بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انسان‌شناسی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
12009
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحيم سلام عليكم: علامه بزرگوار سيد محمدحسين طباطبائي (رحمه الله) در تفسير الميزان ذيل آيه 105 سوره مائده مطالبي را پيرامون معرفت النفس بيان مي دارند و در انتها مي فرمايند: «در پايان، اين نكته را نيز خاطر نشان مى‌سازيم كه مساله عرفان نفس، مساله فكرى و نظرى نيست، بلكه مقصدى است عملى كه جز از راه عمل نمى‌توان معرفت تام و كامل در باره آن بدست آورد» از حضرتعالي عاجزانه استدعا دارم كه راه ورود به اين معرفت تام و مراحل عملي اين امر را براي اين حقير بيان فرمائيد. از خداوند متعال طول عمر با عزت و توفيقات روز افزون را خواهانم. با تشكر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از تذکراتی که در معرفت نفس از طریق خویشتن پنهان می‌یابید، باید با مراقبه کار را جلو برد. کتاب «لب اللباب» از علامه طباطبایی جهت مراقبه خوب است. موفق باشید

12004
متن پرسش
با سلام: لطفا کتابهایی را که می توانند در زمینه مراقبه کمکمان نمایند که دارای تمرینات لازم باشند معرفی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مراقبه یک رویکرد است جهت حضور در محضر حق و لذا بیشتر باید نظر خود را به صورت قلبی در فضای «قرب وریدی» به حضرت حق انداخت. با این‌همه کتاب «لب اللباب» از علامه طباطبایی و کتاب «سیر و سلوک» منسوب به بحرالعلوم که آیت اللّه طهرانی شرح کرده‌اند و کتاب «لقاء اللّه» از آیت اللّه ملکی تبریزی و کتاب «معرفت‌النفس و الحشر» در این مورد خوب است، مشروط بر آن‌که از کتاب رویکرد تذکرپذیری داشته باشید. موفق باشید

12021
متن پرسش
سلام: با توجه به جواب سوال ۱۱۹۹۵ که گفتید «باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در این مورد نکاتی گفته شده، کتاب روی سایت هست 2- بهترین ملاک جهت تشخیص حقیقت از توهّم، تدبّر در قرآن و روایات است» فکر کنم متوجه سوال بنده نشدید منظور بنده این بود که مثلا یک شخصی که به اصطلاح روانشناسی دچار توهم بینایی و یا شنوایی یا همان اسکیزوفرنی شده که اشیاء و چیزهایی می بیند و یا صداهایی می شنود که همانند موجودات خارج واقعی به نظر می رسد اما در اصل در خارج وجود ندارد آیا می تواند با ملاک شخصی و درونی خود را متوجه کند به اینکه این شیء که می بینم و یا صدایی که می شنوم چون این مشخصه را دارد و یا این مشخصه را ندارد پس توهم است و یا نه واقعی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد چیزی نمی‌دانم، تنها چیزی که می‌توانستم عرض کنم همان بود که در جواب مذکور عرض کردم. موفق باشید

11995
متن پرسش
سلام: 1. شخصی که زیاد دچار توهم مخصوصا دیداری و شنیداری می شود چگونه و با چه ملاک شخصی ای می تواند برای شخص خود توهم از واقعیت را تشخیص دهد؟ 2. آیا در معرفت النفس در این زمینه مطلبی داریم و ملاکی هست که شخص با تجربه شخصی بفهمد این دیدن یا شنیدن توهم است یا واقعیت و به عبارتی با تجربه شخصی و ملاک شخصی متوجه توهم یا واقعیت شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در این مورد نکاتی گفته شده، کتاب روی سایت هست 2- بهترین ملاک جهت تشخیص حقیقت از توهّم، تدبّر در قرآن و روایات است. موفق باشید

11989
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد عزیز لطفا لینک کتاب 10 نکته از معرفت نفس را اصلاح کنید دانلود نمی شه. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فایل ورد آن بر روی سایت جهت استفاده کاربران گرامی قرار گرفت. مدیریت سایت

11968
متن پرسش
سلام استاد: یک راه و روش به ما نشان دهید که در مسیر رسیدن به کمال و کسب معرفت در این مسیر در مفهوم و تفکر نمانیم یا بهتر بگویم در علم الیقین نمانیم و بتوانیم به منزل عین الیقین و بعد از آن به منزل حق الیقین برسیم؟ بنده بعضی مواقع در راه شناخت و معرفت به حقیقت مخصوصا معرفت النفس آنچنان از شناخت و معرفتی که بدست می آورم شور و شعف دارم که نمی توانم وصف کنم اما وقتی خوب توجه می کنم می بینم هنوز در مرحله علم الیقینم و درگیر مفاهیم هستم و درک مفاهیم است که باعث شعف بنده می شود، که فهم این موضوع خود باعث نوعی غصه و اندوه در من می شود، بنده نمی خواهم در این مرحله و در حد مفاهیم و علم بمانم اما نمی دانم چه کنم و از چه راه و روشی از دنیای مفاهیم بیرون بیایم و به اصل و عین برسم و بعد از آن بتوانم به حق الیقین و.... لطفا استاد گرامی بنده را راهنمایی کنید. التماس دعا صلوات بر محمد و آل محمد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف همان است که در جواب سؤال شماره‌ی 11968 عرض شد. بعد از آن بحث کتاب «معاد» را با شرح آن دنبال کنید.

«کار ما از خلق شد بر ما دراز  / چند از این مشت گدای بی‌نیاز»

«تا نمیری از خود و از خلق پاک   /  بر نیاید جان ما از خلق پاک»

«محرم این پردة جان آگه است   /  زندة از خلق نه مرد ره است».

موفق باشید

11967
متن پرسش
با سلام: 1. چگونه و با چه روشی به جایی برسیم که به جای اینکه با مفهوم خدا زندگی کنیم با خود خدا زندگی کنیم؟ 2. با چه روشی به جای مفهوم خود موضوع را درک کنیم؟ مثل معرفت النفس، چگونه خود نفس را با مفهوم نفس اشتباه نگیریم و از مفهوم بیرون بیایم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آدم حسابی! کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» را به همین نیّت نوشته شده و بعد هم بیش از هفتاد جلسه روی آن بحث شده. وارد شوید تا پیدا کنید. موفق باشید

11966
متن پرسش
سلام علیکم: شما در جواب سوال 11934 فرمودید که: بدیهیات جزء مبنای وجودی انسان است از آن جهت که دارای حیات و علم است و لذا چیزی عارض بر انسان نیست که لازم باشد از جایی بیاید آیا منظورتان از جواب این بوده که از ابتدای خلقت و وجود هر انسانی بدیهیات در وجود او هست؟ یعنی حصولی نیست و حضوری است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. وجود ما به عنوان موجود مدرِک، عین علم به خودمان است و بدیهیات عین علم به خودمان می‌باشد مثل وجود اختیار که به صورت حضوری، آن را داریم. موفق باشید

11965
متن پرسش
سلام استاد عزیز: شما در کتاب «خویشتن پنهان» می گویید که ما باید برای درک تری به جای علم به تری با تری ارتباط برقرار کنیم که عین تری را درک کنیم نه تری را بدانیم، در معرفت النفس هم باید همینگونه بود اما مگر می شود؟ هر انسانی برای رسیدن به معرفت النفس باید به نفس و قوای نفس و... فکر کند تا معرفت را شروع کند در نتیجه ما فقط علم به نفس و قوا و ... پیدا می کنیم و به اصطلاح نفس را می دانیم چون در موردش فکر می کنیم و تا در مورد نفس فکر نکنیم متوجه آن نمی شویم، چگونه از علم به عین منتقل شویم در صورتی که مانع و حجابی به نام تفکر در میان است تفکری که نتیجه اش علم و دانستن است نه عین الیقین؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت تا در مرحله‌ی علمی و مفهومی هستیم هنوز ارتباط واقعی یعنی ارتباط وجودی پیدا نکرده‌ایم. ارتباط علمی به عنوان مقدمه خوب است ولی معرفت نفس یعنی ارتباط وجودی. گفت: «دردی که به افسانه شنیدم همه از خلق / از علم به عین آمد و از گوش به آغوش». موفق باشید

11973
متن پرسش
سلام استاد: لطفا در مورد این قسمت از سوالی که یکی از کاربران پرسیده بودند توضیح دهید و با خواندن جه کتابهایی می توان به این نتیجه رسید ؟ «من به تازگی با اثر «رسایل» علامه طباطبایی (ره) آشنا شده ام (خیلی مبتدی هستم) مثلا فهمیده ام که انسان بر اساس عملی که دارد هر لحظه در حال تغییر است (حرکت جوهری)، و بهشت خودش است و جهنم هم البته بهشت و جهنم هم وجود دارد (براساس عمل خیر درونش روح و ریحان و نورانی می شود و برعکسش هم تبدیل به یک موجود جهنمی می شود) انسان تا لحظه ی مرگش همینطور هر لحظه دارد خودش را می سازد یعنی انگار کار خیر کنی یک مشت خاک بهشتی درون خودت ریخته ای تا اینکه لحظه ی آخر عمر انسان با ملکاتی که برای خودش ساخته منتقل می شود... آیا این مطالب را صحیح آموخته ام؟» با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف درستی است و درست می‌فرمایند. پیشنهاد می‌کنم بعد از مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح آن و کتاب «از برهان تا عرفان» را همراه با شرح آن مطالعه بفرمایید تا إن‌شاءاللًه این معارف را به لطف الهی بیابید. موفق باشید

11969
متن پرسش
سلام علیکم: آیا می شود در راه معرفت النفس علم حصولی گریبانگیرمان شود و یا نه اصلا در معرفت النفس هیچ وقت درگیر علم حصولی نمی شویم؟ اگر امکان افتادن در وادی علم حصولی هست چگونه از این وادی خود را خارج کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر تنها به دانایی‌های خود بسنده کنیم معرفت نفس را هم تبدیل می‌کنیم به «داناییِ» به معرفت نفس و نه «احساس وجودی» که نسبت به خود باید پیدا کنیم. موفق باشید

11954
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد: بنده مفصلاً در طول یکسال است که مطالب و صوت های مربوط به برهان صدیقین و حرکت جوهری و معرفت النفس و آشتی با خدا و بحث معاد را کار کرده ام. آیا اجازه دارم وارد مباحث امامت، امام زمان (عج) و حقیقت نوری اهل بیت (ع) شوم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بحث معاد را بحمداللّه تمام کرده‌اید می‌توانید هم مباحث امامت را شروع فرمایید و هم می‌توانید کتاب «خویشتن پنهان» را با دقت دنبال کنید. موفق باشید

11953
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد: در برهان صدیقین فرمودید هر موجودی به اندازه شدت وجودی خودش همان مقدار علم و قدرت و حیات دارد. آیا جسم انسان که یک موجود است سوای روح به خودی خود دارای حیاتی که در برهان صدیقین گفتین هست یا نه حیات بدن انسان به حیات روح است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جسم انسان به اعتبار مادی‌بودن و با توجه به این‌که ماده پایین‌ترین مرتبه‌ی وجود است دارای حیات و علمِ در حدّ ماده است ولی از آن جهت که توسط نفس ناطقه تدبیر می‌شود مظهر حیات خاصی است که سایر موجودات مادی دارای آن حیات و علم نیستند. موفق باشید

11949
متن پرسش
با سلام محضر استاد طاهر زاده: با توجه به اينکه امروزه ثابت شده است که عالم خارج تطابق کامل با صور ذهني اي که از خارج در ذهن ما نقش مي بندد ندارد چنانچه نفس ما صوت را حس مي کند در صورتيکه در عالم خارج صوتي وجود ندارد و صرفا چيزي بيش از ارتعاشات هوا نيست و نيز رنگ را درک مي کنيم و باز رنگي در عالم خارج وجود ندارد و همه حواس بدين گونه واقعيت خارجي را تغيير مي دهند پس عالم خارج براي ما محسوس نيست و در نتيجه مفهوم نيست. پس تاکيدي که شما بر بديهي بودن عالم خارج داريد صحيح نيست و ما صرفا به صورت ذهني تحريف شده از عالم خارج علم داريم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از کجا می‌فرمایید امروز ثابت شده آنچه بدان علم داریم و صورت آن در ذهن ما است مطابق خارج نیست؟! مگر آنچه را دستگاه‌های مکانیکی از صوت می‌فهمد همان صوت است که نفس ناطقه‌ی ما درک می‌کند؟ و مگر وقتی ما از طریق ابزارهای مکانیکی از رنگ‌ها موج می‌فهمیم رنگ در واقعیت موج است؟ در حالی‌که نفس ناطقه‌ی ما به عنوان یک حقیقت مجرد متوجه واقعیت جهان خارج است آن‌طور که هست و هرکس به طور بدیهی چنین احساسی دارد. به چه دلیل باید انسان‌ها احساس خود را نادیده بگیرند؟ آری حتی چشم از رنگ‌ها و شکل‌ها در شبکیه، الکتریسته می‌سازد، ولی نفس ناطقه رنگ و شکل که واقعیت دارد را درک می‌کند و نه آمپرهای متفاوت الکترونیکی که سیناپس های عصبی ایجاد می کنند. موفق باشید

11948
متن پرسش
با اهدای سلام و دعای خیر حضور محترم استاد گرامی و با آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون: همانطور که قبلا به استحضار رسید متناسب با سیر مطالعاتی گروههایی با عناوین «جوان و انتخاب بزرگ» ، «آشتی با خدا» ، «شرح ده نکته از معرفت نفس» ، «برهان صدیقین و حرکت جوهری» در شبکه اجتماعی تلگرام تشکیل شده که فایل های صوتی حضرتعالی به اشتراک گذاشته می شود و سایر دوستان استماع می نمایند و اگر سوالی داشتند در گروه ایی جداگانه به نام مباحثه با پاسخگویی حاج آقا کثیری که معرف حضورتان است به اشکالات و سوالات دوستان پاسخ می دهند که با اتمام گوش کردن در یگ گروه وارد گروه بعدی می شوند حال ما رسیدیم به حرکت جوهری نمی دانیم به کدام اولویت بپردازیم؟ یعنی به کدامیک از مباحث پایه که به توحید، معاد، نبوت و امامت تقسیم بندی فرموده اید بپردازیم یا نه بدون مطالعه مباحث پایه وارد تفسیر مباحث قرآنی و نهج االبلاغه شویم؟ ضمنا طرف مقابل ما در شبکه اجتماعی مشخص نمی کند که چه سن و سالی دارد یا در چه مقطعی تحصیلات دارد ولی این را می دانیم که طیف وسیعی از جوانان را شامل می شود. از این که اظهار لطف می فرمایید سپاسگزارم و آرزوی سلامتی و طول عمر برای حضرتعالی از خداوند منان داریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که حضرت علامه طباطبایی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» جایگاه نبوت را در آبادانیِ معادِ بشری می‌دانند و معتقدند چنانچه بشر بفهمد معاد یعنی چه، متوجه می‌شود که انبیاء عظام در راستای آبادانیِ ابدیتِ انسان چه خدمت بزرگی کرده‌اند و لذا دامن پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را با تمام وجود می‌گیرد و امامت نیز که عملاً ادامه‌ی نبوت و تبیین آن است، روشن می‌شود. لذا پیشنهاد می‌شود در ابتدا «معاد» و سپس «نبوت» و «امامت» در منظر مخاطبین‌تان گشوده شود. موفق باشید

11945
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: ابزار های شناحت چیست؟ آیا تفکر کار عقل است و یا نه تفکر کار قوه ای غیر از عقل است که آن قوه از عقل هم می تواند در مسیر تفکر استفاده کند و یا این نفس هست که به محض اراده بر تفکر از قوه عاقله و یا واهمه و یا خیال استفاده می کند عمل تفکر را انجام می دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف دوم درست است زیرا تمام ابزارهای شناخت از شئونات نفس ناطقه است. موفق باشید

11938
متن پرسش
سلام علیکم: 1) آیا عقل منبع شناخت است یا ابزار شناخت است؟ 2) اصل بدیهی اجتماع نقیضین محال است در کدام قوه نفس قرار دارد و چگونه در نفس به وجود آمده که ما به آن یقین داریم؟ آیا قضیه ای ذهنی است و یا فوق ذهن است؟ 3) آیا می توان گفت قضایای بدیهی دارای روح حقیقی و وجودند و نوعی موجود مستقل در عالم معنی و مجردات است که این قضایا در اوست و با نفس انسان از طریق عقل مرتبط است و این بدیهیات را به انسان افاضه می کند؟ 4) آیا قضایای بدیهی را خداوند به انسان افاضه کرده و نوعی نور الهی هستند که بر عقل هر انسانی می تابند تا راه خطا از ثواب تشخیص داده شود و چون دائما در حال موجود شدن هستیم دائما این نور الهی بر نفس افاضه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لازم نیست ما در احساس بدیهیِ خود مثل یک مفهوم ذهنی نظر کنیم تا گرفتار این سؤالات شویم. همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 11934 عرض شد همین‌که ما وجودی داریم که دارای حیات و علم است این نوع ادراکات را داریم و به تعبیر فلاسفه اتحادی بین ذات ما و وجود این ادراکات در ما هست زیرا به وجود ما ربط دارد همان‌طور که صفات خداوند عین وجود خداوند است. موفق باشید

11937
متن پرسش
سلام بر شما: سوال:1. آیا بدیهیات انسان ذهنی است و یا قلبی؟ 2. اینکه ما بدیهیات را به وضوح درک می کنیم آیا در نفس است یا اضافه بر نفس؟ 3. آیا بدیهیات را حضورا درک می کنیم یا حصولی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جواب سؤال شماره‌ی 11934 عرایضی داشتم لذا وقتی بدیهیات عین وجود ما است و ما وجود خود را حضوری درک می‌کنیم، بدیهیات را هم در همان فضا، وجودی درک می‌کنیم. موفق باشید

11934
متن پرسش
سلام: یک سوالی چند وقتی است که برای من پیش آمده و هر کاری می کنم به این سوال کم محلی کنم که برود نمی شود، مجبورم بپرسم: بدیهیات ما از کجا آمده؟ آیا بدیهیات در عقل است یا نوریست از خارج بر نفس م یتابد؟ آیا بدیهیات نظری هستند و فقط فکر می باشند یا خیر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدیهیات جزء مبنای وجودی انسان است از آن جهت که دارای حیات و علم است و لذا چیزی عارض بر انسان نیست که لازم باشد از جایی بیاید. موفق باشید

11933
متن پرسش
سلام استاد: بنده بعضی مواقع در مسائل فلسفی خیلی ریز می شوم و به علت اطلاعات ناچیز و کم و عقل درگیر در کثرتها توان پاسخ به سوالی که برایم پیش می آید را ندارم و این عدم توان به پاسخ به سوالم باعث می شود نوعی بیقراری و ناراحتی در من به وجود بیاید که بنده را آزار می دهد، لطفا بنده را راهنمایی کنید که چه کار کنم که در مسائل زیاد ریز نشوم تا این حالت بد برایم پیش نیاید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر ابتدا از طریق معرفت نفس موضوعات را برای خود حلّ کنید و سپس با نگاهی فلسفی بخواهید بر آن موضوعات نگاه کنید بهتر است. در ضمن متوجه باشید که فلسفه یک علم است و مثل هر علمی باید از طریق استاد آن را دنبال کرد. حداقل باید از طریق شرح اساتید محترم مطالعه‌ی «بدایة الحکمة» و «نهایة الحکمة» علامه را دنبال کنید. موفق باشید

11939
متن پرسش
استاد گرامی سلام: خواستم درخواست کنم جزوه‌ای در مورد روش پژوهشی خود و کلا روش پژوهشی مورد تایید خود بنویسید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد چیزی ندارم، شاید جزوه‌ی «روش کار با تفسیر المیزان» بتواند در سایر امور نیز کمک کند. در ضمن قسمت دوم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» هم نکاتی دارد. در سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست عملاً کاربر متوجه روش معرفت النفسی می‌گردد زیرا در روش معرفت النفسی انسان در آینه‌ی خود هم خودش را می‌یابد هم نظر به حقایق عالم می‌تواند بیندازد. پس بهتر است بگوییم در روش معرفت النفسی، روش با موضوع یکی است ولی در علوم حصولی این دو از هم جدا است.  موفق باشید

11922
متن پرسش
با سلام محضر استاد طاهرزاده: نمي دانم چرا در بين علما گويا کسي يافت نمي شود که درد ما را بشناسد پاسخ 11902 تان را بار ديگر مرور کنيد، ما که نه به مبدا معتقديم و نه معاد چگونه مي توانيم از ماه رجب استفاده کنيم؟ چرا شما علما نمي خواهيد بپذيريد بر شاک در اصول، عمل به ذره اي از فروع لازم نيست. زباني که ما متوجه مي شويم عقل است چرا ما را حواله به رجب و... مي دهيد که براي ما مفهوم نيست. باز از شما مي خواهم راهکاري ارائه کنيد تا از شکوک رهايي يابيم يا بگذاريد دراين باقي مانده سياهچال حيات به اندک لذايذ خوش باشيم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که عموم انسان‌ها از جهت فطری متوجه حضور خدا و ابدیت خود هستند، می‌ماند که با تزکیه‌ی لازم آن را احساس می‌کنند و لذا در کنار روزه‌ی ماه رجب برای آن‌که عقل هم چموشی نکند و همراهی نماید مباحث کتاب «ده نکته در معرفت نفس» را همراه با شرح صوتی آن پیشنهاد می‌کنم. از طرفی فراموش نکنید اگر دغدغه‌ی رسیدن به حقیقت را داشته باشید راه‌کارها کمک می‌کند، و اگر مایلید به قول خودتان در سیاهچال حیات باقی بمانید کسی کاری به شما ندارد که می‌فرمایید بگذارید درآن حیات بمانیم!! موفق باشید

11904
متن پرسش
با توجه به این که در عالم مجردات مذکر و مونث وجود ندارد پس علت ایجاد مونث و مذکر در این عالم چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علت وجود جنس مذکر و مؤنث در این عالم، تولید نسل است. خداوند از این طریق انسان‌ها را خلق می‌کند. موفق باشید

11902
متن پرسش
با سلام محضر استاد طاهر زاده: در سوال قبل گفتم که یک سال است که دچار شکوک عدیده ای شدم و شما ده نکته با شرح صوتی تان را توصیه نمودید اگر خاطرتان باشد چند سال پیش شب قدر بعد از نماز صبح از مسجد تا منزلتان در خدمتتان بودم و گفتم که شما استدلالی در این کتاب بحث نمی کنید مثلا برای اثبات فرا زمان و مکان بودن نفس به رویای صادقه استناد می کنید لکن ما نه رویای صادقه را تجربه نمودم و نه به فرض داشتیم قانع کننده می بود. در این کتاب برهانی چندان بحث نکردید و ما در چند سال پیش که می خواستم بر آن کار کنم بسی اذیت شدم و به توصیه خودتان دست از ادامه کار کشیدم و هم اکنون نیز دست از سایر آثارتان کشیدم. اکنون درخواست داریم بگویید چه کنم یا شجاعانه بگویید دست از شریعت بکشم و تارک الصلاه شوم کما که بعضا شدم یا راهی پیش پای ما بنهید غزالی دو ماه در شک بود و چه دردناک بود برایش من مشابه شک او بلکه بسی بدتر از آن دچارم آن هم بیش از یکسال نه از عنایات الهی خبری شد بلکه روز بروز بدتر شدم و فساد اخلاقی امان فزون تر گردید. غزالی به تصوف پناه برد ما را اندیشه بر این است که به مواد مخدر پناه برم شرابی (موادی) تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش / که تا یکدم بیاسایم ز دنیا (عقبی) و شر و شورش
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شراب تلخ همان سلوک است و ریاضت و زیر پاگذاردن هوای نفس، و ماه رجب برای چنین سلوکی در پیش است. ماهی است که شما را از دنیا و عقبی آزاد می‌کند و إن‌شاءاللّه خدایی می‌شوید برای یافتن حق باید ناز خدا را بکشید نه این‌که ناز کنید زیرا: «گر جمله‌ی کائنات کافر گردند / بر دامن کبریای‌اش ننشیند گرد». موفق باشید

11912
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در یک برنامه تلویزیونی به مناسبت روز مادر جناب آقای راشد یزدی فرمودند سعادت و شقاوت یک فرد به مغز او بستگی دارد که در بطن مادر شکل می گیرد این مطلب تا چه حد می تواند درست باشد؟ یعنی تفاوت فرد سعید با فرد شقی در مغز آنهاست؟ یعنی این تفاوت مغزها سبب انتخابهای درست یا نادرست افراد می شود. با کمال تشکر از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت داریم که « الشّقيّ شقيّ في بطن امّه و السّعيد سعيد في بطن أمّه. » و عرفا در بحث عین ثابته مفصلاً در مورد این بحث کرده‌اند که انسان قبل از خلقت خودش شخصیت خود را انتخاب می‌کند و همچنان می‌تواند آن انتخاب را ادامه دهد، ولی این ربطی به جسم او و یا مغز او ندارد. موفق باشید

نمایش چاپی