بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شرح احادیث، دعا و کتب

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
13108
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: اگر ممکن است مایلم منظور امیرالمومنین را از حکمت 238 نهج البلاغه بدانم: زن همه اش بدی و شر است و بدتر از آن این است که از داشتن وی گریزی نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» مطابق شواهد روایی عرض شد، بعضاً از جملات خود حضرت روشن می‌شود که زن به معنای مظهر شهوت است و در این رابطه می‌فرمایند شرّ است که شهوت به خودی خود اگر در کنترل شریعت قرار نگیرد، چنین تبعاتی را به همراه دارد و از آن جهت می‌فرمایند از آن گریزی نیست که انسان نباید شهوت را سرکوب نماید بلکه باید آن را کنترل کند. موفق باشید

13099
متن پرسش
سلام: خبري خواندم مبني بر اينكه آيت الله دوزدوزاني از علماي مشهد در مورد حوزه علميه سخني بدين ترتيب گفته اند كه: عقايد ما شده است خواندن حكمت متعاليه. نظر استاد پيرامون اين جمله چيست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عقاید دو قسمت است: یک قسمت نکاتی که برای اثبات حقانیت مکتب خود علماء دین تنظیم می‌کنند که به آن علم کلام می‌گویند. حال چه آن را خواجه نصیرالدین طوسی بزرگ تنظیم کرده باشد، چه آخوند ملاصدرای فرهیخته. و یک قسمت از عقاید آن آیات و روایتی است که در قرآن و متون مقدس ما هست. در تعجبم که چرا سخنان خواجه نصیر، دین حساب می‌شود ولی سخنان ملاصدرا، دین حساب نمی‌شود. موفق باشید

13082
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد محترم: استاد عزیز آیا آیات و روایتی در مورد این موضوع که موجوداتی در کرات دیگر در حال زندگی هستند و یا انسان های دیگری در این دنیا هستند وجود دارد؟ و نظر خودتون هم لطفا در مورد این موجودات بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاهدی که حکایت از موجوداتی مثل موجودات زمینی در کرات دیگر باشد، نه از نظر علمی و نه از نظر روایی به‌چشم نمی‌خورد. منتها بحث عوالم دیگر به معنای عوالم معنوی و حضور فرشتگان در آن عوالم مثل حضور فرشتگان در آسمان اول، بحث دیگری است که در تبیین سوره‌ی «ق» عرایضی شده است. موفق باشید

13065
متن پرسش
سلام علیکم: امام راحل می فرمایند: «شخص تائب پس از توبه نیز آن صفای باطنی روحانی و آن نور خالص فطری برایش باقی نمی ماند» (چهل حدیث، ص274) ولی بارها از شما روایت پیامبر صلی الله علیه و اله را شنیدیم که می فرمایند کسی که توبه می کند مانند کسی است که گناه نکرده است این دو چگونه با هم جمع می شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور حضرت امام آن باشد که در هنگام گناه، فرصتِ انجام عبادت را از دست داده‌ایم وگرنه طبق روایت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله»: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ» هرکس از گناهی توبه کند مانند کسی است که آن گناه را انجام نداده است. موفق باشید

13037
متن پرسش
با سلام: 1. به چه دلیل روش ما یا بهتر بگويم طلب ما نباید مثل افرادی همچون منصور حلاج باشد (البته ذیل شخصیت امام خمینی (ره) (همچو منصور خریدار سر دار شدم) مگر افرادی چون آن بزرگواران کار اشتباهي کردند؟ 2. آیا روش پسر امام هم همین روش نبوده و چرا عده ای چون جنید مامور به ظاهر می شوند که حکم قتل منصور را بدهد و عده ای مامور به باطن؟ 3. آیا شریعت انسان را از طریقت باز می دارد؟ 4. جایگاه احاديثي همچون امام سجاد (ع) که می فرماید من پنهان می کنم خلاصه علم خود را تا جاهلان بر من نشورند از سخنان حق و این علم خاصان است که اگر اظهار کنم هر آینه بگویند مرا که (بت پرست) است و (مسلمانان) خون مرا حلال دانند و هر بدی که در حق می کنند آن را موجب ثواب شناسند و همین علم را علی (ع) جدم به من وصیت کرد و به امام حسن (ع) و حسین (ع) وصیت کرد که به کسی اظهار نکند. خلاصه علم آیا علم توحید است چون از ظاهر ساختن علم شریعت و طریقت کسی خون کسی نمی ريزد. اگر امکانش است در شخصی جواب داده شود. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی خراباتی‌اند و بعضی مناجاتی. و هر دو در طریقت الهی در ذیل شریعت حضرت حق می‌توانند جلو بروند. در مورد علم توحید همان‌طور که حضرت سجاد«علیه‌السلام» می‌فرمایند ظرایفی هست که اگر مردم معمولی با او روبه‌رو شوند همان خدایی را هم که می‌پرستیدند از دست می‌دادند. سخن حضرت سجاد«علیه‌السلام» تذکری است به ما که متوجه باشیم طریقت رجوع به حق، بسیار دقیق‌تر و عمیق‌تر از آن است که در ابتدای امر با آن روبه‌رو می‌شویم. موفق باشید

13028
متن پرسش
با سلام: اولا آدرس الکترونیکی را الکی زدم چون نداشتم، عفوکنید. اما سوال: بنده ادعا می کنم که از راه های کوناگون چه در خواب و چه در بیداری صوت می شنوم و مطالبی به من گفته می شود مثلا به من گفته می شود که انسانها را باید خدا بزرگ کنه یا اینکه می گویند که ولایت مال رسول الله است و نظریه ولایت فقیه را که من مطرح می کردم را زیر سوال می برند. یا اینکه گفته می شود که صداقت مال بزرگترهاست یا شما گفتید که آیت الله جوادی رشد خوبی کردند تفاوت بین رشد خوب و بزرگ کردن انسان توسط خدا چیست؟ مطالبی را خدمتتان عرض کردم رو چگونه با هم دیگه جمع کنم؟ با تشکر موفق باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید مواظب بود خود را در اختیار این نوع اصوات و خطورات قرار ندهیم وگرنه شیطان از این طریقه وارد می‌شود و به صورت‌های مختلف و انواع شبهه‌ها ما را بیچاره می‌کند. ملاک ما در فهم و تعقل، قرآن و روایت و نظر علماء باید باشد نه خطوراتی که به سراغ ما می‌آید. موفق باشید

13018
متن پرسش
با عرض سلام و وقت بخیر: استاد برای بنده این مسئله خوف از خدا و ترس از خدا که در قرآن و روایات آمده مقداری نامفهوم است. برخی موارد ترس از خدا جهت محرومیت از نگاه و نظر خدا و لقای خدا می باشد اما روایات وایاتی است که ترس از عذاب را مطرح می کند و خوف از خدا جهت مجازات نشدن که حالت اول مثل ترس از معشوق است ولی دومی مثل ترس از حاکم این مسئله در اصل به چه شکل مطرح می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس مطابق نظری که به حضرت حق و الطاف او دارد و با تصور از محرومیت از آن الطاف، ترسِ از خدا برای او معنا می‌یابد. یکی می‌ترسد که اگر خدا را تبعیت نکند، از بهشت محروم می‌شود و یکی می‌ترسد که اگر خدا را تبعیت نکند، از نظر الهی محروم می‌گردد و این را حرمان بزرگ می‌داند در آن حدّ که آن برایش از جهنم و عذاب آن سخت‌تر است. موفق باشید

13015
متن پرسش
سلام علیکم: آقای طاهرزاده یه مدتی است که از خدا دور شدم (در طول روز حواسم بهش هست ولی درگیرش نیستم و روزمو باهاش سپری نمی کنم) از این وضعیت خودم ناراحت و خسته ام، چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به خودتان یک برنامه‌ی سلوکی، اخلاقی بدهید. پیشنهاد می‌کنم مباحث شرح کتاب «حدیث جنود عقل و جهل» را دنبال فرمایید. موفق باشید

12999
متن پرسش
سلام علیکم استاد: آیا عمل انسان چه خیر و چه شر به محض انجام دادن جز نفس انسان می شود؟ اگر اینگونه است در دنیا یا در آخرت؟ 2. در یکی از پرسش و پاسخ ها دیدم فرموده بودید زبان مقدر است. اگر در فکر باشد و به زبان جاری نشد مقدر نیست درست است؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- از آن‌جایی که فطرت انسان با خوبی همراه است عمل خیر او سریعاً در شخصیت او تثبیت می‌شود و عمل شرّ او بنا به روایت، 24 ساعت همچنان هست تا اگر او توبه نکرد و بر آن اصرار داشت جزء شخصیت او می‌گردد 2- با توجه به این‌که حضرت حق در حدیث قدسی می‌فرماید: «انا عند ظنّ عبدی» پس آن‌چه هم در گمان ما می‌گذرد می‌تواند منشأ تحقق باورهای‌مان گردد. موفق باشید

12958
متن پرسش
بسمه تعالی استاد بزرگوار لطفا جمع بین این روایت «العبد مدبر و الله مقدر» را با روایت «لایدبر العبد لنفسه تدبیرا» بفرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت اول ما را متوجه‌ی این حقیقت معرفتی بزرگ می‌کند که حضرت حق در همه‌ی امور، تقدیر را به عهده دارد و وظیفه‌ی ما آن است که در متن آن تقدیر امورات خود را تقدیر کنیم. مثل آن‌که می‌فرماید: «اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ» یعنی خدا است که رزق‌ها را تنظیم می‌کند و تقدیر می‌نماید و یکی را وسعت رزق می‌دهد و دیگری را رزق محدودی برایش تقدیر می‌کند. حال عبد، در این تقدیر الهی باید امورات خود را تدبیر نماید. و در روایت فوق‌العاده توحیدی دوم بحث بر سر آن است که عبد، خود را در عرض خدا قرار ندهد بلکه در ذیل دستورات الهی و تقدیرات حضرت رب العالمین در فضای عبودیت آن‌چه را که حضرت رب العالمین از بنده‌اش انتظار دارد را تبعیت کند. موفق باشید

12936
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: بنده اگر خدا بخواهد می خواهم بروم شهرستان خودمان تبلیغ و حتی تصمیم ماندن در آنجا را دارم، یعنی تا الان تهران بودم. یکی از دِه های آذربایجان شرقی است. بنده با آثار شما مأنوسم. فقط نمی دانم برای اهالی روستا چگونه بیانشان کنم. از کجا شروع کنم؟ آیا اصلا درک می کنند؟ در این مورد مشورت دقیقی از حضرتعالی خواستارم. ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین تذکر به احکام، با قرآن و روایات گفتمان خود را شروع کنید. معارف دینی در طرح درست آیات و روایات به شما کمک می‌کند. موفق باشید

12926
متن پرسش
سلام علیکم: حقیر در باره معنای صحیح و دقیق «روات حدیث» در عبارات امام زمان (عج) سوال داشتم!منظور امام (عج) از این واژه دقیقا چه کسانی با چه مشخصاتی است؟ ضمن آنکه حضرت آقا (عج) در زمان نایب دومشان نیز از همین واژه استفاده فرمودند و اختصاص به آخرین نایبشان نداشته است. یعنی در زمان نایب دومشان شیعیان و فقهای درجه یک امت شیعه مانند شیخ کلینی را به راویان حدیث خود امر فرمودند! لذا این موضوع مطرح است که حقیقتا راوی حدیث از نظر امام زمان (عج) چه کسی است که حتی فقهای درجه یک شیعه در حوادث روزگار (ولایت سیاسی) در زمان غیبت صغرا نیز به آنها (به راویان حدیث) امر شده اند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «روات حدیث» کسانی‌اند که روح و فرهنگ و مذاق احادیث اولیاء معصوم را چشیده باشند. حال یک‌وقت در حدّ نکات فقهی به این مرحله رسیده‌اند و یک‌وقت بالاتر، در حدّ نکات عرفانی و معرفتی، و یا از این هم بالاتر، در حدّ ولایت سیاسی، هرکدام در جای خود. موفق باشید

12915
متن پرسش
سلام: با توجه به سخنان شما در جلسه شنبه در خصوص قرب نوافل، آیا این برداشت درست است: خداوند در حدیث قدسی در مورد قرب نوافل می فرماید اگر کسی نوافل را انجام دهد، من گوش و چشم او خواهم شد. در اینجا باز یک خودیت برای شخص مطرح است. می گوید که خدا در چشم و چوش شخص وارد می شود. هنوز شخص مطرح است ولی در مورد آیه «مارمیت اذا رمیت» مسئله فانی شدن پیامبر در حضرت حق مطرح می شود. در این آیه حتی خودیت هم مطرح نیست. ولی در حدیث قرب نوافل هنوز خود شخص به درجه فانی مطلق نرسیده است، به همین دلیل هم در حدیث گفته شده نوافل(مستحبات)، نگفته واجبات!!! آیا این برداشت بنده درست است؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام قرب نوافل تا آن‌جا سالک را جلو می‌برد که خود حق می‌فرماید: «لَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ مُخْلِصاً لِي حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ‏ سَمْعَهُ‏ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي‏ يُبْصِرُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا»[1] همواره بنده‏ى من به وسيله‏ى نافله‏ها به من نزديك مى‏شود در صورتى كه كاملا به من اخلاص دارد تا اين‏كه او را دوست دارم، پس هرگاه او را دوست داشتم گوش او مى‏شوم كه با آن مى‏شنود و چشم او مى‏گردم كه با آن مى‏بيند و دست او مى‏شوم كه با آن مى‏گيرد. و خداوند از اين طريق در حركات و سكنات سالك ظهور مى‏كند. بنابراین در این حالت عبد، در حق فانی و به حق باقی می‌شود که صورت کامل آن مقام حضرت ختمی مرتبت«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است که حضرت حق در وصف او می‌فرماید: «ما رمیت اذا رمیت». موفق باشید

 


[1] - إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص: 91

12919
متن پرسش
با سلام: 1. می توانیم بگوییم معراج پیامبر (ص) اتحاد مقام نفس ایشان با مقام نوریشان است و مقام نوری همان مقام او ادنی است؟ 2. آیا می توانیم بگوییم امامان هم مثل پیامبر (ص) معراج دارند؟ 3. آیا حقیقت قرآن بدون واسطه جبرائیل بر ائمه (ع) نازل می شود؟ 4. آیا ما می توانیم در سیر تکاملی مان به مقام روح برسیم و اگر اینچنین است که دیگر فرقی با معصومین نخواهیم داشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به نظرم حرف خوبی است 2- تصریحی در معراج ائمه به چشم نمی‌خورد 3- بلی! در روایت داریم که حضرت صادق«علیه‌السلام» از سر شب تا نزدیک صبح آیه‌ای را تکرار کردند و سپس مدهوش شدند و فرمودند از خود حق آیه را دریافت کردم 4- در هر صورت صاحب مقام روح پیامبر و ائمه«علیهم‌السلام» هستند و ما در ذیل آن‌ها و تابع آن‌ها می‌توانیم معنای حقیقی خود را بیابیم. موفق باشید

12900
متن پرسش
سلام علیکم: بعضی ها معتقد می باشند مولانا باعث ترویج دین سکولار می شود و اشعارش اینگونه تفسیر پذیر است. علت هم آن است که مولانا در اشعارش می گوید نفس باید کشته شود (داستان کشتن مادر بدکاره و...) و این نفس اصلاح پذیر نیست بلکه باید عامل اصلی مشکلات که همان نفس است را از بین برد تا راحت شویم نه اینکه سعی کنیم دانه دانه رذایل بد نفس را از بین ببریم، این از نظر مولانا فایده ای ندارد، در صورتی که قرآن می فرماید باید نفس را تزکیه کرد نه اینکه بکشیم. مثلا یکی از شئون نفس سیری ناپذیر بودن آن است. مولانا در حکایت هایش اینگونه می گوید که باید نفس را کشت تا راحت شویم نه با سیری ناپذیر بودن مبارزه کنیم در صورتی که از نظر قرآن سیری ناپذیر بودن نفس همیشه بد نیست مثالش هم این است که خداوند در وعده بهشت می گوید هر چه تمنا کنند مهیا می شود. نظر شما چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» به عنوان یک عالِم اسلام‌شناس، در مورد مولوی می‌فرمایند: مثنوى همان طور كه مولوى مى‏گويد: «هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين»[1]  و می‌فرمایند: مرحوم مطهرى هم با من هم عقيده بود. لذا از آن‌جایی که از هرچیزی می‌توان سوء استفاده کرد، از مثنوی نیز می‌توان سوء استفاده نمود 2- آن‌جایی که بحث کشتن نفس را به میان می‌کشد متذکر همان روایت مشهور «موتوا قبل أن تموتوا» است. به همان معنایی که باید به خواسته‌های نفس امّاره بی‌توجه بود و معنای کشتن نفس در عمل به همین شکل است 3- همچنان‌که در شرح سوره‌ی بقره عرض شد آن‌جا که برای مقربین «ممّا یشتهون» هست، به جهت آن است که آن‌ها میل خود را در اراده‌ی خدا فانی کرده‌اند و لذا به اراده‌ی الهی اراده می‌کنند و این غیر از تمنّاهای نفس امّاره است که باید مدّ نظر نباشد. موفق باشید

 


[1] - مقام معظم رهبرى« حفظه‏الله‏تعالى» در ديدار با شعراء در سال 1387- مولوى در ديباچه‏ى دفتر اول مى‏گويد: هذا كِتابُ الْمَثنَوى، وَ هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين، فى كَشْفِ أَسْرارِ الْوصولِ وَ الْيقين

12894
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام خدمت استاد گرامی: آیا به استناد موارد زیر می توان این قاعده را بیان کرد که: نظام تشریع، سلسله مراتبی (در طول یکدیگر) بوده و قواعد تشریعی مربوط به هر مرتبه از نظام تشریع، حاکم بر مراتب پایین تر است: 1. به استناد آیه شریفه: «أو كظلمات في بحر لجّي يغشاه موجٌ من فوقه موج من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض اذا اخرج يده لم يكد يراها ومن لم يجعل الله له نورا فما له من نور» که حاکی از سلسله مراتبی بودن موانع تجلّی غایت در جامعه است. بنابراین، برای رفع هر مرتبه از موانع، مرتبه ای از تشریع باید طراحی شود. 2. به استناد قاعده مقام اجمال و تفصیل، تشریع در هر عصر باید از اجمال به تفصیل آید و طبعا این تفصیل دارای مراتب طولی خواهد بود. 3. به استناد باطن تشریع (تکوین) که دارای وحدت تشکیکی است و این تشکیک به تشریع هم – البته به همان معنایی که عرض شد - تسرّی پیدا می کند. در صورتی که این قاعده صحیح باشد، می توان نتیجه گرفته که اهداف هم (هدف: تجلی مرتبه ای از غایت در جلوه ای خاص در جامعه اسلامی) دارای سلسله مراتب طولی هستند. بنابراین یک روش بسیار کلیدی و مهم در طراحی نرم افزارهای تمدن اسلامی حاصل می شود و آن عبارت است از اینکه به منظور طراحی نرم افزار در خصوص حصول هر هدف معینی، می توان سلسله مراتب طولی هدف مربوطه را (در مراتب پایین تر از هدفِ مدنظر تا عملیاتی ترین هدف؛ و در مراتب بالاتر از هدف مدنظر، تا بالاترین هدف) استخراج کرده و سپس قواعد تشریعی و تکوینی مربوط به هر هدف را از منابع دینی و بیانات ولیّ امر استخراج کرد. سپس بایدها و نبایدهای رسیدن به هدف را منطبق بر قواعد استخراج کنیم. طبیعتا اهداف، دارای کثرت عرضی هم خواهند بود که این کثرت برای یک مرتبه از هدف، همان جلوات مختلف مرتبه ای معین از غایت (باطن هدف) است. بسیار ممنون می شوم اگر نظر خود را در مورد این برداشت بفرمایید. با تشکر فراوان و من الله التوفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم نکته‌ای است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. مگر آن روایاتی که مؤمنین را تقسیم می‌کنند به خائفین از جهنم و طمع‌دارانِ به بهشت و آن‌هایی که حقیقتاً خدا را به جهت خودش عبادت می‌کنند، همین را متذکر نمی‌شوند؟ علامه طباطبایی در کتاب گرانسنگ «رسالة الولایة» تلاش می‌کنند تا بفرمایند اگر شریعت با زبان اعتبار سخن می‌گوید و نظر به حقیقت دارد، موضوعات را در سطوح مختلف طوری مطرح می‌کنند که هرکس بر اساس رویکرد و سطحِ خود از آن موضوعات شرعی بهره‌ی تشریعی خود را ببرد. به امید آن‌که تاریخی شروع شود و معنای دقیق سخن علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» به صحنه‌ی فهم جامعه برگردد تا شما نیز در ارائه‌ی آن‌چه که مسئولیت در آن احساس می‌کنید، در زحمت نباشید. موفق باشید

12884
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام: در یک بحث دوستانه و محترمانه موضوعی درباره مباحث قضا و قدر و انتخاب انسان ها قبل از ورود به این دنیا پیش اومد که من با توجه به بعضی احادیث ذکر کردم که ورود به این بحث جز برای اهلش در احادیث منع شده است که دوست بنده از من خواست احادیثی ذیل این موضوع بیان کنم که دو حدیث زیر رو ذیل اون مثال آوردم. از امام سجّاد(ع) دربارۀ توحید سؤال شد، حضرتش فرمود: «خداوند عزّوجلّ می‌دانست در آخرالزّمان مردمانی ژرف‌اندیش خواهند آمد، پس سورۀ اخلاص و شش آیۀ اوّل سورۀ حدید را نازل فرمود، هر کس ورای آن را طلب کند، هلاک شود.» از حضرت علی(ع) درباره قضا و قدر سئوال شد ایشان فرمودند: راهی است تاریک، آن را نپیمایید و دریایی است ژرف؛ وارد آن نشوید و رازی است خدایی، خود را به زحمت نیندازید. و به عنوان نمونه هم گفتم که بحثی هست که این طور ازش مستفاد میشه که در دنیا کسانی هستند که جبراً به اختیار خودشون راه گمراهی رو طی می کنند و به قول حافظ: در کارگه عشق از کفر ناگزیر است آتش که را بسوزد گر بولهب نباشد و اگر کسی جایگاه درست و دقیق مفاهیم رو نفهمه به جبری مسلک شدن ممکن هست روی پیدا کنه در حالی که افق این بحث بسیار بالاتر هست و با استدلال ها و ادراکات قیاسی نتیجه خطا به دست میاد. ایشون از بحث بنده این طور برداشت کردن که نباید به مباحث توحید ورود کرد که البته نظر بنده این بود که جز برای کسانی که اهلیت فهم علوم توحیدی رو دارند بقیه بهتر هست به این مباحث ورود نکنند و بهتر هست به فکر این باشند که فطرت توحیدی شون رو در انجام شرع به صحنه بیارند و این علوم ذهنی خوب هست ولی نه برای هر کسی که نسبتاً ایشون پذیرفتند. ولی در باب موضوع حدیث اول ایشون گفتند که: به نظر می‌رسد که آن حدیث در ذم متعمقین است، نه در مدحشان. این را شارحین حدیث (علامه مجلسی، آیت‌الله صافی و ...) گفته‌اند و البته برخی گفته‌اند که اگر در ذم متعمقین نباشد، قطعا در مدحشان هم نیست. یعنی اینطور نیست که متعمقان درک و فهم بالایی دارند. آیا دلیلی بر این دارید که آن حدیث در مدح متعمقین است؟ من کلام زیر رو از علامه جوادی آملی (حفظه الله) از کتاب رازهای نماز براشون آوردم: از اینجا روشن شد که ظاهر حدیث گذشته - سخن امام سجاد علیه السلام - ستایش از ژرف نگری و تشویق ژرف اندیشان است و حدی فراتر از محتوای سوره توحید و شش آیه اول سوره حدید نیست و ذیل حدیث اشاره به هلاکت کسی داشت که فراسوی آن ها را قصد کند و این خود دلیل نفی حد فراتر از آن هاست زیرا ره پویی به سوی جایی که راه ندارد و حد و مرزی برای آن تصور نمی شود گمراهی است و گمراه نابود است و هر کسی که با دلیل روشن نابود شده در دوزخی قرار می گیرد که رحمت حق تعالی در آن نیست چنان که در نامه ای از نهج البلاغه آمده است: «دار لیس فیها رحمه و لاتسمع فیها دعوه / در دوزخ رحمت نیست و خواسته کسی شنیده و مستجاب نمی شود.» ولی ایشون چون علامه در کلامشون به ظاهر کلام استناد کرده بودند چندان قانع نشدند (البته ایشون شخصیت جدلی ندارند بیشتر قانع نشدند نه این که از سر جدل این گونه باشند). ببخشید شما دلایل محکم تری دارید که در باطن این حدیث هم مدح متعمقین باشد و از کلام علمای دیگر هم درباره این حدیث اگر در خاطرتان هست بیان کنید؟ بسیار ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که دوست جنابعالی متوجه‌اند و بعضی از علماء نیز برداشت کرده‌اند «متعمقین» بعضاً در روایات ما به معنای کسانی است که بیجا در هر ساحتی و بدون رسیدن و درک آن ساحت ورود پیدا می‌کنند و از این جهت این عنوان، یک نوع قدح است. ولی فکر می‌کنم در حدیث مذکور بتوان سخن ملاصدرا و حضرت آیت اللّه جوادی را پذیرفت، زیرا روایت می‌فرماید: خداوند شش آیه‌ی اول سوره‌ی حدید و سوره‌ی توحید را برای آن متعمقین آورده است. و این نشان می‌دهد که این افراد انسان‌های فرهیخته‌ای هستند که می‌توانند چنین فهمی از توحید داشته باشند. موفق باشید

12870
متن پرسش
سلام بر استاد بزرگوار: سوالاتی را می خواستم به عرضتان برسانم: 1. اینکه آیا میل به فساد جزء فطرت آدمی است؟ (چنان چه دکتر سروش در کتاب حکمت و معیشت دفتر اول با استفاده از آیه و روایت و عقل و تاریخ دست به اثبات آن می زند و منافاتش را با اختیار بر طرف می کنند و فلسفه صبر نبی بر مصایب را به علت دانستن این سرشت معرفی می کنند تا به اینجا رسند که این صفات که حضرت در ابتدای نامه بیان می دارند جز سرشت آدمی است و به هستی شناسی وا دارد) 2. اگر می شود اين تاجر غرور را توضيح دهيد و در كتاب خود به آن صورت توضيح نداده ايد. 3. اينكه افرادي از طريق علومي به عمر انسان خبر دهند حقيقت دارد و حتمي الوقوع است و از راه دعا نمي توان جلو آن را گرفت؟ 4. براي سير مطالعاتي ابتدا سير خودتان را مطالعه كنيم يا شهيد مطهري؟ 5. براي مطالعه بيش تر در نامه 31 چه کتابی پیش نهاد می کنید (لطفا اگر مي شود توضيح بيشتري در كتابتان بر مقدمه نامه 31 بزنيد و حق مطلب بيان نشده) 6. براي فلسفه چه سیری پیشنهاد می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: میل به فسادکردن مربوط به طبع آدمی است و نه فطرت او، و لذا وقتی انسان در متن طبع خود قرار داشته باشد آن مشکلات که حضرت مولا علی«علیه‌السلام» می‌فرمایند روی می‌دهد. _ پیشگویی‌ها اولاً معلوم نیست درست باشد، ثانیاً از طریق دعا و صدقه و صله‌ی رحم عمر انسان حتی اگر مقدّر هم شده باشد تغییر می‌کند _ بعد از ده نکته و آشتی با خدا، مطالعه‌ی کتاب‌های مرحوم شهید مطهری کمک زیادی به شما برای رجوع به حقیقت می‌کند. _ مباحث صوتی «یابن جندب» که شرح روایت حضرت صادق«علیه‌السلام» به یکی از اصحاب آن حضرت است، کمک‌کار خوبی است. موفق باشید

12874
متن پرسش
با سلام: در جلسه 25 آل عمران فرمودید که مسیحیان به اندازه ای که اهل ایمان و عمل صالحند اهل نجاتند و در جای دیگر می فرمایید طبق آیه قرآن اهل کتاب کافرند، آیا در زمانی که نور اسلام به صحنه آمده می توان مسیحی بود و اهل ایمان و نجات بود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهم رفته اسلام بقیه‌ی ادیان را به مسلمان‌شدن دعوت نکرد بلکه از آن‌ها خواست دین خود را از تحریفات آزاد کنند و در همین رابطه قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (62) بقره. یعنی از مسلمان بگیر تا یهودی و نصرانی و مؤمنین به حضرت یحیی هرکس به خدا و قیامت ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، خداوند عمل او را بی‌جواب نمی‌گذارد. و یا با این‌که ما در روایات داریم هرکس امام ندارد در جاهلیت است، ولی از حضرت صادق«علیه‌السلام» داریم: «این افراد چنان‌چه معاند نباشند «خلقها الله بالمغرب» خداوند بهشتی را در مغرب برای آن‌ها خلق می‌کند. به این معنا که پس از مرگ تا قبل از یوم‌الحساب در عذاب نیستند تا آن‌که در یوم‌الحساب مثل بقیه‌ی مسلمان‌ها از جمله شیعیان به حساب‌شان رسیدگی شود. آری! بحث معاند که با روح تبعیت از حق و حقیقت در تقابل است، فرق می‌کند. موفق باشید

12807
متن پرسش
با سلام: در قرآن کریم آمده که: «وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ» و در حکمت های نهج البلاغه آمده است که امام علی (ع) می فرمایند : خدای سبحان روزی فقراء را در مالهای توانگران قرار داده پس فقیری گرسنه نمی ماند جز آنکه توانگری از حق او خود را به نوایی رسانده پس پروردگار متعال ثروتمندان را در آخرت برای این عمل باز خواست کند. نهج البلاغه صفحه 420 حالا اگر اشخاصی که تقیدی به دین ندارند رو کنار بذاریم (که جسارتاً به نظر من بسیاری از اون ها در اثر جهل هست نه عناد و حتی عناد بسیاری از اون ها هم به خاطر کج فهمی هست نه این که عامدانه راه درست رو میدونند و عناد دارند) تکلیف نگاه و قضاوت ما با مومنینی که از لحاظ گشایش روزی در حد خوب یا بالایی هستند ولی به این موضوع مهم توجه ندارند و به نوعی مالشون رو ثمره زحمت خودشون می دونند چی هست؟ واقعیت این هست که گاهاً این موضع فارق از آسیب های اجتماعی و شکاف طبقاتی که به وجود میاره و در پی اون دین گریزی هایی از مردم سطح فقیر و زیر متوسط به خاطر این که مومنینی با شرایط مالی خوب به دنیا گرایشِ همراه با وابستگی نسبتاً شدید دارند، آدم رو نسبت به این طیف دلزده و آزرده میکنه که این موضوع هم خودش از لحاظ فردی و سلوکی قاعدتاً درست نیست و به نظرم باید شخص بتونه نسبت به افراد مختلف جامعه روحیه خیرخواهانه اش رو حفظ کنه چون خودش هم در هر سطحی هست از اشتباه مصون نیست، بیشتر دنبال رویکرد فردی درستی هستم که یه شخص که خودش درگیر مشکلات عدیده اقتصادی هست و از طرفی با این نوع آیات و روایات هم آشنایی داره براش این موضوع کدورت قلبی ایجاد نکنه و وظیفه و تکلیف خودش رو با این نوع اشخاص به شکل درست و خداپسند تنظیم کنه. متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که هرکسی باید متوجه باشد امکاناتی که در اختیار اوست برای امتحان او می‌باشد، حرفی نیست و هرکس خود داند و خدای خود. چون در ظاهر ما نمی‌توانیم نحوه‌ی نیاز افراد متدین را به امکاناتی که در اختیارشان هست بشناسیم. لذا چون می‌دانیم عموم افراد متدین به شکل‌های مختلف و بیشتر به صورت پنهانی دغدغه‌ی فقرا را دارند، باید حرکات و سکنات آن‌ها را حمل بر صحت کرد. بنده کسانی را می‌شناسم که به ظاهر بسیار ثروتمندند ولی می‌دانم که استفاده‌ی خود آن‌ها از ثروت‌شان کمتر از استفاده‌ی فقرایی است که از ثروت و مدیریت آن‌ها استفاده می‌کنند. موفق باشید

12793
متن پرسش
معرفت به امام مقدم بر معرفت به خداست؟
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در دعا داریم: «الَّلهُمَّ عَرِّفني‏ نَفسَكَ فَانَّكَ ان لَم تُعَرِّفني نَفسَكَ لَم اعرِف رَسُولَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفني‏ رَسولَك فَانَّكَ ان لَم تُعَرِّفني رَسُولَك لَم اعرِف حُجَّتَك اللَّهُمَّ عَرِّفني‏ حُجَّتَكَ فَانَّكَ ان لَم تُعَرِّفني حُجَّتَكَ ضَلَلتُ عَن ديني»[1]پروردگارا خودت را به من بشناسان، زيرا اگر تو را نشناسم رسول تو را نخواهم شناخت. پروردگارا پيامبرت را به من بشناسان، چرا كه اگر پيامبرت را نشناسم حجت تو را نخواهم شناخت. پروردگارا حجت خود را به من بشناسان كه اگر حجت تو را نشناسم در دين خود گمراه مى‏شوم. پس ابتدا باید خدا را شناخت ولی برای رجوع به خداوند باید امام را ابتدا به عنوان الگوی متعالی در نظر داشت. موفق باشید

 


[1] ( 1)- اصول كافى، ج 1، ص 237.

12788
متن پرسش
باسمه تعالی: سلام و تحیت خدمت استاد محترم : ان شاءالله به فضل خدا، در سال جاری عازم حج تمتع هستم. با توجه به ظرفیت معنوی بسیار بالای حج و منابع متنوعی که در این خصوص منتشر شده و اینکه احتمال دارد اولین و آخرین سفر حج بنده باشد از حضرتعالی استدعای راهنمایی دارم. «تمام الحج لقاء الامام» در افق سفر قرار گرفته است اما فقیر تر از آنم که چنین طلبی داشته باشم، حتی نمی دانم چگونه خود را آماده کنم، لطفا هر نوع دستگیری که می توانید از بنده بفرمایید. در خصوص مطالعه ای، مراقبه ای، ذکری، آمادگی جسمی و روحی... هر نوع تمهیدی برای این سفر لازم است اگر بفرمایید منت ویژه ای است که در راه خدا بر یکی از بندگانش می گذارید. در پناه حق.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل روایت فوق در شرایطی بوده است که ائمه در قید حیات بوده‌اند و وظیفه‌ی حجاج آن بوده که پس از انجام حج به خدمت امام برسند و در زمان غیبت اگر انسان طالب چنین مطلبی باشد إن‌شاءاللّه قلب او منوّر به انوار وجودی امام خواهد شد. موفق باشید

12781
متن پرسش
سلام استاد: با تأمل در سیره‌ی اهل البیت (ع) و نظر به معارف اسلامی انسان منوّر به کیس‌بودن می‌شود. آیا برای رسیدن به این هدف منابع خاصی را باید مطالعه کنم؟بعد از مطالعه چطوری به خودم نمره بدم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متون روایی مثل اصول کافی و تحف‌العقول و کتاب‌های ارزشمند «سیری در سیره‌ی نبوی» و «صلح امام حسن -علیه‌السلام-» و «امامت و رهبری» و «سیری در سیره‌ی ائمه‌ی اطهار-علیهم‌السلام-» از استاد بزرگوار حضرت آیت اللّه شهید مطهری. این نوع متون قدرت تفکر را به خواننده برمی‌گرداند و خودتان متوجه می‌شوید که مسائل عالَم را با نگاه توحیدی تحلیل می‌کنید. موفق باشید

12774
متن پرسش
با عرض سلام خدمت آقای طاهرزاده: اینجانب کتابهای شما را مطالعه نموده و بهره وافری از آنها برده ام. اجر شما باخدا. سوال: من مستحبات خود را به نیابت امام زمان (عج) انجام داده و ثواب آن را به تمام افراد مورد نظر هدیه می نمایم لطفا اگر نقصی در کار اینجانب می بینید مرا راهنمایی نمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم کار خوبی است. از حضرت صادق«علیه‌السلام» داریم: قبل از اینکه وارد نماز شوی بگو: «اللَّهُمَّ إِنِّي أُقَدِّمُ- مُحَمَّداً نَبِيَّكَ ص بَيْنَ يَدَيْ حَاجَتِي وَ أَتَوَجَّهُ بِهِ إِلَيْكَ فِي طَلِبَتِي فَاجْعَلْنِي بِهِمْ وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ اللَّهُمَّ اجْعَلْ صَلَاتِي بِهِمْ مُتَقَبَّلَةً وَ ذَنْبِي بِهِمْ مَغْفُوراً وَ دُعَائِي بِهِمْ مُسْتَجَاباً يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين». پروردگارا! من پیامبر خودت را در مقابل خود به عنوان حاجت خود قرار داده‌ام و به نور او برای تقاضاهای خودم به تو نظر کرده‌ام پس پروردگارا! از طریق برآوردن آن حاجات مرا در دنیا و آخرت پسندیدنی و از مقربین گردان. خدایا نماز مرا به نور آن‌ها قبول و گناه مرا به نور آن‌ها بخشیده و دعای مرا به نور آن‌ها مستجاب گردان، ای بخشاینده‌ترین بخشایشگران. موفق باشید ‏

12768
متن پرسش
بسم الله با سلام مجدد خدمت استاد گرامی و تشکر به جهت پاسخگویی به سؤالات. طبق پاسخی که برای سؤال بنده (شماره 12762) ارائه فرموده اید و طبق تعریفی که حضرتعالی برای اقسام علوم (فقه اکبر (عقائد)، اوسط (اخلاق) و اصغر (احکام)) مبتنی بر روایت شریفه ارائه فرموده اید، این نتیجه به دست می آید که گزاره های نرم افزار توحیدی تمدن اسلامی (مانند نرم افزار تربیت فرزند، نرم افزار نظام اقتصادی تمدن اسلامی، نرم افزار معماری توحیدی، نرم افزار نحوه گزینش تکنولوژی در دوران گذار به تمدن اسلامی و ...) به جز گزاره هایی که در حال حاضر دارای حکم فقهی هستند (مانند حرام بودن معامله ربوی در نظام اقتصادی) در حوزه اخلاق قرار می گیرد؛ و این به معنای عدم الزام آور بودن اجرای آن (مانند فقه) در حکومت اسلامی است؛ و این معقول به نظر نمی رسد. چرا که این نرم افزارها خود زمینه ساز انجام واجبات و ترک محرماتی هستند که تاکنون از متن دین استخراج شده است. پس باید الزامی برای اجرای آن ها وجود داشته باشد. مگر اینکه مراد از اخلاق و فقه چیز دیگری باشد. این نکته را هم اضافه کنم که حضرتعالی در مباحثتان ما را به این نکته هم متوجه ساخته اید که علاوه بر تشدید حجاب ها در دوران کنونی، در صد سال پیش حکومت در دست عالمان نبود و لذا طبیعتا نیاز به استخراج نرم افزارهای تمدن اسلامی احساس نمی شد. با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه هست روایت مذکور ما را در مقابل سه وظیفه قرار داده است که از یک طرف عقایدمان را از آلودگی باطل آزاد کنیم و اخلاق‌مان را از رذائل پاک نماییم و اعمال‌مان را گرفتار حرام نکنیم و در هر سه حوزه، ما مکلّف هستیم. موفق باشید

نمایش چاپی