بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان نظری

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
31535
متن پرسش
سلام علیکم: شما با حضرت آیت الله حسن زاده در ارتباط هستید؟ سوال داشتم که آیا ایشان در فرقه های تصوف وارد هستند و جزو آنها است؟ و اینکه آیا اساسا عضویت در این فرقه ها را شرط ایمان یا اسلام‌ می دانند. برخی از مشایخ سلسله های صوفیه مدعی هستند ایشان در سلسه آنها عضو است. ممنون‌ می شوم اگر پاسخ فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از زمانی که ایشان به تهران سفر کردند، ارتباط افراد با ایشان کم شده و بنده نیز سال‌هاست که ارتباطی با ایشان ندارم. علامه حسن‌زاده، عالِمی عارف و فیلسوفی توحیدی می‌باشند که خود را در هیچ فرقه و گروهی تعریف نکرده و وارد نشده‌اند و اساساً با حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی چه نیاز است به آن نوع فرقه‌گرایی‌ها؟! موفق باشید

31464
متن پرسش
سلام استاد در خصوص سوال ۳۱۴۴۰ فرمودید تلاش کنید و ببینید ذوق شما اقتضای چه مباحثی را دارد. خواستم بگم اتفاقا خودم احساسم اینه که الحمدلله به شدت ذوق این مباحث فلسفی و معرفتی را دارم. یعنی اصلا وقتی دارم کتاب از برهان تا عرفان رو میخونم حالم خوبه و خلاصه کیف می‌کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این امر، پس خوب است در همین موارد به مطالب خود عمق ببخشید. روی مباحث کتاب «معاد» و شرح آن خوب است فکر کنید. موفق باشید

31293
متن پرسش
با سلام: استاد گرامی از گذشته تا کنون عده ای گفته اند که راه سعادت منحصرا در پیروی از اهل بیت (ع) است و به احادیثی همچون «کل ما لم یخرج من هذا البیت فهو باطل» استناد می‌کنند. در نتیجه مثلا از افکار مولوی و ابن عربی نهی می‌کنند. حالا سوال من این است دقیقا جایگاه متفکران فلسفه و عرفان چیست؟ آیا تعلیمات آنها در طول تعلیمات معصومین است یا اصلا فضای جداگانه ای است؟ آیا با ابن عربی راه هایی را در توحید می‌شود رفت که با امام (ع) نمی شود؟ با با مولوی حقایقی را فهمید که در متون دینی وجود ندارد یا گفتار آنها شرح و توضیح معارف شیعه است؟ اگر به سوالات بنده پاسخی دهید یا منبعی معرفی کنید خیلی ممنون می‌شوم چرا که در مراجعه به فلسفه و عرفان همچنان این سوالات برایم حل نشده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «روح مجرد» از مرحوم آیت الله حسینی تهرانی در این مورد نکات خوبی دارد زیرا که دین اسلام اتفاقاً ما را دعوت کرده است که به سوی حقیقت برویم حتی اگر در دورترین نقاط زمین باشد. در همین رابطه، صاحبِ شریعت الهی به مسلمانان توصیه می‌کنند «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ فَإِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِم»‏: دانش را بجوئيد اگر چه در چين باشد زيرا طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است. آری! با این‌همه آن نوع رجوع وقتی ذیل نطر به حضور قدسی ائمه معصومین باشد، برکات خاص خود را دارد و در همین رابطه ملاحظه می‌کنید که چگونه شیعیان بیشتر از اهل سنت به آثار ابن‌عربی و جناب مولوی رجوع می‌فرمایند. موفق باشید

31295
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد طاهر زاده سوالاتی داشتم: ۱. حضرت علی (ع) در بسیاری از موارد که وصف خوبان و متقین می‌کنند می‌گویند که آنها از عذاب الهی ترس داشتند و به پاداش الهی عشق می‌ورزیدند حال آنکه اصل عبادت فقط باید برای خود خدا باشد و احادیث دیگری نیز همین گونه و برای ترس از عذاب و عشق به پاداش الهی عمل متقین را وصف می‌کنند آیا این نگرش به اهداف برای اعمال صحیح است؟ و چرا تا وقتی خدا هست فقط برای او عبادت نشود و گناه فقط برای او ترک نشود؟ ۲.نظر شما در مورد مبنای فکری آیت الله خوشوقت چیست که عقیده بر این داشتند که ما باید عرفان اهل بیتی را در جامعه رواج دهیم نه عرفان مصطلح (نه اینکه عرفان مصطلح را رد کنند) ۳. اگر کسی نخواهد حوزه برود و در عین حال خیلی خوب ادبیات عرب را کار کند نظر شما چیست؟ باید چگونه کار کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این ترس، ترس از عذاب آتش نیست که در مورد متقین می‌فرمایند. ترس و عذاب از حرمان و محرومیت از اُنس با حضرت محبوب است به همان معنایی که جناب مولوی در خطاب به حضرت حق عرضه می‌دارند:

 رحم کن بر وی که روی تو بدید ** فرقت تلخ تو چون خواهد کشید

۲. مسلّماً اصلِ اساس عرفان همانی است که از اهل‌البیت «علیهم‌السلام» صادر شده است و جناب ابن عربی نیز تحت تأثیر فرهنگ اهل البیت در عین تقیّه، «فصوص الحکم» را به میان آورده و در همین رابطه حضرت امام در دعوت گورباچف به اسلام، معارف ابن عربی را مطرح می‌کنند. ۳. از همه جهات بسیار خوب است. موفق باشید

31284
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید عرفان نظری چیست؟ اگه بخواهم بر معرفت نفس ظفر یابم باید عرفان نظری هم بخوانم؟ در چه حد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحثی مانند «ده نکته در معرفت نفس» و «خویشتن پنهان» و «معاد» در واقع نوعی معرفت نفس به حساب می‌آید. آری! عرفان نظری مانند «فصوص الحکم» ابن‌عربی نیز در این رابطه نقش‌آفرین است. موفق باشید

31270
متن پرسش
عرض سلام و ادب و احترام، وقتتون بخیر: در آخر پاسخ به سوال ۳۱۰۲۳ فرمودید که صحبتی که آیت الله حسن زاده حفظه‌الله در رابطه با نکاح نور حضرت علی (ع) به عنوان‌ عقل کل و صدیقه طاهره (س) به عنوان‌ نفس کل و بوجود آمدن همه ی عالم از اون فرمودند، تشبیه خوبی از ایشون هست در حالی که علامه می فرمایند اتحاد این دو نور در عوالم بالا یک حقیقت هست که عالم را بوجود آورده. آیا فرمایش حضرتعالی ناظر به حقیقتی است که در حدیث شریف اولنا محمد، اوسطنا محمد، آخرنا محمد (ص) آمده می باشد؟ یعنی اینکه صدیقه طاهره (س) چون انسان کامل هستند مظهر همه ی عوالم وجود از عقل اول و عقول کلیه و نفوس کلیه و... می باشند مانند امیرالمومنین (ع) و بقیه معصومین (ع) و نیازی نیست ایشان را فقط مظهر نفوس کلیه بدانیم؟ سوال دوم، بنده مباحث معاد امام (ره)، مباحث معاد بازگشت به جدی ترین زندگی، ده نکته در معرفت النفس، رساله الولایه، بعضی تفاسیر و تا حدودی حرکت جوهری و برهان صدیقین، معرفت النفس و حشر حضرتعالی را گذراندم و می خواستم اگر حضرتعالی صلاح بدونید فصوص را هم با صوت کلاس پربار حضرتعالی بگذرانم، متاسفانه در سایت در دسترس نیست، و ایمیل هم با بخش ارتباط با ما، زدم پاسخ نگرفتم، شهرستانی هستم، جناب آقای نظری را هم نمی شناسم. با تشکر از زحمات بی دریغ حضرتعالی، اجرتون با امیرالمومنین (ع)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحث در مظهریت حقایق محمدی «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» است که حضرت زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» مظهر نفس کلّی و علی مرتضی «علیه‌السلام» مظهر عقل کلّی می‌باشند، وگرنه در مقام ذات، همه در یک مقام می‌باشند. ۲. شماره تماس آقای نظری 09136032342 می‌باشد. خوب است که با ایشان تماس بگیرید و بنده نیز این پیام را جهت آمادگی ایشان برایشان می‌فرستم. موفق باشید

31262
متن پرسش
با عرض سلام: با توجه به اینکه اکثر فقها با عرفان مخالفت دارند سوال پیش می آید امثال من که علاقه مند عرفان هستند برای عبادات چه کنند که از نظر فقهی به مشکل بر نخورند؟ از طرفی این سوال را از خود فقها نمی توان پرسید مثلا بعضا فقها قائل به وحدت وجود را نجس می دانند برای نماز نیاز به وضوست به محض تماس بدن ما با آب، آب نجس می‌شود و امکان ادامه ی وضو نیست و این بدن، نجسی است که با هیچ مطهری قابل تطهیر نیست سیه رویی ز ممکن ... تیمم بهتر است لااقل نجاست وجود ممکن بیشتر پخش نمی‌شود و این خاصیت خاک است که در تقابل با آب چه رسد به آتش به نیستی نزدیک تر است. اما باز در تیمم پاکی بدن شرط است اما وجود ممکن نجس العین است بنظر می‌رسد نه وضو میسر است نه تیمم باید نماز ها را بدون طهارت بخوانیم. همچون نماز میت که خود میتیم و مرداری نجس مطلب بعد در عبارات نماز است که می‌توان وحدت وجودی خواند مثلا وحده شریک له را به معنای شریک در وجود بگیریم یا کفوا احد نه اینکه کسی هست و شبیه او نیست بلکه اصلا کسی جز او نیست که بخواهد شبیه او باشد سالبه به انتفاع موضوع است ایاک نعبد هرچه پرستم اوست و ... اینها و فوق اینها روح نمازند و فقها را ظاهرا کار با ظاهر نماز. نمی‌دانم شاید کسی که وجودش باطل باشد با این عبادت های باطل بحقیقت برسد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم چنین فقیهی را کجا پیدا کرده‌اید که وصف می‌فرمایید؟!! تازه فرض هم می‌کنیم که چنین فقیه‌الفقهایی پیدا شود، مگر ما مقیّد به چنین فقیهی هستیم که تا این اندازه در توحید، کم آورده؟!!! موفق باشید

31135
متن پرسش
سلام استاد: می‌بخشید بنده از مقطع ارشد با عرفان آشنا شدم و به شدت با آن جان گرفتم و پاسخ سوالاتم رو در آن یافتم و سعی کردم مباحث استاد یزدان پناه و شما و مبحث غرب شناسی رو کمی طی کنم که با ازدواج با فردی که با ابن عربی به شدت مخالف است مواجه شدم و چون تمایل به مخفی کاری ندارم مسیر برایم مبهم شده است ایشون با شما هم مخالف است چرا که شما رو هم با پایه فکری ابن عربی می داند و مخالف روند شماست و بیان می‌کند ما مطالعات لازم رو در حوزه در رد فلسفه و عرفان داشته ایم و به شدت حدیثی هستند. لطفا یاری کنید چگونه مسیر خود رو طی کنم. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اشکال دارد که در این موارد هرکدام نظر خود را داشته باشید. موفق باشید

30959
متن پرسش
سلام استاد: وقتتون بخیر. ۱. رمز موفقیت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در کنار زدن همه ی حجب چه بود؟ ۲. به نظر شما مدرسه زدن با مکتب معارف بیشتر برای جامعه نیازه یا کلینیک روانشناسی با زیربنای تفکر توحیدی و تربیت روانشناس در این زمینه؟ کدومش عمیق‌تره. ۳. ورود به عرفان عملی دقیقا از چه زمانی باید انجام بگیره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. صداقت و معرفت و اعتماد به خدا و احساس مسئولیت نسبت به جامعه ۲. فکر نمی‌کنم تفاوتی داشته باشد، هر دوی آن‌ها خوب است بستگی به شرایطی دارد که برای شما پیش می‌آید. ۳. عرفان عملی یعنی رعایت احکام الهی در راستای رضایت و قرب به حضرت حق. و این زمان خاصی نمی‌خواهد. موفق باشید

30853
متن پرسش
سلام علیکم: جناب استاد عزیز ضیافت ماه مبارک رمضان گوارای وجود تان باد. استاد بنده فصوص الحکم را با صوت های شما پس از گذرانذن مبانی و اصول عرفان نظری استاد یزدان پناه و درس مصباح الهدایه با استاد امینی نژاد گذراندم و حال اینک برای شرح فصوص قیصری شروع کردم اما در این میان از بین اساتید علامه حسن زاده که در دروسشان واقعا جنبه های عملی و عرشی را مد نظر می گیرند و استاد جوادی املی که با آن بیان شیرین و بر ممشای حکمت صدرایی با بیان شیو و ادبی که درس می گویند و بین استاد یزدان پناه عزیز اما بنده صوت های استاد یزدان پناه را گوش می دادم اما آنچنان که با صوت های استاد جوادی و علامه حسن زاده ارتباط می گرفتم خیلی نتوانستم ارتباط بگیرم در حالی که دیدم شما به درس فصوص ایشان تاکید داشتید حال به نظرتان اگر صوت های علامه را دنبال کنم یا آیت الله جوادی را آيا از بهره ای که در درس فصوص استاد یزدان پناه است محرم می مانیم یا نه تفاوت چندانی ندارد؟ عمده نظر و رویکرد ماست؟ ببخشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب استاد یزدان‌پناه با نظر به دروس اساتید مذکور به شرح فصوص پرداخته‌اند. فکر می‌کنم اگر بدون این نوع دغدغه‌ها، مباحث ایشان را دنبال کنید، در نزدیکی به نگاه جناب ابن‌عربی موفق خواهید شد. موفق باشید

30774
متن پرسش
سلام: آقای طاهرزاده جمله ای رو نوشتن ظاهرا اراده کردن که از ذوات مقدسه اهل البیت سلام الله علیهم هست؛ به این عبارت که «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق» این جمله اگر حدیث هست در کدام منبع ذکر شده؟ در منابع اهلبیت یا اهل بدعت؟ این حدیث از مشهورات جماعت صوفیه نیست؟ چطور اجازه میده استاد بخوننش؟ چطور به خودش اجازه میده کرسی داشته باشه و روح جوانان رو دست بگیرن و در صدد تربیت و تعلیم در بیان؟ امان از حب نفس و شهوت و شهرت و ریاست طلبی!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این جمله به عنوان جمله‌ای که می‌توان روی آن فکر کرد، بیشتر مطرح است. نه آن‌که بحث در استناد آن به پیامبر و یا ائمه «علیهم‌السلام» باشد به همین جهت در جواب سوال 30739 عرض شد به این فکر کنید که به ما فرموده‌اند: «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق» و نامی از امامان برده نشده. موفق باشید

30765
متن پرسش
با عرض سلام، ببخشید که وقت گرامیتان را گرفتم: ۱. آیا این حرف درست است که ائمه «علیهم السلام» سعی می کردند منافق ها را در همان نفاق خود نگه دارند و نگذارند کفر و نفاق خود را علنی کنند. به طور مثال زمانی که یزید کفر خود را علنی کرد، سیدالشهداء «علیه السلام» قیام کردند تا او را به همان نفاق قبلی اش برگرداند؟ (البته منظور بنده این نیست که قیام حضرت تماماً برای این کار بوده است) ۲. به چه دلیل نباید بین عرفان و فلسفه خلط انجام شود؟ خدا ان شاءالله شما را برای ما نگه دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. سعی پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» آن بود که برخورد مستقیم با منافقان که به ظاهر مسلمان بودند، نکنند تا جامعه حالت دو قطبی پیدا نکند و زمینه‌ی برگشت آن‌ها نیز فراهم باشد. ۲. عرفان با قلب و شهود جلو می‌رود و فلسفه با عقل و استدلال. موفق باشید 

30739
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیزم: چند سالی است از کوچه باغهای فلسفه و عرفان عبور می‌کنم و نسیم دل انگیز کلمات اولیاء خدا همچون شیخین آملیین حفظهما الله، حضرت طباطبایی رحمه الله، ملاصدرای عزیزتر از جان و ... روحم را می‌نوازد. جوری است که گویا از این بوستان نمی خواهم دل بکنم. بین تمام کتابها سر و گوشم برای کتابهای این چنینی می‌جنبد؛ بین این همه شارحان نهج البلاغه، دلم سوی ابن میثم می‌رود؛ بین شارحان کافی، ملاصدرا، بین تراجم، عرفا و ... . راستش را بخواهید تا قبل از این فکر می‌کردم هرچه غیر اینهاست هیچ ندارد و وقت گذاشتن برای دیگر کتابها وقت تلف کردن است. اما اخیرا فکرم این شده که نکند اشتباه می‌کنم! واقعا کلمات مجلسی در مرآة العقول هیچ است؟ واقعا البیان و تبیان و مجمع البیان هیچ اند؟ واقعا زندگی نامه مخالفان عرفان و فلسفه که در زندگی خود افراد با تقوایی بودند مثل صاحب حدائق و ... هیچ است؟ استاد دستم را بگیرید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که به ما فرموده‌اند: «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق». پس راه‌های سیر به سوی پروردگار متفاوت می‌شود وقتی همه در بستر شریعت الهی و سیره‌ی امامان معصوم «علیهم‌السلام» حرکت کنند. آری! آن کسی که یکی را ردّ و یکی را در این مسیر قبول می‌کند، در تنگیِ مفاهیم گرفتار است. ولی آن‌که در چشم‌اندازِ نظر به حضرت محبوب برای هر آن کس که در دلِ شریعت خود را جستجو می‌کند، جای و جایگاه قائل است؛ در سعه‌ی روح محمدی «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» جای دارد. موفق باشید

30643
متن پرسش
سلام: ۱. بنظر می‌رسد نفس رحمانی عام تر از کون جامع باشد گرچه هر دو از عرش تا فرش هستی کشیده شده اند تایید می فرمایید یا اینکه این دو یکی هستند؟ ۲. انسان کامل لابشرط قسمی است یا مقسمی و در فرض اخیر تفاوتش با ذات باری که او نیز مقسمی است چیست؟ ۳. جناب منوچهر خادمی در مقاله لاادری بودن عرفا در مقام ذات است اعتبار دیگری که در آن نه لحاظ با غیر، که مفاد لابشرط مقسمی است درنظر گرفته می شود و نه عدم لحاظ با غیر را اثبات کرده و این اعتبار را مناسب ترین لحاظ برای ذات غیبی حق دانسته است که لوازمی همچون پذیرش اجتماع نقیضین را در پی دارد در کتاب حکمت انسی مرحوم معارف هم فکر کنم اشاره داشتند برخی عرفا مقام ذات را ورای لابشرط مقسمی می‌دانند حال آن مطلب جناب خادمی و یا این مطلب معارف مورد تایید شماست؟ یا همان مقسمی را مقبول می‌دانید و یا به شرط لا که به حکمایی چون صدرا نسبت داده می‌شود. https://www.google.com/url?q=http://wisdom.ihcs.ac.ir/article_1109_abf5b8e86576ec5828b29ca1e8ef8d52.pdf&sa=U&ved=2ahUKEwjf5oygnNvvAhXUtXEKHW9PDqkQFjADegQICRAB&usg=AOvVaw1zvP9WF-tQHIG8LTQjm7VK
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً این نوع مباحث را نباید در محدوده‌ی سؤال و جواب دنبال کرد زیرا هر کدام از این واژه‌ها به اعتبارهای مختلف و نسبت‌هایی که پیش می‌آید، معنای مختلف دارند. مثل همان نَفَس رحمانی و کون جامع، که به یک اعتبار، یکی هستند که تازه باید معلوم شود آن اعتبار کدام است و برعکس. موفق باشید

30621
متن پرسش
سلام: مرحوم مطهری در مورد حضرت محی الدین می‌فرمایند: «اثر ديگر او كتاب فصوص الحكم است، گرچه كوچك است، ولي دقيقترين و عميقترين متن عرفاني است، شروح زيادي برآن نوشته شده است. در هر عصري شايد دو سه نفر بيشتر پيدا نشده باشد كه قادر به فهم اين متن عميق باشد». حقیر که چندی بعضا اجمالا نظری به فصوص دارم با اینکه مقدمات چندانی طی نکردم و نمی‌دانم چه شد که بر سفره شیخ توفیق شد بنشینم احساس نمی‌کنم که آنقدرها هم متن دشواری باشد و شاید تفکر شیخ کلیدهایی می خواهد که با آن به سراغ دفینه هایش رفت اگر چه در بادی امر دشوار می‌نماید از طرفی می‌گویم شاید شهید راست می‌گوید در یکی از سایت ها به نقل از جناب نصر آمده است که یک‎روز علامه به من داستان می‎‌فرمودند: «من در تبریز فصوص ‎الحکم خوانده بودم و گمان می‌‎کردم که بسیار خوب همه چیز را بلد هستم تا این‎که به نجف رفتم. در آن‎جا شیخ واحد‎العین که از عرفای بزرگ بود، درس فصوص می‎‌داد. رفتم به آن‎جا و نشستم و دیدم که تمام در و دیوار، فصوص می‎‌خواندند و هیچ چیز از فصوص بلد نبودم. خیال می‎‌کردم که بلدم و آنجا برای اولین بار با حقیقت عملی و درونی این کتاب بزرگ آشنا شدم.» بنابرین شاید توهم فهم دارم از طرفی برداشتی از فصوص داشتم دیدم تایید فرمودید خلاصه در خوف و رجای فهم شیخیم امید که رهنمایی فرمایید بله مصباح پر از دست انداز فلسفی بود و ثقیل و چیز چندانی دستگیرم نشد، ولی فصوص آبیست روان و در جانم روان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً فصوص‌الحکم ابن عربی دارای نکاتی ژرف و از مو باریک‌تر است. و این نسل به جای آن‌که در مقابل آن مقاومت کند، سعی دارند آن نکات را درک کنند و از این جهت حتی حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» سوره‌ی «حمد» را در عین عمق عرفانی آن علناً مطرح فرمودند. موفق باشید

30624
متن پرسش
سلام: ظاهرا جناب نصرالله حکمت بحثی داشتند که از جناب ابن عربی بیشتر اکتفا به فصوص می‌شود و از آن دریچه به محی الدین می نگرند حال آنکه ایشان آثار عدیده دیگری نیز دارند خود جناب حکمت تاملاتی بر فتوحات داشتند و استفاده های خوبی مثل تقلید از خدا دارند ولی عمدتا به فصوص اکتفا می‌شود. بنظر شما فصوص و نهایتا فتوحات (این کتاب دامن دامنی هم رواج کمتری نسبت به فصوص دارد بقیه آثار ایشان که الفاتحه) برای درک محی الدین کافیست؟ اگر آری پس شیخ چه دابی داشتند این همه قلم فرسایی کنند متن آثار شیخ را تا اینکه تصادفا به سایت زیر برخوردم به سختی به دست می آید چه رسد به شرح و تفسیر این کتب عرشی نمی دانم حس می‌کنم حق مطلب شیخ ادا نشده است. اروپایی ها مجموعه آثار دانشمندانشان که به مراتب کوچکتر از محی الدین هستند را با چه چاپ هایی منتشر می‌کنند ما مجموعه آثار پیشکش همان فصوصش هم نمی دانم چاپ درستی دارد یا نه و خدا غریق رحمت کند مرحوم امام خمینی که با این انقلاب اندکی فضا را بهتر نمود و از آن حالت تدریس قاچاقی قدری فاصله ایجاد شد ولی باز هم حوزه ها را نگاه کنیم هنوز هم مباحث فقه اکبر مهجورند حتی همان فقه هم معطوف به نیازهای روز متاسفانه کمتر است. به هرحال من چون بسیار علاقه مند شیخم همانطور که بعض صحابه قطرات آب وضوی رسول را نمی‌گذاشتند بر زمین افتد نظرم آنست که هرچه از قلم شیخ نازل شده است را دریابم رهنمودهای حضرتعالی چیست به این سایت هم رفقا رجوع کنند بلکه آثار شیخ از مهجوریت اندکی درآید. چاپ ها هم دقت کنید بیشتر از کشورهای دیگر است مثل بیروت. باز دم آنها گرم ایران که باز الفاتحه به روح شیخ اکبر الفاتحه http://ibnarabi560.ir.domains.blog.ir/
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار ابن عربی شبیه کار جناب صدرالمتألّهین است که سعی می‌کرده به بهانه‌های مختلف و با عنوان‌های متفاوت حرف اصلی خود را بزند. فصوص‌الحکم از آن جهت که عطای مستقیم رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» به ابن‌عربی است، جایگاه خاصی دارد به‌خصوص که شارحانِ فصوص در واقع بسیاری از مطالب سایر کتاب‌ها را در شرح خود متذکر شده‌اند. موفق باشید

30579
متن پرسش
سلام بر استاد: اواخر این سال، سالی که حضرت حق با اسمایی بس جدید با خلق خویش رخ نمود توفیق شد با ظن خویش، یار که چه عرض کنم خاکسار و خاک راه مولانا و محی الدین افضل الخلایق بعدالنبی باشم نظر کم نظر حقیر به توفیق یزدان بی نظیر گشوده شد بر مثنوی داستان دقیق دقوقی و فصوص فص موسوی چه کرده اند این دو آنچه عین ثابتم می طلبد ره یابی به ژرفنای این دو اقیانوس بی کران است آنچه در شارحان اندک مثنوی انسان مشاهده می‌کند معنی لغت است و یا در دستگاه محی الدین مولانا را به تفسیر می کشند و این بحر را نمی‌توان در بحر دیگری مستحیل کرد هر دو وجهی از وجوه حقند همانگونه که شیخ در مورد خراز این راز را بیان کردند راستی استاد معنی تحت اللفظی دقوقی را کجا بیابیم چه رسد به شرح شرحه ای از آن؟ باری استاد پس از سالیانی سرگردانی در کویر ظمائات و ظلمات به مجمع البحرین رسیدم و قصد جمع بین این بحرین دارم سابق پرسیدم و رهی نگشودید چه کند این سبو شکسته در جنب این دو بحر بل جنب الله. سوال دیگر آنکه در تراکتاتوس ویتگنشتاین در آخر رساله زیرپل کل رساله را می زند و تشبیه به نردبانی می‌کند که پس از استعمال مستعمل می‌شود و دیگری نیازی بدو نیست جز آنکه باعث می‌شود پای بر بام نهیم و چشم انداز او سعی در منظر خویش داشته باشیم در آخر فصوص هم بنظر رسید محی الدین تز خویش را نفی می‌نماید تا به سنتزی برسد و در انتها اشاره به سبیل می‌کند و اینکه گویا کل فصوص با اینکه نفیش کردم راه بود و معبری است نه اقامتگاه و در مورد هایدگر هم می‌بینیم که در مورد مجموعه آثارش نقلست آثار را خط می زند و به جای آن راه ها می‌نویسد این برداشت را تایید می فرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. جمع‌بندیِ بنده بعد از رجوع به عرفان و فلسفه‌ی صدرایی و فلسفه‌ی غرب به‌خصوص هایدگر و گادامر، حضور در جهانِ بین آن دو جهان است که تحت عنوان کتاب «انقلاب اسلامی؛ طلوع جهانی بین دو جهان» در دست چاپ می‌باشد. امید است مفید افتد. صوت آن مباحث روی سایت هست http://lobolmizan.ir/sound/1319 موفق باشید

30471
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به جواب سوال ۳۰۴۶۵ تفاوت سلوکی که منجر به تقویت قوای نفس می شود یا منجر به تجلی توحیدی در قلب سالک می شود چیست؟ آیا نوع رجوع سالک در سلوک مهم است؟ سالک چگونه متوجه شود که در قلمرو کدامیک قرار دارد؟ قربان شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در سلوک عرفانی، سالک نظر به توحید حضرت حق دارد و سعی می‌کند خود را نفی کند تا حضرت حق در همه‌ی ابعاد وجودی او به ظهور آید. به همان معنایی که در حدیث شریف قرب نوافل مطرح است. ولی در روش مرتاض‌ها نظر به نفس و قوای نفس می‌شود و این امری نیست که در عرفان جاری می‌شود. موفق باشید

30436
متن پرسش
سلام علیکم جناب طاهر زاده: آیا اساسا علمی به نامِ عرفان نظری وجود دارد؟ خواندن شهود دیگران چه کمکی به ما می‌تواند بکند؟ برخی نظر دارند که بعضی علوم رفتنی هستنند و نه گفتنی، از جمله عرفان نظری و خداوند باید در را بگشاید نه اینکه ما با خواندن شهود دیگران (که نمی‌دانیم درست است یا غلط) دنبال راه بگردیم. نظر شما در مورد ماهیت و کاربرد و فایده عرفان نظری چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تجربه‌ی شهود دیگران، کارساز است تا خود را در جهان معنوی آن‌ها جستجو کنیم. به‌خصوص ادعیه‌ی توحیدی که راهی است به سوی جهان کیفیت‌ها. موفق باشید

30265
متن پرسش
با سلام و احترام: آيا آثار و بيانات آقاي مروجي سبزواري روي هم رفته مورد تاييد است؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابی که از ایشان دیدم در رابطه با شرح ابیات ابتدای مثنوی و تطبیق آن با دو سیر مذکور عرفانی، کتاب خوب و دقیقی بود. موفق باشید

30246
متن پرسش
سلام استاد گرامی: وقت بخیر، دو تا سوال دارم، یکی اینکه ما قبلا یک دوره ای در رابطه با فرق و ادیان گذروندیم که می‌گفت تمام عقاید و اعمال صوفی ها رد شده و باطل، الان شما در سوالات گذشته برخی رو بر حق دانسته و من در مورد منش و راه شما دچار تردید شدم و تنها ملاک شما این هست که هر کسی با انقلاب مشکلی نداره، پس راه و روش برحقی داره، البته دوره ما زیر نظر یکی از علمای دین و با اساتید مجرب و با مستندات بود. الان بنده را از موضع گیری خود مطلع کنید. سوال دوم اینکه در حدیث یابن جندب، جایی گفته مومن تنهاست و جایی میگه باید با همه مانوس باشه و گرنه خیری در آن نیست. آیا این تضاد نداره و اینکه من آدمی هستم که تمام تلاش خود را برای فروتنی انجام دادم ولی کسی دوست نداره با من معاشرتی داشته باشه، حتی من به قدیمی ترین دوستانم تماس گرفتم یا با پیام جویای حال اونها شدم ولی بقیه نه، حتی ارحام هم همینطور، آیا این خواست خداست که بعضی آدمها تنها اند یا مورد دیگری هست یا اینکه خدا می‌خواهد آدم مشغول بقیه باشه. تشکر از وقتی که می‌گذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چگونه می‌توان گفت تمام عقاید و اعمال صوفیه باطل است؟ تا قبل از سال ۱۳۴۰ حتی حضرت امام را به عنوان آقا روح الله صوفی می‌گفتند. ۲. از یک طرف مؤمن، نباید به دنبال خودنمایی و شهرت باشد و از طرف دیگر مؤمن باید اهل الفت باشد. موفق باشید

30196
متن پرسش
سلام: نظر شما راجع به عرفان یهودی یا کابالا و بخصوص کتاب زوهر چیست و چقدر عرفان اسلامی متاثر از آن بوده است و نسبت هایی که به کابالا می‌دهند از قبیل ارتباط با شیطان پرستی و فراماسونری چقدر صحت دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مختصر مطالعاتی قبل‌ها در این مورد داشتم. به نظر می‌آید هرکدام از ادیان توحیدی از درون خود عرفانی را که مربوط به درجه‌ی توحید خودشان است، به ظهور آورده‌اند که در بسیاری موارد به همدیگر نزدیک است بدون آن‌که از همدیگر متأثر باشند. موفق باشید

30192
متن پرسش
سلام: ۱. تمام سلاسل صوفیه باطل هستند یا بین آنها سلسه های حقه ای هم وجود دارد؟ ۲. نظرتان در مورد دکتر پازوکی چیست و اگر گنابادی هستند چگونه است که به بطلان فرقه اش پی نبرده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظرم همه‌ی سلسله‌های صوفیه باطل نیستند. ۲. اتفاقاً جریان گنابادی‌ها که جناب آقای دکتر شهرام پازوکی و آقای دکتر ریخته گران منتسب به آن‌ها هستند جریان قابل اعتمادی می باشند به‌خصوص با سرسلسله‌ی آن‌ها یعنی حاج ملا سلطان محمد گنابادی با تفسیر قرآن «بیان السعاده» ایشان که حضرت امام خمینی نیز در تفسیر حمد خود متذکر آن شدند و البته اگر بعضی دراویش گنابادی تحت تأثیر بعضی از منحرفین قرار می‌گیرند، این را نباید پای اصل جریان گنابادی‌ها که تعلق‌شان نسبت به نظام اسلامی مثبت است؛ گذاشت. موفق باشید

30164
متن پرسش
سلام استاد: تو سوالای سایت تقریبا زیاد دیدم که راجع به عرفان های نوظهور سوال کردند. از اوشو و اکهارت تله گرفته تا اوپانیشادها و چاکرا و کندالینی و... البته از نحوه پاسخ های شما که اجمالی بوده برمیاد که اطلاع عمیقی از این مکاتب ندارید و در پاسخ می‌نویسید عرفان اسلامی بهترین روش برای الهی شدن انسان است. ۱. از شما درخواست دارم که عرفان اسلامی مد نظرتون رو کمی شرح بدید. ما از عرفان اسلامی فصوص و اسفار رو می‌شناسیم. البته در حد شناخت مباحثشان ۲. بنده کتاب «چگونگی به فعلیت رسیدن باورهای دینی» شما رو مطالعه کردم. ادعایی ندارم که درباره آموزه های عرفان های نوظهور هم عمیقا مطلع ام اما تا جایی که من بررسی کردم همپوشانی زیادی با مباحث این کتاب دارد. یاد جملات خودتون افتادم که می‌گفتید: علامه طباطبایی ره کتاب «این است مذهب من» گاندی رو خوندند و گفتند ما هم که همین رو میگیم. افتادم. از شما خواهش دارم کمی بیشتر بر روی این مکاتب وقت بگذارید تا ما هم به واسطه وجود پربرکت شما روشن تر بشیم. آموزه های گورجیف یا اکهارت توله (متفاوت با مایستر اکهارت هست که در یکی از پاسخ ها فرموده بودید) متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در زمان‌های گذشته مقداری به‌خصوص در مورد بودا مطالعاتی دنبال شد. جمع‌بندی بنده آن بود که بعضاً مبانی آن‌ها با توهّمات همراه است و از طرفی در مقایسه با عرفان اسلامی که مبنای آن کشف محمدی است چیز کمی نیست به‌خصوص که ما در عرفان به دنبال اُنس با محبوب ازلی هستیم که با شریعت و عبادات مطمئن پیش می‌آید. به نظر بنده مباحث «معرفت نفس» و براهین صدرایی در این وادیه‌ها کارساز است. به جواب 30067 هم سری بزنید.موفق باشید

30108
متن پرسش
سلام: چرا عمده بزرگان عرفان را که انسان مشاهده می کند سنی هستند البته بخصوص در سده های اخیر در شیعه عارفان بزرگی داریم اما همانها را هم دقت کنیم ذیل معارف آن بزرگان سنی بالیده اند مثلا مرحوم امام جز این است که در مصباح الهدایه ذیل شخصیت محی الدین مشی کرده اند و اگر شیخ را از امام بگیریم واقعا برای ایشان چه باقی می ماند؟ اصلا در شیعه کسی را داریم که در عرفان موسس باشد و با توجه به این همه معارف که در احادیث شیعی هست و ابن عربی ها از آن بی بهره بودند اینکه در عرفان شیخ حرف اول و آخر را بزند و هیچ عالم شیعی با آن گنجینه غنی نتوانسته به گرد محی الدین برسد چه رسد به اینکه از او پیشی بگیرد جای تامل است و این مطلب که شما می فرمایید این بزرگان عقیدتا شیعه و فقها سنی هستند صحیح نیست مگر می شود مثلا من به فقه جعفری عمل کنم بعد بگویم عقیدتا اهل سنت را برحق می دانم عکس آن هم صادق است. کسی که مثلا به فقه حنفی عمل می‌کند برای عمل به آن فقه باید قائل به حقانیت پیش زمینه های آن فقه باشد و آن همان عقاید اهل سنت است باید معتقد به عدم تعیین جانشین باشی کما اینکه شیخ در فصوص به این امر مذعن است تا نوبت به مرجعیت علمی ابوحنیفه ها برسد. بله برخی شباهت ها مثلا در بحث انسان کامل شاید ذهن را به فرمایش استاد نزدیک کند ولی از حضرتشان آموختیم که متفکران متشابهاتی دارند و محکمات و محکمات اندیشه ابن عربی سنی بودن ایشان عقیدتا و عملا است پس یا باید معتقد شد که محی الدین مدارج بالای عرفانی ندارد که اگر این گونه باشد حال و روز بقیه عرفا سنی و شیعه مشخص می شود یا باید بگوییم می‌شود شیعه نبود و در عرفان به مدارج بالا رسید که اولا شیعه این حرف را مطلقا قبول نمی کند و ثانیا سوال پیش می آید چگونه با باطل امکان رسیدن به حقیقت وجود دارد یا باید بپذیریم که اهل سنت برحق هستند که از دامانش ابن عربی ها می روید درین فرض اگر چه به انسجام می‌رسیم اما مطلوب ما شیعیان نیست یا در نهایت به فرض آخر رسید که در جمع بندی ذکر می‌کنم نکته دیگر اینکه سلمنا که بپذیریم شیخ عقیدتا شیعه بود چگونه با نماز ها و سایر اعمال عبادی باطل به حقیقت رسید؟ از طرفی اگر ایشان عقیدتا شیعه است شیعه به برخی کبار صدر اسلام نظر مثبتی ندارد در حالیکه اهل سنت آنها را محترم می‌دانند موضع محی الدین چیست؟ آیا ایشان حب به خلیفه اول و ثانی داشتند یا نه بنظر حقیر با این بررسی ها مشخص می‌شود عرفان طریق مطلوب شیعه و بالتبع اسلام نیست سنی ها برای پر کردن خلا فکری خویش مطالبی را از یونان بخصوص فلوطین و هند و .. اخذ نمودند و پروراندند و چون شیعه به یمن معارف اهل بیت بی نیاز از شرق و غرب بود درین مکتب بالید و می‌بینیم عمده فقیهان شیعی میانه ای با عرفان ندارند در حالیکه ائمه ما را به فقیهان در عصر غیبت ارجاع دادند چگونه است که در بحث ولایت فقیه که می‌شود به این مطلب استناد می‌کنید اما پای عرفان که می‌رسد مرجعیت فقها را درین زمینه قبول نمی کنید بله می‌شود به برخی از فقهای موافق عرفان استناد کرد ولی وقتی معظم فقهای شیعی در طول تاریخ الی یومنا هذا مخالفند جایی برای آن نظرات شاذ نمی ماند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. می‌دانید که در این مورد به طور مفصل بحث شد. شواهد حکایت از آن دارد که عرفایی مثل ابن عربی و عبدالرّزاق کاشانی کاملاً تحت تأثیر آموزه‌های شیعی هستند و متوجه شده‌اند چه راهی را باید طی کنند و حتی آن‌جایی هم که در فقه به چهار امام فقهی اهل سنت نظر دارند، ریشه‌های جعفری آن‌ را دنبال کرده‌اند. می‌ماند که آیا تقیه می‌کرده‌اند؟ که عده‌ای بر این عقیده‌اند. و یا در بستر فرهنگ اهل سنت متوجه‌ی حقایقی شدند که در تشیع یافتند. در شرح فصوص در جایی عرض شد که اتفاقاً باید چنین عرفایی در اهل سنت به ظهور می‌آمدند تا اسلام اهل سنت، روحانیتِ عرفانی را از دست ندهد و جالب است به غیر از وهابی‌ها، بقیه‌ی اهل سنت، گرایش خوبی به عرفان دارند و عموماً محبّ اهل بیت می‌باشند. مکرر پیش آمده است عده‌ای که در «فتوحات» ابن عربی تأمّل کرده‌اند، شیعه شده‌اند. مثل آقای عثمان یحیی که قسمتی از فتوحات را در ۱۴ جلد تنظیم کرده. جناب آقای دکتر حسین غفاری در کتاب «جدال با مدعی» و یا آقای بدیعی در رابطه با تشیعِ ابن عربی نکاتی را به میان آورده‌اند. ۲. مگر فقهِ فقها، همه‌ی اسلام است که در همه‌ی اسلام به آن‌ها رجوع شود؟ و مگر خود آن بزرگواران چنین ادعایی دارند؟ ۳. اگر کسی بتواند برای عمق‌بخشیدن به معارف خود نیاز به عرفان نداشته باشد؛ او را چه باک؟! موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!