بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انسان‌شناسی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23816
متن پرسش
سلام: آقا جواب سوال قبل ما نیومده. اگه که یادتون رفته ولش کنید. این سوال برام خیلی مهمه من یک جایی رفته بودم که یک فردی آنجا پیش گویی در حد ۳ الی ۴ دقیقه می کرد. تمام چیزهایی که این بشر گفت درست از آب درامد حتی یک غلط هم نداشت. من بر اساس قاعده تجرد روح برای خودم این رو ، اینجور تعریف کردم که این بنده خدا رفته ریاضت کشیده، تجردش شدید شده بعد حالا میتونه این کار ها رو انجام بده. آقا تو رو خدا، جون هر کی دوست دارید بگید، چجور این فرد تونسته این کار رو بکنه، تو رو خدا چند تا کتاب بهم معرفی کنید هم از خودتون هم از مابقی، من میخوام بفهمم این ها چجور کار می کنند، آقا از ما دریغ مکنید. چرا وقتی اسم اینجور کارها میاد خیلی سر بسته جواب میدید، آقا من پایه ام، تا تهش هستم، فقط بگید باید چی رو بخونم. خواهش می کنم. لطفا بگید چجور این ها پیش گویی می کنند. آقا اگه شما ها این نوع انسان شناسی رو معرفی نکنید افرادی مثل محمد علی طاهری ها توی صحنه زیاد میشند، همه تشنه اینجور مطالب هستند.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤال قبلی این‌طور جواب داده شد: ۲۳۶۵۵. باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم این، بحرانی است برای تولدی دیگر و برای به خودآمدن در فضایی که در آن وارد شده‌اید. إن‌شاءاللّه خیر است. جلسات سه شنبه برقرار است و مباحث در کانال تلگرامی «ندای اندیشه» گذاشته می‌شود. موفق باشید  

در مورد سؤال اخیر، به نظر بنده کم‌ترین نتیجه‌ی بحث‌های «ده نکته در معرفت نفس» و «خویشتن پنهان» و «معاد»، کاری است که در این رابطه باید دنبال کرد تا اگر هوس کرده‌اید به این نوع پیش‌گویی‌های جزئی وارد شوید، وارد شوید و اگر در طی مسیر متوجه‌ی حضورِ نفس در عوالم بالاتر شدید و دیگر نظر به آینده‌هایی که آینده‌های امور جزئی است، نداشتید؛ «طوبی لکم». موفق باشید . 

23751
متن پرسش
سلام: استاد تاکید دارند جسم مادی کلا از بین رفتنی است و رابطه پدر فرزندی صرفا محدود به جسم است. در این رابطه دو موضوع به نظر ناهماهنگ است: ۱. اینکه برخی خصوصیات روحی و اخلاقی ارثی است و معمولا از پدر و مادر به انسان می رسد. این خصوصیات ربطی به جسم ندارند. اخلاقی و روحی روانی هستند. مثل نوع دوستی یا خونسردی یا ... ۲. چرا پس ائمه همگی از نسل پیامبر و پدر و فرزندی است اگر رابطه پدر فرزندی فقط جسمی باشد چه اصراری است که امام بعدی حتما فرزند یا برادر امام قبلی باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تفسیر المیزان در رابطه با آیه‌ی «فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لَا يَتَسَاءَلُون» (مومنون 101) نکاتی در این مورد دارند و بر این نکته می‌توان تکیه کرد که حقیقت انسان غیر از بدن او و نسبت بدنی است که با والدین دارد لذا هر روحی بدنی را انتخاب می‌کند که مناسب روح او است. موفق باشید

23722
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید سوالی داشتم. سوالم این است که بزرگانی چون سید علی قاضی، علامه طهرانی و سید هاشم حداد و... عقیده به توجه به نفس داشتند و می گفتند بسیار قوی تر از ذکر است «نفي خواطر» بدين طريق که سالک برای نفي خواطر باید مقدار نيم ساعت یا بیشتر را در هر شبانه روز معین نموده و در آن وقت توجه به نفس خود بنماید. در اثر این توجه رفته رفته تقويت پیدا نموده و خواطر از او نفی خواهد شد و رفته رفته معرفت نفس برای او حاصل شده و به وطن مقصود خواهد رسید. ان شاء الله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف درستی است. هر اندازه انسان متوجه‌ی حقیقت خود که حاضر در عوالِم وجود است، بشود به همان اندازه خواطر که عَرَضی و مهمانِ ناخوانده هستند، میدان‌دار نخواهند بود. موفق باشید

23681
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: ۱. در کتاب ده نکته عدم پذیرش برخی اعضا توسط نفس را به اتحاد نفس و بدن مادی نسبت دادین. استاد بدنی که ما بوسیله‌ی نفس برای خود می‌سازیم با این بدن مادی که برای استکمال نفس استفاده می کنیم متفاوت هست؟ ما با کدام بدن در اتحاد به سر می‌بریم و برایمان می ماند و کدام بدن حکم کثرت را دارد؟ ۲. هرچه بالقوه های روح فعلیت بیشتری پیدا کند و با دوری از تعلقات و کثرت ها در مقام وحدت شدیت بیشتری پیدا کرد، اینطور هست که از بدن هم _ به عنوان یک کثرت _ فاصله می گیرد. در این حالت پذیرش اجزای خارجی از بدن سخت تر می شود یا آسان تر؟ (آیا این صحیح هست که؛روحی که فعلیت بیشتری دارد نافذتر است فلذا قدرت بیشتری برای تصرف در بدن خود برای تطابق با جسم خارجی را دارد؟)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در دوره‌ی جنینی بدنی مناسب روح خود می‌سازیم و در دنیا، با همین بدن در عین آن‌که ابزاری است در اختیار نفس، اتحادی انضمامی پیدا می‌کنیم تا آن‌که آن را رها می‌نماییم و با بدنی که تجلی روح و خصوصیات روح ما است، زندگی را تا آخر ادامه می‌دهیم. آری! اگر روح در تجرد خود شدیدتر گشت، نافذتر می‌شود حتی برای بدن خود، ولی چه کنیم که در همان حال، دلش جای دیگری است و توجهی چندان به بدن نمی‌کند. موفق باشید

23675
متن پرسش
سلام علیکم: بنده دانشجوی ارشد روان شناسی هستم. موضوع پایان نامه من روش های ایجاد تجربه معنوی از طریق مواجه شدن با خود و طبیعت است. وقتی کتاب خویشتن پنهان شما رو مطالعه کردم به نظرم رسید که شاید بتونم از نظرات شما استفاده کنم. سوال من به طور روشن این هست که: اولا در کنار موضوع خواب چه اموردیگری وجود دارد که می توان به کمک آنها با خود حقیقی و مجرد خودمان مواجه بشیم؟ دوما: اگر امکان دارد بفرمایید چطور میشه این امور رو به صورت تمرین به مخاطبین ارائه نمود (یعنی چه تمریناتی رو افراد مثلا در طی یک هفته باید انجام بدن تا به این تجربه برسند)؟ سوما: سوالی که در مورد خواب دارم این هست که شما پدیده آشناپنداری اتفاقات رو (مواجه شدن با اتفاقاتی که احساس می کنیم قبلا آن را جایی دیده ایم) دلیل بر مجرد بودن روح و خبر یافتن روح از آینده گرفته اید. در صورتی که در علوم جدید این پدیده رو معمولا به اشتباه مغز نسبت می دهند به این صورت که اتفاقی رو که تازه برای ما رخ داده به جای آنکه به حافظه کوتاه مدت بفرستد به حافظه بلند مدت می فرستد و این امر موجب می شود تا ما احساس کنیم آن اتفاق را قبلا جایی یا زمانی دیده ایم. چطور به این سوال باید پاسخ داد؟ دلیل اهمیت این سوال این هست که چون تاکید ما بر تجربه های شخصی است این پدیده اگرچه زیاد اتفاق می افتد با این حال توجیه علمی دارد و اموری هم مثل رویاهای صادقه که توجیه علمی ندارند (اگر چه منکرین به تصادف نسبت می دهند) حداقل من تجربه اش نکرده ام. با این توصیف چگونه می توانم از خواب به عنوان پدیده ای برای مواجه شدن با خود حقیقی خود استفاده کنم؟ با تشکر. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه موجب می‌شود انسان با تجرد بیشتر خود روبه‌رو شود، رویکرد درست به دستورات دین و زهدی است که در دین پیشنهاد می‌شود. عمده آن است که برای هرچه بیشتر آزادشدن از وجه مادیِ خود به رعایت حلال و حرام الهی بپردازیم. در مورد رؤیای صادقانه هم، به هرحال چیزی نیست که بتوان از آن چشم‌پوشی کرد و لوازم آن را مدّ نظر قرار نداد، از آن جهت که نفس ناطقه‌ی انسان در صحنه‌هایی حاضر می‌شود که اساساً در آن زمان وجود خارجی نداشته است و عیناً انسان با آن رؤیای خود پس از مدت‌ها روبه‌رو می‌شود. به نظر می‌آید افرادی که گمان می‌کنند رؤیای صادقانه ندارند به جهت آن است که وقتی با صورت خارجی رؤیای خود روبه‌رو می‌شوند، تلاش نمی‌کنند جایگاه آن را که در رؤیا دیده‌اند دنبال نمایند. موفق باشید  

23665
متن پرسش
سلام و احترام محضر استاد فاضل: از آثار حضرتعالی کدام برای خداشناسی خوب است؟ یعنی بدون استفاده از آیات و روایات و فقط از طریق عقل یا بحث معرفتی این موضوع صورت گرفته باشد. ده نکته از معرفت نفس خوبه؟ سپاس بیکران
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همان «ده نکته در معرفت نفس» ۲. «برهان صدیقین» ۳. «برهان حرکت جوهری». موفق باشید

23626
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام خدمت استاد محترم: ببخشید بنده تصوری درباره معاد داشتم که بعد از مطالعاتی امروز تغییر کرده و از شما درخواست دارم بفرمایید تصور جدید صحیح است یا نه؟ و اگر امکان دارد کامل تر آن را بفرمایید. قبلا گمان می کردم بعد از مرگ تمام افعال و اعمال انسان است که مورد قضاوت قرار می گیرد توسط نکیر و منکر حالا فهمیدم که نکیر و منکر همان قوه ی درون انسان است که همین الان هم بعد از عمل اشتباهی انسان را مورد سوال قرار می دهد که چرا چنین کرده و اگر انسان پشیمان شود و تکرار نکند این همان حقیقت توبه است ولی اگر تکرار کند این عمل اشتباه برای او ملکه می شود و با او اتحاد پیدا می کند و این ملکه درونی اوست که بعد از مفارقت از ماده باعث عذاب خود او می شود چون تا به حال درگیر ماده بوده و از حضور این ملکه رنج نمی برد. ۱. یعنی با این حساب اگر کسی متوجه نفس خود شود و تصمیم بگیرد رذایل اخلاقی خود را برطرف کند بعد از مرگ هرگز زندگی گدشته او مرور نمی شود؟ یا نه این مرور کردن زندگی گذشته برای همه هست؟ ۲. انسانی که خود را تزکیه نماید از رذایل و تحلیه نماید به فضائل و آغاز کند ورود در معقولات را یعنی کمتر درگیر قوه خیال شود آیا بعد از مرگ وارد عالم برزخ می شود؟ ۳. آیا بعد از مرگ که می گویند انسان سیر در وجود خود می کند وارد عالم برزخی خارج از خود انسان هم می شود یعنی مانند عالم ماده که ما یک ماده ای داریم و در عالم ماده سیر می کنیم در برزخ و قیامت هم خودمان یک برزخی دارم و در عالم برزخ سیر می کنیم یا نه همه چیز فقط خودمانیم؟ خوب اگر همه چیز خودمانیم پس دیدن مردگان دیگر چه مفهومی دارد؟ و اگر عالمی بیرون ما خواهد بود که در آن سیر می کنیم پس چرا می گویند بعد از مرگ درخت و آتش و کثیفی و ...هر چه می بینی از وجود خود توست که در آنها سیر می کنی؟ تصور چنین چیزی محال به نظر می رسد نمی توان اینها را با هم جمع کرد. من فقط می توانم تصور کنم آن آتش و آن عقرب و آن ملکه زیبا منم و در عالمی بیرون از خودم حرکت می کنم که همه مردگان دیگر هم حضور دارند و حتی همه آنهایی که ماده دارند هم حضور دارند ولی متوجه حضور خود نیستند؟!! کتاب های معاد زیاد خواندم ولی جواب نگرفتم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نه، به‌کلّی آن شخصیت گناه‌آلود محو می‌شود به همان معنایی که در روایت داریم اعمال بدش از یادش می‌رود. ۲. در هر حال انسان، مرتبه‌ی خیال خود را به همراه دارد. ولی خیال مؤمنین، صورت‌های متعالی و مصفای اعمال آن‌ها است. ۳. همین نتیجه‌ای که گرفته‌اید درست است. آری! نفس ناطقه در برزخ، بیشتر به سعه‌ی خود دست می‌یابد و لذا در عالَمی حاضر می‌شود که با ذات مجرد نفس ناطقه همخوانی دارد. ولی در هر حال برزخ، عالَمی است غیر از عالم ماده. موفق باشید   

23607
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بنده از سال ۹۵ با مباحث شما آشنا شدم و تا الان سعی کرده ام همه چیز را از عالمی که شما به ما معرفی می کنید ببینم. الان ارشد فلسفه اسلامی و در حال نوشتن پایان نامه ام. این پیشنهادی است که من به دانشگاه ارائه کرده ام و فهمی که از مباحث شما دریافته ام. اگر ممکن است و وقت دارید نظر خود را به بنده بفرمایید خیلی ممنون. همه ی حقیقت هستی توحید است. انسان تنها در حقایق می تواند به تفکر بنشیند. پس توحید است که تفکر حقیقی به دنبال دارد. انبیا در هر تاریخی یک نحوه رجوع به حقیقت را نشان داده اند. باید دید پیامبر اسلام به چه نحوی به حقیقت نظر کرده اند، و با توجه به آن در عصر حاضر باید چه رجوعی داشته باشیم؟ عارفان واصلی چون امام خمینی و علامه طباطبائی در عصر اقوام متعمقون به نحوی توحید را ارائه نموده اند که صرف آگاهی دادن و اثبات یک حقیقت نیست بلکه تذکر و یافتن آن حقیقت است. توحیدی که صرفا به نحو اثباتی باشد مفهوم مرده و بی اثری بیش نخواهد بود اما توحیدی که به قلب بیاید و جان ها آن را حس کنند حیات بخش و توهم زدا خواهد بود. اگر ماده ی فکری حقیقی در دسترس بشر قرار نگیرد درگیر ظاهر و توهم خواهد شد. در عصر حاضر به دلیل حاکمیت مدرنیته و بریدگی از عوالم غیبی و حقایق هستی، بشر دچار سرگردانی عمیقی گشته است که برای عبور از آن راهی به جز به صحنه آوردن توحید حقیقی نیست. درغیر این صورت بشر در برابر دنیای مدرن نخواهد توانست خود را در عالم توحیدی حفظ کند. همچنین نسل حاضر به دلیل عمق فکری، در صورت فراهم شدن مقدمات، نیاز به توحیدی در سطح آیات ابتدایی سوره ی حدید و سوره ی توحید خواهد داشت. بزرگانی همچون امام خمینی و علامه طباطبائی با ارائه ی کتبی همچون مصباح الهدایه و رساله الولایه نگاهی جامع به عالم غیب و نسبت آن با عالم ظاهر و نحوه ی ارتباط این دو را فراهم نموده اند. در عصری که با قطع اتصال از عوالم غیب بشر دستمایه ای به جز عالم ماده ای منقطع از غیب، برای خود باقی نگذاشته است رجوع به توحید حقیقی بزرگانی چون علامه و امام بسیار مورد نیاز حس می شود. مقصد علامه طباطبائی در رساله الولایه نظر به اسرار و بواطن عالم است. عالم هستی به نحو تشکیک دارای ظاهر و باطن و در عین حال دارای یگانگی است. برای دستیابی به یک نگاه جامع و صحیح به کل عالم باید چیستی ظهور و بطون عالم را شناخت و نسبت آن ها را دریافت. ضرورت درک این مهم آنگاه واضح خواهد شد که بدانیم دستورات ظاهری دین ناشی از یک حقیقت تکوینی هستند که با رعایت آن ها در این عالم به آن حقیقت خواهیم رسید. خدا، باطنی ترین حقیقت عالم را باید وارد زندگی کرد تا از توهم و خیال نجات پیدا کنیم. دین و شریعت ظاهری مبتنی بر حقایق تکوینی هستند و از طریق همین ظاهر دین باید با باطن دین زندگی کرد. تا وقتی که چشم باطن بین ما باز نشود از دیدن حقایق هستی محروم خواهیم بود. برای داشتن یک سلوک صحیح در تمام عوالم هستی باید نسبت خود را با باطن و ظاهر هستی پیدا کرد. ولی در حال حاضر برای حیات دینی، باور به حقیقت جای رجوع به آن حقیقت را گرفته است. باور ناشی از تعلیم است. تعلیم به معنای یافتن یک مفهوم است اما همان طور که مفهوم آب، خود آب نیست، مفهوم حقیقت هم خود حقیقت نیست. بنابراین باید پاسخ این را یافت که ما چه رابطه ای با حقیقت داشته باشیم؟ راههای ارتباط با حقیقت چیست؟ اولین منزل برای ارتباط با خود حقایق معرفت النفس است. یعنی علم به حقیقتی که آن حقیقت خود ما هستیم. نفس ما تنها حقیقتی است که نزد ما حاضر است. معرفت النفس یعنی سلوک به وسیله ی خود حقیقت نه صرف باورمندی به حقیقت. در این دستگاه است که انسان می تواند به جهان بینی صحیحی دست یابد و جایگاه حقایق عالم و باطن آن ها را به حد وسع بشناسد. ۱. بیان مسئله ظاهر عالم دارای باطنی است. اساسی ترین مسئله ی انسان مسئله ی رابطه ی او با باطنی ترین حقیقت عالم یعنی خداست. برای حل این مسئله نیاز به شناخت ظاهر و باطن عالم و نحوه ی اتصال آن هاست. همچنین برای شکل دهی یک بینش صحیح نیاز به داشتن شناختی کلی از درجات مختلف وجودی عالم است. در جهان کنونی که با نادیده انگاشتن آن عالم بشر روز به روز به پوچ تر شده است و مسئله ی حقیقی خود را از دست داده است باید این باطنی ترین حقیقت هستی یعنی توحید را به شکل صحیح به صحنه آورد. توحیدی که جان ها بتوانند با آن ارتباط فطری بگیرند و به تفکر حقیقی برسند، و نه توحیدی که صرفا به اثبات حقیقت و ارائه ی مفاهیم مرده پرداخته باشد، که در نتیجه از توهم و تخیل هم جدا نخواهد بود. برای درک این معنا لازم است به تمایز ذهن و عین، حصول و حضور توجه شود. انسان با این شناخت می تواند جایگاه و نقش اصلی خود در تمام درجات وجودی عالم را بشناسد. والاترین شأن انسانی خلافت است که در مصباح الهدایه امام خمینی تبیین شده است. ذات غیبی خداوند به وسیله ی مقام خلافت انسانی صفات خود را به نمایش درآورده است. خلیفه آیینه ی تمام نمای حق است. باطن عالم ولایت است. ولایت یعنی انسان به جایی برسد که همه ی شئونش تحت تدبیر الهی باشد به گونه ای که خدا ولی او باشد نه فقط ناصر وی. برای دستیابی به این شأن انسانی باید مستخلف عنه را شناخت. از آن جایی که خداوند حقیقتی باطنی است، و تنها حققت باطنی حاضر در نزد انسان نفس اوست، می توان از طریق شناختی که علامه طباطبائی در رساله الولایه از نفس انسان و جایگاه آن در رسیدن به ولایت یعنی غیب عالم، به دست می دهند به چیستی ظاهر و باطن عالم پی برد. اهمیت بحث خلافت الهی در ضرورت انسان شناسی نهفته است. اگر کسی نفس خود را مشاهده کند حتما خدای سبحان را مشاهده خواهد کرد. انسان با نیل به توحید افعالی و صفاتی به درون عالم و باطن دین می رسد. انسان بر اساس اعتباریات صرف که در این دنیا با آن ها روبروست حال چه اعتباریات شرعی چه اعتباریاتی که ساخته و پرداخته ی دست بشر است نه می تواند با گذشته ی تکوینی خود رابطه برقرار کند و نه با آینده ی حقیقی اش. بلکه باید باطن این اعتباریات را بشناسد و از ظاهر عبور کند. برای پی بردن از ظاهر به باطن چاره ای جز انقطاع از دنیا نیست. انسان ها در این مسئله سه دسته اند، عده ای که فقط به ظاهر اکتفا کرده اند (اصحاب شمال)، اصحاب یمین و مقربان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مطالب با نظمی بسیار خوب تدوین شده است و می‌توانید پایان‌نامه‌ی خوبی را با آن‌ها شکل دهید، إن‌شاءاللّه. موفق باشید

23565
متن پرسش
سلام: در سوال شماره ۱۲۱۰۳ گفته شده انسان در ابتدا ماده است و بعد تروح پیدا می کند. حال چند سوال دارم: ۱. اگر انسان ابتدا ماده است چرا فرمودید نفس انسان خودش رحم را انتخاب می کند پس یعنی یک چیز مجرد است که رحم را انتخاب می کند ماده که از آسمان نمی آید؟!! ۲. چرا خداوند فرموده نفحت فیه من روحی؟ باز نشان می دهد که روح دمیده شده به جسم مادی حیات بخشیده است. ۳. اگر از ابتدا فقط یک چیز است و آن ماده است چرا بعد از حرکت جوهری و به تجرد رسیدن دو تا می شود یعنی بدن می ماند و روح می رود؟ باید همان بدن مادی به تجرد برسد و بشود بدن برزخی!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم اگر بحث «حرکت جوهری» را با دقت دنبال بفرمایید جواب خود را می‌گیرید. بالاخره ماده، بستری خواهد بود تا فیض الهی آن را به جنینی زنده تبدیل کند. موفق باشید

23522
متن پرسش
سلام علیکم استاد جان: ۱. استاد عزیز ماده ثانیه فلسفی (منظورم ماده اولی بعد از تحقق و پذیرفتن صورت نوعیه می باشد) چه ارتباط منطقی با ماده فیزیکی دارد؟ آیا رابطه آنها عموم و خصوص مطلق است که ماده ثانیه فلسفی اعم مطلق از ماده فیزیکی باشد؟ در این صورت لطفا مثالی از ماده ثانیه فلسفی بفرمایید که ماده فیزیکی نباشد. یا اینکه رابطه تساوی دارند؟ ۲. استاد عزیز فرمودید حرکت جوهری اختصاص به عالم ماده دارد. ولی در مورد نفس که مثلا از مرتبه نامیه به حسیه می رسد می گویند با حرکت جوهری است. در حالیکه نفس مجرد است. ممنون می شوم توضیح دهید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نمی‌دانم منظورتان از ماده‌ی ثانیه‌ی فلسفی چیست؟ ۲. جناب ملاصدرا در بحث «حرکت جوهری» روشن می‌فرمایند که نفس ناطقه از آن جهت که تعلق به بدن دارد، حرکت جوهری بدن در آن نیز جاری خواهد شد. موفق باشید

23498
متن پرسش
خدمت استاد سلام علیکم: در دلیل رد تناسخ آورده اید که چون نفس از قوه به فعل رسید دیگر نه می خواهد و نه می تواند به قوه بازگردد. چگونه می توان ثابت کرد کسی که می میرد به فعلیت رسیده است؟ از جمله مرگ های ناگهانی و مرگ در کودکی. بسیار سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرق نمی‌کند، در حدّی که نفس از قوه به فعل درآید، دیگر از آن جهت به عقب بر نمی‌گردد زیرا در هویت دیگری مستقر شده، حتی اگر همه‌ی قوه‌هایش به فعل نرسیده باشد. موفق باشید

23458
متن پرسش
سلام و عرض ادب: استاد عزیز کاش به سه نمط آخر اشارات ابن سینا هم می پرداختین (سخنرانی-جزوه یا...) تا از مجرای پربرکت شما این مائده ی پاک رو می چشیدیم. با آرزوی بهترین ها برای شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توفیق می‌خواهد إن‌شاءاللّه شرایط آن فراهم شود. فکر می‌کنم مباحث «معرفت نفس» و «فصوص‌الحکم» تا حدّی جبران آن مطالب باشد. موفق باشید

23456
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: ببخشید شاید سوالم پیچیده به نظر بیاد لذا ممنون میشم با دقت بخونید و راهنمایی بفرمایید. مقدمه اول: در یکی از سوالات پرسش و پاسخ که بین شما و یکی از کاربران انجام شد، یادم نیس کدوم سوال بود ولی مضمونش این بود که سوال کننده از شخص یا فرقه ی خاصی پرسیده بود و شما در پاسخ گفته بودین چنین مباحثی، انسان رو بیشتر به خودش مشغول میکنه تا به خداوند و اون رو رد کردین. بعد من اسم شخص یا فرقه ای که در سوال بود سرچ کردم ببينم چی بوده، دیدم این شخص یا فرقه تعالیمی داره با این مضمون که انسان روی خودش تمرکز کنه و انگار از سران بودایی بوده. این رو به عنوان مقدمه اول داشته باشین لطفا. مقدمه دوم: از طرفی مدتيه ناخودآگاه خودم در خودم دقیق شدم، و ماجرا از اینجا آغاز شد که دیدم با بستن چشم هايم، باز هم قوه باصره کار میکنه و باز به طور اتفاقی تجربه کردم موقع داشتن درد در بدن، تمرکز روی این درد سبب زایل شدن درد میشه. این گونه تجربه ها مقدماتی شد برای اینکه در خودم فرو بروم و خودم رو تحلیل و ارزیابی کنم، خودم اعم از افعال و احساسات و تفکرات مقطعی که احساساتم باعث میشه این عقاید یا افکار بر من عارض بشه رو تحلیل کنم. و در عمل فعلا این تحلیل و ارزیابی مفید بوده. با ذکر دو مقدمه ی فوق، نگرانی من اينه که نکنه این ارزیابی که انجام میدم نوعی پرداختن به خود باشه؟ و آیا این نوع پرداختن به خود که در مقدمه دوم ذکر شد نمیتونه راهگشا باشه برای رسیدن به حق؟ از کجا مطمئن بشم این کارم اثر منفی روی من نداره و من رو به خودم مشغول نمیکنه تا از خدا غافل شم چون هنوز ارزیابی تجربی روشنی از ارتباطم با خدا ندارم؟ در واقع آیا هر نوع تفکری روی خودمون بلامانع هست یا خیر؟ ملاک سنجش اینکه ببینم چه نحوه تمرکزی روی خودمون خوبه چیه؟ چون من مستقیما توی کتب دینی در این مواردی که باهاش مواجه میشم، مطلبی ندیدم از طرفی هم مسایل تجربی هستن که انسان ناخودآگاه با اونها مواجه میشه. آیا برای ارزیابی منطقی حالات و رفتار خودمون نیازی هست چنین ملاحظاتی کنیم یا یه امر طبیعیه و ملاحظه خاصی نمی طلبه؟ خیلی ممنونم از وقتی که در اختیارمون گذاشتید. اجرتون با حضرت حق. ممنون میشم درصورت امکان سوال رو خصوصی پاسخ بدین چون فکر نمیکنم به درد شخص دیگری بخوره و شخصی هست. با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تمرکز بر خود و حالات خود به خودی خود اشکال ندارد ولی آن‌چه ما را به نتیجه‌ی متعالی می‌رساند، درکی است که از خود داشته باشیم در حدّ یافتنِ حقیقت خود در عوالم بالا، در آن راستا که اولیاء معصوم «علیهم‌السلام» خود را در ابدیت حسّ می‌کردند و فرمودند: «الآن قیامتی قائم». در این مورد مطالبی در کتاب «فعلیت‌یافتن باورها» هست. ۲. برای آن نوع حضور، نیاز به درک سنت اولیای الهی داریم که در بستر سیره و سنت آن‌ها حرکت کنیم، وگرنه در حدّ قوای نفس ناطقه متوقف می‌شویم مثل کاری که مرتاض‌ها انجام می‌دهند. موفق باشید

23450
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بنده یک سایت با محتوای مطالب مذهبی دارم که هر چند وقت سئوالاتی از جانب کاربران به سایتم ارسال می شود که بنده با توجه به اینکه کارشناس نیستم به آنها پاسخی نمی دهم. به ذهنم رسید در برخی از سئوالات از شما کمک بگیرم به این شکل که کتاب یا مقاله ای از خودتان در ارتباط با آن سئوال به بنده معرفی نمایید تا به سئوال کننده معرفی کنم. ممنونم. آخرین سئوالی که برایم ارسال شده بدین شرح است: «هرگز انسان ساخته خدا نیست و قظعا موجودات فضایی انسان امروزی را درست کرده اند شما به نواقص بی پایان انسان نگاه کنید موجودی بسیار ضعیف که با یک میکروپ و ویروس به اندازه هیچ از پای درمی آید هیچ ثابتی ندارد، بشدت محتاج و نیازمند همه چیز است و یک زندگی اجباری که هیچ اختیاری در آن ندارد. نمی تواند پدر و مادر و شهر و کشور و خویشان و تحصیل و شغل و درامد و حتی اسم و نشان و قد و وزن و لباس و رنگ و.. هیچ هیچ خود را انتخاب کند. کاملا موجودی کوکی است با یک زندگی کاملا برنامه ریزی شده. این موجود ضعیف و سراسر نقص و عیب کجا ساخته خدایی قادر و متعال با آن همه تعریف و تمجید و بزرگی و دانش بی انتهایی است که در کتابهای آسمانی قرآن انجیل و تورات و غیره آمده است و یا آن خدای کتابهای آسمانی تخیلی و ساختگی است یا انسان آفرینش خدا نیست یا خدا واقعا قدرتمند و بی نقص نیست؟ نمی شود خدایی با این همه عظمت موجودی به این ذلیلی و سراسر نقص و عیب را بیافریند بعد هم آنچنان او را بشدت تهدید کند و برایش جهمنی عجیب وعده دهد. شما قرآن را بخوانید هیچ کجایش با عدل و زندگی و ضعف های انسان جور نیست. آخر یک انسانی با این همه بدبختی و نیاز بی پایان که عمر بشدت کوتاه دارد چرا باید آن عذابهای عجیب غریب را برای یک اشتباه که آن هم از روی نیاز است در نظر بگیرید یا خدا تخیلی است یا انسان ساخته پرداخته مستقیم خدا نیست و انسان محصولات مخلوقِ مخلوقِ مخلوقِ خدا است و هیچ ربطی به خدا ندارد. مثلا در قرآن بدون هیچ شرطی می گوید مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را؟ و هزاران نمونه مشابه آن در ادیان دیگر به همین مفهموم است و همه خدا را می خوانند اما از خدا و اجابت خواست انسانها خبری نیست؟ پس اگر کمی دقت کنید و خوب جهان و انسان ضعیف را نگاه کنید و آن را با تعاریف از خدا می شود مقایسه می کنید به روشنی آفتاب مشخص است که انسان ساخته و پرداخته موجوداتی فضایی است که یا برای برده کشی یا آزمایشات علمی ساخته شده است و هیچ ربطی به خدا ندارد منتظر پاسخ هستم.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه فرقی می‌کند که انسان‌ها را موجودات کرات دیگر خلق کرده باشند یا در حین فعل و انفعالات مادی درست شده باشند، آن‌طور که مارکسیست‌ها می‌گویند. در هر حال همه‌ی این‌ها موجوداتی‌اند که خودشان نمی‌توانند علت خود باشند و باید موجودی که عین وجود است و علت نمی‌خواهد، منشأ همه‌ی عالم باشد. در این مورد خوب است به کتاب «از برهان تا عرفان» همراه با شرح صوتی آن که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

23424
متن پرسش
استاد عزیز سلام علیکم: مبحث معرفت النفس ما را به حق با عالم غیب مرتبط می کند و به درکی شهودی از عالم غیب می رسیم و می تواند نقطه آغازی در رسیدن به حق و هدایت باشد پس چرا اگر از راههای دیگری مانند احضار ارواح و یا ارتباط با اجنه و یا عرفانهای کاذبی مثل عرفان حلقه با عالم غیب مرتبط شویم نه تنها هدایتی حاصل نمی شود بلکه به گمراهی منجر می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زیرا در این راه‌ها انسان بیشتر گرفتار انواع اوهام و حضور شیطان می‌شود و معلوم است که انسان به جایی نخواهد رسید. موفق باشید

23414
متن پرسش
سلام علیکم: استاد خسته نباشید. سوال اینکه در روح زن چه نهفته است که بدنی این چنین لطیف را برای خود می سازد. و آیا روح مرد از ان بی بهره است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست این خاصیت روح زن‌بودنِ زن است که منجر به ساختن چنین بدنی می‌شود. موفق باشید

23404
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: استاد سال هاست که از مباحثتان استفاده می کنم. الان در حال تدوین موضوع و طرح پایان نامه هستم و موضوعم «تعلیم آموزه های دینی با رویکرد معرفت نفس» است. می خواستم در این زمینه به بنده کمک کنید تا ان شاءالله منجر به تدوین «نظام تعلیم و تربیت با رویکرد معرفت النفس» شود. متن طرح: یکی از مباحث اصولی و بنیادین در فلسفه و عرفان اسلامی «معرفت نفس» و به تعبیر دیگر «معرفت شهودی نفس» است که در آیات و روایات متعددی به این مهم اشاره شده است. در معرفت آفاقی که بر مبنای علم حصولی صورت می گیرد، پایه و اساس مفاهیمی هستند که در ذهن شکل می گیرند و بر اساس آن برهان های مختلفی برای اهداف مورد نظر صورت بندی می شود. در این نوع معرفت انسان به وجود حقایق و خدا آگاه می شود ولی لزوماً این نوع معرفت سبب ارتباط با حقایق و حضرت حق و بندگی نمی شود. لذا پایه و اساس در معرفت انفسی «شهود» و «درک حضوری» است به این معنا که انسان همه چیز را در وجود و نفس خود مشاهده و کشف می کند و از این نظر تاثیر عمیق تری بر جان و دلش می گذارد. معرفت انفسی بر خلاف آفاقی نتیجه و محصول فکر و اندیشه و مفاهیم ذهنی نیست بلکه از نوع سلوک و عرفان عملی و فاصله گرفتن از کامجویی های حیوانی است که با ریاضت و مراقبت و مجاهدت میسر می شود. در اثر همین مجاهدت ها و مراقبت ها، نفس به جایگاه و مرتبه‌ای از ظهور می‌رسد که فقر وجـودی و عـین‌الربط بـودن خود را به حضرت حق، شهود می‌کند و در‌ پرتو‌ شهود فقر‌ و نیاز خود، حق‌تعالی را به شهود می‌نشیند و این همان معنای حدیث پیامبر اعظم است که فرمودند: «من عرف نفسه فقد عرف ربه». علامه طباطبایی نیز ذیل آیه ۱۰۵ سوره مائده «یـَا‌ أَیـُّهَا‌ الَّذِیـنَ آمَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ لاَ یـَضُرُّکُم مِن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَی اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» اینگونه به معرفت نفس اشاره می کنند: از آن‌رو که خداوند به مؤمنان دستور‌ می‌دهد‌ ملازم‌ و مراقب نـفس خـویش باشید دانسته می‌شود که منظور‌ از‌ «راه و طریقی» که به پیمودن آن امر شده، همان «نفس» انسان است. بنابراین‌، راه‌ هدایت‌ که انسان را به سرمنزل مقصود می‌رساند، همان «نفس» آدمی است؛ «فـنفس المـؤمن هو طریقه‌ الّذی‌ یسلکه الی ربّه و هو طریق هداه و هوالمنتهی به الی سعادته». از طرفی دیگر سالک و رهپوی این طریق نیز همان «نفس» انسان است و چون انسان در بستر نفس خـویش در‌ حرکت‌ است تا به غایت و کمال خود که پروردگار است دست یابد، لذا اینجاست که «وحدت سالک‌ و مسلک‌ و مسلوکٌ‌الیه‌» مـعنا می‌یابد؛ از ایـن‌رو، اهل معرفت گفته‌اند: «آنکه خود را‌ زرع‌ و زارع و مزرعه خویش نداند، از سعادت جاودانی بماند». لذا در مواجهه با کسب معرفت دو راه پیش رو داریم: یکی معرفت آفاقی و دیگری معرفت انفسی که البته معرفت آفاقی مقدمه ای است برای رسیدن به معرفت انفسی. حال در مواجهه با کسب معارف و آموزه های دینی نیز با همین دو رویکرد مواجه هستیم که به نظر می رسد تا کنون برای انتقال و آموزش معارف دینی، بیشتر از سیر آفاقی بهره جسته ایم. نوشتار پیش رو سعی دارد که نشان دهد تعلیم آموزه های دینی به متربیان با رویکرد معرفت انفسی اولاً به لحاظ کمی تاثیر بیشتری دارد ثانیاً به لحاظ کیفی این اثر ماندگاری بیشتری دارد ثالثاً بر عمق و جان متربی به گونه ای اثر می گذارد که آموزه های دینی را صرفاً یاد نمی گیرد بلکه در خودش کشف می کند. از این رو احساس می شود که تعلیم و تربیت به یک تغییر نگرش و رویکرد نیاز دارد تا به جای اینکه ذهن مخاطب و متربی را مملو از داده ها و مفاهیم مختلف کند و او را فقط از وجود حقایق «آگاه» کند، دست او را بگیرد و حقایق عالم را به او نشان دهد و به تعبیر دقیق تر خود متربی حقایق عالم را که در ابتدا خارج از خود می پنداشت، به تدریج ذیل وجود خود شهود کند و بین خودش و حقایق عالم «ارتباط» برقرار کند و این همان معنای حدیث شریف امیرالمومنین علیه السلام است که می فرمایند: «معرفت النفس أنفع المعرفتَینِ». نسل کنونی و جامعه قرن ۲۱ تشنه معارفی است که جانشان را سیراب کند و نه اینکه صرفاً با استدلال های خشک و بی روحی مواجه شوند که شاید بتواند مرهمی برای برخی از سوالات عقلی شان باشد. نسل کنونی خدا را به عنوان حقیقی ترین حقایق پذیرفته است ولی هنوز نتوانسته است که این خدا را وارد زندگی روزمره خود کند و بدین ترتیب از ارتباط با او لذت ببرد و بفهمد که همه چیز به دست اوست. اصلا با حذف خدا از چنین جامعه ای مشکلی پیش نمی آید چون از یک خدای مفهومی که توسط عقل و استدلال به اثبات رسیده است کاری برنمی آید. خدای قادر عالم رزاق خدایی است که لحظه به لحظه باید از طریق قلب و جان با او ارتباط برقرار کرد به گونه ای که یافتن او همه چیز خواهد بود و به فرموده سیدالشهداء علیه السلام: «ماذا فقد من وجدک و ماذا وجد من فقدک؟». جوان امروز مطمئن است که روزی همچون دیگران از این دنیا خواهد رفت چون همه روزه این واقعیت را در بیرون از خود مشاهده می کند ولی اگر اثری بر روی او ندارد برای این است که هیچگاه مرگ و معاد و قیامت را از درون خود و لایه های عمیق نفس خود مشاهده نکرده است و اصلا احتمال نمی دهد همچین راه ژرف و شگرفی به نام معرفت نفس وجود دارد. لذا حاصل این تحقیق می تواند اولاً منجر به تغییر نگاه برای نظریه پردازان فلسفه و تعلیم و تربیت باشد تا افق جدیدی را برای مخاطبان و متربیان ترسیم کنند و ثانیاً گامی باشد برای حرکت به سوی تدوین نظام تعلیم و تربیت با رویکرد انفسی که منجر به درونی و حضوری شدن مفاهیم دینی شود. با سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطلب درست و ارزشمندی است امید است با پشتکارتان بتوانید هرکدام از موضوعات را در بابی مجزا تدوین کنید. از نکات مطرح‌شده در «رسالة الولایه» علامه غفلت نشود. موفق باشید

23398
متن پرسش
استاد عزیزم سلام: ان شاء الله حال شما خوب باشه. قبلا خدمتتون عرض کردم که در مورد ماهیت وحی دارم مقاله می نویسم برای غنای مطالب می خواستم شرح مفاتیج الغیب ملاصدرا رو بخونم فرمودید کسی این رو شرح نکرده که در دسترس باشه ولی شرح عرشیه از مرکز سها موجود هست، متاسفانه هنوز به این شرح نتونستم دسترسی پیدا کنم. غیر از این کتاب، کتاب دیگه ی هست که بتونم بخونم. همه ی کتابهای شما رو بحمد الله مطالعه کردم بعضی فایل های صوتی شما رو هم شنیدم به غیر از اینها چی می تونم بخونم که مایه ی قوی فکری من باشه؟ شرح کتاب معرفت النفس و الحشر رو خوبه از آقای نظری بگیرم چون به یکی از متقاضیان این طور فرمودید که برای دریافت صوت های اون جلسات به ایشون مراجعه کنند. اگه کتاب دیگه ی غیر از این مد نظرتون هست خوشحال می شم بهم بگید تا تهیه کنم. در حال حاضر می خواستم روی دو آیه ی ۱۸ و ۱۹ سوره ی حشر کار می کنم چون فکر می کنم این مسیر مناسبی برای رسیدن به ماهیت وحی هست. آیا شما هم این رو تایید می کنید؟ اگه این مسیر بستر مناسب رو فراهم می کنه لطفا بفرمایید برای اینکه خوب روی موضوع مسلط بشم باید چی بخونم. آیا امکان داره خودم به کتاب مفاتیح الغیب ملاصدرا مراجعه کنم و سوالاتم رو اینجا از شما بپرسم؟ سعی می کنم فقط سوالات اساسی رو بپرسم و زیاد مزاحم وقت شما نشم. با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب دیگری به نظرم نمی‌رسد ۲. شرح کتاب «معرفتِ نفس و حشر» نکات خوبی دارد ولی کیفیت صوت‌ها پایین است. ۳. آیات مذکور فوق‌العاده آیات سلوکی و ارزشمندی است. ۴. بالاخره بد نیست با خود کتاب «مفاتیح الغیب» اُنس بگیرید، إن‌شاءاللّه خدا کمک خواهد کرد. موفق باشید

23368
متن پرسش
با سلام و عرض احترام: با توجه به مبانی وجود ذهنی در کتاب بدایه الحکمه آیا می توان در یک بررسی انتقادی تمایز میان پاسخهای مختلف به ایراد وجود ذهنی را بررسی کرد؛ با فرض اولیه این که همه یا بخش قابل توجهی از این پاسخها قابل بازگشت به یکدیگر هستند؛ آیا تحت شرایطی این کار امکانپذیر است؟ چه شرایطی برای این بازگشت پذیری باید برقرار باشد؟ پیشاپیش از پاسخگویی شما کمال تشکر را دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه در موضوع وجود ذهنی باید مدّ نظر قرار گرفت این است که نفس انسان با روبه‌روشدن با وجود خارجی، مستعد می‌شود تا صورتی مطابق صورت موجود خارجی در خود إبداع کند که آن از جنس علم است و انسان این امر را برای خود بدیهی می‌داند که آن‌چه از وجود خارجی در نزد خود دارد، علمی است از معلوم خارجی، وگرنه گرفتار شکاکیّت خواهد شد. با این فرض و با این تبیین، دیگر جایی برای آن شبهه‌ها و جواب به آن شبهه‌ها نمی‌ماند. موفق باشید

23367
متن پرسش
با سلام و عرض خدا قوت خدمت شما استاد گرامی: در خصوص مباحث معرفت نفس سوالاتی از حضورتان داشتم: ۱. طبق آیه ۴۲ سوره زمر که فرمودید «خدا» هنگام مرگ و خواب نفس ها را به تمامه می گیرد؛ سوالم اینه که کم خونی و بعضی مشکلات بدنی چه طور باعث دیرتر خوابیدن و اختلال در خواب میشه؟ این که مزاج های سرد خوابهای عمیق تر و طولانی تری دارن چطور تحلیل میکنین؟ ۲. در کتاب خویشتن پنهان فرمودین نفس در خواب هم به تمامه گرفته میشه الا اینکه با نیروی تدبیر از راه دور بدن رو تدبیر میکنه و اعضای بدن از کار نمی ایسته؛ سوالم اینه که این که در خواب پهلو به پهلو میشیم بدون اینکه متوجه بشیم آیا این با همون نیروی تدبیر از راه دوره یا نفس به بدن توجه میکنه؟ یا وقتی موقع پهلو به پهلو شدن هوشیار میشیم، بازگشت و توجه روح به بدن، بدن رو در پهلو به پهلو شدن یاری میکنه؟ ۳. با توجه به مطالبی که در بحث تدبیر از راه دور کتاب خویشن پنهان فرمودین: «می شود نفس انسان جدای از چیزی باشد و با تمرکز روی آن، اراده خود را در آن اعمال کند، و توان تکوینی خود را در اختیار گیرد» آیا می توان گفت این که در شرح حال بعضی علما هست که با یک خرما شخصی را شفا می داده اند از این سنخ امور است؟ یا مطلب، چیز دیگری است؟ ۴. میزان توجه و اعتقاد نگاه غربی به نفس و روح انسان چگونه است؟ به هر صورت نمی توان به طور کل این بعد از وجود را منکر شد؛ چیزی که این طور با بحث خواب اثبات می شود! (اگر در این زمینه منبعی جهت آشنایی با نقطه نظرات آن ها معرفی نمایید ممنون می شوم) ممنون از پاسخگویی تان. خدا حفظ تان نماید. ان شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. توفّی و گرفتن روح توسط خداوند است ولی این‌که روح، چگونه خود را در اختیار خداوند قرار دهد مربوط به روحیه‌ی انسان و بدن انسان است ۲. به نظر بنده همین‌طور است که می‌فرمایید، یعنی روح است که چنین تدبیری را بر بدن إعمال می‌کند 3- می‌تواند از این نوع باشد، ولی منحصر به این نوع نیست. گاهی موانعِ بیماری را آن سالکِ واصل از آن شخص دفع می‌کند. ۴. نظر فیلسوفان غربی در مورد نفس متفاوت است. به نظرم کتاب «حقیقت انسان» از جناب آقای دکتر اصغر مصلح نکات خوبی در ارائه‌ی نظرات مختلف اندیشمندان غربی در اختیار خواننده می‌گذارد. موفق باشید

23333
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: استاد جان می خواستم بپرسم به نظر جنابعالی برای استخراج مطلب از آیات و روایات تا چه اندازه به علم هرمنوتیک نیاز هست؟ آیا اگر طلبه کتاب کفایه مرحوم آخوند را خوب مطالعه کند کفایت می کند یا خیر؟ و در صورت نیاز چه منابع دیگری را پیشنهاد می فرمایید؟ سوال دیگرم این است که بطور کلی به نظر جنابعالی برای استخراج مطلب از دل آیات و روایات به چه مقدماتی نیاز هست؟ و چه روشی را شما پیشنهاد می فرمایید؟ حقیر قصد مطالعه آیات و روایات با رویکرد برداشت مطلب در حوزه روانشناسی را دارم. طلبه پایه 8 و در حال مطالعه فلسفه و معرفت النفس هستم. خدا خیرتون بده
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده خوب فکر کرده‌اید که بعد از فهم فلسفه و معرفت نفس، نمی‌توان در این زمانه از نگاه هرمنوتیکی آن‌هم بر اساس قرائتِ گادامری نسبت به متون دینی غافل بود. موفق باشید

23314
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد شما در پاسخ به یکی از کاربران در شبهه ای ایشان را به شرح جلسات اول و دوم شرح فصوص در کانال «ندای اندیشه» ارجاع دادید. می خواستم بپرسم استفاده از مباحث فصوص را برای همه قابل دسترسی کردید؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به نحوه‌ی ورودی که اخیراً داشته‌ایم، اگر کسی مباحث «ده نکته» و «برهان صدیقین» را به‌خوبی کار کرده باشد، می‌تواند ورود کند. البته بهتر است افراد بعد از بحث «معاد» و استماع صوت‌های آن، بحث را ادامه دهند. موفق باشید

23313
متن پرسش
سلام علیکم: می بخشید استاد، امکان انقطاع روح از بدن به صورت اختیاری وجود داره؟ اگه چنین امکانی هست حکم رفتنش و دیدن بقیه چیه؟ منظورم روح بره خونه های بقیه بدون حجاب ببینه. (در حال زنده بودن منظور است؟)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره در حدّی که نظام الهی اذن به آن روح بدهد، می‌تواند ورود پیدا کند. انسان‌ها در سترِ حضرت معبود هستند. یکی از همین افراد که روحش را سیر داده بود، می‌گفت خواستم به خانه‌ی یکی از علماء وارد شوم، تنها تا در خانه‌ی آن‌ها می‌توانستم باشم و نه بیشتر. موفق باشید

23318
متن پرسش
سوال از کتاب جوان و انتخاب بزرگ استاد گرامی سلام علیکم: ۱. در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» برای استدلال اینکه بعد از مرگ من انسان نابود نمی شود به این استدلال کردید که وقتی دست و یا عضوی بریده شود چیزی از من انسان کم نمی شود یا در خواب من انسان هست اما در همه مواردی که مثال زدید مغز انسان کار می کند. اگر مغز نباشد با موقعی که مغز و ذهن هست تفاوت دارد اگر کسی بگوید تا مغز هست ذهن هست و من و تصوراتم هستند اما بعد از مرگ، مغز می میرد پس استدلال ناقص است چون دو مورد با هم فرق دارد و نتیجه از مشابهت آنها نمی تواند مثل هم باشد یعنی اگر مغز مرد مانند وقتی نیست که مغز نمرده است. ۲. استدلال کردید که وقتی دست قطع می شود می بینی که دست قطع می شود پس وقتی می میرید می بینید که مردید. باز هم مثلا در مورد خواب ما وقتی می خوابیم نمی بینیم که خوابیم یا وقتی بیهوش می شویم نمی بینیم که بیهوش شدیم پس می شود وقتی می میریم هم نبینیم که مردیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان اساساً در خواب، خود را خارج از بدن می‌یابد و احساس می‌کند. این آگاهی به خود نشان می‌دهد که خارج از بدن نیز ما به خود آگاهی داریم. حال چه آن بدن فعالیت فیزیولوژیکی خود را داشته باشد و چه نداشته باشد. موفق باشید

23304
متن پرسش
با سلام: دانشجوی ارشد روانشناسی بالینی هستم. از دوران دبیرستان با آثار استاد انس داشتم و همچنین با کتب مرحوم عین صاد. الان و با رویایی بیشتر با مباحث روانشناسی غربی به دنبال یک سیر مطالعاتی برای رسیدن به مباحث اسلامی هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کنار مباحثِ معرفت نفس، به نظریات «استیون هیس» بد نیست توجه بفرمایید. موفق باشید

نمایش چاپی