بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تاریخ اسلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14144
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: استاد نظرتان در مورد حوادث نیجریه چیست؟ انگار که کربلایی دیگر و صورت بر صورت جون دیگری گذاشتن به صحنه آمده؟ چرا دقیقا بعد از ایام اربعین این اتفاق افتاد؟ دست چه کسی در صحنه است؟ برای آرامش قلب شیخ زکزاکی و پیروزی اهدافش صلوات.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی برژینسکی در رابطه با تحقق انقلاب اسلامی از مسئولان «سیا»ی آمریکا پرسیده بود چرا انقلاب اسلامی را در ایران پیش‌بینی نکرده بودید؟ آن‌ها در جواب گفته بودند: برنامه‌هایی که ما به کامپیوترهای خود داده بودیم، چنین حساسیت‌هایی نداشتند. به این معنا که اصلاً آن‌ها وجود و وقوع چنین پدیده‌هایی را نمی‌بینند. در مورد واقعه‌ی نیجریه نیز قضیه از همین قرار است که دارد در اقصی نقاط عالم، چیزهایی پدید می‌آید که فرهنگ مدرنیته و نوکران آن نمی‌بینند و لذا هر تجمعی را می‌خواهند با برخورد نظامی از سر خود باز کنند و این جدّی‌ترین غفلت از طرف آن‌ها و ظریف‌ترین حضور انقلاب اسلامی به نور امام حسین«علیه‌السلام» در آن منطقه است، در آن حدّ که «بی‌بی‌سی» حتی یک خبر جزیی از آن همه کشتار نمی‌دهد. یعنی نمی‌بیند که چنین واقعه‌ای در عالم به‌وقوع پیوسته است. این عین سخن ابوسفیان است که می‌گفت ما بت‌ها را می‌بینیم که می‌پرستیم، ولی چگون خدای نادیدنیِ محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را بپرستیم؟ ولی در نهایت آن‌که تاریخ را فتح کرد، خدای پیامبر بود، نه بت‌های بشرساخته‌ی مشرکان حجاز! به همان اندازه که یقین پیدا کردید، در پیروزی پیامبر بر ابوسفیان؛ یقین پیدا کنید بر فتحی که با فرهنگ اربعین از طریق امام حسین«علیه‌السلام» در تاریخ واقع می‌شود. موفق باشید

13749
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز آیا آن یار امام حسین (ع) که به امام زمان نماز ظهر را تذکر داد، نوعی بی ادبی کرد. چون که حضرت ابالفضل و علی اکبر علیه السلام هم آنجا بودند. و همچنین مگر می شود که امام نماز یادشون برود؟ پس شاید امام قصدش چیز دیگری در آن موقع بوده باشه؟ ایا نوعی سبقت گرفتن از امام می شود؟ و در حالی که امام به ایشان فرمود برات دعا می کنم با نماز گزاران محشور بشی این مثل نفرین نیست؟ چون نماز گزاری یکی از صفات امام حسین (ع) است و این محشوریت خیلی کم است. البته عزیزی هم این رو این گونه تعریف می کرد که این شخص می خواست برود برای جنگ و امام بهش گفتند که آخرین خواسته ات چه هست و گفت که الان زمان نماز ظهر است و پشت سر شما نمازی بخوانم. کدام تعریف صحیح است؟ لطفا راهنمایی بفرمایید مثلا امکان داشت اتفاقی مانند رد الشمس در کربلا رخ دهد و یا چیزی بالاتر که این درخواست از امام اجازه رخ دادن این اتفاق را نداد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مکالمه‌ی بین آن یار امام با حضرت در حینی است که هنوز وقت اذان نرسیده است و در حین مکالمه وقت اذان وارد می‌شود و او نه به عنوان آن‌که حضرت از وقت اذان غفلت دارند، بلکه به عنوان آن‌که می‌خواهد نماز را با امام بگذارد مسئله را با امام در میان می‌گذارد و امام نیز به جهت ادب او برای او دعا کردند. موفق باشید

13718
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید اینقد راحت و گستاخانه سوال می پرسم لطف خدا من جواب را بلدم اما جواب شما کجا و جواب من کجا؟ سوال را به شکل مطرح شده برای خودم از شما می پرسم «چرا باید برای شخصی بنام حسین بن علی عزاداری کنیم و یا اصلا این حادثه در کربلای سال 61 هجری در سرزمین دیگری و در ملیت و قومیت دیگری چه اهمیتی داره برای ما ایرانی ها یا ملل دیگر وقتی بدانیم که دو گروه یا دو شخص یا دو قوم سر مسئله حکومت یا بیعت یا هرچیز دیگری دعوا راه اندختن و یکی قویتر بوده یکی ضعیف تر و طبیعتا یکی از طرفین کشته میشه؟ میگید آزادگی و حریت و زیر بار ظلم نرفتن و شجاعت و این حرفا خوب ما هم میگیم این چه حرفیه؟ یک کسی حاکم بوده تو یک کشوری عده ای حکومت او را نپذیرفتن و قبول نکردن بیعت اون حاکم را و حکومت هم طبعا اونا را تعقیب و دنبال و بعد دعوا و بعد کشته شدن از طرفین و نهایتا تمام شدن غائله؟ سوال اینه اگر معصوم بودن یکی از طرفین را نپذیریم به لحاظ سیاسی چجور میشه اینو پذیرفت و چرا تا به این حد اهمیت داره؟ کربلا و عاشورا یک دعوای داخلی بوده به ما چه؟ به ما ایرانی ها چه؟ به اروپایی ها چه مربوط؟ ولو اینکه یکی بر حق بوده و مظلوم و در قلت و دیگری زورگو و قلدر و با خشونت؟» ممنون از تحمل شما استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً حرف بنده هم بر روی آیاتی است که اهل‌البیت«علیهم‌السلام» را معصوم می‌داند و در قرآنی که هدایت بزرگ خداوند است برای کلّ بشر، چشم‌ها را متوجه‌ی عصمت اهل‌البیت«علیهم‌السلام» کرده تا انسان‌ها در زندگی زمینی خود گمراه نشوند و شیعیان با هوشیاری خاص خود متوجه این قاعده شده‌اند، وگرنه اگر دعوای دو گروه از قوم عرب بود و راهی برای امروز ما در آن باز نمی‌شد چه اصراری بود که ما بر روی آن تا این اندازه متمرکز شویم؟! موفق باشید

13679
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: در کتاب «منتهی الآمال» نقل شده وقتی وجود مبارک امام حسین (ع) می خواسته از مکه خارج شود ابن عباس می گوید امام بر در کعبه ایستاده بود و دست جبرییل در دست او بود و جبرییل مردم را به بیعت آن حضرت دعوت می کرد و ندا می داد که: هلموا الی بیعت الله.. ابن عباس در چه فضایی است که متوجه جبرییل می شود ولی به خوبی برخورد نمی کند و به یاری امام نمی شتابد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به شخصیتی که از ابن عباس سراغ داریم ایشان اهل این حرف‌ها و این شهودها نیست. احتمالاً بعداً بنی‌العباس برای قداست‌بخشیدن به سرسلسله‌ی خود این خبرها را ساخته‌اند. موفق باشید

13655
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد: سوالی در رابطه با پرسشی که درباره جریان آب دهان انداختن عمرو بن عبدود و آن فعل حضرت علی علیه السلام داشتم. من طلبه هستم و اینطور خوانده ام که احادیث اخلاقی چون با عقل هم جور در می آید لذا سند آنها خیلی مهم نیست. اما در رابطه با این داستان استادی داشتیم که دکترا از دانشگاه علوم و حدیث داشتند ایشان می فرمودند این جریان به غیر از مثنوی معنوی هیچ جای دیگر نیامده. البته ایشان در مقام نفی و یا اثبات این داستان نبودند اما سوالی که برای خود من هم مطرح بوده این است که ما معتقدیم ائمه ما آیینه تمام نمای خداوندند و اصلا خودی برای آنه مطرح نیست و آنها ذوب در خدایند. استاد با شنیدن این داستان این طور به نظر من می رسد که اینجا نعوذ بالله حضرت نفسان مد نظرشان قرار می گیرد و خودی احساس می کنند بعد به خاطر اینکه این حالت از بین برود بلند می شود و دوباره آن ملعون را به درک واصل می کند راهنمایی بفرمایید. سوال دیگری که دارم این است که شما در کتاب «زیارت عاشورا اتحاد روحانی با امام حسین علیه السلام» می فرمایید: سلام موجب ترفیع درجه برای آن بزرگواران است. مگر آن بزرگواران به نهایت کمال خود نرسیده اند و آیا درجه دیگری هم برای آنها متصور است؟ با تشکر و التماس دعای فراوان از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید باید بین حقیقت امام که در روایات تحت «نور عظمت» از آن یاد می‌شود، با نفس ناطقه‌ی امام تفکیک قائل شد. امام مثل بقیه نماز می‌خواند و مواظب‌اند گناه نکنند تا هرچه بیشتر در مقام عصمت خود پایدار بمانند. و در این رابطه است که امثال مولوی متوجه حرکت امام می‌باشند که چگونه در مقابل عمربن‌عبدود عکس‌العمل نشان می‌دهند تا عصمت خود را حفظ نمایند. اشک‌های نیمه‌شبان و عبادات طولانی آن ذوات مقدس در این رابطه معنا می‌دهد و ترفیع روح آن عزیزان نیز جهت اتحاد با «نور عظمت» آن‌ها است و این در حالی است که البته ما همواره با امامی روبه‌رو هستیم که مظهر نور عظمت الهی است. موفق باشید

13634
متن پرسش
با سلام: شیعه می گوید با شهادت امام حسین (ع) اسلام به پیروزی رسید، دین خدا حفظ شد، دستورات اسلام و پیامبر (ص)، کتاب خدا دست نخورده باقی ماند و... ولی چگونه است که در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: «با شهادت امام حسین (ع) حرام و حلال دین نابود شد در دین الهی تغییر و تبدیل صورت گرفت احکام الهی تعطیل شد آیات قران تحریف شد و...»؟ پس این دین و قرآنی که نزد ماست چگونه است؟ لطفا توضیح بفرمایید. شاید بفرمایید این قضایا موقت بوده است و بعدا اصلاح شده ولی چرا امام زمان اینگونه سخن گفته است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین را امام نشان دادند که جریان حاکم، دینِ الهی را تماماً زیر پا گذارده و این امر موجب بیداری جامعه شد و جهان اسلام اعم از شیعه و سنی به امویان پشت کردند و به اسلام برگشتند. در این مورد عرایضی در کتاب «راز شادی امام حسین«علیه‌السلام» در قتلگاه» شده است. متن کتاب بر روی سایت است. موفق باشید

13588
متن پرسش
بسم الله با عرض سلام خدمت استاد: دیشب در یک مجلس روضه یک روحانی شروع کرد به سخنانی که برایم خیلی عجیب بود... گفت بعضی فضائل امیرالمومنین را بعضی ها ساخته اند برای کوبیدن امیرالمومنین علیه السلام مثل کشیدن تیر از پای حضرت علی علیه السلام و گفت مگر حضرت علی علیه السلام نعوذ بالله بچه است که می خواهند حواس او را پرت کنند و تازه از پسر او سوال می کنند که چه کنند... در مورد راوی ها هم حرف زد که گفت موثق نیست ... جالب تر این بود که کلی به مولوی و مثنوی بد و بی راه گفت و می گفت قضیه ی تف کردن در صورت حضرت علی علیه السلام دروغ است و این را برای این در آوردند که بعدا بگویند حضرت علی علیه السلام هم هوای نفس داشت و بعد بلند شد یک دور زد تا هوای نفسش را از بین ببرد، و می گفت اینها دروغه!!! و استناد هم به کتاب و حرف آقای ری شهری می کرد ... حاج آقا تا حالا این حرف ها را نشنیده بودم واقعا برام سوال شد این قضیه ها ایراد دارند؟؟!! التماس دعا یاعلی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از این آدم‌های بیگانه از معارف عمیق دینی همه‌جا هست. بیچاره اسلام که در دست این‌ها افتاده است. حضرت امام اینان را تحت عنوان «مقدسان نادان» نام می‌برند. اینان ظرفی را که آقا مصطفی«رحمة‌اللّه‌‌علیه» از آن آب می‌خورد آب می‌کشیدند، چون پدر او حکمت و عرفان تدریس می‌کرد. اینان غافل‌اند که حساسیت لازم در مورد سند برای روایات اخلاقی و عرفانی ما خیلی در گذشته معمول نبوده است. بشتر موضوعات سینه به سینه منتقل می‌شده است. موفق باشید

13561
متن پرسش
با سلام: چند وقتی میشه با افرادی وارد بحث شدیم که با امام حسین (ع) مخالفت میکنن علت رو پرسیدم میگن در تاریخ طبری آمده که امام حسین (ع) به شمال ایران حمله کرده و ایرانیان رو کشته و مخالفت دوم اینه که میگه من قیام عاشورا رو قبول ندارم و جواب علت این سوالش هم اینه که امام حسین (ع) و یزید بر سر یک دختر این جنگ رو شروع کردن. جسارتا یه جواب دندان شکن می خواستم تا اونا رو سر جای خودشان بشونم با آرزوی روز افزون و سربلند اسلام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به همان تاریخ طبری با دقت نظر کنند، جریان حرکت امام حسین«علیه‌السلام» را در آن فضای تاریخی در رابطه با احیاء دین جدّشان پیامبر، به‌خوبی متوجه می‌شوند. و یا سری به نظر دانشمندان غیر شیعه به‌خصوص دانشمندان اهل سنت بزنند که چگونه همه متفق‌اند که حرکت امام حسین«علیه‌السلام» در مقابل جریان منحرف امویان صورت گرفته. بنده نظر بعضی از دانشمندان اهل سنت را در کتاب «راز شادی امام حسین«علیه‌السلام» در قتلگاه» که بر روی سایت هست، آورده‌ام. بدیهی است که یک محقق نباید نهضت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» را با قرائت امویان دنبال کند! همچنان‌که دفاع مقدس 8 ساله را نباید با قرائت صدامیان بررسی نمود. موفق باشید

13528
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم: به بنده پیشنهاد شده ده روز اول محرم در خصوص کربلا در جلسه ای با حضور خانم های خانه دار که بعضا ده نکته و بحث های دیگر شما را هم کار نکرده اند صحبت کنم. به نظر شما روی کدام وجه کربلا کار شود در عین اینکه مباحث شما مطرح شود ولی برای خانم ها قابل فهم باشد؟ منابعی مناسب این کار معرفی نمایی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در رابطه با حضرت زینب«سلام‌اللّه‌علیها» داشته‌ام. فکر می‌کنم بتواند مفید باشد. کتاب «آفتاب در حجاب» جناب آقای شجاعی نکاتی دارد.  از یادداشت‌هایی که در بایگانی خود داشتم، خدمتتان ارسال می‌دارم. موفق باشید

فاطمه صغرا مي گويد: من بر در خيمه ايستاده بودم و به پدرم و اصحاب او نگاه مي كردم كه با بدن‏هاى بى‏سر نظير قربانيها بر روى رمل افتاده‏اند و اسبان بر فراز اجسادشان جولان مي زدند. من با خودم فكر مي كردم كه آيا بعد از پدرم از دست بنى اميه چه بر سر ما خواهد آمد!؟ آيا ما را بقتل مي رسانند، يا اسير مي كنند؟

ناگاه ديدم مردمى كه بر اسب خود سوار است زنان را با كعب نيزه خود مي راند و آن زنان به يك ديگر پناهنده مي شدند. كليه چادر و دستبند زنان را ربوده بودند. آن زنان فرياد مي زدند: وا جداه، وا ابتاه، وا عليا، وا قلة ناصراه، وا حسناه!! آيا فريادرسى نيست كه بفرياد ما برسد، آيا كسى نيست كه از ما دفاع نمايد!؟ قلب من از اين منظره دلخراش دچار خفقان شد و اعضايم بلرزه افتادند. لذا از خوف اينكه مبادا آن مرد نزد من بيايد از طرف راست و چپ خود را به عمه‏ام ام كلثوم مي رساندم.

من در همين حال بودم كه ناگاه ديدم آن مرد متوجه من گرديد. من از او فرار كردم - گمان مي كردم كه از دست او سالم خواهم بود. ناگاه ديدم وى مرا دنبال كرد و من از خوف او از خود بيخود شدم، ناگاه ديدم كعب نيزه در ميان كتف من قرار گرفته است! من بصورت بروى زمين سقوط كردم و او گوشم را پاره كرد و گوشواره و مقنعه مرا غارت كرد و خون ها همچنان بصورت و سر من فرو مي ريختند و آفتاب سرم را مي گداخت.

سپس آن مرد بسوى خيمه‏ها برگشت و من همچنان غش كرده بودم.

ناگاه ديدم عمه‏ام نزد من آمد و در حالى كه گريه مي كند مي گويد برخيز تا برويم، من نمي دانم بر سر دختران و برادر عليل تو چه آمده است، من برخاستم و گفتم:

اى عمه؟ آيا پارچه‏اى هست كه من سر خود را از نظر بينندگان بوسيله آن بپوشانم؟ فرمود: دختر جان! عمه‏ات مثل تو مي باشد! من نگاه كردم و سر او را نيز باز ديدم، پشت او بوسيله ضربه سياه شده بود.

نگاهي به حضرت زینب(س)

عبدالمجید معادیخواه

عاشورا محملی است برای آنکه نیروهای بی‌حد و حصر درونی زینب(س) آزاد شود؛ از همین روست  که حادثه‌ای می‌آفریند که هر صحنه‌ای از آن نیاز به کتابها بحث و بررسی دارد و الهام بخش خلق تابلوهای بی‌نظیر هنری است.

سخن در اهمیت تاریخ‌نگاری آنقدر موضوع نخ‌نمایی شده‌است که دیگر حتی در کتابهای درسی هم از این موضوع گفتاری نمی‌رود. اما با این حال نمی‌دانم از چه روست که متولیان امر و پژوهندگان تاریخ برای خروج از وضعیت اسفبار فعلی در مورد تاریخ تلاشی نمی‌کنند.

این مسأله، که موضوع جدیدی نیست، در دوره‌های پیشین نیز وجود داشته‌است و در گاهی موارد آنقدر وضعیت نگران کننده است که ما حتی از چند نسل پیشتر از خود هم نگارشی از زاویه نگاه "تاریخ اسلام" نداریم.

اما اگر بخواهیم به زندگانی حضرت زینب(س) از منظر تاریخ نگاهی بیندازیم، مطمئنا باید به سراغ بیت زهرا(س) برویم. می‌خواهم در اینجا ادعایی را مطرح کنم که شاید برای بسیاری از مخاطبان به نوعی تازه و عجیب بنمایاند.

اگر بتوان رسالت پیامبر اکرم(ص) را به دو وظیفه مهم و اساسی تقسیم کرد، حتما وظیفه اول ایجاد جامعه و فرهنگ جدید است.

ازآنجاکه انجام این مهم، بخش اعظم آن به عهده خود جامعه هدف است، اگر کم‌کاری و کوتاهی در انجام آن باشد، از سوی مردم است؛ وگرنه پیامبر(ص) رسالت خود را به خوبی انجام داد‌ه‌است.

اما وظیفه دوم در نگاه اول چندان مهم و با ارزش به نظر نمی‌آید، درحالی که شاید هم‌تراز با آن باشد. ایجاد خانواده نمونه که کفه دوم این ترازوست، به نظر من ارزش و اهمیت آن، هم‌وزن با کفه نخست است.

چرا که آثار جامعه سالم، نمونه و اخلاقمند، با نبود ولی خدا به مرور رو به اضمحلال می‌گذارد. اما اگر خانواده نمونه باشد، می‌تواند جامعه را به سمت جامعه نمونه رهنمون کند.

پیامبر اکرم(ص) خانواده‌ای تحویل جامعه اسلامی داد که از هر نظر بهترین است. خانواده‌ای که در آن علی(ع) و فاطمه(س) پس از نبی اکرم(ص) دو رکن اساسی و مهم آن هستند، بسیار واضح است که تک‌تک اعضای آن از اثرگذارترین افراد تاریخ خواهند شد.

ازآنجاکه ایجاد خانواده نمونه کاملا دراختیار رسول‌الله بوده‌است، این وظیفه به خوبی انجام شد و شاید برکات و ثمرات این نقش دوم پیامبر، ایجاد جامعه و فرهنگ جدید را به سرنوشت خود رسانده‌است.

ولی باید دید پیامبر(ص) چه عملی انجام داد که سبب شد تا خانواده‌ای نمونه را برای همه تاریخ به همگان معرفی کند؟ به نظر من خداوند در درون همه انسانها نیروهای شگفت و حیرت انگیزی نهاده که با آزاد شدن آنها بسیاری از ناممکن‌ها، ممکن می‌شود.

پیامبر(ص) مهمترین کاری که کرد، آزاد کردن همین نیروهای شگفت انگیز است. حتی آن رستگاری و فلاحی که قرآن از آن یاد کرده، درنتیجه آزاد شدن همین نیروهای حیرت انگیز درونی است.

عاشورا محملی است برای آنکه نیروهای بی‌حد و حصر درونی زینب(س) آزاد شود؛ از همین روست که حادثه‌ای می‌آفریند که هر صحنه‌ای از آن نیاز به کتابها بحث و بررسی دارد و الهام بخش خلق تابلوهای بی‌نظیر هنری است.

زینب(س) بار سنگین این حادثه را به دوش می‌کشد. مهمترین وظیفه‌اش رساندن پیام عاشورا به گوش تمام جهانیان است. او به خوبی از عهده وظیفه پیام‌رسانی اش برمی‌آید.

او قهرمان این عرصه است. اما این انسان بی‌نظیر تاریخ را نباید صرفا فردی که در روز عاشورا به ناگاه زینب شد، پنداشت. مطمئنا پرورش او عقبه و متأخره‌ای داردکه سبب می‌شود زینب، زینب(س) شود. او ثمره همان خانواده نمونه است که برای خلق حادثه‌ای عظیم چون عاشورا تربیت شده‌است.

روز عاشورا رزمندگان سپاه امام حسین(ع) یک به یک به میدان نبرد رفته‌اند تا نوبت به خود اباعبدالله(ع) می‌رسد؛ تا این زمان مدیریت جریان با اباعبدالله است.

ایشان هنگام آماده شدن برای حضور در میدان از خواهر بزرگوارشان می‌خواهند تا از این پس مدیریت خانواده، اهل بیت و وقایع پس از آن را به عهده بگیرد.

نخستین آزمایش مدیریتی زینب در همین جا همین‌ لحظه شکل می‌گیرد. حضرت از خواهرشان می‌خواهند تا در زمان جهاد، اجازه ندهند احدی از زنان کاروان کربلا از خیمه‌ها بیرون بیاید.

زینب این وظیفه را به بهترین وجه انجام می‌دهد؛ تنها برای ثانیه‌هایی رقیه، دختر کوچک امام حسین به دلیل عشق و علاقه وافری که به پدر دارد، از خیمه خارج می‌شود؛ ولی پس از زمان کوتاهی به نزد عمه برمی‌گردد؛ آن‌هم به حالت عذرخواهی.

نمی‌دانم نام آن را چه می‌توان نهاد؟ من به آن معجزه می‌گویم. زنان اهل بیت(ع) امام و پیشوای خود را در میدان نبردی سخت درمی‌یابند؛ ولی باید در خیمه‌ها باقی بمانند.

تنها زینب است که می‌تواند این شور عظیم و غیرقابل مهار را تا زمانی که ذوالجناح از میدان باز‌می‌گردد، مدیریت کند؛ پس از این بسیاری وقایع بر خاندان امام جاری می‌شود که در تمام آنها زینب به تنهایی مرجع حل و فصل مسائل کاروان و زنان اهل بیت است.

گویا در منابع تاریخی ما تنها یک مورد را آورده‌اند که ایشان از امام سجاد(ع) استمدادمی‌طلبند؛ آن، وقتی است که دشمن خیمه‌ها را به آتش کشانده و حضرت زینب دچار استیصال شده‌اند.

امر بر ایشان دایر است میان بیرون رفتن از خیمه (که برابر است با مواجهه با حمله‌های ددمنشانه لشکریان کوفه به زنان و کودکان) و ماندن در خیمه‌ها و سوختن در آتش سوزان چادرها.

پس از رتق و فتق امور حادثه عاشورا نوبت به مجالس کوفه و شام(دمشق) و دربارهای عبیدالله و یزید می‌رسد. آیا کسی غیر از زینب کبری(س) می‌تواند چنین خطابه‌هایی آتشین در رد خلافت خلفای جور و تأیید اهل بیت(ع) بگوید؟

سخن در عبرت از عاشورا فراوان است؛ هر صحنه‌ای از آن سرشار از درسهاست. برای مخاطبان پیام‌رسان کربلا، زینب کبری(س).

تنها یک صحنه از آن (همین مدیریت زینب(س) در مورد بازماندگان واقع) نمادی است از حقانیت شیعه در احترام به حقوق زن؛ این وظیفه ماست تا با واشکافی تاریخی واقعه، مخاطبان را با مباحثی غیر از عزا بر خاندان اهل بیت آشنا کنیم.

13512
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: یکی از مواردی که متاسفانه حتی در بین افراد متدین هم متداول گشته با قیاس عملکرد های رهبر انقلاب با طرز رفتار امیرالمومنین (علیه السلام) سعی در نامشروع نشان دادن حکومت ولی فقیه در دوره کنونی (رهبری) دارند. چند مورد از بیانهای متداول را من باب نمونه ذکر می کنم: 1. سعد ابن ابی وقاص مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد، نه خانه را بر سرش خراب کرد و نه در خانه حبسش کرد و نه علیه او سخن گفت؟ 2. طلحه و زبیر پیش او آمدند و از او پست و مقام خواستند، نپذیرفت. چند روز بعد مدینه را به قصد مکه و تدارک نمودن جنگ جمل (بر علیه علی (ع)) ترک کردند. علی به آنها گفت کجا می روید؟ دروغ گفتند. علی گفت می دانم برای جنگ با من می روید با این وجود آنها را زندانی نکرد. زندانی سیاسی برای علی (ع) معنا نداشت. 3. کسانی که با او جنگیدند را محارب و منافق و فتنه گر نخواند، گفت: برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردند. لذا از حضور محترم شما استاد گرامی خواهشمند است راهنمایی بفرمایید جواب این گونه شبهات را چگونه بیابیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به ضعف‌هایی که در نظام اجرایی کشور هست ولی نمی‌دانم در مورد موضع‌گیری‌های ولیّ فقیه، کدام مورد است که تفاوتی بین موضع‌گیری رهبری با سیره‌ی امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» می‌باشد؟ مگر در زمان امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» که کلیّت نظام، مقابل معاویه و امثال معاویه بود در درون نظام خنّاس‌هایی نبودند که چهره‌ی نظام را آلوده می‌کردند؟ ولی با آن موضع‌گیری کلّی که حضرت داشتند، مسیر، مسیر درستی بود. موفق باشید

13490
متن پرسش
سلام استاد: 1. در مباحث شما به این نکته پی بردیم که اهل بیت (ع) به صورت بالفعل همه ی اسما الهی را دارا هستند. اگر مثل همه انسان های دیگر اسماء الهی را بصورت بالقوه داشتند، عصمت آنها زیر سوال می رفت. برای همین به محض تولد، همه ی مقامات را بصورت بالفعل داشتند. سوال من این است که با اینکه پیامبر (ص) بصورت بالفعل دارای مقامات و اسماء الهی بود چرا بعد از 40 سال عبادت معراج برایشان پیش آمد؟ این قسمت از مباحث صوتی کربلا از شماست جدا کردم: «در روایت داریم که پیامبر (ص) فرمود: «أول ما خلق الله نوری» اولین چیزی که خدا خلق کرد، نور محمدی بود. پس این محمد (ص) به عنوان فرزند عبدالله کیه؟ این محمد فرزند عبدلله اینقدر روحش را وسعت داده که به مقام تجلی اون حقیقت محمدی رسیده است. وقتی پیامبر بعد از 40 روز خلوت نشینی و اعتکاف، به معراج رفتند، اونجا سُلب پیامبر (ص) را شایسته دیدند که حقیقت فاطمه (س) که «منصوره» نام داشت را در سُلب پیامبر بگذارند. حضرت فاطمه زهرا (س) ظهور آن حقیقت است.» استاد سوال من این است که اگر پیامبر (ص) بصورت بالفعل، روحشان وسعت داشته است پس چرا در این فایل صوتی گفتید که پیامبر روحش را آنقدر وسعت داد که مظهر آن حقیقت شد؟ آیا این امکان هست که بگوییم چون خداوند علم داشت به اینکه پیامبر روزی با عبادت و بندگی به این مقام می رسد، آن مقام را از قبل به ایشان داده بود؟ در این صورت بالفعل بودن اسماء الهی در ایشان چه می شود؟ 2. در جزوه «نگرشی به کربلا با چشم عقل و عاطفه» در صفحه 27 در مورد سوال حضرت سجاد (ع) در مورد نشسته نماز شب خواندن از حضرت زینب (س)، تاریخ چیزی در مورد جواب حضرت زینب (س) ثبت نکرده است. ولی در جزوه «کربلا سریان عشق الهی» در صفحه 23 آورده اید که حضرت زینب (س) پاسخ می دهد که چون سه شب است بسیار گرسنه بوده و ضعف و سستی مرا فرا گرفته است. می شود در این مورد توضیحی بدهید؟ 3. به غیر از کتاب «فروغ شهادت» از مرحوم سعادت پرور و «جلوه های عرفانی در نهضت عاشورا» از محمد امین ارزگانی، کتاب دیگری سراغ دارید که از لحاظ عرفانی به کربلا پرداخته باشد؟ ممنون یاعلی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرض شده است که ما انسان‌ها دارای دو بُعد جسم و نفس ناطقه هستیم که تلاش می‌کنیم در این دنیا با به‌کاربردن جسم خود نفس ناطقه‌ی خود را به فعلیت لازم برسانیم. ولی پیامبر و امامان«علیهم‌السلام» دارای سه بُعد جسم و نفس ناطقه و نور عظمت هستند. در بُعد جسمانی مثل ما غذا می‌خورند و می‌خوابند و بیدار می‌شوند و در بعد نفس ناطقه، عبادت می‌کنند و اشک و ناله دارند تا خود را همچنان با حقیقت نوری‌شان متحد نگه دارند. و در این رابطه هست که حضرت که باید با جسم خود با همسرشان همبستر شوند و از طریق نفس ناطقه‌شان امورات تولد فرزند را شکل دهند، در خلوت‌نشینیِ خاصی قرار می‌گیرند تا با اتحاد کامل با نور عظمت، تولد زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» محقق شود 2- علت نشسته نمازخواندن حضرت زینب«سلام‌اللّه‌علیها» در پشت دروازه‌ی شام، همان‌طور که خودتان متوجه‌اید، صراحتاً معلوم نیست. باید به ظواهر موضوع حکم کرد. حتی بعضی گفته‌اند بار سنگین رساندن پیام کربلا برای حضرت آن‌چنان سنگین بود 3- کتاب «گنجینة الأسرار» عمان سامانی نکات عرفانی ظریفی در مورد کربلا دارد. کتاب «عنصر شجاعت» آیت اللّه کمره‌ای نیز به ظرایف خوبی اشاره کرده است. موفق باشید

13455
متن پرسش
سلام: امام حسین (ع) مقابله با فرهنگ معاویه را وظیفه خود می دانست. لذا بعد از رسیدن خبر شهادت مسلم نیز دست از راه خود برنداشت. هر چند می دانست تنهاست و شهید می شود. حال سوال اینجاست که چرا امام حسن (ع) نیز که همچون سیدالشهدا تنها بودند این راه را ادامه ندادند تا شهید بشوند؟ در حالی که در زمان هر دو حضرت فرهنگ معاویه یکی بود. اگر جواب این است که زمان قیام برای امام حسن (ع) مهیا نبود، دوباره این سوال پیش می آید که از کجا بفهمیم که زمان ما زمان قیام امام حسین (ع) است یا صلح امام حسن (ع)؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد عرایضی در کتاب «جایگاه تاریخی حادثه ها و هنر اصحاب کربلا در فهم آن» شده است. متن کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

13392
متن پرسش
سلام: سوالی که خدمت استاد داشتم این است که سپاهی که زمان خلیفه دوم به ایران حمله کردند، خوب بودند یا بد؟ تو کتابی مثلا کتاب دینی مدرسه، نوشته که اون مسلمانان به خاطر ایمان قویشان بود که پیروز شدند، شهید مطهری هم در کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام آورده اند که سپاه ایران اون موقع بسیار قوی بود و مسلمونا چون ایمان و روحیه شهادت طلبی داشتن تونستن پیروز بشن! پس مسلمونای خوب بودن؟ آخه همیشه هر کسی بهم می گفت مسلمونا ببین چیکار کردن با ایران، ریختن سر بردین و به زنان به صورت وحشینه تجاوز کردن، من میگفتم نه، اونا مسلمون واقعی نبودن، اون موقع زمان خلافت خلیفه دوم بوده و مسلمونای واقعی با امام علی (ع) بودن. اما این طور که کتابا نوشتن، پس مسلمونای خوب بودن؟ ایمان و شهادت طلبی و ... پس یعنی اسلام با حملات وحشیانه آغاز گرایانه، کشتن و سربریدن وحشیانه، رحم نکردن به کودکان، و از هم بدتر که منو آزار میده تجاوز به زنان مثه حیوون، موافقه؟!! حالا اگه اون قوم اصلا کافر باشن، اخه بنظرم وحشیانس به زور بخوان به یک زن تجاوز کنن، مگه چه گناهی کرده؟ خب مگه به اون کشور چقدر اسلام تبلیغ شده؟ پیامبر یه نامه زدن و پادشاه پاره کرد. مردم چه گناهی گردن؟! اصلا الان، تو زمان حاضر، مثلا ما میتونیم به سوئد کافرن دیگه، حالا هر کشور کافر دیگه، حمله کنیم و مثه حیوون به زناشون تجاوز کنیم؟ ممنون از اینکه به همه سوالات هر چند سوالات سطحی پاسخ میدید. یاعلی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تاریخ‌های دقیق ابداً بحث تجاوز لشکر اسلام را به ایران و ایرانی ثبت نکرده است، در حدّی که نوشته‌اند سربازان یزدگرد نیز هرشب به مسلمانان می‌پیوستند و پای سربازها را با زنجیر به هم بسته بودند که فرار نکنند و آن‌قدر کشور ایران آماده‌ی عبور از حاکمان ساسانی و افکار مغان ذرتشتی بود که شهرهای ایران به‌راحتی تسلیم لشکر اسلام شدند. موفق باشید

13298
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز چه کتابی را برای آشنایی با زندگی پیامبر عزیزمان و ائمه معصومین علیه السلام معرفی می کنید؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  کتاب در این مورد زیاد است. از یک جهت «فروغ ابدیت» را و از جهت دیگر «سنن النبی» شروع خوبی است. بنده نیز در نیمه‌ی دوم کتاب «صلوات بر پیامبر(ص)؛ عامل قدسی‌شدنِ روح» عرایضی داشته‌ام. در مورد زندگی پیشوایان، کتاب‌های آقایان پیشوایی و اشتهاردی، کمک می‌کند. کتاب «منتهی‌الآمال» هم از شیخ عباس قمی خوب است. کتاب «انسان 250 ساله» از جهت تحلیل زندگی ائمه، بسیار خوب است. موفق باشید

13259
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به تحقیقات جنابعالی شما نظر شهید مطهری را در مورد تشکیک در وجود حضرت رقیه صحیح می دانید یا مخالفان آن را؟ اگر ممکن است دلیل آن را هم بفرمایید. با تشکر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد حضرت رقیه«سلام‌اللّه‌علیها» نظر علامه سید جعفر عاملی  صحیح  است که منکر آن حضرت در تاریخ نشده اند عرایضی در جواب  10764داشته ام. موفق باشید

13029
متن پرسش
سلام علیکم: داریم که جوانی به حضرت رسول (ص) رجوع می کنند و اعتراف به آن گناه می کند در رابطه با کفن دزدی که بعد از توبه واقعی برایش آیه نازل شد. ای کسانی که در گناه بر نفستان اسراف کردید. 1. چرا فردی چون حضرت رسول (ص) که دوران زنده به گور کردن دختران و ازدواج با محارم و خلاصه هر نوع گناهی که از نفس اماره سر بزند را در منظر دارند و در ابتدا ایشان اصرار بر بزرگتر بودن رحمت خداوند متعال از هر گناهی را در منظر دارند یکدفعه آن طور تغییر موضع بدهند که بفرمایند از نزدم برو که می ترسم آتشی بیاید و من هم در آتش تو بسوزم؟ 2. منظور حضرت از آتش آن شخص که ممکن است کس دیگری هم به آن اتش بسوزد چیست؟3. مهمتریت سوالم اینست که چرا آن جوان موفق به توبه نصوح شد؟ 4. وضعیت قوه مصوره و نفس اماره و فعالیت شیطان قسم خورده بر آن جوان در آن 40 روز چگونه بود؟ آیا این جوان یادآوری آن گناه را نداشت؟ ایا نفسش از ریاضت بدش نمی آمد؟ نقش شیطان در آن دوره ریاضت چگونه بود؟ شما را به جان حضرت زهرا (س) قسم می دهم برای حقیر برای رسیدن به یک توبه نصوح دعا کنید. ان شاءالله شفاعت پیامبر نصیبتان شود حقیر را مخصوصا دعا کنید. مطمئنم اگر با سوز دل این فقیر یتیم ال رسول را دعا کنید به سویتان باز می گردم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ظاهراً گناه او آنچنان بزرگ بوده و فضای جامعه را آلوده می‌نموده که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» تنها می‌توانستند منتظر بمانند تا حکم الهی تکلیف را روشن کند 2- منظور آن بوده است که وجود او در آن صحنه فضا را آلوده می‌کرده و رحمت حضرت حق در آن فضا رخت برمی‌بسته است 3- چون آن جوان با همه‌ی آن گناهانی که مرتکب می‌شده، درون خود را ضایع نکرده بوده و به همین جهت هم سراغ رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» آمده خداوند زشتی آن گناه را بر او نشان داده و او توفیق به توبه‌ی آن‌چنانی شده‌است 4- بالاخره توفیق الهی که آمد، نفس امّاره و شیطان از کارآیی لازم می‌افتد. موفق باشید

12995
متن پرسش
با عرض سلام و تبریک میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها: استاد، حضرت معصومه به علت فراق برادر و صرفا از روی دلتنگی راهی قم شدند یا به دستور امام رضا علیه السلام و بر مبنای اطاعت از ایشان بود؟ و اینکه آیا در اثر بیماری از دنیا رفتند یا به شهادت رسیدند؟ ظاهرا اختلاف نظر بسیاری هست، شما کدام قول را قبول دارید؟ با تشکر، التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت ثامن الائمه«علیه‌السلام» در آن شرایط متوجه‌ی رسالت تاریخی بزرگی شدند و در کنار ایشان خواهر عظیم‌الشأن‌شان حضرت معصومه«سلام‌اللّه‌علیها» و بردار گرانقدر ایشان حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) با توجه به آن رسالت تاریخی پا به صحنه‌ی ایران گذاشتند و ما دیانت خود را نه‌تنها وامدار مولایمان و ولیّ نعمت‌مان حضرت رضا«علیه‌السلام» هستیم؛ وامدارِ این دو بزرگوار نیز می‌باشیم. اینان همه عاملان نور توحید در این سرزمین‌اند و لذا به یک معنا در راستای طرح حضرت رضا«علیه‌السلام» وارد این حرکت شده‌اند، موضوع عواطف خانوادگی محور اصلی این افراد نیست. موفق باشید

12907
متن پرسش
با سلام: جناب استاد برای ملموس تر درک کردن نفاق افراد دوران اهل بیت (ع) مانند اشعث بن قیس ها و مقایسه رفتار و کردار اهل بیت (ع) با نفاق و خباثت ها چه مطالب و کتابهایی به نظر شما مفید و قابل استفاده هستند؟ جناب استاد کتاب الغارت تالیف ابراهیم بن محمد ثقفی نکات جالبی از زندگی امام علی (ع) رو در بر دارند این کتاب چجوریه؟ آیا معتبره و قابل اتکا هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از کتاب «الغدیر» و «امام شناسی»‌های آیت اللّه حسینی تهرانی استفاده‌ی زیادی برده‌ام و کتاب «الغارات»، استنادات قابل استفاده‌ای در حقّانیت تشیع در آن به چشم می‌خورد در حدّی که مؤلف زیدی‌مذهب آن بالاخره به تشیع اثنی‌عشری گرائید. موفق باشید

12795
متن پرسش
سلام: شما در جواب سوال در مورد حضرت سلمان و ابوذر بحث شدت وضعف نور را مطرح کردید در حالی که بنابر اخبار گفته شده اگر ابوذر مقام سلمان را می فهمید او را می کشت در حالی که اگر بحث شدت و ضعف نور بود باید ابوذر فدایی سلمان بشود و او را طلب کند چون سلمان خود متعالی ابوذر است. به نظر می رسد بحث شدت و ضعف که شما گفتید مطرح نباشد و بحث نقص و کمال مطرح باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مقام شدت و ضعف‌بودنِ اولیاء الهی نسبت به حقایق همیشه مقام بالایی جایگاه مقام پایین‌تر را درک می‌کند ولی آن‌که در مقام پایین‌تر است مقام آن کسی که بالاتر است را نفی می‌نماید و نسبت جناب اباذر و سلمان در همین رابطه است به‌خصوص که در روایت مقام اباذر را هم «منّا اهل البیت» خوانده‌اند. پس نمی‌توان گفت مقام ناقصی است بلکه باید گفت در ذیل مقامات عالیه‌ی اهل‌البیت قرار دارد منتها نه در حدّ سلمان. موفق باشید

12696
متن پرسش
سلام و طاعات قبول و دعا کنید برای ما و جوانان 1. چرا حضرت رسول صلی الله علیه و آله وقتی که عازم جنگ تبوک شدند حضرت علی علیه السلام را جانشین خود قرار ندادند و یک نفر دیگر را قرار دادند؟ مگر ما نمی گوییم شایسته ترین فرد ایشان بودند و بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله هم حق ایشان بوده است؟ چرا این کار را نکردند که تمرینی برای مردم باشد که بعد نگویند که حضرت جوان است و ...؟ مگر وقتی اصلح است صالح را ....؟؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً در این جنگ که خطر شهادت پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در پیش بود، بر عکسِ بقیه‌ی جنگ‌ها حضرت علی«علیه‌السلام» را جانشین خود کردند و روایت مشهور «أنتَ مِنِّي‌ بمَنزِلَةِ هَارونَ مِن‌ مُوسَي‌ إلا أنَّه‌ لانَبيَّ بَعْدي» در خطاب به علی«علیه‌السلام» فرمودند. موفق باشید

12679
متن پرسش
سلام: چند روز پیش یک عالم دینی در یک برنامه تلوزیونی داستانی رو در مدح حضرت علی (ع) تعریف کرد که افکار مرا به کلی بهم ریخته؛ روزی شخصی از خداوند 4 هزار درهم درخواست می کند و حضرت علی (ع) که در جریان قرار می گیرد به او می گوید به مدینه بیا تا حاجت تو را برآورم. مرد به مدینه می رود حضرت باغ خود را 12 هزار درهم می فروشد 4 هزار درهم را به مرد می دهد و بقیه آن پول را بین فقرا تقسیم می کند. شخصی برای حضرت فاطمه(س) خبر می برد که علی (ع) فلان باغ را فروخته خانم می فرمایند خب اختارش را داشته. علی(ع) که به خانه برمی گردد حضرت فاطمه (س) قضیه را از او می پرسد حضرت می گوید که نیازمندان می آمدند و من شرم می کردم که دست خالی برگردند. وقتی می فهمد که حضرت هیچ پولی برای خودشان نگه نداشته دامن حضرت را می گیرد و می گوید فرزندان من 3 روز است که گرسنه اند تو باغی را فروخته ای که پدرم درخت های آن را کاشته بود امروز دامن تو را رها نخواهم کرد تا پدرم بین ما قضاوت کند. پیامبر وارد می شود و می پرسد زهرا (س) چرا دامن علی (ع) را گرفته ای قضیه را برایش تعریف می کنند. پیامبر (ص) 5 درهم به علی (ع) می دهد و می گوید برو برای بچه ها چیزی برای خوردن تهیه کن. در راه شخصی از حضرت درخواست می کند و حضرت پول را به او می بخشد در راه به فکر چه کنم بوده که شخصی می گوید این شتر را از من بخر حضرت می فرماید من پول ندارم می گوید بعدا پولش را بده. و بعد شخصی با مبلغی بیش از این قیمت شتر را از حضرت می خرد و حضرت با آن پول غذا تهیه می کند. وقتی قضیه را برای پیامبر (ص) تعریف می کند پیامبر (ص) می فرماید که فروشنده شتر جبرئیل و خریدار (فکر کنم) میکائیل بوده. اول اینکه مومن کسی است که عاقل باشد و با درایت زندگی اش را اداره کند و کسی از او در رنج نباشد و وظایف خود را به درستی انجام دهد. حضرت علی (ع)معصوم بوده. این از عقل به دور است و از طرفی ظلم به خانواده چون وظیفه شرعی حضرت دادن نفقه است و در واقع بخشی از آن پول اصلا مال او نبوده که ببخشد چون نفقه بر گردنش بوده و در واقع بدهکار و از طرفی بخشش هم اول به نزدیکان و خویشان رواست؟ از طرفی در قرآن آمده که در انفاق زیاده روی نکنید چرا حضرت از قرآن پیش رفته (در داستانی هم که سه روز روزه می گیرند و هربار افطار خود را می بخشند این هست البته در آنجا میشه گفت همه خانواده راضی بوده اند اما در اینجا ببخشش حق دیگران بوده)؟ وقتی حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) معصوم اند و زندگی خود را بر اساس قوانین و رضایت الهی ساخته اند چطور زن دامن مرد را می گیرد؟ به او ظلم شده یا زیاده خواه و کم طاقت است؟ (در داستانی داریم علی (ع) می پرسد چرا بچه ها گرسنه اند و چیزی در خانه برای خوردن نداریم؟ حضرت فاطمه (س) می فرماید پدرم گفته از شوهرت چیزی طلب نکن که شاید از عهده آن بر نیاید)؟ صدقه به سید نمی رسد پس چطور حضرت با بی درایتی خود را مستحق گرفتن صدقه می کند اگر هم بگوییم صدقه نبوده و هدیه پدر به دخترش بوده باز هم حضرت مالک آن پول نبوده که ببخشد امانت دارش بوده؟ اگر به نظرتان نقد تندی است پست را تایید نفرمایید و در پست قبلی توضیح دهید چون نمی خواهم افکار پریشانم ذهن دیگران را نیز مشوش کند. با تشکر خدا قوت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه‌اید هرگز اعمال حضرت علی«علیه‌السلام» در چنین فضایی واقع نشده که آن حضرت نسبت به حقوق فرزندان و خانواده بی‌تفاوت باشند در آن حدّ که مورد اعتراض وجود مقدس زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» قرار گیرند. علم هرمنوتیک به ما کمک می‌کند تا متون دینی را در شرایط تاریخی خودش بررسی کنیم. موفق باشید

12643
متن پرسش
سلام جناب طاهر زاده: من در اول سوره مومنون به یه آیه ای برخوردم, تو آیه های ابتدایی گفته شده فقط همسرانتان بر شما حالال هستند و کنیزان!!! من میگم یعنی مسلمونا میتونن حمله کنن به کافرا و راحت به زنانشون تجاوز کنند، بدون صیقه و بزور؟!! بزور؟ خب اون زن هم آدمه. چجور اجازه داده شده که مومن یه انسان رو در اختیار بگیره، خب اون زن شخصیت داره، میخاد زندگی کنه، اما میشه راحت به بردگی گرفتتش! اصلا چرا برای برقراری رابطه اجازه زن بیچاره لازم نیست. اصلا کلا اینکه قرآن برده داری رو منع نکرده برام خیلی عجیبه، برده داری ظلم نیست؟ چرا یه انسانی که پول داره میتونه از انسانی که پول نداره فضیلت داشته باشه و بهش دستور بده یا حتی هر موقع و هر جال که خواست تجاوز کنه؟ حالا یه سری ها هم میگن اون ماله اون موقع ها بوده و ... خب مگه قرآن برای تمام زمان ها نیس؟ پس نباید یه آیه اش فقط برای اون زمان صدق کنه، بدجوری برام شبهه ایجاد کرده، خیلی امیدوارم که شما برطرفش کنید. ممنون
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث طولانی و بسیار مهم است و در مورد آن کتاب‌هایی تحت عنوان «برده‌داری در اسلام» نوشته شده و علامه طباطبایی نیز در المیزان نکات بسیار ارزشمندی را در راستای فهم شرایطی تاریخی مطرح می‌کنند. از جمله می‌توانید به سایت‌هایی مثل «http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa1121 » و « http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa1121 و « http://bardeeeee.blogsky.com/  و « http://www.hawzah.net/fa/Article/View/88262 و « http://www.hawzah.net/fa/Article/View/88262 » رجوع فرمایید. موفق باشید

12640
متن پرسش
سلام عليکم: استاد عزيز آن خطبه اى که حضرت امير (ع) بر خوارج خواند و چند هزار نفر از آنها جدا شدند آيا موجود است وکدام خطبه است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در یاد ندارم. فکر می‌کنم اگر در کتاب‌های تاریخ وقایع سال‌های 40 هجری را دنبال کنید، جواب خود را پیدا می‌کنید. موفق باشید

12623
متن پرسش
سلام بر استاد. دوستی برایم فرستاد: "سلام علیکم طاعات و عبادات شما قبول درگاه حق مطلب زیر را در جایی دیدم. حیفم آمد در این روز ها که به امیرالمؤمنین اختصاص دارد آن را به اشتراک نگذارم. ملتمس دعا‌ امام علی علیه السلام چگونه بود؟ وقتی در زمان ابوبکر، ابوسفیان به او پیشنهاد اقدام مسلحانه برای بدست گرفتن قدرت را داد، محکم رد کرد. وقتی شورشیان، خانه عثمان را محاصره کردند و آب را بروی اهل خانه بستند، پسرانش را به محافظت از خانه گماشت و به اهل آن آب رساند. وقتی مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بی سابقه از او خواستند که حاکم شود گفت «مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید، من هم کمکش می کنم». اینطور که برخی می گویند نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد و از هر فرصتی استفاده کند. اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد. بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت «به خانه روید و مطیع باشید». گفت «در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد به حق کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر اینکه خدا نگهم دارد». سعد ابن ابی وقاص، مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد، نه خانه را برسرش خراب کرد، نه در خانه حبسش کرد و نه حتی علیهش سخن گفت و «خواص بی بصیرت» خواندش. طلحه و زبیر، به بهانه حج، مدینه را ترک کردند تا در مکه به عایشه بپیوندند و جنگ راه بیندازند. به آن دو گفت «می دانم حج نمی روید!»؛ اما با این وجود نه جلو رفتنشان را گرفت، نه به جرم فتنه گری در خانه حبسشان کرد، و نه اصلا بر سابقه جهادشان خط کشید و «سران فتنه» خواندشان. شب جنگ جمل، زبیر را صدا زد و با ذکر خاطره برادری سابقشان و سابقه جهادشان با هم در محضر پیغمبر، دل او را لرزاند و از جنگ منصرفش کرد. سلاحش انديشه بود. «غلام آن کلماتم که آتش انگیزد». روز جمل، اول سپاه مقابل تیراندازی کردند و یک سرباز او را کشتند. یارانش گفتند شروع کنیم. او گفت نه و سر به آسمان بلند کرد و گفت «اللهم اشهد» (خدایا شاهد باش). سپاه مقابل دومین تیر را انداختند و دومین سرباز او را کشتند. یاران گفتند شروع کنیم. او باز مخالفت کرد و سر به آسمان بلند کرد و گفت «اللهم اشهد». تیر سوم را که انداختند و سومین سرباز او را که کشتند، سر به آسمان بلند کرد و گفت «خدایا شاهد باش که ما شروع نکردیم» آنگاه شمشیر کشید. ماجراجو و جنگ طلب نبود. بعد از جنگ، بر پیکر طلحه گریست و خطاب به او گفت «کاش بیست سال پیش از این مرده بودم و کشته ترا افتاده بر زمین و زیر آسمان نمی دیدم!». حتی حرمت سابقه جهاد دشمنش را هم نگه داشت. سپس به دیدن عایشه رفت و حرفهای درشت او را تحمل کرد و حالش را پرسید، سپس با ۴۰ زن مسلح روپوشیده (شبیه مردان جنگجو!) اسکورتش کرد و به وطنش برش گرداند. با زنان، حتی مجرمانی که اقدام مسلحانه علیه امنیت ملی کرده بودند، اینطور بود. کسانیکه با او جنگیدند را «محارب و منافق و فتنه گر» نخواند، گفت «برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردند!» نگذاشت در جنگ صفین، یارانش جواب شعارهای زشت یاران معاویه را بدهند. گفت «من بدم می آید که شما زشت گویی کنید، بهتر آنست که از کارهایشان بگویید و حال و روزشان را یاد کنید و به خدا بگویید خدایا خونهای ما و آنها را حفظ کن!» در میانه صفین، درست سر بزنگاه و آنجا که بقول مالک اشتر «فقط چند قدم و ضربت شمشیر تا خیمه معاویه مانده بود»، مردم نامردمش دست از جنگ کشیدند، جز سلاح «انديشه» سلاح دیگری بر این نافرمانان نکشید. حتی اختیار جنگش دست مردم بود. به جای مردم تصمیم نمی گرفت و نظر برحق خودش را به مردم تحمیل نمی کرد. وقتی قرار بر مذاکره و حکمیت شد، او خواست که مالک اشتر یا ابن عباس را بفرستد، مردمش مخالفت کردند و ابوموسی اشعری را فرستادند، و او باز رای برحق خودش را به مردمش تحمیل نکرد و در عمل میزان را رای مردم قرار داد و جز سلاح «انديشه» به کار نگرفت. خوارج مسلح، در کمال آزادی علیهش تظاهرات میکردند، نه گفت از من اجازه بگیرید، نه سرکوبشان کرد. خوارج مسلح، در کمال امنیت در مسجد خدا، وسط نماز جماعت، با صدای بلند برضد او شعار می دادند و او خطاب به خود این آیه را می خواند «فاصبر، ان وعد الله حق». همین! نه شکنجه، نه تجاوز، نه اعدام. می گفت «نباید چیزی را از شما پنهان کنم جز در جنگ». وقتی شنید در مرز کشور تحت حکومتش، مهاجمان خارجی به خانه مردم ریخته اند و غارتگری کرده اند، نگفت «سیاه نمایی نکنید». خودش اپوزیسیون خودش شد و خبر را به مردم گفت و گفت «مرد مسلمان باید از غم این حادثه بمیرد»! بارها خودش مردم را به نظارت بر خودش دعوت کرد و انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست! مرحوم مطهری با ذکر شواهدی از گفتار و رفتارش، تلویحا او را «لیبرال» خواند! آنجا که در کتاب «آینده انقلاب» گفت «تعلیمات لیبرالیستی در متن تعالیم اسلام هست»." البته من جواب مفصلی دادم بی انکه خیلی سیاسی بحث کنم خواستم نظر شما را بدانم ، مشخصا منظورم اینه که اگر کسی نه از روی غرض از روی شبهه طرح کند این ها را چه باید گفت؟؟ هرچند کلمه الحق و یراد بهالباطل برای من تابلوست
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بسیاری موارد حضرت علی«علیه‌السلام» همانی است که در این تابلو ترسیم شده، مگر آن‌که فراموش نشود وقتی فتنه‌گرانی چون طلحه و زبیر رو در روی نظام اسلامی ایستاده‌اند، پس از نصیحت و تذکر به‌شدت با آن‌ها جنگید زیرا در آن موقعیت اصل نظام اسلامی را نشانه رفته بودند و دیگر در مورد توطئه‌ی خوارج در متن جنگ با معاویه بود که این آزاداندیشی نیست که به اجازه‌ی علی«علیه‌السلام» چنین میدانی به آن‌ها داده شده بود بلکه نقشه‌ی عمروعاص بود و بازی‌خوردنِ خوارج، و بعد هم فریبی که عمروعاص به ابن عباس داد مورد پذیرش امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» قرار نگرفت. چرا نویسنده‌ی محترم فرموده‌اند: علی«علیه‌السلام» «باز رأی بر حق خود را بر مردمش تحمیل نکرد» این حرف عجیبی است مگر خوارج مردمِ علی«علیه‌السلام» بودند، پس جای مالک اشتر و محمدبن ابابکرها کجاست؟ متن تاریخ چیز دیگری را می‌گوید، گویا نویسنده‌ی محترم تلاش نکرده‌اند همه‌ی علی«علیه‌السلام» را ببینند! حداقل به اندازه‌ی مولوی که ادعای تشیع آن حضرت را ندارد، باید علی«علیه‌السلام» را می‌دیدند که در وصف آن حضرت می‌گوید: «در شجاعت شیر ربانیستی / در مروت، خود که داند کیستی». موفق باشید

12609
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به اینکه جناب ابوحنیفه از شاگردان امام صادق علیه السلام بودند، دلیل این زاویه فقهی در چیست؟ چطور می شود که جناب ابوحنیفه امام صادق را فقیه، دانشمند و بخصوص «ثقه» می دانند ولی مذهب جدیدی رقم میخورد؟ با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت صادق«علیه‌السلام» فضایی را ایجاد کرده بودند که 4000 دانشمند جهان اسلام که عموماً غیر شیعه بودند در جلسه‌ی درس‌شان حاضر می‌شدند بدون آن‌که حضرت، اصراری بر تشیع آن‌ها داشته باشند و از این جهت آن‌ها، حضرت صادق«علیه‌السلام» را تأیید می‌کردند که عالِم بزرگی است، نه آن‌که حضرت را به عنوان امام قبول داشته باشند. و لذا در موضوعات فقهی عموماً بر نظر خود تأکید داشتند، ولی حضرت صادق«علیه‌السلام» موجب شدند آن‌ها تا حدّ ممکن متعادل‌تر از متن قرآن و سنت استفاده کنند. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!