بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انسان‌شناسی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
19939
متن پرسش
سلام علیکم: اگر کسی امام زمان (عج) را در خواب ببیند، آیا خود امام زمان (عج) از اینکه به خواب آن شخص آمده آگاهی دارند؟ خواهشمندم مرحمت فرموده با ذکز مستندات پاسخ را بیان فرمایید. قبلا از وقتی که برای پاسخ می گذارید متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً خواب چیزی نیست که بتوان بر روی آن حساب کرد چه برای کسی که خواب دیده باشد، چه برای کسی که در خواب می‌آید. مباحث «معرفت نفس» نکاتی در این مورد دارد. موفق باشید

19947
متن پرسش
استاد سلام: یه سوال پرسیدم و پاسخ دادین ولی برام حل نشد ۱. شبهه جناب ابن سینا، با عنوان بقاء موضوع، در رابطه با جسم نبود بلکه در رابطه با نفس بود، یعنی برای نفس حرکت جوهری قائل شدن رو رد کرده، اما شما جواب رو در رابطه با جسم دادین؟ ۲. خب اگه برداشت من اشتباه نباشه، باید اینطور جواب بدیم که نفس که از وجه من بودنش که ثابته، و حرکت برای وجه قوه و فعل اون هست، اینجا در جواب باید بگیم اگه نفس وحدت داره با جسم خودش، پس در عین حرکت جوهری، جسم همون جسم قبلیه چون اگه تغییر می کرد، نفس نمیتونست وحدت خودش رو باهاش حفظ کنه، الان استاد این تحلیل من درسته؟ اگر درسته پس میتونیم اینجوری تعمیم بدیم که تمام پدیده‌ها از نظر ماده بودن یک نفس دارن، مثل انسان که نفس داره، مثلا آب هم یک نفس داره، ولی میز به اعتبار ماده و درخت بودن یک نفس داره، پس این نفوس همون جسم خودشونو میخوان، پس لازمه حرکت جوهری ثابت ماندن هویت شی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب ابن‌سینا برای جسم، نفس قائل نیست ولی متوجه است جسمِ انسان اگر حرکت جوهری داشته باشد دیگر این جسم، آن جسم نیست و به این اعتبار شخصی هم که متعلق به آن جسم است، آن شخص قبلی نمی‌باشد. موفق باشید

19933
متن پرسش
با سلام و خسته نباشد خدمت شما: در کتاب بسیار مفید «خویشتن پنهان» در مورد مثال بین برگ خشک وسط حیاط و دست جنابعالی مثال زدید. یک برگ خشک که از درخت جدا شده دیگر دارای نفس نیست و دیگر نفسی آن را تدبیر نمی کند ولی هنوز وجود دارد. آیا این برگ خشک که قبلا بوسیله نفس نباتی تدبیر می شد حال بوسیله نفس جمادی تدبیر می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جماد که مثل گیاه و حیوان نفس ندارد. موفق باشید

19923
متن پرسش
سلام استاد محترم: من به ایمیلم مراجعه کردم جواب سوالم رو نداده بودید. شماره سوالم ۱۹۹۱۴.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور جواب داده شده بود:  19914- باسمه تعالی: سلام علیکم: در دو حوزه باید تلاش بفرمایید: یکی آن‌که خیال خود را مشغول کنید تا خیالات شما، شما را مشغول نکند و به اشاراتِ غیر قابل پذیرش شما را بکشاند که در این رابطه بعد از مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» مباحث معرفت نفسی را از کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن دنبال شود و ورزش هم فراموش نگردد. و در حوزه‌ی دوم در حین نوع فعالیت اول، به روان‌پزشک نیز رجوع شود. موفق باشید

19891
متن پرسش
سلام استاد: طبق تعریف شما از حرکت جوهری، باید عقل رو هم دارای حرکت بدونیم، چون از جهل به علم تغییر و حرکت داره، یعنی علمی رو‌ که نداره، دارا میشه، صفت عالم رو پذیرا میشه؟ اگه بله پس حرکت فقط برا عالم‌ ماده نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان از طریق نفس ناطقه از جهل به سوی عقل حرکت می‌کند. موفق باشید

19868
متن پرسش
سلام استاد عزیز: رابطه مغز و عقل چیست؟ ماده گرایان می گویند که عقل در مغز است و مربوط به روح نیست و اساسا روح و من را همان مغز می دانند که بشر هنوز به جایگاه واقعی آن در مغز پی نبرده است. برای نشان دادن مادی بودن عقل هم عقب ماندگان ذهنی را مثال می زنند که چگونه وجود یک کروموزوم بیشتر و یا نقص و اختلال در مغز موجب از بین رفتن و ضعف عقل آنان می شود. در حالی که قرآن و دین عقل را در رابطه با نفس و روح می داند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل، یک حقیقت مجرد است و ماده نیست که زمان و مکان بخواهد، منتها انسان برای احوالات عقلانی خود ابزارهایی در مغز خود دارد که اگر آن ابزارها مختل شود، ارائه‌ی ملکات عقلی برایش مشکل می‌شود مثل این‌که شما اراده کنید چیزی را بگیرید، حال اگر دست شما مشکل‌دار شد، ابزار تحقق آن اراده مختل شده است، نه آن‌که اراده در دست شما بوده، در حالی‌که اراده چیز مادی و مکان‌مندی نیست. موفق باشید

19821
متن پرسش
سلام: 1. کتابی هست به نام طریقه جدا نمودن روح از بدن نوشته علی رحیم بخش، این کتاب را تایید می کنید؟ 2. در این کتاب روش هایی برای برون فکنی روح هست آیا می توان از آن بهره برد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده امثال این کتاب‌ها را می‌شناسم. به چه درد ما می‌خورد؟! ما باید روح و جان خود را به مراتب عالی‌تر سیر دهیم. موفق باشید

19793
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: بسيار سپاسگزارم که وقت ارزشمندتان را به پاسخ به سوالات اختصاص مي دهيد. بنده و چند تن از دوستانم مدتي است مباحث تفسیر خطبه غدیر، تفسیر حدیث نورانیت، تفسیر زیارت آل یاسین، تفسیر دعای ندبه و تفسیر قرآن را با توضیحات یک خانم فاضله و عاشق اهل بیت دنبال مي کنيم. الحمدلله بسیار مفید بوده. بنده به همه دوستان پیشنهاد دادم به منظور عمیق تر شدن و کسب معرفت بیشتر مباحث ده نکته از معرفت نفس و آشتی با خود را همگی گوش داده و مباحثه کنیم اما متاسفانه برخی از دوستان جبهه گيري کرده و می گویند نیازى به اين مباحث سنگین و غیر قابل فهم نیست ما محب اهل بیت هستیم و آنها هر چه ما نياز داشته باشیم روزی ما می کنند. من چگونه میتونم آنها را توجیه نمایم که این مباحث پایه هاي دین است؟ نمی دانم اصرار داشته باشم در برگزاری جلسات مباحثه و گوش دادن و مطالعه مباحث معرفت نفس و يا اینکه بنده وظیفه ای در اين زمینه ندارم؟ ممنون از راهنمایی ها و بزرگواری شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اهل‌البیت «علیهم‌السلام» به ما فرموده‌اند: «من جاهل بنفسه، جاهل بکل علم و معرفت» یعنی هرکس به خود جاهل باشد نسبت به هر علمی جاهل خواهد بود. و از این جهت اگر رفقا بخواهند با رجوع به متون دینی به نتیجه‌ی لازم برسند، لازم است با مبانی معرفت نفسی جلو بروند. موفق باشید

19790
متن پرسش
با سلام و احترام: 1. میشه یه سیر مطالعاتی در زمینه انسان شناسی ارائه دهید. 2. یه سؤال از امام خامنه ای حفظه الله شده که آیا اینکه فرمودید اجناسی که مشابه داخلی دارند از خارجی آن استفاده نکنید شامل نرم افزارها هم می شود ایشان فرموده اند بله. بعضی این سؤال و جواب را دلیلی برای حذف تلگرام صهیونستی می دانند و می گویند ما همیشه دم از مبارزه با اسرائیل می زنیم اما در عمل با تلگرام داریم به آنها کمک می کنیم واقعا موندیم چیکار کنیم هر کی یه چیزی میگه!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سیر مطالعاتی بر روی سایت به اضافه‌ی مطالعه‌ی کتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای روح» در این مورد کمک خواهد کرد. 2- مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در صحبتی که در تاریخ 19/8/95 که با جبهه‌ی انقلاب فرهنگی داشتند؛ در جواب سؤالی که از ایشان شده بود، می‌فرمایند: «درباره‌ی استفاده و ورود به شبکه‌های اجتماعی و مجازیِ خارجی، ورود هوشمندانه به شبکه‌های اجتماعی و مجازی خارجی‌ها – که سؤال شده است – خوب است اما به شرطی که خودمان غرق نشویم و مثال آن غلام و آب جو نشود «شد غلامی که آب جوی آرد /  آب جوی آمد و غلام ببرد» ورودِ تهاجمی لازم است و گرفتن میدان از دست دشمن. موفق باشید

19749
متن پرسش
آیا روح انسان وابستگی ذاتی به جسم خودش دارد؟ به عبارتی: آیا این روح می توانسته در کالبد دیگری ظهور پیدا کند؟ یا به عبارت دیگر: آیا روح هر فرزند الزاما باید در همین توالی نسل (که مثلا پدرش فلان و مادرش فلان است) بوجود آید؟ یا به عبارت دیگر: آیا موقعیت و سلسله مراتب اجداد و نسلهای هر شخص جزء ویژگی های ذاتی روح اوست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی جنین به رشد مناسب خود رسید، روحِ مناسب آن بر جنین دمیده می‌شود؛ حال ممکن است آن جنین در نسبت با اجداد خود بسترِ دمیدن روحِ خاصی را فراهم کرده باشد. موفق باشید

19739
متن پرسش
4. خواستگاه علم نفس به خودش قلب است یا عقل؟ - با عرض سلام و تشکر فراوان – نفس به خودش علم حضوری دارد. حال این آگاهی در معرفت شناسی فلسفی جا می گیرد یا معرفت شناسی شهودی؟ و جایگاه آن عقل است یا قلب؟ - پیشاپیش از پاسخ شما سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علی‌القاعده انسان به علم حضوری، خود را می‌یابد که جایگاه آن قلب است، ولی می‌تواند به علم حضوری خود علم داشته باشد که به آن «علمِ به علم» می‌گویند و در این‌جا تعقل در میان است. از این جهت گفته‌اند معرفت نفس، جامعِ بین عقل و قلب است. موفق باشید

19709
متن پرسش
عرض ادب و احترام خدمت استاد گرامی: در مباحث ده نکته در معرفت نفس فرمودید که داروی بیهوشی به بیمار تزریق میشه و نفس از تدبیر برای مدتی باز می ماند و در این مدت تیغ جراح بر روی بدن بیمار دردی ایجاد نمی کنه و این نشانه ای است از اینکه نفس غیر از تن است. سوال بنده اینه که داروی بیهوشی به بدن بیمار تزریق میشه نه به نفس پس چطور نفس از تدبیر باز می ماند؟ پیشاپیش متشکرم از پاسخ شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث معرفت نفس مفصلاً بحث شده است به‌خصوص در کتاب «خویشتن پنهان» که نفس بر اثر داروی بیهوشی امکان تدبیر بدن را برای خود تنگ می‌یابد و لذا تا حدّی از آن منصرف می‌شود تا اثر دارو که عموماً با تبخیرشدن از بین می‌رود، باز امکان تدبیر نفس برای بدن باشد. موفق باشید

19718
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید مزاحمتان می شوم. در این ایام به شدت احساس کردم که احتیاج به یک استاد اخلاق واقعی دارم. فقط نمی دانم از کجا شروع کنم و چه کتبی بخوانم. و با توجه به اینکه فقط نوجوانی پانزده ساله هستم نمی دانم با چه استادی شروع کنم که هم متوجه صحبت هایشان بشوم و هم واقعا رشد کنم. چند وقتی هم معراج السعاده را اجمالی می خواندم ولی دوستی به بنده گفت که کتاب سنگینی است و برای شما زود است به نظر خودم درست می گفت ولی بنده نیاز دارم به کتاب و استادی که هم رشد کنم و هم صحبت هایشان را متوجه بشوم. چون در شهر مقدس قم هم زندگی می کنیم از نظر داشتن اساتید خوب اخلاق موقعیت خوبی داریم. لطف کنید کتاب و اساتید اخلاقی خوبی معرفی کنید تا بتوانم از آنها استفاده کنم. خیلی ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی بفرمایید با معارفی مثل «معرفت نفس» شخصیت علمی اخلاقی خود را شکل دهید. پیشنهاد ما بعد از کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح 10 جلسه‌ای آن است. کتاب و صوت مربوطه بر روی سایت هست. موفق باشید

19668
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض احترام و آرزوی قبولی طاعات: سخنان جنابعالی را در خصوص موضوعات زیر گوش داده ام لکن سوالات زیر برایم مطرح است: 1. میل هایی که انسان دارد بیشتر از اینکه بدنش را تدبیر کند نفسش را ارضا می کند مثل میل به غذا خوردن، میل جنسی، لذت بردن از مناظر زیبا، لذت بردن از رایحه های خوش بو و صداهای هارمونیک و.... سوالم اینست که پس از مرگ که نفس ابزارهای کسب لذت مثل چشم،گوش ، دهان و ... را دیگر ندارد چه می شود؟ آیا در این رابطه هم دچار نوعی عذاب می شود؟ آیا این کسب لذت ها شخصیت انسان در آن دنیا را هم شکل می دهد و دچار عذاب خلد ذیربط می شود و یا اینکه پس از مدتی عادت می کند و دیگر از ناحیه عدم دسترسی به این لذات عذاب نمی بیند؟ 2. با توجه به مقایسه مرگ با خواب چرا انسان موقع به خواب رفتن دچار سکرات مرگ نمی شود؟ با توجه به آیه «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَىٰ عَلَيْهَا الْمَوْتَ» تا این قسمت از آیه خداوند می فرماید بعضی از نفوس که هنگام خواب گرفته شده دیگر به بدن بر نمی گردد آیا برای این نفوس هم سکرات اتفاق می افتد؟ 3. آیا برای انسان های وارسته و نفوس مجرد که سر سلسله آنها حضرت محمد (ص) است در سیر من الله الی الله و اتفاقاتی که برای انسان موقع مرگ، در برزخ، موقع نفخ صور، قیامت و ... می افتد هنوز چیزهایی هست که حتی آنها هم ندانند و جزء اسرار الهی باشد؟ اگر هست چند نمونه بفرمایید. خواهشمند است به سوالات فوق حتی الامکان بطور مبسوط پاسخ بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان بعد از این دنیا با «خود» زندگی می‌کند اما خودی که فطرتش به میدان آمده است و طالب رجوع به حق است. حال هر اندازه از این طلب در دنیا بازمانده باشد، در آن‌جا احساس محرومیت می‌کند. 2- گرفتن روح از بدن در موقع خواب، در آن حدّ نیست که تدبیری که روح نسبت به بدن دارد منقطع شود و درنتیجه آن سکرات خاص برایش پیش آید 3- آری! رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» فرمودند: «الآن قیامتی قائم» یعنی در عین این‌که در این دنیا حاضرند، در آن دنیا نیز حضور دارند. گفت: «آن یکی نقشش نشسته در جهان / وان دگر نقشش چو مَه در آسمان». موفق باشید

19658
متن پرسش
سلام وقتتون بخیر استاد بزرگوار: ان شاالله شاد و سلامت باشید، استاد نمیدونم چرا این حس رو دارم، از دنیا و کثرت خسته شدم، از خوردن و خوابیدن و گشت و گذار و از دل نگرانیهای اطرافیانم که همه اش به این فکر می کنم شام چی بخورن نهار چی بخورن، فردا چه مدی میاد بپوشن ، وقتی هم دور هم دیگه جمع میشن میخورن و غیبت دسته جمعی میکنن و تمام هم و غم شون این دنیاست ، وقتی امشب مهمون داشتیم و مامانم هی از اینکه پذیرایی امشبمون از مهمونا خوب بود و از این صحبتا می کرد بغض اومد توی گلوم که چه چیزایی باید برای ما مهم باشه و ذهن ما رو درگیر خودش کنه، قبلا خیلی از مرگ می ترسیدم اما آلان بعضی وقتا مشتاق مرگم چون میدونم از این دنیا و مسائلش راحت میشم و میرم پیش محبوبم، این دنیا رو فقط واسه این میخوام که اطاعت خدام رو بکنم و رضایتش و بدست بیارم و به قربش برسم، بعضی وقتا که از این دنیا خسته می شم خیلی دلم میخواد گوشه ای از عالم غیبش و ببینم، قبلا از این چیزا می ترسیدم اما آلان احساس می کنم حتی واسه لحظه ای بریدگی از این دنیا بهم آرامش میده حتی اون چند ثانیه انقطاع رو دوس دارم اما مثل اینکه هنوز لایق اسرار و عالم مجردش نیستم، اصلا دنبال مسائلی مثل کشف و کرامت نیستم فقط فکر می کنم با این بریدگی هم به یقین می رسم و هم آرامش. استاد لطفا بنده رو راهنمایی کنین که این چه حالیه که بنده دارم و اگر بده راهنمایی بفرمایید که چیکار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان از طریق معرفت نفس، حقیقت غیبی خود را احساس می‌کند و از آن جایی که نفس ناطقه‌ی انسان وسعتی بی‌نهایت دارد، انسان می‌تواند از طریق معرفت حضوری به نفس خود بقیه‌ی حقایق را نیز با حضور نفس در عوالم غیب و معنا بیابد. در کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» عرایضی در این مورد شده است. به طور کلّی مباحث معرفت نفسی و «رسالة الولایه» حضرت علامه در این مورد کمک‌کار خواهد بود. موفق باشید

19624
متن پرسش
استاد عزیز سلام: شرمنده احتمالا این سوال رو قبلا هم پرسیده باشم ولی چون همه ی ایمیل هام پاک شدن نداشتم. من دانشجوی پزشکی هستم؛ معرفت النفس و برهان صدیقین و حرکت جوهری، معاد و کتب انقلاب اسلامی و غربشناسی حضرتعالی رو کار کردم؛ مدتی هم هست در ادامه سیر غرب شناسی کتب دکتر داوری و آوینی و میرشکاک میخونم؛ ولی الان تقریبا در یک دوراهی یا شاید برزخی قرار گرفتم و مطالعاتم پراکنده شده؛ به فلسفه و عرفان علاقه مندم البته به شرطی که این فلسفه و عرفان زمینه فهم دقیق و استفاده از قرآن و حدیث در مسیر انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی بشه اگر بخواهید برای حدود دو الی سه سال یک سیر مطالعاتی به ترتیب اولویت معرفی کنید چه سیری رو معرفی می کنید؟ اگه میشه بازه ی معقولی که برای هر کتاب هم باید وقت بزارم رو بگید چون بعضا احتمالش هست یک کتابی رو زود تموم کنم یا مطلب جا نیفته یا به عبارتی به حضور نرسه، و میتونم با اون بازه زمانی وقت رو تنظیم کنم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است با توجه مطالعاتی که داشته‌اید بعد از مطالعه‌ی کتاب «معاد» با شرح 70 و چند جلسه‌ای آن، و مطالعه‌ی کتاب «خویشتن پنهان» با شرح تفسیر حمد امام و شرح کتاب «مصباح الهدایه» ایشان به نتایج خوبی إن‌شاءاللّه خواهید رسید. موفق باشید

19612
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز ۳ سوال دارم. ۱. راهکار عملی رسیدن به بیداری و یقظه چیست هر چیزی بگویید انجام می دهم به توفیق الهی. حب بطوء هم دارم برایم وقتش مهم نیست. ۲. آیا شما تعداد خواندن جوشن کبیر را می دانید که به حظ ان رسید. مثلا هزار بار یا هر شب تا چند سال. ممنونم استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان در درک معارف الهی مثل معرفت نفس و معرفت ربّ، قدم گذارد و در کنار آن رعایت تقوای الهی و حرام و حلال آن را انجام داد، خداوند او را به یقظه و شعوری خاص می‌رساند تا بتواند حق را از باطل تشخیص دهد و عباداتش کیفیت پیدا می‌کند در آن حال، یک‌بار ذکر اسماء الهی در مناجاتی مثل جوشن کبیر غوغا خواهد کرد. مگر حضرت یونس«علیه‌السلام» بیش از یک‌بار عرضه داشتند: «لا إله الاّ انت سبحانک انّی کنت من الظالمین» که حضرت حق اجابت فرمود و او را از آن ظلمات نجات داد؟! بیشتر به کیفیت عبادات فکر کنید. موفق باشید

19599
متن پرسش
استاد عزیزم، سلام علیکم: جنابعالی در اعتکاف رمضان سال گذشته بحثی را مطرح کردید درباره صرف الوجود که به طرز عجيبي قلب و جان ما را اسیر خودش کرد و از آن زمان بارها کل این بحث را مرور کرده ام و هر بار که جرعه ای از این اقیانوس راز آلود می نوشم تشنه تر و تشنه تر می شوم و حسرت می خورم که چرا چنین موضوع بی انتهایی فقط در 6 جلسه ارائه شده است. خودتان در جای جای بحث به مجمل بودن آن و نیاز برای شرح بیشتر اشاره می کنید و انتظار این بود که دوره های بسیار مبسوط تری را به بحث درباره وجود اختصاص دهید اما این انتظار به هر دلیل برآورده نشد و جان ما مدام در حسرت جرعه ای بیشتر می سوزد. مخلص کلام اینکه برای ما بیشتر بگویید، خیلی بیشتر. اگر این بحث صرف بیان دانش و اطلاعات بود اصرار نمی کردم چنانکه اطلاعات از همه جا می ریزد اما این چند جلسه برای بنده حکم نماز را دارد که هر بار تکرار می کنم در ذکر تازه ای فرو می روم و در حین بحث حضور دیگری را تجربه می کنم. استاد عزیزم، برای ما از وجود بیشتر بگویید بگذارید بیش از پیش پرنده جان ما در افقهای تازه ای که در سخنان شما گشوده می شود پرواز کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد اگر بر روی کتاب «معرفتِ نفس و حشر» تأمل کنید جواب طلب و عطش خود را بیابید. در ضمن از شرح تفسیر سوره‌ی حمد حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» غفلت ننمایید. همان‌طور که متوجه شده‌اید نظر به «وجود» از طریق «دل»، غوغا می‌کنند. موفق باشید  

19601
متن پرسش
سلام استاد عزیز: نمی دانم چگونه بگویم و چگونه راز دل خود را افشا کنم که حرفم را گفته باشم؛ ای کاش به جای گفتن ناقصم، چشم نافذ و بینای شما بود تا اعماق دل مرا می دید و از زبان شما می شنیدم که چه شده است این دل شیدای من. که چه اتفاقی در حال رخ دادن است و چه باید بکنم. استاد عزیزتر از جان، دلم حیاتی جدید یافته است از جنس مرگ؛ مرگ را چنان حس می کنم که گویی در حال جان کندن هستم و با جان کندن در حال جدایی از دنیا. می دانم که می دانید چقدر لذت بخش است؛ این قدر لذت دارد که حاضر نیستم دنیایی را بگیریم و این حضور را به کسی بدهم. اما استاد وحشتناک نیز هست، گویا میان جلال و جمال در تکاپو هستم. حاضر نیستم جان خود را تقدیم کنم و حاضر هم نیستم مرا از این خواسته دور کنند. این قدر دنیا برایم کوچک شده است که هیچ چیز مرا قانع نمی کند که نگاه غفلت آمیز به این حیات بیفکنم و این قدر هراسانم از دنیای دیگر که زانوهایم یاری نمی کند قدم از قدم بردارم. گویی مرگ دقیقا کنار من نشسته است و به خود نهیب می زنم مگر صادق نیستی پس «فتمنوا الموت» اما نمی شود و لبیک نمی گویم. گویی پای بند چیزی هستم که هستم ولی اگر پای بند بوده ام پس چرا مرا وارد این حضور کرده اند؟ شک کردن به این حضور مترادف با شک کردن در وجود خودم شده است. چقدر مرگ شیرین است و چقدر هراسناک. نمی توانم استاد از زن و فرزند و عشق به جهاد دل بکنم و لبیکی بگویم و کامل وارد این جنت شوم. جایی نخوانده بودم و نشنیده بودم که عشق به جهاد هم حجاب می شود و گمان می کردم جهاد را با مرگ عجین است ولی استاد بیش از زن و فرزند پای بند جهاد شده ام. نمی توانم وارد شوم و می ترسم این حضور را بدون درک کمال و تمام از دست بدهم. باورم نمی شود این چنین ضعفی داشته ام و خبر نداشته ام؛ ای وای از تزیین و تسویل نفس. استاد عزیز، نکند بعد از قبول این حضور و قبول مرگی روح افزا، نتوانم در آن جهان پر ابهام قدمی بردارم؟ مگر بعد از مرگ توشه ای از دنیا نمی خواهند؟ توشه ای ندارم... آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ، وَ طُولِ الطَّرِيقِ، وَ بُعْدِ السَّفَرِ، ... نکند در آنجا پایم در جایی بماند و از طی طریق بمانم؟ می ترسم استاد کسی دست مرا نگیرد و تا ابدیت در فراق یار بمانم. نکند به من تشر بزنند که با دست خالی آمده ای و ادعایی به بلندای عرش داری؟ ترس وجودم را می گیرد وقتی به آن سوی مرز دنیا می نگرم و بهجت تمامی ارکان وجودم را به شور می آورد وقتی خود این حضور را لمس می کنم؛ چنان که گویی زمزمه می کنند « مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ» آه چقدر زمزمه ی شیرینی است ولی مگر می شود این زمزمه را کنار نهاد ولی چگونه عهد من خود مانع تصدیق من گشته است؟ چرا عهد خود بر جهاد را نمی گذارم و تصدیقی در خور آن انجام نمی دهم؟ ولی استاد هر چه می کنم نمی شود... وا مانده ام چه کنم این حضور غریب را؟ گویی هزاران سال است منتظر این لحظه بوده ام و حال جرات پریدن در آغوش آن را ندارم. باورم نمی شود این قدر ضعیف و حقیرم. گمان می کردم شهامتی صدها برابر داشته باشم ولی به عینه دیدم که هیچ ندارم. نه این که استاد گمان کنید به لطف و کرم حضرت دوست ایمان ندارم... ایمان دارم ... و شاید هم نداشته باشم. دیگر تمامی سخنان خودم را تکذیب می کنم و شاید این هم دروغ دیگری باشد و در عمق جانم خبری از ایمان نیست. اگر نروم و اگر این حضور را از دست بدهم هیچ گاه خودم را نخواهم بخشید. احساس می کنم که این حضور را آن چنان نگه نمی دارند که هر گاه خواستم تصمیم بگیرم ولی با علم به این حقیقت باز هم نمی توانم. استاد ای کاش عشق به جهاد نبود تا چنان تنگ تنگ در آغوشش می گرفتم که تمامی وجودم از حس داشتنش سیراب شود ولی نمی شود. می شود از خود گذشت ولی از شوق به جهاد نه؟ این چه حیاتی است که این قدر زیبایی دارد و این قدر ترس؟ گمان می کردم خوف فقط در این جهان است و هنگامی که به مرگ رسیدی دیگر ترسی نیست ولی گویا خوف عجین بشر است. ای کاش دستگیری داشتم از جنس اولیاء الله که مرا به مرکز این حضور پرتاپ می کرد و به جانم می فهماند «الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» چرا حضرت صاحب الزمان به بالین چنین شکسته بالی نمی آید؛ نمی توانم بی حضور آنها این چنین تصمیمی بگیرم. اصلا چرا همچون وجود حقیری را تا به این جا آورده اند؟ مگر می شود این چنین مسکینی را به این حضور دعوت کنند؟ اگر دعوت کرده اند چرا شهامت ورود را ندارم... این سرگردانی کشنده تر از نبودن حضور است؛ چقدر عشق آسان می نمود و چقدر مشکل در پیش رو دارد. گاهی اوقات شیطان وسوسه می کند که برگرد، راه از آنی که فکر می کردی سخت تر است و به خود امید می دهم که «ان الراحل الیک قریب المسافه» استاد به فریادم برسید. می خواهم وارد طریق شوم ولی نمی شود...چه کنم؟ مانده ام میان خودم و این حضور و نزدیک است که دیگری چیزی برای از دست دادن نداشته باشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با جمع بین عقل و قلب، این حضور را به جامعیت برسانید تا اولاً: برایتان با استحکام لازم پایدار بماند، ثانیاً: وسعت یابد. توصیه‌ی بنده در این مورد شرح مبحث «ده نکته در معرفت نفس» و حمد حضرت امام است. از این جهت قلب، به جهت‌گیری خوبی می‌رسد. در این مورد سبک سلوکی حضرت امام که جمع بین عقل و قلب است، به‌خصوص در این تاریخ، بیشتر مؤثر می‌باشد. موفق باشید

19563
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: صدای مبارک شما در خصوص معرفت نفس را گوش کردم لکن نکته هایی برایم حل نشده. 1. وقتی انسان می خوابد از جسمش خبر ندارد. فرموده اید انسان موقع مرگ می بیند که می میرد. چرا موقع خواب که نوعی مرگ است جسم خود را نمی بینیم؟ 2. گفته می شود تن در قبضه من است لکن انسان بر بسیاری از اعمال بدن احاطه ای ندارد و آن اعمال بصورت غیر ارادی انجام می شود مثل گوارش - تنفس - گردش خون و ... با تشکر و آرزوی قبولی طاعات
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در همان مباحث عرض شد چون ما هنوز نظر به تدبیر بدن داریم، نمی‌توانیم آزاد از این تدبیر جسم خود را بنگریم مگر در موارد استثنائی 2- ما در تدبیر بدن، علمِ به علمِ نفس ناطقه‌ی خود نداریم. ولی نفس ناطقه با علمِ خود تدبیر لازم را نسبت به بدن انجام می‌دهد. موفق باشید

19541
متن پرسش
با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات. التماس دعا. استاد گرامی نظر شریف شما راجع به این عقیده که آنچه در این دنیا به ما می رسد نتیجه کارهایی است که در عالم ذر کرده ایم چیست؟ مثلا می گویند باید ببینیم چه خطا و کوتاهی ای کرده ایم که از قافله کربلا و امام حسین سلام الله جامانده ایم. استاد مگر در عالم ذر انتخاب و اختیار و عرضه دین بوده است؟ یک سخن دیگر نیز در این باب شنیده ام که برخی بزرگان اشاره کرده اند به اینکه گاهی انسان با برخی افرادی که آنها را نمی شناخته و تازه مواجه می شود ولی احساس نزدیکی و خوشایندی با آنها دارد و این حالت به عالم ذر برمی گردد یعنی مثلا من و آن شخص در آن عالم از لحاظ فکری و عقیدتی به هم نزدیک بوده ایم. احساس قرابتی که انسان ناخوداگاه با برخی افراد دارد به عالم ذر برمی گردد؟ بنده با مطالعاتی که داشتم عالم ذر را عالم فطرت می دانم لطفا راهنماییم بفرمایید. ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خداوند طبق آیه‌ای که می‌فرماید: «ربّنا الذی اعطاء کلّ شیئ خلقه ثم هدی» خلقت ما را به ما داده و آن‌چه از او طلب کرده‌ایم را به ما داده است، ولی این غیر از آن است که شما می‌فرمایید. ما در همه‌وقت دارای اختیار هستیم و این انتخاب‌های ما است که شخصیت ما را شکل می‌دهد تا به لشکر حسین«علیه‌السلام» بپیوندیم یا نپیوندیم 2- در مورد قسمت دوم سؤال، این احساس‌ها ربطی به عالم ذر ندارد بلکه چون نفس انسان مجرد است، می‌تواند آن‌چه هنوز برایش پیش نیامده است را تا حدّی بیابد. در این مورد می‌توانید به کتاب «ده نکته در معرفت نفس» با شرح صوتی آن که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

19545
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: از بین مباحث سلوکی مثل ای اباذر، حدیث عنوان بصری، جنود عقل و جهل، از کدام یک شروع کنیم جهت عمل کردن در زندگی و سیر کردن؟ موفق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از بحث «ده نکته در معرفت نفس» اگر بخواهیم با سادگی موضوع سلوک اخلاقی را دنبال کنیم؛ مباحث «ای اباذر» کارساز است و اگر بخواهیم کمی با شدت بیشتر، کار را شروع کنیم مباحث «یابن جندب» کمک می‌کند. موفق باشید

19530
متن پرسش
با سلام و احترام و آرزوی قبولی طاعات اللهم بلغنا مقام الشهدا سوالی پرسیده بودم در خصوص پیوند اعضا که جنابعالی به سوالات 22 و 4219 و 9808 ارجاع فرمودید. برداشت بنده از مطالعه سوالات ارجاعی این بود که نظر جنابعالی این می باشد که بهتر است پیوند به دلیل اینکه باعث آزار روح می شود انجام نشود. سوالات یاد شده از جنبه مباحث معرفت نفس می باشد لکن سوال بنده از جنبه دیگر مطرح شده است لذا سوال مجددا ارسال می گردد خواهشمند است پاسخ بفرمایید: (با علم به اینکه روحمان در اثر پیوند آزار می بیند ولی حاضر باشیم آن را تحمل کنیم.) با سلام و آرزوی قبولی طاعات می خواستم کمی در مورد اهدای عضو افرادی که دچار مرگ مغزی شده اند صحبت بفرمایید. 1. آیا ثوابی بر آن مترتب است؟ بنظر می رسد شبیه آن است که انسان لباس های کهنه خود را که دیگر استفاده نمی کند به فقرا بدهد. 2. افرادی که در قید حیات هستند و یکی از کلیه های خود را می فروشند آیا ثوابی هم می برند؟ چون واقعا نمی توان برای عضو مبلغی مشخص نمود. 3. اگر در طول عمری که فرد پس از دریافت عضو پیدا می کند اعمال ثوابی انجام دهد و یا مرتکب گناه شود آیا اهداکننده هم در آن اعمال شریک است؟ بنده قصد دارم کارت اهدای عضو دریافت کنم تا پس از مرگ اعضایم اهدا شود ولی تردید دارم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده نمی‌دانم ما حق داریم چنین تصمیمی برای بدن خود بگیریم یا نه؟ به همین جهت است که نمی‌دانم ثوابی برای آن کار مترتب است یا نه؟ 2- در مورد فروش کلیه و یا هدیه‌دادنِ آن، چون رویهمرفته مشکل چندانی برای انسان پیش نمی‌اید، می‌توان گفت موجب کمک به بقیه شده و بی‌اجر و ثواب نیست 3- ثواب و عقاب مربوط به نیّت انسان است و ربطی به اعضای بدن او ندارد. موفق باشید 

19474
متن پرسش
سلام: اگر فرض کنیم که دو انسان یکی مرد و یکی زن هر دو یک دین، یک فکر و نیت و اعمال دقیقا یکسان داشته باشند در قیامت بدن اخروی این دو دقیقا یک شکل و دارای ویژگیهای یکسان است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! در تبیین سوره‌ی واقعه که بحث وجود «حوری» برای روح انسان شد، به طور غیر مستقیم در این مورد عرایضی گفته شده، به صوت آن بحث می‌توانید رجوع کنید. موفق باشید

19466
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: با توجه به اینکه با حرکت جوهری بدن مادی به مرور بدن برزخی شکل می گیرد نوزادی که در روزهای اولیه تولد فوت می کند بدن برزخی او به چه شکلی توجیه می شود و چگونه شکل می گیرد در حالی که هنوز ابتدای حرکت جوهری جسم مادی بوده است؟ ممنونم از زحماتتون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه‌ی کودک مثل هر نفس ناطقه‌ای دارای مراتب جسم و مثال و عقل است و از این جهت بعد از فوتش، بدنِ مثالی با نفس او هست، منتها از آن‌جایی که آن بدنِ مثالی با ادامه‌ی زندگی شکل خاصی به خود می‌گیرد که صورت اخلاق و اعمال اوست، برای او چنین نیست و بدنی است بسیط و اولیه. موفق باشید

نمایش چاپی