بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: رسول اکرم«صلوات الله علیه و آله السلام»

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21599
متن پرسش
با سلام محضر استاد طاهرزاده: چگونه است که شق القمر رخ داد ولی ما اسناد تاریخی بر آن نداریم صدها هزار نفر از افرادی که بودند در کشورهای مختلف هیچ یک گزارش نکردند و اگر بگوییم مسلمانان برای تقویت نبوت پیامبر این واقعه را جعل کردند باید بپذیریم بسیاری از معجزات دیگری هم که به حضرت نسبت دادند ولو متواتر باشد همه جعلیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم نیست در آن زمان سایر ملل متوجه‌ی غیرعادی‌بودن آن صحنه نسبت به «ماه» شده باشند. لذا وقتی همان حرکات را هم، حرکات عادی ماه بدانند، چیزی را ثبت نمی‌کنند. در این زمان است که این حساسیت‌ها پیدا شده. موفق باشید

21463
متن پرسش
سلام: یک سوال راجع بہ سورہ کوثر و معنای کوثر یک نکتہ چندین سال است در زھن بندہ است کہ کوثر بمعنای کثرت وجودی باشد زائد بر زات نباشد چون فاطمہ بضعہ منی یعنی من نور واحد و از نور رسالت است و نور رسالت را کثرت می دھد. یعنی فاطمہ کثرت در ذات رسول است و خداوند در اصل رسول را سعہ وجودی عطا فرمودہ است. آیا این درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. بگو! فاطمه «سلام‌اللّه‌علیها» تفصیلِ جان رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است و این تفصیل را در ظهور ائمه «علیهم‌السلام» می‌یابیم. موفق باشید

21425
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: در خصوص نام مقدس رسول اکرم (ص) در قرآن کریم چرا هنگامی که حضرت عیسی (ع) بشارت آمدن ایشان را می دهد با نام احمد معرفی می نماید (سوره مبارکه صف آیه 6) ولی خداوند حضرت را با نام محمد خطاب قرار می دهد؟ ممنون از راهنمایی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. شاید در کشف حضرت عیسی «علیه‌السلام» حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به نام «احمد» ظاهر شده باشند. موفق باشید

21348
متن پرسش
با تقدیم سلام و احترام: عدم امکان صدور مستقیم لفظ از حضرت حق یا ملایکه را با توجه به قاعده الواحد باید توضیح بدیم و اینکه احتیاج خداوند به الفاظ بشر پیش می آید درست است استاد؟ 2.-اینکه قرآن عینی صورت عین پیامبر است و قرآن کتبی صورت کتبی ایشان، می توان اینگونه توضیح دادکه همانطور که کسی در اثر عادت به دروغ گویی دروغ ملکه اش می شود یعنی صورت قلبش می شود، قلب مقدس پیامبر ظرف ظهور قرآن است و چون در موطن قلب ظهور کرده و با قلب ایشان متحد شده میگیم صورت قلب شده مثل رابطه ما با وجود کتبی و معنای آسمان که یکی صورت عینی و یکی صورت کتبی ماست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خداوند معانی را که به قلب انسان نازل می‌کند در موطنِ نفس به عالی‌ترین شکل به جهت قوای نفس حالتِ لفظ و صوت خلق می‌شود که به یک معنا برای پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» حضرت جبرائیل در میان می‌آیند 2- به نظرم خوب است. موفق باشید

21322
متن پرسش
با تقدیم سلام و احترام: نحوه تکلم خداوند چگونه است؟ آیا از لفظ بدون واسطه نفس پیامبر استفاده می کند؟ نحوه ایجاد یک کلمه قرآنی در جان پیامبر شاید به این شکل باشد که کلمه مراتبی دارد یک حقیقت خارجی یا مصداقی دارد که همان قرآن عینی است که این مرتبه دو مرتبه بسیط و بساطت در عین تفصیل دارد، این حقیقت خارجی همان اسماء الهی است این مرتبه توسط قلب مقدس پیامبر دریافت می شود یک معنایی دارد که جایگاه آن عقل پیامبر است یعنی بعد از تنزل از قلب. یک لفظ دارد که پس از نزول از عقل پیامبر به خیال ایشان ظاهر می شود این لفظ صورت دارد اما ماده ندارد که بعد بر گوش برزخی مبارک ایشان نازل شده و شنیده می شود. اگر بر زبان مبارکشان جاری شود علاوه بر صورت لباس ماده هم خواهد پوشید همین مراحل را ما در خودمان تجربه کرده ایم. آیه الله جوادی آملی در «قرآن در قرآن» فرموده اند که معنا که حتما از طرف خداست می ماند لفظ که 2 احتمال هست یا از طرف خداست یا نبی که از طرف خداست «الهی است نه بشری» ایشان نحوه تبدیل تکوین به اعتبار یعنی وتقعیت خارجی لفظ به لفظ اعتباری را با دستگاه مبدلی به نام نفس ناطقه پیامبر توضیح داده اند و این شاید به این معنی است که امکان صدور اعتبار به صورت مستقیم از سوی خدا وجود ندارد. چرا؟ به خاطر عدم سنخیت علت و معلول. آیا دریافت بنده از مطالب درست بوده؟ می شود نحوه تکلم خدا را توضیح بفرمایید. بسیار ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. عنایت داشته باشید که نفس ناطقه‌ی ما وقتی در معرض انوار الهی قرار گرفت و آن انوار تا گوش مثالی نازل شد، صوتی مناسب آن معنا را می‌شنود. زیرا آن معنا تا مرتبه‌ی گوشِ مثالی نازل شده و لذا عملاً آن صوت، در نفسِ ما به‌وجود آمده. و به همین معنا حتماً برایتان پیش آمده که در خواب چیزی را بشنوید. موفق باشید

21300
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: با توجه به سئوالی که قبلا از جنابعالی دررابطه با تطبیق بین مقام نوری اهل بیت در حدیث و بحث تعین اول و یا مقام احدیت پرسیده بودم، پاسخ اینگونه فرموده بودید که احدیت شأنی از شئون حق تعالی است ولی مقام نوری اهل بیت مقام مخلوقیت است و ربطی به هم ندارد، سئوال دیگر با توجه به پاسخ شما و مطالعه ای که در کتاب مبانی عرفان نظری آقای یزدان پناه داشتم به ذهنم رسید و آن اینکه مقام نوری ائمه با مقام احدیت یا تعین اول ربطی به هم ندارند چرا در بحث های عرفان نظری از مقام تعین اول تحت عنوان مقام محمدی یا مقام اَو ادنی یا تامه کبری نامبرده می شود و بحث شب معراج پیامبر که همان رسیدن پیامبر به مقام او ادنی است در حدیث مطرح است؟ آیا می شود گفت در بحث سیر نزولی مقام اول مخلوق در مقام مخلوقیت مطرح است و در سیر صعود همین اول مخلوق به مقام احدیت نائل می شود. توضیح بفرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که عرض شد باطنِ نبوت مقام واحدیت است و باطنِ مقام واحدیت، مقامِ احدیت است. و نبوتی که حضرت محمد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» حامل آن هستند مظهر مقام واحدیت که مقامِ جامع اسماء الهی است، می‌باشد. در این رابطه مقامِ «واحدیت» و «احدیت» از شئون الهی است، ولی وقتی بحث حاملیتِ نبوت و امامت در میان آید، بحث مخلوقیت به میان می‌آید و موضوعِ «اوّل ما خلق اللّه» مطرح می‌شود که به نظر بنده حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب شریف «مصباح الهدایه» به صورت جامع، موضوع را مطرح کرده‌اند که خوب است به آن کتاب رجوع شود و بنده هم شرح صوتی آن را داشته‌ام و می‌توانید به آن شرح نیز رجوع کنید. موفق باشید

21253
متن پرسش
سلام علیکم: چرا رهبری انقلاب و مراجع تقلید از بی عدالتی در جامعه جلوگیری نمی کنند و فقط به تذکر دادن و بیانیه اکتفا می کنند؟ از زنجان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر نظام اسلامی به عنوان زعیم یک جامعه تلاش دارد مردم را به آن نوع آگاهی برساند که خودشان دوست‌دار عدالت باشند، به جای این‌که برای هرکس پلیسی قرار دهند. باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که قرآن قیام به قسط و عدالت را در زیر دستورات الهی به عهده‌ی مردم گذاشته است. در سوره‌ی حدید آیه‌ی 25 می‏ فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ». به راستى پيامبران خود را با بیّنات روانه كرديم و با آن‌ها كتاب و میزان را فرود آورديم تا مردم به قسط برخيزند و حدید را كه در آن سختی زیاد و سودهایی برای مردم است نازل کردیم تا خدا معلوم بدارد چه كسى او و پيامبرانش را به غیب يارى مى‏ كند، آرى خدا نيرومندِ شكست ناپذير است. می ‏فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا» یعنی ارسال رسول با تدبیر الهی بوده و می‏ گوید «ما» فرستادیم تا نظر را متوجه خداوند و کارگزاران الهی کند. اینان رسولان را فرستادند تا آن‌ها به جای خدای نامحدود بتوانند عمل کنند. «بِالْبَيِّنَاتِ» با چیزی رسولان را فرستادیم که هم خودش روشن است و هم روشنی‏ بخش و روشنگر است و طرف مقابل هم از این سخنان بهره می ‏برد زیرا تنها برای خودِ رسول روشن نبوده، قدرت روشنگری هم دارد و طرف مقابل که با آن بیّنات روبه‌رو شود مطالب زیادی برایش روشن می ‏شود - حتی معجزات هم نمونه‏ هایی از بیّنات‌اند- و این شیوه عمومی کسانی است که صاحب رسالت‏ اند، چه انبیاء یا جانشینان آن‏ها و شیوه‏ هایی که این بزرگان از آن استفاده می ‏کنند امور بیّن ‏اند و از همه راه‏های بیّن استفاده می‏ کردند.   

گویی پیامبران وارد فضای تاریکی شده ‏اند که انسان‏ها در آن فضا خودشان را هم نمی ‏بینند و نمی ‏شناسند و پیامبران آمده ‏اند تا با بیّناتِ خود، تعریف جدیدی از خود بیابند تا شرایط تغییر کند و از تاریخ جاهلیت که نه در آن ابدیت برای انسان مطرح بود و نه استعداد رسیدن به قرب الهی برای انسان معنا داشت، به تاریخ دیگری وارد شوند که دستور عمل‏ های خاص خود را دارد لذا می‏ فرماید: «أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ» با پیامبران کتاب و میزان نازل کردیم تا آن‏هایی که در کنار پیامبران قرار می‏ گیرند از آن بهره ‏مند شوند. بحث «اِنزال» را به میان می ‏آورد که پایین‌آوردن است نه یاددادن به پیامبر، زیرا این دستورات، باطنی معنوی دارند و نازل شده ‏اند تا برای مردم قابل فهم باشد. «میزان»، آن قدرت تشخیصی است که چگونه از کتاب و دستورات الهی استفاده کنیم و این هم با پیامبران نازل می‏ شود و در رابطه با میزان، انسان‌ها وزن هر دستوری را تشخیص می‌دهند تا آن‌جا که اگر دو دستور معارضِ همدیگر شدند می‏ فهمند وزن و اهمیت هرکدام چه قدر است و کدام را باید بر کدام حاکم کرد. چنین تشخیصی با پیامبران نازل می‏ شود و هر آن کس که در کنار پیامبران قرار گیرد از چنین توانایی بهره ‏مند می‏ شود و گرفتار تحجر نمی ‏گردد.[1]  در ادامه می‌فرماید: «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» برای آن که مردم جهت اقامه‌ی قسط به‌پا خیزند. هدف اولِ ارسال رسولان قیام به قسط است تا مردم خودشان به‌پا خیزند نه آن‌که پیامبران به هر قیمتی اقامه‌ی قسط کنند، اگر مردم خواستند خودشان قیام کنند و درگیر موضوع شوند تا اولاً: جبهه مقابل خود را بشناسند. ثانیاً: بدانند برای اقامه قسط باید خود هزینه کنند و پیامبران شرایط چنین انتخابی را فراهم نمودند و آن‏ها را از انتخاب‏های خطا آزاد کردند و موفقیت در این امر مربوط به مردم است که اقدام بکنند یا نکنند. پس وقتی در روایت داریم: «ارتَّد الناس بعد رسول الله الا ثلاثه»[2] بعد از رسول خدا (ص) همه به نحوی منحرف شدند مگر سه نفر، باید بگوییم مردم کوتاهی کردند یا رسول خدا؟ در حالی‌که رساندن کتاب و میزان به عهده‌ی پیامبران بود و قیام به قسط به عهده‌ی مردم می‌باشد.

مردم باید تلاش کنند خود را در تاریخی که شروع شده شکل دهند و این جا است که مافوق عدالت، آزادی به میان می‏ آید و نباید با هر شیوه‏ای به اهداف خود رسید و آزادی انسان‏ها را زیر پا گذاشت و به همین جهت علی (ع) حاضر نیستند مثل معاویه با زیر پاگذاردن آزادی مردم، عمل کنند و به هر قیمتی به اهداف خود برسند.

در معنای «قسط» باید متوجه ضد آن یعنی «جُور» شد که به معنای دادن حقِ یکی به دیگری است هر چند خودش هم راضی باشد[3] پس قسط یعنی حق کسی را دادن و دین آمده تا حقوق در همه جا و در همه چیز رعایت شود. هدف در حرکت انبیاء آن است که مردم به شعوری برسند که حقوق هر چیزی و هر کسی رعایت شود و در این راستا به پا خیزند تا مقسِط شوند و قاسط مقابل این هدف قرار دارد و تلاش دارد این اتفاق نیفتد - مثل معاویه -. در ادامه می‌فرماید: «وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ» و حدید را فرو فرستادیم که در آن سختی زیادی هست و منافعی برای مردم دارد.  در چنین شرایطی که مقسطین یک طرف ایستاده‏ اند و قاسطین در طرف دیگر، دستوراتی با شدّت و حِدّتی خاص نازل شده که منجر به قتال و مبارزه می ‏شود[4] که در آن سختی شدیدی هست. بعد از آمدن بیّنات، در مقابل آدم‏هایی که حق برای‏شان روشن شده و جلو فهم خود ایستاده، برخوردهای شدید در میان می ‏آید. نمونه نزول برخورد شدید دستوری است که می‌فرماید: «جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ» که به رسول خدا (ص) دستور داده با کفار و منافقین مقابله کند، این به معنای آن نبود که حضرت با منافقین جنگ کنند، بلکه به معنای همان برخورد سختی است که حضرت با آن‏ها داشتند و این شدت و حدّت نیز نازل شده و ریشه‌ی الهی دارد.

اگر آن برخوردهای سخت انجام شود، منافعی نیز برای مردم دارد و مردم در انتخاب خود گرفتار راهی نیستند که دشمنان دین در مقابل آن‏ها شکل داده ‏اند و نمی ‏گذارند مردم به آنچه فهمیدند و اعتقاد دارند عمل کنند.

هدف از ارسال رسولان را یکی قیام مردم به قسط مطرح کرد و دیگر «وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز» با توجه به واژه‌ی «عَلِمَ» که هم به معنای دانستن است و هم به معنای نشانه‏ گذاری، می‏ توان در معنای آیه گفت: رسولان را با آن لوازم فرستادیم تا خداوند نشانه بگذارد که چه کسی او و رسولان‏اش را بالغیب یاری می کند، یعنی وقتی رسول در صحنه نیست و با رحلت خود غایب شده است، اینان آن مؤمنین واقعی هستند که به شخصیت‏ها حتی به شخصیت رسول هم بند نیستند و در غیبت رسول هم او را با پیروی از سنت ‏اش یاری می‏ کنند. اینان آن‏هایی‏ اند که خداوند نشانه‏ های خاصی برایشان قائل است و تأکید بر اهمیت مؤمنین آخرالزمان نیز در این راستا می‏ تواند باشد و این که فرمود خدا را یاری کنید از جهت ضعف خداوند نیست زیرا که او قوی و عزیز است، بلکه برای آن است که بندگان زندگی را با آزادی برای خود شکل دهند.

خلفا و جانشینان واقعی رسولان همان شأنی را دارا می ‏باشند که رسولان دارا هستند و در این رابطه وقتی به حضرت صادق (ع) بنگریم می ‏بینیم که چگونه وظیفه خود می ‏دانسته ‏اند به هر شیوه ممکن و در زوایای مختلف ارائه بیّنات کنند و شما با امامی روبروئید که می‏ خواهد مردم را از تاریکی‏ ها نجات دهد و با کودتا در مقابل حاکمان این مشکل حل نمی‏ شود بلکه با تربیت شاگردان و گسیل آن‏ها به اقصا نقاط جهان اسلام این ممکن محقق می‌گردد. موفق باشید  


[1] - در این مورد به کتاب «درس‏هایی از انقلاب» از مرحوم صفایی حائری رجوع شود.

[2] - رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج‏3، ص: 121

[3] - بعضی از یاران علی (ع) در ابتدای حاکمیت آن حضرت از حضرت خواستند حقوق آن‏ها را به امثال مروان حکم بدهند تا از فتنه دست بردارند و حضرت فرمود آیا نصرت و پیروزی را با جور به دست آورم؟

[4] - هر چیزی که دارای شدت و حِّدت است، حدید می‏ گویند.

 

21246
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد: سئوالی ذهنم را مشغول کرده است می خواستم پاسخ آن را عنایت فرمائید. آیا اول ما خلق الله نوری که در متون دینی ما آمده و همان مقام اهل البیت است با مقام احدیت بحث های عرفان یا همان تعیین اول تطبیق دارد یا دو مقام متفاوتند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون حضرت می‌فرمایند اولین مخلوق، نور من بود، پس اولاً: بحث مخلوقیت در میان است، ثانیاً: آن خلقت نوری را به خود نسبت می‌دهند. لذا به اعتبار روایتی که می‌فرمایند: « «وَ أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ (ص) وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ (ص) وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ (ص)»[1]  اول ما و اوسط ما و آخر ما محمد (ص) است. لذا روایت مورد بحث، مربوط به مقام اهل‌البیت «علیهم‌السلام» می‌باشد و ربطی به احدیت که شئونی از شئون الهی است، ندارد. در این مورد خوب است کتاب «مصباح الهدایه» حضرت امام مطالعه شود. موفق باشید

 


[1] ( 1)- بحارالأنوار، ج 25، ص 363.

21132
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیزمان جان استاد 1. اینکه شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی در آن مکاشفه اش در گورستان می گوید شخصی را دیدم که مدتهاست مرده و هنوز می گوید گل به سر داره خیار و نفهمیده مرده، چطور ممکن است؟ پس شب اول قبر، سوال ملکین، سکرات مرگ، عذابهای برزخی و از همه مهمتر کنار رفتن حجابهای دنیایی و حجاب جسم و دیدن عالم جدید و عجیب برزخ چه می شود؟ آیا این شخص در برزخ با هیچ عذابی یا شرایط جدیدی روبرو نگشته و هنوز با خیال راحت به خیار فروشی اش ادامه می دهد؟ 2. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید یکی از گذشتگان شما را به حساب کشیدند و هیچ خیری در توشه اش نیافتند جز آنکه مردی بود توانگر و با مردم داد و ستد می کرد و به غلامان خود می گفت از بدهی درماندگان در گذرید خداوند به فرشتگان فرمود نحق احق بذلک منه تجاوزا عنه (نهج الفصاحه حدیث 133 ترجمه ابراهیم احمدیان) حال جناب استاد چگونه چنین چیزی ممکن است که کسی (فلم یوجد له من الخیر شی الا.....) باشد یعنی نماز نمی خواند روزه نمی گیرد عبادت ندارد ترک گناه ندارد و ممکن است به هر گناه اخلاقی دست بزند و هزاران چیز دیگر، همه آنها نادیده گرفته شود؟ این روایت با آن روایت که می فرماید اگر نماز کسی قبول شد بقیه اعمالش قبول می شود و اگر نمازش رد شد همه اعماش رد می شود و بسیاری روایت دیگر چطور جمع می شود و آیا انسان را جری به انجام گناه و بی توجهی به واجبات و خیرات دیگر نمی کند؟ 3. آیا نهج الفصاحه تا چه اندازه مورد وثوق است و نهج الفصاحه ای که هاشم صالحی تنظیم و ابراهیم احمدیان ترجمه کرده اند مورد اطمینان است؟ با کمال تشکر از استاد عزیز، خداوند بر طول عمر شما و توفیقاتتان بیفزاید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خیر! متوجه‌ی حضور برزخیِ خود هست ولی در عین حال ملکات دنیایی‌اش بر او غلبه کرده است و از این جهت فراموش می‌کند که در حیات برزخی خود، خود را دنبال کند 2- عنایت داشته باشید در آن روایت سخن از گذشتگانی است که وظایفی مثل نماز و روزه بر آن واجب نبوده است. لذا حضرت می‌فرمایند چیزی در اعمال او نبود، نه این‌که در اعمال او عصیان بود 3- به تعبیر آیت اللّه جوادی به همان معنایی که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» مدینه‌ی علم‌اند و اهل‌البیت، دروازه‌ی آن؛ روایات صادرشده از رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» از جمله آن‌چه در نهج‌الفصاحه هست، مدینه‌ی علم دینی است و حیف است رجوع به آن چندان که شایسته است، نمی‌شود در حالی‌که بسیار قابل استفاده است. موفق باشید 

20964
متن پرسش

با سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: در راستای فهم معاد جسمانی و طریق سلوک عرفا و تببین ارتباط روح با بدن و مدارج عالی سیر الی الله و تفسیر قابل فهم برای محققین در علم معرفت و النفس لطف بفرمایید حدیث معراج پیامبر اسلام را شرح بفرمایید و اگر به کتاب تبدیل شود که بهتر مورد استفاده است. ان شاءالله. در غیر اینصورت راهنمایی بفرمایید تفسیر حدیث را بجز به قلم زیبای شما از کجا باید جستجو کرد؟ با تشکر از زحماتتان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حدیث «معراج» را آیت اللّه مصباح در کتابی به نام «راهیان کوی دوست» شرح کرده‌اند. بنده هم سال‌های گذشته در اعتکاف‌های متعدد عرایضی داشته‌ام که به نظرم صوت آن‌ها باید در مجموعه‌ی دی‌وی‌دی‌های «لبّ المیزان» باشد. در این مورد می‌توانید با جناب آقای نظری به شماره‌ی 09136032342 تماس بگیرید. موفق باشید

20942
متن پرسش
به نام الله استاد طاهرزاده سلام: در سوال 20919 من به معنای معجزه کار نداشتم بلکه بحث معرفت شناسی بود و ارتباط معجزه و شکاکیت مدنظر بود. امید که این مسئله را برایمان حل نمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه شوید پیامبر خدا با معجزه ما را به این نتیجه می‌رساند که او از طرف خداوند برای ما راه‌کار آورده است، دیگر نسبت ما با خدا روشن می‌شود و جایی برای شک و شکاکیت نمی‌ماند. موفق باشید

20933
متن پرسش
سلام: یه روایتی خوندم که پیامبر فلان دستور رو داد، مثلا قصاص مردان توسط زنان و بعد از نزول آیه 34 سوره نساء این دستور لغو شد. مگه میشه؟ پیامبر دستوری داد که حق نبود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن یک بار به صورت اجمالی و کلی بر پیامبر نازل شد و در این رابطه حضرت کلیّات مطلب را می‌دانستند و مطابق آن دستور می‌دادند و سپس طی 23 سال به صورت تفصیلی نازل شد و حکم هر چیزی به صورت جزئی مشخص گردید. موفق باشید

20816
متن پرسش
درود محضر استاد طاهرزاده: حضرتعالی در جواب سوال 20735 بحث تواتر را مطرح کردید لکن بنظرم چند ایراد وارد است: 1. اگر دقت فرمایید در آن سوال پرسیدم منابع غیر مسلمان که در صدر اسلام نوشته شده باشد و در آن ذکر وجود حضرت محمد شده باشد را معرفی کنید، این بدین خاطر است که در تواتر باید قطع به عدم تبانی صورت پذیرد و صرف کثرت راویان موجب یقین نمی گردد وقتی اثبات وجود حضرت مبتنی باشد فقط بر کتب مسلمانان چون طبری این شبهه تقویت می شود که وجود ایشان ساخته اعراب بوده است از طرفی مستلزم نوعی دور است. همیشه اقوال بی طرفان مقبولست نه ذی نفعان. 2. حضرت استاد جوادی در کتاب شریف تبیین براهین اثبات خدا، فصل هشتم: برهان نظم ذیل بحث برهان نظم و حساب احتمالات می فرمایند: «حساب احتمالات احتمال وقوع تصادفی و اتفاقی یک مجموعه را گرچه به سوی صفر میل می دهد لکن هرگز به صفر نمی رساند به همین دلیل تنها برای اطمینان عرفی و یقین روانشناختی مفید است و هیچگاه یقین علمی را به همراه ندارد.» اگر به کلام دانشمندان دقت شود که برای ساخته شدن یک پروتوئین چقدر احتمال تصادفی بودن پایینست و اگر اشتباه نکنم چند برابر طول عمرزمین زمان لازم است تا تصادفا فقط یک پروتوئین ساخته شود حال این را اضافه کنید به دی ان ای که فوق العاده پیچیده است و مغز و کل بدن آدمی و زمین و آسمان و کل موجودات و نظم فوق العاده ای که دارند باز انسان حکیمی چون جوادی می گوید این میل به صفر است نه صفر. استاد گرامی وقتی برهان نظم افاده یقین نمی کند چگونه نقل چند عرب و طبری و... بر وجود حضرت محمد یقین آورست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید برهان نظم به گفته‌ی شهید مطهری یک تذکر است و نه یک برهان. برعکسِ برهان‌هایی مثل برهان «امکان و وجوب» و «برهان صدیقین» که موجب یقین عقلی می‌شود. در مورد حادثه‌های تاریخی، بحث در کتب مسلمانان و غیر مسلمانان نیست، بحث در آن است که آیا عقل می‌پذیرد چنین حادثه‌هایی که سینه به سینه در نسل‌های گسترده که امکان تبانیِ آن‌ها نیست، با تبانیِ عده‌ای به‌وجود آمده باشد؟ موفق باشید

20735
متن پرسش
با سلام: حقیر درین که حضرت محمدی پا به گیتی نهاده باشند در تردیدم و وجود تاریخی ایشان برایم ثابت نیست آیا از منابعی که غیر مسلمانان در صدر اسلام نوشته باشند اسنادی در اثبات وجود ایشان در دست است چون بنظر می رسد که قدیمی ترین منابع تاریخ طبری و ... باشد که همه توسط مسلمانان نوشته شده و ممکن است توطئه ای در کار باشد و صحبت های سفین محمد کالیش در نفی وجود حضرت محمد صحت داشته باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع پدیده‌های تاریخی، مسئله‌ی تواتر در میان است وگرنه هیچ پدیده‌ی تاریخی را نمی‌توان با اطمینان پذیرفت حتی وجود نادرشاه و شاه عباس را. از این جهت گفته می‌شود امور تاریخی را عقل، از جهتِ تواتر می‌پذیرد. بدین معنا که ممکن نیست چنین موضوعات مهمی را عده‌ای با تبانی بتوانند به تاریخ تحمیل کنند. زیرا بالاخره معلوم می‌شود. موفق باشید

20717
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: نظرتان درباره این حدیث چیست. آیا واقعا صحیح است؟ هنگامی که رسول خدا «ص»، از «جنگ تبوک» برمی گشت «سعد انصاری»، یکی از «کارگران مدینه» به استقبال آن حضرت آمد. وقتی پیامبر «ص»، با او دست داد «احساس کرد»، که «دستان وی زبر و خشن» است.! نبی مکرّم «ص» سؤال کردند؛ چرا دستان تو، این اندازه «زبر و خشن» است.!؟ عرضه داشت؛ یا رسول اللّه این «خشونت و زبری دستان من» بخاطر، کار کردن» با بیل و طناب است تا «مخارج خانواده ام» را تأمین کنم.! پیامبر«ص»؛ «دستان او را بوسید»، و فرمود: این «دستی است»، که «آتش جهنم» آن را لمس نخواهد کرد.!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا آن روایت درست نباشد؟ مگر جز این است که انسان با تلاش و دست و پنجه‌نرم‌کردن با طبیعت و بدون تخریب آن، استعدادهای خودش و طبیعت شکوفا می‌شود؟ موفق باشید

20698
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: مثل اینکه سوالم را درست نپرسیدم. (سوال ۲۰۶۸۳) مطمئنا ائمه علیهم السلام از بدی ها و کارهای بدی که چه دشمنانشان و چه غیر هم انجام می دهند بیزارند. سوال بنده این است: با توجه به اینکه دشمنان اهل بیت اعمالشان پلید است و معصومین از آن اعمال بیزارند آیا رافت عامه آنها اقتضا می کند که حتی آنها را هم دوست داشته باشند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن حضرات از کارهای آن‌ها متنفرند، ولی همواره نسبت به خودشان رأفت دارند و مایل‌اند آن‌ها را از آن ظلمات نجات دهند در آن حدّ که خداوند به پیامبرش تذکر می‌دهد:  «فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلي‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفاً» گویا می‌خواهی قالب تهی کنی و خود را به هلاکت اندازی، از این‌که اینان به این قرآن ایمان نمی‌آورند. موفق باشید

20650
متن پرسش
عرض سلام خدمت حضرت استاد: در آثار بعضی از کسانی که مرید جناب مولانا و حضرت شمس اند زیاد دیده می شوند که آنها را صوفی و بنیانگذار رقص سماع می دانند فلذا در بیانات جنابعالی و امام خامنه ای مدح زیادی از این دو عزیز برده شده و الان بنده کمی گیج شده ام که شما معتقدید آنها صوفی نبوده اند و رقص سماع نمی کرده اند یا می کرده اند و صوفی بوده اند و اشکالی هم در آن نمی دانید؟ اگر لطف بفرمایید بنده را توجیح بفرمایید ممنون می شوم. پیشاپیش از زحمات جنابعالی قدردانی تشکر بسیار را دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رقص سماعی که بعضی از گروه‌های عرفانی در گذشته بر آن وارد می‌شدند، غیر از اداهایی است که این روزها عده‌ای صوفی‌نما دارند. مجلس سماع آدابی داشته است از جمله آن‌که عموماً جوانان که تحت تأثیرِ وَهمِ جوانی هستند نمی‌توانستند وارد شود. به قول مولوی:  «چون رهند از دست خود دستی زنند ** چون جهند از نقص خود رقصی کنند ·  مطربانشان از درون دف می‌زنند ** بحرها در شورشان کف می‌زنند». اساساً آن حالت وَجد در اختیار خودشان نیست و فعلاً آن نحوه حضور از تاریخ، بربسته شده است و شبیه آن همان حالتِ بر سینه و بر سرزدنی است که در عزاداریِ حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» بعضاً برای عده‌ای پیش می‌اید. موفق باشید

20648
متن پرسش
با سلام: شما فرمودید که بهشت و جهنم قراردادی نیستند بلکه صورت حقیقی خود اعمال هستند، از طرفی نیز فرمودید که بهشت و جهنم از قبل بوده اند و الان هم هستند. سوال: این بهشتی که صورت اعمال ماست چگونه قبل از اینکه ما وجود خارجی پیدا کنیم وجود داشته اند یعنی صورت اعمال قبل از خود عمل وجود داشته اند؟ چگونه؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عالمی مافوقِ این عالم، هم‌اکنون موجود است و هم‌اکنون نفس ناطقه‌ی ما به آن عالم متصل است و هر عملی که ما در این دنیا انجام می‌دهیم، در ان دنیا مطابق هویت آن دنیایی محقق می‌شود و چون از این دنیا رفتیم، با اعمالِ پیش‌فرستاده‌ی خود روبه‌رو می‌شویم. در روايت داريم كه راوى از حضرت‏ امام‏ رضا (ع) مى ‏پرسد: مرا از بهشت و جهنم خبر دهيد، آيا هم اكنون آن‏ها خلق شده‏ اند؟ حضرت فرمودند: بلى، و رسول‏ الله (ص) وقتى به معراج رفتند داخل بهشت شدند و آتش را ديدند. راوى مى‏ گويد: عده ‏اى از مسلمانان مى‏ گويند بهشت و جهنم مقدر شده ‏اند ولى خلق نشده ‏اند. حضرت فرمودند: آن‏ها از ما نيستند و ما هم از آن‏ها نيستيم: «مَنْ انْكَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَالنّار كَذَّبَ النَّبِيُّ (ص) وَ كَذَّبْنا وَ لا مِنْ وِلايَتِنا علي شَيْئٍ وَ يَخْلُدُ في نارِ جَهَنَّم. قال‏الله: هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتي يُكَذِّبُ بِهَاالْمُجْرِمُونَ يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَميمٍ انٍ». پس كسى كه منكر خلقت فعلى بهشت و جهنم شود، پيامبر و ما را تكذيب كرده است و از دوستان ما نيست و براى هميشه در آتش است. خداوند در آيه 44 سوره الرحمن فرمود: اين است جهنمى كه گناهكاران انكار مى‏ كردند و هم اكنون گناهكاران بين آن جهنم و آب‏جوشان در حال طواف ‏اند.[1]

و نيز در روايت داريم كه: «رسول خدا (ص) فرمودند: در آن هنگامى كه مرا در آسمان معراج دادند من داخل بهشت شدم، ديدم در آنجا زمين‏هاى بسيارى را كه سفيد و روشن افتاده و هيچ در آنها نيست، وليكن فرشتگانى را ديدم كه بناء مى ‏سازند، يك خشت از طلا و يك خشت از نقره، و چه بسا دست از ساختن برمى ‏دارند. من به آن فرشتگان گفتم: به چه علّت شما گاهى مشغول ساختن مى‏ شويد و گاهى دست برمى‏ داريد؟ فرشتگان گفتند: وقتى كه نفقه ما برسد ما مى‏ سازيم و وقتى ‏كه نفقه ‏اى نمى ‏رسد دست بر مى‏ داريم و صبر مى‏ كنيم تا آن‏كه نفقه برسد. رسول‏ خدا (ص) به آن فرشتگان گفتند: نفقه شما چيست؟ گفتند: نفقه ما گفتار مؤمن‏ است‏ در دنيا، كه ‏بگويد:

سُبْحَانَ اللَهِ وَ الْحَمْدُلِلَّهِ وَ لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ وَ اللَهُ أَكْبَرُ پس چنانچه ملاحظه مى‏ فرماييد حضرت در سفر معراجى خود با بهشت و جهنم رو به‏ رو شدند و اين مى‏ رساند كه هم اكنون بهشت و جهنم موجود است. موفق باشید


20630
متن پرسش
با سلام مجدد: در خصوص پاسخ سوال 20625 منظورم تکمیل و رشد انسان کامل و دعا برای این امر در حال حاضر است. آنها که فعلا در قید حیات ظاهری دنیا نیستند منظور سوالم بود. آیا رشد پیامبر در حال حاضر با توجه به بینهایت بودن خدا در اسماء و صفات و انسان کامل که خلیفه او می باشد آیا این رشد ادامه دارد یا نه؟ و مفهوم صلوات بر پیامبر (ص) آیا درخواست از خدا بر ترفیع درجه آن جناب در نزد پروردگار است؟ منظور در زمان حیات آنها نبود. با تشکر از وقت و حوصله شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «صلوات بر پيامبر صلى الله عليه وآله؛ عامل قدسى‏ شدن روح» که بر روی سایت هست، عرض شده که هر اندازه امت پیامبر که پاره‌ی جان پیامبرند، رشد کنند برای آن حضرت ترفیع حاصل می‌شود و صلوات‌های امت نیز برای آن عزیزان موجب ترفیع، و برای ما عامل ارتباط روحیِ بیشتر با آن‌ها می‌شود. موفق باشید

20583
متن پرسش
سلام علیکم حضور استاد بزرگوار: استاد یک سؤالی ذهن بنده را مشغول کرده، اگر کمک بفرمائید ممنون می شوم: از واقعه غدیر خم تا غصب خلافت 72 روز فاصله است و این اتفاقاتی که بعد از رحلت پیامبر (ص) رخ داده است بسیار عجیب و غریب است و نمی توان گفت تنها دو نفر (ابوبکر و عُمَر) در این ماجرا توانسته اند خط فکری جامعه را این گونه متحول سازند. چگونه ممکن است پس از رحلت پیامبر (ص) جامعه ای 180 درجه تغییر کند و دگرگون شود؟! آیا جریان سازی این حوادث از قبل طراحی نشده بود؟! اگر پاسخ مثبت است، این جریان سازی توسط چه خط فکری و چه کسانی و چگونه انجام شده است؟ ضمنا اگر کتابی در این خصوص می تواند کمک کند راهنمایی بفرمائید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طراحی دقیقی از پیش تعیین‌شده است حتی مسلمان‌شدنِ خلیفه‌ی اول و دوم همراه با ابوعبیده‌ی جراح به تعبییر علامه‌ی طباطبایی روی همین حساب است که متوجه‌اند می‌توانند در آینده کار را دست بگیرند. شما جریان صحیفه را ساده نگیرید . جريان صحيفه‏ يا پيمان‏ نامه در شرح نهج البلاغه ابن ‏ابى‏ الحديد ج 4 ص 454 آمده است كه پس از ماجراى غدير خم گروهى به اين نتيجه رسيدند پس از رحلت رسول‏ خدا (ص) با تمام قدرت بر ضد حكومت على (ع) مبارزه كنند و پيمان نامه ‏اى با امضاء 34 نفر تهيه و آن‏ را به ابوعبيده‏ جرّاح دادند مبنى بر اين‏كه محمد (ص) رسالت خود را انجام داد و كسى را جانشين خود قرار نداد و اختيار حكومت را به عهده ملت گذارد تا رهبرى ملت موروثى نشود ...». همچنين علامه مجلسى در بحارالانوار، ج 28، ص 102 به بعد آورده ‏اند. البته مفصل‌تر از آن را می‌توانید در کتاب «بصیرت فاطمه‌زهرا «سلام‌اللّه‌علیها» دنبال کنید. موفق باشید

20514
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی محضر شریف استاد سلام علیکم: چه زیر ساخت هایی از جنبه های گوناگون در بشریت شکل گرفته بود که حضرت رب العالمین از زمان پیامبر اسلام به بعد بشریت را از ارسال وحی جدید بی نیاز دانستند? در جریان هستم که مبانی فکری و تمدنی بشر به حد تکامل خود رسیده بود ولی از حضورتان استدعا دارم آن را باز تر تبیین بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور تاریخی اسلام با حضور نبوت نبیّ اکرم «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در عالم جای خود را باز کرد و بدین لحاظ خداوند به رسول خود فرمود: «لا تکلّف إلاّ نفسک» یعنی یک تنه هم که شده است، بایست تو مسئول کار خودت هستی. از این به بعد هست که بشریت باید نسبت خود را با نبوت مشخص کند که بهترین راه جهت این امر، امامت انسان‌های معصوم است که بعد از نبوت، همچنان ادامه دارد. موفق باشید

20464
متن پرسش
با سلام استاد عزیز: فکر نمی کنم، بتوان از کنار این سخنان دکتر سروش به سادگی گذشت که می گوید: «مقال مرثیه‌ای است برای جامعه‌ای که انقلاب خود را برای عدل و آزادی و بنام حسین و علی آغاز کرد و سپس کارش به اسلام فقاهتی رسید که جز زجر و زندان و تندخویی و ترشرویی در آن نبود و اسلام فقیهانه جا را بر اسلام عارفانه و حکیمانه تنگ کرد و اینک سرانجامی شوم‌تر یافته است و اسلام مداحانه تومار فقیهان را هم در نوردیده و مداحان بدل به هادیان و متفکران قوم شده‌اند. ….به تازگی فرمان رهبر جمهوری اسلامی گفته «مداحان» به تقویت بنیه فکری جوانان بپردازند و دشمن را در جنگ روانی شکست دهند و نگذارند که «باور به اسلام و باور به کار امدی نظام اسلامی» را از مردم بستانند. مّداحان شعبان جعفری صفت (نه ذاکران محترم و مخلص مصائب اهل بیت رسول) که هیچگاه در جامعه دینی و در چشم مومنان حرمتی و منزلتی نداشتند، و در میانشان نانجیبان و فرومایگان کم نبودند و در نادانی و ناپاکی انگشت نما بودند و داستان‌های کژ رفتاری‌های اخلاقیشان بر سر زبان‌ها بود و در هیچ حال و هیچ جا هیچ کس حتی مسائل شرعی ساده را از آنان نمی‌پرسید، نمی‌دانم بخت مداحان باز شده یا بخت از ملت ما برگشته است که این هیچکسان، کسی شده‌اند و دستگیری جوانان را بدست گرفته‌اند. هرچه هست «خواب گربه موش را گستاخ کرد». وای بر روحانیت خاموش. وای بر دانشگاه خاموش. وای بر فرهنگستان خاموش. بطّالانی چون ازغدی و پناهیان و انصاریان و رشاد و… بس نبودند که حالا طبّالانی چون ارضی و کریمی و حدادیان و… هم از راه رسیده‌اند تا به توصیه رهبری قدر ببینند و بر صدر بنشینند و دین و هنر و فرهنگ را به سخره بگیرند و به ارشاد خلایق بپردازند و جواب شبهات غربیان را بدهند و غبار ناباوری را از جان جوانان بیفشانند!» استاد عزیز با این که سروش در سخنان خود بی‌انصافی‌های فراوانی کرده است که بنده به خود اجازه نمی‌دهم آن‌ها را بیان کنم و همین اندازه هم که سخنان او را بیان کردم، از خود شرمنده‌ام، ولی وقتی در غیاب تفکر، از گوش سپردن به سخن یکدیگر عاجزیم و به جای تفکر، معارضه می کنیم و با چماق جدل و طبع جاهلانه و ذوق بی هنری، چهره ی زشت خود را با نام عزیز اسلام تزئین می کنیم، باید بدانیم که تکریم اندیشه در پشت پرده، به کارهای ما خواهد خندید. دکتر سروش در رابطه با پیامبر می گوید: این همان تجربه‌ای است که شاعران و عارفان دارند؛ هر چند پیامبر این را در سطح بالاتری تجربه می‌کنند. پیامبر درست مانند یک شاعر احساس می‌کند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است. این الهام از «نَفس پیامبر» می‌آید و نفس هر فردی الهی است. اما پیامبر با سایر اشخاص فرق دارد، از آن رو که او از الهی بودن این نفس آگاه شده است. او این وضع بالقوه را به فعلیت رسانده است. نفس او با خدا یکی شده است. این اتحاد معنوی با خدا به معنای خدا شدن پیامبر نیست و این اتحادی است که محدود به «قد و قامت خود پیامبر» است. این اتحاد به اندازه بشریت است، نه به اندازه خدا. ... پیامبر، باز هم مانند یک شاعر، این الهام را به زبانی که خود می‌داند، و به سبکی که خود به آن اشراف دارد، و با تصاویر و دانشی که خود در اختیار دارد، منتقل می‌کند. استاد عزیز! راستی خود شما، تاکنون چقدر به نسبت شعر و وحی پرداخته اید؛ فارغ از نظر هر اندیشمند دیگر؟ دکتر سروش می گوید: شیعیان به هیچ وجه نبایدخود را فرقه ای از فرقه های اسلامی بدانند و گمان کنند در برابر دیگران قرار دارند ما همه پیروان پیامبر هستیم و همه ما محمدی هستیم و اگر هم علوی هستیم بخاطر آنست که امتداد محمد را در علی می بینیم. استاد عزیز! کاش می توانستیم بفهمیم که دیگری هم "می تواند" "درست" بگوید. می گوید: «از ديد من برندگان اين عالم، عارفان بودند آقاى خمينى عرفان را وارد سياست كرد. من آن را نمي پسندم» به چند جمله ی نخست آقای سروش دقت کنید، آیا ما از همین جا، نقدهای اساسی و موثر در سیاست را از دست نداده ایم؟ چقدر مست می شوم وقتی با گوش سپردن به یک سخن، پیش داوری هایم نفی می شوند و دیگر می شوم. در تفکر مساله اصلا پذیرفتن و نپذیرفتن یک سخن نیست، مساله، گوش سپردن و نفی خود است که من فکر می کنم در مواجه با آقای سروش، این حتی از جانب آقای داوری هم اتفاق نیافتاد؛ حتی در دوره ی متاخر فکری ایشان. باید به شیوه مواجهه ی اندیشمندانمان با یکدیگر بیشتر بیاندیشیم. دکتر عبدالكريم سروش می گوید: «ديانت را چرا بهانه خشونت کرده ايد؟ گفته ايد «اسلام تازيانه هم دارد» ولی آيا فقط تازيانه دارد؟ ... نه صدائی از مدارا در آن هست نه سيمائی از مروّت، نه نقدی نه مطالبه ای، نه سؤالی نه محاسبه ای.» استاد عزیز! به نظر شما وقتش نرسیده به این سخنان توجه شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

عرض بنده آن است آیا روح انقلاب اسلامی که حضرت امام به صحنه آوردند این است که سروش می‌گوید؟ و یا طبیعی است که ما برای تحقق آن انقلاب با تنگناهای تاریخی و بعضاً با به حجاب‌رفتنِ آن آرمان‌ها روبه‌روییم. ولی آیا آن روحی از انقلاب اسلامی که در متن تاریخِ امروز حاضر است و باید به آن نظر کرد و آن را از خود نمود، در سخنان آقای سروش به چشم می‌خورد؟

آقای سروش چیزهایی را به رهبری انقلاب نسبت می‌دهد که فضای رهنمودهای رهبری درست برعکس آن است. حتی آن وقتی که به مداحانی خاص، مسئولیتِ متذکرشدن و راهنمائیِ جوانان را می‌دهد؛ اشاره به روح و روحیه‌ای دارد که سختْ ضدِ استکباری و معنویت‌گرا است. آیا این مداحان با صفتِ شعبان جعفری نظام شاهنشاهی قابل تطبیق‌اند که آقای سروش چنین تطبیقی را به میان آورده است؟!

می‌بینید که همه‌ی مشکل سروش و امثال سروش، به هر بهانه‌ای شخصِ رهبری انقلاب است که همچون حکیمی بصیر با رهنمودهای الهی خود می‌خواهد به روش خاصی که مخصوص فرهنگ و تاریخ این ملت است، این ملت را از تنگناهای تاریخی 200 ساله‌ی غرب‌زدگی خود عبور دهد.

ذاکران مخلص اهل‌البیت «علیهم‌السلام» که دکتر سروش مطرح می‌کند، کیانند که اگر امثال دکتر میثم مطیعی و یا جناب منصور ارضی این سالکِ وارسته‌ی درس‌آموخته از مکتبِ عارفان، مداحان حکومتی‌اند و خود فروختگان دستگاه؟!!

قضیه‌ای که ایشان در مورد پیامبر «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌گویند که سبکِ فهم آن حضرت شاعرانه است و نه فیلسوفانه؛ در این حدّ نیست آن‌جایی که به صراحت ادعا می‌کند «پیامبر، گمان می‌برد که پیامبر است». در کلمات زیبا، پیچاندنِ سخن، اصلِ سخن را تغییر نمی‌دهد، عمده آن است که متوجه باشیم در دل این جملات زیبا ایشان به کجا اشاره می‌کند؟ به پیامبری که رسول خدا است؟ و یا به عارفی که به قول ایشان با خدا متحد شده است؟! در حالت دوم پای شریعت بر هوا است و هیچ تمدنی از طریق دین اسلام به صحنه نخواهد آمد.

کجای تشیع اصیل و کدام یک از علمای دین، علی «علیه‌السلام» را به جای حضرت محمد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» نشانده‌اند؟!! جز آن است که همه‌ی علمای شیعه سعی بر تقریب مذاهب دارند؟ علی «علیه‌السلام» در نگاه سروش، یک انسان بزرگ است و نه یک امام که باید جامعه‌ای بیرون از فرهنگ جاهلیتِ دیروز و مدرنیته‌ی امروز بسازد. بحث در اخلاق فردی نیست، بحث در ایجاد جامعه‌ای است که بتواند از سیطره‌ی مستکبران آزاد باشد.

دکتر سروش می‌گوید چرا امام، عرفان را وارد سیاست کرد؟ این یعنی یک تمدن‌سازی منهای عرفان. آیا امام، عرفانی را وارد سیاست کرد که پای مرید و مرادی در میان باشد؟! و یا با حفظ حریم آزادی انسان‌ها در انتخاب سرنوشت خود، روحِ عرفانیِ فهمِ انسان متعالی را در چنین تمدنی متذکر شد.

امثال دکتر داوری در نسبت با سروش متوجه‌ی جایگاه و اشارات آن سخنان می‌شوند و نه توجه به صِرفِ معنای جملات آقای سروش.

آیا با سخنان زیبای آقای سروش، انقلاب اسلامی بازخوانی می‌شود و یا به‌کلی در زیر پا قرار می‌گیرد و ما دالایی‌لامایی می‌شویم که به بهانه‌ی دوری از خشونت، گروگان آمریکایی هستیم که بتواند از این طریق با رقیب خود یعنی کشور چین مقابله کند؟! و البته این بدان معنا نیست که بنده انتقادهای اساسی نسبت به روند امور نداشته باشم و یا معتقد باشم ما در شرایطی هستیم که انتقادهای دلسوزانه را می‌پذیریم؛ بحث بر سر آن است که مواظب باشیم جایگاه سخنان امثال آقای سروش را که اتفاقاً بنا دارد عوامل قِوامِ تحقق تمدن اسلامی را نشانه رود، نادیده نگیریم! و این است حرف اساسی بنده، وگرنه بین نقد که از نانِ شب برای ما واجب‌تر است، با تخریبی نرم و ظاهرپسند تفاوت نمی‌گذاریم. موفق باشید 

20462
متن پرسش
سلام: امروز رییس جمهور محترم مجددا شبهه ای تاریخی را مطرح نمودند که متن آن بدین شرح است امروز اگر آمریکا تخلف کند، همه دنیا آمریکا را محکوم می‌کنند و نه ایران را و جالب اینکه عده‌ای با وجود این شرایط به ما می‌گویند که چرا اعتماد و مذاکره کردید. این عده اگر شاید در زمان پیامبر (ص) نیز بودند به پیامبر گرامی اسلام (ص) ایراد می‌گرفتند چرا که در قرآن مجید خطاب به پیامبر (ص) آمده است «تو معاهدات فراوانی با کفار بستی که هر دفعه هم آن را نقض کردند». آیا می‌شود به پیامبر (ص) ایراد گرفت که چرا با وجود نقض عهدهای متعدد باز هم نسبت به آن اقدام می‌نمودند؟ آیا امروز واقعا شرایط با مثال ایشان یکسان است؟ لطفا مرقوم فرمایید تا این شبهه حل بشود. ان شا الله.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم آن سخنان را شنیدم فکر نمی‌کنم استناد درستی برای معاهده با استکبار باشد زیرا قرآن می‌فرماید: «كَيْفَ وَ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لا يَرْقُبُوا فيكُمْ إِلاًّ وَ لا ذِمَّةً يُرْضُونَكُمْ بِأَفْواهِهِمْ وَ تَأْبى‏ قُلُوبُهُمْ وَ أَكْثَرُهُمْ فاسِقُونَ» (8/توبه) چگونه به اینان اعتماد می‌کنید در حالی‌که اگر بر شما غلبه کنند نه‌ رعایت شما را می‌کنند و نه رعایت تعهداتی که با شما بسته‌اند، اینان بر خلاف آن‌چه که در قلب‌شان هست سخنانی می‌گویند که شما را راضی کنند ولی در درون‌شان نیّت دیگری دارند و اکثر آن‌ها فاسق‌اند. زیرا امروز بحث استکبار و نقض عهد در میان است. آیا باید باز به آن‌ها اعتماد کرد؟ یا به نور ولایت متوجه‌ی بی‌اعتمادی به آمریکا شویم؟! ای کاش این آقایان یک کلمه می‌گفتند اشتباه کردیم به آمریکا اعتماد نمودیم و به دنبال آیه و روایتی نمی‌گشتند تا خود را تطهیر کنند! موفق باشید

20461
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت جنابعالی: از رابعه نقل شده شبی پیامبر را در خواب دیدم گفت رابعه مرا دوست داری؟ گفتم ای رسول خدا چه کسی است که شما را دوست ندارد ولی آنقدر محبت حق مرا فراگرفته که جایی برای دوستی غیر نمانده. آقا آیا این مطلب می تواند درست باشد؟ چون محبت پیامبر (ص) محبت غیر نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر. اگر رابعه، رابعه‌ی عارفی است که ما می‌شناسیم خوب می‌داند که تنها در مظهریت اولیاء معصوم می‌توان به خدا نظر کرد و محبت خود را شعله‌ور نمود به همان معنا که در حدیث قدسی داریم: «كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً، فَاحْبَبْتُ انْ اعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لَاُعْرَف»؛[1] من گنجى پنهان بودم، دوست داشتم تا شناخته شوم، پس خلق را خلق كردم كه شناخته شوم. یعنی خداوند با مظاهرش برای ما ظهور می‌کند و عالی‌ترین مظهر او، انسان‌های معصوم‌اند و از طریق آن‌ها راهِ محبت واقعی به خداوند گشوده می‌شود. موفق باشید  


[1] - مصباح‏الشريعه، ترجمه عبدالرزاق گيلانى، ص 108.

20445
متن پرسش
به نام خدا سلام علیکم و رحمه الله: آیا عمل جناب مسلم بین عقیل رحمه الله را در عدم قتل عبید الله ابن زیاد امری صحیح می دانید؟ در کل آیا ترور در اسلام مضموم است؟ اگر هست چرا بعض علما حکم بر ترور شخص کافری یا مرتدی می دهند؟ با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً همان‌طور که آیت اللّه کمره‌ای در جلد چهارم کتاب شریف «عنصر شجاعت» می‌فرمایند جناب هانی بن عروه به جناب مسلم می‌گویند دوست ندارند آن قتل در خانه‌ی ایشان انجام شود، در حالی‌که عبیداللّه مهمان ایشان به حساب می‌آمده است. چرا که جناب حجت‌الاسلام و المسلمین آقای مصطفی صادقی در کتاب «پیامبر» دلایلی می‌آورند که خود رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» دستور «فتک» را می‌داده‌اند. موفق باشید

نمایش چاپی