بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شخصیت‌ها

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
20497
متن پرسش
سلام: دو سوال دارم: ۱. چطور می شود که افرادی مانند پروفسور لنسر یا میشل فوکو متوجه تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد می شوند ولی افرادی در کشوری که انقلاب اسلامی را شروع کرد این را نمی فهمند حتی خیلی از مسئولین و یا حتی متدینین؟ چطور خداوند به اینطور افراد چنین بصیرتی می دهد؟ ۲. به برکت جلسات شما و توفیق خداوند این روزها یک مقدار حب و معرفتم نسبت به ولی فقیه بیشتر شده و هر چقدر فکر می کنم نمی فهمم چطور آقای احمدی نژاد وقتی که نائب امام زمان، این ظهور صاحب امر در این مملکت توصیه ای به او می کند پشت گوش می اندازد؟! مگر می شود؟! با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احساس حضور تاریخی چیزی است که انسان باید با حساسیت لازم متذکر آن شود. آری! اگر انسان تنها به عبادات فردی خود نظر کند گوشش بدهکارِ این حرف‌ها نخواهد شد و خودش مقصر است که ابعادی از دیانت را فرو نهاده است. موفق باشید

20491
متن پرسش
سلام: این سوال را می خواستم بپرسم دیدم قبلا یکی پرسیده ممنون میشم جواب بدید با سلام به محضر استاد عزیز: خواستم استاد نظرشان را راجع به آقای حاج منصور ارضی از مداحان اهل بیت بفرمایند راستیش من به ایشان علاقه زیادی دارم و صدای ایشان در بین مداحان اهل بیت از سوز خاصی برخوردار است ولی بعضی ها از اینکه ایشان بعضا در مجالس اهل بیت مواضع سیاسی اتخاذ می کنند از ایشان دلخور اند خواستم نظر شما را راجع به این موضوع که اصولا مداحان به عنوان بخشی از جامعه دینی و مذهی ما می توانند موضع سیاسی داشته باشند یا نه؟ ضمن اینکه حضرت امام فرموده بودند که ما ملت گریه سیاسی هستیم خواستم نظر استاد را راجعه به این موضوع بدانم البته دوست دارم استاد در مورد شخص حاج منصور هم مطلبی و یا توصیه ای دارند بفرمایند خواستم بدونم اینکه می فرمایند آیت الله بهجت در مورد حاج منصور ارضی فرمودند: «به ایشان نگید ارضی بگید عرشی» صحت داره یا نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی از مداحان حقیقتاً شخصیت‌شان مطابق اسم‌شان که مرشد گفته می‌شود، مرشدند و برای خود سالکی هستند، از جمله جناب حاج منضور ارضی از این جنس است هرچند ممکن است در مواضع جزئی سیاسی با بعضی‌ها تفاوت نظر داشته باشند. بحث در کلّیتِ شخصیت این افراد است. موفق باشید

20487
متن پرسش
سلام استاد گرانقدر: در تفسیر سوره ق آیه 15 فرمودید این آیه یکی از چندین آیاتی است که دارای بار معنوی و معرفت خاصی است. حال سوال بنده این است جسارتا اون چند آیات دیگر کدوم آیات مثل این آیه هست تا پیگیری کنیم و مطالعه نماییم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیاتی هست که علامه طباطبایی به عنوان غرر آیات مطرح می‌کنند مثل آیات 21 سوره‌ی حجر و 50 سوره‌ی طه. زیرا می‌توان با مبانی چنین آیاتی مقصد و جهت و اشاره‌ی بقیه‌ی آیات را فهمید. موفق باشید 

20488
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی سلام علیکم: جناب استاد، شما فرمودید سه پیامبر بعدی هم امام بودند منظورتان دقیقا کدام انبیا هستند؟ استاد مطهری در یکی از کتب خود فرموده اند تنها حضرت ابراهیم و حضرت خاتم به مقام امامت رسیدند. این کلام با فرمایش شما در تناقض نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند در رابطه با چگونگى امامت حضرت ابراهيم (ع) مى‏ فرمايد: «وَ اذِابْتَلي ابْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَاتَمَّهُنَّ قالَ انّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ اماماً، قالَ وَ مِنْ ذُرّيَتي‏ قالَ لا يَنالُ عَهْدي الظّالِمين»[1] آنگاه كه ابراهيم را پروردگارش به شكل‏هاى گوناگون آزمود و او همه ‏ى آزمون‏ها را به‏ خوبى پشت سر گذارد، پروردگارش به او فرمود: من تو را براى مردم امام قرار مى‏ دهم، و او پرسيد: آيا از فرزندانم نيز به چنين مرتبه‏ اى خواهند رسيد؟ پروردگارش گفت: فرزندان غير ظالم تو به چنين مقامى خواهند رسيد.

از آيه‏ ى فوق مى‏ توان متوجه نكات زير شد: 1- آيه بعد از امتحانات ممتد بر حضرت ابراهيم (ع) نازل شده يعنى بعد از قربانى ‏كردن فرزند و به آتش انداختن آن حضرت و مهاجرت از شام، بدين صورت آيه در آخر عمر آن حضرت بر آن حضرت نازل شده و خبر از امامت او داد.

2- حضرت ابراهيم (ع) قبل از امام‏ شدن «نبى» بوده و علاوه بر اين كه امتحان كردن‏ ها در موقعى بوده كه او پيامبر بوده، همين خطابِ خدا بر او - كه مى‏ گويد من تو را امام قرار دادم - دليل بر آن است كه آن حضرت نبى بوده است.[2]

3- حضرت ابراهيم (ع) اين «امامت» را براى فرزندانش تقاضا كرد. پس اين امامت يك مقام است و عهدى است الهى كه گاهى با نبوت همراه است و گاهى جداى از آن است و ايشان همين امامت را براى فرزندانشان تقاضا كردند، آن هم به جهت آن‏كه حضرت متوجه ارزش امامت براى هدايت جامعه ‏ى انسانى شدند.

4- خداوند نه تنها تقاضاى حضرت را رد نكرد بلكه فرمود: اين عهد را به فرزندانت كه ظالم باشند نمى‏ دهم. پس از بين فرزندان حضرت كسانى كه در هيچ بُعدى ظالم نباشند، يعنى معصوم باشند، امام هستند. در صورتى ‏كه نه ظلم به نفس و نه ظلم به خلق و نه ظلم به حق، هيچ‏ كدام در شخصيت آن‏ها نباشد. لذا علامه طباطبائى «رحمةالله‏ عليه» در مورد «لا ينال عهدى الظالمين» مى‏ فرمايند: در ابتداى امر چهار احتمال براى ظالم بودن افراد مى‏ رود: 1- كسانى كه تمام عمر ظالم باشند. 2- كسانى كه تمام عمر پاك باشند. 3- كسانى كه اول عمر ظالم و در آخر عمر پاك باشند. 4- كسانى كه اول عمر پاك و آخر عمر گناهكار باشند. بعد مى‏ فرمايند: شأن حضرت ابراهيم (ع) اجلّ از آن است كه امامت را از خدا براى قسم اول و چهارم بخواهد. پس تقاضاى حضرت مى‏ ماند براى دو گروه ديگر كه حضرت ممكن است از آن دو سؤال كند و خداوند مى‏ فرمايد: از آن دو - يعنى آن‏هايى كه تمام عمر پاك باشند و كسانى كه اول عمر ظالم و در آخر عمر پاك باشند - عهد خود را به ظالمين از آن دو نمى‏ دهم. پس مى‏ ماند آن‏هايى كه همواره در عصمت بوده ‏اند و اين‏ها مى ‏توانند مقام امامت را داشته باشند. بر اين اساس ما مى‏ گوييم امامان از ابتداى عمر تا آخر عمر معصوم هستند.

5- چون واژه‏ ى «جَعَلَ» يعنى «قراردادن» را براى امام به كاربرد و مى‏ فرمايد: «ما تو را امام قرار داديم» پس امامت يك منصب موهبتى است و نه اكتسابى. از طرفى بايد امام معصوم باشد، پس عصمت امام موهبتى است و نه اكتسابى. و اين‏كه فرمود: «انّي جاعِلٌ فِي الارْضِ خليفَةً» خبر از استمرار جعل خلافت و امامت مى‏ دهد، يعنى همواره در هر زمانى خداوند خليفه‏ اى از خود در زمين قرار مى ‏دهد. در رابطه با عصمت غير اكتسابى امام، امام رضا (ع) مى ‏فرمايند:

«مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ» امام مخصوص به كمال و فضلى شده كه خودش به دست نياورده بلكه از طريق خدايى كه داراى فضل و بخشش است به او داده شده.

6- قرآن در آيه ‏ى 33 سوره ‏ى احزاب مى ‏فرمايد: اهل ‏البيت پيامبر (ص) از هر پليدى مبرايند، يعنى معصومند. از طرفى اهل ‏البيت فرزندان ابراهيم‏ اند. پس آن‏ها امامند به همان معنايى كه ابراهيم (ع) امام بود. و در آيه ‏ى 26 سوره‏ ى زخرف مى ‏فرمايد: «وَ اذْ قالَ ابْراهيم لَابيهِ وَ قومِهِ انَّني بَري‏ءٌ مِمّا تَعْبُدون الّا الَّذي فَطَرَني فَانَّهُ سَيَهْدين وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقيةً فِي عَقِبهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون» يعنى به ياد آر آن زمانى را كه ابراهيم به پدرش (عمويش) و قومش گفت: من از آنچه شما مى ‏پرستيد مبرا هستم، و آن را مى‏ پرستم كه مرا به‏ وجود آورد و مرا هدايت خواهد كرد و آن هدايت را خداوند «كَلِمَةً باقيةً» و سنت پايدارى در نسل ابراهيم (ع) قرار داد تا بلكه مردم به آن امام رجوع كنند. از اين آيه مى ‏فهميم كه هيچ‏ گاه امامت از فرزندان ابراهيم (ع) خالى نيست. چون مى‏ فرمايد: هدايت را يك سنت پايدار در نسل او قرار داد تا بشر از هدايت الهى برخوردار باشد. و در روايت داريم: «كلمه باقيه» در اهل بيت پيامبر (ص) و در ذرّيه‏ ى امام حسين (ع) تا قيامت ادامه دارد.[3] موفق باشید

 


[1] - سوره‏ ى بقره، آيه ‏ى 124.

[2] ( 1)- امام صادق( ع) مى‏ فرمايند: خداوند پيش از آن‏كه ابراهيم را به نبوت برگزيند، به بندگى خويش برگزيد، و پيش از آن‏كه او را به رسالت برگزيند، به نبوت برگزيد، و پيش از آن‏كه او را به عنوان خليلِ خود برگزيند، به رسالت برگزيد، و پيش از آن‏كه مقام امامت را به او عطا كند، او را به عنوان خليل خويش برگزيد، و پس از آن‏كه آن مقامات براى او حاصل گرديد، فرمود:« انّي جاعِلُك لِلنّاس اماماً» ( اصول كافى، كتاب الحجة، باب طبقات الانبياء، حديث 2).

[3] ( 1)- بحارالأنوار، ج 25، ص 253.

20481
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: من این متن را در سایتی که در پایین آدرسش را ذکر خواهم کرد دیده ام، می خواستم ببینم چنین چیزی صحت دارد؟ و نیز آیا سیادت آقا به امام حسین (ع) برمی گردد یا امام سجاد (ع)؟ متن: 8- و در قسمتی (احمد آقای خمینی (ره)) می گوید : وقتی که امام فرمودند که خوشحالم از اینکه می بینم فردی از سلاله پاک پیامبران و از فرزندان امام حسین (ع) بر مسند حکومت نشست خوب برای ما یک حرف بود. من به بزرگواری مراجعه کردم و گفتم اینکه امام گفت خوب تفسیر می خواهد یعنی چه؟ گفت همان که امام تمام قد جلوی آقای خامنه ای بلند می شود. دلیل صلی اش است. گفتم باز هم نمی دانم گفت مشکل خودت است. امام با هیچ کس شوخی ندارد، امام (ره) بخاطره سید بودن آقای خامنه ای نمی گوید آقای خامنه ای سی و چهارمین فرزند امام حسین (ع) است. شجره نامه دارد. بروید ببینید. آقای خامنه ای بلا واسطه بدون هیچ چیزی پسر امام حسین است. این را باز هم جرات نمی کردیم بعضی جاها بگویئم. تا اینکه آقای خامنه ای در آستان مرکز رفتند تفرش. در تفرش وقتی که به زیارت آن زیارتگاه مشهور و معروف رفتند و زیارت کردند فرمودند این (امامزاده) پدر چهارم من است. اصالت ما در ایران از ایشان است. بچه ها دیدند آن امامزاده سی امین فرزند امام حسین (ع) که آقا سی و چهارمین می شود. https://www.google.com/amp/s/www.mashreghnews.ir/amp/211925/
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان این مسائل نیستم ولی در این‌که امروز ما سخن مولایمان حضرت صاحب الزمان«علیه‌السلام» را از زبان رهبر انقلاب می‌شنویم، هیچ شکی نداریم. موفق باشید

20450
متن پرسش
سلام و خدا قوت: خواستم بدانم مقام معظم رهبری چگونه از این آیه (نور / 54)، این استفاده را کردند که اطاعت فردی کافی نیست و اطاعت جمعی لازمه ی تحقق جامعه ی اسلامی است. متن سخن ایشان: http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?id=8988&nt=2&year=1388&tid=1437#7183 با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که خطابِ آیه به جمع مؤمنین است، اولین چیزی که به ذهن می‌آید همان جنبه‌ی جمعیت اهل ایمان است. زیرا بحث بر سر ایجاد جامعه‌ی اسلامی است نه به میدان‌آمدنِ افراد مؤمن. و در همین رابطه آیه‌ی مذکور می‌فرماید: «قُل أَطيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسولَ ۖ فَإِن تَوَلَّوا فَإِنَّما عَلَيهِ ما حُمِّلَ وَعَلَيكُم ما حُمِّلتُم ۖ وَإِن تُطيعوهُ تَهتَدوا ۚ وَما عَلَى الرَّسولِ إِلَّا البَلاغُ المُبينُ». موفق باشید

20447
متن پرسش
با تقدیم سلام و احترام: 1. در مورد روش استفاده از المیزان برخی اساتید قائل به موضوعی خواندن المیزانند نظر حضرتعالی در جزوه ترتیبی خواندن است چه کنیم؟ البته حقیر با نظر حضرتعالی موافقم اما استدلالاتش را نمی دانم که بتوانم دفاع کنم. 2. بخواهیم با بقیه کار کنیم موضوعی کار کنیم یا ترتیبی؟ سپاسگزار
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی«رحمت‌اللّه‌علیه» بنا به گفته‌ی آیت اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» بسیاری نظرات و سخنان خود را در همان سوره‌های اولیه گفته‌اند و به همین جهت شما اگر بخواهید مثلاً سوره‌ی حدید را در المیزان دنبال کنید وقتی نتیجه‌ی کامل می‌گیرید که از ابتدای المیزان شروع کرده باشید و به سوره‌ی حدید برسید. موفق باشید

20411
متن پرسش
(ضمن عذرخواهی از سوال کننده محترم، متاسفانه در حین ویرایش سوال و طبقه بندی آن، به دلیل از دسترس خارج شدن چند ثانیه ای قسمت مدیریت سایت و قصور در ذخیره متن سوال ویرایش شده، قسمت ابتدایی سوال بطور ناخواسته حذف گردیده است) ادامه سوال: .... در این میان شخصیتی با سابقه و صاحب نفوذ وجود دارد که به جرات می توان گفت اگر او و حمایتها و دولت و تفکرش نبود هرگز جریان نفوذ و استحاله و سکولار نمی توانست تا این حد در اجتماع نفوذ کند و زندگی اشرافی غیر انقلابی و غیر متدینانه را با مظاهر فساد و رشوه و رانت و تضاد طبقاتی و اسراف و اتراق و تجمل پرستی دوری از احکام خدا نهادینه کند تا جایی که در تحقیقی که چند مولفه دینی در نظر گرفته شد که بیشتر هم ریشه در آداب و احکام اجتماعی اسلام داشت و در کشورها بررسی شد ایران در رتبه 137 قرار می‌گیرد. گفته ها و موضع گیریهای این شخص تمایل او رابه غربگرایی و آن جریان به خوبی هویدا می سازند که سر آغاز انحراف از مانور تجمل شروع می شود و پایان آن سکته زدن در استخر فرح! است و در این میان حکایتهای دردناک و فراوانی همچون این که در مقابل خبرنگاری که سخن از اختلاسهای می گوید ایشان می گوید یک سد ساخته می شود حالا اگر مقداری هم اختلاس شد اشکالی ندارد نقل به مضمون و رسما دزدی رسمیت داده می شود، وجود دارد. اما در این میان ناگهان نسل انقلابی با شخصیتی بزرگ و مفسری عظیم و حکیمی والا روبرو می شود به نام آیت الله جوادی او هم انقلابی است هم در اوج تدین، اما چنان لب به مدح و ثنای این شخص می پردازد که آدم را تا خرخره در اعجاب فرو می کند تو گویی هیچ از آنچه اتفاق افتاده اطلاع ندارد و جالب این که رفتارهای این شخص در بسیاری موارد با مبانی خود آیت الله جوادی در تضاد است و عجیب تر از عجیب این که فرزندان این شخص که یکی از آنها صریحا حکومت دینی را نفی می کند یکی با حکم قوه قضائیه جمهوری اسلامی زندان شده است و.... را به گونه ای می ستایند اعجاب انگیز! و می گوید شاخه های سرسبز و پر باردرخت ریشه سالمی دارند! تا جایی ظاهرا که در مقاطعی حتی بعضا طلبه های حوزه علمیه قم حرمت ایشان را نیز پاس نداشتند و کار تا پرت اشیاء و شعار هم پیش رفت. از آن طرف شخصیتی متفکر و والا کسی که مقامی بزرگ را از دست رهبری دریافت می کند که اگر خداوند به نسل جوان ما این توفیق را نداد که زمان علامه طباطبایی و شهید مطهری را درک کنند بحمدالله آقای مصباح خلاء آنان را پر کرده است. و آن وقت آیت الله مصباح می فرمائید: خاتمی سیئه ای از سیئات هاشمی است. عجبا خاتمی با آن انحراف فکری که دیگر داد خود آیت الله جوادی را هم در آورده بود را گناهی از گناهان هاشمی می داند و از طرف دیگر فقیه انقلابی آیت الله خزعلی می فرماید من بمیرم و نبینم هاشمی روی کار بیاید مگر شما هاشمی را هنوز نشناخته اید؟ دهها موضع گیریهای دیگر از بزرگان دیگر از طرف دیگر محقق غرب شناس زمان فهم دکتر زرشناس می گوید آنچه امروز از فقر و فساد و تبعیض و اشرافیت و حقوق‌های نجومی و کشیدن مردم به غرب زدگی و بحرانهای اجتماعی و... همه از سال 68 با دولت ایشان شروع شد. این اتوبان با دولت سازندگی شد و صحبتهای خود شما هم که فوق العاده است. خدایا چه خاکی بر سرمان کنیم اینجا دیگر مسئله تشکیکی نیست وجوه مختلف از یک حقیقت نیست بلکه مسئله نفی و اثبات است مسئله سیئات و حسنات است. از طرفی وقتی به جمعیت متفکرین و عالمان بزرگ انقلابی و دینی که نقطه مقابل آیت الله جوادی فکر می کنند می نگریم نقطه مقابل به شدت قوت می گیرد و برای من جوان انقلابی این سوال پیش می آید چرا؟ آیا این همه تفسیر و عرفان و علم برای ایشان روشن ننموده که این تفکر چه بلائی بر سر انقلاب آورد که اگر خدا رهبری را نگذاشته بود الان قطعا انقلاب در دامان آمریکا بود و آیا ایشان نمی دانند دفاع اینچنین مطلق از ایشان و حتی فرزندان معلوم الحال ایشان که از آقای جوادی بر جا ماند می تواند قضاوت نسل جوان و تاریخ را هم در نقد تفکر هاشمی و هم جایگاه آقای جوادی به مخاطره اندازند. استاد جان خواهش می کنم بفرمائید چرا و لطفا به خاطر جایگاه علمی و تفسیری ایشان مسئله را به اجمال و کلی گویی سپری نکنید مقام علمی ایشان روشن و احترام ایشان واجب است ولی بایستی این مسئله هم برای نسل جوان روشن شود که به شدت ذهنها را می گزد. با تشکر و التماس دعا. پسورد ایمیل فراموشم شده. لطفا در سایت بگذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً در زمان فوت آقای هاشمی در رابطه با موضع‌گیری‌های آیت اللّه جوادی نسبت به آقای هاشمی در چند جواب به سؤالات به طور مفصل عرایضی شد. آن‌چه باید در این‌جا اضافه کرد، در نحوه‌ی نگاه متفاوت آقایان به جایگاهِ تاریخی انقلاب اسلامی است. گروهی به دنبال استقلال ایران هستند تا در کشور ایران مستقل به کمک فرهنگ دینی در این دنیای مدرن بتوانند زندگی کنند، در آن حدّ که هم دیانت خود را حفظ کنند و هم از مواهب جهان مدرن بهره بگیرند. و گروهی در عین تأکید بر استقلال ایران، معتقدند انقلاب اسلامی برای تحقق تمدنی در مقابل تمدن غربی به صحنه آمده است و تنها با روحیه‌ی انقلابی و فرهنگ شهید و شهادت می‌توان خود را معنا کرد. ملاحظه می‌کنید که هر دوی این نگاه علاوه بر آن‌که انقلاب اسلامی را قبول دارند، برای اسلام ارزش و جایگاه قائل‌اند، ولی دو نوع تعریف برای بودنِ خود در عالَم دارند. و ما باید همدیگر را بفهمیم، هرچند که تصور ما آن است که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» نگاهِ دوم را پذیرفته‌اند و بر اساس آن عمل می‌کنند. ولی تقابل مستقیم با نگاهِ اول به ضرر انقلاب است و بهترین راه راهی است که رهبری عزیز پیشه کرده‌اند؛ راهِ تبیین اهدافِ اصیلِ ضد استکباری انقلاب اسلامی. موفق باشید  

20393
متن پرسش
سلام و درود فراوان خدمت شما استاد گرامی: لطفا به بنده کتاب هایی در مورد عدل الهی معرفی بفرمایید. غیر از عدل شهید مطهری. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز مدونی غیر از آن‌چه مرحوم شهید مطهری فرموده‌اند و آن نکاتی که در جزوه‌ی «معارف 1» بنده عرض کردم؛ در نظر ندارم. جزوه بر روی سایت هست. موفق باشید

20363
متن پرسش
سلام استاد خدا قوت: آقای ابراهیم فیاض قبلا صحبتی مورد مقایسه شهید مطهری (ره) و شهید بهشتی (ره) داشتن که برام عجیب بود در ضمن گفتن که سروش ادامه دهنده راه شهید مطهری (ره) هستش لطف کنین نظرتون و تحلیلتون رو نسبت به این حرفا برای ما بفرمایین. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید برای قضاوت کامل آن سخن را کامل گوش بدهم. همین اندازه که می‌فرمایید به هیچ وجه قبول ندارم شهید مطهری آن عالمِ بزرگ و همه‌جانبه، سروش‌پرور باشد، هرچند که برای تمدن غربی جایگاهی قائل باشند؛ در هر صورت رویکردِ آن عالمِ بزرگ، تحققِ تمدن اسلامی است. ولی امثال آقای سروش اصالت را به نگاه غرب به همه‌چیز می‌دهند. موفق باشید

20354
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بنده پس از تحمل رنج ها برای رسیدن به زلال حقیقت در شرایط فکری و روحی قرار دارم که تنها راه حل خود را بازخوانی هویت دینی و ملی خود می دانم. استدعا دارم در این مسیر یاورم باشید و مرا همچون هانری کربن در جستجوی معنا بدانید که علامه طباطبایی دوران خود را گم کرده ام و به شما پناه آوردم. می خواهم هر هفته چند سوال مبنایی از حضورتان بپرسم و امید دارم شما با جواب های مستدل و مشروح مرا در پیدا کردن گم شده خود یاری کنید. ابتدای سوالاتم عنوان بازخوانی هویت دینی و ملی را درج می کنم و امید دارم شما با بزرگواری پیر طریقت این حقیر باشید، خواهش می کنم منت سر بنده بگذارید و تا جای ممکن جواب های مستدل و مشروح بفرمایید تا اگر این حقیر خواستم نتایج این بحث را در کتابی در آینده منتشر کنم جواب ها کاملا متقن و مطلوب باشد. می دانم جناب شریفتان با محدودیت وقت مواجه هستید ولی بدانید بنده به دلیل اینکه می خواهم جواب های شما را دقیق بررسی کنم نیاز دارم مکتوب جواب شما را داشته باشم. آیا این لطف رو در حق بنده می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در امر مطالعه و تحقیق، یک قاعده همیشه در میان است و آن رجوع به متون معتبر است با نظر به سؤال و دغدغه‌ای که هرکس دارد. حتی علامه طباطبایی که به قرآن رجوع می کنند، دغدغه‌ی اصلاحِ امور جامعه‌ی خود در این تاریخ را بر اساس رهنمودهای کتاب خدا دارند. مثلاً اگر شما مطالعه‌ی تفسیر المیزان را شروع کنید و در دل آن در جستجوی جواب دغدغه‌ی خود یعنی «بازخوانیِ هویت دینی و ملی» باشید، جواب‌های خوبی دریافت می‌کنید. آری! در این رابطه است که ممکن می‌باشد سؤالی برایتان پیش آید، و با امثال بنده در میان بگذارید. ولی اگر بخواهید از همان ابتدا بنده مثلاً در رابطه با آن موضوع که می‌فرمایید، سخن بگویم، عملاً باید بنده یک یا چند کتاب بنویسم و فضا از گفتمانِ علمی خارج می‌شود. موفق باشید

20324
متن پرسش
سلام علیکم: 1. استاد اگه انسان ضعیف آفریده شده و در تمام کارهاش باید به مرجع قدرت یعنی خدا تکیه کند. مرتاضان یا کافرانی که با کار کردن روی نفسشون این کارا رو انجام میدند با چه قدرتی انجام میدند آیا یک قدرت شیطانی اونها رو یاری میکنه یا؟ 2. در مورد جبر و اختیار آیا این درسته که بگیم جبر مربوط به عالم تکوین است و اختیار مربوط به عالم تشریع. من هنوز جبر و اختیار و توحید افعالی خداوند را نفهمیدم. جزوه جبر و اختیار رو هم خوندم ولی....
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌ها با قدرت نفس، چنین می‌کنند و این غیر از قدرتی است که با رجوع إلی اللّه شکل می‌گیرد. در مورد جايگاه كرامتى كه از اهل كرامت صادر مى ‏شود با آنچه اهل توحيد دارند و سعى به نفى خود دارند به فصل آخر كتاب «جايگاه و معنى واسطه فيض» رجوع فرماييد در آن‏جا در يك پاورقى طولانى از صفحه ‏ى 299 به بعد، فرق كرامت و توحيد بحث شده و اين كه اهل كرامت عموماً نفس خود را تقويت مى ‏كنند، ولى امامان معصوم ‏عليهم السلام خودشان را هيچ مى ‏كنند تا خدا در قلبشان جلوه كند. اهل كرامت با رياضت‏ هاى مخصوص نفس ناطقه را تقويت مى‏ كنند، و چون نفس انسان مجرد است اگر از بدن آزاد شد نگاه مى ‏كند مى ‏بيند در چهارصد كيلومترى چه خبر است، اين به جهت قدرت‏ نفس‏ است. اما امام معصوم (ع) از حق خبر مى‏ گيرد و لذا بايد بين اهل كرامت و اهل توحيد تفكيك قائل شد. اهل توحيد صحنه‏ هاى بزرگ تاريخ توحيدى را شكل مى ‏دهند هم ‏اكنون يك بسيجى ناب در برزخ از اهل كرامت خيلى جلوتر است. حضرت امام خمينى «رضوان الله تعالى عليه» و علامه طباطبائى «رحمة الله عليه» و آيت الله بهجت «رحمة الله عليه» اهل توحيداند، هر چند اگر خداوند مصلحت بداند كرامت‏هايى نيز از طريق آن‏ها اظهار مى ‏شود 2- در مورد جبر و اختیار خوب است جزوه‌ی «جبر و اختیار» را که بر روی سایت هست، مطالعه فرمایید.

http://lobolmizan.ir/leaflet/1307/%D8%AC%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%B1 موفق باشید

20319
متن پرسش
با عرض سلام: استاد گرامی نظر جنابعالی در مورد اوضاع فعلی کشور چیست؟ در کل وضعیت خوبی نداریم علی رغم اینکه رهبر بی نظیر ی داریم. ولی من به عنوان یک دانشجو وقتی از اوضاع نابسامان کشور حرف می زنم میگن ایران تازه بعد از انقلاب شروع کرده قبول ولی این اختلاس ها یا بی تدبیری ها و حقوق های نجومی و.... دیگه ارتباطی نداره تازه بعد از انقلاب باید کمتر بشه به راستی چرا مردم مثلا ژاپن به دین اسلام رفتار میکنن در حالی که مسلمان و یا بعضا خداپرست هم نیستند. و در کل چرا بسیاری از قانون های کشور ما پر از اشکال است و کشورهای غربی از بسیاری از مسائلی که ما درگيرش هستیم سالهاست عبور کردن مثل پرکاری، تعهد، مطالعه بالا، دقیق کار کردن. به نظر بنده ما الان هر موفقیتی که تو کشورمون داریم صدقه سر آ قاي خامنه ای هست و اگر نه بقیه ....
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. ما نه با آموزه‌های غربی به سامانی مثل غرب رسیده‌ایم، و نه با آموزه‌های اسلامی و با اطاعت از رهبری به نتایجی که فکر و فرهنگ ما اقتضای آن را داشت؛ دست یافتیم. در این شرایط تاریخی باید به این فکر کنیم حال که 200 سال است نتوانستیم غربی شویم لااقل برای دنیای خودمان هم که هست، در بستر رهبریِ اسلامی و با فرهنگِ خودی به سر و سامانِ لازم فکر کنیم. عرایض نسبتاً مفصلی در این رابطه در شرح آیه‌ی 59 سوره‌ی نساء شد. موفق باشید

20316
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: بعضی ها می گویند فضای علمی نهایه الحکمه حضرت علامه طباطبایی (ره) از اسفار بالاتر است. این حرف درست است؟ و اینکه حضرت علامه (ره) کتابی با موضوع عرفان نظری ندارد، ربطی به نهایه الحکمه ندارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خیر! این‌طور نیست، اسفار بالاخره چیز دیگری است 2- علامه عرفان خود را در لابه‌لایِ المیزان به صورتی ظریف مطرح کرده‌اند. موفق باشید

20282
متن پرسش
مغالطه کت شلواری ها مثل دکتر عباسی ها و فیاض ها از حوزه یا ضعف حوزه در جامعه امروزی? چرا حوزه و مراجع اینقدر قدرتشان کم شده که از هر سو هجمه و تهمت بهشون می شود، چرا اینقدر سیاست برای منتقدین به حوزه بیشتر از دین معرفت معارف الهی مهمتر شده، مگر ولایت فقیه یک قسم از مباحث فقهی اونم بحث بیع رو اینجور بعد انقلاب جا انداختند که اسم ولایت رو بیاریم مثل هولوکاس زندان و انگ ضد ولایت میزنن ، بابا انسان مگر هدفش این بود که فقط سیاسی باشد، اصلا جوری شده کسی فقط مثل علامه حسن زاده ها بخواهد خوب درس بخواند می گویند چون تو سیاست نیست، روحانی منهای اسلام، چرا دکتر عباسی ها ابراهیم فیاض ها، الان علمدار و روشنفکران منتقد حوزه و مکتب حوزوی، رو کسی نیست جوابگو باشد؟ من طلبه پایه ششم گیچ شدم. آیا واقعا حوزه الان مشکل دارد یا دکتر عباسی ها فیاض ها و رایفی پورها ، دارن مغالطه میکنن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب«حفظه‌اللّه» متذکر شدند حوزه باید در تاریخی که در جریان است حاضر باشد وگرنه گرفتار نحوه‌ای از سکولاریته می‌شود و درنتیجه، به جای حضور دین در تمام مناسبات انسانی دین، محدود به امور فردی می‌گردد. موفق باشید

20214
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: در مورد اینکه موجودات را به وجود و ماهیت تقسیم می کنیم و در پی اثبات اصالت وجود هستیم، چه علتی دارد که وجود و یا حتی ماهیت که ناشی از تقسیمات ذهنی است حقیقتی داشته باشد؟ آیا تقسیمات ذهنی حقیقت دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که به کتاب «بدایة الحکمه» از مرحوم علامه طباطبایی و یا به کتاب «از برهان تا عرفان» که بر روی سایت هست، مراجعه فرمایید. موفق باشید

20190
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: دو سوال داشتم. ۱. حضرتعالی از اشعار مولوی در فرمایشاتتون بسیار استفاده می کنید و در بعضی جاها از ایشون تمجید هم می کنید اما از سویی بعضی بزرگان بسیار ایشان را فاسق و منحرف می دانند. لطفا به طور اجمالی بفرمایید مولوی چگونه شخصیتی است؟ ۲. جهت استقامت در معنویت چه کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به قول آيت‏الله انصارى همدانى «رحمةالله‏عليه» سالك تا آخر عمر به مثنوى مولانا نيازمند است. اخيراً كه مقام معظم رهبرى «حفظه ‏الله ‏تعالى» در جلسه‏ اى كه با شعرا داشتند فرمودند: مثنوى همان طور كه مولوى‏ مى‏ گويد: «هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين»[1]  و گفتند مرحوم مطهرى هم با من هم عقيده بود. 2- معرفت از جنس خودشناسی، اخلاق از جنس کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» و عمل از جنس رساله‌های عملیه. موفق باشید

 


[1] مقام معظم رهبرى« حفظه‏ الله‏ تعالى» در ديدار با شعراء در سال 1387- مولوى در ديباچه‏ ى دفتر اول مى ‏گويد: هذا كِتابُ الْمَثنَوى، وَ هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين، فى كَشْفِ أَسْرارِ الْوصولِ وَ الْيقين

20175
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: نظر شما راجع به خانم لطفی آذر چیست؟ خصوصا بعد از انتخابات سال 96 ایشان چه قدر ولایت فقیه را قبول دارند؟ اطلاع از رابطه خانوادگی شما و خانم لطفی آذر رو دارم، به خاطر همین از شما پرسیدم، اطلاع دارید در انتخابات به چه کسی رای دادند؟ قبلا سوالی در مورد ایشان در بخش پرسش و پاسخ سایت شما بود، ولی الآن هر چه می گردم نیست. چرا؟ خود شما در انتخابات به چه کسی رای دادید؟ نظر شما راجع به رهبر معظم انقلاب چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده حاجیه خانم را از اساتید دلسوز می‌دانم که در خدمت تعالی دینداریِ افراد زحمت می‌کشند 2- بنده به آقای رئیسی رأی داده‌ام 3- رهبر انقلاب را نایب حقیقی امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» می‌دانم و بدون نظر به ایشان هرگونه نظر به امام زمان را توهّم می‌دانم. 4- در جریان نیستم که حاجیه خانم به چه کسی رأی داده‌اند! 5- مطلب را باید از مسئول سایت دنبال کنم. موفق باشید

20137
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: ۱. می خواستم نظر شریفتان را در مورد بیانات رهبری که در ذیل آمده بیان کنید. خبرگزاری فارس: مقام معظم رهبری در بازدید از صدا و سیما و در جمع اهالی موسیقی در سال 1375 با بیان اینکه هنر موسیقی تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خدادادی است می‌فرمایند: در غرب موسیقی‌هایی که گاهی یک ملت را نجات داده کم نبوده است. به گزارش خبرگزاری فارس در آستانه برگزاری نخستین جشنواره شعر و موسیقی ضدآمریکایی طبس مروری بر سخنان مقام معظم رهبری در بازدید از صدا و سیما و در جمع اهالی موسیقی در سال 1375 منتشر شد. آنچه در زیر می‌آید این سخنان است. * هنر موسیقی تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خدادادی آنان که در امر نوازندگی یا خوانندگی فعال بودند اظهار داشتند که طبق فطرت و ذوقی سلیم، نظم منطقی را در کار معمول می‌داشته، و قواعد را رعایت می‌کرده‌اند. هفت دستگاه اصلی موسیقی و دستگاه‌های فرعی آن، که تنها مربوط به موسیقی ایرانی نیست، بلکه در همه آهنگ‌های جهان وجود دارد، به گونه‌ای تکوین یافته که هر صدایی شما دربیاورید، در یکی از آن دستگاه‌ها هست. بدین ترتیب می‌توان نتیجه گرفت هنر موسیقی، تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خدادادی است؛ که مظهر فطرت خدادادی، در درجه اول، حنجره انسان‌ها، و در درجه دوم، سازهایی است که به دست انسان‌ها ساخته شده است. پس می‌بینید که پایه، پایه الهی است. اولین نتیجه‌ای که می شود گرفت آن است که ما این هنر را، در راه خدا مصرف کنیم. * تعالی موسیقی ما از دوران جوانی خودمان حرف‌های برخی از اهالی هنر را می‌شنیدیم که روشنفکر مآبانه و واقعاً بی­ پایه و اساس، مبتنی به این نکته بود که «ما هنر را در راه فکر و پیش‌بینی و سیاست، به کار نمی‌بندیم». آنها که ادعاهایی چنین داشتند، هنرشان - اعم از شعر و دیگر فنون - بیش از سایرین در خدمت سیاست‌ها قرار می‌گرفت. قصد ورود به چنین بحث‌هایی را ندارم. اما می‌خواهم بگویم هر کاری که متکی به اراده انسان است، باید برای هدفی انجام گیرد. هرچه هدف متعالی‌تر باشد، آن کار یا هنر ارزشمندتر می‌شود. متأسفانه هدف موسیقی در شرق، در حد تعالی خود موسیقی نبوده است. * در غرب موسیقی‌هایی که گاهی یک ملت را نجات داده کم نبوده است درست است که در غرب، موسیقی رقص و لهو و سایر موسیقی‌های منحط وجود دارد، اما در همان نقطه از جهان، از دیرباز موسیقی‌های آموزنده و معنادار هم بوده است؛ موسیقی‌ای که برای گوش سپردن به آن، انسان عارف واقف خردمند، می‌تواند بلیت تهیه کند، در سالن اجرای کنسرت بنشیند و ساعتی از آن لذت ببرد. در غرب موسیقی‌هایی که گاهی یک ملت را نجات داده و گاهی یک مجموعه فکری را به سمت صحیحی هدایت کرده، کم نبوده است. غرب برخوردار از چنین ویژگی‌ای نیز بوده، و هست. * موسیقی لهوی حرام در شرقی که راجع به آن گفتم (یعنی در محدوده جغرافیایی مورد اشاره) متأسفانه موسیقی از چنین اعتبار و جایگاهی برخوردار نبوده است. موسیقی در اینجا عبارت از آهنگ‌ها و آلات و ادوات لهو بوده؛ که فقها از آن، به «موسیقی لهوی حرام» تعبیر کرده‌اند. فرض بفرمایید فلان خلیفه، شبی دچار بی‌خوابی می‌شده است. موسیقی­دان با آن خصوصیاتی که گفتم «اهل خرد و قریحه و ذوق است»، بایستی خود را می‌شکست، پای تخت خلیفه می‌نشست، تا خلیفه از حالت افسردگی بیرون می‌آمد! این وضعیت موسیقی در بارگاه خلفا و امرای عرب بود. عین همین قضیه، در مورد سلاطین ایران هم صدق می‌کند. پادشاهانی که اهل موسیقی لهو بوده و دربارهای موسیقی طلب داشته‌اند، کم نیستند. که از آن جمله می‌توان به دربار قاجار و پادشاهان آن سلسله اشاره کرد. توجه می‌کنید که موسیقی در خدمت چه جریان­ها و کسانی بوده است؟! اینکه می‌بینید در کلمات فقها، موسیقی، مقوله‌ای حرام و ممنوع و دست نزدنی و نزدیک نشدنی است، به همین خاطر است. * موسیقی که هدف متعالی داشته باشد پاک و مقدس است حرف من با موسیقی‌دان‌ها این است که موسیقی را به سمت معنا و هدف‌های متعالی ببرید؛ هدف‌هایی فراتر از هدف عیاشی؛ فلان عاشق کذایی که بهمان معشوقه کذایی‌تر را دوست می‌داشته، و چون مورد بی اعتنایی وی قرار گرفته و دلش شکسته است، می‌خواهد پای فلان ساز بنشیند، و در اثر آهنگ و ترانه سوزناک، اشکی از ره فراق بریزد! چنین هدفی در استعمال موسیقی ارزشمند نیست. چه ارزشی دارد که به خواهش دل یک نفر بسازند و بخوانند و بنوازند، و آن اندیشه ریاضی و محاسبه علمی و منطقی را - که اعتبار موسیقی است - چنین خوار و ذلیل کنند؟! ارزش و هدف و تعالی در موسیقی، این نیست. موسیقی متعالی، موسیقی‌ای است که برای هدف متعالی باشد. اگر چنین باشد، آن وقت می‌شود موسیقی را پاک و مقدس نامید. * وجود کلام، از محسنات موسیقی ماست موسیقی را باید به سمت هدف متعالی بکشانید. این را هم فراموش نکنید که، کلام، از محسنات موسیقی ماست. اصلاً نقطه قوت در موسیقی فارسی و عربی، وجود کلام به صورت اغلبی است. یعنی غالباً چنین بوده که موسیقی با کلام همراه می‌شده است. مسلماً کلام، بر جهت‌گیری کار مجموعه شما، تأثیر می‌گذارد. درخواست من از شما آقایان موسیقی‌دان‌ها و افرادی که در این زمینه بسیار مهم صاحب نظر و هنر هستید، این است که احساس مسئولیت کنید، و موسیقی را نجات دهید. * موسیقی را هدف­دار کنید بعضی از موسیقی­دان‌های سنتی اصیل و ریشه‌دار، گاهی می‌گویند که «موسیقی قبل از انقلاب دچار ابتذال شده بود؛ ولی در دوران انقلاب الحمدالله، آن ابتذال از بین رفت». من این را نمی‌خواهم بگویم. من تقسیم دیگری را می‌خواهم مطرح کنم. چون تنها به اینکه آن ابتذال‌ها از بین برود، قانع نیستم. بلکه می‌گویم در همین موسیقی غیرمبتذل سنتی عالمانه هم، شما وظیفه دارید جهت‌گیری درست ایجاد کنید. توقع من از شما، هدف­دارکردن موسیقی است. به دنبال مسائلی چنین، در وادی موسیقی باشید. موسیقی باید در این جهت برود و صدا و سیما، موظف‌ترین و مسئول‌ترین مرکز برای این کار است. اینکه از صدا و سیما اسم می‌برم، بدین معنا نیست که وزارت ارشاد را فراموش کنیم. وزارت ارشاد هم جزو موظف‌ترین­هاست. اما شما جزو متعهدترین و موظف‌ترین­ها هستید. پس، به سراغ این کار بروید. ۲. آیا در بین فقهای قدیم و جدید کسی مانند این نظر را گفته است؟ ۳. آیا الان ایشان از این نظر عدول کرده اند و نظرشان تغییر کرده؟ خیلی ممنون از لطفتان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد نه‌تنها صاحب‌نظر نیستم، حتی استعدادی که به موسیقی جذب شوم نیز، در من نیست. ولی می‌دانم که حقیقتاً موسیقی قدرت عجیبی در میان‌آوردنِ ابعادی از انسان را دارد در آن حدّ که جناب فارابی با نوعی از موسیقی در یک جلسه، همه را به خندیدنِ بی‌قرار می‌کشاند و در همان جلسه با نوع دیگری از موسیقی همه را به خواب می‌برد. آیا واقعاً ملت ما چنین مبنایی را برای متأثرشدن از موسیقی دارا هستند یا نه، نمی‌دانم؟! شاید چیزی مثل شعر جای موسیقی را تا حدّی گرفته است و شاید آرام‌آرام روح توحیدی انقلاب اسلامی نوعی از موسیقی را به صحنه آورد که انسان تحت تأثیر آن، رازهای نهفته‌ در انقلاب را که زبانِ دیگری نمی‌تواند ظاهر کند، به میان آورد. می‌گویند سمفونی‌های بتهون چنین توانایی‌هایی دارد و هگل در تقسیم هنر نسبت به ظهور بواطن عالم، کم‌ترین ارزش را برای معماری و بالاترین ارزش را برای نقاشی و موسیقی می‌گذارد. واللّه اعلم. در مورد نگاه فقهی به این موضوع، مطابق آن‌چه اخیراً بعضی از فضلای حوزه مطرح می‌کنند، احتمالاً باید حوزه‌ی موسیقی و زیباشناسی را در موضوعات حُسن و قبح عقلی و ذاتی قرار داد و نه در موضوعاتِ مربوط به فقه. و مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» شاید با توجه به این امر، نظرات خود را به میان آورده‌اند. موفق باشید 

20122
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: استاد بنده قرار است امسال اول مهر برای اولین بار در شغل شریف معلمی برای نوجوانان و جوانان انجام وظیفه بکنم ولی یکسری خصوصیات اخلاقی دارم مانند اینکه اصلا پر حرف و شوخ طبع و خوش صحبت و اهل رفاقت و رفت و آمد نیستم و معمولا اگر بحث جدی و در خوری نباشد ساکت ام و کلا در محیط های جمعی و خانوادگی نیز پرحرفی نمی کنم و بقول معروف حرف ام نمی آید و سر سنگین هستم حتی علاقه ایی به خاطره گفتن هم ندارم و کلا کلی نگر هستم و از پرداختن به جزییات اجتناب می کنم، این ویژگی ها اندکی مرا ترانسده که نکند کلاس درس ام خشک و بی روح باشد و نتوانم با دانش آموزام ارتباطات لازم را بر قرار کنم و کلاس من فقط کلاس مباحث درسی باشد و دانش آموزا کلاس زده بشود. حال از استاد ارجمندم خواهش می کنم اگر نصیحت یا دستور العمل یا کتاب عملی برای بنده سراغ دارید که بتوانم در این چند هفته ی مانده به اول مهر در خودم و اخلاقیات ام تغییرات مناسب را ایجاد نماییم، مشتاقانه و البته ملتمسانه منتظر پاسختان هستم. با آرزوی طول عمر با برکتتان
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالعات دقیق و با محتوا، انسان را به حرف می‌آورد. پیشنهاد می‌شود در ابتدای امر کتاب «داستان راستان» مرحوم شهید مطهری را مطالعه فرمایید و به مناسبت‌هایی که پیش می‌آید برای دانش‌آموزان مطرح کنید. موفق باشید

20124
متن پرسش
سلام استاد عزیز: پسری هستم ۱۸سالم است تازه وارد حوزه شدم فضای حوزه اکثرا غفلت آور است از ابتدای ابتدا و صفر می خواهم شروع کنم به کار کردن عرفان عملی سوالات من: ۱. برای شروع کردن به عرفان عملی از صفر چه کنم؟ ۲. برنامه ریزی دقیق عملی و دائم چیست و سیری منظم به سوی خدا چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا و در اصل، باید تماماً مشغول دروس حوزه بشوید و اگر فرصتی پیدا شد کتاب‌های شهید مطهری را دنبال کنید. موفق باشید

20110
متن پرسش
با سلام خدمت استاد اصغر طاهرزاده: 1. نظر شما در مورد آقای مهدی طیب (از شاگردان مرحوم دولابی) چیست؟ 2. تحمل اذیت و آزار خویشان و نزدیکان خصوصاً در جائی که انتظار محبت از ایشان می رود چه فوایدی دارد؟ 3. چند سال پیش در هنگام خواب با دیدن یک گل محتلم شدم علت چه بوده؟ 4. چرا بعضی از عرفای بزرگ و معروف سیگار می کشیده اند با اینکه اینان قاعدتاً اسیر نفس نبوده اند؟ لطفاً پاسخ فرمائید. با تشکر و احترام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- جناب آقای استاد مهدی طیب با زحمات و با آثارشان خدمت شایسته‌ای به فرهنگ شیعه نموده‌اند. 2- تحمل آزار نزدیکان موجب سعه‌ی صدر و ریزش رحمت الهی می‌شود. 3- نمی‌دانم. 4- کار نیکان را قیاس از خود مگیر. موفق باشید

20101
متن پرسش
سلام علیکم استاد بزرگوار: التماس دعای فراوان. استاد چند روز پیش سوالی از محضرتان پرسیدم در خصوص تفسیر کلمه ماانزل و تنزیل که توسط حاج آقا معمار بیان شده بود شما فرمودید ذوقی است و... استاد جان ذوقی یعنی چه؟ یعنی پایه و اساس ندارد و صرفا به نظر خود فرد رسیده است؟ استاد یکی از دلایلی که به حاج آقا معمار فشار آوردند و ایشون از اصفهان رفت این بوده که علیه اشون اعتراض شد که تفسیر به رأی می کنن و... البته این نوع فشارها درست نیست ولی وقتی دیدم شما هم می فرمایید ذوقی است یه کم ته دلم خالی شد. البته ایشون روایات مربوطه را بیان می کند و با استناد به روایات و خود آیات این موضوعات رو بیان می کند. سوال دیگری دارم استاد: خدائیش جلسات حاج آقا معمار حال و هوای آدم رو عوض می کنه پامنبری هاش هم غالبا ثابت و باصفا و البته فراوانند. من جلسات زیادی رفتم و جز آدمهایی هستم که هر منبری یا هر مداحی به دلم نمی نشیند. مثلا در باب مداحی چون فارغ التحصیل دانشگاه امام صادق علیه السلام هستم فقط مداحی هایی در حد جلسات میثاق با شهدای دانشگاه و سطح اندیشه آقای مطیعی به دلم می شینه. حالا برای من با این روحیه سختگیرانه جالبه که جلسات آقای معمار مثل بهشته وقتی که میام بیرون از جلسه احساس می کنم بسیار بسیار سبک شده ام حال و هوای دیگری دارم نه فقط من انگار بقیه هم سرحال آمدند جالبه ایشون هم مستند حرف میزنه هم عقلانی ولی بعد انسان رو میبره به حالی فراتر از این تعقل و استناد. آدم حضور قلب به معنای واقعی کلمه و نشستن بر سر سفره ثقلین رو با تمام وجود حس می کنه. سالهای سال است که دلهای بیشماری را به در آستان قرآن و اهل بیت پیوند داده اند... استاد سوال من اینه وقتی که به اسم اینکه ایشون ولایتی نیست و ... ایشون رو در واقع از اصفهان تاراندند و ساکن قم شدند آیا ممکن است اگر خطیب دلش با ولایت نباشد اینگونه انسان را به دامن قرآن و اهل بیت (ع) وصل کند؟ اگر انسان را به عالم هپروت و سرخوشی بی اساس می برد شاید باورپذیر بود که ولایت پذیر نیست و ... ولی خداییش انسان وقتی از در مسجد رضوی خارج می شه قشنگ حضور قلبی در محضر قران و اهل بیت (ع) رو حس می کنه. استاد ایشون در آخر منبرها برای رهبری دعا می کنن و البته میگن خدایا رهبر انقلاب رو حفظ بفرما دیگه پسوند و پیشوند نمیذارند. چرا پس انگ ولایت ناپذیری بهشون زدند. ... نظر شما چیست؟ تشکرم از اینکه حوصله به خرج دادید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در هر حال این ذوق انسان است که در فهم روایت و آیات کمک می‌کند ولی نباید آن فهم را تنها فهمْ از آیات و روایات دانست، بلکه ذوق انسان وجهی از حقیقت آیات الهی را که جنبه‌ی وجودی دارند، می‌نمایاند 2- همان‌طور که قبلاً عرض شد بنده ایشان را یکی از سربازان انقلاب اسلامی می‌دانم. موفق باشید

20039
متن پرسش
با عرض سلام : استاد گرانقدر لطفا بفرمایید آیا انقلاب امام خمینی واقعا زنده است؟ دقیقا مکانش کجاست؟ چرا ما هیچ رنگ و بو و نشانی از انقلاب نمی بینیم؟ چرا حضور و وجود انقلاب را حس نمی کنیم؟ انقلاب در مجلس ماست؟ در قوه قضائیه ی ماست؟ در قوه ی مجریه ماست؟ در صدا و سیمای ماست؟ در دانشگاه های ماست؟ در مدارس ماست؟ در ادارات ماست؟ در سطح جامعه ی ماست؟ ... این انقلاب الان کجاست؟ دقیقا کجاست؟ چرا ما انقلاب را نمی بینیم و حس نمی کنیم؟ آیا واقعا انقلاب زنده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  همان‌طور که اسلام را باید در خانه‌ی علی «علیه‌السلام» جستجو کرد و نه در سقیفه، انقلاب اسلامی نیز حضور ارزش‌های الهی در این تاریخ است و در هرجایی می‌توان وجهی از آن را یافت و در همان‌جا می‌توان حجاب‌های مانع حضور انقلاب اسلامی را مشاهده کرد. انقلاب اسلامی در مجلس شورای اسلامی وجود دارد آن‌جایی که نمایندگان روحیه‌ی مقاومت را دامن می‌زنند و در مجلس شورای اسلامی وجود ندارد وقتی بعضی از نمایندگان با وادادگیِ تمام و تحقیر کامل ملت ایران عکس سلفی با کسی می‌گیرند که هیچ نسبتی با اهداف انقلاب اسلامی ندارد. آن‌جایی که خداوند می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»؛[1]

اى مؤمنان به يهود و نصارى اعتمادى همراه با محبت نداشته باشيد، و محبت آن‏ها را در دل خود جاى ندهيد، آن‏ها خودشان نسبت به هم محبت و ولايت متقابل دارند و در بين خودشان بعضى ولى بعض ديگرند، و با همه فاصله‏ اى كه دارند عليه شما متحد مى‏ شوند و به شما نمى‏ گروند و خودشان را رها كنند. هركس به آن‏ها محبت داشته باشد از آن‏هاست - در واقع با اين محبت، روح و روحيه انسان با آن‏ها يكى مى‏ شود - و همچنان كه آن‏ها ظالمند و خداوند هدايتشان نمى ‏كند آن‏هايى هم كه محبتِ يهود و نصارى را در دل بپرورانند به راه هدايت نمى‏ روند و به مقصدى كه مى‏ خواهند نمى‏ رسند. در ادامه مى ‏فرمايند: «فَتَرَى الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِيبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن يَأْتِى بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِى أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ»؛[2] مى‏ بينى آن‏هايى كه در قلبشان بيمارى عدم هدايت واقع است و به همين جهت ظالم ماندند، در جهت نزديكى به يهود و نصارى سرعت مى‏ گيرند و مى‏ گويند: مى ‏ترسيم در اثر جدايى از آن‏ها به ما گرفتارى برسد و بدين شكل محبت خود را به‏ يهود و نصارى توجيه مى‏ كنند، اميد است با رسيدن فتح و يا امرى از جانب خداوند، پشيمان شوند و دروغ‏شان بر مؤمنين آشكار شود. اين‏ها در دل‏شان خاموشى اسلام را پنهان كرده بودند تا بتوانند با ارتباط با يهود و نصارى و نابودى تفكر اسلامى مانعى براى شهوات دنيوى خود نداشته باشند، و وقتى فتحى نصيب مسلمان‏ها شد افسوس مى‏ خورند.

خداوند فرمود: «بيمار دلان، در جهت محبت به يهود و نصارى سرعت مى‏ گيرند» بيمار دل كسى است كه از سلامت فطرى خارج شده و از اخلاص و توحيد بيرون آمده باشد و به همين جهت گفته ‏اند؛ بيمارى دل باعث مى‏ شود كه انسان با هر بادى بجنبد و با هر سختى از مسير توحيدى خود به شك فرو رود، لذا چون در جاى ديگر فرمود: منافقان قلب‏شان مرده است، منظور از اين بيمار دلان منافقان نيستند بلكه همان مسلمانان بى‏ تفكرِ ظاهربين مى ‏باشند. سپس ادامه مى ‏دهد: «وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُواْ أَهَؤُلاء الَّذِينَ أَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُواْ خَاسِرِينَ»؛[3]

آنگاه كه فتح رسيد، مؤمنان به سست ايمانانِ بيمار دل گويند: آيا اين يهود و نصارى همان‏هايى هستند كه سوگندهاى سخت خوردند كه با شما باشند؟ كارها و تلاش‏هاى اين محبت‏ ورزان به يهود و نصارى، همه هدر رفته و زيان‏كار شدند. در ادامه مى‏ فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِى اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»؛[4] اى مؤمنان (بدانيد) كسى كه از دوستى مؤمنين به دوستى يهود و نصارى بر گردد، به ‏زودى خداوند عده‏ اى را به جاى آن‏ها مى ‏آورد كه محبت‏شان متعلق به خداوند است و دشمنيشان به يهود و نصارى، آن‏ها به خاطر خداوند نسبت به مؤمنين فروتن و نسبت به كافرين بى‏ اعتنا و گردن‏ فرازند، و خداوند كه ياور حقيقى دين است دوست‏داران يهود و نصارى را كه ظاهراً مسلمانند، مى‏ بَرد و چنين مؤمنانى را مى‏ آورد كه در راه خدا قيام مى ‏كنند و خداوند در اين قيام كه براى يارى دين است كمك‏شان مى‏ نمايد و از اوصاف آن‏ها اين كه هيچ نگران نيستند كه كسى در راه احياء دين و قيام براى دين سرزنش‏شان كند و با نظام ارزشى خودش بخواهند حركت آن‏ها را ارزيابى كنند، اين روحيه و قيام، فضل الهى است كه به هر كس خواست مى‏ دهد - مسلم به كسانى مى‏ دهد كه قصدشان تماماً قيام براى خدا باشد - و خداوند واسع و عليم است.

ارتداد فكرى در جامعه‏ ى اسلامى‏

حضرت علامه‏ طباطبايى «رحمةالله‏ عليه» در تفسير الميزان در ذيل چهار آيه فوق بحث مفصلى دارند كه خلاصه آن عبارت است از: «قرآن به چيزهايى تأكيد مى ‏كند كه اگر انسان مواظب نباشد عوامل و شرايط موجود دست به‏ دست هم داده مسلمين را به پرتگاه سقوط مى‏ كشاند، قرآن به محبت به اهل البيت (ص) دستور داده و در آن تأكيد و مبالغه نموده ولى بعدها چنان ستم ‏هايى به اهل البيت نمودند كه اگر واقعاً از طرف قرآن مأمور بودند به اهل البيت (ص) ستم كنند بيش از آنچه كردند نمى ‏توانستند بكنند. يعنى خداوند مردم را به آنچه محبت به آن‏ها موجب سعادتشان بود دعوت كرد و آن‏ها عكس آن عمل كردند، و از طرف ديگر مسلمانان را از دوستى كفار و اهل كتاب نهى نمود و آن‏ها درست عكس آن عمل كردند و هيچ نهى ‏اى در هيچ ‏يك از موارد شرعى مثل نهى از دوستى كفار و اهل كتاب تشديد و تأكيد نشده است، در حدى كه ملاحظه مى ‏كنيد در سوره مائده آيه 51 فرمود: «هر كه با آن‏ها دوست است از آن‏هاست». و در سوره آل عمران آيه 28 باز همين سخن را با مضمونى ديگر فرمود.[5]

وقتى امر به معروف كه حافظ سيره و سنت پيامبر و ائمه (ص) است مختل شود، شعائر عمومى و جلوه ‏هاى اجتماعى سقوط نموده، سيره كفار به جايش مى ‏نشيند و پايه‏ هاى خود را محكم مى‏ كند، تمام چيزهايى كه اجتماع مسلمانان را احاطه نمود و امروز در بين ما جارى است همان‏هايى است كه از كفار گرفته ‏ايم، اين‏كه در آيه مورد بحث مى ‏فرمايد: كسانى را مى ‏آورد كه هم آن‏ها خدا را دوست دارند و هم خدا آن‏ها را ... شما امروز عكس آن را مى‏ بينيد به طورى كه ما يهود و نصارى - كه امروز در غربِ تحت تأثير يهود تجلى كرده - را دوست داريم، ما خدا را دوست نداريم كه در مقابل كفار ذليل و بر مؤمنين سركش هستيم، از جهاد در راه خدا هراس داريم و از هر سرزنشى كه از طرف آن‏ها به ما شود، جا مى‏ خوريم. اين همان است كه در سوره مائده آيه 54 خداوند مى‏ فرمايد: «اجتماع مؤمنين مرتد مى ‏شود». يعنى به جاى علاقه به خدا علاقه به يهود و نصارى پيدا مى ‏كند، ارتداد در اين آيه يعنى برگشتِ محبت ‏آميز به يهود و نصارى، يعنى گرايش قلبى به آن‏ها، كه خدا آن را به منزله كفر مى ‏داند، مى‏ گويد مردمى را مى ‏آورد كه خدا آنان را دوست دارد ... و از سرزنش ملامت‏گرى نمى ‏هراسد. و صفاتى را براى آن‏ها برشمرده كه در عده قليلى از مردم اجتماع ما موجود است».

ما براى نجات خود از فرهنگ ظلمانى غرب مى‏ توانيم به همين چهار آيه از سوره مائده تمسك بجوئيم كه خلاصه آن عبارت بود از:

1- عدم محبت و اعتماد به يهود و نصارى كه شاخصه ‏ى امروزين آن فرهنگ غرب است، با همان تصورى كه يهود از عدم قدرت تصرف خدا در عالم و آدم دارد.

2- عدم نگرانى از ضررى كه فكر مى‏ كنيم با بريدگى از يهود و نصارى براى ما پيش مى ‏آيد.

3- اميدوارى به فتح و رحمت خدا در ازاء عقيده توحيدى و عمل الهى، در مقابل تهديدهاى غرب.

گزينش ‏تكنولوژى از دريچه بينش توحيدى، ص: 161

4- ارزش‏گذارى به مؤمنين و بى‏ اعتنايى به ارزش‏هاى غربى و دوستداران آن‏ها.

5- زنده نگه داشتن عشق الهى در قلب خويش و جامعه، و تلاش براى اين‏كه نگذاريم محبت به خداوند در ما خاموش شود.

6- تقويت روحيه قيام در خود براى يارى دين خدا.

7- عدم نگرانى از ملامت فرهنگ‏ ها و تفكرات غير دينى در راه ايجاد حيات و روش دينى.

تفاوت غرب با مسيحيت‏

در آخر لازم است خدمت عزيزان عرض كنم كه نبايد روحيه مسيحيت موجود را با بعضى از آموزه ‏هاى حضرت عيسى (ع) كه بعضى از مسيحيان به صورت فردى از آن‏ها مت أثرند اشتباه كرد و تصور نمود بايد نقد غرب را از نقد مسيحيت جدا كرد. آرى در تحليل عقلى مسيحيت يك چيز است و غرب چيز ديگر و به ظاهر غربِ موجود با پشت كردن به مسيحيتِ مطرح در قرون وسطى شكل گرفت. ولى با تحليل دقيق‏تر روشن مى‏ شود كه مسيحيتِ قرون وسطى در درون خود عنصر جسمانى كردن حقايق معنوى را از يهوديت پذيرفته، و اين همه‏ ى انحرافى است كه يك دين مى‏ تواند پيدا كند. يهوديت معتقد است خداوند از آسمان پائين مى آيد و با پيامبرش كشتى مى‏ گيرد و يك بار زمين مى‏ خورد و يك بار هم پيامبر را زمين مى‏ زند و به آسمان بر مى‏ گردد.[6] همين تفكر منجر مى‏ شود كه مسيحيت معتقد شود خدا در عيسى حلول مى‏ كند و مى ‏شود مسيح، يعنى از آن جهت كه پيامبر است، عيسى است و از آن جهت كه تجسم خدا در زمين است، مسيح است. چنين مسيحيتِ يهودى زده در عمل نمى ‏تواند راهى جز همان راهى را كه يهوديت مى ‏رود، طى كند. فرض می‌کنیم که امثال خانم موگرینی نماینده‌ی فرهنگی نیست که گروگانِ صهیونیسم است و تنها یک مسیحی است؛ آیا این نوع شیفتگی، مصداقِ دوستی‌گرفتنِ اهل کتاب نیست؟ مطمئن باشید انقلاب اسلامی آزاد از سقیفه و سقیفه‌سازان، راهِ خود را می‌رود و مسیر مجلس شورای اسلامی مسیری نیست که سقیفه‌سازان بتوانند آن را منحرف کنند. اینان حتی اگر از کار زشت خود توبه هم بکنند، صلاحیت تصمیم‌گیری برای این ملت را ندارند و اگر خودشان استعفا ندهند، باید به جهت عدم صلاحیتِ نمایندگی، شورای نگهبان اینان را سلب صلاحیت کند. زیرا انقلاب زنده است و نه‌تنها استکبار را از نابودیِ آن مأیوس کرده، حضورِ خود را در منطقه طوری به اثبات رسانده است که موجب سرافرازیِ آن‌هایی شده است که خود را شیفته‌ی غرب و غربیان نکرده‌اند. در چنین شرایطی چاره‌اندیشی برای جلوگیری از افول جایگاه رفیع مجلس وظیفه‌ای ملی است که هم احزاب سودبرنده از گسیل داشتن چنین افرادی به مجلس می‌بایست برای آن چاره‌ای بیندیشند و هم ساختارهای فراجناحی. اما در این میان ساختار مجلس بیشترین مسئولیت را در قبال صیانت از جایگاه رفیع خود به عهده دارد، تا کنون این قوه کمتر در مقام پالایش کژی‌های درونی خود برآمده؛ از این رو امید است این حساسیت را در واکنشی مناسب به مردم نشان دهد تا نقطه آغاز شایسته‌ای برای صیانت از چنین جایگاه رفیعی باشد. موفق باشید.

 


 

[1] ( 1)- سوره مائده، آيه 51.

[2] ( 2)- همان، آيه 52.

[3] ( 1)- همان، آيه 53.

[4] ( 1)- همان، آيه 54.

[5] ( 1)- در سوره آل عمران، آيه 28 مى ‏فرمايد:« لَّا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِى شَيْ‏ءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاة وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ»؛ مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان به دوستى بگيرند و هر كه چنين كند در هيچ چيز او را از دوستى خدا بهره‏اى نيست مگر اينكه از آنان به نوعى تقيه كند و خداوند شما را از خود مى‏ ترساند و بازگشت ‏[همه‏] به سوى خداست.

[6] ( 1)- از اين نمونه تحريفات را كتاب «اسلام آيين برگزيده» گردآورى كرده است مى ‏توانيد به آن رجوع كنيد.

20019
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز می خواستم نظر شما را در مورد مقتدی صدر و حرکات اخیر او بدانم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در راستای پروژه‌ی آل سعود جهت شکاف بین تشیع، مقتدی صدر گرفتارِ بازی‌گریِ آن پروژه شد. موفق باشید

نمایش چاپی