بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شخصیت‌ها

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15951
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما: می خواستم بدونم این وام هایی که از بانک ها می گیریم و با سود بازپرداخت می کنیم آیا مصداقی از ربا و نزول است؟ اگر هست چرا رهبری از اختیارات خود استفاده نمی کنند و حرام اعلام نمی کند تا مردم هم تکلیف خود را بدانند؟ همچنین می خواستم بدانم امام علی (ع) چه در هنگامی که در حکومت در دست ایشان بود و هنگامی که نبود با ساخت کاخ سبز معاویه (که به نظر من مانند ساختمانهای اداری نهاد ها و سازمانهای زمان ما می باشد) چگونه برخورد می کردند؟ با تشکر از توجه شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این موارد ظاهراً اصلِ کار ربا نیست مگر آن‌که طبق قرارداد که باید بانک وکیل شما در معاملات شود، درست عمل نکند 2-  حضرت علی«علیه‌السلام» که معاویه را حجاب کامل حقیقت اسلام می‌دانستند، به خطر او فوقِ مسئله‌ی کاخ سبز نظر داشتند. موفق باشید

15937
متن پرسش
با سلام و تهیت خدمت استاد طاهرزاده: چند سوال از حضور مبارک داشتم: 1. استاد عرفان عملی و سیر و سلوک شهید مطهری که بود؟ 2. استاد سیر و سلوک و عرفان عملی رهبر کبیر انقلاب حضرت آیت الله خمینی که بود؟ 3. آیا به نظر شما آیت الله خامنه ای به فنا ذاتی و کمال رسیده اند؟ اصلا ایشان سیر و سلوک دارند؟ 4. به نظر شما آیت الله جوادی آملی به کمال رسیده اند؟ یا حداقل در سیر و سلوک دارای مقامات و درجاتی هستند یا ایشان فقط جنبه علمی عرفان را دارند و در وادی عمل و سلوک و ریاضت و مجاهده گامی نزده اند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اُنس و آشنایی مرحوم شهید مطهری با حاج میرزاعلی آقای شیرازی، ایشان را در عرفان عملی به جاهایی رساند که نگو و نپرس! آنچنان از شب‌های آیت اللّه حاج میرزاعلی آقای شیرازی یاد می‌کرد و اشک می‌ریخت و خبر می‌داد که تا او را و شب‌های او را ندیده بودم معنایِ شب مردان خدا برایم مجسم نبود – ای کاش بنده آن صوت را به‌دست می‌آوردم و چند بار دیگر به صدای مبارک مرحوم شهید مطهری نسبت به شب‌های مرحوم حاج میرزاعلی آقای شیرازی گوش می‌دادم – 2- این موارد، مواردی نیست که بتوان در جواب و سؤال گنجاند. این‌ها مربوط به خودشان است. ولی مسلّم بعدها حکایت‌هایی به گوش ما می‌رسد به همان شکلی که در مورد حضرت امام داريم كه يكى از استادان قم نقل مى‏ كنند: شبى مهمان حاج آقا مصطفى بودم، ايشان خانه‏ ى جداگانه‏ اى نداشتند و در منزل امام بودند، نصف شب از خواب بيدار شدم و صداى آه و ناله ‏اى شنيدم، نگران شدم كه در خانه چه اتفاقى افتاده است؛ حاج آقا مصطفى را بيدار كردم و گفتم: ببين در خانه ‏تان چه خبر است؟ ايشان نشست و گوش فرا داد و گفت: صداى آقا [امام خمينى «رحمةالله عليه»] است كه مشغول تهجد و عبادت است. مرحوم آيت ‏الله حاج ‏آقا مصطفى خمينى فرموده بودند: يك روز ديدم آقا [امام خمينى «رحمةالله عليه»] در اتاق خود هستند و صداى گريه ايشان بلند است. از مادرم پرسيدم: چه شده كه آقا گريه مى كنند؟ مادرم فرمودند: ايشان در شبى كه موفق به نماز شب و راز و نياز با خدا نشود آن روز چنين حالى را دارد.[1]

خانم زهرا مصطفوى مى ‏فرمايند. رمضانِ سالِ قبل از رحلت امام را خوب به ياد دارم. بعضى وقت‏ ها هر بار كه به دليلى نزد ايشان مى رفتم و سعادت پيدا مى‏ كردم با ايشان نماز بخوانم، وارد اتاقشان كه مى‏ شدم مى‏ ديدم قيافه ايشان كاملا برافروخته است و چنان اشك مى‏ ريختند كه ديگر دستمال‏ كفاف اشكشان را نمى‏ داد و كنار دستشان حوله مى‏ گذاشتند. امام شب‏ ها چنين حالتى داشتند و اين واقعاً معاشقه ‏ى ايشان با خدا بود.[2]  موفق باشید 

 


[1] ( 1)-http ://www .mums .ac .ir /culturefa /emmmam .( از خاطرات سيدحميدروحانى، سرگذشت‏هاى ويژه، ج 1، ص 91- 92)

[2] ( 2)-http ://tooba .net /Persona ( عج)es /5

15930
متن پرسش
سلام علیکم: شهید مطهری رو ما بالاخره باید عالم بالله بدانیم یا عارف و عالم بالله؟ آخه یکی میگه عارف بوده. یکی میگه نه.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: روش شهید مطهری در مسیر علماء باللّه و به روش حکماء بوده است، هرچند خودشان از نظر سلوکی سیر عرفانی داشته‌اند. موفق باشید

15912
متن پرسش
با سلامی دوباره خدمت استاد عزیز و گرانقدر: استاد در کتاب معاد بازگشت به جدی ترین زندگی فرمودید که کتاب بیان شده در قرآن و منظور از کتاب، عوالم وجود است، حال آیا می توان گفت که این عالم ماده هم کتاب خداست؟ و من در مورد کلمه ی «کتاب مبین» بیان شده در قرآن جدای از اینکه فرمودید یعنی کتابی که حقایق را آشکارا بیان می کند آیا می توانیم بگوییم که این صحنه ی عالم ماده با تمام زیبایی ها و حقایقش کتاب مبین است؟ و دوم اینکه استاد در مورد لوح محو و اثبات فرمودید که صحنه ی ظهور حقایق لوح محفوظ است که حقایق ظهور کرده و محو می شود و... در اینجا منظور شما را از محو شدن نفهمیدم؟ و اثبات در این لوح به چه معناست؟ در ذهن من اینگونه بود که در لوح محو و اثبات اگر بنده ای مسیر زندگی خود را اصلاح کند خداوند سرنوشت قبلی او را محو و سرنوشت جدیدی برای او می نویسد. آیا این چیز در ذهن ناقص بنده است غلط است؟ لطفا کمی توضیح بفرمایید. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- از این جهت حرف خوبی است. آری! عالم وجود در تمام مراتبش، کتاب خدا و به تعبیر علامه‌ی طباطبایی، کلام الهی است و محل ظهور زیبایی‌های عالم ملکوت است 2- از آن جهت که تجلیات، پی‌درپی می‌آیند و می‌روند، بحث «لوح محو و اثبات» در میان است. ولی «ثبات» مربوط به لوح محفوظ است که مقامِ حقایق می‌باشد 3- بحث «لوح محفوظ» و «لوح محو و اثبات» مربوط به جنبه‌ی تکوینی عالم است. شاید تطبیق آن نسبت به شخص انسان، به راحتی ممکن نباشد. موفق باشید

15910
متن پرسش
با سلام: تازگی افرادی را می بینم که صحبت از اخلاق و رفتاری خوب می کنند ولی نه برای دین و نه به نیت رضایت خدا، بلکه برای اینکه می گویند چون محبوبیت خودشان را بین مردم دوست دارند! آیا این اخلاق و رفتار برای آنها در قیامت فایده ای خواهد داشت؟ دوم اینکه در مورد اشیایی که در خارج از ذهن ما موجودند مثلا میز، فرمودید که در اصل میز بودن عدم است و اعتباری است که ذهن ما ساخته، آیا درباره ی ظلمت ها وبدی های عالم هم می توان این حرف را زد. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ظاهراً برای چنین افرادی در قیامت خیری نیست زیرا به حضرت حق رجوع نکرده‌اند تا از حضرت حق بهره بگیرند 2- همین‌طور است که می‌فرمایید. مرحوم شهید مطهری در کتاب شریف «عدل الهی» این موضوع را تبیین نموده‌اند. موفق باشید

15921
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: (شایدسوال شخصی باشد چون بیشتر سوال احکام است) استاد هرچند این سوال احکام است ولی بسیار سپاسگذار خواهم بود این سوال ما پاسخ فرمایید در رساله آیت الله خامنه ای آمده است: «رعایت مراحل و مراتب امر به معروف و نهی از منکر واجب است یعنی تا به مرحله‌ی پایین‌تر مقصود حاصل می‌شود نباید وارد مرحله‌ی بالاتر شد.» لینک کامل فتوا http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=27746 سوالم از حضرتعالی این است که با توجه به کار ما در دبیرستان و همچنین مساجد و کلا روابط اجتماعی ما زیاد است. گاه امر و نهی واجب می شود حال اگر بتوانیم به مرتبه پایین تر (قلبی) عمل کنیم ولی سراغ مرتبه بالاتر (لسانی) برویم آیا اینجا ما از واجبی (طبق فرمایش آقا) عدول کرده ایم؟ مثلا کسی کار اشتباهی می کند می دانیم مثلا با لب گزیدن یا اخم کردن دست برمی دارد ولی ما سراغ مرتبه لسانی می رویم تذکر می دهیم. با سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که موضوع امر به معروف در امور فرهنگی و اجتماعی متفاوت است. در امور اجتماعی و فرهنگی اعمالِ منکر را باید در همه‌ی ابعاد، تحلیل کرد. موفق باشید

15887
متن پرسش
با سلام: 1. می فرمایید در مبانی عرفان اسلامی صحبت از ماده و مثال و ... نیست و فقط حق در صحنه است، به نظر میاد اشکالات آقای مطهری در این مورد که با قبول این مبنا حرکت و حرکت جوهری و زمان و ماده و بسیاری از مسائل نفی میشه، صحیح باشه اشکالات اقای مطهری. 2. باز من این مساله رو درست درک نمی کنم که جایگاه ماهیات در عرفان کجاست ما واقعا حیوان الناطق رو از انسان انتزاع می کنیم که یک معنای مستقل هست در حالی که هیچ چیزی قراره مستقلا معنا نده و باز جهان رو متکثر می بینیم و ماهیات خارجی رو مختلف بهر حال این که دروغ نیست. 3. آقای جوادی ضمن این که در سوال قبلم فرمودین که برای ماهیات هویت استقلالی قائل نیستن بنده طبق تقریر آقای فیاضی از کلام ایشون عرض می کنم که کلام آقای جوادی اینه که واقعا هیچ ماهیتی در خارج وجود نداره و ماهیاتی که ما در خارج می بینیم فقط احساس ما در برخورد با وجوده ما در برخورد با وجود، انسانی با یک سر و دو گوش و بدن و جسم احساس می کنیم و گرنه خارج اصلا اینطوری نیست. این حرف آقای جوادیه. خب حاج آقا اگر اینطور نگیریم هیچ وقت نمیتونیم کثرات رو به وحدت برگردونیم اما اینم اشکالاتی داره. اشکال اول: فرضا قبول که ماهیات در خارج نیستن اما در ذهن که هستن و ذهن هم البته موطنی از مواطن خارج هست در یک نگاه کلی این یعنی ماهیت در موطنی تحقق داره و در موطنی تحقق نداره در حالی که قواعد حکمت تخصیص نمیخوره و دلیلی هم بر این تخصیص نیست. اشکال دوم: حتی اگه بپذیریم که در ذهن مفاهیم متکثر و تصاویر و صور متعدد هست باز این کثرتی هست که مخالف با وحدته و این کثرت اصلا با وحدت جمع نمیشه حیوان الناطق با خط و با مقولات عشر جمع شدنی نیست پس در موطن ذهن کثرات موجوده کثراتی که به وحدت بر نمیگردن و به همین میزان وحدت شخصی زیر سوال میره. اشکال سوم: و باز اگه نظر آقای جوادی رو قبول کنیم ارزش ادراکات ظاهر حداقل زیر سوال میره. بنده نظر علامه رو هم تحقیق کردم ایشون میگن ماهیات حدود وجودن و از نداری ها هست اما آقای جوادی میگن همینم نیست اصلا ماهیاتی که ما اسمش رو ماهیت مخلوطه می گذاریم فقط احساس ما در اثر برخورد با وجوده وگرنه خارجیت نداره.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ماهیات در ذهن به عنوان صور متعدد به صورت علم مطرح است و علمِ به کثرت که کثرت نیست تا با وحدت شخصی وجود جمع نشود! از طرفی حضرت استاد جوادی که نفیِ ماهیت در خارج را مطرح می‌کنند، به معنای نفی استقلالی ماهیات است، نه آن‌که «وجود» به صورت‌های مختلف، مطابق عین ثابته‌ی اشیاء ظهور نداشته باشد. و این همان حدّ وجودی است که مرحوم علامه برای ماهیات به زبان فلسفه اظهار می‌دارند. موضوع روشن است باید زبان علمی آن را بدانیم به‌خصوص که نباید بین زبان عرفان و فلسفه خلط نمود. موفق باشید

15881
متن پرسش
با سلام: در مطالعه تاریخ ظهور پیامبران و امامان در زمین برای یاری انسان ها، در بحث فواصل زمانی این ظهور ها که همواره ولی خدا روی زمین بوده، مثلا حضرت نوح هزار سال در میان قومش بود و بجز پنجاه سال، که بعد نهصد و پنجاه سال قومش عذاب شدند، یا مثلا زمان هایی که پیامبرانی به عنوان مبلغ می آمدند و آمدن پیامبران اولالعزم دیگری را نوید می دادند و در ادامه تاریخی را که شما بهتر از من می دانید، حال با توجه به اینکه می دانیم زمان ظهور حضرت مهدی (عج) را فقط خدا می دانند، می خواستم نظر شما را در مورد کلیت اینکه آیا الان با توجه به حوادث رخ داده و اخباری که از زمان ظهور خبر می دهد،نزدیکیم یا نه، یا ظلم فراگیر تر از اینها می شود تا ایشان ظهور کنند؟ آیا ظلم تا انجایی پیش می رود که مانند داستان حضرت موسی (ع) با تفتیش عقاید خداباوران محکوم شوند یا نه. ممنون میشم جواب دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این چیزی نیست که بتوان در موردش فکر کرد و یا نظر داد. عمده آن است که ما در شرایط انتظار به وظایف خود بپردازیم. آری! از یک جهت، همیشه ظهور نزدیک است زیرا جامعه همواره تحت هدایت‌های منوّر حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» می‌باشد. همچنان‌که امروز رهنمودهای مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» همه، مظاهرِ انوار هدایت‌گرانه‌ی حضرت صاحب‌الأمر«صلوات‌اللّه‌علیه» می‌باشد. و بدین معنا، حضرت نسبت به بسیاری از زمان‌ها به ما نزدیک‌ترند. موفق باشید  

15878
متن پرسش
سلام استاد گرامی: اقداماتتان مورد تایید حضرت حق. استاد چندی پیش در مزار بابارکن الدین بودم. کمی ماندم و نگاهی به در و دیوار و آن حالت روحانی فضا انداختم و حس خوشی یافتم. ناگهان به خودم گفتم اگر یک خارجی منو ببینه چی میگه لابد میگه اینها چه میگن بخودشون و... بعد یکهو یک ندایی درونی به من گفت: اصلا چرا من باید از منظر نظر و دیدگاه غربیها بدنیا نگاه کنم؟ استاد نمی دانم تاثیر چه آموزش و فضایی است که در زندگی همیشه، با اینکه فرد مذهبی هستم، اما اکثر رویدادها را با نگاه غربی می نگرم، و از مطمح نظر غرب موضوعات رو بررسی می کنم. مثلا عزاداری امام حسین (ع) رو قلبا دوست دارم اما همیشه این شکوه رو از دید یک غربی نیز تایید می کردم یا مراسم اربعین را و ...خب علوم است همه شعایر دینی از نگاه غربی مهر تایید نمی خورد و بعضی از آنها به نظرم، با آن نگاه، غیرعقلاتی می نمود. تا اینکه آن روز در مقبره بابارکن الدین ندایی نهیبم زد که به جای اینکه از نگاه غربی- آنهم لابد رسانه های غربی که عمدتا صهیونیستی و استکباری است و نه مردمان عادی غرب که به هرحال شعایر مذهبی را نوعا بد نمی دانند - از نگاه دین به همه چیز نگاه کنم. از منظر امام صادق علیه السلام به موضوعات نگاه کنم و از آن روز حال خوشی دارم. استاد نمی دونم تونسنم مکنونات قلبم رو منتقل کنم یا نه. اما این رو موضوع رو برای این نوشتم که عمری است رسانه های ما، آموزش و پرورش ما و.... در ته ذهن ما این موضوع رو رسوب داده اند که از منظر و زاویه دید غرب به زندگی و حتی به مذهبمان نگاه کنیم و همین امر باعث می شود کم کم دینمان را به قواره های قناس آنها سایز بزنیم و برش دهیم و لاجرم چیزی از دین نماند. ولی وقتی با نگاه ائمه سلام الله علیهم و از آن بالاتر از منظر و همسو با خداوند عالم موضوعات رو بررسی کنیم آن وقت گریه رزمندگان در نیمه شبهای دوکوهه می شود نهایت آن چیزی که حتی به یادآوردن آن بهجت درونی را به قلب انسان هدیه می دهد. دیگر ندبه و ناله و زارزار گریستن در شبهای جمعه می شود اوج هر چیزی که فکرش را بکنید. استاد خدا رحمت کند ببارکن الدین را و خدا بر توفیقات شما بیفزاید. برایم دعا کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه با این تذکر وارد تاریخی شده‌اید که به ظلمات غرب پشت می‌کند و به حاکمیت حق و حقیقت نظر دارد همان تاریخی که با حضرت امام شروع شد و مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» امروز جلودار آن هستند تا با روش حکیمانه ما از روح و روان خودمان که متأثر از غرب است، به مرور آزاد شویم. موفق باشید

15868
متن پرسش
سلام بر جناب آقای استاد طاهرزاده: با توجه به این‌که جنابعالی مدتی در کسوت معلمی بوده‌اید و هنوز هم با همان روحیه، ادامه می‌دهید ما به عنوان جمعی از معلمان درخواست داشتیم که بفرمایید چگونه باید عمل کنیم که شوق معلمی و رسالت آن در ما به عنوان یک انگیزه برای کار، همچنان باقی بماند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً نمی‌دانم از معلّمی چه می‌توان گفت وقتی همه‌ی بشریت در قامت بلند خود، وام‌دارِ معلّمانِ حقیقی تاریخ خود می‌باشند. معلّمی بیش از آن‌که تعلیمِ علم باشد، معنایِ عطوفت و محبت است که باید آن را پاس‌داشت تا محبت و عدالت به خانه‌ها و به شهر برگردد وگرنه همه در ظلماتِ تسلط بر همدیگر، همدیگر را از پای در می‌‌آورند.

اگر معلّمی یعنی عطوفت و محبت و آزادی و عدالت، بمیرد همه‌چیز می‌میرد. و اگر معلّمی گرفتار نیازهای روزمره‌گی گردد، معلّمی خواهد مرد. معلّمی؛ نیازهای عنان‌گسیخته نیست. معلّمی قناعت است و سادگی، ولی وای اگر به چنین نیازی پشتِ پا زده شود.

با آن تپانچه‌ای که آن معلّم بزرگ یعنی شهید مطهری، شهید شد، او شهید نشد، همه‌ی ما یعنی همه‌ی آن‌هایی که در عشقِ به انسانیت، شعله‌ور بودند شهید شدند. و این است که ما سال‌ها است در خون خود می‌غلطیم.

وقتی تعصب جای آزادی نشست و فطرت‌ها و عقل‌ها کور شد، حتماً به اسم دین، دین کُشته می‌شود! و این‌جاست که باید بیش از آن‌که به ظاهر دین بپردازیم، باید دین را وسیله‌ی شکوفایی عقل و فطرت نماییم. در این حالت است که باید به شکوفایی وطن دلگرم بود. خوشا به حال مردی که شکوفایی وطنش، همه‌ی شادی و دلگرمی اوست که معلّمی جز این نیست، حال! هرکس در هرجایی و به هرشکلی که در شکوفایی عقل‌ها و فطرتها بکوشد؛ او معلّم است و او قدر و ارزش شریعت را که بهترین بستر برای چنین امری است، به‌خوبی می‌داند. موفق باشید

15825
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و ارجمند، شنیده ام علامه طباطبایی فرموده اند: مشکل اساسی ما با اهل تسنن در توحید است، یعنی چه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:همین‌طور است. زیرا هر اندازه توحید به معنای واقعی آن خوب‌تر معنا شود، جایگاه اولیاء معصوم«علیهم‌السلام» که حقیقت قرآن به قلب آن‌ها اشراق می‌شده، معلوم می‌گردد، و لذا اسلام را در محدوده‌ی فقه متوقف نمی‌کردند. موفق باشید

15823
متن پرسش
سلام و درود: استاد فاضل و ارجمند، استاد شهید مطهری که از بزرگان اهل علم و عمل هستند. آیا موافقید آثارشان عرفانی و معرفتی و توحیدی نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ؛ ولی در تاریخی که قرار داشتند باید با آن زبان سخن می‌گفتند. عرایضی در این مورد در جزوات «مطهریِ تاریخ ما» داشته‌ام. موفق باشید

15821
متن پرسش
سلام بر استاد طاهرزاده: استاد عزیز می شود زحمتی بکشید بر تشرفات خدمت امام زمان (عج) مثلا تشرف حاج فشندی توضیحی مرحمت فرمایید؟ خواهشا استاد راجع به خطبه 79 نهج البلاغه پس از پايان جنگ جمل در مذمّت زنان لطفا توضیحی مرحمت فرمایید. از زحماتتان بسیار ممنونم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد تشرفات چیزی ندارم بگویم مگر آن‌که هرکس به اندازه‌ای که با قلب خود رعایت شریعت بکند، از نور حضرت که مجسمه‌ی عصمت‌اند محروم نیست، مگر آن‌که مأموریت خاصی داشته باشد که حضرت به صورت خاص او را مدد می‌کنند، و امروز آن مددها را در کلام و رهنمودهای مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» ملاحظه می‌کنید 2- در مورد قسمت دوم سوال نظرتان را به این سوال جاب می کنم. سؤال: گاه شبهاتى راجع به جايگاه زن در اسلام مطرح مى ‏شود و به آياتى از قبيل 5 و 6 سوره مؤمنون، 24 سوره نساء و 14 سوره آل عمران و آياتى كه مضمونى به ظاهر مردسالار دارد استناد شده و مى‏ گويند در خطبه‏ 80 نهج‏ البلاغه زنان افرادى كم عقل خوانده شده ‏اند يا به علت‏ عادت ماهيانه كه امرى غير ارادى است براى آنها نقص در ايمان قائل شده ‏اند. لطفاً راجع به خطبه حضرت و آيات نامبرده توضيح بفرماييد.

جواب: در مورد خطبه 80 نهج ‏البلاغه كه سيد رضى صراحت دارد كه پس از جنگ جمل ايراد شده و با توجه به اين‏كه روش سيد رضى تقطيع‏ كردن خطبه‏ هاى حضرت بوده و قسمت‏هايى را مى‏ آورده كه جنبه‏ ى بلاغت آن زياد بوده معلوم مى‏ شود عايشه مورد خطاب است. به گفته‏ ى آيت ‏اللّه‏ جوادى اين خطبه هيچ پايگاهى ندارد، چون برهان‏هايى مى‏ آورد كه خود را نقض مى‏ كند، لذا به اهلش وا مى‏ گذاريم. براى آن‏كه فرهنگ قرآن را در مورد زنان بدانيم بايد آيات زيادى را مدّ نظر قرار دهيم، در ضمن در رابطه با موضوع كنيزان كه در جنگ اسير مى ‏شدند و به عنوان غنائم جنگى خريد و فروش مى‏ شدند، لازم است مفصلًا بحث شود، همين قدر بدانيد كه اسلام با ورود آن‏ها در خانواده‏ ى يك مرد مسلمان نه‏ تنها پناهى براى او ايجاد مى ‏كرد و جلوى فحشاء گرفته مى ‏شد، زمينه ‏ى مادرشدن او پيش مى‏ آمد و جهت شخصيت او تغيير مى ‏كرد كه البته شرح آن احتياج به بحث طولانى دارد. اما در مورد شخصيت زن در اسلام، عنايت داشته باشيد ابتدا بايد آيات صريح را كه موضوع را روشن مى‏ كند مورد توجه قرار داد و سپس بقيه‏ ى آيات را بر مبناى آن‏ها تحليل نمود. رجوع شود به کتاب زن، آن‏گونه كه بايد باشد. موفق باشید

15817
متن پرسش
استاد سلام خدا قوت: بنده طلبه درس خارجم. برخی دوستانم شدیدا معتقد به یمانی شدند. البته با خصوصیاتی ویژه، مثلا قایلند که ایشان پسر امام زمان (عج) هستند. قبل از ظهور می آیند و همه ماباید از ایشان تبعیت کنیم. قایلند یمانی الان در عراق هست. به علما و مقام معظم رهبری بدبین هستند. این بزرگان را مقابل یمانی قرار می دهند. ازایشان پرسیدم اگر چنین عقیده ای در تشیع بوده پس چرا در علما در عصر غیبت چنین صریح نگفته اند؟ می گویند حکمت خدا بوده مخفی بماند این مسئله. البته مستحضرید اصل مسئله یمانی در روایات متواتر هست اما اینها عقایدی پیدا کردند که هیچ یک از بزرگان دین نگفتند. نظر حضرتعالی با قضیه یمانی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌ها حرف‌های وَهمی است و در حالی‌که نایب ایشان حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» به‌خوبی دارند جهان را مدیریت می‌کنند و روشن است که راهنمایی‌های ایشان از جنس هدایت‌هایی است که حضرت مهدی«صلوات‌اللّه‌علیه» دارند و در همان فرهنگ و فضا، مقابل کفر و استکبار ایستاده‌اند. بنابراین باید شدیداً به این یمانی‌ها ی مدعی در این تاریخ بدبین بود. موفق باشید 

15816
متن پرسش
سلام و ارادت: برخی از مخالفین فلسفه اعلام می کنند، امام خمینی و علامه طباطبایی در اواخر عمرشان از علاقه به فلسفه و عرفان اظهار ندامت کرده اند. در جواب آنها چه بگوییم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه همین‌طورند که در سلوک عرفانی خود سعی می‌کنند فلسفه را بدانند ولی  در آن متوقف نشوند و نه آن‌که فلسفه را زیر پا بگذارند. به همین دلیل حضرت امام در اواخر عمرشان در نامه به گورباچف بر روی فلسفه‌ی صدرایی تأکید کردند. موفق باشید

15802
متن پرسش
سلام علكيم استاد: به نظر شما موضع ما به عنوان كسى كه ادعاى ولايتى و انقلابى بودن داره در قبال به نتيجه نرسيدن برجام، چى بايد باشه تا از ورطه انصاف خارج نشيم و يا جناحى برخورد نكرده باشيم، آيا بايد خوشحال باشيم يا ناراحت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضع مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» را در پیش داریم که بیش از آن‌که خود را درگیر نقد برجام بکنند، به نقد آمریکا می‌پردازند بدون آن‌که امید چندانی به برجام داشته باشند. موفق باشید

15716
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: برای انجام پایان نامه مقطع ارشدم تصمیم داشتم موضوعی مرتبط با مباحث گروه المیزان انتخاب کنم. به فکرم رسید که روی ارائه مباحث اعتقادی (انسان شناسی، خداشناسی، امام شناسی و بحث معاد) به روش حضورری کار کنم و روش شما رو معرفی کنم و اگر تونستم نکاتی رو که در کلاس ها یا تجارب مختلف بدست آمده و در انتقال به روش حضوری تاثیر داشته به اون اضافه کنم. اما می خواستم نظر شما رو درباره این کار بدونم، و دیگه اینکه به نظرتون ممکنه به خاطر ضعف اطلاعات من و یا عدم فهم حرفهام توسط اساتید و مخاطبان حق مطلب ادا نشه و تازه به جای اینکه بابی برای آشنایی سایرین با این مباحث باز بشه مقابلش جبهه بگیرن؟ مشکلی هم که در ابتدای این کار بهش برخوردم اینه که اساتیدم با اینکه تحصیلات دینی دارند حرفهای من را یا نمی فهمند یا به سختی متوجه می شوند آیا مشکل و گره در بیان من هست یا جنس بحث این طوره؟ ضمن اینکه من باید ظرف 3 ماهی که وقتم باقیمانده تحقیقم رو در قالب پایان نامه انجام بدم. ممنون از وقتی که می گذارید برای شما و همراهانتون آرزوی توفیق بیشتر و قبولی سربازی امام عصر را دارم. خواهش دارم در این ماه رجب برای همه جوانها دعا کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما هنوز در مجامع علمی و دینی در تاریخ متافیزیک و تفکر مشایی‌گری هستیم و به همین جهت علامه طباطبایی هم با این‌که نظر به حقیقت به صورت حضوری دارند، ولی با ادبیات مفهومی و حصولی سخن می‌گویند. و لذا اساتید شما سخن شما را نخواهند پذیرفت تا إن‌شاءاللّه تاریخ آن شروع شود. موفق باشید

15739
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد طاهرزاده عزیز: استاد بنده 18 سال دارم و آزمون ورودی حوزه دادم و اگر امام زمان (عج) بنده را قبول کنند قصد دارم سرباز آن حضرت بشوم ان شاءلله. اما یک سئوالی داشتم؟ بنده شروع به مطالعات دینی کردم از کتب شما هم شروع کردم. اما می خواستم نظر شما رو بدونم که چون تنوع در نویسندگان و کتب بسیار است مثلا مثل شهید مطهری و...من چیکار کنم؟! بنظرتون اول کتب شما رو بخونم یا کسان دیگه ای؟! لطف بفرمایید راهنمایی ام کنید. ممنون و متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که در کنار مطالعاتی که از کتاب‌ها دارید یک برنامه‌ی کامل جهت مطالعه‌ی آثار شهید مطهری با یادداشت نکات مهم در یک دفتر قطور و با صحافی خوب داشته باشید که آن یادداشت‌ها، سال‌های سال برایتان بماند. موفق باشید

15737
متن پرسش
سلام عليكم خدمت استاد عزيز: بنده طلبه سال دوم هستم و تصميم دارم برنامه ريزي مطالعاتي دقيقي داشته باشم. بنده با توجه به رهنمود شما و بزرگان ديگر تصميم گرفتم تا مبناي فكري ام را بر شما بگذارم. يعني ان شاء الله بتوانم خودم را بر مباني انديشه هاي شما بسازم. و در حال حاضر مي خواهم بدانم با توجه به اينكه مباني برنامه ريزي مطالعاتي معرفتي ام آثار شما است. پيشنهاد مي فرماييد كه در كنار كتب شما آثار استاد صفايي را نيز مطالعه كنم؟ چون علاقه وافري به آثار ايشان نيز دارم. ولي اين برايم مهم است كه شما اين را دستور مي فرماييد يا خير. و بطور كلي مطالعه چه آثاري را در كنار سير مطالعاتي خودتان پيشنهاد مي فرماييد؟ از شما ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این را لطف خدا بدانید که خداوند قلب شما را متوجه آثار استاد صفائی حائری آن مرد الهی و دلسوز و ره‌رفته کرده است. در نهایت آثار حضرت امام و علامه‌ی طباطبایی و استاد آیت اللّه جوادی و آیت‌اللّه حسن‌زاده مدّ نظرتان باشد. موفق باشید

15726
متن پرسش
سلام و احترام: حکیم گرانقدر، با توجه به اینکه اسلام تنها دینی است که باعث آرامش انسان می شود، چرا برخی هیچ توجهی به دستورات اسلام ندارند، یا کم توجه هستند. آیا برخی علاقه ای به آرامش ندارند؟ آیا برخی به اضطراب علاقه دارند؟ چرا به برخی می گوییم اگر آرامش در دنیا را می خواهید باید به دستورات اسلام عمل کنید، قبول نمی کنند؟ مگر قبول اسلام در فطرت هر انسان نیست؟ چرا شیطان در هر عصر طرفدارانش بیشتر از خداوند تبارک و تعالی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر ما اسلام را آن‌طور که هست به مردم ارائه کرده‌ایم؟! کجاست اسلامی که امثال حضرت امام و علامه‌ی طباطبایی معرفی می‌کنند تا مردم با دل و جان به آن رجوع نمایند؟ ما هنوز گرفتار اسلامِ سطحی می‌باشیم. موفق باشید

15708
متن پرسش
سلام استاد: با آرزوی توفیقات روز افزون برای جنابعالی: در حدیث آمده که در عبادت امامی را نصب العین خود قرار دهید. با توجه به سخنرانی سال گذشته شما در اعتکاف که فرمودید علامه طباطبایی را با توجه به حضور و رسالت تاریخی که ظهور داد می توان نصب العین قرار داد تا از نور علامه بهره برد. حالا می خواستم بپرسم می شود از علامه عبور کرد و امام خمینی (ره) را نصب العین خود قرار داد؟ آیا ظرفیت پذیرش حضرت روح الله (ره) هست؟ چه باید کرد تا این پذیرش و ظرفیت تحقق یابد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راه خوبی است. همان‌طور که در کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» عرض شده؛ انسان در مقام تجرد خود نامحدود است و می‌تواند با بقیه‌ی روح‌ها در آن عالم مأنوس شود و این در صورتی است که روح خود را از تعلقات و محدودیت‌ها آزاد نماید تا با روح‌های متعالی مأنوس گردد. امسال نیز با کمی شرح بیشتر این موضوع، در ابتدای اعتکاف مطرح شد. موفق باشید

15690
متن پرسش
سلام استاد عزیز: دو سوال از محضر شریف تان دارم: 1. برای کسب معرفت و عظمت عالی حضرت ولی عصر (روحی له الفداه) چه شاه راهی را پیشنهاد می نمایید؟ 2. زیباترین و لطیف ترین و مجذوب ترین جمله و شنیده ای که انسان را مجذوب و معشوق امام زمان (روحی له الفداه) می کند چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امام شناسی به صورت عرفانی که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب «مصباح‌الهدایه» مطرح کرده‌اند 2- بنده با این شعر مأنوس هستم: «ای لقای تو جواب هر سؤال / مشکل از تو حل شود بی‌قیل و قال» و نور حضرت را در جمال و گفتار نایب‌اش حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» می‌بینم. موفق باشید

15679
متن پرسش
آیا فقها که التفاتی به عرفان عملی ندارند می توانند انسان کامل باشند و یا فقط عرفا اینچنین اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم آن‌ها در جایگاه خود مورد قبول شریعت هستند، ولی همان طور که قرآن می‌فرماید: «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْض‏» که بعضی از پیامبران نسبت به بعضی دیگر برتری دارند، و این تفاوت به تعبیر علامه طباطبایی به جهت عمق متفاوت آن‌ها نسبت به «توحید» است. در مورد فقها نیز می‌توان این را مورد توجه قرار داد. موفق باشید     

15625
متن پرسش
سلام: احادیثی در ذم فلسفه و ذم علمایی که گرایش به فلسفه دارند وجود دارد این احادیث را چگونه توجیه می کنید؟ مثل این حدیث که احوال مردم آخرالزمان را می گوید: «.... ِ عُلَمَاؤُهُمْ شِرَارُ خَلْقِ اللَّهِ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لِأَنَّهُمْ يَمِيلُونَ إِلَى الْفَلْسَفَةِ وَ التَّصَوُّفِ وَ ايْمُ اللَّهِ إِنَّهُمْ مِنْ أَهْلِ الْعُدُولِ وَ التَّحَرُّفِ يُبَالِغُونَ فِي حُبِّ مُخَالِفِينَا وَ يُضِلُّونَ شِيعَتَنَا وَ مُوَالِيَنَا إِنْ نَالُوا مَنْصَباً لَمْ يَشْبَعُوا عَنِ الرِّشَاءِ وَ إِنْ خُذِلُوا عَبَدُوا اللَّهَ عَلَى الرِّيَاءِ أَلَا إِنَّهُمْ قُطَّاعُ طَرِيقِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الدُّعَاةُ إِلَى نِحْلَةِ الْمُلْحِدِينَ فَمَنْ أَدْرَكَهُمْ فَلْيَحْذَرْهُمْ وَ لْيَصُنْ دِينَهُ وَ إِيمَانَهُ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا هَاشِمٍ هَذَا مَا حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ آبَائِهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع وَ هُوَ مِنْ أَسْرَارِنَا فَاكْتُمْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِه»‏ مستدرک الوسائل ج 11 ص 380 و در منابع دیگری نیز موجود است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبائی در پرسشی به توجیه این روایات می‌پردازد:
پرسش: روایاتی که در خصوص ذم اهل فلسفه به ویژه در دوره آخرالزمان وارد شده – چنانکه در کتب حدیثی از قبیل بحارالانوار و حدیقة الشیعه مسطور است – متوجه چه کسانی می شود و منظور از این احادیث چیست؟
پاسخ: دو، سه روایتی که در بعضی از کتب در ذم اهل فلسفه در آخرالزمان نقل شده، بر تقدیر صحت، متضمن ذم اهل فلسفه است نه خود فلسفه؛ چنان که روایاتی نیز در ذم فقهای آخرالزمان وارد شده و متضمن ذم فقها است نه فقه اسلامی و همچنین روایاتی نیز در ذم اهل اسلام و اهل قرآن در آخرالزمان وارد شده: «لایبقی من الاسلام الا اسمه و لا من القرآن الا رسمه» و متوجه ذم خود اسلام و خود قرآن نیست.

و اگر این روایتها که خبر واحد ظنی می باشند در خود فلسفه بود و مسائل فلسفی مضمونا همان مسائلی است که در کتاب و سنت وارد شده، این قدح عینا قدح در کتاب و سنت بود که این مسائل را با استدلال آزاد بدون تعبید و تسلیم مشتمل شده است. اصولا چگونه متصور است که یک خبر ظنی در برابر برهان قطعی یقینی قد علم کرده و ابطالش کند؟! (اسلام و انسان معاصر، صفحه ۹۴-۸۹) روی السید المرتضی باسناده عَنِ الإِمامِ الحَسَنِ العَسکَرِیِّ اَنَّهُ قالَ لِاَبِی هَاشمِ الجعفَریِّ یَا أبَا هَاشِم سَیَأتِی زَمَانٌ عَلَی النّاسِ وُجُوهُهُم ضاحِکَهٌ مُستَبشِرَهٌ وَ قُلُوبُهُم مُظلِمَهٌ مُنَکَدَّرَهٌ، السُّنَهُ فِیهِم بِدعَهٌ وَ البِدعَهُ فِیهِم سُنَّهٌ، المُؤمِنُ بیَنَهُم مُحَقَّرٌ وَ الفاسِقُ بَینَهُم مُوقَّر، اُمَراؤُهُم جَاهِلونَ جَائِرُونَ وَ عُلَمَاؤُهُم فی اَبوَابِ الظَّلَمَهِ سَائِرونَ، أغنیاؤُهُم یسرقونَ زادَ الفُقَراءِ وَ أصاغِرُهُم یَتَقَدَّمُونَ عَلَی الکُبَرَاءِ وَ کُلُّ جَاهِلٍ عِندَهُم خبیرٌ وَ کُلُّ مُحِیلٍ عِندَهُم فَقِیرٌ، لا یُمَیِّزُونَ بَینَ المُخلِصِ وَ المُرتَابِ، لا یَعرِفونَ الضَّأنِ منَِ الذَّئَابِ، علماؤهم شرار خلق الله علی وجه الاَرضِ لِاَنَّهُم______«یَمیلُونَ اِلَی الفَلسَفَهِ وَ التّصوُّف» و ایم الله اِنَّهُم مِن أهلِ العُدُولِ وَ التَّحَرُّفِ، یُبَالِغُونَ فِی حُبِّ مُخَالِفِینَا وَ یُضِلُّونَ شیعَتُنا و موالینا، ان نالُوا مَنصَبا لم یَشبَعُوا عَنِ الرِّشاءِ وَ اِن خُذِلُوا عَبَدُوا الله عَلَی الرِّیَاءِ الا اِنَّهُم قُطّاعُ طَریقُ المُؤمِنینَ وَ الدُّعَاهُ اِلَی نِحلَهِ المُلحِدِینَ فَمَن أدرَکَهُم فَلیَحذَرهُم وَ لیَصُن دینه و ایمانُه ثمَّ قالَ یا أبَا هاشِمٍ هَذَا مَاحَدَّثَنِی أبِی عَن آبَائِهِ جَعفَرِ بن مُحَمَّدٍ علیهم السلام و هُوَ مِن أسرَارِنَا فَاکتُمهُ الا عَن أهلِهِ
ـ سید مرتضی از حضرت عسگری علیه السّلام نقل می کند که آن حضرت مخاطبه فرمود با ابی هاشم جعفری و فرمود: زود باشد که بیاید زمانی بر مردم که صورت های آنها خندان باشد و دل هایشان تاریک. سنت و عمل خوب در نزد آنها بدعت و بدعت و عمل زشت سنت باشد. مؤمن در بین آنها کوچک و فاسق بزرگ گردد، رؤسای آنها نادان و ظالم باشند و علمای آنها به جانب ظالمین روند؛ اغنیا از توشه فقرا بدزدند و کوچکان آنها مقدم شوند بر بزرگان. هر جاهلی در نزد آنها دانشمند، و حیله گر نزد آنها فقیر نماید، بین مخلص و مرتاب تمیز ندهند، علمای آنها بدترین خلق خدایند در زمین، زیرا میل نمایند به فلسفه و تصوّف. قسم به خداوند که ایشان اعراض کنند از حق، و اهل تحریف می باشند. مبالغه می کنند در دوستی مخالفین ما، و گمراه می کنند شیعیان و دوستان ما را، اگر منصبی را دارا شوند، از رشوه گرفتن سیر نشوند و اگر ذلیل شوند عبادت نمایند خدا را از روی ریا؛ بدانید اینان راهزن مؤمنین می باشند و خوانندگان به سوی راه بی دینان هستند، پس کسی که ادراک کند آنها را باید از آنها بر کنار باشد و نگهداری کند دین و ایمان خود را. پس فرمود ای اباهاشم! آنچه گفتم حدیث فرمود پدرم از پدران خود از حضرت صادق علیه السّلام و از اسرار ما است مخفی بدار آن را. منتحلی الفلسفه با فلاسفه متفاوت است. منتحل به معنای مدعی است و منظور از منتحلی الفلسفه مدعیان فلسفه و فیلسوف‌نماها است. در روایت نخست آن‌چه مورد ذم و نفرین قرار گرفته است، مدعیان فلسفه است نه فیلسوفان و فلسفه. در این روایت فیلسوف‌نمایان زندیق که تدبیر در عالم و مدبر آن را انکار می‌کنند نکوهش شده‌اند. شاهد این سخن عبارت پایانی روایت است. در این عبارت مدعای فیلسوف‌نمایان – نفی تدبیر در آفرینش - را بیان می‌کند، این مدعا با مدعای بسیاری از فلاسفه ناسازگار است. فلاسفه‌ی الهی همه تدبیر در آفرینش را پذیرفته‌اند. این سخن نمی‌تواند ناظر به فلاسفه و حکما باشد. در همین روایت از ارسطو که اتفاقی بودن عالم را رد می‌کند تمجید شده است. اینها را دلیل‌ گرفته‌اند بر آنکه‌ در عالم‌ آفرینش‌ تعمّد و تقدیر و اندازه‌گیری‌ صحیح‌ به‌ کار نرفته‌ است‌ بلکه‌ صِدْفَهً و برحسب‌ اتّفاق‌ پدیدار شده‌ است‌. ارسطاطالیس‌ ردّ گفتارشان‌ را نموده‌ است‌ به‌ این‌ که‌: آنچه‌ صِدْفَهً و برحسب‌ اتّفاق‌ واقع‌ می‌شود آن‌ چیزهائی‌ است‌ که‌ یک‌ بار در خارج‌ از متعارف‌ صورت‌ می‌گیرد به‌ جهت‌ عللی‌ که‌ بر طبیعت‌ وارد می‌شود و آن‌ را از مسیر طبیعی‌ خود و از مجرای‌ عادی‌ خود برمی‌گرداند، و به‌ منزلۀ امور طبیعیّه‌ای‌ نیست‌ که‌ بر شکل‌ واحدی‌ پیوسته‌ و به‌ طور دائم‌ جریان‌ پیاپی‌ داشته‌ باشد. «بحارالانوار» طبع‌ حروفی‌ ج‌ ۳ ص‌ ۱۴۹٫ به امام شناسی مرحوم سید محمدحسین طهرانی ج ۱۸ رجوع شود. موفق باشید

15615
متن پرسش

جناب طاهرزاده سلام: اولین بار اسم شما و مطالبتون رو در نشریه فرهنگ عمومی دیدم. مطالبتون عمیق بود. هفت ماهی است که کتابهای شما رو تهیه کردم. دو ماهی است که فهمیدم سایت دارید. جزواتی که نداشتم رو دانلود کردم. چند روزی است که از مطالب سایتتتون خصوصا سخنرانی تون در خصوص چیستی، راز پایداری و استحاله انقلاب رو گوش کردم. به مباحث متعددی اشاره کردید از جمله سروش، خط فکریش، قوچانی، مهرنامه، آوینی، دغدغتون در خصوص فقدان تفکر، هم‌جهت نبودنِ دست و زبان‌ها، تلاش برای ادراک حقیقت و نه تراشیدن استدلال برای اون و ... هم‌ذات پنداری عجیبی با مباحثتون داشتم، اما غرضم از این وجیزه گفتن این مطالب نبود بلکه این بود که براتون بگم چرا با شما هم ذات پنداری دارم تا در راهی که درپیش گرفتید ثابت قدم تر باشید و بدونید حرف شما میتونه مخاطب خودش رو ولو در یک روستای دور افتاده (خودم) پیدا کنه. جناب طاهرزاده، من در یک روستا زاده شدم، علائق مذهبی داشتم، عضو بسیج بودم، از وابستگان شهدا بودم، امام خامنه ای رو می پرستیدم، تا اینکه دانشگاه رفتم. به دلیل حس کنجکاوی که داشتم به مباحث سیاسی علاقمند بودم اما شناختی به مبانی و ریشه ها و خط فکری ها نداشتم و صرفا شناختم یک شناخت سطحی در حد اسم از احزاب بود. اما ظرف دو سال با مطالعه نشریات اصلاح طلبان از جمله شهروند امروز با مدیریت محمد قوچانی، اعتماد ملی، دنبال کردن مطالب تئوریک، آشنایی با سروش و کتابهاش، نهایتا مسحور دلبری های کلامی سروش شدم. به نسبیت حقیقت رسیده بودم. و از سروش به شبستری، ملکیان، و سایر ایدولوگ های جریان استحاله رسیدم. و در یک برهه‌ی زمانیِ دو ساله، زیربناهای اعتقادیم نسبت به انقلاب، ولایت فقیه، و خیلی امور دیگه سست شد و به طور کلی جهان‌بینی و معرفت شناسیم و هستی شناسیم دگرگون شد. امروز که نگاه می‌کنم می‌بینم فردی کاملا مغایر خط امام، انقلاب، و شهدا بودم اما اون روزها کاملا با اعتقاد کامل و نه از روی بازیگری، تمام این‌ها را با شبهاتی که از طریق رسانه‌های مزبور به ذهنم وارد شده بود زیر سوال می بردم، ولایت فقیه رو دیکتاتوری میخوندم، انقلاب رو بیهوده می دونستم، حزب‌اللهی را دگم می‌دونستم، اهل انگ‌زدن بودم، کلا با مفاهیم انقلابی درگیر بودم، شعارهایی نظیر دموکراسی، حقوق بشر، و ... باور کرده بودم. بحث می کردم، جدل می‌کردم، مخالفتم با احمدی نژاد از منظر روشنفکران بود نه از منظر انقلاب اسلامی. درهرصورت به شدت و علی رغم اینکه در دور اول، رای به احمدی نژاد دادم ناراحت بودم چون هنوز تغییر نکرده بودم و در دام دانه روشنفکران بودم. این موضوع امتداد پیدا کرد تا فتنه 88. در ایام انتخابات برای میر حسین تبلیغ می کردم. به ایشون رای دادم. با خیلی ها بحث می کردم و با هیچ استدال عقلی راضی نمی شدم. به تقلب باور داشتم. اما و اما و اما یک روز حسب اتفاق واقعه عجیبی برام رخ داد و این شد نقطه عطفی برای زندگی من و باعث شد از منجلاب روشنفکری که توش رفته بودم بیرون بیام اما نه با استدلال بلکه با اداراک یک حقیقت مطلق. ماجرا از این قرار بود که یک مستند به نام The Arrivals که در رابطه با فراماسونری بود به دستم رسید. صرف نظر از اینکه بخواهم به فراماسونری تا حدی که این مستند بهش پرداخته بود بهش بها بدم یا نه اما آخرین قسمت این مستند باعث تحولی عظیم از جنس یک انقلاب در من شد تا حدی که در لحظه ای فکر کردم گمشده ام رو پیدا کردم و این همون چیزی بود که من گمش کرده بودم و این حرف چیزی نبود جز اینکه این دنیا قرار است به منجی به نام مهدی (عج) منجر شود. این دنیا غایتی دارد و مبنایی. پس نباید وضع موجود که دوره حاکمیت تمدن غرب و ظهور حاکمیت نفس اماره است رو به رسمیت بشناسم. ظهور امام زمان (عج) را می دانستم اما هیچ وقت به نسبتی که با این دنیا، خودم، انقلاب، تمدن غرب و کارکردی که می تونه داشته باشه فکر نکرده بودم اما این مستند صرفا همان جرفه اعتقاد به منجی رو در من با بیانی هنری و نه استدلالی بیدار کرد و باعث حرکتم شد تا هر چی بیشتر گرد و غبار تعصبات و مفاهیم و اندوخته و پیش فرضها رو از روی گوهر حقیقت که در اون لحظه برام بیشتر یک حس شکل نگرفته بود رو کنار بزنم اما نمی دونم شاید خداوند و ولی عصر ارواحنا فداه به خاطر اینکه با خودم صادق بودم شهید سید مرتضی آوینی رو سر راهم گذاشت. کسی که جنس حرفاش دیگه از جنس استدلال نبود اما در عین حال بود. قرآن و آیاتش در کلام اون شهید برام رنگ دیگری پیدا کرده بود. مطالبش دیگه از فیلتر عقلم عبور نمی کرد تا من تجزیه و تحلیل کنم تا نفی شون کنم. انگار داشت رو یک موج دیگه با من صحبت می کرد. نمی دونم شاید بشه اسمش رو زبان فطرت گذاشت. به هرحال هرچی که بود تمام حجاب های تعصب داشت یکی یکی فرو می ریخت و حقیقت آهسته آهسته برام بیشتر رخ عیان می کرد. کاری که اگر ساعت ها سعی می کردید در قالب استدلال انجام بدید من باهاش مواجهه می کردم. کتاب مبانی نظری تمدن غربش رو که خوندم اون احساس خام که داشتم داشت آرام آرام شکل می گرفت و تمام مفروضات من نسبت به خودم، انقلاب، تمدن غرب، نسبت اینها با هم جایگاه انقلاب و علت این همه گرفتاریهاش برام به هم ریخت. با مطالعه کتب دیگر شهید این خط فکری تقویت شد. علت هجمه به این انقلاب از جانب روشنفکران رو با حلزونهای خانه به دوش فهمیدم. آسیب های پیش روی انقلاب رو درک کردم که این انقلاب ممکن است از کجا ضربه بخورد و توسط چه خط فکری. دیگه اظهار نظرهای سطحی سیاسی برام جذاب نبود و همه مسائل و پدیده های اجتماعی فرهنگی اقتصادی سیاسی رو از منظر انقلاب تفسیر می کردم. امام رو با کتاب حیات باطنی شناختم، کلام امام و افق نظری امام برام خیلی روشن شد. وقتی که می گفت خرمشهر را خدا آزاد کرد یعنی چی. آمریکا شیطان بزرگ است یعنی چی، دیگه همه چی رو از دریچه مادیت ت نمی سنجدیم و منافع ملی که قبلا ازش تعریفی صرفا مادی داشتم کنار گذاشتم. راز و رمز پیروزی در دفاع مقدس رو فهمیدم. فتح خون برای من جایگاه کربلا و نسبتش با انسان رو برام نشون داد که آری قافله کربلا هنوز در زمان سفر می کند و فریاد هل من ناصر آن امام عشق هنوز به قوت خود باقی است. فهمیدم کربلا نه یک شهر یا یک واقعه بلکه یه افق فکری است که نمی گذاره شما به ورطه پوچی و نیهیلیسم برسید. فهمیدم کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا یعنی چی. دیگه عزاداری ها و محرم برام رنگ یک عادت مذهبی نداشت بلکه ریشه در یک حقیقت قدسی داشت. محرم اون سال برام با تمام محرم هایی که تجربه کردم متفاوت بود تا حدی که هر سال با خودم عهد بستم در دهه اول محرم کتاب فتح خون رو بخونم. خلاصه فهمیدم عیب کارم کجاست. یک حالت بی قراری عجیبی در من به وجود اومده بود. به تمام گذشته خودم کافر شدم و با آوینی زندگی کردم. در یک کلام آوینی رو زیست کردم. شاید علتش همون تجربه های مشابهی بود که ایشون در قبل انقلاب داشتند که در واقع من هم داشتم. و ایشون به بهترین وجه ممکن در قالب کلمات بیان کرده بودند در جایی که می گفتند (دارم از یک راه طی شده حرف می زنم) ... (تظاهر به دانایی هیچ وقت جای دانایی رو نمی گیره). و همه اینها در حالی بود که کتب شهید مطهری علی رغم خوب بودنش هیچ وقت نمیتونست من رو از این منجلاب بیرون بکشه. آوینی برای من شده بود یک متر و معیار که به هر مسئله ای می زدم جواب می داد. انگار آوینی شده بود زبان غیب. یک واسطه برای گفتن اسرارِ مگو در قالب کلمات. داشت رازهای عالم رو فاش‌گویی می کرد. والا بیان مثل اینکه رازهایی در این جهان است که جز با خون فاش نمی شود رو چطور باید تفسیر کرد. اما آوینی مامور شده بود رشحاتی از این رازها رو در کالبد کلام و جسم نحیف کلمات بیاره. و چقدر هنرمندانه این کار رو کرد. و شاید به خاطر همون فاش گویی هایی که از عالم داشت با شهد شهادت مجبور به سکوت شد و چه زیبا بود آن اجبار و این سکوت. به همین خاطر تکلیف خودم رو فهمیدم. شروع کردم به مطالعه بیشتر. با داوری، زرشناس، شما ، خسروپناه و بسیاری دیگر از اندیشمندان، آشنا شدم و علت مخالفت ها با این بزرگوران از جمله از سوی سروش برام بیشر تیین شد. کانه اغراض و اهداف اظهار نظرها برام زودتر از خود کلامشون آشکار می شد و اینکه این جریان استحاله از چی ناراحت هستند. راز توجه رهبری به علوم انسانی رو فهمیدم. و اینکه چرا مجلات روشنفکری در این هجم وسیع منتشر می شوند و با شما هم کلام میشم که این مجلات چه بلاهایی سر مخاطبان خودشون میارن و اونها رو به ورطه بی عملی و تن به وضع موجود دادن می کشند. لاجرم چون این انقلاب مخالف وضع موجود است پس به طور طبیعی باهاش مخالفت خواهند کرد که نهایتا این مخالفت ها در زمینه های فکری، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی ظهور پیدا میکنه. آقای طاهر زاده علی رغم اینکه کتب آن‌ها را با رویکردی منتقدی نگاه و مطالعه می‌کنم، دیگه به دام اونها نمی افتم چراکه در حصن حصین آوینی هستم که من رو به ترسیم دو جبهه‌ی حق و باطل می‌برد. دست به قلم شدم و برای این منظور مطالعه ام را زیاد کردم و امروز هم وقتی با مخالفین گاهی بحث می کنم می بینم اونها دارن همان حرفهایی رو میزنن که خودم یک روزی همون حرف ها رو شدیدتر هم می‌گفتم. دقیقاً همون جنس استدلال‌ها، همون ایرادات، همون تعصبات، وهمون دام روشنفکری و درعین حال دلم براشون می‌سوزه. اما جناب طاهرزاده نمی‌دونم دیگه چرا هرچقدر که مطالعه می‌کنم احساس می‌کنم جان مطلب همان بوده که آوینی گفته و بقیه‌ی مطالب، توضیح و شرح همان مفاهیم است که به قول معروف اگر در خانه کس است یک حرف بس است. همه اینها رو گفتم تا بهتون بگم استاد! از کلام شما بهره می‌برم و کتب شما رو با جان می‌خوانم. دغدغه‌هایتان را از عمق وجود حس می‌کنم. اما ازتون تمنا دارم شما که مخاطبی دارید، از آوینی غافل نشید و سعی کنید ایشون رو بیشتر به جوان‌ها بشناسانید، چراکه احساس می‌کنم بلا تشبیه، آوینی در مقایسه با مطهری و یا هر بزرگوار دیگر، مثل امام حسین«علیه‌السلام» و سایر ائمه رو داره که کشتی آوینی ما رو زودتر به ساحل نجات رهنمون میشه. اگر دقت بکنید آوینی داره از اون مهجوریتِ زمان خودش خارج می‌شه و افراد زیادی رو دارم می‌بینم که به‌واسطه‌ی آشنایی با این شهید متحول شدند. و همین موضوع باعث شده تا جریان مقابل درصدد بر بیاد تا آوینی رو در وهله‌ی اول انکار کنه و چون دید نمیشه و آوینی داره تکثیر میشه، در صدد براومدند تا اون رو تحریف کنند. همون بلایی که می‌خواند علیه خط امام بیارن، و به اسم امام علیه خط امام شورش کنند. نمونه‌اش مناظره جناب یامین پور با امید روحانی در برنامه‌ی 20 فروردین شبکه سه برنامه هفت پیرامون مرتضی آوینی. یا برنامه صد و هشتاد درجه‌ی شبکه افق با آقای امید روحانی و مهدی نصیری. و در این برهه حساس وظیفه امثال حضرتعالی که تریبونی دارید سنگین تر است تا از تحریف این شهید جلوگیری شود چراکه آوینی برای مباحث کلان حضرتعالی حکم مقدمه را دارد کما این‌که این وجیزه‌ی امروز من به شما، محصول تحولی است که از قبل آوینی دارم و إلاّ شما در گوشه‌ای از اصفهان داشتید کار خود می‌کردید و من هم کار خودم. و هنر آوینی همین بود که از قبل جریان شبه روشنفکری افراد را بیرون می کشید و إلاّ کسانی که دائماً ما را تصدیق کنند و فکر کار فرهنگی باشند اما ندانند محل نزاع کجاست، به قول شما مخاطب اون کتابتون می‌شوند با عنوان «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شوند» لذا تا طرف جایگاه خودش رو در دنیا، جایگاه این انقلاب را در دنیا، نسبتش با تمدن غرب و ... رو نشناسه این انتظار که مباحث کلان نتیجه دهد بسیار بعید خواهد بود. پس علیکم به آوینی. با سپاس مجدد

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 15555 تحت عنوان «آوینی؛ بزرگ‌راهِ به معناآوردنِ رهنمودهای امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» عرض شد: تعجب نباید کرد که هنوز تفکرِ مناسب آن تاریخ، ظهور نکرده است تا آوینی را در زمره‌ی متفکرترین انسان‌ها بدانیم. اگر هایدگر معلّم بزرگِ سؤال از متافیزیک است، که هست؛ و اگر فردید متذکر رجوعِ از تفکر متافیزیکی به تفکرِ اسلامیِ تشیع ایرانی است، در تاریخی که حضرت روح اللّه خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» ظهور داد؛ شخصیت آوینی تجسمِ بزرگِ عبور از متافیزیک به سوی حقیقتِ قدسیِ ما می‌باشد. در ضمن خوب است که نیم‌نگاهی به جواب سؤال‌های 3739 و 6155 و 6251 و 11717 و 7292 و 14125 بیندازید. انتظار بنده آن است که کاربرانِ محترم با دقت هرچه بیشتر، متن نوشتاریِ فوق را دنبال بفرمایند.

نمایش چاپی