بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انسان‌شناسی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30122
متن پرسش
سلام استاد: دوستی مطلبی رو در مورد «چاکراها» برام گفت که خیلی برام عجیب بود. می‌گفت انسان هفت چاکرا در بدن داره که اگه اونها رو پاک کنه و روی اون ها کار کنه به مراتب عالی می‌رسه و به کائنات وصل میشه و از عالم غیب انرژی میگیره. می‌گفت که علمای بزرگ هم همین چاکراها رو پاک کردن و صدای درونشون رو شنیدن و به مراتب عالی رسیدن. مثلا می‌گفت چاکرای اول ریشه نام داره و مربوط به کنترل ذهن هست و انسان تو این مرحله باید اهل سکوت و دوری از هیاهو باشه و... استاد آیا این ۷ چاکرا همون مراتب عرفانی نیستن؟ آیا ورود به چنین مباحثی رو تایید می‌کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً در این موارد مطالعاتی داشتم. به نظر می‌آید بیشتر با توهّم و ابهامات زیادی همراه است. مباحث «معرفت نفس» بهتر کمک می‌کند تا انسان مراتب وجودی خود را در عالَم بیابد. در کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» عرایضی در مورد حضور در عوالم مختلف حتی حضور تا قیامت شده است. موفق باشید

30109
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام استاد: در حدیث هست که هر که خود را نشاسد چگونه غیر خود را خواهد شناخت می شود این حدیث را قدری باز کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث «معرفت نفس» انسان متوجه‌ی وجه مجرد خود می‌شود و این امر، افقی می‌گشاید تا متوجه‌ی وجه تجرد عالَم و آدم شود. موفق باشید

30091
متن پرسش
سلام علیکم: در دروس معرفت النفس اشاره شده که قوای نفس به تناسب هر موطنی ظهوراتی دارد در همان موطن مثل اینکه قوه بینایی در چشم ظاهر می‌شود نه در گوش در مورد خداوند متعال مطلب به چه صورت است آیا باید درختی باشد تا اسم حی در آن موطن ظاهر شود یا درخت ظهور همان اسم حی است در عالم ماده و آیا خود آتش ظهور اسم قهار است یا آتش موطن و محل ظهور این اسم است؟ آیا می‌توان آلت بینایی را مرتبه نازله قوه بینایی نفس دانست؟ و در مورد سایر آلات هم هم همینطور؟ و از همین قیاس به خدا منتقل شد؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خداوند هم در مظاهر اسماء‌اش به ظهور می‌آید مثل اعضای بدن که محل ظهور قوای نفس است. ۲. اعضای بدن نازله‌ی قوا نیستند، محل به ظهورآمدنِ قوای نفس می‌باشند. ۳. در مورد خداوند باید متوجه‌ی شدت و ضعف «وجود» شد و هرچیزی به اعتبار وجودش، نازله‌ای از وجود مطلق است. موفق باشید

30064
متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته: گفتنش سخت است ولی بنده قبلا چندین بار پیش آمده که برای خواب چشمم را ببندم و در حالتی که هم بودن در این عالم را حس می‌کنم و هم اختیار کامل ندارم که چشمم را باز کنم و وقتی که صدا هایی عجیب غریب می‌شنوم و حالت وحشت به من دست می‌دهد و نمی‌توانم آن لحظه چشمم را باز کنم و بعد از تلاشی لحظاتی بعد چشمم را باز می‌کنم. می‌خواستم علت آن را بدانم و توصیه حضرت عالی درباره آن را بدانم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً نحوه‌ای از تجربه نسبت به تجرد نفس ناطقه است. بد نیست سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بزنید. موفق باشید

30062
متن پرسش
سلام علیکم: استاد ببخشید دو سوال دارم. اول اینکه شما در تعریف حضور کامل تر نفس در جایی فرمودید کامل تر یعنی در تمام مراتب هستی از عالم ماده گرفته تا عالم عقل حضور دارد. در جای دیگری فرمودید کامل تر یعنی نزدیکتر. استاد این معنای نزدیکتر را نفهمیدم. منظورتان چیست؟ می‌شود با یک مثال معرفت نفسی این نزدیکتر بودن را بیان کنید؟ سوال دوم اینکه در معنای حضور تمام فرمودید که تمام یعنی همه وجود مجرد حاضر باشد. استاد سوالم این است که پس حضور تمام تر یعنی چه؟ وقتی یک موجود مجرد همه اش باشد چه معنی می‌دهد که بگوییم یک موجود مجردتر بیشتر از آن موجود مجرد همه اش هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نزدیک‌تر را باید در آن جملات به معنای سیر از اجمال به تفصیل بگیریم. ۲. به تشکیکی‌بودن و شدت و ضعف‌یافتنِ نفس فکر کنید که چگونه نفس می‌تواند همواره در وجود خود شدت یابد. موفق باشید

30060
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: ببخشید که وقت شما رو گرفتم سوالی داشتم: با توجه به تاکید شما به مباحث پایه و معرفت النفس، برای یک نوجوان ۱۵ ساله کتاب (ده نکته از معرفت نفس) و مباحث برهان صدیقین و حرکت جوهری سنگین نیست؟ استاد شما گفته بودید روی این مباحث باید بدون عجله و با حوصله به مدت ۳ سال کار کرد و با توجه به این که با کنکور خیلی فاصله ندارم و می ترسم نتونم روی این مباحث خیلی خوب کار کنم و از طرفی دیگر سختی مباحث، بهتر نیست فعلا کتب: جوان و انتخاب بزرگ و آشتی با خدا رو کار کنم و ان شا ء الله در آینده این مباحث رو از اول تا پایان معاد به طور جدی کار کنم؟ با تشکر فراوان از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده فکر خوبی کرده‌اید. همان‌طور که متوجه شده‌اید عمل کنید، إن‌شاءالله برکت لازم را می‌یابید. موفق باشید

30010
متن پرسش
سلام استاد: در خصوص سوال ۲۹۹۸۴ انصافا یه خورده بهتر توضیح بدید متوجه بشم. سوالم این است اگر فقط روح است که در بیمار شدن یا نشدن نقش دارد پس نقش این همه سفارشات طبی که به ما کرده اند تا بیمار نشویم چیست؟ مانند اینکه نمک زیادنخورید تا فشار خونتان بالا نرود یا اینکه در پاییز خودتان را گرم نگه دارید تا سرما نخورید. ممکن است در جواب بگویید این سفارشات همه برای این است تا زمینه مناسب را برای روح فراهم کنیم تا بتواند بدن را تدبیر کند. استاد اشکالی که به این جواب وارد است اینست که اگر قرار باشد همه این کار ها را بکنیم تا روح بتواند به خوبی تدبیر کند دیگر بین شخصی که روحش از نظر تجرد قوی تر است با شخصی که روحش تجرد کمتری دارد از نظر بیمار شدن بدن یا بیمار نشدن بدن هیچ فرقی نمی‌کند. چون اینجا فراهم کردن زمینه موضوعیت دارد نه تجرد روح! خواهش می‌کنم گره ذهنی مرا باز کنید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد بالاخره بدن، زمینه است تا روح، در تدبیرِ بدن راحت باشد و در این نمی‌توان شک نکرد. می‌ماند که هر اندازه روح، کم‌تر گرفتار کثرات باشد و در یگانگی خود بیشتر حاضر باشد؛ بهتر می‌تواند بدن را تدبیر کند و البته این غیر از تقدیر خداوند است که آن مربوط به روح است و نحوه‌ی ارتباطی که مطابق آن تقدیر، إعمال می‌کند. در این موارد خوب است به کتاب «خویشتن پنهان» و نیز به آرشیو سؤال و جواب‌های سایت که مربوط به «معرفت نفس» است رجوع فرمایید. موفق باشید

29984
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به نکته سوم کتاب ده نکته اینگونه برداشت می‌شود که هر چه روح را تقویت کنیم و مجردتر شود بیماری کمتر بر بدن غلبه پیدا می‌کند. ولی از نظر پزشکی هر چه جسم را تقویت کنیم به این معنی که جسم را از نظر موادی همچون ویتامین، پروتتین، کلسیم و... تغذیه کنیم بیماری کمتر بر بدن غلبه پیدا می‌کند. که این قضیه به تجربه ثابت شده است. لطفا راهنمایی بفرمایید. سوال دوم اینکه آیا این نکته ای که شما فرمودید فقط مربوط به بیماریهای میکروبی است؟بیماری های قلبی و عروقی که در اثر خوردن نمک زیاد یا چربی زیاد بر بدن عارض می‌شود چطور؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اتفاقاً از نظر پزشکی هم ،نقش روح جهت پذیرش و یا عدم پذیرش بیماری بسیار مورد بحث قرار گرفته. ۲. در هر حال روح است که بر بدن حکومت می‌کند و آن را تدبیر می‌نماید. موفق باشید.

29971
متن پرسش
سلام استاد عزیز: من یک سوالی دارم در مورد آیه ای از قرآن که می‌فرماید: خدا از رگ گردن به شما نزدیک تر است. زمانی که من به این آیه فکر می‌کنم از نظر عقل این به نظرم میاید، که نکند روح که قطره ای از وجود خداست، همان خدایی است که خدا در این آیه از آن حرف می‌زند؟ اگر اینطور باشد، این جمله که می‌گویند: هر کجا بروی خدا با توست، درست است. چون ما همه جا با روحمان هستیم. ولی در اینصورت که انگار ما از خدا جدا هستیم. این آیه برای من شبهه برانگیز است، میشه لطف کنید و به شکلی که انتهای جواب باز باشد (از آنجا که گفتید اگر تفسیر به شکلی باشد که دیگر من پاسخ خود را تماما بگیرم، تفسیر به شکل نادرست بیان شده، شاید هم این جمله نقل قولی از استاد موسویان است) به من پاسخ بدید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به اعتبار آن‌که خدا عین هستی است؛ همه‌ی بودن‌ها مظهر هستی یا وجود، هستند و خداوند از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است زیرا بودن و وجودِ ما از اوست. موفق باشید

29946
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده وقتتون به خیر: استاد چند سوال داشتم ازتون خیلی ممنون میشم اگر وقت بزارید پاسخ بدید. من ۱۷ سالمه و دبیرستانی هستم و چند وقتی هست به مباحث اسلامی و قرآنی و مباحث مربوط به انقلاب علاقه مند شده ام و وظیفه ی اصلی خودم رو در راه پیشبرد انقلاب جهاد علمی می‌دانم. همانطور که رهبر هم به جهاد علمی تاکید داشته اند و بعد از شهادت آقای فخری زاده از این بابت مطمئن شدم که یکی از بیشترین کمک ها را کار جهاد علمی به انقلاب می‌کند که تروریست ها حاضر شدند چنین اقدامی را در ایران جلوی خانواده ی این شهید بزرگوار انجام دهند و من خودم را موظف می‌دانم که راه ایشان و شهدای علمی دیگر را ادامه دهم و میدونم که غرب هم از پیشرفت علمی ما می‌ترسد. از طرف دیگر میدونم که در این دوره و زمان که فتنه ها و شبهات در جهان و مخصوصا در کشور ما با کار رسانه ای بسیار قوی دشمنان روز به روز بیشتر می‌شود اگر کسی به خودسازی نپردازد و از سیم خاردار نفسش نگذرد نمی‌تواند کار جهادی انجام دهد و در شبهات غرق می‌شود. و از طرفی وظیفه ی خود می‌دانم که تا می‌توانم اصول اعتقادی خود را تقویت کنم و به خودساری بپردازم تا اولا شبهات و فتنه ها را بتوانم پشت سر بگذارم و ثانیا در حد توان بتوانم دست دیگران هم بگیرم و آنها را هم کمک کنم. اما نمی‌دانم از کجا شروع کنم از تفسیر قرآن؟ نهج البلاغه؟ مباحث مربوط به انقلاب؟ اعتقادی؟ تاریخی؟ شبهات؟ و ... شما در سایتتون سیر مطالعاتی که قرار داده اید متاسفانه ترتیب مطالعه را مشخص نکردید اگر ممکنه راهنمایی کنید از کجا شروع کنم؟ و سوال دوم هم اینکه آیا این وظیفه ای که من در رابطه خودم با انقلاب درک کرده ام وظیفه ی درستی است یا خیر؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. با کتاب «آشتی با خدا» و «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» شروع بفرمایید همراه با شرح صوتی آن‌ها. و سپس آرام‌ارام وارد بحث معاد همراه با مباحث صوتی آن بشوید. البته بدون عجله و با یک برنامه‌ی سه ساله ۲. به نظر بنده درک خوب و درستی است و موجب عاقبت به خیری می‌شود. موفق باشید

29951
متن پرسش
سلام علیکم: در سوال 15699 علم و وجود را مساوق دانستید ولی در سوال 15976 آنها را مساوق ندانستید. خواهشمنداست این مسئله را تبیین فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علم حضوری، همان وجودِ معلوم است عندالعالم. ولی علم حصولی، مفهومی است از معلوم که عارض به نفسِ ناطقه‌ی عالِم می‌شود. موفق باشید

29908
متن پرسش
سلام و درود خدمت استاد گرامی: لطفاً بفرمایید اگر نظر شیخ اکبر رو پیرامون قوه وهم در نظر بگیریم که فرمودند سلطان اعظم هست، آیا از نظر جنابعالی برداشت بنده از کیفیت این قوه درست هست: ۱. کار قوه خیال صورت گری و کار قوه وهم بهش معنی دادن می باشد۔ ۲۔ اگر ادراکات حسّی مدِّ نظر ما بود قوه خیال از حسِّ مشترک بهره گرفته مواد حاصله از حواس خمسه رو صورت گری می کند۔ ۳. قوه واهمه صورت ها رو می‌تواند به کمک عقل فعال یا بدون آن معنی بدهد۔ اگر واهمه تحت نظر عقل فعال بوده باشد تمام معانی درست و نورانی خواهد بود [متصرّفه] وگرنه راهزن و نا قابل اعتبار می‌شود [تخیّله]۔ ۴. اما اگر معقولات مدِّ نظر ما بود معقولات به کمک قوه وهم به قوه خیال منتقل می شود۔ مشکل بنده اینجاست که بظاهر قوه واهمه مراتبی دارد و اگر از عقل فعال نزدیک باشد مفاهیم رو بدرستی به قوه خیال برای صورت گری منتقل می کند و اگر در مرتبه نازل تر از محسوسات نزدیک بود همان محصول حسِّ مشترک رو مفهوم می دهد۔ لطفاً بفرمایید تا کجا برداشت بنده درست است و کجا به بیراهه رفته ام۔ اما مقدور باشد برخی منابع موجود در فضای مجازی رو برایم معرفی فرمایید تا بهره مند شوم۔ خداوند شما رو سلامتی و طول عمر و اجر کثیر عطا فرماید. بحق پنج تن آل عباء آل کساء صلوات الله علیهم اجمعین۔
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی است نکاتی که می‌فرمایید. اگر فرصت بشود و به فصّ محمدی از فصولی که در فصوص‌الحکم هست، رجوع شود به‌خصوص بحث «تخیّل خلاّق» مطالب را بهتر می توانید تجزیه و تحلیل کنید. شرح «فصوص‌الحکم» روی سایت هست و شرح صوتی قسمت مربوطه را می‌توانید از حاج آقا نظری بگیرید. موفق باشید

29909
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام: استاد در مورد تبلیغ در حالی که مردم به امور سطحی مشغول هستند چه باید کرد و چه موضوعی باید با مردم در میان گذاشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید مباحث «معرفت نفس» و «معاد» و مباحث قرآنی تأثیر بیشتری خواهد گذاشت. موفق باشید

29904
متن پرسش
سلام استاد: در رابطه با کتاب خویشتن پنهان دو سوال دارم: ناقص الخلقه هایی هستند که یک بدن دارند و دو سر: سوال اول: با توجه به فرمایشات شما اینگونه نتیجه گرفته می‌شود که دو نفس هستند که یک ابزار دارند و هر دو بر یک تن حکومت می‌کنند. سوالم اینست در این مورد اگر تضاد در اراده این دو نفس بوجود بیاید چگونه توجیه می‌شود؟ مثلا یک نفس بخواهد دستش را بالا ببرد ولی آن نفس دیگری بخواهد همان دست پایین باشد. سوال دوم: چرا با بودن دو سر و یک بدن، دو نفس بوجود می آید ولی اگر ناقص الخلقه ای باشد که دو بدن به هم چسبیده داشته باشد و یک سر، می‌گوییم یک نفس وجود دارد. سوال اینجاست از کجا معلوم که نفس زاییده همین سر و مغز نباشد؟ بگذارید جور دیگر سوالم را بپرسم: ناقص الخلقه هایی هستند که حتی ممکن است ۸۰ درصد بدن خود را به صورت مادرزادی نداشته باشد ولی چون سر دارد نفس هم دارد ولی اگر ناقص الخلقه ای باشد که تمام بدن را داشته باشد ولی سر را نداشته باشد نفس را ندارد. خب از کجا معلوم این احساس درک من یا نفس زاییده همین سر نباشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ظاهراً هرکدام مطابق امکان‌شان که نسبت به بدن مشترک دارند، اراده می‌کنند و لذا این دو نفس می‌پذیرند در شرایط اتحاد با همدیگر، نفسِ خود را تدبیر کنند. ۲. نفس ناطقه جهت حضور در بدن، بستر تدبیر می‌خواهد وگرنه اگر بدن داشته باشد ولی سر او را از بدن جدا کنند چون میدان تدبیر ندارد از بدن منصرف می‌شود. موفق باشید  

29901
متن پرسش

استاد گرامی، با اهدای سلام و دعای خیر: احتراماً با عنایت به زحمات حضرتعالی که در راستای تبیین دین متحمل می شوید بنده عرضی داشتم: یک مثلث را تصور فرمایید که یک نوکی دارد و یک قاعده، هر چه از قاعده که جمعیت کثیری می توانستند بهره ببرند به سمت نوک حرکت می کنید زاویه بسته می شود و افراد کمتری می توانند با شما همراه باشند، منظورم این است که بجای اینکه افراد کمتری را به قله ببرید افراد بیشتری مخصوصاٌ جوانان را تا دامنه کوه ببرید. به عبارت دیگر برای مباحث معرفت نفس و برهان صدیقین و حرکت جوهری و انقلاب اسلامی و معاد و مهدویت بیشتر وقت و انرژی بگذارید هنوز به تعداد انگشتان یک دست در این خصوص هنوز شاگرد تربیت نفرموده اید و این خیلی حیف است به قول یکی از دوستان اصفهانی به مزاح می گفت خدا هم یک دوره ده نکته باید بگذراند! ما باید کاری کنیم این مباحث عمومی شود و همه آحاد جامعه بهره ببرند. این سلسله مباحث اولیه می توانند جوانان ما را بیمه کنند تا با کوچکترین بادی اعتقادشان را به باد نبرد. از اینکه سلامت هستید خوشحالم و آرزوی توفیق روزافزون برای شما سرور گرامی دارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله با استعدادی که در این نسل شکل گرفته، دیگر به کم‌تر از معرفت نفس و امثال این معارف تا رسیدن به عرفان و حضوری همچون حاج قاسم، قانع نمی‌شوند. بحث در ایمانِ شورمندانه است. آخرین نوشته‌ در مورد حاج قاسم را که هنوز آفتابی‌اش نکرده‌ام، خدمتتان ارسال می‌کنم. موفق باشید بفرمایید

حاج قاسم سلیمانی و ایمانِ شورمندانه

باسمه تعالی

حقیقت؛ منشأ شورمندی است و حقیقتاً شورمندی در قالب نظر به حقیقت بروز می‌کند و چون شورمندی در شخصیت انسان‌ها به ظهور آید، به صورت ایثار و فداکاری و شهادت خود را می‌نمایاند.

ایمان، شأنی از حقیقت است و کسی که به راستی نظر به حقیقت دارد و در انس با آن زندگی می‌کند، به راحتی حاضر است به خاطر هرچه بیشتر در آغوش حقیقت جای بگیرد، از همه‌چیز و حتی از خود بگذرد و دست‌شستن از زندگی، تنها از عهده‌ی کسی برمی‌آید که در راستای ایمان به امری والا به شورمندی رسیده باشد. مؤمن در لحظه‌ی شورمندی اتحاد وجود خویش با حضرت معبود را تجربه می‌کند چیزی که شهید حاج قاسم سلیمانی در نظر به امر والای انقلاب اسلامی بدان دست یافت. و لذا شورمندی را تا انتهای آن که همان رسیدن به شهادت است در خود به فعلیت رساند. و این درست بر عکسِ آن نوع شورمندی است که اهل ثروت و شهرت به دنبال آنند تا یکنواختیِ زندگی را در تاریخی که یکنواختی، ریشه‌ی انسان را خواهد خشکاند؛ به دنبال آن می‌باشند.

حاج قاسم به خوبی فهمید اگر بعد از دفاع مقدس در شورمندیِ ایمان خود، خود را ادامه ندهد و انقلاب اسلامی را مأوا و بستر آن شورمندی نکند، هرجا که باشد با هر درجه و عنوانی، اژدهای یکنواختیِ این دوران او را خواهد بلعید. و این عجیب‌ترین قدمی است که تنها با حاج قاسم‌ها به ظهور می‌آید. آیا ما در بنیاد خود چنین حاج قاسمی را نهفته نداریم؟ 

والسلام: طاهرزاده

29889
متن پرسش
سلام و عرض ادب: آقا جان ما بالاخره نفهمیدیم این معرفت نفس چیه؟! ده نکته رو خوندیم، خویشتن پنهان رو هم خوندیم. به کتاب معرفت نفس علامه حسن زاده هم نگاهی انداختیم. اما نفهمیدیم این چجور معرفت نفسیه که میشه انفع المنافع. میدونم علمش مبتی بر حضور و درک هست. اما خب حالا من فهمیدم و درک کردم و حس کردم که مثلا دست من در واقع دست 'تن' هست و من یچی دیگست و از این حرفا... تا نکات دیگه اش و خواب دیدن و جاودانگی و... ولی همه اینا بیشتر شبیه یک سری اطلاعاته که دونستنش خوبه. اینا که واسه آدم نون و آب نمیشه. من احساسم اینه که معرفت نفس چیز دیگه ایه که اینا پیشش شوخیه. اما هنوز نفهمیدم چجوری بدست میاد؟ آیا باید به حالات نفس و عتاب و خطاب و تندی و نرمی و خواطر و اینا علم پیدا کرد که مثلا بدونیم الان نفسم داره چیکار میکنه (نظاره از بیرون) یا نه باید گناه نکرد حتی گناه های بسیار ریز یا نه کلا اشتباه گرفتم؟ ببینید شما میگید "بعضی اساتید ما نشسته میرفتن مسیر سلوک رو" این حرف با چارتا کتاب و مطلبِ اطلاعات طور بدست نمیاد بنظرم. لطفا راهنمایی بفرمایید. در ضمن بنده خیلی اهل محبت هستم. که الان در قبض نسبتا شدیدی گرفتارم. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. احساس همه‌جانبه‌ی خود در همه‌ی عوالم وجود، قصه‌ی ما می‌باشد و قصه‌ی بودنِ ما. معرفت نفسِ مرسوم، راهی به سوی آن نوع بودنِ بیکرانه است و این خود، هدف است به عنوان حقیقتی که عین ربط به حضرت حق است. مرحوم علامه در کتاب «رساله الولایه» نکات ظریفی در این رابطه فرموده‌اند. ۲. چه اشکال دارد، بالاخره زندگی با همین قبض و بسط‌ ها وسعت می‌یابد. موفق باشید

29881
متن پرسش
سلام و ادب: داشتم کتاب «آشتی با خدا...» را مطالعه می‌کردم از متن کتاب برایم سوالی ایجاد شد. ص ۱۳«آشتی با خدا آنگونه راهی است که امامان معصوم می‌نمایانند نه دانستن خدایی که فیلسوفان از آن خبر می‌دهند.» _ ص۱۴ «بیا از خویشتن خویش پنجره ای بساز و از آن پنجره بدون هیچ حجابی حتی بدون حجاب استدلال...» _ ص۱۴ «چرا که انسان سبک بال آن انسانی نیست که می‌داند چه چیزی خوب است که این کار فیلسوفان است بلکه آن انسانی است که خوب را دوست دارد» حال سوال اینجاست که متن نوشته شده روبرو کتاب است و کتاب از جنس علم است و علم با تفکر همراه است؛ پس چرا استدلال را حجاب، دانستن را عدم سبک بالی و راه امامان معصوم را بجز راه عقل و فلسفه نوشته اید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: استدلال به عنوان مقدمه کارساز است ولی ما را در حدّ مفهومِ خدا نگه می‌دارد و این، کافی نیست. در این رابطه عرایضی در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» شده‌است. موفق باشید

29878
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام خدمت استاد عزیز طاهرزاده دارم: اگر چه حضرتعالی از پاسخ به سوالم در مورد نامه جناب دکتر گلشنی ظاهرا برای آنکه قدحی نسبت به حضرت علامه صورت نگیرد زیرکانه امتناع فرمودید و البته تادیبی‌است برایمان که حرمت اساتید را محفوظ نگه داریم گر چه بنظر حقیر بیان حقایق ارجح است باری یکی از پایه های اساسی مباحثتان بحث معرفت نفس است. حضرتعالی در ده نکته بحث خواب و .. را مطرح کردید و معرفت نفس را بر چنین پایه سستی بنا کردید سالها پیش که آثارتان را شروع کردم به این کتاب رسیدم و در همان قدم های اول زمین گیر شدم و در شب قدری توفیق هم کلامی با شما از مسجد تا منزل فراهم آمد و به توصیه خودتان از این کتاب صرف نظر کردم بعدها که در بخش سوالات از شما پرسیدم که کتابی معرفی فرمایید که بصورت مستدل معرفت نفس را مطرح کند گمان کنم کتاب معرفت نفس علامه حسن زاده را معرفی کردید. البته حقیر از مطالعه آن هم با توجه به اشکالاتی که داشتم بازماندم با توجه به نامه دکتر گلشنی که مشخص می‌شود علامه در فضای جهان جدید ظاهرا نیستند و نیز اشکالاتی که جناب دکتر یثربی که فکر کنم در کتاب حکمت متعالیه نسبت به بحث های نفس شناسی ملاصدرا وارد می‌کنند و بخوبی مشخص می‌کنند که آن نحوه استدلالها درین جهان که علوم اعصاب این نحوه رشد کرده اند دیگر مستحکم نیست بنابرین همانطور که شما به فلسفه های جدید پرداختید تا بتوانید برای بشر امروز فلسفه اسلامی رابازخوانی کنید در معرفت نفس هم کسی را می‌خواهیم که بتواند با توجه به پیشرفت های علوم جدید بخصوص مغز و اعصاب به مباحث معرفت نفس با توجه به فلسفه اسلامی جانی دوباره بخشد و آن را احیا نماید طالب شخصی چنینم کو به کو.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث معرفت نفس نظر به وجه مجردِ انسان دارد. مثال خواب اصل موضوع را منتفی نمی‌کند. به هر حال نزدیک‌ترین واقعیت مجرد که می‌توان به عنوان علم حضوری آن را تجربه کرد، معرفت نفس است. موفق باشید

29872
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید آیا این حدیث یک ساعت تفکر از هزاران سال عبادت برتر است، شامل تفکر خاصی است؟ مثلا تفکر های مربوط به علم نفسانی است؟ یا هر فکری مثلا حل یک مسئله ریاضی که نیازمند فکر و تمرکز عمیق است، هم مشمول این حدیث میشود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تفکر حقیقی به تعبیر جناب شیخ شبستری

تفکر رفتن از باطل سوی حق /  به جز اندر بدیدن کل مطلق

مباحث معرفت نفس و معرفت الله تفکر حقیقی هستند. موفق باشید

29871
متن پرسش
با سلام استاد: ۱. پیرو سوال ۲۹۸۵۸ دعای سحر رو سایت چیزی نبود باید چکار کرد؟ ۲. استاد جایی خوانده امام در مورد توحید یه چیزهایی گفتن نمیتونم درسته یا نه و اصلا این موضوع صحیحه یا نه که علم توحید هم ممکنه یه جاهایی ادمو.. و یا شنیدن توحید بدون کفر به طاغوت معنی نداره استاد اینا در بحث شرح دعا هست؟ ۳. استاد یه سوال دیگه اینکه در فضای اینترنت دیدم یه بچه هایی نشون میده وقتی بدنیا میان رو تنشون قرآن نوشته، اینا راسته استاد؟ استاد لطفا به ایمیلم اینا رو بفرستید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب «اسماء حسنی دریچه‌ی نظر به حق» که روی سایت هست. ۲. خوب است در این مورد مباحث «معرفت نفس» دنبال شود. ۳. نمی‌دانم. موفق باشید

29836
متن پرسش
سلام استاد: جوابی که به سوال ۲۹۸۲۳ دادید سوال دیگری برایم بوجود آورد. شما که در کتاب گفتید من فکرم نیستم بلکه یک منی هست که یکی از خصوصیاتش فکر کردن است ولی در این جوابی که به من دادید فرمودید انسان همان فکر کردن است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در علم حصولی، علمِ به علم هست. ولی در علم حضوری، انسان فقط علم است. به گفته‌ی جناب مولوی: «ای برادر تو همان اندیشه‌ای». موفق باشید

29822
متن پرسش
سلام وقتتون بخیر: چند صباحی ست که با کتاب «معرفت نفس» و «هدف حیات زمینی آدم» استاد شروع به یادگیری مباحث معرفتی و عرفانی کرده ایم. ولی برای پیگیری مباحث، با وجود وسعت معارف، سر در گم هستیم که چه مسیری را طی کنیم. لطفا راهنمایی بفرمایید که از چه مباحث یا کتابهایی برای ادامه راه بهره ببریم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از مباحث «معرفت نفس» خوب است که سراغ «برهان صدیقین» و سپس مباحث «معاد» همراه با شرح صوتی آن‌ها بروید و در کنارش، بعضی از مباحث قرآنی مثل سوره‌ی آل‌عمران را دنبال بفرمایید. موفق باشید

29818
متن پرسش
سلام استاد: شرط استفاده از صوتهای فصوص و منازل السائرین شما چی هستش؟ چه مراحلی و با چه کیفیتی حرمت شرعی استفاده از فایلها رو بلا مانع میکنه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا «ده نکته در معرفت نفس» و سپس «برهان صدیقین» و بعد از آن مباحث «معاد» که همه إن‌شاءالله با شرح صوتی آن دنبال شود و در کنار آن اُنس با مباحث قرآنی مثل سوره‌ی آل‌عمران؛ دنبال شود می‌توان آماده‌ی دنبال‌کردن مباحث شرح فصوص شد. موفق باشید

29804
متن پرسش
سلام و ارادت: جایگاه غضب در نسبت میان بدن و نفس کجاست؟ یعنی به کدام ملحق می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غضب، مثل همه‌ی احوالات روحی مربوط به نفس ناطقه است به اعتبار تعلّقی که برایش پیش می‌آید چه تعلق به بدن و یا غیر بدن، و چه تعلق مثبت و غضب مقدس و چه تعلق منفی و غضب مذموم. موفق باشید

29803
متن پرسش
سلام و ادب: استاد عدم فهم مقدم بودن خود شناسی بر خدا شناسی یا خدا شناسی بر خود شناسی ذهنم را مشغول می کند. لطفا چاره ای بفرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره وقتی به خود بیاییم متوجه‌ی نحوه‌ای از وجود مجرد که ذات خودمان باشد، می‌شویم و می‌فهمیم موجود مجرد، فوقِ زمان و مکان است و این نوعی در آستانه‌ی درک حضور خداوند در عالَم می‌باشد. موفق باشید

نمایش چاپی