بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: هنر(شعر و شاعر ، موسیقی ، سینما و ...)

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9855
متن پرسش
سلام معلم مهربان وقتتان بخیر استاد. اگر کسی دائمابه ما توهین کند و متاسفانه ما هم از کوره در برویم و جواب او را بدهیم اشکالی دارد به خاطر زیر پاگذاشتن حدود الهی عذرخواهی کنیم؟ استاد! در بعضی موارد طرف درمی آید می گوید دیدی تقصیر خودش بود!با این وجود باز من احساس ندامت نمی کنم این کار من درست است؟ 2- هنر نیز مثل علوم تشکیک بردار است و ظاهرا علما به خط و شعر اهتمام ویژه داشته اند و من فکر می کنم خط شرف وجودی دارد بر شعر حکیمانه و صوت زیبای قرآن بالاتر از این دو است درست است استاد؟ بقیه هنرها هم که تکلیفشان مشخص است بعضی که قبح فعلی هم دارند مثل مجسمه سازی.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ما باید در هر حال از حق عبور نکنیم، اگر کار ناحقی کرده‌ایم در آن رابطه باید عذرخواهی کنیم و دلواپس قضاوت‌های طرف مقابل نباشیم. اگر او به اشتباه قضاوت کند خود را به زحمت انداخته 2- شاید نتوان گفت که کدام‌یک از هنرهایی که فرموده‌اید برتر باشد، هرکدام به اندازه‌ای که امکان ظهور ملکوت را در خود داشته باشند برتر است. موفق باشید
9836
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: در پاسخ به سوال قبلی بنده درباره «مرگ مغزی» (سوال 9808) فرمودید: «باید آن افراد را به حال خود واگذاشت، اگر تنفس ندارند که مرده اند، اعضای مرده را کسی نمی خواهد و اگر هم تنفس دارد هرچند ضعیف، که زنده است و نباید اعضای او را قبل از مردن از او جدا کرد و او را به قتل رساند.» در اینکه اگر با جدا نمودن دستگاه از فرد مرگ مغزی اگر او هنوز تنفس دارد (هر چند ضعیف) و ما بخواهیم اعضای او را جدا نموده و به دیگری اهداء کنیم در واقع او را به قتل رسانده ایم حرفی نیست و قابل قبول است. اما اینکه فرمودید اگر تنفس نداشت او مرده و اعضای فرد مرده را کسی نمی خواهد، برای حقیر جای بحث است. چون تا جایی که بنده اطلاع دارم، فردی که دچار عارضه مرگ مغزی می شود از نظر پزشکی مرده است (چرا که با جدا نمودن دستکاه از او دیگر تنفس ندارد) و حتی با دستگاه هم برای مدت طولانی نمی توان تنفس به او داد و بعد از مدتی با رضایت ولی دستگاه را از او جدا نموده و او می میرد. و علت اینکه او را با دستگاه تنفس می دهند و قلبش را به جریان می اندازند این است که اگر خانواده او راضی به اهداء اعضای او هستند او را حفظ کنند تا اعضاء بدن از بین نرود و قابل پیوند باشد، یعنی فرد مرگ مغزی اگر چه از نظر معرفت النفسی مرده است (چون بدون دستگاه هیچگونه تنفسی ندارد) اما هنوز (تا مدتی که دستگاه به او وصل است) اعضای او (قلب و ریه و کلیه و چشم و ...) زنده اند و قابلیت پیوند و ادامه حیات در بدن فرد دیگر را دارند (یعنی با اینکه فرد مرگ مغزی مرده است اما اعضایش زنده است، پس بکار می آید) حال این مطلب رو با صحبت شما که فرمودید: «اگر تنفس ندارند که مرده اند، اعضای مرده را کسی نمی خواهد» نمی تونم کنار هم بذارم. چون فرد مرگ مغزی مرده است ولی اعضای این مرده را (که به زور دستگاه تنفس می دهند) همه می خواهند و بکار می آید. ببخشید که طولانی شد. آخه یه بنده خدایی کارت اهداء عضو گرفته حالا مونده بالاخره چکار کنه؟ از طرفی این کار رو انسان دوستانه می داند و از طرفی نمی خواهد خودش در هنگام اهداء عضو دچار رنج و درد و عذاب برای انجام این عمل بشود. ممنون میشم از راهنمایی تان. التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه بفرمایید که ابهاماتی در این موضوع هست. اگر واقعاً طرفی که مرگ مغزی شده نفس‌اش از بدنش جدا شده که باید مثل یک انسان مرده بدنش عفونی شود، و اگر نفس‌اش از بدنش جدا نشده، پس به این اعضاء تعلق دارد و ما با قطع‌کردن این اعضاء او را به قتل می‌رسانیم. موفق باشید
9847
متن پرسش
سلام علیکم: اینکه انسانی از قوه به فعلیت برسد و بدن اش هم در نظام هستی شدت بگیرد و از ساحتی به ساحت دیگر برود، مثل حضرت رسول اکرم (ص) در معراج که بدن وقتی از عالم طبع در آمد شدت گرفت و جنس اش هم فرق کرد و با آن بدن به پیشگاه پروردگار رفت، مشکلی که خیلی ها نمی فهمند و فکر می کنند رسول الله (ص) با همین بدن خاکی و عنصری رفته، چون اگر با این بدن خاکی و عنصری رفته باشد پس خداوند هم محدود می شود، چون یک بدن سمت و سو دار نزد خدا رفته و در نتیجه خداوند باید سمت و سو داشته باشد که این تفکری باطل است. ظرافت تعقل شیعه در اینجاست که می گوید معراج روحانی نبوده بلکه جسمانی بوده ولی نه با این جسم عنصری. حال سوال ام این بود چرا عارفی که اسفار اربعه اش هم طی می شود و در عوالم سیر می کند بدن اش هیچ شدتی نمی گیرد و در نهایت هرچه سیر می کند نفس و روح اوست که سیر می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ‌وقت بدن کسی به معنای تغییر مرتبه، شدت نمی‌گیرد. سالکِ عارف می‌تواند به مرحله‌ای برسد که بدن برای خود خلق کند. در کتاب «مبانی نظری مهدویت» عرایضی در این مورد داشته‌ایم. موفق باشید
9817
متن پرسش
سلام استاد: اینکه می فرمایید کار باید مخلصانه برای خدا باشد؛ آیا صرف کسب رزق حلال کافی نیست؟ با توجه به اینکه خداوند اجر کسی که دنبال رزق حلال است را با مجاهدان فی سبیل الله یکی دانسته؟ صرف اینکه روزی حلال کسب کنم و بارم روی دوش خانواده ام نباشد؟ استاد سوال دومم این است که: طی سوالاتی از حضرتعالی در خصوص اموات و یاد ایشان و گریه برای آنها، شما فرمودید ما یاد خاطرات این دنیای آنها می افتیم حال آنکه ایشان وارد نشئه دیگری شده اند، لذا من زیاد گریه برای پدر متوفای تازه درگذشته ام نمی کردم و هر وقت هم گریه می کردم حس بدی داشتم ولی وقتی برایش دعا می خواندم احساس خوبی داشتم؛ گذشت تا در اصول کافی فکر کنم در باب دعا بود که بحث گریه مطرح شده بود و شخصی از امام صادق علیه السلام پرسیده بود: اگر اشک چشمم خشک بود و نمی آمد با یاد اموات گریه کنم و دعا کنم اشکالی دارد و امام فرمودند نه اشکالی ندارد. استاد از آن موقع هر وقت دلم هوای گریه می کند یاد پدرم می افتم و گریه می کنم با نظر به اجازه امام صادق و دعا می کنم ؛ بسیار حس خوبی دارم. استاد چرا قبلا که گریه می کردم برای پدرم با الان که گریه می کنم فرق دارد؟ فی امان الله
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کسب رزق حلال به خودی خود یک سلوک است زیرا در این رابطه حقوق افراد رعایت شده و این فوق العاده ارزشمند است 2- به هرحال اذن امام برای گریه‌ی وابستگان یک بحث است که حکایت از عاطفه‌ی انسان دارد و دعا برای آن‌ها یک بحث دیگری است و ارزش خود را دارد. موفق باشید
9791
متن پرسش
سلام علیکم: نظر به اینکه پزشکی مدرن صلاحیت تشخیص مردن افراد را ندارد، در چه صورت می توان گفت انسانی مرده و باید او را غسل و کفن و دفن کرد؟؟ با تشکر. حاج آقا، برایمان دعا کنید در برهوت دنیا. شرمگین هستم و اسیر نفس.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آثار حیات را هر انسانی در سایر انسان‌ها می‌یابد و کاری به پزشک ندارد. اگر انسانی را در حالت عادی بدون وسایلی که امروز هست به حال خود واگذاشتیم و اثری از تنفس در او نبود، نفس او از بدنش منصرف شده. مشکل را پزشکی مدرن برای خود ایجاد کرده که نمی‌گذارد نفس آدم‌ها به طور طبیعی از بدنشان منصرف شود و آن‌وقت بحث مرگ مغزی و امثال آن پیش می‌آید. این دستگاه‌ها را از او جدا کنند تا نفس او به طور طبیعی از بدنش منصرف شود و زندگی ماوراء بدن را شروع کند. موفق باشید
9781
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی در رابط با سؤال 9742 در مورد طلسم شدن بدن مبارک پیامبر (ص)، علامه طباطبایی در تفسیر سوره فلق روایتی را از «الدر المنثور» نقل می کنند که به داستان طلسم شدن بدن پیامبر (ص) اشاره کرده و همچنین می گویند این رویات از طرق معصوم نیز از دیگر منابع نقل شده و ظاهرا صحت روایات را هم تأیید می کنند و در ادامه استدلال می کنند که این روایات با مصونیت و عصمت حضرت رسول (ص) منافات ندارد چرا که ما هیچ دلیلی نداریم که بدن پیامبر (ص) هم مثل ذهن و روح ایشان از سحر و طلسم مصون بوده است. آیا حضرت عالی نظر مرحوم علامه را قبول ندارید؟ اشکالی که به نظر بنده هم به نظر علامه می توان وارد کرد این است که اگر یهودیان یک بار قادر بودند بدن پیامبر (ص) را سحر کنند چرا مجددا این کار را نکردند به خصوص در موعدهای جنگ که زمین گیر شدن پیامبر (ص) می توانست نتیجه جنگ را به نفع آن ها دگرگون کند. البته این که چرا نتوانستند می تواند دلایل خاص خود را داشته باشد. همان طور که انسان بارها در برابر عوامل بیماری قرار می گیرد و بیمار نمی شود می توان گفت بدن پیامبر (ص) هم تنها یک بار مبتلا به سحر شد. سؤال دیگر این که آیا حضرت عالی دلیل متقن دارید که سحر فقط از طریق خیال عمل می کند؟ چه اشکالی دارد که فرضا اجنه به کار گرفته شوند و در غذای پیامبر (ص) چیزی بریزند که باعث بیماری ایشان شود؟ یا این که سحر از طریق تأثیر گذاشتن بر نفس بخاری باعث بیماری شود؟ و یا احتمالاتی دیگر با تشکر وافر از توجه استاد مکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مسلّم اگر مشکلاتی برای بدن مبارک رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» پیش آید تأثیری بر عصمت آن حضرت ندارد. ولی بحث بر سر آن است که آیا ساحران می‌توانند رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را سحر کنند؟ این‌جا بود که عرض کردم چون حوزه‌ی کار ساحران تأثیر بر خیال است از طریق اوهامی که ایجاد می‌کنند، و خیال رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» از هرگونه اوهامی پاک است، آن‌ها نمی‌توانند رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را سحر نمایند 2- ولی همین‌طور که شمشیر در بدن رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» تأثیر می‌کند سایر عوامل بیرونی نیز می‌توانند تأثیر کنند که البته این ربطی به سحر ندارد و همان‌طور که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌توانند در حوزه‌ی نظام دنیایی از خود در مقابل دشمنان انسی دفاع کنند، در همان محدوده می‌توانند از تأثیر دشمنان جنّی دفاع کنند، با این تفاوت که دشمنان جنی نفوذ محدودی در زندگی انسان‌ها دارند 3- نفس بخاری با نظر به مزاج مطرح است که در حوزه‌ی بدن می‌باشد چیز جدایی نیست. موفق باشید
9773
متن پرسش
سلام علیکم: قاعده ی 1: استاد در بحث علت و معلول اثبات شد که معلول عین ربط به علت است و معلول چون وجود استقلالی ندارد باید مدام از علت فیض بگیرد. حال اگر معلول فعلی را انجام دهد این فعل به نفس او باز می گردد و چون نفس معلول قائم به خویش نیست پس فعل او هم قائم به نفس خویش نیست. و نمی توان فعل او را جدا و مستقل از علت اصلی اش که خداوند است تصور کرد. پس می توان گفت تمام افعال به خدا باز می گردد. قاعده 2 : از طرفی هم خداوند عین وجود است و عین وجود نیز عین کمال و عین خیر است. عین خیر که بود دیگر شر معنا نمی دهد. مثل اینکه در دریا که عین تری است خشکی معنا نمی دهد. در نور ظلمت معنا نمی دهد. پس می توان نتیجه گرفت که شر از جنس عدم است. آیت الله جوادی هم در قسمتی از تفاسیرشان فرموده بودند که شر از جنس عدم است. پس شر هم مثل جهل است. حال سوال: از طرفی گفته می شود تمام افعال در عالم هستی به خدا باز می گردد و از طرفی از خداوند شر نمی رسد و می گویند شر عدمی است. پس باید هرچه در عالم رخ می دهدخیر باشد و بگوییم هیچ شری در عالم نیست. و سوال پیش می آید افعالی که در عالم رخ می دهد مثل حمله ی اسرائیل به غزه فعل خدا هست یا فعل خدا نیست؟ اگر فعل خدا هست پس باید خیر محض باشد. ولی در ظاهر ما آن را شر می پنداریم. می شود توضیحی بدهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید خداوند عین وجود است و از وجود جز وجود صادر نمی‌شود، ولی هر وجودی در هر مرتبه‌ای که باشد به جهت آن مرتبه‌اش خاصیت خاص خود را دارد که آن خاصیت را نباید به خدا نسبت داد، بلکه باید به آن مرتبه نسبت داد مثل حرکتی که در جوهر ماده هست و به همین جهت نمی‌گوییم خدا عین حرکت است. در مورد انسان هم وجود انسان از خدا است ولی این انسان در این مرتبه‌ی وجودی دارای اختیار است که این مربوط به خودش است و لذا هر فعلی که در اثر اختیار او انجام می‌شود مربوط به خودش می‌باشد. موفق باشید
9775
متن پرسش
سلام: 1. آیا اموات موقع مرگشان بازماندگان را می شناسند؟ از همان ابتدا؟ آیا پس از مدتی ممکن است فراموش کنند؟ البته موضوعم آن دسته امواتی نیست که تا چهلم مشغول گناهانشان هستند.... بیشتر می خواهم بدانم ما را به یاد می آورند؟ 2. می توانند برای ما دعا کنند؟ با چه استنادی؟ بعضی می گویند ازین دنیا دستشان برای دعا بازتر است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در شرح کتاب معاد داشته‌ام. علی‌القاعده اموات در ابتدایی که وارد شرایط جدید می‌شوند نمی‌توانند به چیزی جز همان وضع خودشان فکر کنند. موفق باشید
9763
متن پرسش
سلام حضرت استاد: من دختری هستم در شرف ازدواج اما دلم نسبت به این امر راضی نمی شود، فکر می کنم ازدواج آن چنان که به سود مرد است برای زن، چندان فایده ای ندارد، این که زن، در اختیار مرد قرار گیرد و متحمل درد و سختی شود، برای خودش چه فایده ای خواهد داشت؟ حضرت استاد، من خیلی نگرانم، فکر می کنم ازدواج و بچه داری، فقط برای زن درد دارد و سختی، این که زن دیگر برای خودش نباشد، فراغتی برای خودش نداشته باشد و یا خودش را وقف مرد کند یا بچه، چقدر او را به رشد و سعادت می رساند؟ پس تحصیل او، علم او، هنر او چه می شود؟ وقتی که هر کس باید صرفا برای خودش بگذارد چه؟ من فکر می کنم تحصیل علم و... است که باعث رشد زن است اما ازدواج چه؟ آیا همان قدر که به مرد برای ازدواج و بیان ثمرات آن و حفاظت او از گناه سفارش شده، به زن هم سفارش شده است، اصلا ازدواج چه تاثیر خاصی در حفظ زن از گناه و بندگی او خواهد داشت، در کل چه ثمراتی برای زن خواهد داشت؟ در صورتی که بیشتر روایاتی که متضمن بیان فواید ازدواج اند، مردان را مخاطب قرار می دهند. این که در پاسخ سوال 9736 لذت ازدواج را با لذت لقاء مشابه دانسته اید، آیا در مورد زن هم صادق است یا خیر؟ اصلا آیا این کار برای زن هم همانقدر لذت دارد که برای مرد؟ آیا برای زن صرفا درد و سختی و برای مرد لذت نیست؟ (این سوال را لطفا جواب بفرمایید) آیا راه عفت را پیش گرفتن مفیدتر از ازدواج نیست؟ البته من دختر خودخواه و نامهربانی نیستم اما شما را امین دیدم که آنچه در اعماق قلبم است برایتان بگویم، من اگر بخواهم دلایل خودم برای ازدواج را شمارش کنم، اولین آن، رفتن بدون دردسر به هیات است، بعد، زندگی با کسی هم عقیده خودم که دیگر برای ابراز عقیده مشکلی نداشته باشم، بعد داشتن محیطی ساکت و آرام برای مطالعه و...، بعد کم شدن ارتباط با نامحرم و انجام کارهای شخصیِ مرتبط با نامحرمِ من توسط همسرم، بعد لقمه حلال بی شبهه و مواظبت بر خمس آیا این اهداف من با خریدن ماشین و گرفتن خانه شخصی و داشتن شغل قابل دسترسی نیست که من برای رسیدن به آن ها متحمل زحمت شوم و ازدواج کنم؟ اساسا من باید به چه دلیلی ازدواج کنم که آن دلیل بدون ازدواج میسر نیست؟ خواهش می کنم از بچه و فرزند آوری چیزی نگویید که من از این کار در همه مراحلش واهمه دارم، از دردها و سختی هایش گرفته یا گرفتن خودیت زن از او. چه کنم حضرت استاد، خواهش می کنم راهنمایی ام کنید. خیلی التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه بنده به‌طور کلّی از ازدواج می‌دانم – به استثناء آن‌هایی که یا شرایط ازدواج برایشان تقدیر نشده و یا روحیه‌ی ازدواج‌کردن ندارند – یک گرایش فطری است و نه غریزی و جوابگوی نیاز فطری زن و مرد است و به هیچ‌وجه سهم مرد در آن بیشتر نیست، بلکه شرایط مناسبی است برای زن تا محیط تربیتی خانه را شکل دهد و آن‌طور که انسان با ازدواج معنای زندگی را می‌فهمد هیچ‌وقت با تحصیل و کتاب و درس و جلسه و هیئت نمی‌فهمد و آن نکته‌ای هم که در رابطه با قدرت انتقالی که لذّات جسمانی داشت مسلّم برای هر دوی زن و مرد پیش می‌آید، در صورتی که اهل ایمان باشند و نظر به لقاء الهی داشته باشند. موفق باشید
9754
متن پرسش
سلام حضرت استاد. وقتتان بخیر. 1- حضرت امام یا شیخ انصاری (ره) در مصیبت فرزندشان برخلاف بقیه مردم، آرامش داشتند و مطالعه آن شبشان هم تعطیل نشد ولی مادر از دست دادن یا مرگ عزیزان ماه ها به سوگ می نشینیم. شما در کتاب «فرزندم این چنین باید بود» فرموده اید این انس خیالی است. می شود بیشتر توضیح بفرمایید؟ انس ما با اولیا انس قلبی است ولی عزیزان نه! 2- کتاب حافظ معنوی که با روایت آقای دکتر دینانی است برای فهم حافظ در کنار سیر شما خوب است مطالعه شود استاد؟ با سپاس بسیار
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- انسان‌های متعالی در عین آن‌که در مقام خیال از خیالِ پاک بهره‌مندند و نه خیال آلوده به وَهم، از قلب و عقل منوّر به حقایق نیز بهره‌مندند و لذا از یک جهت در مقام خیال برای فرزندان‌شان اشک می‌ریزند و از آن جهت که متوجه حقانی‌بودن هر حادثه‌ای هستند درآن مصیبت‌ها جزع نمی‌کنند 2- کتاب حافظ معنوی در هر حال کتاب خوبی است. موفق باشید
9742
متن پرسش
با سلام و تهیت خدمت عالم عزیز مکرم بنده نواز: جسارتا بنده بعد از شنیدن ماجرای سحر شدن بدن پیامبر (ص) توسط یک یهودی کمی متعجب شدم. فکر می کردم با توجه به این که جسم پیامبر کاملا تحت تدبیر روح قدسی ایشان است امکان نفوذ سحر و جادو در بدن ایشان هم نباشد. اما بعد از کمی تأمل دریافتم که با توجه به این که سحر و جادو با تکیه بر منابع شرور مثل اجنه و شیطان و نقایص ذاتی نشئه دنیا بر موجودات تأثیر می گذارند و از آن جا که بدن انسان و پیامبر (ص) نیز از همین نشئه خاکی و قهرا متصف به نقایص آن است پس بدن معصوم و غیر معصوم در امکان تأثر از سحر و جادو و دیگر شرور یکسان باشد. البته از طرف دیگر هم می دانیم که جسم انسان تحت تدبیر روح است و روح قدسی معصوم می تواند بدن ایشان را نیز از بسیاری از آفات حفظ کند هر چند این اطلاق ندارد چون به هر حال تعلق جسم به روح موقت و دارای شدت و ضعف است حتی برای معصومین. پس آیا می توان نتیجه گرفت که به علت همین نقیصه ذاتی است که سحر و جادو می تواند در بدن حتی معصومین نفوذ کند چه آن که بیماری و دیگر شرور دنیایی نیز بر بدن شریف ایشان تأثیر می گذارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن نوع بیماری ها که به جهت عدم تعادل روح باشد در معصومین«علیهم السلام» نمی تواند وجود داشته باشد. ولی آن نوع بیماری که به جهت عوامل خارجی یا ناتوانی جسم باشد می توانند بدن معصومین را نیز تحت تأثیر قرار دهند و ساحر چون از طریق متأثرکردن خیال کار خود را انجام می دهند از آن جایی که خیال معصومین سراسر پاک و نورانی است، هرگز تحت تأثیر ساحران قرار نمی گیرد تا آن ها بتوانند معصومین را از این طریق بیمار کنند لذا روایاتی که بحث مسحورشدن اولیاء معصوم را به میان می کشد قابل اعتناء نیست. موفق باشید
9740
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: لطفا این پاورپوینت را در آدرس زیر مشاهده کنید و درستی یا نادرستی آن را بفرمایید و اگر قسمت نادرستی داشت لطفا توضیح دهید یا یک کتاب معرفی کنید. با تشکر فراوان از زحمات شما http://s5.picofile.com/file/8135809092/Quran_Dimension.pptx.html
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای بررسی این‌گونه فایل‌ها نیاز به فرصت دارد که بنده چنین فرصتی در اختیار ندارم. چنانچه سؤالی از موضوع خاص آن فایل دارید با طرح آن موضوع بفرمایید، بنده در خدمتتان هستم. با این‌همه آنچه بنده برداشت کردم تهیه‌کننده‌ی مطلب مورد اشاره درک روشنی از «وجود» و مراتب عالم غیب و معنویت ندارد و لذا با واژه‌هایی مثل بعد چهارم و بعد پنجم در مورد موضوعات غیبی، بر ابهامات موضوع اضافه می‌شود. موفق باشید
9729
متن پرسش
سلام حضرت استاد: وقتتان بخیر. 1- چرا وقتی کاری را هر روز در ساعت خاصی انجام می دهیم نسبت به زمانی که همان کار را در ساعتهای متفاوت هر روز انجام می دهیم احساس آرامش و وحدت خاطر داریم؟ مثلا وقتی هر روز فلسفه را ساعت 8 می خوانیم احساس وحدت می کنیم تا وقتی امروز ساعت 8 بخوانیم و فردا ساعت 9 و پس فردا در ساعتی دیگر؟ 2- من وقتی ارتباطم را با دوستان یا ارحامم زیاد می کنم مثلا ماهی یکبار، متاسفانه قلبم مشغولشان می شود برای همین ارتباطم با همه کم است و کوتاه می نشینم، ارحام 3 ماهی یکبار مگر اینکه کار داشته باشند و دوست هم که حدود 6ماهی یکبار. یک مدت است گرفتار این وضعیت شده ام قبلا در جمع از خلوتم بیرون نمی آمدم البته زیاد هم نمی نشستم همان موقع هم. این بد است استاد؟ 3- من در بعضی کارها زیاد گرفتار یاس می شوم یاسی که هیچ مبنای عقلی هم ندارد؟ از تلقین و توسل استفاده می کنم ولی اذیت می شوم. ذکری هست که من با مداومت بر آن خلاص شوم از وسوسه شیطان حضرت استاد؟ با سپاس بسیار. ان شاالله با امام حسین(ع) محشور شوید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وقتی برای خود برنامه‌ی منظمی بریزیم روح ما با آمادگی بهتری وارد برنامه می‌شود 2- در هر صورت باید با نور توحید قدرت جمعِ کثرات را در خود زیاد کنید، به صورت عرفی با آشنایان و دوستان رابطه داشته باشید 2- این یأس، القای شیطان است، با اذکاری مثل «لا إله إلا اللّه» و «لا حول و لا قوة إلا باللّه» رفع می شود. موفق باشید
9730
متن پرسش
سلام: خدا قوت. چرا خدای الرحمن الراحمین با اینکه می داند چه کسانی عاقبتشان جهنم است آنها را از ابتدا خلق می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند به حکم جُود خود هرکس را که امکان خلق‌شدن دارد خلق می‌کند ولی او را جهنمی خلق نمی کند بلکه او خودش تصمیم می‌گیرد جهنمی شود و خداوند این را از قبل می‌داند که او با اختیار خود جهنمی می‌شود، حال اگر او را خلق نکند، خلقت او را به او نداده و این با اسم «جواد» و جُود خدا نمی‌خواند. موفق باشید
9731
متن پرسش
با سلام و تشکر از مطالب مفیدتون: آیا در خواب و در رویای صادقه در مواجه با افراد دیگر با نفس آنها روبرییم یا زایده ای از ذهن ما است و فقط تصور می کنیم که در خواب ما حاضرند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو صورتِ آن ممکن است. اگر در خواب نفس ما به عالم ملکوت سیر کند با وجه واقعی افراد روبه‌رو می‌شویم وگرنه با صورت‌های ذهنی خودمان که از طرف داریم روبه‌رو می‌گردیم. موفق باشید
9727
متن پرسش
سلام. 1. آیا اموات می توانند برای ما دعا کنند؟ اگر بله به چه استنادی؟ 2. مگر نه اینکه آنجا دیگر جهان تکلیف نیست؟ پس چگونه نماز و روزه ای که برایشان می خوانیم یا می خریم می رسد؟ برای اموات نماز بهتر است یا هدیه نماز؟ یعنی وقتی می خوانیم و آنها را تصور کنیم آن قرآن یا نماز برایشان متجلی می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت داریم وقتی شما بر سر مزار اموات رفتید و 7 مرتبه آیت‌الکرسی خواندید و از خداوند برای آن‌ها طلب مغفرت کردید، آن‌ها به شما دعا می‌کنند 2- وقتی در دنیا زمینه‌ی این اعمال را فراهم کرده باشید با نماز و دعای شما آن زمینه ظهور می‌کند. نماز و یا قرآن را به روح آن‌ها هدیه کنید. موفق باشید
9697
متن پرسش
سلام علیکم: در کتاب جادوگر و جن در خصوص تجلیات خیال صحبت کرده بودید. اینکه نفس ناطقه ی بعضی ها با صورت های وهمیه ی که در ذهن اشان ساخته اند برای آنها تجلی می کند بطوریکه این تجلی آن قدر قوی است که حتی بر شخص تاثیر می گذارد آیا این قضیه شبیه به مکاشفات غلط بعضی از اهل کرامات هست؟ چون اهل کرامات هم گاهی اوقات چیزهایی می بینند که واقعیت ندارد بلکه تجلیات نفسانی اوست. حال این تجلیات صور خیالی اشخاص را اگر بخواهیم استدلالی بیان کنیم کدام کتاب و کدام بحث را پیشنهاد می کنید. ثانیا استاد بنده با اینکه یک سالی هست بطور مداوم آثارتان را می خوانم بازهم مباحث خیال برایم گنگ است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اهل مکاشفه با همت خود در ذیل اسم خالقِ حضرت حق چیزی را در خارج خلق می‌کنند ولی قوه‌ی واهمه تصور می‌کند که چیزی در خارج هست 2- وقتی آرام‌آرام به مبانی بحث‌ها رسیدید، مباحث برایتان از ابهام در می‌آید. موفق باشید
9689
متن پرسش
با سلام: می خواستم سوال کنم روایت امام سجاد (ع) که مربوط به فضیلت نماز غفیله است (که نقل شده یزید از ایشان سوال کرد می خواهم توبه کنم و امام فرمودند 2 رکعت نماز غفیله بخوان توبه ات قبول است) معتبر است ؟ و سند آن؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده شنیده‌ام ولی در جریان صحت و سقم آن نیستم. موفق باشید
9690
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد عزیز: بنده مباحث عرفانی را تا حدودی دنبال کردم و همینطور مباحث اخلاقی شما بزرگوار را، ولی استاد عزیز نم یدانم چرا اصلا گنجایش و فهم عرفان را ندارم و مرا خیلی ناامید می کند بطوری که مباحث اخلاقی رو هم کار نمی کنم آیا نمی توانم بدون عرفان جلو برم و آیا برای دنبال کردن تفاسیر شما عرفان لازم است؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این بصیرت خوبی است که متوجه‌اید روح شما از طریق عرفان جلو نمی‌رود. بحمداللّه با روایاتی مثل «یابن‌الجندب» و «نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه» بار خود را ببندید و إن‌شاءاللّه زودتر از بقیه به مقصد برسید. البته مباحث معرفت نفس را از دست ندهید. برای دنبال کردن تفاسیر بعضا نیاز به مباحث معرفت نفس هست. موفق باشید
9680
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار، خیلی وقت ها برای ادای نماز صبحم زود به رختخواب میرم، مثلا ساعت 11 شب ولی خوابم نمیبره و باعث میشه تا ساعت ها تو رختخواب بیدار باشم و هزار جور فکر و خیال کنم، فکر آینده، دغدغه معیشت و ازدواج و بیکاری و خیالات و اوهام مختلف و این باعث میشه نه تنها برای نماز خواب بمونم بلکه صبح که بیدار میشم خیلی خسته و بی روحیه باشم، می خواستم لطف کنید ذکری یا دستورالعملی برای قبل از خواب بدید تا بتونم شب ها زود و با آرامش بخوابم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر سعی کنید زود بخوابید پس از مدتی نفس ناطقه می‌شناسد که حالا وقت خواب است وقت فکرکردن نیست وقت به رختخواب‌رفتن است. مطابق آنچه از روایات به ما رسیده اول بگویید «آمَنْتُ بِاللَّهِ وَ کَفَرْتُ بِالطَّاغُوتِ اللَّهُمَّ احْفَظْنِی فِی مَنَامِی وَ فِی یَقَظَتِی‏‏» و سپس آیه‌ی آخر سوره‌ی کهف را بخوانید «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى‏ إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» و بعد تسبیحات حضرت زهرا«علیها‌السلام» را بخوانید و بعد ذکر آیت الکرسی و بعد 70 مرتبه استغفار کنید و سپس 100 بار ذکر «لا إله إلاّ اللّه» و 12 مرتبه سوره‌ی توحید، و بعد صلوات. در این مورد می توانبد به بَابُ الدُّعَاءِ عِنْدَ النَّوْمِ وَ الِانْتِبَاه‏ در جلد دوم کافی رجوع فرمائید. موفق باشید
9681
متن پرسش
سلام حضرت استاد وقتتان بخیر. دوستی دارم اهل مطالعه که گاهی برای پیش بینی کارها تفال از حافظ می گیرد و همیشه هم درست درآمده حتی وقتی نخواسته غزل را بپذیرد و میگفته شعر است باز دزست درآمده. برای موفقیتش در ارشد هم تفال گرفت ولی غزل به ظاهر بسیار بد آمده علی رغم اینکه دانشجوی باهوش و مستعدی بود ولی به دلیل بیماری نتوانست ادامه تحصیل بدهد حالا دوباره شروع کرده ولی به خاطر این غزل بد بسیار مایوس است و می گوید آخر یک اتفاقی می افتد که من کنکور ندهم. بهترین اساتید دارند حمایتش می کنند و بعضی روحانیون صاحب فضل و کمال هم درس خواندن را به خاطر تواناییهای علمی و ارتباط موثرش با جوانان واجب کرده اند. از طرفی بزرگان علما هم تفال و هم استخاره می گرفتند. این شیطان است حضرت استاد؟ جاهایی هم که در تمام ده سال غزلیات درست بوده پیش گوییهای شیطان بوده تا روزی به نتیجه امروز برسد؟ اگر علما هم گاها تفال می گرفتند درست بودنش به خاطر روح قدسی آنان است و نباید آن را با کار خودمان مقایسه کنیم. درست است حضرت استاد؟ می شود مطلب را شرح بفرمایید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال ما موظفیم مطابق دستورات شریعت و عقل خود و مشاوره با صاحب‌نظران، عمل کنیم تا اگر هم به نتیجه نرسیدیم در نزد خود و خدای خود حجت داشته باشیم. موفق باشید
9682
متن پرسش
سلام استاد: مدتی که احساس می کنم دارم خودم را گول می زنم، خیلی ناامید شدم از خودم، یک زمانی توی ذهنم به این فکر می کردم که آنقدر روی خودم کار کنم که بتونم بچه هایی تربیت کنم که بشن سرباز امام زمان (عج) اما الان بی خیال از همه چیز فقط دارم زندگی می کنم و اینکه بدون بصیرت به جای برسم که در دسته یزید، نمی دونم از تمام مطالعاتم فقط خواندن تفسیر مونده نماز اول وقتم هم تبدیل شده به نمازی که گاهی قضا میشه، چرا اینجوری شدم هم نمی فهمم، شاید هم اینجوری بودم و الان فهمیدم. شرمنده وقت شما را با این مطالب گرفتم راستش خیلی ناراحتم اما نمی دونم چرا کاری نمی کنم انگار در دنیای مجازی سیر می کنم. پناه بر خدای احد و واحد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در این عالم موظف هستیم در مسیر قرب الهی قرار گیریم تا با نور الهی زندگی کنیم و در نهایت در ابدیت‌مان در زیر سایه‌ی حق در احساسی فوق‌العاده با معنا با حقایق عالم وجود مأنوس شویم و در دنیا مطابق این اهداف باید زندگی را شکل دهیم. موفق باشید
9663
متن پرسش
به نام خدا. با سلام خدمت استاد گرامی: داستانی را که در ادامه می آید افراد مختلفی از دیدار امام (ره) با آقای نخودکی در مشهد بیان می کنند و نوع مطالبه و درخواست حضرت امام را مبنی بر طلب علم کیمیا از ایشان، و چنین طلبی را با توجه به تعالی مقامشان را نمی توانم باهم جمع کنم. حتی انسان چنین تمنایی را برای بعضی از مومنین بعید می داند چه رسد به آن عارف واصل که همیشه تعمد بر اختفای حالات خویش داشت. ::::::پایگاه صالحات - سالک الی الله آیت الله حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی در حرم امام رضا (ع) خطاب به امام خمینی: چه اصراری دارید چیزی را که ممکن است موجب خسران شود، یاد بگیرید؟ اما من چیزی را به شما یاد می‌دهم که برایتان خسارتی ندارد و محتاج دیگران هم نمی‌شوید. روایت اول: (به نقل از فرزند آیت الله موسی شبیری زنجانی) خبرنگار البرز می‌گوید: مطلبی را درباره منزلت و جایگاه آیه سوم سوره طلاق «و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بلغ امره قد جعل الله لک شی قدرا» با یکی از روحانیون سرشناس تهران بحث می‌کردیم و چون در تاکید بر قرائت این آیه به همراه بخشی از آیه دوم همین سوره تردید وجود داشت از ایشان خواستیم در سفر امسال حج از علمای حاضر در این خصوص سوال نمایند. ایشان پس از بازگشت از سفر در همین خصوص می‌گوید: با فرزند آیت الله موسی شبیری زنجانی این مطلب را در میان گذاشتیم و مطلبی که در خصوص دیدار ایشان و شیخ حسنعلی نخودکی مطرح بود را مورد سوال قرار دادیم. ایشان در تماس تلفنی با این مرجع تقلید اصل ماجرا را جویا شده و به شرح ذیل بیان می‌کنند. مطلب مذکور در نشریه زائر منتشر و در اختیار حجاج بیت الله الحرام قرار می‌گیرد و از آنجا که دارای اهمیت خاصی از جهات نمایش اوج عرفان این شیخ فاضل، صداقت امام خمینی (ره) در کلام و... می‌باشد بر آن دیدیم تا با انتشار آن در ترویج آن قدمی برداشته باشیم. شرح ماجرا به نقل از فرزند آیت الله شبیری زنجانی از زبان پدر بزرگوارشان این‌گونه نقل می‌شود که: در سفری که امام خمینی(ره) و پدرم برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودند امام در صحن حرم امام رضا (ع) با سالک الی الله حاج حسنعلی نخودکی مواجه می‌شوند. امام امت (ره) که در آن زمان شاید در حدود سی الی چهل سال بیشتر نداشت وقت را غنیمت می شمارد و به ایشان می‌گوید با شما سخنی دارم. حاج حسنعلی نخودکی می‌گوید: من در حال انجام اعمال هستم، شما در بقعه حر عاملی (ره) بمانید من خودم پیش شما می‌آیم. بعد از مدتی حاج حسنعلی می‌آید و می‌گوید چه کار دارید؟ امام (ره) خطاب به ایشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا (علیه‌السلام) کرد و گفت: تو را به این امام رضا، اگر (علم) کیمیاداری به ما هم بده؟ حاج حسنعلی نخودکی انکار به داشتن علم (کیمیا) نکرد بلکه به امام (ره) فرمودند: اگر ما «کیمیا» به شما بدهیم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کردید آیا قول می‌دهید که به جا استفاده کنید و آن را حفظ کنید و در هر جایی به کار نبرید؟ امام خمینی (ره) که از همان ایام جوانی صداقت از وجودشان می‌بارید، سر به زیر انداختند و با تفکری به ایشان گفتند: نه نمی‌توانم چنین قولی به شما بدهم. حاج حسنعلی نخودکی که این را از امام (ره) شنید روبه ایشان کرد و فرمود: حالا که نمی‌توانید «کیمیا» را حفظ کنید من بهتر از کیمیا را به شما یاد می‌دهم و آن این که: بعد از نمازهای واجب یک بار آیه الکرسی را تا «هو العلی العظیم» می‌خوانی. و بعد تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله علیها را می‌گویی. و بعد سه بار سوره توحید «قل هو الله احد» را می‌خوانی. و بعد سه بار صلوات می‌گویی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و بعد سه بار آیه مبارکه: وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا؛ (سوره طلاق آیه 2 و 3) (هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد، و هرکس بر خداوند توکل کند کفایت امرش را می‌کند، خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند، و خدا برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است.) را می‌خوانی که این از کیمیا برایت بهتر است. روایت دوم: آیت‌الله سید جعفر شبیری زنجانی: امام و مرحوم ابوی بالا سر حضرت امام رضا علیه‌السلام، آشیخ حسنعلی را می‌بینند. می‌آیند که با ایشان صحبت کنند، ایشان زیارت می‌خواندند و اشاره می‌کنند بروید جلوی مدرسه حاج ملا جعفر، زیارت را که خواندم، به آنجا می‌آیم. به آنجا می‌آیند و ظاهراً امام به ایشان می‌گویند: «شما را به این حضرت رضا علیه‌السلام قسم می‌دهیم که علم کیمیا را به ما یاد بدهید». ایشان می‌گویند: «اگر همه کوه‌های عالم را طلا کنید، آیا اطمینان دارید که از آنها سوء استفاده‌ای نشود؟» امام می‌گویند: «نه، اطمینان نداریم.» می‌گویند: «پس چه اصراری دارید چیزی را که ممکن است موجب خسران شود، یاد بگیرید؟ اما من چیزی را به شما یاد می‌دهم که برایتان خسارتی ندارد و محتاج دیگران هم نمی‌شوید». این را نشنیده بودم، بعداً از اخوی بزرگ حاج آقا موسی شنیدم و کاملش را برایم بیان کردند. ایشان می‌گویند آشیخ می‌گفتند اول آیة‌الکرسی می‌خوانید، بعد تسبیحات حضرت زهرا«سلام الله علیها»، بعد سه تا قل هو الله و سه صلوات و سه مرتبه « وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا » ( سوره طلاق، آیات 2 و 3). پدرم می‌فرمودند بعد از آن دیگر هیچ وقت محتاج نشدم. روایت سوم: (به نقل از آیت الله بهجت ره) آیت الله محمدی ری شهری: در تاریخ 19/3/1383 (۲۵ شوال ۱۴۲۵ ) خدمت مرحوم آیت الله بهجت رسیدم. حال ایشان بهتر از ملاقات قبلی بود. فرزند ایشان گفت که ماه رمضان را روزه گرفته‌اند. در مورد دیدار امام خمینی با شیخ حسنعلی نخودکی در جوانی و دستور العمل ایشان به امام – که بعد از هر نماز، سه بار سوره توحید و سه بار صلوات و سه بار آیه «و من یتق الله ...» را قرائت کند – پرسیدم. پاسخ دادند : «ایشان با سید احمد زنجانی، پیش آقای شیخ حسنعلی نخودکی می‌روند و از او علم کیمیا می‌خواهند. ایشان جواب می‌دهد که : آیا متعهد می‌شوید که آن را در غیر آنچه مرضی خداوند متعال است، مصرف نکنید؟ هیچ یک، متعهد نمی‌شوند. بعد می‌گوید: چیزی می‌دهم که بهتر از کیمیا باشد. و آن دستور العمل را می‌دهد». آیت الله بهجت، ترتیب اذکار را دقیق به یاد نداشتند؛ ولی فرمودند: «در بحار هست؛ اما مرحوم نخودکی، بخشی از آن را اخذ کرده است». آیت الله بهجت اضافه کردند: «شاید اگر آقای خمینی به آقای نخودکی می‌گفتند که کیمیا را با استخاره مصرف کنیم، به آنان می‌داد». شیخ حسنعلی به امام فرموده بود که این دستورالعمل برای انجام شدن هر خواسته‌ای، مناسب است. روایت چهارم: (به نقل از آیت الله شهید حاج آقا مصطفی خمینی (ره) این جانب (آیت الله محمدی ری شهری) قبلاً از برادر بزرگوارم حجت الاسلام و المسلمین آقای علی اکبر الهی خراسانی شنیده بودم که با یک واسطه از آیة الله حاج آقا مصطفی خمینی نقل کردند که: امام خمینی در جوانی همراه با یکی از رفقایش در مشهد با شیخ حسنعلی نخودکی، ملاقاتی داشته و از ایشان تقاضایی نموده است. آقای نخودکی هم به ایشان گفته: پس از هر نماز واجب، سه مرتبه سوره توحید را بخوان و سه بار صلوات بفرست و سه بار آیه «و من یتق الله یجعل له مخرجا» و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بلغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا «را قرائت کن.». امام فرموده بوده که: رفیق ما به صورت منقطع به این توصیه عمل کرد؛ ولی من از آن موقع تاکنون، آن‌را ادامه داده‌ام و هر چه دارم، از آن دارم. البته در نقل از حاج آقا مصطفی، رفیق همراه امام، سید محمد صادق لواسانی گزارش شده؛ اما نقل صحیح، همان است که آیت الله بهجت فرموده‌اند. روایت پنجم: (به نقل از آیت الله حاج آقا موسی شبیری زنجانی) آیت الله محمدی ری شهری: همچنین در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۸، تلفنی از حضرت آیت الله حاج آقا موسی شبیری زنجانی جریان درخواست امام و مرحوم شیخ حسنعلی در حرم حضرت رضا «علیه‌السلام» را پرسیدم. ایشان فرمود: «خودم این جریان را از پدرم (آیت الله سید احمد زنجانی) نشنیده‌ام؛ ولی طلبه‌ای به نام سید صادق ... نقل کرد که: خوابی دیدم و به نماز پدرتان رفتم. دیدم که بر سر قبر قطب راوندی، برای ایشان فاتحه می‌خواند. به ایشان گفتم: شنیده‌ام کیمیا دارید؟ فرمود: بیا برویم صبحانه منزل! با هم رفتیم. بعد برایم تعریف کردند که یک سال با آقای خمینی، در مشهد بودیم. حرم، مشرف شدیم. شیخ حسنعلی هم مشغول بود و از روی مفاتیح _ که گویا تازه چاپ شده بود _ زیارت می خوند. ایشان (آیت الله خمینی) به او گفت: تو را به این حضرت، حاجتی دارم. شیخ گفت: سید بگذار زیارت کنم. بعد. قرار شد سر قبر شیخ حر عاملی با هم صحبت کنیم. شیخ وقتی زیارتش تمام شد، آمد.». خواسته آیت الله خمینی گویا کیمیا بوده است. شیخ پرسید: اگر علم کیمیا داشتید و قدرت این را داشتید که کوه‌های دنیا را طلا کنید، مطمئن هستید که از این علم، سوء استفاده نمی‌شود؟ ایشان جواب دادند: نه. ایشان فرمود: اگر مطمئن نیستید، من چیزی را می‌گویم که {دیگر} مشکل مالی نداشته باشید و خطر هم نداشته باشد: بعد از هر نماز، سه بار «قل هو الله احد» را بخوانید. بعد، سه بار صلوات و سه بار آیه «و من یتق الله» تا «قد جعل الله لکل شیء قدرا» را تلاوت کنید. حاج آقا موسی اضافه کردند که: پس از این جریان، یک وقت پدرم این جریان را برای کسی نقل می‌کرد که من، آخرهای آن را از ایشان شنیدم. روایت ششم: (به نقل از آقای مقدادی (ره) فرزند مرحوم نخودکی) آیت الله محمدی ری شهری: یک نکته هم اضافه می‌کنم که از پسر شیخ نخودکی، آقای مقدادی (حاج شیخ علی مقدادی اصفهانی- متوفای ۱۳۸۸/۱۲/۲۷) با واسطه شنیدم که قبل از سوره توحید، آیة الکرسی را اضافه کنند و گفتند که این مطالب در روایتی آمده است. اگر چه برخی، این اضافه را از فرزند مرحوم نخودکی نقل کرده‌اند، ولی آقا (آیت الله بهجت)، فرمود: «به گمانم او در شرحی که برای پدرش نوشته، این اضافات را نیاورده است» و مقصودشان کتاب نشان از بی نشان‌ها بود. تایپ مطالب نقل شده از کتاب زمزم عرفان توسط عباس - پایگاه صالحات منابع : روایت اول: سایت خبری تحلیلی البرز روایت دوم: سایت رجانیوز به نقل از مجله پاسدار اسلام - مصاحبه حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن رحیمیان با آیت‌الله سید جعفر شبیری زنجانی روایت سوم، چهارم، پنجم و ششم: کتاب زمزم عرفان، نوشته آیت الله محمدی ری شهری . ::::::::
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه شده‌اید امام در آن سن که حدود سی‌سال داشتند در اوج شعور عرفانی قرار داشتند و کتاب شرح دعای سحر را دربیست و هفت سالگی تمام کرده بودند و با ارتباطی که با آیت‌اللّه شاه‌آبادی داشتند به عالی‌ترین علم کیمیا که متن وجود انسان را طلا می‌کند دست یافته بودند، حال اگر سالکی در این شرایط چنین تقاضایی کرده باشد باید مقصد و مقصود دیگری در میان باشد، ماوراوء اهداف مادی. موفق باشید
9669
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و ادب و خدا قوت: استاد بزرگوار این حدیث منو ناراحت میکنه چون دوست دارم مومن باشم ولی دوست ندارم بلا و گرفتاری در زندگی داشته باشم با این حدیث غمی و ترسی تو دلم میاد. نمیدونم عمق حدیث را نمیفهمم یا.... امام کاظم (علیه ‏السلام): المُؤمِنُ مِثْلُ کَفَّتَی الْمِیزانِ؛ کُلَّما زِیدَ فی إیمانِهِ زِیدَ فی بَلائِهِ. مؤمن همانند دو کفۀ ترازو است؛ هر چه بر ایمانش افزوده شود، بلا و گرفتاری‌اش نیز فزونی گیرد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: زنده باد بلایی که در ازاء ایمان به ما برسد تا ایمان ما بیشتر بدرخشد. راستی اگر بلاهایی نبود که حضرت علی«علیه‌السلام» آزمودند، کجا آن حضرت این اندازه می‌درخشیدند. نگران نباشید، اول شما را می‌آزمایند اگر آمادگی لازم را داشتید آن‌وقت در بلاها و آزمون‌ها قرارتان می‌دهند. آن‌وقت خواهید گفت: «در بلا هم می‌چَشم الطاف او .... مات اویم، مات اویم، مات او». موفق باشید
9647
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: و با عذرخواهی از تصدیع اوقات ارزشمند حضرت عالی. جسارتا می خواستم در صورت امکان عنایت فرمایید و مقصود این دو بیت از حضرت حافظ به خصوص مصرع دوم و چهارم را برای بنده توضیح فرمایید: دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور / گل بانگ زد که چشم بد از روی گل به دور / ای گل به شکر آن که تویی پادشاه حسن / با بلبلان بی دل شیدا مکن غرور با تشکر از امتنان تان و التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سالک باید متوجه باشد اگر نظرش را از کثرات پاک نگرداند نمی‌تواند به انوار الهی نزدیک شود و این‌ را بلبل صبوری که خود گزارشگر زیبایی‌هایی است که دیده، می‌گوید که محمد و آل محمد«علیهم‌السلام» می باشند. و از این جهت حافظ از انوار الهی تقاضای اغماض می‌کند که اگر چشم و نظرش هنوز در نظر به حقیقت زیبایی‌هایشان پاک نشده به او سخت‌گیری نکنند و از رؤیت و مشاهده‌، محرومش ندارند و همین امر که سالک از یک جهت نظر به نقص خود داشته باشد و از جهت دیگر تقاضای رحمت واسعه، کارساز است. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!