بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: مرگ - برزخ - معاد

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23351
متن پرسش
در آیات مربوط به قیامت آیه ۲۲ سوره مبارکه فجر می فرماید: در آن روز خدا (امر خدا) خواهد آمد و همه ملائکه به صف خواهند ایستاد و همچنین آیه ۳۸ از سوره مبارکه نباء می فرماید: آن روز روزی است که فرشته روح و همه ملائکه در حضور خداوند به صف قیام خواهند کرد و کسی صحبت نتواند کرد مگر به اذن خداوند و به گفتار صواب. لطفا بفرمائید از لحاظ تقدم و تاخر کدام یک اول و کدام یک در مرتبه بعدی رخ خواهد داد البته به نظر این حقیر ابتدا آیه ۳۸ و سپس آیه ۲۲ محقق خواهد شد چون از لحاظ بروز و ظهور قدرت خداوند ابتدا باید گارد تشریفات و سپس آن مقام بزرگ در عرف پذیرفته شده بشری به نمایش بایستند چون قطعا ظهور امر خود خداوند دیگر جایی برای دیگر مخلوقات نخواهد گذاشت. لطفا در این خصوص راهنمائی بفرمائید با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با حضور ربوبیت حق و فرشتگان، شرایط طوری غالب می‌شود که هیچ موجودی دیگر احساس موجودیت نمی‌کند مگر آن‌که خداوند به او اذن بدهد. موفق باشید.

23341
متن پرسش
سلام و عرض ادب و احترام: در کتاب معاد آیت الله دستغیب قسمت «فشار قبر همه جا ممکن است» آمده کسانی که بالای دار هستند خدا هوا را امر می کند که او را بفشارد و همچنین در دریا آب دریا غریق را فشار می دهد. مگر فشار قبر مختص روح نیست چرا اینطور گفته شده که جسم دنیایی در فشار است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید خواسته‌اند مطلب را توجیه کنند. زیرا در هر حال این ملکات انسان است که به انسان فشار می‌آورد و ملکات مربوط به روح است. موفق باشید.

23340
متن پرسش
سلام و عرض ادب و احترام: بنده کتاب معاد شما رو کامل مطالعه کردم. در کتاب معاد شما آمده فشار قبر و عذاب فقط مختص به روح است و به جسم دنیایی که لاشه ای بیش نیست مربوط نمی شود و سوال و جواب مربوط به روح است نه بدن. در کتاب معاد آیت الله دستغیب بخش سوال و جواب قبر آمده که علامه مجلسی در جلد سوم بحار و حق الیقین طبق احادیث معتبره فرموده سوال و فشار قبر در بدن اصلی است و روح به تمام یا بعض بدن برمی گردد یعنی تا سینه یا کمر که قدرت بر فهم خطاب سوال و جواب داشته باشد. عذر میخوام استاد اگر میشه توضیح بدین برای بنده چون مدرس هستم و باید این بحث رو توضیح بدم. ضمن اینکه چرا در قبر هنگام دفن قسمت صورت را از کفن باز می کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در کتاب مبتنی بر دلایل عقلی و اندیشه‌ی امثال حضرت امام و علامه طباطبایی عرض شده است؛ بالاخره فشار قبر مربوط به روح و افکار و ملکات غیر الهی است. موفق باشید.

23322
متن پرسش
سلام: شما در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» فرمودید که جوان باید اساسی ترین انتخاب زندگی خود را زندگی ابدی خود قرار دهد. با توجه به اینکه بنده در همین سنین قرار دارم برایم این سوال پیش آمده که اساسی ترین هدف باید زندگی ابدی باشد یا قرب الهی. مگر امیرالمومنین نفرمودند که کسانی که برای بهشت عبادت می کنند تاجر هستند و کسانی که برای خدا عبادت می کنند آزاده هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه شدیم اصل حیات ما ابدیتِ ما است، عملاً برای آبادکردنِ ابدیت، راهی جز قرب به خدا نمی‌ماند. زیرا قرآن در وصف قیامت می‌فرماید: «والأمر یؤمئذ للّه» آن روز به طوری خاص، امر، امرِ حضرت ربّ العالمین است. موفق باشید

23314
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد شما در پاسخ به یکی از کاربران در شبهه ای ایشان را به شرح جلسات اول و دوم شرح فصوص در کانال «ندای اندیشه» ارجاع دادید. می خواستم بپرسم استفاده از مباحث فصوص را برای همه قابل دسترسی کردید؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به نحوه‌ی ورودی که اخیراً داشته‌ایم، اگر کسی مباحث «ده نکته» و «برهان صدیقین» را به‌خوبی کار کرده باشد، می‌تواند ورود کند. البته بهتر است افراد بعد از بحث «معاد» و استماع صوت‌های آن، بحث را ادامه دهند. موفق باشید

23300
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: ببخشید می خواستم بپرسم «کتاب معرفت النفس و الحشر» شرح صوتی نداره؟». ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح صوتی آن بسیار ضعیف است. می‌توانید برای استفاده از آن با جناب آقای حاج‌آقا نظری به شماره‌ی 09136032342 تماس بگیرید. موفق باشید

23258
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: در صورتی که یک بودایی یا مسیحی و یا پیروان ادیان دیگر به دین خود پایبند باشند و مسلمان نشوند (یا به دلیل نداشتن اطلاعات کافی از دین اسلام یا به دلیل به حق دانستن دین خودشان) ولی از خیلی از مسلمانان شناسنامه ای انسانیت بیشتری داشته باشند باید با توجه به فرمایشات جنابعالی پس از مرگ به ضلالت ابدی بروند و هیچ وقت از دوزخ خود خارج نشوند ولی کسی که در شناسنامه اش مسلمان است و آن طور که خودش می خواهد اسلام را در زندگی خاکی اش اجرا می کند فقط به دلیل اینکه پدر و مادرش مسلمان بوده اند، پس از مرگ بعد از گذراندن جهنم معادل گناهانش، به جرگه ما بقی مسلمانان می پیوندد. آیا این موضوع به نحوه انتخابش در زمان قبل از به دنیا آمدن دارد یعنی این شخص مسلمان شناسنامه ای قبل از به دنیا آمدن، خودش خواسته است که از ازدواج و رابطه یک زن و مرد مسلمان پا به این دنیا بگذارد و این نحوه انتخاب قبل از به دنیا آمدن به چه صورت است؟ یا اگر این طور نیست آیا اجبارا هر کس در یک خانواده پا به دنیای خاکی می گذارد؟ اگر انتخابی نباشد، با این شرایط زندگی کاملا متفاوت و این اجباری بودن چرا باید عذاب ببیند. لطفا مرا راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هیچ‌وجه نمی‌توان گفت آن بودائی و یا آن مسیحی در این زمانه انسانی است دوزخی! به اندازه‌ای که به دنبال حقیقت باشد، با حقیقت روبه‌رو می‌شود و تا ابد با آن زندگی می‌کند. آری! آن نوع تولد و زندگی را خودش انتخاب کرده و می‌خواهد در همان بستر با حقیقت روبه‌رو شود. موفق باشید

23235
متن پرسش
سلام و عرض ارادت: آیا بین ارواح نسبتی مانند نسبت اجسام نظیر اخوت فرزندی پا پدری و ..... وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که قرآن در آیه‌ی «فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ» (101/مؤمنون) می‌فرماید در قیامت یعنی چون صور دمیده شود دیگر نسبتی از آن نوع نسبت‌هایی که فرمودید بین انسان‌ها نیست و حتی از همدیگر سراغ هم نمی‌گیرند. موفق باشید

23228
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید همانطور که می گویند ما به جهت ایمان قلبی حاضر هستیم و از ما سوال می شود و خب با بندگی و تلاطم زندگی و هدف بندگی است که باعث حضوری قلبی بیشتر می شود پس نوزاد و کسانی که هیچ موقعیت کسب حضور قلبی را نداشته اند برایشان چگونه محاسبه می شود کسی شده است از اولیا و کسی چنین موقعیتی نداشته است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألهین در این مورد می‌فرمایند با توجه به این‌که نوزاد و کودک به همان صورت، تقدیر خود را دارند و بر اساس همان تقدیری که داشته است، رحلت کرده، پس در همان مرتبه‌ی وجودی که خلق شده است، مستقر می‌باشد و از زندگی در آن دنیا بهره می‌برد. موفق باشید

23225
متن پرسش

عرض سلام و ادب و احترام: شنیده ام که می گویند میت بعد دفن هنوز هم نمی داند مرده است و سرش به سنگ لحد می خورد و آن موقع متوجه می شود. این گفته در بین مردم هم رایج است. در حالی که جسم دنیوی بدون روح زیر خاک چطور می تواند حرکت کند؟ آیا این مساله درست است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  منظور آن است که متوفی اراده می‌کند با همان بدن که در قبر هست بلند شود و وقتی متوجه شد آن بدن دیگر در فرمان او نیست، عملاً نظرش از عالَم ماده و از بدن به عالم مجردات منتقل می‌شود و با مَلَکین نکیر و منکر روبه‌رو می‌گردد. مطالبی در این مورد در جزوه‌ی «اعتکاف» عرض شده است. موفق باشید

23224
متن پرسش
سلام و عرض ادب و احترام: در کتاب معاد در جایی آمده آنجا عالم مکان و زمان نیست و در جای دیگری در کتاب بحث زمان در برزخ آمده که آنجا زمان دارد صبح و شام دارد و ... اگر میشه توضیح بفرمایید یعنی چه و چطور این دو فرمایش رو با هم میشه جمع کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در کتاب و به‌خصوص در شرحِ آن بحث شده است، اهل برزخ هنوز نظر به دنیا دارند و روز و شب دنیا را متوجه می‌شوند و بدین لحاظ برایشان روز و شب معنا می‌دهد، هرچند که در آن‌جا خورشیدی نیست که طلوع و غروب کند. موفق باشید 

23222
متن پرسش
استاد گرامی با سلام و عرض ادب: بنده بسیار علاقه مندم که در خصوص احوالات پس از مرگ بدانم و سوالات زیادی دارم مثلا با توجه به اینکه نفس انسان در هر حال نیاز به جسم دارد آیا جسم برزخی ما چگونه است؟ آیا لباس دارد؟ آیا خواب دارد؟ آیا نیاز به تغذیه از نوع جنس خودش دارد؟ جسم برزخی نسبت به جسم قیامتی چه حالتی دارد؟ و سوالاتی از این قبیل. ۱. آیا دنبال این مطالب بودن جزء علوم مفید است؟ (اعوذ بالله من علم لا ینفع) ۲. آیا کتاب جامعی وجود دارد که از سیر تا پیاز موضوع را بیان کرده باشد؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر خوبی به سرتان زده است. فکر می‌کنم کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» که بر روی سایت هست در این مورد کمک کند. البته بهتر است با شرح صوتی آن، کتاب را دنبال کنید. موفق باشید  آدرس کتاب بر روی سایت

http://lobolmizan.ir/book/1212/%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%AF-%D8%B2%DA%AF%D8%B4%D8%AA-%D8%AC%D8%AF%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C

23220
متن پرسش
سلام و عرض ادب و احترام: شما در کتاب معاد صفحه ی 65 روایتی رو آوردید که در برزخ مومنینی که در بهشت هستند از فرد تازه وارد سوال می کنند که از فلانی چه خبر؟ و فلان کس چه شد؟ از این روایت برداشت میشه ارواح مومنین از دنیا رفته از دنیا بی خبرند. اما در صفحه ی 93 کتاب آوردید ارواح انسان ها با عالم دنیا مرتبط هستند و اشراف دارند. اگر ممکنه توضیح بفرمایید چون بنده متوجه نشدم. سوال دیگر اینک: بالاخره در عالم برزخ زمان هست یا نه؟ در جایی آمده آنجا عالم مکان و زمان نیست و در جای دیگری در کتاب بحث زمان در برزخ آمده. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در برزخ، بستگی به درجه‌ی افراد و شرایط آن‌ها دارد که چه اندازه از دنیا باخبرند. موفق باشید

23216
متن پرسش
سلام: در ادامه سوال ۲۳۲۱۱ که یکی از دوستان پرسیده بود سوالی داشتم: اینگونه افراد که بدنشان نابود می شود و با خود ابدیشان هستند با جسم‌برزخی می مانند؟ و آیا اینان حیات راحت تری دارند نسبت به بقیه یا مشکل تر؟ و سوال دیگر اینکه در جای دیگری فرموده بودید کسی که بدنش نابود می شود همچنان به بدن خود نظر دارد ولی با صورت خیالی بدن درسته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید به هر صورت، نفسِ ناطقه‌ی انسان، بدن دارد و بعد از منتقل‌شدن از بدن دنیایی، بدنِ برزخی او بیشتر برایش ظاهر می‌شود. بلی! بحث بر سر آن است که آیا کسی که بدنِ دنیایی ندارد، چیزی هست که به عنوان بدن دنیایی به آن نظر کند؟ نه. ولی تعلقاتِ او به دنیا برایش هست و مثل هر متوفایی زمان می‌برد تا این تعلقات ضعیف شود و از بین برود. موفق باشید

23157
متن پرسش
سلام خدمت استاد محترم: و عذر خواهی جهت مزاحمت های مکرر. بنده دچار مشکلی بودم که امروز در سن ۳۰ سالگی تازه مشکل خودم را فهمیدم و به علت نقص خودم در حل مساله از شما درخواست برطرف کردن مشکل را دارم. از کودکی در هر مرحله ای قرار می گرفتم آرام و قرار نداشتم، مثلا به کاری با علاقه وارد می شدم و بعد از مدتی که آن کار را با هیجان انجام می دادم وسط کار، رها می کردم چون در عقل خودم هیچ سود بزرگی را در آن نمی یافتم، انواع سرگرمی ها، کارهای هنری و ... حتی مطالب دروس را از ابتدایی تا انتهایی وقتی در ذهن خودم علتی برای یادگیری آن نمی یافتم رها می کردم البته برای پیدا کردن علت بسیار تلاش می کردم ولی یا علت هایی که دیگران بیان می کردند برایم قانع کننده نبود و یا در مواردی اصلا صاحب نفسی نبود که من از او علت را بیابم و خودم هم که عقل ناقصی داشتم در نتیجه کار را رها می کردم. به هر سختی دیپلم را گرفتم ولی در دانشگاه در رشته شیمی محض دو سال درس خواندم و رها کردم بعد وارد مهد قرآن شدم. ۳ جزء حفظ کردم، گمشده خودم را آنجا هم نیافتم چون عمده توجه به ظاهر قرآن بود، آن را نیز رها کردم هر چند تا الان هنوز علاقه حفظ در وجود من هست و به سراغ حوزه رفتم، الان ده سال از آن زمان که شروع می کردم گذشته، صرف و نحو و منطق و مبادی عربی را به هر مشتقتی بود خواندم (مشقت می گویم منظورم تمکین نکردن نفس خودم است از یادگیری کلیاتی که در حوزه می آموختم چون روحم به دنبال مطالبی بود که در مطالب کتاب ها آنها را نمی یافتم) البته شایان به ذکر است که از ۱۸ سالگی برخی کتب شهید دستعیب، شهید مطهری و علما و صاحب نظران دیگر را برای رسیدن به مجهولاتم خواندم و بسیار در این زمینه نسبت به قبل خودم پیشرفت کردم خلاصه الان در سن ۳۰ سالگی دچار کثرت گرایی شدید شدم. طوری که حرکت برآیم ممکن نیست و قدرت تشخیص ندارم. می دانم درس خواندن در حوزه مرا به سمت کلیات می برد که جزییات از آن فهمیده می شود. از طرفی مطالعات خودم که از جزییات شروع شد الان دارم به همان کلیات که در فلسفه هست و من هنوز در حوزه نخواندم، می رسم و از طرفی به شدت به رعایت حقوقی که نسبت به شوهر و فرزندان دارم آگاه و پایبندم با توجه به اینکه در راه پیش رو هر روز دروس حوزه سنگین تر می شود و امکان مطالعات آزاد از من سلب می شود در کنارش خانه داری و همسر داری، نمی دانم حوزه را که به صورت غیر حضوری است رها کنم و به همان مطالعات مورد علاقه خودم برسم. (یعنی حرکت از جزییات به کلیات) یا مطالعات را (خلاف میل باطنی من است) رها کنم. البته واقف به این مساله هستم که نهایت مطالعات خودم تنها به رشد خودم می انجامد و نهایت حوزه زمینه رشد جامعه را برایم فراهم می کند و همین سعادت بزرگ را از دست می دهم. در مطالعات متفرقه هم سیر خاصی ندارم بلکه هر مطلبی ذهنم را در گیر کند مطالعه می کنم و به شدت دایره مطالعاتم گسترده است از نظر نویسنده ،کتب شما، خانم لطفی، علامه طباطبایی، شهید مطهری، سیر و سلوک علما و بزرگان، علامه حسن زاده و .... می شود به من بگویید چگونه مشکل خود را حل کنم تا بتوانم از این کثرت ها رها شوم و به راه خودم ادامه دهم و البته سوال را قبلا به نحو دیگری از شما پرسیدم گفتید با برنامه ریزی کار درست می شود، ولی هر کار کردم نمی توانم با مسولیت های دیگر که دارم بین مطالب درسی و غیر درسی جمع کنم و دچار پراکندگی نشوم. به شدت در روحم عجله برای رسیدن را حس می کنم و آرامش ندارم و فقط مطالعه مرا آرام می کند، آیا این هوای نفس من نیست که مرا از درس خواندن نهی می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سنّ سی‌سالگی، سنِ سرزندگی برای درک حقایق است. اگر در کنار مدیریت عاطفی خانه به عنوان یک مادر به مباحثی که روحِ کلی دارد مثل فلسفه و عرفان رجوع فرمایید، راهی به سوی حقیقت برای اُنس با تفسیر شریف المیزان و روایات اهل‌البیت «علیهم‌السلام» در مقابل شما می‌گشاید. و با حوزه ی علمیه همان اندازه ارتباط داشته باشید که بستر فعالیت های شما در آن فراهم باشد. مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «خویشتن پنهان» و «معاد» همراه با شرح صوتی آن‌ها که بر روی سایت هست، به غیر از کتاب «خویشتن پنهان» خوب است دنبال بفرمایید. موفق باشید

23139
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: ۱. دقیق و عمیق بفرمایید، که چرا تحقق «عدالت اجتماعی» هدف متوسط حکومت اسلامی است، در واقع مقدمه ی «قرب الهی» است؟ عدالت چه زمینه ی را برای مردم جهت قرب فراهم می کند؟ ۲. مقصود از آن همه فضیلت و عظمت علم در کلام معصوم (علیهم سلام)، آیا معارف اسلامی و الهی است یا شامل تمام علوم می گردد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عدالت موجب ایجاد شرایطی می‌شود تا انسان‌ها آن‌چنان دغدغه‌ی مایحتاج زندگی‌شان بر آن‌ها غلبه نکند و از سایر کمالاتی که باید کسب کنند، غافل بمانند. ۲. در متون دینی عموماً وقتی بحث «علم» می‌شود منظور علمِ به مبداء و معاد و معرفت نفس است و سایر علوم را تحت عنوان «فضل» نام می‌برند. موفق باشید

23111
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد: سوالات و شبهاتم راجع به عدل الهی، تمامی ندارد به طوری که روز به روز محبتم نسبت به خدا کمتر می شود. اگر امکان دارد مرا به جایی ارجاع ندهید و اگر جوابی دارید خودتان مستقیما جواب بدهید؛ البته این درخواست به دلیل تنبلی ام در رجوع نیست بلکه به خاطر این است که آن ارجاعات شما جوابگوی حقیر نیست. صوت های «عدل الهی» و «قضا و قدر» و صوت های «پوچی و اضطراب برای چه؟» و «برای چه خدا ما را خلق کرد؟» را کامل گوش کرده‌ام؛ همچنین جزوه و مباخث جبر و اختیار را هم مطالعه کرده ام ولی قانع نشدم. در تمام کتابها و مقالاتی که راجع به عدل الهی نوشته شده و در تمام صوت هایی که از شما گوش کرده ام، بحث فلسفه‌ی خلقت و ضرورت خلقت مطرح شده؛ در صورتی که شبهاتی که ما جوان را حیران و آشفته کرده، چیزهای دیگری است و آن بحثِ «چگونگی خلقت» است: ۱. شما می فرمایید که خداوند، حکیم است و حکمت، همان رعایت کردن رجحان هاست و حکیمی که می تواند بیافریند و می تواند نیافریند، می آفریند چون آفرینش رجحان دارد و ارزش در وجود است و خلقت، نه در نیستی و عدم. و اینکه نیافریدن برای خدایی که فیاض است، بخل است و خداوند هم بخیل نیست‌. تا این جا درست، ولی: چرا باید بار مسئولیت و سختی ها و رنج های انسانیت را بر دوش من بگذارد؛ او می توانست مرا یک فرشته خلق کند یا یک کبوتر، در این صورت دیگر این بار کمر شکن و این سختی ها بر دوشم نبود و چیزی هم از فیاض بودن و خالق بودن خدا کم نمی شد. خواهشاً بحث کمال را مطرح نکنید که گول زدن ما جوانان بی چاره است! کمالی که باید قبلش هزاران بلا و سختی و مکافات بکشی، دیگر کمال نیست بلکه عین عذاب است! اختیاری که ما را سرگردان و حیران کند و در آخر به عذاب قبر و جهنم بکشاند از صد تا جبر هم بدتر است. ما را جبر هم که شده سر به راه کن خیری ندیده ایم از این اختیار ها اگر خیلی ارحم الراحمین است و خلاصه خیلی ادعایش می شود، پس چرا ما را مستقیم به بهشت نبرد؟ آیا چیزی از خدا بودنش کم می شد؟ چیزی از خالق بودنش کم می شد؟ چیزی از فیاض بودنش کم می شد؟ چیزی از حکیم بودنش کم می شد؟ چرا ما را در این دنیا خلق کرد تا اینهمه سختی و رنج بکشیم؟ من بهشتی را که با سختی ها و رنج ها و بدبختی ها باید به دست آورم، نمی خواهم! همان جهنم برایم بهتر است تا اینکه دلخوش کنم که خدا کریم است در این ‌دنیا سختی و ذلت بکش و آن دنیا برو بهشت و از این حرفها. من این بهشت و این انسانیت خفت بار را نمی خواهم. احساس می کنم که مثل خداوند با خلقت انسان، مثل همان انسانی است که پرنده ای را در قفس می کند و جلویش هم گاهی آب و دانی می ریزد تا از دیدن آن لذت ببرد. ۲. خدایی که می داند این بنده ای که دارد خلقش می کند، عاقبتش جهنم است پس چرا او را خلق می کند اگر ادعا می کند که خیلی رحمن و رحیم است؟ خدا این همه دردسر به بشر داده تا خودش را ثابت کند و الا چرا باید بشری را خلق کند که خودش می داند ظلم ها به یکدیگر می کنند و اینهمه کشت و کشتار و این همه بدبختی و فقر و این همه خون و خون ریزی. ۳. چرا خداوند، عذابش برای ظالمان فقط مختص پیشینیان است؟ فرعون، قوم عاد و ثمود و لوط و... این همه ظلم های بزرگی که دارد صورت می گیرد از کودک کشی در یمن گرفته تا آتش زدن مسلمانان میانمار، آیا برای خدا کافی نیست تا عذابش را بر ظالمان نازل کند؟ می دانم جوابتان چیست! لابد می خواهید مثل همیشه پای انقلاب اسلامی را وسط بکشید و بگویید که عذاب خدا برای ظالمان، همین انقلاب اسلامی است! یا شاید می خواهید بگویید که آن ظالمان و مستکبرین عالم، بیایند و سیر مطالعاتی شما را بخواند و یا تفسیر المیزان بخوانند و معرفت النفس را شروع کنند! ظاهراً در آخرالزمان همه چیز وارونه گشته حتی سنت های الهی که از آن دم می زنید! چرا خدا به جای اینکه عذابش را بر عربستان کودک کش و یا بر نجومی بگیران و دزدان دولتی نازل کند، عذابش را بر مردم کرمانشاه و کپر نشینان سیستان نازل کرده است؟! ۴. در روایت هست که: «اگر شما گناه نمی کردید خداوند قومی را می آفرید تا گناه کنند و او ببخشاید» اگر گناه کردن ما موجب ظاهر شدن اسم غفار و اسم ستار خداست پس دیگر چرا ما گناه نکنیم؟ ۵. اختیار در جایی حکمت است که راه حق از باطل روشن باشد ولی شواهد نشان می دهد که تاریک ترین راه، راه دینداری است که انسان را به حیرت وا می دارد سپس به ناکجاآباد می کشاند. راه حقی که تاریک باشد و پر از شبهه ها، چه به درد من می خورد. لابد باید سیر مطالعاتی سایت را شروع کنیم! روزگار آشفته‌ی جهان نشان می‌دهد دهد که خداوند، جهان را به حال خودش رها کرده است! این همه فقیر و گرسنه در جهان است آن وقت شما کتاب جایگاه رزق انسان در هستی می نویسی! ۶. مگر خدا با انسان دشمنی دارد که می گوید: و لو شئنا لاتینا کل نفس هداها ولکن حق القول منی لاملان جهنم من الجنة و الناس اجمعین! ۷. انسانی که قوه‌ی شهوت و غضب در او هست، چرا خداوند باید قوانین هستی را طوری بچیند که با کوچکترین غفلت، یک عمر پشیمانی به بار آید مثل تصادفات رانندگی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شما که تا این‌جاها فکر کرده‌اید خوب است که نسبت به «امکان» که هر موجودی در ذات خود دارد فکر کنید و تحقق آن امکان که به خود انسان مربوط است. خداوند کسی را فرشته یا کبوتر نکرده است، بلکه ذات هرکس امکانِ انسان‌شدن یا فرشته‌شدن یا کبوترشدن است. خداوند به آن امکان، وجود می‌دهد. پس اگر ما را آن‌طور که شما می‌گویید از همان ابتدا به بهشت ببرد، در واقع جواب امکانِ ما را نداده است و ما را به بهشت نبرده. تنها با به فعلیت‌رسیدنِ امکانِ ما، ما به نتیجه‌ای که مربوط به خود ما است می‌رسیم.

۲. خداوند طلبِ ذاتی مخلوق را به او می‌دهد و بهشتی‌شدن و جهنمی‌شدن به عهده‌ی خود اوست که چگونه آن امکان و بالقوه‌گی را جهت دهد.

۳. به این نکته فکر کنید که همه‌ی مظلومان عالم اگر بدانند با این ظلم‌ها که می‌کشند، عملاً عامل دفع ظالم می‌گردند؛ آیا خود را سربازی نمی‌یابند که در جنگ به ظالم قرار گرفته باشند؟ آیا کودکانی که توسط فرعون کشته شدند عملاً سربازانی نبودند تا فرعونیت فرعون را نمایان کنند و انگیزه‌ی مبارزه‌ی بنی‌اسرائیل با او را به میان آورند؟ علی اصغر «علیه‌السلام» به همان اندازه برای نهضت کربلا نقش آفرین نبود؟ آیا آن جناب ضرر کردند که در کودکی مظلومانه شهید شدند؟ البته این موضوع، بحثِ مفصلی را می‌طلبد که جناب ابن‌عربی در فصّ «موسوی» فصوص الحکم به میان آورده است. ولی همین اندازه هم خوب است که در مورد این نکته فکر کنید.

۴. شاید با طرح روایت مذکور، خواسته‌اند متذکر این امر باشند که ما با گناه‌کردن مأیوس نشویم و با توبه به اسمِ غفّار حضرت ربّ العالمین رجوع داشته باشیم، وگرنه همه‌ی دین برای دوری از گناه است.

5- با آن‌همه آشفتگی که در این عالم هست، آیا اگر مسیر دینداری طی شود، در این عالم مأواهای متنوعی نیست که ما در آن قرار گیریم؟ امروز صبح بر سر مزار شهید مدافع حرم جناب جواد محمدی در گلزار شهدای دینان به همین فکر می‌کردم که چه اندازه مأواهای متنوعی خداوند در مقابل ما گشوده است. شهید محمدی‌ها در حیات خود همه‌ی تلاششان این بود تا متذکر حقیقتی شوند که در عالم گشوده شده است و به همین مسرور بودند که انسان‌ها را با آن حقیقت آشنا کنند. و عجیب است که با زائرِ مزارِ خود همان کار را می‌کنند که در حیات خود انجام می‌دادند. آیا این شهداء از این‌که چنین مأوایی برای انسان‌ها هستند، مسرور نمی‌باشند؟ و مثل همان زمان که در دنیا با هدایت انسان‌ها دلشاد بودند، با این نوع مأواشدن دلشاد نیستند؟

6- حضرت حق می‌فرماید این‌طور نیست که چیزی بر من حاکم باشد ولکن حقیقی‌ترین سنت آن است که با نظر به ابعاد منفیِ انسان‌ها، جهنم را با چنین انسان‌هایی سرریز کنم زیرا خواست خدا، خواستِ حکیمانه است و در راستای همان حکمت تصمیم می‌گیرد و عمل می‌کند.

7- به نظر بنده این‌طور نیست که خداوند با کوچک‌ترین غفلت همه‌چیز را تمام نماید. در تصادفات هم به این فکر کنید که تقدیر طرف او را به این‌جا کشانده است و زندگی او به انتها رسیده است. موفق باشید 

23092
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: ابتدا عرض کنم زندگی من به دو بخش آشنایی با آثار شما و قبل از آن تقسیم می شود و تاثیر بسیار زیادی در زندگی من داشته اید. و از شما تشکر می کنم. برای من سوال بزرگی است که چرا بیشتر مواقع در قرآن عذاب آخرت بصورت آتش بیان می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً اعمال فاسد در قیامت، صورتِ آتش به خود می‌گیرد و انسان را احاطه می‌کند ولی آتشی که روح را می‌سوزاند. مثل غضب است، ولی «صورت» به خود می‌گیرد. عرایضی در کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» در این مورد شده است. موفق باشید

23085
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: انا لله وانا الیه راحعون. جورج هربرت واکر بوش پدر در 94 سالگی به درک اسفل السافلین رفت، از خداوند متعال برای ایشان سقر و جهیم و درک و سعیر و هاویه و غی و لظی و .... را خواستار و برای خانواده نامحترمش و همچنان هم مسلکان و هم فکرانش پیوستن به آن نامرحوم منفور و نامغفور را خواستاریم امید است مریم رجوی، رضا پهلوی انواع و اقسام اپوزوسیون و .... هم به زودی خوراک مار و مور شوند و خواب از بین رفتن این نظام طاهر مقدس را به خودشان به گور برند. شترشون در خواب دید پنبه دانه های گنده گنده اما نه لپ لپ کوفت کرد و نه دانه دانه. هر هر هر هر کر کر کر کر. کی گفته خنده سر میت شگون نداره خیلی هم حال میده برای بعضی سقط شده ها گفته شده ثواب هم داره مگه نه؟ از دوزخش کمی بفرمایید باشد که چگرمان کمی خنک شود!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که حتی در این دنیا راهی که الهی نیست چه اندازه بی‌ثمر است و این بیچارگان چه چیزی از این دنیایی که تا این پایه برایش سر و دست شکستند، با خود بردند!! در برزخ که جایِ خود دارد. خدا می‌داند اگر یک لحظه از آن حالی که این بدبخت در برزخ و قیامت بر او حاکم شده است برای انسان‌های دنیا تنها ظهور کند، همه‌ی بشریت درجا سنکوپ می‌کند. موفق باشید

23053
متن پرسش
سلام: استاد پاسخ شما به سوال شماره ۲۳۰۲۶ که در خصوص قاعده الظاهر عنوان الباطن بود را مطالعه کردم، اما در حکمت متعالیه صدرایی در باب معاد هم سخنی به این مضمون وجود داره که عالم برزخ صورت باطنی عالم دنیاست و صورت بدن مادّی انسان، ظهور بدن برزخی اوست و بدن برزخی، باطن بدن مادّی می باشد. به همین نحو، بدن برزخی نیز ظهور بدن اخروی می باشد؛ و بدن اخروی باطن و حقیقت بدن برزخی است. لذا بدن برزخی همان بدن دنیایی است حقیقتاً و غیر آن است رقیقتاً ... اگر این فرمایش جناب ملاصدرا در باب این که صورت بدن مادی انسان ظهور بدن برزخی اوست را در کنار قاعده الظاهر عنوان الباطن قرار دهیم بار دیگر با همان اشکال مطرح شده در سوال شماره ۲۳۰۲۶ مواجه می شویم، اگر صورت بدن مادی ظهور بدن برزخی است و الظاهر عنوان الباطن، پس چرا کفار و گناهکاران زیادی هستند که چهره زیبایی دارند؟ در متون دینی ما گفته شده که انسان های کافر و فاسد صورت برزخی زشتی دارند، این مطلب با فرمایش ملاصدرا چگونه قابل جمع است؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جملات ملاصدرا اگر از بدن دنیایی نام برده می‌شود منظور آن بدنی است که طی دنیا می‌سازیم و آن غیر از بدن مادی است که ابزاری بیش نیست و به گفته‌ی جناب صدرا، اتحادش با نفس، انضمامی است و نه حقیقی. در بحث «حرکت جوهری» در مورد آن بدن عرایضی شده است. موفق باشید

23042
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار پیرو پرسش 22225 مصدع اوقات شریف شدیم. سوال اول: ما پس از مطالعه و مباحثه ی کتب جوان و انتخاب بزرگ، ده نکته از معرفت النفس، خویشتن پنهان و آشتی با خدا قصد کردیم کتاب معرفت نفس و حشر را شروع کنیم ولی متاسفانه کتاب سنگینی هست و گویا روح ما آمادگی دریافت مطالب آن را ندارد. به نظر بزرگوار بعد از مطالعه و مباحثه ی کتاب معاد این آمادگی حاصل می شود؟ یا باید کتاب شرح برهان صدیقین را مطالعه کنیم؟ سوال دوم: برای آشنایی با تمدن غرب و فلسفه ی آن در مقابل تمدن اسلامی چه کتابی را پیشنهادمی کنید؟ پیشاپیش از پاسخگویی تان متشکرم!
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظرم با اُنس با مباحث «برهان صدیقین» و پس از آن، کتاب «معاد» و شرح آن بسیاری از مطالب کتاب «معرفتِ نفس و حشر» را بیابید ۲. خوب است در این مورد سری به کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» و کتاب «مدرنیته و توهم» و سپس به جزوات «تاریخ فلسفه‌ی غرب» بزنید. موفق باشید

23033
متن پرسش
سلام سه سوال داشتم: ۱. در بحث معاد مشخص شد که خداوند انسان را عذاب نمی کند بلکه قاعده عالم است که انسان با صورت اعمال بدش روبرو می شود. چرا در قرآن خداوند عذاب را به خود نسب داده «ان عذابی لشدید» و یا در دعای کمیل آمده «لانه لا یکون الا عن غذبک ونتقامک و سخطک»؟ ۲. چرا برخی از مکانها مثلا مسجدالاحرام یا برخی از زمانها مثل شب قدر دارای حجاب کمتر هستند و قدرت انتقال انوار غیبی را دارند؟ ۳. مقام عالم غیب مقام جامعیت است و نه مجموع. پس چرا می گویند هفت آسمان؟ مگر در عالم غیب تعداد وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در هر حال نظامی که انسان‌های معاند در آن نظام با اعمال خلاف خود روبه‌رو می‌شوند و عذاب می‌بینند، نظام الهی است. ۲. در بحث «معرفت نفس» عرض شد بعضی از مکان‌ها و زمان‌ها امکان ظهور عالم غیب را بیشتر دارند مثل چشم که در نشان‌دادنِ احساسات روح، استعداد بیشتری نسبت به بقیه‌ی اعضای بدن دارد ۳. جامعیت، با شدت و ضعف در مراتب قابل جمع است مثل نور بیرنگ که در عینِ جامعیت، شدت و ضعف دارد. موفق باشید

23022
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید وقتی می بینیم خیلی از بزرگان در مواقعی که از اقوامشان به رحمت خدا می روند چطور محکم از کنارش عبور می کنند. از آنجایی که ما مردم خیلی اگر از طرقی والا برایمان این اتفاق می‌افتد خب می شود راحت تر عبور کرد ولی از جهتی که می دانیم بعد از مرگ برای مردمی که اینگونه مرگ اتفاق نمی افتد و سردرگمی زیادی که بعد از مرگ دارند و احساس تنهایی و فشار قبری که دارند و خب از طرفی از عزیزان ما هستند و دلبستگی به آنها داریم و وقتی فکر می کنیم از عزیزان مان چطور الان سردرگم هستند خب عذاب می کشیم. چکار کنیم که بتوانیم به درستی عبور کنیم که هم برای او خوب باشد و هم ما؛ و تازه ایجاد پریشانی برای او نکنیم و همین طور که می دانیم خود نیز برای او نوعی دلبستگی شده ایم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌ها زندگی دیگری را شروع کرده‌اند پس برخورد عاطفی نباید چندان بر ما غلبه کند، هرچند از آن گریزی نیست. کمکی که می‌توانیم به آن‌ها بدهیم صدقه و خیرات و مبرات و حضور بر سر مزار آن‌ها و خواندن قرآن و سوره‌ی قدر 7 مرتبه و آیت الکرسی است. موفق باشید

23021
متن پرسش
با سلام و احترام: لطفا در خصوص مرحوم آقا نجفی قوچانی و کتاب سیاحت غرب ایشان توضیح بفرمایید که در ابتدای کتاب که ایشان می فرماید من مردم منظور از این مردن چیست؟ آیا منظور باز شدن چشم برزخی بوده؟ اگر اینطور است چرا عبارت مردن را بکار برده اند؟ آیا واقعا قضیه مردن بوده؟ اگر این مردن نوعی از مردن است آیا در اینجا نیز حضرت عزرائیل مجری هستند؟ کلا این قضیه برای من مبهم است و در جستجویی که در اینترنت انجام داده اند دیدم برخی (نعوذبالله) این قضیه را تخیل آن مرحوم عنوان نموده اند که با آیات و روایات مطابقت داده شده است. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که جزوه‌ی «انکشاف صور برزخی در سیاحت غرب» که بر روی سایت هست، مطالعه شود. آدرس کتاب:

http://lobolmizan.ir/leaflet/1343/%D8%A7%D9%86%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%81%D8%A7%D8%AA-%D8%B5%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%B2%D8%AE%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%AD%D8%AA-%D8%BA%D8%B1%D8%A8

موفق باشید

23020
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت خداوند در آیه ۲۰ سوره مبارکه حشر کلمه «اصحاب النار و اصحاب الجنه» را بکار می برد. بنظر میرسه که معنی اون بشه یاران نار و جنت. اما در کتابی دیدم تعبیر «ساکنان اتش» و «یاران بهشت» بکار برده و اولش این طور حلاجی کردم که فرق است بین ساکن و یار! از اول قرار نبود جهنمی، جهنمی باشد بلکه او خود غافل شد و وارد جهنم شده و حالا هم که وارد شده یار جهنم نیست که ساکن آن است و بعد ها شاید وارد بهشت شود! اما یار بهشت از اول بهشتی بوده! این را با خود گفتم و رفتم سراغ پاورقی آن مطلب که آدرس (حشر ۲۰) را داد اما دیدم در قران مجید برای نار و جنت هر دو یک تعبیرِ اصحاب بکار رفته و به المیزان حضرت علامه طباطبایی (ره) رجوع کردم و مطلب خاصی ذیل این آیه در این موضعی که گفتم نبود! نظرتان چیست ایات یا روایات موثقی درباره تایید تفکر بنده وجود دارد؟ یا فکر اشتباهیست؟ خیلی ممنونم. استاد ما که شخصی دعات می کنیم شما رو نمیدونم. ارادتمند. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست معنای «اصحاب» یعنی کسانی که در مصاحبت و همراهیِ امری هستند و به همین جهت می‌توان گفت اصحاب نار و اصحاب جنّت، آن‌هایی‌اند که همراه بهشت و جهنم می‌باشند حال یا آن همراهی برای اهل نار، ابدی است و یا پس از مدتی از آن راحت می‌شوند. موفق باشید

نمایش چاپی