بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان نظری

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14710
متن پرسش
با سلام: اینکه گویند روح مخلوق بی واسطه است به چه معناست؟ روح را می دانم اما این بی واسطه بودن را نفهمیدم. آیا مقام اسماء بالاتر از مقام عقل است؟ آیا مقام فرشتگان است و نسبت آن با روح؟ آیا روح جمیع اسماء است؟ و سوال آخر در مورد مقام محمود پیامبر (ص) است که خداوند قول اعطای آن را به پیامبر دادند. می خواستم جایگاه این سخن را نسبت به «الحمدلله رب العالمین» بدانم که مقام محمود بودن پیامبر (ص) در چه درجه ای است؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با توجه به بی‌واسطه‌بودنِ مخلوقیت روح، باید مقام روح را مقام جامعِ احدی اسماء دانست که واسطه‌ی بین تعیّن اول و تعیّن ثانی است 2- مقام محمود یعنی مقامی که کاملاً مورد پسند حق است. موفق باشید

14708
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: در مورد حقیقت محمدیه من از مصباح الهدایه اینطور فهمیدم که این حقیقت همون عین ثابت حضرت رسول هست به اعتبار اینکه متحد با اسم جامع الله هست و سایر اعیان ممکنات از این عین ثابت ظهور پیدا میکنن همینطوره آیا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. موفق باشید

14688
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: ببخشید اگر وقتتان را می گیرد ولی واقعا پاسختان برای دردمندی چون من دواست: سوال 1) نسبت بین «شاگردان یک استاد» با «خود آن استاد» در عرفان چیست و آیا می توان از ویژگی های شاگردان استاد به ویژگی های خود استاد پی برد؟ اگر منشی در شاگردان استادی عمومیت به نحو اکثر باشد آیا می توان به دستگاه فکری استاد تعمیم داد؟ سوال 2 ) عقلانیتی که باید با آن سلوک کرد و مقدمه ی سلوک است چه نوع عقلی است و به طور عملی و روشن و مشخص میشه بفرمایید منظور از شروع سلوک با "عقل" چیست ؟ (آیا منظور مباحث کلامی یا شاید فلسفی یا احیانا استدلال های موجود در این علوم ... ؟) و خواهشا بفرمایید که آیا وجود این عقلانیت برای سلوک ضروری است یا صرفا مطلوب است؟ سوال 3) نسبت دستگاه های عرفانی ای مثل دستگاه فکری علامه حسن زاده آملی یا دستگاه فکری بعضی دیگر که در این راه تلاش می کنند، با عقل سلوکی چیست؟ آیا چنین عقلی ، "ثمره ی" سلوک با دستگاه فکری این حضرات است؟ و می شود این عقل، به جای مقدمه ی سلوک، در جایگاه "ثمره" باشد؟ سوال 4) از مواضع سیاسی بزرگانی چون علامه جوادی عاملی یا ...، کدام نتیجه حاصل می شود؟ میشه نتیجه گرفت با اشتباهات فاحش خودمون، همچنان میتونیم عارف باشیم؟ یا نتیجه بگیریم به بقیه ی گذاره های عارفان هم باید با وسواس بیشتری نگریست؟ یا مثلا بگوییم شاید ما مطلق گرا هستیم که حق را در یک جبهه ی سیاسی یافته ایم و اشتباه است که فتنه گران را به کل رد می کنیم و این نقص از ماست؟ استاد بزرگوار این سوال خیلی برایم مهم است چون اشتباهات فاحشی در برخی مواضع از بزرگان دیدم و می خواهم بدانم چه جایی باید برای آن اشتباهات قائل باشم. سوال 5) اگر انسان بزرگی، همه ی همه ی حرف هایش خلاف رهبری باشد (مثلا در زمینه ی سیاست و ازدواج و فرزندآوری و مسکن مهر و حجاب و ... ) و در لیست آقای هاشمی باشد آیا می توان حدس زد که نفوذی است یا خیر؟ آیا ضرورتی دارد برای اعتماد به بزرگان، حرف آنها را با حرفهای رهبری بسنجیم؟ یا باید فکر کنیم روی حرفشان که شاید درست باشد هرچند به مذاقمان خوش نیاید؟ باتشکر. واقعا ملتمس دعایتان هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بعضاً می‌شود چنین نسبتی را پذیرفت ولی نباید آن را یک قاعده به‌حساب آورد زیرا درجه‌ی نزدیکی شاگردان به استاد متفاوت است و علاوه بر آن، روحیه‌ها یکسان نیستند 2- عقلانیتِ سلوکی بسیار بسیار متفاوت با عقل فلسفی و عقل کلامی است. آن عقلی است که حقّانیت سخن حق را تصدیق می‌کند و با رفع تعلقات و اصلاح نفس به صحنه می‌آید. لذا جناب حافظ که منوّر به آن عقل قدسی است این‌چنین می‌گوید: «حديث از مطرب و میّ‌گو و راز دهر کمتر جو / که‌کس نگشود و نگشايد به حکمت اين معما را» یعنی باید در این دنیا از مطرب و میّ که همان شادی و مستی عارفانه است، سخن گفت زیرا معمای هستی به گونه‌ای نیست که با فلسفه و علم بتوان آن را گشود. راز دهر یا معمای هستی چیزی نیست که با تفکر گشوده شود، چیزی است که بر قلبِ آماده ظهور می‌کند بدون آن‌که لازم باشد انسان رویکرد رازجویی بر عالم داشته باشد که مجبور شود با نگاه فلسفی به عالم بنگرد. حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌‌علیه» در این رابطه دارند: «اهل دل عاجز ز گفتار است با اهل خرد / بی زبان با بی‌دلان هرگز سخن‌پرداز نیست». 3- حضرت استاد علامه حسن‌زاده به عنوان یک استادِ صاحبِ سبک در سلسله‌ی عرفایی که به عرفای قبلی متصل است، صاحب همان عقل قدسی است که حق را به سبک و سیاق انبیاء تصدیق می‌کند غیر از کسانی است که به عنوان یک معلم معارف تلاش دارند تشنگان معارف اسلامی را در حدّ خودشان سیراب کنند تا إن‌شاءاللّه افراد به بزرگانی که صاحب سبک در معارف‌اند، دسترسی پیدا کنند 4- علامه جوادی با همان حکمت و عرفان‌شان، امام و انقلاب اسلامی را خوب فهمیدند و در حال پی‌ریزیِ تمدنِ واقعی اسلامی هستند. تفاوت سلیقه‌ی ایشان در امور سیاسی چندان بزرگ نیست، زیرا به‌خوبی توانسته‌اند رهبری را تصدیق کنند. آری! بصیرت تاریخی ایشان موجب شد که به‌راحتی نتوانند آقای احمدی‌نژاد را در فضای مقابله با آقای هاشمی تأیید نمایند و این به معنای تأیید آقای موسوی نبود و نیست. همان‌طور که ایشان معتقد به نفیِ آقای هاشمی نیستند که ظاهراً مقام معظم رهبری نیز چنین اعتقادی دارند. در هرحال هنر ما آن است که در امور اجتماعی و سیاسی، سلیقه‌هایی که ذیل امام و انقلاب و رهبری هستند، همه را بفهمیم و محترم بشماریم 5- همان‌طور که حضرت رضا«علیه‌السلام» می‌فر مایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ‏ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده ‏اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب كرد، سينه ‏ى او را گشاده مى‏ گرداند. تا در مديريت خود كوچك‏ترين لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا مى‏ شود كه در جواب‏گويى به نيازهاى جامعه در نمى‏ ماند و غير از صواب از او نخواهى يافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى ‏گيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] پس او در كار خود موفق و محكم و مورد تأييد الهى است. با توجه به این دو امر می‌فهمیم ما از طریق حضرت امام وارد تاریخ دیگری خواهیم شد که آن تاریخ، تاریخی است جدایِ تاریخی که فرهنگ مدرنیته در مقابل بشر امروز قرار داده. مقام معظم رهبری در چنین موقعیتی هستند. بنده معتقدم هرکس نتواند حقّانیت امروزینِ رهبری را تصدیق کند، در نورِ این زمانه به‌سر نمی‌برد و با محفوظات و اوهام خود در عرفانِ «انتزاعی» به‌سر می‌برد و این آن عرفانی نیست که راه ما را به سوی خدا بگشاید. موفق باشید


[1] - تحف العقول، ص 443

14682
متن پرسش
سلام: 1. آیا وقتی ما با چشم سر به اطراف نگاه می کنیم وجود اشیاء رو نگاه می کنیم یا ماهیتشون رو؟ البته اساتید گفتن با چشم سر به ماهیات داریم نگاه می کنیم من این طور برداشت کردم که منظورشون اینه که وجود های خاص و مقید نگاه می کنیم و ماهیت یعنی وجود خاص و مقید درسته؟ طبق نظر تشکیک ذات مراتب 2. حالا ما که این اشیاء اطراف رو می بینیم تو بحث وجود ذهنی می خوان بگن که ما همین درخت رو که به شکل ساقه و برگ و ریشه و... مشاهده می کنیم اینها رو به واسطه صوری که انشاء ذهن به قیام صدوری هست مشاهده می کنیم.. درسته؟ منظورم اینه که وجود ذهنی فقط مربوط به معقولات یا متخیلات هست یا کیفیت ابصار و دیدن ما اشیاء خارجی رو هم به همین منوال توجیه میکنن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بستگی به نوعِ رویکرد ما دارد که اشیاء را به عنوان ماهیات بنگریم یا مظاهر وجود در محدودیت‌های اعیان ثابته‌ی به ظهورآمده 2- بحث وجود ذهنی در مقابل اشکالی است که می‌گوید، چه نسبتی بین وجود خارجی و وجود ذهنی است که با «حمل اولیِ ذاتی» مشکل را حل می‌کند. ولی بحث ما آن است که چه نسبتی بین ما به عنوان نفس ناطقه و موجودات از آن جهت که مظاهر وجودند در میان است که عرفان نظری متکفّل جواب‌دادن به این سؤال است. موفق باشید

14633
متن پرسش
سلام: خسته نباشید استاد گرانقدر: زیارتتان قبول. نظرتان را راجع به این نامه عرفانی می خواستم بدانم. نامه آیت الله سعادت پرور (پهلوانی). به یکی از رفقای سلوکی. خواهشا پاسخ بفرمایید. چند ماهی است بنده می خواستم بفرستم نمی شد. یه بار هم اشتباه فرستادم فیلم تشییع جنازه ایشون بود. این نامه: محضر دوست عزیز قربان دل به هجران مبتلایت پروانه بیش از آن که بسوزندش خرمن هستی خویش بسوخت. دیشب مرا با پروانه دلسوخته و عاشق دلباخته، سخنانی به میان رفت. در من آتشی افروخت که هنوزم می سوزم. گاهی بر می خواست و به گرد خورشید رخسار محبوبش می گشت و گاهی از خود بی خود می شد و به زمین می افتاد. نظرش جز به روی معشوقش نبود و هر طرف او را می افکندم، باز به جانب محبوبش نظر داشت. مدتی در زیر چراغ، بیهوش می افتاد. چون به هوش می آمد، باز برمی خواست و به دور محبوبش پر و بال می زد. از او پرسیدم که: ای عاشق دلباخته جگرسوخته! چرا از دیروز که به پیش ما آمده ای تا به حال به کناری خزیده بودی و حال، چنینی؟ گفت: جلوه معشوق ما را بر این داشت. پرسیدم: غرضت از این گردش به دور معشوقت چیست؟ گفت: دوست فنای ما می خواهد. پرسیدم: چرا یکباره خود را به آتش نمی افکنی؟ گفت: چه کنم؟ من او را برای خود می خواهم، نه خود را برای او! گفتم: این نه رسم عاشقی ست. گفت: چه کنم؟ پای بند زیبایی خودم و معشوق مرا به خود راه نداد. پرسیدم: چرا به زمین می افتی؟ گفت: ما را تاب دیدار او نیست. هر چند به دور وجودش می گردم و التماس می کنم، مرا از خود دور می کند و دستی به سینه ام می زند که برو! تو نامحرم این بزمی، خود خواهان را در این بزم راه نباشد. عشق از اول سرکش و خونی بود / پا گریزد هر که بیرونی بود پرسیدم: چه می شود که مدتی به زمین می افتی و حرکت نمی کنی؟ گفت: اگر چه من نامحرم هستم. لیک لن ترانیش هم به من لذت می بخشد، که مدتی از خود بی خود می شود. پرسیدم: چرا با این که تو را می راند دست از دامنش نمی کشی؟ گفت : آه! آه! که این نه رسم عاشقی ست پرسیدم: چرا سخن نمی گویی، همیشه روز ها مهر سکوت به دهان زده به گوشه ای خزیده ای؟ گفت : آرزوی وصال یار ما را چنین و چنان کرد. گله از دوست بسی بی شرمی ست. دوست هجران ما خواهد. گفتم: درس عشقی به من بده. گفت: برو! از من چه می خواهی؟ این سخن با شمع گو که از سرشب تا به صبح به پای می ایستد و می سوزد و می گرید تا نابود گردد. عاشق سوخته دل تا به بیابان فنا نرود در حرم دل نشود خاص الخاص آن که جان داد به شمشیر تو جانانه شود / آنکه مست تو شود ساقی پیمانه شود // آنکه از عشق تو دیوانه نشد عاقل نیست / عاقل آن است که از عشق تو دیوانه شود // پاسی از شب نرفته بود که او را به کناری نهادم. باز برگشت و دیده به محبوبش دوخت. پرسیدم: این چه حالت است؟ گفت: ما را انتظار دیدار دوست به این حال وا داشت. چون خورشید طالع گشت. او را به کناری یافتم باز هم به همان حالت؛ آرام و خاموش، به انتظار محبوب. یکی از دوستان به پیش من آمد. به او قصه شب گذشته را گفتم و او را به پیشش آوردم. پس از مدتی نظر کردم دیدم او را پامالش کرده اند. پر و بالش شکسته و بر بستر بیماریش افکندند. از پروانه پرسیدم: این چه حالت است که در تو می بینم؟ با صدای ضعیف گفت: ما را از در خود راندند و لگد قهر بر سرما زدند که برو! هر کس را بدین درگاه راه نباشد. مرا به حال او رأفت افتاد. عصر آن روز او را به کناری یافتم در حالی که بال و پری در او نمانده بود. چون دست به او زدم تنها خاکستری به دستم باقی ماند. عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است / دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح این نوع گفتارها خودِ این گفتارها است بنابراین شرح آن را نیز باید شرح داد. بهتر آن است که به جای نظر به عبارات، دل را متوجه ی اشاراتِ این کلمات بفرمایید. یعنی به جای آن که پای مطلب را بگیرید و پایین بکشید، دست به دامان آن بزنید و بالا بروید. موفق باشید

14623
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد آیا آیه سوره نمل که ماجرای گفتگوی درخت با حضرت موسی (ع) هست رو میتونیم این طور معنا کنیم که: حضرت امام نظرشون اینه که چون مخلوقات فانی در الله هستن هر مخلوقی در واقع خود الله است به تجلی، پس درخت هم خودالله بود به واقع که گفت «انه انا الله العزیز الحکیم» و البته از آیه بر میاد که این آیه نظر به تشکیک وجود هم نداره که درخت رو وجود نازله الله بدونیم بلکه خود درخت میگه من الله هستم نه به نازله بلکه به شدت و به حقیقت الوهیت... اینجا دیگه درخت خود الله هست به کامله.. که البته خب این در مورد هر مخلوقی صادقه میتونیم از این آیه این برداشتو داشته باشیم؟ 2. کمالات ما تجلی الله هست ذات ما چی آیا تجلی ذات حقه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضرت حق در مظهریت درخت فرمودند «من اللّه هستم» نه آن‌که درخت بگوید من اللّه‌ام. 2- ذات ما و هر مخلوقی در مقام امکان است و هیچ وجودی ندارد إلا این‌که به قول محی‌الدین، اعیان ثابته‌ی مخلوقات در ذات خود و در محدودیت خود موجب می‌شوند که حق را به شکل محدود ظاهر کنند و سالک باید در عین نظر به آن مظاهر، به باطن آن‌ها نظر کند تا حق را محدود ننگرد. موفق باشید

14592
متن پرسش
سلام: کتاب سر الصلوه امام (ره) چه پیش نیازی لازم دارد؟ آیا آداب الصلوه را اگر کار کنیم بعد می توانیم وارد این کتاب با ارزش و شریف شویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «سرّ الصلواة» اصطلاحات بسیار فنی دارد که با آشنایی به عرفان نظری می‌توان از آن استفاده کرد. موفق باشید

14608
متن پرسش
با سلام: استاد ببخشید من زیاد وقتتون رو می گیرم. چند سوال: 1. آیا همان طور که در مقام مفهوم، حضور خدا با ظهور او متفاوت هست. در مصداق و واقعیت هم حضور حق در ممکنات با ظهور حق در ممکنات دو تاست؟ یا حضور عین ظهوره به نظر خودم میاد که عین هم باشه. 2. یکی از دوستان که صوت تدریس شما رو گوش گرفته بود برداشتش اینطور بود که شما اگه می فرمایید گل، دست، انسان و مخلوقات در واقع اسم الله هستن و خود الله هستن در واقع خود الله هستن «به نازله» اما نظر من اینه که از اونجایی که مخلوق فانی در خالق هست پس مخلوق خود الله هست به تجلی و به همان شدتی که الله در مقام واحدیت داره اما محدودیت و امکان مخلوق باعث شده به این شکل خاص جلوه کنه و این شکل خاص که جلوه الله هست ظهور تام و کامل الله به همون شدتی هست که الله در واحدیت داره.. من فکر می کنم این بنده خدا حرفش حرف تشکیک صدراست و بالاتر نیومده و بنده حرفم مربوط به عرفاست. حق با کدوممونه؟ 3. من گمان می کردم حق یک مقام هویت غیبیه داره و بعد احدیت و بعد واحدیت در حالی که شما هویت غیبیه رو همون احدیت گرفتید مگه احدیت تجلی هویت غیبیه لا اسم و لا رسم نیست؟ 4. تقریر دوم امام که در جلسه هفتم مطرح شد آیا منظورتون این بود که مقام واحدیت که مقام الله هست مقام واحدیت و احدیت رو حمد میکنه؟ 5. آیا مبنای شما در تفسیر حمد وحدت ذات مظاهر هست یا ذات مراتب؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آن‌چه شما می‌فرمایید در نهایت برای سالک پیش می‌آید 2- در این موارد با همدیگر بحث نکنید بگذارید هر دو جلو بروید تا آن‌چه باید برایتان پیش آید، پیش آید 3- بهتر آن است که احدیت را مظهر هویت غیبیه بگیریم ولی این یک تقسیم‌بندی استانداردی نیست 4- مطلب را روشن‌تر بفرمایید. یادم نیست که در آن جلسه چه گفته شده؟ 5- مبنای ما «وحدت وجود» است پس تنها مظاهر، ظهور یک حقیقت‌اند بدون آن‌که به خودی خود اصالت داشته باشند. موفق باشید

14599
متن پرسش
با سلام: در بحثی با یکی ار دوستان گفته شد که آقای سروش شاگرد پوپر بودن در فلسفه غرب و در ایران هم فلسفه رو از بزرگانی مثل امام و علامه طباطبایی گرفتن و آقای جوادی آملی در فلسفه غرب به جامعیت و قوت سروش نیستن می خواستم نظر جنابعالی رو بدونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آشنایی طولانی و نشست‌های خصوصی که در دهه‌ی اول انقلاب با آقای دکتر سروش داشتم؛ در جمع‌بندی می‌توانم بگویم ایشان نه یک کلمه از فلسفه‌ی اسلامی و نه یک کلمه از فلسفه‌ی اصیل غرب نمی‌داند و ابداً جرعه‌ای از عرفان اسلامی را نچشیده‌اند. آن‌چه را که دکتر فردید از ایشان در ابتدا فهمید، ما بعداً متوجه شدیم. موفق باشید

14581
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد بنده تا صوت 6 حمد امام رو گوش گرفتم. 1. در موضوع جعل شما جعل رو به وجود زدین مگ این مربوط به تشکیک در وجود نیست؟ یعنی عرفان جعل رو به وجود نمیزنه درسته؟ به همین خاطر اینجا واسم سوال پیش اومد که امام دارن بر اساس تشکیک وجود جلو میرن یا عرفان؟ 2. فرمودن زبان شما اسم الله هست دست شما اسم الله هست و... بعد گفتید اسم الله هست یعنی خود الله هست .. از آنجایی که این مخلوقات فانی در الله هستند پس زبان و دست و... خود الله است .. اینجا برداشت من این بود که منظورتون اینه که اینها تجلی الله هستند که الله به تمام شدیت در اینها ظهور و حضور داره و اینها هم چون ممکن الوجود هستن هیچ ذاتیتی ندارن و فانی در او هستن پس او در صحنه است .. نه این که الله در این دست ضعیف ظهور کرده و در عقول شدیدتر ظهور کرده بلکه این شدت و ضعف مربوط به ظرفیت مخلوقات هست که متعلق به خودشونه و الله به تمام شدت در اینها ظهور داره ازین بابت هست که میگیم الله در صحنه هست و مخلوق خود الله هست آیا درست گفتم؟ چون در خویشتن پنهان فرمودین من که به صورت بینایی ظهور می کنم تمام من به شدیت و کمال خودم در بینایی ظهور میکنه و محدودیت مال بینایی هست نه مال ظهور من در بینایی اگه درست یادم باشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- جعلِ وجود در این‌جا یعنی ممکن‌الوجود را وجود‌دادن، نه آن‌که نظر به جعلِ مطلق وجود باشد که آن معنا نمی‌دهد 2- تا این‌جا خوب آمده‌اید، بدون عجله ادامه دهید. موفق باشید

14567
متن پرسش
سلام: در این بیت منظور جناب حافظ این است که با کسانی که به نا حق تهمت به عرفا و فلاسفه می زنند بحث نکردن بهتر است؟ حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است استاد نظر شما چیست در مورد اینکه باید مناظره با این اشخاص که بیشترشان هم (درست مطلب را نمی دانند و کار نکرده اند) باید صورت بگیرد یا نه؟ به نظرتان مرز این کار چیست؟ یعنی کی باید مناظره کرد و کی نباید مناظره کرد؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌جایی که طرف آمادگیِ فهم اشارات عرفانی را ندارد، صحبت نتیجه نمی‌دهد. موفق باشید

14553
متن پرسش
یا سلام و ادب خدمت شما استاد بزرگوار: استاد ببخشید یک کتاب در مورد امام زمان (عج) خواندم، در قسمتی حرف از ابن منصور حلاج آمده است. ابن منصور چه شخصیتی بود؟ ایا اینکه امام زمان (عج) او را لعن کرده است صحیح است؟ در ادامه گفته بود که مرحوم شوشتری و مولانا از او تقدیر کرده اند و در رد آنها مطالبی بیان شده بود. بحث به امام زمان (عج) که می رسد در آن کتاب این شعر مولانا را می آورد پس امام حی قائم آن ولیست / خواه از نسل عمر خواه از علیست لطفا در مورد این مصرع مطالبی بیان فرمایید با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای استاد حجت‌الاسلام امینی‌نژاد در مجله‌ی «حکمت عرفانی» تحقیق بسیار عالمانه‌ای تحت عنوان «حلاج از منظر توقیع امام عصر» کرده‌اند. خوب است در این مورد به آن‌جا رجوع فرمایید.  پی دی اف آن را در سایت http://tnews.ir/news/15C436279544.html جستجو کنید. موفق باشید

14555
متن پرسش
سلام و ارادت: همانطور که مستحضرید راههای سلوک دو تا است. 1. دفع که مورد تایید اساتید اخلاق است که در آن هر بار یکی از رذائل اخلاقی مانند حسد، کینه، غضب بر طرف می شود. در این راه نفس اماره زنده و توانمند است و فقط یکی از رذائل دفع می شود. 2. راه رفع که مورد تایید عرفا است که در این راه با ارتباط با خداوند و راز و نیاز و نگاه توحیدی نفس اماره کم کم رفع و نابود می شود یا ضعیف می شود. لطفا راه دوم را توضیح دهید و منبع یا کتاب برای فهم بیشتر معرفی کنید. برای من که طلبه هستم کدام راه بهتر است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو راه خوب است. راه دوم مشهور است به راه «احراقی»، که سالک انانیت خود را آتش می‌زند و عرفان عملی و نظری متکفل آن راه است. اگر بخواهید وارد آن راه شوید کتبی مثل «فصوص الحکم» و «منازل‌السائرین» کمک می‌کند. تفسیر حمد حضرت امام برای ورود، باب خوبی است. موفق باشید

14554
متن پرسش
سلام علیکم: کتابهایی از شخصی به نام استاد عبدالله مستحسن چاپ شده است که در مباحث تفسیری نگاه خاص دارد به طور کلی نظر شما در مورد کتب و روش ایشان در برداشت از قران چه می باشد؟ آبا توجه به اینکه عرفان و حکمت خوانده ام و درس خارج می خوانم و مباحث تفسیری کار می کنم لطفا سوال را دقیق پاسخ دهید و اگر ممکنه برایم ایمیل بفرمایید. با تشکر فراوان و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده رویهم‌رفته کتاب‌های جناب آقای مستحسن را مطالعه کرده‌ام و مطالب خوبی را در آن دیدم، إلاّ این‌که باید در معارف اسلامی و حقایق ولایی حضور تاریخی امروز ما مدّ نظر قرار بگیرد. موفق باشید

14520
متن پرسش
با سلام: بنده به توفیق الهی تا صوت سوم جلسات تفسیر حمد امام که شرح فرمودین رو گوش کردم آیا برداشتهای بنده صحیحه؟ در مورد تشکیک در وجود: 1. کل عالم وجود به مراتب گوناگون دارای وجود هست که مرتبه اعلی عین الوجوده که الله هست و این عین الوجود تجلی میکنه و مراتب مادون ایجاد میشه که ضعیف تر از عین الوجود هستن و هر مرتبه ای گر چه تجلی مرتبه مافوق هست اما به این لحاظ که ضعیفتره عین مرتبه مافوق نیست و از جهت اینکه وجوده نازله اون مرتبه مافوق هست به تمام کمالات که نازله کمالات مافوق هست. از hین جهت مرتبه مادون هم همون مافوق هست اما به نازله، یعنی وجودات نداریم بلکه همه یه وجود هستند اما به تشکیک و شدت و ضعف، در نظام طولی. اما از آنجایی که وجود تجلی میکنه مراتب نازله وجود به هر حال عین الوجود نیستن بلکه مرتبط ولو به نحو عین الربط به عین الوجود هستن. 2. برداشت من از صحبت عرفا. یک وجود بیشتر در صحنه نیست که این وجود البته تجلی میکنه، به این معنا که اسم جامع الله تجلی میکنه. اما این بار در تجلی الله مراتب مادون ایجاد نمیشه بلکه الله یک تجلی واحد میکنه گرچه آسمان و زمین و ... هم ظهور دارند اما اینها صور اسماء هستند و جلوات اسم الله هستن که در هر کدوم از این جلوات عارف کامل اسم الله رو به جامعیت میتوانه ببینه. حالا این آسمان و زمینی که ما با چشم سر می بینیم اشتباه ندیدیم اینها سراب نیست اما در حد خودمون دیدیم اگه بالاتر بریم اسماء الهی رو در اینها بیشتر و بیشتر مشاهده می کنیم... به چشم دل نه به چشم سر.. و البته این آسمان و زمین در واقع و تکوین هم میتونیم بگیم که اسم الله هست که به این صور متجلی شده... به صورت سنگ .. انسان یا...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه متوجه امر هستید. جلوتر بروید تا به جامعیتِ لازم که جمع بین تشکیک در وجود و تشکیک در ظهور است، دست یابید. موفق باشید

14527
متن پرسش
سلام: استاد همانطور که مطلعید بنده شاگرد کوچک شما هستم و درحال دنبال کردن مباحث فلسفه و عرفان هستم به طور ریشه ای و قوی و بدون عجله چون معتقدم اگر انسان انس بگیرد با متون بهتر است از اینکه حتی خوب یاد بگیرد. در حالی که بنده تجربه کرده ام در کتاب ده نکته که با آن انس گرفتم و پس از مدتی خوب هم یاد گرفتم. یعنی انس گرفتن با خودش یادگیری را همراه دارد ولی هیچگاه یادگیری صرف انس همراه ندارد. 1. این عقیده بنده درست است؟ اگر جایی اشتباه می کنم به بنده بفرمایید. 2. اگر بخواهیم در کنار موضوعات شما به آثار شاگردان علامه مراجعه کنیم باعث تشتت نمی شود؟ راهنمایی بفرمایید. 3. بنده در کتب عرفانی بجز کتب شما استاد عزیزم از یک کتاب آقای صمدی آملی و یک کتاب استاد یزدان پناه خوشم می آید. کتاب مبانی عرفان نظری استاد یزدان پناه و کتاب شرح مراتب طهارت استاد صمدی. سوال بنده از کتاب استاد یزدان پناه نیست. بلکه سوالم از کتاب شرح مراتب طهارت است. برخی می گویند این کتاب ایراد دارد. استاد نظر شما چیست؟ یعنی نمی توان از آن استفاده برد؟ بنده زود باور نیستم و تقریبا برخی از مبانی و برخی از اختلاف نظرها را هم می دانم ولی این طلبه ای که که کنار ما گفت: کتاب شرح طهارت ایراد دارد خودش اهل فلسفه و عرفان بود. (در حد معمولی). بنده با هر کتابی نمی توانم انس بگیرم. این کتاب را علاقمند هستم تا مطالعه کنم. حال اگر شما بفرمایید مشکلی ندارد می خوانم. ولی اگر بفرمایید مشکلی دارد نمی خوانم. بدون چون و چرا. چرا که بنده خودم را شاگرد شما می دانم اگر شما منت نهید و ما را به شاگردی قبول داشته باشید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کار درست همان است که انسان در هر علمی با متون اصلی مرتبط باشد 2- این‌ها همه یک راه است تشتتی ایجاد نمی‌شود 3- همه‌ی توصیه‌های کتاب برای همه لازم نیست. شاید از این جهت فرموده باشند اشکال دارد. شما مطابق روح و جسم خود از آن استفاده کنید. موفق باشید

14512
متن پرسش
سلام و درود استاد فاضل و ارجمند: به استاد روانشناسی خودم که طلبه است گفته ام روانشناس موفق کسی است که علاوه بر دروس روانشناسی باید مسایل معرفتی مربوط به شناخت باطن انسان را هم بداند تا بیماریهای روحی را درمان کند. در غیر این صورت راهکارش برای درمان مسکن و موقتی و ناکارآمد است. ولی قبول نمی کند. به او می گویم شما منبع تولید رذایل اخلاقی که شیطان است را باید بشناسید تا موفق باشید ولی می گوید ما راههای عدم توجه به القاهای شیطان را به مریض با استفاده از علوم غربی یاد می دهیم همین کافی است و خوب. لطفا بفرمایید به استاد و اساتیدم چه بگویم تا علوم معرفتی را ضروری بدانند. من در مقطع ارشد مشاوره مشغول هستم. سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه باید به ایشان متذکر می‌شدید؛ گفته‌اید. بنده ورود خاصی نمی‌توانم در این مورد داشته باشم مگر آن‌که خودشان تلاش کنند آن نوع انسان‌شناسی که حکمت و عرفان، مدّ نظر قرار می‌دهد را دنبال کنند. موفق باشید

14515
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بنده طلبه هستم و بدایه را شروع کرده ام. حال در حال برنامه ریزی برای سیر تحصیل فلسفه بلند مدت خود هستم. نظر اساتید از قبیل استاد صمدی - استاد یزدان پناه - استاد امینی نژاد و ... را نگاه کردم. می خواستم بدانم سیر تحصیلی که شما برای تحصیل در فلسفه می دهید چگونه است؟ اعم از مشاء و اشراق و متعالیه. اگر امکان اش هست نام کتب مربوطه را هم برایم بنویسید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم استاد یزدان‌پناه و استاد امینی‌نژاد در این امر با تمحض کامل وارد شده‌اند و نظر آن‌ها را دنبال بفرمایید به آن‌چه که برای تعمق در فلسفه و عرفان نیاز دارید نایل می‌شوید، إن‌شاءاللّه. موفق باشید

14514
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده: اگر می شود جواب سوال 14476 و سوال 14503 را کمی تفصیلی جواب دهید خیلی کوتاه و اجمالی بود. هر دو سوال به یک چیز اشاره می کرد ولی جواب حضرتعالی دو جور بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرقی نمی‌کند. همین نکته باز در جواب سؤال 14507 مدّ نظر کاربران عزیز قرار گرفته است که معبود ما غیر از مظاهرِ حضرت حق است. این خطری است که ممکن است برای بعضی پیش بیاید به بهانه‌ی حضور حق در مظاهر، معبود خود را که حضرت حق است گم کنند. موفق باشید

14479
متن پرسش
سلام: استاد بنده عذر خواهی می کنم از خدمتتان. از این پس حتما در سوالها چرخی می زنم اگر جوابی نیافتم سوالم را خواهم پرسید از محضرتان. 1. اقای حمید رضا طالبیان که از انتشارات شما دو کتاب نوشته اند کیستند؟ کتاب معرفت نفسشان چگونه است؟ 2. کتاب عرفان که نوشته اند چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای طالبیان از طلبه‌های قدیم و از دوستانی‌اند که در مباحث معرفت النفسی و عرفان زحمت کشیده‌اند و آثارشان مفید خواهد بود. موفق باشید

14469
متن پرسش
با سلام حضرت استاد: 1. شما در یکی از فرمایشاتتون این طور فرمودین که پیامبر اکرم (ص) اولین مخلوق حق تعالی هست از بین تجلیات خلقی، آیا منظور شما همین روح متشخص و جزئی پیامبر (ص) هست که در زمین به بدن مادی ایشون تعلق گرفته؟ و چون به این بدن مادی تعلق گرفته حقایق مافوق رو تا حدودی فراموش کرده.. فرمودین در مبانی مهدویت اینو توضیح دادین اما من صوتش رو توی سایت ندیدم. 2. آیا میتونیم حقیقت محمدیه رو همون تعین اول و حضرت احدیت بدونیم به این اعتبار که همین یک ظهور تجلی میکنه و ظهورات حقی و خلقی بعدی رو ظاهر میکنه و به عبارت دیگه حقیقت محمدیه همون احدیت و واحدیت و مادون رو تشکیل میده؟ و در واقع حقیقت محمدیه همه مراتب هست از احدیت به مادون اما به نزول حضرت احدیت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولین مخلوق فوقِ سایر مخلوقات است و بر بقیه‌ی مخلوقات ولایت دارد و نفس ناطقه‌ی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» با آن روحْ متحد است. کتاب «مبانی معرفتی مهدیت» به صورت کتاب تدوین شده است نه به صورت صوت 2- مقام حقیقت محمدیه مقام اتحاد با نور اللّه یعنی مقام واحدیت است و مقام احدیت باطنِ حقیقت محمدیه است. حضرت امام در کتاب «مصباح الهدایه» از آن جهت که خواسته‌اند مقام خلافت الهی را روشن کنند این موضوع را تا حدّی به صورت مبسوط طرح کرده‌اند. موفق باشید

14467
متن پرسش
با سلام حضرت استاد: در وحدت ذات و مظاهر آیا مظاهر غیر از وجود هستن؟ اگر غیر و جدای از وجودند که این اشکالاتی دارد از جمله جدا کردن حق تعالی از مخلوقات و تجلیات و محدود شدن حق. اگه جدا نیست پس عین وجوده که در واقع مظاهر همون وجود نازل شده حق تعالی میشن، در واقع وجود تجلیات همون وجود حق تعالی هست اما اولی که ایراد داشت اینم اگر بپذیریم که همون وحدت تشکیکی درست کردیم که تفاوت وحدت تشکیکی ذات مراتب با وحدت شخصی ذات مظاهر در چیه؟ چون در واقع مظاهر هم همون وجودند. البته نازل شده، خوب این که شد تشکیک در وجود پس تشکیک ظهور تفاوتش با این چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی بگوییم مخلوقات از جهت «وجود» نازله‌ی حق هستند در حالی‌که خداوند در مقام خداوندی‌اش کمال مطلق است، نازله‌ی او چون کمال مطلق نیست، پس خدا نیست و از این جهت نازله‌ی خداوند معنا ندارد بلکه باید بگوییم تجلیّات اسماء الهی در عالم ظهور دارد. و در مورد تشکیک در مراتب، برای وجود مرتبه قائل شده‌ایم. در حالی‌که در وحدت شخصی برای وجود مطلق، مرتبه‌ای قائل نیستیم، بلکه در نسبت خود با حق تفاوت قائلیم. موفق باشید

14446
متن پرسش
سلام استاد. خوبید؟ برخی می خواهند آیت الله بهجت را ضد فلسفه و عرفان جلوه دهند. به خاطر همین هم از شما هم از دوستان که سایت را مشاهده می کنند در خواست می کنم به این لینک سری بزنند تا مسائل حل شود. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920229000322 التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برخی می خواهند آیت الله بهجت را ضد فلسفه و عرفان جلوه دهند در حالی که این طور نیست. ایشان از طریق ارتباط با آیت اللّه قاضی فهمِ خوبی از مبانی عرفان نظری و حکمت متعالیه پیدا کردند که در سخنان ایشان به خوبی معلوم است ولی سعی شخص ایشان آن بود که در کنار تعمق در فقه، در عرفان عملی خود را بپرورانند زیرا از ابتدا استعداد ایشان در این موضوع بود. موفق باشید

14435
متن پرسش
سلام: استاد بنده یک دفتر تهیه کردم و پرسش و پاسخهایی را که با شما دارم را در آن یادداشت و دسته بندی می کنم. بعلاوه پرسش و پاسخهایی از سایت که به نظرم به دردم می خورد را نیز یادداشت می کنم. چند وقت یک بار آن را دوره می کنم تا بعضی چیزها برایم روشن شود. سیر مطالعاتی فلسفه را از شما پرسیدم و در آن نوشتم. 1. حال سیر مطالعاتی عرفان نظری را (پس از جزوه عرفان نظری خودتان) بفرمایید پس از فصوص چه کتابی باید کار شود؟ 2. عرفان عملی هم یک سیر بفرمایید. پس از کتابهای (فرزندم اینچنین باید بود... و دستورات آیت الله بهجت و مقالات...). پس از این کتب مذکور اگر بخواهیم دستورات عرفان عملی را باز هم بیشتر عمق دهیم چه کتبی بخوانیم؟ 3. استاد چرا من اینگونه ام که هرچه پیش می روم تشنه تر می شوم. و دوباره و دوباره کار می کنم و پیش می روم. یک حالتی پیش می آید برایم که از طرفی لازم می دانم و تشنه ی این نوع کتب عرفانی هستم و از طرفی هم پس از اینکه کار کردم کتاب را باز هم قانع نیستم. از لحاظ عقلی نه. از لحاظ روحی قانع نمی شوم. می گویم باز هم. چرا اینگونه است؟ مثل نوشیدن آب شور می ماند. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- تفسیر قرآن و انس با روایات 2- منازل‌السائرین 3- سعی کنید بدون عجله هر موضوعی را با دقت مطالعه کنید و این حالت را لطف خدا بدانید. موفق باشید

14429
متن پرسش
سلام عليکم: از اينکه جواب سوالم را فرموديد سپاسگزارم. يک دوره قرآن را گذراندم همراه با تفاسير شاخص از ابتدايي ترين آنها تا عرفاني ترين تا چند روز آينده ختم مي شود. حالا قصد دارم بصورت موضوعی کليد کلمات رمزی کار کنم چه مي فرماييد؟ در ضمن کتابهای شما را تمامی مطالعه کردم عالی بودند بخصوص نماز غفيله و عاشورا مطالعه ديگری که داشتم شامل عربی منطق بدايه و نهايه منظومه اشارات اسفار و کتابهايی از اين دست عرفان هم مطالعه داشته ام دوره معرفت نفس را هم گذراندم. الان علاوه بر قرآن نهج الباغه هم مي خوانم تحصيلاتم کارشناسی ارشد بيوشمی هست تمام مطالعات اخيرم فقط فقط برای فهم انفسی قرآن بعدش نهج الباغه و ادعيه است. مي خواهم قرآن وجودم را بخوانم و در نهايت خدا خدا خدا فنا و بقا ياريم کنيد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید «مقالات» آیت اللّه شجاعی«رحمة‌اللّه‌علیه» در این مورد کمک کند. شرح «منازل‌السائرین» استاد یزدان‌پناه هم کارساز است. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!