بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انسان‌شناسی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
27462
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ به پرسش ۲۷۴۱۵ قرمودید که نفس ناطقه بعلت معد بودن معلومات و معقولات خارجی، با نظر به دات اقدس حضرت حق، صورتی متناسب شکل بیرونی می سازد. یعنی چون ما می یابیم بحث پدیده های عالم بصورت معد و تجلی از حکمت حضرت حق و مرتبه ای از وجود هستند، خیال و صورت سازی خود را تادیب و مودب می کنیم تا در سیر ملکوتی قرار گیرد و موردی که در بحث کانت پیش آمد و شوپنهاور بعد از آن بدان دامن زد را بفهمیم و وجه تمایز اساسی در معد بودن و مرتبه ای از وجود بودن در عالمی که خالقش سر چشمه و اصل وجودست، محسوب می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث شریف «معرفت نفس» ابتدا روشن می‌شود صورتِ علمی محسوسات از نظر وجودی، در درجه‌ی بالاتری از خودِ محسوسات که در مرتبه‌ی عالم ماده هستندرادارا می‌باشند. و از آن جایی که علت، باید از نظر وجودی بالاتر از معلول باشد، امکان ندارد صورتِ علمیِ موجودات، معلولِ صورت‌های محسوسه‌ی آن‌ها باشد مگر آن‌که آن‌ها در حدّ علت معدّه نفس را آماده کند تا صورت علمیِ محسوسات را از «واهب الصُوَر» دریافت نماید و بدین معنا که نفس باید آن صوَر را ابداع کند. موفق باشید

27440
متن پرسش
سلام علیکم: آیا اگر فردی مرتکب معصیتی می شده که حتی برای بدنش و اندام جسمی او مضر و دارای آثار نامناسب و عواقب بد باشه، و قصد توبه کند و در مسیر تقوا بیاید، ضرر و عواقب منفی وارده بر جسم او هم بواسطه آزادی روحش از اسارت معاصی و شرک و وهم و اینکه دیگر تن او در اختیار من او هست و روح، بدنش را تدبیر می کند، آیا ممکنه که ضررهای جسمی و بدنی که از آن گناه مرتکب شده هم بواسطه توبه و آزادی روحش از اسارت، برطرف بشه و یا این آسیب های جسمی باقی هست و ربطی به توبه نداره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو حال ممکن است. اگر آن عضو هنوز آماده‌ی تدبیر روحی باشد که به تعادل رسیده است، آن عضو نیز به تعادل می‌رسد. ولی اگر آن عضو، دیگر ظرفیت پذیرش تدبیر بدن را از آن جهت خاص از دست داده باشد، آری! دیگر تحت تدبیر بدن نخواهد بود. موفق باشید

27415
متن پرسش
سلام علیکم: در مباحث اتحاد عقل و عاقل و معقول، تبیین می شود که صورت صُوَر خارجی همان معلوم بالذات و حقیقی اند که در ذهن ما نقش بسته می شود و تصویر و درک صور آن اشیاء خارجی در ما خودش عین تعقل است و چون تعقل از مراتب و افعال شخص عاقل است پس اتحاد این سه مورد را داریم. وجه تمایز این مطلب ویژه اینکه ما صور اشیا را در خود می سازیم و این خودش تعقل است و تعقل از مراتب نفس و عقل و خود شخص، با بحث فنومن ها و نومن های کانت چه هست که منجر می شود او به آن نوع دیدگاه برسد که اساسا اشیاء خارجی در عقل و تعقل ما معرفت ما را شکل می دهند و این دوگانه بین خود پدیدارها و آن صورت معرفتی ما هست و ما با قالب عقل خود به پدیدارها شکل می دهم و رسما دیگر بعد از او حتی می گویند ما کاری به نومن ها نداریم و خود حضرتعالی در کتاب سلوک ذیل شخصیت امام از آن بعنوان شکاکیت جدید غربی نام می برید، چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این رابطه در نگاه فلسفه‌ی اسلامی در کتاب «معرفتِ نفس و حشر» شده است. از آن جهت که معلومات خارجی، معدّ‌ هستند تا نفس ناطقه با نظر به «واهب‌ الصور» صورتی مطابق معلوم خارجی ابداع کند که البته بحث آن مفصل و به نظر بنده بسیار مفید خواهد بود. موفق باشید

27347
متن پرسش
سلام علیکم استاد: بهشت و جهنم کجاست؟! یک بزرگی فرمودن که در همین دنیاست اگر در همین دنیاست. پس معراج پیامبرصلی الله علیه وآله چی میشه؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا برای یافتنِ آن عوالم به دنبال مکان هستیم؟! عوالمِ معنا که در مکان نیستند. در این رابطه خوب است به بحث «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن که بر روی سایت هست، سری بزنید. موفق باشید

27338
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به اینکه در روایت از حضرت امیر (ع) داریم که خلقت ارواح دو هزار سال پیش از ابدان بوده، آیا دو هزار سال بعد از روح، جسم بصورت جداگانه پدید می آید و روح آرام آرام در آن قرار می گیرد یا اینکه روح بتدریج بدن را می سازد تا اینکه ایام جنینی می رسد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو. آری! آن روحی که قبل از بدن خلق شده، برای ظهور در بدن، به مرور بدن خود را در دوران جنینی شکل می‌دهد تا آن بدن، محلِ تدبیر آن روح شود. در بحث «حرکت جوهری» به این نکته نیز پرداخته می‌شود. موفق باشید

27293
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید مزاحم شدم. می خواستم بدونم می تونم صوت کتاب حقیقت نوری اهل بیت (ع) را داشته باشم؟ دوم اینکه استاد شرح صوتی روی کتاب معرفت نفس و حشر ندارند؟ چون مطلب سنگینه. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است با جناب آقای نظری به شماره‌ی 09136032342 تماس بگیرید. موفق باشید

27297
متن پرسش
با سلام: استاد در رابطه با بحث انسان شناسی فایل صوتی ده نکته از معرفت النفس را گوش کردم ولی برایم اقناع کننده نبود، لطف می فرمایید منابع دیگری هم معرفی فرمایید. و خواهشی که دارم اینست که یکی از شاگردانتان را معرفی فرمایید تا سوالی حین دنبال کردن آثارتان برایم پیش آمد ازشون بپرسم. سایتون مستدام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «آشتی با خدا» و «خویشتن پنهان» را دنبال بفرمایید خوب است. در ضمن جناب حاج آقا اصفا در پیام‌رسان ایتا به آدرس زیر جواب سؤالات رفقا را می‌دهند. موفق باشید https://eitaa.com/joinchat/2058223627C6292143c14

27261
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحيم سلام الله عليكم: استاد طاهرزاده، از آنجا كه حضرتعالي تاكيد بر كشف حقيقت داريد، لطفا ابزار آن را نيز معرفي بفرماييد. همانگونه كه علم حصولي و حضوري ابزارهاي خود را دارند. حفظكم الله ان شاءالله
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است به معرفت نفس نظر شود از آن جهت که راهِ شناخت ربّ است به صورت حضوری، و حقیقت همان حضرت حق است در جلوات مختلف اسماء، که عرفان متذکر آن است. موفق باشید

27225
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی و تبریک سال ۱۳۹۹ بعضی وقت ها با دیدن مکانی یا شنیدن مثلا یک موسیقی یک حالت خاصی به من دست می دهد که حالت قشنگی با یک دلگیری زیبایی است. مثلا یک مکانی در ذهنم تداعی می شود که احساس می کنیم قبلاً در آن فضا یا مکان بوده ام. اگر اشتباه نکنم در یکی از کتاب هایتان به این موضوع اشاره کرده اید. ممنون می شوم اگر در کتابتان به این موضوع پرداخته اید. نام آن را اعلام نمایید. همچنین اگر توضیح تکمیلی در این خصوص دارید عنوان بفرمایید. ممنون از وقتی که می گذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن موضوع در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» مورد بحث قرار گرفت از آن جهت که نفس ناطقه‌ی انسان مجرد است و فوق زمان و مکان می‌باشد. موفق باشید

27224
متن پرسش
با سلام: من در روایات بسیاری آیه ۸۵ سوره اسراء را خواندم که منظور از روح خلقی ست بزرگتر از جبرئیل. ولی در اکثرا تفاسیر به روح انسانی یا حیوانی و حتی گاهی جبرئیل تفسیر شده. می خواستم نظر شما را در این باره بدانم. چون با وجود مطالعه به جواب قطعی نرسیده ام. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در اواخر کتاب «ده نکته در معرفت نفس» مطالبی است که می‌تواند در این مورد برای شما کمک فکری باشد که عیناً خدمتتان ارسال می‌شود: موفق باشید

- قرآن در مورد روح انسان مي گويد: «فَاِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ روُحي...( ۷۲/ص) يعني چون بدنش را آمـاده كـردم و از روح خود در آن دميدم، به ملائكه گفتم به او سجده كنند.

  از اين آيه نتيجه مي‌گيريم كه:

     الف - انسـان «از روح خـداست» و نـه «روح خـدا». چـون فرمـود: « مِنْ روُحـي» و نفرمود: «روُحي»، يعني روح انسان صورت نازله اي از روح خداست.

     ب - روح، مخلوقي است از مخلوقات خداوند و نزديك ترين مخلوق به خداوند است و حتي از ملائكه هم بالاتر است. و در همين رابطه قرآن مي فرمايد: «يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ اَمْرِه» (۲/نحل) يعنـي خداوند ملائكه را به كمك روحي كه از «امر» خداست نازل مي‌كند. بنابراين نبايد براي خدا مثل انسان يك روح قائل شويم و تصور كنيم روح خدا يعني خود خدا، چرا كه خود خداوند در قرآن «روح» را يكي از مخلوقات معرفي مي‌كند و مي‌فرمايد: از روح خودم در جسم انسان دميدم. و اين‌كه مي‌فرمايد: از روح خودم؛ يعني روحي كه يكي از مخلوقات من است، ولي چون مرتبه اين روح بسيار بلند است خداوند آن را به خودش نسبت داد، همان‌طور كه خانه كعبه را به خودش نسبت داد، اين به جهت شرافت آن مكان است، نه اين‌كه خداوند واقعاً خانه داشته باشد. پس:

     اولاً: ملائكه به كمك روح نازل مي شوند، يعني روح اصل است و ملائكه تجلي آن روح هستند.

     ثانيـاً: روح از «امر» الهي است و مقامش مقام «كُنْ فَيَكُون» است چون خداوند درآيه ۸۲ سوره مباركه يس فرمود: «انّمااَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَيْـئاً اَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون»، يعني: («امر» خدا آن است كه چون اراده كند چيزي را ايجاد كند، مي‌گويد بشو، و مي‌شود). پس روح كه از  امرالهي است، نظام  مادي و تركيبي و تدريجي ندارد.

    ثالثـاً: اصل اساسي انسان هميـن روح است كـه فوق ملائكه است و جلوه مستقيـم حـق است و حامل همة اسماء و صفات الهي و همان وجه‌الله است و خليفة او در عالم وجود است، و چون آن روح مخلوقِ بي‌واسطة حق است، جامع همة كمالات الهي است، برعكسِ ملائكه كه هركدام كمال خاصي از حق را ظاهر مي‌كنند، به طوري‌كه يك ملك مظهر اسم عليم خدا است مثل جبرائيل، و يكي مظهر اسم مميت خدا است مثل عزرائيل ولي مقام روح كه حقيقت انسان نيز هست جامع همه اسماءالهي است، منتهي به ايجاد حق موجود است و از خود وجودي ندارد.

     رابعـاً: اين سوي دنيايي انسان «اسفل سافلين» و مقام بدن و ماده است و آن سوي انسان، روح است و مقام قرب بي واسطه، و لذا انسان‌ها از جهت روح خود به خدا نزديك‌اند، ولي به واسطة جسم خود كه از گِل آفريده شده، از او دورند. حال هرطرف را انتخاب كند، آنجايي خواهد شد. 

     ۳. آخرين و پايين‌ترين مرتبه و منزل روح، جاي گرفتن در بدنِ تسويه و تصفيه[1] شده است كه در اين مرتبه كه روح در بدن جاي مي‌گيرد آنقدر روح تنزّل يافته است كه تقريباً از آن مقام اصلي اش خبري نيست. به طوري‌كه در اين حالت فراموش مي‌كند اصل و منزل اصلي‌اش كجاست. آنچه در بدن انسان دميده شده، صورت تنزّل‌يافته روح است. 


۲۵- تسويه يعني متعادل شده و تصفيه يعني از ناخالصي‌ها پاك گشته

27199
متن پرسش
سلام استاد: بنده طلبه پایه چهار هستم یه مدتی رو آثار شهید مطهری کار کردم. بعد از اون در باب انسان شناسی آثار شما رو مطالعه کردم و سعی در عمل دارم. به نظر شما قدم بعدیم باید چی باشه؟ خودم قصد دارم که شرح کتاب جنود عقل و جهل شما رو گوش بدم. و رو بحث تفسیر هم کار نکردم یعنی حضور قرآن در زندگیم کم رنگه ممنون میشم راهنمایی کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر به کتاب «شرح جنود عقل و جهل» جهت اصلاح اخلاق کار خوبی است. ولی برای ورود به قرآن خوب است بعد از مباحث «ده نکته» و «برهان صدیقین» و استماع شرح چند سوره از قرآن و مطالعه‌ی جزوه‌ی «روش کار با تفسیر المیزان» ورود به تفسیر المیزان بکنید. موفق باشید

27209
متن پرسش
سلام استاد: استاد بیش از صد بار توبه کرده ام و باز توبه شکستم بهترین راه برای قوی شدن اراده چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ورود هرچه بیشتر در معارف الهی، مثل معرفت نفس و یا با نظر به راه‌کارهای کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» ساحت خود را ساحتِ انسان‌هایی قرار دهید که در معرض چنین گناهانی نیستند و می‌بینند که این انسان‌های گناه‌کار چگونه اسیر قفس‌های تنگِ امیال خود هستند. موفق باشید

27206
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بین روح و نفس تفاوتهایی وجود دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث فلسفی تفاوت چندانی بین نفس و روح گذاشته نمی‌شود. موفق باشید

27156
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در خصوص مبحث توحید چه کتبی را توصیه می فرمایید؟ کتابی که مباحثش سبک باشد و برای جوانانی که اطلاعات دینی متقنی ندارن بتواند مفید باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید مباحث «معرفت نفس» از آن جهت که منجر به معرفت ربّ می‌شود، مفید باشد. مثل کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و «ده نکته در معرفت نفس» و «آشتی با خدا» که همه بر روی سایت هست. موفق باشید

27165
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرانقدر: سوال بنده این است که آیا آداب، دعا یا ذکری به جهت تقویت و تیزی ذهن و رفع کلیه موانع ذهنی یا روحی و روانی یادگیری یا حواس پرتی و فهم بیشتر از کلیه موارد، مورد نظر (مانند مطالعه) وجود دارد که در مدت هر چقدر کوتاه تر بتوان از آن بهره برد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معارف دینی به‌خصوص معرفت نفس، مقدمه می‌شود تا بهترین ذکر که نماز است را با بهترین بهره‌ای که در نماز هست، به‌جا آوریم. حضرت حق می‌فرماید: «اقم الصلواة لذکری» برای یاد من، نماز به پا دارید. موفق باشید

27149
متن پرسش
سلام علیکم: اینکه نفس مجرد انسان و من او، مجرد و لایقف هست و می تواند در تمام عوالم و در قیامت حاضر شود و این وحدت و حضور را بیابد، آیا اینجا هم بحث ظهور و حضور روح مجرد مطرح هست که حضور روح همگانی در عوالم و قیامت است ولی ظهور آن با جلوه ای خاص است یا اینکه چون در سیر بسوی عالم قدس و معناست دیگر حضور مطرح است نه ظهور؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ظهور نفس ناطقه در اعمال و گفتار، در محدوده‌ی عالَم ماده به میان می‌آید هرچند حضورش وسیع‌تر از آن است. موفق باشید

27148
متن پرسش
سلام علیکم: در کتاب ده نکته از معرفت النفس فرمودید: «از طرفی آن ملکه علمی با مظاهر گوناگون خود در صورت خیالی و لفظی، داراي یک وحدت حقیقی است و چون رابطه بین لفظ مربوط به آن معنی، یک رابطه حقیقی است و واقعا بین آنها وحدت جاري است، وقتی هم کسـی آن الفاظ را شنیـد، همان معنا را که مورد نظر شـماست می فهمـد، در حالیکه وقتی به صورت تجافی از مبـدا خود صادر شده باشد دیگر چنین وحدتی بین شیء و مبدا آن حاکم نیست. و این رابطه بین نفس و صورت ذهنی و صورت الفاظ آن شبیه ایجاد نسبت صدوری و ایجادی نفس رحمانی در عالَم است.» من متوجه این مطلب نشدم هر چند با بحث مثال اینکه آن بحث عقلی صورت دهنده به الفاظ و صور ذهنی است ارتباط برقرار کردم اما اینجا چه منظوری مد نظرتان است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم در بحث «نظام طولی» و موضوع تشکیک وجود در «برهان صدیقین» مسائلِ این‌چنینی روشن می‌شود. موفق باشید

27139
متن پرسش
سلام علیکم استتد عزیز: ۱. در مورد سوال ۲۷۱۱۷ باید بگویم که بنده کتاب مقالات جلد یک را با شرح صوتی شما کار می کنم و این سوال در حین شرح برای بنده پیش آمده اگر ممکن است برای هر کدام از کشف های حدسی و قدسی مثال بزنید. ۲. در ادامه بحث الهامی در مورد مقام ولایت مطقه من متوجه نشدم بالاخره قبلا رسیدیم ذات ما همان روح است. و بعد هم که روح، مقام ولایت است ولی در کتاب می گوید افاضات از مقام ولایت به ذات انسان می رسد. بالاخره فرق این دو چیست؟ اصلا من فکر می کردم ذات ما همان ولایت و همان روح است ولی این جمله کتاب را نتوانستم بفهمم که چطور ذات ما یک چیز شد و ولایت هم یک چیز بالاتر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به همین جهت کتاب مذکور پیشنهاد شد که آیت اللّه شجاعی نمونه‌های خوبی برای انواع کشف‌ها مطرح می‌کنند. ۲. ذات هرکس، بهره‌ای از روح دارد. لذا در قرآن فرمود: «نفخت فیه من روحی» که در نکات ۹ و ۱۰ «معرفت نفس» بحث آن به میان آمد و خوب است که حتی قبل از مطالعه‌ی «مقالات»، مباحثی مثل «ده نکته» و «برهان صدیقین» دنبال شده باشد. موفق باشید 

27113
متن پرسش
سلام: در خصوص ارتباط علم اعصاب و آناتومی مغز با علوم معرفت نفس سؤال داشتم. مغز انسان دو نیمکره مغزی چپ و راست دارد. هر نیمکره تا حد زیادی به اعمال بدنی مخالف آن مرتبط است. نیمکره چپ دست و پای راست و سمت راست میدان دید و غیره و نیمکره راست دست و پای چپ و سمت چپ میدان دید و غیره را اداره می کند. در اغلب مردم توانایی تکلم اصولاً در نیمکره چپ است. ارتباط بین دو نیمکره مغز انسان، توسط ماده ای به اسم جسم پینه ای برقرار می شود. در برخی موارد مثل بیماری صرع، این ارتباط با جراحی برداشته می شود. گفته شده که در اثر این کار، اختلالاتی رخ می دهد. مثلاً اگر یک جسم را به چشم چپش نشان دهیم (چشم راستش نبیند) نمی‌تواند اسمش را تلفظ کند، چون تکلم در نیمکره چپ است ولی چیزی که دیده در نیمکره راستش قرار گرفته. به نظر می‌رسد این مسأله با وجود فقط یک درک کننده در بدن تناقض دارد، و این گونه تصور می شود که آن چیزی که خود واحد تصور می کنیم، منوط به اتصال سالم دو نیمکره و در نتیجه امری مادی است. این تناقض ظاهری چگونه توجیه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «معرفت نفس» در این ساحت، حضور دارد که می‌یابد آن کسی که خود را و بدن خود را احساس می‌کند، امری است که در فلسفه به آن نفس ناطقه می‌گویند و می‌یابد که بدن او با تمام ابعادش، ابزارهای نفس ناطقه است. موفق باشید

27102
متن پرسش
سلام استاد: متن زیر تحلیل آقای وحدتی فر هستش از برنامه عصر جدید و اون دختره که مادرش هر عددی مینوشت می فهمید. نظر شما رو هم می خواستم بدونم استاد در مورد این اتفاق عجیب و دقیق: سلام علیکم همون طور که استاد فرموده اند، نفس انسان توجه به زمان و مکان ندارد از طرفی هم این نفس متوجه جسم خود است، بدن را تدبیر می کند، و علاقه ای که به بدنش دارد یکی از علتهایی است که می تواند بدن را با جزئیات بفهمد حالاتش را، دردهایش را، و ...لذا می بینیم که از طرفی این دختر خانم چون جسمش به طور مادرزادی ضعیف تر از روح اوست، پس همین موضوع موجب می شود تمرکز روح از جسم به طور مختص برداشته شود،(کاری که عرفا با ریاضت شرعی می کنند) چون زیاد مثل انسان عادی نمی تواند به آن جسم دستور دهد و تدبیرش کند، همین، موجب شده که کمی فرا تر از بدنش هم برود و در بُعد دیگر: آن علاقه ای که روح به جسم دارد (چون یکی از علل این علاقه به علت حاکمیت به آن است و چون به طور کامل این حاکمیت در اینجا محقق نشده)، به علاقه دیگر خود یعنی (مادرش) هم متمرکز می شود، به عبارت ظریف تر، وقتی نمی تواند مثلا دستش را حرکت دهد و چیزی بردارد، یک مادری دارد که برای او با عشق همان کارِ دست او را انجام می دهد، همان کارِ پای او را انجام می دهد، لذا روح هم از طرفی اراده های خود را محقق می بیند در کارهای مادرش! و مادر نیز اراده روحی می کند که آن کار فرزند را با عشق انجام دهد، لذا اراده روح فرزند و اراده روح مادر یکی می شود، و همین موضوع آرام آرام با مخلوط شدن در عشق بین مادر فرزند موجب اتحاد اراده، و سپس اتحاد روحانی می گردد و هرچه مادر کند، فرزند خواهد فهمید، ولی می بینیم که مادر نمی تواند به قوت فرزندش مسائل را بیابد، چون جسم مادر سالم است و تمرکزی به روی بدن خویش هم دارد. مولوی در مورد این اتحاد چه خوش می‌گوید: «چه نزدیک است جانِ تو به جانم / که هرچیزی که اندیشی بدانم» و حکایت، حکایت الله است و عبدش که وقتی اراده عبد و رب یکی شد مثل یکی شدن اراده این دختر و مادر، نفس قوی تر هرچه اراده کند به زبان آن دیگری جاری می شود، چنانچه فرمود: «مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ» همونطور که استاد فرموده اند، نفس انسان توجه به زمان و مکان ندارد. از طرفی هم این نفس متوجه جسم خود است، بدن را تدبیر می کند، و علاقه ای که به بدنش دارد یکی از علتهایی است که می تواند بدن را با جزئیات بفهمد، حالاتش را، دردهایش را، و ... لذا می بینیم که از طرفی این دختر خانم چون جسمش به طور مادرزادی ضعیف تر از روح اوست، پس همین موضوع موجب می شود تمرکز روح از جسم به طور مختص برداشته شود،(کاری که عرفا با ریاضت شرعی می کنند) چون زیاد مثل انسان عادی نمی تواند به آن جسم دستور دهد و تدبیرش کند. همین، موجب شده که کمی فرا تر از بدنش هم برود. و در بُعد دیگر: آن علاقه ای که روح به جسم دارد (چون یکی از علل این علاقه به علت حاکمیت به آن است و چون به طور کامل این حاکمیت در اینجا محقق نشده)، به علاقه دیگر خود یعنی (مادرش) هم متمرکز می شود، به عبارت ظریف تر، وقتی نمی تواند مثلا دستش را حرکت دهد و چیزی بردارد ، یک مادری دارد که برای او با عشق همان کارِ دست او را انجام می دهد، همان کارِ پای او را انجام می دهد، لذا روح هم از طرفی اراده های خود را محقق می بیند در کارهای مادرش! و مادر نیز اراده روحی می کند که آن کار فرزند را با عشق انجام دهد، لذا اراده روح فرزند و اراده روح مادر یکی می شود، و همین موضوع آرام آرام با مخلوط شدن در عشق بین مادر فرزند موجب اتحاد اراده، و سپس اتحاد روحانی می گردد، و هرچه مادر کند، فرزند خواهد فهمید، ولی می بینیم که مادر نمی تواند به قوت فرزندش مسائل را بیابد، چون جسم مادر سالم است و تمرکزی به روی بدن خویش هم دارد. مولوی در مورد این اتحاد چه خوش می گوید: چه نزدیک است جان تو به جانم که هرچیزی که اندیشی بدانم و حکایت، حکایت الله است و عبدش، که وقتی اراده عبد و رب یکی شد، مثل یکی شدن اراده این دختر و مادر، نفس قوی تر هرچه اراده کند به زبان آن دیگری جاری می شود. چنانچه فرمود : «مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که فرموده‌اند می‌باشد. به‌خصوص که می‌دانیم نفس ناطقه مجرد است و تجردش «لایقف» می‌باشد و لذا جایی نیست در عوالم که نفس انسان در آنجاها نباشد. کافی است شرایطی فراهم شود تا نفس در موضوعی متمرکز گردد. در آن صورت همان‌طور که انسان از خود، آگاه می‌باشد، از آن موضوعات آگاه می‌‌شود. موفق باشید

27093
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت امام (ره) در مصباح سی و دو کتاب مصباح الهدایه می فرمایند مرتبه وجودی امیرالمومنین (ع) و سایر ائمه با وجود مقدس رسول اکرم (ص) مانند نسبت روح با نفس ناطق انسانی است، و مرتبه دیگر انبیا و اولیا رتبه سایر قوای پایین تر از آن، و رتبه سایر افراد امت بر حسب درجات و مراتب آنها. می توان گفت تمام قوای ظاهری و باطنی ظهور حقیقت روحند و به همین سبب همانطور که از لسان امیرالمومنین (ع) بیان شده ایشان فرموده اند من با تمام پیامبران بصورت نهان و با رسول اکرم (ص) در آشکاری حاضر شدم. مقصود حضرت امام از این بحث چیست و یعنی چه که نسبت حضرت امیر و اولادشان با رسول خدا‌ (ص) مانند روح با نفس ناطقه است و با دیگران در قوای پایین تر و بر حسب مراتب ولی با همه اینها، در واقع ظهور حقیقت روح را می بینیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح، مقامِ اصلی همه‌ی کمالات است و نفس ناطقه بهره‌ای از آن را دارد و مظهر آن است. لذا قرآن فرمود: «نفختُ فیه من روحی» یعنی کالبد انسان، تنها بهره‌‌ی نازله‌ای از آن روح را در خود دارد و تازه، سایر قوا، ظهور کمالات نفس ناطقه‌اند. موفق باشید

27063
متن پرسش
سلام: ما یک جلسه هفتگی ۵ نفره داریم که حدود ۱۰ در حال برگزاری می باشد و در حال حاضر مباحث ذیل رو کار می کنیم: ۱. خواندن صحیفه سجادیه. ۲. نهج البلاغه. ۳. جدیدترین سخنان امام خامنه ای. ۴. تحلیل اخبار. ۵. مباحثه کتب سیر استاد طاهرزاده لطفا راهنمایی کنید ۱. به نظرتان تفسیر المیزان را اضافه کنیم؟ ۲. پیشنهادتان برای اضافه کردن یا حذف موضوعاتی که کار می کنیم چیست؟ ۳. برای مطالعه کتب استاد چه سیری را پیشنهاد می دهید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شماره‌ی ۱ و ۲ را بگذارید بعد از مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» کار کنید. ۲. بعد از شروع سیر مطالعاتی و در ادامه با استماع شرح چند سوره مثل سوره‌ی زمر و آل‌عمران؛ با توجه به جزوه‌ی «روش کار با المیزان» که بر روی سایت هست، وارد تفسیر المیزان شوید. ۳. همان سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست را می‌توانید دنبال بفرمایید. موفق باشید

27034
متن پرسش
با سلام و عرض ادب و دلتنگی خدمت استاد عزیزم و آرزوی حفظ سلامتی شما در این ابتلاء و بیماری چند سوال داشتم سوال اول: برای تقویت اراده و ایجاد تعصب، در برابر آنچه که آن را حق یافته ایم، و می دانیم که اگر این نگرش ها و افعال از ما رخ دهد به طور پیوسته، نتایج عالی در پیش خواهد داشت، عالی ترین راهکارها برای تقویت اراده در مسیر حق چیست؟ به عبارت دیگر چطور تمرکز در سیر و حرکت بیابیم، که غفلت ها و تنبلی ها، مانع حرکت ما نشوند، و با صلابت و پر اراده و با تمرکز سیر طریق کنیم؟ سوال دوم: مدتی است تحت وسوسه شدید به چهره زنان هستم، مرتبا دچار این وسوسه می شوم که مثلا به چهره فلان خانم زیبا، در صفحه تلویزیون خیره شوم، یا به چهره فلان خانمی که در خیابان است، نگاه کنم و...، و این حالت درونی برایم سخت و آزار دهنده شده، به طور ویژه این وساوس به این شدت در ماه رجب حاصل شده، و بیشتر اذیتم می کند که با شکست در امتحانی، از فیوضات ماه رجب محروم بمانم. نظر شما در این مورد چیست؟ چرا تحت چنین آزمایشی قرار گرفته ام؟ چگونه خلاصی یابم؟ توضیح: حالتی که در این وسوسه ها حس می کنم، که میگه نگاه کن، حس شهوانی نسبت به زن، و لذت بردن جنسی نیست، حس لذت بردن طبیعی از زیبایی یک مخلوق خداست، مثل لذت بردن از گل و فکر می کنم همین حس کار را پیچیده تر کرده، چون اگر مخلوط با شهوت یا غلبه شهوت بود، زشتی و سیاهی آن ظاهرتر بود، ولی اینگونه مخفی شده و راه مقابله و تشخیص ورود شیطان سخت تر در اکثر مواقع تن به این خواست ندادم و مسلط بر خود بوده ام، اما گاهی فریب خورده و بعد از گذشت زمانی، دوباره مسلط شده و چشم بسته ام در مهار خیلی مشکلی ندارم، در دفع این خطورات مشکل اصلی دارم. اگر در هر دو راهنماییم کنید، ممنونتان می شوم. سوال سوم در حکمت متعالیه قایل به نظریه اکتسابیم و انسان را جسمانیه الحدوث و روحانیت البقاء می دانیم به عبارت دیگر انسانی بتشخصه، قبل از دمیده شدن روح وجود نداشته سوالی برایم پیش آمد، که جویای حلش از شما شدم. در روایات داریم، شیعیان امیرالمونین (علیه و علی ابنائه السلام) با حضرت قبل از خلقت مادیشان بیعت داشته اند. و در قضیه بیعت ابن ملجم ملعون، ظاهرش این است که حضرت به تشخصه میگن تو آنجا نبودی، یا روایات دال بر اینکه کسانی که در این دنیا با هم دوستی دارند، در عالم قبل ماده، آنجا هم با هم بوده اند و... یا روایاتی که دلالت بر این دارند که نفس امیرالمومنین چند هزار سال قبل خلقت حضرت آدم خلق شده اند، و این نفس پشتیبان همه انبیا بوده است، در روایتی هام از اجنه خدمت پیامبر میاد، و پیامبر میگه به این آقای بغل دستی نگاه کن، میگه همین آقا بود، که انبیا رو از شر ماها نجات می داد جمعش به چه نحوی هستش؟ سوال چهارم: اجنه در زمان حضرت سلیمان تجسم مادی پیدا کرده بودند یا تمثل؟ این را پرسیدم مقدمه برای این سوال که آیا اجنه تجسم مادی می یابند؟ و اگر پاسختان منفی است، و فرد در عالم خیال خود با تصویری از جن و جسم مثالی جن، رو به رو شده، و آن را می بیند، پس چگونه جن اگر تجسمی ندارد، در عالم ماده تصرف می کند و اشیا را جا به جا می کند، یا مثل کتاب آن سوی مرگ، آن لطمه ها را به آن شخص و اموال او وارد می کند، یا مشهور است که سنگ به خانه افراد پرتاب می کند و...؟ یا چطور از باقی مانده قضای انسان تناول می کنند؟ ملک هم تجسم میابد؟ روایات مربوط به رویت جبراییل توسط اصحاب چگونه تحلیل می شوند؟ یا چگونه ملک از بوی شخص تغذیه می کند؟ و... خداوند طول عمر با عزت به شما در ظل توجهات عالیه حضرت ولی عصر عنایت بفرمایند. مشتاق دیدار شما هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. هر اندازه از آرزوهای دنیایی کم کنید به همان اندازه توفیق عمل به آن‌چه حق می‌دانیم در ما پیدا می‌شود. ۲. به هر حال این حالت در این مسیرها پیش می‌آید، باید آن نگاه‌ها را دنبال نکرد. پس از مدتی انسان از آن ظاهرها عبور می‌کند و نظرش به شخصیتِ ایمانی و باطنِ روح انسان‌ها می‌افتد. ۳. آری! روح‌ها قبل از بدن‌ها در علم خدا خلق شده‌اند و برای به ظهورآمدن در این دنیا، به بسترِ بدن مادی نیاز دارند و از این جهت، «جسمانیة الحدوث»‌اند و حال همین روح که در بدن خود را یافته و انتخاب‌هایی در این دنیا داشته «روحانیة‌البقاء» می‌باشد و پس از بدن به صورت شخصی باقی می‌ماند. ۴. احتمالاً باید روی جسم مثالیِ آن‌ها ببیشتر فکر کرد. حتی وقتی برای انسان‌های عادی ظاهر می‌شوند در حیطه‌ی خیال آن‌ها ظاهر می‌گردند، ولی مثل نفس ما که در عینِ مجردبودن می‌تواند بدن خود را حرکت دهد؛ آن‌ها با قدرت خود که به جهت مثالی‌بودن‌شان بیشتر از قدرت‌های مادی است، در عالم ماده با اراده‌ای که دارند تصرف می‌کنند، مثل آن‌هایی که از دور، چیزی را حرکت می‌دهند و یا قطاری را متوقف می‌کنند. موفق باشید 

26993
متن پرسش
سلام استاد: آیا به نظر شما سیر مطالعه المیزان را از ابتدا شروع کنیم تا آخر یا سیر تفسیر شما که از سوره زمر شروع می شود را ابتدا کار کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا خوب است «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» کار شود. موفق باشید

26979
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: برداشت بنده از مجموعه ی سخنان حضرتعالی این هست که عقل نیرویی ماوراء طبیعه هست و بر اساس گفته ی عارف سید هاشم حداد منشا تمامی قوا نور هست. با توجه به مطالب ذکر شده نقش مغز انسان در این میان چیست؟ می توان نقش پردازنده را در نظر گرفت و یا وسیله ای به عنوان نگدارنده ی کوتاه مدت مطالب؟ با تشکر و التماس دعا. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مغز انسان، ابزار است که نفس ناطقه آن را جهت تفکرش به کار می‌گیرد. مثل آن‌که نفس ناطقه جهت بینایی‌اش، چشم را به کار می‌گیرد. موفق باشید

نمایش چاپی