشتر با استکبار ممکن است. بحمدلله آینده‌ی ما آینده‌ی عبور از استکباری است که به خود اجازه می‌دهد خود را قیّم جهان بداند و وزیر امور خارجه‌ی آقای بایدن بگوید ما از به قتل‌رساندن شهید حاج قاسم سلیمانی پشیمان نیستیم! موفق باشید

30058
متن پرسش

سلام استاد عزیز: منظور از جنگ نرمی که اخیرا رهبر معظم انقلاب در سالگرد شهید سلیمانی مطرح فرمودند چیست و شما نیز و همچنین همفکران شما به آن اشاره ای داشتید. آیا منظورشان این بود که با جریان غربگرا نرمش نشان داده تا مثلا تحریمها رفع شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است و در این رابطه یادداشت‌هایی شده است که بناست در جمع رفقا مورد بحث و بررسی قرار بگیرد. در این رابطه صرفاً آن یادداشت‌ها را خدمتتان ارسال می‌کنم ولی به نظر بنده نیاز به شرح و بسط دارد. موفق باشید

نهضت نرم‌افزاری

نسبت «حقیقت» و «قدرت» و یا «خشونت» و «ذلّت»

باسمه تعالی

نکات مربوط به بیانات رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» در سالگرد شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی در موضوع «غلبه‌ی نرم‌افزاری بر هیمنه‌ی پوچ استکبار» عبارتند از:

الف- این تشییع میلیونی ژنرال‌های جنگ نرمِ استکبار را متحیّر کرد که این چه حرکت عظیمی است که آن‌ها را شکست داد.

ب – سیلی سخت به آمریکا، غلبه‌ی نرم‌افزاری بر هیمنه‌ی پوچ استکبار است.

ج- مهم‌ترین سیلی به آمریکا همین حرکت مردمی عظیمی بود که انجام گرفت.

د- برادرها یک سیلی‌ای زدند، لکن سیلی سخت‌تر عبارت است از غلبه‌ی نرم‌افزاری بر هیمنه‌ی پوچ استکبار. این سیلیِ سخت به آمریکا است که باید زده بشود. بایستی جوانان انقلابی ما و نخبگان مؤمن با همّت، هیمنه‌ی استکباری را بشکنند.

با توجه به نکات فوق می توان گفت:

1- اگر متوجه‌ی حرکت نرم‌افزاری نباشیم، نمی‌فهمیم چرا در جنگ با صدام، شهادت را امری اساسی برای حضور در جهانی می‌دانیم که جهان «انقلاب اسلامی» است. یعنی اگر جایگاه حرکت نرم‌افزاری را نفهمیم، از عصری که در آن قرار گرفته‌ایم، آگاهی کاملی به‌دست نمی‌آوریم و ناخودآگاه در جهان خشونت و یا قدرت، جدای از حقیقت قرار می‌گیریم.

2- جنگیدن برای نجنگیدن، غیر از جنگیدن برای جنگیدن است و غیر از جستجوی معنای خود در جنگیدن است که در بستر شهادت‌طلبی شکل می‌گیرد.

3- ژنرال‌های جنگ نرم به دنبال چه هستند و ما در جنگ نرم به دنبال چه چیزی باید باشیم که در عین آن‌که جنگ است، ولی حضوری نرم دارد و به جای خشونتِ صِرف در مقابل خشونت صرف، تقابلی دیگر را جهت غلبه می‌خواهیم دنبال کنیم؟

4- غرب‌زدگی، عین خشونت و داعشی‌گری است، و حاج قاسم نه‌تنها غربِ خشونت نیست بلکه انسانی است که از غربی که عین تصرف است فاصله دارد. چون حاج قاسم خشونت در مقابل خشونت نبود، انسان‌ها حقیقت خود را در او احساس کردند.

5- در حرکت غلبه‌ی نرم‌افزاری بر هیمنه‌ی استکبار، بحث، بحث انتقام است و نه مصالحه، ولی راهی که باید در آن راه، آن انتقام انجام گیرد، کدام راه است؟ مسلّم آن راه، راهی نیست که اراده‌ی معطوف به قدرت بتواند آن را درک کند.

6- هرگز هیچ مصالحه‌ای بین ما و قاتلان ما صورت نخواهد گرفت، ولی چه چیزی در حرکت مردمی، در شهادت حاج قاسم سلیمانی صورت گرفت که رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» آن را مهم‌ترین سیلی به آمریکا دانستند و سیلی سخت‌تر که غلبه‌ی نرم‌افزاری بر هیمنه‌ی پوچ استکبار است و باید زده شود؛ چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟

7- آیا می‌توان قرآن و روایات و متون متفکران را در راستای حضور نرم‌افزاری همراه با انتقام خوانده شود، ولی نه آن‌طور که از آن‌ها خشونت به ظهور آید؟  

8- انتقام آری! ولی خشونت نه. مثل اشعاری که در جای خود انتقام است و شمشیر تیزی هستندکه بدون خونریزی دشمن را می‌کُشد.

9- دفاع از حقیقت، با خودِ حقیقت ممکن است و نه با خشونت. ما در کجا باید باشیم که بتوانیم استکبار را بی‌معنا و بی‌هویت کنیم؟ بستر حضور تاریخیِ حاج قاسم راهی شد جهت این امر، امری که در ذات انقلاب اسلامی نهفته است و همان ذات بود که مردم فهمیدند با آن حضور میلیونی کنشی مناسب مقابله با استکبار را به میان آوردند و رهبر معظم انقلاب در موضوع غلبه‌ی نرم‌افزاری بر هیمنه‌ی استکبار، متذکر این امر می‌شوند. 

10- آقای دکتر قاسم پورحسن می‌فرمایند: فارابی معتقد است سعادت حقیقی در بیرون از قدرت شکل می‌گیرد. معنای حقیقی قدرت باید وجودی باشد.

11- آیا با تفکر به هویت حرکت نرم‌افزاری می‌توان در اکنونِ تاریخی خود بهتر حاضر شد، آن هم با رویکرد سیلی سخت به آمریکا در بستر انتقام از آمریکا جهت به شهادت‌رساندن حاج قاسم؟ انتقامی در بستر حقیقت و قدرت و نه در بستر خشونت و ذلّت.

12- در نسبت بین حقیقت و قدرت می‌توان به کربلا فکر کرد و شب عاشورا، که از یک طرف حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» فرمودند: همه فردا شهید خواهید شد. زیرا خود را در بستر حقیقتی یافتند که شهادت آن را معنا می‌کرد و از طرف دیگر فردا با تمام نیرو جنگیدند و نشان دادند دارای قدرت روحی بزرگی هستند که ترس در آن راه ندارد. راستی! بین شهادتِ حتمیِ حضرت ابالفضل«علیه‌السلام» که از قبل می‌دانستند و آن‌همه دلاوری و قدرت‌نمایی، پیچیده‌ترین رازی نیست که می‌تواند مرز بین قدرت و خشونت را از هم جدا کند تا معلوم شود چگونه خشونت با ترس همراه است ولی قدرت، با پشتوانه‌ی حقیقت، شجاعت‌آفرین است؟

13- ما در دعای شریف «ندبه» از عهدِ حضوری که حقیقت باید به صحنه آید، یک لحظه غفلت نمی‌کنیم و لذا قصه‌ی دعای «ندبه»، پایداری بر حقیقت است و نه ندبه‌ای که حکایت از ذلّت و ترس باشد.

14- انتقام سخت که انتقامی است پایدار و موجودیتِ دشمن را نشانه می‌گیرد، حتماً انتقامی است که در بستر حرکتی نرم محقق می‌شود تا هویت تاریخی دشمن استکباری بی‌معنا گردد. مانند حرکت حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» به‌خصوص آن‌جایی که حضرت وصیت فرمودند مرا شبانه غسل دهید و کفن و دفن کنید. تا جریان مقابل هیچ کاری نتواند بکند، مگر آن‌که ناظر آب‌شدن و تبخیرِ به مرورِ خود در تاریخ باشد. «امّ ابیها» بودنِ حضرت زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» یعنی بعد از رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌واله» نیز باید این نهضت با روحِ مادرانه‌ی آن حضرت ادامه و پایدار بماند. لذا یک طرف خشونت است و جسارت به آستانه‌ی آن حضرت، و یک طرف حقیقت است و شجاعت، و این است که شیعه در ذکر مصائب آن حضرت متوجه‌ی رنجی می‌باشد که در مسیر به‌ظهورآوردنِ حقیقت در مقابل خشونت باید تحمل کرد تا معلوم شود پیروزی اصلی و انتقام سخت در حرکات نرم‌افزارانه نهفته است و هرکس باید در هر زمان مطابق دشمنی که در مقابل خود دارد، آن حرکت را به میان آورد.

15- فاطمه«سلام‌الله‌علیها» و تاریخِ آینده‌ی ما

هم او که «امّ ابیها» بود تا رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در تأسیس تاریخ اسلام بدون هویت نرم‌افزارانه، آن تاریخ را بنا نکنند و آن تاریخ، عقیم بماند؛ مهدی «صلوات‌الله علیه» نیز که بناست در مواجه با، نه‌تنها با جاهلیت، که با همه‌ی فکرها و فرهنگ‌ها، تاریخِ قدسی خود را بنا کند؛ مسلّم بدون به میان‌آوردن سیره‌ی زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» هیچ افقی در مقابل بشر نخواهد گشود، و لذا آن حضرت فرمودند: «إنَّ لِي في إبنَةِ رَسولِ اللّه ِ اُسوَةٌ حَسَنةٌ» از آن جهت که در شخصیت حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها»، حقیقت و حماسه، منجر به عبودیتی شده است که به حکمِ «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» تمامِ مقصد خلقت است. و این‌جا است که می‌بینیم هر روز بیشتر از روزهای گذشته‌ی تاریخ، فاطمه «سلام‌الله‌علیها» ظهور می‌کند تا معلوم شود مهدی «صلوات‌الله‌علیه» چه تاریخی را بنا است با مردم در میان بگذارد. آیا تاریخ آینده، تاریخی است که باید با فاطمه «سلام‌الله‌علیها» شروع شود و معنا پیدا کند؟ تاریخی که به جای حاکمیت اسلحه‌ها، حقیقت است که انسان‌ها را جلو می‌برد.

 

30049
متن پرسش
سلام علیکم: حال که فهمیدیم تمام عالم مظهر جلوه و تجلی حضرت رب العالمین است حال که فهمیدیم تمام عالم را اسما و صفات حضرت الله رهبری می‌کند و حال که فهمیدیم جامع تمام اسما الهی اسم شریف الله است و در این دوران انقلاب اسلامی مظهر ظهور اسم الله رب العالمین است و به قول شهید آوینی انقلاب اسلامی یگانه مظهر حق است و حال که فهمیدیم شور ایمان و عشق به خدای آوینی و سلیمانی چند برابر عارف کنجه نشین است به علت قرار گرفتن ذیل اسم الله می‌توانیم بگوییم عارف و نزدیکترین ترین فرد به حضرت الله در این زمان مقام معظم رهبری است چون قلب ایشان محل تجلی جامع جمیع تمامی اسما یعنی اسم الله قرار گرفته و تا ظهور حضرت حجت ارواحنافداه هرکس در این جایگاه قرار بگیرد خوش عاقبت ترین و سالک ترین فرد است؟ ۲. از آنهایی که تصادف کرده و بازگشتن که یک موردش را هم تلویزیون نشان می داد روح قبل وقوع تصادف خارج شده و تصادف را از بالا نظاره گر بوده که با فلسفه صدرای عزیز نامعتبر است چون هنوز متلاشی شدنی و برخوردی واقع نشده و روح خروج کرده نظر حضرتعالی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بهتر از بهتر است، آنچه فرمودید و حقیقتاً نایب امام‌بودنِ مقام معظم رهبری کاملاً محسوس و ملموس است با آن‌همه سعه‌ی صدر و تواضع. ۲. همچنان‌که قبلاً عرض شد این افراد هنوز در سکرات و برزخ حاضر نشده‌اند و حکم دنیا بر آن‌ها جاری است، ولی با روحی زلال و حساس. موفق باشید

30046
متن پرسش
سلام استاد عزیز: یه سوال داشتم. میگم خداوند تو قرآن می‌فرماید به پیامبر (ص) که «فصبر علی ما یقولون» و جمله هایی از این قبیل. می‌خواستم بدونم جنس این اذیتی که پیامبر (ص) می‌شدن چی بود؟ چون ما خودمون هم خیلی اذیت میشیم تا یه کار رو تو این مملکت به سرانجام برسونیم. سرخورده میشیم. دشنام می‌شنویم. مورد تهمت و هجمه قرار می‌گریم. افسرده می‌شیم. سر درد می‌گیریم. به قلبمون فشار میاد. می‌خواستم ببینم آیا رسول خدا هم چنین بودن؟ چرا خدا می‌فرماید صبر کن؟ در آخر التماس دعا از شما دارم. دعا کنید خدا شرح صدر بده و عاقبت بخیری.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاری که با نور توحید شروع شود در ابتدا با روحیه‌ی مردمی که گرفتار روزمرّه‌گی شده‌اند همراهی ندارد. ولی اگر با حوصله ادامه یابد و بی‌محلی‌های مردم، انسان را خسته نکند؛ چون آن حرکت توحیدی با فطرت انسان‌ها همراه است بالاخره نتیجه می‌دهد. به همین جهت فرموده‌اند نسبت به اذیت‌ها و بی‌محلی‌های مردم صبر پیشه کنید. نمی‌بینید بعضی‌ها چگونه نسبت به دلسوزترین فردشان در این تاریخ یعنی رهبر معظم انقلاب سخن دشمنان ایشان را می‌پذیرند؟!! ولی رهبر معظم انقلاب می‌دانند که باید برای همه‌ی آن‌ها دلسوزی کرد. موفق باشید

30039
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم ورحمة الله: در جایی خواندم از قول جنابعالی که فرموده بودید: شهید حاج قاسم سلیمانی، بر مالک اشتر نخعی افضل است. اگر این نقل قول صحیح است، ادله تان چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث سوره‌ی «نبأ» عرایضی شد از آن جهت که در جناب مالک، بعضاً پیش آمده که در کنار نظر حضرت مولی «علیه‌السلام» نظر می‌داده‌اند مثل آن‌که نظر حضرت آن بود که از اول ابومسی اشعری از حاکمیت کوفه عزل شود؛ ولی مالک تا حدّی نظر خود را داشت و بعد به آن نتیجه رسید که خودش ابوموسی را از کوفه اخراج کند. در حالی‌که حاج قاسم نسبت به مقام معظم رهبری با بصیرتی که پیدا کرده بود، اطاعت کامل داشت. موفق باشید

30021
متن پرسش
باسمه تعالی استاد اصغر طاهرزاده دامت برکاته سلام علیکم: ضمن تشکر و قدردانی از زحمات ارزشمندی که در پاسخ به سوالات مردم دارید احتراما بعرض می‌رسانم که مرحوم آقای محمدرضا شجریان در زمان حیاتشان ادعا کرده اند که چندین مرتبه قرآن را خوانده اند ولی در مورد موسیقی مطلبی پیدا نکرده اند. لطفا بیان فرمایید که طبق آیات قرآن کریم یا روایات حضرات معصومین علیهم السلام کدام موسیقی حلال یا حرام یا مشکوک است قبلا از بذل عنایت شما کمال تشکر و قدردانی را دارم. من الله التوفیق و علیه التکلان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ‌یک از علما نفرموده‌اند موسیقی ذاتاً حرام است. به گفته‌ی رهبر معظم انقلاب آن نوع موسیقی که موجب فتنه و فحشاء گردد، حرام می‌باشد. موفق باشید

30007
متن پرسش
سلام و عرض ادب: یکی از جنجال هایی که ما با سایر دوستان در بسیج و سایر نهاد های انقلابی بر روی سیر مطالعاتی داریم اینه که آنها تاکید دارند روی شهید مطهری و در برابر ما که می‌گوییم از کتب شما شروع کنیم می‌گویند با تمام احترامی که برای استاد طاهرزاده قائلیم اما رهبری از ابتدا روی شهید مطهری و بعد آقای مصباح تاکید داشتند نه فرد دیگری. استدلال شما برای این موضوع چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، ذوق حضور انسان است. اگر ذوقِ حضورِ رفقا در این تاریخ با کتاب‌های آن دو بزرگوار، حل است، چرا همان‌ها را ادامه ندهند؟ رهبر معظم انقلاب در عین تأکید بر کتاب‌های شهید مطهری، فرمودند در آن کتاب‌ها متوقف نگردید زیرا بالاخره مسائل جدیدی پیش آمده است که باید نسبت به آن‌ها بیگانه نبود. موفق باشید

نمایش چاپی