بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شخصیت‌ها

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14131
متن پرسش
با سلام استاد: سوالی خدمتان داشتم. تا دیروز فکر می کردم این جهان جهان دو قطبی هاست یعنی اضداد در کنار هم سفید و سیاه، روز و شب، خوب و بد و... امروز ناگهان به ذهنم رسید که شب و روز ذاتا ضد هم نیستن بلکه این ما هستیم که ضدیت رو به اونها نسبت میدیم همینطور سفید و سیاه بعد به خود گفتم شاید خوب و بد هم همینطور باشه این ماییم که میگیم این خوبه و اون بد این واقعه ناگواره و اون واقعه خواستنی خواستم ببینم نظر شما چیه؟ میدونم عرفا یه همچین چیزایی گفتن اگر لطف بفرمایید دقیقش را توضیح بدهید ممنون میشم با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته‌ی شهید بزرگوار استاد مطهری در کتاب «عدل الهی» این تضادهای ظاهری که در عالم تکوین هست شبیه تضاد دو کفه‌ی ترازو است که در عمل یک مقصد را دنبال می‌کند و آن «وزن‌کردن» است. موفق باشید

14127
متن پرسش
به نام خدا: با عرض سلام خدمت استاد عزیز و مهربان استادی که که اگر خداوند لطفی کند و خواب خوش معنوی ببینم چهره ایشان برایم متمثل می شود چند سوال: 1. خوابی که در روز خصوصا صبح پس از طلوع آفتاب دیده شود البته بعد از بیداری سحر و تا حدودی بین الطوعین تعبیر دارد یا احلام اضغاث است؟ 2. این که ابن عربی و شاگردان او چون علامه حسن زاده حفظه الله معتقدند فرعون با ایمان از دنیا رفته است و دیگر گناهی بر او نیست با این مطلب که ایمان در حال معاینه و وقوع عذاب چون از روی انتخاب در شرایط عادی نیست قبول نیست چگونه می خواند؟ 3. این که علامه می فرماید فقط 5 آیه اول سوره بقره را با چند صد هزار قرایت می شود خواند این چگونه ممکن است و آیا باعث تحریف قرآن نمی شود؟ می شود لطف کنید چند مورد آن را بنویسید؟ 4. شما در پاسخ سوالی استاد یزدان پناه را به عنوان شارح آثار و افکار علامه حسن زاده معرفی فرموده اید آیا ایشان را بر آیت الله صمدی ترجیح می دهید اگر آری چرا؟ من که واقعا از شرح آیت الله صمدی بر معرفت النفس حضرت علامه غرق لذت می شوم ولی به نظر می رسد استاد عزیز ما در عین تایید ایشان نظر مناسبی بر ایشان ندارد و آن تاییدی که از ایشان بر دیگر اساتید می بینیم در باره آیت الله صمدی دیده نمی شود. التماس دعا از استاد گرانقدر والسلام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- معلوم نیست که بتوان این‌نوع خواب‌ها را بی‌اعتبار دانست باید به اشارات و محتوای آن‌ها نظر کرد 2- نمی‌توان ایمان اضطراری فرعون در آن حالت را، ایمان به معنای قبول قلبی دانست 3- چیزی در این مورد نمی‌دانم ولی قرائت‌های مختلف از آیات به معنای تحریف قرآن نیست 4- هر دو بزرگوار انسان‌های ارزشمندی هستند. جناب آقای یزدان‌پناه چنان‌چه مباحث‌شان را دنبال فرمایید ملاحظه می‌کنید با دسته‌بندی‌هایی که کرده‌اند و ارجاعاتی که می‌‌دهند، برای تعلیم می‌تواند بهتر باشد. موفق باشید

14106
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحيم سلام: ممنونم که سوال های منو جواب دادید. امام خمینی (ره) در صحیفه خود فرمودند که اگر مسئولی دیدگاه و تفکر آخرالزمانی نداشته باشه به این انقلاب خیانت کرده. آیا این تفکر همان تفکر و بصیرتی است که من در سوال 14076 مطرح کردم یا نه؟ اگر جواب شما نه است لطفا راهنماییم کنید که آن را چطور می توانم بدست بیارم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «امروز امیر در میخانه تویی تو / فریادرس ناله‌ی مستانه تویی تو. مرغ دل ما را که به کس رام نگردد / آرام تویی ، دام تویی، دانه تویی تو». از این جهت دائماً باید متوجه وجود مقدس آن حضرت بود که امروز تنها همه‌ی توفیقات از طریق آن حضرت است حتی توفیقاتی که متوجه‌ی مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» می‌شود. موفق باشید

14113
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: همانطور که می دانید این روزها بحث هایی شده مبنی بر ورود سید حسن خمینی به عرصه خبرگان. حتماً هم می دانید که برنامه ای که جریان حامی ایشان، از مسؤولین بلند بالا تا رده های پایین تر، به دنبال برنامه ای هستند تا سید حسن خمینی را بر کرسی رهبری انقلاب اسلامی بنشانند. اما با توجه به سابقه عملکرد سید حسن به نظر ما و احتمالاً خود حضرتعالی مشخص است فاصله ایشان و صلاحیت و لیاقت جایگاه رهبری و نیابت امام زمان (عح). اما گاهی این تلاش هایی که مشاهده می کنیم ممکن است ما را از آینده رهبری این انقلاب نگران کنند. خواستیم حضرتعالی مفصلاً نظر خود را در این باره و آینده رهبری و تلاش این جماعت اعلام بفرمایید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای سید حسن خمینی به عنوان استاد درس خارج مسلّم از جهت علمی صلاحیت حضور در مجلس خبرگان را دارند و حساسیت‌های ایشان نسبت به انقلاب اسلامی ایشان را موظف می‌کند که در خبرگان شرکت کنند و این چیز مبارکی است 2- آری! سلیقه‌های سیاسی ایشان ظاهراً به اصول‌گرایان نزدیک نیست، ولی این‌طور هم نیست که گمان کنیم ایشان می‌خواهند در مقابل رهبری بایستند. موفق باشید

14081
متن پرسش
سلام استاد: بنده دو سوال داشتم که نیاز به جواب فوری داره زیرا در مورد همین ایام هست؟ و باید سریع جواب رو برخی از دوستان برسانم. 1. آیا ایامی تحت عنوان ایام محسنیه در روایت آمده است و اصلا این ایام چه جایگاهی دارد و آیا باید این دهه که 28 صفر تا 8 ربیع الاول ادامه دارد را پر شور برگزار کرد و ماننده دهه اول محرم باشد؟ 2. نظر شما در مورد جشن (عید الزهرا) چیست و آیا این جشن که به مناسبت 9 ربیع الاول و کشته شده خلیفه دوم از سوی برخی از شیعیان گرفته می شود درست است و این مسئله باعث دوری مذاهب اسلامی از یک دیگر نمی شود ؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چنین حرف‌هایی هیچ جایگاهی ندارد و ماه ربیع الأول ماه شادی اهل‌البیت«علیهم‌السلام» است 2- صد در صد این کار غلط است و با سیره‌ی ائمه«علیهم‌السلام» منطبق نیست و فتوای نایب امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» یعنی حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» هر نوع توهینی به منسوبین پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» اعم از همسر یا اصحاب آن حضرت حرام است. موفق باشید

14076
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحيم سلام: من چند تا سوال از آقای طاهرزاده دارم. اول میخوام از آقای طاهرزاده تشکر بکنم بابت زحمت هایی که کشیده اند. اول این که شما ظهور امام مهدی (عج) رو چقدر نزدیک می بینید؟ دوم اینکه به نظر من برای این که ظهور محقق شود که ان شاءالله نزدیک است ما باید دو کار انجام بدیم و آن دو عبارتند از اینکه کارهایی را درون خودمان انجام بدیم و کارهایی را در بیرون خودمان. درون خودمان همان خود سازی است. اما کار های بیرون خودمان نیاز به داشتن بصیرت دارد تا بفهمیم اگر امام زمان (عج) جای ما بود چه کار می کردند؟ برای داشتن این بصیرت چه کارهایی را باید انجام بدهیم؟ همان طور که مطلعید امام خامنه ای فرمودند عمار زمانه کجاست و من می دانم که عمار و مالک و... دارای بصیرت بودند. اگر باید کتاب بخوانیم تا بتوانیم آن تفکر و بصیرت را بدست بیاریم چه کتاب هایی رو باید بخونیم؟ یا با گوش دادن به سخنان امام خامنه ای می شود آن تفکر و بصیرت را بدست بیاریم یا نه؟ آخرین سوالم این است که منظور از این آسمان ها که هفت طبقه دارند چیست؟ البته اگر مایل بودید و تشخیص دادید که دانستن جواب سوال آخر برای من در حال حاضر نفعی ندارد می توانید آن را جواب ندهید. لازم به ذکر است که با توجه به گفته های روحانی پایگاهمان ما کتاب های عالم انسان دینی و فعلیت یافتن باور های دینی را تا حدودی مطالعه کرده ایم و در حال حاضر طبق گفته ی ایشون که بهتر است کتاب آشتی با خدا را بخوانیم داریم مطالعه می کنیم. ببخشید که طولانی شد. اللهم اجعل مماتنا شهادتا فی سبیلک و فی سبیل نبیک محمد ص و فی سبیل امیرالمومنین (ع) و فی سبیل فاطمه زهرا س و الحسن و الحسين و المعصومین بعد الحسین. اللهم اجعل مماتنا شهادتا فی سبیل حجت بن الحسن (عج).
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نگاه مقام معظم رهبری به امور و توصیه‌هایی که ایشان دارند؛ حقیقتاً موجب بصیرت می‌گردد. کتاب «انقلاب اسلامی و بازگشت به عهد قدسی» إن‌شاءاللّه در این مورد مفید خواهد بود 2- عرایضی در شرح سوره‌ی «قاف» در رابطه با آسمان‌های هفتگانه شده است. إن‌شاءاللّه بتوانید جواب خود را در آن‌جا دریافت کنید. موفق باشید

14069
متن پرسش
با سلام و قبولی زیارت جنابعالی: لطفا اگر میشه ابعاد مختلف نامه رهبری را تشریح کنید. برخی در مورد اصل چنین نامه هایی حرفهایی دارند. فکر می کنم با شناساندن جایگاه تاریخی چنین نامه هایی به هم فکری بیشتری بین نیروهای داخلی می رسیم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نامه‌ی مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» بن‌بست تحجر و تکفیر سایر ملل را می‌شکند و فضای گفتگوی فرهنگ‌ها و ادیان را به میان می‌آورد تا تفکر به جامعه برگردد و در هر فرازی از آن نامه، ملت‌های جهان به تفکری خاص دعوت می‌شوند تا بین بی‌فکری و تعصب و تفکر و حق‌یابی، تفکیک شود. موفق باشید

14042
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: زیارت قبول. چهار سؤال از محضرتان داشتم: 1. با توجه به تغییر زمانه، آیا برای طلبه، خواندن همه ی کتب شهید مطهری سودمند است یا باید گلچین کنیم و بخوانیم؟ 2. کتاب جامعی در رابطه با مقتل معصومین علیهم السلام معرفی فرمایید که هم عبارت عربی را آورده باشد و هم ترجمه را. 3. کتاب جامعی هست که تمام خطبه های امام حسین و امام سجاد و حضرت زینت علیهم السلام را کامل با عبارت عربی و ترجمه آورده باشد؟ 4. استاد اصلا تمرکز حواس ندارم و سه سال است که گرفتار این مطلبم شاید سه چار ساعت روی کتاب زل می زنم ولی فکرم هزار جا می رود الا خواندن کتاب، استاد در فهمیدن مشکلی ندارم ولی فکرم هزار جا می رود، استاد خیلی گرفتار این مطلب هستم راهی برای تمرکز حواس بفرمایید. استاد اگر به دروس حوزه علاقه نداشته باشیم ولی به این راه علاقه داشته باشیم و نتوانیم دل بکنیم باید چه کنیم؟ استاد مرا ببخش که وقت گرانمایه ات را گرفتم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لازم نیست که مباحث تخصصی استاد را در ابتدای امر مطالعه کنید. وقتی نیاز بود به آن مباحث رجوع فرمایید 2- «بحارالأنوار» این کار را کرده ولی این‌طور که شما دنبال می‌کنید یعنی متن عربی همراه با ترجمه‌ی فارسی باشد، نمی‌شناسم 3- کتاب «لهوف» در این مورد خوب است 4- در قسمت دوم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بحث «روش مطالعه» را مطرح می‌کند، می‌توانید إن‌شاءاللّه پس از مطالعه مشکل را حل کنید. توفیق حضور در حوزه را با دل‌بستنِ بیشتر به دروس حوزه کامل کنید. موفق باشید

14044
متن پرسش
سلام علیکم استاد: بنده هر طور فکر می کنم احساس می کنم عرفا موضع گیری سیاسی شان کم است. مثلا تا حالا شنیده نشده بود در صوتی، سخنرانی از آیت الله العظمی بهجت (ره) که نام مقام معظم رهبری را ببرند. یا مثلا در جریانات سال 78 چیزی بگویند. علنی گفتن بعضی از موضع گیریهای سیاسی باعث می شود تا بسیاری از مردم روشن شوند. مثلا اگر ایشون در سخنرانی از حضرت آقا یک تعریف ولو کوچک هم می کردند باعث می شد که بسیاری از عاشقان ایشون عاشقان آقا هم بشوند در حالی که الان ما می بینیم طرفداران ایشون دو دسته اند. یکی ولایی، یکی هم غیر ولایی. غیر ولایی ها استدلالشان این است که ما از آقا بدمان می آید. آقای بهجت هم چون عارف بودند و می دیدند موضع گیری نکردند نسبت به آقا. پس سری هست که آقای بهجت از آقا صحبت نکرده است. بنده قصد توهین ندارم اصلا ولی موضع گیریهای امام کجا و موضع گیری های عرفای الان کجا؟ البته بعضا. بنده یکی از الگوهای سیر و سلوک خود را جناب آیت الله بهجت می دانم ولی در این مساله نمی توانم کوتاه بیایم. سوال بزرگی که در ذهنم است: آیا اگر امام هم در موقعیت آیت الله بهجت می بودند، این گونه بودند؟ جوابش هم فکر کنم مشخص است. امام در زمان رضا شاه لعنت الله علیه بالای منبر برضد او موضع گیری می کردند. چه برسد از این دست موضع گیری ها درکل اینکه: در عرفا یک نوع روحیه احتیاط حاکم است که باعث شده از سیاست واهمه داشته باشند و موضعی نگیرند یا کم موضع بگیرند. اگر این احتیاط خوب است چرا امام و آقا ندارند؟ اگر بد است که بنده می گویم بد است پس چرا عرفا دارند؟ این اشکال نیست؟ البته برعکس هم داریم. مثل علامه حسن زاده که آن گونه قربان صدقه آقا می روند. هر دو هم عارفند. بنده در این زمینه به مشورت عمیق استاد نیازمندم. لطفا مرا راهنمایی کنید استاد گرامی. التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که عالم و عارف واقعی همیشه از باطل متنفر و به حق گرایش دارد، حرفی نیست، منتها شرایط تاریخی و خصوصیات روحی و محیط پرورشی آن‌ها منجر می‌شود که موضع‌گیری آن‌ها متفاوت باشد. سه جلد زندگی‌نامه و سخنان آیت اللّه بهجت را تنظیم شده. شما در آن‌جا ملاحظه خواهید کرد که آیت اللّه بهجت نسبت به زمانه‌ی خود و مشروطیت موضع‌گیری‌های خوبی داشته‌اند و تا آن‌جا که من می‌دانم نسبت به حضرت امام و مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» ارادت کامل داشته‌اند در مورد انتصاب مقام معظم رهبری در سال 68 به رهبری نظام، عده ای به آیت الله بهجت گفتند: آقای خامنه ای جوان است برای رهبر شدن! آیت الله بهجت در جواب آن عده فرمودند: «همان یک بار که گفتند حضرت علی علیه السلام جوان است و ایشان را از خلافت منع کردند برای ما کافیست.»
حجت الاسلام و المسلمین مرتضی آقا تهرانی در پاسخ به سوالی در خصوص ارتباط مقام معظم رهبری و آیت الله بهجت می گوید: «ما مشهد بودیم که حاج آقا مصباح برای بیعت با آقا به تهران آمده بودند و از آن جا هم به مشهد آمدند. ما خدمتشان رسیدیم و از وضع و اوضاع پرسیدیم. حاج آقا فرمودند که برای بیعت خدمت آقا رفته بودم ولی خدا را شکر دست خالی نرفتم، چون آیت الله بهجت یک نامه چهار صفحه ‌ای برای حضرت آقا که تازه رهبر شده بودند، نوشتند. شروع نامه هم این بود که بنده انتصاب حضرت عالی را به سمت مقام ولایت و رهبری تبریک عرض می‌ کنم. بعد آقا به آیت الله مصباح فرموده بودند که تا حالا خیلی ‌ها از مردم و مسئولان با من بیعت کردند ولی هیچ کدام دلم را آرام نکرد که من در این جایگاه باید باشم یا نه؛ الا این نامه که خیالم را راحت کرد. چون می ‌دانم که ایشان اصلا بر مبنایی که دیگران ممکن است بنویسند و حرف بزنند، نمی ‌نویسند و صحبت نمی ‌کنند.
آقاتهرانی ادامه می دهد: چند سال پیش که رهبری یک هفته‌ ای تشریف آوردند قم، جمعیت زیادی برای استقبال آمده بودند در خیابان ‌ها. آیت الله بهجت  هم آمدند جزء جمعیت استقبال کنندگان. حالا یک مرجعی در سن حدود نود سال‌! ایشان هم آمدند در جمع استقبال کنندگان. شخصی به ایشان گفت که حاج آقا شما با این سن و سال آمدید وسط این جمعیت استقبال کنندگان؟ آیت الله العظمی بهجت فرمودند‌: اگر مردم می‌ دانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمی ‌نشست‌. موفق باشید

14024
متن پرسش
سلام: بنده که از آثار شما استفاده می کنم. کدام آثار دیگر می تواند مکمل با آثار شما باشد تا از آنها هم استفاده کنم؟ آقای دینانی یا آقای جوادی یا علامه حسن زاده یا آقای صمدی یا آقای رمضانی یا....؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌‌ی علمایی که نام بردید ذیل حضرت امام و علامه طباطبایی رشد کرده‌اند و همه متذکر حقیقت دیانت در این دوران‌اند؛ منتها جنابعالی باید بر اساس ذوق خود از هرکدام که بیشتر می‌توانید استفاده کنید، به ایشان رجوع کنید. موفق باشید

14021
متن پرسش
سلام: استاد آنهایی که می فرمایند کتب شهید مطهری اعلی الله مقامه الشریف را بخوانید، و تاکید دارند مثل خود حضرت آقا. خب اگر ما کتب علامه طباطبایی و شما و علامه حسن زاده و استاد جوادی و امثالهم را بخوانیم باز هم شهید مطهری لازم است؟ چرا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شهید مطهری به‌عنوان یک متفکر اسلامی که در تاریخ معاصر در موضوعات خاص این زمان سخن گفته و یا قلم زده‌اند، همیشه برای رشد اندیشه‌ی اسلامی مفید خواهند بود و این‌طور نیست که آثار یک اندیشمند جایِ آثار اندیشمند دیگر را بگیرد. موفق باشید

14016
متن پرسش
سلام: سیر مطالعه کتب علامه طباطبایی را بجز المیزان چگونه پیشنهاد می کنید؟ «شیعه در اسلام» را که پایه دو خواندیم. بقیه اش را چگونه و با چه ترتیبی بیاموزیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نحوه‌ی نوشته‌ها و آثار مرحوم علامه‌ی طباطبایی آن‌طور نیست که بتوان بر آن ترتیبی قائل بود، بلکه باید بر اساس مطالبی که برای مطالعه‌ی خود در نظر گرفته‌ایم، به آثار ایشان رجوع کنیم. موفق باشید

14013
متن پرسش
سلام علیکم: پس از مطالعه کتاب معاد و گوش دادن DVD آن این دو سوال را دارم: 1) علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در مورد معاد در کدام سوره توضیح داده است؟ 2) آیا علامه طباطبایی معاد جسمانی را بصورتی که در کتاب معاد توضیح داده اید قبول دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ علامه طباطبایی در کلّ المیزان با احتیاط کامل بحث معاد را مطرح می‌کنند زیرا در آن فضا قشریون دنبال بهانه بودند که عوام را ضد ایشان برانگیزند. به حضرت آیت‌ الله جوادی فرموده بودند: «هنوز وقت مطرح کردن معاد در حوزه نرسیده‌است». 2ـ همه‌ی حکمای ما اعم از علامه و حضرت امام،‌ معتقد به معاد جسمانی به صورتی هستند که ملاصدرا طرح می‌کند به طوری که علامه می‌فرمایند «همه‌ی ما بر سر سفره‌ای نشیسته‌ایم که مرحوم آخوند (یعنی ملاصدرا) پهن کرده‌است.» موفق باشید

14006
متن پرسش
سلام: استاد بنده نمی دانم چگونه از سخنرانی های آقا استفاده کنم؟ فقط گوش کنم؟ نموداری کنم؟ همه کلماتش را تک تک بنویسم؟ خلاصه نویسی کنم و.... نمی دانم کدام راه بهتر است هم برای خودم هم برای استفاده کردن در منبر برای مردم. راهنمایی ام کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نکات اصلی صحبت ایشان را همراه با تاریخی که صحبت کرده‌اند یادداشت می‌کنم و نگه می‌دارم؛ شاید این کار برای سال‌های بعد مفید باشد. در ضمن، قدرت تمرکز روی سخنان ایشان را بیشتر می‌کند. موفق باشید

13971
متن پرسش
سلام: حضرت آقا در مورد راهپیمایی کربلا صحبت فرمودند. بعد این شعر را خواندند: گرچه دوریم، به یاد تو سخن می گوییم / بعد منزل نبود در سفر روحانی معنی این چیست؟ احساس می کنم آقا یک حرف بزرگی می خواهند بگویند، ولی نمی دانم چه... راهنمایی ام کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر دل کسی در صحنه‌ای از صحنه‌های عالَم وجود حاضر باشد همه‌ی حقیقت او در آن صحنه حاضر است و از بهره‌های معنوی خاص آن صحنه برخوردار می‌شود به همان معنایی که گفته شده: «گردر یمنی چو با منی پیش منی/ گرپیش منی چو بی منی در یمنی». موفق باشید

13964
متن پرسش
سلام علیکم: آقای استاد طاهر زاده بنده بین کتب شما و کتب شهید مطری مردد هستم به چندین نفری که مراجعه داشتم جواب های مختلفی می دهند از شما استاد گرامی خواستار هستم که نظر نهایی را به بنده اعلام کنند تا بند برنامه ریزی کافی را داشته باشم. ومن الله التوفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مدتی با افکار شهید مطهری مأنوس شوید منوّر به خوب‌فهمیدن و خوب‌عمل‌کردن می‌شوید. موفق باشید

13953
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: مدتی است بعضی از جوانان وقتی صحبت از مشکلات کشور می شود فوری عملکرد رهبری معظم را نقد می کنند و وقتی هم به ایشان تذکر داده می شود می گویند در حکومت اسلامی می شود مسولین را نقد کرد به این عنوان که معصوم نیستد و ممکن است اشتباهاتی داشته باشند یعنی در واقع از مطلب حقی باطلی را انجام می دهند. جواب این دسته را چگوثه بدهیم که کامل و جامع باشد؟ ممنون از راهنماییتان، خدا خیرتان دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر در جامعه‌ای که علی«علیه‌السلام» حکومت می‌کردند مشکلات نبود؟ آیا باید آن مشکلات را به پای مدیریت معصومانه‌ی علی«علیه‌السلام» بگذاریم؟ یا پای مردمی که مقید به رعایت رهنمودهای آن حضرت نبودند؟! آری! رهبری معصوم نیستند، ولی ملاک تشخیص حق از باطل در کارهای ایشان باید بر اساس قرآن و عترت باشد، نه بر اساس ضعف‌های عده‌ای که رعایت حقوق بقیه را نمی‌کنند. موفق باشید

13901
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل آیا درس بدایه و نهایه را با استاد بخوانیم بهتر است یا با سی دی؟ کسی که مشکل دارد می تواند با سی دی بخواند؟ بعد از خواندن بدایه و نهایه می شود سراغ اسفار رفت؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم است که دروس فلسفه و عرفان را با استاد مستقیماً مرتبط باشید بهتر است. ولی کارکردن از طریق سی‌دی به معنای آن نیست که با استاد ارتباط نداشته باشید 2- به نظرم می توانید بعد از بدایه و نهایه به سراغ اسفار بروید، البته همراه با شرح استادِ حاذق. موفق باشید

13860
متن پرسش
سلام علیکم: استاد نظر شما درباره شخصیت آقای حسین الهی قمشه ای و ابعاد علمی ایشان در حوزه اسلامی چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهم‌رفته ایشان را برای جامعه مفید می‌دانم. انتظاری که از ایشان هست همین اندازه می‌باشد که در این عالمِ منجمد و آلوده‌ به کمّیات، انسان‌ها نظری هم به کیفیات بیندازند و از این به بعد است که جایگاه شریعت الهی برایشان روشن می‌شود. موفق باشید

13858
متن پرسش
سلام خسته نباشید استاد: چند تا سوال داشتم اولیش درباره ی امام خمینی بود اگر امام از اول می دانست بنی صدر کیست چرا حکم آن را تنفیض کرد؟ چرا به مردم نگفت که چنین هزینه ای کشور ندهد و حضرت آقا در 88 چرا اینها جلوگیری نکردند از این هزینه ها؟ مطلب دوم شیوه ی حکومت امام خمینی است که به نظر من اشکال دارد و آقای مصباح مطلوب تر است. چرا امام معتقد بود هرکس یک رای دارد مگر یک روستایی ساده با یک مرجع تقلید برابر هستند که یک رای دارند و اگر ولی فقیه ولایت الهی دارد اصلا چرا انتخابات، خودش انتخاب کنند این ها نظر آقای مصباح هست که به نظر من منطقی تر از امام هست چرا امام این شیوه را در پیش نگرفتند؟ با تشکر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با قسمت آخر سؤال جنابعالی عنایت داشته باشید که موضوع انتخاب یک فرد برای امور اجرایی غیر از انتخاب امام معصوم یا ولیّ فقیه است. مردم‌سالاریِ دینی برای امور اجرایی کشور، راه درستی است از آن جهت که مردم در این رابطه احساس مسئولیت بیشتری نسبت به نظام خود دارند. در مورد بنی‌صدر مسلّم حضرت امام نمی‌دانستند ضعف‌های او کار را به این‌جا می‌کشاند و از این جهت، قصاصِ قبل از جنایت نمی‌توانند بکنند. در مورد فتنه‌ی سال 88 هم، موضوع از همین قرار بود. موفق باشید

13852
متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد طاهرزاده: یکی از سوال های اساسی ما این بوده و هست که همواره تحلیل بچه حزب اللهی ها از فضای جامعه و وضعیت انقلاب اسلامی منجر به یک یاس و سیاه نمایی شده است و از طرف دیگر شاهد آن هستیم که تحلیل کلان مقام معظم رهبری با در نظر داشتن عیوب بسیار روشن بینانه و به همراه امیدواری است. اهمیت این سوال در فضای فعلی کشور بر همگان روشن است. به نظر ما راز این تفاوت نگاه در این جمله مقام معظم رهبری است که فرمودند: اصل نظام اسلامی با رأی مردم، قانون اساسی با رأی مردم، مدیریتهای اساسی کشور با رأی مردم تعیین شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. ظرفیت این نظام، نظامی که برخاسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی از این حقیقت است، بسیار والا و فراتر از آن چیزی است که دیگران از بیرون صحنه نگاه می کنند و تحلیل می کنند و درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی این نظام سخن می گویند. با قطع نظر از حرفهای مغرضانه، حتّی آنچه که از روی غرض هم ادا نمی شود، غالباً ناشی از عدم فهم حقیقت جمهوری اسلامی است. این ظرفیت عظیم در نظام اسلامی وجود داشته است؛ در طول این سی سال که گرایشهای مختلف، سلایق گوناگون سیاسی در درون این ظرفیت عظیم جایگزین شدند، انتقال قدرت با آرامش، با مهربانی، با احترام انجام گرفته است و قدرت اجرائی در طول این سی سال دست به دست شده است. سلایق مختلفی آمدند؛ بعضی از مدیریتها در بخشی از برهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های این سی سال زاویه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هائی با مبانی انقلاب داشتند؛ اما ظرفیت انقلاب توانست اینها را در درون خود قرار بدهد؛ آنها را در کوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خود ذوب کند؛ هضم کند و انقلاب بر ظرفیت خود، بر تجربه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خود بیفزاید و با قدرت بیشتر راه خود را ادامه بدهد. آن کسانی که می خواستند از درونِ این نظام، به نظام جمهوری اسلامی ضربه بزنند، نتوانستند موفق بشوند. انقلاب راه خود را، مسیر مستقیم خود را با قدرت روزافزون تا امروز ادامه داده است و همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کسانی که با انگیزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف در درون این نظام قرار گرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، خواسته یا ناخواسته، به تواناییهای این نظام کمک کردند. به این حقیقت بایستی با دقت نگاه کرد؛ این ظرفیت عظیم، ناشی از همین جمهوریت و اسلامیت است؛ از همین مردم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سالاری دینی و اسلامی است؛ این است که این ظرفیت عظیم را به وجود آورده است. و راز ماندگاری و مصونیت و آسیب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ناپذیری جمهوری اسلامی هم این است و این را جمهوری اسلامی در ذات خود دارد و ان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شاءاللَّه آن را همواره حفظ خواهد کرد. خواهشمندیم با تبیین خویش از این بیانات ایشان همچون همیشه یاری دهنده ما در مسیر انقلابی گری باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شما بحمداللّه حقِ مطلب را در سخنانتان ادا کردید. آری! عده‌ای متوجه نیستند با انقلاب اسلامی چه‌چیزی در این تاریخ شروع شده است و نمی‌دانند برای آن‌که تمدنی جایگزین تمدنی منحط بگردد و از آن عبور کند، آثار تمدنِ در حال انحطاط و سقوط، در اوج خود ظهور می‌کند. ولی همین برای انسان‌های بصیر نشانه‌ی سرعت سقوط آن تمدن است. انقلاب اسلامی راهی است که در این تاریخ شروع شده و با تأنّی و علیرغم اراده‌ی استکبار جهانی جلو می‌رود و رهبری بصیر و هوشیار انقلاب متوجه این موضوع می‌باشند و امیدوارانه به آینده نظر دارند و هر روز منتظر چهره‌ای تفصیلی از حقیقت اجمالی انقلاب هستند. موفق باشید

13764
متن پرسش
با عرض سلام: آیا شرح رساله ی الولایه ی استاد طاهرزاده به پایان رسیده است یا خیر و اگر نرسیده است، چه حجمی از کتاب را پیش رفته اند؟ فایل های صوتی و نوشتاری آن را از کجا می توان دریافت کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح کتاب «رسالة الولایه» روی‌همرفته به اتمام رسیده و فایل صوتی آن بر روی سایت قرار دارد. موفق باشید

13753
متن پرسش
به نام خدای محمد، با عرض سلام خدمت استاد محترم: با عنایت به دستگاه فکری و مطالعاتی حضرتعالی که ما را به حقیقت خود متذکر می شود و از طرفی هم نیل به این مهم لوازم و الزاماتی دارد که بالفرض در گفتار چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی به کم گویی و کم گوش دادن و.... اشاره شده است که ذیلا به سوالات اینجانب جواب دهید: 1. چگونه ممکن است کسی سیر و سلوک الی الله را در دستور کار قرار دهد و در کنار آن در عرصه سیاست حضوری فعال داشته و مسولیت های خطیر هم داشته باشد؟ 2. آیا یک سیاست ورز بایستی با یک ژست خاصی در آن وارد گردد؟ در انتها خواهش دارم از شما استاد عزیز که اگر امکان دارد کتابی با عنوان عالم سیاست و سیر و سلوک الله که پاسخ تمام کسانی که می خواهند سیر الی الله کنند و هم وارد عرصه سیاست شوند مرقوم نماید. با سپاس ویژه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عرایضی در جزوه‌ی «طلبه‌ی عصر انقلاب» و جزوه‌ی «نحله‌ی نجف» و کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شده است که فکر می‌کنم بتوانیم متوجه شویم در این تاریخ چگونه از طریق مسائل سیاسی انقلاب اسلامی قرب خود را با مولایمان حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» بیشتر کنیم. 2- سیاست‌ورزِ واقعی در امروز، رهبری انقلاب است که ژست او حساسیت نسبت به سرنوشت این ملت و این انقلاب است. موفق باشید

13752
متن پرسش
سلام علیکم: شبهه ای که ذهنم را مشغول کرده است و آن اینکه وقتی مراجع عظام تقلید نسبت به ربوی بودن سیستم بانکی اعلام موضع می کنند، چرا کسی ترتیب اثر نمی دهد و بانکها طبق روال خود عمل می کنند؟ رهبری در تاریخ 22/2/82 در خصوص سوالی که از ایشان مبنی بر عدم ورود مستقیم معظم له در مسائلی همچون کنترل وضعیت فساد اقتصادی کشور پرسیدند، ایشان فرمودند: «مدیریّت انقلاب، غیر از مدیریّت اجرایی کشور است. برای رهبری، وارد شدن در میدان اوّلاً به صورت طرح مسأله و بسیج افکار عمومی است؛ ثانیاً به صورت خواستن از دستگاههای اجرایی است. برخی از دستگاههای اجرایی، مخصوص این کارند. در زمینه مبارزه با فساد، هم قوّه مجریّه و هم قوّه قضاییّه درگیرند. بنده از هر دو قوّه به‌طور جد خواسته‌ام و آنها درگیرند؛ ورود رهبری این‌جاست. بله؛ اگر روزی معلوم شود دستگاههای قوّه مجریّه و قوّه قضاییّه آماده نیستند کار کنند، رهبری چاره‌ای پیدا نخواهد کرد جز این‌که خودش وارد میدان شود.» خوب، به روشنی واضح است که دستگاه های اجرایی در خواب پاییزی به سر می برند! وقتی که آیت الله جوادی آملی می فرمایند: «که کارمندان بانک ملعونند!» این یعنی چه؟ یعنی عمق فاجعه در سیستم بانکی به وضوح نمایان است. یا در تاریخ 14/8/94 آیت الله نوری همدانی علام فرمودند: «اخذ دیر کرد بانکی حرام است. منبع فارس» حال سوال اصلی بنده اینست چرا رهبری نسبت به این موضوع ورود مستقیم نمی کنند؟ اگر هنوز سیستم بانکی به نهایت ربوی بودن خود نرسیده است، پس فریاد های این مراجع برای چیست؟ و اگر ربا در آن سیستم به اوج خود رسیده است، پس چرا رهبری گرد و خاک به پا نمی کند؟ ما روایات زیادی داریم که ربا را معادل جنگ با خدا دانسته اند. آیا وقت این نشده است که رهبری جلوی این جنگ را که تقریبا دامن گیر همه مردم ایران اسلامی شده است بگیرند؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این قاعده را فراموش نکنید که نباید برای آبادکردنِ دهی شهری را خراب کرد. مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» به عنوان انسانی بصیر و همه‌جانبه‌نگر تلاش دارند این کشتی را در این دریای طوفانی به سوی مقصد قدسی‌اش جلو ببرند و بنا است ما از یک تاریخ که تماماً غرب‌زده است با مناسبات غربی و سرمایه‌داری، عبور کنیم. و اگر برای اصلاح نهادهای موجودطوری برخورد کردیم که آن‌ها ناکارآمد شدند، قضیه قضیه‌ای است که منافقین در ابتدای انقلاب برای انقلاب در رابطه با ارتش پیشنهاد کرده بودند که چون ارتش طاغوتی و ناکارآمد است پس باید به‌کلّی حذف شود و با این کار، ما یک افغانستان دیگر می‌شدیم و رهبری عزیز در همان زمان هم که رئیس جمهور بودند همّت به‌خرج دادند و ارتش را بازسازی نمودند. موفق باشید

13756
متن پرسش
سلام: خسته نباشید و خدا قوت استاد گرامی: غرض از مزاحمت، روشی نوین در ترجمه و تفسیر قرآن توسط استاد محمد تقی فیاض بخش حفظه الله ارائه شده که تفسیر واژه محور قرآن کریم نام دارد. که متن توضیح آن را پس از سوال هایم در زیر برایتان می گذارم و نمونه عملی آن را در سایت رادیو قران گذاشته اند. حال چند سوال داشتم: 1. مرحوم جناب علامه (ره) در المیزان از این روش هم استفاده کرده اند؟ 2. این روش برای تقویت بنیه ی تفسیری خوب است؟ 3. ما ابتدا این روش را کار کنیم یا مستقیما وارد المیزان شویم؟ التماس دعا. این هم توضیحات روش: بسمه تعالی. مقدمه ای بر تفسیر واژه محور قرآن کریم آن چه در این مقال بدان پرداخته می شود بحث تفسیر واژه محور آیات قرآن کریم است. رویکردی که تاکنون کمتر بدان عنایت شده؛ در حالی که نقش شناخت واژه در کلام وحی اولین قدم در تفسیر قرآن است و عمق این مسأله در فرهنگ قرآن از اساسی‏ ترین مسائل در بحث اعجاز قرآن و نیز رابطه‏ ی تأویل با تنزیل در کلام الهی است. (مقدمه کتاب ترجمان وحی) آن چه در این مقال بدان پرداخته می شود بحث تفسیر واژه محور آیات قرآن کریم است. رویکردی که تاکنون کمتر بدان عنایت شده؛ در حالی که نقش شناخت واژه در کلام وحی اولین قدم در تفسیر قرآن است و عمق این مسأله در فرهنگ قرآن از اساسی‏ ترین مسائل در بحث اعجاز قرآن و نیز رابطه‏ ی تأویل با تنزیل در کلام الهی است. توضیح آن که: ما معتقدیم قرآن معجزه نبوی است و خطابات آیاتی که قرآن دیگران را به تحدّی فرا می‏ خواند و اعجاز خود را اثبات می‏ کند عام است یعنی اولاً خطاب تحدّی به قرآن شامل گروه خاصی نمی‏ شود و همه جن و انس را در همه ازمنه و اعصار در برمی‏ گیرد: «قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَ الْجِنُّ عَلَی‏ أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْءَانِ لَا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ‏ی وَ لَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض ظَهِیرًا[1]» بگو: اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند، مانند آن را نخواهند آورد، هر چند برخی از آن‏ها پشتیبان برخی [دیگر] باشند. و ثانیاً اعجاز قرآن محدود به جهت خاصی نمی‏ شود، بلکه برای همه انسان‏ ها است و از هر جهتی که به حوزه‏ ی معارف وحی باز می‏ گردد معجزه است قرآن برای حکیم در گشودن ابواب حکمت و برای متکلم و فیلسوف در استدلال و مناهج گوناگون برهان و خطابه و برای فقیه و اصولی در مباحث حقوقی بهترین و عالی‏ ترین روابط فردی و اجتماعی را به ارمغان می‏ آورد و در انسان‏ شناسی و معرفت النفس یا جامعه‏ شناسی و روان‏شناسی و نیز تاریخ امت‏ ها و فلسفه‏ ی تاریخ و سایر حوزه‏ های اندیشه‏ ی بشری بهترین لعالی و دُرر را در بهترین قالب‏ ها عرضه می‏ دارد و هر کس در حد فهم و استعداد خود از گنجینه‏ ی بی‏ پایان وحی بهره می‏ برد. چنان که مولا امیرمؤمنان علی - علیه‏ السّلام - به گوشه‏ هایی از عظمت قرآن این گونه اشاره فرمود: «ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الْکِتابَ نُوراً لا تُطْفَأُ مَصَابِیحُهُ... وَ بَحْراً لا یُدْرَکُ قَعْرُهُ... فَهُوَ مَعْدِنُ الْإِیمانِ وَ بُحْبُوحَتُهُ وَ یَنابِیعُ الْعِلْمِ وَ بُحُورُهُ... جَعَلَهُ اللَّهُ رِیّاً لِعَطَشِ الْعُلَماءِ وَ رَبِیعاً لِقُلُوبِ الْفُقَهاءِ... وَ دَواءً لَیْسَ بَعْدَهُ داءٌ... وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ...[2]» سپس خداوند بر نبی اکرم - صلّی‏ اللَّه‏ علیه‏ و آله‏ و سلّم - قرآن را نازل کرد و نوری است که هرگز چراغ آن خاموش نمی‏ شود... و دریایی است که کسی به ژرفای آن نمی‏ رسد... قرآن معدن و مرکز ایمان و سرچشمه‏ های همه علوم و دریاهای بی‏ پایان علم است... خداوند قرآن را سیرابی عطش علمی همه علما قرار داد و طراوت و شادابی برای قلب‏ های فقیه و در یک کلام قرآن برای بشریت دارویی است که با آن هیچ دردی عارض نمی‏ شود... و جای امنی است برای کسی که در پناه آن قرار گیرد... ولی ریشه ‏ی اعجاز قرآن را در سرچشمه آن باید جستجو کرد خداوند در آغاز سوره‏ ی هود می‏فرماید: «الر کِتَبٌ أُحْکِمَتْ ءَایَتُهُ‏ و ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیر[3]ٍ» الف، لام، راء. کتابی است که آیات آن استحکام یافته، سپس از جانب حکیمی آگاه، به روشنی بیان شده است. بنابراین، حقیقت قرآن نه کتابی است از سنخ کلمه و کلام مکتوب بلکه آن حقیقتی است نوری که برای بشر تفصیل داده شد تا قابل فهم برای آن‏ها گردد. و از آن حقیقت نوری گاه به لوح محفوظ و یا کتاب مکنون و یا ام الکتاب تعبیر فرمود که هر یک با ظرایفی اشاره به جهتی از بلندای مرتبه حقیقت قرآن دارد. «بَلْ هُوَ قُرْءَانٌ مَّجِیدٌ * فِی لَوْحٍ مَّحْفُوظِ[4]» آری، آن قرآنی ارجمند است، که در لوحی محفوظ است. وجه مشترک همه این اشارت‏ ها در آن است که آن چه پیش روی ما است منزَّل آن حقیقت نوری است که به برکت وجود مقدس نبی اکرم - صلّی‏ اللَّه‏ علیه‏ و آله‏ و سلّم - لباس حرفی و کلامی پوشید و به گونه‏ای قابل فهم برای ما خاکیان طی بیست و سه سال تلاوت شد. «وَ قُرْءَانًا فَرَقْنَهُ لِتَقْرَأَهُ‏و عَلَی النَّاسِ عَلَی‏ مُکْثٍ[5]» و قرآنی [با عظمت را] بخش بخش [بر تو] نازل کردیم تا آن را به آرامی بر مردم بخوانی. و رابطه ‏ی آن حقیقت با قرآن نازل رابطه‏ ی روح با جسد و چراغ با چراغدان و ملکه علمی یک مجتهد با تفصیل بیانات کلامی یا کتابی او است. طبعاً آن چه در لوح محفوظ و کتاب مکنون است از سنخ کلمه و کلام و ادبیات رایج در میان ما نیست و اصولاً سنخ مکالمات کَرّوبیان در عوالم ربوبی با ناسوتیان تفاوت اساسی دارد. عالم دنیا که ادنی مرتبه‏ ی خلقت است به لحاظ مرتبه‏ ی وجودی سراسر آکنده از حجاب ماده و ظلمت جسمانیت و کدورت گناه و غفلت است و کون و فساد و تغییر و تحول و مرگ و حیات لازمه‏ ی لا ینفک آن است در چنین عالمی ارواح و نفوس در ارتباط با یکدیگر چاره ‏ای جز استفاده از زبان و قلم و کلام و کتابت ندارند و معانی در قالب کلمه و کلام به دیگران منتقل می‏ شود و الفاظ مَعْبَری برای انتقال معانی می‏ گردند اما در عالمی که سراسر تجرد و نور است و حجابی در ارتباط ارواح و عقول با یکدیگر نیست نیازی به ابزار کلامی و زبان و قلم و کتابت متعارف نیست در آن جا اگر سخن از لوح و قلم و املاء و کتابت است اشاره به جهات دیگر از انتقال معنا از مبدأ فاعلی به قابلی و ثبت آن در خزائن الهی است و هر اسمی در هر عالم به تناسب آن عالم باید معنا شود و تطبیق آن‏ها به عالم دنیا اشتباه بزرگی است چنان که در مراتب روح انسانی نیز هنگامی که یک معنای لطیف از مرتبه‏ ی عقلی تا مرتبه‏ ی لفظی تنزل پیدا می‏ کند در هر مرحله احکام خاص خود را دارد و هرگز ملکه اجتهاد یک مجتهد در مرتبه‏ ی عقلی از سنخ کلمه و لفظ نیست اما هنگامی که در مقام بیان و تعلیم و تعلم تفصیل می‏ یابد و به صورت کتبی یا کلامی درمی‏ آید به کتاب جواهر الکلام در فقه یا اسفار اربعه در حکمت متعالیه و یا تجرید الاعتقاد در کلام ظاهر می‏ شود و رابطه‏ ی این تفصیل با آن حقیقت رابطه‏ ی جسم با روح و لفظ با معنا است. حقیقت قرآن نیز در خزینه‏ ی غیب الهی و در احکم و اتقن و اشرف مراتب نزد پروردگار است و آن مرتبه به حدی مجید و علی و حکیم است که جز کرّوبیان و اولیای الهی که مطهّر از همه‏ ی ارجاس و آلودگی‏ ها هستند هیچ کس را یارای رسیدن به آن مرتبه نیست. «إِنَّهُ‏ و لَقُرْءَانٌ کَرِیمٌ * فِی کِتَبٍ مَّکْنُونٍ * لَّا یَمَسُّهُ‏ و إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ[6]» که این [پیام‏] قطعاً قرآنی است ارجمند، در کتابی نهفته، که جز پاک‏شدگان بر آن دست نزنند. و حتی اگر به مراتب نازله‏ ی این حقیقت در آسمان‏ های میانی و قبل از آسمان دنیا گوش نامحرم و دست ناپاکی بخواهد نزدیک شود به سختی گرفتار شهاب نگهبانان خزائن الهی می‏ گردد. «وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّمَآءَ فَوَجَدْنَهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِیدًا وَ شُهُبًا * وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَن یَسْتَمِعِ الْأَنَ یَجِدْ لَهُ‏و شِهَابًا رَّصَدًا[7]» و ما بر آسمان دست یافتیم و آن را پر از نگهبانان توانا و تیرهای شهاب یافتیم. و در [آسمان‏] برای شنیدن، به کمین می‏ نشستیم، [امّا ]اکنون هر که بخواهد به گوش باشد، تیر شهابی در کمین خود می‏ یابد. بنابراین حقیقت کلام الهی هنگامی که از آن مرتبه علی و حکیم به مراتب نازله‏ ی عوالم پایین‏ تر فرود می‏ آید در هر مرتبه لباس مناسب آن مرتبه را به خود می‏ گیرد و در انزل مراتب لباس عالم دنیا را بر تن می‏ کند تا برای اهل آن قابل فهم باشد و به این ترتیب آن معارف نوری لباس کلمه و کلام به خود گرفت و آن حقیقت لا حد و بی‏ انتها مقیّد به لباس الفاظ و حروف شد و طبعاً مثل سایر حقایق بلند که هرگز همه‏ ی معنا با همه گستردگی در قالب لفظ قابل انتقال نیست و هر ظرفی به مقدار استعداد و گنجایشی که دارد کمالات مظروف خود را اظهار می‏ نماید کلام عِلْوی در قالب سِفلی بر بشر خاکی عرضه شد تا هر کس در حد استعداد و ظرفیت روحی که دارد از اشارت‏ های قرآن به حقایق پشت پرده پی ببرد، مثلاً این که در اولین آیه سوره‏ ی بقره می‏ خوانیم: «الم * ذَ لِکَ الْکِتَبُ لَا رَیْبَ فِیهِ[8]» الف، لام، میم. این است کتابی که در [حقانیت‏] آن هیچ تردیدی نیست. و هنگامی که می‏ پرسیم چرا نفرمود: «هذا الکتاب» و به قرآن با اسم اشاره به دور خطاب کرد، جواب می‏ شنویم چون «ذلک» برای اشاره به مقام بلند و عظیمی که قابل اکتناه نیست نیز به کار می‏ رود و از این اشارت هر کس به مقدار درکی که از کتاب الهی دارد به عظمت آن پی می‏ برد و یا هنگامی که در اول سوره‏ ی توحید می‏ خوانیم: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و از ضمیر بدون مرجع بارز «هو» سؤال می‏ کنیم ادیب پاسخ می‏ دهد که این گونه ضمائر در اول کلام را ضمیر شأن می‏ گویند و برای بیان عظمت خبر خود ذکر می‏ شوند مثل: «هو الامیر قادمٌ.» او است امیر بزرگ که می‏ آید. اما اگر از این اشارت قرآن به حقیقت معنای اللَّه در «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» توجه کنیم و این که هر ضمیری اشاره به اسم بارزی دارد و مرجع در ضمیر شأنِ «هو» در این آیه هر چند اسم بارزی نیست، اما اشاره به حقیقت آشکار و روشنی دارد که ندای فطری هر موجودی به آن مشیر است و لذا در این جا نیز این اشارت قرآن بیانگر حقیقتی است که به طور صریح‏ تر در آیه‏ ی 172 سوره‏ ی اعراف بیان شد و فرمود: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی‏ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَی‏ أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی‏ شَهِدْنَآ» و هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریّه‏ ی آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: [آری ما یکتایی تو را دیدیم و ]شهادت دادیم. بنابراین اشارت کوتاه «قُلْ هُوَ اللَّهُ» نه فقط همان ضمیر شأن است بلکه دریا دریا سخن‏ های نهفته در درون خود دارد که با اهلش در میان می‏ گذارد و هر کس از آیات کتبی قرآن به آیات آفاقی و انفسی قرآن به میزان درک و استعداد و سعه صدر و طهارت دلی که دارد پی می‏ برد و قرآن صامت برای او به همان مقدار ناطق می‏ شود و چه زیبا فرمود امیر بیان و مولای متقیان علی - علیه‏ السّلام - : «ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ یَنْطِقَ وَ لَکِنْ أُخْبِرُکُمْ عَنْهُ، أَلا إِنَّ فِیهِ عِلْمَ ما یَأْتِی وَ الْحَدِیثَ عَنِ الْمَاضِی وَ دَواءَ دائِکُمْ...[9]» آن قرآن بلندمرتبه است، او را به سخن آورید ولی با شما سخن نمی‏ گوید ولی من از آن خبر می‏ دهم، بدانید که در قرآن علوم گذشته و آینده است، و دوای همه‏ ی دردهای شما... و اگر کوه‏ ها پرتوی از تجلی الهی را نتوانستند تحمل کنند و مندک شدند و موسای کلیم نیز بیهودش بر زمین افتاد پس چگونه است که امام صادق - علیه‏ السّلام - فرمود: «لَقَدْ تَجَلَّی اللَّهُ لِخَلْقِهِ فِی کَلامِهِ وَ لکِنَّهُمْ لا یُبْصِرُونَ.[10]» به درستی که خداوند در کلامش بر بندگانش تجلی کرد ولی آن‏ها او را نمی‏ بینند. ولی در مساجد و معابر و مجالس ختم و عزا قرآن خوانده می‏ شود، اما هیچ اتفاقی در کسی نمی‏افتد و کسی منقلب نمی‏شود. ریشه ‏ی همه‏ ی این غفلت‏ ها و کج‏روی‏ ها در آن است که ما در عبارت باقی ماندیم و از اشارت‏ ها غافل شدیم، و از آیه به ذو الآیه و از سایه به آفتاب پی نبردیم و الّا بودند در میان اولیای الهی کسانی که با شنیدن یک آیه و تکرار آن از خود بی‏خود می‏ شدند، چنان که امام صادق - علیه‏السّلام - در هنگام تلاوت سوره‏ ی حمد در نماز هنگامی که به آیه‏ ی «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» رسیدند آن را آن قدر تکرار کردند تا به آن جا که حال غشوه به حضرتش دست داد و وقتی از ایشان درباره‏ ی علت آن سؤال کردند حضرت فرمود: «لازِلْتُ أُکَرِّرُها حَتّی‏ سَمِعْتُها مِنْ قائِلِها.[11]» دایماً آیه را تکرار کردم تا آن را از گوینده‏ اش شنیدم. و خداوند خود در آیه‏ ی 23 سوره‏ ی زمر حال اولیای خود را در تلاوت آیات الهی این گونه بیان می‏ فرماید: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَبًا مُّتَشَبِهًا مَّثَانِی تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَی‏ ذِکْرِ اللَّهِ» خدا زیباترین سخن را [به صورت‏] کتابی متشابه، متضمّن وعده و وعید، نازل کرده است. آنان که از پروردگارشان می‏ هراسند، پوست بدنشان از آن به لرزه می‏ افتد، سپس پوستشان و دلشان به یاد خدا نرم می‏ گردد. اما چه شد که ما اشارت‏ ها را فدای عبارت‏ ها و رعایت‏ ها را فدای حکایت‏ ها کردیم و قرآن را به کتابت و قرائت‏ های گوناگون و تلاوت را در صوت و لحن و یا حفظ محدود کردیم و آیا هشدار امام جواد - علیه‏ السّلام - در معنای دور افکندن کتاب خدا پیرامون آیه 101 سوره‏ ی بقره کافی نیست، آن جا که فرمود: «نَبَذَ فَرِیقٌ مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَبَ کِتَبَ اللَّهِ وَرَآءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ» گروهی از اهل کتاب، کتاب خدا را پشت سر افکندند، چنان که گویی [از آن هیچ ]نمی‏ دانند. و امام - علیه‏ السّلام - در معنای «نبذ الکتاب» فرمودند: «و کان مِنْ نَبْذِهِمُ الکتابَ أَنْ أَقامُوا حُرُوفَه و حَرَّفُوا حُدودَه، فَهُمْ یَرْوُونَه و لا یَرْعُونَه وَ الجُهّالُ یُعْجِبُهُم حِفْظُهم لِلرّوایةِ، وَ العلماءُ یَحْزَنُهم تَرکُهُمْ لِلرِّعایَةِ.[12]» دورافکندن کتاب خدا به این بود که حروف و ظاهر کتاب را گرفتند، ولی حقیقت آن را رها کردند، آن‏ها کتاب خدا را می‏ خواندند و برای دیگران بیان می‏ کردند اما عمل به احکام و فرامین آن نمی‏ نمودند. افراد نادان و جاهل از این که آن‏ها قرآن را به خوبی می‏ خوانند و یا حفظ می‏ کنند خوشحال می‏ شدند، اما علمای ربانی از این که آنان از حقیقت قرآن فاصله گرفتند و در عبارت‏ ها ماندند محزون می‏ شدند. آن چه عرض شد پرتوی از انبوه اشارت‏ های قرآن و کلام معصوم - علیه‏ السّلام - بود تا مبادا کسی گمان کند قرآن محدود به همین یکصد و چهارده سوره و شش هزار و ششصد و اندی آیه است و هنگامی که خداوند در پانزده مورد صریحاً خطاب به رسول اکرم - صلّی‏ اللَّه‏ علیه‏ و آله‏ و سلّم - [ما ادریک‏] و یا [ما یدریک ] می‏ فرماید و به خصوص در آیات 17 و 18 سوره‏ ی انفطار که سخن از روز قیامت و روز ظهور حقیقت قرآن و تأویل کتاب الهی است. دو بار به رسول اکرم - صلّی‏ اللَّه‏ علیه‏ و آله‏ و سلّم - خطاب «مَآ أَدْرَلکَ» می‏ شود تکلیف امثال ما روشن است!! «وَ مَآ أَدْرَلکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ * ثُمَّ مَآ أَدْرَلکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ» و تو چه دانی که چیست روز جزا. باز چه دانی که چیست روز جزا؟ بنابراین اگر رابطه‏ ی حکایت‏ های قرآن با اشارت‏ های آن و تنزیل با تأویل رابطه‏ ی ظاهر با باطن است و قرآن نازلی که در میان ما است پرتوی از حقیقت قرآن در لوح محفوظ است پس امت اسلام مأمور به فهم حقیقت قرآن و دسترسی به روح کلام الهی است و چنان که جسم بی‏ روح و چراغ دان بی‏ نور ارزشی ندارد و در روابط متعارف اجتماعی مخاطب جسم‏ها ارواح آن‏ها است و کسی با مرده‏ ی بی‏ روح سخنی نمی‏ گوید. قرآن خالی از حقیقت نیز تنها الفاظی است که می‏ تواند دست‏آویز هر نا اهلی قرار گیرد و روزی بر منبر پیامبر اکرم - صلّی‏ اللَّه‏ علیه‏ و آله‏ و سلّم - از دهان بوزینگان اموی و مروانی خارج شود و روز دیگر بر سر نیزه‏ ها رود و در جنگ صفین دست‏آویز قاسطین زمان بر علیه ولی دوران و همه ایمان امیرمؤمنان علی - علیه‏ السّلام - قرار گیرد. ولی در هر صورت از همین ظاهر می‏ باید به باطن رسید و با تدبر در همین قرآن نازل روح را صیقل داد و به مقدار صفا و طهارت از سفره‏ ی ادبستان الهی بهره‏ مند شد. پیامبر گرامی اسلام - صلّی‏ اللَّه‏ علیه‏ و آله‏ و سلّم - می‏ فرماید: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ مَأْدُبَةُ اللَّهِ، فَتَعَلَّمُوا مِنْ مَأْدُبَتِهِ مَا اسْتَطَعْتُمْ.[13]» این قرآن سفره‏ ی گسترده ادب الهی است. پس هر چه می‏ توانید و فرصت دارید از این سفره بهره‏ مند شوید. پس همه سخن به چگونگی بهره‏ مندی از این ظاهر برای نزدیک شدن به روح قرآن است. یعنی این قرآنی که در میان شما است، سفره‏ ی گسترده‏ ی الهی در روی زمین است و تا در عمر کوتاه خود فرصت دارید، و تا آن جا که می‏ توانید از این خوان نعمت الهی بهره ببرید که با بانگ رحیل ملک الموت و تمام شدن فرصت عمر دنیایی، شما را از کنار این سفره - چه بخواهید و نخواهید - برمی‏ دارند پس تا فرصت‏ها از دست نرفته است و تا آن جا که می‏ توانید از این خوان گسترده‏ ی الهی بهره ببرید. نویسنده‏ ی لسان العرب - به نقل از ابوعبیده - «مَأدُبَه» را «مَأدَبَة»، مصدر میمی از ادب می‏ داند و می‏ گوید: «مَأدَبَة» با سیاق روایت سازگاری بیشتری دارد، به این ترتیب معنای روایت این چنین می‏ شود: ای انسان‏ها! بدانید این قرآنی که بین شما است، مجموعه‏ ی ادب الهی در روی زمین است. پس تا آن جا که می‏ توانید از این ادبستان الهی بهره گیرید، زیرا با جمع شدن بساط زندگی در دنیا و کوچ به عالم آخرت، حسرت از محرومیّت از قرآن فایده‏ای ندارد. در هر حال، خداوند در سوره‏ ی زخرف می‏ فرماید: «حم * وَ الْکِتَبِ الْمُبِینِ * إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْءَانًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ * وَ إِنَّهُ ‏و فِی أُمِ‏ّ الْکِتَبِ لَدَیْنَا لَعَلِی حَکِیمٌ[14]» حاء، میم. سوگند به کتاب روشنگر. ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم، باشد که بیندیشید. و همانا که آن در کتاب اصلی [لوح محفوظ] به نزد ما سخت والا و پرحکمت است. معنای ام الکتاب در آیه‏ ی شریفه چنان که از واژه امّ و کتاب [به معنای مکتوب ] برمی‏ آید یعنی گنجینه و خزینه‏ ای که مرکز و محور سایر کتاب‏ ها و خزائن است و این حقیقت از یکسو متصف به علوّ و تعالی است که تنها اولیای الهی و مطهرین به آن دسترسی دارند و از سوی دیگر حکیم و ریشه‏ دار و محکم و در هم پیچیده است و برای فهم و تعقل در آن باید به لباس تفصیل و کتابت و در قالب حروف به زبان عربی در آید تا قابل بیان و تعلیم و تعلم گردد. از سوی دیگر عقل حکم می‏ کند بین ظرف و مظرف باید تناسبی وجود داشته باشد و هر لباسی زیبنده‏ ی شخصیت خاص خود است و طبعاً حقیقت قرآن و کتاب مکنون الهی هنگامی که از مرتبه علی و حکیم خود بر عالم دنیا عرضه شود و لباس کلمه و کلام بر خود بپوشد در احسن کلمات و زیباترین ترکیب‏ ها بر قلب رسول اکرم - صلّی‏ اللَّه‏ علیه‏ و آله‏ و سلّم - نازل می‏ شود و سرّ اعجاز قرآن در همه ابعاد علمی و هنری و ادبی و بلاغی در همین نکته است، و هر معنای بلندی هنگامی که در قالب لفظ مقید می‏ شود محدود به اعتبارات قراردادی و لفظی می‏ گردد و هرگز کلمات لفظی نمی‏ توانند تمام بار معنای حقیقت خود را به طور کامل به مخاطب حمل کنند، چنان که یک نویسنده یا سخنران هر مقدار تلاش کند نمی‏ تواند تمام بار معانی بلندی را که در نظر دارد در کتابت یا خطابه به دیگری منتقل کند و به همین دلیل است که در ادبیات عرفانی ما باب تشبیه و مجاز و کنایه باز شد و از شدت شوق عبد به معبود خود به عشق و از بی‏خودی بنده در درگاه مولا به مستی و از افاضات خاص الخاص مولا به بندگان خاص خود و در نتیجه از خودی گرفتن آن‏ها به مِی و شراب و از ظرف دل عبد در برابر جلوه‏ های گوناگون مولا به پیاله و جام و خم از وسائط فیض جمالی و جذبی حق به ساقی و یا گردش جام تعبیر شد. و آیا می‏ توان از کلام دیگری که ظرفیت تحمل این همه معنا را داشته باشد استفاده کرد؟، اجازه بدهید به دو نمونه از غزلیات خواجه شیراز اشاره‏ ای کنیم و درک لطایف آن را به نکته سنجی خوانندگان عزیز واگذاریم. اَلْمِنَّةُ لِلّه! که دَرِ میکده باز است‏ وین سوخته را بر دَرِ او روی نیاز است‏ خُم‏ها همه در جوش و خروشند زِ مستی و آن مِی که در آن جاست، حقیقتْ نه مجازاست[15] * * * نوش کن جامِ شرابِ یک منی‏ تا بدان بیخِ غم از دل برکنی‏ چون ز جامِ بی‏خودی رطلی کشی‏ کم زنی از خویشتن لافِ منی‏ دلِ به مِی دربند تا مردانه‏ وار گردنِ سالوس و تقوی‏ بشکنی[16] اکنون اگر صاحب کلام خود خالق کلام باشد و اگر اشرف و امتن و اتقن و احسن معارف را بخواهد از گنجینه علی و حکیم خود بر عالم دنیا نازل کند، آیا جز در قالب احسن حدیث و ابلغ موعظه نازل می‏ کند؟ «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَبًا مُّتَشَبِهًا[17]». بنابراین، گستره‏ ی اعجاز قرآن محدود به ادب و بلاغت و بیان و یا پیشگویی‏ هایی تاریخی نمی‏ شود، بلکه سرّ اعجاز قرآن در قدرت حمل خزینة لا یتناهای الهی است که بتواند آن کتاب مکنون را که در لوح محفوظ و ام الخزائن و ام الکتاب است در قالب الفاظ و کلمات به بهترین وجه منتقل نماید تا هر کس در حد استعداد و فهم و طهارت و خلاصه شرح صدری که دارد از نردبان کلمات معبر الفاظ قرآن به حقیقت این کتاب عزیز که «لَّا یَأْتِیهِ الْبَطِلُ مِن‏م بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ»(20) دست یابد. بنابراین، هر چند آن چه در میان ما است صورتی از آن حقیقت و لباسی از آن معنا است، ولی راه رسیدن به آن معنا نیز از همین صورت و لباس عربی آغاز می‏ گردد و رابطه‏ ی این صورت با آن حقیقت و باطن رابطه‏ ی طولی است که هرگز انفکاک‏ پذیر نیستند. «إِنَّآ أَنزَلْنَاهُ قُرْءَانًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ * نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَآ أَوْحَیْنَآ إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْءَانَ[18]» ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم، باشد که بیندیشید. ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن که به تو وحی کردیم. بنابراین، نتایج به دست آمده را در چند عبارت کوتاه تکرار می‏ کنیم: 1. قرآن حقیقتی ذو مراتب است و آن چه در دست ما است انزل مراتب این حقیقت است. 2. حقیقت قرآن از سنخ کلمه و کلام و ادبیات رایج نیست، بلکه حقیقتی نوری و از سنخ مجردات و اسمای مجرده‏ ی الهی است. 3. رابطه‏ی آن حقیقت و این کتاب نازل رابطه‏ ی ظاهر و باطن و جسم با روح و تلألؤ چرغدان با چراغ داخل آن است. 4. به دلیل سنخیت عقلی ظرف و مظروف آن حقیقت علی و حکیم با همه‏ ی گستره‏ ای که دارد اگر بخواهد در قالب ادبی و لفظی درآید در بهترین قالب باید عرضه شود و سر اعجاز قرآن و گستره‏ ی اعجاز این کلام الهی و تحدّی قرآن در همه‏ ی ابعاد و در همه‏ ی اعصار در همین نکته است. «وَ إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَی‏ عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ[19]» و اگر در آن چه بر بنده‏ ی خود نازل کرده‏ ایم شک دارید، پس - اگر راست می‏ گویید - سوره‏ ای مانند آن بیاورید. 5. راه رسیدن به آن حقیقت عِلوی از طریق همین ظاهر لفظی و نیل به حقیقت قرآن با تدبر در همین قرآن نازل است، هر چند که شرط لازم آن طهارت باطن از همه‏ ی آلودگی‏ های شرک و کفر و گناه است. اکنون می‏ گوییم: اولاً ظاهر ادبیات قرآن به زبان عربی است و هر چند عربیت قرآن به دلیل مبدأ نزول این کتاب عزیز در میان قوم عرب بوده است. «وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ[20]» اما زبان عربی به دلیل ویژگی‏ های خاصی که دارد در میان سایر زبان‏ ها بهترین محمل در حمل کلام وحی است. گستره‏ ی واژه‏ ها، اشتقاق‏ های گوناگون اسمی و فعلی این زبان و حتی رابطه‏ ی ریشه‏ های لغات با معنای آن‏ها و به وجود آمدن انواع اشتقاق‏ های صغیر و کبیر و اکبر در لغت و کشف روابط ظریفی که میان معنای هر واژه و حروف آن وجود دارد که علم اصوات را در این زبان رغم زده است و ده‏ها لطایف دیگر در مفردات کلماتِ این زبان قدرت انتقال معنا را در انتخاب واژگان بیش از هر زبان دیگری به صاحب سخن می‏ دهد و این همه در کنار ادبیات این زبان در ترکیب لغات و علم نحو و بلاغت و معانی و بیان که به جرأت می‏ توان ادعا کرد هیچ زبانی در تاریخ بشریت قدرت خلق این همه آثار ادبی و هنری در رشته‏ های مختلف نظم و نثر را نداشته است و در این فضا است که معجزه‏ ی الهی در بهترین قالب‏ها بر زبان رسول اکرم - صلّی‏ اللَّه‏ علیه‏ و آله‏ و سلّم - جاری می‏ شود و آن چنان قلب‏ ها و فکرها را مجذوب خود می‏ کند که دوست و دشمن در برابر عظمت این کتاب الهی زانو می‏ زنند و جز تحسین و یا سکوت راه دیگری ندارند و اگر راهی داشتند نیازی به این همه جنگ و خونریزی و هزینه در مبارزه با قرآن نبود، تنها کافی بود یک سوره‏ ی دو سطری شبیه به قرآن می‏ آوردند و قلم قرمز بر همه‏ ی سخنان رسول اکرم - صلّی‏ اللَّه‏ علیه‏ و آله‏ و سلّم - و تحدّی و هم‏ آوری قرآن می‏ کشیدند. سخن ما در کتاب «ترجمان وحی» از همین جا آغاز می‏ شود که اگر راه درک قرآن از ادبیات آن آغاز می‏ شود و معجزه قرآن در انتخاب بهترین واژگان و در بهترین قالب‏ ها و ترکیب‏ ها است. پس تحقیق واژه‏ های قرآنی و کشف ظرافت‏ های چگونگی قرار گرفتن این واژه‏ ها در ترکیب جملات و بررسی ادبی و بلاغی آن‏ها اولین قدم در فهم معارف بلند قرآن است. گفتیم در زبان عرب به دلیل گستردگی لغات برای یک معنا صاحب سخن می‏ تواند از کلمات مترادف فراوانی در انتقال معنای خود استفاده کند، اما این به میزان تسلط او بر معانی ظریف واژگان و لطافت وزن و ترکیبی است که آن واژه دارد تا بتواند به بهترین وجه معنای مورد نظر خود را به مخاطب منتقل کند و قطعاً این امر در قرآن اتفاق افتاده است تا به آن جا که برخی معتقدند اصولاً در قرآن کلام مترادف وجود ندارد و هر واژه‏ ای که به کار رفته معنای خاص خود را داشته که در فضای آیه معنای منحصر به فرد خود را دارد به گونه‏ ای که اگر وزن و حتی ماده لغتی را با واژه‏ ی دیگر عوض کنیم معنا تغییر می‏ کند. اجازه بدهید با مثالی مسأله را روشن‏ تر کنم، ما سوره‏ ی حمد را در قرآن فراوان می‏ خوانیم و حداقل در هر شبانه‏ روز هفده بار آن را با دقت و مخارج حروف در نماز تلاوت می‏ کنیم در آیه‏ ی دوم می‏ فرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ‏ّ الْعَلَمِینَ». چه تفاوتی میان حمد با مدح یا شکر دارد و چرا نفرمود «المدح للَّه» و یا «الشکر للَّه رب العالمین» و در میان اسمای الهی چرا بر اللَّه تکیه شد و نفرمود «للرحمن» و وصف رب می‏ توانست با واژه‏ ی قریب المعنای دیگری مثل «مالک» یا «مربی» یا «سیّد» ذکر شود و به جای «مالک» نیز «صاحب» بگوید و آیه‏ ی شریفه این گونه باشد: «المدح للرحمان صاحب العالمین» و بر همین قیاس آیات دیگر سوره‏ ی حمد. بنابراین شناخت ظرافت ‏های معنای هر واژه اولین قدم در فهم کلام وحی است و قدم دوم شناخت ظرافت‏ های اوزان هر واژه است مثلاً در آیه‏ ی سوم که می‏ فرماید: «الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» چه تفاوتی میان این دو وزن وجود دارد و اگر به جای اوزان فعلان و فعیل از سایر اوزان صیغه مبالغه یا صفت مشبهه استفاده می‏ شد چه مانعی داشت و بالاخره قدم سوم شناخت ظرافت‏ های ترکیبی واژه‏ های قرآن است که تفاسیر بلاغی و ادبی قرآن معمولاً بر محور این مهم نوشته شده‏ اند. هدف اوّلیه‏ ی ما ترجمه‏ ی قرآن - با عنایت به لغات پر استعمال قرآنی - بر محور لغت بود. هر چند مجموعه‏ ی لغات قرآن - بنابر نقل راغب در مفردات - حدود 1550 لغت است، امّا حدود 15 آن (300 لغت)، خیلی استعمال شده که با فراگیری آن‏ها می‏ توانیم بیش از 80% آیات را ترجمه کنیم. سپس هدف اصلی دقت در واژه‏ه ای قرآنی و معانی گوناگون آن در آیات قرآن است. ما معتقدیم اگر قرآن معجزه‏ ی الهی است، در همه‏ ی جهات معجزه است. اگر در میان حقایق عالم غیب و شهادت در تاریخ گذشتگان و احتجاج با مشرکان و منافقان و بیان معارف الهی معجزه است، از جهت ادبی و بلاغت نیز معجزه است، به خصوص که خود به عربی بودن و تعقل در ادبیات قرآن تصریح می‏ نماید، مثلاً در سوره‏ ی زخرف، می‏ فرماید: «حم * وَ الْکِتَبِ الْمُبِینِ * إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْءَانًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ[21]»؛ قسم به کتاب روشن قرآن و این که ما آن را قرآنی به زبان عربی قرار دادیم تا شما در آن تدبّر کنید. هر چند حقیقت قرآن در مقامی علی و حکیم نزد حق است: «وَ إِنَّهُ‏ و فِی أُمِ‏ّ الْکِتَبِ لَدَیْنَا لَعَلِی حَکِیمٌ[22]» امّا مقام زمینی و ظاهری قرآن در میان ما، به صورت کتابی با زبان عربی است و در همین بخش نیز معجزه است، یعنی کتابی است که همتا ندارد. به عبارت روشن‏تر اگر قرآن در فَصاحت و بلاغت و بیان معانی در زیباترین جمله‏ ها و ترکیب‏ ها همتا ندارد، در انتخاب واژه‏ ها و کلمات و ربط میان الفاظ و معانی مفردات قرآن نیز معجزه‏ ی الهی است. فَصاحت در ترکیب، متوقّف بر فصاحت در کلمه است و فصاحت در کلمه را هم این طور معنا می‏ کنند که چون در تکلّم، هدف انتقال معانی از گوینده به شنونده است، اگر ابراز معنای مورد نظر با انتخاب بهترین کلمه باشد تا این معنا را به صورتی روشن و روان و زیبا به شنونده القا کند، در آن صورت فصاحت در کلمه تحقق می‏ یابد و اگر ترکیب کلمات نیز به بهترین وجه انجام گیرد، فَصاحت در کلام و گفتار حاصل می‏ شود، در حالی که بیشتر معجزه‏ ی قرآن را در فَصاحت در گفتار و موزون بودن کلمات می‏ دانند، در حالی که شالوده‏ ی فصاحت یک کلام، از زیبایی و حسن انتخاب واژگان استفاده شده‏ ی در آن کلام سرچشمه می‏ گیرد و اگر قرآن معجزه است باید دقت شود هر کلمه در آیه، چگونه بر معنای مورد نظر دلالت می‏ کند؛ به گونه‏ ای که اگر کلمه‏ ی دیگری به جای آن انتخاب شود، آن معنا را نمی‏ رساند. در زبان عربی با توجه به گستردگی لغات، رابطه‏ ی نزدیکی میان لفظ و معنای یک لغت وجود دارد. بنابراین کثرت لغات برای یک معنا، به معنای مترادف بودن آن لغات نیست، بلکه در ظرافت‏ ها با هم اختلافاتی دارند که در صورت بیان معانی دقیق لغت، نمی‏ توانند به جای هم استعمال شوند. مثلاً خداوند متعال در سوره‏ ی مدثر، اعراض کنندگان از قرآن را به خران یا گورخرانی تشبیه فرموده که از مقابل شیر درنده‏ ای فرار می‏ کنند، ولی لفظ شیر با «قَسْوَره» آمده نه «اسد»: «کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ * فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةِ» زیرا در این آیه منظور هر شیر و حتّی شیر عصبانی و در حال حمله هم نیست، بلکه بر قدرت و غلبه و مصمّم بودن شیر در گرفتن شکار تکیه دارد لذا به دلاور شجاع یا تیرانداز ماهر و یا صیاد مصمّم هم «قسور» گفته شده. بنابراین خداوند در این آیه از یک سو بر بلادت، کودنی و نفهمی مخالفان قرآن اشاره دارد که آنان را با لغت «حمار» تعبیر فرمود و از سوی دیگر درباره‏ ی قرآن بر قدرت، غلبه، قاهر بودن غیر مقهور و مصمم بودن در تبلیغ و ابراز حق و سیطره‏ ی قرآن بر قلب‏ ها و دل‏ ها تکیه می‏ کند که آن را با لغت «قَسْوَرَه» بیان فرمود. این همه زیبایی، در سایه‏ ی دقت و به کارگیری لغت «قَسْوَرَه» به دست می‏ آید. در هر حال، در کتاب ترجمان وحی سعی بر آن شده در تفسیر دو سوره‏ ی مزمّل و مدّثر کمتر به بحث‏ های روایی در توضیح آیات پرداخته شود و تنها بر کشف معانی لغات تکیه شده تا با شناخت ظرافت‏ های آن و فضایی که در ترکیب آیه معنای هر لغت ایجاد می‏کند به دقایق لطایف آیات الهی برسیم و گامی لرزان به سوی درک حقیقت قرآن برداریم. تجربه مختصر ما در این نوع نگاه به قرآن به خصوص در جزء اول و سی‏ام و بخشی از جزء 29 که در برنامه ترجمان وحی از شبکه قرآن صدای جمهوری اسلامی ایران به آن پرداخته شده نشان داد که دقت و تأمّل در واژه‏ های قرآنی بسیاری از لطایفی را که در روایات اهل بیت - علیهم‏ السّلام - به آن‏ها اشاره شد در خود آیه کشف می‏ گردد. روش عملی ما در گام اول یعنی کشف معنای اصلی هر لغت به این ترتیب است که ابتدا ریشه‏ ی هر لغت در آیه شریفه از کتاب‏ های لغت عرب بررسی می‏ شود و سعی می‏ گردد معنای اصلی ماده لغت با مقایسه معانی گوناگونی که برای آن ذکر شده روشن شود و سپس با مراجعه به کتاب‏ های لغت قرآنی و سپس تفاسیر مربوطه به خصوص تبیان و مجمع البیان و المیزان و در مواردی تفسیر کشاف و بیضاوی معنای لغت روشن شود. در قدم بعدی این معنا با کمک سایر لغات آیه‏ ی شریفه در ترکیب آیه و سپس در سیاق آیات روشن‏ تر می‏ شود و ظرایف ادبی و بلاغی آن مورد توجه قرار گیرد. این روش در آغاز هر چند حوصله فراوان می‏ طلبد، ولی با توجه به این که اغلب لغات قرآن از واژه‏ های کثیرالاستعمال قرآنی است سرعت آن به مرور بیشتر می‏ شود و در عین حال ربط آیات مختلف قرآنی با واژه‏ های مشترک و فهم ابعاد گوناگون لغات قرآن در هر آیه برای ما روشن می‏ شود و افق‏ های جدیدی از کلام وحی را با مدد روایات اهل بیت - علیهم‏ السّلام - بر ما می‏ گشاید. این روش هر چند مشکل و طولانی است، امّا ثمراتی که در فهم آیات الهی و ظرافت‏ های معانی آیات قرآن برای ما به ارمغان می‏ آورد، بسیار با ارزش است. در هر حال باید دانست که هر مقدار در فقه اللّغه‏ ی قرآن کار شود، دُرهای بیشتر و لعالی با ارزش‏تری از دریای بی‏ کران کتاب الهی نصیب ما خواهد شد، ان شاء اللَّه. به امید آن که پروردگار ظرف دل و روح ما را مستعد بهره‏ گیری از عنایات خود و تلألؤ انوار قرآن قرار بدهد و از راهنمایی اهل نظر محروممان نگرداند. مطالب مرتبط: اخبار- ترجمان وحی به چاپ رسید محصولات - ترجمان وحی [1] سوره اسراء، آیه 88 [2] نهج البلاغه، خطبه 198 [3] سوره هود، آیه 1 [4] سوره بروج، آیات 21 و 22 [5] سوره اسراء، آیه 106 [6] سوره واقعه، آیات 77- 79 [7] سوره جن، آیات 8 و 9 [8] سوره بقره، آیات 1 و 2 [9] نهج البلاغه، خطبه 158 [10] بحار الانوار، ج 92، ص107 [11] ر.ک: مفتاح الفلاح، ص292؛ فلاح السائل، ص211. [12] کافی، ج8، ص53، حدیث 16 [13] مستدرک الوسائل، ج 4، ص233. [14] سوره زخرف، آیات 1 تا 4 [15] دیوان حافظ، تصحیح قدسی، غزل 110، ابیات 1 و 2 [16] دیوان حافظ، تصحیح قدسی، غزل 592، ابیات 1، 3 و 4 [17] سوره زمر، آیه 23 [18] سوره یوسف، آیات 2 و 3 [19] سوره بقره، آیه 23 [20] سوره ابراهیم، آیه 4 [21] سوره زخرف، آیات 1- 3 [22] سوره زخرف، آیه 4
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نگاه گذرایی که بنده نسبت به آن مقاله داشتم فکر می‌کنم نکات خوبی را استاد در رابطه با قرآن متذکر می‌شوند. البته علامه طباطبایی به صورت اجمال این نوع مباحث را داشته‌اند و ایشان بحمداللّه از آن نکات استفاده نموده‌اند. موفق باشید

نمایش چاپی