متن پرسش
با عرض سلام: مطلبی در ضمیرم چند صباحیست که پرسه میزند و آن اینست که چرا اینقدر زود پا به عرصه هستی نهادم. حال اگر از بیگ بنگ و یا تکامل نسل آدمی از بقیه جانوران حساب نکنیم و همان ۶، ۷ هزار سال که دین مطرح میکند بگیریم و قبل از اختراع خط که چیز چندانی دست بشر نیست بعد از خط که چند هزار سال میشود و کل دارایی ما از تطورات هستی است قبل از رنسانس هم که چیز چندانی دست بشر نیست بعد از آن درین ۴، ۵ قرن تا قبل از تکنولوژی فیلم برداری عملا تاریخ مکتوب بود نه مصور درین ۱۵۰ سال اخیر گوشه هایی از تاریخ را میتوان نظاره گر بود پس از آن ظهور اینترنت را شاهدیم که چند دهه ای عمر بیشتر ندارد و موجب دسترسی همگان به گوشه ای از اقیانوس اطلاعات شده است اما با همه این حرفها بشر و غرب در اوایل راه است و غرب پروژه نوپا است نه ناتمام و برایم مطلوب نیست که درین اوایل کلاس هستی باشم و بعد از این هستی و مظهر باقرالعلومی آن که غرب باشد افقهای ناگشوده ای را بشکافند و من زیر خروار خاک ها. از طرفی میگویم طلب عین ثابتم بوده درین زمان درین کشور جهان سوم و در ناکارامدترین دولتش باشم از طرفی این طلب کنونی که در عین ثابت بود چرا اعتنا نکرد و چرا تولدم را در آخرین سالهای اقامت بشری درین کره و به توفیق تکاپوهای غرب در سایر کره ها کهکشانها و حتی جهان های دیگر قرار نداد به عبارتی میخواستم آنقدر به قیامت نزدیک میبودم که با صور اسرافیل مرگم مصور میشد و قبل از آن کل دفتر هستی از اول تا انتها را ورق میزدم و با جمیع ظهورات هستی در تاریخ تا قیامت همراه میشدم تصور کنید سال ۵۰۰ میلیون شمسی متولد شده بودیم فارغ از شان های مختلفه ای که حق دران درین همه سال رخ نموده است و میتوانستیم همه را احصا کنیم در آن سال چقدر مثلا درس تاریخ جذاب تر بود الان ۲۰ تا ۳۰ سلسله داریم و تمام. در آن سال ای بسا با میلیونها سلسله روبرو هستیم و هریک نکاتی برای آموختن دارند چه شاهنشاهی ها و ای بسا جمهوری هایی بعد ازین رخ می نمایند فرض کنید جمهوری باشد مراسم تحلیف صد و بیست و پنج میلیونی ام این رییس جمهوری دمکراتیک ایران، ببینید چقدر جذاب تر بود یک درس تاریخ چه رسد به سایر شعب علم بخصوص ادبیات و عرفان این تازه جلوه علیمی حق است سایر اسما و ظهوراتش بماند نمیدانم راهی هست که چند دهه قبل از قیامت رجعت کنم تا امکان مطالعه کل هستی باشد؟ چه دعایی درین زمینه وارد شده است دعای عهد برای رجعت بعد القیامی است من قبل القیامتی را خواستارم. اللهم الرجعنی قبل القیامه بلطفک و المننک و الکرامه لئن اطالعت کل الکتاب الوجود یا ذالاکرام و النعما و الجود (چه توان کرد تجربه نبوی را باید بسط داد و دعاها را تکمیل کرد اگر در دعاها مضمون من نیامده به یاری حق این دعا فوق جمیع دعاها و افقی میگشاید که هیچ یک از ادیان نگشود)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پسر! این حرفها چیست؟!! به جملهی اميرالمؤمنين (ع) فکر کنید که میفرمایند:
ما فاتَ مَضَي وَ ما سَيأتِي فَأين
|
قُم فَاغْتَنِم الْفُرْصَةَ بَينَ الْعَدَمَين
|
آنچه از دست رفت که گذشت، و آنچه هم که نيامده، کو؟ پس همت کن و فرصتي را که بين دو عدم - گذشتهاي که رفت و آيندهاي که نيامده- قرار دارد، غنيمت شمار همچنان که حضرت می فرمایند: «الْمَرْءُ بَيْنَ سَاعَتَيْهِ»[1] انسان بین دو ساعت- ساعتی که گذشت و ساعتی که نیامده- جای دارد
خداوند با نوري که بر قلب انسان مياندازد، او را با خودش روبهرو ميکند تا راه را به او بنماياند، از اين به بعد اين انسان است که بايد مواظب باشد از آن ملاقات گوارا نهايت استفاده را بکند وگرنه آن نور ميرود و او براي هميشه محروم ميشود. حضرت اميرالمؤمنين (ع)در اين مورد ميفرمايند:
«مَنْ وَجَدَ مَوْرِداً عَذْباً يَرْتَوي مِنْهُ فَلَمْ يَغْتَنِمْهُ يُوشِكَ أنْ يَظْمَأَ وَ يَطْلُبَهُ فَلا يَجِدَهُ».[2]
هرکه جايگاه آب گوارايي را که ميتواند از آن سيراب گردد بيابد و آن را غنيمت نشمارد، بی شک تشنه ماند و در شرایطی قرار گیرد که طلب آن کند پس آن را نيابد.
یافتن آب گوارا در حدیث فوق، همان به سراغآمدن «وقت» است و غنيمتشمردن آن، به اين شکل که انسان قلب خود را براي تجلي آن نور از هر فکر و خاطري خالي کند و از غير حق جان را منصرف گرداند، در اين حال ميگويند به پيام «وقت» عملکرد.
در همين رابطه است که حضرت اميرالمؤمنين (ع) ميفرمايند: «في كُلِّ وَقْتٍ عَمَلٌ»[3] در هر وقتي عملي است. و نيز ميفرمايند: «مَنْ أَخَّرَ الْفُرْصَةَ عَنْ وَقْتِهَا فَلْيَكُنْ عَلَى ثِقَةٍ مِنْ فَوْتِهَا»،[4] هر که فرصت مناسبي را از دست دهد بايد مطمئن باشد که آن «وقت» ديگر به دست نميآيد.
چون وقتي در «وقت» قرار گرفتي، آن وقت هدية الهي است براي ارتباط خاص با حقايق و اسماء خاص که مخصوص همان وقت است و راهنما به اموراتي است که شايسته است سالک در همان «وقت» متوجه همة آنها شود. حال اگر به جهت مشغلههاي دنيايي از آن استفاده نکردي، به خفا ميرود و ديگر آن را نمييابي. موفق باشید
[1] - «تصنيف غرر الحكم و درر الكلم»، ص 473.
[2] - «غررالحكم»، ص474.
[3] - «بحارالانوار»، ج 34 ، ص 175 .
[4] - «مستدرك الوسائل»، ج 12 ، ص 143.