بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان نظری

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
16365
متن پرسش
بزرگوار سلام: برای هدایت فردی که گرفتار ظلمت زمانه شده چکار کنیم؟ واقعا و قلبا می خواهیم از مسیر برگردند ولی دنیایی که درش سیر می کنند خیلی براشون جذابیت داره با دنیای انس با آموزه های دینی متفاوت است با توجه به اینکه افراد دیگر را هم بدنبال خود می کشند و متاسفانه از فرزندان قشر مذهبی هستند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌همه ظلماتی که در صحنه است در آن حدّ که انسان‌ها را در عمیق‌ترین زشتی‌ها فرو می‌برند، فراموش نفرمایید که در مقابل آن، نورِ خاصی از طریق توحید انقلاب اسلامی به صحنه آمده است که انسان‌ها را در اوج عرفان سالکانِ ره‌رفته راهنمایی می‌کند و لذا است که ما در چنین گذرگاه انتخاب باید بدانیم اگر انتخاب راهِ نور مشکل است ولی برکات آن غیر قابل تصور است. موفق باشید 

16358
متن پرسش
با سلام: ببخشید به تازگی با یکی که اطلاعاتی در عرفان و فلسفه دارد آشنا شدم که خیلی طرفدار علامه طهرانی است و میگه علامه طهرانی از بزرگترین عرفاست و اسفار اربعه عرفانی را طی کرده است. آیا به نظر شما ایشون درست می گوید؟ بعد هم میگه علامه ذوالفنون حسن زاده املی روحی فداه، از شاگردان عرفانی ایشون بوده؟ آیا شما از این ماجرا اطلاع دارید که صحیح است یا نه؟ آخه هر چه در اینترنت گشتم همچین چیزی پیدا نکردم. (لطفا اگر امکان دارد هرچه زود تر پاسخم را بدهید) با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرض شد که متأسفانه در این امر یک‌نوع فرقه‌گرایی احساس می‌شود و مسلّم آیت اللّه حسن‌زاده شاگرد آیت اللّه حسینی طهرانی نبوده‌اند، بلکه مثل بقیه‌ی علماء برای ایشان احترام قائل بودند. در جزوه‌ی «روحیه‌ی تمدّن‌سازی و عرفان اسلامی» عرض شده هنر عرفا در هر عصر نظر به حضرت حق است به نحوه‌ حضوری، یعنی به آن نحوی که طبق قاعده‌ی «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ» خداوند در مظاهر تجلی می‌کند و اصلی‌ترین تجلی خداوند که مادرِ همه‌ی تجلیات است تجلی بر قلب امام عصر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است و به تبع آن تجلی بر زعیمی که با تمام وجود در ذیل امام عصر قرار دارد و مجلای اراده‌ی او در آن تاریخ است و در این رابطه در کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر زمانه» عرایضی داشته‌ام مبنی بر این‌که اگر در این تاریخ می‌خواهید حضور عرفانی برایتان خاطره نباشد و حقیقتاً عارفانه در عالم حاضر باشید باید در ذیل شخصیت حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» سلوک کنید. موفق باشید

16342
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: ببخشید شبهه برایم پیش آمده. 1. از یک طرف گفته می شود پایان سفر اول عرفان، فنا در ذات است. از طرف دیگر می گویند، کنه ذات خداوند قابل درک و شناخت نیست و انسان نمی تواند به آن معرفت پیدا کند. پس این دو حرف که با هم در تعارض اند؟ یا نکند منظور از فنا در ذات، فنا در اسماء ذاتی خداوند مثل واحد یا احد است نه خود ذات؟ اگر اینگونه است لطفا بگویید اسماء ذاتی خداوند چیست و کدام ها هستند؟ 2. در یک سخنرانی از یکی از اساتید عرفان شنیدم که گفت کنه ذات خداوند قابل وصف است و قابل شناخت است ولی خود خداوند خودش را می شناسد چون در فنا ذاتی، خدا هست و بس. و انسانی وجود ندارد که بخواهد خدا را بشناسد. این خود خداست که به خودش سمیع است و به خودش علیم است و به خودش بصیر است و... خواستم ببینم آیا واقعا کنه ذات قابل وصف کردن و توصیف کردن است؟ و منظور ایشان از وصف کردن چیست؟ اسماء ذاتی چطور؟ آیا آن ها قابل توصیف هستند هنگامی که شخص به فنا در آن ها می رسد؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در فنایِ ذات، سالک بر اساس وحدت شخصی وجود، به جایی می‌رسد که وجودی جز وجود خدا در عالم احساس نمی‌کند و حتی خود را به نور الهی احساس می‌نماید، در آن حدّ که فاصله‌ی بین شاهد و مشهود نیز از بین می‌رود بلکه با نگاه خدا خود را احساس می‌نماید. جناب خواجه عبداللّه انصاری در منازل آخر «منازل‌السائرین» با نظر به بحث توحید نکات خوبی را مطرح کرده است. موفق باشید

16311
متن پرسش
سلام: خسته نباشید. همانطور که استاد فرمودند: بدون حکمت و عرفان مقصد روایات نمی تواند رخ بنمایاند، یا بسیار کم است. حال دو سوال از محضرتان داشتم: 1. احادیثی که در باب سبک زندگی است، مثل کتاب العشره اصول کافی، را می توان زودتر خواند، یا این احادیث هم نیاز به حکمت و عرفان دارند؟ 2. در مورد احادیث کلامی ای که در باب اثبات امامت امام علی علیه السلام در کتب مختلف مثل «اسرار آل رسول» و «الغدیر» و... وجود دارند، این احادیث هم نیاز به مطالب حکمی و نوریه عرفانی دارند؟ یا همین مقدار که هفتاد درصد آثار شما را کار کرده ایم و در حال کار کردن ۳۰ درصد باقیمانده هستیم برای دو مورد بالا کافی است؟ در ضمن آرام آرام در حال ورود به حکمت متعالیه هم هستیم. بحمدلله. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که تشخیص داده‌اید آن نوع روایات که تذکراتی است برای رابطه‌ی بهتر با همدیگر، و یا حتی همان روایات کلامی، در ابتدای امر نیاز به معارف عمیق‌تری ندارد، هرچند اگر با معارف عرفانی و حِکمی، همان موضوعات نیز دنبال شود، جنبه‌ی تبیین بر جنبه‌ی جدال ترجیح داده می‌شود. موفق باشید

16264
متن پرسش
با سلام استاد عزیز: در مورد تقدیرات و قضا و قدر و سرنوشت هر کس نوشته هایتان را مطالعه کردم و خدا را شکر چقدر مفید بوده و ممنون از شما که چقدر بهتر با دانستن این بحث دستگاه و نظام آفرینش و قوانین الهی را شناخته و از سردر گمی و.. در می آییم و بهتر می دونیم که چکار باید بکنیم. اما یک سوال: در جایی فرمودید که خداوند آنچه را که برای بنده اش تقدیر فرموده و برای او بهتر می داند علاقه به آن کار را در دل او قرار می دهد و زور و جبری هم در کار نیست، اما من در درونم علاقه بسیار بسیار بالایی به فلسفه و عرفان و قرآن و... احساس می کنم ولی در بیرون زمینه شغلی و کارهای دیگری برایم فراهم شده، آیا اگر به سراغ غیر علاقه ام بروم، بر خلاف تقدیر خدا قدم نگذاشته ام؟ لطفا کمی توضیح می فرمایید. ممنون
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: علاقه‌ی درونی وقتی با عقل و مشورت اهل نظر، مدیریت شود از احساسات که با توهّم همراه است جدا می‌گردد و لذا می‌شود در کنار شغل مورد نظرتان، علم عرفانی و سیر عرفانی را دنبال بفرمایید

16262
متن پرسش
با سلام: من کتابهای زیبا و عمیق شما را مطالعه کرده ام. در مورد تعداد آسمانها که هفت است و بزرگان آن را با هفت مرتبه درونی انسانها تطابق داده اند، برایم سوال پیش آمده که در برشمردن تجلی خداوند مرتبه عقل و خیال و حس را گفته اند که می شود سه تا، آیا این سه مرتبه جزو هفت آسمان حساب نمی شود؟ لطفا کمی توضیح دهید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم هفت آسمان، به عنوان هفت‌مرتبه‌ی واقعی از مراتب وجود، مدّ نظر دین است. که البته می‌توان در سیر اَنفسی، آن را با هفت‌مرتبه از روح تطبیق داد که جناب کاشانی در مقدمه‌ی بسیار عالمانه‌ی خود بر «منازل‌السائرین» خواجه عبداللّه آن هفت‌مرتبه‌ی انفسی را متذکر شده‌اند. به این صورت که وَجه نفسِ یل‌البدن را یک‌مرتبه گرفته‌اند و وَجه نفسِ یل‌القلب را مرتبه‌ی دیگر، که با احتساب نفس، می‌شود سه‌مرتبه. و در مورد قلب نیز، وجه یل‌الروح را در نظر گرفته‌اند که با احتساب خود قلب، که دومرتبه حساب می‌شود و همین دو مرتبه برای روح هست با در نظرگرفتن وجهِ یل‌السرّی آن. و با احتساب خودِ سرّ، جمعاً می‌شود هفت مرتبه. موفق باشید

16208
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: ببخشید آقای طاهر زاده به نظر شما الان کجا میشه برای یادگیری و آموختن فصوص و فتوحات رفت؟ آیا اطلاع دارید کجا این درس ها رو میگن؟ ببخشید خود شما فتوحات و فصوص رو چطور خوندید؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده اگر پس از سیر مطالعاتیِ سایت، با کتاب «آداب الصلواة» - بنده حدود 100 جلسه شرح صوتی بر آن داشته‌ام – و با شرح حمد امام و کتاب «مصباح‌الهدایه» شروع کنید، خداوند بقیه‌ی راه را در مقابل شما می‌گشاید. موفق باشید 

16201
متن پرسش
سلام علیکم: حالتان چطور است؟ سوالی در خصوص تشکیک در ماهیات داشتم. بنده از یکی از اساتید عرفان و فلسفه شنیدم که آخوند ملاصدرا در اسفار تا حدودی می خواهد که تشکیک در ماهیات را قبول کند ولی مثل اینکه آخوند صدرالمتألهین یا به تشکیک در ماهیات تصریح نکرده اند و یا اینکه آخوند ملاصدرا تشکیک در ماهیات را به عنوان یک اعتقاد قبول ندارد. اما بعضی از عرفا و فلاسفه با اینکه تشکیک در ماهیات را بصورت صریح و واضح و شفاف اثبات نمی کنند ولی منکر این بحث هم نیستند و آن را بصورت قاطع رد نمی کنند. بنده در حال خواندن فلسفه هستم. اگر می شود سیر تاریخی این بحث را و افرادی که قائل به این نظریه هستند را معرفی کنید و یا کتب اشان را ذکر بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تشکیک در ماهیات، به معنای حدّ وجود معنا ندارد مثل آن است که بگویند ماهیت این درخت، شدت و ضعف دارد در عین درخت‌بودن. ولی تشکیک در ماهیت به معنای عین ثابته که در عرفان مورد بحث است، معنا دارد زیرا یک‌مرتبه‌ی عین ثابته برای هر موجود، مقام احدیت است و یک‌مرتبه، مقام واحدیت، و یک‌مرتبه مقام تعیّن خارجی. موفق باشید

16159
متن پرسش
سلام علیکم استاد: آیا راه معرفت نفس که از طریق شناخت خود به شناخت حق می رسیم در عرض راه عرفان است که از طریق عشق و دل و تزکیه می باشد؟ پس چگونه عرفا گفته اند که مسیر ما معرفت النفس است؟ ممنون از لطفتون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در فضای معرفت نفس رجوع انسان به حق، رجوعِ وجودی می‌شود و از این جهت «قلب» به میان می‌آید که مسیر عشق به حق است. موفق باشید

16138
متن پرسش
خواندن فلسفه و حکمت متعالیه و به دنبال آن عرفان نظری را به چه طلابی توصیه می کنید؟ برخی افراد که خود در این مسیرند تقریبا همه را می خواهند به این راه بیاورند در حالی که شاید مضر باشد؟ ملاک چیست؟ مخصوصا نسبت به خانم ها چقدر توصیه می کنید؟ خیلی متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با رجوع به عرفان، زن و مرد ندارد. ولی اولاً: هرکسی ذوق عرفانی ندارد و بعضاً افراد به روش‌های دیگر با خدای خود مأنوس خواهند بود ثانیاً: طلاب خوب است است که بعد از چند سالی که با درس خارج فقه مأنوس بودند، به سراغ عرفان نظری بروند. موفق باشید

16115
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: ببخشید سوال قبل ناقص اومد. خواستم ازتون بپرسم که آیا در زمان حاضر به نظر شما اساتید عرفان عملی و سیر و سلوک چه کسانی هستند و به نظر شما در زمان حاضر برای سلوک می شود به چه کسانی مراجعه کرد و کمک و راهنمایی گرفت؟ لطفا اگر امکان دارد اسم ببرید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته‌ی آیت اللّه بهجت، علم تو استاد توست. عرفان نظری می‌تواند به عنوان علم ما، استاد ما باشد و در این رابطه، کتاب «فصوص‌الحکم» از محی‌الدین و «منازل‌السائرین» از خواجه عبداللّه کمک‌کار است. موفق باشید

16082
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: پیرو سوال 16035 آقای یزدان پناه در کتاب مبانی و اصول عرفان نظری، نظری جز این دارند: در آن کتاب آمده است اعیان ثابته در مرتبه واحدیت معلوم حق می گردد - در بخش دیگر کتاب می فرمایند اعیان ثابته در تعین ثانی معنا پیدا می کند و همچنین فیض اقدس مطابق تعین ثانی می دانند و تعین ثانی را مقام واحدیت معرفی می کنند. سخنان آقای رمضانی در این خصوص: اما از این جهت که آنها «من حیث هی موجودة بوجود علمی»، باید بگوئیم: آنها در صقع ذات، در حضرت علمیه، در مرتبه واحدیت و در تعیّن ثانی قرار دارند؛ یعنی در حضرت احدیّت و در غیب ذات حرفی از اعیان ثابته نیست تنها جایی که می‌توان برای آن در نظر گرفت و از آن دفاع کرد حضرت علمیّه است که از آن به مرتبه واحدیت یا تعین ثانی و یا تعابیر دیگری که ممکن است وجود داشته باشد، تعبیر می شود. ما فعلاً در مقام تعریف و بیان مرادیم، اثباتِ اعیان ثابته و‌ اشکالات آن و جواب‌ از آن اشکالات، در مراحل بعدی بحث دنبال می شود. بنابراین مجلّ تقرّر اعیان ثابته از آن جهت که به وجود علمی موجودند، حضرت علمیه است نه حضرت احدیت و نه هویت غیبیّه، مانند این که شما اگر بر ذات و هویت غیبیۀ خودتان تمرکز کنید خواهید دید در آنجا هیچ کثرت و تعینی نیست؛ اما وقتی در صقع ذات و حضرت علمیۀ خودتان، تصورات ذهنی خودتان را سامان می دهید، می‌بینید که آنها در برابر شما رژه می‌روند، تکثر معنا پیدا می کند و بعضی از آنها از بعضی دیگر امتیاز می یابند اینها در مرتبه ذات شما به این نحوه ظهور و حضور یافته و مشاهده می‌شوند. این، یک مثال بود اکنون شما این مثال را بالا ببرید و بر صقع ذات حق تعالی و مرتبۀ واحدیت و حضرت علمیه تطبیق دهید. در هویت غیبیه که «لا اسم و لا رسم له» هیچ خبری از کثرت نیست، در مرتبه احدیت هم که حقیقتی یک پارچه است و تعین پیدا کرده و اصطلاح تعین اول را به خودش اختصاص داده خبری از آنها نیست چون همۀ کثرات در تعین اول مستهلک اند؛ اما در مرحله تعین ثانی یا مرتبه واحدیت است که می‌توانیم تکثر را تعقل و تصور کنیم. و در همین جا است که اعیان ثابته، تکثر اسماء و صفات و ظلال و سایه های اسماء و صفات مطرح است. عبدالرزاق کاشانی عین ثابت را این گونه تعریف می کند: «"العین الثّابتة" هی حقیقة الشیء فی الحضرة العلمیّة لیست بموجود بل معدومة ثابتة فی علم الله و هی المرتبة الثّانیة من الوجود الحقّی.» عین ثابت همان حقیقت شیء در حضرت علمی است، موجود نیست بلکه معدوم است و در علم خدا ثابت است و آن مرتبه ی دوم وجود حق می باشد. و موارد دیگر. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در توصیف اعیان ثابته گفته می‌شود «ما شمّت رائحة الوجود» نظر به حقیقت علمیِ اعیان ثابته دارند و این مقام احدیت است که همه‌چیز در آن مقام مستهلک می‌باشد. می‌ماند که اگر برای حضرت حق مقام هویت غیبیه‌ای را نیز مدّ نظر قرار دهیم – به عنوان مقامی بالاتر از مقام احدیت – مقام احدیت به عنوان تعیّن ثانی مطرح می‌گردد. ولی اگر مقام احدیت را تعیّن اول گرفتیم، مقامِ واحدیت می‌شود تعیّن ثانی. در هر حال وجود علمیِ اعیان ثابته، غیر از وجود عینی آن‌ها است که با تجلیِ اسماء الهی بر آن‌ها شکل می‌گیرند و بدین لحاظ گفته می‌شود وجود عینی اعیان ثابته در مقام تعیّن ثانی قرار دارند. عمده توجه به دو مرتبه‌ی علمی و عینی اعیان ثابته است. مهم نیست که ما تعیّن اول و ثانی را چگونه قلمداد کنیم. به نظر بنده همان‌طور که جناب آقای یزدان‌پناه تعیّن اول را «احدیت» و تعیّن ثانی را «واحدیت» گرفته‌اند، جمع‌بندیِ خوبی است. موفق باشید 

16080
متن پرسش
سلام علیکم استاد: منظور از این جمله که: شیوه سلوکی آیت الله قاضی و شاگردانش، معرفت نفس بوده، دقیقا چیست؟ یعنی اصلا رابطه عرفان با معرفت نفس چگونه است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معرفت نفس موجب می‌شود که انسان با وجود خود و نه با ماهیت خود مرتبط گردد و از این جهت دریچه‌ی عرفان است از آن جهت که در عرفان ما با وجود حضرت حق مأنوس می‌گردیم. به عنوان نمونه می‌توانید بحث «ده نکته در معرفت نفس» که کتاب و شرح صوتی آن بر روی سایت هست را دنبال بفرمایید. موفق باشید

16043
متن پرسش
سلام وقتتون بخیر خسته نباشید: تشکر از راهنماییهای مفیدتون و وقتی که به ما اختصاص میدین. ان شالله که جمیع خیر دنیا و آخرت نصیبتون شه و عاقبت بخیر شین. ببخشید اگر امکان داره در مورد متن زیر توضیحی مرقوم بفرمایید، تشکر استاد. آیت الله جوادی آملی (نقل به مضمون): راه خانمها برای رسیدن به خدا از آقایون کوتاهتر است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم محی الدین نیز در رابطه با درک مطالب عرفانی نیز چنین عقایدی دارد زیرا دین بیش از آنکه حصولی و استدلالی باشد حضوری و قلبی است و زنان از این جهت استعداد بیشتری دارند اگر بتوانند آن را به صحنه آورند. موفق باشید

16038
متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده: اگر غایت هدف معرفت نفس رسیدن به علم حضوری و شهودیست پس فرق آن با عرفان در چیست؟ و سوال مهم تر اینکه پس چه تفاوتی بین اساتید عرفان و اساتید معرفت نفس وجود دارد؟ ممنون از لطفتون استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معرفت نفس بستر سیر به سوی وجود خواهد بود و عملاً دروازه ی فهم عرفان می باشد به همین جهت حضرت امام (ره) جهت فهم عرفان جلد 8 و 9 اسفار را که بحث معرفت نفس و معاد می باشد توصیه می فرمودند. موفق باشید

15993
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما: ببخشید چند سوال از شما داشتم: 1. آیا به نظر شما استفاده کردن از لوح فشرده عرفان نظری بهتر است یا به درس استاد رفتن یا فرقی نمی کند؟ 2. آیا توحید ذاتی و توحید اسماء و صفات و توحید افعال در چه مرحله ای روی می دهد؟ واحدیت یا احدیت ؟ یا ممکن است در عالم عقل هم تجلی اسماء و صفات برای سالک پیش آید؟ 3. ببخشید بنده مقداری از تاریکی و جن می ترسم به خصوص وقتی در خانه تنها هستم، مقداری ترس دارم در اتاقی که تاریک هست وارد شوم و می ترسم یک دفعه یک جن در جلویم ظاهر شود و این تا جایی است که با سن تقریبا بالایی که دارم و بچه نیستم، معمولا شب ها در اتاق خودم تنها نمی خوابم. حتی پیش مشاور هم رفتم ولی مشکلم حل نشده. خودمم دیگه از این مشکل ناراحتم و نمی دانم چه کنم. خواهشا راهنمایی بفرمایید. متشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بستگی به روحیه‌ی خودتان دارد. ولی به هرحال حضور در درس استاد بهتر است 2- توحید اسمائی و افعالی مربوط به مقام «واحدیت» است. ولی توحید ذاتی مربوط به مقام «احدیت» می‌باشد. در عالم عقل، انسان با مفاهیم روبه‌روست و نه با تجلی. 3- هر اندازه توحید خود را تقویت کنیم، به خصوص توحید افعالی را، قوه‌ی واهمه از قدرت می‌افتد. سعی کنید با امید به خدا تا آن‌جا که ممکن است در اطاق خود بخوابید. موفق باشید

15977
متن پرسش
سلام استاد عزیز: آیا وجه های تکامل نیافته وجودی من مثل عدم عبودیت و غرور و... وجه های عدمی من هستند؟ و دوم اینکه فرمودید که اسماء الهی شئون حق تبارک و تعالی هستند و روح، اعظم مخلوقات است، پس اینکه فرمودید روح جامع اسماء است به چه معناست؟ آیا اسماء تجلی ذات برای ذات است؟ و روح تجلی برای خلق؟ لطفا کمی توضیح دهید؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عدم عبودیت و امثال آن، عدمِ ملکه است. یعنی می‌توان به آن رسید ولی نرسیده‌ایم 2- همان‌طور که مقام ائمه، مقام جامع اسماء می‌باشد و خودشان می‌فرمایند: «نحن واللّه اسماء الحسنی» روح نیز مقام مخلوقیت دارد و در عین حال مقام تجلی اسماء است و حضرت حق خود را در مخلوقاتش به تماشا می‌نشیند. در این موارد بهتر است به کتاب «عرفان نظری» حجت‌الاسلام و المسلمین استاد یزدان‌پناه رجوع فرمایید. موفق باشید

15938
متن پرسش
با سلام: ببخشید دو سوال از حضور حضرتعالی دارم: 1. اگر آقای x با سعه وجودی مثلا به اندازه 10 به فنای ذاتی و سپس به بقا بالله برسد در صورتی که بی سواد و درس نخوانده باشد؛ اما اگر همین آقای x عالم دینی و مجتهد و ذوفنون و دارای سواد بالا و درس خوانده باشد بعد با همان سعه وجودی مثلا 10 به فنای ذاتی برسد و سپس بقا، در کدام یک از این دو حالت شخص با رسیدن به عالم بقا که در آن جا مقام اولیاء کامل برحسب سعه وجودی آنهاست، دارای سعه وجودی بیشتر و به تبع آن مقام بالاتری دارد؟ 2. و بالفرض اگر عالم بودن و درس خوانده بودن در سعه وجودی تاثیر دارد و آن را زیاد می کند، آیا همه علوم مثلا فیزیک و شیمی و زیست و.. در افزایش سعه وجودی تاثیر دارند یا فقط علوم دینی مثل حدیث و فقه و...؟ خواهشا ارجاع به سوال دیگر ندهید و همچنین مثل اکثر اوقات طوری جواب دهید که بله یا نه بودن جواب برایم روشن شود نه اینکه در آخر، جواب و توضیحات داده شده برایم مبهم باقی بماند و نتوانم جواب را از آن استخراج کنم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این مقامات این نوع علوم رسمی نه‌تنها کارآرایی ندارند، بلکه به قول خواجه عبداللّه انصاری در منازل انتهایی، مانعِ سیر نیز می‌باشند و یکی از کارهای سالک در آن منازل، آزادشدن از آن محفوظات و مفهومات است. با توجه به این امر جایی برای قسمت بعدی سؤال‌تان نمی‌ماند. موفق باشید

15887
متن پرسش
با سلام: 1. می فرمایید در مبانی عرفان اسلامی صحبت از ماده و مثال و ... نیست و فقط حق در صحنه است، به نظر میاد اشکالات آقای مطهری در این مورد که با قبول این مبنا حرکت و حرکت جوهری و زمان و ماده و بسیاری از مسائل نفی میشه، صحیح باشه اشکالات اقای مطهری. 2. باز من این مساله رو درست درک نمی کنم که جایگاه ماهیات در عرفان کجاست ما واقعا حیوان الناطق رو از انسان انتزاع می کنیم که یک معنای مستقل هست در حالی که هیچ چیزی قراره مستقلا معنا نده و باز جهان رو متکثر می بینیم و ماهیات خارجی رو مختلف بهر حال این که دروغ نیست. 3. آقای جوادی ضمن این که در سوال قبلم فرمودین که برای ماهیات هویت استقلالی قائل نیستن بنده طبق تقریر آقای فیاضی از کلام ایشون عرض می کنم که کلام آقای جوادی اینه که واقعا هیچ ماهیتی در خارج وجود نداره و ماهیاتی که ما در خارج می بینیم فقط احساس ما در برخورد با وجوده ما در برخورد با وجود، انسانی با یک سر و دو گوش و بدن و جسم احساس می کنیم و گرنه خارج اصلا اینطوری نیست. این حرف آقای جوادیه. خب حاج آقا اگر اینطور نگیریم هیچ وقت نمیتونیم کثرات رو به وحدت برگردونیم اما اینم اشکالاتی داره. اشکال اول: فرضا قبول که ماهیات در خارج نیستن اما در ذهن که هستن و ذهن هم البته موطنی از مواطن خارج هست در یک نگاه کلی این یعنی ماهیت در موطنی تحقق داره و در موطنی تحقق نداره در حالی که قواعد حکمت تخصیص نمیخوره و دلیلی هم بر این تخصیص نیست. اشکال دوم: حتی اگه بپذیریم که در ذهن مفاهیم متکثر و تصاویر و صور متعدد هست باز این کثرتی هست که مخالف با وحدته و این کثرت اصلا با وحدت جمع نمیشه حیوان الناطق با خط و با مقولات عشر جمع شدنی نیست پس در موطن ذهن کثرات موجوده کثراتی که به وحدت بر نمیگردن و به همین میزان وحدت شخصی زیر سوال میره. اشکال سوم: و باز اگه نظر آقای جوادی رو قبول کنیم ارزش ادراکات ظاهر حداقل زیر سوال میره. بنده نظر علامه رو هم تحقیق کردم ایشون میگن ماهیات حدود وجودن و از نداری ها هست اما آقای جوادی میگن همینم نیست اصلا ماهیاتی که ما اسمش رو ماهیت مخلوطه می گذاریم فقط احساس ما در اثر برخورد با وجوده وگرنه خارجیت نداره.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ماهیات در ذهن به عنوان صور متعدد به صورت علم مطرح است و علمِ به کثرت که کثرت نیست تا با وحدت شخصی وجود جمع نشود! از طرفی حضرت استاد جوادی که نفیِ ماهیت در خارج را مطرح می‌کنند، به معنای نفی استقلالی ماهیات است، نه آن‌که «وجود» به صورت‌های مختلف، مطابق عین ثابته‌ی اشیاء ظهور نداشته باشد. و این همان حدّ وجودی است که مرحوم علامه برای ماهیات به زبان فلسفه اظهار می‌دارند. موضوع روشن است باید زبان علمی آن را بدانیم به‌خصوص که نباید بین زبان عرفان و فلسفه خلط نمود. موفق باشید

15863
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت استاد گرامی: در تحلیل و بازخوانی نسبت «توده های مردم» بویژه جوانان با «دین» تجربه نشان داده است هرگاه اسلام در قالب «اسلام اخلاق و عرفان» (اخلاق و عرفان مورد تایید شارع مقدس) ارائه می شود مخاطبان بسیار دارد که تشنه دریافت معارف هستند. همه ما دیده ایم کتاب زندگینامه عرفایی چون علامه قاضی، آیت الله بهجت، مرحوم دولابی، شیخ حسنعلی نخودکی و ... تا چه اندازه مورد توجه قرار می گیرد، همایش بزرگداشت عرفا بسیار مورد استقبال قرار می گیرد و به صورت کلی جامعه تا چه اندازه به ایشان اقبال دارد. در مقابل اما ما شاهد رفتاری دیگر نسبت به دین هستیم. توده های مردم بویژه نسل جوان به آنچه امروز از دین ارائه می شود و بیشتر با رویکرد «فقه» و با «زبان فقه» است کمتر روی خوش به دین نشان می دهند. در اینکه فقه لازمه شریعت است تردید نیست سخن از نسبت فقه با شرع مقدس است. حضرت استاد؛ ممنون می شوم تحلیل و برداشت من را در این زمینه نقد بفرمایید. به نظر حقیر، ما با دو مقوله «دین حداکثری» و «دین حداقلی» مواجهیم. دین حداکثری بر سه پایه احکام (فقه)، اخلاق و عقاید (کلام) استوار است که هرکدام در جایگاه خود ارزشمند هستند. از نظر ساختاری، فقه در جایگاه «پوسته دین» است و وظیفه حمایت و حراست را بر عهده دارد. اخلاق (در مقیاس حداکثری؛ عرفان) اما نقش و جایگاه هسته و مغز را دارد. بی تردید هرگاه تصویری که از دین ارائه می شود فقه باشد و تنها از احکام حلال و حرام و طهارت و نجاست و .... سخن گفته شود جاذبه کمی خواهد داشت اما ضمن پایبندی به فقه، هرگاه «ویترین» دین اخلاق و عرفان و فلسفه شد و فقه نقش و جایگاه خود را ایفا نمود برای همگان بویژه نسل تشنه معارف و مردمانِ سرگردان در کثرت گرایی، آنقدر جذاب خواهد بود که فطرتا گمشده خود را پیدا خواهند کرد. از این منظر، «اسلام فقاهتی» مورد سوال است. «اسلام فقاهتی» اگر در برابر «اسلام اخلاق و عرفان» قرار گیرد بسیار نکوهیده است و اگر در برابر «اسلام اباحه گری» قرار گیرد سوال مطرح می شود که مگر جایی از اسلام منهای فقه سخن گفته شده است؟! آیا این تاکید، نوعی محدود کردن اسلام به فقه نیست؟ براین پایه، چنانچه «اسلام فقاهتی» را تبدیل به «اسلام جامع» - بر اساس همه آنچه شارع مقدس و اهل بیت (ع) تعیین نموده اند - نمود بسیاری از اعوجاج ها تا حدودی حل خواهد شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاهد صحت سخن جنابعالی، حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» است که چگونه با فقه و عرفان و قرآن و حکمت و بصیرت تاریخی توانستند جوانان این ملت را تا آن‌جا شیفته‌ی خود کنند که آن جوانان برای ایجاد لبخندی برلبان مبارک آن مرد الهی، حاضر بودند جان خود را فدا کنند. زیرا قلب‌ها طالب اسلام است ولی همه‌ی اسلام، و نه یک بُعد از ابعاد آن. موفق باشید 

15826
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: بنده 45 ساله دارای مدرک دکترا و چند سالی هم دانشگاه مجازی علوم و حدیث خوانده ام آیا تحصیل در حوزه برای من امکان پذیر است و آیا حضرتعالی سیر مطالعاتی که در برگیرنده کتب حوزی هم باشد را پیشنهاد می فرمایید یا زیر نظر شاگردان شما این سیر مطالعاتی را داشته باشم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید لااقل از طریق حوزه، ادبیات عرب و تا حدّی فقه را دنبال کنید و سپس به حکمت و عرفان و قرآن و حدیث بپردازید؛ بهتر است. موفق باشید

15816
متن پرسش
سلام و ارادت: برخی از مخالفین فلسفه اعلام می کنند، امام خمینی و علامه طباطبایی در اواخر عمرشان از علاقه به فلسفه و عرفان اظهار ندامت کرده اند. در جواب آنها چه بگوییم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه همین‌طورند که در سلوک عرفانی خود سعی می‌کنند فلسفه را بدانند ولی  در آن متوقف نشوند و نه آن‌که فلسفه را زیر پا بگذارند. به همین دلیل حضرت امام در اواخر عمرشان در نامه به گورباچف بر روی فلسفه‌ی صدرایی تأکید کردند. موفق باشید

15780
متن پرسش
سلام علیکم: 1-. علامه حسن زاده را می توان یکی از عرفای انگشت شمار حال حاضر در ایران دانست؟ 2. اول کتاب جنود عقل و جهل از امام را کار کنم یا حدیث یابن جندب؟ 3. یه سری کتاب ها جدیدا چاپ شده. فکر کنم از انتشارات آرما در اصفهان. از آقای موسی نجفی. این کتاب ها خوب هستن در مورد تاریخ؟ 4. من که طلبه نیستم نمیتونم عرفان نظری بخونم و در اون استاد بشم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌طور است، ایشان همواره در عالم ملکوت به‌سر می‌برند مگر گاهی که طبیعت و طبع آن‌ها، ایشان را به عالم ناسوت بکشاند 2- اگر مقدمات لازم مثل «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را دارید؛ شرح کتاب «جنود عقل و جهل» نکات خوبی را در اختیار شما می‌گذارد 3- کتاب‌های جناب آقای دکتر موسی نجفی با توجه به رویکردِ تمدنی که ایشان دارند، مطالب خوبی را در اختیار شما قرار می‌دهد 4- استادشدن در عرفان، به چه دردی می‌خورد؟!! دردِ ما اُنس با خدا است و این راه به سوی هیچ‌کس بسته نیست. موفق باشید

15790
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به اصل تناقض که مناطقه آن را ام القضایا می دانند و در قدیم هشت شرط برای آن قایل بودند و بعدها ملاصدرا وحدت حمل را هم به آن اضافه کرد آیا می شود گفت باب این مساله هنوز باز است و وحدت های دیگری را هم اضافه کرد؟ مثلا از آنجا که در خیلی موارد افراد بین دو مقوله ی تکوین و تشریع را خلط می کنند و دچار تناقض و اشتباه می شوند این شرط را هم به شرایط نه گانه اضافه کنیم و یا خیلی موارد دو مقوله ی اجمال و تفصیل ذهن را دچار تناقض می کند و اگر شخص متوجه شود که گاهی از مقام تفصیل و گاهی از مقام اجمال به مطلب نگاه می کند و در این صورت تناقض رفع می شود این شرط را هم در نظر بگیریم. یا در بعضی موارد شخص ذهن و عین را با هم خلط می کند که اگر این شرط هم به شروط اضافه شود مشکل تناقض برطرف می شود - البته گویی این شرط با شرط وحدت حمل یکی است. آیا این حرف صحیح است یا اینگونه وحدت ها را هم باید در همان وحدتهای نه گانه جستجو کرد و باب آن را بسته بدانیم؟ و یا اصولا در اینجا بین دو علم خلطی صورت گرفته و نباید این دو یا سه مقوله را در موضوعات منطقی وارد کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحثی مثل خلط بین تکوین و تشریع و یا توجه به اجمال و تفصیل، از مباحث فلسفی است و نه منطقی. به همین جهت باید در فلسفه مورد بحث قرار گیرد. از طرفی عنایت داشته باشید که ساحت تفکر، محدود به عقلی که مدّ نظر دستگاه ارسطویی است و در محدوده‌ی آن منطق فعالیت دارد، نیست. لذا نمی‌توان از منطق دیالکتیک اگر با منطق ارسطویی سنجیده نشود، بگذریم. نظر به حقیقت در محدوده‌ی تفکر مشایی به حجاب‌بردنِ بعضی از چهره‌های حقیقت است در آن حدّی که بعضی‌ها بخواهند عرفان را هم در این منطق جستجو کنند. در حالی‌که خود ارسطو قضایایی که «قیاساتها معها» است را از این منطق بیرون می‌دانند. موفق باشید

15771
متن پرسش
سلام: ببخشید سوالاتم زیاد شد. در سوال قبلی که گفتم شخصی فرمود که ملاصدرا تقریبا رابطه روح و بدن را حل کرده، چرا تقریبا؟ آیا کامل تر از او کسی توانسته این رابطه را تشریح کند؟ کمی تو ضیح فرمایید. حرکت جوهری و از برهان تا عرفان و..را مطالعه کرده ام. اینکه من کتابهای شما را مطالعه کرده ام و تا این مباحث و حقایق را با زندگی روزمره خود انطباق دهم، آیا در مسیر سیر و سلوک کجای راهم؟ هرچند از نظر عبادت، فقط نمازهای واجب را می خوانم. در جزوه ی حرکت جوهری شما خواندم که جوهر ماده عین حرکت است، همانطور که نور عین روشنایی است، ماده هم عین حرکت است، حال در توضیحتان در مورد اینکه، حال که این دنیا همه ماده هستند و یکسان از نظر مرتبه ی وجود چه می شود که ما هر چیز را بصورت شیی با ماهیت جدا می بینیم، رانفهمیدم، لطفا کمی توضیح دهید. آیا صرفا خارج از درون من چیست؟ فقط ماهیت یا فقط وجود؟ آیا فقط این ماهیت های جدا ساخته ی ذهن ماست؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث «حرکت جوهری» عرض شده که روح در بستر تبدیل قوه به فعلِ جسم در متن ماده، تجلی می‌کند و از این جهت روح انسان نسبتی اساسی با جسم دارد و در همان‌جا، علت تفاوت پدیده‌های مادی را به تفاوت در ظهورِ حرکت نسبت دادیم. به نظرم لازم است کتاب «از برهان تا عرفان» را با شرح صوتی آن دنبال بفرمایید و به صِرف نوشته‌های آن اکتفا نکنید. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!