بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان نظری

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22464
متن پرسش
سلام استاد: فرمودید خدا به عقل گفت برگرد برگشت، بنده این حدیث را اینگونه می فهمم که وجود عقل عین برگشت به حق است به عنوان اول مخلوق. سوالی که برایم پیش می آید این است که در بحث عرفان نظری می گویند که سقف صعودی انسان تا احدیت که شان الهی است می باشد یعنی از عقل اول بالاتر می رود حدیثم که فرمود ادبر و عقل برگشت این برگشت یعنی عقل از اول نظر به حق دارد و فانی در حق است هر چند در مقام تعین پیامبر (ص) این نظر به حق را در شخص خود به فعلیت در آورد. لطفا توضیح دهید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. عرایضی در شرح کتاب «مصباح الهدایه» از حضرت امام در این رابطه شده است. موفق باشید

22430
متن پرسش
سلام استاد: در کتاب مبانی عرفان نظری سید یدالله یزدانپناه صفحه ی ۵۸۸ در مورد انسان کامل آمده که مقام انسان کامل تا سقف تعین اول یا همان مقام اسم احد می باشد و عقل اول نازلترین مقام انسان کامل است در حالی که در بحثهای جنابعالی فرمودید بالاترین مخلوق همان عقل اول است که بالاتر از آن خدا مخلوقی خلق نکرده که همان حقیقت نوری اهل بیت است واحدیت و واحدیت جزئ صعق ربوبی است و ربطی به مخلوقیت ندارد. بنده اینگونه متوجه می شوم در جمع بحث جنابعالی و کتاب استاد یزدانپناه که در سیر نزولی اولین مخلوق عقل است و همین مخلوق در سیر صعودی تا فنای ذاتی یا همان مقام اسم احد راه دارد و این با تجلی احدی در قیامت هم می خواند که با این تجلی همه در فزع می روند الا اول مخلوق که عقل است در تعین اهل بیت چرا که آنها همین الآن در تجلی ذاتی احدی حق واقعند لطفا" توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید با نظر به روایتی که اولین مخلوق را از یک طرف عقل، و از طرف دیگر نورِ محمدی «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌شناساند؛ باید مقام احدیت را مقامِ باطن نور محمدی دانست. چیزی که ظاهراً از کتاب « مصباح الولایه » حضرت امام برمی‌آید. موفق باشید

22431
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: شما در بحث «مصباح الهدایه» امام فرمودید ملائکه مخلوق خدا نیستند بلکه شان حقند، از طرفی هم مخلوق اول شان حق نیست، پس مثلا جبرائیل از ناحیه صعق ربوبی بر پیامبر نازل می شود نه از ناحیه ی روح اعظم که اول مخلوق است. لطفا اگه مقدور است مطلب را کمی برام روشن کنید. چون در مباحث قبلی فرمودید ملائکه بوسیله ی روح اعظم که خود مخلوق خداست نازل می شوند اگه از ناحیه روح نازل میشن پس شان حق نیستند مخلوقند و در مرتبه ی پایین تر از عقل اول قرار دارند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان معنایی که روحِ اعظم را فوق ملائکه بدانیم، باید روحِ اعظم را از شئون الهی بشناسیم، مگر آن‌که معنایی از روح اعظم به میان آید که مطابق عقل و اولین مخلوق باشد که در آن صورت، بحثِ مخلوقیت آن در میان است. در این موارد باید در متنِ مورد نظر ببینیم که این واژه به کجا اشاره دارد. موفق باشید

22399
متن پرسش
سلام علیکم: بابت پاسخ به سوال ۲۲۳۸۳ کمال تشکر دارم استاد عزیز. اما ما چطور باید سخنان میرزای قمی را تاویل و توجیه کنیم!؟ آیا ایشان در این مساله کوتاهی کرده اند!؟ و چگونه باید این مطلب را هضم کرد که فقها و مراجع تقلید در قم مخالف عرفان هستند!!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده آن بزرگان به جهت تعمق در فقه و مسائل اخلاقی، اساساً متوجه‌ی اشارات عرفا نمی‌شوند. حضرت امام روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در نامه‌ای که تحت عنوان نقطه‌ی عطف به احمدآقا می‌نویسند، در آن‌جا می‌فرمایند: به جان دوست قسم! سخن عرفا همان سخن اولیاء الهی است و اگر آن‌ها را درک نکردی، لااقل انکار نکن». موفق باشید

22247
متن پرسش
با تقدیم سلام و احترام: ۱. اینکه در شرح حال عارفی در تذکره الاولیا آمده که در پوستینش جانور بوده و به این افتخار می کرده آیا این جزو همان رفتارهای قابل تاویل عرفاست یا عطار مقصودی از ذکر این حکایت داشته؟ ۲. پیش نیازهای انسان در عرف عرفان را می شود معرفی بفرمایید؟ ۳. بهتر نیست قبل از شروع اسفار یک دوره شواهد خوانده شود؟ اینطور راحت تر در اسفار جلو نمی رویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علکیم: 1ـ مطمئن باشید که در این موارد باید متوجه بود که «کار نیکان را قیاس از خود مگیر». تنها کسانی معنا و مفهوم آن نوع حرکات را می‌فهمند که در آن وادی وارد شوند و در واقع جناب عطار قصد دارد گزارش آن احوالات را بدهد و این به معنای آن نیست که ما چنین وظایفی داریم یا برای ما این حرکات قابل فهم باشد. وظیفه‌ی ما رعایت دستورات شرعی در این موارد است. 2ـ پیش نیاز های عرفانی همان مبانی معرفتی است که مثلا در جلد هشتم و نهم اسفار می‌توان به آن پرداخت. 3ـ بستگی به استاد دارد که شواهد را می‌تواند مقدمه‌ی اسفار قرار دهد یا از طریق خود اسفار کمک لازم را به مخاطب می‌کند. موفق باشید

22246
متن پرسش
همسفر شهدا: سلام عرض می کنم خدمت استاد طاهرزاده: استاد، تا حالا در زندگی اینطور دچار حیران نشده بودم. تنها راه نجات از سرگردانی ام را مشورت گرفتن از شما دیدم، تا با نصایح شفاف و حکیمانه تون راه درست را بهم نشان بدین ۱. استاد از طرفی دلم خیلی حال و هوای خواندن فلسفه و عرفان دارد هم نظری و هم طی کردن عملی، ولی شدید دچار سرگردانی شدم. از طرفی می بینم افرادی دارند به جامعه خدمت می کنند و حتی به شهادت می رسند مثل شهید حججی، ولی نه فلسفه خواندند، نه عرفان خواندند و نه حتی سیر و سلوک عرفانی اشخاصی مثل علامه حسن زاده را داشتند. و همچنین می بینم افرادی مثل استاد رائفی پور و دکتر حسن عباسی به شدت به انقلاب خدمت می کنند، بدون اینکه فلسفه و عرفان بخوانند؛ یا اینکه سیر و سلوک داشته باشند. و از طرفی می بینم شخصی مثل علامه حسن زاده آملی و شاگردان ایشان هیچ کاری برای انقلاب نمی کنند. نه در مورد برجام، نه در مورد سند 2030 نه در مورد fatf و.... هیچ روشنگری نمی کنند. استاد موندم آیا فلسفه و عرفان بخوانم یا نه؟ ولی به شدت دلم دوست داره. چون خیلی دوست دارم به انقلاب و رهبری خدمت کنم و روشنگری بکنم. می ترسم با خواندن فلسفه و عرفان از این کارها بمانم. یا حتی بی خیال بشم. حالا موندم راه کدام یک درست هست؟ راه علامه حسن زاده آملی یا راه شهید حججی و استاد رائفی پور و دکتر عباسی ها؟ ۲. از طرفی استاد چون متاهل شدم و به شدت دغدغه امور مالی دارم، هر چقدر دوست دارم هجرت کنم و برم به قم تا از اساتید عرفان و فلسفه بهره ببرم دائم ترس از این را دارم که نکند در امور مالی بمانم. به همین دلیل پیش خودم میگم همین اصفهان بمان و کاری به فلسفه و عرفان نداشته باش و بیشتر به کسب و درآمدت بپرداز و تبلیغ در فضای مجازی. ۳. استاد بنده طلبه پایه شش حوزه اصفهان هستم. الانم دارم در فضای مجازی تبلیغ می کنم و حتی مشاوره میدم. مشاوره می دهم ولی فقط با کتاب هایی که خواندم بدون اینکه دوره خاصی بگذرانم یا مدرک داشته باشم به همین دلیل، از پولی که میگیرم، عذاب وجدان دارم و میگم نکنه حرام باشه؟ ۴. نکته دیگه اینکه استاد طلبه هایی را می بینم که تشکیلات راه اندازی کرده اند و دارند به اسم تبلیغ دین مشاوره میدند و تدریس می کنند بدون هیچ تخصصی و مدرکی و کلی دارای شهرت و ثروت شدند، خیلی از نظر ذهن اذیت میشم میگم ببین تو این همه کتاب خوندی و فایده نداشت ولی فلان طلبه الان تشکیلات راه انداخته و کلی پول درمیاره و شهرت داره. استاد خواهش می کنم مفصل و شفاف جواب هر چهارتا سوالم را بدین. بنده تمام کتب شما، آقای صفایی حایری، علامه طهرانی، آیت الله مهدوی، نزدیک صد جلد کتاب در مورد شهدا و کتاب های فراوان دیگه مطالعه کرده ام ولی الان هیچ قدرت تشخیصی برای پیدا کردن راهم ندارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علیکم: 1ـ در این که بتوانید از همین طریق مشاوره کسب در آمد کنید کار خلاف شرعی انجام نداده‌اید و معلوم نیست آن تخصص‌ها بهتر از آن‌چه شما با مطالعات خود به دست آورده‌اید به شما کمک کند.

2ـ نگاه فلسفی اگر به طور صحیح جلو برود، در گذرگاه‌های اصیل، کمک‌های شایانی می‌کند و مسلّم اگر آن عزیزانی که نام بردید از تفکر فلسفی اصیلی برخورداد بودند، مخاطب خود را با عمق و آینده داری بیشتری کمک می‌کردند. با این همه، انسان‌ها ذوق‌های متفاوتی دارند و نباید اگر کسی ذوق فلسفی ندارد، ملامت شود بر این‌که نمی‌تواند فلسفه بخواند. عرفان نیز از همین مقوله است. به این فکر کنید که به ما گفته‌اند «مداد العماء افضل من دماء الشهدا». بالاخره اگر روحیه‌ي عرفانی حضرت امام نبود بسیاری از این حماسه‌ها که در دفاع مقدس به میان آمد معنا پیدا نمی‌کرد تا انجام شود.

3ـ کسب روزی حلال در هر صورت کار ارزشمندی است ولی نباید در کسب آن گرفتار حرص و یا مقایسه با دیگران شد. موفق باشید

22238
متن پرسش
با عرض سلام: ۱. یکی از اساتید در مورد تذکره الولیا می فرمودند که روش عرفای آن مشی ائمه نیست اما به نظر بنده کنار ریاضت شرعی هم ریاضت علمی و هم فرمایشاتشان خوب است نظر حضرتعالی؟ ۲. در مدرسه آوای توحید می خواستیم «رساله الولایه» را با استاد حلوائیان بخوانیم به صورت مجازی یکی از اساتید مخالفت کردندکه بهتر است مبانی ما قوی شود علاوه بر کتب حضرتعالی مشغول خواندن نهایه ام ضمن اینکه بنده با اجازه و تشخیص دکتر کاکایی در کلاس عرفان نظری دکتریشان شرکت داشتم صلاح می دانید ورود پیدا کنم؟ یا کتاب «انسان در عرف عرفان» با تدریس استاد ضیایی؟ ۳. برخی تشکلهای مذهبی خیلی خودشان را قبول دارند هر چه روح سطحی بودن در برنامه ها را تذکر می دهیم فایده ندارد هرچه هم می گوییم از اساتید متخصص در فلسفه و عرفان استفاده کنید علی رغم هزینه رایگان حاضر نمی شوند. آیا ما مجبوریم در چنین محلهایی که واقعا آزار دهنده اند کار کنیم؟ در صورتی که می توانیم مستقلا تفکرات حضرتعالی را دنبال کنیم. همانطور که این کار را کرده ایم و موفق بوده ایم. ۴. اینکه کتابهایی که در کشف و خواب به حقیر داده می شود به سرعت باز نمی شوند ناشی از ضعف بنده است؟ ببخشید مقداری گرفتار یاس شده ام. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. زبان عرفا، زبان خاصی است و نمی‌توان گفت که روش آن‌ها جدای از ائمه می‌باشد. حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در نامه‌ای که به مرحوم احمدآقا نوشته‌اند همین توصیه را دارند که اگر ظاهر کلام آن‌ها با سخن دین متفاوت است، ولی حقیقتاً همان سخن اولیاء دین را می‌گویند. ۲. بعد از «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» می‌توانید با «رسالة الولایه» مرتبط شوید. ۳. نباید رابطه‌ی خود را با تشکل‌های دینی در دانشگاه قطع کنید، منتها همه‌ی وقت خود را نباید آن‌جا صرف کرد. موفق باشید

22156
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: 1. استاد نسبت بین فقه و عرفان چیست؟ جایی هست که عرفان دست فقه را بگیرد؟ لطفا قدری باز کنید مطلب را. 2. در این باره چرا Hیت الله قاضی روی اجتهاد شاگردانشون تاکید داشتند. تشکر از لطف حضرتعالی. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فقه و عرفان هرکدام جای خود را دارند. فقیه به اعتبار فقاهتش سعی می‌کند حکم خدا را در امورات عملی انسان‌ها تعیین کند و عرفان، انسان را متوجه‌ی حقایق عالم می‌نماید. حال اگر فقیه با عرفان آشنایی داشته باشد بهتر می‌تواند حکم خدا را در بستر حقایق الهی تعیین نماید. با این‌همه عارف باید در سلوک خود وظایف عملی خود را به‌خوبی بشناسد و چه خوب است که در این مورد مجتهد باشد. موفق باشید

21756
متن پرسش
سلام استاد عزیز: منظور ابن عربی از این جمله چیه؟ ابن عربی خود را یگانه حجت بی نظیر الهی در تمام عالم و در تمام دوران ها و بالاتر از امامِ هر زمان می داند! «و منهم رضی الله عنهم الختم و هو واحد لا فی کل زمان بل هو واحد فی العالم یختم الله به الولایه المحمدیه فلایکون فی الاولیا المحمدیین اکبر منه...فی کل عصر واحد یسمو به/ و انا لباقی العصر ذاک الواحد» ✍️ترجمه: «و از جمله ایشان «ختم» می باشد که او تنها یک نفر است نه در هر زمانی بلکه در تمام جهان و کل عالم که خدواند ولایت محمدیه را به او خاتمه دهد و در اولیای محمدی بزرگتر از او وجود ندارد... (بیتی که بر در راهرو ورودی قبر محیی الدین به سرداب نوشته و از خود اوست:) و برای هر عصر یک نفر هست که آن عصر به سبب وجود او عظمت می یابد و من برای باقی عصرها همان یک نفرم» (فتوحات/۹/۲ و کتاب روح مجرد) مخالفان فلسفه میگن ابن عربی خودشو از امام زمان هم بالاتر میدونه. آیا درسته؟ یا منظورش در این عبارت چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد بحث‌های مفصلی شده است. آیت اللّه جوادی در شرح «فصوص الحکم» می‌فرمودند این سخن محی‌الدین به معنای ختم ولایت جزئیه است زیرا خود او، حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را خاتم ولایت می‌داند و ولایت جزئی به این معنا است که در ظهور عرفان نظری، ایشان یگانه است، به همین دلیل هم بعد از او همه به او تأسی جسته‌اند، حتی حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه». واللّه اعلم! موفق باشید

21734
متن پرسش
سلام استاد عزیز: با یک طلبه ای بحثمان شد که کدام یک استاد اخلاق واقعی است، بنده یک مطلبی را عرض می کنم و شما استاد عزیز اگر درست بود آن را تایید بفرمایید. و آن اینکه شخصی به عنوان استاد اخلاق معرفی شده ولی ممکن است هیچ صاحب نفس نباشد و در نفوس شاگردانش اثر نگذارد و شنیدیم که شاگردانی داشته که از پیش ایشان رفته اند، استاد اخلاق رفتارش سالکین را مجذوب می کند و با نوری که خدا در او قرار داده است، حقانیتش ثابت می شود نه با تایید چند نفر که معلوم نیست به توحید ذاتی رسیده باشند یا نرسیده باشند؛ کسی که استاد اخلاق است از روی رفتار و هیبتی که خدا در او قرار داده بیشتر می شود او را تشخیص داد تا از روی تایید چند نفر که شاگرد آیت الله ...بوده اند؛ ابتدا جمال و نورانیت و صاحب نفس بودن استاد دلیل بر استاد واقعی بودن است بعد تایید دیگران؛ استاد اخلاق واقعی را باید از نورانیت درونش و موثر بودن در نفوس و قدرت کلامش که نشان می دهد چه مقدار درک کرده است فهمید؟ نه اینکه چند نفر بگویند فلانی استاد اخلاق است برویم بعد چند سال می بینیم تغییر آن چنان حاصل نشد و عمر ما رفت. آیا این صحبت اشتباه است خواهشی که دارم به صراحت جواب دهید که بنده درست می گویم یا غلط؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته که می‌فرمایید، نکته‌ی مهمی است؛ می‌ماند که باید بین استاد اخلاق تکلیفی با اخلاق عرفانی تفاوت قائل شد؛ استاد اخلاق عرفانی نحوه‌ای از حضور ما را در عالَم در ما شکل می‌دهد که خود به خود حال ما خوب می‌شود نه آن‌که توصیه کند تا خوب شویم. موفق باشید

21681
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحيم با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد با توجه به آیه 60 سوره غافر دعا عبادت خداوند است، از طرفی به طور مشخص حجم عظیمی از ادعیه معصومین علیه السلام مبتنی بر ترس از عذاب و شوق به به بهشت است تا جایی که این مطلب به صراحت در قرآن آیه 15 سوره انعام از قول پیامبر می فرماید: «قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ» «بگو: من اگر نافرمانی خدای خود کنم از عذاب آن روز بزرگ سخت می ترسم.» خوب: 1. چرا عرفا می گویند عارف به جایی می رسد که دیگر از عذاب جهنم نمی ترسد یعنی از پیامبر و اهل البیت علیهم السلام بالاتر است؟ 2. چرا عملی که به خاطر ترس از عذاب یا فراق و شوق به بهشت یا وصال صورت می گیرد مورد ملامت قرار می گیرد و می فرمایند این اعمال از حظوظ نفسانیه خارج نیست و تصفیه از این دو عمل باید صورت گیرد و تصفیه از این دو مرتبه نزد اهل الله لازم است. پس چرا اهل البیت خود را تصیفیه ننمودند و اکثر دعاهای و مناجاتهای شخصی ایشان با خدا حول محور همین ها دور می زند. البته پر واضح است که اهل البیت مقامات بسیار بالاتری هم دارند ولی می بینیم با این حال از این دو موضوع هم خود را تصفیه ننمودند و تا پایان عمر مبارکشان اکثریت دعاهای ایشان از قبیل مناجات خمس عشر، دعای عرفه، ابوحمزه و...... درباره همین دو درخواست خوف و شوق است؟ 3. اساسا این که نفس به طور کلی حذف شود معقول نیست حتی آن هنگام که عارف می گوید من هیچ حظ نفسانی نمی خواهم باز هم این من و نفس اوست که چنین عبادتی را دوست دارد و از آن لذت می برد یعنی در آن هنگام که می گوید من هیچ حظ نفسانی نمی خواهم هیچ نخواستن مطلوب نفس است و از آن لذت می برد (لطفا به سوال 3 جداگانه پاسخ فرمائید) با تشکر و التماس دعا. لطفا جواب را در سایت بگذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموما هر کدام از این جملات را می‌توان با نظر به شخصیت گویندگان آن معنا کرد. آری! لابه و زاری امام معصوم از عذاب، می‌تواند عذاب حرمان باشد که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای کمیل می‌فرمایند چگونه از نظر به رحمت تو خود را محروم بدانم. و مسلم همواره در همه‌ی مراتب نسبت نفس انسان با حضرت معبود در میان است حتی آن‌جایی که انسان می‌خواهد خود را به عنوان حجاب، نبیند در طلب آن است که خود را به حق ببیند که این معنی فانی از خود و باقی به حق است. موفق باشید

21672
متن پرسش
سلام علیکم حضرت استاد در سوال 21414 فرمودید آموختن فلسفه و عرفان در زمره‌ی امور تقلیدی نیست لکن در سوال 21371فرمودید چه نیاز به علم کلام و فلسفه است بنابرین استاد اگر بدون فلسفه و عرفان میتوان عقاید پایه ای چون اثبات خدا و نبوت مصطفی را بر پایه محکمی نهاد در مرحله بعد که تقلید از فقیه شروع میشود اگر آن فقیه فتوا به حرمت فلسفه دهد با چه مجوزی میتوان به فلسفه اشتغال یافت
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مسلّم تنها راهِ قوت‌دادن به عقاید، فلسفه و عرفان نیست. ولی فراموش نکنیم که حوزه‌ی فقه، اصول عملیه‌ است نه نظردادن به آموختن یا نیاموختنِ فلسفه و عرفان. موفق باشید

21643
متن پرسش
با سلام: استاد ببخشید در جواب یکی از سوالات که پرسیده بودند از نظر برخی مراجع فلسفه حرام است و شخص چه کار کند شما پاسخ دادید که نیازی به مراجعه به مرجع در این زمینه نیست به دلایلی که ذکر کردید. سوال بنده این است که در مسائل لباس پوشیدن و ... هم همینطور است؟ برای مثال برخی مراجع کراوات زدن را حرام می دانند. خیلی ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد عرفان و فلسفه، موضوعات عقیدتی است و مقدم بر تقلید است. و اساس تقلید بر امورِ عملی است که لباس‌پوشیدن نیز از همین امور عملی می‌باشد که در حوزه‌‌ی نظرِ فقهِ فقهاست. موفق باشید

21561
متن پرسش
سلام علیکم: لطفا بفرمائید که منظور از «اعیان ثابته» چیست؟ لطفا توضیح دهید. با تشکر فراوان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد به کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» استاد یزدان پناه مراجعه فرمایید. موفق باشید

21473
متن پرسش
سلام استاد: بین جسم و نفس و روح یک سه گانگی هست. اینو تونستم درک کنم که هست جسم رو میدونم. ولی فرق روح و نفس چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث فلسفی تفاوتی بین روح و نفس گذاشته نمی‌شود و بُعدِ مجرد انسان را به‌عنوان روح یا نفس مطرح می‌کنند. ولی در نگاه عرفانی که نظر به مراتب نفس ناطقه دارد پایین‌ترین مرتبه‌ی نفس ناطقه را تحت عنوان «نفس» مطرح می‌کنند و باطنِ آن را «قلب» می‌گویند و باطنِ قلب «روح» و باطنِ روح «سرّ» می‌باشد. موفق باشید

21414
متن پرسش
با سلام: مقلدین بعض از مراجع که آموختن عرفان و فلسفه را حرام می دانند چه باید بکنند با توجه به اینکه امکان عدول از آن مرجع میسر نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً مراجع در امور فقهی قابل تقلیدند و نه در امور عقیدتی. همان‌طور که در ابتدای رساله‌ها نوشته است اصول‌دین تحقیقی است و نه تقلیدی. و آموختن فلسفه و عرفان در زمره‌ی امور تقلیدی نیست. موفق باشید

21343
متن پرسش
سلام استاد: کتاب اربعین حدیث حضرت امام رو چطور بخونم؟ آیا شما شرح دادید یا شرح خاصی مدنظرتون هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «چهل حدیث» نکات دقیق عرفانی دارد که باید رفقا مقدمات آن را گذرانده باشند. پیشنهاد خود بنده آن است که با تفسیر سوره‌ی حمد و کتاب «مصباح الهدایه» که بنده شرحی بر آن داشته‌ام، شروع کنند. موفق باشید

21324
متن پرسش
استاد امینی نژاد با نقل از عرفا مسیر سیر را به مارپیچ تشبیه کردند. برای نشان دادن اینکه نقطه آغاز و پایان یکی نیست یکی از اساتید مخالف این تعبیر بودند اما به نظر بنده مثال قشنگی بود آیا این تعبیر اشکال دارد؟ 2. چرا عرفا وجود را به دایره تشبیه کرده اند و نه بیضی؟ اگر هدف از قوس بیان عدم تکرار در تجلیات است دایره ظرفیت بیشتری دارد و انحنای بیضی کم است پس دایره قدرت نشان دادنش بیشتر است درست است استاد؟ احتمالا یک مرکزی بودن دایره هم می تواند کنایه از احدیت ذات باشد در مقابل محیط دایره که کثرت را می رساند یعنی دایره را از زوایای مختلف باید دید. گاهی نقطه آغاز و پایان گذاشت و تحلیل کرد و هزاران دایره وجودی می توان در دل بزرگترین دایره یعنی انسان ترسیم که سیر سایر موجودات را نشان می دهد و طولانی بودن مسیر انسان و گاهی یک نقطه در مرکز گذاشت و احدیت را نشان داد و نزدیکی خدا به همه موجودات یعنی معارف مختلفی را از طریق دایره می شود توضیح داد درست است استاد؟ 3. اینکه آیا دقیقا به همان نقطه آغاز برمی گردیم یا بالاتر یا پایین تر پایین و همان نقطه که لغو می شود بالا یعنی کسب کمالات بیشتر باید باشد چون الان علاوه بر وجود علمی وجود عینی هم داریم شدید شده ایم ضمن اینکه در برگشت رجوع مان به هو است درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- درست متوجه‌ی موضوع نمی‌شوم 2- حرف خوبی است 3- خداوند می‌فرماید: ««كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُون‏» به همان نحو كه از عالم بالا شروع شديد، به همان نحو برمى‏ گرديد. منتها در برگشت به آن آغاز، دیگر آن آغاز از خودتان شده زیرا با انتخاب‌های خود به آن‌جا رسیده‌اید. موفق باشید

21300
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: با توجه به سئوالی که قبلا از جنابعالی دررابطه با تطبیق بین مقام نوری اهل بیت در حدیث و بحث تعین اول و یا مقام احدیت پرسیده بودم، پاسخ اینگونه فرموده بودید که احدیت شأنی از شئون حق تعالی است ولی مقام نوری اهل بیت مقام مخلوقیت است و ربطی به هم ندارد، سئوال دیگر با توجه به پاسخ شما و مطالعه ای که در کتاب مبانی عرفان نظری آقای یزدان پناه داشتم به ذهنم رسید و آن اینکه مقام نوری ائمه با مقام احدیت یا تعین اول ربطی به هم ندارند چرا در بحث های عرفان نظری از مقام تعین اول تحت عنوان مقام محمدی یا مقام اَو ادنی یا تامه کبری نامبرده می شود و بحث شب معراج پیامبر که همان رسیدن پیامبر به مقام او ادنی است در حدیث مطرح است؟ آیا می شود گفت در بحث سیر نزولی مقام اول مخلوق در مقام مخلوقیت مطرح است و در سیر صعود همین اول مخلوق به مقام احدیت نائل می شود. توضیح بفرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که عرض شد باطنِ نبوت مقام واحدیت است و باطنِ مقام واحدیت، مقامِ احدیت است. و نبوتی که حضرت محمد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» حامل آن هستند مظهر مقام واحدیت که مقامِ جامع اسماء الهی است، می‌باشد. در این رابطه مقامِ «واحدیت» و «احدیت» از شئون الهی است، ولی وقتی بحث حاملیتِ نبوت و امامت در میان آید، بحث مخلوقیت به میان می‌آید و موضوعِ «اوّل ما خلق اللّه» مطرح می‌شود که به نظر بنده حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب شریف «مصباح الهدایه» به صورت جامع، موضوع را مطرح کرده‌اند که خوب است به آن کتاب رجوع شود و بنده هم شرح صوتی آن را داشته‌ام و می‌توانید به آن شرح نیز رجوع کنید. موفق باشید

21188
متن پرسش
با سلام: به نظرم با توجه به مطالب کتاب «از برهان تا عرفان» همانطور که مرحوم ملاصدرا گامی فراتر از وحدت تشکیکی وجود برداشت و به وحدت شخصی رسید ازین وحدت نیز باید عبور کرد و به وحدت حقیقی غیر متکثر که وحدت را در وجود و ظهور می داند رسید. برای این که خداوند حد نخورد ناگزیر از نفی وجود ماسوا هستیم و وقتی به غیر او چیزی نباشد برای اینکه ذات خدا دچار کثرت نشود باید قایل شد که جز ذات بسیط حق چیز دیگری نیست اما وهم ما کما اینکه برای سهولت خویش صفاتی را بر آن ذات یگانه قائل می شود ظهوراتی نیز در نظر می گیرد گر چه هیچ یک بهره ای از حقیقت ندارند. (نیست غیر از ذات او اندر جهان / ما بقی وهم و خیالست و گمان / وحدت اندر وحدت است ای عارفان / ذات بی اسمش بود این سان عیان)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که به خوبی متوجه شده‌اید غیر از حق در عالم نیست، ولی حضرت حق با اسماء خود اعیانِ اشیاء را وجود می‌دهد و این کثرات مربوط به اعیانِ موجودات است که با نور اسماء الهی به صحنه آمده‌اند و از این جهت این کثرات، گزافه نیست و در نگاه وحدت شخصیه ظهوراتِ اسماء الهی هستند و بدین معنا تشکیکِ در ظهور که در واقع، ظهور اسماء است در محدودیتِ اعیان معنا می‌دهد. موفق باشید 

21167
متن پرسش
با سلام: با دقتی که در جواب 21050 تان کردم و رجوع به سوره توحید و حدید متوجه شدم جز با نگاه عرفا این آیات مفهوم نخواهد شد. منازل السایرین را اندکی مطالعه کردم و نیز چندی پیش در مسجدی تصادفا بخش هایی از کتاب «نفحات الرحمانیة فی الواردات القلبیة» بانو امین را مطالعه کردم و متوجه شدم که جانم تشنه این نحوه از معارف است. دیشب کتاب «در حکمت و معرفت» مجموعه مقاله ها و مصاحبه های حکمی معرفتی استاد سید جلال الدین آشتیانی را حسب درک ناقص خویش مطالعه می کردم و فهمیدم که چه معارفیست که ما با معطل کردن خود به برخی شک و شبهه ها از آن جا ماندیم سوالاتی از محضرتان دارم 1. چگونه این شوقی که به عرفان پدید آمده را بارور کنم چه اینکه در دوران شک چنان در گناه تاختم که رها شدن از آنها آسان نیست. 2. احساس خسران محض نسبت به این دوران چندساله را چگونه برطرف کنم بسیار احساسی عذاب دهنده است افسوس که در آن دوران خود را زیرک تر و عاقل تر از بقیه می دانستم غافل از کریمه «قل هَل نُنَبِّئُکُم بِالاَخسَرینَ اَعمالًا اَلَّذینَ ضَلَّ سَعیُهُم فِى الحَیوةِ الدُّنیا وَ هُم یَحسَبونَ اَنَّهُم یُحسِنونَ صُنعًا» 3. مرحوم آشتیانی می فرمایند یکی از اساتید فرمود، فصوص ابن عربی را نمی شود فهمید. عرض کردم در سنین جوانی «آن بهار زندگانی» باید یکی از آثار عرفانی از جمله اشعّته اللمعات را نزد کسی که خوب بفهمد مقدمتاً خواند، بعد رفت سراغ فصوص و نزد معلم این فن زیرا فراگیری دقیق اصطلاحات و مسائل آن در سنین بالاتر از سی سالگی ممکن نیست. یک - سر عدم امکان یادگیری عرفان بعد از سی سالگی چیست و دو - من در شرف سی سالگی ام و از اولیات معارف بی بهره هیچ راهی برای من متصور نیست اگر نه با این خسران مضاعف چه کنم از دست دادن عمر و عدم امکان یادگیری معارف در بقیه عمر. 4. مرحوم جلال آشتیانی مورد تاییدتان و دارای عالم است؟ و چه سیر مطالعاتی از ایشان توصیه می کنید با ایشان شروع کنم یا سیر دیگری را توصیه می کنید چون جواب جان خویش را در علامه آشتیانی یافتم البته سیر خودتان را سابق کار می کردم نتوانستم ادامه دهم و به توصیه خودتان ادامه ندادم البته آن وقت عقلانی می اندیشیدم و حال عرفانی شاید با نگاه جدید امکان مطالعه آثارتان فراهم آید به غیر از آثار خودتان سیری را ارائه فرمایید. 5. نظرتان راجع به بانو امین و کتب ایشان چیست؟ 6. واقعا مراحلی که در منازل السایرین آمده برای هر سالکی به همین ترتیب خواهد بود و این ترتیب واقعی است یا صرفا ذوق خواجه چنین بوده دریغ که ما هنوز به یقظه اش هم نرسیدیم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بحث باور به موضوعات عرفانی در میان نیست که باز دوگانگیِ بین عالِم و معلوم به میان آید. بلکه در عرفان این خودِ انسان است که جانش عین احساس حقایق می‌شود 2- قرآن می‌فرماید: هر آن‌کس که در مسیر عمل صالح و ایمان حقیقی قرار گرفت؛ «فَأُوْلئِكَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما». 3- بنده هنوز هم بحث «معرفت نفس» و «خویشتن پنهان» را پیشنهاد می‌کنم 4- آثار مرحوم سید جلال‌الدین آشتیانی یک اقیانوس است، نمی‌شود برای آن سیر مطالعاتی تعیین کرد. باید به کمک مقدمات قبلی وارد سخنان ایشان شد 5- خیلی خوب است به‌خصوص «نفحات الرّحمانیه» حاجیه خانم امین  6- جناب پیر هرات بعد از طرح «صد میدان» در اواخر عمر که در سلوک و عرفان عملی به پختگی و اجتهاد رسیده‌اند، به تنظیم «منازل‌السائرین» اقدام می‌کنند که اثری است فوق‌العاده ارزشمند و چنان‌چه با استاد خوانده شود، متوجه می‌شویم قصه‌ی همه‌ی ابعادِ همه‌ی انسان‌ها است. موفق باشید

21152
متن پرسش
با سلام و عرض ارادت خدمت استاد ارجمند: استاد می خواستم از حضورتون خواهش کنم چنانچه خود حضرتعالی تالیفاتی در خصوص عرفان نظری دارید معرفی بفرمایید و چند کتاب مفید دیگر و البته مناسب با سطح بنده که در این امر نوسفرم! توصیه بفرمایید. بی نهایت سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جزوه‌ی «عرفان نظری» که به آدرس http://lobolmizan.ir/leaflet/1344 بر روی سایت هست و کتاب «عرفان نظری» آقای یزدان‌پناه هر دو خوب است به شرطی که ابتدا کتاب‌های «ده نکته در معرفت نفس» و «خویشتن پنهان» و «معاد» را همراه با شرح صوتی آن‌هایی که شرح دارد مطالعه فرمایید. موفق باشید

21057
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد با این پیام آقای جوادی آملی در باره هاشمی در همایش ابعاد اندیشه اخلاقی هاشمی تازه فهمیدم چرا چند سال پیش حسن عباسی بر آقای جوادی شورید و فریاد زد و .... و افسوس چقدر تف و نفرین نثار ایشان شد که تو چه می فهمی او استاد بزرگ عرفان و فلسفه است او بزرگترین مفسر قرآن است. آفرین بر حسن عباسی با بصیرتش. وای بر فلسفه و عرفان و تفسیری و مفسری که می گوید هاشمی نلغزید و نگذاشت جامعه بلغزد. استاد جان آقای جوادی جک تعریف کرده. نکند ایشان نیز معتقدند خانمهای خوبرو را نباید از دست مردن خارج کرد؟ نکند ایشان هم روزهای تاسوعا به سد لتیان می رود اسکی بازی با آقا مرتضی که برجام را صلح حدیبیه نامید؟ (راستی نکند مجرای اطلاعات ایشان همین آقا مرتضی است؟) نکند ایشان نیز تازگی در کشوری که مردمش از فقر و فلاکت گاهی یک دوچرخه ندارند بنزش را عوض کرده و مدل جدید خریده است؟ نکند ایشان نیز هر هفته به استخر وی آی پی فرج برای آب تنی می رود؟ نکند ایشان نیز از امام خاطره دارند که مرگ بر آمریکا نگویید؟ نکند ایشان نیز اقتصاد غربی را می پرستد و معتقد است اگر در ساختن یک سد 10 ملیاردی 500 ملیون دزدیده شود چیزی نیست؟ نکند او نیز رشوه را هدیه می داند که امروز سراسر مملکت را رشوه به گند کشیده است؟ نکند نکند نکند....... واقعا هاشمی جامعه را از لغریدن مصون داشت یا لغزاند؟ آقای جوادی نمی فهمد فریادهای دیروز اصفهان و تهران و امروز مشهد را که مردم فریاد می کشیدن ما انقلاب کردیم ما اشتباه کردیم، اسلام رو پله کردند مردم رو ذله کردند، دست پخت تفکر لیبرالی هاشمی و حزب کارگزارانش است که امروز بر سر سفره مردم گذاشته شد؟ استاد این است آن علمایی که می فرمودید حقایق را مثل آئینه می بینند؟ ای خدا، ما را از دست این علما نجات بده. استاد جان درد اینجاست اگر مطالب نظر شخصی ایشان بود اشکالی نداشت به خودش مربوط می شد. آقای جوادی دارد با این حرفها انحراف را نهادینه می کند و با این تعریفها باب نقد و گذر از این انحرافات را سد می کند. و چماقی به دست دست پرورده های هاشمی می دهد تا نیروهای انقلاب و ارزشی را بکوبند. راستش را بخواهید استاد جان مثل این که بهتر است ما هم انقلاب را ببوسیم و کناری بنهیم. وای بر این فلسفه و عرفان و تفسیر. از لحن تند و درد آلودم از استاد عزیز پوزش می طلبم. استاد جان لطف کنید در سخنانتان اسم نیاوردید لااقل بگوئید یکی از علما آخر حالمان می گیرد. با تشکر و التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که این سخنان آیت الله جوادی را با نظر به اشاراتی که از مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» نسبت به آقای هاشمی داریم نمی‌توانیم قبول کنیم؛ حرفی نیست. آینده‌ای که ایشان در تصور خود دارند و معتقدند آن آینده با تفکر آقای هاشمی به میدان می‌آید، آینده‌ای نیست که ما با تصور نسبت به تمدن انقلاب اسلامی داریم یکی باشد. آقای هاشمی می‌خواست آینده‌ای را برای ما شکل دهد که به قول خودشان، ما یک ژاپن اسلامی شویم. در حالی‌که بنا است ما تمدن دیگری باشیم آزاد از سیطره‌ی نظام استکباری، و معنایِ دیگری از زندگیِ زمینی را در افق نگاه انسان‌ها قرار دهیم. می‌ماند که اولاً: فلسفه و عرفان را باید نفی کنیم، در حالی‌که امثال حضرت امام به قول خودشان، حاصلِ روایات «کافی» و فقه «جواهری» و فلسفه‌ی «صدرایی» هستند و از شرح‌های ایشان نسبت به مکتب محی‌الدین نمی‌توان غافل بود. ثانیاً: آیا از آیت اللّه جوادی به عنوان یک استاد معارف دینی نمی‌توان استفاده کرد؟ رفیق سالکی داشتم که انصافاً در بعضی از امور باطنی و صفای روحانی مورد حسرت بنده بود، با این حال به طریقی حضرت امام به ایشان خبر داده بودند که فرزندم را جهت تربیت به شما نمی‌سپارم. زیرا ایشان آن بصیرت لازم را در امور اجتماعی از خود نشان نمی‌دادند. البته موضوعِ تربیت غیر از تعلیم است. آری! از علماء جهت تعلیم باید استفاده نمود، ولی برای تربیت خود و شکل‌دادن به شخصیت، امروز اسوه‌ی ما رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه»‌اند. موفق باشید

20993
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: 1. خداوند علت العلل است و علت تامه برای تمام موجودات است. و معلول از علت خویش به هیچ عنوان تخلف نمی کند. در حالی که بنابر روایات انسان و بقیه موجودات از همان اول نبودند(؟) چون در حدیث داریم که «کان الله و لم یکن معه شیء» یا امیرالمومنین علیه السلام در خطبه ۱۵۲ نهج البلاغه درباره خداوند می فرمایند: «عالم إذ لا معلوم» یا در اصول کافی ج ۱ ص۱۰۷ حدیثی داریم که «خدای عز و جل، پروردگار ما، در ازل وجود داشت در حالی که علم عین ذاتش بود و هیچ معلومی در میان نبود... پس هنگامی که اشیاء را ایجاد کرد و معلوم وجود یافت، علم او بر معلوم واقع شد.» 2. اصلا دلیل خلق انسان چیست؟ آیا از سر نیاز است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بزرگان عرفان و معارف دینی در رابطه با این‌که فرموده‌اند: «کان الله و لم یکن معه شیء» می‌فرمایند: «کما الآن» یعنی حالا هم خدا هست و دیگر هیچ 2- خداوند «جواد» است و همواره هر موجودی که ظرفیت موجودشدن را دارد، «وجود» می‌دهد  3- در مورد قسمت سوم سؤال از کتاب «آشتی با خدا» قسمت «چرا خدا ما را خلق کرد؟» استفاده کنید. موفق باشید

20938
متن پرسش
سلام استاد: چرا شخصی در آمریکا در بدترین شرایط به وجود می آید و شرایط بر روی او موثر می شود و خودش با دست خودش، خودش را به گنداب گناه می اندازد در حالی که اگر در ایران می بود این گونه نمی شد واقعا چرا؟ لطفا به کتابی ارجاع ندهید و نفرمایید خدا به اندازه توان می خواهد. تشکر از استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث دقیق و عمیق عرفانی است که هرکس قبل از تولدش، خودش زندگیِ زمینی خود را و نحوه‌ی آن را انتخاب می‌کند و خداوند سمیع و علیم جواب طلب او را می‌دهد به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: «قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» ‏(50/طه) پروردگار ما کسی است که به هر موجودی خلقتِ مخصوص آن موجود را می‌دهد و پس از آن هدایتش می‌کند. حال اگر کسی طلب خلقت در آمریکا را داشت، خداوند همان را به او می‌دهد، منتها از هدایت او باز نمی‌ماند تا در همان شرایط نیز بتواند حق را از باطل تشخیص دهد. موفق باشید  

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!