بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تاریخ اسلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11207
متن پرسش
سلام علیکم: استاد چرا حضرت علی (ع) با آن همه رشادتی که داشتند از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دفاع نکردند و با حضور ایشان حضرت فاطمه را کتک زدند و آن اتفاقات افتاد آیا حضرت علی (ع) نمی توانست دفاع کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع در کتاب «بصیرت فاطمه زهرا«سلام‌اللّه‌علیها»بحث شده که اگر علی«علیه‌السلام» در آن صحنه‌ی وارد می‌شدند بحث جنگ قدرت به میان می‌آمد، نه دفاع از غدیر. موفق باشید
11183
متن پرسش
سلام علیکم: چندی پیش دوستانم سوالی پرسیدن که جوابی نداشتم و برای پاسخ دادن نیاز به توضیح مبسوط شما دارم. سوال این است: مولا علی (ع) که قرآن را درس می دادند و این آیه که اگر از قصاص بگذرید برای شما بهتر است. با توجه به اینکه ایشان خود استاد قرآن بودن چرا خودش از قاتلش نگذشت و ابن ملجم قصاص شد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً در این مورد بحث یک شخص در میان نبود، بحث تفکر خوارج در میان بود که باید با آن برخورد کرد مثل برخوردی که ما امروز با داعش باید بکنیم. موفق باشید
11172
متن پرسش
سلام علیکم: در مورد حکم حضرت امام در مورد سلمان رشدی سوال بنده این بود که به چه دلیل امام چنین برخورد تندی را با سلمان رشدی داشتند با وجود این که از این دست توهین ها زیاد بوده است؟ حکم امام چه تاثیری در جهان گذاشت و آیا این حکم سابقه ای در تاریخ اسلام داشته است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک قاعده‌ی فقهی است و هروقت کسی در موقعیت سلمان رشدی باشد که پس از مسلمان بودن مرتد شود و آن نوع توهین‌ها را بکند، حکمش همین است. موفق باشید
11174
متن پرسش
به نام خدا سلام استاد گرامی بی‌زحمت در صورت امکان لطف کرده و نظر خودتان را در مورد این مطلب بفرمایید. ظاهراً آقای سوزنچی مدعی ترجمه و تفسیر اشتباه برخی آیات قرآن تحت تأثیر علمای بنی‌امیه شده‌اند که در آن نام امام علی (ع) صراحتاً قید شده است اگر چنین باشد چظور در طول 1400 سال حداقل علمای بزرگ شیعه متوجه این قضیه نشده‌اند یا شاید هم نخواسته‌اند متوجه شوند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «قرآن هرگز تحریف نشده» از آیت‌اللّه حسن‌زاده«حفظه‌اللّه» به این موضوع پرداخته و مطابق تحقیق آیت اللّه شعرانی آنچه آن آقا فرموده اند را ردّ کرده‌اند. بنده در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عنوانی به نام «چرا نام علی«علیه السلام» در قرآن نیامده» مطرح کرده ام می توانید به آن کتاب که بر روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید
11161
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: استاد گرامی مدتی قبل در مورد افق دید آقای صادق زیبا کلام از شما سوال پرسیدم و شما به خوبی مرا روشن فرمودید. حال در مورد دو نفر دیگر همین سوال را دارم.1)خواهشمندم در مورد آقای هاشمی رفسنجانی و نقش ایشان در زمان قبل از انقلاب، انقلاب و حال را فرموده و افق دید ایشان را برای ما روشن فرمایید. 2) خواهشمندم در مورد آقای رحیم مشایی لطفا مورد اقدامات و فعالیتهایشان و در انتها افق دیدشان را برای من و مخاطبان بازگو بفرمایید. التماس دعا یاحق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی لازم نیست که وارد جزئیات شویم. شخصى آمد گفت یا على! شما حق هستید یا کسانى که در جنگ جمل دارند با شما مى‏جنگند؟ از یک طرف شما حق هستید چون یار پیامبر و داماد او هستید. از طرفى آن‏که مقابل شما است، عایشه همسر پیامبر است، او هم به اصطلاح خیلى همراه پیامبر بوده است، من از کجا متوجه شوم کدام یک از شما بر حق هستید؟ حضرت فرمودند: چرا مى‏خواهى حق را براساس آدم‏ها بشناسى؟ تو در ارزیابى اشخاص مى‏گویى این طبقه خوبند من هم دنبال این طبقه مى‏روم، آن طبقه بدند، من هم به دنبالشان نمى‏روم. امیرالمؤمنین علیه السلام مى‏گویند این نوع ارزیابى‏ها تو را به نتیجه نمى‏رساند، بلکه‏ «اعْرفِ الحَقّ تَعْرفْ‏ اهْلَه» یعنى حق را بشناس- ملاک شناخت حق را داشته باش- بعد هر کس را بر اساس حق‏ بشناس. گروه و خط نمى‏گذارد حق را بشناسى و نفاق هم بستر حضور خود را در آن شرایط به راحتى مى‏گستراند، چون مى‏تواند بر اساس ذوق این گروه داخل این گروه شود و بر اساس ذوق آن گروه داخل آن گروه برود.. موفق باشید
11139
متن پرسش
سلام علیکم: 1- لحظه‌ی آخر شهادت امام حسین (ع) با آن صورت مقدس بر خاک نهاده جملاتی عرضه داشتند: «الهی رضاً ... یا غیاث المستغیثین». از این‌همه آیه‌ای که خداوند عنایت فرموده و از تمام جملاتی که یک انسان کامل می‌تواند بفرماید، چرا این جملات را عرضه داشتند و چنین مناجات کردند؟ 2 - چرا وجود ذلیلی چون شمر(لعنت‌الله‌علیه) که ذرّه‌ای نور را نمی‌شناسد، هنگام خروج از گودال قتلگاه لرزید؟ و وقتی سوال شد چرا می‌لرزی؟ گفت: صدایی شنیدم که می‌گفت ای وای فرزند غریبم! و گفته شده صدای مبارک حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیه) بوده؟! چگونه چنین فرد سیاهی این صدای مقدس را شنیده؟؟ 3- با این‌که مقتل لهوف را بزرگان معتبر شناخته اند از شمر لعنت الله به صراحت نام نبرده به عنوان جداکننده‌ی سر مقدس و سنان لعنت الله را معرفی کرده؟ چطور ممکن است کسی نداند چه شده؟ آیا از حضرت سجاد(علیه‌السلام) در این مورد گزارشی رسیده؟ 4- چرا خداوند متعال از هیچ‌کدام از این مقدّرات چشم‌پوشی نکرده، مثلا چرا در کربلا شش ماهه هم باید داستان داشته باشد؟ برای شادی روح مقدس اما حسین (ع) صلوات
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مگر از این سخن بالاتر در آن لحظه قابل تصور است؟! که حضرت متوجه شدند به همه‌ی آنچه می‌خواستند برسند، به مدد الهی رسیدند و تا ابد بشریت را با کربلا تغذیه نمودند 2- شاید این مطلب در اسناد معتبر یافت نشود 3- باید بررسی شود 4- عرایضی در کتاب «راز شادی امام حسین«علیه‌السلام» در قتلگاه» داشته‌ام، در آن‌جا هست که هرکدام از شخصیت‌های صحنه‌ی کربلا به دنبال تحقق نقش تاریخی خود بودند تا به فعلیت لازم برسند. حضرت علی اصغر«علیه‌السلام» طالب چنین نقشی بودند. موفق باشید
11084
متن پرسش
سلام علیکم: اینکه شیعه نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با هم می خوانند بخاطر اینکه پیامبر (ص) چند بار خوانده است. چرا شیعه صرف یکبار یا دو سه بار خواندن جمع، همیشه نمازهایش را با هم می خواند؟ آیا جدا خواندن بهتر نیست و ثوابش بیشتر نیست؟ اگر فرادی بخوانیم آیا در وقت فضیلت هر کدام بخوانیم ثوابش بیشتره یا فرقی نمی کند؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته بسیاری از فقها فضیلت را به جداخواندن می‌دانند، ولی جمع‌خواندنِ آن را نیز جایز می‌شمارند. این موارد را که عموماً نکات فقهی در آن مستتر است، بهتر است از مرجع تقلیدتان بپرسید. موفق باشید
11034
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: به نظر شما آیا پیامبر تحت تاثیر اطرافیان خود قرار می گرفت تا آنجا که گفته شده او شخصی ساده و خوش باور بود... به نقل از سخنان محمد خامنه ای. لطفا مختصر توضیح ندهید. سوال بعدی در مورد صفویه است. آیا اگر در زمان حکومت صفویه بودیم وظیفه داشتیم که از آن حمایت کنیم چون شیعی بوده اند و شرایط خوبی رو فراهم کرده اند، و چرا حاج شیخ عباس قمی این قدر از شاه عباس تعریف کرده چه لزومی داشته یا شاید آدم خوبی بوده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خوش‌باوربودن رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به آن معنا نیست که کسی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را فریب می‌داده، این آیه در مقابل تصوری است که منافقین نسبت به حضرت داشتند که می‌دیدند رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» سخنان آن‌ها را که بعضاً غیر واقعی بود می‌شنیدند و عکس‌العملی نشان نمی‌دادند که آبروی آن‌ها برود و از طرف دیگر نظام اسلامی در ابتدای امر گرفتار درگیری داخلی شود، به همین جهت وقتی می‌گفتند «هو اُذنٌ» یعنی او تحت تأثیر سخنان اطرافیان است، آیه آمد: «وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ» این‌طور برخورد رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» برای شما بهتر است. پس معلوم است رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بنا به مصلحتی آن‌ها را رسوا نمی‌کردند و به نظرم آقای استاد محمد خامنه‌ای برای توجبه سخن خود این آیه را شاهد آوردند که کار خوبی نبود 2- همان‌طور که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» نیز برای صفویه جایگاه مهمی قائل‌اند، صفویه در نگاه تمدن‌سازی شیعه جایگاه ارزشمندی دارد و به این لحاظ علمائی مثل شیخ‌بهائی به آن‌ها می‌پیوندند و این غیر از خصلت‌ها و ضعف‌های فردی تک‌تک آن‌ها است. موفق باشید
10974
متن پرسش
سلام علیکم. در شبکه های اجتماعی با مطلبی رو به رو شدم که بنده را به تامل انداخت. لطفا صحت و سقم این مطلب را بگویید. با تشکر «آیا جسارت به حضرت صدیقه(س) و شهادت حضرت محسن(ع) در این ایام بوده است؟ امیرالمومنین سه بار از خود دفاع کرد و بعد جریان شهادت حضرت زهرا پیش آمد. کتاب تقویم شیعه چنین می نویسد: در این ایام، سه بار به منزل آن حضرت هجوم آوردند: بار اول در روز اول ربیع بود که برای بیعت آمدند و آن حضرت فرمود که قسم یاد کرده‌ام که تا جمع قرآن تمام نشود از خانه بیرون نیایم و آنان بازگشتند. پس از آن امیر المؤمنین شبها صدیقه طاهره و حسنین علیهم السلام را بر در منازل اصحاب می‌بردند و طلب یاری می‌نمودند. (کتاب سلیم: ص 128. احتجاج: ص 75 ،190) بار دوم هفت روز بعد از دفن پیامبر صلی الله علیه و آله بود که زبیر و عده‌ای دیگر در منزل امیر المؤمنین علیه السلام جمع شده بودند. آن روز زبیر شمشیر کشید تا عمر را بکشد. (توحید صدوق: ص 73. احتجاج: ج 1، ص 111 95. بحار الانوار: ج 28، ص 321) بار سوم به منزل حضرت هجوم آوردند، و پس از آتش زدن در منزل و ضرب و جرح صدیقه طاهره سلام الله علیها و کشتن حضرت محسن علیه السلام، امیر المؤمنین علیه السلام را با دست بسته بیرون بردند. (کتاب سلیم: ص 249 82. الکوکب الدری: ج 1، ص 194. الجمل: ص 117. کامل ابن اثیر: ج 2، ص 326. تاریخ طبری: ج 3، ص 203) در کنار مطالب بالا؛ رفتن حضرت امیر (ع) با حضرت زهرا (س) بر در خانه مهاجرین و انصار و رفتن به بیت الاحزان علی الظاهر در زمان بیماری حضرت نبوده پس با این حساب ایام احراق بیت در این روزها زیر سوال می رود!! و جریان شهادت حضرت محسن در این ایام نبوده کتاب تقویم شیعه توسط حاج آقای بندانی جمع آوری شده و بسیار مستنده شاید شهادت حضرت محسن (ع) در ٩ ربیع الاول باشد!»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته‌ی قابل توجهی است که می‌توان به آن اعتماد کرد، ولی بنده روی آن کار نکرده‌ام. موفق باشید
10978
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهر زاده: من کتاب آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین شما را خواندم ولی در صفحه 193 و 194 که داستان زید ابن حارثه را بیان فرمودید دچار یک سرگردانی شدم که آیا این زید همان زید بن حارثه ای بود که ماجرایش در قرآن آمده و زینب را طلاق داده؟ (چون می خواستم به این نتیجه برسم که آیا یک انسان باتقوا زنش را طلاق می دهد یا نه؟) پس از پرسش از دو روحانی باز این سرگردانی من حل نشد چون یکی می گفت خودش است و دیگری می گفت این اشتباه است آن که چشم برزخی داشت حارث بن زید است نه زید ابن حارثه. و می دونم که این مربوط به علم رجال است. بالاخره استاد حقیقت چیست؟؟؟ ممنون میشم جواب بدید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نام اصلی آن شخصی که در آن کتاب آمده حَارِثَةَ بْنَ مَالِک‏ است و همان سال‌های اول که اسلام در مدینه آمد شهید می‌شود و این غیر از زیدی است که در سوره‌ی احزاب از آن نام برده شده. البته این هم مرد فرهیخته‌ای بوده و جریان طلاق زینب بنت جحش حکمتی دارد که در بحث سوره‌ی احزاب عرض کرده‌ام. موفق باشید
10812
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: ما تو کانون مسجد یه گروه مطالعاتی تشکیل دادیم و می خواهیم تاریخ 14 معصوم رو همراه با تحلیل هاش رو اجرا کنیم شما چه کتاب هایی رو برای ما پیشنهاد می کنید؟ 2- چه توصیه هایی برای بهتر برگزار شدنش دارید؟ متوسط سنی ما هم 20 و 21 است. لطفا ایمیل کنید ممنون از لطفتون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کار خوبی است شاید در ابتدای امر، کتاب‌های جناب آقای پیشوایی و مرحوم اشتهاردی خوب باشد و از همه مهم‌تر کتاب «انسان 250 ساله» است که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» سخنرانی کرده‌اند 2- سعی کنید مطالب را در کم‌ترین زمان ارائه دهید – مثلاً نیم‌ساعت یا کم‌تر - و در دل آن از تذکر نسبت به مقام امامت غافل نباشید. بحثی در رابطه با آیه‌ی مباهله در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شده تذکر خوبی است. موفق باشید
10794
متن پرسش
سلام استاد عزیز: این که می فرمایید اگر نام ائمه در قرآن می آمد اصحاب سقیفه قرآن را هم نفی می کردند به نظرم دلیل مطلوبی نیست چرا که پیامبر که در سراسر عمر شریف خود از حضرت امیر تمجید و دفاع کردند و اوج آن در غدیر است با این وجود اصحاب سقیفه ایشان را نفی نکردند حال چطور می فرماید ذکر نام ائمه موجب نفی و نابودی قرآن توسط اصحاب سقیفه می شد؟ حال بر فرض اگر این طور هم می شد آیا خداوند نمی توانست بر سر اصحاب سقیفه مانند اصحاب فیل عذاب نازل کند تا مردم غافل دوباره متذکر شوند؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض کردم در این مورد باید مطالعه‌ی گسترده‌ای را دنبال کنید تا شرایط تاریخی آن زمان برایتان روشن شود. موضوع، عمیق‌تر از آن است که در حدّ یک سؤال و جواب بگنجد. بنا نبوده خداوند اصحاب سقیفه را مثل لشکر ابرهه نابود کنند! شاید تفاسیری که در رابطه با آیه‌ «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» سوره‌ی معارج، آیه‌ی 1 شده، کمک کند. به عنوان نمونه عرض می کنم : آنقدر تعصبات ضد ولایت امیرالمؤمنین (ع) شدید بود که از حضرت صادق (ع) روایت داریم؛ پس از آن‏که رسول خدا (ص) على (ع) را در غدیر معرفى کردند و خبر آن به اطراف منتشر شد شخصى به نام عمر بن عنبه از بنى مخزوم خود را به رسول خدا (ص) رساند و از حضرت پرسید؛ «فَأَخْبِرْنِی عَنْ هَذَا الرَّجُلِ یَعْنِی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ (ع) وَ قَوْلِکَ فِیهِ «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ إِلَى آخِرِهِ» أَ مِنْکَ أَمْ مِنْ رَبِّکَ- قَالَ النَّبِیُّ (ص) الْوَحْیُ مِنَ اللَّهِ وَ السَّفِیرُ جَبْرَئِیلُ وَ الْمُؤَذِّنُ أَنَا وَ مَا أَذَّنْتُ إِلَّا مَا [أَمَرَنِی رَبِّی‏ فَرَفَعَ الْمَخْزُومِیُّ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ مُحَمَّدٌ (ص) صَادِقاً فِیمَا یَقُولُ فَأَرْسِلْ عَلَیَّ شُوَاظاً مِنْ نَارٍ وَلَّى فَوَ اللَّهِ مَا سَارَ غَیْرَ بَعِیدٍ حَتَّى أَظَلَّتْهُ سَحَابَةٌ سَوْدَاءُ فَأَرْعَدَتْ وَ أَبْرَقَتْ فَأَصْعَقَتْ فَأَصَابَتْهُ الصَّاعِقَةُ فَأَحْرَقَتْهُ النَّارُ فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ وَ هُوَ یَقُولُ اقْرَأْ یَا مُحَمَّدُ «سَأَلَ‏ سائِلٌ‏ بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ. مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعارِج»؛ خبر ده مرا از این مرد یعنى على ابن ابى طالب (ع) و گفتار تو در حق وى که «من کنت مولاه فعلىّ مولاه» آیا از جانب تو است یا از پروردگار تو؟ پیغمبر (ص) فرمود که وحى بسوى من است از جانب خداى تعالى و قاصد آن جبرئیل است و رساننده‏ى آن منم و نرسانیدم مگر از امر پروردگار خود. پس آن مرد مخزومى سر خود را به آسمان برداشت و گفت بار خدایا! اگر محمد راست مى‏گوید در آنچه گفت پس بفرست بر من زبانیه از آتش و غضبناک باز گردید، پس سوگند به خدا که مسافتى نرفته بود که سایه انداخت بر سر وى ابرى سیاه و رعد و برقى زد پس صاعقه‏اى به او برخورد کرد و او را سوزاند، پس جبرئیل (ع) فرود آمد و عرض کرد بخوان یا محمد! «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعارِجِ» خواست خواهنده عذابى را که واقع است بر کافران، نیست مر او را دفع‏کننده از عذاب، از خداوند صاحب درجات. از این حادثه‏ى تاریخى مى‏توان متوجه بود تا چه حدّ بعضى‏ها در مقابل ولایت امیرالمؤمنین (ع) مقاومت مى‏کردند. موفق باشید
10770
متن پرسش
سلام: در جواب سوال 10727 ذکر کردید که 1. اگر حضرت می پذیرفتند شرط عبدالرحمن رو این بمنزله تایید سیره خلفا تلقی می شد حال سوالم دقیق این است که 1. آیا آن کمک به عثمان ،تایید سیره عثمان و خلفا نبود؟! 2. حضرت پاسخی غیر از صراحت در رد کردن خلافت نمی توانست بدهد؟ به عبارت دیگر نه آن چنان رد کند و نه کاملا قبول کند بلکه توریه و مثل این کار ها را برای خدا بکند. تا بعد از آنکه به حکومت رسید با آنها مبارزه کند. همچنان که می بینید امام در دوران 5 ساله حکومت خودش لحظه ای کوتاه نیامد و دست به جنگ جمل و غیره زد. حال بفرماید چه مصلحتی در کار بود که امام روحی فداه ترجیح داد بجای تغذیه شدن جامعه از او ، 12 سال دیگر جامعه از امام معصوم محروم بماند و جامعه با عثمان به انحراف بیشتر برود. 2. در قسمت دوم جوابتون این نکته را یافتم «اگر حضرت خودش در صحنه می آمد چون افراد جبهه مقابل از او بغض داشتند لذا می خواست با مستقیم ورود نکردنش آتش جنگ را بیشتر نکند البته بازمجبور شد بیاید» درست است؟ لطفا شواهدی را برای مجبور شدن حضرت ذکر فرمایید؟ تذکر جدی :بنده حقیر، خس بی سر پا یی هم در مقابل مولایم علی (علیه السلام) هم نیستم. غرض از این سوالات (نه شبهات) هم این است که با کمک شما بتوانم امامم، واسطه فیض عالم را بهتر در همه ابعاد از جمله سیاست و حکومت داری درک کنم البته اگر رزق باشد تا به قلبم برسد. چرا که درک از شرایط پیچیده جامعه برای هرکسی مقدور شاید نباشد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کمک به عثمان در آن تاریخ تلاشی بود که خلیفه‌کشی باب نشود 2- اگر حضرت علی«علیه‌السلام» در آن مقطع تاریخیِ شورا مرز خود با خلفا را تعیین نمی‌کردند دیگر علی«علیه‌السلام» آن علی که به قول شما بعدا 12 سال جامعه از امام محروم نکند نبود، خودش یک سیاسی‌کار بود. بنده قبلاً عرض کردم اگر فرصت بگذارید و فضای تاریخی آن زمان را احساس کنید، نه‌تنها به عظمت کار حضرت مولا پی می‌برید و ارادتان صدچندان می‌شود راه‌کار زندگی قدسی در این زمانه را نیز می‌یابید، إن‌شاءاللّه. موفق باشید
10779
متن پرسش
سلام استاد گرانمایه: اولا تشکر از جواب جامع و کاملتان امیدوارم اینگونه با پاسخ هایتان دل ما را شاد می کنید خدا دلتان را شاد کند. بنده همچنان در حال مطالعه روی ادیان هستم و سوال دیگری دارم و آن اینکه آیا غیر از روایت جابر ابن عبدالله انصاری که پیامبر اسلام نام دوازده امام پس از خود را به اسم برده اند روایات دیگری مبنی بر اثبات دوازده امام بودن پس از پیامبر وجود دارد و سوال بسیار حیاتی دیگر اینکه چرا خدای متعال بر ائمه پس از پیامبر به صراحت اقرار نکرده است که در امر دین اختلاف نشود آیا این را یک جور کم کاری قرآن نمی توان دانست و یا عدم حقانیت ائمه شیعه (کرم الله وجههم) اینگونه اثبات نمی شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از ابن عباس که مورد اعتماد اهل سنت است نیز در مورد جانشینان رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» روایت داریم که زمخشری در تفسیر خود به نام کشاف. و فخر رازی در تفسیر خود به نام تفسیرکبیر ذیل آیه‌ی23 سوره‌ی شوری آورده‌اند 2- در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» دلایل آن‌که چرا نام علی«علیه‌السلام» در قرآن نیامده است با استفاده از نظرات علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» عرض شده. ایشان در آن‌جا روشن می‌کنند که اگر نام علی«علیه‌السلام» در قرآن آمده بود جریانی که بعدا سقیفه را به‌وجود آورد، به‌کلّی قرآن را نفی می‌نمود. موفق باشید
10784
متن پرسش
سلام علیکم: شبهه ای برایم مطرح شد که با این که عثمان رقیه دختر پیامبر (ص) را کشت، چرا پیامبر دختر بعدی خود، ام کلثوم، را به ازدواج او در آوردند؟؟؟ یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد سایت http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=469 نکاتی را مطرح کرده که فکر می‌کنم مفید باشد عیناً آن مطالب را خدمتتان ارسال می‌کنم. یکی از فضیلت‌هایی که برای عثمان بن عفان نقل کرده‌اند، ازدواج با دو دختر نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم به نام‌های رقیه و ام کلثوم است. در این باره نظریات مختلفی وجود دارد، اهل سنت با قاطعیت تمام بر آن پافشاری می‌کنند؛ اما از طرف دیگر برخی از محققین شیعه بر این اعتقاد هستند که همسران عثمان هیچ کدامشان دختر پیامبر نبودند؛ بلکه ربیبه آن حضرت و دختران خواهر حضرت خدیجه بوده‌اند و برای این احتمال دلایلی نیز ذکر کرده اند که ما بدون هیچگونه اظهار نظر این دلایل را به صورت مختصر نقل و قضاوت به عهده خوانندگان گرامی وا می گذاریم. دوستان عزیزی که مایل به تحقیق بیشتر در این باره هستند می‌توانند به این کتاب‌ها مراجعه بفرمایند : ازواج النبی و بناته ، تألیف الشیخ نجاح الطائی و الصحیح من سیرة النبی الأعظم نوشته سید جعفر مرتضی و... . اما دلایلی که در این باره آورده شده است : 1. عدم وجود رابطه صمیمانه بین پیامبر و دیگر دختران آن حضرت: با رجوع به سیره نبی مکرم اسلام و دقت در آن ، در می‌یابیم که روایات بسیاری از رابطه بسیار صمیمانه نبی مکرم اسلام و دختر بزرگوارش صدیقه طاهره سلام الله علیها حکایت می‌کند ؛ تا جایی کع هر زمانی پیامبر اسلام به سفر می‌رفت ، آخرین کسی که با او خدا حافظی می‌کرد ، فاطمه زهرا بود و وقتی از سفر بر می‌گشت ، قبل از هر کاری به دیدار فاطمه می‌رفت و در خانه او را می‌زد. روایات فراوانی در کتاب‌های شیعه و سنی این رابطه بسیار صمیمانه را ثابت می‌کند؛ از جمله بسیاری از علمای شیعه و سنی یکی از القاب آن حضرت را «ام أبیها» نقل کرده‌اند. ابن حجر عسقلانی در تهذیب و الإصابه، ذهبی در سیر اعلام النبلاء و الکاشف خود نوشته‌اند: فاطمة الزهراء ... کانت تکنى أم أبیها. الإصابة - ابن حجر - ج 8 - ص 262 و سیر أعلام النبلاء - الذهبی - ج 2 - ص 118 – 119 و الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب الستة - الذهبی - ج 2 - ص 514 و تهذیب الکمال - المزی - ج 35 - ص 247 و أسد الغابة - ابن الأثیر - ج 5 - ص 520 و الاستیعاب - ابن عبد البر - ج 4 - ص 1899 . اما هیچ روایتی؛ حتی یک روایت ضعیف نیز در کتاب‌های شیعه و سنی نقل نشده است که پیامبر اسلام حتی یکبار درِ خانه رقیه و ام کلثوم را زده باشد. چرا پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم این رابطه بسیار صمیمانه را با دیگر دختران خود نداشته‌ است؛ نه در مدینه و نه حتی در مکه؟ مگر نه این که به ادعای اهل سنت آن‌ها نیز یادگار خدیجه بودند؟ هر چند که فاطمه زهرا از هر نظر از تمامی زنان عالم متمایز بوده است؛ ولی اگر پیامبر دختری غیر از فاطمه داشت، شایسته بود که این رابطه صمیمانه بین آن‌ها نیز وجود داشته باشد. و یا در زمانی که کفار قریش پیامبر اسلام را آزار و اذیت می‌کردند، دیگر دختران رسول خدا کجا بودند که از پدر حمایت کنند؟ بخاری و مسلم در صحیحشان نوشته‌اند: عَنْ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ بَیْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی عِنْدَ الْبَیْتِ وَأَبُو جَهْلٍ وَأَصْحَابٌ لَهُ جُلُوسٌ وَقَدْ نُحِرَتْ جَزُورٌ بِالْأَمْسِ فَقَالَ أَبُو جَهْلٍ أَیُّکُمْ یَقُومُ إِلَى سَلَا جَزُورِ بَنِی فُلَانٍ فَیَأْخُذُهُ فَیَضَعُهُ فِی کَتِفَیْ مُحَمَّدٍ إِذَا سَجَدَ فَانْبَعَثَ أَشْقَى الْقَوْمِ فَأَخَذَهُ فَلَمَّا سَجَدَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَضَعَهُ بَیْنَ کَتِفَیْهِ قَالَ فَاسْتَضْحَکُوا وَجَعَلَ بَعْضُهُمْ یَمِیلُ عَلَى بَعْضٍ وَأَنَا قَائِمٌ أَنْظُرُ لَوْ کَانَتْ لِی مَنَعَةٌ طَرَحْتُهُ عَنْ ظَهْرِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَالنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سَاجِدٌ مَا یَرْفَعُ رَأْسَهُ حَتَّى انْطَلَقَ إِنْسَانٌ فَأَخْبَرَ فَاطِمَةَ فَجَاءَتْ وَهِیَ جُوَیْرِیَةٌ فَطَرَحَتْهُ عَنْهُ ثُمَّ أَقْبَلَتْ عَلَیْهِمْ تَشْتِمُهُمْ . صحیح البخاری - البخاری - ج 1 - ص 65 و صحیح مسلم - مسلم النیسابوری - ج 5 - ص 179 . از ابن مسعود روایت شده است که گفت: هنگامى که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در برابر خانه کعبه نماز مى‏گزارد، ابوجهل و همدستانش در نزدیکى خانه نشسته بودند و یک روز قبل از آن، بچه شترى نحر شده بود. ابوجهل به همدستان خود گفت: کدامیک از شما حاضر است برود و شکمبه آن شتر را بیاورد و هنگامى که محمد صلّى اللّه علیه و آله در سجده است، آن ها را روى شانه او بیفکند؟ بدترین آنها پیشقدم شد و دستور ابوجهل را عملى ساخت. در حالی که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در سجده بود، آن شکمبه آلوده را روى شانه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله افکند. ابوجهل و همدستانش از مشاهده این منظره بسیار خندیدند به طوری که بعضى از آن ها از شدت خنده به روى دیگرى مى‏افتاد! ابن مسعود مى‏گوید: من در این هنگام گوشه‏اى ایستاده بودم و جریان را مشاهده مى‏کردم، لیکن جرئت آن را نداشتم که شکمبه را از روى شانه حضرتش بردارم. پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله همچنان در حال سجده بود و سر از سجده برنمى‏داشت تا این که مردى به حضور حضرت زهرا علیها السّلام شتافت و جریان را به عرض رسانید. حضرت فاطمه علیها السّلام در حالی که از شنیدن این سخن به شدت ناراحت شده بود، آمد و آن را از روى دوش حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله برداشت و آن ها را مورد شماتت و ملامت قرار داد. در تمامی گرفتاری‌هایی که برای نبی مکرم اسلام پیش می‌آمد، تنها کسی که می‌آمد پدر را دلداری می‌داد، زخم‌های او را مداوا می‌کرد، فاطمه زهرا بود. اگر آن‌ها نیز دختر رسول خدا بودند، شایسته بود که آن‌ها نیز فاطمه را در دفاع از پدر یاری کنند. بعد از جنگ احد که صورت نبی مکرم زخمی شده بود، رقیه و ام کلثوم کجا بودند که همانند فاطمه بیایند و زخم‌های پدر را شستشو بدهند؟ مگر نه این که به قول آن‌ها، آن دو نیز دختران پیامبر بودند؛ پس چرا هیچ نوع رابطه‌ای بین پیامبر اسلام با دختران دیگرش نقل نشده است؟ 2. در قضیه مباهله که پیامبر تمام بستگان درجه یک خود را انتخاب کرد، چرا دیگر دختران خود را نبرد و از بین «نساء» خود فقط فاطمه را انتخاب کرد؟ مسلم در صحیح خود می‌نویسد: عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ أَمَرَ مُعَاوِیَةُ بْنُ أَبِی سُفْیَانَ سَعْدًا فَقَالَ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ فَقَالَ أَمَّا مَا ذَکَرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَنْ أَسُبَّهُ لَأَنْ تَکُونَ لِی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ ... وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ { فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ } دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلِیًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَیْنًا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِی . صحیح مسلم ، ج 5 ، ص 23، کتاب فضائل الصحابة ، باب من فضائل علی بن أبی طالب، ح 32 . عامر بن سعد بن ابىوقاص از پدرش (سعد بن ابىوقاص) نقل کرده است که معاویه سعد را امر کرد و گفت: تو را چه مانع است که ابوتراب (على بن ابى طالب ـ علیه السلام ـ) را دشنام دهى؟ (سعد) گفت : من سه چیز (سه فضیلت) را از او در خاطر دارم، که رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله و سلم ـ درباره وى فرموده است، هرگز وى را دشنام نخواهم داد. چنانچه من یکى از این سه فضیلت را مى داشتم از شتران سرخ مو برایم محبوبتر بود... وقتى این آیه نازل گردید: (... فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم ...) پیامبر ـ صلى الله علیه و آله و سلم ـ على و فاطمه و حسن و حسین ـ علیهم السلام ـ را فراخواند و فرمود: «خدایا، اینان اهل من هستند». آیا «نساءنا » شامل دیگر دختران پیامبر نمی‌شد، یا پیامبر دختر دیگری غیر از صدیقه طاهره نداشت؟ 3 . چرا هیچ کس از دیگر دختران پیامبر خواستگاری نکردند؟ قضیه دیگری که بطلان این قضیه را روشن می‌کند، این است که در هیچ جایی از تاریخ ثبت نشده است که در مدینه، احدی از مهاجرین و یا انصار به خواستگاری ام کلثوم رفته باشد؛ با این که برای خواستگاری از فاطمه زهرا و رسیدن به افتخار دامادی پیامبر، بر یکدیگر پیش دستی می‌کردند و هر کس دوست داشت این افتخار نصیب او شود. آیا ام کلثوم دختر پیامبر نبود یا اصلاً چنین دختری وجود خارجی نداشت؟ 4. حرمت جمع بین دختران رسول خدا و دختران دشمن خدا: علما و محدثین اهل سنت برای خرده گیری از امیر المؤمنین علیه السلام نقل کرده‌اند که آن حضرت در زمانی که فاطمه سلام الله علیها همسر او بود، دختر ابوجهل را نیز خواستگاری کرد. این امر باعث شد که صدیقه طاهره ناراحت شده و شکایت خود را پیش پیامبر ببرد!! پیامبر اسلام وقتی از این قضیه با خبر شدند، با عصبانیت به مسجد آمد و فرمود : وَإِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَإِنِّی أَکْرَهُ أَنْ یَسُوءَهَا وَاللَّهِ لَا تَجْتَمِعُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَبِنْتُ عَدُوِّ اللَّهِ عِنْدَ رَجُلٍ وَاحِدٍ . صحیح البخاری - ج 4 - ص 212 – 213 فاطمه پاره تن من است، من دوست ندارم کسی او را ناراحت کند، به خدا قسم نباید دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا در نزد یک نفر جمع ‌شود. و در روایت دیگری نوشته‌اند که آن حضرت فرمود: إِلَّا أَنْ یُرِیدَ ابْنُ أَبِی طَالِبٍ أَنْ یُطَلِّقَ ابْنَتِی وَیَنْکِحَ ابْنَتَهُمْ فَإِنَّمَا هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی یُرِیبُنِی مَا أَرَابَهَا وَیُؤْذِینِی مَا آذَاهَا. صحیح البخاری ج 6، ص 158، ح 5230، کتاب النکاح، ب 109 - باب ذَبِّ الرَّجُلِ عَنِ ابْنَتِهِ، فِی الْغَیْرَةِ وَالإِنْصَافِ و صحیح مسلم، ج 7، ص 141، ح 6201، کتاب فضائل الصحابة رضى الله تعالى عنهم، ب 15 -باب فَضَائِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ النَّبِیِّ عَلَیْهَا الصَّلاَةُ وَالسَّلام. علی (علیه السلام) اگر می‌خواهد دختر ابوجهل را بگیرد، باید دختر من را طلاق بدهد. فاطمه پارۀ تن من است، آن‌چه که موجب رنجش فاطمه بشود، مرا می‌رنجاند... . از آن‌جایی که بحث تنقیص مقام امیر المؤمنین علیه السلام در میان است، علمای اهل سنت این قضیه را با آب و تاب فراوانی نقل کرده‌اند؛ غافل از این که عثمان بن عفان نیز عملاً بین دختران پیامبر و دختران دشمان خدا نه یکبار که چندین بار جمع کرده است. رملة بنت شیبة، یکی از همسران عثمان است که در مکه با او ازدواج کرد و از کسانی بود که همراه عثمان به مدینه مهاجرت کرد. ابن عبد البر در این زمینه می‌نویسد: رملة بنت شیبة بن ربیعة کانت من المهاجرات هاجرت مع زوجها عثمان بن عفان. الاستیعاب ، ج 4 ، ص 1846 رقم 3345 . رملة، دختر شیبه از کسانی بود که همراه همسرش عثمان به مدینه مهاجرت کرد. و شیبة از دشمنان پیامبر اسلام است که در جنگ بدر به هلاکت رسیده است؛ چنانچه ابن حجر می‌نویسد: رملة بنت شیبة بن ربیعة بن عبد شمس العبشمیة قتل أبوها یوم بدر کافرا. الإصابة، ج 8، ص 142 - 143 رقم 11192. رمله، دختر شیبه ... پدرش در جنگ بدر کشته شد، در حالی که کافر بود. در حالی که نوشته‌اند در همان زمان رقیه دختر رسول خدا! نیز همسر عثمان بوده است. ابن اثیر در اسد الغابة می‌نویسد: ولما أسلم عثمان زوجّه رسول الله صلى الله علیه وسلم بابنته رقیة وهاجرا کلاهما إلى أرض الحبشة الهجرتین ثم عاد إلى مکة وهاجر إلى المدینة . أسد الغابة، ج 3، ص 376 . زمانی که عثمان اسلام آورد‌، رسول خدا دخترش رقیه را به همسری او درآورد، هر دوی آن‌ها به سرزمین حبشه مهاجرت کردند، سپس وقتی از آن‌جا بازگشتند، به مدینه مهاجرت کردند. علاوه براین، عثمان با أم البنین بنت عیینة و فاطمة بنت الولید بن عبد شمس نیز ازدواج کرده است؛ در حالی که پدر هر دوی آن‌ها نیز در آن زمان از دشمنان خدا بوده‌اند. اگر واقعاً جمع بین دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا، حرام بوده است، چرا عثمان این عمل حرام را بارها و بارها مرتکب شده است؟ و اگر حرام نبوده، چرا پیامبر اسلام به قول اهل سنت اجازه چنین کاری را به امیر المؤمنین نداد و نعوذ بالله می‌خواست حلال خدا را حرام کند؟ پس معلوم می‌شود که یا قضیه خواستگاری از دختر ابوجهل از اختراعات بنی امیه و برای تنقیص مقام امیر المؤمنین است، یا پیامبر اسلام دختری غیر از صدیقه طاهره نداشته است؟ 5. از دلایلی که دروغ بودن این قضیه را روشن می‌سازد، این است که بسیاری از علمای اهل سنت و از جمله ضیاء المقدسی گفته‌اند: عن قتادة ، قال : ولدت خدیجة لرسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) : عبد مناف فی الجاهلیة ، وولدت له فی الاسلام غلامین ، وأربع بنات : القاسم ، وبه کان یکنى : أبا القاسم ، فعاش حتى مشى ، ثم مات ، و عبد الله ، مات صغیرا . وأم کلثوم . وزینب . ورقیة . وفاطمة ... . البدء والتاریخ ، ج 5 ، ص 16 و ج 4 ، ص 139 . قتاده گفته است: خدیجه برای نبی مکرم اسلام، در عهد جاهلیت، عبد مناف را به دنیا آورد و بعد از اسلام، دو پسر و چهار دختر به نام های: قاسم ـ به خاطر او کنیه پیامبر را «ابوالقاسم» گذاشتند، آن قدر زنده بود که می‌توانست راه برود بعد از آن فوت کرد ـ و عبد الله که خردسال فوت کرد، و ام کلثوم، زینب، رقیه و فاطمه را به دنیا آورد. شهاب الدین قسطلانی بعد از نقل سخن مقدسی می‌نویسد: وقیل : ولد له ولد قبل المبعث ، یقال له : عبد مناف ، فیکونون على هذا اثنی عشر ، وکلهم سوى هذا ولد فی الاسلام بعد المبعث . المواهب اللدنیة ، ج 1 ، ص 196 . گفته‌اند که خدیجه قبل از مبعث یک پسر برای او به دنیا آورد که به او عبد مناف می‌گفتند، غیر از عبد مناف بقیه فرزندان پیامبر بعد از مبعث متولد شده اند. و ابن عبد البر در الإستیعاب می‌نویسد: وقال الزبیر ولد لرسول الله صلى الله علیه وسلم القاسم وهو أکبر ولده ثم زینب ثم عبد الله وکان یقال له الطیب ویقال له الطاهر ولد بعد النبوة ثم أم کلثوم ثم فاطمة ثم رقیة . الاستیعاب - ابن عبد البر - ج 4 - ص 1818 . زبیر گفته: نخستین فرزند رسول خدا که به دنیا آمد، قاسم بود و او از همه بزرگتر بود، پس او زینب، و پس از وی عبد الله که به وی طیب و یا طاهر نیز می‌گفتند بعد از نبوت متولد شد، پس از آن ام کلثوم، سپس فاطمه و پس از وی رقیه به دنیا آمدند. از طرف دیگر نوشته‌اند که رقیه، کوچکترین دختر رسول خدا و حتی از حضرت زهرا سلام الله علیها نیز کوچکتر بوده است. چنانچه ابن کثیر دمشقی می‌نویسد: أکبر ولده علیه الصلاة والسلام القاسم ، ثم زینب ، ثم عبد الله ، ثم أم کلثوم ثم فاطمة ثم رقیة ... بزرگترین فرزند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم قاسم، و پس از آن، زینب، عبد الله، ام کلثوم، فاطمه و پس از آن رقیه بوده است. با این تفصیل، چگونه می‌توان این سخن اهل سنت را تصدیق کرد که رقیه با عثمان ازدواج کرده، بعد با او به حبشه مهاجرت نموده و حتی در داخل کشتی فرزندی از او سقط شده است!!!. با این که می‌دانیم ، هجرت اول به حبشه در سال پنجم بعد از بعثت بوده است. و همچنین بسیاری از علمای اهل سنت نوشته‌اند که ام کلثوم و رقیه قبل از این که با عثمان ازدواج کند در عقد پسران أبی لهب بوده‌اند و بعد از آن که سوره تبّت در حق أبی لهب نازل شد، وی به فرزندانش دستور داد که دختران رسول خدا را طلاق بدهند. ابن أثیر در اسد الغابة می‌نویسد: قد زوج ابنته رقیة من عتبة بن أبی لهب وزوج أختها أم کلثوم عتیبة بن أبی لهب فلما نزلت سورة تبت قال لهما أبوهما أبو لهب وأمهما أم جمیل بنت حرب بن أمیة حمالة الحطب فارقا ابنتی محمد ففارقاهما ... أسد الغابة - ابن الأثیر - ج 5 - ص 456 . رسول خدا، دخترش رقیه را به عتبه پسر أبی لهب و ام کلثوم را به عتیبه پسر دیگر ابولهب داد، وقتی سوره تبت نازل شد، ابولهب و همسرش ام جمیل که همان «حمالة الحطب» باشد، به پسرانش دستور دادند که دختران محمد را طلاق دهند. پس آن‌ها را طلاق دادند ... در حالی که می‌دانیم، سوره تبت در زمانی نازل شده است که مسلمین در شعب أبی طالب در محاصره بودند. سیوطی در الدر المنثور می‌نویسد: وأخرج أبو نعیم فی الدلائل عن ابن عباس قال ما کان أبو لهب الا من کفار قریش ما هو حتى خرج من الشعب حین تمالأت قریش حتى حصرونا فی الشعب وظاهرهم فلما خرج أبو لهب من الشعب لقى هندا بنت عتبة ابن ربیعة حین فارق قومه فقال یا ابنت عتبة هل نصرت اللات والعزى قالت نعم فجزاک الله خیرا یا أبا عتبة قال إن محمدا یعدنا أشیاء لا نراها کائنة یزعم أنها کائنة بعد الموت فما ذاک وصنع فی یدی ثم نفخ فی یدیه ثم قال تبا لکما ما أرى فیکما شیئا مما یقول محمد فنزلت تبت یدا أبى لهب قال ابن عباس فحصرنا فی الشعب ثلاث سنین وقطعوا عنا المیرة حتى أن الرجل . الدر المنثور - جلال الدین السیوطی - ج 6 - ص 408 و محاصره در شعب أبی طالب در سال ششم بعثت و بعد از هجرت به حبشه بوده است. با این حال چگونه می‌توان تصدیق کرد که همسر عثمان دختر پیامبر بوده است؟ 6. محمد بن اسماعیل بخاری می‌نویسد، شخصی پیش عبد الله بن عمر آمد و از او سؤالاتی کرد؛ از جمله نظر او را درباره عثمان و امام علی علیه السلام پرسید، وی در مقایسه بین عثمان و حضرت علی علیه السلام می‌گوید: أَمَّا عُثْمَانُ فَکَأَنَّ اللَّهَ عَفَا عَنْهُ وَأَمَّا أَنْتُمْ فَکَرِهْتُمْ أَنْ تَعْفُوا عَنْهُ وَأَمَّا عَلِیٌّ فَابْنُ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَخَتَنُهُ ... . صحیح البخاری - البخاری - ج 5 - ص 157 . اما عثمان، خداوند از گناه او (فرار عثمان در جنگ احد) درگذشت؛ ولی شما دوست ندارید که او را ببخشید، اما علی علیه السلام پس او پسر عموی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و داماد او است. ملاحظه می‌فرمایید که دفاع عبد الله بن عمر از عثمان فقط در این مطلب خلاصه می‌شود که خداوند از گناه فرار وی در جنگ احد درگذشته است؛ ولی صحابه‌ای که علیه او خروج کردند، او را نبخشیده و عثمان را کشتند؛ ولی این که عثمان داماد پیامبر نیز باشد، متذکر نمی‌شود. اما نسبت به امیر المؤمنین علیه السلام استدلال می‌کند که او پسر عموی پیامبر و داماد آن حضرت است. اگر عثمان داماد پیامبر بود، باید ابن عمر به آن استدلال می‌کرد؛ زیرا وی تمام تلاش خود را می‌کند که در برابر هر نوع تهمتی از عثمان دفع کند و معنا ندارد که وقتی دلیل قویتری همانند دامادی پیامبر وجود دارد، وی به دلیل سخیف و ضعیف استدلال کند؛ زیرا عفو خداوند فقط شامل کسانی می‌شود که بعد از فهمیدن زنده بودن پیامبر از فرار دست کشیده و برگشتند و شامل عثمان که بعد از سه روز برگشت، نمی‌شود. حتی اگر فرض کنیم که عفو خداوند شامل عثمان نیز می‌شود، سبب نخواهد شد که خداوند تمامی گناهان او را که حتی بعد از آن نیز انجام داده بخشیده باشد؛ بلکه حد اکثر شامل فرار او در همان جنگ می‌شود. بنابراین شایسته بود که اگر دامادی عثمان صحت داشت، به آن استناد می‌کرد. 7 . حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از غصب فدک توسط ابوبکر به مسجد آمد و خطبه غرائی خواند که بسیاری از علمای اهل سنت آن را نقل کرده‌اند. آن حضرت در بخش‌های از این خطبه می‌فرماید: أنا فاطمة بنت محمد أقول عودا على بدء ، وما أقول ذلک سرفا ولا شططا... فإن تعزوه تجدوه أبی دون نسائکم وآخا ابن عمی دون رجالکم ، فبلغ الرسالة صادعا بالرسالة ناکبا عن سنن مدرجة المشرکین ، ضاربا لثجهم آخذا بأکظامهم ، داعیا إلى سبیل ربه بالحکمة والموعظة الحسنة . مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بکر أحمد بن موسى ابن مردویه الأصفهانی - ص 202 و السقیفة وفدک - الجوهری - ص 142 . اى مردم آگاه باشید که من فاطمه و پدرم محمّد است، گفتارم تماما یک نواخت از سر صدق بوده و از غلط و نادرستى به دور است... اگر تحقیق کنید (پیامبر اسلام) پدر من بود نه پدر زنان شما، و در عقد اخوّت پسر عموى من بود نه شما. اگر زنان عثمان دختران پیامبر بودند، نباید فاطمه زهرا سلام الله علیها که سرور زنان بهشت است، چنین سخنی بگوید و از طرف دیگر عثمان نیز می‌توانست به این سخن حضرت اعتراض کند که زنان من نیز دختران پیامبر بودند. 8 . ابن الدمشقی و محب الدین طبری می‌نویسند: أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال لعلی : أوتیت ثلاثا لم یؤتهن أحد ولا أنا ، أوتیت صهرا مثلی ولم أوت أنا مثلی ، وأوتیت زوجة صدیقة مثل بنتی ولم أوت مثلها زوجة ، وأوتیت الحسن والحسین من صلبک ولم أوت من صلبی مثلهما ، ولکنکم منی وأنا منکم . جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی (ع) - ابن الدمشقی - ج 1 - ص 209 و الریاض النضرة ج 2 ص 202 . رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به على علیه السّلام فرمود: یا على خداى تعالى سه گونه موهبت به تو عنایت فرموده است که به من و هیچیک از مردم، عنایت نفرموده است: 1. پدر زنى مانند من به تو ارزانى داشته است که به من عنایت نکرده است؛ 2. همسر پاکیزه گوهر راستگو و راست رو به تو مرحمت داشته که به من عنایت نفرموده است؛ 3. حسن و حسینى از پشت تو به وجود آورده است که چنان دو فرزندى از پشت من بوجود نیاورده است؛ آرى! من از شمایم و شما از من مى‏باشد. در این روایت پیامبر اسلام به صراحت می‌گوید که به احدی غیر از علی علیه السلام پدر زنی مثل من داده نشده است، معلوم می‌شود که پیامبر دختر دیگری نداشته است و گرنه چنین سخنی نمی‌فرمود. موفق باشید
10764
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: ما شاگردان شما همواره دعاگوی شما هستیم و از شما نیز می خواهیم ما را دعا فرمایید تا در راهی که نشانمان دادید ثابت قدم بمانیم. ان شا الله. در رابطه با حضرت رقیه علیها السلام علاوه بر تشکر از زحمت شما باید بگوییم من به پاسخ نرسیدم می خواستم بدانم حضرتعالی با توجه به مطالبی که خودتان فرمودید آیا در حضور حضرت رقیه در شام و جریان شهادت ایشان به یقین رسیده اید؟ که ما نیز با دلگرمی بر تحقیقات شما به راحتی بتوانیم به روضه حضرت رقیه گوش دهیم آن سخنانی که در نقد شهید مطهری گفته شد به شدت قابل نقد می باشد این که سخنرانی های ایشان را نقد یک طرفه و با مخاطب ناآشنا لحاظ کنیم به نظر بی انصافی است چطور است که وقتی مطالبی را با مردم بگوییم و از آنها اشک بگیرم یک طرفه نیست ولی وقتی اندیشمندی بر اساس تحقیقات خود به انحرافی پی می برد ولو به اشتباه و آن را با مخاطبان واقعی عاشورا در میان می گذارد مخاطب ناآشنا می شود. وقتی ما می بینییم ایشان با فداکاری و پذیرفتن همه تبعات آن سخنرانی ها را بر تحریفات عاشورا ایراد می کند ولی با این حال روز به روز بسیاری از مداحان ما و بعضی از روحانیون بر انحرافات عزاداری و روضه خوانی می افزایند چگونه این زحمت ایشان را با مخاطب ناآشنا و نقد یک طرفه نام می نهند مگر مطلب علمی و آکادمیک بوده که ایشان با توده ها در میان گذاشتند از طرفی اگر بپذیریم شهید مطهری بدون در نظر گرفتن احادیث و .. و فقط با نگاه به تاریخ به نقد پرداخته از ارزش علمی ایشان بسیار می کاهد هر چند ما بخواهیم با تذکر احترام برای ایشان وصله پینه بکنیم و .... با تشکر التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در عین این‌که به تمامه خود را وام‌دار شهید مطهری«رحمة‌اللّه‌علیه» می‌دانم، وقتی کتاب علامه سید جعفر عاملی را خواندم احساس کردم در این مورد سخن علامه سید جعفر عاملی قابل توجه است. مضافاً این‌که معتقدم روح مردم اجازه نمی‌دهد جریانی مثل حضرت رقیه«سلام‌اللّه‌علیها» در قرن هفتم به آن‌ها تحمیل شود و آن‌ها آن را ادامه دهند. موفق باشید
10727
متن پرسش
اگر هدف تشکیل نظام اسلامی و علوی است پس 1. چرا امام علی روحی فداه در موقعیت هایی که می توانست ظاهرا ورق تاریخ را بر گرداند و زمام حکومت را در دست گیرد این کار را نکرد؟ مثلا اولین مرحله بعد از خلافت زمان مرگ عثمان بود که در شورا اگر تقییه می کرد ولی بعدا حکومت علوی را پیاده می کرد مگر چه اشکالی پیش می آمد؟ یا در آن زمانی که عثمان مورد حمله از سوی منافقین قرار می گیرد و به آن حمله می کنند چرا حضرت حسنین روحی لهما فداه و آب و غذا برای آنها می فرستد و برای عثمان مذاکره می کند؟ حتی بعد از مردنش خشمگین می شود در حالی که می توانست با نرمشی قهرمانه سکوت و یا به صورت پنهانی در نابودی عثمان کمک کند. و همچنین چرا آنجایی که مردم بعد از عثمان به سراغ حضرت می آیند باز ایشان بجای پذیرفتن، سر باز می زند. چرا حضرت در آن موقعیت، وزیر بودن را ترجیح بر حاکم بودن می دهد طبق خطبه 92؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید علی«علیه‌السلام» نظام اسلامی را می‌خواهند تا در بستر آن فضائل اخلاقی به صحنه آید، حال اگر بعد از قتل عثمان حضرت شرط عبدالرحمن عوف را که حاکی از تأیید سیره‌ی خلفاء بود می‌پذیرفتند، عملاً خلفائی را تأیید کرده بودند که حضرت قبول نداشتند مطابق سیره‌ی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» عمل کرده‌اند و از این طریق سیره‌های آن‌ها را در آینده‌ی تاریخ اسلام قبول کرده بودند، در حالی‌که علی«علیه‌السلام» آمده‌اند تا تاریخ را تغذیه کنند، ولی نه با یک نوع سیاسی کاری. این‌جا جای تقیه نبود، جای اظهار مواضع بود 2- تلاش حضرت و فرزندانشان آن بود که عثمان کشته نشود، زیرا دیگر جمع‌کردنِ کار آسان نبود، دیدید که همان شد و عملاً حضرت علی«علیه‌السلام» درگیر مسائلی شدند که خواسته‌ی حضرت نبود. به همین جهت که شرایط را مناسب نمی‌دانستند می‌فرمایند سراغ دیگری بروید تا شاید او با مشورت‌های علی«علیه‌السلام» بتواند شرایط را سر و سامان دهد و حضرت خودشان مستقیماً به صحنه نیایند که تقابل جبهه‌های سرکش با خود حضرت صورت گیرد. در هر حال باید مفصلاً آن شرایط را مطالعه کنید تا بهره‌های زیادی ببرید. موفق باشید
10736
متن پرسش
با عرض سلام و ارادت: عده ای از طرفداران مذاکره با آمریکا شرایط امروز را با شرایط زمان صلح حدیبیه مقایسه می کنند و معتقدند که امروز ما باید با غرب صلح کنیم چون پیامبر علاوه بر جنگ، صلح نیز داشته اند. خواهشمندم شرایط زمان صلح حدیبیه را بیان فرمایید تا مشخص شود امروز زمان صلح حدیبیه است یا جنگ احزاب.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در صلح حدیبیه ما از مواضع الهی خود کوتاه نیامدیم. اگر صلح با غرب به این معنا است که اشکال ندارد و چند سال گذشته نیز روح مذاکرات در این فضا شروع شد، خطری که ما را تهدید می‌کند و رهبری عزیز«حفظه‌اللّه» خیلی خوب مراقب هستند این است که به اسم مذاکرات، فرهنگ استکباری غرب به رسمیت شناخته شود و تقابلی که در راستای جنگ احزاب ما با غرب داریم فراموش شود. موفق باشید
10714
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز و مهربان: در رابطه با حضرت رقیه و پاسخی که شما فرمودید برایم سوال پیش آمد. این که ادعا شده شهید مطهری به منابع دسترسی نداشته محل تامل است. فلسفه غرب نیست که بگوییم ایشان زبان لاتین نمی دانسته، بی شک ایشان با آن تبحر علمی تمام منابع معتبر و دست اول را بررسی کرده و چنین ادعایی نموده است، در ضمن از آن جا که کتابی را که معرفی نمودید ممکن است دسترسی پیدا نکنم اگر ممکن است شما منبعی معتبر و دست اول سراغ دارید لطفا آن منبع را معرفی نمایید. با تشکر از استاد عزیز و التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نظر عزیزان را به مستندات علامه سید جعفر مرتضی عاملی در کتاب «تحریف‌شناسی عاشورا » که نقدی بر کتاب حماسه‌ی حسینی شهید مطهری است جلب می کنم. نکاتی که در مقدمه‌ی کتاب و جمع‌بندی آن آمده از این قرار است. [[«معرفی کتاب از تراث: متن حاضر ترجمه‌ی کتاب «کربلا فوق الشبهات» نوشته‌ی علامه جعفر مرتضی عاملی است که المرکز الاسلامی للدراسات (بیروت) نسخه عربی آن را منتشر کرده است. واقعه‌ی پرشور عاشورا، از حوادث مهم تاریخ است که اندیشمندان و فرهیختگان بسیاری درباره‌ی آن سخن گفته و ابعاد گوناگون آن‌را باز کاویده‌اند. این حادثه‌ی عظیم، ابعاد تربیتی، اخلاقی، سیاسی، عاطفی، عرفانی و ... فراوانی دارد که پرداختن به آن نیازمند آشنایی عمیق با فرهنگ اسلامی و شیعی و شناخت کامل معارف والای عاشوراست. بی‌تردید، واقعه‌ای که عواطف بشریت ـ اعم از مسلمانان و غیر مسلمانان ـ را برانگیخته و آنان را به کنش واداشته، دست خوش تفسیرها و تأویل‌های فراوان نیز شده و هرکس با توجه به سطح دریافت خود به بحث از معارف آن پرداخته که بسیاری از اسلام‌شناسان از سر احساس تکلیف و نیز به منظور اظهار ارادت خالصه به درگاه اباعبدلله الحسین علیه‌السلام کوشیده‌اند با تأویل‌های نابجا و تحریف‌های ناروا مبارزه کنند و این انقلاب سترگ را به واقع به جهانیان بشناسانند؛ این مسأله جای تحسین و نکوداشت فراوان دارد و سرمشق خوبی برای آیندگان در پاس‌داشت عاشورا و فرهنگ آن خواهد بود؛ از جمله‌ی این عالمان پرتلاش، استاد مرتضی مطهری رحمه‌الله است که نقش به‌سزایی در بیداری اسلامی و احیای فرهنگ ظلم‌ستیزی شیعی و نیز اشاعه‌ی معارف عاشورایی داشته است. آثار آن شهید سعید، گواه سخن ماست و بی‌تردید تلاش‌های بی‌دریغ او مورد عنایت پروردگار و امامان معصوم علیهم‌السلام خواهد بود؛ اما آن‌چه آن شهید عزیز بر آن پا می‌فشارد و در آثار خود بر آن مصمم است، «نقد منصفانه» و «دفاع واقع‌بینانه» است. آن مرد بزرگ، هیچ‌گاه خود را از خطا و اشتباه مبرا نمی‌دانست و همواره همگان را به تأمل و تدبر در سخنان خود دعوت می‌کرد و از نقد آثار و سخنان خود استقبال می‌نمود؛ او تنها به عزت اسلام و سرافرازی پرچم عاشورا می‌اندیشید و سرانجام جان خود را نیز در این راه پر افتخار تقدیم کرد. آن‌چه این کتاب به آن می‌پردازد شناخت تحریفات واقعی حادثه‌ی عاشورا و تفکیک آن از تحریفات غیرواقعی است؛ نویسنده معتقد است که افسانه‌ها و مطالب دروغین که در تاریخ عاشورا وارد شده، اندک و شایان تأمل است؛ اما بسیاری از مطالبی که در کتاب «حماسه‌ی حسینی» با عنوان تحریفات از آن نام‌برده شده، در صف افسانه‌ها و مطالب دروغین جای نمی‌گیرد و با اندک تأمل و تفحص احتمال صادق بودن آن آشکار می‌شود. دیگر این‌که نویسنده، نسبت دادن کتاب «حماسه‌ی حسینی» به شهید مطهری رحمه‌الله را نمی‌پذیرد و آن‌را حاوی دیدگاه‌های قطعی و نهایی او نمی‌داند؛ از این‌رو نقدهای خود بر آن کتاب را نوعی دفاع از آن شهید والامقام می‌داند. نقد قضایای تاریخی برای رسیدن به روایتی نزدیک‌تر به واقع سنتی همیشگی در میان دانشی‌مردانی بوده که با تاریخ در ارتباط بوده اند. اما انتشار کتاب «حماسه حسینی» باعث شد که نقد تاریخی ماجرای کربلا از میادین علمی به پای منبرها کشیده شود، جایی که دیگر سخن گفتن و نقد کردن یک طرفه بود و مخاطب توان تحلیل و یا نقد کردن این نقد را نداشت. نتیجه نیز روشن بود؛ نقد یک طرفه نه تنها در میان مخاطب ناآشنا حرف خود را به کرسی ‌نشاند، بلکه باب تشکیک را نیز باز کرد؛ پس از آن «منبر حسینی» در نگاه بسیاری به جایی برای جعل، تزویر و خرافات تبدیل شد و راه شک در هر چیزی که مخاطب یا نمی‌توانست و یا حتی نمی‌خواست بپذیرد باز شد. کتاب حماسه حسینی در تشکیک‌های خود عمدتا بر کتاب مرحوم میرزای نوری «لؤلؤ و مرجان» استوار است و مثال‌ها و موارد را وامدار آن کتاب. از این روست که حماسه حسینی را می‌توان کشاندن تشکیک‌های میرزای نوری از میادین علمی به میان عامه مردم دانست. علامه سید جعفر مرتضی با نوشتن کتاب «کربلا فوق الشبهات» به دفاع از منبر حسینی برخاست. از نگاه وی داستان کربلا نیز مانند هر داستان تاریخی دیگری محتاج نقد و بررسی است، اما در «حماسه حسینی» روش نقد تاریخی صحیح نیست و نکات بسیاری فراموش شده است، نکاتی که در بررسی هر مسئله تاریخی‌ای مورد نیاز است: ۱- دیدن همه کتاب‌های تاریخی نه صرفا آنچه دم دست و یا مشهور است. ۲- پی گرفتن ماجرا در کتب غیر تاریخی، مانند کتب حدیثی، زندگی‌نامه‌ها و انساب، جغرافیا و مانند این‌ها ۳- توجه به منابعی که در دسترس ما نیست، بسیاری از نقدها بر این اساس است که نقلی که در فلان کتاب قرن دهمی شده است را در منابعی که در دسترس ماست نیافتیم، درحالیکه گاهی نویسنده به منابعی اعتماد کرده که اکنون در اختیار ما نیست و در طول تاریخ از بین رفته، خصوصا در مواردی که می‌بینیم مولف منبعی را نام برده و صرفا چون در دسترس ناقد نبوده وی را به جعل و تزویر متهم کرده است. ۴- وثوق به یک مولف به معنای صحیح بودن تمام محتوای کتاب وی نیست: چه بسیار شده که در کتابی که نویسنده‌اش مورد وثوق است روایاتی نقل شده که با هم ناسازگار هستند، وظیفه خواننده عالم یافتن روایت صحیح است نه رد کردن کتاب و اتهام بستن بر نویسنده، وگرنه جز قرآن کریم کتابی برای ما باقی نخواهد ماند ۵- محتوای صحیح همیشه درمنابع معتبر نیست: گاهی در منابعی که به گردآورندگانشان نیز اعتمادی نیست می‌توان روایاتی یافت که با شواهدی که از بیرون می‌یابیم صحتشان مورد تایید قرار می‌گیرد و قابل اعتمادند، پس نمی‌توان کتابی را تنها به این دلیل که نویسنده‌اش مورد اعتماد ما نیست به کلی کنار گذاشت. ۶- ارزش‌گذاری منابع بر اساس سازگاری آن‌ها با مدعا نباشد، چرا گاهی برخی، منابعی را که با ادعای ایشان سازگار نیست را تماما زیر سوال می‌برند و تنها به توثیق و مدح از منابعی می‌پردازند که با ادعای ایشان سازگار باشد! ۷- تاریخی که ثبت شده بسیار کمتر است از آنچه رخ داده، لذا هرچند می‌بایست برای اثبات وقوع رخدادی شاهدی برای آن یافت، اما اگر روایتی مشهور و سینه به سینه از تاریخ یافتیم که در میان کتب تاریخی شاهدی بر آن یافت نمی‌شود، نمی‌توان ادعای جعل و خرافاتی بودن را بر آن بست. نویسنده در این کتاب ۲۵ ادعای شهید مطهری را یک به یک مطرح کرده و بصورتی اجمالی نقد و بررسی می‌کند، از نگاه او ۶ مورد مانند جمعیت یک ملیون و ششصد هزار نفری سپاه عمر سعد و نیز کشته شدن ۳۰۰ هزار نفر به دست سیدالشهدا (ع) قطعا جعلی و باطل است، اما انکار ۱۹ مورد دیگر مانند قصه حضور مادر حضرت علی اکبر (ع)، عطش سه روزه، ماجرای اربعین و بسیاری دیگر را نا بجا می‌داند. وی سپس به تفصیل به بررسی داستان حضور لیلی مادر حضرت علی اکبر ع در کربلا می‌پردازد، چرا که این داستان شهرت بسیاری داشته و دارد و پس از حماسه حسینی به نمادی برای جعل تبدیل شد. وی در بررسی این داستان به منابع بسیاری ارجاع می‌دهد و حضور وی را در کربلا اثبات می‌کند. کتاب کربلا فوق الشبهات، نمونه بارز یک نقد عالمانه است؛ احترام بسیار زیاد ناقد به نویسنده متن مورد نقد و نیز ارجاع به منابع فراوان، ارزشی دوچندان به این کتاب داده است. البته ارادت بسیار زیاد وی به شهید مطهری باعث شده که در بخشی مفصل به انکار نسبت کتاب به وی بپردازد و چاپ کتاب را که بعد از شهادت وی انجام شده برخلاف خواسته‌اش بداند. از این رو در تمام کتاب نقل قول‌ها را «منسوب» به شهید مطهری آورده و در فرض صحت نسبت نیز این را اشتباهی از او می‌داند که از هر کسی ممکن است سربزند چرا که «العصمة لأهلها. این کتاب به خوبی نشان می‌دهد که بررسی و نقد تاریخی تا چه حد دقیق و سخت است و تندروی در بستن نسبت جعل و تزویر و خرافات‌بافی به دیگران تا چه مقدار نادرست است. اگر چه به برخی ادعاهای نویسنده دراین کتاب نیز می‌توان خرده گرفت، اما انتقاد اصلی وی به شیوه نقد وقایع تاریخی خصوصا داستان کربلا بسیار بجاست، نقدهایی که مدتهاست -خصوصا در فضاهای غیر علمی- باب شده و تنها نتیجه‌اش باز شدن باب تشکیک و اتهام جعل در قضایای کربلا.»]]. عنایت داشته باشید که علامه سید جعفر مرتضی عاملی از ارادتمندان شهید مطهری هستند که مدتی نیز در ایران و در قم با افکار آن شهید آشنایند و احترام خاصی نیز مثل همه‌ی اهل علم و تحقیق برای شهید مطهری قائل‌اند. موفق باشید
10682
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: در منابع دست اول تاریخ چون مقتل ابومخنف و کتاب ارشاد شیخ مفید و.... سخنی از حضرت رقیه «سلام‌اللّه‌علیها» نیست، شهید مطهری نیز به این موضوع تشکیک نموده است، حال می خواستم بدانم با توجه به مطالعات شما حضرت رقیه از چه زمانی وارد عزاداری های ما شده است و آیا امام حسین «علیه السلام» دختری که در شام با دیدن سر مقدس امام جان سپرده است داشته است؟ التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه سید جعفر مرتضی آملی از علما و مورخان شیعه‌ی لبنانی معتقدند مرحوم شهید مطهری به سندهای وجود حضرت رقیه«سلام‌اللّه‌علیها» در کربلا دسترسی نداشتند. کتاب حضرت رقیه«سلام‌اللّه‌علیها» از آقای جعفر تبریزی نکاتی در این مورد دارد. موفق باشید
10683
متن پرسش
با سلام حضور استاد: اینکه گفته می شود تعداد رکعات نمازهای واجب زیاد بوده و خداوند در شب معراج به امت پیامبر (ص) تخفیف دادند، صحت دارد؟ و اگر صحت دارد حقیقت این امر به چه معنی است؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: روایاتی بدین مضمون در مجامع روایی ما هست به این معنا که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» طالب دستورالعمل‌هایی بودند دارای حجم کم‌تر از جهت زمان با تأثیر بیشتر که نتیجه‌ی آن این عباداتی شد که ما داریم. این یک نکته‌ای است که هر سالک الی اللّهی به دنبال آن است و این روایت‌ها می‌خواهد بگوید دستورات اسلام جامع‌ترین شکل سلوک را در بردارد. موفق باشید
10685
متن پرسش
با عرض سلام محضر استاد گرامی: جناب آقای طاهر زاده بنده سوالی در ارتباط با ولایت فقیه دارم. اگر یکی از پایه های اصلی شکل گیری و ماندگاری حکومت ولی فقیه، خواست مردم است، پس اگر زمانی اکثریت مردم به هر دلیلی خواهان ادامه این حکومت نباشند، تکلیف چیست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که اگر مردم طالب حکومت دینی نباشند دین اصراری ندارد ولی تبعات آن که معصیت در دنیا و عقوبت در آخرت است را باید بپذیرند. مثل نمازخواندن است که کسی را مجبور نمی‌کنند ولی تبعات آن مربوط به خودشان است. ابن‏اثیر نقل مى‏کند که بعد از قتل عثمان، در روز بیعت با على (ع) که روز جمعه بود، مردم در مسجد حاضر شدند و على (ع) بالاى منبر رفت و فرمود: «ایُّهَا النّاس! انَّ هَذَا امْرُکُمْ لَیْسَ لِاحَدٍ فِیهِ حَقٌّ الّا مَنْ امَرْتُمْ وَ قَدِ افْتَرَقْنَا بِالْأَمْسِ عَلَی امْرٍ وَ کُنْتُ کَارِهاً لِأَمْرِکُمْ فَأَبِیتُمْ الّا انْ اکُونَ عَلَیْکُمْ، الّا وَ انَّهُ لَیْسَ لِی دُونَکُمْ الّا مَفَاتِیحُ مَا لَکُمْ وَ لَیْسَ لِی انْ آخِذٌ دِرْهَماً دُونَکُمْ»؛ «1» اى مردم، حکومت از آن شماست، هیچ کس را در آن حقّى نیست مگر کسى که شما او را به حکومت تعیین کنید، ما هم دیروز در حالى از یکدیگر جدا شدیم که من از قبول حکومت شما کراهت داشتم، مگر آن که بر شما مسئول باشم، بدانید که هیچ چیز به من اختصاص پیدا نمى‏کند، مگر همین که کلیدهاى اموال شما را در دست دارم و یک درهم بیشتر از شما نمى‏توانم بردارم. مقام معظم رهبرى «حفظه‏الله» در سخنانشان بابى را باز کردند مبنى بر این‏که؛ مشروعیت حاکمیت ما به خواست مردم است و اگر مردم ما را نخواهند، ادامه‏ى کار ما از نظر شرعى مشروع نیست، چون حق انتخاب مردم همواره جاى خودش محفوظ است، حال مردم وظیفه‏ى الهى‏شان را انجام دادند یا ندادند، موضوع دیگرى است.‏ موفق باشید
10686
متن پرسش

سلام استاد عزیز: نظرتان راجع با این مطلب چیست؟ جدیدا چیزی که خیلی ناراحتم می کند شور و شوق رفقای حزب الهی!! برای ثبت نام و شرکت در پیاده روی اربعین است. بدعتی است که تقویت گفتمان اسلام آمریکایی و به حاشیه راندن اسلام ناب و ضد استکباری اولین نتیجه آن است. و عجیب هم موفق بوده. مناسک جدید التاسیس (اگر شیخ انصاری را خیلی قدیم نگیریم) یا لااقل جدیدالحیاتی که با موفقیت طراحان آن و استقبال گسترده عشاق زیارت کربلا حتی حزب الهی ها!!! مواجه شده. چند کد لااقل برای شک کردن به درستی حرکت میلیونی عشاق امام حسین: 1- اجتماع اربعین بزرگتر از اجتماع عاشورای کربلاست. و عاشورا سالروز جهاد و شهادت است و اربعین، سالروز اولین زیارت! برجسته تر شدن اربعین از عاشورا یعنی چربیدن «اسلام زیارتی» بر «اسلام جهادی» در یک ساحت. مثلا اجتماع مردمی. مثلا چرا پیاده روی عزاداران را در عاشورا با این عرض و طول نداریم ولی در اربعین داریم؟ عاشورا که هم حس و حال و فضا آماده تر است و هم تعطیلات بیشتری داریم؟ 2- جهاد علیه ظلم و شهادت امام حسین مقوله ایست جهانی که می تواند همه آزادیخواهان را زیر بیرق امام حسین (علیه السلام) جمع کند. گاندی هندو و گلسرخی مارکسیست و ... اما زیارت مختص شیعه است و جدیدا در تقابل با بعضی قرائت های اهل سنت که آن را مثلا کفر می دانند توسط کسانی که دشمن خویش را سنی ها گرفته اند در حال پررنگ شدن است. عاشورا و جهاد و شهادتش برای طرد استکبار و ظلم است و همه مظلومین را در گفتمان خود وارد می کند اما برجسته سازی «زیارت»، تقویت گفتمان شیعه در تخاصم با گفتمان سنی است. پیاده روی و تجمع میلیونی اربعین در سالروز اولین زیارت قبر امام حسین، کارکردی ندارد جز اینکه استمرار و بیشتر شدن «زیارت» را در چشم مثلا وهابیت کند. چه در چشم کردنی! بزرگترین اجتماع جهان! 20 میلیون سال گذشته و احتمالا امسال خیلی بیشتر از پارسال. مانور و قدرت نمایی شیعه در برابر اهل سنت یا به بیان حضرات وهابیت و ایجاد رعب در این دشمنی که باید اصلی باشد! بازتولید گفتمان شیعه در تخاصم با غیریتش؛ گفتمان تسنن. تضاد کامل با آرمان وحدت.... 3- فلذا همین است که می بینیم سردمدار دعوت به پیاده روی اربعین در میان مراجع، سید صادق شیرازی است. (لینک نمی دهم، خودتان در گوگل سرچ کنید). حتی وحید هم خیلی کمتر از شیرازی به آن تاکید دارد. اصلا خیلی کم اشاره کرده. شیرازی است که اربعین را روز جهانی «لبیک یا حسین» نام نهاده. 4- ولی رهبری که در مورد حرکت های خیلی کوچک تر مانند اردوهای جهادی بارها صحبت و آن را تایید کرده اند و از اهمیت و فایده آن گفته اند، تا کنون کلامی درباره این حرکت عظیم! نگفته اند. عجیب نیست؟ حرکتی عظیم و میلیونی و پر از معنویت و زیبایی عشق پیر و جوان به امام حسین و به جان خریدن غایت دهن سرویسی برای «زیارت» امام حسین.. 5 - در ادامه مناسک سازی ها و پررنگ کردن مناسک های از پیش موجود است. روندی که تپه هایی تولید می کند و بر تپه های قبلی خاک می ریزد تا کوه شوند و قله عاشورا دیگر شاخص و راهنما نباشد... پهن کردن فاطمیه تا 20 روز و جدیدا پیشنهاد پهن تر شدن تا یک ماه (بگذریم از اینک در زمان امام اصلا در تقویم نبود و ...)، دهه نو پدید صادقیه، محسنیه، دهه جعلی کرامت، دهه بزرگداشت امام هادی (ع)، هفته برائت .... (تفصیل این مورد را قبلا گفته ام و شاید بعدا هم بگویم) اجمالا ارجاع به صحبت آقا درباره لزوم انحصار راه انداختن دسته عزاداری به عاشورا (این هم برای ولایتمداران بی تحلیل که لااقل آقا را قبول دارند).

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زیبایی‌های حرکت شیعه همیشه حیرت‌آور است. اعمال امّ داود را که در 13 تا 15 ماه رجب می‌توان انجام داد با آن همه برکات که شرط آن روزه‌داری است با اعتکاف در این ماه همراه می‌کند تا نورٌ علی نور باشد. پیاده به زیارت امام حسین«علیه‌السلام» رفتن که در روایات ما هست از یک طرف، و در اربعین به زیارت حضرت‌رفتن که حضرت امام عسکری«علیه‌السلام» بر آن تأکید دارند و آن را نشانه‌ی تشیع می‌دانند، از طرف دیگر را در حماسه‌ی پیاده‌روی اربعین جمع می‌کند تا هویت تشیع را که حقیقت اسلام است به نمایش بگذارد. بنده در متنی که روی سایت تحت عنوان «حضور تاریخی ما در راستای اربعین حسینی» به عنوان سرفصل سخنرانی‌ام هست، عرایضی داشته‌ام، شاید کمک کند. این‌که امسال ملاحظه می‌فرمایید در موضوع اربعین سازمان حج و زیارت وارد شد به جهت تأکید مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» بود و اساساً وقتی از عاشورا سخن گفته می‌شود شامل لوازم آن از جمله اربعین نیز می‌شود. شما از حرکت جابربن عبداللّه انصاری آن صحابه‌ی صاحب اسرار پیامبر خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» و تلاشش برای زیارت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» در اولین اربعین غافل نباشید زیرا او متوجه است که با حفظ نهضت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» اسلام در فضای خفقان اموی محفوظ می‌ماند و امیدی را که امویان با شهادت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» داشتند را، ناامید کرد و نگذاشت کربلا فراموش شود. بنده در کتاب «کربلا؛ مبارزه با پوچی‌ها» بحثی را صرفاً در رابطه با زیارت اربعین کرده‌ام تا جایگاه اربعین جهت حفظ نهضت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» و به بارنشستن حرکت آن حضرت معلوم شود. موفق باشید

10643
متن پرسش
سلام استاد: سوالی مدتها ذهن مرا مشغول کرده در رابطه با سرگذشت اهل بیت در اسارت. اینکه مدفن حضرت زینب و سکینه و رقیه و بعضی دیگر از مخدرات سلام الله علیهن در شام می باشد این را به ذهن می رساند که آنها در دوران اسارت از دنیا رفته اند و داستانهایی که در رابطه با بازگشت مجدد آنها به شام گفته می شود با عقل جور نمی آید به نظر می رسد مصیبتی که اهل بیت (علیه السلام) در اسارت کشیده اند ورای فکر و اندیشه ما باشد به نحوی که در تاریخ هم ذکر نگردیده است و شاید گریه خون امام زمان (عج) برای امام حسین هم ناشی از مصیبت های شام باشد. نظر شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تاریخ به روشنی خبر می‌دهد که حضرت زینب«سلام‌اللّه‌علیها» بعد از شام به مدینه آمدند و پس از مدتی از مدینه خارج شدند و شاید با توجه به زمینه‌ای که در شام فراهم کرده بودند بی‌سر و صدا به شام رفتند و فعالیت‌های خود را در آن‌جا شکل دادند و بالاخره رحلت نمودند. خدایا: به بزرگی زینب«سلام‌اللّه‌علیها» که پس از این‌همه مصیبت، باز از پای ننشستت و از مدینه به جایی که باید برود هجرت کرد؛ ما را شور انجام وظیفه عطا بفرما. موفق باشید
10623
متن پرسش
با توجه به تحولات به وجود آمده پس از ظهور اسلام در عربستان چگونه می توان ثابت کرد که عوامل محرک تاریخ فقط مادی نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه موضوعی موجب شده که تصور بفرمایید عوامل محرک تاریخ مادی است؟ چرا فکر نکنیم هدایت الهی و اراده‌ی حق در تاریخ بر اساس ظرفیتی است که ملت‌ها دارند؟ موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!