بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شخصیت‌ها

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
34314
متن پرسش

سلام و عرض ارادت خدمت استاد گرانمایه: استاد همسر بنده مدتی است به جلسه خانمی که گویا دارای احوالات خوش و پر مایه و حتی صاحب کتاب هستند ورود پیدا کردن که جلساتشون هم خیلی پر شور هست ولی عمومی نیست و یه جور تشکیلات خصوصی و غیر علنی دارن و توی مکان‌های عمومی هم برگزار نمیشه، محتوای جلسات هم تا اونجایی که بنده در جریانم بیشتر در مورد مبحث ولایت هست و صحیحه، ولی موردی که باعث شد مزاحم شما بشم اینه که بعضا جلسه تا بعد اذان طول میکشه حتی مورد بوده تا ده پانزده دقیقه بعد اذان، و ظاهرا ادامه جلسه (سخنرانی یا نوحه و روضه) را مهمتر میدونن تا نماز اول وقت، حالا با فرض این که محتوای جلسه صد در صد مورد تایید باشه و ایشون هم صاحب نفس سلیمی باشن از نظر شما چنین جلسه و چنین استادی مورد تایید هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به تأخیر مختصر وقت نماز، نباید حساس بود. زیرا بالاخره خداوند چنین رخصت‌هایی را داده است. مهم آن است که حاضران بعد از مدتی خود را ذیل ولایت فقیه در افق تاریخی که انقلاب در مقابل ما حاضر کرده است و منجر به ظهور حاج قاسم‌ها شده است؛ حاضر بیابند. موفق باشید

34312
متن پرسش

سلام خدمت استاد طاهر زاده: استاد خانم بنده خیلی از فضای مجازی استفاده می کنه. خودش می گوید در اکسپلورر اینستاگرام زیاد می چرخد. اکسپلورر واقعا چیز بیهوده ای هست. کلیپ ها های یک دقیقه ای و عکس به تعداد زیاد. یه جورایی آدم رو سرگرم می کنه ولی از طرفی باعث پوچ گرایی هم می شود. مثلا همسرم عبارت «هیچ، هیچِ بسیار» رو گذاشته بیوگرافی خودش در فضای مجازی فی الحال سوال اینه که چطور می تونم از شر این فضای مسموم نجاتش بدم؟ چه طور بهش القاء کنم از که باید از این پوچ گرایی بیرون بیاد؟ و یک مسئله دیگه هم اینه می ترسم زیاد امر به معروف کنم. چون نمی خوام باعث پنهان کاری همسرم بشه یا نمی خوام باعث بشه که دیگه پناهگاه امنی برای همسرم نباشم. لطفا توی این مسئله هم راهنمایی بفرمائید که حد امر به معروف چه قدر هست؟ آیا می تونم مثلا موبایلش رو ازش بگیرم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خوب است که با حالت رفاقتی متذکرشان کنید که بالاخره فضای مجازی ما را از واقعیاتِ اطراف‌مان غافل می‌کند. جناب آقای دکتر یامین‌پور در جمع دانشجویان نکاتی فرموده‌اند که خوب است به آن‌ها توجه شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/12139  - ۲ راهکار، گرفتن موبایل از ایشان نیست، راهکار، رشدِ رسانه‌ای است تا خود ایشان نیز عاملی شوند جهت فعالیت در مسیر انقلاب و مقابله با دشمنان انسانیت. موفق باشید

34309
متن پرسش

سلام و نور: آیا شاگرد می تواند استاد طریق سیر و سلوک خود را تغییر دهد؟ با توجه به متون عرفانی که شدیدا از این مسئله نهی کرده اند. اما اگر انسان با گذشت سال‌های زیاد احساس هیچ پیشرفت و یا رسیدن به حقیقتی را نمی‌کند. واقعا باید چگونه تصمیم گرفت؟ خواهش می‌کنم راهنمایی بفرمایید. من خیلی دچار مشکل شدم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید خوب است در این مورد به نظر آیت الله بهجت توجه شود که معتقدند در این زمانه علم هرکس به معارف الهیه می‌تواند استاد او شود و او خودْ در بستر شریعت الهی جلو رود بخصوص وقتی شخصیتی مانند حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را در مقابل خود دارد. موفق باشید

34308
متن پرسش

سلام استاد عزیز وقت بخیر: خسته نباشید. استاد دو سوال است که پنج سال است از وقتی که رشته فلسفه را شروع کردم نتوانستم به جوابش برسم ۱. اینکه اختیار انسان با وجود تعلقی انسان و علم فعلی خداوند متعال چگونه سازگار است؟ ۲. خلود در عذاب با ارحم الراحمین بودن خداوند متعال چگونه سازگار است؟ (وجه سوال در استحقاق عذاب بندگان نیست بلکه خلود در عذاب با ارحم الراحمین بودن چگونه قابل جمع است؟) با آرزوی توفیقات روزافزون بر استاد عزیز

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. انسان به جهت امکان ذاتی چند بُعدی‌اش در مقابل امکان‌های مختلف قرار می‌گیرد و این خود به خود موجب به ظهورآمدن انتخاب و اختیار او برای انتخاب یکی از ابعاد وجودی‌اش می‌شود «إمّا شاکراً و إمّا کفوراً» و از این جهت علامه طباطبایی می‌فرمایند انسان در مختاربودن مجبور است. ۲. همان دوری از رحمت الهی در صورت نهایی‌اش موجب طلوع عذاب از درون می‌شود و همان حالت درونی به جهت خاص قیامت، اطراف انسان را فرا می‌گیرد و انسان در ابدیت خود به جهت اراده‌های صرفاً مشرکانه‌اش مخلّد در آتشی می‌باشد که همان شخصیت او است و در همین رابطه قرآن نسبت به این افراد و آتشی که آن‌ها را فرا می‌گیرد، می‌فرماید: «الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ». موفق باشید

34296
متن پرسش

سلام علیکم: با توجه به صحبت های زیاد و خوبی که از دو شخصیت امام خمینی رحمه‌الله علیه و شخصیت هایدگر از شما شنیدم و دیدم، اگر در نهایت بخواهیم از استاد طاهرزاده که با این دو شخصیت و تفکر دمخور بوده اند سوال کنیم که به نظرتان اگر حضرت امام بخواهند از تفکر هایدگر استفاده و بهره ببرند، به نظرتان حضرت امام کدام قسمت و چه چیز از تفکر هایدگر را واقعا می‌پسندند و در مسیر توحید و این انقلاب از تفکر هایدگر بهره می‌برند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله حضرت امام با سعه شخصیتی که در معارف الهی دارا هستند و فهمی که از انسان دارند، نیاز به هایدگر و امثال او ندارند. ولی ما می‌توانیم با مواجهه با بحث «دازاین» هایدگر برای تبیین عقل بشر جدید، روشن‌تر مباحث انسان‌شناسی را مطرح کنیم. ولی آن را در بستر تاریخیِ خود باید دنبال کنیم. این‌جا بود که از عظمت کار حضرت امام یاد شد که چگونه ما را متذکر جلد هشتم و نهم «اسفار» کرد که نوعی حضور در خود است. آری! و در دل همین حضور در خود، او در خودش از انقلاب اسلامی برای ما سخن گفت و انقلاب اسلامی یعنی حضور در نزد خود به وسعت حضور در نزد همه انسانیتی که بنا است وسعت آخرالزمانی خود را در خود تجربه کند ، تا جهان در نزد او باشد و او در نزد جهان. این‌جا است که دنیای دوگانه ابژه و سوبژه فرو می‌ریزد. از انسان چیست که کانت به میان آورد و از دازاینی که هایدگر متذکر شد؛ خود را در ادامه، در انقلاب اسلامی می توان دنبال کرد. انقلاب اسلامی «راه » است؛ وقتی انسان جدید بنا داشته باشد خود را راهی بداند به سوی خودی که در اجمالِ کم‌تری است. موفق باشید

34294
متن پرسش

سلام علیکم: مطالب خوبتان در رابطه با شخصیت و تفکر دکتر سروش در سایت رو مطالعه کردم. از آنجا که هر شخصیتی با ویژگی های مثبت و منفی هست و بنده نقدهای شما و دوستان رو در این سایت مطالعه کردم، اگر بخواهید به صورت سرفصلی چند جنبه مثبت از تفکر دکتر سروش رو نام ببرید که واقعا قابل استفاده باشد و دچار آلودگی نیست از چه نکاتی نام می‌برید؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از هوش سرشار ایشان متعجبم که چطور با این‌همه هوشیاری، در تعقل نسبت به موضوعات، خلاف آن‌طور که شایسته است، ناتوانند. موفق باشید

34293
متن پرسش

با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز: استاد در موضوع امر به معروف و نهی از منکر چند مورد دیدم که درباره ی امر به معروف زنان بی حجاب مطالبی فرمودید از طرفی با فتاوای مقام معظم رهبری درباره وجوب تذکر لسانی و وجوب امر به معروف در همه شرایط مواجه شدم و اینکه همه جا احتمال تأثیر هست https://www.google.com/amp/s/farsi.khamenei.ir/amp-content%3fid=27746 شما این صفحه را مطالعه بفرمایید خب با توجه به فتوای ایشان تعارض این موضوع با بیانات شما که الآن شرایط متفاوت شده و تذکر لسانی به حجاب مثل گذشته کارایی ندارد چگونه است؟ در آخر بنده به عنوان یک شهروند که مدام با این موضوع سر و کار دارم چه کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال همان‌طور که می‌دانید اگر احتمال تأثیر در امر به معروف و نهی منکر بدهید، چرا از حدّاقل آن که تذکر لسانی است، کوتاهی کنیم؟ مگر آن‌که احتمال تأثیر ندهیم. تصور می‌شود فعلاً در اکثر موارد نه‌تنها احتمال تأثیر نیست، بلکه بیشتر، طرف مقابل حالت تهاجمی به خود می‌گیرد. این‌جا است که باید حوصله کرد تا او احساس نکند ما نیز بنای تقابل با او داریم. موفق باشید

34290
متن پرسش

سلام و عرض احترام: این بار مسئله ام شخصی است؛ خیلی از اوقات تحمل رنج سخن گویی های زیاد افراد و قضاوت های آنان، آن‌هم سخن و قضاوتی فقط و فقط براساس پیش‌فرض‌های ذهنی و فردی خودشان؛ بسیار برایم گران است؛ تلخ، دشوار و رنج بار. چون درک و فهمی بسیار پایین از شرايط روحی و عاطفی فرد انسانی به طور کلی، دارند. ادعای دین فهمی و دین داری شان نیز آدمی را متعجب می‌کند! کسانی که از صبح تا شب هر لحظه که لب به سخن گفتن می‌گشایند، سعی می‌کنند آیه و حدیث و روایت به حرف خود وصل کنند! اگر مؤمن واقعی و مؤمن مخلص و خالص ندیده بودم، احتمالا از دین فرار می‌کردم؛ اگر عمل مؤمنانه و منصفانه ندیده بودم، خدا می‌داند پس از دیدن این افراد الان چه سرنوشتی داشتم. دریغ از اندکی درک متقابل! دریغ از اندکی خوب رویی! دریغ از اندکی احترام به شخصیت انسانی فرد! می‌بُرند و می‌دوزند و نامه اعمال می بندند، بعد هم یا پاداش نا به جا و یا مجازات نا به جا. و تعامل و زندگی با این افراد که از نزدیکان هم هستند برایم مشکل است. راهکار چیست؟ چگونه باید مدارا و رفتار کرد؟ و صورتی متعادل برای تنظیم رفتارها را در پیش گرفت؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید همچون شهید حاج قاسم سلیمانی وجه انسانیِ انسان‌ها را مدّ نظر قرار دهیم و بدانید از طریق حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و نور شهدا، وجدان تاریخی انسان‌ها به سوی توحید است و ما در این رابطه در این تاریخ وظایفی داریم و معطل آن‌هایی که جنابعالی گله‌مندشان هستید، نباید باشیم. انقلاب اسلامی «راه »است؛ وقتی انسان جدید بنا داشته باشد خود را راهی بداند به سوی خودی که در اجمالِ کم‌تری است  باز به درک حاج قاسمی نیاز است که آقای سید بشیر حسینی  در خاطرات خود از آن می گوید و بی پناه دیدن دختران بد حجاب .https://www.ghatreh.com/news/nn66141724/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D9%86%DB%8C%D8%AF%D9%86%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D8%B4%DB%8C%D8%B1-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C%C2%A0%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D8%AC%D9%87-%D8%AD%D8%A7%D8%AC-%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%AF%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8موفق باشید

34287
متن پرسش

سلام استاد گرامی: وقت بخیر. نظر تخصصی تون رو در باره این مطلب می خواستم.

 راستش متاسفانه شرایط یطوری پیش رفته و میره که من و امثال من الان دیگه دغدغه شون اصلا نمیتونه آینده کشور یا استراتژی های دولت و… باشه چون رسما دغدغه مون شده دعا برای کمتر کشته شدن مردم مملکت چه با شلیک گلوله چه با فقر چه با… از ابتدا هم مشخص بود حجاب بهانه است. ولی چیزی که برای من و امثالم مشخص نیست بهانه ی نظام برای کشت و کشتاریه که راه انداخته از مردم عادی گرفته تا سپاهی و بسیجی و نیروی انتظامی، و قسمت عجیب ماجرا اونجاست که همیشه همه ی اینا که کشته میشن یا دشمنن یا به وسیله ی دشمن کشته شدن! و نمی دونم چرا فکر میکنن هنوزم این عذر و بهانه ها کافیه برای ساکت کردن مردمی که سالهاست با مشکلات اقتصادی و فرهنگی دارن به نفس کشیدن ادامه میدن و الان صفت داغدار هم بهشون اضافه شده. ما قشر جوان آنقدر سوال جدید فقط توی صد و خورده ای روز اخیر ایجاد شده و هیچکس پاسخ مطلوبی برایمان نداشته که اگر بگویم زندگی هایمان مختل شده اغراق نکرده ام. اگر بخواهم شرح‌حال این روز های حجم زیادی از جوان‌های کشور (مذهبی و غیر مذهبی) را برایتان شرح بدهم باید بگویم شرایطشان وخیم است، خیلی وخیم. احساسِ رانده شدن اصلا چیزی نیست که بشود براحتی با آن کنار آمد چه برسد به وقتی که بدانی اگر اعتراضی هم به این وضعیت موجود بکنی در بهترین حالت ۲۰ روزی بازداشت در پیش داری. آزادی اندیشه و بیان در ایران چیزی جز ادعا نیست و بیانش مایه‌ی خنده است. در نظام جمهوری اسلامی جرمی داریم به نام «تبلیغ علیه‌ نظام» و هر روزه به همین جرم دستگیر و مجازات می‌کنند، در حالی که با استناد به همین قانون حکومت بنی‌امیه و بنی‌عباس حق تعقیب و مجازات همه‌ی ائمه‌ ی شیعه را داشته اند. و هزاران تفاوت و تناقضی که نظام جمهوری اسلامی به اسم دین و به اسم عدالت علی چهل و اندی سال است در گوش مردم خوانده و اجرا می‌کند و کسی حق اعتراض ندارد!.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه می‌کنید که در شرایط تاریخی بسیار حساسی قرار داریم. پیشنهاد بنده آن است که از این زاویه هم می‌توانید به حضور تاریخی و توحیدی انقلاب اسلامی نظر کنید که با میدان‌آمدنِ شهدای آن‌چنان بزرگ، حکایت از آینده‌ای دارد که بیرون از عقل استکباری است. در آن صورت به صحنه‌ها به صورت دیگری می‌نگرید. اختیار با خود شما است.

با توجه به این امر ما باید متوجه باشیم تنها بیش از دو تاریخ در مقابل‌مان نیست و با توجه به این‌که انسان موجودی است تاریخی و تفکر نیز امری تاریخی می‌باشد؛ خود را در کلیّت یکی از این دو تاریخ می‌توانیم معنا کنیم و این‌جا است که با حضور در تاریخی غیر از تاریخی که حاج قاسم به آن تعلّق دارد، بخواهیم یا نخواهیم باید مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور بپذیریم به عنوان حضور در تاریخی که مقابل جمهوری اسلامی است. از این جهت است که ابتدا و به صورت کلی باید در نزد خود مشخص کنیم به کدام تاریخ در این زمانه تعلّق داریم، وگرنه با اکنون‌زدگی و بی‌تاریخی، آن‌چنان دچار پوچی و سرخوردگی می‌شویم که نمی‌توانیم «خود» را ادامه دهیم.

اشکالات بعدی در دل آن تاریخی که هستیم معنای خاص خود را به خود می‌گیرد که آیا در تاریخی که هستیم آن تاریخ ظرفیت عبور از آن مشکلات را دارا است و یا باید از آن تاریخ منصرف شد؟ این‌جا است که «تفکر» معنا می‌دهد و به اصطلاح گادامر، تاریخْ ما را دعوت به تفکر می‌کند تا تفکر ما تاریخی باشد.

به هر صورت خطرِ بی‌تاریخی خطر کمی نیست به‌خصوص اگر طرف به امید آن‌که می‌تواند به گمان خودش با سرنگونی جمهوری اسلامی، تاریخی را برای خود شکل دهد و بعد با شکست خود احساس پوچی کند، دیگر به قول خودشان زندگی برایشان معنا نمی‌دهد و به جای آن‌که خود را ملامت کنند که چرا کارشان به آن‌جا رسید، دست به خودکشی خواهند زد.[1]

موفق باشید

[1] - به سخنان قبل از خود کشی آقای محمد مرادی رجوع شود که به ادعای خود در رابطه با شعار«زن. زندگی. آزادی» در شهر لیوان فرانسه دست به خود کشی زد. همکلاسی اوگفته است که او اغلب درباره فضای سیاسی ایران صحبت می‌کرد و اغلب امیدوارانه می‌گفت که رژیم سقوط می‌کند. روزنامه لوپروگره، نوشت در ساعت ۱۵ روز سه‌شنبه تجمعی به یاد محمد مرادی در محل واقعه روی پل گالیه‌نی این شهر برگزار شد.

34286
متن پرسش

سلام بر استاد عزیز: وقتتون بخیر. استاد جانم، شما هم احساس می کنید بخشی از این خانمها که بی حجاب شده اند، از سر لج کردن به عملکرد ما اینطور شدن؟ نحوه برخورد نادرست و سلیقه ای و فاقد کرامت بخشی از بدنه گشت ارشاد، عملکرد تبعیض آمیز آن، مثلا در سال ۸۴ تا ۸۸ من ساکن شهرک غرب تهران بودم در مناطق بالاشهر و پاساژها و مال ها، همان سالها حجاب افتضاح بود اما در این مکان‌ها گشت ارشادی نبود، آیا ارشاد فقط برای مناطق متوسط و قشر متوسط است؟ خب مردم این تبعیض ها رو می‌فهمند و خشمگین می شن، یا مثلا جشنواره فیلم فجر که مرکز بی حجابی است چرا یک ماشین گشت ارشاد دم در جشنواره نمی گذاشتن که هر بازیگری با اون حجابهای وحشتناک خارج شد رو جهت ارشاد سوار ون کنند و ببرن؟ که اتفاقا سرچشمه خیلی از بی‌حجابی های جامعه ما همین حضرات بازیگرند. خب چطور در یک کشور قانون شامل حال یک عده میشه و شامل حال عده ای دیگر نمیشه؟ شامل حال مناطق پایین شهر میشه ولی شامل حال مناطق مرفه و بالاشهر نه؟ خب اگر ما واقعا قصدمان اجرای قانون بوده باید در خیابان فرشته و نیاوران و الهیه و.. ‌‌ هم به مرّ قانون عمل می‌کردیم، بدون ترس از عواقب، باید بازیگران متجاهر به بدحجابی رو هم می‌گرفتیم و ارشاد می‌کردیم بدون ترس از واکنشها، ولی این کار رو نکردیم! رفتیم مرکز شهر و پایین شهر چون صدای قشر متوسط به جایی نمیرسه! استاد قبول دارید که مردم می فهمند و نمیشه کلاه سرشون گذاشت؟ من خودم حزب الهی و انقلابی ام، اما قبول دارید یک سری عملکردها زبان ما رو الکن کرده و انقلاب رو در مظان اتهام برده؟ قبول دارید کسانی که با عملکردهای غلطشون به اسم گشت ارشاد دستی دستی مردم رو مقابل دین و حجاب قرار دادن باید استغفار جدی کنن چون به نظر من به نوعی در این ناآرامی‌ها و خونهای به ناحق ریخته شده شهید عجمیان ها و آرمان ها و....ممکنه دخیل باشن؟ ما اون سعه لازم رو نداشتیم و با تنگ نظری های خودمون حقیقت دین رو به محاق بردیم. خدا ان شاالله از سر کوتاهی ها بگذره و خودش جبران مافات کنه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که رهبر معظم انقلاب در بیانیه «گام دوم» فرمودند اگر ما متوجه چنین ضعف‌هایی در خودمان نباشیم و با خودآگاهی تاریخی نسبت به آن‌ها آگاهی لازم را نداشته باشیم، عملاً بیش از آن‌که از دشمنان ضربه بخوریم، از دوستان نادان خود ضربه می‌خوریم و انتقاد آن‌هایی که روی این ضعف‌ها دست می‌گذارند را، وسیله‌ای قرار می‌دهیم تا کلیّت نظام مقدس اسلامی را ناکارآمد و نفی کند. آنچه موجب امیدواری است همین است که بحمدلله خِرد انقلاب طوری است که در هر مرحله‌ای خود را بازخوانی می‌کند، زیرا به گفته جناب نیچه، ماری که پوست نیندازد، می‌میرد. باید با نظر به افق قدسی تاریخی که در پیش است، قدم به قدم از این تنگناهای تاریخی عبور کرد.

ما به جهت غفلت‌های تاریخی و غرب‌زدگی، درد انباشته قرن‌ها و دهه‌ها را در پشت خود احساس می‌کردیم و با حاکمیت رژیم پهلوی آن فشار به تدریج شدید و شدیدتر شد در آن حدّ که باید همراه جناب حافظ ندا سر می‌دادیم:

درون‌ها تیره شد باشد که از غیب          چراغی بر کَنَد خلوت نشینی

واقعاً دیگر در راستای اصلاح امور از دست هیچ سیاستمداری و هیچ روشنفکری هیچ کاری بر نمی‌آمد تا این‌که آن خلوت‌نشینِ سالک، آن پیرِ جهان‌دیده یعنی حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به میان آمد و نشان داد: «آنچه در آینه جوان بیند/ پیر در خشت خام آن بیند!» ما را متذکر آینده و چشم‌اندازی کرد که با همه موانعِ موجود، ولی راه بسی روشن است، به روشنیِ نگاهی که امروز نایب الإمام متذکر آن است و در توصیه خود به دانشجویان می‌فرمایند:

«توصیه اول من پرهیز از انفعال و ناامیدی است؛ مواظب باشید؛ یعنی مواظب خودتان باشید، مواظب دل‌تان باشید، مواظب باشید دچار انفعال نشوید، دچار ناامیدی نشوید. شما باید کانون تزریق امید به بخش‌های دیگر باشید... مواظب باشید به افق پشت نکنید، به قلّه پشت نکنید، همیشه به سمت قلّه و به سمت افق روشن حرکت کنید.» (۱۴۰۱/۰۲/۱۱)

موفق باشید.

34280
متن پرسش

سلام: به حاج آقا بگید : سلام شما در جواب ۳۴۲۶۱ و ۳۴۲۶۶ گفتین برای آزادی از سیطره استکبار باید هزینه داد چرا فقط امثال بنده حقیر که وضع مالی خوبی نداریم باید هزینه بدیم؟ چرا مسئولین هزینه نمیدن؟ چرا پولدار ها که هر روز پولدارتر میشن هزینه نمیدن؟ و فرمودین مردم پاداش صبر خود را خواهند گرفت، موقع دادن پاداش باز پولدارها جلوتر از ما پاداش ما رو خواهند گرفت. از گرونی، از بی خانه ای، از بی پولی، از اینکه هر چی میدوی به جایی نمیرسی خسته شدم. از اینکه به خاطر بی پولی کسی آدم حسابت نمیکنه. نمیدونم چرا بعضی وقت ها از جواب های اینچنینی استاد دلگیر میشم. انگار استاد از روی شکم سیری دارن جواب میدن. مشکل ما بی پول ها اینه که نه پول داریم نه خدا رو.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته و صد البته همه مشکلات زیر سر همان‌هایی است که با خودخواهی‌ها و پول‌پرستی‌ها این مشکلات را پدید آورده‌اند، ولی این بدان معنا نیست که ما در عین این سختی‌ها از راهی که شهدای‌مان در آن قرار گرفته بودند و آن را طی کردند؛ منصرف شویم و مطمئنیم آن‌هایی که به قول شما این‌چنین موجبات مشکلات این انقلاب می‌شوند، سر به سلامت نخواهند برد و سخن مقام معظم رهبری را مدّ نظر داریم که می‌فرمایند با ایستادگی می‌توانیم از این مشکلات عبور کنیم. موفق باشید

34266
متن پرسش

با سلام: بنده فکر می‌کنم تا زمانی که مسولین به خاطر دلار ۳۹۰۰۰ تومان از مردم عذر خواهی نکنند و درصدد جبران بر نیایند، مباحث اینچنینی در این سایت کاری عبث و بیهوده است. چگونه می‌شود کسانی که در حل مسایل دنیوی مردم مانده اند، بخواهند مسایل آخرتی ایشان را حل و فصل کنند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان باید به این آگاهی برسد که بالاخره حضور در تاریخی که بنا دارد خود را از سیطره استکبار آزاد کند، هزینه باید بدهد تا از تنگناهای تاریخی و تعلّق به دشمن و عبور از جاسوس‌های داخلی آزاد گردیم. و حوصله و پشتکار رهبر معظم انقلاب با توجه به این امر است که می‌دانند جبهه استکبار با همه تقلاهایی که می‌کند، روز به روز نسبت به حضور تاریخی انقلاب اسلامی در تنگنای بیشتری قرار می‌گیرد. موفق باشید

34260
متن پرسش

عرض سلام و ادب و احترام: الان که جامعه به سمت آرامش نسبی می‌رود چرا برخی افراد مقتضیات زمان را در نظر نگرفته و از تعبیر آتش به اختیار توسط مردم برای بی حجاب ها سخن می‌گویند؟ جامعه ما چقدر تا به حال تاوان برخی از سخنان نسنجیده برخی مسئولین را داده. هنوز جامعه در حال تاوان دادن به خاطر جملات «بی حجاب نباید در جامعه امنیت داشته باشد» و «بی حجاب‌ها از مترو استفاده نکنند.» و .... هست. سوال اول: چرا میزان تاثیر این گونه جملات در ناامنی های اخیر توسط مرجعی بررسی نمی‌شود و فقط سلبریتی ها به دادسرا فراخوانده می‌شوند؟ که البته این فراخوان سلبریتی ها، به حق است و به جا. اما میزان خشم القا شده توسط این سخنان به نیمی از جمعیت زنان که افرادی در پی نادیده گرفتن حق مسلم شهروندی آنها بودند، کجا لحاظ می‌شود؟ یا طراح شیوه گشت ارشاد که نقش قابل توجهی در این هزینه عظیمی که به جامعه و جان بیش از ۲۰۰ نفر تحمیل شد، کجا بازخواست می‌شود؟ چرا ریشه های یک جریان باز خواست نمی‌شوند؟ سوال دوم: چرا اگر افرادی برای نظام اینقدر هزینه مادی و معنوی ایجاد می‌کنند، توسط رهبری بر کنار نمی‌شوند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکات خوب و ارزشمندی اشاره می‌فرمایید. حقیقتاً ما در بعضی موارد «خُلقِ محمّدی» را از دست داده‌ایم خُلقی که خداوند در وصف آن فرمود: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ» (آل‌عمران/159) می‌فرماید اگر این مداراها را نداشتی افراد از اطرافت پراکنده می‌شدند. ولی ما متأسفانه با غفلت از این خُلق و صفای پیامبرمان با دست خودمان بعضاً چوب به اسلام و انقلاب می‌زنیم.

در مورد روش مقام معظم رهبری عنایت داشته باشید که روش ایشان دخالت مستقیم در امور نیست، زیرا مسئولان مربوطه باید مطابق رهنمودهای رهبری، آن افراد را آن‌طور که لازم است، مورد تذکر و برخورد قرار دهند. موفق باشید       

34259
متن پرسش

بسمه تعالی. با سلام: عرض داستان واقعه ای را دارم و از شما خواهشمندم که نظر استادانه خود را به این شاگرد ارائه نمایید. در این داستان سه شخصیت اصلی هستند: پدر خانواده، پسر بزرگ خانواده و پسر کوچک خانواده. پدر شخصی انقلابی و مذهبی است و تعصبی ویژه روی موضوعات انقلابی دارد و ناراحت و بعضا عصبانی می‌شود از اینکه یک نفر حتی به اندازه ارزنی از انقلاب، نظام، دولت و عوامل حکومت انتقاد کند. پدر جانباز اعصاب از دوران جنگ است. پدر به برخی از مسائل، همانند دزدی ها و اختلاص ها معترض است و دل نگران. پسر بزرگ خانواده فردی است که تا پدر را می‌بیند عقده دلش را می‌گشاید و با پدرش درد دل می‌کند و امیدوار است که پدرش با او همراهی کرده و پاسخی به او بدهد. در بعضی از مواقع این عقده گشایی و این درد دل به مباحثه پدر پسری تبدیل می‌شود. پسر بزرگ سؤالاتی را مطرح می‌کند: (چرا با وجود اینکه روی زر و نقره خوابیده ایم فقر در بعضی خیابانها به وضوح نمایان است؟ چرا نخبگان باید از وطن شان فراری باشند؟ چرا حکومت با معترضان اینگونه رفتار می‌کند؟ چرا رهبری درباره آن موضوع چنین نظری داده اند؟) و از این قبیل چرا ها... هر گاه بحثی پیش می‌آید، پدر، دو حرف را نصیحت وار به پسر بزرگ می‌زند: ۱. تو غربگرا و تحت تأثیر فضای مجازی هستی. ۲. تو آب به آسیاب دشمن می‌ریزی و نگاهت به بیرون از وطن است. و پسر بزرگ هربار می‌خواهد بگوید من درست است که معترضم ولی اصلا اینگونه که شما می‌گویید نیستم. من می‌خواهم ایران پیشرفت کند ولی حسم این است که این «چرا های» در ذهن من اختلال اساسی کشور است که باید به آن پاسخ داده شود. و پسر کوچک خانواده فردی انقلابی و مذهبی است و در عین حال به مسائل کشور در یکسری از موارد معترض است. پسر کوچک این روحیه را در خود احساس کرده است که می‌تواند بیان مشترکی باشد بین پدر و پسر بزرگ تا بتوانند حرف یکدیگر را متوجه بشوند و از قضاوت های نادرست ذهنی جلوگیری بکنند. روزی سر این مباحث باز می‌شود و دوباره پدر می‌گوید: تو نگاهت به خارج است و تحت تأثیر غرب هستی. و به پسر بزرگ اجازه سخن گفتن را نمی‌دهد. پسر بزرگ در ذهنش می‌خواهد بگوید که: «نه! من غرب زده نیستم. من از غرب بیزارم!» ولی باز پدر اصرار دارد که «خیر! تو همانی که من می‌گویم.» در این حین پسر کوچک که ۷ یا ۸ سالی از پسر بزرگ، کوچکتر بود لب به سخن می‌گشاید برای تبیین یک موضوع: «پدر! برادر بزرگم با اصل نظام مخالف نیست بلکه با یکسری از افعال مسئولین مخالفت دارد. به قول آیت الله مصباح یزدی: انتقاد به این ارگان و آن دولت، تضعیف نظام نیست اتفاقا خیلی هم برادرم انقلابی است. او با اغتشاش مخالف است ولی معترض است». پسر بزرگ حرف برادر کوچکترش را تأیید می‌کند و می‌گوید: «آری! این همان حرف من است». پدر دوباره می‌گوید: «نه حرف تو این نیست. تو نگاهت به سمت بیرون است که به رهبری انتقاد می‌کنی. رهبر ما بهترین رهبر جهان است نباید درباره او بگویی که چرا فلان نظر را داده. او مصلحت اندیش است و می‌داند که چکار می‌کند». پسر بزرگ می‌گوید: «پدر گفتم من اصلا طرفدار اغتشاش و کشتن پلیس و تضعیف امنیت ملی نیستم.» و پدر باز می‌گوید: «در حرف های تو معلوم است که طرفدار اغتشاشات هستی». پسر کوچک دوباره وارد می‌شود و خیلی شمرده شمرده می‌گوید: «دانش جویان در حضور رهبری از او انتقاد می‌کنند و ایشان سراپا گوشند و گوش. و بعد اینکه ما ۲ گروه معترض داریم: گروهی که نسبت به اوضاع کشور بیمناک اند و دوست دارند وضع درست شود ولی معترض اند و گروه دوم حدشان را رد کرده اند و به اغتشاشگر تبدیل شده اند. خود من، برادر بزرگم هم از این دسته اولیم. ما نظام را قبول داریم ولی معتقدیم باید در فلان قانون، فلان مسئول و... تغییر ایجاد شود». پدر می‌گوید:« اگر حرفتان نتیجه ای ندارد آن‌را نزنید و حرفتان هیچ نتیجه ای ندارد پس اعتراضتان باطل است». و به پسر بزرگتر که در چشمانش اشک حلقه زده می‌گوید: «اگر جنبه بحث را نداری خب بحث نکن. من هم جنبه اش را ندارم و زود عصبی می‌شوم و راهت را سد می‌کنم!». پسر کوچکتر وارد سخن می‌شود و می‌گوید: «الان برادر بزرگم اقرار می‌کند که مدافع نظام و مخالف اغتشاش است. چرا دارید به او می قبولانید که تو غربزده ای، تو فلانی و...؟ او خودش می‌گوید که من، این نیستم!!». پدر می‌گوید: «الان او اینگونه شده، قبلا حرفهایش مدافع اغتشاشات بود». پسر بزرگ می‌گوید: «پدر من! من می‌خواهم این مشکل بین مان حل شود، من که هیچگاه قسم نمی‌خورم می‌گویم که والله من آنگونه که شما فکر می‌کنید نیستم». ولی پدر راضی نمیشود و میگوید:« تو خودت را اثبات باید بکنی و اثباتت هم اینگونه است که دیگر این بحث ها را نکنی». پدر حرفهای پسر کوچک را قبول می‌کرد ولی با حرف های پسر بزرگش مخالف بود نمی‌دانم چرا! همین باعث شد که پسر بزرگ بگوید: «آری همین حرف من را برادر کوچکم زد منتها با لحنی دیگر». ولی پدر معتقد است که این حرف همان حرف نیست. خلاصه که پسر کوچک که روی حرف زدن زیادی هم جلوی دو بزرگتر نداشت باز سخن می‌گفت که: «نباید به فردی بگوییم که تو شخصیت آمریکایی داری، این انقلاب انتهایش می‌رسد به انقلاب امام زمان علیه السلام، اگر یک نفر را از این قافله دور کردیم یعنی یک سرباز را از لشکر امام زمان علیه السلام بیرون کشیده ایم. بعد پدر می‌گوید: «خودت نگاه کن! آیا با این حرفها، برادر بزرگت یار امام زمان علیه السلام است؟». در دل پسر کوچک این مسئله مانند سیر و سرکه می‌جوشید که: «نکند با حرف پدر، برادر بزرگم مأیوس شود؟، بر ضد انقلاب شود؟ » و پس از آن گفت: «از روی ظاهر نمی‌شود انسانها را مقایسه کرد، شاید شخصی وارد اینجا شود که از نظر ظاهری خیلی بد باشد ولی در رابطه اش با خدا از منی که ادعای انقلابی دارم، خیلی خیلی بهتر و خوبتر باشد و بعد این شعر را برای برادر بزرگتر خواند: هر که در این راه مقرب تر است... جام بلا بیشترش می‌دهند...». چون معتقد بود که خودش شخصیتی است که می‌گوید انقلابی است و همه حرف او را باور می‌کنند ولی برادرش انقلابی است و پدر که مهم ترین سرمایه پسر است او را باور ندارد و همین امر باعث شده که برادر بزرگتر سختی بیشتری را متحمل شود. مهمانی با روبوسی تمام می‌شود و همه به زندگانی خویش می‌رسند. اما اصل کار اینجاست: توصیه جنابعالی به شخصیت های داستان چیست؟{شخصیت های داستان فرضی اند} توصیه تان به پدر، توصیه تان به پسر بزرگ و توصیه تان به پسر کوچک. با تشکر از وقتی که گذاشتید 🌹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده به مطلب خوبی پرداخته‌اید. اگر هم به گفته جنابعالی شخصیت‌های مطرح‌شده فرضی هم باشند، بسیار واقعی هستند و موجب تفکر نسبت به افراد مختلف جامعه می‌گردد تا به افراد و افکارشان فکر کنیم و خیلی خودِ آن‌ها را نفی ننماییم. اگر پدر، پدری است دلسوز و با سوابق خوب انقلابی؛ ولی به هر حال همچنان در جهان و تاریخ خودشان مانده‌اند و هرگونه حضور در جهان‌های انسان‌های دیگر که جهان خودشان نباشد را نفی می‌کند؛ در حالی‌که پسر بزرگ متوجه جهان بزرگ‌تری می‌باشد و باید همان انقلاب اسلامی را که پدرش برای آن فداکاری کرده است را، در جهانی گسترده‌تر حاضر کند و با عقل بشر جدید آن را قابل فهم نماید. نام این تفاوت را نباید گسست نسل‌ها قلمداد کرد. این نوعی غفلت از حضور تاریخی است. و پدر از این نحوه حضور بهره کافی ندارد، هرچند در تاریخ خود بسیار جانانه در صحنه بوده است. برادر کوچک که از یک طرف رابطه عاطفی خود را با پدر حفظ کرده و در درک سخنان برادرش هم هوشیاری دارد و در جریان روح اغتشاشات و اعتراضات نیز هست، شخصیتی است که می‌داند راهی که در پیش است راه عبور از نظام نیست، ولی تسلیم هر آنچه مسئولان می‌گویند و یا عمل می‌کنند هم، نمی‌باشد و در نتیجه متوجه می‌باشد به تعبیر مقام معظم رهبری باید با روحیه مطالبه‌گری کار را جلو برد. در این که رهبر معظم انقلاب انسانی فوق‌العاده حکیم و هوشیار هستند، حرفی نیست و پدر این را به خوبی تجربه کرده. ولی پرسش‌گری از رهبری نه‌تنها بی‌حرمتی به ایشان نخواهد بود، بلکه موجب می‌گردد تا اتفاقاً حکمت و هوشیاری ایشان در امور بیش از پیش روشن گردد. موفق باشید

 

34256
متن پرسش

سلام استاد وقت بخیر. سوالی مطرح شد، با این مضمون که تا کی پای این انقلاب خواهید ماند، پاسخی ارائه دادین و شرایط سقیفه را مثال زدین ماها که تا حدودی تکلیف خودمان را می دانیم و راهمان عوض شده است، البته امید اصلاح داریم ولی دیگر نه اینکه چشم بر مفاسد ببندیم و خودمان را کور و کر کنیم، علاقه ای هم به طرفداری شما از نظام یا مخالفتتان نداریم، به هرحال حساب کار شما را ماها نخواهیم داد، و اگر ما را در مسیر اشتباهی بیاندازید، شما توان پاسخگویی به عملکرد ما را در روز قیامت نخواهید داشت، (این دوره هیچ علاقه ای به شرکت در انتخابات نداشتم ولی نظر شما را بر نظر و تشخیص خودم ترجیح دادم) سوال اول: تا کی پای آقای خامنه ای خواهید ماند؟ سوال دوم از شما: واقعا تغییر موضع پیشکش، در چه موقعی از قسمتی از عملکرد نظام انتقاد خواهید کرد (انتقاد از اصل بدنه حاکمیت) دقت شود پرسش من این نبود که با همان معیاری که عملکرد دشمن و بیگانه را می سنجید با همون معیار عملکرد نظام را بسنجید، سوال این بود که یک انتقاد؟ سوال سوم: واقعیت این است مشکل من نه آقای خامنه ایست نه حکومت، من با این وزارت اطلاعات سپاه و خود سپاه که اومده در عرصه اقتصادی و کشور رو امنیتی کرده مخالفم، توضیح: از اصطلاحات مغلوب شده جناح طرفدار حکومت استفاده کردم وگرنه هر کسی می داند حمایت از یک شخص، سازمان، کشور و غیره به معنای پوشاندن گندکاری آن و زیبا جلوه دادن زشتیهای آنان نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله از سر تفکر سخن گفته‌اید. در این شرایط هرچه عمیق‌تر رخدادها و مشکلات را مدّ نظر آوریم و به آن‌ها فکر کنیم، به همان اندازه اندیشمندانه با پدیده‌ها روبه‌رو می‌شویم. در این رابطه نظر به کلیت نظام و حضور تاریخی آن داریم که در مقابل استکبار است و استکبار نیز بر همین مبنا با نظام اسلامی مقابله می‌کند و رهبر معظم انقلاب در چنین جایگاهی نسبت به حفظ کلیت نظام در مقابل فتنه‌ها بسیار موفق بوده‌اند در آن حدّ که توانستند انقلاب اسلامی را از جریان‌های فکریِ آقای هاشمی و آقای روحانی عبور دهند. و حتماً متوجه هستید که از بیانیه گام دوم به بعد، مکرر متذکر بازبینی کوتاهی‌ها داشته‌اند. عمده آن است که آیا شرایط تاریخی ما و فرهنگ دینی ما، اگر مردم راهی جز اصلاح در بستر حفظ جمهوری اسلامی را مطالبه کنند تا با هر قدمی و تلاشی به جلو بیایند، درست است؟ کاری که دولت آقای رئیسی در حال انجام آن است و یا بحث در نفی کلی نظام اسلامی باشد تا ایران به عنوان کشوری که با قامت افراشته و سابقه فرهنگی‌اش در این منطقه موجب نشان‌دادن بی‌ریشه‌گی کشورهای قبیله‌ای اطراف ما نباشد.

در مورد مخالفت‌هایی که امثال جنابعالی دارید، شاید در بعضی موارد امثال بنده نیز همان مخالفت‌ها را داشته باشم. ولی با ادامه انقلاب و جمهوری اسلامی به سوی اهدافی که در ذات خود دارد می‌توان از این مشکلات و تنگناها عبور کنیم و این به جهت ذات انقلاب است و در همین رابطه حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» مکرر می‌فرمودند ما هنوز در ابتدای راه هستیم.

34254
متن پرسش

سلام علیکم وقتتون بخیر: چند سالیست مباحث شما را دنبال می‌کنم متاسفانه خیلی احساس پوچی می‌کنم. نه می‌توانم از دنیا دل برگیرم نه از نظر اخروی به وظایفم عمل کرده ام، خیلی احساس بدی دارم، به نظرتون چه کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید این امر را طبیعی قلمداد کرد از آن جهت که به گفته جناب مولوی: «ای برادر عقل یک دم با خود آر / دَم به دَم در تو خزان است و بهار». امیدوار باشید که با حضور هرچه بیشتر در تاریخی که انقلاب اسلامی به نور توحید به ظهور آمده است، شعف و شوری سراغ‌تان آید که آن را در شخصیت رهبر معظم انقلاب و امیدواری ایشان به مدد الهی می‌یابید. هنر ما در شکیبائی و صبری است که در متن دینداری باید پیشه کنیم، زیرا «پرده‌های دیده را داروی صبر / هم بسوزد هم نماید شرح صدر». موفق باشید     

34252
متن پرسش

سلام استاد عزیز: ۱. راز شهادت اولیاء الله (شهدا) در چیست؟ آیا چیزی جز عمل به انجام وظیفه در هر جایی که حضور دارند می‌باشد؟ ۲. در این تاریخ چه باید کرد تا مرگ ما شهادت باشد؟ (اخلاص قلبی نسبت با ولایت - جهادی و شهید گونه زندگی کردن و... به راستی چه باید کرد؟ ۳. به نظر شما اصلی ترین ویژگی برای کسب شهادت در این تاریخ در چیست؟ لطفا کمی توضیح دهید‌. انسان احساس عقب ماندگی عجیبی از شهدا دارد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راز شهید و شهادت بسی بالاتر از آن است که جز شهدا بتوانند از آن سخن بگویند. همین اندازه می‌دانم که اینان در دلِ تاریخی که توسط پیامبران و اولیای الهی آغاز می‌شود، متوجه عمق آن تاریخ و وجوه توحیدی آن می‌گردند و آینده آن تاریخ را درک می‌کنند و می‌یابند چه اندازه زیبا است که در همه این تاریخ حاضر گردند، و لذا است که ابداً راضی نمی‌شوند به مرگ طبیعی از دنیا بروند. آری! می‌خواهند قصه آن‌ها قصه‌ای باشد که رهبر معظم انقلاب در موردش فرمودند: «درباره‌ی شهیدان، در دو جای قرآن تصریح شده که شهیدان مرده نیستند، زنده‌اند؛ این دیگر با صراحت است. یکی در سوره‌ بقره است: «وَ لا تَقولوا لِمَن یُقتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ اَمواتٌ بَل اَحیاء»؛ به اینهایی که در راه خدا کشته می‌شوند مرده نگویید، اینها زنده‌اند. دیگر از این واضح‌تر، روشن‌تر؟ یکی هم در سوره‌ی آل‌عمران: «وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ اَمواتًا بَل اَحیاء»؛ تصریح شده. حالا اینکه حیات شهدا چگونه حیاتی است، یک بحث دیگری است؛ یقیناً متفاوت است با حیات زندگی مادّی ما و متفاوت است با حیات برزخی‌ای که خیلی از افراد دیگر هم در برزخ روحشان فعّال است و زنده است به یک معنا؛ این هم نیست؛ یک چیز سوّمی است و به هر حال یک حقیقت مهمّی است که قرآن به آن تصریح می‌کند.»

موفق باشید                 

34251
متن پرسش

با عرض سلام و احترام: بنده یک جلد کتاب پیمانه و دانه که به شرح داستان های مثنوی می‌پردازد جهت هدیه دادن به شخصی تهیه کردم. بعد از مطالعه بخشی از کتاب متوجه شدم مولانا داستان‌هایی در مدح خلیفه اول و دوم دارد. سوال من این است که آیا اشکالی ندارد که این کتاب را هدیه بدهم؟ نگرانی من بیشتر از این جهت است که شخص مذکور مطالعات دینی عمیقی ندارد و ممکن است با این کتاب در عقاید او خللی وارد شود. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که جناب مولوی طوری سخن می‌گوید که به گفته آیت الله حسینی طهرانی، از نظر عقیدتی، شیعه است، هرچند از نظر فقهی به فقه حنفی مقیّد است؛ بعید است دنبال‌کردن تفکر مولوی با توجه به ارادت بیکرانه‌ای که به حضرت علی «علیه‌السلام» دارد، مشکلی پیش بیاید. موفق باشید

34248
متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: یه زمانی فقط سیاست مداران جبهه‌ی استکبار با انقلاب و نظام دشمنی می‌کردند اما الان خیلی عجیبه مثلا می‌بینیم حتی کسانی که سیاست مدار یا سرمایه داران بزرگ نیستند دارند با نظام دشمنی می‌کنند اون هم چه کسانی؟ مثلا بازیگران فیلم های پورن یا سلبریتی هایی در خارج که زندگی های شخصیشون لجنه. انگار که تمام جنود شیطان در حال مقابله با نظام و انقلاب هستند و چقدر احمقند چون آنهایی که به اسم دین با انقلاب جنگیدند رفتند توی زباله‌دان تاریخ اینها که کف روی آب هستند. هرچه می‌گذرد بر من ثابت می‌شود تنها با سوار شدن بر کشتی انقلاب و توجه به فرامین حضرت روح‌الله و حضرت آقا نجات خواهیم یافت. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً این ملاک بسیار خوبی است جهت درک حقّانیتِ نظام اسلامی که دشمنان آن از فاسدترین و باطل‌ترین انسان‌های روزگارند. باید به آن‌ها به جهت انتخاب رئیس جمهوری این‌چنین مردمی یعنی مریم رجوی تبریک گفت که با رأی اکثریت مردم، آمریکا برای آن‌‌ها او را انتخاب کرد تا شعار «زن- زندگی- آزادی» به کامل‌ترین شکلش محقق شود!!!! تبریک به همه اغتشاش‌گران که در بستر انتخابی این‌چنین آزاد، توانستند به چنین موفقیتی برسند و هر نوع دیکتاتوری را زیر پا بگذارند. تبریک به رسانه‌هایی مثل اینترنشنال که چنین رئیس جمهور مردمی را برای مردم ایران انتخاب کردند!!!!! تبریک به روشنفکران غرب‌زده و خواص ساکتی که این اغتشاشات را انقلابی ملی نام‌گذاری کردند و در خطاب به جمهوری اسلامی گفتند جمهوری اسلامی، دیگر مردم را از دست داده‌اید!!!!  آری! تبریک به آن‌هایی که حضور مردم ما را نه در ۱۳ آبان دیدند و نه آن‌ها را مردم حساب کردند و نه مردم ما را در تشییع پیکر پاک شهدای اغتشاشات اخیر!!! آیا زمان آن نرسیده است که جوانان فریب‌خورده ما به خود آیند که اگر هم اعتراض و مطالبه‌ای هست، باید در بستر همین انقلاب و با حضور اسلام ذیل ولایت فقیه صورت گیرد؟ این است گفتگوی ما با جوانان‌مان. موفق باشید  

34241
متن پرسش

سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده‌: علت امید رهبری به اینده چیست؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ایمان به سنت پیروزی حق بر باطل. عرایضی تحت عنوان راهی برای حضور در جهان خدا» شده است. خوب است به صوت آن جلسه رجوع فرمایید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/sound/1046#sound-row-4379

34239
متن پرسش

سلام و عرض ادب و احترام: لطفا نقش و تأثیر شهید سلیمانی را در شکوفایی و بیداری فطرت های انسانی با توجه به شرافت و کرامت ذاتی انسان ها بیان بفرمایید. آیا تاثیری بر سازماندهی و جهت دهی ظرفیت های مردمی دارد؟ چگونه؟ عرفان عملی و معنویت حماسی به عنوان گوهر ادیان هستند؛ نقش شهید سلیمانی به عنوان یک انسان وارسته در عرفان عملی، و با توجه به تلفیق حماسه و عرفان در وجود ایشان، در وحدت بین اقلیت های دینی در کشور و پیروان ادیان در دنیا چگونه است؟ لطفا براساس فلسفه صدرایی و معرفت فلسفی اسلامی به این سوالات پاسخ بدهید. لطفا منابع فلسفی و عرفانی را که در فهم عمیق تر این مسائل کمک می کنند را معرفی کنید که ان‌شاءالله طی پژوهشی به نتایج عمیق در این مسائل برسم. متشکرم از شما و دعای گوی شما هستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که بشر جدید ظرفیت آخرالزمانی دارد و طالب حضور در نهایی‌ترین حضور است که آن مأواگزیدن در نظامی است که منوّر به مبانی توحیدی است و مقابله با ظلمانی‌ترین جبهه؛ شهید حاج قاسم سلیمانی نماد چنین بشری شد و هر اندازه انسان‌ها در چنین حضوری حاضر شوند، بیشتر احساس می‌کنند در نزد خود هستند. موفق باشید

34237
متن پرسش

سلام و عرض احترام خدمت استاد گرامی. مسئله ای که دارم این است که اساسا کودکی چیست؟ چه ویژگی هایی دارد؟ به چه انسانی کودک می‌گويند؟ کودکی تاریخی چیست؟ و بشر در چه مرحله ای از تمدن خود کودک بوده و الان در چه مرحله ای قرار دارد؟ بنده فکر می‌کنم امروز، بشر در نوجوانی قرار دارد چرا که او به دنبال هویت گمشده و حقیقی خود می گردد. زیرا با پشت سر گذاشتن دوران مدرن، و نرسیدن به مطلوب خویش؛ امروز به دنبال چیزی اصیل است. و در شرایط و روزگاری به سر می برد که اگر بهترین برنامه مادی و معنوی و اخلاقی را به روشی درست به او عرضه کنیم، عقل بشر امروز با آغوش باز آن را می پذیرد. و این شرایط روحیِ بشرِ امروزِ تاریخ، ویژگی های دوران نوجوانی یک فرد انسانی را به ذهن می آورد. و سوال بعدی اینکه آیا روزگاری بوده که بشر کاملا کودک بوده باشد؟ و در برخورد با پرسش های بنیادین خود، عقل به جایی نبرد و سرگرم امور لغو و بازیچه باشد؟ به نظر می رسد دوران کودکی بشر همان زمانی بود که عالم را اساطیری تفسیر می‌کرد و تلقی انسان انگارانه ای از خدایان داشت، و سرگرم داستان ها و افسانه ها بود. لطفا نظر خود را بیان بفرمایید‌‌. حال پرسش اساسی تر، نقش و جایگاه و اهمیت کودکی در نگاه اسلام، شیوه مواجهه با کودک، و انتخاب یک رویکرد تربیتی و فکری است. نقش تفکر در شکل گیری و ماندگاری تمدن ها چیست؟ تفکر در افق تمدن نوین اسلامی چه جایگاهی دارد؟ در باب مفهوم کودکی در تمدن نوین اسلامی، حرف بزنید. چگونه می‌توان بشر امروز را در تعقل ورزی اش یاری کرد تا از گذرگاه های حساس عمر تاریخی اش به سلامت گذر کند؟ لطفا به سوال های بنده به قدر فرصت تان توضیح بدهید و البته مشتاق معرفی منابع هستم، از تفاسیرقرآن و آیات مرتبط، منابع فلسفی و مقالات، و آثار خودتان هرچه که اندکی مرتبط هستند را لطفا به بنده معرفی کنید. ان‌شاءالله قصد دارم به صورت یک مقاله پژوهشی بر روی این مسائل کار کنم. سپاسگزار و دعاگوی تان هستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از آن جهت که حتی تا قبل از حضرت نوح «علیه‌السلام» شریعت به معنایی که بشر با آداب خاص شرعی خود را بپروراند؛ نبوده، و بیشتر با همان کشش‌های روحانی خود نسبتی با خداوند داشته؛ می‌توان گفت مانند کودکی انسان در واقع با امور درونی خود به‌سر می‌برده و در همین راستا می‌توان گفت هر اندازه انسان‌ها بر مبنای قواعد و به تعبیر علامه طباطبایی اعتباریات زندگی را مدیریت کنند و آن اعتباریات مبتنی بر نفس‌الأمر و احکام الهی باشد؛ بشر از کودکی خود به سوی بلوغش قدم برداشته. و این‌جا است که باید پذیرفت اگر انسان‌ها در این دوران همچنان از شریعت و قواعد عقلانی زندگی فاصله بگیرند، به همان اندازه در کودکیِ دوران خود هستند و برعکس، هر اندازه در افق توحیدی تاریخی که در آن حاضرند خود را جستجو کنند، به بلوغ خود رسیده و آینده‌داری برایشان معنا دارد. عرایضی تحت عنوان «سنت سقوط تمدن‌ها از نظر قرآن در المیزان» https://lobolmizan.ir/leaflet/368?mark=%D8%B3%D9%82%D9%88%D8%B7  شده است. که می‌توانید در سایت «لب المیزان» جزوه آن را مطالعه فرمایید. کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و کتاب «انقلاب اسلامی؛ طلوع جهان بین دو جهان» و مباحث «رابطه مردمی‌بودن نظام اسلامی و آزادی» در این مورد می‌تواند راه‌گشا باشد، إن‌شاءالله. موفق باشید

34235
متن پرسش

🔻پاسخی ترسناک ...جلساتی دارد و شاگردانی. مدهوش ابن عربی است و واله ملاصدرا. تفسیر المیزان تدریس می کند و با هایدگر مبانی تمدن غرب را به چالش می کشد! با این همه مشغله اما در سایتش به پرسش های گوناگون نیز پاسخ بعضاً مبسوط می دهد. در یکی از این پرسش و پاسخها فردی با بیان نظر خودش جویای نظر او در رابطه با قتل کیان پیر فلک شده است؛ پاسخی که او می دهد حقیقتا ترسناک است، او سوال کننده را به تأمل پیرامون قاعده فقهی تَتَرُّس حواله می‌دهد و می گوید چاره ای نداریم که واقع بین باشیم و در مواقعی چندین بی‌گناه را بکشیم برای اینکه با کفار مقابله کنیم! عصاره فضائل این استاد همه فن حریف با انبانی پر از عرفان و حکمت و فلسفه و غرب اندیشی، شده است توجیه جنایت با قاعده فقهی تترّس! کسانی چون او آنقدر در مبانی خودساخته خویش غرق شده اند و از درک عرفی مسائل، عقیم که شاید فقط فریاد "علیکم بدین العجائز" بتواند آنها را متنبه سازد!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید بحث در این بود که اگر بر فرض نیروهای امنیتی هیچ چاره‌ای برای دفع خطری که جامعه را تهدید می‌کند، نداشته باشند؛ قاعده تترّس قابل اجرا است. ولی در مورد مرحوم کیان پیرفلک، اساساً موضوع این‌طور نبود بلکه یا باید بپذیریم که همان جریان معاند برای کشته‌سازی او را شهید کردند و یا نیروهای امنیتی به اشتباه به گمان آن‌که همان معاندین هستند که به سوی آن‌ها در حرکتند، به ماشین آن‌ها تیراندازی کردند. آیا مطابق سؤالِ سؤال‌کننده که آن جواب به ایشان داده شد باید نتیجه بگیریم که مثلاً نیروهای امنیتی دست‌شان به خون بی‌گناهی آلوده است؟ و یا چاره‌ای نبوده است در آن حدّ که حتی برای حفظ نظام اسلامی تا اجرای قاعده تترّس، جا دارد که حافظان نظام عمل کنند و نام عمل آن‌ها را آلوده‌بودن خون‌شان به دست بی‌گناه نمی‌گذاریم.

اصل موضوع، مطلبی است که مرحوم شهید مطهری در کتاب جاذبه و دافعه علی (علیه السلام) آورده‌اند و در آن کتاب می‌فرمایند: در فقه اسلامی ، در کتاب الجهاد ، مسئله‌ای است تحت عنوان " تترس‌ کفار به مسلمین " . مسئله اینست که اگر دشمنان اسلام در حالی که با مسلمین در حال جنگ‌اند عده‌ای از اسرای مسلمان را در مقدم جبهه سپر خویش‌ قرار دهند و خود در پشت این جبهه مشغول فعالیت و پیشروی باشند به طوری‌ که سپاه اسلام اگر بخواهد از خود دفاع کند و یا به آنها حمله کند و جلو پیشروی آنها را بگیرد چاره‌ای نیست جز اینکه برادران مسلمان خود را که‌ سپر واقع شده‌اند نیز به حکم ضرورت از میان بردارد ، یعنی دسترسی به دشمن‌ ستیزه گر و مهاجم امکان پذیر نیست جز با کشتن مسلمانان ، در اینجا قتل‌ مسلم به خاطر مصالح عالیه اسلام و به خاطر حفظ جان بقیه مسلمین در قانون‌ اسلام تجویز شده است . آنها نیز در حقیقت سرباز اسلامند و در راه خدا شهید شده‌اند منتها باید خونبهای آنان را به بازماندگانشان از بودجه اسلامی‌ بپردازند [1] و این تنها از خصائص فقه سلامی نیست بلکه در قوانین نظامی و جنگی جهان یک قانون مسلم است که‌ اگر دشمن خواست از نیروهای داخلی استفاده کند آن نیرو را نابود می‌کنند تا به دشمن دست یابند و وی را به عقب برانند . (جاذبه و دافعه علی: مطهری، مرتضی، جلد : 1  صفحه : 116)

[1] لمعه ، ج 1 ، کتاب الجهاد ، فصل اول ، و شرایع ، کتاب الجهاد

موفق باشید

34218
متن پرسش

سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: استاد بنده طلبه هستم و خودم را در آینده در کسوت یک فرد ذوابعاد می بینم. فردی که بتونه مسائل رو از چند وجه ببینه و بررسی کنه. توی بررسی که از اساتید انقلابی کردم متوجه شدم جناب عالی و استاد رائفی پور و حاج آقای پناهیان و استاد حسن عباسی و آیت الله مصباح و شهید مطهری و عین صاد و از همه مهم تر رهبری و امام خمینی، همون اشخاصی هستند که من می پسندم و دوست دارم شاگردی این بزرگواران رو بکنم. حالا سه تا موضوع پیش آمده . ۱. آیا این طور مطالعه صحیح هست؟ این همه استاد و این همه کتاب و سخنرانی؟ ۲. اگر صحیح هست چه طوری شروع کنم؟ از کجا شروع کنم؟ هر کدام از این بزرگواران توی آثارشان سیر مطالعاتی دارن. باید سیر مطالعاتی همشون رو شروع کنم؟ البته همه ی این ها جدا از دروس حوزه و یادگیری زبان خارجی هست. ۳. آیا برای ذو ابعاد شدن و مطالعات میان رشته ای داشتن این کارهایی که می خوام بکنم کافی هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید جنابعالی که بحمدلله در کسوت طلبه می‌باشید اگر خود را با مبانی قرآنی و روایی، ذیل حضرت امام و رهبر انقلاب حاضر کنید، خودتان شخصیتی خواهید شد برای تحلیل و تبیین هرچه بیشتر آنچه به عنوان عطای الهی به بشر امروز شده است به نام انقلاب اسلامی. موفق باشید

34216
متن پرسش

سلام و احترام خدمت استاد عزیزم: ٣ سؤال اساسی و حیاتی؛ ۱. به نظر بنده بهترین انسان در تراز انقلاب اسلامی، انسانی است سالک، حکیم و متفکر و در عین حال دارای مدیریتی کلان و اجرائی در نظام اسلامی، که بتواند برنامه ها و طرح های الهی الهام شده بر قلب خویش را در نظامات سیاسی، فرهنگی، حقوقی و اقتصادی پیاده و نهادينه نماید. آیا چنین دیدگاهی صحیح و دقیق است!؟!؟ ۲. بنظر می آید آن نسل جوانی که رهبر معظم انقلاب اسلامی به آن امید بسته اند برای تحقق تمدن اسلامی، در عین اندک بودن، اما شدیدا مورد عنایت خدا هستند و خداوند متعال «علايق، استعداد و توانمندی هایی» بر وجود آنان نهاده که هر کدام زمینه ساز و عامل عبور از بحران ها و موانع انقلاب در حوزه های مختلف خواهند بود! آیا چنین نگاهی دقیق است!؟ ۳. در مورد عنایت و تربیت خداوند متعال جهت تحقق اراده خویش در تاریخ معاصر توسط انسان انقلابی امروز، بستگی به طلب و ظرفیت آن انسان دارد؛ بدان معنا که هر چقدر طلب انسان برای تأثیر گذاری در تاریخ و جامعه بیشتر باشد، خداوند رب العالمین هم متناسب با آن طلب و اثرگذاری هدایت آن فرد را برعهده می گیرد؛ به طور مثال طلب حاج قاسم سلیمانی با رهبر انقلاب اسلامی متفاوت بوده و طبعا اثر گذاری آنان در تحقق آرمان های اسلام هم متفاوت خواهد بود (یعنی رهبر معظم انقلاب موثر تر از حاج قاسم سلیمانی بودند). آیا چنین دیدگاهی صحیح هست!؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! از آن جهت که ما یکی از صفات ائمه «علیهم‌السلام» را در زیارت جامعه «وَ ساسَةَ الْعِبَادِ» یعنی بندگانی که سیاستمدار می‌باشند. مسلّم است که آن سیاست از دیانت جدایی ندارد. ۲. در همین رابطه بحث «انعم الله علیهم» را در آیه 69 سوره نساء مطرح می‌کند که می‌فرماید: « وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ۚ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا» به این معنا که آری! خداوند عملاً آن‌ها را تربیت می‌کند برای اموری خاص. به همان معنایی که در مناجات شعبانیه از خدا می‌خواهیم: «الهی انظر إلی نظر من نادیته فاجابک و استعملته بمعونتک فاطاعک» به این معنا که او ما را مدد برساند که به اطاعت او مفتخر شویم. ۳. مسلماً خداوند رهبر معظم انقلاب را برای چنین کار بزرگی ذیل تربیت خاص خود پرورانده است و در همین رابطه از حضرت رضا «علیه‌السلام» داریم که حضرت مي‌فرمايند: «إِنَّ‌ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده‌اي از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سينه‌ي او را گشاده مي‌گرداند. تا در مديريت خود کوچک‌ترين لغزشي نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا مي‌شود که در جواب‌گويي به هيچ نيازي در نمي‌ماند و غير از صواب از او نخواهي يافت و به خوبي مصلحت مردم را در نظر مي‌گيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأييد الهي است. شرح صدري که در روايت فوق به آن اشاره دارد کاملاً در حضرت امام خامنه‌ای به چشم مي‌خورد. و این‌جا است که به خوبی متوجه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی خواهیم شد به عنوان عطای الهی به بشر امروز. موفق باشید   

[1] - تحف العقول،ص443

نمایش چاپی