بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان نظری

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15993
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما: ببخشید چند سوال از شما داشتم: 1. آیا به نظر شما استفاده کردن از لوح فشرده عرفان نظری بهتر است یا به درس استاد رفتن یا فرقی نمی کند؟ 2. آیا توحید ذاتی و توحید اسماء و صفات و توحید افعال در چه مرحله ای روی می دهد؟ واحدیت یا احدیت ؟ یا ممکن است در عالم عقل هم تجلی اسماء و صفات برای سالک پیش آید؟ 3. ببخشید بنده مقداری از تاریکی و جن می ترسم به خصوص وقتی در خانه تنها هستم، مقداری ترس دارم در اتاقی که تاریک هست وارد شوم و می ترسم یک دفعه یک جن در جلویم ظاهر شود و این تا جایی است که با سن تقریبا بالایی که دارم و بچه نیستم، معمولا شب ها در اتاق خودم تنها نمی خوابم. حتی پیش مشاور هم رفتم ولی مشکلم حل نشده. خودمم دیگه از این مشکل ناراحتم و نمی دانم چه کنم. خواهشا راهنمایی بفرمایید. متشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بستگی به روحیه‌ی خودتان دارد. ولی به هرحال حضور در درس استاد بهتر است 2- توحید اسمائی و افعالی مربوط به مقام «واحدیت» است. ولی توحید ذاتی مربوط به مقام «احدیت» می‌باشد. در عالم عقل، انسان با مفاهیم روبه‌روست و نه با تجلی. 3- هر اندازه توحید خود را تقویت کنیم، به خصوص توحید افعالی را، قوه‌ی واهمه از قدرت می‌افتد. سعی کنید با امید به خدا تا آن‌جا که ممکن است در اطاق خود بخوابید. موفق باشید

15977
متن پرسش
سلام استاد عزیز: آیا وجه های تکامل نیافته وجودی من مثل عدم عبودیت و غرور و... وجه های عدمی من هستند؟ و دوم اینکه فرمودید که اسماء الهی شئون حق تبارک و تعالی هستند و روح، اعظم مخلوقات است، پس اینکه فرمودید روح جامع اسماء است به چه معناست؟ آیا اسماء تجلی ذات برای ذات است؟ و روح تجلی برای خلق؟ لطفا کمی توضیح دهید؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عدم عبودیت و امثال آن، عدمِ ملکه است. یعنی می‌توان به آن رسید ولی نرسیده‌ایم 2- همان‌طور که مقام ائمه، مقام جامع اسماء می‌باشد و خودشان می‌فرمایند: «نحن واللّه اسماء الحسنی» روح نیز مقام مخلوقیت دارد و در عین حال مقام تجلی اسماء است و حضرت حق خود را در مخلوقاتش به تماشا می‌نشیند. در این موارد بهتر است به کتاب «عرفان نظری» حجت‌الاسلام و المسلمین استاد یزدان‌پناه رجوع فرمایید. موفق باشید

15938
متن پرسش
با سلام: ببخشید دو سوال از حضور حضرتعالی دارم: 1. اگر آقای x با سعه وجودی مثلا به اندازه 10 به فنای ذاتی و سپس به بقا بالله برسد در صورتی که بی سواد و درس نخوانده باشد؛ اما اگر همین آقای x عالم دینی و مجتهد و ذوفنون و دارای سواد بالا و درس خوانده باشد بعد با همان سعه وجودی مثلا 10 به فنای ذاتی برسد و سپس بقا، در کدام یک از این دو حالت شخص با رسیدن به عالم بقا که در آن جا مقام اولیاء کامل برحسب سعه وجودی آنهاست، دارای سعه وجودی بیشتر و به تبع آن مقام بالاتری دارد؟ 2. و بالفرض اگر عالم بودن و درس خوانده بودن در سعه وجودی تاثیر دارد و آن را زیاد می کند، آیا همه علوم مثلا فیزیک و شیمی و زیست و.. در افزایش سعه وجودی تاثیر دارند یا فقط علوم دینی مثل حدیث و فقه و...؟ خواهشا ارجاع به سوال دیگر ندهید و همچنین مثل اکثر اوقات طوری جواب دهید که بله یا نه بودن جواب برایم روشن شود نه اینکه در آخر، جواب و توضیحات داده شده برایم مبهم باقی بماند و نتوانم جواب را از آن استخراج کنم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این مقامات این نوع علوم رسمی نه‌تنها کارآرایی ندارند، بلکه به قول خواجه عبداللّه انصاری در منازل انتهایی، مانعِ سیر نیز می‌باشند و یکی از کارهای سالک در آن منازل، آزادشدن از آن محفوظات و مفهومات است. با توجه به این امر جایی برای قسمت بعدی سؤال‌تان نمی‌ماند. موفق باشید

15887
متن پرسش
با سلام: 1. می فرمایید در مبانی عرفان اسلامی صحبت از ماده و مثال و ... نیست و فقط حق در صحنه است، به نظر میاد اشکالات آقای مطهری در این مورد که با قبول این مبنا حرکت و حرکت جوهری و زمان و ماده و بسیاری از مسائل نفی میشه، صحیح باشه اشکالات اقای مطهری. 2. باز من این مساله رو درست درک نمی کنم که جایگاه ماهیات در عرفان کجاست ما واقعا حیوان الناطق رو از انسان انتزاع می کنیم که یک معنای مستقل هست در حالی که هیچ چیزی قراره مستقلا معنا نده و باز جهان رو متکثر می بینیم و ماهیات خارجی رو مختلف بهر حال این که دروغ نیست. 3. آقای جوادی ضمن این که در سوال قبلم فرمودین که برای ماهیات هویت استقلالی قائل نیستن بنده طبق تقریر آقای فیاضی از کلام ایشون عرض می کنم که کلام آقای جوادی اینه که واقعا هیچ ماهیتی در خارج وجود نداره و ماهیاتی که ما در خارج می بینیم فقط احساس ما در برخورد با وجوده ما در برخورد با وجود، انسانی با یک سر و دو گوش و بدن و جسم احساس می کنیم و گرنه خارج اصلا اینطوری نیست. این حرف آقای جوادیه. خب حاج آقا اگر اینطور نگیریم هیچ وقت نمیتونیم کثرات رو به وحدت برگردونیم اما اینم اشکالاتی داره. اشکال اول: فرضا قبول که ماهیات در خارج نیستن اما در ذهن که هستن و ذهن هم البته موطنی از مواطن خارج هست در یک نگاه کلی این یعنی ماهیت در موطنی تحقق داره و در موطنی تحقق نداره در حالی که قواعد حکمت تخصیص نمیخوره و دلیلی هم بر این تخصیص نیست. اشکال دوم: حتی اگه بپذیریم که در ذهن مفاهیم متکثر و تصاویر و صور متعدد هست باز این کثرتی هست که مخالف با وحدته و این کثرت اصلا با وحدت جمع نمیشه حیوان الناطق با خط و با مقولات عشر جمع شدنی نیست پس در موطن ذهن کثرات موجوده کثراتی که به وحدت بر نمیگردن و به همین میزان وحدت شخصی زیر سوال میره. اشکال سوم: و باز اگه نظر آقای جوادی رو قبول کنیم ارزش ادراکات ظاهر حداقل زیر سوال میره. بنده نظر علامه رو هم تحقیق کردم ایشون میگن ماهیات حدود وجودن و از نداری ها هست اما آقای جوادی میگن همینم نیست اصلا ماهیاتی که ما اسمش رو ماهیت مخلوطه می گذاریم فقط احساس ما در اثر برخورد با وجوده وگرنه خارجیت نداره.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ماهیات در ذهن به عنوان صور متعدد به صورت علم مطرح است و علمِ به کثرت که کثرت نیست تا با وحدت شخصی وجود جمع نشود! از طرفی حضرت استاد جوادی که نفیِ ماهیت در خارج را مطرح می‌کنند، به معنای نفی استقلالی ماهیات است، نه آن‌که «وجود» به صورت‌های مختلف، مطابق عین ثابته‌ی اشیاء ظهور نداشته باشد. و این همان حدّ وجودی است که مرحوم علامه برای ماهیات به زبان فلسفه اظهار می‌دارند. موضوع روشن است باید زبان علمی آن را بدانیم به‌خصوص که نباید بین زبان عرفان و فلسفه خلط نمود. موفق باشید

15863
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت استاد گرامی: در تحلیل و بازخوانی نسبت «توده های مردم» بویژه جوانان با «دین» تجربه نشان داده است هرگاه اسلام در قالب «اسلام اخلاق و عرفان» (اخلاق و عرفان مورد تایید شارع مقدس) ارائه می شود مخاطبان بسیار دارد که تشنه دریافت معارف هستند. همه ما دیده ایم کتاب زندگینامه عرفایی چون علامه قاضی، آیت الله بهجت، مرحوم دولابی، شیخ حسنعلی نخودکی و ... تا چه اندازه مورد توجه قرار می گیرد، همایش بزرگداشت عرفا بسیار مورد استقبال قرار می گیرد و به صورت کلی جامعه تا چه اندازه به ایشان اقبال دارد. در مقابل اما ما شاهد رفتاری دیگر نسبت به دین هستیم. توده های مردم بویژه نسل جوان به آنچه امروز از دین ارائه می شود و بیشتر با رویکرد «فقه» و با «زبان فقه» است کمتر روی خوش به دین نشان می دهند. در اینکه فقه لازمه شریعت است تردید نیست سخن از نسبت فقه با شرع مقدس است. حضرت استاد؛ ممنون می شوم تحلیل و برداشت من را در این زمینه نقد بفرمایید. به نظر حقیر، ما با دو مقوله «دین حداکثری» و «دین حداقلی» مواجهیم. دین حداکثری بر سه پایه احکام (فقه)، اخلاق و عقاید (کلام) استوار است که هرکدام در جایگاه خود ارزشمند هستند. از نظر ساختاری، فقه در جایگاه «پوسته دین» است و وظیفه حمایت و حراست را بر عهده دارد. اخلاق (در مقیاس حداکثری؛ عرفان) اما نقش و جایگاه هسته و مغز را دارد. بی تردید هرگاه تصویری که از دین ارائه می شود فقه باشد و تنها از احکام حلال و حرام و طهارت و نجاست و .... سخن گفته شود جاذبه کمی خواهد داشت اما ضمن پایبندی به فقه، هرگاه «ویترین» دین اخلاق و عرفان و فلسفه شد و فقه نقش و جایگاه خود را ایفا نمود برای همگان بویژه نسل تشنه معارف و مردمانِ سرگردان در کثرت گرایی، آنقدر جذاب خواهد بود که فطرتا گمشده خود را پیدا خواهند کرد. از این منظر، «اسلام فقاهتی» مورد سوال است. «اسلام فقاهتی» اگر در برابر «اسلام اخلاق و عرفان» قرار گیرد بسیار نکوهیده است و اگر در برابر «اسلام اباحه گری» قرار گیرد سوال مطرح می شود که مگر جایی از اسلام منهای فقه سخن گفته شده است؟! آیا این تاکید، نوعی محدود کردن اسلام به فقه نیست؟ براین پایه، چنانچه «اسلام فقاهتی» را تبدیل به «اسلام جامع» - بر اساس همه آنچه شارع مقدس و اهل بیت (ع) تعیین نموده اند - نمود بسیاری از اعوجاج ها تا حدودی حل خواهد شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاهد صحت سخن جنابعالی، حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» است که چگونه با فقه و عرفان و قرآن و حکمت و بصیرت تاریخی توانستند جوانان این ملت را تا آن‌جا شیفته‌ی خود کنند که آن جوانان برای ایجاد لبخندی برلبان مبارک آن مرد الهی، حاضر بودند جان خود را فدا کنند. زیرا قلب‌ها طالب اسلام است ولی همه‌ی اسلام، و نه یک بُعد از ابعاد آن. موفق باشید 

15826
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: بنده 45 ساله دارای مدرک دکترا و چند سالی هم دانشگاه مجازی علوم و حدیث خوانده ام آیا تحصیل در حوزه برای من امکان پذیر است و آیا حضرتعالی سیر مطالعاتی که در برگیرنده کتب حوزی هم باشد را پیشنهاد می فرمایید یا زیر نظر شاگردان شما این سیر مطالعاتی را داشته باشم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید لااقل از طریق حوزه، ادبیات عرب و تا حدّی فقه را دنبال کنید و سپس به حکمت و عرفان و قرآن و حدیث بپردازید؛ بهتر است. موفق باشید

15816
متن پرسش
سلام و ارادت: برخی از مخالفین فلسفه اعلام می کنند، امام خمینی و علامه طباطبایی در اواخر عمرشان از علاقه به فلسفه و عرفان اظهار ندامت کرده اند. در جواب آنها چه بگوییم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه همین‌طورند که در سلوک عرفانی خود سعی می‌کنند فلسفه را بدانند ولی  در آن متوقف نشوند و نه آن‌که فلسفه را زیر پا بگذارند. به همین دلیل حضرت امام در اواخر عمرشان در نامه به گورباچف بر روی فلسفه‌ی صدرایی تأکید کردند. موفق باشید

15780
متن پرسش
سلام علیکم: 1-. علامه حسن زاده را می توان یکی از عرفای انگشت شمار حال حاضر در ایران دانست؟ 2. اول کتاب جنود عقل و جهل از امام را کار کنم یا حدیث یابن جندب؟ 3. یه سری کتاب ها جدیدا چاپ شده. فکر کنم از انتشارات آرما در اصفهان. از آقای موسی نجفی. این کتاب ها خوب هستن در مورد تاریخ؟ 4. من که طلبه نیستم نمیتونم عرفان نظری بخونم و در اون استاد بشم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌طور است، ایشان همواره در عالم ملکوت به‌سر می‌برند مگر گاهی که طبیعت و طبع آن‌ها، ایشان را به عالم ناسوت بکشاند 2- اگر مقدمات لازم مثل «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را دارید؛ شرح کتاب «جنود عقل و جهل» نکات خوبی را در اختیار شما می‌گذارد 3- کتاب‌های جناب آقای دکتر موسی نجفی با توجه به رویکردِ تمدنی که ایشان دارند، مطالب خوبی را در اختیار شما قرار می‌دهد 4- استادشدن در عرفان، به چه دردی می‌خورد؟!! دردِ ما اُنس با خدا است و این راه به سوی هیچ‌کس بسته نیست. موفق باشید

15790
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به اصل تناقض که مناطقه آن را ام القضایا می دانند و در قدیم هشت شرط برای آن قایل بودند و بعدها ملاصدرا وحدت حمل را هم به آن اضافه کرد آیا می شود گفت باب این مساله هنوز باز است و وحدت های دیگری را هم اضافه کرد؟ مثلا از آنجا که در خیلی موارد افراد بین دو مقوله ی تکوین و تشریع را خلط می کنند و دچار تناقض و اشتباه می شوند این شرط را هم به شرایط نه گانه اضافه کنیم و یا خیلی موارد دو مقوله ی اجمال و تفصیل ذهن را دچار تناقض می کند و اگر شخص متوجه شود که گاهی از مقام تفصیل و گاهی از مقام اجمال به مطلب نگاه می کند و در این صورت تناقض رفع می شود این شرط را هم در نظر بگیریم. یا در بعضی موارد شخص ذهن و عین را با هم خلط می کند که اگر این شرط هم به شروط اضافه شود مشکل تناقض برطرف می شود - البته گویی این شرط با شرط وحدت حمل یکی است. آیا این حرف صحیح است یا اینگونه وحدت ها را هم باید در همان وحدتهای نه گانه جستجو کرد و باب آن را بسته بدانیم؟ و یا اصولا در اینجا بین دو علم خلطی صورت گرفته و نباید این دو یا سه مقوله را در موضوعات منطقی وارد کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحثی مثل خلط بین تکوین و تشریع و یا توجه به اجمال و تفصیل، از مباحث فلسفی است و نه منطقی. به همین جهت باید در فلسفه مورد بحث قرار گیرد. از طرفی عنایت داشته باشید که ساحت تفکر، محدود به عقلی که مدّ نظر دستگاه ارسطویی است و در محدوده‌ی آن منطق فعالیت دارد، نیست. لذا نمی‌توان از منطق دیالکتیک اگر با منطق ارسطویی سنجیده نشود، بگذریم. نظر به حقیقت در محدوده‌ی تفکر مشایی به حجاب‌بردنِ بعضی از چهره‌های حقیقت است در آن حدّی که بعضی‌ها بخواهند عرفان را هم در این منطق جستجو کنند. در حالی‌که خود ارسطو قضایایی که «قیاساتها معها» است را از این منطق بیرون می‌دانند. موفق باشید

15771
متن پرسش
سلام: ببخشید سوالاتم زیاد شد. در سوال قبلی که گفتم شخصی فرمود که ملاصدرا تقریبا رابطه روح و بدن را حل کرده، چرا تقریبا؟ آیا کامل تر از او کسی توانسته این رابطه را تشریح کند؟ کمی تو ضیح فرمایید. حرکت جوهری و از برهان تا عرفان و..را مطالعه کرده ام. اینکه من کتابهای شما را مطالعه کرده ام و تا این مباحث و حقایق را با زندگی روزمره خود انطباق دهم، آیا در مسیر سیر و سلوک کجای راهم؟ هرچند از نظر عبادت، فقط نمازهای واجب را می خوانم. در جزوه ی حرکت جوهری شما خواندم که جوهر ماده عین حرکت است، همانطور که نور عین روشنایی است، ماده هم عین حرکت است، حال در توضیحتان در مورد اینکه، حال که این دنیا همه ماده هستند و یکسان از نظر مرتبه ی وجود چه می شود که ما هر چیز را بصورت شیی با ماهیت جدا می بینیم، رانفهمیدم، لطفا کمی توضیح دهید. آیا صرفا خارج از درون من چیست؟ فقط ماهیت یا فقط وجود؟ آیا فقط این ماهیت های جدا ساخته ی ذهن ماست؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث «حرکت جوهری» عرض شده که روح در بستر تبدیل قوه به فعلِ جسم در متن ماده، تجلی می‌کند و از این جهت روح انسان نسبتی اساسی با جسم دارد و در همان‌جا، علت تفاوت پدیده‌های مادی را به تفاوت در ظهورِ حرکت نسبت دادیم. به نظرم لازم است کتاب «از برهان تا عرفان» را با شرح صوتی آن دنبال بفرمایید و به صِرف نوشته‌های آن اکتفا نکنید. موفق باشید

15766
متن پرسش
با سلام: ببخشید آقای طاهرزاده یک سوال ازتون داشتم و آن اینکه شما می گویید بنیانگزار انقلاب حضرت آیت الله خمینی عارف کامل و مکمل است. در صورتی که در همایش نور مجرد حدود 3 سال پیش که بزرگداشت علامه طهرانی بود، در آن همایش یکی از سخنرانان که فکر کنم حضرت حجت الاسلام آقای وکیلی بود سخنی را از رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای نقل کرد، بدین صورت که آقای خامنه ای گفتند من یک روز از آقای خمینی پرسیدم که آیا شما از مرحوم ملکی تبریزی استفاده کردید؟ گفت ایشون با یک تاسف و حسرت گفتند نه. چون من در آن موقع در خدمت آقای شاه آبادی در عرفان نظری کار می کردیم و الفاظ پر طمطراق عرفان نظری ذهن مرا گرفته بود و یک جلسه به درس مرحوم ملکی تبریزی رفتم ولی اون جلسه به من ننشست و من رو نگرفت و من دیگه نرفتم. با توجه به این سخن اگر ایشون کامل بود دیگه جای تاسف و ناراحتی نداره که از مرحوم ملکی تبریزی استفاده نکرده اند. مهم این است که انسان به مقصد برسد چه حالا از مرحوم ملکی تبریزی استفاده کند چه از غیره و ذلک. در پیش مرحوم شاه آبادی هم که حدود 7 سال عرفان نظری خوانده اند. پس چگونه ایشان کامل بودند؟ و استادشان که بوده؟ چطور حرف شما و حرف ایشان را می شود با هم جمع کرد. بعد در ضمن در آخر وصیت نامه آقای خمینی آمده که: (من در طول نهضت و انقلاب به واسطه سالوسی و اسلام نمایی بعضی افراد ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده ام که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شده ام. آن تمجید ها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفا دار می نمایاندند.) در صورتی که ایشان به کمال رسیده بودند نباید از دغل بعضی ها اغفال می شدند و از آنان تعریف می کردند چون پسر علامه طهرانی در یکی از کتابهایش درباره انسان کامل توضیح داده و می گوید انسان کامل در سه جا معصوم و بدون خطاست. ا. تربیت افراد. یعنی اگر مشکلی هم پیش بیاید نقص مربوط به شاگرد است و استاد در ادا کردن وظیفه اش کوتاهی نمی کند. 2. در مسایل اجتماعی 3. اوامر و نواهی و احکام و مبادی و ملاکات شرعی. بنابر این اگر آقای خمینی کامل بودند در این موضوع یعنی فریب خوردن از بعضی افراد و متعهد نمایان حکومت که جزو بخش مسایل اجتماعی است اشتباه نمی کردند. کما اینکه حکایتی از علامه طهرانی در نوشتجات پسرشان آمده که اتقان مطالب گفته شده را بیشتر می کند. و آن اینکه: بیاد دارم که در اواخر سلطنت پهلوی و دوران شور و هیجان مبارزات و مجاهدت های مردم ایران شبی به اتفاق مرحوم والد (ره) از مسجد قائم به سمت منزل پیاده حرکت می کردیم. در بین راه چشم ایشان به دکه روزنامه فروشی افتاد که عکس یکی از افرادی را که در خارج با مرحوم آیت الله خمینی (ره) بسیار نزدیک و از زمره تعداد قلیل مرتبطین مورد اعتماد و وثوق ایشان به شمار می رفت، در روزنامه چاپ کرده بودند. ایشان ایستادند و از بنده سوال کردند که این شخص کیست که عکس او را در اینجا انداخته اند؟ عرض کردم فلان شخص است و از نزدیکان آیت الله خمینی به شمار می رود. ایشان پس از نگاهی عمیق رو کردند به من و فرمودند: عن قریب است که از این مرد بلائی بر سر ایران بیاید که دیگر جبران نخواهد شد.) پاورقی کتاب: این شخص سید ابوالحسن بنی صدر بود که با رأیی حدود یازده میلیون به عنوان اولین رئیس جمهور انتخاب شد و با حکم آیت الله خمینی (ره) به عنوان رئیس شورای انقلاب و فرمانده کل قوا منصوب شد و در نهایت بعد از جنایت و خیانت های فراوان در سی و یک خرداد 1360 توسط مجلس شورای اسلامی و امضا آن توسط رهبری وقت عزل شد. کتاب اسرار ملکوت. جلد 2 ص 27. پایان مطلب) همانطور که دیدید در این مورد علامه طهرانی که از کملین عرفا و نوادر اولیا الهی و به شهادت آقای حداد که بعد از معصومین کسی را مانند آقای قاضی و بعد از مرحوم قاضی کسی را مانند آ سید محمد حسین (علامه طهرانی) ندیدم؛ مورد اغفال و فریب وفا داری و تعهد ظاهری بنی صدرقرار نگرفت و به محض برخورد با این موضوع حقیقت را آشکار کردند. علی کل حال اینطور که از این قرائن و شواهد ناگفته دیگر بر می آید گویا رهبر کبیر انقلاب حضرت آقای خمینی رضوان الله علیه در عین مقام والا و ارزشمندشان به کمال نرسیده بودند ولی به عکس در عرفان نظری بی شک ایشان از بزرگترین های اهل این رشته در طول تاریخ بودند. حال آقای طاهرزاده از شما خواهشمندم که نظر واقعیتان که از ته دل است را بفرمایید و بگویید که آیا به نظر شما ممکن است ایشان کامل نباشند یا حداقل در حد احتمال. آخر به خصوص از جمله خودشان در وصیت نامه مبنی بر اغفال شدن و فریب خوردنشان از وفاداری ظاهری بعضی افراد و تمجید کردن از آن ها می شود گفت تا حدودی عدم کمال ایشان را ثابت می کند یا تاسف و حیرتی که از استفاده نکردن از مرحوم ملکی تبریزی خورده اند و شواهد دیگر. ببخشید از طولانی شدن نوشتار. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روی‌هم‌رفته در جریان این مسائل و مطالب هستم. فراموش نفرمایید که سالک إلی اللّه دائماً نسبت به کمالات برتر در تأسف است تا آن‌جایی که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» در محضر حق عرضه می‌دارند: «مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِك‏». از طرفی مگر حضرت امام وقتی عارف کاملِ مکمل باشند، معصوم به حساب می‌آیند؟ تازه مگر امام علی«علیه‌السلام» به آن فرمانداری که به خطا رفته بود، نفرمودند خوبیِ پدرت مرا به تو خوش‌بین کرد؟ آیا می‌توان این موضوع را دلیلِ عدم عصمت امام دانست؟ در رابطه با عارفِ کامل مکمل‌بودن حضرت امام باید به نقش تاریخیِ ایشان نظر نمود. موفق باشید 

15719
متن پرسش
برای مطالعه ی کتاب مبانی عرفان نظری جناب یزدان پناه چه مقدماتی لازم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین». موفق باشید

15732
متن پرسش
با سلام و درود فراوان: استاد محترم بنده در مبانی حکمت متعالیه چندی است که تحقیقاتی به لطف الهی دارم اما در مبنای اصالت وجود که آقای جوادی بیان میکنن ایشون ماهیات رو به طور کلی در خارج از ذهن نفی میکنن. چند تا از سوالات رو هم که پرسیده شده بود در سایت خوندم اما همچنان در یک شک و دودلی هستم. آیا ایشون ماهیات به معنای اشیائی که با حواس ظاهر دیده و درک میشه رو در خارج از ذهن نفی میکنن؟ چون حواس ظاهر ما فقط با ماهیات مرتبطه و دوم اینکه اگه قائل به این باشیم که هیچ مصداقی از مفاهیم ماهوی در خارج نیست، مثل شکل و رنگ و اندازه و ... پس جهان خارج از ذهن ما مجرد هست چون خواص ماده رو نداره کما اینکه ماده هم خودش از سنخ ماهیت هست، آیا اینطور قائل هستید و یا هستند؟ و سوال سوم آیا در عرفان همونطور که خدا مجرد هست جلوه اون هم مجرد هست و تمام تشکیکی که در هویت این جلوه قائل هستن همه مجرده یا این جلوه مرتبه عقل و مثال و ماده هم درش مطرحه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی نظر به «وجود» باشد، ماهیاتْ حدّ وجود خواهند بود و نه چیزی مستقل. و حضرت استاد متأله، ما را متوجه این امر می‌کنند. 3- در نگاه عرفانی «یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد» لذا در آن نگاه بحث مجرد و ماده مطرح نیست این واژه‌ها مربوط به تفکر فلسفی است. موفق باشید

15698
متن پرسش
با سلام: تفسیر المیزان و کتابهای شما از قبیل معرفت نفس و خویشتن پنهان و از برهان تا عرفان و... را مطالعه کردم. سوالاتی از خدمتتان داشتم. ۱. منظور از فیض اقدس و تجلی برای خود چیست؟ در مورد تقدیر جزوه جبر و اختیار را مطالعه کردم. شما فرمودید که چون ما انجام می دهیم فعلی را پس خدا می داند و او قبل از انجام فعل می داند و این برایم کمی مبهم است، آیا چون او مجرد از مکان و زمان است قبل از فعل، آن را می داند، لطفا با مثالی واضح تر برایم مطلب را روشن سازید. من در فلان تاریخ آینده، کاری را انجام خواهم داد ولی خدا الان آن را می داند و در آینده این انجام می شود، آیا این شدت قرب را می رساند؟ و اینکه حرکت جوهری را به ویدیو پرو ژکتور تشبیه کنیم آیا در پروژکتور همه چیز ضبط شده و فقط اجرا نمی شود آیا بحث را جبری نمی کند؟ و در آخر می خواستم بدانم رابطه عرش با عالم امر چیست؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضرت حق که عین کمال است و دوست‌داشتنِ کمال نیز کمال محسوب می‌شود، چون خواستْ خود را در آینه‌ی تفصیل بنگرد می‌شود فیض اقدس و نظر بر خود. که محی‌الدین به طور مفصل این موضوع را در فصّ آدمی بحث می‌کند 2- علم حضرت حق به فعل ما بر اساس نحوه‌ای است که ما آن فعل را انجام می‌دهیم و چون ما بر اساس اختیارمان آن فعل را انجام می‌دهیم و او همین را می‌داند، جبر پیش نمی‌آید. و چون وجود مخلوقات از اوست و به همه‌ی ابعاد مخلوقات، حتی آن ابعادی که هنوز در ظرف زمان ظهور نکرده ودر نزد اوست، قبل از ظهور زمانی مخلوق او نحوه‌ی عمل مخلوق را می‌داند. شاید مثال ویدیو پروژکتور برای حرکت جوهری، مطلب را در حجاب ببرد. موفق باشید   

15690
متن پرسش
سلام استاد عزیز: دو سوال از محضر شریف تان دارم: 1. برای کسب معرفت و عظمت عالی حضرت ولی عصر (روحی له الفداه) چه شاه راهی را پیشنهاد می نمایید؟ 2. زیباترین و لطیف ترین و مجذوب ترین جمله و شنیده ای که انسان را مجذوب و معشوق امام زمان (روحی له الفداه) می کند چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امام شناسی به صورت عرفانی که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب «مصباح‌الهدایه» مطرح کرده‌اند 2- بنده با این شعر مأنوس هستم: «ای لقای تو جواب هر سؤال / مشکل از تو حل شود بی‌قیل و قال» و نور حضرت را در جمال و گفتار نایب‌اش حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» می‌بینم. موفق باشید

15671
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد بنده با نگاه به مراتب سه گانه نفس خودم چند مورد به نظرم میاد و نمیدونم چقدر درست هست. آیا میتونیم وحدت وجود رو بر این اساس تقریر کنیم؟ انسان دارای یک مرتبه عقلی و یک مرتبه خیالی و یک مرتبه حسی هست. تمام حقایقی که انسان یافته در مرتبه عقلی حاضر هست و به تجرد تام هم هست. مرتبه خیال دارای تجرد نسبیه و حس هم که با محسوس سرو کار داره. حالا فرض می کنیم یک شخص عارف مثل افلاطون حقایقی رو به قلب من اشراق میکنه، اگه بنده در سطح یک انسان حسی باشم و قدرت نفسم بالاتر از حس نباشه اون حقیقت رو در قالب محسوسات احساس می کنم و براش واقعیت حسی و مادی قائل میشم. اگه قدرت نفس من در حد خیال و متخیله باشه به شکل تصاویر و اشکال متخلف نیمه مجرد ترسیم می کنم، اگه در حد عقل باشم تا حدی اون حقیقت مجردی ک به من اشراق شده رو مجردا می یابم. اگر به مرحله قلب و روح رسیده باشم عین اون حقیقت اشراق شده رو میابم. حالا در مثال بالا حقیقت یک چیز بود یک حقیقت مجرد تام و فوق عقلی، اما وقتی بنده بر اساس اون ظرفیت و مرتبه خودم اون رو مشاهده کردم در مرتبه حس که بودم واسش واقعیت حسی قائل شدم در مرتبه خیال و وهم که بودم صور خیالیه و تجرد نسبی قائل شدم واسه اون حقیقت، در مرتبه عقل مطابق عقل و وقتی که از عقل به قلب رجوع کردم واقعیت اون اشراق رو حقیقتا یافتم. آیا مثال بالا میتونه تا حدی بیانگر وحدت شخصی وجود باشه که در عالم خارج و واقع و نفس الامر یک حقیقت مطلق و نامتناهی حقیقتا بیش نیست و اونچه ما به عنوان مراتب و کثرات و ماهیات می بینیم همه از باب مثال بالا و فقط تنها حاصل نوع دیدن ما از یگانه واقعیت بیرون هست؟ البته بین این نحوه دیدن ها با واقعیت بیرونی نوعی سنخیت هست و باز در نگاه عمیق تر خودی هم برای من نمیمونه و در تحلیل ظهور خودم و اینکه من کیم که دارم اینطور تحلیل می کنم واسم سواله که خب نسبت خودم با خدا چیه و در تحیرم؟ استاد عزیزم آیا تحلیل و مثال بالا صحیحه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مثال خوبی است. نسبت ما با خدا در وحدت وجود بدین قرار است که هر اندازه نور احدی که عالم را گرفته بر قلب ما تجلی کند، خود را فانی به حق و باقی به حق می‌یابیم. و هر اندازه تجلی نور وحدت ضعیف‌تر باشد، احساس دوگانگی بین خود و حق می‌کنیم و اگر هیچ نوری از نور وحدت او بر ما نتابد، خود را همه‌ی هستی احساس می‌کنیم. موفق باشید

15689
متن پرسش
سلام علیکم استاد: بنده طلبه هستم، به این نتیجه رسیده ام که بعد از سطح ۱، علاوه بر فقه و اصول، گرایش فلسفه را انتخاب کرده و ادامه دهم و سپس عرفان نظری بخوانم. به نظر حضرتعالی این تصمیم درست است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی است. ولی سعی کنید دروس رسمی حوزوی را به جایی برسانید و سپس شروع کنید، وگرنه جذبه‌های فلسفی و عرفانی از تمحّض به فقه و اصول، بازتان می‌دارد که در آن صورت دیگر نمی‌توانید آن را جبران کنید. موفق باشید

15688
متن پرسش
تمام علما، فقها و طلبه های ما می دانند که هدف خلقت، تکامل و قرب الهی است و این مهم جز با تهذیب نفس و در نهایت معرفت شهودی نفس امکان پذیر نیست و خود این امر نیز جز با گام نهادن در مسیر سیر و سلوک ممکن نیست، پس چرا عده کمی قدم در راه عرفان عملی می گذارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هنوز متأسفانه عمق راهِ عرفان، اعم از عرفان نظری و عملی روشن نشده که چه برکاتی برای جامعه دارد. موفق باشید

15685
متن پرسش
سلام: نقش زمان در سیر و سلوک چیست و چقدر اهمیت دارد؟ مثلا کسی که از سن بلوغ در صراط مستقیم و همچنین تحت ارشاد استاد است و طهارت خود را حفظ کرده است (مانند آیت الله بهجت) چه تفاوتی با یک شخص ۴۰ ساله ی تازه متنبه شده که تازه می خواهد وارد مسیر شود (مانند میرزا جهانگیرخان قشقایی) دارد؟ نوع سلوک این دو فرد چه تفاوتی باهم دارد؟ آیا شخص دوم هیچگاه می تواند به مقامات شخص اول برسد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرفان مثل «نور» است، اگر ظهور کرد بستگی به عهد و تعلق انسان به آن نور دارد، بلکه ممکن است دومی تشنه‌تر هم باشد و عمیق‌تر بپذیرد. موفق باشید

15680
متن پرسش
منظور از معرفت نفس، خواندن علم النفس فلسفی است؟ و یا تفکر در نفس و یافتن عیوب خود و برطرف کردن این عیوب (اخلاق)؟ و اگر منظور معرفت شهودی و حضوری نفس است پس علم النفس فلسفی و اخلاقی چه فایده‌ای دارد؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معرفت نفس علمی است بین عرفان و فلسفه و راهی است برای فهم نفس از آن جهت که نفس مجرد است و عامل درک قواعد مجردات در عالم هستی است. موفق باشید

15677
متن پرسش
آیا می شود شخصی به کلام (اصول عقاید)، شریعت (فقه ) و اخلاق، اهتمام کافی بورزد و رشد کند ولی بی نیاز از عرفان باشد؟ در این صورت نقش عرفان و سیر و سلوک در تکامل انسان چیست؟ آیا ورود به عرفان عملی ضرورت دارد؟ مخصوص خواص است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرفان؛ نگاه ما را به شریعت اعم از عقاید و فقه و اخلاق عمیق می‌کند و نیاز روح انسان است، به‌خصوص در این دوران که ظلمات، عالَم را گرفته، باید با عمق بیشتری از شریعت در مقابل آن ایستادگی کرد. موفق باشید

15674
متن پرسش
سلام: با توجه به اینکه اخلاق قبل از مرحله‌ عرفان می باشد، آیا برای وارد شدن به وادی سیر و سلوک و عرفان عملی باید تمام صفات حسنه را کسب و تمام رذایل را ریشه کن نمود؟ به قولی آیا باید با نفس مهذب وارد عرفان عملی شد؟ در این صورت دستورالعمل های اخلاقی برای تزکیه نفس که در عرفان عملی مطرح می شود برای چیست؟ و منظور از جهاد با نفس یا همان جهاد اکبر، مرحله‌ اخلاق است یا عرفان؟ تشکر استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرفان نظری در متن خود معارفی را عرضه می‌کند که دستورات اخلاقی به صورت بهتری در جای خود قرار می‌گیرد، در آن حدّ که «منازل‌السائرین» خواجه عبداللّه انصاری برای عمل بهتر فهمیده می‌شود. به همین جهت جناب عبدالرزاق کاشانی که یک عالم در عرفان نظری است، می‌تواند به شرح منازل خواجه بپردازد. موفق باشید

15655
متن پرسش

سلام علیکم: در سوال 15642 فرمودید: نمی دانیم شما در حوزه هستید یا در همه جا... 1. باید به استاد عزیز عرض کنم: بنده طلبه ام ولی در برخی همایش ها جلسه ها و کلاس ها که در مورد فلسفه و عرفان است شرکت می کنم و یادداشت برداری می کنم یا صدا ضبط می کنم. که (جدیدا دانستم که اشتباه می کنم). استاد واقعیتش را بخواهید از شدت تشنه ی علم بودن نمی دانم چه کنم؟!! گاه کتاب می خوانم. گاه صوت. گاه جلسات و ... کمی گیج شده ام. چون از طرفی هم می ترسم در تبلیغ دستم خالی باشد. استاد خوب شد که آن جمله را گفتید تا من توضیح بدهم به شما. کمی کمکم کنید. خیلی دغدغه در سرم می چرخد. نمی دانم چه کنم. دغدغه تشکیل زندگی، کار و تبلیغ، علم، عمل و سلوک، سیاست و... البته من الان فقط درسم را می خوانم با کمی حواشی. ولی فکرم هنوز خالی نشده استاد. مدام نزد اساتید مشورت می گیرم و یادداشت می کنم و ارزیابی می کنم ولی به نتیجه رسیدنش سخت است. می خواهم کمک کنید که این انبوه ها را نظم دهم. ذهنم مثل یک کتابخانه ایست که قفسه بندی نشده است. کمکم کنید. 2. تمام جزوات را آقای نظری برایم فرستادند استاد. یک جزوه ای به نام گزیده کشف المحجوب است. آن را دقیقا کی باید بخوانم؟ التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده از این‌همه انرژی که عزیزان دارند، لذّت می‌برم ولی نگرانم از تعمق در دروس حوزه باز بمانید و آن دروس، ملکه نشود، وگرنه این نوع فعالیت‌ها خوب است و خود بنده نیز به رفقا سفارش کرده‌ام که گاهی صوت این نوع جلسات را برای بنده بفرستند که در جریان آخرین مباحث مطرح در حوزه‌های فکری باشم. در مورد آینده‌ی کار تبلیغی خود، کار را به خدا واگذارید. 2- جزوه‌ی «کشف‌المحجوب» و اساساً کتاب «کشف‌المحجوب» برای ایجاد احساس عالَم عرفانی و رونق‌دادن به خلوت‌ها، خوب است. شاید آن جزوه در اعتکاف به کارتان آید. موفق باشید

15644
متن پرسش
سلام: آیا این جمله را قبول دارید استاد: انسان ابتدا باید دیدی فلسفی اش را در حکمت متعالیه بیابد و سپس این دید را در عرفان نظری عمق بخشد و تثبیت کند و تازه راه ،خود را می نمایاند که چگونه وارد وادی عمل شود ... یعنی وارد عرفان عملی و منازلی که خواجه از آنها می گوید بشود.. و ببیند که چه هست و چه نیست.. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم حرف درست و خوبی است. موفق باشید

15622
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: آیا شما کتاب کابالا و پایان تاریخش را مطالعه کردید که نوشته مرتضی رضوی است در این کتاب تاریخ را به دو قسمت کابالایی و مهدوی تقسیم کرده که از اول خلقت انسان تا کنون کابالایی و با مدیریت ابلیس بوده و جریان حق جز رگه هایی در آن نبوده ولی این تارخ به پایان خود رسیده و در مرحله گذار به عصر مهدوی هستیم در این کتاب گفته شده ابلیس با وارد کردن تصوف به پرچمداری حسن بصری تصوف را وارد دین کرد و کابالا وارد اسلام شد که در شیعه هم سید حیدر آملی عرفان را مطرح کرد ملاصدرای سنی اشراف زاده به دژ شیعه نفوذ کرد و کابالیسم محی الدین و هم جنس گرایی را مطرح کرد و بهر مند شدن از حسن جمال پسران زیبا رو ستایش شیطان توسط محی الدین و ملاهادی سبزواری و کابالا با حربه عرفان در اسلام نفوذ کرد. استاد در این کتاب مطالبی است که سبب بدبینی ام به عرفان شده واگر این کتاب را نخواندید لطفا آن را مطالعه کنید سپس جواب بدهید. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه نیاز است که وقت خود را صرف مطالعه‌ی چنین کتاب‌هایی بکنید که سراسر بی‌پایه است و حتی نویسنده‌ی آن زحمت خواندن یک صفحه از کتاب‌های امثال سید حیدرآملی و محی‌الدین را به خود نداده است تا متوجه شود کتاب‌های این بزرگان سراسر، همان توجه به آیات قرآن است آن‌هم با همان تأکیدی که قرآن دارد یعنی تدبّر در قرآن. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!