بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انسان‌شناسی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24692
متن پرسش
سلام: معرفت نفس مبحثی فلسفی است یا عرفانی؟ با استدلال سر و کار دارد یا شهود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر حضرت امام روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» آن بود که «معرفت نفس» دریچه‌ی ورد به عرفان است به همین جهت مطالعه‌ی جلد ۸ و ۹ اسفار را پیشنهاد می‌کردند. موفق باشید

24677
متن پرسش
سلام علیکم: شما در جواب به سوال ۲۴۱۳۲ فرموده بودید: مسلّم علم به آن‌چه در خارج یافته‌ایم به حکمِ آن قاعده که «هر علم حصولی، مسبوق به علم حضوری است» علمِ ما به خارج برای نفس، حضوری است هرچند که در نسبت به خارج حصولی باشد. ولی بحث بدیهی‌بودنِ اعتماد به علم‌مان به خارج، برمی‌گردد به این‌که نفس ناطقه در پیش خود و بدون هرگونه مقدمه‌ای علمِ خود به خارج را قابل اعتماد می‌داند. حال سوال اینجانب این است که: شما در بخشی از جواب فرمودید (بحث بدیهی‌بودنِ اعتماد به علم‌مان به خارج، برمی‌گردد به این‌که نفس ناطقه در پیش خود و بدون هرگونه مقدمه‌ای علمِ خود به خارج را قابل اعتماد می‌داند)٬ این بدیهی بودن اعتماد نفس به علم مان به خارج یعنی بدیهی بودن تطابق ادراک و شی؟ اگر اینچنین است اینکه فرمودید (نفس ناطقه در پیش خود و بدون هرگونه مقدمه‌ای علمِ خود به خارج را قابل اعتماد می‌داند) چطور می‌باشد؟ شاید بگویید که به دلیل تجرد نفس و احاطه آن به بدن، اگر اینگونه است مگر تجرد نفس چگونه است که این اعتماد به تطابق ادراک و شی به صورت بدیهی برای نفس مسلم است؟ یعنی می خواهم بدانم تجرد نفس چگونه این اعتماد بدیهی را دارد یا ایجاد می کند؟ با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: «بدیهی» که دلیل نمی‌خواهد، امر روشنی است، اگر روشن نبود که بدیهی نمی‌گفتند حتی در استدلال هم مبتنی بر بدیهی، انسان‌ها سخن همدیگر را می‌پذیرند. موفق باشید

24666
متن پرسش
سلام استاد: وقت بخیر. جزوه ی کلیات عرفان نظری تو سایت نیست. و یک سوال اینکه سیر مطالعاتی شما واسه معرفت النفس کافیه یا ما باید مباحث معرفت النفس استاد جوادی املی و حرکت جوهری اونها رو هم بگذرونیم. استاد آیا امکانش هست معرفت النفس رو به دانشگاه های جهان انتقال بدهیم با ترجمه کتب و صوت های شما به زبانهای دیگر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بنا شد در اسرع وقت آن جزوه را در سایت قرار دهند.۲. فعلاً با همین بحث‌ها کار را شروع کنید و سپس حتماً از مباحث اساتید بزرگوار استفاده نمایید. ۳. به نظر می‌آید در ایجاد معارف عالیه، کمک آن‌ها باشد. موفق باشید

24664
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: پس از مطالعه کتاب زن آنگونه که باید باشد دو نکته به ذهنم رسید که خواستم نظرتان را جویا شوم. ۱. شما در بخش «مرد و زن دارای حقیقت واحد» با توجه به خَلق مرد و زن از حقیقت واحد چنین نتیجه گرفتید که این خلق از نفس واحد موجب می شود که این دو هیچ برتری بر یکدیگر نداشته باشند. اما با ملاحظه روایات ذیل این آیه به روایات عدیده ای برمی خوریم که بیان می کنند مراد از نفس واحده حضرت آدم است و مراد از زوجها حضرت حوا، و همین خلق حوا از اضافی طینت آدم دلالت بر شدت وجودی حضرت آدم بر حضرت حوا و یا برتری ذاتی آدم به عنوان نوع مرد بر حوا به عنوان نوع زن دارد. چنان که حضرات اهل بیت (ع) هم همگی از یک حقیقت می باشند ولی خلق سایر اهل بیت (ع) از نور رسول الله به عنوان صادر اول دلالت بر برتری ذاتی رسول الله بر سایر اهل بیت دارد و یا خلق شیعیان از اضافی طینت اهل بیت (ع) دلالت بر برتری ذاتی اهل بیت بر شیعیان دارد. البته باید توجه داشت که حرف بنده مربوط به عالم ثبوت است و عالم اثبات که پیرو اعمال زنان و مردان است خارج از این مقوله است. ۲. شما در بخش «ارزش مساوی شخصیت زن و مرد با توجه به آیه: «من عمل صالحا من ذکر او انثی...» چنین نتیجه گرفتید که ارزش عمل هر دو مساوی است و در نتیجه این دو شخصیت در ذات خود از نظر ارزش مساوی اند. و حال آنکه آیه صرفا در مقام بیانِ دادن اجر توسط خداوند و ضایع نکردن اجر این دو است و هیچ دلالتی بر تساوی یا عدم تساوی اجرشان ندارد که شما بخواهید از آن تساوی شخصیت این دو نفر را برداشت کنید. و چنان که گفته شد این تفاوت ذاتی نه تنها بین مرد و زن که یکی مظهر عقل و یکی مظهر احساس است می باشد بلکه چنان که محی الدین در فص شیثی اشاره دارند این تفاوت استعدادها که به تفاوت در اعیان ثابیته برمی گردد بین تک تک افراد جاری است. (اگر صلاح می دایند فرمایشاتتان را به جای نشر عمومی می توانید در ایمیل هم برای بنده بفرستید)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث ذات انسان‌ها غیر از عین ثابته‌ی آن‌ها است که با انتخاب خودشان شکل می‌گیرد. ذات انسان‌ها همان مقام «مِن روحی» است در آیه‌ی «فإذا سویته و نفخت فیه من روحی». یا آنجا که بحث فطرت را می‌کند و می‌فرماید: «لا تبدیل لخلق اللّه» آری! خارج از ذات انسانیِ انسان‌ها بالاخره تفاوت‌هایی بین زن و مرد هست از آن جهت که مثلاً زن، بدنِ زن‌بودن خود را در دوره‌ی جنینی شکل می‌دهد. موفق باشید

24663
متن پرسش
جناب استاد سلام: بنده چند وقتیست که درگیر برخی شبهات فلسفی هستم و از طریق حل این شبهات و تفکر در براهین عقلا کمی از فلسفه بهره برده ام البته بسیار کم و توانسته ام بر شبهات غلبه کنم،اما احساس می کنم این مباحث به قلب بنده نور نمی‌دهد و به گونه ای بنده را راضی نمی کند و احساس دلگیری و گرفتگی و به اصطلاح دچار نوعی قبض روحی شده ام، فکر می کنم درگیر این تفکرات شدن بعد از حل شبهات و ادامه دادن به آن مسیر فلسفی صرف نوعی حجاب بر قلب بنده پوشانده و باعث آن قبض روحی شده، بنده می خواهم این حجاب ها برطرف شده و معرفت اهل البیت (ع) و محبت ایشان در قلبم تجلی کند تا به معنای واقعی حیات طیبه و مفیدی داشته باشم، بنده می فهمم آن نور و گشایشی که بنده می خواهم و قلب بنده محتاج آن است تا راضی شود معرفتی غیر از اموریست که درگیر آنم و آن معرفت و محبت اهل البیت (ع) می باشد، اما نمی دانم از کجا شروع کنم تا به معرفت حقیقی دست یابم و محبت اهل البیت (ع) در قلبم تجلی کند، لطفا بنده را راهنمایی بفرمایید و سیر مطالعاتی و عملی به بنده معرفی نمایید. با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از رفع شبهات و کسب معرفتِ لازم، از طریق رعایت شریعت الهی و تدبّر در قرآن و روایات، قلبْ راه می‌افتد. پیشنهاد بنده برای ابتدایِ کار، شرح کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح «برهان صدیقین» است. موفق باشید

24657
متن پرسش
استاد سلام: با توجه به این نظر بنده (با توجه به اینکه نفس وجودی مجرد و بدن وجودی مادی است، و بدن نسبت به نفس با توجه به مجرد بودن نفس و مادی بودن بدن، نوعی خارجیت دارد، لذا نفس اولین علم به خارج را از طریق ارتباط نفس و بدن پی می برد و می فهمد، که این علم کاملا بدیهی است و خطایی در آن راه ندارد و از همان ابتدا از این طریق عالم خارج برای نفس مشخص است) و جواب جنابعالی (حرف درستی است از آن جهت که نفس با شناختِ بدن متوجه‌ی قواعدی می‌شود که بین محسوسات و وجودش برقرار است) پس می توان نظر کامل را اینگونه گفت: با توجه به اینکه نفس وجودی مجرد و بدن وجودی مادی است، و بدن نسبت به نفس با توجه به مجرد بودن نفس و مادی بودن بدن، نوعی خارجیت دارد، لذا نفس اولین علم به خارج را از طریق ارتباط نفس و بدن پی می برد و می فهمد، که این علم کاملا بدیهی است و خطایی در آن راه ندارد و از همان ابتدا از این طریق عالم خارج برای نفس مشخص است و با توجه به اینگونه شناخت بدن توسط نفس، نفس متوجه‌ی قواعدی می‌شود، که بین محسوسات و وجودش برقرار است و اینگونه علم کاملتر و وسیع به جهان خارج و موجودات دیگر پیدا می کند. آیا این تکمیل مطلب صحیح است از نظر جنابعالی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید همین‌طور باشد. سعی بفرمایید بقیه‌ی این نوع معارف را با تدبّر در جلد ۸ و ۹ اسفار  و یا در ترجمه‌ی آن تحت عنوان «معرفتِ نفس و حشر» که بر روی سایت هست، دنبال بفرمایید. موفق باشید

24653
متن پرسش
با سلام خدمت شما: استاد شما برای ایجاد شدن طلب معنویت و رفتن به سوی خدا برای یک جوان دانشجو چه کتابی رو پیشنهاد می کنید و مناسب می دانید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم مطالعه‌ی کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «آشتی با خدا» مفید باشد. موفق باشید

24650
متن پرسش
استاد سلام: شما در جواب سوال ۲۲۳۹۶ فرموده بودید: روح انسان به جهت ذاتِ مجردی که دارد، ماورای حواس پنج‌گانه با عالَم مرتبط است و به همین جهت حتی خطاهای حس را هم متوجه می‌شود. این مطلب که فرمودید به چه معناست؟ چگونه می باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده خوب است سری به کتاب «معرفتِ نفس و حشر» بزنید که چگونه محسوساتِ خارجی مُعِدّ هستند جهت معرفت نفس به موجودات خارجی. موفق باشید

24641
متن پرسش
جناب استاد سلام: نظر بنده در موضوع علم به عالم خارج این است: با توجه به اینکه نفس وجودی مجرد و بدن وجودی مادی است، و بدن نسبت به نفس با توجه به مجرد بودن نفس و مادی بودن بدن، نوعی خارجیت دارد، لذا نفس اولین علم به خارج را از طریق ارتباط نفس و بدن پی می برد و می فهمد، که این علم کاملا بدیهی است و خطایی در آن راه ندارد و از همان ابتدا از این طریق عالم خارج برای نفس مشخص است. لطفا نظرتان را در مورد نظر بنده بفرمایید. با سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف درستی است از آن جهت که نفس با شناختِ بدن متوجه‌ی قواعدی می‌شود که بین محسوسات و وجودش برقرار است. موفق باشید

24640
متن پرسش
سلام علیکم: در جواب سوال ۲۴۶۳۳ فرمودید که: خطای حس را نیز انسان با فهمی که متوجه‌ی واقعیت خارج از ذهن است می‌فهمد و به همین جهت می‌تواند بین سفسطه و واقعیت تفکیک کند. لطفاً بفرمایید منظورتان از این فهم چیست و چگونه است؟ مثلا در این مثال که ما باران را به جای قطره قطره به صورت خطی می بینیم بر فرض خطای دید در نظر بگیریم، آن فهم که فرمودید و توجیه خطای حس در این مثال را برای بنده از نظر خودتان مشخص کنید. با سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه با نظر به محسوسات، متوجه‌ی قواعد عالم می‌شود و نسبتی بین آن‌چه حسّ کرده و قواعد برقرار می‌کند و در نهایت، نسبت به محسوساتِ خود حکم می‌نماید که کدام عینِ واقعیت است و کدام قابل تحلیل. موفق باشید

24619
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرانقدر: بنده خیلی در امور اعتقادی شک می کنم و در ذهنم شبه ایجاد میشه و همیشه از این بابت ناراحت و نگرانم، با اینکه انگار نفس من یا بهتره بگم خود من دنبال شبهات جدید می گرده تا مشغول حل و فصل شبهه بشه و از ذکر و یاد خدا غافل و صفای دل رو از دست بده، با اینکه جواب شبهه را بدست می آورم و از شر آن شبهه خلاص می شوم، اما دوباره با شبهه جدید با موضوع جدید سرگرم و مشغول می شوم، دیگه خسته شده ام، احساس می کنم و مطمئن ام عمرم دارد تلف می شود، می خواهم به صفای دل برسم و به ارتباط با ائمه اطهار آن جور که شایسته است برسم و دیگر این حجاب شبهات در میان نباشد، چه کنم که نفس شبهه ساز و یا شیطان تلقین کننده را برای همیشه لگام بزنم و از شر این افکار و امور بیهوده خلاص شوم، لطفا مرا راهنمایی کنید و راه حلی برای بنده ارائه دهید، آیا ذکری هست که با گفتن آن و استمرار بر آن ذکر به خصوص، از این حجاب ظلمانی خلاص شد؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز خوبی است. زیرا انسان در عقائد خود عمیق و عمیق تر می‌شود البته به شرطی که جواب شبهات را درست بدهید. پیشنهاد ما اولا مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و ثانیا برهان صدیقین از کتاب «از برهان تا عرفان» می‌باشد که هر دو باید با شرح صوتی آن دنبال شود. موفق باشید

24624
متن پرسش
سلام: آیا وجود و جاودانگی روح هم بصورت عقلی (نه فقط با مثال خواب و ...) اثبات میشه؟ اگه خود حضرتعالی مطلبی توی کتاب یا جزوه ای دارید لطفا آدرس بدید تا نگاه کنیم. یا اگه کتاب دیگه ای هم سراغ دارید معرفی بفرمایید لطفا. ولی برای بنده اولویت خوندن کتابها و جزوات خود شماست. لذا اگر خودتان مطلبی در این باره ننوشته اید اونوقت منبع دیگه رو معرفی بفرمایید. لطفا. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ان‌شاءالله کتاب «معرفت نفس و حشر» که بر روی سایت هست و کتاب «معرفت نفس» آیت الله حسن زاده جواب‌گوی این امر می‌باشد. موفق باشید

24608
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: در بحث ده نکته از معرفت نفس در جلسه سوم بحث شد که تن در حقیقت من اثر ندارد اما ابزار کمالش هست. چند سوال برایم پیش امده و آن این است که: ۱. خستگی ای که برای ما پیش می آید چگونه است که باید حتما بخوابیم تا رفع شود؟ با توجه به بحث، روح خستگی ندارد پس جسم خسته می شود و نیازمند خواب پس می توان گفت جسم روی روح متقابلا اثر می گذارد درست است؟ از طرفی برخی بزرگان بوده اند که اگر خیلی کم هم می خوابیدند برایشان مشکلی پیش نمی امده و عادی بوده اند مثل شهید چمران یا آیه الله بهاء الدینی (ره). جریان اینها چیست؟ ۲. گفته شد که روح دیوانه نمی شود و.... و آنهایی که دیوانه اند بخاطر این است که جسم در تسلط کامل روح نیست یا لا اقل اون بخشی از جسم که خوب کار نمی کند سوال من این است که عده ای هوش و ذهن قوی ای دارند و در فهم مسائل و علوم تیز تر و عمیق تر اند یا خلاق تر و عده ای دیگر عادی، علت این اختلاف چیست؟ آیا قدرت روح همه یکسان است؟ و این قدرت روح بر عقل و فهم ما اثر می گذارد یا چیز دیگری ست؟ مثلا تسلط روح بر جسم یا مثلا عقل جسمی ما کمتر است که فهم ما پایین تر از بقیه می شود؟ ۳. علت اختلاف سلایق و افکار چیست؟ منشا آن چیست؟ ۴. آیا با قدرت روح، می توان بیماری های جسم را شفا داد؟ بیماریهایی که از خود جسم ابتدائا بوده مثل شکستگی دست و پا، جراحت و... اگر بله چگونه؟ ( منظورم شفای نسبتا سریع است نه فرضا دکتر رفتن و گچ گرفتن و امثال آن) ۵. آیا می توان هنگام خواب با روح خود به مطالعه و انجام کار و... پرداخت؟ چگونه؟ (به راستی انسان کیست؟ چگونه موجودی ست؟ الله اعلم) خواهشمندم به این سوالاتم پاسخ دهید چرا که گره های ذهنی من هستند که باید حل شوند تک تک این علامت سوالها ذهن مرا تا حدی درگیر خود کرده اند (خصوصا ۳ سوال اول) و برایم مهم اند. ممنون میشم جواب بدید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. جسم اگر خسته باشد آمادگی لازم جهت پذیرفتن تدبیر روح در او کم می‌شود مگر روح‌هایی که قدرت بیشتری جهت تدبیر بر بدن دارند. ۲ و ۳. روح‌ها دارای استعدادهای متفاوت‌اند. ۴. باید زمینه‌ی تدبیر روح بر بدن را فراهم نمود تا روح موفق شود در تدبیر بدن و دفعِ بیماری‌ها. ۵. مطالب را دنبال کنید إن‌شاءاللّه به مرور گره‌های ذهنی باز می‌شود. موفق باشید

24578
متن پرسش
سلام استاد: ما طلبه ها بعد از اینکه بدایه الحکمه و نهایه الحکمه رو خوندیم برای بحث نفس و معاد چه کتابی رو مطالعه کنیم؟ چون اون دو تا کتاب فاقد مباحث نفس و معاد هستند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فعلاً «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «خویشتن پنهان» و کتاب «معاد» با شرح صوتی آن‌ و بعداً جلد ۸ و ۹ اسفار. موفق باشید

24567
متن پرسش
سلام: استاد شما در مباحث کتبی و صوتی تون درباره ی وحدت وجود عرفا توضیح فرموده اید؟ اگر آری در کدام یک از آثارتان؟ دوم اینکه نظر شما درباره وحدت وجود مدنظر عرفا چیست؟ چرا این عقیده ی وحدت وجود آنقدر مخالف داره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. پیشنهاد می‌کنم بعد از مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن‌ها، به شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام جهت مطالعه‌ی «وحدت وجود» بپردازید. موفق باشید

24566
متن پرسش
سلام علیکم: آیا خواندن فلسفه و عرفان نظری یا همان مباحث معرفت نفس، روی اوصاف و اخلاق آدمی اثر گذار است؟ مثلا کسی که قصد تزکیه نفس از رذایل اوصاف کرده اگر این مباحث معرفت نفس رو کار کنه سریع تر میتونه رذایل رو از جانش دور کنه؟ رذایلی چون حب جاه و شهرت، حسادت، تکبر، عجب، غضب و ...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً مفید است. کافی است تجربه کنید. به همین جهت در مقدمه کتاب های اخلاق بحث معرفت نفس مطرح می شود. موفق باشید

24544
متن پرسش
با سلام: استاد تسلیت عرض می کنم و برایتان از حضرت حق صبری جمیل خواستارم. استاد نحوه‌ی مواجهه با افراد مختلف در مقام تلنگر چگونه باید باشد؟ چه افرادی پذیرش اسم ارحم الراحمین را دارند، چه افرادی شدیدالعقاب و... آیا فهم این مطلب متوقف بر فهم دقیق معرفت نفس و اسماء الهی‌ست؟ لطفا برای دستیابی به این مهم بنده رو راهنمایی بفرمایید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اُنس و تدبّر در قرآن در این مورد راه‌گشاست تا حضرت حق از طریق انسان آن‌چه را می‌خواهد اظهار نماید زیرا تنها حضرت حق نافذ است و باید در هر حال پروردگار عالمیان را به میان آورد. آری! معرفت نفس جهت تدبّر در قرآن مقدمه‌ی خوبی است. موفق باشید

24535
متن پرسش
جناب استاد سلام علیکم: چه کار کنیم تا در نماز و عبادات و دعا لذت ببریم و بصورت یک امر که از روی عادت انجام می دهیم نباشد و جوری نباشد که مثلا بخواهیم زود نماز را تمام کنیم؟ چه کنیم تا ولع عبادت بخصوص نماز داشته باشیم و با شوق و ذوق به سوی نماز بشتابیم نه اینکه از روی رفع تکلیف و بی میلی نماز بخوانیم؟ التماس دعا. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه معرفت صحیح است که عبادات را عمیق و لذتبخش می‌کند. پیشنهاد  ما معرفت نفس است. موفق باشید

24505
متن پرسش
بعد از رو برو شدن با مدعی ارتباط با عالم غیب به واسطه ی معجزه ی او بر اساس اصل عقلی «دفع ضرر احتمالی واجب و لازم است.» احتمال وجود عالم دیگر و صدق حرف ها در ما ایجاد می شود. حال سئوال این است: ۱. شرط نجات مطلق از تمام ضرر ها بعد از مرگ طبق وحی چیست؟ ۲. آن کمال و سعادتی که بنا است با پیروی از آورنده ی وحی در آن عالم به آن دست یافت دقیقا چیست؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به روش جدال احسن آن‌طور می‌فرمودند. ۲. عقل هرکس متوجه‌ی بقای ابدی اوست. پیشنهاد می‌شود کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن را که بر روی سایت هست، دنبال فرمایید. موفق باشید

24497
متن پرسش
استاد گرامی با عرض سلام و تسلیت بابت درگذشت فرزند عزیزتان نظر شما در مورد متن زیر چیست؟ تبیین رابطة روح و بدن با تکیه بر نظریة سیستم‏ها و تجربه‏ های نزدیک مرگ برخی از محققان در حال حاضر شواهد کافی برای رابطه روح و بدن ارائه کرده ‏اند، امّا باید بر این نکته تاکید کرد که چگونه می ‏توان یک بررسی تجربی روی این موضوع انجام داد. مبنای این پژوهش، رویکرد سیستمیک[3] است و انسان را به عنوان سیستمی می‏ داند که در آن دو جزء یا بخش، در یک کل واحد به هم پیوند خورده ‏اند. این در اصل همان نظریه دکارت می ‏باشد که روح و بدن را تشکیل دهنده یک واحد می‏ دانست. ابزارهای نظری برای انجام چنین تحلیلی در اواسط قرن بیستم با طرح تئوری سیستم‏های عمومی توسط برتالانفی فراهم شد Rousseau, 2011,1 :406)). اهمیت مفهوم سیستم از این جهت است که هنگامی که اجزای سیستم در یک مجموعه با هم پیوند می ‏یابند، ویژگی‏های جدیدی در سطح سیستم ظاهر می‏ شود. این در حالی است که برخی ویژگی‏های ذاتی هر یک از اجزا -که مستقلاً واجد آن هستند- محو می‏ شود. برای نمونه آب مایع است و ویژگی مرطوب بودن دارد، امّا ترکیبات آن، اکسیژن و هیدروژن، گاز و بدون رطوبت هستند. به این پدیده، ویژگی‏های نوخاسته[4] می ‏گویند. از سوی دیگر یک تکه چوب از لحاظ بار الکتریکی، خنثی است، امّا ذره‏ های تشکیل دهنده آن –پروتون‏ها و الکترون‏ها- باردار هستند. به این پدیده، ویژگی‏های پنهان[5] می ‏گویند. گاهی چند بخش ویژگی‏های خود را برای انجام عمل خاصی با هم ترکیب می ‏کنند. مثلاً وقتی دست، چکشی را برمی ‏دارد می‏ تواند کاری را انجام دهد که نه از عهدة دست و نه چکش به تنهایی برنمی ‏آید. این پدیده را هم ‏افزایی[6] می‏ گویند. اگر روح و بدن، دو جزء از یک سیستم یکپارچه باشند، خصوصیات هم ‏افزایی و نوخاسته ‏ای از سیستم کلی انسان مشاهده خواهد شد که هیچ ‏کدام از دو بخش تشکیل دهندة سیستم واجد آن‏ها نیستند. از طرفی، برخی ویژگی‏های روح و بدن نیز پنهان می‏ مانند. واضح است که اگر بتوان زمینه ‏ای تجربی برای بررسی چنین فرضیاتی یافت، بهتر می‏ توان به تبیین آن پرداخت. اینجاست که تجربه‏ های نزدیک مرگ به عنوان نمونه‏ ای تجربی برای بررسی فرضیات نظریه سیستمی اهمیت ویژه ‏ای می ‏یابد. اگر پیوندهای بین اجزای سیستم ضعیف شود، مفاهیم کلی سیستم شروع به کم‏رنگ شدن می ‏کند و خصوصیات مستقل اجزا ظاهر می‏ شود. در این وضعیت ویژگی‏های نوخاسته و هم‏ افزایی تضعیف می ‏شوند و ویژگی‏های پنهان ظاهر می ‏شوند. تجربه ‏های نزدیک مرگ زمینة مناسبی را برای انجام چنین تحلیلی در ارتباط با سیستم روح - بدن فراهم می ‏آورند. چنان‏که در ادامه خواهد آمد در طول تجربه نزدیک مرگ، روح در حالی ‏که ارتباط و تعاملش با بدن را کاملاً و یا تقریباً از دست داده است، ویژگی‏هایش که مستقلاً مربوط به خود روح است، ظاهر می‏ شود. این وضعیت فرصت خوبی را برای مشاهده و بررسی تفاوت‏های خصوصیتی در حالت یکپارچه و گسسته فراهم می ‏آورد. علاوه بر این هر اندازه که گسستگی بین اجزای سیستم بیشتر باشد، شانس کمتری برای برقراری مجدد پیوندها وجود دارد و این خود فرصتی دیگر برای مطالعه سیستم تحت درجات مختلف یکپارچگی فراهم می‏ کند. به نظر می‏ رسد ایست قلبی یک گسستگی شدید سیستم یکپارچة فردی می‏ باشد که می‏ توان امیدوار بود فرد زنده بماند. علاوه بر این مراحل بازیابی معمولاً کند است و اغلب یک آسیب پایدار در بدن و یا سیستم کنترلی بدن به وجود خواهد آمد. هنوز به روشنی مشخص نیست که آیا ویژگی‏های روانی، خودپنداره، شخصیت و عاملیّت انسان متأثر از روح می ‏باشند یا خصوصیات نوخاسته سیستم یکپارچه روح-بدن هستند. برای نمونه، گفته می‏ شود که بعد از تباهی و نابودی بدن، هوشیاری شخصی در هوشیاری جمعی ادغام می‏ شود و بنابراین فردیت و شخصیت انسان فقط تا زمانی پابرجاست که بدن زنده و فعال است (ibid). از طرفی طبق نظریه دوگانگی روح و بدن، این ویژگی‏ها ناشی از ماده نیستند، چراکه هیچ ماده فیزیکی خالصی نمی ‏تواند چنین ویژگی‏هایی داشته باشد. در ادامه با مباحثی که مطرح می ‏شود، بیشتر به تبیین این موضوع می ‏پردازیم. تعریف مفاهیم ۱. سیستم سیستم مجموعه ‏ای از عناصر و اجزای مرتبط و در حال کنش و واکنش متقابل است و بر اساس برنامه ‏ای خاص، یک هدف مشخص را تحقق می‏ بخشد (علاقه‏ بند، 1384: 120-121). ویژگی‏های عمومی سیستم‏ها عبارتند از: الف) اینکه حداقل از دو جزء تشکیل شده‏ اند. ب) هر جزء حداقل با یک جزء و به طورکلی با اجزای دیگر در تعامل است. ج) هر تغییر در یک جزء از سیستم بر کل سیستم تاثیر می‏ گذارد. د) سیستم مرز دارد و یک هدف اصلی را دنبال می‏ کند. همچنین مجموعه اجزا، خصوصیاتی متفاوت با تک تک اجزا دارد. در هر سیستم ویژگی‏های نوخاسته ‏ای وجود دارد که ناشی از خاصیت کلی و یکپارچگی سیستم می ‏باشد که در صورت قطع رابطه بین اجزا، این ویژگی ‏ها از بین می‏ روند. در عین این‏که هر یک از اجزا، واجد ویژگی‏هایی است که تنها در صورت از هم‏پاشیدگی سیستم بروز می‏ کنند و در سیستم یکپارچه پنهان هستند Rousseau, ibid)). ۲. تجربة نزدیک مرگ[7] اولین ‏بار در سال ۱۹۷۵، ریموند مودی در کتاب خود با نام «زندگی بعد از زندگی» اصطلاح تجربة نزدیک مرگ را به کار برد.[8] این کتاب بر مبنای مصاحبه ‏هایی است که وی با افرادی انجام داده بود که بعد از مرگ دوباره به زندگی بازگشته بودند. او مشاهده کرد این افراد تجربه ‏های مشابهی دارند. تجربة نزدیک مرگ که در فرهنگ اسلامی به عنوان خلسة عارفانه‌ پیش از مرگ شناخته می‌شود، به حوزه گسترده‌ای از تجربیات شخصی اشاره می‌کند که به مرگ قریب‌الوقوع مربوط می‌شود. این تجربیات شامل احساسات مختلفی از جدا شدن از بدن گرفته تا احساس شناور شدن، وحشت زیاد، آرامش مطلق، امنیت، تجربة از هم‏پاشیدگی کامل و رؤیت نور که برخی افراد آن‌را خدا یا وجود روحانی تلقی می‌کنند، می‏ باشد. بعضی افراد و فرهنگ‌ها تجربه نزدیک مرگ را یک نگاه آنی روحانی و ماوراءالطبیعه زندگی پس از مرگ می‌دانند. بروس گریسون، روان‏پزشک و محقق برجسته در زمینة تجربیات نزدیک مرگ، این تجربیات را چنین تعریف می‏ کند: رویدادهای روان‏شناختی عمیق با مولفه‏ های رمزآلود، روحانی و متعالی که برای افرادی روی می‏ دهد که در آستانة مرگ و یا در وضعیت‏ های شدید آسیب جسمانی قرار می ‏گیرند (Greyson, 2000 :318-319). جنیس هلدن، دیگر محقق مشهور در این زمینه، تجربة نزدیک مرگ را خاطرة رویدادهای روان‏شناختی ماوراى پدیده‏ هاى علمى مکشوف و روحانی‏ای می‏ داند که توسط فردی که در آستانة مرگ قرار گرفته است، گزارش می‏ شود (Nouri, 2008 :6-7). چنین مواردی معمولاً بعد از این‏که فردی مرگش از لحاظ بالینی قطعی شده، یا خیلی نزدیک به مرگ است، گزارش شده ‌است. از این ‏رو آن را تجربة نزدیک مرگ نامیده‏ اند. این تجربه‏ ها شامل موارد زیر می ‏باشد: یک صدای ناخوش‌آیند، اولین ادراک حسی است که گزارش شده‌است. احساس مردن، تجربة خروج روح از بدن (حس شناورشدن در بالای بدن و دیدن فضای مجاور)، حس حرکت به طرف بالا از میان تونلی از نور یا راهروی دراز و باریک، ملاقات با بستگانی که فوت کرده‌اند، ملاقات با اشخاص روحانی، مرور خاطرات دوران زندگی و احساس بازگشت به بدن همراه با بی‌میلی (Moody, 1975,1 :18). این تجربه ‏ها در اشخاص مختلف تحت تاثیر اعتقادات آنهاست. کودکان که زمان کافی برای پرورش قوی ایمانشان ندارند، تجربة بسیار محدودی در این زمینه دارند. همچنین برخی افراد، تجربة نزدیک مرگ بسیار دردناکی داشته‌اند که نشان‏ دهنده وحشت از پایان زندگی است. شرایط بالینی که گمان می‌رود منجر به تجربه نزدیک مرگ می‌شود شامل موارد زیر است: ایست قلبی، شوک، خونریزی هنگام وضع حمل یا عوارض پیش از عمل جراحی، برق گرفتگی، کُما، خونریزی مغزی، سکته مغزی، خودکشی ناموفق، افراد در حال غرق یا خفه شدن و حبس نفس. برخی از موارد تجربة نزدیک مرگ بعد از یک تجربة بسیار سخت روی می‌دهد. به عنوان نمونه وقتی مریضی از پرستار یا پزشک می‌شنود که بزودی خواهد مرد، یا زمانی که فرد در یک وضعیت مُهلک، مانند شنیدن صدای تصادف از نزدیک، قرار می‌گیرد. تجربة نزدیک مرگ به مثابة یک مدل تجربی برای تحلیل سیستم روح- بدن انسان پژوهش‏ ها نشان می‏ دهند حدود ۴% از جمعیت دنیا تجربة نزدیک مرگ داشته ‏اند. مراکز مختلفی برای گردآوری گزارش‏ها و نمونه‏ های این‏چنینی تشکیل شده ‏اند. از جملة این مراکز، «بنیاد تحقیقاتی نزدیک مرگ» می ‏باشد که نزدیک به ۴۰۰۰ نمونه همراه با گزارشات آنها را آرشیو کرده است. یکی از شرایط بالینی که ممکن است منجر به تجربة نزدیک مرگ شود، ایست قلبی است. ایست‌ قلبی‌ عبارت‌ است‌ از فقدان‌ کامل‌ پمپاژ ‌خون‌ توسط‌ قلب که ۱۰ الی ۲۰ ثانیه طول می ‏کشد تا فرد به وضعیت قطع تنفس، قطع ضربان قلب و قطع فعالیت‏های الکتریکی مغز برسد. تأخیر در درمان‌ این‌ حالت‌ حتی‌ برای‌ ۵-۳ دقیقه‌ ممکن‌ است‌ باعث‌ مرگ‌ یا آسیب‌ دایمی‌ مغز شود و ۱۰ دقیقه لازم است تا فرد دچار مرگ واقعی شود. تنها حدود 10% از افرادی که دچار ایست قلبی می‏شوند، زنده می‏مانند Ballew,1977:152)؛ Nichol,2008:1423-1424). نشانه‏های مرگ بالینی و واقعی یکی هستند. تنها تفاوت در این است که بیماران مرگ بالینی با اقدامات و تدابیر پزشکی مناسب می‏توانند دوباره به حیات بازگردند. اعتبار گزارشات جمع‏آوری شده از بیماران ایست قلبی با توجه به دقت بالای آنها تقویت می‏شود. جنیس هلدن در پژوهشی نشان داد که 90 درصد گزارشات تجربیات ادراکی افرادی که در وضعیت ایست قلبی و ایست تنفسی بوده‏اند، خطایی نداشته است. همچنین پنی سارتوری (2005) در پژوهش دیگری نشان داد که افرادِ دچار ایست قلبی که تجربه نزدیک مرگشان را گزارش کرده‏اند، زمان احیای خود را بدون هیچ خطایی توصیف می‏کنند، درحالی که افراد دچار ایست قلبی که تجربه نزدیک مرگ گزارش نکرده‏اند قادر به توصیف و یا حدس صحیح از آنچه در زمان احیای آنها رخ داده بود نبودند. به نظر می‏رسد در حال حاضر زمینه‏های خوبی وجود دارد که نشان می‏دهد بعضی از افراد دچار ایست قلبی تجربیات ذهنی واقعی در طول این حالت دارند و در حالی‏که در وضعیت مرگ بالینی می‏باشند، همچنان هوشیارند. هلدن در پژوهشی نشان داد که اکنون بیشتر محققان تجربة نزدیک مرگ بر این باورند که پارامترهایی نظیر هوشیاری، هویت، حافظه و ادراک می‏توانند حتی زمانی که بدن از کار افتاده است، فعال باشند. اما این پارامترها برای فعال بودن باید ناشی از عامل و یا عواملی باشند. حال اگر این عامل، بدن نباشد عاملی غیر از بدن حتماً وجود خواهد داشت. همین است که می‏تواند دلیلی بر صحت این مدعا باشد که روح چیزی فراتر از بدن است و به نوعی دوگانگی جوهری[9] بدن و روح را تایید نماید .(Holden,2010:364-365) این باور با شواهد بیشتری، که اثبات می‏کنند ارواح انسان‏ها می‏توانند در وضعیت مرگ بازگشت‏ناپذیر زنده بمانند تقویت می‏شود. یکی از این شواهد مهم، ملاقات افراد با ارواح اقوام فوت شده و اجدادشان وهمچنین با ارواح کسانی است که در آن زمان اطلاعی از مرگ آنها ندارند[10] (Greyson,2010:40-41). شواهد تجربیات نزدیک به مرگ، به‏خصوص شواهد مربوط به ایست قلبی، اثبات می‏کنند که روح چیزی مستقل از بدن، و در عین حال متعلق به آن است و روح می‏تواند بعد از مرگ بدن نیز بماند و به حیات خود ادامه دهد. به عنوان نمونه ادعا می‌شود: زنی که مورد جراحی قرار گرفته بود، بعد از به هوش آمدن، به دقت ابزار جراحی‌ای که قبلاً ندیده بود را توصیف کرده و گفتگویی که بین پرستاران و پزشک در هنگام بیهوشی کامل او صورت گرفته بود بیان کرده ‌است (Sabom,1998:53). در مورد دیگری، گفته می‌شود: پرستاری دندان مصنوعی بیمار بیهوشی که دچار حملة قلبی شده بود را از دهانش بیرون آورد و بعد از به هوش آمدن آن بیمار از همان پرستار خواست که دندانش را به او برگرداند. در شرایط عادی ممکن است توجیه این مسئله مشکل باشد که چگونه یک مریض بیهوش توانسته بعد از به هوش آمدن همان پرستار را شناسایی کند .(vanLommel,2001:2040) بیشتر افرادی که تجربه نزدیک مرگ داشته‌اند آن را برای خودشان به منزله نشانه‌ای بر وجود زندگی پس از مرگ دانسته‌اند. اشروتر کونهاردت بیان می‏کند که اگر چه برخی عناصر تجربه نزدیک مرگ را می‌توان از طریق تحریک الکتریکی لب گیجگاهی در نیمکره راست مغز و نیز با استفاده از مواد توهم‌زا به نحو مصنوعی پدید آورد، اما با وجود این، برخی دیگر از عناصر تجربه نظیر مرور رویدادهای زندگی یا دست‏یابی به اطلاعات عینی از محیط اطراف در حین تجربه، نه تنها قابل بازآفرینی نیستند، بلکه اصولاً تبیین‌های فیزیولوژیکی روشنی در بارة آنها وجود ندارد. وی نظریه‌هایی که با استناد به واکنش‌های دفاعی مغز در مواجهه با مرگ (نظیر واکنش آرزومندانه در راستای انکار مرگ) در پی توجیه فیزیولوژیکی این پدیده هستند را نیز نابسنده می‌انگارد و برآن است که اکنون اطلاعاتی در باب تجربه‌های نزدیک مرگ در دست است که می‌تواند بر واقعیت فرامادی و قابلیت‌های فراطبیعی انسان دلالت داشته باشد .(Kunhardt,1993:165-166) جفری لانگ متخصص درمان تومورهای سرطانی از طریق پرتوافکنی با همکاری پل پری در سال 2010 با انتشار کتاب «شواهد حیات پس از مرگ» مدعی شد که دیگر حجت بر شکاکان تمام شده است و شواهد روشنی از رهگذر بررسی تجربه‌های نزدیک مرگ به دست آمده، که بر بقای آگاهی و حیات پس از مرگ دلالت دارد. شواهد لانگ در این اثر که حول 9 محور اصلی سامان یافته، بر واقعی بودن تجربه نزدیک به مرگ اصرار می‏ورزد long, 2010:8-9)). تجربیات نزدیک به مرگ و یکپارچگی روح - بدن در این قسمت ابتدا باید نشان داد که تجربة نزدیک مرگ یک حالت گسستگی بین روح و بدن در سیستم روح - بدن انسان است. آنگاه فرصتی برای تحلیل نظری سیستمیک فراهم کرد. همان‏طور که گذشت، پیوستگی روح - بدن لزوماً شامل یک تبادل اطلاعاتی و تأثیری می‏باشد، چرا که روح بر آنچه بر بدن یا نسبت به بدن در حال رخ دادن است، آگاهی دارد و بدن نیز به نوعی اجراکننده خواسته‏ها و فرامین روح است. آغاز تجربه نزدیک مرگ همراه با از دست دادن کنترل بدن و همه احساسات جسمانی می‏باشد. همه این‏ها با تمام شدن تجربه نزدیک مرگ دوباره باز می‏گردند. افراد تجربه کننده در ابتدا به همین موضوع اشاره می‏کنند. آنها احساس درد را از دست می‏دهند و دوباره درد را احساس می‏کنند. آنها همچنین متوجه می‏شوند که در طول تجربه خروج از بدن نمی‏توانند با افراد دیگر به طور فیزیکی ارتباط برقرار کنند. در اینجا دو نمونه از این تجربیات آورده می‏شود: الف) درد شدیدی در بازوی خود احساس می‏کردم. ناگهان احساس کردم در حال از دست دادن هوشیاری خود هستم و اطرافیانم را می‏دیدم که در حال حرکت به سوی من هستند. بعد از آن هیچ چیز نبود، هیچ دردی احساس نمی‏کردم. من نزدیک سقف اتاق در حال تماشای بدن خودم بودم که روی تخت خوابیده بود، احساس آرامش داشتم، ناگهان با ضربة شدیدی به سمت بدنم هل داده شدم و دوباره درد شروع شد (Fenwick,1995:5). ب) بعد از تولد دخترم خونریزی شدیدی داشتم. اطرافم را کادر پزشکی و مراقبتی احاطه کرده بودند. درد شدیدی داشتم. ناگهان احساس کردم دردی ندارم. از بالا در حال تماشای حاضرین بودم. صدای دکتر را شنیدم که می‏گفت سیگنالی وجود ندارد. سپس خودم را در تونلی از نور که پایان نداشت در حال حرکت دیدم. صدای آرامی مرا خطاب کرد تو باید برگردی. توسط دستگاه شوک با ضربه به تخت بیمارستان برخورد کردم و درد دوباره بازگشت (Morse,1993:114-115). پدیده انتقال ناگهانی از وضعیت درد شدید به وضعیت بی‏دردی و بازگشت مجدد درد در پایان این تجربه، بسیار مهم و قابل توجه است. اندورفین‏های طبیعی می‏توانند درد را برای حدود دو ساعت کاهش دهند و این در حالی است که تجربة نزدیک مرگ تنها چند ثانیه یا دقیقه طول می‏کشد .(Greyson,2007:118-119) بنابراین این احتمال وجود ندارد که این تاثیرات ناشی از مکانیسم‎‏های بدن باشد. این موضوع با نمونه‏هایی می‏تواند تقویت شود که در آنها افراد می‏توانستند بدن خود را در حال دریافت شوک ببینند، اما هیچ احساس جسمانی نداشتند Moody,1975:78)). به نظر می‏رسد در طول تجربه نزدیک مرگ جریان‏های تقابلی اطلاعاتی و تاثیری که برای تعامل روح - بدن نیاز است، به شدت یا کلاً دچار اختلال می‏شود. شایان ذکر است که انتقال به دورة بی‏حسی و بی‏دردی همیشه کامل صورت نمی‏گیرد. در یک تحقیق که روی تجربه کننده‏های ایست قلبی انجام شده، 10درصد تجربه کنندگان احساس درد خفیفی را در طول تجربة خروج از بدن گزارش دادند (Schwaninger,2002:213). این یافته‏ها نشان می‏دهد یکپارچگی روح و بدن یک حالت همه یا هیچ نیست و می‏تواند جزئی نیز باشد.این تحلیل اثبات می‏کند مرگ واقعی وقتی رخ می‏دهد که گسستگی سیستم روح - بدن، هم کلی باشد و هم بی‏بازگشت در دنیا. شرایطی که گسستگی را بی‏بازگشت می‏کند هنوز نامشخص است. اما در برخی موارد گزارش شده است که تجربه کننده در خلال تجربة نزدیک مرگ در بازگشت یا ماندن مخیر شده است (Ring,1980:68). با توجه به این مسئله که در تجربه نزدیک مرگ پیوند سیستم روح-بدن دچار گسستگی می‏شود، ویژگی‏های روح در حالت گسستگی بررسی می‏شود. 1) هشیاری در طول ایست قلبی گزارش‏های هشیاری در طول ایست قلبی و عموماً در تجربه‏های نزدیک مرگ بسیار شگفت‏آور است. تجربه کننده‏ها گزارش می‏کنند در زمان تجربه، نه تنها هشیار هستند، بلکه تفکر آنها روشن‏تر، سریع‏تر و منسجم‏تر از حالت عادی است. در تحلیلی که روی مجموعه‏ای بزرگ از افراد تجربه کننده در دانشگاه ویرجینیا شد 80 درصد تجربه کنندگان گزارش دادند که در طول NDE تفکرشان روشن و واضح بوده است (45% واضح‏تر از حالت عادی و 35% به وضوح حالت عادی). 74% گزارش دادند که سرعت تفکرشان دچار آسیب نشده است (37% سریع‏تر از حالت عادی و 37% سرعت مشابه با حالت عادی). 65% گزارش دادند منطق و استدلال آنها دچار آسیب نشده است (29% منطقی‏تر از حالت عادی و 36% مشابه حالت عادی). 55% گزارش دادند کاهشی در کنترل افکار خود مشاهده نکردند (19% کنترل بیشتر از حالت عادی و 36% به مقدار حالت عادی) (Kelly,2007:386-387). نکتة مهم درباره این یافته‏ها این است که چون هشیاری و تفکر منطقی می‏تواند حتی در حالتی که عملکرد مغز به شدت دچار اختلال شده است باقی بماند، منتج به این امر می‏شود که هشیاری، آگاهی، خصوصیات روانی مانند تفکر، یادآوری و احساسات از ویژگی‏های روح می‏باشند. بنابراین این ویژگی‏ها اثرات جانبی فرآیندهای بدنی و ویژگی‏های نوخاستة سیستم روح- بدن نمی‏باشند. 2) فردیت در طول تجربه‏های نزدیک مرگ چنانکه گذشت تجربه‏های نزدیک مرگ می‏تواند به اشکال مختلف ظاهر شود. معمول‏ترین این تجربه‏ها تجربه خروج از بدن[11] و تجربه ورود به جهانی دیگر[12] می‏باشد. تجربة خروج از بدن تجربه‌ای است که عموماً با حس شناور شدن خارج از جسم همراه است و در برخی از موارد شخص ممکن است بدن فیزیکی خود را از نقطه‌ای خارج از بدنش مشاهده کند.در عرفان این تجربه‏ها را «خلع بدن» می‏نامند که گفته می‌شود و در واقع سالک به اختیار و اراده خود روح خود را از بدن خلع (جدا) می‏کند (برای اطلاع از مصادیق آن ر.ک: حسن‏زاده آملی، 1379). در تجربة ورود به جهانی دیگر که برخی از با آن روبرو می‏شوند، فرد خود را در دنیای دیگری حس می‏کند که بسیار زیبا و تماشایی است و عموماً با موجودات روحانی مهربان یا دوستان و اقوام فوت شده روبرو می‏شود. در تجربه‏هایOBE و ORE، فردیت (هشیاری یکپارچه از دید شخص)، شخصیت (حقوق و مسئولیت‏های اخلاقی) و عاملیت (توانایی تصمیم‏گیری و انجام آن) دست نخورده باقی می‏مانند (Mays,2008:15-16). بنابراین این خصوصیت‏ها همگی از ویژگی‏های روح هستند نه بدن یا سیستم روح- بدن. 3) توانایی های تاثیری و اطلاعاتی روح دلیل اصلی برای اعتبار شواهد آگاهی، هشیاری، پدیده‏های روانی و تفکر منطقی هنگام ایست قلبی این است که در این گزارش‏ها اطلاعات دقیقی دربارة آنچه که در اطراف بدن فرد رخ می‏دهد، ارائه می‏شود. هنگامی که تجربه نزدیک مرگ به تجربه خروج از بدن تغییر شکل می‏دهد تجربه کننده قادر است محیط فیزیکی را مشابه ادراک بینایی معمولی ادراک کند. افراد دچار ایست قلبی بیان می‏کنند که این ادراکات ناشی از توانایی‏های جسمانی نبوده است. این یافته با بررسی تعداد نمونه‏های جمع‏آوری شده توسط رینگ و کوپر که شامل افراد نابینا نیز بوده، تأیید شده است. برای تقویت اینکه این ادراکات جسمانی نیست گزارش‏های زیادی مبنی بر دیدن در سطحی پیچیده‏تر از دیدن جسمانی جمع‏آوری شده است. برای نمونه، می‏توان به توانایی مشاهده محیط اطراف در همه جهات در یک زمان، دیدن یک شی از تمامی زاویه‏ها Ring,1999:7-8)) دیدن اشیا از مکان‏های دور Tart,1981:202-203)؛ Tyrrell,1945:59) اشاره کرد. با این حال ادراک بینایی تمام داستان نیست. گزارش های NDE شامل بقیه حواس ظاهری نیز می‏شود. شنوایی، بویایی، حس جهت‏یابی، حس حرکت که توسط رابرت و سوزان مایز اخیرا مورد بررسی قرار گرفته‏اند. علاوه بر این، افراد در حالت تجربة خروج از بدن توانایی خواندن افکار افراد دیگر را دارند و در برخی موارد قادرند از طریق تله‏پاتی اطلاعاتی را به دیگر افراد انتقال دهند. در حالت تجربة ورود به دنیایی دیگر آنها حتی می‏توانند از طریق تله‏پاتی با هم مکالمه داشته باشند (Mays,2008:18-19). برای چنین اتفاقی در بین کانال‏های ارتباطی جسمانی رایج، مشابهی وجود ندارد. با این حال یک نمونة خوب در زندگی روزمره وجود دارد که افراد، ظرفیت و توانایی چنین ارتباطی را به صورت خیلی ضعیف دارند. به عنوان مثال، توانایی فهمیدن اینکه کسی به آنها زل زده است Sheldrake,2005:26)) یا توانایی درک اینکه کسی دارد به آن‏ها فکر می‏کند (Sheldrake,2001:148). این توانایی‏های شناختی غیرعادی در تحقیقات روانی و فرا روان‏شناسی تحت عنوان ادراکات فراحسی[13]، روشن‏بینی[14] و psi شناخته می‏شوند. قسمت جنبشی این توانایی‏ها جنبش روانی[15] نامیده می‏شود. انسان به عنوان یک سیستم روح- بدن، ادراکات فراحسی و جنبش روانی ضعیفی دارد. از نگاه سیستمیک توانایی جنبش روانی انسان ویژگی نوخاستة سیستم روح –بدن است، در حالی که ادراکات فراحسی از ویژگی‏های روح است که در سیستم یکپارچه روح- بدن پنهان می‏شود (ویژگی‏های پنهان). نتیجه‏گیری در این پژوهش، با استفاده از نظریه عمومی سیستم‏ها و بررسی تجربیات نزدیک به مرگ، نشان داده شد روح و بدن به شکل یک سیستم یکپارچه است که هر کدام از آن‏ها واجد خصوصیات و ویژگی‏های منحصر به خود می‏باشد. انسان فراتر از بدن مادی خویش است و ماورای این جسم طبیعی، حقیقتی انکارناپذیر و بی‏زوال به نام روح وجود دارد. در حیات مادی، سیستم روح- بدن انسان یکپارچگی خود را حفظ می‏کند و هر دو قسمت روح و بدن در تعامل با یکدیگر هستند. در تجربه ی نزدیک مرگ که یک حالت گسستگی بین روح و بدن در سیستم روح-بدن انسان می باشد، این یکپارچگی و وحدت تضعیف می شود. با بررسی تجربیات نزدیک مرگ، ماهیت روح به عنوان حقیقتی منفصل از بدن رخ می‏نماید. گزارش‏های هشیاری در تجربه‏های نزدیک مرگ، آگاهی، خصوصیات روان‏شناختی مانند تفکر منطقی، یادآوری، احساسات، هشیاری یکپارچه از دید شخص و توانایی تصمیم‏گیری و انجام آن، در طول تجربة نزدیک مرگ افراد تجربه کننده باقی می‏مانند. با تبیینی سیستمیک مشخص شد که این ویژگی‏ها نشأت گرفته از روح هستند که در پی گسستگی ارتباط روح و بدن در تجربه نزدیک مرگ، پایدار مانده و حتی برخی از این ویژگی‏ها نظیر تفکر منطقی نسبت به حالت یکپارچگی سیستم روح- بدن قوی‏تر و منسجم‏تر می‏شوند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که در سیستم‌ها استعدادهایی به ظهور می‌آید که در تک‌تکِ اجزاء آن سیستم ظهور ندارد، ولی در هر حال از ساحتِ هویت مادی خارج نمی‌شود. ولی موضوع نفس ناطقه‌ی انسانی چیزی است ماورای پدیده‌های مادی، و هیچ‌وقت علتِ موجود مجرد نمی‌تواند اجزاء مادی باشد، هرچند که اجزای ماده سیستمی را تشکیل دهند. این‌جا است که نگاه ما بیشتر متوجه‌ی آیاتی از قرآن می‌شود که روح را نفخه‌ی الهی می‌داند که در جسم دمیده می‌شود. موفق باشید  

24476
متن پرسش
سلام علیکم: در موضوع رابطه نفس با بدن بنده معتقدم این رابطه چون از عالم امر ایجاد شده و نشانه قدرت الهی می‌باشد و قدرت الهی چون مطلق است و هر چه اراده کند می شود پس چه نفس و بدن دوگانه باشند و چه متحد در هر حال دست قدرت الهی این ارتباط را اراده کرده و معقول نیست وقتی انسان محدود نمی‌تواند خدای نامحدود را در تمام صفات ذاتی و... درک کند تلاش کند برای توجیه، ما می توانیم بفهمیم که قدرت و اراده خالق لایتناهی باعث این ارتباط هست و همانگونه که معجزه که امری خارق‌العاده هست که نشان قدرت و اراده باریتعالی است و با عقل دودوتا چهارتا نمی شود آن را توجیه کرد مانند معجزه تبدیل شدن عصای حضرت موسی به اژدها، عصای جماد مادی تبدیل می شود به موجود زنده دارای نفس حیوانی به اسم اژدها یا هر اسم دیگر، تنها با قدرت الهی این امر محیرالعقول امکان پذیر هست که عصای ماده جامد طوری از نظر وجودی شدید شود و یا تغییر موجودیت دهد که تبدیل به موجودی با نفس حیوانی شود که از نظر سنخیت هم به هم ربطی ندارند، پس قدرت الهی چرا و چگونه ندارد، پس باید تسلیم محض بود و بی چون و چرا پذیرفت، و ارتباط نفس و بدن را همانند نوعی معجزه روزمره و همیشگی و شاید ابدی چون در آخرت هم نفس بدن دارد البته از جنس اخروی که تحت اراده و قدرت خداست دانست، در ضمن شاید در آینده شخصی بیاید که در فلسفه ابداعاتی انجام دهد که نظرات حکمت متعالیه هم همچون نظرات ابن سینا که توسط ملاصدرا زیر سوال رفت توسط آن ابداع کننده زیر سوال برود و جای حکمت متعالیه را بگیرد. موفق باشید
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی مومنین همین اعتقاد را دارا هستند. می‌ماند که چون معتقدیم خداوند در نظام علت و معلول‌ها اراده‌ی خود را اعمال می‌کند، انسان‌ها تلاش می‌نمایند عقلِ خود را جهت فهمِ مسیر آن اراده‌ها رشد دهند و این به معنای معرفتِ به نظام الهی است. موفق باشید

24489
متن پرسش
سلام علیکم: سوال بنده این است که چرا ملاصدرا رابطه نفس با بدن را همانند رابطه صورت و ماده می داند؟ مگر چه سنخیتی بین این دو ارتباط هست که اگر رابطه صورت و ماده را که اتحادی است بپذیریم پس رابطه نفس و بدن هم اتحادی هست؟ یعنی صورت همچون نفس مجرد، مجرد است و ماده هم همچون بدن که ماده است حتما ماده می باشد، مگر صورت مادی نیست؟ ممنون از پاسخ‌گویی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که صورت، مظهر و ظهورِ ماده می‌باشد می‌توان گفت بدن مظهری است برای ظهور نفس. مثل نگاهی که عرفا بر عالَم دارند و همه‌چیز را مظهر اسماء الهی می‌دانند، نه این‌که آن اسماء، مادی باشد و یا صورت، در نسبتِ با نفس برای بدن هویتِ مادی داشته باشد. موفق باشید

24475
متن پرسش
استاد عزیز سلام علیکم: شما در کتاب خویشتن پنهان در جلسه نهم چگونگی حضور مجردات در عالم در صفحه ۲۷۶ فرموده اید که: (ملاصدرا این نوع وحدت را که بین نفس و بدن هست، یکی از عجایب عالم می داند که چگونه جسم همنشین روح شده! علت این وحدت همان است که روح، بدن خود را خودش ساخته است و از این طریق یک رابطه خاصی با آن برقرار نموده است تا بتواند بالقوه های خود را فعلیت بخشد) حال سوال بنده این است که این حرف شما که (علت این وحدت همان است که روح بدن خود را خودش ساخته) یعنی چه؟ آیا این حرف خلاف عقیده ملاصدرا که نفس جسمانیة الحدوث هست و در ابتدا نباتی هست و بر اثر کمالی که از عالم امر بر نفس می‌رسد وجودش شدیدتر شده و به سمت کمال کامل که تجرد است حرکت می کند، نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان راستای جسمانیة الحدوث بودن نفس از طریق تجلیات فیض الهی بر جسم است که نفس بدنِ خود را از خود می‌داند و تدبیر می‌کند. موفق باشید

24472
متن پرسش
استاد گرامی سلام با توجه به متن زیر: نفس با تحول و حركت تدريجى، هرچند حدود سابقش را از دست مى‏ دهد، شخص او باقى است، و كمالات وجودى پيشين را نيز به نحو برتر و كامل‏تر داراست. بر اين اساس، اينكه نفس از هويت واحد برخوردار است، داراى نشئه‏ ها و مقامات گوناگون است؛ به گونه ‏اى كه وجودش از پايين ‏ترين مراتب هستى آغاز مى‏ شود و به تكامل تدريجى، به درجه عقل و معقول نايل مى ‏شود. با اين توضيح كه نفس از سنخ ملكوت است؛ از اين‏ رو از وحدت جمعى ظلى برخوردار است ـ كه سايه وحدت جمعى الهى است ـ و حتى پس از رسيدن به مرتبه تجرد عقلى، واجد مرتبه خيال و احساس و تجرد مثالى است؛ همچنان‏كه واجد مراتب مادى همچون مرتبه نباتى و طبيعى است كه قائم به بدن است. از اين‏ رو نفس حتى پس از رسيدن به بالاترين مقام تجردى، تا زمانى كه نمرده، صورت بدن است و بين او و بدن تركيب اتحادى برقرار است. مفهوم و معنی جمله (نفس از وحدت جمعى ظلى برخوردار است ـ كه سايه وحدت جمعى الهى است) چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بستر «حرکت جوهری» نفسِ حرکت به خودی خود عامل اتصال گذشته به آینده است زیرا خود حرکت جوهر است و این اتصال به گذشته، همان وحدت جمعی است که جلوه‌ای است از وحدت حقه و این از ظرائف تفکّر بشری است که در مکتب صدرا توان ظهور پیدا کرده‌است. موفق باشید

24457
متن پرسش
استاد گرامی سلام: در موضوع رابطه نفس و بدن که به ظهور و تجلی تعبیر می شود چرا سنخیت مطرح نیست؟ چه می شود که از سنخیت بین نفس و بدن چشم پوشی می شود و دیگر سنخیت مهم نیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علیک ببرهان الصدیقین و نظریه‌ی تشکیک وجود. موفق باشید

نمایش چاپی