بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شخصیت‌ها

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
13089
متن پرسش

با سپاسگزاری قبلی / عباس معظم - یک دوستار فلسفه http://www.cgie.org.ir/fa/news/71316 http://www.cgie.org.ir/fa/news/71346 فرازهایی از سخنان دکتر عبدالکریمی 1) روح اصلی این تفكر پاسخ به مهم‌ترین بحران تفكر در غرب، یعنی بحران نیهیلیسم است 2) توجه داشته باشید نقطه عزیمت تفکر هایدگر الهیات بود. او در نوجوانی و عنفوان جوانی طلبه مدارس دینی بودکه برای پاسخگویی به پرسشهای تئولوژیك و الهیاتی پا به قلمرو فلسفه گذارده بود. لیکن، به تدریج از الهیات فاصله گرفت و به پدیدارشناسی، و سپس از پدیدارشناسی به آن چه خودش «تفكر» می نامد، نزدیك شد. 3) به اعتقاد من اگر دغدغه دینی و معنوی ــ و صد البته نه دغدغه تئولوژیک ــ و دغدغه کی یرکه گوری اندیشه ها‌ی هایدگر را از تفكر وی بگیریم، چیزی جز یک جسد مرده و بی روح از آن باقی نمی‌ماند. 4) اساساً گرایش غیرتئولوژیک هایدگر را در سیاق تمایز میان «متافیزیک» و «ایمانِ» کی یرکه گوری و نه در سیاق گرایش ضد سنت عقل روشنگرانه عصر روشنگری باید فهم و تفسیر کرد. 5) «وجود» در تفكر هایدگر چیست؟ آیا وجود همان ماده یا امر فیزیکی است؟ یا آیا وجود همان طبیعتی است كه رومانتیست‌ها یا ناتورا‌لیست‌ها از آن سخن می‌گویند؟ این وجودی كه هایدگر نحوه هستی انسان یا دازاین را در نسبت با آن فهم و تفسیر می کند، چیست؟ این وجودی كه هایدگر تفکر را در نسبت با آن معنی می‌كند و معقتد است تفکر چیزی جز مأوا گزیدن در تقدیر وجود نیست، چیست؟ و او چرا بر رابطه میان «تفکر» و «شُكر کردن» تأکید می ورزد؟ موضوع و متعلَّق این شکرگزاری چیست؟ 6) ادلّه تاریخی، متن شناسانه (فیلولوژیک) و تفسیری بسیاری در آثار هایدگر وجود دارند كه تفسیر معنوی از هایدگرــ و صد البته نه تفسیر تئولوژیك ــ را امكان‌پذیر می‌كنند. به اعتقاد اینجانب، هایدگر سكولار به هیچ وجه هایدگر واقعی و هایدگر آكادمیك نیست. 7) سارتر در نوشته خودش، «اگزیستانسیالیسم همان اومانیسم است»، می¬ گوید فیلسوفان اگزیستانسیالیست دو دسته هستند: فیلسوفان خداگرا، مثل كی یرکه گور و گابریل مارسل و اگزیستانسیالیست‌های بی‌خدا و ملحد: مثل خودم، یعنی خود سارتر و آقای مارتین هایدگر. اما در کتاب نامه در باب اومانیسم، هایدگر، بی آن که نامی از ژان پل سارتر آورد، به وی پاسخ داده، اظهار می دارد کسانی كه فلسفه او را نسبت به مسأله خدا بی‌اعتنا می‌دانند، در واقع هیچ درکی از فلسفه او نداشته اند. 8) نكته قابل توجه دیگر در ارتباط با سؤال شما از ارزش و اعتبار تفسیر فردید از هایدگر در افق حکمت ایرانی- اسلامی این است که اساساً عكس‌العملی كه نسبت به فردید و نحوه تفسیر او از هایدگر وجود دارد ــ تا آنجا که برخی این تفسیر را بسیار خشن، تحمیلی و حتی گزافی و من عندی تلقی کرده اند ــ از این جهت است که این گروه از منتقدان با زبان و ادبیات فردید مخالف بوده، لیکن این نقد و مخالفت را به حوزه تفسیر او از هایدگر نیز كشانده‌اند. به بیان ساده تر، زبان فردید تا حدودی وجه تئولوژیك پیدا كرده، به همین جهت نیز عده ای نحوه تفسیر او را زیر سؤال برده اند اما روشنفکران و اهل نظر حق ندارند همچون عوام صرفاً در سطح الفاظ و واژگان بمانند و به روح کلمات رسوخ نکنند. 9) جان مك‌كواری و خیلی از الهی‌دان‌های غربی مثل تیلیش و بولتمان می کوشند از تفکر هایدگر و از مفاهیم اساسی انتولوژیک و اگزیستانسیل وجود و زمان برای الهیات و کلام مسیحی و نیز در تفسیر متن مقدس مدد گیرند. اینها همه شواهدی است که كاملاً نشان می‌دهد هر گونه تفسیر غیرمعنوی از هایدگر، عدم درك صحیح از تفکر این متفکر بزرگ دوران ماست که به اعتقاد بسیاری طرح اصلی و سترگ وی ایجاد یک رنسانس دینی در جهان بالذات سکولار کنونی است. 10) متأسفانه نزاع بر سر تفسیر هایدگر در جامعه ما بیشتر به دلایل سیاسی و ایدئولوژیك است. 11) نزاع میان هایدگر آكادمیك و هایدگر فردیدی، یا هایدگر سکولار و هایدگر معنوی، در ایران از اساس بحثی سیاسی و ایدئولوژیک بوده، فاقد ارزش و اصالتی فلسفی و حقیقت جویانه است، هر چند که نقابی فلسفی و آکادمیک بر چهره خود زده است. به اعتقاد من هایدگر سکولار و غیرمعنوی، بسیار بیشتر از هایدگر به اصطلاح دینی، عرفانی و تئولوژیک فردید، از هایدگر حقیقی و آكادمیك فاصله دارد. 12) نكته حائز اهمیت دیگر در این بحث این است که مخالفان تفسیر دینی و معنوی از هایدگر همواره بر مخالفت این متفکر آلمانی با «تئولوژی» و طرح «تخریب تئولوژی» وی، که دیوار به دیوار طرح ساختارشکنی و نقد رادیکال متافیزیک در اندیشه اوست، دست می گذارند. اما این گروه به هیچ وجه توجه ندارند که مخالفت هایدگر با تئولوژی و سیستم های نظری تئولوژیک ــ که در هر دو وجه، یعنی هم در «مخالفت با تئولوژی و هم در «مخالفت با سیستم سازیهای نظری»، متأثر از کی یرکه گور است ـ به هیچ وجه به معنای مخالفت با تفسیری دینی و معنوی از جهان نیست، همان گونه که آنتی تئولوژیک و آنتیسیستم بودن کی یرکه گور به معنای مخالفت با فهم دینی و معنوی از جهان نبود. 13) به هیچ وجه نیز ضرورت ندارد که مخالفت فرد با نظام ها، اندیشه ها و رویکردهای تئولوژیک، به معنای مخالفت او با هر گونه تفسیر دینی و معنوی از جهان باشد. 14) فهم فردید از مهدویت شیعی به هیچ وجه محدود به باورهای تئولوژیک رایج نبوده، بلکه آن را باید در سیاق تفکر کربن و پیوندی که این متفکر فرانسوی میان هرمنوتیک حضور (تفکر حضوری)، اعتقاد به عالَم مثال و اعتقاد شیعی مهدویت به وجود می آورد فهم کرد. در تلقی فردید از مفهوم مهدویت، ما نباید از تلقی کربن و تأکید وی بر تصوری که سهروردی نسبت به معنی خلافت الهی، به عنوان امری متحقق در اکوان مختلف، دارد، خالی از ذهن باشیم. باید توجه داشت این کربن است که به تبعیت از تفکر معنوی در ایران باستان و استمرار آن در اندیشه های سهروردی، بر آمریت روحانی امام مخفی در تفکر ایرانی توجه می دهد. 15) کربن با هایدگر در همین جا تمایزی اساسی می یابد. چرا كه هایدگر بحث «گذر از متافیزیك» و این اواخر «گسست از متافیزیك»، یعنی رسیدن به نحوه ای از تفكر، غیر از شیوه تفكر متافیزیكی را مطرح می‌كند، این در حالی است که کربن خواهان حفظ متافیزیک و روح بخشیدن بدان است. کربن خواهان نیل به متافیزیكی است كه معنوی نیز باشد. به این اعتبار، فردید به هایدگر وفادارتر است. 16) این او {منظور مرحوم فردید است} و فقط او بود که زودتر از هر کس دیگری، حدود هفتاد سال پیش، توانست بصیرت های بنیادین هایدگر و کربن را، که تا روزگار کنونی نیز از سطح فرهنگ و تفکر رایج ما بسیار فاصله دارند، دریافته و آن را برای ما ایرانیان بومی و قابل فهم سازد. 17) به نظر من تفکر ابن عربی در فردید حضوری جدی دارد، به خصوص آن دسته از بصیرت‌های بنیادین ابن‌ عربی كه با تفکر هایدگر نیزــ یعنی مشخصاً با تفكر تاریخی هایدگر ــ سازگاری دارد. در واقع، زبان ابن عربی و زبان هایدگر دو نظام زبانی مختلف است، ولی بصیرت‌های بنیادینی كه در پسِ واژگان این دو نظام زبانی وجود دارند، مشترك است. هایدگر تاریخ را تاریخ وجود و تجلّی حوالت‌های گوناگون وجود می داند و ابن عربی تاریخ را تاریخ ظهور اسماء گوناگون الهی تلقی می کند. در واقع تعابیر آن دو متفاوت است، اما روح مطلب یكی است یعنی در هر دو متفکر، نوعی نگرش تاریخی وجود دارد و هر دو متفکر تاریخ را اومانیستی و بشرمحورانه تفسیر نمی کنند اما مشکل اینجاست که در جامعه ما غالب کسانی که وارد بحث های فلسفی می شوند همواره در سطح واژگان و اصطلاحات باقی مانده، کمتر می توانند به روح حقیقی کلمات رسوخ کنند. 18) هایدگر چه نوری می تواند بر آینده ما ایرانی‌ها بیفکند و ما در پرتو این نور چه آینده دیگری را می توانیم متصور شویم؟ برای پاسخ به این پرسش که تفکر هایدگر به چه کار ما می‌آید و در آینده ما چه نقشی می تواند ایفا کند، لازم است به چند نکته توجه داشته باشیم. اولاً، به همان دلایلی که ما ایرانیان به هایدگر رجوع کرده‌ایم، اندیشه های وی برای آینده ما نیز مهم است. به گمانم مسأله خیلی واضح است: جهان تغییر کرده و با شدت و حدت بیشتری باز هم در حال تغییر است و جهان سنتی ما فروریخته است. حال، مسأله این است که ما در جهان کنونی چه فهمی از خود داریم و با خود، با تاریخ و سنت خود و با این جهان آشفته چه کار می‌خواهیم بکنیم؟ گروهی نسبت به جهان کنونی خرسندند؛ یعنی جهان مدرن و فرهنگ و تمدن حاصل از آن را با همه لوازم و پیامدهایش می پذیرند. این گروه، یعنی همان مدرنیست‌ها، البته در بیانی بسیار کلی، نسبت به جهان کنونی خرسند بوده، جهان حاضر را بهترین جهان ممکن تلقی می کنند و معتقدند که این وضعیت اوج پیشرفت و تکامل تاریخ بشری است. از نظر آنان بشر دوره جدید به آزادی، رهایی، علم، تکنولوژی و رفاه رسیده است. از نظر آنان تنها دیوانگان یا احمق ها هستند که درنمی یابند که دوره جدید از هر جهت از جهان گذشتگان بهتر است. در مقابل، گروهی دیگر هستند که نسبت به این جهان ناخرسندند و معتقدند درست است که بشر در وجوه علمی و تکنولوژیک پیشرفت کرده، اما در وجوه دیگری با شکست های عظیمی مواجه شده است و بشر در دوره جدید از حقیقت اصلی خودش دور شده، به آزادی و رهایی‌ایی که عصر روشنگری وعده داده بود، نرسیده است. اگر کسی نسبت به جهان کنونی خرسند باشد، گذرش به تفکر هایدگر نمی‌افتد. همان گونه که بارها اشاره کرده ام، دلیل این که بسیاری، از جمله برخی از ما ایرانیان، مسیر تفکر هایدگر را دنبال می کنند این مسأله بوده است: در جهان مدرن کنونی، که عصر سیطره عقلانیت جدید علمی و تکنولوژیک و جهانی نیهیلیستیک و بی معناست، آیا می‌توانیم تفکر معنوی و پاره‌ای از ارزش‌های سنتی، باورها، و نحوه زندگی معنادارانه مان در عالم سنت را حفظ کنیم؟ این مسأله امری مربوط به گذشته نیست، مسأله کنونی و آینده ما نیز هست. هنوز هم این مسأله برای ما وجود دارد که چه فهمی از خودمان در جهان کنونی داریم و کدام شیوه زندگانی را می‌خواهیم یا می توانیم انتخاب کنیم؟ ثانیاً، در چند دهه اخیر تاریخ‌های قومی، بومی و محلی با سرعت و شدّت بسیار در حال اضمحلال اند. البته امر بومی و محلی هیچ گاه به نحو مطلق از بین نخواهد رفت، اما دیگر نمی توان آن را مستقل از روند و تاریخ جهانی مورد تأمل قرار داد. لذا وقتی از آینده ما ایرانیان سخن می گوییم باید توجه داشت که این آینده به هیچ وجه مستقل از آینده فرهنگ و تفکر جهانی نیست. لذا پاسخ این پرسش که «آینده ما با هایدگر چه نسبتی دارد؟» در گرو تأمل بر این پرسش است که «آینده تفکر جهانی با تفکر هایدگر چه نسبتی دارد؟». پاره‌ای از متفکران مثل دلوز و فوکو اعلام کرده‌اند که ما باید موضع و نسبت خود را با هایدگر تعیین کنیم. تفکر آینده بر اساس تعیین وضعیت و تعیین نسبت با تفکر هایدگر شکل می گیرد. ما باید یا با تفکر هایدگر همسو شویم یا از آن گذر کنیم، اما نمی‌توانیم آن را نادیده بگیریم. مسیر آینده تفکر ما چگونه خواهد بود؟ ما یا باید به تاریخ غرب و مسیر تفکری که در این تاریخ طی شده است بپیوندیم آن چنان که به نظر می‌آید داریم می‌پیوندیم و علیرغم عوامل منفی و بازدارنده ای که وجود دارد، به سرعت در عین نوعی بی‌تاریخی، در حال پیوستن به تاریخ غرب هستیم. مسیر دیگر، مقاومت در برابر سکولاریسم و نیهیلیسمی است که غرب را فرا گرفته است. برخی همچون بنیادگراها از موضعی ماقبل مدرن به جهان مدرن حمله می کنند. اما نقدهای هایدگر به مدرنیته نقدی مابعدمدرن است. لذا تعیین موضع نسبت به نقدهای ماقبل مدرن و بنیادگرایانه یا نقدهای مابعدمدرن و پدیدارشناسانه نسبت به غرب و مدرنیته اثری ژرف و سرنوشت ساز در تاریخ تفکر و آینده ما خواهد داشت. همچنین، در میان نقادی های گوناگون نسبت به مدرنیته و تمدن جدید غرب، برخی نقدها همچون نقدهای نیچه، مارکس، فروید و هایدگر نقدهایی رادیکال و بنیادین و برخی از نقادی ها همچون نقدهای فرانکفورتیان و مشخصاً هابرماس نقدهایی غیررادیکال هستند. شاید بشود گفت نقد هایدگر به مدرنیته و غرب، رادیکال‌ترین نقدی است که تاریخ غرب به خود دیده است. لذا، بی تردید، تعیین موضع نسبت به نقادی های رادیکال یا غیررادیکال نسبت به غرب، مدرنیته و پروژه روشنگری تأثیری قاطع و سرنوشت ساز در آینده تفکر و حیات اجتماعی ما خواهد داشت. به بیان ساده تر، آینده تفکر ما منوط به موضع گیری نسبت به نقدهای رادیکال متفکرانی چون هایدگر و نیچه به غرب و مدرنیته است. یعنی یا ما مسیر تفکر نهفته در این انتقادات رادیکال به غرب را می پذیریم یا آن که به نحوی حافظ نظم و فرهنگ حاکم بر جهان کنونی خواهیم بود. اما اگر ما نقادی‌های رادیکال هایدگر به غرب را بپذیریم، راه برون‌شد ما برای خروج از سیطره غرب کجاست؟ یا باید به گذشته بازگردیم؛ چنان که جریانهای مختلف سلفی گری و بنیادگرایی چون طالبانیسم یا بن لادنیسم ما را بدان دعوت میکنند؛ یا باید همچون هایدگر بپذیریم که مسیر حرکت زمان یک‌طرفه است و فقط به سوی آینده حرکت می‌کند و بازگشت به گذشته از اساس امکان‌پذیر نیست اما اگر نه از زمان اکنون خرسندیم و نمی‌توانیم با وضعیت کنونی کنار بیاییم و نه می‌توانیم به گذشته برگردیم، پس فقط می توانیم چشم انتظار ظهور افق و امکانات تازه ای از تفکر در آینده باشیم. اما آینده تفکر و تفکر آینده چگونه خواهد بود؟ آینده بی تردید در ارتباط با امکانات کنونی و گذشته ماست. اما ما چگونه باید به گذشته و اکنون خویش نظر کنیم؟ می توان نسبت به اکنون خشنود و خرسند بود اما تفکر نیچه و هایدگر چشم خودآگاهی ما را به نیهیلیسم عمیق و بنیادین تمدنی کنونی می گشایند اما به گذشته چگونه نظر کنیم؟ آیا می توانیم بر اساس ارزش ها و جهان بینی عصر روشنگری، گذشته را سراسر آکنده از جهل، نادانی و اندیشه های توهمی و اسطوره ای و جهانی یکسره سیاه و ظلمانی برشماریم؟ تفکر هایدگر مقولاتی را عرضه می کند که به ما کمک می کنند تا به فهم عمیقی هم از جهان بینی و ارزش های خودبنیادانه و نیهیلیستی عصر روشنگری نایل آییم و هم بصیرت ها و امکانات اصیلی را که در سنت های تاریخی ماقبل مدرن وجود دارند بهتر دریابیم، بی آنکه این تفکر ما را به بنیادگرایی و اسارت در گذشته دعوت کند. لذا تفکر هایدگر می تواند ما را هم در فهم سنت تاریخی و غیرمتافیزیکی خویش و هم در فهم نیهیلیسم و بی بنیادی جهان کنونی یاری دهد و هم امید و چشم انتظاری به امکانات تازه ای از هستی و حوالت تقدیر را در دل ما زنده نگاه دارد. او می کوشد تا به ما نشان دهد که در عصر حاکمیت عقلانیت علمی و تکنولوژیک، چگونه می‌توان از جهان و هستی تفسیری معنوی داشت؟ این سؤال، سؤال سهمگین و بسیار نفس‌گیری است. گرایشات سیاسی، تئولوژیک و ایدئولوژیک این پرسش و پاسخ بدان را بسیار ساده می‌کنند. اما تفکر هایدگر ما را از همه این گرایشات ساده اندیشانه رها کرده، به ساحت تفکری اصیل و حقیقی دعوت می کند. غالباً گفته می‌شود هایدگر واقعاً راه نشان نمی‌دهد و ما را در یک عدم تعین و در نوعی عدم شفافیت رها می‌کند البته هایدگر نشانه ها، افق و سمت و سویی را برای یافتن مسیری اصیل به ما نشان می دهد اما با این همه مسیر برون رفت از وضعیت کنونی و تفکر آینده کاملاً آشکار نیست. نباید چنین اندیشید که مسیر برون رفت از وضعیت کنونی و تفکر آینده برای هایدگر روشن نیست اما برای دیگران آشکار است. مسیر آینده برای هیچ کس آشکار نیست اما هایدگر، برخلاف بسیاری از مدعیان دروغین، نسبت به این ناآشکاری وقوف و خودآگاهی دارد. این درست مثل این می ماند که بکوشیم به این پرسش پاسخ دهیم که «تاریخ به کدامین سو می رود؟» یا «در آینده، تاریخ آبستن چه امکانات و چه حوادثی است؟». تنها احمقها و نادان ها هستند که می توانند به این پرسش ها با قطعیت و یقین پاسخ گویند. اما تمام تلاش هایدگر در این جهت است که نشان دهد بشر، بنیاد جهان نیست و تفکر، علم، زبان، منطق، هنر، تکنولوژی و نیز تاریخ اموری سوبژه محور نبوده و نیستند. تفکر هایدگر هرمنوتیک واقع بودگی و هرمنوتیک تناهی و محدودیت بشری است، لذا وی خواهان است تا نشان دهد این بشر نیست که امکانات آینده را تعیین می کند، هر چند که امکانات تاریخی از مسیر تفکر و حیات بشر تحقق می پذیرند. تاریخ را نمی توان به طور قطع پیش بینی کرد و همه فلسفه های خام قرن هجده و نوزده که خواهان سیطره بر تاریخ و پیش بینی آن بودند با شکست مواجه شدند. به هر تقدیر، هایدگر متفکری بزرگ و اصیل است لذا از وی نمی توان انتظار داشت همچون ابله ها و نادانان، خیلی صریح و قاطع و بسیار روشن و شفاف(!) مسیر آینده بشری را برای ما تعیین کند. پاسخ گفتن به پرسش از سرشت تفکر آینده و مسیر آینده تاریخ امری خطیر و سترگ است اما از آنجا که ما پرسش های عظیم و سترگ را بسیار ساده و سطحی می کنیم هیچ گاه به راه حل درست نیز نمی رسیم و همواره در پاسخ های غلط در جا می زنیم. هایدگر می کوشد ما را نسبت به محدودیت و تناهی بشر خودآگاه سازد. این خودآگاهی حاصل بصیرتی بسیار اصیل و بنیادین در خصوص نسبت انسان با جهان است و عظمت و اهمیت هایدگر در این است که وی به پرسش های عظیم پاسخ هایی قاطع، روشن و شفاف،یعنی پاسخ هایی ساده‌اندیشانه، کاهلانه و خرسندکننده ارائه نمی‌دهد و این همان چیزی است که بسیاری از افراد جامعه ما از جمله روشنفکران مان آن را نمی فهمند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هر دو قسمت مصاحبه را از روی متن اصلی که آدرس داده بودید  مطالعه کردم. تا حدّ زیادی آقای دکتر عبدالکریمی انصاف را نسبت به دکتر فردید رعایت کرده بودند و حتی به نظر بنده نگاه‌شان در این مصاحبه بهتر از نگاهی بود که در کتاب‌شان نسبت به فردید داشتند. عمده یک مشکل است که ایشان حدس می‌زنند دکتر فردید تحت تأثیر کربن و از چشم‌اندازِ کربن به هایدگر می‌نگرند. و تنها دلیل‌شان این است که چون فردید با متون فرانسوی آشنا بوده است و کربن هم با زبان فرانسه، هایدگر را شرح داده، پس باید از چشم‌اندازِ هایدگر به فردید نگاه کرده باشد. کربنی که در کنار نگاه هایدگریش گرایش به حکمت خسروانی‌یونانی دارد. و چون مبنایی برای این حدس خود نمی‌شناسند در مقابل نقد فردید به کربن، متوسل به یک امر روانشناسه شده‌اند که ابداً در شأن یک انسان حکیم این‌طور سخن‌گفتن نیست. نکته‌ی دوم؛ آقای عبدالکریمی به جهت ضعف اطلاعات‌شان از عمق عرفان شیعی و روح ولایی‌مهدویِ آن‌که سید حید آملی به صحنه آورده است، نگاهِ فردید به مهدویت شیعه را حاصل نگاه کربن می‌دانند. بنده هم معتقدم تفاوت بین نگاه کربن و هایدگر است ولی نمی‌دانم چرا آقای عبدالکریمی عنایت ندارند که فردید نکاتی از هایدگر را به ما گزارش می‌کنند که در نگاه کربن نسبت به هایدگر نیست. عجیب است که می‌فرمایند نمی‌توان در نگاه فردید یک بصیرت بنیادی جدا از آن‌که کربن از هایدگر گزارش کرده، پیدا کرد. و این باز به همان جهت است که آقای عبدالکریمی در مقایسه با فهم شرح الأسمایی که فردید از روحِ عرفان  اسلامی یافته است، به‌شدت بیگانه‌اند. در نهایت بنده رویهم‌رفته در این مصاحبه سلامت‌هایی دیدم که در بعضی از نوشته‌ها و سخنان آقای عبدالکریمی به این خوبی به چشم نمی‌خورد و این را طبیعی می‌دانم که تحصیل‌کردگان دانشگاهیِ ما که مثل فردید و یا مثل دکتر داوری به طور جدّی با آموزه‌های حوزوی و فرهنگی که در آن وادی جاری است، بیگانه‌اند، بیشتر از این نتوانند از مایه‌های سنت ما آگاه نباشند. چقدر پسندیده بود سخن دکتر عبدالکریمی آن‌جایی که می‌گوید: «با همه‌ی متفکران از جمله با فردید باید اندکی مهرورزانه برخورد کرد و باید با ادبیات آنان مأنوس شد». و نمی‌دانم چرا نتوانسته است آن‌طور که باید و شاید جایگاه امثال مرحوم عباس معارف و مرحوم مددپور و شهید آوینی را در نسبت بین فردید و هایدگر و انقلاب اسلامی درک کند. گویا اگر کسی بخواهد این نسبت را برقرار کند از نظر امثال آقای عبدالکریمی از حیطه‌ی تفکر و توجه بیرون است و این یک بیماری مزمن تاریخی روشنفکریِ پنهان ما است و مقصر آقای عبدالکریمی نیست! موفق باشید

13067
متن پرسش
سلام استاد: مزاحم همیشگی شما دوباره مزاحم شد. عذر خواهم. چون ما توفیق نزدیکی به شما رو نداریم مجبوریم اینطوری مزاحم شما بشیم. ازین مساله واقعا معذرت می خواهم. دیروز صحبت حضرت آقا را گوش می دادم. وسط بحث چیزی قریب به این مضمون فرمودند: این انقلاب باعث یقظه در دنیا شده و بیداری اسلامی ایجاد شده. آیا این یقظه همان یقظه ای است که در عرفان از آن یاد می شود؟ یا ایشون صرف کلمه عربی فرمودند؟ یعنی این انقلاب نوری ایجاد کرده که یقظه ای که قبلا لازم بود استاد دید تا فراهم شود به سرعت در جهان در حال انتشار است؟ ۲. خود رهبر شریف هم در سیر و سلوک هستند؟ ایشان را می توان از عرفای نادر این زمان دانست؟ آخر جملات علامه حسن زاده راجع به ایشان بسیار اعجاب انگیز است. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم منظور مقام معظم رهبری در این سخنرانی «یقظه» به معنای عرفی آن باشد و نه به معنای عرفانی آن 2- همه‌ی شواهد خبر از آن می‌دهد که بحمداللّه رهبری عزیز از انوار خاص الهی بهره‌مندند. موفق باشید

13051
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد: ظاهرا نظر جنابعالی راجع به علم و محدوده آن با شهید مطهری تفاوت دارد (گفتار فریضه علم در کتاب ده گفتار) می شود تبیین بفرمایید که آیا فضل بودن یا علم بودن تفاوت در اصطلاح است یا تفاوت ذاتی دارند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این دو اصطلاح، هرکدام به جای همدیگر به‌کار می‌رود. باید به موضوعِ مورد بحث نظر کرد. بنده مرحوم شهید مطهری را در موضوعات معرفتی مجتهدِ مسلّم می‌دانم. موفق باشید

13054
متن پرسش
با سلام: چرا ایران از بشار اسدحمایت می کند؟ جواب دویست هزار خون مردم سوریه که با حمایت ایران از بشار و ماندن بشار در قدرت اتفاق افتاده را چه کسی می دهد؟ مگر نظام سوریه دیکتاتوری نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام معظم رهبری در 14 خرداد چند سال گذشته در حرم حضرت امام دلایل دفاع از سوریه را در عین نقدی که به نظام سیاسی سوریه داشتند، روشن فرمودند مبنی بر این‌که بحث مقابله با سوریه بحث مقابله با جبهه‌ی مقاومت در برابر با استکبار است و عملاً آن‌ها ایران را نشانه گرفته‌اند. موفق باشید

13047
متن پرسش
سلام: علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان فرمودند که کورش احتمال دارد همان ذوالقرنین باشد. چند وقت پیش از استاد رائفی پور با دلیل و منطق قوی شنیدم که ذوالقرنین همان حضرت مهدی (عج) هستند. نظر شما در این باره چیست؟ آیا صوتی از شما هست که در این رابطه صحبتی فرموده باشید؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای عبداللّه مستحسن هم مصداق ذوالقرنین را حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» گرفته‌اند. با این‌که نکات خوبی را مطرح می‌کنند ولی برای بنده با توجه به روایاتی که ذوالقرنین را در تاریخ گذشته متذکر می‌شود، موضوع حل نشد. موفق باشید   

13017
متن پرسش
با عرض سلام و وقت بخیر: استاد عزیز آیا شما کتاب و نوشته ای در رابطه قضا و قدر دارید؟ لطفا منبعی در مورد فهم ساده ی این موضوع معرفی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در دی‌وی‌دیِ عقاید بحثی در رابطه با «عدل الهی» و «قضا و قدر» شده است. بحث «جبر و اختیار» هم کمک می‌کند. از کتاب «انسان و سرنوشت» مرحوم شهید مطهری غافل نباشید. موفق باشید

13016
متن پرسش
با عرض سلام و وقت بخیر: خدا داری یعنی چه؟ شما فرمودید خدا دانی مثل آدرسی است که به ما می دهند و راه زندگی ماست و ابزار و اسباب پیمودن راه همان طور که خداوند در سوره کهف می فرمایند عبارت است از: عمل صالح و در عبادت پروردگار هیچ کس را شریک او قرار ندادن و غیر خدا را در زندگی موثر قرار ندادن بعد از ساختن زندگی خود با این اعمال و نگاه ها از کجا بفهمیم که به خدا داری رسیده ایم؟ حتما باید شهود غیب حاصل بشه؟ ۀیا امکان ندارد شهودی غیر الهی برایمان حاصل بشه و ما اشتباه گرفتیم که الهی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که انسان سعی کند با حضور قلب به حضرت حق رجوع نماید، از خدادانی به خداداری سیر خواهد کرد. مباحث کتاب «رسالة الولایه» در این مورد کمک می‌کند إن‌شاءاللّه. موفق باشید

13006
متن پرسش
سلام: بنده برایم حل نشده که چرا باید لباس روحانیت بپوشم. تمامی کارهای تبلیغی ام را می توانم انجام دهم. می توانم سخنرانی بکنم. می توانم تبلیغ بروم. می توانم نماز و... بعلاوه مقبولیت این لباس روحانیت کمتر شده و بدون آن می شود بهتر تبلیغ کرد. مگر ما روایت نداریم کسی وارد مسجد شد و نتوانست تشخیص دهد رسول خدا صلوات الله علیه کدام اند. چون حضرت رسول مانند بقیه افراد لباس می پوشیدند، حضرت علی (ع) هم که لباسهای وصله دار و... پس ما طلبه ها چه لزومی دارد همرنگ مردم نباشیم؟ اساتید می گویند لباس روحانیت مقدس است. اگر مقدس است پس چرا افرادی مثل کدیور هم از آن بر تن دارند؟ این لباس مقدس نیست. این راه مقدس است که این لباس را هم مقدس کرده. ولی لزومی نمی بینم که الان در وضع فعلی و لیز بودن جوانان برای تبلیغ ما، لباس روحانیت مؤثر باشد، بلکه اثر عکس در آن می بینم. مثلا چند وقت پیش با یکی از دوستان که ملبس اند ده دقیقه بیرون بودیم و عدم مقبولیت مردم را در همان ده دقیقه دیدیم. مهم نیست که مردم چه می گویند. درست است ولی با این وضع که نمی شود تبلیغ کرد! اتفاقا اگر خوب نگاه کنیم در تهران می بینیم بیشترین تاثیر را غیر ملبس ها گذاشتند مثل استاد رائفی پور که اصلا طلبه هم نیست. اگر مطالبم غلط است بفرمایید. راهنماییم کنید چون با این تصمیم بزرگ کمی فاصله دارم و در تردیدم. ببخشید طولانی شد. خیلی وقت بود می خواستم با شما مشورت کنم. التماس دعا. یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله‌ی لباس روحانیت در فرهنگ ما جایگاه بسیار عمیقی دارد و پشتوانه‌ی آن یک تاریخ صفا و علم و ایثار و مجاهده‌ی کسانی است که با این لباس تاریخ ما را به نورانی‌ترین حقایق عالَم یعنی اسلام و تشیع منوّر کرده‌اند در آن حدّ که اگر کسی بخواهد عمیقاً جامعه‌ی شیعه را متذکر ابعاد معنوی خود بکند، راحت‌ترین و سالم‌ترین بستر همان کسوت روحانیت است با لوازمی که این کسوت دارد. حال اگر بعضاً لباس روحانیت را افرادی می‌پوشند که روحانی نیستند و یا افرادی که لباس روحانیت نمی‌پوشند ولی روحانی هستند، این را نباید به عنوان یک موضوع اصیل در متن تاریخ تشیع قلمداد کرد. بالاخره اسلام و شیعه در لباس روحانیون منوّر به معارف اسلامی پایدار می‌ماند. خیابان جایگاه اندازه‌گیری لباس روحانیت نیست، قلب انسان‌های متدیّن و طالب حقیقت در مقابل شخصیت‌هایی که مجهز به معارف اسلامی و در کسوت لباس روحانیت‌اند، بهتر به آرامش می‌رسند زیرا در این لباس در جستجوی مطهری‌ها و علامه طباطبایی‌ها هستند. آیا می‌توان از مردم انتظار داشت که مطهری‌ها را در لباسی غیر از لباس روحانیت جستجو کنند؟ چه انتظار سخت و سهمگینی است که به مردم چیزی را تحمیل کنیم که مطابق سابقه‌ی تاریخی آن‌ها نباشد؟ به حضرت آیت اللّه بروجردی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عرض کردند طلبه‌ای را گرفته‌اند که دزدی کرده است؛ آن مردِ بصیر جواب دادند: دزدی را گرفته‌اند که در لباس طلبگی خواسته است بهتر دزدی کند. گرگ در لباس میش می‌آید تا بیشتر گوسفندان را بدراند، آیا باید میش‌ها را متهم نمود؟! خوب است به جواب سوال شماره 12439 نیز رجوع فرمائید: موفق باشید

 

12970
متن پرسش
سلام علیکم: استاد در موضوع هسته ای مقام معظم رهبری خطوط قرمز را مشخص فرمودند، آیا نظارت بر رعایت این خطوط هم به عهده ایشان است؟ ایشان فرمودند که به تیم مذاکره اعتماد دارند و آنها را از نظر دیانت و غیرت و شجاعت تایید فرمودند، ولی واضح است که این اعتماد باید دو طرفه باشد یعنی اعضای تیم هم باید به قرمز بودن این خطوط و ضرورت رعایت آنها اعتقاد داشته باشند، حال اگر این گونه نباشد و احیانا از بعضی آنها تعدی شده باشد (کما این که بسیاری بر این باورند) به نظر شما شرایط به گونه ای هست که رهبری اعلام مخالفت کنند؟ در چنین شرایطی آیا وظیفه افراد بصیر و انقلابی ورود شجاعانه و عمارگونه به میدان بصیرت افزایی مردم نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم قرائت‌ها مختلف باشد و ظاهراً کاری که شورای عالی امنیت ملّی شروع کرده‌اند، کار خوبی است. و پیشنهاد آقای دکتر جواد لاریجانی که فرمود مجلس یک فک‌شیت از توافق وین تهیه کند، عملاً قرائتی مطرح می‌شود که خط قرمزهای مقام معظم رهبری در آن لحاظ شده است. موفق باشید

12975
متن پرسش
سلام: من ان شاءالله امسال وارد حوزه می شوم. آیا سیر مطالعاتی شما را ادامه دهم یا سیر شهید مطهری را یا هر دو را با هم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل برای یک طلبه ممحض شدن در دروس حوزوی است و دیگر هیچ و پس از مدتی که سوار کار شدید و مباحث، ملکه‌ی شما شد، بد نیست مباحث ده نکته و برهان صدیقین را دنبال کنید و سپس با یک برنامه‌ریزی دقیق تقریباً همه‌ی کتاب‌های مرحوم شهید مطهری را مطالعه و یادداشت‌برداری کنید. موفق باشید

12920
متن پرسش
سلام: این برایم حل نمیشه چرا در توافق اخیر هم طرف ایرانی خوشحال هست هم طرف آمریکایی؟ مگر نه اینکه تمدن ما در تضاد کامل با تمدن غرب است؟ پس چه طور می شود که با یک اقدام مشابه دو پارادایم متضاد با هم به یک حرف مشترک برسند؟ پس آن حرف امام مبنی بر اینکه هر وقت دیدید آمریکا از شما تعریف می کند بدانید مشکلی در کارتان هست چه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد توافق وین، بحث تعریف آمریکا در میان نیست، بحث در مورد دروغ و اتهامی است که به ما زدند تا ما را از میدان بیرون کنند و بحمداللّه ملت بزرگ ایران به نور شهداء، مسیر مقاومت را در پیش گرفتند. و آن‌ها ماندند بعداً چه‌کار کنند و لذا از طریق حاکم امارات پیغام دادند آماده‌ی مذاکره‌اند، و ما می‌دانستیم قضیه از چه قرار است. خوشحالی آن‌ها از آن‌جهت است که از تله‌ی ساخته و پرداخته‌ی خودشان یک‌طوری بی‌سر و صدا بیرون آیند، حالا نتانیاهوی احمق مثل یک کودک نفهم، نمی‌فهمد قضیه چیست، بحث دیگری است. و خوشحالی ما تنها از این جهت است که دشمن به اهداف خود نرسید و این غیر از ذوق‌زدگی‌های بعضی از سیاسیون است که به روش حکیمانه‌ی مقام معظم رهبریِ حکیم عمل نمی‌کنند. عرایضی در مورد توافق هسته‌ای در جواب‌ سؤال‌های شماره‌ی 12684 و 12682 و 12691 و 12702 شده است. موفق باشید

12911
متن پرسش
سلام علیکم: آیا الزامی وجود دارد که رهبر یک مملکتی مانند ایران حتما روحانی باشد؟ مثلا اگر امام خامنه ای روحانی نبودند می توانستند بعنوان رهبری انتخاب شوند؟ بحث من اینجاست که اگر یک شخصی تمام شرایط یک رهبر را داشته باشد ولی روحانی نباشد یعنی دروس حوزوی را خارج از حوزه فرا گرفته باشد اما به مسائل آگاه باشد می تواند در جایگاه رهبری قرار بگیرد؟ اگر نه چرا؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک برای رهبری کشور ایران، مطابق قانون اساسی، فقاهت است که عموماً فقیهان مجتهد در آن حدّ که عالِم به ابعاد فقه حکومتی نیز باشند، در کسوت روحانیت ظهور دارند. موفق باشید

12905
متن پرسش
با سلام آيا عروسك هاي اسباب بازي كودكان ذيل حرمت مجسمه قرار مي گيرند. اگر اين طور باشد چه چيزي را براي دختر بچه ها بايستي در نظر گرفت؟ با تشكر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که حضرت آیت اللّه خامنه‌ای از فتوای قبلی خود عدول کرده‌اند و به‌کلّی ساختن مجسمه و نگه‌داری آن‌را جایز می‌دانند، شاید بتوان مسئله را از این طریق حل کرد به‌خصوص که سایر مراجع نهایتاً نگه‌داری مجسمه را مکروه می‌دانند. ولی در هرحال افراط در این امر اشکال خود را دارد. موفق باشید

12900
متن پرسش
سلام علیکم: بعضی ها معتقد می باشند مولانا باعث ترویج دین سکولار می شود و اشعارش اینگونه تفسیر پذیر است. علت هم آن است که مولانا در اشعارش می گوید نفس باید کشته شود (داستان کشتن مادر بدکاره و...) و این نفس اصلاح پذیر نیست بلکه باید عامل اصلی مشکلات که همان نفس است را از بین برد تا راحت شویم نه اینکه سعی کنیم دانه دانه رذایل بد نفس را از بین ببریم، این از نظر مولانا فایده ای ندارد، در صورتی که قرآن می فرماید باید نفس را تزکیه کرد نه اینکه بکشیم. مثلا یکی از شئون نفس سیری ناپذیر بودن آن است. مولانا در حکایت هایش اینگونه می گوید که باید نفس را کشت تا راحت شویم نه با سیری ناپذیر بودن مبارزه کنیم در صورتی که از نظر قرآن سیری ناپذیر بودن نفس همیشه بد نیست مثالش هم این است که خداوند در وعده بهشت می گوید هر چه تمنا کنند مهیا می شود. نظر شما چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» به عنوان یک عالِم اسلام‌شناس، در مورد مولوی می‌فرمایند: مثنوى همان طور كه مولوى مى‏گويد: «هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين»[1]  و می‌فرمایند: مرحوم مطهرى هم با من هم عقيده بود. لذا از آن‌جایی که از هرچیزی می‌توان سوء استفاده کرد، از مثنوی نیز می‌توان سوء استفاده نمود 2- آن‌جایی که بحث کشتن نفس را به میان می‌کشد متذکر همان روایت مشهور «موتوا قبل أن تموتوا» است. به همان معنایی که باید به خواسته‌های نفس امّاره بی‌توجه بود و معنای کشتن نفس در عمل به همین شکل است 3- همچنان‌که در شرح سوره‌ی بقره عرض شد آن‌جا که برای مقربین «ممّا یشتهون» هست، به جهت آن است که آن‌ها میل خود را در اراده‌ی خدا فانی کرده‌اند و لذا به اراده‌ی الهی اراده می‌کنند و این غیر از تمنّاهای نفس امّاره است که باید مدّ نظر نباشد. موفق باشید

 


[1] - مقام معظم رهبرى« حفظه‏الله‏تعالى» در ديدار با شعراء در سال 1387- مولوى در ديباچه‏ى دفتر اول مى‏گويد: هذا كِتابُ الْمَثنَوى، وَ هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين، فى كَشْفِ أَسْرارِ الْوصولِ وَ الْيقين

12894
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام خدمت استاد گرامی: آیا به استناد موارد زیر می توان این قاعده را بیان کرد که: نظام تشریع، سلسله مراتبی (در طول یکدیگر) بوده و قواعد تشریعی مربوط به هر مرتبه از نظام تشریع، حاکم بر مراتب پایین تر است: 1. به استناد آیه شریفه: «أو كظلمات في بحر لجّي يغشاه موجٌ من فوقه موج من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض اذا اخرج يده لم يكد يراها ومن لم يجعل الله له نورا فما له من نور» که حاکی از سلسله مراتبی بودن موانع تجلّی غایت در جامعه است. بنابراین، برای رفع هر مرتبه از موانع، مرتبه ای از تشریع باید طراحی شود. 2. به استناد قاعده مقام اجمال و تفصیل، تشریع در هر عصر باید از اجمال به تفصیل آید و طبعا این تفصیل دارای مراتب طولی خواهد بود. 3. به استناد باطن تشریع (تکوین) که دارای وحدت تشکیکی است و این تشکیک به تشریع هم – البته به همان معنایی که عرض شد - تسرّی پیدا می کند. در صورتی که این قاعده صحیح باشد، می توان نتیجه گرفته که اهداف هم (هدف: تجلی مرتبه ای از غایت در جلوه ای خاص در جامعه اسلامی) دارای سلسله مراتب طولی هستند. بنابراین یک روش بسیار کلیدی و مهم در طراحی نرم افزارهای تمدن اسلامی حاصل می شود و آن عبارت است از اینکه به منظور طراحی نرم افزار در خصوص حصول هر هدف معینی، می توان سلسله مراتب طولی هدف مربوطه را (در مراتب پایین تر از هدفِ مدنظر تا عملیاتی ترین هدف؛ و در مراتب بالاتر از هدف مدنظر، تا بالاترین هدف) استخراج کرده و سپس قواعد تشریعی و تکوینی مربوط به هر هدف را از منابع دینی و بیانات ولیّ امر استخراج کرد. سپس بایدها و نبایدهای رسیدن به هدف را منطبق بر قواعد استخراج کنیم. طبیعتا اهداف، دارای کثرت عرضی هم خواهند بود که این کثرت برای یک مرتبه از هدف، همان جلوات مختلف مرتبه ای معین از غایت (باطن هدف) است. بسیار ممنون می شوم اگر نظر خود را در مورد این برداشت بفرمایید. با تشکر فراوان و من الله التوفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم نکته‌ای است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. مگر آن روایاتی که مؤمنین را تقسیم می‌کنند به خائفین از جهنم و طمع‌دارانِ به بهشت و آن‌هایی که حقیقتاً خدا را به جهت خودش عبادت می‌کنند، همین را متذکر نمی‌شوند؟ علامه طباطبایی در کتاب گرانسنگ «رسالة الولایة» تلاش می‌کنند تا بفرمایند اگر شریعت با زبان اعتبار سخن می‌گوید و نظر به حقیقت دارد، موضوعات را در سطوح مختلف طوری مطرح می‌کنند که هرکس بر اساس رویکرد و سطحِ خود از آن موضوعات شرعی بهره‌ی تشریعی خود را ببرد. به امید آن‌که تاریخی شروع شود و معنای دقیق سخن علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» به صحنه‌ی فهم جامعه برگردد تا شما نیز در ارائه‌ی آن‌چه که مسئولیت در آن احساس می‌کنید، در زحمت نباشید. موفق باشید

12870
متن پرسش
سلام بر استاد بزرگوار: سوالاتی را می خواستم به عرضتان برسانم: 1. اینکه آیا میل به فساد جزء فطرت آدمی است؟ (چنان چه دکتر سروش در کتاب حکمت و معیشت دفتر اول با استفاده از آیه و روایت و عقل و تاریخ دست به اثبات آن می زند و منافاتش را با اختیار بر طرف می کنند و فلسفه صبر نبی بر مصایب را به علت دانستن این سرشت معرفی می کنند تا به اینجا رسند که این صفات که حضرت در ابتدای نامه بیان می دارند جز سرشت آدمی است و به هستی شناسی وا دارد) 2. اگر می شود اين تاجر غرور را توضيح دهيد و در كتاب خود به آن صورت توضيح نداده ايد. 3. اينكه افرادي از طريق علومي به عمر انسان خبر دهند حقيقت دارد و حتمي الوقوع است و از راه دعا نمي توان جلو آن را گرفت؟ 4. براي سير مطالعاتي ابتدا سير خودتان را مطالعه كنيم يا شهيد مطهري؟ 5. براي مطالعه بيش تر در نامه 31 چه کتابی پیش نهاد می کنید (لطفا اگر مي شود توضيح بيشتري در كتابتان بر مقدمه نامه 31 بزنيد و حق مطلب بيان نشده) 6. براي فلسفه چه سیری پیشنهاد می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: میل به فسادکردن مربوط به طبع آدمی است و نه فطرت او، و لذا وقتی انسان در متن طبع خود قرار داشته باشد آن مشکلات که حضرت مولا علی«علیه‌السلام» می‌فرمایند روی می‌دهد. _ پیشگویی‌ها اولاً معلوم نیست درست باشد، ثانیاً از طریق دعا و صدقه و صله‌ی رحم عمر انسان حتی اگر مقدّر هم شده باشد تغییر می‌کند _ بعد از ده نکته و آشتی با خدا، مطالعه‌ی کتاب‌های مرحوم شهید مطهری کمک زیادی به شما برای رجوع به حقیقت می‌کند. _ مباحث صوتی «یابن جندب» که شرح روایت حضرت صادق«علیه‌السلام» به یکی از اصحاب آن حضرت است، کمک‌کار خوبی است. موفق باشید

12867
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: مطلبی را شنیدم را در مورد وجود برخی مراتب عصمت در وجود برخی از اولیاء الله همانند سلمان و ابوذر که می توان آن را «عصمت صغری» نامید. می خواستم ببینم اولا آیا این تعبیر صحیح است و علمای ما چنین تعبیری را به کار برده اند و ثانیا در چه منابعی می توانم این مطلب را پی گیری کنم؟ برخی از آثار آیت الله جوادی را جست وجو کردم ولی چیزی عایدم نشد. ممنون از لطف شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت علامه عصمت امثال سلمان و اباذر را عصمت اکتسابی نام برده‌اند و حضرت آیت اللّه جوادی، امثال علامه را به همین معنا در عصمت می‌دانند. به طوری که این بزرگان در این اواخر حتی فکر گناه هم نمی‌کردند. موضوع را باید در روایاتی پیدا کرد که اولیاء معصوم بین خود و محبّین خود با نزدیک‌کردن سبّباتین، محبّین خود را مانند خود معرفی می‌کنند و می‌فرمایند: «کهاتین». موفق باشید  

12847
متن پرسش
با عرض سلام و خداقوت خدمت جنابعالي حجت الاسلام شيخ علي بهجت از قول مرحوم آيت الله بهجت نقل مي كنند: «ایشون برای وقت خیلی ارزش قائل بود. من می خواستم "تیتر" روزنامه ها را ببینم ایشون به من می فرمود: اینقدر وقت اضافه آوردی که داری صرف روزنامه می کنی؟! ما دیدیم افرادی را که با روزنامه ها و رادیو و تلویزیون مشغول می شدند، اما از اخبار یک ماه پیش خبر نداشتند و یادشان می رفت؛ ولی کسانی را دیدیم که به عمرشان نه به روزنامه و نه رادیو و تلویزیون و... مشغول نمی شدند، اما از یک ماه آینده خبر داشتند.» arefane.blog.ir :منبع لطفا نظر خود را پيرامون اين مطلب آيت الله بهجت بيان فرماييد؟ با تشكر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بزرگانی که وظیفه‌ی خود را نظر به سنن الهی و حقایق کلی معطوف دارند در نظر به امور جزئی چندان بهره‌ای نمی‌برند ولی آن‌هایی که در عین  نظر به سنن الهی مأموریتی در اصلاح امور جزئی مثل حضرت امام و مقام معظم رهبری به عهده دارند، حتی ریزترین اخبار را پیگیری می‌کنند. موفق باشید

12833
متن پرسش
بسمه تعالي با سلام: استاد بزرگوار، لطفا چگونگي برخورد با جريان خانواده ي سيد شيرازي را بفرماييد. آيا در حال حاضر بايد بر خوردي كه موافق احتياط است صورت گيرد يا اين كه علنا بأيد با اين جريان برخورد كرد؟ متاسفانه قولي كه موافق تقوا باشد و با انصاف و دور إز تعصب باشد كم ديده مي شود. لطفا راهنمايي كنيد. با تشكر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره همان‌طور که رهبر عزیز انقلاب فرمودند باید با صراحت روشن کرد که این‌طور توهین به منتسبین پیامبر، تیزکردنِ شمشیر دشمن است و شیعیان مظلوم با عمل این شیعیان افراطی و ساخته و پرداخته‌ی مراکز جاسوسی آمریکا و انگلیس شهید می‌شوند. موفق باشید

12813
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: بنده از فرمایشات شما این‌گونه برداشت کرده‌ام: «استفاده از ادواتی که مکتب مدرنیته به سبب رسیدن به هدف خود آن‌ را ایجاد کرده است، در جهت ساخت تمدن اسلامی منتهی به ظهور، نه تنها سودی ندارد بلکه در صورت تداوم در به‌کارگیری این ادوات در امور فرهنگی، بعد از مدتی جهت آن فعالیت تماماً به سمت مدرنیته سوق پیدا خواهد کرد.» با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان که توصیه به استفاده‌ی هنری حق شناسانه با ابزاری همچون کاریکاتور، تئاتر و غیره دارند، چند سوال در ذهن بنده مطرح گردید که استدعا دارم پاسخ دهید. 1. آیا ادوات فوق الذکر اساساً از مصادیق مدرنیته محسوب می‌شود؟ 2. استفاده از این اداوات که حضرت آقا توصیه فرموده‌اند به جهت عبور از زمانه‌ی مدرنیته است یا به طور کلی استفاده از آنها در جهت انتقال معنا مفید است؟ 3. با توجه به اینکه هر معنایی از دریچه‌ی خیال به نفس آدمی وارد می‌گردد و از آنجا که خیال در ابتدا جز صورت نمی‌شناسد، آیا استفاده از ادوات مصور (کاریکاتور، کتاب تصویردار، کتاب مصور، تئاتر، فیلم، سریال) در امر تبلیغ جهت انتقال معنا و ایجاد صورت ذهنی به منظور برداشتن قدم اول سیر معنوی، میسر می‌باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از دو موضوع نباید غافل بود؛ یکی این‌که تکنولوژی فرهنگ خود را می‌آورد، دیگر این‌که ما در دورانِ گذار که نمی‌توانیم از خود شروع کنیم لااقل با خودآگاهی لازم از تکنولوژی استفاده نموده و در جهت اهداف خود در آن تصرف کنیم. از این دو نکته گذشته، بحث سومی پیش می‌آید که آیا مواردی که مطرح فرموده‌اید از جمله مواردی است که اساساً غربی است و یا مربوط به فرهنگ انسان و انسانیت است. فکر می‌کنم بتوانیم تا حدّی موارد فوق‌الذکر را از روح غربی‌اش خارج کنیم، در آن صورت دیگر موضوع عبور از مدرنیته در میان نیست، بلکه برگشت به اصالت هنرهای فوق‌الذکر خواهد بود. و در مورد مسئله‌ی خیال عنایت داشته باشید که: «آدمی را فربهی هست از خیال/ گر خیالاتش بُود صاحب‌جمال» بنابراین اگر هنرهایی که نام بردید بتواند از طریق صورت‌ها ما را متذکر معانی متعالی نماید چیز بدی نیست. موفق باشید

12798
متن پرسش
سلام علیکم: ولی استاد گویا فتنه ای بس عظیم در راه است، فتنه ای که در انتخابات با سیاه نمایی مریدان هاشمی نسبت به دولت قبل و افراطی خواندن انقلابی گری و بیانیه خوان خواندن تیم مذاکرات قبلی شروع شد و باعث شد دولت به دست طیف هاشمی بیفتد و بعد با ادامه سیاه نمایی و از «مقام معظم رهبری» دم زدن و خلاف حرف ایشان عمل کردن و گاها نیش و کنایه به منویات ایشان زدن (دغل بازی) و چپ و راست در سخنرانیها اعتقاد به شعارهای انقلاب را شعارزدگی و افراط معرفی کردن و مسامحه را اعتدال و تکنوکراسی را تدبیر معرفی کردن، ادامه پیدا کرد و حالا با دل بستن به توافقی که بعضا ملاحظات رهبری را مراعات نکرده و ایشان هم هیچگاه آن را تایید نکردند و از امام حسین (ع) و امام حسن (ع) مایه گذاشتن برای جا انداختن آن و فتح الفتوح خواندن آن و به راه انداختن جشن و ایجاد امید کاذب در مردم و با این خیال که اگر رهبری مخالفت کنند مردم در مقابلش قرار می گیرند و نمی توانند مخالفت کنند و در شرایطی که به مجلس امیدی نیست و اکثریت اعضای شورای امنیت هم به نفع دولت است، کرسی های مجلس را نشانه رفته اند (همانطور که ظریف سال گذشته در نیویورک گفت)، و وایلا اگر مجلس ششمی دیگر رقم بخورد، آه از دل سید علی خامنه ای، ان شاءالله که این گونه نباشد و بنده در این دیدگاهها دچار افراط شده باشم. شرمنده که وقتتان را گرفتم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته باید سعی کرد مسائل را تا آن‌جا که ممکن است فراجناحی نگاه کرد و شاید از این جهت بنده با شما هم‌عقیده نباشم، ولی در هرحال همیشه این فتنه‌ها و تحریف‌ها بوده و فتنه‌گران چون متوجه حضور انقلاب اسلامی به عنوان امر الهیِ این دوران نیستند همواره با شکست روبه‌رو خواهند شد و به شما قول می‌دهم مثل آخر دورانِ اصلاحات به آن‌چنان یأسی می‌رسند که خواهند گفت: آخرین میخ را به تابوت اصلاحات زدیم. هنر ما است که مواظب باشیم طرفداری ما از انقلاب و مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه»، جناحی و حزبی نباشد. موفق باشید

12783
متن پرسش
سلام علیکم: استاد در مورد توافق هسته ای تشخیص بنده این است که گویا قصد دارند رهبری را مقابل عمل انجام شده قرار بدهند و از آنجا که خیال می کنند مردم به ستوه آمده اند فکر می کنند که مخالفت رهبری باعث می شود مردم در مقابل ایشان و انقلاب قرار بگیرند و به همین دلیل رهبری مخالفت نخواهند کرد چرا که دستشان بسته است یعنی پشتوانه مردم را نخواهند داشت. و با این خیال به صورت ناجوانمردانه قصد تحمیل این توافق را به رهبری دارند. بابت این قضیه بنده در مورد وجهه رهبری و نیز آینده مسیر انقلاب و انتخابات و.. بسیار مضطرب و نگرانم. خواستم نظر شما را بدانم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید نگران نباشید و صحبت مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در مورد تیم مذاکره‌کننده که فرمودند آن‌ها شجاع و غیور و متدین هستند را فراموش نکنید. بالاخره مذاکره، امتیازدادن و امتیازگرفتن است، اگر نگرانی هست در آن‌جا است که دولت بخواهد جریان خود را در این عرصه در مقابل سایر جریان‌های دلسوز انقلاب برجسته کند و ذهن مردم را نسبت به بقیه‌ی جریان‌های وفادار به انقلاب تضعیف نماید. موفق باشید

12781
متن پرسش
سلام استاد: با تأمل در سیره‌ی اهل البیت (ع) و نظر به معارف اسلامی انسان منوّر به کیس‌بودن می‌شود. آیا برای رسیدن به این هدف منابع خاصی را باید مطالعه کنم؟بعد از مطالعه چطوری به خودم نمره بدم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متون روایی مثل اصول کافی و تحف‌العقول و کتاب‌های ارزشمند «سیری در سیره‌ی نبوی» و «صلح امام حسن -علیه‌السلام-» و «امامت و رهبری» و «سیری در سیره‌ی ائمه‌ی اطهار-علیهم‌السلام-» از استاد بزرگوار حضرت آیت اللّه شهید مطهری. این نوع متون قدرت تفکر را به خواننده برمی‌گرداند و خودتان متوجه می‌شوید که مسائل عالَم را با نگاه توحیدی تحلیل می‌کنید. موفق باشید

12745
متن پرسش
درباره كتاب احياء العلوم غزالي كه شما در كتابتان برخي مطالب را از آن جا آورده بوديد از يك مرجع تقيلد كه مقام معظم رهبري هم در آن سالي كه قم رفتند ديدارشان كردند پرسيدم. از ايشان پرسيدم: آيا كتاب احياء العلوم غزالي معتبر و مورد تائيد است؟ جواب دادند كه: مورد تأیید نمی باشد مملو از خرافات و ادعاهای نامعقول و عوام فریبی می باشد البته با ظاهری جذاب و فریبنده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم قبول یک‌جا و یا ردّ یک‌جای «احیاء العلوم» یک نوع تکفیری‌گری است. روش مرحوم مطهری درست است که با فرهنگ نورانی اهل‌البیت به آن کتاب می‌نگرند و در عین استفاده از نکات مثبت آن، مریدِ غزّالی هم نیستند. و روش مرحوم فیض کاشانی را در «محجة البيضاء» فراموش نکنید که به جای نفیِ احیاء العلوم غزّالی آن را احیاء کرد. موفق باشید

12718
متن پرسش
سلام: سوالم در مورد رساله الولایه است. چرا زندگی قبل دنیایی (قبل تولد) را شما یک حقیقت می دانید دلیل حقیقی بودن این زندگی و زندگی بعد دنیا چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اقرار به ربوبیت حضرت حق در عهد الست که در آیه‌ی 173 سوره‌ی اعراف بدان اشاره دارد، دلیل بر زندگی قبل از دنیایی هرکس است و معاد و ابدیت روح دلیل بر زندگی بعد از دنیایی او است. موفق باشید

نمایش چاپی