بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان نظری

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14567
متن پرسش
سلام: در این بیت منظور جناب حافظ این است که با کسانی که به نا حق تهمت به عرفا و فلاسفه می زنند بحث نکردن بهتر است؟ حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است استاد نظر شما چیست در مورد اینکه باید مناظره با این اشخاص که بیشترشان هم (درست مطلب را نمی دانند و کار نکرده اند) باید صورت بگیرد یا نه؟ به نظرتان مرز این کار چیست؟ یعنی کی باید مناظره کرد و کی نباید مناظره کرد؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌جایی که طرف آمادگیِ فهم اشارات عرفانی را ندارد، صحبت نتیجه نمی‌دهد. موفق باشید

14553
متن پرسش
یا سلام و ادب خدمت شما استاد بزرگوار: استاد ببخشید یک کتاب در مورد امام زمان (عج) خواندم، در قسمتی حرف از ابن منصور حلاج آمده است. ابن منصور چه شخصیتی بود؟ ایا اینکه امام زمان (عج) او را لعن کرده است صحیح است؟ در ادامه گفته بود که مرحوم شوشتری و مولانا از او تقدیر کرده اند و در رد آنها مطالبی بیان شده بود. بحث به امام زمان (عج) که می رسد در آن کتاب این شعر مولانا را می آورد پس امام حی قائم آن ولیست / خواه از نسل عمر خواه از علیست لطفا در مورد این مصرع مطالبی بیان فرمایید با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای استاد حجت‌الاسلام امینی‌نژاد در مجله‌ی «حکمت عرفانی» تحقیق بسیار عالمانه‌ای تحت عنوان «حلاج از منظر توقیع امام عصر» کرده‌اند. خوب است در این مورد به آن‌جا رجوع فرمایید.  پی دی اف آن را در سایت http://tnews.ir/news/15C436279544.html جستجو کنید. موفق باشید

14555
متن پرسش
سلام و ارادت: همانطور که مستحضرید راههای سلوک دو تا است. 1. دفع که مورد تایید اساتید اخلاق است که در آن هر بار یکی از رذائل اخلاقی مانند حسد، کینه، غضب بر طرف می شود. در این راه نفس اماره زنده و توانمند است و فقط یکی از رذائل دفع می شود. 2. راه رفع که مورد تایید عرفا است که در این راه با ارتباط با خداوند و راز و نیاز و نگاه توحیدی نفس اماره کم کم رفع و نابود می شود یا ضعیف می شود. لطفا راه دوم را توضیح دهید و منبع یا کتاب برای فهم بیشتر معرفی کنید. برای من که طلبه هستم کدام راه بهتر است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو راه خوب است. راه دوم مشهور است به راه «احراقی»، که سالک انانیت خود را آتش می‌زند و عرفان عملی و نظری متکفل آن راه است. اگر بخواهید وارد آن راه شوید کتبی مثل «فصوص الحکم» و «منازل‌السائرین» کمک می‌کند. تفسیر حمد حضرت امام برای ورود، باب خوبی است. موفق باشید

14554
متن پرسش
سلام علیکم: کتابهایی از شخصی به نام استاد عبدالله مستحسن چاپ شده است که در مباحث تفسیری نگاه خاص دارد به طور کلی نظر شما در مورد کتب و روش ایشان در برداشت از قران چه می باشد؟ آبا توجه به اینکه عرفان و حکمت خوانده ام و درس خارج می خوانم و مباحث تفسیری کار می کنم لطفا سوال را دقیق پاسخ دهید و اگر ممکنه برایم ایمیل بفرمایید. با تشکر فراوان و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده رویهم‌رفته کتاب‌های جناب آقای مستحسن را مطالعه کرده‌ام و مطالب خوبی را در آن دیدم، إلاّ این‌که باید در معارف اسلامی و حقایق ولایی حضور تاریخی امروز ما مدّ نظر قرار بگیرد. موفق باشید

14520
متن پرسش
با سلام: بنده به توفیق الهی تا صوت سوم جلسات تفسیر حمد امام که شرح فرمودین رو گوش کردم آیا برداشتهای بنده صحیحه؟ در مورد تشکیک در وجود: 1. کل عالم وجود به مراتب گوناگون دارای وجود هست که مرتبه اعلی عین الوجوده که الله هست و این عین الوجود تجلی میکنه و مراتب مادون ایجاد میشه که ضعیف تر از عین الوجود هستن و هر مرتبه ای گر چه تجلی مرتبه مافوق هست اما به این لحاظ که ضعیفتره عین مرتبه مافوق نیست و از جهت اینکه وجوده نازله اون مرتبه مافوق هست به تمام کمالات که نازله کمالات مافوق هست. از hین جهت مرتبه مادون هم همون مافوق هست اما به نازله، یعنی وجودات نداریم بلکه همه یه وجود هستند اما به تشکیک و شدت و ضعف، در نظام طولی. اما از آنجایی که وجود تجلی میکنه مراتب نازله وجود به هر حال عین الوجود نیستن بلکه مرتبط ولو به نحو عین الربط به عین الوجود هستن. 2. برداشت من از صحبت عرفا. یک وجود بیشتر در صحنه نیست که این وجود البته تجلی میکنه، به این معنا که اسم جامع الله تجلی میکنه. اما این بار در تجلی الله مراتب مادون ایجاد نمیشه بلکه الله یک تجلی واحد میکنه گرچه آسمان و زمین و ... هم ظهور دارند اما اینها صور اسماء هستند و جلوات اسم الله هستن که در هر کدوم از این جلوات عارف کامل اسم الله رو به جامعیت میتوانه ببینه. حالا این آسمان و زمینی که ما با چشم سر می بینیم اشتباه ندیدیم اینها سراب نیست اما در حد خودمون دیدیم اگه بالاتر بریم اسماء الهی رو در اینها بیشتر و بیشتر مشاهده می کنیم... به چشم دل نه به چشم سر.. و البته این آسمان و زمین در واقع و تکوین هم میتونیم بگیم که اسم الله هست که به این صور متجلی شده... به صورت سنگ .. انسان یا...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه متوجه امر هستید. جلوتر بروید تا به جامعیتِ لازم که جمع بین تشکیک در وجود و تشکیک در ظهور است، دست یابید. موفق باشید

14527
متن پرسش
سلام: استاد همانطور که مطلعید بنده شاگرد کوچک شما هستم و درحال دنبال کردن مباحث فلسفه و عرفان هستم به طور ریشه ای و قوی و بدون عجله چون معتقدم اگر انسان انس بگیرد با متون بهتر است از اینکه حتی خوب یاد بگیرد. در حالی که بنده تجربه کرده ام در کتاب ده نکته که با آن انس گرفتم و پس از مدتی خوب هم یاد گرفتم. یعنی انس گرفتن با خودش یادگیری را همراه دارد ولی هیچگاه یادگیری صرف انس همراه ندارد. 1. این عقیده بنده درست است؟ اگر جایی اشتباه می کنم به بنده بفرمایید. 2. اگر بخواهیم در کنار موضوعات شما به آثار شاگردان علامه مراجعه کنیم باعث تشتت نمی شود؟ راهنمایی بفرمایید. 3. بنده در کتب عرفانی بجز کتب شما استاد عزیزم از یک کتاب آقای صمدی آملی و یک کتاب استاد یزدان پناه خوشم می آید. کتاب مبانی عرفان نظری استاد یزدان پناه و کتاب شرح مراتب طهارت استاد صمدی. سوال بنده از کتاب استاد یزدان پناه نیست. بلکه سوالم از کتاب شرح مراتب طهارت است. برخی می گویند این کتاب ایراد دارد. استاد نظر شما چیست؟ یعنی نمی توان از آن استفاده برد؟ بنده زود باور نیستم و تقریبا برخی از مبانی و برخی از اختلاف نظرها را هم می دانم ولی این طلبه ای که که کنار ما گفت: کتاب شرح طهارت ایراد دارد خودش اهل فلسفه و عرفان بود. (در حد معمولی). بنده با هر کتابی نمی توانم انس بگیرم. این کتاب را علاقمند هستم تا مطالعه کنم. حال اگر شما بفرمایید مشکلی ندارد می خوانم. ولی اگر بفرمایید مشکلی دارد نمی خوانم. بدون چون و چرا. چرا که بنده خودم را شاگرد شما می دانم اگر شما منت نهید و ما را به شاگردی قبول داشته باشید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کار درست همان است که انسان در هر علمی با متون اصلی مرتبط باشد 2- این‌ها همه یک راه است تشتتی ایجاد نمی‌شود 3- همه‌ی توصیه‌های کتاب برای همه لازم نیست. شاید از این جهت فرموده باشند اشکال دارد. شما مطابق روح و جسم خود از آن استفاده کنید. موفق باشید

14512
متن پرسش
سلام و درود استاد فاضل و ارجمند: به استاد روانشناسی خودم که طلبه است گفته ام روانشناس موفق کسی است که علاوه بر دروس روانشناسی باید مسایل معرفتی مربوط به شناخت باطن انسان را هم بداند تا بیماریهای روحی را درمان کند. در غیر این صورت راهکارش برای درمان مسکن و موقتی و ناکارآمد است. ولی قبول نمی کند. به او می گویم شما منبع تولید رذایل اخلاقی که شیطان است را باید بشناسید تا موفق باشید ولی می گوید ما راههای عدم توجه به القاهای شیطان را به مریض با استفاده از علوم غربی یاد می دهیم همین کافی است و خوب. لطفا بفرمایید به استاد و اساتیدم چه بگویم تا علوم معرفتی را ضروری بدانند. من در مقطع ارشد مشاوره مشغول هستم. سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه باید به ایشان متذکر می‌شدید؛ گفته‌اید. بنده ورود خاصی نمی‌توانم در این مورد داشته باشم مگر آن‌که خودشان تلاش کنند آن نوع انسان‌شناسی که حکمت و عرفان، مدّ نظر قرار می‌دهد را دنبال کنند. موفق باشید

14515
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بنده طلبه هستم و بدایه را شروع کرده ام. حال در حال برنامه ریزی برای سیر تحصیل فلسفه بلند مدت خود هستم. نظر اساتید از قبیل استاد صمدی - استاد یزدان پناه - استاد امینی نژاد و ... را نگاه کردم. می خواستم بدانم سیر تحصیلی که شما برای تحصیل در فلسفه می دهید چگونه است؟ اعم از مشاء و اشراق و متعالیه. اگر امکان اش هست نام کتب مربوطه را هم برایم بنویسید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم استاد یزدان‌پناه و استاد امینی‌نژاد در این امر با تمحض کامل وارد شده‌اند و نظر آن‌ها را دنبال بفرمایید به آن‌چه که برای تعمق در فلسفه و عرفان نیاز دارید نایل می‌شوید، إن‌شاءاللّه. موفق باشید

14514
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده: اگر می شود جواب سوال 14476 و سوال 14503 را کمی تفصیلی جواب دهید خیلی کوتاه و اجمالی بود. هر دو سوال به یک چیز اشاره می کرد ولی جواب حضرتعالی دو جور بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرقی نمی‌کند. همین نکته باز در جواب سؤال 14507 مدّ نظر کاربران عزیز قرار گرفته است که معبود ما غیر از مظاهرِ حضرت حق است. این خطری است که ممکن است برای بعضی پیش بیاید به بهانه‌ی حضور حق در مظاهر، معبود خود را که حضرت حق است گم کنند. موفق باشید

14479
متن پرسش
سلام: استاد بنده عذر خواهی می کنم از خدمتتان. از این پس حتما در سوالها چرخی می زنم اگر جوابی نیافتم سوالم را خواهم پرسید از محضرتان. 1. اقای حمید رضا طالبیان که از انتشارات شما دو کتاب نوشته اند کیستند؟ کتاب معرفت نفسشان چگونه است؟ 2. کتاب عرفان که نوشته اند چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای طالبیان از طلبه‌های قدیم و از دوستانی‌اند که در مباحث معرفت النفسی و عرفان زحمت کشیده‌اند و آثارشان مفید خواهد بود. موفق باشید

14469
متن پرسش
با سلام حضرت استاد: 1. شما در یکی از فرمایشاتتون این طور فرمودین که پیامبر اکرم (ص) اولین مخلوق حق تعالی هست از بین تجلیات خلقی، آیا منظور شما همین روح متشخص و جزئی پیامبر (ص) هست که در زمین به بدن مادی ایشون تعلق گرفته؟ و چون به این بدن مادی تعلق گرفته حقایق مافوق رو تا حدودی فراموش کرده.. فرمودین در مبانی مهدویت اینو توضیح دادین اما من صوتش رو توی سایت ندیدم. 2. آیا میتونیم حقیقت محمدیه رو همون تعین اول و حضرت احدیت بدونیم به این اعتبار که همین یک ظهور تجلی میکنه و ظهورات حقی و خلقی بعدی رو ظاهر میکنه و به عبارت دیگه حقیقت محمدیه همون احدیت و واحدیت و مادون رو تشکیل میده؟ و در واقع حقیقت محمدیه همه مراتب هست از احدیت به مادون اما به نزول حضرت احدیت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولین مخلوق فوقِ سایر مخلوقات است و بر بقیه‌ی مخلوقات ولایت دارد و نفس ناطقه‌ی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» با آن روحْ متحد است. کتاب «مبانی معرفتی مهدیت» به صورت کتاب تدوین شده است نه به صورت صوت 2- مقام حقیقت محمدیه مقام اتحاد با نور اللّه یعنی مقام واحدیت است و مقام احدیت باطنِ حقیقت محمدیه است. حضرت امام در کتاب «مصباح الهدایه» از آن جهت که خواسته‌اند مقام خلافت الهی را روشن کنند این موضوع را تا حدّی به صورت مبسوط طرح کرده‌اند. موفق باشید

14467
متن پرسش
با سلام حضرت استاد: در وحدت ذات و مظاهر آیا مظاهر غیر از وجود هستن؟ اگر غیر و جدای از وجودند که این اشکالاتی دارد از جمله جدا کردن حق تعالی از مخلوقات و تجلیات و محدود شدن حق. اگه جدا نیست پس عین وجوده که در واقع مظاهر همون وجود نازل شده حق تعالی میشن، در واقع وجود تجلیات همون وجود حق تعالی هست اما اولی که ایراد داشت اینم اگر بپذیریم که همون وحدت تشکیکی درست کردیم که تفاوت وحدت تشکیکی ذات مراتب با وحدت شخصی ذات مظاهر در چیه؟ چون در واقع مظاهر هم همون وجودند. البته نازل شده، خوب این که شد تشکیک در وجود پس تشکیک ظهور تفاوتش با این چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی بگوییم مخلوقات از جهت «وجود» نازله‌ی حق هستند در حالی‌که خداوند در مقام خداوندی‌اش کمال مطلق است، نازله‌ی او چون کمال مطلق نیست، پس خدا نیست و از این جهت نازله‌ی خداوند معنا ندارد بلکه باید بگوییم تجلیّات اسماء الهی در عالم ظهور دارد. و در مورد تشکیک در مراتب، برای وجود مرتبه قائل شده‌ایم. در حالی‌که در وحدت شخصی برای وجود مطلق، مرتبه‌ای قائل نیستیم، بلکه در نسبت خود با حق تفاوت قائلیم. موفق باشید

14446
متن پرسش
سلام استاد. خوبید؟ برخی می خواهند آیت الله بهجت را ضد فلسفه و عرفان جلوه دهند. به خاطر همین هم از شما هم از دوستان که سایت را مشاهده می کنند در خواست می کنم به این لینک سری بزنند تا مسائل حل شود. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920229000322 التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برخی می خواهند آیت الله بهجت را ضد فلسفه و عرفان جلوه دهند در حالی که این طور نیست. ایشان از طریق ارتباط با آیت اللّه قاضی فهمِ خوبی از مبانی عرفان نظری و حکمت متعالیه پیدا کردند که در سخنان ایشان به خوبی معلوم است ولی سعی شخص ایشان آن بود که در کنار تعمق در فقه، در عرفان عملی خود را بپرورانند زیرا از ابتدا استعداد ایشان در این موضوع بود. موفق باشید

14435
متن پرسش
سلام: استاد بنده یک دفتر تهیه کردم و پرسش و پاسخهایی را که با شما دارم را در آن یادداشت و دسته بندی می کنم. بعلاوه پرسش و پاسخهایی از سایت که به نظرم به دردم می خورد را نیز یادداشت می کنم. چند وقت یک بار آن را دوره می کنم تا بعضی چیزها برایم روشن شود. سیر مطالعاتی فلسفه را از شما پرسیدم و در آن نوشتم. 1. حال سیر مطالعاتی عرفان نظری را (پس از جزوه عرفان نظری خودتان) بفرمایید پس از فصوص چه کتابی باید کار شود؟ 2. عرفان عملی هم یک سیر بفرمایید. پس از کتابهای (فرزندم اینچنین باید بود... و دستورات آیت الله بهجت و مقالات...). پس از این کتب مذکور اگر بخواهیم دستورات عرفان عملی را باز هم بیشتر عمق دهیم چه کتبی بخوانیم؟ 3. استاد چرا من اینگونه ام که هرچه پیش می روم تشنه تر می شوم. و دوباره و دوباره کار می کنم و پیش می روم. یک حالتی پیش می آید برایم که از طرفی لازم می دانم و تشنه ی این نوع کتب عرفانی هستم و از طرفی هم پس از اینکه کار کردم کتاب را باز هم قانع نیستم. از لحاظ عقلی نه. از لحاظ روحی قانع نمی شوم. می گویم باز هم. چرا اینگونه است؟ مثل نوشیدن آب شور می ماند. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- تفسیر قرآن و انس با روایات 2- منازل‌السائرین 3- سعی کنید بدون عجله هر موضوعی را با دقت مطالعه کنید و این حالت را لطف خدا بدانید. موفق باشید

14429
متن پرسش
سلام عليکم: از اينکه جواب سوالم را فرموديد سپاسگزارم. يک دوره قرآن را گذراندم همراه با تفاسير شاخص از ابتدايي ترين آنها تا عرفاني ترين تا چند روز آينده ختم مي شود. حالا قصد دارم بصورت موضوعی کليد کلمات رمزی کار کنم چه مي فرماييد؟ در ضمن کتابهای شما را تمامی مطالعه کردم عالی بودند بخصوص نماز غفيله و عاشورا مطالعه ديگری که داشتم شامل عربی منطق بدايه و نهايه منظومه اشارات اسفار و کتابهايی از اين دست عرفان هم مطالعه داشته ام دوره معرفت نفس را هم گذراندم. الان علاوه بر قرآن نهج الباغه هم مي خوانم تحصيلاتم کارشناسی ارشد بيوشمی هست تمام مطالعات اخيرم فقط فقط برای فهم انفسی قرآن بعدش نهج الباغه و ادعيه است. مي خواهم قرآن وجودم را بخوانم و در نهايت خدا خدا خدا فنا و بقا ياريم کنيد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید «مقالات» آیت اللّه شجاعی«رحمة‌اللّه‌علیه» در این مورد کمک کند. شرح «منازل‌السائرین» استاد یزدان‌پناه هم کارساز است. موفق باشید

14405
متن پرسش
سلام: 1. استاد شبهه ای برایم پیش آمده در مورد عرفای پیشین آنها مگر نمی دانستند با اطاعت محض از ائمه و رویکرد عرفانی داشتن می شود عارف بالله شد؟ پس استاد و شیخ و مرشد دیگر برای چه؟!! لازم به این کارها نبود که. آنها هم اگر آثاری را مطالعه می نمودند می توانستند اهل سلوک شوند. چرا این همه دنبال استاد می رفتند؟ 2. استاد گیرم اصل قضیه شان درست بوده باشد (استاد داشتن). خب پیروی محض از استاد دیگر از کجا می آید؟ مگر نه اینست که باید انسان مسئول خودش باشد؟ پس چرا اینگونه رفتارهایی بوده در قدیم بین عرفا؟ راهنماییم کنید که این تفکرم را سامان بدهم چون این شبهه کمی اذیتم کرده. ممنون التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عموماً این عرفا از اهل سنت بوده‌اند که به‌طور فرهنگی در نظام علمی خود با ائمه ارتباط نداشته‌اند 2- استاد از نظر عرفا انسانی است که قلب او محل تجلیات الهی شده و عموماً سلسله‌ی آن اساتید به ائمه علیهم السلام ختم می‌شود. موفق باشید

14370
متن پرسش
سلام: 1. نحوه رجوع به کتاب شرح چهل حدیث امام چگونه است؟ 2. ماهیت هم تشکیکی است استاد؟ اگر اینگونه باشد هرچه در مباحث فلسفی رشتیم پنبه می شود!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از آشنایی با مباحث «عرفان نظری» می‌توان با کتاب «چهل حدیث» حضرت امام مأنوس شد. 2- تفاوت «ماهیت» و «وجود» در همین است که ماهیت به معنای چیستیِ چیز، تشکیک‌پذیر نیست، مگر آن‌که ماهیت را به معنای دیگری بدانیم که امثال شیخ اشراق و مرحوم میرفندرسکی می‌دانند. موفق باشید

14361
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت در سال پیش آقای مصطفی ملکیان سخنرانیی در جمع مردم اصفهان در همایش والای پیامبر رحمت داشتند که در آنجا و در میان هزاران نفر از عموم سخنانی گففتند که بنده لازم دیدم برای بررسی سخنان ایشان آن را با شما در میان بگذارم اول که ایشان فرمود در میان ادیان تفاسیر مختلفی از دین داده شده است که حتی برخی از آنها فاصله زیادی با هم دارند و ما باید ببینیم که کدام یک به صلاح فرد و جامعه است و مصالح بشر را بر آورده می کند؟ یعنی مصلحت عملی رویکرد به کدام تفسیر را دارد؟ (استاد در این صورت ما باید هزاران تفسیر مصلاحانه ی با دید بشری جدای از وحی داشته باشیم که همه مدعی اصلاح و صلاح اجتماعی می باشند این دیگر تلقی شخصی از دین می شود که) 2. ما باید بدانیم که مسلمان بودن طالب حقیقت بودن نه مالک حقیقت بودن ما نباید گمان کنیم دین کشتی است در دنیای مواج نه بلکه دین چیزی جز شنا کردن نیست، هیچ کشتی وجود ندارد دین دعوت به کشیتی سوار شدن نیست دین درست شنا کردن است یعنی ضوابطی که به شما درست شنا کردن را می آموزد. صرف اینکه ابراهیم از ماست ما را ابراهیم تر نمی کند بلکه تبعیت از ابراهیم است که ما را ابراهیم می کند. بعد تلقی ایشان در «الذین اهدو فینا» یعنی جهاد در حقیقت است و این که حقیقت آشکار نیست بلکه ما باید ذره ذره بکوشیم تا حقیقت آشکار شود و این جمله ابن سینا که می گوید معاند حق منکری هست که باید به چوبش بست برای این است که پس فکر ابن سینا حقایق بسیار آشکار است (خوب استاد حق مشخص است مگر می شود حق آشکار نباشد حق یعنی رسیدی که می گویی حق است منکشف شده است خوب کسی اگر با حقیقت در بیفتد معلوم است که از جهل نیست از عناد اوست نه از ما) 3. می گوید نباید حقیقت را آشکار بدانیم زیرا اگر آشکار بدانیم در هر ساحت و معرفت بشری نتیجه این می شود که کسانی با شما مخالف ند به نظر می رسد عناد دارند (استاد چه اشکالی دارد ما حقیقت را روشن بدانیم و افرادی هم که ادعای ما را انکار می کنند معاند ندانیم لزوم ندارد که آشکار داستن حقیقت لازمه اش باید معاند دانستن دیگری باشد آیا این مغالطه نیست و یک تلفی نابجا از حقیقت و فهم نادرست از معنای حقیقت و حق نیست؟) بعد می گوید بخاطر همین است که ما نمی توانیم با لادین ها و لا مذهب ها دوستی کنیم همین است. 4. می گوید دین از ما فرآیند خاصی می خواهد نه فرآورده ی خاصی یعنی درست راه رقتن مهم است نه به جای خاصی رسیدن این که دین از ما می خواهد این است که راه رفتن ما بر اساس صداقت و جدیت باشد نه اینکه لزوما به جای خاصی برسیم اگر انسان ها بخاهند به یک جا برسند بود از روز اول هم از یک جا شروع می کردند! بنابراین یک معلم نمی تواند منصفانه از همه ی شاگردانش نمره ی بیست را بخواهد (استاد نمی تواند نمره ی بیست را بخواهد ولی میتواند توجه و فهم و رسدن به دروس بالاتر را و رسیدن به دانشگاه را و دروس عالیه ی دیگر را ولو با نمره های متفاوت را بخواهد که مگر نمی تواند چه استبعادی دارد که از آنها با استعدادهای مختلف رسیدن به کمالات را که در استعدادهای مختلف آنها نهاده شده طلب کند و رسیدن به آن را نشان دهد و راهنمایی کند؟ استاد ایشان به نظر می رسد که بین مباحث خلط می کند؟) بعد می گوید پس مقصد مهم نیست بلکه تلاش و جدیت مهم است بنابراین اسلام طالب فرآیند خاص است نه فرآورده ای خاص بعد می گوید با این دو ویژگی صداقت و جدیت به هر جا رسید و هر جا رفتید از نظر اسلام مصاب و ماجورید. «لیس للانسان الا ما سعی» یعنی بکوشید در را رسیدن به حقیقت و در این را هر چه که کوشش کنید ماجور و معذور هستید به آنچه که رسیدید. (استاد ایشان خودش در سخن قبلی می گوید دین به شما ظابطه ی شنا کردن را می دهد که چگونه شنا کنید که در این دریای مواج غرق نشوید بعد اینجا می گوید به هر جا رفتید و رسیدید؟ پس یعنی هر نوع شنا کردنی ما را به مقصد می رساند و هر طرف رفت هم ما را به خشکی؟ در صورتی که خود شما گفتی اسلام ظایطه ی درست شنا کردن را می آموزد پس اگر ظابطه بدهد شما هر طور و هر جور و هر طرف نیم توانید شنا کنید؟ استاد واقعا یعنی چه خوب راه رفتن مهم است نه به جای خاص رسیدن در صورتی که خوب راه رفتن منافاتی با جای خاصی رسیدن ندارد) بعد می گوید باید تلقی به جای خاصی رسین را حذف کنید. بعد می گوید: من فزض می کنم شما با تمام اصول فلسفی و روان شناختی و عرفانی و اخلاقی اثبات کردید اسلام کامل ترین دین جهان است. من می گویم به تو چه ربطی دارد؟! ما مسلمانان اگر خواهیم به خود و جوامع سود برسانیم اول باید نشان دهیم مسلمانم، ما بجای اینکه اثبات کنیم خودمان مسلمانیم اثبات می کنیم اسلام کامل است خوب به تو جه ربطی دارد مثل اینکه شما مهندس متخصص ساختمان باشی و بیایی توصف یکی از زیباترین ساختمان های اصفهان را بکنی خوب به تو چه ربطی دارد؟ اینکه اسلام کامل ترین دین باشد معنایش این نیست که چه خوب شد ما مسلمانیم چون هنوز مسلمانیم را نشان نداده ام در عمل در گفتار (استاد ایشان با گفتن این فرض معلوم است که در حقانیت دین اسلام اشکال دارد و در ثانی باز هم چه منافاتی دارد که هم دین کامل باشد و هم ما به این انتخاب کامل خود افتخار کنیم؟ قابل جمع است اگر چه شاید ملتزم به تمام دستورات آن هم نشویم آیا صرف این که در خیلی جاها که ملتزم به آن نشدیم یعنی نمی توانیم دین را کامل بدایم پس در اینصورت شما هم نباید خود را پسر پدرت بنامی زیرا در خیلی از موارد ملتزم به دستورات او نشده ای؟ پس این استدلال یک مغلطه است که قایل شدن به دین کامل مستلزم این است که شما به تمام دستورات آن عمل کرد باشی؟) بعد می گوید: همان طور که جسم من دستخوش بیماری می شود و نیازمند به طبیب و استعمال داروست نه شلاق و و توهین همانطور روان و ذهن شخصی هم که دارای یک سری رذایل است بیمار است و با شلاق و (اسید پاشی و ... در ضمن این سخنرانی به مناسبت همین جریانات اسید پاشی در اصفهان بگزار شد که ایشان نسبتی به امر به معروف هم در بین سخنانش ذکر کرد) این ها درست نمی شود می گوید چه استدلالی بر فرق بین بدن و بین ذهن می کنید؟ اگر بیمار روحی وجود دارد باید دل سوزاند او را به طبیب برد پزشک متخصص برد. (استاد باید به ایشان بگوییم که محور بحثش را مشخص کند اگر به نسبت واقع هی اسید پاشی می گوید که بله حرکت آنها نه اسلامی است نه مورد قول دین است نه نسخه ی علماست و نه امر به معروف است و اگر حرف ایشان در مورد تمام امراض روحی است باید بگوییم به همان استدلالی که تمام نسخه های متخصص در بیماری های جسمی یکسان نست و گاهی حتی باید بیمار را در زیر تیغ جراحی عمل ببرن و حتی باید او را از خوردنی های حلال و لذیذ منع کنند و حتی گاهی برخی در زیر تیغ حراحی جان می دهد باید بگوییم ک تمامی مرض های جسمانی هم یکسان نیستند و طبیب روح هم طبق تخصصش با تمم امراض روحی یکسان برخورد نمی کند باید بگوییم آقای ملکیان شما همانگونه که به وصف طبیب دوار به طبیب بودن حضرت رسول استناد می کنید باید در جای دیگر هم که در جامعه ی حضرت اگر دزدی می شد یا اموال مسلمانی به غارت می رفت حضرت مطابق دستور خدا احکام را جاری می کرد یا عمل حضرت امیرالمومنین که به شخصی شلاق زد و بعد زیر بغل او را گرفت و بلند کرد و به او گفت چرا کاری می کنید که حدود بر شما جاری کنیم این را هم بگویید ثالثا در متن جامعه طبق حرف شما که جهان به مثابهی دهکده ایست که بسیاری از عملکرها روی دیگران تاثیر دارد باید بگوییم که در متن اجتماع هم بسیاری از بیماری های روحی جامعه را بیمار می کند و باید در هر مورد آنگونه که بایسته ی اوست عمل کرد تا در شنا کردن درست دیگران به سمت ساحل نجات و امید خللی وارد نشود.) و ایشان دراخر سخنانش گفت که بنده تلقی متکلمان و فقهای دین را تلقی کاملی از دین نمی دانم و به نظرم تلقی عرفا نزدیک ترین تلقی باشد که این سخان با دست و تشویق مردم همراه بود. استاد ببخشید متن زیاد است و بنده هم بی ادبی کردم و جواب هایی دادم فقط به خاطر این بود که می خواستم درس شاگردی را خدمت شما ارایه دهم همین خدا شاهد است که گفتم شاید در نظرم اشتباه می کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ایشان عملاً با این جملات نگاه ابزارگونه به دین می‌اندازند، نه نگاه حقیقت‌یابی. 2- آری! باید تلاش کرد در مسیری که خداوند از طریق پیامبر مشخص کرده است به حقیقت نزدیک و نزدیک‌تر شد. عمده باقی‌ماندن بر عهدی است که خدا از طریق شریعت برای ما شکل داده وگرنه بین ایمان و کفر تفاوتی نمی‌ماند 3- مسیر رسیدن به حقیقت با مسیر پشت‌کردن به آن را، پیامبران تعیین می‌کنند و این مسیر، مسیری است که در رجوع به حق ممکن است انسان‌ها متفاوت باشند و همه به‌عنوان اهل ایمان شناخته شوند و این غیر از آن است که معاندین با دین و حقیقت را هم در حدّ مؤمنین به حقیقت قلمداد کنیم 4- به نظر بنده در نکته‌ی چهارم سخنان ایشان را خیلی خوب تحلیل کرده‌اید. متأسفانه در سخنان آقای ملکیان عموماً یک نحوه فضای سکولاریته شکل می‌گیرد، وگرنه مگر عرفا خودشان مقیّد به سخنان فقها نیستند که ایشان می‌گویند تلقی فقها از دین را کامل نمی‌دانند؟! آیا به این معنا است که ما رعایت احکام شرعی را نکنیم و یا در کنار فقه، از اخلاق و عرفان دین هم استفاده کنیم؟ موفق باشید

14360
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت استاد بنده در سوال قبل پرسیدم که آیا ما کثراتی که مشاهده می کنیم اشتباها کثرت می بینیم فرمودین بله. سوال: آیا به عقیده شما آسمان و ماه و زمین و... به عنوان تجلیات حق در خارج از ما و فارغ از نوع دیدن ما و فارغ از تزکیه ما واقعا به عنوان تجلی حضور دارند که تمام ذاتشون رو هم خدا پر کرده باشه یا تمام این چیزهایی که ما اطراف خودمون می بینیم صرفا تجلی خدا به «ادراک» ماست و چیزی از این ها هیچ کدوم در خارج از ادراک ما نیست؟ (از منظر عرفان). ظاهر حرف شما این بود که خدا فقط بر ادراک ما تجلی میکنه و در خارج چیزی نیست جز همون ذات خدا بدون تجلی خلقی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نگاه وحدت وجود، خدا همه‌ی عالم را پر کرده حتی در جواب طلب اعیان ثابته‌ی مخلوقات، این خدا است که در صحنه است. منتها حدّ ظهور او برای ما متفاوت است و این نوع نگاه با نگاه سوبژکتیویته که ملاک فهم عالَم را صرفاً ذهن انسان قرار داده و معتقد است که انسان به عالَم، معنا می دهد، فرق دارد. موفق باشید

14353
متن پرسش
سلام حضرت استاد: وقت شما به خیر. ابوسعید ابوالخیر فرموده اند که در عالم کشف و شهود به هر دیاری که قدم زدم دیدم که جای عصای رییس کورکورانه در آنجا بودبا توجه به اینکه منازل را ابوسعید با قدم قلب رفته اند و اینکه معارفی هستند که شرط فهمیدنشان توسط عقل لطافت یعنی فکر لطیف است مقصود این جمله این نیست که ابن سینا فقط مفهوم حقایق را دریافته اند درست است؟ شاید مقصود این است که فیض را از طریق تفکر دریافت کرده اند بر خلاف عده ای که فیض را با عبادت و طاعت دریافت می کنند. (مثل ابوذر که بیشتر عبادتش تفکر بود.) امکان دارد تبیین بفرمایید. سپاس بسیار
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای تفکری که جناب اباذر دارد همان سیر قلبیِ عرفا است. خواجه ابوسعید می‌خواهد بگوید عقل، همه‌ی مقامات را می‌تواند بفهمد منتهی به صورت مفهوم، ولی این بدین معنا نیست که جناب ابن‌سینا از سیر قلبی بیرون بوده است. او در نمط هشتم و نهم اشارات نشان می‌دهد که با مقامات عالیه مأنوس بوده است. موفق باشید

14323
متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد: حضرت استاد ممنون از جوابی که فرمودین من باز برای این که اطمینان قلبی پیدا کنم عرض می کنم: سوال اول) در مبنای عرفانی اگر واژه عین الربط رو برای تجلیات استفاده کنیم آیا از مبنای عرفان به تشکیک وجود تنزل کردیم؟ یعنی ملاصدرا برای عین الربط هم بهره ای از وجود قائله؟ در واقع صدرا در مساله تشکیک وجود عین الربط رو مطرح میکنه یا وقتی به وحدت شخصی میرسه عین الربط رو مطرح میکنه؟ سوال دوم) در حین تدریس من اینطور متوجه شدم که به جای استفاده از کلمه ماهیت در مورد تجلیات از کلمه ی مفاهیم استفاده کردین آیا در عرفان از تعینات خلقی تعبیر به مفهوم میشه؟؟ سوال3) فرمودین ظهورات رو اگ متفاوت میبینیم این به جهت ماست منظورتون این بود که ما وقتی کثرات خلقی رو که در عرض هم هستن رو با چشم ظاهری میبینیم ما در واقع به غلط کثرت میبینیم؟؟ سوال چهارم) تفاوت تجلی در تشکیک وجود و عرفان آیا اینه که توی عرفان هم تجلی رو مطرح میکنن اما برای تجلی حظی از وجود قائل نیستن اما در تشکیک وجود تجلی مطرح میشه ولی برای تجلی هم وجود قائل هستن؟؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألهین در رابطه با تشکیک وجود، عین‌الربط‌بودنِ معلول را مطرح می‌کند، نه در رابطه با وحدت وجود. ولی اگر به نحوی وحدت وجود در منظرش نبود بحث عین‌الربط‌بودنِ مخلوق به این شکل برایش ظهور نمی‌کرد 2- به اعتبار آن‌‌چه از آن تعینات در ذهن هست، آن‌ها را مفهوم می‌نامیم 3- همین‌طور است 4- تجلی در عرفان با نظر به تشکیک در ظهور مطرح است. موفق باشید

14304
متن پرسش
سلام. 1. شرح دعای سمات آقای قاضی رحمت الله را چگونه مطالعه می شود کرد؟ استاد و شرح می خواهد؟ 2. کتاب کیمیای وصال مرحوم شجاعی اعلی الله مقامه را برای بنده صلاح می دانید؟ الان تا مبحث معاد آماده ام در مباحثتان. 3. آیا کتاب کشف المحجوب را شرح خواهید کرد؟ چگونه کتابی است این کتاب؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر با ادبیات عرفانی تا حدّی آشنا باشید اشارات مرحوم قاضی در شرح دعای سمات نکات خوبی را متذکر می‌شود 2- در هر حال کتاب «کیمیای وصال» آن مرحوم مذَکِر خوبی در اصلاح روحانیت ما می‌باشد 3- به نظر بنده کتاب «کشف‌المحجوب» کتاب حفظ و توسعه‌ی عالَم سلوکی انسان است. اگر در شرایط مناسب به مدت دوسال با آن مأنوس باشید عالَم خوبی را برای شما منکشف می‌کند، عالمی که شیطان به‌راحتی نمی‌تواند وارد آن شود. موفق باشید

14299
متن پرسش
سلام: 1. در زمینه تاریخ امام حسین (ع) بجز کتب شما و شهید مطهری که کار کرده ام چه کتابی بخوانم؟ 2. در زمینه مقتل امام حسین (ع) بجز کتب مذکور و مقتل لهوف چه کتابی به جزئیات دقیق پرداخته؟ 3. کتب میرزا جواد آقا ملکی تبریزی چگونه است؟ جایگاهش در عرفان؟
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع بسیار گسترده است با کتاب‌های بسیار گسترده. کتاب «پس از پنجاه‌سال» مرحوم دکتر شهیدی و کتاب «نفس‌المهموم» مرحوم شیخ عباس قمی و جلد 44 بحارالأنوار برای شروع خوب است 2- غیر از لهوف، مقتل دیگری را نمی‌شناسم 3- کتاب‌های مرحوم ملکی تبریزی در عرفان عملی، عالی است. موفق باشید

14294
متن پرسش
سلام عرض می کنم خدمت حضرت استاد: جلسات برهان صدیقین رو گوش دادم و برکات زیادی الحمدلله نصیبم شد اما جلسه آخر رو شاید درست متوجه نشدم جناب استاد شما در مساله تشکیک فرمودین تمام مخلوقات تجلیات حق هستند در واقع اسماء الهی هستند که متجلی شدن و عین الربط به حق هستند و «عین الربط» هیچ شانی از وجود نداره و ربط محضه .. (این فرمایشتون در مورد تشکیک وجود بود) در وحدت شخصی فرمودین که در صحنه، فقط وجود و هستیه، که در تجلی هست و تشکیک در ظهور و تجلی هست و بعد فرمودین که در تشکیک وجود، وجود مخلوق و وجود خالق داریم !و ما در وحدت شخصی بالاتر می آییم و حظی از وجود برای ظهورات قائل نیستیم. سوال: شما در اصوات قبلی هم که گفتین تجلیات عین الربط هستن عین الربط هم که حظی از وجود نداره در واقع «عین الربط» وجود نیست بلکه نموده، پس چطور میگین که توی تشکیک به تقریری که عرض کردین هستی مطلق و هستی مقید مطرحه «عین الربط رو که فرمودین نموده و نه بود» و در صوت آخر فرمودین که عرفا حتی عین الربط رو هم قبول نمیکنن و بالاتر میرن. این بالاتر رو متوجه نشدم. چون تقریری که از وحدت شخصی فرمودین با تقریر قبلیتون از تشکیک به نظرم یکی اومد! در هر دو عنوان هستی مطلق در صحنه هست و تجلیاتش تجلیات هم که اسماءالله هستند و عین الربط به حق.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی خوب است که از عین‌الربط‌ بودنِ معلول متوجه شده‌اید معلول آن‌چنان وجودی ندارد که بحث دوگانگی خالق و مخلوق پیش آید، ولی در حکمت صدرایی از آن جهت که عالَم مادونِ عین وجود را مراتب وجود فرض می‌کند، از وحدت وجود فاصله می‌گیرد در حالی‌که در عرفان روشن می‌شود حضرت اللّه در همه‌ی عوالم و در همه‌ی اعیان حاضر است و در نتیجه تشکیک را فقط باید در ظهور دانست و نه در وجود. موفق باشید

14264
متن پرسش
سلام و درود: استاد گرانقدر برخی برای خودسازی راه آیت الله حسن زاده آملی را معرفی می کنند که قدم اول آن مطالعات معرفتی و توحیدی از جمله جلد 8 اسفار و... را بهترین می دانند. اما برخی راه انصاری همدانی یا آیت الله ناصری که اصغهانی هست را معرفی می کنند. همانطور که مستحضرید این بزرگان در این راه خودسازی مطالعات معرفتی و توحیدی و معرفت نفسی را اطلا توصیه نمی کنند و توصیه به ذکر و انس با خدا و نهج البلاغه و... می کنند. کدام راه قوی تر است؟ عارف بزرگ قرن امام خمینی (ره) در کتابهایشان راه معرفتی و توحیدی را بهترین می دانند و قدم اول را مطالعات توحیدی و معرفتی بر اساس آثار محی الدین عربی و ملاصدرا می دانند. کدام راه قوی تر و سریع تر می باشد؟ آیت الله بهاءالدینی مطالعات توحیدی و معرفتی را اطلا توصیه نمی کردند ولی خودشان از عرفا هستند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی راه‌هایی که این بزرگان در مقابل ما قرار داده‌اند راه‌های خوبی است و با هم تنافی ندارد. راه توحیدی حضرت امام خمینی راهِ اصلی امروز ما است. در جزوه‌ی «روحیه‌ی تمدن‌سازی و عرفان اسلامی» عرایضی شده است خوب است که بدان‌جا رجوع شود. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!