بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شخصیت‌ها

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21804
متن پرسش
با سلام استاد گرامی: از آنجا که دولت شریف امام زمان (عج) تا چند سال دیگر شاهدش هستیم ان شا الله عزم بنده آن است که ان شا الله به سه زبان های خادجی مسلط شوم و با مطالعه فراوان خودم را آماده کنم برای رساندن پیام اسلام به دنیا. چطور است؟ مکر شیطان نیست بخواهد وقت گیری کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شما در حدّ وظیفه آن‌چه را فکر می‌کنید عمل کنید ولی برای حضرت صاحب‌الامر تکلیف نمی‌شود تعیین کرد که بالاخره تا چند سال دیگر می‌آیند یا نه؟! مگر حالا نایب به این خوبی را نفرستاده‌اند؟ ما باید نسبت‌مان را با نایب‌شان شکل دهیم. موفق باشید

21799
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: 1. لطفا بفرمایید انسان از کجا بفهمد خدا از او راضی است؟ اصلا درست است که انسان همچین فکر و دغدغه ای داشته باشد یا جسارت است؟ 2. عذر میخام استاد چرا بعضی از علمای بزرگ و صاحب اندیشه های عمیق با مولوی و عرفانش و شاگردانش مشکل دارند؟ آیا به خاطر فضاها و ساحت های مختلف اندیشه است نظیر تفاوت اباذر و سلمان علیهم الرحمه یا حضرت موسی و حضرت خضر سلام الله علیهم یا به دلیل بد فهمی دین و بد سلیقه ای و ... ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ما باید در حدّ وظیفه تلاش کنیم و همیشه این دغدغه برایمان هست که آیا خدا از اعمال ما راضی می‌باشد یا نه؟ و البته نباید ناامید بود 2- به نظرم نکته‌ی خوبی را مطرح کرده‌اید، واقعاً اگر کسی امثال مولوی را درست بفهمد نمی‌تواند با آن مخالف باشد. مقام معظم رهبری می‌فرمایند: «مثنوى؛ که خودش می‌گوید: و هو اصول اصول اصول الدین. واقعاً اعتقاد من هم همین است.» موفق باشید

21791
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: پرسشی دائم در ذهن بنده است که پاسخ قانع کننده ای برایش نیافته ام: اگر دین از سیاست جدا نیست و در نظام اسلامی راس امور و رهبر، ولی فقیه می باشد چرا برای امور اجرایی و قانون گذاری، مردم باید مجددا پای صندوق های رای بروند و افرادی را که دغدغه دین و دنیای مردم را ندارند انتخاب نمایند و رهبر هم کارش این بشود که از دست آنها حرص بخورد و دائم آنها را نصیحت نماید؟ به نظر بنده انتخاباتی که مردم در اوایل انقلاب انجام دادند بیشتر رنگ و بوی خدایی داشت و در آن زمان هم مردم اعضاء خبرگان رهبری را انتخاب کردند و آنها نیز رهبر را انتخاب نمودند. پس این رهبر که با واسطه با رای مردم انتخاب شده می تواند مسئول امور اجرایی کشور و قانون گذاران را انتخاب و بکار گمارد و کسانی را که قصد خیانت به انقلاب را دارند برکنار کند و نیازی به این همه انتخابات با هزینه های سرسام آور و انتخاب های غلط نبود. همچنین شنیده ام که متاسفانه بسیاری از قوانین ایران از قوانین فرانسه اقتباس شده است و این ذائقه ما ایرانی هاست که به معجون علاقه مندیم و این التقاطی که از اسلام و قوانین کشورهای خارجی بوجود آورده ایم منشا بسیاری از مشکلات کشور است. اگر صرفا قوانین اسلام عزیز را اجرا می نمودیم و از اظهار نظرهای کشورهای استکباری نمی ترسیدیم بعد از 40 سال که از خیزش تاریخی مردم می گذرد دچار مشکلات عدیده فرهنگی اجتماعی اقتصادی نبودیم. امیدواریم که اسم حی حضرت حق جانی دوباره به انقلاب بخشد. با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال نه‌تنها مقبولیت بلکه به تعبیر رهبر معظم انقلاب، مشروعیتِ نظام اسلامی به پذیرش مردم است و در صدر اسلام هم با بیعت، این کار انجام می‌شده. پس از قتل عثمان كه مردم دور تا دور حضرت اميرالمؤمنين (ع) را گرفتند و از آن حضرت تقاضا كردند حكومت را بپذيرند، حضرت در بالاى منبر مى‏ فرمايند: «مردم! اين حكومت‏ از آنِ‏ شماست، به هركس مى‏ خواهيد، بدهيد.»[1] اين نشان مى ‏دهد كه حضرت اميرالمؤمنين (ع) با توجه به اين كه حقِ مردم مى ‏دانند كه حكومت را به هركسى خواستند بدهند، حكومت را مى‏ پذيرند. موفق باشید   

 


[1] ( 2)- الكامل، ج 3 ص 193.

21748
متن پرسش
سلام استاد جان: سال نوتون مبارک. استاد من تقریبا سه ساله که مسیر زندگیم عوض شده تو این سه سال با انرژی تمام و شادی و اعتماد به نفس پیش اومدم و به جاهای خیلی خوبی رسیدم و ایمان زیادی داشتم اما بعد تصادف پدرم اتفاقات بد پشت سر هم افتاد و شادی رو از ما گرفت. اشتباهات پشت سر هم اتفاق افتاد نتونستم درست تصمیم بگیرم اعتماد به نفسم رو از دست دادم ایمانم کم رنگ شد دیگه حرف کسی رو گوش نمیدم ادم شکاکی شدم به ایمانم هم حتی شک کردم و افسرده شدم. اما الان عزم جدیدی دارم و می خوام دوباره شروع کنم اما یه مسئله ای مدام باعث حجاب بین من و حقیقت میشه باعث ناامیدیم میشه اونم اینه که نگاهم به تصورات دیگران نسبت به حرفام و اعمالمه چون اونا هم اشتباهاتم رو دیدن و دیدشون نسبت بهم بد شده حالا انگار یه جوری شده که وقتی می خوام یه قدم بردارم در خیالم نگاهم به اونا میفته و میگم اگه من فلان کارو بکنم میگن... بدترین برداشت مزخرفی که میشه از عملم داشت میاد تو ذهنم و ناامید میشم دیگه نمی تونم درست تصمیم بگیرم دیگه نمیدونم چی خوبه چی بده. من خواهرم و عده ای از اقوام نزدیکم و تقریبا تمام مردان خانواده و خویشانم ضد ولایت فقیه هستن و همش در حال حرف زدن در این موردند من همیشه امیدوار بودم که آنها رو برمیگردونم ولی الان با دیدن این اشتباه از من دیگه هیچ امیدی نه من دارم و اونها هم با نا امیدی به من نگاه میکنن و با یه حالت مسخرگی اصلا نسبت به حرف من حساس شدن و تا صدای من میاد هیشکی نمیشنوه اصلا تمایلی به شنیدن حرف من ندارن و من هم موقع حرف زدن با اونا به شدت دچار ترس و استرس میشم من رشتم فیزیکه و دانشگاه صنعتی اصفهان درس می خونم فضای دانشکدمون هم طوریه که آدما پشت سر هم حرف میزنن از این اتفاق می ترسم. آدم عصبی ای شدم و سمت هر کاری میرم یا افراط می کنم یا تفریط. آدم پر استرسی هستم از کارهامم عقب افتادم با این منفی نگری ای که دچارش شدم همیشه وقتی می خوام یه کاری رو شروع کنم نگاهم میره به سمت مسائلی که مشکلات راهم هستن و بعد بیخیال میشم یا اصلا دیگه مثل قبل که فکر می کردم فلان کارو بکنم خیلی خوبه حالا میگم که چی این کارو بکنم یا اون کارو که چی؟ به شدت دلم می خواد به خدا نزدیک بشم ولی با اولین مشکل با اولین غفلت سریع به هم میریزم و ناامید میشم و عصبی و افسرده و ذهنی پر از خیال و وهم بیخود من خدامو میخوام ولی نمیدونم چطوری می تونم به خدا نزدیک بشم. تو ذهنم پر از راه حله ولی اونقدر شکست خوردم که به سمت هیچ کدومشون نمی رم. اراده ام ضعیف شده من قبلا ایمان داشتم که روی خانوادم اثر میذارم و تغییرشون میدم ولی الان نا امید شدم و تا وقتی این ذهنیتم درست نشه نمیتونم به آدم های دیگه فک کنم احساس می کنم دارم نقش بازی می کنم و دروغ میگم به خاطر همین دچار بن بست شدم و نمیتونم ادامه بدم من دانشجویی پرتلاش و ناامیدم. قبلا هدفم این بود میرم فلسفه و فیزیک می خونم و بعد فیزیک رو به فلسفه ربط میدم و به دیگران زیباییشو نشون میدم اما آنقدر تو دانشگاه سرعت تدریس بالاست که شما در حد پاس کردن نمره فرصت می کنید مطالعه داشته باشید و کلا دانشگاه کل زندگیتون رو به هم میریزه و تمام وقت شما رو در اختیار خودش میخواد و یهو یه جا متوجه میشی که دیگه خودت نیستی و فراموش می کنی کی بودی و فقط اونی که دانشگاه میخواد میشی این وضعیت منه. من قبلا والیبال حرفه ای کار می کردم و درسم هم در دبیرستان عالی بود ولی دانشگاه هر دوش رو ازم گرفته. توی یه بینهایت علم غرقم کرده و وقتی هم برام نگذاشته که به علاقه های دیگم برسم و کلا آدم ناارامی شدم. استاد الان با دوستام تصمیم گرفتیم سیر مطالعاتی شهید مطهری رو شروع کنیم. میشه شما یکم روشنم کنید که کجام و چی کار باید بکنم؟ ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همان‌طور که رهبر معظم«حفظه‌اللّه» تأکید دارند فعلاً باید خوب درس بخوانید تا روح آن مطالب علمی را به‌خوبی بشناسید. در کنار آن اگر فرصت شد پیشنهاد بنده یا دنبال‌کردنِ شرح تفسیر حمد حضرت امام است، و یا شرح مقالات آیت اللّه شجاعی. 2- فعلاً سرتان به کار خودتان باشد، با حترام به اطرافیان، خیلی وارد بحث و جدّل با آن‌ها نشوید. به شخصیت‌شان احترام بگذارید 3- از ورزش غافل نشوید. موفق باشید

21719
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: در جلسه ای خانوادگی بیان شد ما باید احترام اهل بیت را نگه داریم (شهادت امام هادی علیه السلام و روز اول نوروز) و در بحث تبریک و دید و بازدید رعایت کنیم. یکی بیان داشت جای آنان که در بهشت است ما باید پیروی کنیم از آنان و خیلی ضرورتی ندارد که مثلا تبریک نگوییم یا شیرینی نخوریم. چگونه می شود این مبحث را جواب قانع کننده ای داد؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شهادت اولیاء الهی نباید فضا،‌ فضای شادی باشد نه این‌که فکر کنیم تبریک گفتن به جهت حلول سال نو و یا صله‌ی رحم و دید و بازدید و پذیرایی مانع عهد ما با امام‌مان باشد. همان‌طور که مقام معظّم رهبری در پیام خود حلول سال نو را تبریک گفتند. موفق باشید

21706
متن پرسش
با سلام: اگر بخواهید علامه طباطبایی رو تعریف کنید چه می گویید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی را با مطالعه‌ی کتاب‌هایشان باید شناخت. موفق باشید

21475
متن پرسش
سلام علیکم: سوال : همانطور که شما فرمودید ، در روایت داریم که منظور از قبر همان برزخ است و نیز خود شما داستان سعد بن معاذ را بازگو کردید و فرمودید که اگر عذاب در همین قبر خاکی بود که همه می دیدند. حالا سوال اینجاست یکی از اهل علم فرمودند که بخشی از عذاب در همین قبر خاکی صورت می گرد و نیز گفتند که حتی نکیر و منکر هم در همین قبر خاکی سوال و جواب می کنند، ایشان در ادامه گفتند که بعد از مرگ روح تا نصفه، به بدن باز می گردد و ... من زمانی که داستان سعد بن معاذ را به منظور اشکال بر حرفشان مطرح کردم ایشان گفتند که در روایت آمده که آن جریان زمانی بوده که دیگر روی قبر پوشانده بوده ، برای همین هم کسی آن را نمی دیده. خلاصه ایشان معتقد بودن هم عذاب در قبر خاکی است و هم در برزخ. حال نظر شما چیست ، چنین چیزی درست است ؟ لطفا توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر علمایی مثل علامه‌ی طباطبایی و حضرت امام خمینی «رحمة‌اللّه‌علیهما» که در این مورد به صورت تخصصی کار کرده‌اند، همان بود که بنده عرض کردم و آن‌ها جایی برای این قبر خاکی قائل نیستند، مگر تعلقی که روح به بدن خاکی خود دارد، ولی تمام مراحل، بر روح انسان می‌گذرد. موفق باشید

21464
متن پرسش
سلام عليكم استاد: استاد بنده در اين سوال دنبال دليل ولايت فقيه نيستم، بلكه سوالم اينه كه چرا دلايل عقلى كه برای ولايت فقيه با اين سبك و وسعت فعلى آورده شده برای بعضى از علماى بزرگ قانع كننده نيست، و اين كه اصولا خود مقام معظم رهبرى هم مانند بعضى ديگر از علما مثل آية الله بهجت ولايت فقيه را امرى شرعى و تعبدى و تقليدى ميدونن نه عقلى مثلا: آيا اعتقاد به اصل ولايت فقيه از جهت مفهوم و مصداق يك امر عقلى است يا شرعى؟ جواب: ولايت فقيه كه عبارت است از حكومت فقيه عادل و دين‎‏شناس حكم شرعى تعبدى است كه مورد تأييد عقل نيز مى ‏باشد، و در تعيين مصداق آن روش عقلايى وجود دارد كه در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران بيان شده است. آيا ولايت فقيه يك مسئله تقليدى است يا اعتقادى؟ و كسى كه به آن اعتقاد ندارد چه حكمى دارد؟ جواب: ولايت فقيه از شئون ولايت و امامت است كه از اصول مذهب مى ‏باشد. با اين تفاوت كه احكام مربوط به ولايت فقيه مانند ساير احكام فقهى از ادّله شرعى استنباط مى ‏شوند و كسى كه به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم پذيرش ولايت فقيه رسيده، معذور است. منبع: رساله اجوبة الاستفتائات مقام معظم رهبري - باب تقليد* با اين حساب عقلى و كلامى كردن اين بحث، حتى بحث شئون و مطلقه و غير مطلقه نبودن آن، از طرف برخى علما چه وجهى داره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تفاوت در مبانیِ آن‌ها نسبت به ولایت فقیه است. حضرت امام ولایت فقیه را از شئون امامت می‌دانند و چون امامت از اصول دین می‌باشد و پذیرش آن، عقلانی است، ولایت فقیه را نیز بر این مبنا مطرح می‌کنند. ولی بعضی در آن موضوع به این صورت که ولایت فقیه از شئون امامت است، ورود نکرده‌اند، که بحث آن مفصل است. موفق باشد

21458
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: حضرتعالی معتقد هستید که برای نیل به اهداف عالی انقلاب بایستی افرادی ظهور کنند که ذیل شخصیت امام (ره) سلوک فردی و اجتماعی کنند و آن هم از نوع «اشراقی» یعنی هر تفکری که دارند و تصمیمی که اتخاذ می کنند «الهام» الهی باشد. اولا بفرمایید برداشت این حقیر صحیح است؟ و پاسخی که برام خیلی مهم است اینه که فرض کنید بنده می خواهم در مورد تغییر ساختار اجرایی کشور از نیم ریاستی و نیم پارلمانی که هم اکنون در کشور مستقر هست را ارزیابی و بررسی کنم، سئوال بنده اینجا است که من باید تفکر و تحقیق کنم و نظر خود را ارائه بدم مثل بسیاری از متفکران و محققان؟! یا خیر بایستی با نماز شب و قرب الهی قلب خود را آماده کنم تا بهترین ایده و کارآمدترین آن ساختار سیاسی کشور بر قلب این حقیر تجلی بیابد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده برداشت جنابعالی، برداشت درستی است. آری! ابتدا باید روحی که انقلاب اسلامی به عنوان نور خدا در این تاریخ از طریق حضرت امام آورده است را بشناسیم و این نیاز به سلوک دارد، ولی نظر به افقی که امام در سیره و سخن خود مدّ نظرها قرار داده‌اند. حال که متوجه‌ی روح تاریخی انقلاب شدیم در بستر آن نگاه، به هرکاری دست می‌زنیم، کارِ بیرون از تاریخ انجام نداده‌ایم. مثل نحوه‌ی اعمالی که مقام معظم رهبری دارند. آری! می‌شود هم نظام پارلمانی داشت، هم نظام ریاستی داشت، ولی عمده آن است که جهت‌گیری‌ها درست باشد، وگرنه هیچ‌کدام از این نظام‌ها به خودی خود نمی‌تواند مثمر ثمر گردد. موفق باشید 

21412
متن پرسش
با سلام: حضرت آقای کمیلی در پاسخ به این سوال که کدامیک از مسیر های این دو بزرگوار (علامه طباطبایی و سید هاشم حداد) جامع تر و انسان را زودتر به مقصد می رساند مرحوم حداد را ترجیح می دهند. (http://www.komeily.com/1391-05-13-22-52-53/) چند سوال 1. نظر ایشان مورد تایید حضرتعالیست؟ 2. جانشین و ادامه دهنده راه این دو بزرگ اکنون چه کسی است؟ 3. اگر سوالی که از کمیلی شده است را به طور عام بیان کنیم یعنی کدام طریق عرفانی و کدام عالم جامع ترند بین همه علما و عرفا پاسخ شما چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاعات بنده از مرحوم سیدهاشم حداد در حدّ کتاب «روح مجرد» است که بیشتر، سلوک فردی آن مرحوم را به میان آورده‌اند. در حالی‌که آثارِ قلمی علامه طباطبایی نشان می‌دهد در سعه‌ی بیشتری در عالَم حاضرند. واللّه اعلم. موفق باشید

21364
متن پرسش
سلام محضر استاد طاهرزاده: با توجه به مطالبی که از مرحوم جلال آشتیانی و حسن زاده خواندم بزرگان بعد از ملاصدرا تاسیس اصلی نداشتند و برخی که ابتکاراتی داشتند در حد تفریع فروع از اصول بوده است حال چند سوال دارم: 1. با توجه به اینکه معارف حضرت حق لایتناهی است و آنچه صدرا بیان کرده اند قطره ای از دریا، چرا این طلب در جان افرادی چون علامه حسن زاده نیفتاد که معارفی بیش از صدرا بیاورند؟ از مطالعه زندگینامه حسن زاده این احساس را دارم که طلبی که از ابتدا در جانشان شکل گرفت آموختن علم بود نه گسترش علم. 2. حضرتعالی موفق به تاسیس اصلی شده اید؟ 3. آیا بزرگانی را سراغ دارید که تاسیس اصلی کرده باشند؟ 4. آیا می توان برخی از آرای فیاضی یا اصالت ملکوت غرویان را مصداقی از تاسیس اصل دانست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معنا ندارد مسیر فلسفه‌ای که به اصالت وجود رسیده‌ است، از نظر فلسفی به جایی بالاتر برود زیرا بالاتر از «وجود» چیزی نیست. می‌ماند که در کنار این نگاه دو نگاه دیگر باید در میان آید: یکی در بستر اصالت وجود نظر انداختن به انسان است که علامه طباطبایی در «رسالة الولایه» باب آن را باز کرده‌اند؛ و دیگر نگاه هایدگر به انسان است به اعتبار اگزیستانسِ انسان که همان «دازاین» است. و متأسفانه اهل فلسفه‌ی صدرایی به این نکته نظر نکرده‌اند و به همان اندازه در نظر به پدیدارها با کمبود روبه‌روییم وگرنه از جهت اصالت‌دادن به وجود و نگاه فلسفی، چیزی کم نداریم. موفق باشید

21331
متن پرسش
سلام علیکم: سوالی داشتم خدمتتون. سوال: شما در بحث هدف زمینی آدم (ع) فرمودید که امتثال ملائکه برای سجده بر آدم و در مقابل آن تمرد شیطان از سجده همه اموری تکوینی بودند. سوالات: ۱. اگر وجود شیطان طوری بود که تکوینا مخالف وجود انسان بود پس چرا خداوند او را امر به سجده کرد چرا که این کار او از سر تشریع و اراده نبوده بلکه امری وجودی بوده است. علاوه بر این ظاهر آیات این را می رساند که شیطان تشریعا این کار را انجام نداد و نه تکوینا (۱۲/اعراف) زیرا خودش می گوید چون من از او برتر هستم سجده نکردم. او نگفت که من وجودا با او مخالف هستم. ۲. اگر این امر خداوند امری مولوی نباشد و همان طور که فرمودید عصیانی به دنبال نداشته باشد پس چگونه خداوند سبحان شیطان را مطرود از درگاه خود اعلام کرد، زیرا در این صورت او اصلا گناهی نکرده است؟ ۳. علاوه بر این شما فرمودید که شیطان بنیانا در مقام عصیان است، اگر چنین است پس چطور آن همه سال خداوند را عبادت کرد در حالی که بنیانا عصیان کار است‌، و اصلا آیا ممکن است خداوند موجودی را بنیانا عصیان کار خلق کند؟ با تشکر از وقتی که می گذارید. یا علی.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- منظور علامه طباطبایی از آن جمله آن است که خداوند چنین بستری را تکویناً فراهم کرد ولی شیطان خودش با انتخاب خود شیطان شد. عیناً در مقابل این امر، طهارت تکوینیِ اهل‌البیت «علیهم‌السلام» را دارید که آن طهارت تکوینی، انتخاب را از آن‌ها نمی‌گیرد و آن‌ها هستند که باید آن را حفظ کنند 2- وقتی گفته می‌شود حکمی ارشادی است، یعنی آثار آن به طور مستقیم به خودِ طرف برمی‌گردد مثل آن‌که به کودکی بگوییم نزدیک بخاری نشود، وگرنه می‌سوزد 3- شیطان کاری کرد که بنیانش بدی شد و اراده کرد و قسم خورد که بندگان خدا را گمراه کند. و به این معنا می‌توان گفت بنیانِ او عصیان است. موفق باشید

21330
متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده عزیز: نظرتان راجع به این سخنان استاد میرباقری چیست؟ انتقاد استاد میرباقری از عرفان مبتنی بر معرفت النفس آیت الله سید محمد مهدی میرباقری در سخنرانی شب دوم محرم الحرام ۱۴۳۹ قمری (۱۳۹۶ شمسی) در مدرسه فیضیه حوزه علمیه قم، ضمن تاکید بر لزوم وصول مومنین به امام معصوم علیه السلام از عرفان های مبتنی بر معرفت نفس انتقاد نمود. بخشی از سخنان ایشان را در ذیل مشاهده می کنید: انسان تا به امام نرسیده در حجاب است، دنبال خداوند متعال می گردد، خودش را پیدا می کند، به درونش نگاه می کند خودش را می بیند و در بیرون سایر مخلوقات را، انسانی که با خودش در عالم سیر می کند، هم خودش حجاب خودش می شود هم عالم حجاب انسان می شود و آن انسان در تاریکی است. ولی همین که انسان به امام رسید و این خورشید را درک کرد به تعبیر امام رضا علیه السلام: الْإِمَامُ کَالشَّمْسِ الطَّالِعَهِ الْمُجَلِّلَهِ بِنُورِهَا لِلْعَالَم‏… [۱] این خورشیدی که عالم را روشن کرده، وقتی این خورشید دیده شد و هم در درون انسان روشن شد، به تعبیر امام باقر علیه السلام به ابوخالد کابلی : امام قلب مومن را روشن می کند و نور امام در قلب مومن از خورشید در روز روشن آشکارتر است؛ وَ اللَّهِ یَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِیئَهِ بِالنَّهَار[۲] اگر کسی به امام رسید از درون نورانی می شود الْمُؤْمِنُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ [۳] و با نور الهی به عالم نگاه می کند. وقتی به امام رسید و از نفس خودش و شیاطین و حجاب های ظلمانی خارج شد، سیرش با امام شروع می شود. عنایت بکنید معرفت نفس جز از این طریق واقع نخواهد شد، اینکه می گویند انسان باید به معرفت نفس برسد، معرفت نفس وقتی است که انسان به امام برسد، تمام هدایت ها از امام ناشی می شود. امام آن خورشیدی است که خداوند متعال در عالم روشن کرده است. اگر آن خورشید بر وجود انسان نتابد، انسان عوالم خودش را نمی بیند. معرفت نفس هم جز با معرفت امام، هدایت امام و همراهی با امام حاصل نمی شود. اینکه کسی خیال بکند خود انسان شروع می کند و از طریق معرفت النفس، من عرف نفسه فقد عرف ربه، نفس خودش را پیدا می کند و خدا را پیدا می کند اینها توهمات است اینها [ناشی از] ریاضات است. اینها خود حجاب بر روی حجاب است. انسان تا به امام نرسد و همراه با امام علیه السلام نشود نمی تواند معرفت نفس پیدا کند و نمی تواند آیات انفسی و آفاقی را ببیند. همه عالم ظلمات می شود. درون خودش و بیرون را تاریک می بیند. قوای ظاهری خودش را هم نمی بیند تا چه رسد به باطن و معرفت النفس! معرفت النفس نیز مانند سایر آیات است. این احتیاج به ارائه الهی دارد. سنریهم آیاتنا فی الافاق[۴] و ارائه آیات با نور امام علیه السلام واقع می شود. انسانی که به امام رسید از الان در وادی بهشت سیر می کند. نقطه مقابل هم سیر با نفس است. سیر با ائمه نار و اولیای طاغوت. اگر با آنها سیر کردید، سیر انسان در وادی ظلمات است. هر چه اتصال انسان به آنها شدیدتر شود، ظلمات بعضها فوق بعض [۵] حجابهای ظلمانی او بیشتر می شود. هم قوای درونی او تاریک تر می شود هم در بیرون. در زندان ظلمات اولیای طاغوت زندانی می شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان سخنان استاد هستم. ولی امثال علامه طباطبایی که در کتاب ارزشمند «رسالة الولایه» بر معرفت نفس تأکید دارند در همان بستری که ائمه اشاره می‌کنند، بر معرفت نفس تأکید می‌کنند. پس نباید به‌کلّی معرفت نفس را نفی کرد. در این مورد خوب است به کتاب «رسالة الولایه» رجوع شود. موفق باشید

21317
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام خدمت استاد عزیز: استاد بی تردید سخن حضرت امیر را پس از این که لشکریان معاویه خلخال از پای یک زن یهودی که در ذمه حکومت علی می زیست را در آوردند، خوانده اید که فرمود اگر انسان طلب مرگ کند او را ملامت نکنید و حتما خبر دختر دو ساله کرمانشاهی که بر اثر سرما جان داد را نیز خوانده اید، حال نباید گفت بمیرند مسئولان کشور؟ واقعا بمیرند مسئولانی که در ولنجک، لواسان، زعفرانیه و... در خانه های ملیاردی پر زرق و برق استخر دار مشغول خوش گذرانی هستند. استاد جان عجب انقلاب و حکومتی شد. پر واضح است این آشی است که هاشمی برای این انقلاب پخت. اما استاد جان خودمان را جر می دهیم تا ثابت کنیم که این ها کاری به انقلاب و رهبری ندارد اما در مقابل پاسخهایشان دیگر کاملا لال شده ایم. می گویند و انگار کم کم داریم باور می کنیم راست هم می گویند این چه رهبری است که نتوانست انحراف هاشمی را جلوگیری کند؟ بر فرض شرایط اجازه نمی داد این همه تعریف و تمجید برای چه بود؟ استاد: هاشمی اول و دوم نکنید متن حکم تنفیذ هاشمی در دور دوم را بخوانید اگر دور اول بود می گفتیم رهبری نمی دانست او چه فکری دارد اما هاشمی چهار سال فکرش را نشان داد پس این همه تعریف در تنفیذ دور دوم او را تائید می کرد (خداي بزرگ را سپاس كه در اين نوبت نيز، رأي مصيب ملت، مسؤوليت را به دستهاي تواناي مردي سپرد كه در ميدانهاي دشوار، لياقت و امانت و صلاحيت و كارداني و برجستگي او را آزموده بود. مردي بزرگ از سابقينِ اوّلينِ انقلاب و از حوارييّن و انصار ديرين امام راحل. عالِمي متفكّر، سياستمداري هوشمند، فقيهي زمان شناس، مجاهدي خستگي نشناس، برادري مهربان براي ضعيفان و مديري كاردان براي كشور.) جالب این که این القاب و شلغاب در حکم دوره اول به مراتب کم رنگ تر است. راستی هاشمی فقیهی زمان شناس بود که تا هم فیها خالدون تفکر لیبرالی را در این کشور که دکتر شهریار زرشناس اخیرا مبسوط در یک مصاحبه آن را توضیح دادند، نهادینه کرد. خدائیش هاشمی در دوره اول ریاست جمهوری برادری مهربان برای ضعیفان بود او و همفکرانش که معتقد بودند از لوازم نا خواسته توسعه له شدن اقشار ضعیف است و اگر در شخص هم بود در تفکر و برنامه اقتصادی که بانی فقر و فساد و تبعیض و اشرافیت و اختصاصی سازی و کاخ سعد آباد و هزار کوفت و زهرمار دیگر بود واقعا دولت هاشمی شایسته لقب دولت کریمه امام زمان بود؟ استاد این شبهه های بی جواب که هیچ کجا جوابش را نیافتیم دارد دمار ما را در می آورد. وقتی به دوستی می گفتم رهبری بعضی صحبتها را مجبور بود بگوید برایم این مثال را آورد. با عرض معذرت. جوانی در عروسی در جمع رقصید، پدر خبر دار شد و او را مواخذه کرد که بی غیرت مگر تو را نیاموختم که رقص در دین مبین کاریست حرام و سبک، پسر گفت پدرجان مرا به زور بلند کردند. پدر خشمگینانه فریاد کشید بی مروت اگر به زور بلندت کردند پس دیگر آن قر و قمیش ها چه بود؟ استاد چه کسی پس از هشت سال که کار تمام شده بود گفت هیچ کس برای من هاشمی نمی شود. استاد نگوئید خودش فرموده منظور رابطه دوستی بوده آخر در آن موقعیت که بحث اجرا و ریاست جمهوری بود چه ربطی به رفاقت داشت؟ برداشت مردم هم کاری به رفاقت نداشت. به یاد دارم به امام جمعه شهرمان درباره هاشمی سخنی گفتم بی درنگ در پاسخ گفت رهبری فرموده هیچ کس برای من هاشمی نمی شود و مرا ساکت کرد. تک تک فسادها و جنایاتی که به خاطر فقر و مهمتر از آن تبعیض و دنیا پرستی در این مملکت می شود پای آنانی است که این شرایط را فراهم ساختند. شخصی از بجه های جبهه جمله درد آوری می گفت 2500 سال حکومت شاهنشاهی نتوانست دین را از مردم بگیرد و این آخوندها گرفتند. باور کن استاد فوج فوج مردم خصوصا جوانان نسبت به دین بدبین می شوند و می گویند اگر جایی خبری بود خود اینها اینقدر دروغ نمی گفتند و نمی دزدیند و اینچنین تجملاتی و دنیا دوست نمی شدند. باز هم بگویم بمیرند مسئولین جمهوری اسلامی که در حکومتشان رئیس مجمع تشخیص این مملکت با بنز می رود در استخر وی آی پی فرح سکته می کند و مفسر قرآنش مصداق خلق عظیمش می خواند و رئیس جمهورش در خانه 800 متری در ولنجک تهران زندگی می کند و ... و از طرفی کودکانی بر اثر سرما در چادر می میرند و زنانی برای سیر کردن شکم بچه هایشان زنا می دهند و.... کجایی امام که صحبتهایت دیگر شبیه به افسانه شده. در شعارهای انقلاب می گفتیم بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر بار دیگر روزگار چون شکر آید. چه قدر روزگار شکری شد ؟ اگر یک بار به مردم حق می دادند این روزگار چون شکر را می خواهند یا آن تلخ تر از زهر آن وقت متاسفانه نتیجه عجیبی را مشاهده می کردیم. کجایی امیرالمومنین که با نام شما چه جنایاتی نمی کنند؟ استاد ایملیم مثل حالم خراب است. شبهه ما مخصوصا درباره رهبری را پاسخ بده. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  1- دوره‌ی دوم آقای هاشمی که عملاً تحول اساسی در افکار جریان منتسب به آقای هاشمی پیش آمد از اواسط حضور ایشان در مجمع تشخیص مصلحت بود با طرح نظریات امثال اقای سریع‌القلم که توانست با زمینه‌ای که از قبل در آقای هاشمی بود آن جریان را به این نتیجه برساند که باید با عقلِ مدرن موضوعات را تجزیه و تحلیل کرد و چون آن جریان حتی امثال آقای روحانی که در آن جلسات شرکت می‌کردند به معنی واقعی با معارف قدسی امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» آشنا نبودند و توجه به تقدیر الهی و معنی تقدیر و نحوه‌ی تقدیری که با انقلاب اسلامی به‌وجود آمد؛ در آن‌ها نبود، به‌راحتی جهت اصلی خود را نسبت به قبل تغییر دادند و این‌جا است که حتی می‌بینی آقای روحانیِ اول غیر از آقای روحانیِ دوم است 2- آن‌چه پیش آمد معلوم کرد ما برای حضور اسلام در این تاریخ به چیزی از اسلام نیاز داریم که آن ماوراء موضوعاتِ رسمی است که در حوزه‌های علمیه مطرح می‌شود که در جای خود نه‌تنها لازم، بلکه ضروری است و در زمان خود که فرهنگ مدرنیته چهره‌های نهایی خود را بروز نداده بود و به ظهور نیاورده بود، کافی بود. ولی امروز اگر آموزه‌های قدسی حضرت امام در کنار حرکت سیاسی ایشان برای حفظ هویت دینی و انقلابی ما به صحنه نیاید، همین است که می‌بینید 3- عمده عرض من در این قسمت نهفته است که اگر بخواهیم حقیقتاً تمدنی بیرون از آن‌چه غرب برای عالَم و آدم تعریف کرده است؛ به میان آوریم، تنها محتوایِ قدسی کافی نیست، باید به روشی بیندیشیم که چگونه در چنین تاریخی آن تمدن به میان آید. اگر بخواهم رفقا را به طور اختصار در این مورد اخیر به تفکر دعوت کنم، به علت رازِ نیامدن نامِ حضرت علی«علیه‌السلام» در قرآن دعوت می‌کنم که به گفته‌ی علامه‌ی طباطبایی شرایط تاریخی هرگز اجازه نمی‌داد این مسئله‌ی بسیار مهم به صراحت مطرح شود، وگرنه آن‌چنان سیطره‌ی اصالت‌دادن به فرهنگ جاهلیت قوی بود که به‌کلّی به اسلام و دیانت خدا پشت می‌شد. حال به من بگو! در این شرایط جز این است که باید کاری کرد که نه از حضور تاریخی علی«علیه‌السلام» غفلت شود، و نه وفاداران به فرهنگ جاهلیت در عین پذیرفتن نبوت حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» به‌کلی به جاهلیت گذشته برنگردند؟ بنده همه‌ی مدیریتِ رهبری را از همین جنس می دانم که از یک طرف، اصالت‌های انقلاب زیر پا گذاشته نشود و از طرف دیگر، جریانی که هم می‌خواهد انقلابی باشد و هم نمی‌تواند از آن نوع زندگی که غرب برای بشر امروز تعریف کرده؛ دل بکند، به تقابل کلی دست نزند تا إن‌شاءاللّه انقلاب به مرور فرزندان خود را که از جمله شما هستید، با همه‌ی عصبانیت که دارید؛ بپروراند و مسلّم بدانید این کارْ شدنی است و می‌شود. پیشنهاد جدّی بنده آن است که به موضوع اخیر بسیار فکر کنید. به‌خصوص به سخنان اخیر رهبری در دیدار با خانواده سردار شهید علی ییلاقی فرمانده اسبق لشکر 25 کربلای استان مازندران که می‌فرمایند:

«اوّلاً جوان این نسل، جوان نسل سوّم، از جوان نسل اوّل امیدبخش‌تر است درصورتی‌که بتواند ایمانش را حفظ کند. جوان نسل اوّل، کسانی بودند که از روی احساسات، از روی هیجان [کار کردند]؛ احساسات بود، احساسات خوبی هم بود و همان احساسات کار کرد، یعنی یک نظام کهن را سرنگون کرد و اسلام را رو آورد؛ این را ما کوچک نمی گیریم، امّا غالباً دانه‌دانه افراد - نمی‌گویم همه - از روی احساسات لانه‌ جاسوسی را آن روز رفتند و با شجاعت تمام گرفتند، امّا بعداً رفتند با آمریکایی‌ها صحبت کردند و عذرخواهی کردند؛ این ناشی از چیست؟ ناشی از کم‌عمق بودنِ آن انگیزه است. آن انگیزه متّکی به یک زیرساخت محکم نبود؛ انگیزه بود، امّا زیرساختش محکم نبود. جوان‌های امروز  - [هرچند] بعضی [از آنها] هستند که بی‌خیال در خیابان راه می روند؛ زمان جنگ هم بودند، نه اینکه نبودند - امّا آن [جوانی] که دنبال وظیفه می‌رود، می فهمد چه‌کار دارد می‌کند. یک نمونه‌اش همین حججی است و صدها نمونه، بلکه هزارها نمونه از این قبیل وجود دارد.
لذا من به جوان امروز درصورتی‌که انگیزه و ایمانش درست باشد، اعتمادم و امیدم بیشتر است تا به جوان آن روز. شماها آن جوان امروز هستید. آینده مال شماها است، این مملکت مال شماها است. ما می‌رویم، ما نقشمان تمام شده، ما خواهیم رفت؛ آنکه می‌ماند و این کشور را باید به اوج برساند، شماها هستید. هرچه می توانید خودتان را بسازید، هم از لحاظ فکری بسازید، هم از لحاظ ایمانی بسازید؛ هم فکر را درست کنید، هم ایمان و دل را درست کنید. با خدا اُنس داشته باشید، اگر می‌توانید، تا آنجایی که می‌توانید، نماز شب بخوانید؛ نماز را خوب بخوانید، با توجّه بخوانید، قرآن را بخوانید. اینها چیزهایی است که می‌تواند جای این شهدا را پر کند؛ این کارها لازم است. من به شماها بیشتر امید دارم، به همین جوانِ نسل شما؛ [البتّه] ‌اشخاص شما را نمی‌خواهم بگویم، چون آشنایی ندارم، امّا به این نسل من بیشتر اعتماد دارم و بیشتر امید دارم تا آن (نسل قبلی)». موفق باشید

21293
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد محترم: بسیار شرمنده ام که مزاحم اوقات می شوم. استاد نظر حضرتعالی رو در مورد آقای دکتر حسین محی الدین الهی قمشه ای و تفکرات ایشون می خواستم سوال کنم چون چند عدد از سخنرانیهای حافظ شناسی ایشون رو شنیده ام. از آثار متفکران غربی مثل شکسپیر و کتب مهم غرب خیلی زیاد نقل قول می کنند. نظر حضرتعالی رو باید جویا می شدم. ملاک عمل فرمایش حضرتعالی هست. استاد شخص دیگه ای که نظر حضرتعالی در مورد ایشان برای بنده مهم هست آقای حسین گنجی مولف کتاب چهارده گفتار پیرامون ارتباط معنوی با حضرت مهدی (علیه السلام ) هستند. البته ایشان به نظر حقیر گفتارشون مثل حضرتعالی هست ولی باید مطمئن می شدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده مباحث ایشان را تا حدّی دنبال می‌کردم. ضعفی که مخاطب خود را از فضای عبودیت خارج کند، ندیدم و شخصیت‌هایی را که ایشان متذکر می‌شوند حکیمانی هستند که دغدغه‌ی اصلاح انسان‌ها را در مقابل فرهنگ مدرنیته دارند 2- اطلاعی از جناب آقای گنجی ندارم. موفق باشید

21292
متن پرسش
با سلام و احترام: درباره آن داستانی که سفیان ثوری میاد خدمت امام صادق علیه السلام و حضرت شدیدا سیره آنها را زیر سوال می برد از جمله مطالبی که می فرماید این است که این زمان با زمان رسول خدا (ص) فرق دارد و ... اگر آن مطالب را با خطبه ۱۶۰ نهج البلاغه که حضرت درباره سیره پیامبر (ص) و حضرت موسی (ع) و عیسی (ع) و داود (ع) صحبت می کند بعد هم اشاره به خودشان می کند در نظر بگیریم و وجدی که حضرت از بیان آن جملات دارد را توجه کنیم فکر کنم قابل جمع با سخنان امام صادق (ع) در آن داستان نباشد چون حضرت امیر در آن خطبه خیلی کاری به زمان ندارد و توصیه ایشان یک دستور العمل کلی است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت صادق «علیه‌السلام» متوجه بودند که صوفیان در آن زمانه بعضی چیزها در سیره‌ی پیامبر «صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» را بهانه کرده بودند تا جامعه را که در آن شرایط آماده‌ی شکل‌دادن به نحوه‌ای از تمدن اسلامی بود؛ عقب نگه دارند و از این جهت حضرت آن‌ها را نقد می‌کنند، نه آن‌که بخواهند ساده‌زیستی را که در متن یک جامعه‌ی فعال و زنده یک ارزش است، نادیده بگیرند. این مثل تأکید مقام معظم رهبری است نسبت به اقتصاد مقاومتی که هم باید تمدن داشته باشیم و هم ساده باشیم. موفق باشید

21278
متن پرسش
سلام علیکم: عرض ادب و احترام خدمت استاد! می بخشید این نظریه درسته که در مورد سیاست ما قائل به پلورالیزم بشویم و طبق این مبنا بگوییم هم هاشمی رفسنجانی درست می گوید و هم مقام معظم رهبری؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر با اهداف متعالیِ انقلاب اسلامی افراد را بسنجیم، اشخاصی مثل آقای هاشمی بیرون از گود قرار می‌گیرند. انقلاب اسلامی به آن معنایی که برای تحقق آرمان آن تا آن‌جا باید جلو رفت که حضرت امام درباره‌اش می‌فرمایند: «مگر بيش‏ از اين است كه فرزندان عزيز اسلامِ ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبه‏ هاى دار مى‏ روند؟ مگر بيش‏ از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته مى‏ شوند؟ بگذار دنياى پست ماديت با ما چنين كند ولى ما به وظيفه‏ ى اسلامى خود عمل كنيم.» موفق باشید

21251
متن پرسش
با سلام: لطفا معنی این کلمات و جملات در پیام رهبر انقلاب در خصوص ارتحال علامه طهرانی را مشخصا بیان فرمائید و چرا عبارت عربی پایانی آن (تا جائی که من تحقیق کرده ام) و یا نظیر آن را برای شخص دیگری استفاده نکرده اند؟: خبر رحلت عالم عامل ربّانى، و سالك مجاهد روحانى، آيت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی را با اندوه و افسوس بسيار دريافت كردم و عميقا متأسّف و مصيبت زده شدم. ايشان از جمله فرزانگان معدودى بودند كه مراتب برجسته علمى را با درجات والاى معنويّت و سلوك توأما دارا بودند، و در كنار فقاهت فنّى و اجتهادى، به فقه الله الأكبر نيز كه از مقوله شهود و محصول تجربه حسّى و مجاهدت معنوى است نيز نائل گشته بودند. فقدان آن عزيز براى آشنايان و ارادتمندانشان خسارتى دردناك و غمى هائل است. اين جانب با قلبى اندوهگين و ملول به شما آقازادگان محترم و والده محترمه و ديگر فرزندان و اخوان و كسان و نزديكان و نيز دوستان و ارادتمندان ايشان تسليت مى‌گويم، و از خداوند متعال براى ايشان علوّ درجات و حشر با احبّه و اولياء را مسألت مى‌كنم. هنيئًا لَهُ ما أعدَّهُ اللهُ لإوليآء اللهِ و عبادِه الصّالحين. و سلام عليكم و رحمة الله.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون واقعاً آیت اللّه تهرانی علاوه بر فقاهتِ فنی و اجتهادی در فقه‌اللّه اکبر و سلوک به سوی توحید حضرت ربّ العالمین زحمت کشیده بودند و انصافاً همین بود که حضرت آقا متذکر این امر شدند. بنده خود نیز از آثار ایشان بهره‌ها برده‌ام. موفق باشید

21255
متن پرسش
سلام: استاد سوالم از خدمتتان این است که من این تفاوت شدت توحید انبیا الهی و تفاوت در عصمتشان را با مطالعه کتب متوجه نمی شوم. اگر لطف بفرمایید و کمی توضیح بفرمایید ممنون می شوم. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی قرآن می‌فرماید: «تلک الرسل فضّلنا بعضهم علی بعض» به گفته‌ی علامه‌ی طباطبایی این شدت و ضعف، در توحید است. زیرا توحید، تشکیکی است. ولی از نظر عصمت به معنای دستورات خدا، همه‌ی آن‌ها معصوم‌اند. موفق باشید

21238
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: دو سئوال از محضر مبارک دارم: 1. حضرتعالی با تغییر نظام اجرایی _ سیاسی کشور از «ریاستی» به «پارلمانی» موافق هستید؟ نظرتون را کامل و جامع بفرمایید. 2. به نظر شما «تحزب» در نظام اسلامی موجب تخدیش «وحدتی» که برای نیل به آرمان ها شدیداً به آن نیازمندیم، نمی شود؟ وحدتی که جنابعالی به آن در کتاب سلوک پرداختید. نظرتون را کامل و جامع بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خیر! شاید بدتر هم بشود. زیرا نمی‌توان به نمایندگان اعتماد کرد که زد و بند نکنند، به مردم بیشتر می‌توان اعتماد کرد. 2- مقام معظم رهبرى «حفظه‏ الله» در جمع دانشجويان در كرمانشاه فرمودند: ما با تحزّب‏ مطلقاً مخالفتى نداريم و معتقديم تحزّب‏ با وحدت جامعه منافاتى ندارد؛ به شرط آن‏كه با نگاه درست ايجاد شود. اگر حزبى براى كانال كشى و كادرسازى و هدايت فكرى جامعه در زمينه‏ هاى سياسى، دينى، عقيدتى و ديگر عرصه‏ ها به ‏وجود آيد و قصد خود را در دست گرفتن قدرت قرار ندهد، كارى خوب و مورد تأييد است كه البته اينگونه احزاب، اگر در رقابت‏هاى سياسى هم وارد شوند، به طور طبيعى برنده مى ‏شوند.

پيشنهاد بنده آن است، رفقايى كه گروه‏هاى مذهبى تشكيل داده ‏اند، دستورالعمل و فلسفه‏ ى وجودى خود را همين جمله‏ ى رهبرى قرار دهند، يعنى گروهى باشيد كه مبنايتان كادرسازى‏ براى نظام باشد و در هدايت فكرى و زمينه‏ هاى سياسى و عقيدتى فعاليت نماييد. مقام معظم رهبرى در ادامه مى‏ فرمايند: ولى برخى احزاب مانند احزاب كنونى غرب در واقع باشگاه ‏هايى براى كسب قدرت هستند و سعى مى ‏كنند از هر طريق، از جمله زد و بند سياسى به قدرت برسند كه ما اينگونه تحزب را تأييد نمى ‏كنيم اما اگر كسانى با همين نگاه، دنبال تشكيل حزب باشند، جلوى آنها را نمى ‏گيريم. موفق باشید

21224
متن پرسش
سلام استاد عزیز: حسن روحانی رئیس جمهور در تاریخ ۱۸ دی ماه در جمع وزیر و معاونان وزارت امور اقتصاد و دارایی با اشاره به ضرورت نقد در هر شرایطی عنوان کرد: همه باید انتقاد بشوند استثنا نداریم، تمام مسئولین در کشور قابل نقد هستند، ما در کشور معصوم نداریم، اگر یک وقتی امام زمان ظهور کرد آن وقت هم می شود نقد کرد. او در ادامه افزود: پیامبر (ص) هم اجازه نقد می‌داد. دیگه بالاتر از پیامبر (ص) در تاریخ نداریم. وقتی پیامبر (ص) صحبت می‌کرد، طرف بلند می‌شد روبروی پیامبر (ص) و می‌گفت: «حرفی که داری می‌زنی نظر توست یا وحی است؟» اگر پیامبر (ص) می‌گفت: «نظر من است» انتقاد می‌کرد و می‌گفت: «من قبول ندارم». ما در زمان حکومت معصوم هم نقد داریم. اگر نقد توأم باشه با امید، اراده و راه حل درست، همیشه مفید است. باید راه حل بدهیم. حال با توجه به متن بالا ۱. علت سکوت علما و مراجع در برابر این سخنان چیست؟ چون الان خیلی ها در برابر مراجع مواضع گرفتند و اون ها رو زیر سوال بردند و..... ۲. برداشت حضرتعالی از سخنان رئیس جمهور چه می باشد؟ ۳. وظیفه ما در مقابل این گونه سخنان و مواضعی از این مورد چه می باشد. لطفاً کمی شرح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا خوب است عین سخن آقای روحانی که روزنامه‌ی کیهان آورده‌اند را با هم نگاه کنیم و به آن تفکر نماییم. آقای روحانی می‌گوید: «همه باید انتقاد بشوند استثنا نداریم، تمام مسئولین در کشور قابل نقد هستند، ما در کشور معصوم نداریم، اگر یک وقتی امام زمان ظهور کرد آن‌وقت هم می‌شود نقد کرد. پیامبر(ص) هم اجازه نقد می‌داد. دیگر بالاتر از پیامبر(ص) که در تاریخ نداریم. وقتی پیامبر(ص) یک صحبتی می‌کرد، طرف بلند می‌شد روبروی پیامبر(ص) و می‌گفت: «حرفی که داری می‌زنی نظر خودت است یا وحی است؟» اگر پیامبر(ص) می‌گفت: «نظر من است» انتقاد می‌کرد و می‌گفت: «من قبول ندارم». ما در زمان حکومت معصوم هم نقد داریم»!

ملاحظه می‌فرمایید که با کمی تفکر می‌توان متوجه شد که از سخن آقای روحانی نفی عصمت امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» و رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» بر نمی‌آید، حتی آن‌جایی که می‌گوید طرف به سخن پیامبر انتقاد کرد، به معنای آن است که آن طرف رسول خدا را معصوم نمی‌دانسته است و تنها وَحی الهی را بی‌خطا می‌پذیرفته. و از این جمله بر نمی‌آید که آقای روحانی مثل او فکر می‌کرده، بلکه تأکید آقای روحانی آن است که ببینید رسول خدا چه فضایی را فراهم کرده‌اند که افراد می‌توانستند نظر خود را و نقد خود را اظهار کنند. گله‌ی بنده آن است که چرا امثال آقای شریعتمداری در کیهان، امکان تفکر را به چنین جملاتی از خود و مخاطبان خود می‌گیرد؟ و این‌جاست که می‌توان گفت اگر تفکر در جامعه به حاشیه رود، چه کدورت‌های بی‌جایی ظهور می‌کند. در ضمن آن‌چه که بعضی فقها در مورد «سهوالنبی» مطرح می‌کنند در رابطه با امور فردی است، مثل آن‌چه که آن فرد همراه حضرت موسی «علیه‌السلام» در مسیر ملاقات حضرت خضر، فراموش کرد که به حضرت جریان آن ماهی را بگوید و گفت شیطان مرا به فراموشی کشاند. علامه طباطبایی می‌فرمایند با فرض آن‌که آن شخص همراه حضرت موسی، جناب یوشع‌بن‌نون باشد که پیامبر است و معصوم، چنین اموری با عصمت آن پیامبر منافات ندارد. بنابراین «سهوالنبی» مربوط به امور عادی زندگی است، نه آن‌که کسی که معتقد به «سهوالنبی» باشد معتقد باشد به روایات غیر از قرآن نباید اعتماد کرد و از این جهت عصمت پیامبر برایش سؤال باشد. موفق باشید 

21192
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: این جمله را جایی به علامه طباطبایی رحمة الله نسبت داده اند آیا صحیح می باشد؟ خداوند توفیق دهد. ۵٠ سال پيش از عـلامـه طباطبايی رحمه الله پرسیدند : چطور ما مسلمانان نماز می‌خوانيم ولی بارانش در غـرب و سرزمین‌های اروپایی می بارد!؟ علامه طباطبایی فرمود : با توجه به آيۀ [وَلَو اَنَّ اَهل القُری] آنچه موجب نزول باران و رحمت می شود «رعايت حقوق شهروندان» است نه رعایت حقوق الهی! که این حقوق نیز در غـرب و اروپـا بهتر و بيشتر از سرزمین‌های اسلامی رعايت مي شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: من نشینده‌ام، ولی آیه‌ی مذکور بحث تقوا را به میان آورده که رویهمرفته نمی‌توان گفت غرب در تقوا وضع خوبی دارد. موفق باشید

21171
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار خدا شما را حفظ کند. استاد عزیز اجازه دهید از پاسخهای حضرتعالی در خصوص بیانات اخیر آیت الله جوادی آملی نسبت به مرحوم هاشمی قانع نشویم! استاد جان همه حرفهای شما در مورد نوع نگاه آیت الله جوادی آملی به تمدن و غرب و ...فرضا درست (که البته همین هم جای بحث دارد) منتهی تعبیراتی مانند «خلق عظیم» را چه می گویید؟ یا «... آن کسی که جامع بین این فضائل است، به نحو جمع سالم و نحو جمع اکبر، زندان را برای رضای خدا، کرسی ریاست مجلس شورای اسلامی را برای خدا، ریاست مجمع تشخیص مصلحت را سالیان دراز برای رضای خدا، ریاست مجلس خبرگان را سالیان متمادی برای رضای خدا و سایر مسائل را برای رضای خدا تجربه می‌کند و اگر همه اینها یک‌جا از دست ایشان گرفته شد، برای رضای خدا صبر می‌کند، بنگرید ببینید که اخلاق چه می‌کند...» و... استاد جان یا آقای جوادی آملی از روی احساسات چنین حرفهایی می زنند که اینطوری باید به خیلی از موضع گیریهای دیگرشون هم شک داشت یا اینکه بگوییم بعد از این همه سال تفقه و تدبیر در قرآن و المیزان و... ایشان به شناخت فرهنگ و تمدن اسلامی و تقابلاتش با فرهنگ غرب نائل نیامده پس واقعا این همه سال چه می کرده که بینش نصفه و نیمه ای بیشتر کسب نکرده اند؟! وقتی این همه سال تدبر در المیزان ایشان را به بصیرت جامع نکشاند چه فایده؟! استاد یا باید بگوییم واقعا آقای هاشمی همینگونه اند که آقای جوادی گفته اند که هر کاری می کنیم نمی توانیم به این نتیجه برسیم. فرمودید نظرشان تقابلی با دیدگاه رهبری ندارد و... چرا ندارد؟ پیامهای رهبری در تسلیت درگذشت ایشان به هیچ وجه مدیحه سرایی نبود که هیچ، معلوم بود خیلی هم با مدارا و اغماض برخورد کرده اند. نماز میت و... هم که شاهدی دیگر بر این ماجرا بود... استاد هر گونه که پاسخ کاربران را دهید با هر بیانی و زبانی و... نمی توان بر روی حرفهای آقای جوادی ماله کشید و ایشان رأی قاطع و تام به حقانیت آیت الله هاشمی در تمام مواضع و عمرشان بوده. با چه استدلالی می شود این موضوع را رد کرد؟ خدا حفظتان کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هرحال یا باید تصور کرد تقابلی بین نظر رهبری و آیت اللّه جوادی نسبت به آقای هاشمی هست، و یا باید نظرات آیت اللّه جوادی را توجیه کنیم. بنده با تجربیات خودم معتقدم آقای هاشمی اگر خدماتی هم داشتند، صدمات مبنایی در راستای پشت‌کردن به ساده‌زیستیِ انقلابی و نگرانی نسبت به ضعفا، به روح انقلاب زدند که در سال‌های سال ما گرفتار آن هستیم، ولی فعلاً وقت این حرف‌ها نیست. موفق باشید

21144
متن پرسش
به نام خدا سلام خدا بر استاد عزیز و سنگ صبورمان استاد جان، صحبت پیرامون آیت الله جوادی دارد ملال انگیز می شود ولی مثل این که چاره ای نیست. استاد در رابطه با آقای جوادی در پاسخهای شما جواب ما یافت نمی شود. پاسخهای شما عمدتا ناظر به دو مطلب است یکی این که نظر ایشان در موردی خاص نباید باعث عدم استفاده علمی از ایشان شود این مطلب کاملا مقبول ما حتی از مارکس و بر کمونیسم یا هر اندیشمندی باید استفاده کنیم شکی نیست، گرچه در حوزه دینی وقتی کسی از قلب بیرون رفت در مغز هم دیگر چندان جایگاهی پیدا نمی کند و نقش انسان سازی و تاثیرش بر مخاطب به شدت تقلیل پیدا می کند. دیگری این که نگاه ایشان به آینده تمدنی با نیروهای انقلاب و ارزشی متفاوت است و هاشمی را مهره ای برای ساختن آن تمدن می داند در این باره گرچه نظر ایشان بسیار شگفت انگیز است اما به هر حال یک نظر است و باید به آن عنوان یک نظریه در کنار دیگر نظریات نگاه کرد این هم قبول، اما سوال ما چیز دیگریست، چطور آقای جوادی اشتباهات بزرگ و فاحش هاشمی را نه تنها نمی بیند بلکه حسن می بیند؟ اشتباهاتی که اساسا ریشه در اخلاق دارد و چندان کاری با تمدن سازی ندارد. این که حاکم اسلامی روز تاسوعا به سد لتیان با فرزندان برای اسکی روی آب می روند برای آقای جوادی چطور لغزش نیست با توجه با آن همه سخنان و سیره معصومین درباره چگونگی زیست حکام و مسئولین اسلامی. آیا آقای جوادی سخنان بسیار واضح و صریح امام خمینی (ره) را نشنیدند یا نخوانده اند که فرمود آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته از آن خوی کوخ نشینی بیرون برود و به کاخ نشینی توجه بکند آن روز است که انحطاط برای خود و اطرافیانش و برای کسانیکه با او تماس دارند پیدا می شود. استاد جان آخر از این واضح تر چه کسی بسم الله این فاتحه را خواند که الان عباس آخوندی در منزل 800 میلیاردی زندگی می کند و وزیر بهداشت اش چون پرادو چپ می کند رفته پروشه یک ملیارد و چند صد ملیونی خریده در حالی که بسیاری مردم یک موتور ندارند. براستی چه کسی هنوز کفن امام خشک نشده بود پرید در کاخ سعد آباد و کار خدا در آخر سوار بر بنز به همان کاخ رفت و در استخر فرح فاسد پهلوی سکته کرد و مرد تا تاریخ این پرسش را همواره داشته باشد آنجا چرا؟ مثل این که برای فرح خانم بد بود ولی برای هاشمی خوب. استاد، آقای جوادی نمی داند رهبر عزیزمان وقتی آیت الله مصباح و ... در مجلس خبرگان رای نیاوردند چقدر دلشکسته شد تا جایی که علنا مطرح کرد و نبود اینان را خسارت نامید. ولی هاشمی بیانیه داد و چه توهین هایی نثار آنان کرد و هزاران موارد دیگر. خود شما استاد مایی. آنچه برای ما شگفت انگیز است و چون استخوان در گلویمان مانده ندیدن این همه اشتباه و بد اخلاقی یا خوب دیدن آنها توسط آقای جوادی و آن همه مدح و ثنا که از امام هم (ره) فراتر رفت است نه نحوه تفکر ایشان به تمدن و یا استفاده علمی از او، ترس ما این است وقتی این همه علم و عرفان و،،،،این واضحات را نشان آدم نمی دهد ما چه خاکی بر سرمان کنیم و اصلا چگونه از این پس نظر بزرگان علم و عرفانمان را پایه قرار دهیم؟ باید بپذیریم آقای جوادی با ندیدن یا حسن دیدن این همه واضحات پایه های علم و عرفان را برای عاشقان علم و عرفان که همان نیروهای انقلابی و ارزشی هستند سست کرد و نقطه ضعف و تعجب بزرگی در کارنامه زندگیش برای تاریخ باقی گذاشت. با تشکر و التماس دعا مهربان استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این نوع گفتگوها را در بسترِ به تفکرآمدنِ جامعه می‌دانم ولی مشروط بر این‌که با روشِ پدیدارشناسانه جلو برویم که می‌دانم کار آسانی نیست. بحث در تبرئه‌ی اقای هاشمی و جریانی که وابسته به تفکر ایشان است، نیست؛ بحث در درست‌دیدنِ پدیده است. آیا می‌توان رفتن به سدّ لتیان را مقابلِ بی‌حرمتی به روز تاسوعا گذاشت؟ و یا رفتن به سدّ یک امر بوده، و روز تاسوعا امر دیگر. آیا منزل آقای آخوندی که بنده سختْ به ایشان انتقاد دارم، در یک فعالیتِ اقتصادیِ شخصی برای ایشان پیش آمده، یا در اثر رانت وزارت ایشان؟ زیرا در جریان فعالیت‌های چشم‌پزشکی آقای وزیر بهداشت قبل از وزارت ایشان هستم که ثروت زیادی را از طریق فعالیت‌های پزشکی به‌دست آوردند که البته جای «إن قلت» دارد به‌خصوص که آیا چنین وزیری می‌تواند نسبت به ثروتی که سایر پزشکان به روش‌های غیر معمول به‌دست می‌آورند؛ حساس باشد؟ با این‌همه باید پدیده، درست دیده شود و این‌جا است که باید مواظب باشیم در نگاه به این امور، تفکر دفن نشود و نگاه آیت اللّه جوادی به موضوع از زاویه‌ی دیگری خواهد بود که معنایِ دیگری از تمدن اسلامی در نظر دارند بدون آن‌که بخواهند با نظرات امام و رهبری مقابله یا مخالفت کرده باشند، هرچند که به نظر بنده آن نگاه، واقع‌بینانه نیست و انقلاب اسلامی ظرفیتِ بالاتری برای حضور تاریخی‌اش در این عصر و زمانه دارد. موفق باشید 

21134
متن پرسش
عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد: استاد در اینکه نظر آیه الله جوادی در مورد هاشمی اشتباهه شکی نیست. اما استاد من از خودم می ترسم آیه الله جوادی با این همه علم و عرفان و کتاب که اینطوری بگه من که هیچم چی میشه؟ آیا آیه الله جوادی خودشونو ذیل شخصیت ولی فقیه نمیدونند که اینجور میگند؟ کدوم باور و اعتقاد در این زمینه هست که به اشتباه نیفتم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب‌ سؤال‌های قبلی به طور نسبتاً مفصل عرض شد، حضرت استاد آینده‌ای که برای جامعه ترسیم می‌کنند، بیشتر آن نوع تمدنی است که در کنار فرهنگ مدرنیته قرار دارد و در آن جامعه هم ما سخت نیاز به عرفان و قرآن داریم و فکر می‌کنم بسیاری از متدینین همین طور اسلام را می‌خواهند. آری! مقام معظم رهبری نظر به نفیِ فرهنگ استکبار دارند و آیت اللّه جوادی هم مخالف آن نیستند. موفق باشید

نمایش چاپی