بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شخصیت‌ها

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25672
متن پرسش
باسمه تعالی با عرض سلام خدمت استاد عزیز و تشکر از روشنگری شما و دیگر کارشناسان مطرح در سوالات قبل جهت موضعگیری اخیر حضرت آقا. آنچه ذهن بنده را مشغول کرده چرا فرمایش آقا دو روز بعد از اعلام ناگهانی طرح دولت بود؟ به نظر بنده حضرت آقا اجازه می دهند خواص اهل حق وظیفشان را انجام دهند اگر مثل بسیاری از موقعیتهای دیگر عمل نکردند، خودشان با در نظر گرفتن جمیع جهات از جمله مسئله امنیت کشور، طراحی های پیچیده دشمن، حمایت از قانون و دستگاهای قانونگذار کشور، توجه به معیشت مردم و غیره وارد میدان می شوند با همه آن محدودیتهایی که برای ولی و حاکم اسلامی وجود دارد (مثل زمانی که حضرت علی علیه السلام دیگر قدرت شمشیر کشیدن ندارند) آیا امامان جمعه نمی توانند با تشکیل یک قرارگاه فرهنگی (به تعبیر خود حضرت آقا) در چنین مواقعی که از عکس العمل اعتراضی مردم بر ضد مردم استفاده می شود به طور هماهنگ در ۸۰۰ جایگاه نماز جمعه در همان روز جمعه اعلام نرخ بنزین قطعنامه ای تنظیم و به سران سه قوه ارسال کنند جهت تغییر زمان و شرایط طرح با دلایل بسیار روشنی که وجود داشت آنگاه مردم صبر می کردند تا هفته بعد و مطالباتشان را اینگونه پی گیری می کردند و جلوی این همه خسارت گرفته می شد؟ ممنون از وقتی که می گذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو سخن که می‌فرمایید خوب است. چقدر خوب در نکته‌ی اول فرمودید: بر چه اساس ولیّ امر احساس می‌کنند وارد میدان شوند و امنیت که اُسِ اساسِ یک جامعه است را نگهبانی نمایند. حضرت نایب الإمام به ما آموختند وقتی موجی در راه است، خیلی نباید به مسائل جزئی پرداخت. آری! برای آبادانیِ دِهی نباید شهری را خراب کرد. موفق باشید

25639
متن پرسش
با اهداء سلام محضر استاد: ۱. قدرت خداوند متعال تابع اسباب است یا نه؟ چون امام معصوم می فرماید: ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها، اساتید هم می گویند نظام خلقت اسبابی است. آیا حیطه قدرت خدا محدود در اسباب هست؟ در حالی که خدا فرموده «اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون» ۲. آیا قدرت خداوند به جایی که اسباب هم فراهم نباشد تعلق می گیرد؟ ۳. در قرآن وقتی حضرت ابراهیم درخواست اطمینان کرد با این که پیامبر اولوالعزم بودند «اذ قال ابراهیم رب ارنی کیف تحیی الموتی» خدا درخواست او را اجابت کرد ولی بنده خداوند متعال که نه پیامبر اولوالعزم هست نه علم دارد با این وجود خدا اجابت نمی کند آیا نمی توان همینطور که حضرت ابراهیم درخواست اطمینان قلبی کرد با این که پیامبر بود، ما هم درخواست اطمینان قلبی کنیم؟ ۴. حضرت امیر می فرمایند: کن لما لاترجو ارجی منک لما ترجو، چرا این جمله تو زندگی برایم محسوس نیست، در مورد ابتلا به بلا و مریضی صعب العلاج که اسباب ناتوان اند، یک ذره امید هم وجود نداره پس چرا طبق این فرمایش فرجی از مرض نیست؟ استاد ببخشید طولانی شد، بلای سختی مبتلا شده ام نمیدونم آیا امید وجود دارد یا نه و آیا قدرت خدا فقط در جایی است که اسباب فراهم باشد یا نه؟ بنده را از این حیران و سرگرانی نجات دهید و در حق این فقیر دعا بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همچنان که مرحوم شهید مطهری در کتاب «عدل الهی» می‌فرمایند این‌جا نقص از معلول و مخلوق است که برای به‌وجودآمدنش محدود به ابزار خاصّی است. ولی گاهی روحِ انسان ماورای ابزارها با خدا مرتبط می‌شود و مستقیماً از فیض خاصی برخوردار می‌گردد. ۳.  هرکس که آمادگی اطمینان قلبی پیدا کند خداوند آن اطمینان را به او می‌دهد. ۴. چرا نباید در همه‌ی امور به خدا امید داشت و به تقدیرات او راضی بود؟ موفق باشید

25624
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار وقتتون بخیر: اگر ممکنه نظرتون رو در مورد اغتشاشات اخیر بفرمایید و یه مساله دیگه اینه که استاد، بعد از طرفداری رهبری از طرح افزایش بنزین جو خیلی بدی نسبت به رهبری ایجاد شده و بد و بیراه میگن به ایشون و دولت رو ول کردن و دشمن رهبری شدن، حتی بعضی از انقلابی و ولایی ها هم انتقاد کردن از دفاع رهبری و این بخش از صحبت ایشون که فرمودن: بنده متخصص نیستم، میگن همه افراد عادی میدونستن که این طرح خوبی نیست و در این وضعیت معیشتی بار تازه ای بر دوش اقتصاد مردم اضافه شده، پس چه جوری رهبری این رو نمیدونستن؟ و میگن رهبری به فکر مردم نیستن، اگر ممکنه این شبهات رو جواب بفرمایید و اینکه چه جوری و با چه استدلالی در این مورد ذهن مردم رو نسبت به رهبری اصلاح کنیم؟ تشکر استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب سؤال‌های شماره‌ی ۲۵۶۰۴ و ۲۵۶۱۱ نکاتی را برای رفقا متذکر می‌شود. متوجه باشید که بالاخره وضع مصرف بنزین ما اگر همچنان ادامه پیدا می‌کرد، سال‌های آینده باید بنزین وارد می‌کردیم، در حالی‌که با نخریدنِ بنزین ما، دلاری برای واردکردن بنزین نداشتیم. چاره ای نبود که چنین تصمیمی گرفته می‌شد. در روش، چندان موفق نبودیم. آقای دکتر سعداللّه زارعی در کیهان امروز نکته‌ای تحت عنوان «غائله‌ی مغلوب» داشته‌اند. عین متن خدمتتان ارسال می‌شود: موفق باشید

غائله مغلوب (یادداشت روز) اغتشاشات اخیر کشور پس از آنکه دولت نرخ‌های جدید بنزین را اعلام کرد که از افزایش بین ۵۰ تا ۳۰۰ درصد خبر می‌داد، دارای نکات فراوانی است و بررسی آن‌ها می‌تواند در شرایط و وضعیت ایران مؤثر باشد. حجم خسارت‌ها و آسیب‌هایی که وارد شد و اقدامات جدیدی که از سوی دشمنان کشور و مردم به اجرا گذاشته شد، موضعگیری نسبتاً متفاوت برخی جریانات و افراد داخلی و در نهایت نحوه مدیریت نظام برای کاهش خسارت‌ها و آسیب‌ها از جمله مواردی هستند که باید مورد بررسی قرار گیرند: ۱. میزان مصرف بنزین در کشور و هزینه‌های «بسیار سنگینی» که از این ناحیه بر بودجه عمومی- ارزی و ریالی- دولت وارد می‌کرد، به گونه‌ای بود که تغییر جدی و اساسی در آن را ضروری می‌نمود. مصرف روزانه حدود ۱۰۰ میلیون لیتر بنزین در کشور که روندی رو به افزایش هم نشان می‌داد، حدود ۵۰۰ میلیارد تومان در روز و حدود ۱۸۲۵ هزار میلیارد تومان در سال بود. در این میان یک چهارم این مبلغ از شهروندان گرفته می‌شد و بقیه از جیب همه مردم می‌رفت و به واسطه فشاری که بر بودجه دولت وارد می‌کرد، دولت را مستأصل کرده بود. در این میان نه این حجم مصرف قابل قبول بود و نه حجم یارانه‌ای که بابت آن هزینه می‌شد. در این بین منطق دولت این بود که با اصلاح نسبی قیمت بنزین می‌توانم زمینه انجام خدماتی که به آن متعهد هستم، فراهم کنم و هم می‌توانم با صادرات بنزین ناشی از کاهش مصرف، بخش قابل توجهی از نیاز ارزی‌ام را تأمین کنم، ضمن آنکه متعهد می‌شوم که این افزایش نرخ بنزین روی سایر کالاها و از جمله فراورده‌های دیگر نفتی اثرنگذارد. این منطق بطور طبیعی در جلسه مشترک سران قوا به تصویب رسید که از یک سو دربردارنده منافع مردم و از سوی دیگر تأمین کننده نیاز دولت بود. در این بین، دولت محترم به گمان اینکه با مطرح شدن پیش از اقدام افزایش قیمت بنزین قادر به مهار آثار روانی آن بر بازار نیست و با واکنش تند اجتماعی هم پیش از اعلام نهایی مواجه شده و برای کنار گذاشتن جمع‌بندی تحت فشار شدید قرار گرفته و تصمیم را با تزلزل مواجه می‌گرداند، رویه «کتمان» و سپس «غافلگیری» را در پیش گرفت! این جمع‌بندی مردان دولت هر چند چندان بلاوجه هم نبود، اما از دقت و همه جانبه‌نگری هم بهره‌ای نداشت. چرا که از یک سو ذات جمهوری اسلامی، ذات بیان است نه کتمان و در طول این سال‌ها، نظام با بیان صادقانه توانسته است بسیاری از مسایل را با کمک مردم حل کند که اگر غیر از این بود، نوعاً قادر به حل آن‌ها نبود. از سوی دیگر تصمیم به این مهمی که تقریباً زندگی همه مردم را در شئون مختلف- و نه فقط حمل و نقل- تحت تأثیر قرار می‌داد و در واقع طرف اصلی ماجرا مردم بودند، در عمل نمی‌توانست بدون متقاعد کردن آنان به اجرا گذاشته شود. براین اساس اعلام تصمیم دولت در روز جمعه با بهت عمومی و اعتراض و نگرانی شدید مردم مواجه گردید و فضا را برای شکل‌گیری اعتراضات فراهم کرد و کاملاً پیش‌بینی می‌شد که دشمنان ایران که در جریان مسایل دی ماه ۱۳۹۶ نتوانسته بودند برنامه خود در شکل‌دهی به اغتشاشات عمومی در ایران را به جایی برسانند و از این رو ناگزیر به شکل‌دهی گروه‌های آموزش دیده و مسلح روی آورده و در این حدود دو سال بطور جدی کارکرده بودند، از این فرصت استفاده کنند. ترکیب اعتراضات طبیعی مردم و برنامه منسجم دشمن برای به دست گرفتن اوضاع کار را سخت می‌کرد و در دو روز اول تخریب زیادی را پدید آورد و میزان تلفات را به نسبت رویدادهای مشابه افزایش داد.
کمی بعد با موضعگیری روز شنبه رهبر معظم انقلاب اسلامی- دامت برکاته- مردم از اغتشاشگران تروریست فاصله گرفتند و کار نیروهای انتظامی و امنیتی برای مهار حرکت تروریست‌ها آسان گردید. در این میان تعداد زیادی از آنان توسط سه دستگاه مسئول کشور دستگیر شدند و در واقع ضمن سوار شدن بر روند اوضاع توانستند سرمایه‌های هنگفت آمریکا و... را برباد بدهند.

۲. حوادث چندی درکشور پدید آمده بود که خبر از برنامه‌ریزی سرویس‌های اطلاعاتی در ایران می‌داد. دراین چند سال بعضی از گروهک‌هایی که واقعا به آخر خط رسیده و مضمحل شده بودند، بازسازی شدند که یک نمونه آن حادثه حمله تروریستی به مجلس شورای اسلامی و حادثه دیگر آن قضایای سال پیش یکی از خیابان‌های فرعی منطقه پاسداران تهران بود. بعضی گروهک‌های تروریستی هم نوپدید بودند که از سوی بعضی از رژیم‌های فاسد عربی مدیریت می‌شدند. روند حرکت آنان در هفته‌ای که پشت سر گذاشتیم نشان داد که این ظرفیت‌ سازماندهی شده، یک جا به خدمت گرفته شده‌اند و حوادث روی داده در متن این اغتشاشات نشان می‌دهد که ماجرا به نیروهای کف آشوب‌ها محدود نبوده است. استفاده از سلاح‌های گرم و سرد در این آشوب‌ها یک راهبرد بود که از سوی کسانی که در ساختمان‌های اطراف نقاط آشوب به‌وسیله تک تیراندازها پشتیبانی می‌شدند تعداد قابل توجهی از کشته‌ها نه از جلو بلکه از عقب و در فاصله نسبتا دور مورد اصابت گلوله قرار گرفته‌اند و این نشان می‌دهد، در این صحنه «کشته‌سازی» و به هم ریختن اعصاب مردم و نیروهای انتظامی و امنیتی به‌عنوان راهی برای گسترش اغتشاش و منفعل کردن نیروهای مسئول مدنظر بوده است.
تلاش برای گسترش تخریب، یک روی مسئله بوده است. بستن اتوبان‌ها و راه‌های اصلی در استان‌هایی که درگیر این آشوب‌ها بودند، حمله به بانک‌ها و سایر مراکز خدمات عمومی و کشاندن دامنه تخریب به خانه‌های مردم برای عمق بخشیدن به اغتشاشات و ناامید کردن مردم و به‌خصوص نیروهای مدافع امنیت صورت گرفت. البته در این میان بعضی از طراحی‌های سران خارجی تروریسم مثل حمله به زیرساخت‌های مخابراتی در شیراز و اصفهان که لااقل ۲۰ استان کشور را پوشش‌ مخابراتی می‌دادند و نیز حمله به انبار اصلی مایحتاج عمومی کشور که مواد غذایی، دارویی و... سالانه کشور نگهداری می‌کرد، با رشادت نیروهای مدافع امنیت کشور ناکام گذاشته شد.

در نهایت در روزهای اول هفته گذشته، ما شاهد «دوئل امنیتی» نیروهای انقلاب و معاندان داخلی و خارجی بودیم که غلبه سریع و شوق‌انگیز نیروهای انتظامی و امنیتی بر برنامه‌ریزی و ساماندهی پیچیده دشمنان و معاندان نشان داد، ایران و جمهوری اسلامی علی‌رغم مواجه بودن با توطئه‌های پیچیده، از اقتدار  بسیار بالایی برخوردار است. در این میان یک نکته مهم که از چشم ناظران پنهان ماند، اقتدار ایران در حفظ ارتباطات داخلی بین بانکی و... بود که دشمن را وادار به اعتراف کرد. آمریکایی‌ها و... گمان می‌کردند ایران در مواجهه با اینترنت با بن‌بست مواجه است چراکه اگر آن را باز بگذارد، خدمت بسیار ویژه‌ای به مخالفان و اجرای برنامه‌های دشمنان خود کرده است و اگر اینترنت را مسدود نماید ارائه خدمات بانکی و... آن بهم می‌ریزد و کشور مختل می‌گردد که خود این به معنای تن دادن به سطحی از فروپاشی است. اینها توجه نداشتند که در طول این سال‌ها ایران در کنار اینترنت به یک زیرساخت مخابراتی در داخل رسیده و می‌تواند سیستم‌های حساس خود را روی آن سوار کرده و از آسیب‌های قطع اینترنت مصون بماند. این سبب عصبانیت شدید آمریکا، اروپا و... گردید و در عین حال یک درس هم برای کشور بود که برای بومی‌سازی اینترنت عمومی نیز وارد عمل گردد. ۳. یکی از جنبه‌های مهم و قابل تحلیل در مقوله افزایش قیمت بنزین و حوادث پس از آن، موضع‌گیری امام خامنه‌ای «دامت برکاته» بود و البته مثل بسیاری از موارد دیگر، گذشت زمان عمق این موضع‌گیری را بیش از حالا نشان خواهد داد.

مواضع رهبر معظم انقلاب اسلامی در دوره حضرت امام خمینی - قدس سره- و در دوره حضرت امام خامنه‌ای -دامت برکاته- همیشه دو جنبه را پوشش داده است؛ یک جنبه آن «ایدئولوژیک» بوده‌ به این معنا که معظم‌لهما به‌عنوان سنگربان نظام فکری اسلام و اصول آن در مواجهه با رخدادها بوده‌اند و جنبه دیگر آن «مصالح» مردم بوده است که نوعاً در قاعده «عدالت اجتماعی» جلوه‌گر بوده است. مردم نیز همواره از معظم‌لهما همین دو انتظار را داشته‌اند و مقتضای رهبری توأمان دینی و دنیوی مردم هم جز این نیست. در این صحنه، رهبری با هدررفت سرمایه ملی از یک سو و برنامه ارائه شده از سوی دولت و سپس سران سه قوه برای مهار این معظل مواجه بود. در عین حال کاملاً پیدا بود که اجرای برنامه دولت ولو به‌صورت موقت فشار سنگینی را بر مردم وارد می‌کند و دفاع از چنین برنامه‌ای برای رهبری «هزینه» جدی دارد و البته حفظ وجاهت رهبری بزرگترین سرمایه کشور و پشتوانه اداره آن می‌باشد و یک واجب بزرگ به حساب می‌آید و بر این اساس حضرت امام می‌فرمودند «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به کشور شما آسیبی وارد نشود».

با توجه به حساسیت بالای این موضوع، بعضی‌ها توصیه‌هایی داشتند که این توصیه‌ها در نهایت ناظر به جداشدن حساب رهبری از حساب این تصمیم‌گیری بود. در این صحنه رهبری معظم انقلاب اسلامی با چند گزینه مواجه بودند؛ مخالفت با طرح دولت و مصوبه سران قوا، سکوت در مقابل طرح، گرفتن موضعی دوپهلو که مسئولیت را متوجه او نکند، اما امر دادن کاملا مسئولیت به سران قوا و کنار کشیدن از صف قوا و در نهایت اعلام صریح پشتیبانی از تصمیم دولت و سران قوا به نحو مشروط که رهبر معظم انقلاب، راه پنجم را انتخاب کردند. درخصوص تحلیل این موضوع باید به نکته‌هایی توجه کرد:

- واقعیت این است که ادامه روند کنونی هدررفت سرمایه ملی به مصلحت کشور نیست و رهبری نظام نمی‌تواند نسبت به آن بی‌توجه باشد و در اینجا ترجیح حفظ وجاحت بر مصلحت کشور معنا و مفهومی ندارد و در قاموس رهبر معظم انقلاب نیست کما اینکه چنین چیزی در قاموس حضرت امام- روحی له‌الفداه- هم نبود؛

- پیامدهای سنگین طرح دولت به‌گونه‌ای نبود که بدون حمایت قاطع رهبر معظم از آن، به جایی برسد. مسلماً بدون پشتیبانی رهبری، حتی اگر دولت طرح را اعلام و شروع به اجرا می‌کرد، قادر به ادامه راه نبود و طرح به شکست می‌انجامید و خسارت هنگفت هدررفت سرمایه کشور استمرار می‌یافت؛

- در صورتی که رهبری از طرح اصلاح نرخ بنزین به صورتی که ذکر آن رفت، حمایت نمی‌کرد هم مردم و هم مسئولین دچار دودستگی شدید می‌شدند. با عدم حمایت رهبری حتماً پدیده‌هایی در مجلس شکل می‌گرفت که در روزهای اول در قالب استعفای برخی از نمایندگان و ارائه طرح استیضاح رئیس‌مجلس و استیضاح رئیس‌جمهور از سوی برخی دیگر شکل هم گرفت و این سبب بگو مگوی زیاد میان مسئولین کشور می‌گردید. از سوی دیگر عدم موضع‌گیری صریح رهبری در حمایت از طرح، بخش زیادی از مردم ارادتمند ایشان را که فقط به یک جنبه ماجرا توجه داشتند هم به صحنه اعتراضات می‌کشاند و طرح اصلاح قیمت بنزین عملاً از بین می‌رفت و از آن پس این دولت جرأت نمی‌کرد در هیچ زمینه اصلاحی دیگر که کشور به آن نیاز داشت، پا پیش بگذارد و این یعنی عملاً کشور قفل می‌شد! موضع‌گیری صریح رهبری سبب شد ضمن حفظ وحدت درونی نظام، وحدت مردم نیز تأمین شود و دولت هم فرصت پیدا کند تا برای جنبه‌های نگران‌کننده طرح افزایش قیمت بنزین فکر کند این در حالی بود که برخی از خناسان آماده بودند تا پس از مخالفت رهبری بر طبل بسته بودن دست دولت بکوبند و فریاد وا دولتا سر دهند.

در واقع موضع‌گیری صریح رهبری سبب شد تا از یک سو، دولت بحران ناشی از تصمیم اخیر- که از جنبه‌هایی قابل نقد هم هست- پشت سر بگذارد و خود را برای بخش دوم ماجرا که مدیریت قیمت‌هاست آماده کند.-

موضع‌گیری رهبری سبب جدا افتادن اعتراضات طبیعی مردم از توطئه‌های بسیار پیچیده خارجی گردید. سخنان روز شنبه رهبری تکلیف دو دسته را معین کرد یکی تکلیف مردم در جداکردن صف خود از معارضین و هوشیاری آنان و دوم تکلیف نیروهای انتظامی و امنیتی در تردید نکردن در مواجهه با طراحی پیچیده دشمن. و از این رو بود که این توطئه در زمان بسیار کوتاهی مهار گردید و حجم خسارات- که دشمن تخریب حداکثری را مدنظر داشت- به شدت کاهش پیدا کرد.

رهبری در این صحنه به وظیفه خود به درستی عمل کرد و خدا خوداو را محافظت می‌فرماید.  سعدالله زارعی

25596
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد گرامی: ببخشید یک سوال: حضرت آقا بیانیه گام دوم را با این عبارت شروع می‌فرمایند: الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله‌ الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین. این عبارت برای چه مواقع و مواردی استفاده می‌شود؟ چرا حضرت آقا از این عبارت در ابتدای بیانیه استفاده کرده‌اند؟ ما در حال شرح بیانیه گام دوم انقلاب هستیم و این سوال برای‌مان پیش آمد. قطعا پاسخ شما برای بسیار راهگشاست. سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب با آن مقدمه‌ی دقیق و حکیمانه، ما را متوجه می‌کنند که حضور تاریخی انقلاب اسلامی دیگر محدود به شیعیان نیست بلکه از حوزه‌ی حضور در جمع مسلمین نیز گسترده‌تر آمده است. موفق باشید

25593
متن پرسش
من به جد دریافت کرده ام که امام زمان (عج) به طرق مختلف خود را در امام خامنه ای جلوه داده است، حتی گاهی اوقات آنچنان اتحاد و سنخیتی بین این دو نور الهی می بینم که نمی‌توانم تفکیکی بین آن دو عزیز الهی ایجاد کنم. استاد فقط یک سوال. کسی را مثل ایشان سراغ ندارم! فارغ از پدیدار شدن ظرفیت های فردی و اجتماعی ظهور و بستر سازی ظهور و... آیا ممکن هست در زمان حضرت آقا، بقیة الله ظهور (وعده داده شده) نمایند؟! یا اینکه خداوند با توجه به حکمت و مصلحت خود کسی را مخفیانه و ناباورانه برای ادامه راه ولایت فقیه پرورش می‌دهد تا اینکه بستر تاریخی موعود ایجاد شود؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم در اصل موضوع، با شما همراه هستم. در مورد دوم هم، چرا امیدوار نباشید؟ موفق باشید

25580
متن پرسش
سلام: بنده در یادداشت برداری از کتب و سخنرانی ها به این نکته رسیدم که فقط باید مطالبی یاد داشت برداری شود که واقعا جدید است و برای جان انسان طراوت و تازگی دارد. والا حجمی درست می شود که رجوع به آن خارج از حوصله است. آیا این نکته صحیح است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. فکر می‌کنم کتاب «امامت و رهبری» مرحوم شهید مطهری در رابطه با امامت‌کردن و مدیریت‌کردنِ ذهن، کمک کند. موفق باشید

25591
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم: اینکه مقام معظم رهبری در شرایط فعلی این میزان امیدوار و شاداب در عین دغدغه مندی که در بیانیه گام دوم انقلاب هم واقعاً مشهوده، چیست؟ ایشون این چند ساله بسیار روی جنگ احزاب تاکید می کنند و مولفه های وضعیت فعلی و اون زمانه رو بشدت مشاهبه و در تداوم هم می دانند، آیا این امید و آگاهی به حکمت الهی که نمونه ای از اون در جنگ احزاب تجلی یافت، یکی از علل این روحیه امیدواری ایشان در شرایط فعلی نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌چیز حکایت از آن دارد که عصر جدیدی شروع شده است. عرایضی اخیرا شده که در کانال  @asre_jadeid می گذارند شاید مفید افتد. موفق باشید

25554
متن پرسش
بزرگوار، امروز معلم تاریخ من مطلبی بیان فرمودند که جریان شریعت ویژه مراجع با اهل عرفان مشکل اساسی داشتند و اساساً شخصی مثل آیت الله بهجت (رضوان الله علیه) عارف مسلک نبوده است. من از عرفان ابن عربی و حکمت ملاصدرا و نزدیکی و تطابق شرع و عرفان در گفتمان این دو شخص گفتم و شخصیتهایی مثل آیت الله شاه آبادی و امام و شهدایی که مصداق بارز عارف واصل اند. اما ایشان معتقدند اهل شرع به سبب عقایدشان که بسیاری از آن عقاید دگم است حاضر به کنار آمدن با عرفا نیستند و شخصی مثل امام هم مصداق یک متشرع عارف نیست و ایشان در این مباحث تجدید نظراتی هم داشته اند و مصداق تطابق فقه و عرفان نیستند. آیا واقعا به این میزان عرفان ستیزی در جامعه متدین ما ویژه حوزه های علمیه نفوذ کرده یا امثال این معلم، واقعاً متوجه عرفان سیاسی و سلوک ذیل شخصیتی مثل امام و شهدا نیستند و با استقرائی ناقص، چند مورد عرفان ستیزی را به کل متدینین و روحانیت نسبت می دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال، اگر امروز اسلامْ محدود به فقه شد، این حرف‌ها به میان می‌آید که جایگاه عرفان، درست نگاه نمی‌شود. ولی قصه‌ی تاریخِ آینده، تاریخی است که اسلامِ بدون ابعاد عرفانی‌اش، امکانِ ادامه ندارد و این را عالمانی متوجه شده‌اند که نسبت به زمانه‌ی خود آگاهیِ لازم را پیدا کرده بودند. مثل حضرت امام و آیت اللّه شاه‌آبادی و علامه‌ی طباطبایی‌ها. موفق باشید

25527
متن پرسش
با سلام خدمت شما و کاربران محترم: استاد گرانقدر اگر برایتان امکان دارد اشاره ای بر چگونگی آشناییتان با تفسیر المیزان و در ادامه برگزاری جلسات هفتگی تفسیر با رویکردی مطابق تاریخ امروز برایمان داشته باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چگونگی کار را می‌خواهید چکار؟! کافی است به این نتیجه برسید که قرآن، حامل حقیقت هستی است و باید تلاش کرد با قرآن به بهترین نحوه‌ی ممکن ارتباط برقرار کرد و در این تاریخ، راهی جز نگاهِ علامه‌ی طباطبایی به قرآن را نمی‌شناختم و این بود که به  «المیزان» رجوع شد و بحمداللّه شاخه نباتی بود که خداوند به بنده لطف کرد. موفق باشید

25519
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم استاد عزیزم: اولا متشکر از قبول پیشنهادم در مورد کتاب شهید آوینی، فقط کانال عصر جدید را پیدا نکردم. اما مطلب دیگر در مورد استاد دکتر داوری حفظه الله است، همان طور که اطلاع دارید ایشان پس از آن ماجرای نامه شان به گروه علم دینی که حواشی زیادی داشت و البته حرف خیلی جدیدی نزده بودند ولی برای برخی سوء تفاهم هایی به وجود آورد اما مقاله ایشان در مورد ایران مشکل دارد ولی مسله ندارد و سخن ایشان در مورد امکان تمدن نوین اسلامی یک مقدار از سوء تفاهمات را کنار زد اتفاقا در همان روز ها بود من سخنرانی مقام معظم رهبری دام ظله را در سالگرد حضرت امام (ره) را گوش می کردم به نظرم نزدیکی بین این دو تفکر مشاهده کردم تا گذشت و ایشان بر خلاف دو سال پیش این بار دعوت دوستان علم دینی را قبول کردند و سخنرانی فرمودند. چند نکته را می خواستم در این باره با شما در میان بگذارم اولا به نظرم نهضت رفع سوءتفاهم بسیار کار پسندیده ای است و دکتر داوری به نظرم این کار را عملی کردند. این سخنرانی جدید که ایشان از لیبرالیسم ها هم بسیار انتقاد کردند دست منافقانه آن ها را رو کرد از طرفی ایشان به نظر من حرف جدیدی باز در این سخنرانی نزدند جز این که نظرات متشابه شان را واضح کردند. اما در مورد نظر ایشان در مورد علم دینی همیشه برای من این نکته مجهول است که بله من نظر دکتر در مورد این که جامعه دینی که باید متقدم بر علم دینی باشد را از حیثی قبول دارم ولی از جهات دیگر ما تا علم دینی تولید نکنیم تا بحث های نظری نکنیم تا نقد آرای غیر دینی نکنیم تا فلسفه دینی تا فقه دینی نداشته باشیم چگونه می توانیم جامعه دینی داشته باشیم و بسازیم؟ به نظر قاصر من ما دو نوع علم دینی داریم یک علم دینی برای ساختن جامعه دینی لازم داریم و یک علم دینی هم برآمده از جامعه و عالم دینی داریم یعنی این بار جامعه دینی علم دینی تولید می کند. دو سال پیش که نامه دکتر منتشر شد من نظرات مختلفی را خواندم به نظرم بهترین نظر را استاد زرشناس داده بودند ایشان در کمال احترام و در عین این که اصلا نامی از دکتر داوری نبردند به طور غیر مستقیم فرمودند ایجاد جامعه دینی هیچ منافاتی با تلاش ما برای تولید علم دینی ندارد، ما در شرایط گذار هستیم البته متن سخنان ایشان را دقیق نمی آورم ولی مضمون کلامشان این بود که جامعه سازی دینی منافاتی با تلاش برای اندیشیدن با علم دینی ندارد منافاتی با نقد غرب ندارد. نکته دیگر که می خواهم بگویم این است که اولا برای جامعه سازی دینی فقط تولید علم دینی کافی نیست بلکه زمینه ساز است و یکی از عوامل است چنانچه انقلاب اسلامی فقط در مورد علم دینی فعالیت نمی کند بلکه فعالیت های فرهنگی، استراتژیکی، نظامی، جنگ تمدنی، تربیتی، جنگ نرم رسانه ای، صادر کردن ایدئولوژی و دین و فکر که البته بیش تر صدور معنوی است یعنی خودش صادر می شود، به صحنه آوردن شخصیت های تراز و همین طور حکمت و عرفان اسلامی و غیره. آخرین نکته تفاوت نگاه امام خامنه ای با دکتر داوری، به نظرم این است که نگاه حضرت آقا در عین حکیمانه بودن یک نگاه انقلابی هم است. به نظرم نگاه انقلابی نگاهی است که بنابر فرموده قرآن کریم «ان تتقوا الله یجعل لکم مخرجا »است مثلا چه کسی فکر می کرد اربعین اتفاق بیفتد. این احساس حضور خدا ورای تمام حادثه ها و غلبه بر همه آن ها مهم است، همان نگاهی که شهید آوینی ها و شهید حججی ها دارند و توجه به شرایط گذار هم می تواند مسله را حل کند! ببخشید طولانی شد عذر مرا بپذیرید!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آدرس کانال «عصر جدید» @asre_jadeid 

۲. سخن آقای دکتر داوری در رابطه با علوم انسانی مثل اقتصاد و جامعه‌شناسی و روان‌شناسی است که ایشان به صورتی عالمانه متذکر می‌شوند این علوم را فرهنگ غربی برای مسائلِ خودش پیش آورده است. این غیر از آن است که ما با منظر توحیدی به عالَم بنگریم و علمِ مربوط به خود را بیابیم و بحث آقای دکتر زرشناس در این رابطه می‌باشد. ۳. در بحثِ زمینه‌سازی، نکته‌ی مهمی را به میان آورده‌اید. ۴. چقدر از این نکته‌ی آخرتان که متوجه‌ی تفاوت زیست‌جهانِِ رهبر معظم انقلاب با آقای دکتر داوری شده‌اید؛ لذت بردم و مسرور شدم. از آن جهت که بعضی‌ها گمان می‌کنند اگر ما توصیه می‌کنیم نباید دکتر داوری را نادیده گرفت، بنا داریم در زیست‌جهانی غیر از زیست‌جهانِ رهبر انقلاب زندگی کنیم. موفق باشید 

25505
متن پرسش
سلام: چندی پیش فتوایی منتسب به رهبر انقلاب درباره استحباب تعدد زوجات در شرایط فعلی جامعه در فضای مجازی منتشر شده بود. اخیرا جمعی که به دیدار معظم‌له رفته بودند از ایشان در این باره سوال کردند که آیت‌الله خامنه‌ای با شنیدن آن برافروخته شده‌ و متعجب گفتند: اصلا بنده همچین فتوایی ندارم و اصلا همچین چیزی را قبول ندارم؛ چه کسی این را گفته؟ آقایان حتی به شوخی هم نباید درباره تعدد زوجات حرف بزنند، که باعث دلسردی خانم‌ها می‌شود. جالب آن‌که رهبری در محل‌ کارشان هم هشدار داده‌اند که افراد شاغل در بیت اگر همسر دوم اختیار کنند، اخراج می‌شوند. ‌آیا این متن می تواند صحیح باشد در حالی که فقهای متقدم و متأخر قائل به این مسئله بوده و هستند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اظهار نظر در این موارد در صورتی باید انجام بگیرد که سند سخنان را بتوان در سایت مقام معظم رهبری پیدا کرد. موفق باشید

25502
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: با عرض پوزش ترجیحا بدون مقدمه وارد اصل مطلب میشوم خدمت شما عارضم من امام خمینی را قبول دارم ولی منتقدشان هستم و همچنین آیت الله خامنه ای را هم قبول دارم ولی به بعضی از رفتارهای ایشان نقد جدی دارم و شاید هم خلاف امرشان رفتار کنم و جسارتا شما را هم قبول دارم و بسیار به شما ارداتمندم و عشق می ورزم اما منتقد شما نیز هستم آیا این به منزله انحراف من هستش؟ و دیگر شما مرا نمی پذیرید؟ و یا کلا من از خط انقلاب اسلامی و اهدافش خارج شدم؟ آیا فقها معصوم هستند؟ ایا ایت الله مکارم شیرازی یا ایت الله نوری و غیره با آن فقاهت خطا ندارند؟ آیا آیت الله جوادی آملی از حدتعادل گاهی سخنانش خارج نشده است؟ ( فرمایش صریح شما در خصوص از تعادل خارج شدن سخن آیت الله جوادی در خصوص رحلت اقای رفسنجانی — بخاطر خلاصه کردن موضوع را بیان نمی کنم) و بسیاری از فقهای ما - پس عقل و تفکر من در انتخاب راه چه نقشی دارد؟ هرچند اطاعت از فقها را در جای خویش لازم می بینم و قطعا اطاعت می کنم آیا در تاریخ و راویات نداریم شخصی با امام صادق (ع) جهت سفری مشورت کردند و امام ایشان را نهی کردند ولی آن شخص به سفر رفت هر چند از لحاظ معنوی ضرر کردند اما آیا رفتار آن شخص به منزله این بود که از خط امام صادق (ع) خارج شده است؟ اصلاً فقیهان به کنار فرض که دوران امام علی (ع) است و ایشان مالک اشتر را منصوب فرموده است مگر در خود نهج‌البلاغه در نامه به مردم مصر پس از کلی تعریف و تمجید و تأیید مالک تذکر نداده‌اند که به‌شرطی اطاعتش کنید که مطابق حق فرمان دهد؟ چرا فکر می‌کنید مردم امکان شناخت حق را ندارند و باید هرچه ولی فقیه گفت را بپذیرند حال آنکه حتی امام علی (ع) چنین رابطه‌ای میان خود و مردم قائل نبود؟ این توجیهاتی که دربارهٔ عدم امکان اشتباه رهبری در برخی افکار وجود دارد براستی تفاوت چندانی با نظریهٔ باب شیخ احمد احسایی که از دلش بابیت و بهاییت درآمد ندارد با این تفاوت که این بار باب مفروض، فقها و مشخصاً ولی فقیه است و با این طبقهٔ اجتماعی سر دشمنی ندارد که هیچ دوست توجیه‌گر هم هست! شاید اگر شیخ احمد و شاگردانش هم به‌جای مقابله با فقیهان، تأییدشان می‌کردند و می‌گفتند باب یکی از فقیهان زمان است که از همه عالم‌تر و عادل‌تر و شجاع‌تر است کارشان به سرکوب و اعدام و تبعید نمی‌کشید! خیلی تصادفی صحبت شما را درخصوص خارج شدن جناب احمدی نژاد از خط ولایت را شنیدم با وجود اینکه به برخی از رفتارهای ایشان منتقدم با این حال ایشون را ولایی تر از دولت موجود و بقیه دولتها می دانم و صد البته مردمی تر اما این به این معنا نیست که بطور مطلق قبولش دارم و برخلاف نظر شما رفتار ایشون را درخصوص انتخابات ۹۶ خلاف ولایت نمی دانم ایشون صرفا مشورت کردند همانطور که هر انسانی مشورت می کند ولی قرار نیست با نظر مشاور مسئله ای را به خودمان تحمیل کنیم حتی اگر آن مشاور رهبر باشد. وقتی بخشی از جامعه پیرو تفکری است چرا نباید نمایندهٔ آن تفکر حق حضور در انتخابات را داشته باشد؟ مگر غیر این است که امام علی به‌ صراحت می‌فرماید چون خیل جمعیت حجت را بر من تمام کرد خلافت را پذیرفتم؟ حتی امام علی (ع) که حکومت حق مسلمش بود و غصب شده بود وقتی تن به آن داد که مطمئن شد اکثریت مردم او را می‌خواهند. اگر کسی معتقد است حق را شناخته و خود نماد بارز آن است پس حتماً خوب هم بلد است آن را عرضه و تبلیغ کند و اگر واقعاً حق است و اگر به لطف جمهوری اسلامی طاغوت که حجاب حق است برچیده شده است چرا باید از شنیدن صدای مخالف و به رأی گذاشته شدن نظرش بترسد؟ ۴۰ سال حماقت صغیر تصور کردن مردم و تحمیل نظارت استصوابی به آنان که از دلش انتخاباتی بین بد و بدتر و مجلس و دولت‌هایی هریک بی کفایت تراز قبلی کافی نیست؟ هرچند از نظر رهبری این دولت بهترین است و مهم نیست مردم هرروز دارند بیشتر از دیروز له می‌شوند مهم امنیت و حفظ نظام است (نظریهٔ اصالت دولت (نظام) و در خدمت نظام بودن همهٔ مردم که اگر قدری افراطی‌تر شود می‌شود همان فاشیسم!) هرچند از نظر ایشان امنیت فقط نبود جنگ و ترور است وگرنه باقی عناصر امنیت به فنا رفته است. شما اگر در شرایط کنونی چیزی از امنیت روانی، اقتصادی و حتی سیاسی سراغ دارید بفرمایید بماند که در روایات داریم فقر از هر دری بیاید ایمان از در دیگر می‌رود. بی‌شک اینکه رهبری به خود اجازه دهد تعیین تکلیف کند چه کسی در انتخابات شرکت کند یا نکند عین طاغوت و صغیر فرض کردن مردم است. بیایید با خودمان صادق باشیم اگر جمهوری اسلامی است و اگر این حکومت همان حکومت است که امام خمینی انتظار داشت مردم حق داشتند که رهبرش را استیضاح کنند و امثال بهشتی از آزادی بیان و اظهار عقیده حتی در وسط جنگ می‌گفتند پس «من صلاح نمی‌دانم» و «من این را می‌گویم» را بریزیم در سطل آشغال! رهبری هم باید به مردم پاسخگو باشد رهبری هم فقط باید نظرش را بگوید و تحمیلی در کار نیست رهبری هم باید در مقابل هر دستوری که می‌دهد برای مردم دلیل کافی بیاورد و اگر مردم نپذیرفتند کوتاه بیاید مگر آنکه خودش را از امام علی هم بالاتر بداند که در آن صورت بهتر آن است که به عقیدهٔ آیت‌الله مصباح تن دهیم و نام جمهوری را حذف کنند. مگر استاد عزیز نظر علامه طباطبایی دربارهٔ آیهٔ دوازدهم سورهٔ مدنی تغابن این نیست که حتی اگر مسلمانان نافرمانی کردند پیامبر وظیفه‌ای جز تذکر دادن ندارد؟ (در تفسیر المیزان در توضیح این آیه آمده است: «و معناي‌ جمله‌ ‌اين است‌: ‌که‌ ‌اگر‌ ‌شما‌ ‌از‌ اطاعت‌ ‌خدا‌ ‌در‌ آنچه‌ ‌از‌ دين‌ تشريع‌ كرده‌، و ‌يا ‌از‌ اطاعت‌ ‌رسول‌ بدان‌ جهت‌ ‌که‌ ولي‌ امر ‌شما‌ ‌است‌ ‌در‌ آنچه‌ ‌به‌ ‌شما‌ دستور مي‌دهد اعراض‌ كنيد، ‌رسول‌ ‌ما نمي‌تواند ‌شما‌ ‌را‌ مجبور ‌بر‌ اطاعت‌ كند، ‌براي‌ اينكه‌ ‌او‌ مامور ‌به‌ ‌اين رفتار نشده‌ بلكه‌ تنها مامور ‌شده‌ ‌که‌ رسالت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌شما‌ برساند، ‌که‌ رسانيد») صراحت این آیه و توضیحات علامه و تأکید قرآن بر عدم تسلط پیامبر بر مردم یعنی حکومت اسلامی توسط خود مردم پیاده می‌شود و مردم باید بخواهند فلان مسئله طبق نظر شرع پیش برود و هیچ جبری بر آنان نیست حتی اگر پدرانشان در ۴۰ سال قبل چنین جبر طاغوت‌واری را پذیرفته باشند. مطمئن هستم شما اهل مطالعهٔ تاریخ هستید و خوب می‌دانید بسیاری از توجیهات امروز را زمانی بنی‌امیه و بنی‌عباس بهتر و دقیق‌تر و مستندترش را می‌ساختند تا صدای مخالفت مردم در برابر خلیفه را خفه کنند. پس لطفا اجازه ندهید تفکر از دیگران گرفته شود و چشم بسته همه مسائل را به رهبری وصل کنیم و بگوییم چون زعیم ماست خداوند کمکشان می کند و ایشون اشتباه نمی گویند و یا اشتباه رفتار نمی کنند که نمونه هایی مبنی بر اشتباه رفتن مسیر در طی رهبری ایشان وجود داشته است که حتی خود رهبری گاها به ان موارد اشاره کرده است (یه نمونه از چند نمونه را عرض می کنم در خصوص کاهش جمعیت ایران که بعدها رهبری گفتند که حمایتش از این طرح اشتباه بوده هرچند شما این را اشتباه ندانید ولی تاثیر سوء آن در مردم دیده شد) حتی نمونه های اعترافی امام خمینی مبنی بر بعضی از تصمیمات اشتباهش در تاریخ وجود دارد. باید پذیرفت وقتی یک غیر معصوم را در حد معصوم بالا ببریم و مقدس پنداری می کنیم و تمام رفتارهایش را از روی حکمت و حکیم بودنش می دانیم در واقع چشمان واقعیت را بسته ایم و تعقل را تعطیل کردیم و اشتباهات را توجیه می کنیم چه آن شخص من نوعی باشم و یا آقای احمدی نژاد و چه رهبری و یا هر شخص دیگری باشد به نظر بنده باید حد تعادل را نگه داشت و امکان خطا را در زمانی که معصوم حضور ندارد برای همه در نظر داشت حتی ولی فقیه و توجیه نکنیم که اشتباهات آنها فاحش نیست چرا چنین جواز ناچیز بودن اشتباه را فقط برای ولی فقیه جایز می دانیم؟ بدانیم تنها کسی که از خطا عاریست فقط امام معصوم است و این عقیده ایست که شما به ما شاگردان خود آموخته اید ببخشید که با این صراحت نظر دادم و انتقاد کردم امیدوارم چنین انتقادی به معنای این نباشد که از خط ولایت خارج شده ام یا ارداتم به شما کاسته شده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه جامعه‌ی ما به آن‌چنان بلوغی رسیده است که از دوره‌ی «فراروایت» عبور کرده است. به این معنا که افراد، چراغ خرد خاموش کنند و بدون فکر از کسی تقلید نمایند. آری! بسترِ گشوده‌ای است به نام اسلام و انقلاب، که خود به خود میدانِ تفکر است و تفاوتِ فهم‌ها نسبت به اسلام و انقلاب، نشانه‌ی سعه‌ی ملکوتیِ اسلام و انقلاب است و ما را از انجمادِ فکری نجات می‌دهد. از سخنان شما چنین برداشت کردم که نمی‌خواهید در انجمادِ فکری، خود را متوقف و راضی کنید و همین امر موجبِ ارادت بنده به امثال شماست. حقیقتاً در این تاریخ، باید در بسیاری از برداشت‌ها و فهم‌های خود تجدید نظر کنیم و آن‌ها را بازخوانی نماییم، هرچند که در بعضی نکات به نظر خودم عجله کرده‌اید. مثل آن‌که گمان فرموده‌اید علت مخالفت بنده با آقای احمدی‌نژاد مربوط به سال ۹۶ و عدول ایشان از مشورتی است که با مقام معظم رهبری داشت. چنین نیست؛ ولی فعلاً هم مهم نیست. مهم آن است که شما در موضوعات فکر می‌کنید و حتی برای مقام معظم رهبری، جایگاهِ عصمت قائل نیستید. از آن طرف انتظار بنده آن است که اهل تفکر به سخن متفکران از جمله متفکری مثل آقای خامنه‌ای فکر کند و در مقایسه با سخن مخالفانِ ایشان آن‌چه بهترین است را دنبال نماید. بنده به هیچ‌وجه نگاهِ شخصیت‌هایی امثال شما را، نه‌تنها نگاهِ مغرضانه نمی‌دانم، بلکه چشم‌اندازی می‌بینم برای آینده‌ای که سختْ بدان امیدوارم. همان‌طور که اشاره دارید بحث در حکمِ حکومتی رهبری است که در آن‌جا نه به اعتبار آن‌که آن سخن و آن حکم، بی‌عیب است بلکه از آن جهت که باید بالاخره به گفته‌ی افلاطون، یک کسی حرف آخر را بر مبنایِ معارف تعریف‌شده بزند تا امورِ شهر و کشور جلو برود.

اجازه بدهید به تک‌تکِ اشکالاتی که فرمودید پرداخته نشود؛ ولی در جمع‌بندی معتقدم «عقل» و «حکمت» اقتضاء می‌کند نظام ما آن‌چنان بی‌هویت و بی‌اصالت نشده است که به براندازی نسبت به آن فکر کنیم؛ بلکه برعکس، شاید بگویم از بی‌نظیر نظام‌هایی است که اگر دلسوزانه و بی‌سر و صدا در رفع مشکلات آن قدم برداریم، حتماً به نتیجه خواهیم رسید. بنده بر اساسِ تجربیات گذشته‌ی خود در این وادی قدم برمی‌دارم و سختْ امید به رحمتِ الهی دارم و سخنان مقام معظم رهبری را نه از آن جهت که «باب اللّه» است بلکه به اعتبار این‌که گویا خدا بنا دارد از طریق سخنان ایشان، هدایتی به این ملت عطا کند؛ ارج می‌نهم در آن حدّ که گاهی به این فکر می‌افتم چقدر خوب است این سخنان را مثل یک متن ارزشمند در جمع دوستان مورد بحث و بررسی قرار دهیم، به نظر بنده ارزش این کار را دارد. موفق باشید

25487
متن پرسش
سلام استاد: وقت بخیر. ۱. دروس معرفت النفس جوادی املی صوت ها رو دقیقا از چه سایتی بگیریم و یا حسن زاده املی هر کدوم که در اولویت هست بعد از گذراندن معرفت النفس شما؟ البته اگر شرح دروس صمدی املی کفایت نمی کند. ۲. راستی استاد اگر از سعادت ما خانمها در بالاترین درجه ی تقوا این باشه که نه ما هیچ مردی رو ببینیم و نه هیچ مردی ما رو ببینه در آموزش چه باید کرد؟ حتی با رعایت مطلق حد و مرزها با توجه به جزوه ارتباط زن و مرد؟ در مهمانی ها چطور؟ نامحرم میاد خونمون موقع غذا خوردن چطور؟ ۳. گاهی یک کار عرفانی انجام میدیم نمیخوایم کسی بفهمه و میپرسن در همون مورد چی بگیم که دروغ نگفته باشیم مثلا میگه دعا عهد رو خواندی؟ خوانده ایم. چی جواب بدیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شرح آقای صمدی کفایت می‌کند. ۲. همچنان که قبلاً نیز عرض شد بعضی روایات اشاره به تاریخ خاص خود دارد. نکاتی را در متن اخیری که تحت عنوان «زن دین‌دار در نسبتی جدید با عالَم» عرض شده است در  ذیل خدمتتان ارسال می‌دارم: موفق باشید

آنچه بنده می‌توانم ادعا کنم آن است که تاریخ برای ظهور اندیشه های بزرگ در زنان به‌وجود آمده است، مشروط بر آن‌که آن‌ها به میدان بیایند و از خطاهایی که در ابتدای امر ممکن است پیش ‌آید نگران نباشند. البته که اگر یک استاد نجّار به شاگردش فقط بگوید مغازه را آب و جارو کن و بعد از ۱۰ سال به او بگوید چرا نمی‌توانی یک صندلی بسازی؟ جواب شاگرد آن است مرا وارد میدان نکردی! آیا انصاف است که استاد نجار ضعف شاگرد خود را به رُخ او بکشد؟ مشکلی که ما امروز داریم «مرد بودن»ِ تاریخ است. تاریخ را مردانه تعریف کرده‌ایم و جایی برای زنان نگذاشته‌ایم، بعد می‌گوییم آن‌ها بیایند تا پا به پای مردان امور را به‌دست بگیرند. بزرگی حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» این بود که زنان را وارد تاریخ کردند، آن‌جایی هم که زنان وارد تاریخ شدند به گفته‌ی حضرت امام جلوتر از مردان عمل کردند.

عرض بنده آن است که اگر ملاحظه کردید در جایی میدان فعالیت ندارید، اول سؤال کنید در مقایسه با مردان حضور زنان در این میدان چقدر بوده است؟ چقدر به زنان جرأت دادند بیایند تا با حفظ حیا و عفاف، سخنرانی کنند و مردها پای سخنرانی آن‌ها بنشینند؟ چه اشکال داشت اگر این کار را می‌کردیم، تا معلوم شود زنان هم برای مردان حرف دارند؟ می‌پرسند آیا ضرورت دارد زنان برای مردان صحبت کنند؟ ضرورتش به این است که فکرها باید مبادله شود، همین بحث ضرورت را با کدام دید نگاه می‌کنید؟ بیایید همین ضرورت را در تاریخی که امام و رهبری مطرح می‌کنند، معنا کنید.

اگر صد سال پیش یک زن به جای آن‌که در خانه باشد وارد کوچه و بازار می‌شد معنا نداشت زیرا همه نیازهای زندگی او در همان خانه قرار داشتید، گاو و گوسفند و تنور نان در خانه بود. بنده به دختر خودم وقتی در دوره راهنمایی بود، گفتم می‌خواستی در این دوره به دنیا نیایی، در این دوره بسیاری از نیازهایت در خیابان و بازار و اداره است و خودت باید وارد این میدان‌ها بگردی و برای رفتن به مدرسه سوار اتوبوس شوی. قبلاً خانم ها خودشان شیر می‌دوشیدند و ماست تهیه می‌کردند و مردها هم به دنبال کارهای خودشان بودند، ولی در حال حاضر آن شیر و ماست و نان در خارج از خانه‌هاست، آیا باید خرید این اقلام به کارهای مردان اضافه شود، یا باید زنان تهیه‌ی چنین خریدهایی را به عهده بگیرند؟

پیامبر خدا (ص) در ابتدای زندگی حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) تقسیم کار کردند. آسیاب‌کردن و نان‌پختن را به عهده‌ی حضرت زهرای مرضیه (س) قرار دادند و حضرت علی (ع) اگر فرصت می‌کردند کمک می‌کردند ولی حضرت علی (ع) کارهای خودشان را داشتند. مرحوم شهید مطهری در کتاب «تعلیم و تربیت» می فرمایند یکی از مشکلاتی که ما تحت تأثیر زندگی مدرن پیدا کردیم این است که زنانِ ما در خانه کارهای جدّی ندارند، مشکل غیبت و کارهای تجمّلی به همین جهت زیاد شده است.  یکی از شهردارهای شهرهای کانادا برای حل این مشکل مقداری کاموا به طور مجانی در اختیار زنان گذاشت و بعد کالاهای‌شان را که بافته بودند خریداری کرد و بعضی از آن‌ مشکلات مرتفع گردید. ما باید بر روی شرایط جدیدی که پیش آمده است فکر کنیم. 

25477
متن پرسش

باسمه تعالی سلام خدمت استاد عزیزم: استاد اولا ممنون بابت توصیه کربلایی تان. شما را در سفر اربعین دعا کردم. مطلبی که قبلا هم می خواستم بگویم ولی بعد از سفر کربلا دوباره به ذهنم رسید این است که دو سال از آخرین کتاب شما می گذرد شما در مورد شهید آوینی عزیز، مطالبی داشته اید ولی فکر می کنم در میان کتاب های شما کتابی در خور شان ایشان خالی است. به تازگی کتاب ماجرای فکر آوینی دکتر رامین پور منتشر شده است ولی فکر می کنم هیچ کس مثل قلم شما نمی تواند عظمت شهید آوینی را به نمایش بگذارد. استاد زرشناس می فرمودند جنبه تفکری شهید آوینی تازه دارد هویدا می شود. زیاد در مورد شهید آوینی فکر می کنم به گونه ای که انگار گاها با او زندگی می کنم، نمی دانم چرا هر کس با او آشنا می شود عاشق او می شود؟! به نظر من او نیاز امروز ماست با او می شود از تمام تعلقات و اغلال و زنجیر های اسارت مدرن و مشهورات کذایی آن رها شد و به واقع، وارد عالم دینی شد. صورت او صورت بهشتی، صدای او صدای ملکوتی و غیبی و تفکر و روح او الهی است. خیلی فکر کردم در مورد او چه بگویم به نظرم بهترین چیزی که می توانم بگویم این است که او مردی از جنس مردان عاشورایی است! استاد جسارت مرا در مورد پیشنهادم به شما، به بزرگی خودتان ببخشید ولی یادم هست شما در مورد کتاب وزین فعالیت های فرهنگی فرمودید ما با شرح ۷۵ جلسه ای آن می خواهیم وارد فکر جدیدی شویم، فکر می کنم کتابی در خور شان شهید آوینی با شرح گسترده، مقدمه ای می شود برای عبور عینی از عالم غربی و ورود به عالم دینی!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد لازمی است. فکر می‌کنم با کاری که رفقا در کانال «عصر جدید» شروع کرده‌اند و بنده نیز عرایضی را در این مورد داشته‌ام؛ إن‌شاءاللّه کار جلو می‌رود. عرایض بنده در آن‌جا شاید به نظر بعضی افراطی آید ولی جایگاه آن شهید بزرگوار چنین جایگاهی است. موفق باشید

25470
متن پرسش
با سلام: در اینترنت از قول آیت الله جوادی آملی نقل شده که در فوت آقای هاشمی فرموده اند: سلام بر تو روزی که به دنیا آمدی روزی که از دنیا می روی و روزی که رزنده می شوی. البته این ترجمه آن آیات است. نظرتان در این رابطه چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اشاراتی که مقام معظم رهبری در گله‌مندی از آقای هاشمی نشان دادند، به نظرم کمی در سخنان استاد افراط شده است. موفق باشید

25469
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز متاسفانه هنوز پس از گذشت ۴۱ سال از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام، ما شاهدیم ناهنجاری های فرهنگی در جامعه ویژه برای نسل جوان جولان می دهد و بسیاری مسئولان هم با دو قطبی های کاذب درباره حجاب و ورزشگاه رفتن بانوان و یا تشکیک در اصول انقلاب، رسما خود در تقویت جنگ نرم دشمن خواسته یا ناخواسته موثر می افتند. بسیاری در اثر مشکلات اقتصادی، به فحشا رسیده اند و به اهداف نظام بدبین اند. به هیچ وجه منکر توفیقات انقلاب نیستم و معتقدم انقلاب اسلامی، گشایش تاریخ و عصری نوین برای بشر است که او را متوجه عهد الهی و خود عالی او هم چنین حرکت از خود دانی به خود عالی می کند و صحنه ای مثل اربعین گواهی می دهد. اما با این ناهنجاری های دل آزار چگونه به آینده می شود امید داشت و رهبر انقلاب بر اساس چه بینش در بیانیه گام دوم، اصلی ترین جهاد را امید بخشی می دانند؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه برای حضور در تاریخی دیگر این تنگناها بوده و هست. فکر می‌کنم بحث «آینده‌ی ما چه آینده‌ای است» که صوت و متن آن بر روی سایت هست، نکاتی داشته باشد. به جواب رهبری به آقای علی خوش‌لفظ  نظر کنید که فرمودند : این انقلاب یک چیز عجیبی است؛ حتّی شماها هم که رفته‌اید در دلش و آن‌جور کار کرده‌اید، هنوز به آن اعماق و ریزه‌کاری‌هایش نرسیده‌اید؛ ما که بیشتر از شما نرسیده‌ایم؛ خیلی این انقلاب چیز عجیبی است. این برای اربابهای دنیا، حالاحالاها دردسرها خواهد داشت؛ این اوّل کار است الان. زنده باشید. موفق باشید

25466
متن پرسش
سلام علیکم استاد: آیا برای مباحث تربیتی و پایه دینی، کتاب داستان راستان رو پیشنهاد میکنین به ویژه برای نوجوانان؟ به نظرتون کار مناسبی هست که افراد روی نکات هر داستان فکر کنند و سر کلاس ها یا حلقه های صالحین با هم درباره نکاتی که به ذهنشون آمده بحث کنند؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بسیار خوب و لازم است. زیرا نوجوانان با روح و فطرتِ آماده‌ی خود، خیلی خوب با آن داستان‌های قدسی ارتباط برقرار می‌کنند. موفق باشید

25441
متن پرسش
سلام علیکم: با آرزوی قبولی طاعات و توفیق روزافزون؛ به نظر حضرتعالی، چطوری میشه نظم مومنانه اربعین که جلوه ای از تمدن نوین اسلامی هست رو در جامعه خودمون بسط بدیم و پیاده کنیم که قطعاً نباید فقط منحصر در ایام این راهپیمایی بزرگ باشه. متاسفانه شاهدیم حتی برخی مجموعه های انقلابی هم به دلیل اینکه هنوز در قالب نظم مدرن پیش می روند، به رکود و خموشی در حال ابتلا هستند و از نظم مومنانه دارند دور می شوند. به چه راه هایی میشه این نظم مومنانه اربعین رو حفظ کرد و بسط اجتماعی داد و آیا به نظرتون، پدیده روضه های خانگی یا جلسات هفتگی تلاوت و تفسیر قرآن که در خانه های اعضای محله برقرار میشه و در محله هم تاثیر فرهنگی مثبتی داره، میتونه کار موثری در راستای بسط نظم مومنانه باشه؟ با تشکر و التماس دعای فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به افق تمدن نوین اسلامی فکر کرد و با نظر به آن افق، ذیل رهنمودهای مقام معظم رهبری از هر گونه ایثاری در این مسیر کوتاهی نکرد. موفق باشید

25331
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: در کتاب بصیرت فاطمه زهرا (س) در بخش (ریشة عدم بصیرت روشنفكران ما نسبت به دشمن) شما فرمودید دانشجویان خط امام «رحمة‌الله‌علیه» به سفارتخانة آمریكا در زمان دولت موقتِ آقای بازرگان حمله می‌كنند، آقای بازرگان استعفا می‌دهد كه چرا به سفارتخانه آمریكا حمله كرده‌اید، چون او آمریكا را یك دولت می‌داند، كنار بقیة دولت‌های دنیا، در حالی‌كه دانشجویان ما متوجّة توطئه‌های آمریكا زیر پوشش سفارتخانه می‌شوند. چرا دانشجویان خط امامی می‌فهمند این سفارتخانه یك جاسوسخانه است و امثال بازرگان و بنی‌صدر و قطب‌زاده نمی‌فهمند؟ ریشة مسئله را در نزدیكی و دوری به بصیرت فاطمه (س) باید جستجو كرد و هوشیاری خاص آن حضرت كه جایگاه هر حادثه‌ای را در متن تاریخ می‌بیند و نه در شعارها و شخصیت‌های آن حادثه. اما تحلیل امروز در خصوص تسخیر لانه جاسوسی اینگونه است که چون قبل‌تر از این شدت احساسات ایدئولوژیک نه فقط در بین سران حکومت که حتی در جامعه به حدی بود که اگر کسی این حرف را می‌زد می‌شد جاسوس خائن! امروز است که داریم متوجه می‌شویم دولت کارتر تا قبل از تسخیر سفارت با دولت موقت برای تأمین امنیت همکاری می‌کرد و حتی اطلاعات ارتش عراق را در اختیار ایران می‌گذاشت و حاضر بود همه‌نوع همکاری و سرمایه‌گذاری داشته باشد (نخستین دولتی که تنها یک ساعت پس از سقوط بختیار و پیروزی انقلاب، دولت موقت را به رسمیت شناخت آمریکا بود یک روز بعد پاکستان و سه روز بعد از پیروزی شوروی به رسمیت شناخت) الآن است که داریم متوجه می‌شویم تسخیر سفارت و بلوکه شدن سرمایه‌های ایران در بانک‌های آمریکا یک بانک آمریکایی را از خطر ورشکستگی حتمی نجات داد امروز است که مطلع شده‌ایم اشغال سفارت باعث شد پس از نزدیک به یک سال که افکار عمومی مردم جهان حتی در آمریکا و انگلستان به نفع ایران بود و همه انقلاب را تأیید می‌کردند ناگاه پس از اشغال سفارت اکثر این افکار علیه ایران شد و فضا برای برخود قهری با انقلاب توسط دولت‌های بزرگ از تحریم گرفته تا حمایت تسلیحاتی از ارتش عراق فراهم آمد و ... . آیا شما اندیشه و طرز فکر امروزی را بر مبنای تسخیر لانه جاسوسی می پسندید؟ من مطلب کپی کردم امیدوارم در سایت بدست شما برسه چون گویا مطالب کپی شده قابل روئیت نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً مطلع هستید که زوایای جریان گـروگـانگيــري جاسوسان در سفارت آمریکا، زوایای دقیقی دارد که باید با دقت دنبال کرد. بنده در جواب جنابعالی یادداشت‌هایی داشتم که خدمتتان ارسال می‌کنم تا إن‌شاءاللّه خودتان در مورد آن عمل فکر کنید. موفق باشید

     در تاريخ معاصر حادثه‌اي به عظمت گروگانگيري نداشته‌ايم. كه لازم است در رابطه با آن حادثه دو نوع عامل را در نظر گرفت:

     الف) عواملي كه ارتباط مستقيم با قضيه داشتند، ولي عوامل اصلي نبودند مثل

     ۱. پذيرش شاه از سوي آمريكا    ۲. ملاقات نخست وزير دولت موقت با برژينسكي

     ب) عوامل اصلي : ۱. گروگانگيري بازتاب طبيعي دخالت‌هاي آمريكا در پنجاه ساله اخير در امور مسلمين بود. ۲. بازتاب الهامات تدريجي ولي مؤثر از تعاليم اسلامي، به خصوص تشيع بود و روحيه سازش نكردن با ظلم و ظالم و نگراني و شناختي كه از توطئه آمريكا به عنوان سردمدار استكبار جهاني وجود داشت، الزاماً چنين واقعه‌اي را مي‌طلبيد.

۳. بازتاب  كينه ديرينه‌اي است كه در عمق وجدان ملت موجود بود و مذهب و مليت ما از آمريكا جريحه‌دار شده بود.

۴. بازتاب و تجلي توكل يك ملت به خدا بود كه از رهبر الهي خود آموزش ديده بودند.

      سفارت در ۱۳ آبان سال ۵۸ به دست دانشجويان افتاد (به مدت ۴۴۴ روز) و مورد پشتيباني مردم و رهبري قرار گرفت. امام فرمودند: «آن انقلابي بزرگتر از انقلاب اول است». آيت‌الله بهشتي در سمت نايب رئيس مجلس خبرگان از پشتيبانان اين كار بودند و گروههاي چپ و ماركسيست كه هميشه مذهبي‌ها را به ساده گرفتن امپرياليسم متهم مي‌كردند و معتقد بودند آمريكا با پيچيدگي‌هايي كه دارد بالاخره انقلاب را منحرف مي‌كند و خودشان را هميشه طلايه‌دار و پيشتاز مبارزه با امپرياليسم مي‌دانستند، يك مرتبه متوجه شدند در اين راه، بسياربسيار از ملت و رهبرالهي آن عقب افتاده‌اند و به همين جهت در ابتدا مي‌گفتند حركتي است مشكوك ولي بعد كه ديگر حيثيتي براي آنها نمانده بود، ديدند حركتي بسيار انقلابي و سازش ناپذير است بخصوص كه اسناد مربوط به خط ميانه و سازشكار داخلي را نيز دانشجويان خط امام منتشر كردند، مثل اسناد مربوط به رابطه پنهاني حسن نزيه، مقدم مراغه‌اي و تيمسار مدني كه همگي از اعضاء دولت موقت آقاي بازرگان بودند.

   افرادي مثل قطب‌زاده و بني‌صدر با گروگان‌گيري مخالفت كردند و بني‌صدر گفت: «با گروگان‌گيري، ما گروگان شده‌ايم». و خود را بدين طريق به آمريكا نزديك كرد و از مسير حماسي انقلاب و رهبري آن از همان روز فاصله گرفت.

     عكس‌العمل آمريكا : ۱. مسدود كردن دارايي‌هاي ايران. ۲. تحريم اقتصادي ايران توسط متحدين آمريكا. ۳. حمله ناموفق طبس  ۴. تحريك و ايجاد كودتاي نوژه ۵. دادن چراغ سبز به عراق براي حمله به ايران

     امام خميني (رحمت‌الله‌عليه) امر رسيدگي به مسئله گروگان‌ها را به عهده اولين مجلس شوراي اسلامي واگذار كردند كه نهايتاً در نشست الجزاير و با وساطت آن كشور به نتايج زير رسيد.

۱. اموال ايران از توقيف خارج گشت. ۲. قرار شد اموال شاه و ديگر طاغوتيان فراري با تهيه درخواست حقوقي از سوي ايران به دادگاه‌هاي صالحه ارجاع شود و آمريكا متعهد گرديد در امور ايران مداخله نكند (عجيب اينكه همان‌هايي كه مي‌گفتند چرا گروگانگيري كرديد، بعد مي‌گفتند چرا گروگان‌ها را محاكمه نمي‌كنيد؟».

     نتايج گروگان‌گيري

    ۱. در عرف نظام سياسي جهان، عملي ارزش آفرين بود كه عامل بقا و شخصيت دادن به يك ملت و انقلاب شد.

    ۲. تحقير آمريكا كه موجب ريشه‌دار شدن انقلاب گرديد. ۳. براي جهان روشن شد كه سفارت آمريكا، سفارت نبود، بلكه جاسوس‌خانه بود و عملاً حيثيت آمريكا در عرف بين‌المللي براي هميشه از بين رفت. ۴. اسناد نشان داد نوكرهاي آمريكا در حال برنامه‌ريزي بر عليه انقلاب بوده‌اند. ۵. شيرازه عوامل توطئه كه توسط سفارت رهبري مي‌شدند، از هم پاشيد، در داخل سفارت‌خانه دستگاه گيرنده و فرستنده عجيبي داشتند كه با آن مي‌توانستند روي تمام امواج بي‌سيم‌هاي جمهوري اسلامي بيابند. ۶. بسياري از عواملشان رسوا شد و بي‌آبرويي برايشان آورد. ۷. بسياري از برنامه‌هاي‌شان كشف و خنثي شد. ۸. براي جهانيان روشن شد كه آمريكايي‌ها خيلي هم قلدر نيستند و زورشان به امت مؤمن نمي‌رسد. و در نتيجه اُبهت‌شان نزد ساير ملل شكست و تأثير اسلام در مقابله با قدرت‌هاي مستكبر نمودار گشت. لانه‏ جاسوسى‏ آمريكا را دانشجويان خط امام گرفتند. امام فرمودند: اين انقلاب از انقلاب اول مهم‏تر بود، به جاى اين‏كه بگويند چرا اين جوانان ما را با آمريكا درگير كردند، از كار آن‏ها استقبال نمودند و عملًا انقلاب را چند قدم جلو آوردند. اين روحيه، روحيه ‏اى است كه هركس سيره اولياء الهى را بشناسد از آن استقبال مى ‏كند. فرمايش امروز مقام معظم رهبرى «حفظه ‏الله ‏تعالي» بسيار عالمانه بود. ايشان فرمودند كسانى كه مى ‏گويند در دوره سازندگى ما به سازندگى كشور بپردازيم و كارى به آمريكا نداشته باشيم، خيلى ساده هستند. اصلًا مگر مى‏ شود؟ مى‏ گفتند استكبار يا با تو مى ‏جنگد تا تو را به زانو در آورد يا بايد از اول تسليم او شوى. مگر او مى ‏گذارد ما سازندگى ‏مان را بكنيم. جنس حركت‏هاى توحيدى و انقلابى اين است كه موحدان در كنار سازندگى، جنگ هم داشته باشند و از حادثه‏ ها هراسى به خود راه ندهند. آرى‏ «التَّاجِرُ مُخَاطِرٌ» تجارت بى‏ خطر نمى ‏شود. زندگى يك تجارت پر مخاطره است. شما از خطر نترسيد زيرا كه جلوه ‏اى از گوهر عقيده و ايمان شما در همين مخاطرات به نمايش مى‏ آيد و از آن طرف وَهمى ‏بودن شخصيت دشمنان اسلام نيز ظاهر مى‏ گردد.

زندگى‏ هاى تاريخ‏ ساز

انسانى كه از اين قاعده غافل است انتظار دارد براى انجام برنامه‏ هايش هيچ مانع و مخاطره ‏اى پيش نيايد و لذا در مقابل اولين مانع ناراحت و عصبانى مى‏ شود، كه اى واى حالا اين حادثه ‏ى غير منتظره همه كارها را خراب مى‏ كند. ولى زيبايى ‏هاى كار در درست برخوردكردن با همين حادثه‏ ها است. راستى اگر معاويه در همان ابتداى حاكميت على (ع) مزاحم آن حضرت نبود، آيا امروز تاريخ شاهد بزرگى ‏هاى آن حضرت مى ‏شد؟ درست است كه به ظاهر كارهاى معاويه و خوارج براى برنامه‏ هاى آن حضرت مزاحمت ايجاد كرد ولى آن حضرت در همين مخاطرات بشر را به چشمه ‏هاى هدايت ابدى متصل نمودند و تا تاريخ، تاريخ است بشر مى ‏تواند از شخصيت آن حضرت تغذيه كند. بنده در كارهاى اجرايى متوجه شدم اصلًا مخاطره جنس كار است. و مدير آن است كه مخاطره‏ ها را به سوى اهداف خود جهت‏ دهد و نه از آن فرار کند.

25245
متن پرسش
سلام استاد روزتون بخیر: در مورد شناخت جایگاه و آداب کلام و انواع آن مثل گفت‌وگو، مباحثه، مذاکره، مناظره، جر و بحث، مغالطه و... می خواستم بیشتر بدونم. لطفا اگه کتاب خوبی در این زمینه می شناسید به بنده معرفی کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب در این مورد زیاد است. از «تجدید الاعتقاد» خواجه نصیر بگیر تا «جهان بینی»های شهید مطهری. شاید کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که بر روی سایت هست، به کار آید. موفق باشید

25157
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد عزیز: نظرتان در مورد این متن چیست؟ انسجام درونی حکمت صدرائی این مقال درصدد آن است كه ابتدا به بررسی امکان یا عدم امکان جمع میان پذیرش حکمت متعالیه با پذیرش نظر عارف در باب هستی (وحدت شخصی وجود) بپردازد و قهراً به بررسی درصد هماهنگی داخلی حکمت متعالیه با توجه به پذیرش صدرا نظر عرفان را نيز خواهد پرداخت. سپس ـ و در پایان ـ توصیه ای دارد به حکیمان امروز ما که حکمت متعالیه را به عنوان یک سیستم فلسفی کارآمد پذیرفته‌اند. هدف این نوشتار تذکر این نکته بایسته است که این مقاله در پی اثبات نظر عارف یا رأی حکیم در باب هستی نیست. مطالب را در شمارگان و با ترتيبی منطقی می‌نگاريم كه فهم و حفظش آسان‌تر باشد. ۱. فلسفه و حکمت را به «علم به احوال موجود از آن جهت که موجود است به اندازه طاقت بشر» تعریف کرده‌اند و از همین رو مکتبهای مختلف فلسفی را جهانبینی های گوناگون دانسته‌اند. فیلسوف درصدد کشف واقعیت است و می خواهد جهان را آنچنان که هست در فاهمه خود بیابد، و به همین جهت گاه فلسفه به «صیروره الانسان عالماً عقلیا مضاهیا للعالم العینی» نیز تعریف شده است. ۲. رمز موفقیت یک سیستم فلسفی رهین دارا بودن ویژگیهای متعددی است که از اهم آنها دو ویژگی زیر است: الف: واقع را بهتر بیابد و در کشف واقع یعنی موجود بماهو موجود و خواص آن پیروزتر باشد. ب: اجزاء و قسمتهای مختلف آن با هم هماهنگی کامل داشته و از تناقضات داخلی مبرا باشد. ۳. فلسفه در مشرق زمین و به خصوص در عهد اسلام تطوراتی را پشت سر گذاشته است، لیکن با ظهور صدرالمتالهین [متوفی، ص ۱۰۵۰هـ.ق] در عرصه فلسفه اسلامی و پی‌ریزی مکتب فلسفی «حکمت متعالیه» اندک اندک تمامی نحله های فلسفی پیشین رنگ باخت و غالب آراء اساسی موجود در آنها ابطال شد و یا دست‌کم تفسیر نوینی پذیرفت. پس از صدرا، همه بر سر خوانی که او گسترد نشستند به نحوی که سفره های دیگران از میهمان تهی شد. به گمان، علت این مقبول افتادن چیزی جز اذعان به اشتمال نظام فلسفه صدرائی بر دو ویژگی فوق نبود. مکتب فلسفی صدرا آنقدر بر مغزها تاثیر گذاشت و در دلها نشست که حتی در عصر ما که مکتبهای مختلف فلسفی غرب به این سرزمین منتقل شد، هیچ یک از آنها از طرف متعمقین در حکمت صدرایی مورد استقبال قرار نگرفت، تا آنجا که برخی تصریح کردند «غرب فلسفه ندارد». ۴. حکمت متعالیه بر اصولی استوار است که صدر المتالهین با استفاده به جای از آنها به مکتب فلسفی خویش انسجام بخشیده است ـ بگذریم از اینکه به قول شهید مطهری: «صدرا آنگونه که باید از مبانی و اصول تاسیس شده توسط خود استفاده نکرده است». تغییر یا ابطال هر یک از این اصول از انسجام داخلی این مکتب فلسفی می کاهد. ۵. از میان تمامی اصول مکتب فلسفی حکمت متعالیه، دو اصل اصالت وجود و تشکیک وجود بالاترین جایگاه را از جهت اهمیت دارا هستند. به نحوی که اگر ما حکمت متعالیه را به برج بلندی تشبیه کنیم این دو در حکم دو رکن رکین آن هستند و اگر آن را به عنقای بلند آشیانی تشبیه کنیم این دو در حکم دو بال آنند. شهید مطهری می گوید: دو مسأله اصالت وجود و تشکیک وجود فوق العاده با اهمیت است و از نظر دخالتی که در سرنوشت فلسفه دارند هیچ مسأله‌ای به پایه آنها نمی رسد. و نیز می گوید: فلسفه به دور این دو اصل می چرخد. آنقدر تأثیر این دو مسأله در سایر مسائل و بلکه مبانی حکمت متعالیه عمیق است که با از دست دادن این دو، حکمت متعالیه از دست می رود و خدشه در آنها به منزله مناقشه در تمامی حکمت متعالیه است. ۶. اساس عرفان وحدت شخصی وجود است و عارف وجود را واحد شخصی می داند. وجود در عرفان با وجوب ذاتی (= ازلی) همراه و قهراً اختصاص به واجب دارد. ما سوی الله همه شئون و ظهورات و تطورات اویند. در عرفان اسناد وجود به ما سوی الله مجاز عقلی و اسناد الی غیرماهوله است. ۷. با پذیرش وحدت شخصی وجود، هر دو اصل اصالت و تشکیک وجود از میان رخت برمی‌بندد. اما کنار رفتن «اصالت وجود» بدین جهت است که: ما چه ـ همچون حاجی سبزواری ـ قاعده کل ممکن زوج ترکیبی را به عنوان مقدمه و مبدء تصدیقی بحث اصالت وجود بپذیریم و قهرا موضوع بحث را از اول ممکن بدانیم و چه ـ همچون شهید مطهری ـ نپذیریم و بحث را بر روی «واقعیت فی الجمله» متمرکز کنیم. بالاخره به شناخت ماهیت به عنوان یکی از مبادی تصوری بحث نیازمندیم و با شناخت ماهیت می فهمیم که امکان لازم لاینفک اوست و از او می جوشد. پس چیزی که ممکن نیست و واجب است ماهیت به معنای اخص (نه به معنای اعم که از بحث خارج است) ندارد. و بنابراین واجب از تحت بحث اصالت وجود تخصصا خارج است پس بحث اصالت وجود اختصاص یافت به «ممکن الوجود»، و بنابر نظریه وحدت شخصی وجود ما چیزی به اسم «ممکن الوجود» نداریم. عارف وجود ممکن را مجازی و ماهیتش را مجاز اندر مجاز ـ نظیر سبک مجاز از مجاز ـ می داند. بنابراین آنچه که در حاشیه اسفار، ج ۶ از استاد علامه طباطبائی نقل شد: «والعرفاء جلهم قائلون باصاله الوجود» تمام نيست و نیز آنچه در شرح حکمت متعالیه ج ۱، ص ۵۹ آمده است. چنانچه سخن برخی معاصرین كه پنداشته‌اند «ظواهر کلمات عرفاء دلالت بر اصالت ماهیت دارد» نیز ناتمام است. و اما رخت بر بستن تشکیک وجود نیز بدین جهت است که: بنابر تشکیک خاصی، وجود دارای مراتبی است که مرتبه اعلای آن مرتبه واجبی و سایر مراتب، مراتب امکانی است. این مراتب همه وجودند، نهایت تفاوتشان به شدت و ضعف است و هر مرتبه بالاتر برای مرتبه پایین تر ـ گرچه علیت را به معنای علت ناقصه و مجرای فیض بدانیم ـ علت است، در حالی که در عرفان قائل شدن به وجودی غیر از واجب ـ گرچه آن وجود معلول و عین ربط و محدود باشد ـ عین شرک است و سخن عارف اینست: لیس فی الدار غیره دیار. و بر همین اساس عارف حتی از تلفظ به علیت تحاشی دارد و در سخن او جز تشأن و تطور به چشم نمی خورد. او به یک وجود قائل است که دارای ظهوراتی (و نه مراتبي) است و این ظهورات چیزی جز تطورات آن واحد نیستند. ۸. ارجاع هر یک از «وحدت شخصی وجود» و «تشکیک خاصی» به دیگری ممکن نیست و آن کس که در این راه پررنج گام بگذارد سر از ناكجا آباد در می آورد. یکی از معاصران در این زمینه می گوید: «کسی که بخواهد این دو قول را به قول واحد برگرداند خودش را خسته می کند.» پس این احتمال: «شاید هر دو نظر را بتوان به یک نظر برگرداند» به هیچ وجه صحیح نخواهد بود. چنانچه، اعتقاد به عدم منافات بین این دو نظر و حق دانستن هر دو ـ به این بهانه که یکی دقیق است و دیگری ادق ـ صحیح نمی باشد. زیرا نسبیت حقایق بهرحال باطل است و در نفس الامر، وجود یا دارای مراتب تشکیکی هست و یا نیست. یا دارای وحدت شخصی هست و یا نیست. و نمی شود که هم دارای مراتب تشکیکی باشد و هم متصف به وحدت شخصی. اصولاً، در گزاره های مختلف علمی پیرامون یک موضوع، حق یکی است و تعدد حق معنا ندارد. البته این بحث را تفصیل بیشتری است که به نوشتاری دیگر موکول می شود. ۹. از آنچه تاکنون گفته شد چند مطلب دانسته می شود: الف: اگر در برخی عبارات عرفا ـ همانند عبارات قیصری در فصل اول از مقدمه فصوص ـ ذکری از «مراتب» برای وجود به میان آمده است ـ به قرینه اصل مبنا و نیز به شهادت صدر و ساقه سخن ـ مقصود همان ظهورات است. ب: آنچه شهید مطهری به عرفا نسبت داده است که: «خود عرفا یک نظر دیگری دارند... و آن اینست که حقیقت وجود واحد است ولی وحدتی در عین کثرت و کثرتی در عین وحدت، یعنی واحدی است صاحب مراتب.» نارواست. این نسبت علاوه بر اینکه با اصل مبنای عرفا (وحدت شخصی وجود) منافات دارد، مستند هم نیست. یعنی ایشان مدرکی به دست نداده‌اند و ما هم تاکنون حتی به یک عارف که چنین بگوید از گذشته تا کنون برخورد نکرده‌ایم. و نیز: آنچه را که حکیم بارع علامه شیخ محمدحسین غروی اصفهانی به عرفا نسبت داده است که: «فظهر من جمیع ما ذکرنا ان الحق ما علیه الحکماء المتالهون و العرفاء الشامخون من ان الوحده و الکثره کلیتهما حقیقيان بنحو الوحده فی الکثره و الکثره فی الوحده» صحیح نیست. چنانچه مذيّل محترم فرموده‌اند: «... باید از ایشان پرسید که: این مطلب را که به حکماء متالهون و عرفاء شامخون نسبت داده‌اند، از عرفاء شامخون یک نفر را که بدین مطلب قائل باشند، خوب بود نام می بردند. مطلب حقیقی بودن وحدت و اعتباری بودن کثرت از مسائل ضروریه دارجه بین عرفاء بالله است و جزء اصول مسلمه آنهاست که در نثر و نظم، کتابهای خود را پر کرده اند» ج. اینکه بعضی گفته‌اند: «عرفا به عمق تشکیک خاصی پی نبرده‌اند و بین تشکیک خاصی و عامی خلط کرده‌اند و تشکیک مورد انکار آنها تشکیک عامی است» صحیح نیست زیرا: اولاً: وحدت شخصی وجود از تشکیک خاصی ـ به اعتراف خود گوینده ـ مشکل تر است و عرفا به عمق آن پی برده اند و ثانیاً: این ادعا اگر در مورد عرفا قبل از صدرا تام باشد در مورد عارفان پس از صدرا تام نیست. چه اینکه آنان از هر کسی بهتر تشکیک خاصی را نقل و نقد کرده‌اند. پس عرفا نه از دسترسی به عمق تشکیک خاصی ناتوان بوده‌اند و نه بین تشکیک خاصی و عامی خلط کرده‌اند. ۱۰. صدرالمتالهین که مؤسس حکمت متعالیه است گرچه در برخی از آثارش نظر عارف را در باب هستی نقد کرده است و لیکن در بسیاری از کتابهایش عموماً، و در اسفار خصوصاً، و در بخش علت و معلول اسفار بالاخص، نظر عارف را (وحدت شخصی وجود) پذیرفته است و همین نیز نظر نهایی او محسوب می شود. بسیاری از بزرگان ـ از گذشته تاکنون ـ به این تحول فکری صدرا از تشکیک خاصی به وحدت شخصی وجود تصریح کرده‌اند. جامع ترین سخن صدرا در این زمینه، عبارت او در فصل ۲۵ از مرحله ششم (بحث علت و معلول) تحت عنوان: فی تتمه الکلام فی العله و المعلول و اظهار شئ من الخبایا فی هذا المقام است. نیز، از عبارات صریح صدرالمتألهین در این زمینه عبارتی است که در فصل پس از فصل مذکور آمده است. از این عبارات صدرالمتالهین نکاتی به دست می آید که بسیار قابل توجه است و ما به برخی اشاره می کنیم: یکم: وحدت شخصی وجود «اصل» است. اصل یعنی قانون و قاعده کلی و مبنا که می تواند زیربنای مجموعه مسائلی قرار گیرد. دوم: وحدت شخصی وجود اصلی است برهانی. و بلکه برهانش نیر و عرشی است. سیم: وحدت شخصی وجود همان صراط مستقیم است که صدرا او را با هدایت خاصه و توفیق مخصوص حق یافته است. چهارم: وحدت شخصی وجود مطلبی بس عالی و شریف است که صرف نقد عمر برای به دست آوردن آن سزاوار است. پنجم: فهم وحدت شخصی وجود به غایت مشکل است و به همین جهت در توبه فراموشی قرار گرفته است. ششم: دست نیافتن حکماء به وحدت شخصی وجود موجب لغزش بسیاری از بزرگان آنها شده است. هفتم: قول به وحدت شخصی وجود محض توحید و اقوال دیگر ـ هر چه باشند و گرچه تشکیک خاصی ـ ثنویت است. هشتم: مقتضای «حکمت متعالیه» قول به وحدت شخصی وجود است و «حکمت متعالیه» لفظی است که با این مبنا می سازد و بر این نظر می برازد نهم: با اثبات وحدت شخصی وجود فلسفه کامل و حکمت تام می‌گردد و صدرا بدین منظور بدان پرداخته است. دهم: با سلوک عرفانی می توان به مطالبی رسید که برهان آنها را همراهی کند و می توان آنها را اصل قرار داد. یازدهم: وحدت شخصی وجود مطلبی است معقول، نهایت معقول عقل متنّور به نور هدایت و توفیق. دوازدهم: اعتقاد به وجود داشتن کثرت، امری وهمی و از اغلاط وهم است. ۱۱. از آنچه تاکنون گفته شد استنتاج می شود که: صدرالمتألهین نظر عارف یعنی وحدت شخصی وجود را در باب «هستی شناسی» به عنوان رأی نهایی پذیرفته است و چون وحدت شخصی وجود با دو مسأله اصالت و تشکیک وجود در تعارض است و غالب مباحث حکمت متعالیه بر این دو مسأله استوار است، با پذیرش نظریه وحدت شخص وجود، انسجام حکمت متعالیه از دست می رود و برای حل این مشکل و رفع این نقیصه باید راهی یافت که در پايان اين مقال به آن می پردازیم. رمز نپرداختن صدرا به پی ریزی مکتبی فلسفی براساس وحدت شخصی وجود چرا صدرالمتألهین مکتب فلسفی خود را بر «وحدت شخصی وجود» که همان نظريه عرفا و مختار خود اوست پی ریزی نکرده است؟ از لابلای برخی گفتارها، پاسخهایی ـ هر چند احتمالی ـ برای این پرسش می توان به‌دست آورد كه به بعضی از آنها اشاره می شود و صحت و سقم هر یک مورد بررسی قرار می گیرد. پاسخ اول: قصور صدرا صدرا وحدت شخصی وجود را ابتدا خوب تعقل نکرده است و آنگاه که توانسته است تعقل کند نتوانسته آنرا شهود کند و آنچه را که در بحث علت و معلول اسفار گفته است از «ضیق خناق» است. عارف بارع مرحوم سیداحمد کربلائی طهرانی در نامه چهارمش به حکیم علامه شیخ محمدحسین غروی اصفهانی می نویسد: و اما مرحوم آخون ملاصدرا طاب ثراه در اول اگر چه توحید خواص را تعقل نفرموده، ولی در بحث علت و معلول که در ضیق خناق افتاده، اعتراف به مطلب قوم فی الحقیقه نموده که علیت نیست فی الحقیقه مگر تنزل علت به مرتبه نازله و الان حصحص الحق را به زبان آورده اگر چه مطالب کتابش با آن غالبا سازش ندارد و گویا سرش آن است که برهان او را به اعتراف داشته، نه بصیرت شهودی. والله العالم. این پاسخ قابل پذیرش نیست زیرا: اولا: صدرا در تعدادی از آثارش و به خصوص در جای جای اسفار و حتی در اوایل کتاب این مطلب را تصریحاً و تلویحاً بیان کرده است. چنانچه گذشت. از باب نمونه بنگرید به: سفار ج ۱، ص ۲۶۰ ثانیاً: خود صدرا از وحدت شخصی وجود تعبیر به اصل کرده است، آن هم اصلی عالی و شریف که می تواند فلسفه را تکمیل کند. اینگونه از تعبیرات با مطلبی را در گوشه ای از روی ضیق خناق گفتن جور در نمی آید. اصل، یعنی قاعده عمومی و قانون کلی که می تواند زیربنای مجموعه مسائلی قرار گیرد. ثالثا: خود صدرا می گوید من با سلوک عرفانی به وحدت شخصی وجود راه یافتم. پس چگونه می توان گفت: «برهان او را به اعتراف واداشته نه بصیرت شهودی». مگر اینکه گفته شود مراد صدرا از سلوک عرفانی سلوک عقلی عرفانی است! و یا اینکه خیال کرده است به شهود رسیده است و واقعاً به آن مقام منیع راه نیافته بوده است. رابعاً: مگر برای اصل قرار دادن یک مطلب برهانی شهود لازم است؟! مگر صدرا تمامی اصول حکمت متعالیه را به شهود یافته بوده است؟ اصولی که به نظر عارف غلط است (مانند تشکیک خاصی) چگونه مشهود صدرا بوده است؟ مگر آنکه گفته شود همه آنها مشهود او بوده است نهایت شهودهای او خطا و متاثر از ذهنیات او بوده است. پاسخ دوم: ضرورت تسهیل در امر تعلیم صدرا مکتب فلسفی خود را از آن جهت بر روی تشکیک پی نهاده است که در مقام تعلیم و تعلم سهل است. برخلاف وحدت شخصی وجود که فهم آن (و به تبع فهم سیستم فلسفی مبتنی بر آن) به غایت مشکل است و چنانچه گذشت ـ خود صدرا به این مشکل بودن ـ تا آنجا که صرف نقد عمر را می طلبد ـ تصریح کرده است. استاد اساتید ما مرحوم علامه طباطبایی «رض» در دو جا به این مطلب تصریح کرده اند. اول در حاشیه ج ۶ اسفار آنجا که صدرا در مقام بیان آثار برهان صدیقین می‌گوید: ... و لا تعدد یتصور فی لا تناهیه.... ایشان می نویسد: المراد بلا تناهیه عدم محدودیته بحد اذ حد الشی غیره و کل غیر مفروض لحقیقه الوجود باطل الذات، فالوجود الحق لاحد له فهو مطلق غیرمتناه، کل ما فرض ثانیا له عاد اولا لعدم حد یوجب التمیز. و هذا اللاتناهی بحب الدقه سلب تحصیلی لکنه رحمه الله یستعمله ایجابا عدولیا و هو نظر متوسط بنی علیه ابحاثه تسهیلاً للتعلیم کما صرح به فی مباحث العله و المعلول، فافهم ذالک. و دوم در رساله التوحید ـ مقاله ملحقه به رساله التوحید فصل ۲ ـ می نویسد: «... و هو الذی شرحه الاعاظم من فلاسفه الاسلام مثل المعلم الثانی ابی نصر، و رئیس العقلاء الشیخ ابی علی، و بنی علیه صدرالمتالهین فی کتبه، و ان ذکر فی اواخر مرحله العله و المعلول من کتاب الاسفار ان هناک طور آخر من التوحید ورآء هذا الطور لکنه معذلک بنی تعلیمه علی هذا النحو تسهیلاً، واسس ان الوجود حقیقه واحده مشککه ذات مراتب مختلفه فی الشده و الضعف...» این پاسخ نیز قابل پذیرش نمی باشد زیرا: اولاً: نظریه تشکیک از دو حال خارج نیست یا حق است یا باطل (زیرا چنانچه گذشت و می آید حق بودن یا ارجاع یکی به دیگری ممکن نیست). اگر باطل باشد، صرف تسهیل تعلیم و تعلم مصحح مبنا قرار دادن یک نظریه باطل و غلط برای یک سیستم فلسفی نمی شود و اگر صحیح باشد، رأی عارف (وحدت شخصی وجود) باطل خواهد بود و این خلاف فرض است. ثانیاً: معلوم نیست فهم تشکیک خاصی با آن ظرافتها و دقائق از فهم وحدت شخصی وجود (که به گمان خود علامه به فطرت اقرب و با مطالب شرع سازگارتر است) چندان مشکل تر باشد. و بر فرض کمی مشکلتر بودن، به سلامت مبنا و بنا می ارزد. ثالثاً: وحدت شخصی وجود یا اصلاً قابل تعلیم و تعلم نیست، که این خلاف فرض است (لذا خود علامه تعبیر به تسهیل تعلیم کرده اند نه «امکان» تعلیم). و یا قابل تعلیم و تعلم هست ولی تعلم آن مشکل و تعلیم آن سخت است که در این صورت باید گفت: «هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد». رابعاً: ضربه وحدت شخصی به تشکیک منحصر نمی شود بلکه بسیاری از مباحث و از آن جمله اصالت وجود ضربه مي‌بيند. خامساً: اگر علت، فقط تسهیل تعلیم بود شایسته بود صدرا در جایی به این مطلب ـ به نحو خصوص و نه عموم ـ تصریح کند. نتیجه اینکه: این پاسخ، بناءًا و مبناءًا قابل پذیرش نمی باشد. پاسخ سیم: عدم تعارض بین وحدت شخصی و تشکیک صدرالمتالهین بین این دو نظر (وحدت شخصی وجود و تشکیک وجود) منافاتی نمی دیده است. حال، یا به اینکه یکی را به دیگری ارجاع می داده است. (و قهراً نظر حکیم را به نظر عارف ارجاع می داده است و نه برعکس چنانچه شهید مطهری احتمال داده است) و یا به اینکه هر دو را حق می دانسته است. نهایت یکی را دقیق و دیگری را ادق. این پاسخ را عده ای از بزرگان احتمال داده‌اند. ضعف این پاسخ از آنچه در گذشته گفته شد، روشن است. و در اینجا به عنوان تأیید به یک عبارت از مرحوم علامه طباطبایی بسنده می کنیم: «... اقول: و علیهذا المبنی و ان کانت الموجودات الممکنه ساقطه عن الاستقلال و التحقق فی قبال الواجب تعالی و تقدس من کل وجه؛ لکن معذلک یثبت علیه وجود ما للممکن قبال الواجب. کیف و اساسه التشکیک و ثبوت المراتب: و انما قصر الوجود علی الواجب باعتبار استهلاک الممکن و اختفائه لا بنحو ؟؟ و فنائه...» پاسخ چهارم: ثبات مطالب حکمت متعالیه با پذیرش وحدت شخصی وجود با پذیرش وحدت شخصی وجود، هیچ یک از مطالب حکمت (و به ویژه حکمت متعالیه) تغییر نمی کند زیرا با پذیرش این نظر، جهان امکان از بود به نمود و از حقیقت بودن به اعتباری بودن تنزل (یا ترقی) پیدا می کند. اما چیزی از احکام و لوازم ثابت شده در فلسفه یا علوم برای آنرا، از آن نمی کاهد. استاد جوادی آملی در این زمینه می نویسد: اعتباری بودن جهان امکان چیزی از آن نمی کاهد زیرا تمام احکام و لوازمی که فلسفه برای آنها ثابت نموده و یا علوم جزیی برای آنها اثبات می کنند مورد پذیرش عرفان می باشد لیکن همه آن احکام مانند صاحبان آنها و نیز حاکمان آنها اموری اعتباری بوده و در آیینه هستی نما می تابند که اصل حکم حق است، لکن صاحب اصلی آن خداست، نه غیر او. این پاسخ نیز ناتمام است زیرا چنانچه گفته شد ـ با قول به وحدت شخصی وجود اصالت وجود و تشکیک وجود که دو رکن حکمت متعالیه اند فرو می ریزند و با فرو ریختن آندو، اغلب مباحث آن دستخوش تغییر می شوند. عجبا! مگر می شود وحدت شخصی وجود را پذیرفت و مواد ثلاث را به همان گونه که هست نگه داشت و یا در علم باری پای اعیان ثابته را به میان نیاورد و یا علیت را به همان گونه که هست تفسیر کرد و یا جعل و خلق و ا بداع و تکوین را به همان کیفیت فهمید و یا قانون الواحد را به گونه ای دیگر تفسیر نکرد. خود استاد جوادی آملی در زمینه قاعده الواحد از دو منظر حکیم و عارف می نویسد: «... قهراً معنای قاعده «الواحد» در این دو رشته عقلی و شهودی متفاوت می باشد و در نتیجه صادر اول در فرهنگ حکیم با ظاهر اول در مشهد عارف فرق می کند، همانطوری که معانی عناصر محوری در قاعده مزبور در فلسفه مشاء و حکمت متعالیه فرق وافر دارند.» از همه اینها بالاتر، خدای مورد پذیرش عارف غیر از خدای مورد پذیرش فیلسوف است و به همین جهت «احدیت» در فلسفه و عرفان دوگونه تفسیر می پذیرد. عارف کامل، مرحوم سیداحمد کربلائی طهرانی، پس از دست کشیدن از بحث نوشتاری با حکیم و اصولی بارع مرحوم شیخ محمدحسین غروی اصفهانی و در پاسخ اعتراض به اطاله بحث فرموده بودند: «اینها در ذهن خود از روی قواعد ذهنی (فورمول) خدایی تراشیده و ساخته و پرداخته اند و آن را می پرستند و سجده می کنند. آن خدا خدای حقیقی نیست. خدای خارجی نیست، خدای تخیلی است، من خواستم شاید بتوانم این خدا را از ذهنشان بیرون بکشم». پاسخ پنجم: توجیه ناپذیری فلسفی نظریه وحدت شخصی وجود وحدت شخصی وجود قابل تبیین فلسفی نیست، قهرا صدرا نمی توانسته است سیستم فلسفی خود را بر روی آن پایه نهد. مرحوم شهید مطهری پس از نقل نظر عرفا در این زمینه می گوید: «این نظر به این معنا و به این شکل قابل توجیه فلسفی نیست». یکی از معاصرین می نویسد: «الاقوال فی حقیقه الوجود اربعه: الاول ان الوجود واحد شخصی هو الله تبارک و تعالی و لا موجود سواه و انما یتصف غیره بالموجود علی سبیل المجاز، و هو ظاهر کلام الصوفیه... و هو مردود لانه خلاف ما نجده بالضروره من الکثره، و انکارها خروج عن طور العقل و نوع من السفسطه و انکار للبدیهیات». معاصر دیگر می نویسد: «... در وحدت وجود هم می توان گفت که یک وحدت خام داریم که به هیچ وجه در آن تجزیه و تحلیل انجام نشده و این وحدت، یک وحدت فلسفی نیست و اصلاً با فرض الغاء و حذف اصول و قواعد فلسفی چنین وحدت وجودی را فرض کرده اند و حتی می توان گفت که متعمداً و علی رغم محاذیر فلسفی و منطقی، وحدت وجود را بدین گونه مطلق فرض کرده اند. وحدت وجودی هم که محیی الدین عربی می گوید از همین قبیل است... از مشخصات این وحدت است که با هیچ کثرتی سازگار نیست. وحدت وجود دیگری هم هست که صدرالمتالهین ترسیم کرده و این وحدت وجود انتقادی است یعنی صدرا از روی تجزیه و تحلیل و انتقادات منطقی و با نظارت بر مشکلات و انتقادات فلسفی چنین وحدت وجودی را ترسیم کرده است تا بتواند در همه جا از آن دفاع کند. این پاسخ نیز برای پرسش مذکور صحیح نیست. زیرا این پاسخ به اجتهاد در مقابل نص اشبه است. خود صدرا وحدت شخصی وجود را نه تنها داخل در طور عقل که برهانی آن هم برهان نیر و عرشی می داند و روشن است که هر چه برهان فلسفی بپذیرد قابل تبیین فلسفی نیز خواهد بود. و بل صدرا به خود می بالد که با اثبات آن فلسفه را تکمیل و حکمت را تتميم کرده است. از همه جالب تر اینکه صدرا وحدت شخصی وجود را «اصل» می داند. اصل یعنی مبنا و قانون کلی که زیربنای مسائل مختلفی است و یا می تواند باشد. از این بیان روشن شد که خام نامیدن نظریه عرشی وحدت شخصی وجود، از دیدگاه صدرا، از «خامی» است و به تعبیر استاد جوادی آملی: «وحدت شخصی وجود محصول ریاضت های مجاهدان نستوه صحنه جهاد اکبر است که نه تنها پخته اند بلکه سوخته و گداخته اند... بنابراین نمی توان وحدت شخصی وجود را وحدت خام پنداشت و وحدت تشکیکی را که سر پل وحدت شخصی است وحدت پخته تلقی نمود... کسی که خود را مجذوب نظر صدرالمتالهین می داند... شایسته است ژرفای رأی صدرالمتالهین در تحول از تشکیک به وحدت شخصی وجود را از نظر دور ندارد». پاسخ ششم: قصورآگاهي و غفلت صدرا از لوازم پذیرش وحدت شخصی وجود شاید صدرا از لوازم پذیرش وحدت شخصی وجود آگاه نبوده است و نمی دانسته است که با پذیرش آن انسجام داخلی سیستم فلسفی خود را از دست می دهد. این پاسخ نیز ناتمام است. زیرا صدرا خود وحدت شخصی وجود را اصلی برهانی که توان تکمیل فلسفه را (یعنی توان پی ریزی یک فلسفه کامل براساس آن نه فقط سرپل بودن) دارد، می داند و آن را حکمت متعالیه واقعی اعلام می کند. پس چگونه می توان گفت از لوازم آن غافل بوده است؟! پاسخ هفتم: حکمت متعالیه سرپلی برای عرفان حکمت متعالیه پلی است برای عرفان (که فوق فلسفه است) و نردبانی برای رسیدن به مشهود عارف در لباس استدلال، نهایت، پلی مستحکم و نردبانی رسا. مباحث طرح شده در حکمت متعالیه همچون اصالت وجود و تشکیک آن برای رسیدن به وحدت شخصی وجود پایه اند و نه پای بند. بر این نظر، استاد جوادی آملی تاکید فراوان دارند و در تحریر تمهید القواعد به تفصیل این مطلب را تشریح، و به شدت تأیید کرده اند. این پاسخ نیز تام نیست. زیرا سؤال اینست که چرا صدرا آخرین پله نردبان قبل را اولین پله نردبان جدید قرار نداد؟ چرا براساس وحدت شخصی وجود سیستم فلسفی نوینی پی ریزی نکرد؟ علاوه بر اینکه منظور از پای بند نبودن اصالت و تشکیک وجود و پایه بودن آن دو چیست؟ استاد می گوید: «معنای پای بند بودن یک اندیشه این است که انسان اندیشمند تا آخرین لحظه بر مدار همان اندیشه بماند و معنای پایه بودن آن است که از این اندیشه دقیق تر نیز هست و می توان از آن سفر نمود و به آن اندیشه دقیق تر رسید.» می پرسیم: بالاخره با رسیدن به نظر «دقیق تر» نظر «دقیق» ابطال می شود یا حق می ماند؟! قهراً ـ چنانچه گذشت ـ ابطال می شود و نباید یک سیستم فلسفی را بر روی نظریات ابطال شده بنا نهاد و باید نظر دقیق تر مبنا قرار گیرد و بر روی او یک سیستم فلسفی پی ریزی شود. پاسخ هشتم: كمبود فرصت به نظر می رسد که رسیدن به قله بلند عرفان برای صدرا در پایان سیر علمی عملی او حاصل شده است از این رو فرصتی برای پی ریزی فلسفه نوینی براساس تفکر جدید نیافته است و پیمودن این راه را به پویندگان سخت کوش مسیر حکمت سپرده است. پرداختن صدرا به نظر عارف در باب هستی ـ به نحو مستوفی ـ در ذیل بحث علیت مؤید این پاسخ است. و موید دیگر اینکه صدرا خود به تاثرش تا مدتها از نحله های مختلف فلسفی پیش از خود تصریح می کند. يک توصیه ۱۲-) از آنچه تاکنون گذشت به دست آمد که: با پذیرش رأی عارف در باب هستی یعنی وحدت شخصی وجود انسجام داخلی حکمت متعالیه از دست می رود. بنابراین حکیمان امروز ما که «حکمت متعالیه» را به عنوان یک سیستم قوی و منسجم فلسفی پذیرفته اند می بایست یکی از دو راه را انتخاب کنند. یا باید در باب هستی، وحدت شخصی وجود را ابطال کنند و در مقابل، اصالت وجود را در ممکن الوجود و تشکیک وجود را بر کرسی بنشانند تا حکمت متعالیه ای منسجم داشته باشند و یا باید وحدت شخصی وجود را بپذیرند و تا گاو و ماهی پیش بروند یعنی آن را زیرمبنای مکتب فلسفی نوینی قرار دهند و سیستمی فلسفی براساس آن پی نهند. البته برخی از معاصران راه اول را برگزیده و خود را راحت کرده اند. حال تا چه اندازه به نقد مستدل رأی عارف پرداخته و یا نقدهایشان تا چه اندازه موفق بوده است، بماند. روی سخن با آن بعض دیگر است که رأی عارف (وحدت شخصی وجود) را پذیرفته اند و در عین حال هنوز درصدد حفظ حکمت متعالیه صدرائی اند. غافل از آنکه نقش ایوان با ویرانی بنیان سودی نمی‌بخشد. به دیگر سخن: همانگونه که اصاله الوجودی ـ مثلاً ـ پس از اثبات اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، موضوع فلسفه را که «موجود بماهو موجود» است همان وجود می داند ـ و جز این نمی تواند بداند ـ و تا آخر فلسفه با همین دید به پیش می رود. آن‌کس نیز که وجود را واحد شخصي دانست نمی تواند مثلا برای ممکن اصالتی در وجود و برای وجود تشکیکی در مراتب قائل باشد و قهراً باید تا انتهای فلسفه با دید وحدت شخصی پیش برود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در شرایطی نیستم که فرصت مطالعه‌ی چنین متون بلندی را در رابطه با جواب‌دادن به کاربرانِ عزیز که دارای سؤالاتِ متعددند؛ داشته باشم. لطفاً در یک یا دو سطر سؤالتان را بفرمایید تا بنده بتوانم در خدمتتان باشم. موفق باشید

25160
متن پرسش
با سلام استاد گرامی یکی از کارگردانان بنام این کشور تصمیم گرفته در مورد دو تن از مفاخر ایران مولوی و شمس فیلم سینمایی بسازد و دو تن از مراجع آقایان مکارم شیرازی و نوری همدانی فتوای حرمت ساخت فیلم در مورد ایشان را داده اند. لطفا نظرتان را در این خصوص و همچنین در مورد جریان تصوف در ایران بیان کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن فتاوی و نظرات را دیدم. ای کاش آقایانی که بیشتر در فقه ممحض شده‌اند و در عرفان و حکمت صاحب‌نظر نیستند، در چنین مواردی نظر نمی‌دادند. در این موارد بهتر است امثال رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» و مرحوم شهید مطهری که در کنار فقه و فقاهت، در حکمت و عرفان نیز قدم زده‌اند، نظر بدهند. به قول آيت‏ الله انصارى همدانى «رحمةالله‏ عليه» سالك تا آخر عمر به مثنوى مولانا نيازمند است. اخيراً كه مقام معظم رهبرى «حفظه‏ الله‏ تعالى» در جلسه‏ اى كه با شعرا داشتند فرمودند: مثنوى همان طور كه مولوى مى‏گويد:

«هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين»[1] و گفتند مرحوم مطهرى هم با من هم عقيده بود. موفق باشید

 


[1] ( 1)- مقام معظم رهبرى« حفظه‏ الله ‏تعالى» در ديدار با شعراء در سال 1387- مولوى در ديباچه‏ ى دفتر اول مى‏گويد: هذا كِتابُ الْمَثنَوى، وَ هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين، فى كَشْفِ أَسْرارِ الْوصولِ وَ الْيقين

25143
متن پرسش
جناب استاد سلام: با توجه به سوال ۲۵۱۳۴ بنده در جزوه فلسفه غرب این جواب را از جنابعالی مشاهده‌ نمودم که: (مسلم هر واقعیتى وقتى نزد مُدرِک حاصل شود به‌صورت علم در مى‌آید تا با مُدرَک که نفس مجرد ما است متحد شود و براى مُدرِک به صورت آگاهى درآید ولى صورت محسوس آن در خارج به صرف این‌که نزد مُدرِک به صورت مجرد حاصل مى‌شود، قابل انکار نیست. عقل در وراى حس، کشف مى‌کند تا این صورت علمى که فعلاً نزد مُدرِک موجود است، ما به ازاء خارجى دارد که وقتى در ذهن بیاید به جنس تصور و علم حاصل و ظاهر مى‌گردد، حال چگونه مى‌توان این فهم عقلى را نفى نمود؟) ۱. لطفا کمی واضح تر و ساده تر این متن جواب تان را توضیح دهید. ۲. اینکه فرمودید: (عقل در وراى حس، کشف مى‌کند تا این صورت علمى که فعلاً نزد مُدرِک موجود است، ما به ازاء خارجى دارد که وقتى در ذهن بیاید به جنس تصور و علم حاصل و ظاهر مى‌گردد، حال چگونه مى‌توان این فهم عقلى را نفى نمود؟)، این که فرمودید را کمی توضیح دهید یعنی چه؟ ۳. عقل چگونه به این فهم می رسد؟ چرا بارکلی به این فهم نرسیده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اشکال بارکلی و هیوم آن است که یک امر بدیهی را به حسّ خود ارجاع می‌دهند و می‌خواهند علّیّت را حسّ کنند. بهترین جواب به نظر بنده جوابی است که حضرت علامه طباطبایی به هیوم داده‌اند که در همان جزوه‌ها در قسمت «هیوم» ملاحظه می‌کنید. موفق باشید

25132
متن پرسش
با سلام و عرض ادب و احترام: خدا قوت. کتاب ده نکته از معرفت نفس و فایل های صوتی مربوطه را به تازگی تموم کردم. سوالاتی برام پیش اومده که مختصرا از محضرتون می پرسم: ۱. به عقیده شما، مجردات (از جمله فرشتگان) همه جا حضور دارند و فرای مکان و زمان هستند. از طرفی در برخی روایات اومده که فرشتگاه در مجالس امام حسین حضور دارند و آنها هم عزادار هستند. یا اینکه گفته میشه فرشتگاه در مجالس لهو و لعب حضور ندارند. خب جمله دوم با این واقعیت که مجردات همه جا حضور دارند و منحصر و محدود به مکان و زمان نیستند، تناقض داره. اگه فرشته مجرده، پس همه جا حضور داره، چه مجلس گناه چه مجلس غیرگناه. چطور این تناقض قابل رفعه؟ ۲. در احوالات علامه طباطبایی اومده که روزی همسرشون، ایشون را در اتاق مشغول خواندن نماز می بینه، همون موقع از اتاق میاد بیرون و میره توی حیاط، می بینه علامه مشغول قدم زدن در حیاط هستش. با توجه به نکات ده گانه کتاب معرفت نفس، این اتفاق چطور قابل هضمه؟ منِ انسان میتونه در یک لحظه، در هزاران مکان، بلکه تمام عالم ماده حضور داشته باشه، چرا که مجرد از مکان و زمانه، ولی مگه میشه تن انسان در یک زمان، در دو مکان متفاوت باشه؟ پیشاپیش متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حضور فرشتگان به معنای وجود مکانی آن‌ها غیر از توجه خاصی است که به جایی و یا به شخصی دارند. ۲. انسان‌های بزرگ می‌توانند برای خود بدن‌های متعدد خلق کنند. البته بنده نمی‌دانم چنین توانایی در مورد علامه طباطبایی واقعیت دارد یا نه! ولی در مورد امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» داریم که در یک زمان در ۴۰ مکان حاضر بودند. موفق باشید

25092
متن پرسش
سلام: شهید مطهری گفتند صد سال دیگر ارزش المیزان مشخص می شود، ولی شما در جلسه دوشنبه فرمودید ابتدای سوره مرسلات در المیزان با عقل بعد از مشروطه گفته شده و ما با اون عقل دیگر نمی توانیم ادامه دهیم و با یک عقل برتر باید به این آیات رجوع کنیم. این گفته مطهری و شما چطور با هم جمع می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با مشروطه و بعد از مشروطه عقلِ مدرن خواسته یا ناخواسته وارد نحوه‌ی تفکر ملت ما شد و این‌جا بود که اندیشمندان بزرگی مثل علامه‌ی طباطبایی متوجه‌ی آن امر شدند و برای نشان‌دادنِ عظمت‌های کتاب الهی حتی در چنین شرایط و تاریخی دست به کار شدند و نه‌تنها تا دیروز و امروز بلکه تا فرداهای دور ما با عقل مدرن روبه‌رو هستیم و این تفسیر المیزان است که می‌تواند راهنمای ما باشد. می‌ماند که این سال‌ها با عقلی که فضای مجازی به صحنه آورده است که بیشتر، احساسی است خیالاتی، نیز روبه‌رو شده‌ایم و حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این وادی حرف‌هایی برای ما گذاشته‌اند و این بدان معنا است که در کنار المیزان، عقلِ عرفانی نیاز این زمانه است. موفق باشید

نمایش چاپی