بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شخصیت‌ها

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
26536
متن پرسش
سلام علیکم: به عقیده حضرتعالی مهمترین علت سستی در عبادات و طاعات چیست و چگونه بروز می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون اهداف بلند در نظر نباشد، راهِ رسیدن به آن‌ها که عبادات و طاعات است جدّی گرفته نمی‌شود. از پیامبر خدا و فاطمه‌ی زهرا و ائمه‌ی هدی «علیهم‌السلام» که بگذریم، خود رهبر معظم انقلاب چون متوجه‌ی اهداف بزرگی در این تاریخ هستند، نسبت به عبادات جدّی می‌باشند. موفق باشید

26529
متن پرسش

سلام استاد: درد دلی داشتم خواستم اینجا مطرح کنم. آن روز جمعه صبح رفته بودم نانوایی شخصی بهم گفت سردارمون رو زدن کاملا شکه شدم. اومدم خونه پیام رهبر رو دیدم ولی اروم نشدم دو روز تمام گریه کردم اروم نشدم. استقبال با شکوه خوزسنان رو دیدم مقداری تسلی دل بود ولی اروم نشدم دل فقط یک چیز می خواست من هم برم گفتم میرم تشییع سردار اونجا رهبری چیزی میگه اروم میشیم ولی رهبری گفت «الحقنا بهم» حالمون بدتر شد. رفتیم تشییع ولی اروم نشدم. قید کارم رو زدم دیدم دیگه نمی تونم ادامه بدم. بیست و دو بهمن شد رفتیم جشن سالگرد پیروزی و ... امیدهایی که برای امسال آدم تو اون جشن حس می کرد ولی ارامش و قرار نیومد. استاد شما می دونید آرامش را کجا میشه پیدا کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آرامش در همان اشکی است که بدون اختیار با یاد حاج قاسم عزیز جاری می‌شود. مگر نخوانده‌ای که آن مردِ بی‌قرار که بعد از ملاقات شمس تبریزی، ۳۰ سال بی‌قرار بود، فرمود:

جملة بی‌قراری‌ات از طلب قرار توست                   طالبِ بی‌قرار شو تا که قرار آیدت

جملة نامرادی‌ات از طلب مراد توست                    ورنه همه مرادها جمله نثار آیدت

آن نفسی که با خودی بسته ابر غصه‌ای               آن نفسی که بی‌خودی مه به کنار آیدت

آن نفسی که با خودی یارکناره می‌کند                وآن نفسی که بی‌خودی باده یار آیدت

آن نفسی که با خودی همچو خزان فسرده‌ای         وآن نفسی که بی‌خودی دی چو بهار آیدت

حاج قاسم تجربه‌ی بی‌قراری در این دنیا را به ما عطا فرمود، حالا می‌خواهی هم یاد حاج قاسم را داشته باشی و هم با قرار باشی؟!! چرا بی‌قراری را در این تاریخ، عین زندگی ندانیم؟ مگر رهبر معظم ما که حاج قاسم جانش را فدای او می‌کند؛ یک لحظه قرار دارند که ما به دنبال قرار باشیم؟!! موفق باشید  

26527
متن پرسش

سلام علیکم: استاد عزیز من به خودم و نحوه مطالعه خودم شک دارم. چند وقتی است مصباح الهدایه را از طریق شرح شما در حال مطالعه هستم اما به راحتی تمام صحبتها و توضیحات شما را تایید می کنم و جای شک و شبه یا انکاری برای من باقی نمی مونه و از طرفی در شروع مباحث سوال برام پیش می آمد اما به مرور رفع می شد و تمام مطالب از لحاظ عقلی و قلبی فقط ناخواسته تایید می کردم و می کنم (حقیقتش از همان ابتدای آشنایی با شما راجع به همه مطالب و سیر مطالعاتی شما اینگونه بودم) اما اگر کسی سوالی در این باب از من بپرسه اصلا توانایی توضیح ندارم فقط قلبم میدونه جواب چیه تازه اگر بخواهم توضیح بدم نه تنها جواب دقیق و کامل نمیتونم بدم بلکه بیشتر موجب ایجاد سوال و شبه برای طرف مقابلم میشم با همه این احوالات از این وضعیت ناراحت نیستم به خودم میگم من در جایگاه تدریس یا تفهیم موضوع برای شخص دیگر نیستم لزومی هم نداره خودم بتونم برای خودم این را مطالب شرح بدم همین که تایید قلبی دارم که منجر به اعتقادم میشه کافیست اما به تازگی نگران شدم که آیا این واقعا برای آخرتم کافیست؟ یا شیوه مطالعه من از همان ابتدا (طی این ۱۵ سال تا کنون) ایراد داره یا خیر؟ چون واقعا از همه لحاظ تایید می کنم گاهی حتی در برخی مباحث شما مثل مصباح الهدایه به خودم میگم خوب این توضیحات که واضح هستش و قابل فهم چرا اینقدر تفسیر میشه هرچند با تفسیر بیشتر تاییدیه من بیشتر میشه و اصلا در خصوص هیچ یک از مباحث شما تا کنون نیاز به فکر کردن نداشتم و شاید باور نکنید گاهی به خودم میگه این مباحث فقط جنبه یاداوری و تذکر داره انگار میدونم با اینکه بار اول است که به آن مواجه شدم. ۲. یکی از اساتید معارف ما می فرمود روح اموات با شخص آشنای خودشون در عالم دنیا میتونند ارتباط داشته باشن و با خیرات آنها دعای خیرشان را شامل آن فرد میکنن ولی عموما برای ارتباط با ارواح طیبه مثل شهدا و امام خمینی (ره) و غیره از طریق شخص ناآشنا ارتباط تقریبا مشکل یا ناممکن است. در پاسخ به یکی از سوالات دوستان شما در این سایت فرمودید از طریق خیرات می شود با روح امام خمینی ارتباط برقرار کرد و همچون استاد کاملی در عرفان از امام بهره گرفت من سالهاست که بدنبال استاد عرفان می گردم اما هر شخصی که در مسیرم قرار گرفت کامل نبود و من اصلا وارد عرفان و آنچه آنها میگفتن نشدم یا بعد از مدتی کنار گذاشتم چون روحم احساس اغنا نداشت. قاعدتا من جدا از تمام مباحث و نقدهای سیاسی که فعلا در جامعه وجود داره شخص امام خمینی (ره) را از لحاظ توحیدی کامل می دانم و کسی را همپای ایشون نمی دانم. اما اگر توضیح استاد ما کاملا درست باشه پس من نمی تونم در خصوص عرفان از امام خمینی مدد بگیرم ناگفته نماند من همیشه فاتحه و اعمال خیری را نثار امام کردم و می کنم ولی احساس می کنم بی نتیجه بوده خلاصه اگر قرار است این مدد گرفتن از امام با دعا و خیرات بنده برای ایشون باشه نحوه راهنمایی ایشون به عنوان یک استاد عرفان برای منی که نمیشناسه چگونه صورت میگره (علت سول بخاطر فرمایشات آن استاد محترم می باشد) و از چه طریق متوجه باشم آن امداد غیبی یا هرچه هست از سمت امام خمینی است؟ ۳. استاد معارف ما معتقد است روزی در زمین هیچ یک از امامان زنده نیستن و انقدر اعتقادات مردم سست می شود که بجز پیران کسی یاد خدا نمی کند به گونه ای که آن پیران هم می گویند شاید خدا باشد وقتی به ایشون گفتم این قضیه با واسطه فیض بودن ائمه بر روی زمین منافات دارد ایشون گفت تو فکری می کنی تا کی قراره ائمه رجعت کنن و یا بمیرن و مجدد زنده شوند؟ نکنه قصد تو این است که آنها مدام بیایند و بمیرن درحالی‌که من تنها جوابم این بود که زمین از حجت خدا و خلیفه اش هرگز خالی نخواهد ماند ولی با انتقاد ایشون مواجه شدم و من پاسخ شفاهی نداشتم اما اصلا سخن ایشون را قبول نکردم نظر شما در این رابطه چیست؟ بخاطر صبر و حوصله و وقتی که برای همه ما می گذارید متشکرم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همین حالت خوب است. زیرا بعد از مدتی برای شما شخصیت می‌شود و دیگر  بر اساس شخصیتِ خود سخن می‌گویید، نه بر اساس محفوظاتتان. ۲. مگر این ملت به روح حضرت امام و شهداء به جهت حضور در تاریخی که هستند، نزدیک نمی‌باشند؟ ندیدید که مردم چه اندازه حاج قاسم سلیمانی را از خود دیدند! آری! مثلاً اگر می‌خواهید با سید حیدر آملی مرتبط شویدبا روح او از طریق معارفی که مطرح کرده، یا توصیه‌هایی که نموده آشنا گردید. ۳. عرایضی در کتاب «مبانی نظری مهدویت» در رابطه با حضور انسان کامل مبنی بر آن‌که انسان کامل همواره در صحنه است، شده است. خوب است که به آن کتاب که بر روی سایت است، رجوع شود. موفق باشید  

26484
متن پرسش
باسمه تعالی استاد اصغر طاهرزاده ایدهم الله تعالی سلام علیکم: الله اکبر خامنه ای رهبر مرگ بر ضد ولایت فقیه درود بر رزمندگان اسلام سلام بر شهیدان مرگ بر آمریکا مرگ بر انگلیس مرگ بر منافقین و کفار مرگ بر اسرائیل خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما خامنه ای امام رهبر عالیمقام برای نصر اسلام محافظت بفرما رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما دیدار روی مهدی نصیب ما بفرما آمین یا رب العالمین شعار فوق الذکر را ما می خواهیم بلافاصله بعد از اتمام نماز تلاوت کنیم و بعد تسبیحات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و بعد تعقیبات نماز را بخوانیم ولی بعضی از مومنین به ما ایراد می گیرند که اینها سندیت ندارد و مانع می شوند. لطفا در صورت امکان بصورت مشروح یا هر طور که شما صلاح بدانید اولا جای این شعارها را بعد از نماز مشخص کنید. ثانیا اگر آیه یا حدیثی یا کلام حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری حفظه الله در این رابطه وجود دارد بیان بفرمائید. قبلا از بذل عنایت و توجه شما تشکر و قدردانی می نمایم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب فرموده بودند اگر گفتن آن شعارها مانع اتحاد بین نمازگزاران می‌شود، بر آن‌ها اصرار نکنید. لااقل همان اندازه که نمازگزاران همراهی می‌کنند؛ شما بگویید. موفق باشید

26447
متن پرسش
با سلام و عرض ادب، خدمت استاد ارجمند و مخاطبان محترم: چند روز پیش خبر شهادت شهید والامقام اصغر پاشاپور (آقای اصغر) رسید، و وجود سراپا تقصیرم را غرق در اندوه و درد کرد، و هنوز هم اآرام نمی گیرد، همواره فکرم مشغول است و سوالاتی ذهنم را درگیر کرده، و گفتم، مصدع اوقات شریف حضرتعالی شوم. به امید مرحمتی. ۱. چگونه است که فردی حدود ۸ سال در بدترین شرایط، در میان آتش و خون زندگی کند، و در چهل سالگی حتی یک موی سفید هم نداشته باشد؟ مگر در این کارزار چه می بیند؟ این چه چشمی است؟ ۲. این شهید بزرگوار شاگرد درس کدام استاد بوده؟ شرح فصوص را نزد چه کسی خوانده؟جنود عقل و جهل را با کدام استاد کار کرده؟ چگونه بدون استاد، می شود مظهر آیات الهی، تفسیر کتاب منطق الطیر، و آنچه در ادبیات عرفا هست را به ظهور می آورد؟ این چه قلبی است؟ ۳. این شهید عزیز چه چیز در کلام رهبر و پیر و مرادش می شنود، که اینگونه شیدایی در وجودش موج می زند، و می شود تفسیر آفاق و انفس «ففروا الی الله»؟ و بنده ناچیز، که تقریبا سایت رهبری عزیز را از حفظم، می شوم، همه ی آنچه از (بل هم اضل) می شود تفسیر کرد، و می شوم «کمثل الحمار یحمل اسفارا»؟ این گوش از کدام جنس است؟ ۴. هر چند نمی خواهم سوالاتم بوی سیاست بدهد، ولی چگونه است که گاهی اصغرها، اکبر می شوند، و اکبرها، اصغر؟ التمس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. برای تحقق عزّت اسلام. ۲. در منظر خود، حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را به عنوان استاد راه یافتند. ۳. رهبر معظم انقلاب را مافوقِ آن‌که بخواهند از رهنمودهای ایشان تبعیت کنند، تصدیق کرده‌اند و خود را با آهنگِ این مرد الهی هماهنگ نموده‌اند. ۴. باید خود را توانسته‌ باشند در جهانِ پر از بی‌معنایی درست معنا کرده باشند. عرایضی در جزوه‌ی «در جستجوی عشق گمشده در محضر شهدای هویزه» شده است که إن‌شاءاللّه این روزها بر روی سایت قرار می‌گیرد. موفق باشید

26434
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: متن زیر مقاله ای مختصر به نام صور اسرافیل است که در مورد شهادت شهید سلیمانی می باشد که در آن ادعاهایی شده است که تمایل دارم نظر حضرتعالی را در مورد آن جویا شوم. از صبر و لطف شما سپاسگزارم. باسمه تعالی صور اسرافیل افراد جامعه به گونه‌‌های مختلفی هستند. برخی در زندگی‌شان برای دیگران آورده‌ای دارند و برخی ندارند. برخی اطرافیان خود را رشد می‌دهند و برخی نه و برخی بعد از مردن خود نیز می‌توانند به بقیه خیری برسانند و برخی اینچنین نیستند. اما واقعه شهادت حاج قاسم سلیمانی از سنخ هیچ کدام از این موارد نیست! شهادت این فرد با شهادت کلیه شهدای انقلاب اسلامی متفاوت است. اینکه بیان می‌شود جنس شهادت جنس دیگری می‌باشد، به همان معنی است که جنس شهادت یاران اباعبدالله (ع) نیز با شهادت‌های پیش از خود فرق داشت. با شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا (ع) فرق داشت. هیچ‌کس نمی‌تواند شهادت شهید حججی را با شهادت شهید همت و امثالهم مقایسه کند. لازمه قیاس، سنخیت در نوع است. البته توجه داشته باشید این ادعا به هیچ معنا تلقی کننده‌ پایین بودن و کم ارزش بودن شهادت‌های آن بزرگواران نیست؛ بلکه نشان دهنده اهمیت و ارزش شهادت‌های شهید حججی و سلیمانی است. مگر شهادت سلیمانی با شهادت کاظمی‌ها و خرازی‌ها چه تفاوتی دارد؟ چه چیزی باعث شده است که ما جنس شهادت‌های آنها را جدای از هم بدانیم؟ آیا علت آن در نحوه شهادت آن‌ها است؟ آیا در زمان و مکان شهادت است؟ آیا علت آن مصالح امنیتی و سیاسی کشور است؟ بدیهی است که پاسخ تمامی این سوالات منفی است. سوالاتی که برخی با پاسخ مثبت، آن‌ را هنر شهادت شهید سلیمانی معرفی می‌کنند و به بیراهه می‌روند. باید در این دقت کرد که آنچه در این شهادت تمایز ایجاد کرده است و این شهادت را در ادامه شهادت شهید حججی قرار داده است، «رشد تکوینی انسان‌ها» در اثر این شهادت بوده است. شاید به کار بردن این عبارت برای برخی بسیار محل اعراض و مناقشه باشد و آن را بی‌مبنا و ابتر تلقی کنند. اما باید دانست که آنچه پس از شهادت شهید سلیمانی رخ داد، دقیقا نشانه‌هایی از همان رشد تکوینی و بیداری در مردمان بود. شهادت شهید سلیمانی نه در ابتدای انقلاب بلکه در سال ۲۰۲۰ اتفاق افتاده است. در این زمان، بلوغی به صحنه آمده است که ابتدای انقلاب هم شاهد آن نبوده‌ایم. این اتفاق در زمانه کنونی که مدرنیته و تکنیک جولان می‌دهند رقم خورده است و نه در فضای نابالغ تکنیکی ابتدای انقلاب و با این همه، انسان‌هایی که در این فضا زیست کرده‌اند چنین تشییع جنازه‌ای را رقم زده‌اند. این برخورد و بازتاب‌های حسی و عقلی مردم را در نظر بگیرید، اگر همین برخوردها عینا و دقیقا در زمان انقلاب یا اصلا در دوران ائمه اطهار اتفاق می‌افتاد، جای شگفتی داشت اما اکنون که این حادثه در چنین شرایطی و در این زمانه رخ داده است، جای بسیار بسیار شگفتی دارد! از خودتان سوال بپرسید! این انسان‌هایی که در تشییع جنازه چنین کردند، از کجا آمده‌اند؟ این انسان‌هایی که از شهرهای خودشان به تهران رفتند، از کجا آمده‌اند؟ آری این ملت در گذشته نیز برای رحلت پیشوای خود حضرت روح‌الله (ره) چنین رفتار مشابهی را بروز دادند اما رخ‌ دادن بسیار کمی‌تر و کیفی‌تر آن برای یک سردار جنگی که هر لحظه در میدان‌های جنگ انتظار شهادت‌اش می‌رود، توسط این انسان‌ها، مدهوش کننده است. انسان‌هایی که هر یک خودشان و با دعوت خودشان به صحنه آمده‌اند و بدون اختیار عقل معاش خود، خود را به صحنه می‌رسانند، آیا چیزی جز لبیک به ندای اصرافیلی حقیقت است؟ چیزی جز شوق برای رویت حقیقت و لمس آن است؟ آیا این انسان‌هایی که چنین عظمتی را رقم زدند، غیر از انسان‌های امروزی و غیر از من و شما بودیم؟ آیا ما باید خودمان را گول بزنیم و بگوییم این انسان‌ِ در بند توهم و غرب‌گرای امروزی که در تشییع جنازه آنچنان وارد می‌شود، انسان امروزی نیست و آنها را از دل تاریخ هزاران هزار سال پیش و از میان عمارها و سلمان‌ها بیرون کشیده‌ایم و برای مدتی به تاریخ امروزی چسبانده‌ایم تا نمایشی را اجرا کنند و سپس در گذر زمان متوقف شوند؟ یا باید با عینکی دیگر و به دور از تعصبات ذهنی تحلیل کنیم؟! به همین خاطر است که شما باید برای تحلیل این ماجرا فقط به درون خودتان رجوع داشته باشید تا از گزند این تعصبات رهایی یابید و صرفا آنچه را که دریافت کرده‌اید را به زبان بیاورید و نقش ببندید. از خودتان سوال بپرسید چرا خبر شهادت در دل شما انقلابی ایجاد کرد؟ آیا شما چیزی به غیر از چند خط متعارف از آقای سلیمانی شناخت داشتید؟ چرا با وجود این شناخت بسیار کم و اندک، این شهادت در درون شما تاثیرگذار شد؟ تاثیرگذاری که تاثّر آن به اختیار شما نبود و ناخوانده بر درون شما وارد شد و هرکسی که توانسته باشد حدی از غل و غش را در وجود خود زدائیده باشد، این ورود تکوینی را نیز یافته است و به استقبال آن رفته است. اینگونه و با طرح این سوالات خواهید فهمید که جنس این شهادت با شهادت‌های اول انقلاب فرق می‌کند. در واقع این همان جنس غلیظ شده شهادت شهید حججی است. شهادتی که فرای از قبل و بعد از شهادت، خودِ شهادت موجب رشد تکوینی می‌شود. این رشد است که موجب تکاپوی انسانِ تحت سلطه عقل غربی می‌شود و اینچنین بی‌گدارانه و با اشتیاق خاصی حرکت می‌کند و گریه می‌کند و می‌لرزد. رشدی که بسیاری را در برگرفت، بدون آنکه آنها طلبی از آن داشته باشند. مائده‌ای ناخوانده‌ای بود که بر دل‌های ما نازل شد. از خودتان سوال بپرسید آیا این اتفاق جز وعده نزدیکی ظهور چه خبر دیگری دارد؟ ظهوری که وقتی اتفاق بیفتد انقلابی در قلوب می‌شود و تصعیدی در علوم می‌شود که شواهد آن در روایات ما فقط خاک می‌خورد. باید دانست در عصر کنونی یک اتفاقی که توانسته است حیات غربی انسان کنونی را اینچنین به مخاطره اندازد، قطعا در زمان ظهور نیز به همین نحو تقلب قلوب خواهیم داشت و انسان‌ها از نوعی به نوع دیگر به پا خواهند خواست و این اتفاق آنقدر سریع است که می‌توانیم آن را دفعی و لحظه‌ای قلمداد کنیم و در این تقلب لحظه‌ای، انسان‌ها رشد می‌کنند و مهیای رکاب موعود می‌شوند. همانگونه که در این ایام نیز مزه‌ای از آن را چشیدیم و بدون آنکه به اختیار کام خود را باز کرده باشیم. همین مزه است که سنخ متفاوتی را رقم زده است. مزه‌ای که از آن بوی ظهور استشمام می‌شود و مزه‌ای که انتظار چشیدن آن را در آن ایام داریم. از خودتان بپرسید آیا وقوع چنین سنخ از اتفاق‌ها، غیر از زائیدگی در عقل اربعینی است؟ آیا چیزی جز مسخ قلوب و عقولی که در اربعین رخ می‌دهد را در اینجا می‌بینیم؟ و اگر صادقانه به خودتان رجوع کنید، این تاثیر را می‌یابید و بدانید که هر چقدر این تاثیر را بتوانید بیشتر ادراک کنید، می‌توانید ظهور مهدی موعود (عج) را بهتر ادراک کنید. چرا که این اتفاقات همه آمادگی برای انسان‌هاست تا بتوانند زمینه مقلب القلوب شدن در زمان ظهور را در خودشان ایجاد کنند. «همه هستی همگام با انسانی است که در راه هدایت گام بر می‌دارد» امام موسی صدر. حدیث سحرگاهان، ص ۲۸۴

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نکات دقیقی را در این نگاه دیدم. عرایضی نیز تحت عنوان «آیا همه‌ی ما قاسم سلیمانی بودیم؟» شده است که متن آن را این روزها إن‌شاءاللّه بر روی سایت خواهید دید. آری! همین‌طور که نویسنده‌ی محترم مقاله‌ی فوق می‌گوید انقلاب اسلامی ظرفیت‌هایی دارد که روز به روز بیش از پیش به ظهور می‌آید و ما باید منتظر ابعادی از انقلاب اسلامی باشیم که هنوز به ظهور نیامده است، إن‌شاءاللّه. موفق باشید 

26436
متن پرسش
سلام علیکم: مرحوم علامه طباطبایی (ره) مشارطه، مراقبه و محاسبه را شاهراه سلوک می دانند و فرمایشاتی هم در این باب داشتند. در مبحث مراقبه یک مطلبی برام پیش اومد و می خواستم ازتون هم این رو بپرسم. آیا در مراقبه، می توان گفت این امر یک امر دو جانبه است به این معنی که هم ما باید مراقب باشیم تا با تقوا از حدود الهی خارج نشویم و هم باید از خدا بخواهیم که ما را حفظ کند؛ یعنی هم ما مراقب خدا باشیم هم او مراقب ما؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار نکته‌ی دقیقی را مدّ نظر دارید زیرا «بی‌عنایت حق و الطاف حق / گر مَلک باشد سیه باشد ورق». موفق باشید

26412
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به شرح‌هایی که بر آثار بزرگانی همچون امام خمینی (ره) ارائه داده‌اید این سوال برایم پیش آمده که چرا کتابهای مبنایی رهبر انقلاب مثل طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ولایت و حکومت، انسان ۲۵۰ ساله و... را شرح نمی دهید؟ در بین آثارتان فقط تعدادی یادداشت و شرح کوتاهی بر کتاب قرارگاه فرهنگی را یافتم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمدتاً نوشته‌های عرفانی حضرت امام نیاز به آن نوع شرح مفصل و طولانی دارد وگرنه بقیه‌ی صحبت‌های امام و یا رهبر معظم انقلاب آنچنان تخصصی نیست که نیاز به آن نوع شرح‌ها داشته باشد. موفق باشید

26411
متن پرسش
با عرض سلام: در پاسخ به یکی از سوالات فرموده اید: «همه‌چیز حکایت از آن دارد که خداوند اراده کرده است تاریخی غیر از تاریخ مدرن به وقوع بپیوندد.» مقام معظم رهبری نیز مکرر در این زمینه اشاره فرموده اند که آینده ای متفاوت در نزدیکی ما است از جمله «بنده می دانم که خدای متعال اراده فرموده است که این ملّت را به متعالی‌ترین درجات برساند» سوالی که دارم این است که نشانه‌هایی که حضرتعالی می فرمایید حکایت از تاریخ جدید دارد را اگر مقداری بخواهیم مشروح تر توضیح بدهیم کدامند و نحوه حکایتگری آن چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور مختصر این‌طور می‌توان گفت که این یک قاعده در این عالم است که وقتی هر ملتی با فرهنگ ایثار و شهادت به صحنه آمد، آن ملت صاحب سرنوشت خود می‌شود. مقام معظم رهبری«حفظه­الله» فرمودند: شما فشار را از مردم بردارید ببینید چگونه همه به حاکمیت حق رجوع می‌کنند. این را یک قاعده بدانید اگر حقی آمد، حتماً باطل می­ رود، این قاعده لایتغیر است. قرآن می‌فرماید وقتی مؤمنین صدر اسلام با احزاب یعنی اتحاد کفر جهانی روبه‌رو شدند که بنا داشتند ریشه‌ی اسلام را بکنند؛ گفتند: «هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً» (احزاب/۲۲) این است آن وعده‌ی خدا و رسول خدا (ص)، و خدا و رسول‌اش وعده‌ی صادقی دادند، و در مسیر مقابله با جمعِ کفار متحد، نه‌تنها خود را نباختند، بلکه ایمان و دل‌سپردگی‌شان به اسلام افزون شد. زیرا متوجه بودند وقتی همه‌ی کفر به میان می‌آید، با شکستی که می‌خورد هویت تاریخی‌اش را از دست می‌دهد و تاریخ دیگری ظهور می‌کند. آن مؤمنین با نظر به چنین آینده‌ای، توانستند امروزِ خود را درست تحلیل کنند و در آن مأوا گزینند. موفق باشید

26389
متن پرسش

با عرض سلام و تحیت: استاد بزرگوار مدتها بود که در قصه عاشورا سوال بود برایم اینکه کار اباعبدلله به سختی می افتد را چطور با مجیب بودن پروردگار می شود جمع بست؟ چرا حضرت زینب سلام الله علیها حتی لحظه ای که حضرت را در گودی قتلگاه می بینند رو به مدینه می کنند و با حضرت رسول سخن می گویند چرا از خداوند نمی خواهند فرجی رخ بدهد؟ این ادب است؟ یا تقدیر حتمی است امکان تغییرش نیست و خدا اینطور می خواهد؟ «ان الله شاء أن یراک قتیلا»؟ این رویه در زندگی دیگر افراد هم رایج است؟ اینکه گاهی کاملا کاری که می کنی در مسیر حق است ظاهرا ولی موانع متعدد، گرفتار شدن ... با همه سختی ها راه را ادامه می دهی اما از زمین و زمان هم می بارد چرا؟ این تصویری نیست که از خداوند در ذهن ما ایجاد شده خدا را دستگیر و اجابت کننده معرفی کردند بهمان، نه خدایی که سختی و فشار بنده ای که در راه خودش هست می بیند ولی تغییری گشایشی نمی دهد. پس کجا اگر یک قدم برداریم ده قدم می آید. شاید خیلی ها بگویند حسین (ع) باید اینطور شهید می شد تا اسلام احیا شود. اما عقل ناقص امثال من بر نمی تابد اگر خدا خداست و رحمانیتش و رحیمیتش پا برجاست چرا مداخله ای نکرد. عاشورا که هیچ در حد و اندازه تفکر امثال بنده نیست در زندگی خودمان هم گاهی سختی پشت سختی، منظورم سختی دنیایی است، رشد معنوی که الحمدلله هست. ولی چطور فقط غیر دنیایی ها را ببینیم مگر خدای ما فقط خدای آخرت است؟ برای دنیای مان عنایتی ندارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود اولیاء الهی به این نتیجه می‌رسند که بهترین بودن در دنیا، مقابله با استکبار است. ملاحظه کردید که ماه‌های اخیر جناب شهید حاج قاسم چه اندازه به دنبال شهادت بود به جهت آن‌که می‌دانست برکاتی در شهادت او برای خودش و جامعه رقم خورده است و دیدید که یکی از مسئولان آمریکایی گفته بود قاسم سلیمانی شهید برای آمریکا از قاسم سلیمانی زنده، خطرناک‌تر است.

فرعون نمونه فرهنگی است که میگوید زندگی فرصتی برای «زنده بودن» است و موسی(ع) نمونه فرهنگی است که می گوید زندگی فرصتی است برای «حرکت» و اینکه انسان از لاک خودش خارج شود، پوست بیندازد، آزاد شود و چهره حقیقی او که پشت این شرایط پنهان شده، ظاهر گردد.
وقتی یکی از آنها می گوید پیروزی، آن یکی چیز دیگری می فهمد. هرلفظی که این می گوید، در فرهنگ خودش و در قاموس خودش یک معنا دارد و دیگری از آن چیز دیگری و معنای دیگری درک می‌کند.
طبق فرهنگ موسوی، اصل بر زنده ماندن نیست؛ بلکه اصل، نتیجه گرفتن از زندگی است؛ یعنی در فرهنگ موسوی اگر با زنده بودن نتیجه گرفته می‌شود، زندگی خوب است و اگر با دادن زندگی نتیجه به دست می آید، باید زندگی را داد. 
فرهنگ موسوی می گوید پیروزی در رهاکردن زندگی است؛ اگر با رها کردن زندگی نتیجه به دست می‌آید.

موفق باشید

26382
متن پرسش
استاد گرامی سلام: بنده از بعد از افزایش قیمت بنزین حال روحی بدی دارم و بر ارادتم به رهبر انقلاب و اعتقادم به نظام خدشه وارد شده است. معیار بنده در قضاوت افراد و جریان ها محبت است مثلا یک قانونی که تصویب می شود نگاه می کنم ببینم به چه میزان اصل مهرورزی و دوست داشتن نوع بشر در آن رعایت شده است. در ماجرای بنزین به رغم توصیه های رهبری و قول های دولت قیمت اجناس به شدت بالا رفت و مجلس هم اخیرا گفته که قصد یکپارچه کردن یارانه ها و کاهش آن را دارد. بنده در این قضیه نگران رزقم نیستم و معتقدم تا زنده ام رزقم می رسد همچنین قبول دارم که مصرف بنزین زیاد بود و باید کنترل می شد ولی در این جریانات نوعی بی مهری ملاحظه می شود. وقتی قیمت همه اجناس نسبت به ۲ سال پیش سه برابر شده انتظار می رفت که بنزین هم سه برابر بشود ولی چرا حقوق ها سه برابر نمی شود؟ چرا هر سال اول سال ۱۰ درصد به حقوق ها اضافه می شود ولی تا سال بیاید تمام شود چندین بار اجناس گران می شود؟ اگر قیمت ها بصورت تدریجی و متناسب با افزایش دستمزدها اضافه می شد این همه شوک به جامعه وارد نمی شد. در زمان اعتراضات بنزینی یکی از نمایندگان معمم مجلس گفته بود ما قصد داشتیم بعد از انتخابات بنزین را گران کنیم (به زبان خودمانی یعنی زمانی که خرمان از پل گذشت ) چرا آقای رئیسی که در انتخابات ۹۶ امید مردم مستضعف بود در جلسه سران قوا همسو با آن دو فرد دیگر عمل کرد؟ با توجه به مطالبی که عرض شد جهت شرکت در انتخابات مردد شده ام. احتمالا شرکت می کنم ولی رای سفید می دهم چون هیچ فرد دلسوزی را نمی شناسم و کلا این مجلس چه کارایی دارد وقتی چهار نوع غذا هنگام نهار به نمایندگان ارائه می شود آیا از این نمایندگان شکم سیر و سلفی بگیر با موگرینی می توان انتظار داشت قوانینی به نفع مستضعفین تصویب کنند؟ در حالت دیگر فرض کنیم تمام نمایندگان مجلس افراد انقلابی و متدین باشند وقتی نهادهای تصمیم گیرنده دیگری مثل جلسات سران قوا وجود دارد عملا مجلس در حاشیه قرار می گیرد و بود و نبودش فرقی نمی کند. لطفا راهنمایی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» به مدد الهی، فتنه‌ی بزرگی که دولت، خواسته یا ناخواسته در آن می‌افتاد، کشور را حفظ کردند و انقلاب اسلامی توان عبور از این مشکلات را به‌خوبی در خود دارد. بحث در مقابله‌ی ذات توحیدی انقلاب اسلامی در مقابل ذات شرکِ استکبار است و مسلّم افق، در این مقابله روشن است. موفق باشید

26360
متن پرسش
سلام علیکم جناب استاد: توسلات مقبول حضرت زهرا (س). حاج آقا یک سوال صادقانه می خواستم بپرسم و انتظار دارم بدون مصلحت سنجی پاسخ دهید ولو به صورت خصوصی. مجموعه ای از اسناد و شواهد از فعالیت های پیش از انقلاب آقای روحانی تا نقش ایشان در ماجرای مک فارلین و برخی شواهد و قرائن جدی در این ۶ سال برای من تردیدی باقی نگذاشته که ایشان جاسوس ام آی سیکس و سرویس های جاسوسی غربی است. عنایت فرمایید اینها را روی خامی یا تندروی عرض نمی کنم. شواهد بسیار معنا دار و غیر قابل انکار است. برخی از اینها را جناب آقای کامران غضنفری در سایت خود منتشر کرده اند و همگی مستند است. گویاترین و اخیرترین سند آن نحوه طرح سهمیه بندی بنزنین بود. می دانیم تمام متحدین ایران به ما هشدار داده بودند که دشمن افرادی را آموزش داده و مسلح کرده و قرار است در شب میلاد پیامبر (ص) اغتشاش راه بیاندازند. نهادهای اطلاعاتی کشور هم از این ماجرا مطع بودند و لذا سپاه بخش زیادی از اینها را قبل از اغتشاشات دستگیر کرده بود. با این حال طبق گزارش ها آقای روحانی اصرار داد حتی با وجود مخالفت کابینه خودش که دقیقا همین شب سهمیه بندی بنزین انجام شود و گفته شده حتی در برابر هشدار وزیر اطلاعات هم به او ریشخند می زند! در ماجرای روح الله زم هم می دانیم شخص ایشان متهم است! می دانیم در برجام به طور سری داشتند برنامه موشکی را هم کاهش می دادند. همچنین می دانیم ایشان با اصرار زیاد دستور به حراج ذخایر ارزی و طلای کشور داده بود در حالی که هدف امریکا به اذعان خودشان به صفر رساندن ذخایر کشور بوده است! ایشان در این فقره هم برغم هشدار جدی کارشناسان در دولت نسبت به خطرات حراج ذخایر کشور دستور به این کار می دهد و اصرار عجیبی به آن دارد! از نظر شخصی هم می دانیم ایشان بسیار بی اخلاق و دروغ گو است. در ماجرای سهمیه بندی خیلی راحت گفت من خبر نداشتم. همچنین ایشان از سال ۵۶ با عنوان دکتر سخنرانی می کرده در حالی که سال ۷۹ مدرک دکتری گرفته است. سرقت علمی ایشان در رساله دکتری هم محرز است. نفس ۹ سال رفت و آمد به انگلیس برای تحصیل در حالی که اینجا مناصب حساس داشتند هم خودش خیلی عجیب و مشکوک است. سکوت عجیب غرب که یک سره دنبال موچ گیری از ایران است در برابر جعل عنوان و تقلب علمی ایشان هم باز بسیار عجیب است در حالی که سر مدرک آقای کردان که خیلی خفیف تر بود یک جنجال بزرگی درست کردند. دیدار ایشان با معاون اسرائیل آن هم ۳ ماه بعد از سفر مک فارلین در حالی که امام از ماجرای مک فارلین به شدت ناراحت و معترض بودند هم نشان از گستاخی عجیب ایشان و آقای هاشمی داشته است و صحبت هایی که ایشان در آن دیدار دارد جای هیچ شک و شبهه ای باقی نمی گذارد که به دنبال نابودی انقلاب بوده است. می دانیم ایشان مصر هست به هر قیمیتی شده ایران تسلیم امریکا شود. می دانیم صریحا صحبت از برجام های یک و دو و سه می کرد و هنوز هم دست بردار نیست. از طرفی می دانیم ملاقات با ترامپ یعنی حرکت به سمت تسلیم کامل انقلاب و ظاهرا ایشان همین برنامه را دارد. بنده همچنین از برخی مرتبطین آقای احمدی نژاد شنیدم که دولت ایشان هکرهایی که در جنگ سایبری علیه امریکا و اسرائیل و عربستان کار می کردند را یا کشته یا به آمریکا فراری داده تا برای آمریکا کار کنند. خبر کشته شدن یکی از این هکرها در ترکیه اخیرا در رسانه های داخلی هم منتشر شد. مجموع این شواهد و مستندات تردیدی باقی نمی گذارد. به نظرم مقام معظم رهبری چون می دانند ایشان مهره خطرناکی است با ایشان مماشات می کنند و سعی در کنترل ایشان دارند ولی خوب کشور هزینه های هنگفتی دارد می دهد. نمی دانم اگر تقدیر باشد که ایشان کاملا افشاء شود مثل بنی صدر احتمال در ۲ سال باقیمانده این اتفاق بیافتد خصوصا اگر ایشان مصر باشد در این ۲ سال کشور را تسلیم ترامپ کند. فراموش نکنیم زمینه ترور سردار سلیمانی را هم طرح ضد امینیتی سهمیه بندی بنزین ایشان ایجاد کرد! خدا را چه دیدید! ۲ سال دیگر را می بینم که ایشان به انگلیس پناهنده شده و ما در نماز جمعه داریم می گویم مرگ بر روحانی!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم در جریان آنچه فرموده‌اید هستم. البته نتیجه‌هایی که آقای غضنفری می‌گیرند را نمی‌توانم بپذیرم. در این مورد معتقدم آگاه‌ترین و دقیق‌ترین شخص در این زمانه، رهبر معظم انقلاب هستند که چندین بار فرموده‌اند به دولت انتقاد هست، و نباید از  انتقادکردن خودداری نمود، ولی ویروسِ بدبینی را توصیه می‌کنند از ذهن بیرون کنیم. موفق باشید

26359
متن پرسش
یا الله سلام علیکم: استاد محترم بنده حدود ۳۰ سال هست که سه ماه رجب و شعبان و رمضان روزه گرفتم نماز شب خوندم و کارهای دیگر ولی هیچ وقت نتوانستم اتصالم را با الله عزیز برقرار نمایم استدعا دارم راهنمایی بفرمایید که چکار باید بکنم؟ در ضمن اگر ذکر و یا دستور خواستی هم ارائه بفرمایید ممنون خواهم بود. لازم به یادآوری است که بنده از محضر مرحوم بهجت و مرحوم حاج میرزا اسماعیل دولابی و آقای محمد پور نیز بهرمند بوده و کسب فیض کرده ام، احساس می کنم که گمشده ای دارم ولی نمی دانم چطور اون رو پیدا کنم. یا ارحم الرحمین
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر همین توفیق روزه‌داری در این ماه‌ها موجب نشد تا نتیجه‌ی سلوکی آن، محبت به رهبر انقلاب و حاج قاسم گردد؟! سلوک حقیقی و اتصال به حضرت ربّ العالمین در این عالَم، محبت به اولیاء الهی است. موفق باشید

26342
متن پرسش
سلام علیکم: در پرسخ و پاسخ شماره ۲۶۳۳۷ فرمودید ما سیاستمدار طراز سیاست متعالیه که تجلی سیاسی حکمت متعالیه است را هنوز در صحنه نداریم یا اندک هستند. واقعاً نمی دانم این تناقض است یا حکمتی در آن است که علیرغم این مطلب، ما در جایگاه ولایت فقیه نظام و انقلاب، دو عالم و انسان رهیافته به مقامات والای معرفتی و تعبدی نظیر امام و آقا را داریم که همین دو تن در عرصه مدیریت، تئوری سیاست دینی و ظهور تمدن اسلامی و مکتب مقاومت را دنبال می کنند و بعنوان مدیر طراز جهانی شناخته می شوند و قرن های ۲۰ و ۲۱ را متحول و حتی گره خورده به نام خویش می سازند و چنین سردمداران بزرگ مدرنیته و لیبرال_دموکراسی از شناختشان حیران و مقابلشان سرگردان و شکست خورده شده اند تا آنجا که شواردنازه وقتی پیام گورباچف را تسلیم امام کرد و عکس العمل قاطعانه ای را دید آنچنان در حیرت فرو رفت و امسال هم شینزو آبه مقابل خود رهبری را دید که در چنین عصری که رهبران جهانی مقابل ترامپ خاضع و محتاط اند، می گوید من حتی او را شایسته مبادله پیام هم نمی دانم و روابط ایران و ژاپن بحثش جداست و خود او فصل نوینی از روابط بین الملل در اندیشه اسلامی را طرح می کند. حالا این بحث هم که جای خود دارد چه بسیار افرادی که در سطح جهان مجذوبشان شده اند و آنها را مقتدای خویش می دانند و به تدابیرشان مطمئن اند. واقعاً علت اینگونه تناقضی چیست و چه حکمتی است تفاوت دو رهبر حکیم و متعبد با دیگران در نظام؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن عزیزان یعنی حضرت امام و رهبر معظم انقلاب نشان دادند اگر به نور حکمت متعالیه، مسئولانِ ما منوّر شوند آن می‌شود که آن دو عزیز شدند. پس باید به نوعی از خودآگاهی برسیم که حدّ اقل از معارفی که در تفسیر قیّم المیزان به ظهور آمده است؛ سیاستمداران ما غفلت نکنند تا سیاستمدارانی در ترازِ انقلاب باشند. موفق باشید

26322
متن پرسش
سلام و عرض ادب: با توجه به اینکه متفکری مثل شهید مطهری اشاره می کنند اجازه مطرح شدن حرفهای دیگر را هم در جامعه اسلامی بدهید زیرا منطق اسلام بشدت قوی است و می تواند پاسخ آنها را بدهد و راه حفظ اسلام این نیست که جلوی طرح افکار و عقاید مختلف را بگیریم و هم چنین آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه»، آیا اینکه امروز در کشور اسلامی ما، برخی ها بعنوان فعال اجتماعی حق نوشتن کتاب ندارند یا سلب از برنامه های اجتماعی یا تبلیغی در سطح عموم ندارند یا برخی کتبشان ممیزی می خورد، در تضاد با این فرمایش شهید و آیه شریفه نیست و باعث کانالیزه شدن فضای عمومی نمی گردد؟ بهتر نیست با این افراد مناظره گذاشت تا هم سطح فکر مردم بالا برود و هم نفی اجبار و سلب آزادی شود مثل مناظرات اول انقلاب خود متفکرین انقلابی با کمونیستها؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها باید مانع تهمت و دروغ شد وگرنه هرگز نباید مانع اظهار نظر و اظهار عقیده باشیم. ممیزیِ کتاب هم تنها به آن صورت قابل قبول است، وگرنه پس از مدتی جامعه از نظر اندیشه افول می‌کند زیرا رشد جامعه به تضارب آراء است. موفق باشید 

26317
متن پرسش
سلام علیکم: چرا شهید مطهری معتقد است: «اساسا اگر عصر ما را از نظر انسانی بخواهند ارزیابی کنند -نه از نظر صنعتی- اگر یک جنبه انسانی را بخواهند مالک و مشخصه عصر و زمان ما قرار دهند باید بگویم عصر نفاق.»؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید از آن جهت که درون مردم به معنویت گرایش دارد ولی ظاهرشان تحت تأثیر فرهنگ غرب است، آن‌طور فرموده‌اند. موفق باشید

26306
متن پرسش
سلام استاد عزیز: اگر بخواهیم از عالم عالمان عالم دار بهره ببریم به نطر شما برای شروع از چه کسی آغاز کنیم امام یا علامه طباطبایی یا حسن زاده یا سیر مطالعاتی شما یا سیر مطتلعاتی شهید مطهری؟ بنده اصلا آثار علامه حسن زاده را نمی فهمم اصلا آثار فلسفی را نمی فهمم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت علامه و حضرت امام عالی‌اند. پیشنهاد می‌کنم برای دست‌گرمی، فعلاً از سیر مطالعاتیِ سایت شروع شود. موفق باشید

26295
متن پرسش
سلام: ببخشید استاد چرا رهبر در مورد آقای ظریف تعبیراتی مثل غیور، مدافع اهداف، متدین، فرزند انقلاب و... رو به کار بردن؟ در صورتی که ایشون موقع جنگ از ایران میرن آمریکا. و گاهی خیلی مواضع منفعلانه و ذلیلانه از خود نشون میدن. مثل مصاحبه اخیرشون با اشپیگل و دادن احتمال مذاکره با آمریکا بعد از شهادت حاج قاسم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب آن صحبت را در کورانِ فعالیت ایشان در مذاکرات برجامی فرمودند که البته بعد معلوم شد بر اساس اسناد موجود، آن‌جا هم متأسفانه از خط قرمزها عبور کرده‌اند. کسانی می‌توانند حضور ما را در جهان خارج درست مدیریت کنند که روحیه‌ای همانند سید شهدای مقاومت داشته باشند. موفق باشید

26249
متن پرسش
سلام علیکم: من یه مشکلی دارم و اونم اینه که در بیشتر موارد احساس می کنم اون چیزی که من فکر می کنم درست تره و بقیه اشتباه فکر می کنند. در هیچ زمینه ای خودم رو برتر از بقیه نمی بینم و وقتی خصوصیات آدم های خود شیفته را خواندم دیدم من هیچ کدام از اون خصوصیات را ندارم. ولی فقط در این یک مورد خاص اینطوری هستم. خیلی وقتها هم آسیب دیدم از این بابت و مجبور به عذرخواهی شدم ولی بازم تکرار کردم. واقعا درمان این مرض که البته ریشه ژنتیکی هم داره واقعا برام حیاتی است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد بنده چیزی نمی‌دانم. شاید مطالعه‌ی کتاب‌های اساتیدی مثل شهید مطهری، چنانچه همراه با دقت و تدبّر باشد کمک کند. موفق باشید

26247
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز در پرسشی به موضع علامه طباطبایی رحمت الله علیه نسبت به انقلاب اسلامی اشاره شده بود. استاد جان ما همیشه از شما می شنویم کسانی که در این تاریخ با انقلاب اسلامی همراهی نمی کنند بیرون از تاریخ هستند و به گذشته تعلق دارن و یک دین پویا ندارند، حتی اگر شبانه روز عبادت کنند. خب پس علامه طباطبایی که کاری به کار انقلاب نداشتند. _ حداقل _ و به قول شما در این زمانه معتقد بودند که رجوع به انقلاب در دنیای جدید فایده ندارد و... پس بی رو در بایستی باید گفت علامه طباطبایی بیرون از تاریخ بودند! طبق معیاری که خود شما به ما گفتید، حالا سوال من اینه که علامه که به قول دوستانشون باطن و برزخ چیزها رو می دیدن و حتی در روز عاشورا یک سنگ رو با دست مثل سیب دونیم میکنن و خون ازش جاری میشه و میگن زمین و زمان در رثای امام حسین علیه السلام خون می گریند و... وقتی علامه اینقدر باطن بین بودند، باطن انقلاب اسلامی رو ندیدن؟ و یا چون باطن رو دیدند گفتند: این انقلاب یک شهید داشت آن هم اسلام بود؟ ممنون میشم صریح بفرمایید. سایه تون مستدام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جمله‌ی اخیر را به راحتی نمی‌توان به علامه‌ای که آن المیزان را نوشته و آن هم با آن روحیه‌ی حماسی؛ نسبت داد. بحث حضور تاریخیِ اسلام در این دوران، چیزی نبود که حضرت علامه به دنبال آن نبودند و اساساً المیزان با توجه به همین رویکرد نوشته شده، بلکه معتقد به روش دیگری ممکن است بوده باشند ولی فراموش نکنید اولین دادستان جمهوری اسلامی، داماد ایشان یعنی شهید قدوسی بود و فرزند همان شهید یعنی نوه‌ی علامه، نیز یکی از شهدای این خانواده است. بنابراین نمی‌توان گفت حضرت علامه جدایِ از انقلاب اسلامی خود و خانواده را تعریف کرده‌اند. موفق باشید

26216
متن پرسش
سلام علیکم: برای سیر و سلوک و رسیدن به نتیجه مطلوب من سالهاست که با سیر مطالعاتی شما آشنا هستم و کلیه عقایدم را از مباحث شما دارم. همچنین از طریق مباحث جلسات شما با تفسیر قرآن و نهج البلاغه آشنا شدم با کتب احادیث که معرفی فرمودید مثل اصول کافی و تحف العقول و مستحباتی چون ذکرهای جایز که در عرف هست راه را پیش بردم اما نمیدونم با این روشها به نتیجه دلخواه که وصال الی الله است می رسم یا خیر. هرچه هست در این مسیر احساس کمبودی دارم یا شاید چنین فکر می کنم و نمی دونم آیا باید همچنان با مباحث شما ادامه بدم یا دنبال استاد عرفان باشم که هرچند بعید می بینم استاد عرفان به این راحتی پیدا شود. از طرفی میدونم روش شما بر این اساس است که علم تو استاد توست با این همه موارد که توصیف کردم خودم را در جایگاه مناسبی نمی بینم حتی نمیدونم سیر مطالعاتی شما را ادامه بدم یا خیر از طرفی اندیشه های دیگه بجز امام خمینی هیچ کتاب و اندیشه ای حتی جناب مصباح و مطهری کسی مرا سیراب نمی کند. خدا را شکر که شما تفسیر کتب امام خمینی را دارید. خلاصه اینکه خودم را در حالت سرگردانی می دانم و بسیار عقب می بینم بخصوص وقتی می شنوم عده ای با ریاضات شرعی و صحیح سیر آفاق و انفس دارن و آنچنان روحشان لطیف شده که به نتایج عظیم رسیدن حتی ادعای کرامت نمیکنن و در خدای خویش غرق هستن وقتی با چنین مسائلی روبرو میشم بیشتر دچار تشویش خاطر میشم من انتظار داشتم طی این سالها تغییر عمده ای کرده باشم نه اینکه به کرامت برسم چنین منظوری ندارم کرامت از نظر من فقط برای سالک جنبه تشویقی داره ولی هدف و مقصود نیست حال به من بفرمایید با این اشفتگی خیال چکار کنم احساس میکنم هنوز قدم اول را برنداشتم شاید از لحاظ اعتقادی نسبتا خوب باشم اما از لحاظ عملی و اخلاقی بسیار ضعیفم و هنگامی که به گذشته نگاه میکنم تغییر مثبت نداشتم هرچند سعی بسیار کردم و از لحاظ اعتقادی هم جای کار زیاد دارم ولی در مجموع از لحاظ عرفانی قدمی برداشته نشده و من کاملا برای خودم متاسفم تازه همه چیز به اینجا ختم نمیشه گاهی وقتی درشبه ای در جمع قرار میگیرم بسیار راحت به خودم جواب میدم اما اصلا نمیتونم طرف مقابلم را توجیه کنم و بهش بگم دچار چنین خطایی هستی در نهایت سکوت میکنم انگار عقایدم فقط برای خودم کاربرد دارد واقعا راه عرفان متفاوت است؟ به سراغ عرفا بروم؟ اگر جواب مثبت است چگونه؟ اصلا چطور استاد عرفان میتوان پیدا کرد؟لطفا در این خصوص راهنمایی کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش استادِ حقیقی که کلّیاتِ راه را در جلوی ما بگذارد، در این تاریخ حضرت امام و رهبر معظم انقلاب هستند. فکر می‌کنم واژه‌ی «صبر» که در آیات و روایات تا این اندازه بر آن تأکید شده، به جهت آن است که همچنان بر راهی که می‌دانیم راهِ شریعت الهی است، بمانیم تا بالاخره یا در این دنیا و یا در آن دنیا به نتیجه برسیم. مهم، آن احساسِ بودنی است که خود را در رحمت الهی احساس کنیم. موفق باشید

26213
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام بر شما: ۱. پاسخ آخرین نامه ای که برای شما فرستادم را خواندم و در آن تامل کردم و نگاهی به خود کردم، الان چند روزی است از آن حال عجیب در من می گذرد، من واقعا از مطالعه و شنیدن سخنرانی افق های زیبایی در برابرم گشوده می شود اما نمی دانم این شیطان است که با حمله نا امیدی مرا از آن زیبایی ها منع می کند و یا ظرفیت وجودی من کم است و من زیاده روی می کنم. برای فهمیدن و یا اینها مواقفی است که خداوند ما را در آن قرار می دهد تا مقاومت ما برای ادامه مسیر افزایش دهد؟ کدام مورد است تا با آگاهی از به وجود آمدن دوباره آن جلوگیری کنم یا با آرامش آن را طی کنم. آنچه درباره خود یافتم وجودی دارم با هزاران سوال در دهن خود که برای رسیدن به جواب آنها مطالعه می کنم و سخنرانی گوش می کنم، هرگز نتوانستم با سیر خاصی حرکت کنم چون طبق سوآلات ذهنی خودم به دنبال مطالب می روم و گآهی مانند کنار هم قرار گرفتن پازل های بهم ریخته مطالبی برآیم کشف می شود که در مطالعات بعدی می فهمم درست است. با این احوال حوصله کارها و فعالیت های اجتماعی از من سلب شده و وقتی در اجتماع افراد (به جز خانواده ام، آن هم محدود) می روم که بحث علمی در آن نیست انگار مرا در جهنم بردند و مجبورم تحمل کنم تا به خانه برگردم، البته جلسات سخنرانی و روضه اهل بیت را می روم و در روابط با دیگران هم مشکلی ندارم. در گوشه ای در کنار امور خانه داری با لذت به دنبال جواب سوالات خودم هستم و به سختی دروس حوزه را غیر حضوری می خوانم ولی هیچ امیدی به آن ندارم و برآیم لذتی هم ندارد و همین گاهی باعث استرس من می شود که وظیفه من نسبت به جامعه چه می شود ولی افقی هم در برابر خود برای مسولیت اجتماعی نمی بینم چون محدودیت در علم و تحصیل و مطالب دانشگاهی و حوزوی اذیتم می کند و همین را هم که می خوانم برای یادگیری اصول تفکر است که به خطا نروم. برای همین هرزگاهی کاملا بی تاب می شوم و دست نگه می دارم و فقط ذکر می گویم تا از آن حال خارج شوم. نمی دانم عیبی دارم که آن را نمی توانم در خودم ببینم. لذا از شما خواهش می کنم با این اوصاف اگر عیبی می بینید که باعث بروز آن استرس چند روزه می شود مرا راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از آموختن ادبیات عرب از طریق حوزه و به روش حوزوی، خوب است مدتی به آثار استاد شهید مطهری بپردازید و از پرداختن به ورزش و آماده‌شدن برای فعالیت در فضای مجازی نیز خود را آماده کنید. البته آموختن تایپ که از لوازم این کار است در حدّ ممکن لازم است. إن‌شاءاللّه وقتی معنی حضور در آینده برایتان روشن شد، نگرانی‌های روحی‌تان از بین می‌رود. موفق باشید

26201
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ به تعبیر «صهیونیسم اسلامی» و اشاره ای که به سخنان دختر شهید حاج قاسم سلیمانی (رضوان الله علیه) داشتید، نکات مهمی بود. اما برای شخص من که در کار فرهنگی مشغولم همچنان ابهاماتی وجود دارد. ما برای جذب مع الاسف خیلی اوقات حاضر می شویم به طبع و ذائقه افراد هر چند غلط بیشتر از اصول بنیادین اعتقادی توجه کنیم و به خاطر همین خیلی اوقات بجای اینکه سخن زیبا بگوییم، زیبا سخن می گوییم که خب محتوای کلام در تعارض با همان اصول است. بهتر بگویم، خیلی از ما بخاطر جذب حاضریم به تهمت زدن و مرور گذشته با بدبینی و به تضعیف بسیاری از مباحث معرفتی رو بیاریم و اصول مان را کمرنگ یا بصورت زیادی به محاق ببریم. اما بلای دیگر این است که گاهی بدون نظم و انسجام و سناریو همچنین درک و استفاده درست از ابزاری مثل فضای مجازی، قصد داریم افراد را جذب کرده و حتی گاهی به نحوی سخن می گوییم و می خواهیم در عین جذب روی اصول پافشاری کنیم که ظرفیت سوء استفاده و تقطیع و استفاده علیه معارف اهل بیت و انقلاب پیش بیاید و جوی ضد جبهه وسیع و با آغوش باز نهضت مان شکل بگیرد. اما ایراد اساسی به نظرم این است که ما علیرغم تاکید مداوم به گفتمان رهبری و ارادت به ایشان، واقعاً روی منظومه فکری آقا تمرکز نکردیم و فعالیت های فرهنگی ما مبتنی بر سیر مورد اشاره ولی فقیه در بیانات و آثارشون نیست و حتی گام دوم را هم آنچنان که هست گاهی نمی بینیم بلکه آنچه برای دعواهای داخلی یا همان روند ماضی می خواهیم، تحلیل می کنیم و آن وقت به جان هم می افتیم که تو به اصول در جذب توجه نداری و کم توجه به اعتقادات ریشه ای هستی یا بگوییم تو نمی دانی باید چگونه از اصول دفاع کنی و به افراط می رسی و هزینه ساز می شوی و ... .این چیزی است که با تجارب خودم و درکی که از پاسخ شما و مطالب تان در کتاب عقل و ادب داشتم، بدست آمده و امیدوارم بتوانیم در شان گام دوم انقلاب، به نحوی کار فرهنگی کنیم که در عین تقویت پایه های معرفتی و توجه به عالم انسان موحد، با انسجام و طراحی گام به گام و استفاده بجا از ابزارهای مقتضی، یاور جبهه فرهنگی انقلاب و رهبر عزیز باشیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» فرمودند: «بُعِثْتُ بِالْحَنِیفِیةِ السمْحَةِ السهْلَةِ؛» من به آیین استوار و بدون انحراف و راحت و آسان مبعوث شده‌ام. پس باید بدون نفی اصول توحیدی، باید با مردم مدارا کرد به همان روشی که رهبر معظم انقلاب پیشه کرده‌اند واخیرا در حکم خود به امام جمعه‌ی بندرعباس فرمودند: تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن و رویِ گشاده و دست مهربان با عموم طبقات؛ توصیه‌ی مؤکد اینجانب است. توفیقات شما را از خداوند متعال مسألت می‌کنم. سیّد علی خامنه‌ای۲۶ تیرماه ۱۳۹۸.

موفق باشید

26199
متن پرسش
به نام خدا با سلام در ابتدا: امام علی علیه السلام پس از جنگ نهروان اجازه دادند فراریان جنگ جمل وارد کوفه و بصره شوند و سهم خود را از بیت المال بگیرند آنها در میان کلام علی (ع) بی ادبی می کردند و حضرت یقین داشتند به دست اینان شهید می شوند و بساط حکومت اسلامی برچیده می شود اما خبری از شکنجه و سلاخی نیست. ابن ملجم ملعون ضربت می زند و امیر المومنین می فرماید از همین شیری که من می نوشم به او بنوشانید. در جنگ صفین عمرو عاص که از یک لشکر خطرناکتر بود کشف عورت می کند و علی می داند نجات این ملعون یعنی جنگ نهروان یعنی شهادت خودش یعنی صلح حسن اش یعنی شهادت حسین اش علیهم السلام اما نمی کشد. پس از جمل به خانه ای که عایشه در آن است می رود، زن خانه که شوهرش کشته شده بر علی (ع) دو مرتبه توهین می کند و مرگ می گوید یاران می خواهند ادبش کند علی (ع) می گوید پیامبر فرمود بر زنان مشرک و کافر متعرض نشویم چگونه می خواهید به طرف زن مسلمانی تعرض کنید. آن خوارجی نادان در جمع فریاد می زند خدا بکشد این مرد کافر را به زبان امروزی یعنی مرگ بر.... کافر حضرت می فرماید به من فحش داد یا باید او را فحش داد یا بخشید؟ تصور کن امروز این اتفاق بیفتد پوست از سرش می کنند. دو جوانی انقلابی در کوفه شعری هجو در وصف عایشه بانی کشتار مسلمانان جنگ جمل سرودند فرمان داد هر یک را صد تازیانه زدند و اکنون در حکومت اسلامی که به نام علی است استاد خبر داری در اطلاعات چه می گذرد خبر داری؟ استاد می دانم اهل مطالعه ای کتاب خاطرات دو دکتری که پس از نامه به هاشمی دستگیر شدند را بخوان خونهایی که چکه چکه از بین انگشتانش می چکد را که اعترافی بکنند تا متهم شوند را خواهی دید. یکی از اقوام بی سواد ما با سه فرزند با حقوق اداره کار عکسی از رهبر گذاشته بود و ظاهرا جمله نوشته بود روزگارش را سیاه کردند و در مرحله اول ۴ سال زندان بر ایش بریدند این یک نمونه بسیار بسیاربسیار کوچک است. وای که چه خانواده هایی نابود شدند، چه شکنجه هایی که عقل از سر آدم می پراند در سردخانه ۲۴ ساعت نگه داشتند تا نزدیک مرگ، الان که این سوال را از شما می پرسم بیم دارم نکند به دست اطلاعات برسد. استاد چرا رهبری همچون علی نمی خروشد؟ همه اش که نباید بر سر آمریکا فریاد زد. مگر این علی (ع) نیست که در فرمانش به مالک می نویسد مبادا خون ناحق بریزی که در پیش من و خدا هیچ عذری نداری اگر بگویی رهبر خبر ندارد که منطقی نیست. من کاری به افکار دکتر سروش ندارم اما در نامه ایشان به رهبری آمده است زندانها و بازداشتهای شما خبر از خدایی خونریز و سفاک می دهد. اگر بگویی نمی تواند جلوگیری کند اولا چرا نمی تواند؟ دوما چگونه حکومتی که می خواهد مقدمه ظهور عدل مطلق باشد بر پایه این همه ظلم و شکنجه است؟ پس به قول استاد حکیمی حکومت مسانخ چه شد؟ استاد می دانی خیلی از این شکستن ها و تخریبها در اعتراضات مردم از خود نیروهای حکومتی شروع می شود تا هم دیگران تهییح شود و مستمسک داشته باشند فیلمهایش در اینترنت موجود است. براستی استاد چگونه براحتی می آمدند به حکومت شخص اول و دوم جهان خلقت ایراد می گرفتند و اعتراض می کردند اما استاد شما یک راه قانونی در این مملکت بگو که معلمان، کارگران یا هر کسی بتواند اعتراضش را بیان کند. این که خصوصیت حکومت دینی نیست. خبرداری کارگری که به نماز جمعه رفت بلندگو را گرفت و گفت آقا ما سیاسی نیستیم مخالف انقلاب نیستیم ما چند ماهه حقوق نگرفتیم در اولیات زندگی مانده ایم هیچ کس گوش نکرد بعد که راهپیمایی کردند ۴ سال حبس برایش بریدند. استاد شاید شما خبر نداشته باشد چه در این مکانها به نام دین به نام حفظ نظام می گذرد واقعا قابل وصف و بیان نیست، لرزه بر اندام انسان می اندازد. چرا امام علی (ع) برای حفظ نظام توحیدیش این خوارج که عملا به جنگ آمدند بعد که به کوفه آمدند نگرفت در زندان کند شکنجه بدهد اعترافهای کذب از آنان بگیرد تا حکومت توحیدیش بماند؟ چرا طلحه و زبیر را گرچه می دانست می خواهند قائله جمل راه بیاندازند و بسیار کشته از مسلمانان بگیرند حصر خانگی نکرد؟ استاد یک بار امتحان کن با همه خدمت هایت به انقلاب برای امتحان یک سخنرانی بکن و نظرات مخالف ولایت فقیه از بین علما را بیان کن اما رد نکن آن وقت می بینی در سخنرانی دوم و سوم حتی استاد طاهرزاده از کجا سر در می آورد؟ این شبهات نسل جوان پاسخ می خواهد و گرنه تشیع جنازه سردار سلیمانی که بخش مهمی از آن ناشی از قدردانی از امینیت و غرور ملی بود نه دلخوش داشتن از حاکمیت و این مطلبی است که ما توده ها در بین مردم می بینیم و می شنویم و شاید شما از آن دور باشی و همه را به پای ارادت به انقلاب بگذارید به سرنوشت «یدخلون فی دین الله افواجا» دچار شود و بعد دو باره حدیث «ارتدالناس الا...» مصداق یابد. آنچه ما از شیوه امیرالمومنین علیه السلام آموخته ایم با آنچه می بینیم نمی خواند. حالا شما هر چه می خواهی از توحید و نور انقلاب بگو. استاد نکند به قول شهید بهشتی باز هم انقلابمان تک بعدی شود؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم کم و بیش به این مطالب فکر می‌کنم هر چند در این حد که می فرمایید نیست و عده ای مامورند این طور مطالب را مطرح کنند ولی با توجه به تجربیات اجرایی که دارم به نظر بنده بهترین راه برای عبور از این مشکلات، همین راهی است که رهبر معظم انقلاب پیشه کرده‌اند تا به مرور و با نجات‌یافتن از فتنه‌های دشمن، مردم ما وارد آن نوع خودآگاهیِ لازم بشوند وگرنه نقشه‌هایی که برای ما کشیده‌اند، محقق می‌شود و در تقسیم ایران و قرارگرفتنِ هر قسمتی از آن زیر نظر اسرائیل و آل سعود، موفق می‌گردند. این است که مقام معظم رهبری بنا به قاعده‌ی «برای آبادکردن دهی نباید شهری را خراب کرد» با حکمتِ خاصِ خدایی، سعی دارند این کشتی را در این طوفان به ساحلِ امن و نجات برسانند. موفق باشید

26197
متن پرسش
به نام خدا با سلام: استاد درباره علامه طباطبایی و انقلاب مطالبی مطرح است که انگار علامه نظری به انقلاب نداشتند اول اینکه مشهور است ایشان در رای به جمهوری اسلامی شرکت نکردند و دختر ایشان در پاسخ به این سوال می گوید من سرم شلوغ بود نمی دانم. دوم این که جمله معروف ایشان در زمان تسلیت شهادت داماد ایشان نقل شده که فرمودند: این انقلاب یک شهید واقعی داشت و آن هم اسلام بود که مظلومانه شهید شد گرچه نوه ایشان این سخن را با استناد به این که خانواده نمی گذاشتند خبرهای بد به ایشان برسد به علت کسالت نمی پذیرد. اما آقای کدیور به طو ر مبسوط قضیه را شرح داده که علامه در ییلاق طباطبایی ذوالمجد قمی برای استراحت بودند در اولیل پائیز شصت. کسانی که کنار ایشان بودند و حلقه تاویل نام گرفته بودند را نام برده و گفته غیر از یک نفر بقیه زنده هستند و جمله را از قول آقای سید مصطفی مححق داماد نقل می کند. استاد محمد رضا حکیمی هم در کتاب عقلانیت جعفری جمله علامه را آورده است از طرف دیگر نوه علامه فرزند شهید قدوسی در توضیح می گوید علامه در امور سیاسی زاویه آشکار و روشن با امام خمینی داشتند. که به نظر می رسد کار خراب تر شد. مسئله ولایت فقیه و حکومت اسلامی مشرب فلسفی نیست که بگوییم مثلا یکی مشرب صدرایی دارد دیگر سینوی، بی اعتنایی علامه به یک همچین مسئله مهمی نشان از عدم اعتقاد دارد وگرنه مگر می شود موضوع نظر امام زمان باشد و برپایی احکام اسلام و علامه معتقد باشد ولی اینگونه عمل کند. آنچه قضیه را جدی تر می کند صحبتهای استاد پناهیان است که می گوید علامه کجا و امام کجا؟! و گرچه سعی می کند حرمت علامه را با عباراتی حفظ کند اما به وضوح از عدم درک حقیقت امام و انقلاب توسط علامه سخن می گوید (صحبتهای ایشان در آپارات موجود است) حال استاد گرامی من فعلا کاری به این مطلب که انقلاب چقدر مهم است ندارم مشخصا می خواهم بدانم آیا با مطالب و نقل قولها و و عدم تائید توسط علامه با این که در طول سالیان قبل از انقلاب کارهای امام را می دید و حتی پس از انقلاب هم زنده بود و نه تنها هیچ حمایتی واضحی از ایشان نمی بینیم بلکه موارد نقض هم مشاهده می شود. آیا علامه نگاه تائیدی به انقلاب نداشتند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان آنچه فرمودید هستم. عده‌ای مثل اقای کدیور کاملاً بنا دارند طوری مسئله را مطرح کنند که در کتاب «حکومت ولایی» مطرح کرده‌اند و منکر ولایت فقیه هستند. ولی عده‌ای قبول دارند که علامه معتقد به ولایت فقیه و حاکمیت اسلام بودند، ولی تصورشان آن بود که در دنیای جدید نمی‌شود با انقلاب، کار کرد. در این‌جا نزدیک به آقای دکتر سید حسین نصر و آقای شایگان و به یک معنا، کربن می‌باشند. ولی المیزان گواه است که ایشان سختْ معتقد به نفیِ استکبار بوده‌اند و شاگردان ایشان، همه در همین جبهه در انقلاب حاضرند و رهبر معظم انقلاب نیز در یکی از خطبه‌های نماز جمعه‌شان که در آبان‌ماه یعنی در سالگرد علامه، ایراد شد فرمودند از وقتی با المیزان آشنا شدم، بیشتر توانستم وارد انقلاب بشوم. و بنده نیز خودم چون بعد از انقلاب به مطالعه‌ی تفسیر المیزان پرداختم، غبطه می‌خوردم ای کاش قبل از انقلاب به مطالعه‌ی آن پرداخته بودم تا بهتر از آنچه انجام شد، در انقلاب حاضر می‌شدم. موفق باشید

نمایش چاپی