بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انسان‌شناسی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22191
متن پرسش
سلام و عرض ادب: با توجه به تدبیری که نفس به بدن دارد چگونه می شود در مورد پیوند اعضا نظر داد؟ یعنی وقتی شخصی می میرد و برای مثال قسمتی ار اعضای او به فرد دیگری پیوند زده می شود؟تشکر از وقت و زحمات شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر نفس ناطقه به دلیلی، عضوی را از دست بدهد ولی روحیه‌ی تدبیرِ آن عضو را داشته باشد؛ اگر عضوِ از دست‌رفته را به صورتی سالم به بدن پیوند بزنند، نفس ناطقه سعی می‌کند آن را از آنِ خود کند و تدبیر خود را در آن عضو إعمال نماید. موفق باشید

22190
متن پرسش
سلام: استاد طاهرزاده در کتاب «آشتی با خدا» می فرماید که تن به من انسان ارتباطی ندارد. سوالی که دارم در خصوص کسی است که در اثر حادثه ای حافظه خود را از دست می دهد. در این مورد چگونه اثبات می شود من با تن انسان ارتباط ندارد؟ و اینکه چگونه می توان گفت منی که قبل از حادثه بوده بعد از حادثه نیز ثابت مانده است؟ (اگر حافظه برنگردد) این رو در همه احتمال های این حادثه توضیح بفرمایند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اعضای بدن از جمله سلسله‌ی اعصاب و مغز، وسیله‌هایی هستند در اختیار نفس ناطقه. هر عضو که به مشکل بیفتد، نفس ناطقه‌ی انسان توانایی آن کاری که با آن عضو می‌توانسته انجام دهد را از دست می‌دهد. موفق باشید

22187
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: درمان بلند پروازی و کمال گرایی چیست؟ بنده به گونه ای شده ام که اگر 99 درصد امور بدون اشکال باشه و یک درصد مشکل دار مدام فکرم مشغول اون یک درصد هستم و میخوام همیشه همه چی کامل باشه که خب شاید از طرفی باعث تلاش برای پیشرفت و بهبودی اوضاع بشه اما مشغولیت فکری زیادی هم به همراه داره که آزار دهنده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم با مطالعه‌ی مطالبی مثل «معرفت نفس» راهْ گشوده می‌شود. موفق باشید

22172
متن پرسش
با سلام: برداشت بنده این است که در منطق اسلام علت اصلی کلیه وقایع و اتفاقات خداست که به وسیله های مختلف انجام می پذیرد. روییدن درخت امریست که توسط خدا و به وسیله نور و آب و تغذیه و شرایط صورت می گیرد. به وجود آمدن جنین انسان توسط خدا و به وسیله لقاح سلول نر و ماده در رحم جنس ماده انجام می گیرد و مثالهای بی شمار دیگر. سوال بنده در مورد نقش خدا در این چرخه هاست. زمانی که با برقراری کلیه شرایط مورد نیاز برای به وجود آمدن یک پدیده (برای مثال روییدن یک گل) کاملا وابسته به تامین شرایط مورد نیاز آن بوده (بذر قابل روییدن، آب، دمای مناسب، مواد مغذی درون خاک، نور و ...) نقش خدا در این چرخه کجاست؟ در دنیایی که پیشرفت علوم مختلف بر پایه آزمون خطا و کشف روابط موجود در عالم بوده و امروز برای کلیه پدیده ها دلیل و روش هریک به صورت کامل تعریف شده است، به طوری که به وجود آوردن آن با فراهم آوردن شرایط لازم در هر زمان و مکانی ممکن است، آیا موردی وجود داشته که تمام شرایط لازم وجود داشته باشد و اتفاق مورد نظر صورت نپذیرد؟ و یا موردی که بدون فراهم آوردن شرایط لازم پدیده ای به وجود آید؟ (لطفا موارد اتفاق افتاده در زمان حال را ذکر فرمایید. مثالهای دوران پیامبران گذشته و مثالهای موجود در متن قرآن نیازمند کنکاش ثانویه جهت بررسی صحت می باشند). با سپاس.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور حضرت ربّ العالمین در عالم، حضور در نظامِ عالم است و نه در مقابل عالم، مثل حضور نفس ناطقه‌ی انسان است در بدن او، به طوری‌که اگر شما دست‌تان را حرکت دهید عملاً متوجه‌اید که نفس شما این‌کار را می‌کند. به همین جهت به ما فرموده‌اند: «من عرف نفسه فقد عرفه ربّه» یعنی اگر کسی خود را درست بشناسد که چه نحوه حضوری در بدنش دارد، نحوه‌ی حضور ربّ العالمین را در عالم می‌شناسد. در این مورد بد نیست به کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی ان که هر دو بر روی سایت هست؛ نظری بیندازید. موفق باشید

22142
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: عذرخواهم از اینکه وقت شما را می گیرم، چند سوالی داشتم از محضرتون ۱. اگر بنا به تقریر جزوه اعتکاف ۹۷ و مباحث شما در آنجا باشد، درست است که در دوران حضرت امام زمانی در جهان حاکم بود که اولا امام آن را شناخت و ثانیا امام به فرا زمان خود سیر کرد و ثالثا مردم را هم بوسیله اراده الهی به فرا تاریخ خود سیر دادند؟ ۲. آیا انقلاب اسلامی رخدادی در زمان ما می باشد؟ یا یک نوع حضور در زمان است یا خود زمان است؟ ۳. اینکه می فرمایید ما نیاز به تذکر تاریخی داریم تا مردم متوجه حقیقت حضور انقلاب اسلامی در زمان خود بشوند و در جای دیگر می فرمایید ما باید فراتاریخ باشیم و نیز جای دیگر می فرمایید زمان ما زمان پوچی هاست، با هم منافاتی ندارند؟ ۴. شما در چه مقام و در چه فضایی می فرمایید که ما مثل سابق به علم کلام نیاز نداریم و به زبان وجود نیاز داریم تا از دوگانگی رها شویم؟ (شما در قبال نگرانی دانجشویان از صحبت های مصطفی ملکیان فرمودید جواب فکر با فکر است، خب با علم وجود که نمی شود جواب شبهات کلامی را داد؟) با تشکر از پاسخگویی جنابعالی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علت آن‌که مباحث برایتان ابهام دارد، به جهت آن است که مخاطب آن مطالب، رفقایی بودند که مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را کار کرده‌اند. توصیه‌ی بنده نیز همان است که به آن دو بحث و شرح صوتی آن رجوع فرمایید وگرنه همچنان این ابهامات در همه‌ی سخنان بنده برای مخاطبان پیش می‌آید. موفق باشید

22127
متن پرسش
درود بر استاد: من تحت تاثیر سه جریان متفاوت هستم و از هیچ کدام نمی توانم بگذرم و این موجب شده شخصیتی چند پاره داشته باشم: 1. فلسفه غرب بخصوص هیوم. 2. ادیان شرق بویژه بودا و بخصوص جناب اشو. 3. انقلاب اسلامی و اندیشه های اشراقی امام. قبلا نیز سوالاتی از حضرتعالی داشتم حواله به مباحث معرفت نفس دادید کتاب خودتان درین زمینه چون از روش تجربی استفاده کردید و من با این روش سازگاری ندارم مثلا رویای صادقه ای ندارم که فرازمان و مکانی نفس ثابت شود و یا استفاده از خواب برای اثبات تجرد نفس را مکفی نمی دانم این ایراد را یک بار مطرح کردم و شما برای بحثهای استدلالی به کتابی از علامه حسن زاده ارجاع دادید رجوع کردم لکن طبق جواب 22116 عقل، دائماً شک و تردید برای هر چیزی به میان می‌آورد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معرفت نفس یک نوع تجربه‌ی یقینی در جان انسان است و موجب می‌شود انسان با وسعت بیکرانه‌ی خود آشنا گردد. موفق باشید

22126
متن پرسش
سلام و خدا قوت: مدتی هست که بر اثر یک اتفاق به مرور زمان در همه چیز دچار شک تردید شدم و خدایی که با استدلال پذیرفته بودم و لذت حضور او را چشیده بودم دیگر آنگونه نیست که هر کار می کنم این نفس احساس ذلت در مقام او بکند بدتر می شود و همین طور سوالات از فکر و ذهن من سرازیر می شود و لحظه ای نفسم را راحت نمی گذارد تا با آرامش پیش برود و باعث شبهات حتی به معصوم هم گشته و آن حس لطافت ارتباط با معصوم نیز دیگر نیست و همش در ذهنم می آید که نکند هیچ حقیقتی نیست و همه چیز یکسری حالات خوش بوده و من فکر می کردم حقیقت یا واقعیت است...و.... در کل روح خسته و پژمرده شد نتایج این تحیرها که نمی توانم قدم بردارم و آرامش دل و روح را نیز از دست دادم و راحت نمی گذارد حال مرا در با خانواده بودن را می فهمم نه با دوستان بودن را و........عده ای می گویند به این شک ها بی توجه باش درست می شود اما چگونه؟ احساس می کنم سر خودم را کلاه گذاشتن است و.... ممنون می شوم راهکاری ارائه دهید که آر از چه شروع کنم درباره توحید امام شناسی تا.... و در چنگال سوالات غرق شوم یا.... لازم به ذکر است که من قبلها از معارف اطلاعاتی نداشت و در اثر اتفاقاتی پاییم به معارف دین باز شد و بسیار استفاده کردم و با جان دل آن مباحث را درک می کردم. و اما حالا اصلا نمی دانم چه کنم که آن قدر خسته کننده است که مجبورم سر خود را با فیلم یا کتاب پرت کنم اما آرام نمی شود این روح و می دانم این راه دین راه درستی است اما قلبم و نفسم دیگر نمی پذیرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت می‌تواند حالت خوبی باشد تا انسان‌ها مبنای عبادات خود را با استحکام بیشتری انجام دهند و آن‌چه در برزخ از طریق ملکین نکیر و منکر سراغ آن‌ها می‌آید و همه‌چیز آن‌ها را اگر با مبنا انجام نداده باشند زیر سؤال می‌برد؛ را در این دنیا از قبل برای خود اصلاح کند. پیشنهاد ما دنبال‌کردن مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» است. موفق باشید

22121
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز دل: استاد بنده در حال خواندن کتابی از استاد نصر الله حکمت هستم تحت عنوان «فلسفه ادبیات میخانه» حین خواندن کتاب به یک تکه شعر نو برخوردم که می خواستم نظرتون رو در موردش بدونم. «آنان که درختان تاک را قطع می کنند اگر جای خدا بودند شیطان را نیز اعدام می کردند» دو تا نکته هم در مورد استاد حکمت می خواستم بگم. 1. بنده به عنوان خواننده آثار حضرت عالی تفکر استاد حکمت رو به شما بسیار نزدیک می بینم. 2. استاد حکمت یک نظریه بسیار جالبی رو تحت عنوان «شاکله شناسی» شروع کردند و کتابی رو هم تحت همین عنوان نوشتن که انتشارات الهام چاپ کرده. حقیقتا در نوع خودش کم نظیره. استاد ازتون خواهش می کنم این کتاب رو بخونید و اگر صلاح میدونید به استاد حکمت در تکمیل این تئوری کمک کنید. به این دلیل این حرفو میزنم چون بنده کتاب «خویشتن پنهان» شما رو اونقدر خوندم که تقریبا از حفظم. بعد از خوندن کتاب «شاکله شناسی» استاد حکمت تصور می کردم انگار جلد دوم خویشتن پنهان رو دارم میخونم. استاد عزیز ببخشید سوالم طولانی شد. خیلی دوستتون دارم و همیشه دعاگوی شما هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن کتاب خوب را مطالعه کردم و از قبل هم با نوشته‌های استاد حکمت آشنا بودم. امیدوارم که إن‌شاءاللّه ایشان به‌خوبی بتوانند در کاری که شروع کرده‌اند، به پیش برانند. آشنایی شخصی با ایشان ندارم. موفق باشید

22109
متن پرسش
سلام استاد عزیز: ۱. با توجه به کتب حضرتعالی زیاد خواب دیدن نشانه از پراکندگی و گسستگی خیال انسان است؟ ۲. اینکه انسان کم خواب ببیند یا اصلا نبیند می تواند نشانه کنترل قوه خیال متمرکز بر آن باشد یا عمومیت ندارد؟ لطفاً کمی شرح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قاعده‌ی کلی آن است که وقتی نفس ناطقه‌ی انسان تحت تأثیر واهمه باشد خواب‌های او آشفته و پراکنده است. مثل زندگی روزمرّه‌ی عوام که دائم در خیالات واهی به‌سر می‌برند. ولی اگر عقلانیت او قالب باشد به همان اندازه نه چندان خواب او پر از چنین خیالاتی است و نه خیلی اساساً خواب می‌بیند، مگر آن‌که نفس در سیر متعالی خود صورت‌های مناسب آن سیر را در قوه‌ی خیالش شکل دهد که به اصطلاح گفته می‌شود آن خیالات، صاحب جمال است. در این مورد خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» رجوع شود. موفق باشید  

22102
متن پرسش
با عرض سلام و قبولی طاعات: استاد گرامی در کتاب «خویشتن پنهان» جایی فرمودید که نفس ما بدن رو خودش می سازه این یعنی که کسی که معلوله خودش اون رو خواسته و ساخته؟ یا هر نقص دیگری؟ اگر خواسته پس چرا الان توان تحملش رو گاها نداره؟ با احترام. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح انسان در دوره‌ی جنینی بدن مناسب خود را می‌سازد. حال اگر در آن شرایط روح انسان با موانعی روبه‌رو شود که نتواند همه‌ی اعضای خود را بسازد، در ساختن بعضی از آن‌ها ناتوان می‌شود. موفق باشید

22101
متن پرسش
به نام خدا با سلام و عرض ادب: ان شاء الله که طاعاتتان مورد قبول حق واقع شده باشد. ببخشید استاد «من» انسان مومن با کافر چه تفاوتی دارد؟ اگه تفاوتی ندارد چرا یکی شده مومن یکی کافر؟ آیا «من» انسان ها رشد می کند و به تعالی میرسه؟ اگر نه پس وقتی میگیم ما داری سیری رو به تکامل هستیم پس چی مون داره به تعالی میرسه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه‌ی انسان در ذات خود مختار است و با اختیار خود کافر یا مؤمن می‌شود و در همین راستا می‌تواند رو به تکامل داشته باشد. موفق باشید

22042
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بنده به توفیق الهی اکثر کتب شما رو مطالعه کردم و با نوع تفکر شما مانوس گشته ام از تاکیدات شما بر فلسفه صدرا و همچنیت توصیه های رهبر انقلاب و امام راحل بر فلسفه صدرا شیفته فلسفه صدرا گشته ام. رهبر انقلاب نیز بارها توصیفه فرموده اند که فلسفه صدرایی در مدارس تدریس شود از آنجا که بنده دبیر هستم و در جمع دوستان و شاگردان هم رای بار ها از نکات شیرین و لطاءف فلسفه صدرا که بیان فرمودید نقل کرده ام آنها نیز مجذوب این مباحث شده و به کرات از من تقاضای تدریس فلسفه صدرا نموده اند. با توجه به دور افتاده بودن و نبود اساتید فلسفه صدرایی در شهر ما از شما استاد محترم تقاضا دارم سیر مطالعاتی و یا فایل های صوتی مشخص فرمایید تا به صورت مقدماتی نیز که شده با فلسفه صدرایی آشنا گردم تا ان شاءلله به دستور مقام معظم رهبری نیز در حد توان خود جامه عمل بپوشانم. ضمنا بنده در مقطع کارشناسی الکترونیک و در مقطع ارشد الهیات خوانده ام. لطفا مفصل پاسخ دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید که اگر به ترتیب از «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و «حرکت جوهری» و بحث کتاب «معاد» کار را جلو ببرید، با روح حکمت متعالیه آشنایشان کرده‌اید و سپس کتاب «عرشیه» را با شرحی که آقای دکتر امامی‌جمعه داده‌اند به میان آورید. موفق باشید

22032
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد گرانقدر سوالی که داشتم این است که با توجه به فرا رسیدن ماه مبارک رمضان بنده قصد داشتم که جلسات شرح کتاب مقالات آیت الله شجاعی را شروع کنم که در جلسه اول شما فرمودید اگر 90% علم النفس را حاضر ندارید نور فهم مطالب این کتاب را پیدا نمی کنید و برایتان مضر خواهد بود! با توجه به اینکه بنده کتاب 10 نکته را با شرح صوتی مطالعه نمودم و دانشجوی رشته فلسفه هستم و تقریبا بدایه الحکمه و نهایه را تا حدودی مطالعه کرده ام و قبلا شرح استاد صمدی آملی را بر جلد اول معرفت نفس علامه حسن زاده را گوش کرده بودم، ابتدا به سراغ کتاب مقالات بروم یا علم النفس را کار کنم؟ و سوال بعد این است که منظور حضرت عالی از علم النفس همان شرح کتاب معرفت النفس و الحشر می باشد؟ بصورت کلی استاد چکار کنیم که به جایی برسیم؟ واقعا از دست خودمان خسته شده ایم که کارمان توبه شکنی است! بعضی اوقات فکر می کنم به جایی نخواهم رسید از بس که عهد شکسته ام!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به همان اندازه که معرفت نفس کار کرده‌اید جهت فهم اشارات کتاب «مقالات» کافی به نظر می‌رسد 2- به نظر بنده همین راهی که به قلب‌تان رسیده است، إن‌شاءاللّه کارساز می‌باشد تا از ظلمات دوران آزاد شوید. موفق باشید

22013
متن پرسش
سلام علیکم: جایگاه حافظه انسان در علم معرف النفس کجاست؟ آیا به خاطر آوردن امور به واسطه نفس و تجرد نفس و نظر نفس به ما سبق است یا علل مادی در مغز انسان آنگونه که در علم جدید مطرح است می باشد و در صورت اول آنچه به عنوان کاشت خواطر در ذهن انسان به وسیله تلقین انجام می گیرد چگونه توجیه می شود و در صورت دوم خواب انسان می تواند ناشی از این ثبت و ضبط خواطر باشد. شرمنده که مزاحم وقت شما هستم در صورتی که در آثار شما مطالبی ایراد شده ذکر بفرمایید تا مطالعه کنم. خداوند هر بیشتر به عمر شما برکت دهد. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حافظه یکی از مراتب نفس ناطقه است. فکر می‌کنم با مطالعه‌ی کتاب‌های ده نکته و خویشتن پنهان و معرفت نفس و حشر نکات مهمّی خواهید یافت. موفق باشید

22000
متن پرسش
سلام: با توجه به سوال 21968 اگر بحث أبا اللّه أن یجری الامور إلا باسبابها مطرح باشد باید در همه زمینه ها باشد نمی توان در مورد قطع عضو این را مطرح کرد اما از طرفی قائل به شفای بیماران قطع نخاع سرطانی و ... بود پس یا به کل بحث شفای بیماران خرافه است و فقط باید با علم پزشکی امید به شفا داشت یا اگر شفا هست نمی توان مرزی برای آن قائل شد. به نظر می رسد که اصلا شفایی در کار نیست و موارد ادعایی به فرض کذب نبودن مواردی است که از نقاط مجهوله است و علم تبیین کاملی ندارد مثل سرطان که ممکن است در موارد نادری خود بخود بهبود یابد و به خاطر ضعف فعلی علم پزشکی به حساب معجزه می نهند هیهات که ساعت ساز هستی در آن مداخله ای بکند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که به گفته‌ی شهید مطهری در کتاب ارزشمند «عدل الهی» نظام جهان، ذاتیِ جهان است. مثل آن‌که بین رفتن و رسیدن، رابطه‌ی ذاتی است و لذا اگر خداوند خواست رسیدنی را در نظام جهان ایجاد کند، رفتنی را محقق می‌کند. و در این رابطه است که می‌توان گفت اگر خداوند بخواهد عضوی را که از بین رفته است به‌وجود آورد، شرایط آن را که دوره‌ی جنینی است باید به‌وجود آورد. با این‌همه نباید از نقش معنویت و تقوا در تحقق امور غافل بود. موفق باشید

21981
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: در فصل آخر آشتی با خدا یه جایی می فرمایید که این عقیده ها هستند که در دوران پیری برای ما می مانند و اطلاعاتمان فراموش میشه. آیا کسی هم که آلزایمر می گیرد و دیگه یادش میره نماز بخونه و درکی نسبت به نماز نداره هم میشه اینطور گفت در موردش که نمازش عقیده نشده براش یا ربطی نداره به این موضوع؟ سپاسگزارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آلزایمر یک بیماری است که موارد جزئی مورد نیاز زندگی را از صحنه‌ی حافظه می‌برد. ولی در پیری انسان موارد جزئی زندگی را که چندان مورد نیاز نیست با نظر به امور کلی، از آن‌ها عبور می‌کند. و به همین جهت ملکات انسان در پیری از دست نمی‌رود همان‌طور که آن ملکات در قیامت برای او باقی است. موفق باشید

21976
متن پرسش
استاد گرامی سلام: با عرض ادب و احترام در حوزه مباحث معرفت نفس سوالاتی داشتم: 1. عاداتی که فراتر از نیاز جسمانی انسان است و جنبه نفسانی و وهمی دارد مثل اعتیاد به مواد مخدر و سیگار، اعتیاد به خوردن و آشامیدن و پرخوری، اعتیاد به تماشای تلوزیون، اعتیاد به گوش دادن به موسیقی و ... هنگام مرگ چه بر سر انسان می آورد؟ (چون میل و نیاز باقی است ولی جواب داده نمی شود). چه مدت پس از مرگ طول می کشد تا این هوس ها از یاد انسان برود؟ 2. اینکه گفته می شود جنسیت و نسب امور اعتباری و مربوط به بدن مادی انسان است و در قرآن کریم نیز عبارت «لا انساب بینهم آمده» .آیا پس از مرگ، انسان فراموش می کند که خانواده و خویشانی داشته و دیگر آنها را نمی شناسد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همان‌طور که متوجه هستید اگر انسان به‌کلی جهت توحیدی نداشته باشد و دنیا مقصد او شده باشد، که در برزخ و قیامت به جهت نیافتن آن‌چه بدان مشغول بود؛ دائم معذب است. ولی اگر در عین جهت توحیدی، تعلقاتی به دنیا داشت تا آن حدی که به خود آید، گرفتار عذاب‌های مربوطه است 2- نسبت‌های اعتباری از آن جهت که اعتباری است و مربوط به دنیا و بدن است، در قیامت بی‌معنا می‌شود. ولی اگر با خانواده رابطه‌ای توحیدی و حقیقی برقرار باشد، آن رابطه محفوظ می‌ماند. موفق باشید

21969
متن پرسش
با سلام: مستحضرید که بخش عمده معارف حصولی است با توجه به 21960 مشخص نشد در قضایایی که قیاساتها معها نیست چگونه می توان مسئله معیار را حل نمود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در علم حضوری معیار، درکِ وجودی خود معلوم است عند العالم، و نه تحلیلِ عقلیِ معلوم. مثل آن‌که شما اراده‌ی خود را به صورت حضوری در نزد خود درک می‌کنید دیگر ملاک این‌که شما اراده کرده‌اید یا نکرده‌اید؛ در میان نمی‌ماند. موفق باشید

21968
متن پرسش
سلام بر استاد طاهرزاده: چرا در معلولین قطع عضو حتی جانبازان که ظاهرا باید از ایمان بسیار بالایی برخوردار باشند شاهد دعا برای اینکه مثلا خدا به جای دست قطع شده دست دیگری به آنها عطا کند نیستیم مگر یدالله را مغلوله می پندارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در «یداللّه مغلوله» نیست، بحث در «أبا اللّه أن یجری الامور إلا باسبابها»ست. زیرا نفس ناطقه در دوره‌ی جنینی اعضای خود را می‌سازد تا در دنیا از آن‌ها استفاده کند. ولی در حیات دنیایی شرایط ساختن اعضا برای نفس، فراهم نیست. موفق باشید 

21974
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام و رحمت خدا بر شما باد استاد گرامی من جواب سوال ۲۱۹۵۷ را نیافتم به ایمیل هم جواب نیامده من خیلی احتیاج به جواب این دارم لطفا کمی هم بیشتر توضیح بدید خدا از شما راضی باشد. شاید سایت مشکلی دارد که به ایمیل نمی تونه بفرسته
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سایت به طور طبیعی برای ایمیل کاربران جواب‌های شخصی را می‌فرستد و آن‌ها نیز دریافت می‌کنند مشکل مربوط به ایمیل خودتان است. این‌طور جواب داده شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که جناب حافظ می‌فرماید: «چه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها» و منظور عارف شیرازی آن است که در ابتدا، شوقی موهبی به سراغ انسان می‌آید تا افق را بگشاید ولی سپس می‌رود تا ما با سیر و سلوک خود به مرور آن را کسب کنیم و از آنِ خود نماییم. لذا باید سعی شود با کسب معارف حقه و رعایت احکام شریعت الهی، خود را جهت اُنس با انوار الهی بپرورانیم. پیشنهاد بنده آن است که به شرح غزل شماره 1 حافظ که بر روی سایت هست، نظری بیندازید و از مباحث «معرفت نفس» نیز غفلت نشود. موفق باشید

21967
متن پرسش
با سلام و احترام برای استاد طاهر زاده: قبل از سوال از آثار موجود در بازار شما متشکرم بنده یک سوال در مورد یک سری تکنیک هایی داشتم که با اجرای آن ها شواهدی موجود بود که می توان من حقیقی انسان را دید آن تکنیک ها با نام «مدیتیشن دو قلب» یا «مراقبه دو قلب» هستند که البته زیاد اطلاعاتی در دسترس عموم مردم نیست و زیاد معروف نیستند، سوال اینجانب این می باشد که آیا این تکنیک ها و سایر تکنیک هایی که بعضا در حوضه انرژی درمانی و میدیتیشن مطرح می شود (که بعضی افراد با انجام آن تکنیک ها شاهد بر دیدن نفس خود بودند) از نظر شما اشکالی دارد؟ یا از نظر شرعی؟ آیا مسیر درستی می باشد؟ پدر این علوم در ایران یک شخص به نام آقای استاد جمشید آرام می باشد. آیا سایر تکنیک های این چنینی و استفاده از آن به شناخت خود حقیقی کمک می کند و آیا می توان در این حوضه نیز کار کرد؟ لطفا نظرتان را در مورد این مباحث بفرمایید. بسیار متشکر از پاسخگویی های قبلی استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً منظورتان را نمی‌دانم. ولی در این‌که انسان می‌تواند نفس خود را ببیند، مشکلی نیست زیرا نفس موجود مجرد است و موجود مجرد، تشکیکی و دارای شدت و ضعف است و بدین لحاظ مرتبه‌ی بالاتر آن می‌تواند ناظر مرتبه‌ی مادون خود باشد. موفق باشید

21956
متن پرسش
سلام استاد: در بحث معاد روشن شد که همین الان که انسان در دنیا زندگی میکنه بدن برزخی و قیامتی خودش رو عالم برتر داره می سازد و چون حجاب داره نمیتونه ببینه، یه سوال پیش میاد: بدن برزخی و قیامتی ظهور نفس انسانه، حال اگر این بدن خود انسانه به ظهور چطور میشه که نفس ما به بدنی که ظهور خود اوست توجهی نداره؟ به عبارتی مگر میشه نفس توجه نکنه ولی برای خودش بدن بسازد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن بدن تکویناً ایجاد می‌شود و ربطی به اراده‌های جزیی ما ندارد. مثل تدبیری است که نفس بر روی بدن ما إعمال می‌کند و معده و قلب ما را تدبیر می‌نماید. موفق باشید

21961
متن پرسش
سلام بر استاد: در احوال یکی از دو قلوهای بهم چسبیده آمده است که در ناحیه عروق مغز چند رگ مشترک حیاتی داشتند سوالی که با توجه به مباحث معرفت نفس پیش می آید این است که این رگ های مشترک توسط نفس هر دو تدبیر می شده یا یکی از آنها اگر هر دو چگونه دو نفس می توانند یک چیز مشترک را بدون تعارض تدبیر کنند و اگر آن رگها را نفس الف تدبیر می کرده است خلاف این مطلب است که آن رگها مشترک بوده است و در ضمن اینکه نفسی بگذارد نفس دیگری از بدنش استفاده کند محل تردید است و نیز نفس از اعضای جدا شده بدن دیگران به سختی حاضر به استفاده است چه رسد به رگهای زنده و تحت تدبیر نفس دیگری حال در این مورد نفس «الف» اجازه دهد «ب» از رگهای بدنش استفاده کند یا «ب» از رگهای «الف» استفاده کند چه توجیهی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکدام از آن دو نفس، آن رگ‌ها را از آنِ خود می‌دانند و نسبت به آن رگ‌ها احساس یگانگی دارند. موفق باشید

21960
متن پرسش
با سلام: مسئله معیار در مباحث معرفت شناسی چگونه قابل حل است؟ بنظر می رسد این مسئله دوری لاینحل است در یکی از مقالات در توضیح این مسئله اینگونه آمده است: در حوزه معرفت‌شناسي، با اساسي‌ترين و مبنايي‌ترين پرسش‌هاي فلسفي مواجهيم؛ پرسش‌هايي كه مربوط به اصل معرفت و شناخت مي‌باشند. مسائلي نظير ماهيت معرفت، امكان معرفت، منابع معرفت، انواع و اقسام معرفت، مباحث مربوط به باور، صدق، توجيه و مانند آن، شاكله اصلي اين رشته فلسفي را تشكيل مي‌دهند. در اين ميان، مسئله تعيين معيار معرفت از اهميت خاصي برخوردار است. اين مسئله به نوبه خود با مسئله ديگري به نام مسئله «تعيين قلمرو و محدوده معرفت» گره خورده و ارتباط تنگاتنگي با آن دارد. به نظر مي‌رسد پاسخ دادن به هر يك از اين دو مسئله متوقف بر ديگري است. بدون دانستن قلمرو معرفت نمي‌توان معياري براي آن يافت. ابتدا بايد موارد جزئي معرفت را بشناسيم تا بتوانيم با تشخيص ويژگي‌هاي مشترك آنها معيار عامي براي ساير موارد تدارك نماييم. اما از سوي ديگر، بدون به كار بردن يك معيار و ملاك صحيح نمي‌توان موارد معرفت را تشخيص داد. بنابراين، به نظر مي‌رسد دچار يك دور هستيم. بررسي و نقد مسئله معيار از ديدگاه چيزلم / جواد عابديني
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکاتی که می‌فرمایید مربوط به علم حصولی است و معرفت نفس، علمی است حضوری، که به قول ارسطو: «قیاساتها معها». لذاست صاحبان این علم می‌فرمایند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید رفت». موفق باشید

21929
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: در بحث معرفت النفس و اینکه من ما تن ما نیست نکاتی فرمودید که شاید چندان علمی بنظر نرسد. مثال هایی گفته شد مانند خواب، بیهوشی و اینکه در افراد مسن علت اینکه داروهای بیهوشی ضعیفتری داده می شود تعلق کمتر نفس به تن است در حالی که ما می دانیم قلب افراد مسن ضعیف تر است و اگر بیهوشی شدید رخ دهد و ضربان قلب افت شدید پیدا کند ممکن است دیگر عضلات قلب نتوانند پمپاژ قلب را راه بیاندازند. لطفا در باب مثال ها (که البته مثال ها نوعی استدلال بودند) دقت بیشتری شود زیرا که می تواند باعث غیرقابل پذیرش شدن اصل موضوع شود. (بنده دانشجوی پزشکی هستم)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً باید علم پزشکی با نگاهی آغازین‌تر و مبنایی از خود بپرسد چرا در هنگام پیری، قلب انسان ضعیف‌تر می‌شود؟ جز آن است که آن‌چه موجب تدبیر بدن است مثل دوران جوانی، توجهش به بدن کم شده تا حضور خود را در جای دیگری شکل دهد؟ موفق باشید

نمایش چاپی