بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: توحید و اسماء الهی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9183
متن پرسش
با سلام: با توجه به پاسخی که به سوال 9094 داده اید آیا همه برخوردهایی که با ما میشود مانند برخورد برادران حضرت یوسف (ع) به مصلحت ماست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظام تکوین همین‌طور است زیرا که حضرت رب‌العالمین دارد عالم را اداره می‌کند، می‌ماند که ما در مقابل آنچه با ما برخورد می‌شود چه وظیفه‌ای داریم. آیا برخوردی بدتر از برخورد یزید با حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» بود؟ دیدید چگونه حضرت با انجام وظیفه موجب غبطه‌ی همه‌ی انبیاء و اولیاء شدند. موفق باشید
9167
متن پرسش
سلام علیکم: طاعات قبول. اینجانب قصد تحصیل و اشتغال در رشته قضاوت را دارم. 1- چه کتب و یا سیر مطالعاتی را برای حقیر مناسب میدانید؟ 2- هدف عالی در این رشته چه چیز میتواند باشد؟ آیا صرف گسترش عدالت کافی است؟ با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان کتاب‌های مربوط به قضاوت نیستم ولی همین‌که از ابتدا قصدتان آن باشد که حقوق افراد مظلوم را در امر قضاوت به آن‌ها برگردانید، راه‌های عنایت الهی به سویتان گشوده می‌شود. سعی کنید با کتاب‌های معرفت دینی، توحید خود را عمیق کنید. موفق باشید
9130
متن پرسش
با سلام و آرزوی توفیق روزافزون جنابعالی: می خواستم در برابر سوالاتی از قبیل اینکه 1- خدا برای چه ما را خلق نمود؟ 2- آیا خدا به عبادت ما نیاز داره 3- خدا برای چه ما را از اول در بهشت مستقر نکرد؟ اگر حقیقت انسان روح می باشد پس چرا خداوند جسم برایش قرار داد؟ و امثال اینها ... چگونه باید اندیشید؟ لطفا منبعی برای مطالعه در این زمینه معرفی نمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در چند جلسه‌ی اول کتاب «آشتی با خدا» عرایضی در این مورد داشته‌ام. متن کتاب روی سایت هست. موفق باشید
9137
متن پرسش
سلام: برای درمان شک و نسبت های بد که در ذهن می آید نسبت به خدا و اهل بیت (ع)چه راهی را میگویید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی از نظر عقلی مسئله را برای خود حلّ کردید، خطورات شیطانی را اعتنا نکنید، این‌ها تلاش‌های شیطان بدبخت و دیوانه است، بعد از مدتی مأیوس می‌شود و می‌رود، خوبی‌اش آن است که ما با جدّیت بیشتر مسائل خودمان را با اهل‌البیت«علیهم‌السلام» حل می‌کنیم. در رابطه با مسائل عقلی در این مورد کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» إن‌شاءاللّه کمک می‌کند. موفق باشید
9101
متن پرسش
سلام علیکم. آیا این چنین نیست که ما در عالم خارج چیزی به نام زن و مرد نداریم و فقط یک چیز می تواند حقیقت داشته باشد آن هم انسان؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت انسان نه زن است و نه مرد، ولی ظهور بیرونیِ آن حقیقت، یا زن است و یا مرد. موفق باشید
9086
متن پرسش
سلام استاد: در مورد استدلال سوم علامه طباطبایی در اشتراک معنوی وجود بدایه میخواستم بدانم که آیا اصل استدلال مشکل ندارد یعنی ما وجود را به خاطر یک معنایی بودن نقیض عدم گرفتیم بعد از این مطلب یک معنایی بودن وجود را نتیجه گرفتن خلاف نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که متناقضین باید در یک هویت باشند وقتی حقیقتاً عدم با وجود متناقض است و ما دو معنا از عدم نداریم، پس نمی‌توان دو معنا از وجود داشته باشیم لذا وجود در هر شکلی که در موجودات ظاهر شود، وجود است به یک معنا. موفق باشید
9079
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: جناب ملاصدرا همانطور که میدانید معتقد به بداهت وجود است و همین طور دارای یک فلسفه و متافیزیک خاص است - اما در نگاه آقای هایدگر و آقای فردید و مفسرانشان مثل جناب سید عباس معارف ایشان مخالف با بداهت وجود هستند و همینطور در مورد متافیزک حتی خود شما هم معتقد به پایان متافیزیک هستید - سوال بنده این است این دو نحوه وجود (صدرایی و هایدگر) چطور با هم جمع میشوند و چطور آینده انقلاب اسلامی با فلسفه ی (متافیزیک) صدرایی میتواند جلو برود؟ تشکر
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلا هم عرض کردم ملاصدرا آن وقت که به زبان قوم سخن می‌گوید بحث «بداهت مفهوم وجود» را به میان می‌آورد ولی اگر عنایت داشته‌باشید که اصل حرف ملاصدرا در اصالت وجود، تشکیکی بودن وجود است، حال وقتی وجود تشکیکی است یعنی همواره شما در مقابل وجودی قرار دارید که در ظهور و خفاء است و خودش در عین شکوفایی خود، عامل مستوری خود می‌باشد و بنده این حرف را پایان متافیزیک می‌دانم و معتقدم ملاصدرا در آن شرایط تاریخی باب آن را باز کرد ولی متأسفانه در حجاب زمانه قرارگرفت با این که او با بحث اصالت وجود و به تبع آن وحدت وجود ما را متوجه عرفان محیی الدین می‌کند که به هیچ وجه در متافیزیک نمی‌گنجد و حضرت روح‌الله در آثار خود ما را متذکر آن می‌کند. بنده حتی معتقدم وقتی ما هایدگر را درست می‌فهمیم که مبانی فکری فرهنگ خود را درست بفهمیم و از این جهت فهم فردید از هایدگر را قابل مقایسه با فهم آن‌هایی که نمی‌فهمند ملاصدرا چه می‌گوید، نمی‌دانم. استادی که نمی‌فهمد در حرکت جوهری ملاصدرا، حرکت در مرتبه‌ای از وجود مدّ نظر است و به تقلید از پدیدار شناسان می‌گوید «چون ملاصدرا از جوهر و ذات حرف زده نمی‌تواند به وجودی که هایدگر گفته نزدیک شود» باید در سخن خود سخت تجدید نظر کند. بنده از آن جهت معتقدم که انقلاب اسلامی با فلسفه‌ی صدرایی جلو می‌رود که صدرا را انعکاس تفکر دینی در مقابل فلسفه‌ی دکارتی غرب می‌دانم که در دربار صفویه با هم روبرو شدند. در آن زمان از یک طرف مستشرقین با ذوق زدگی تمام بر اندیشه‌ی سوبژکتیو وجدایی عین و ذهنِ دکارت تأکید داشتند و در طرف دیگر ملاصدرا و اساتید او بودند و تعمّق ملاصدرا در تقابل با نگاه دکارت به عالم موجب اشراق تشکیک وجود شد و تا غرب هست و دکارت هست این اشراق زنده و فعال به ما کمک خواهد کرد. در این مورد گفتگو زیاد است به‌خصوص در این‌که آیا هایدگر از آن جهت که ملاصدرا وجود را بدیهی می‌داند، منکر بدیهی‌بودن وجود است یا نه. جناب آقای دکتر اصغر مصلح در کتاب «حقیقت انسان» که آراء هایدگر را با محی‌الدین مقایسه کرده است نظرات خوبی از هایدگر و نگاه وجودی او از متون معتبر آورده است که فکر می‌کنم در نزدیکی بین ملاصدرا و هایدگر نیز می‌توان از آن جملات استفاده کرد. موفق باشید
9083
متن پرسش
سلام استاد عزیز: روایاتی وجود دارد که دلالت بر برتری کرببلا بر کعبه دارد و این روایات هم کم نیستند. خواهشمند است محبت فرموده علت این برتری را بفرمائید چرا؟ سوال شده از بقیه آقایان اما قانع نشدم. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کعبه صورت توحید است که از عرش بر فرش جلوه کرده و در کربلا همان توحید به صورتی متعین و مشخص ظهور کرد و همان خدایی که در کعبه از عرش به فرش آمد و شما با نظر به جسم کعبه‌ی معظمه به عرش منتقل می‌شوید، حالا در صحنه‌ی کربلا به صورت کاملا مشخص در حرکات و گفتار اولیای الهی به ظهور آمده و با شدتی بیشتر ما را به عرش الهی منتقل می‌نمایند. خدوند هرگز ما را از کربلا و از کعبه جدا ننماید. موفق باشید
9067
متن پرسش
باعرض سلام و توفیق روز افزون برای استاد: در بحث رجوع به وجود (که برای بنده کشف معرفتی که سالها بدنبال آن می باشم بتوسط جنابعلی بوده است) بعنوان افق سیر و جهت محقق شدن آن با توجه به مطالب کتاب ارزشمند سلوک ذیل شخصیت امام (رضوان الله) آنچه که من متوجه شدم حضرتعلی دو راه کار ارائه داده اید: 1) پرداختن به مباحث معرفت النفس و کتب مربوطه بعنوان بهره گیری از نفس ناطقه ملموس. 2) تزکیه نفس جهت اشراق حقیقت وجود با توجه به ظرفیت وجودی هر کس که با ترک محرمات و انجام واجبات و مستحبات حاصل می شود و به زعم بنده استفاده از دو ابزار عقل و قلب برای بحضور آوردن وجود و درک حضوری آن است بر خلاف عقیده بعضی از دوستان من که معتقدند بحث وجود درخور ما نمی باشد که بحثی پیچیده و در اختیار فلاسفه می باشد. می خواستم نظر حضرتعالی را در خصوص رجوع بوجود بدانم که آیا مطلب همان است که بنده فهمیدم یا چیز دیگری است و عقیده دوستان صحیح می باشد یا خیر؟ راهنمایی بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث «وجود» بدیهی‌ترین بحث است، کافی است ما درست با آن برخورد کنیم. امروز دوره‌ی متافیزیک و مفهوم‌گرایی و به حجاب‌بردنِ «وجود»، گذشته است. تاریخ دیگری شروع شده، بعضی‌ها هنوز در گذشته زندگی می‌کنند و به هیچ‌چیزی نمی‌رسند. اساساً تفکر، تفکر «وجود» است و حضور در محضر حق، خدا دیگر غائب نیست که ما با خدایی که غایب است زندگی کنیم، خداوند با نور انقلاب اسلامی ظهور کرده است. در بحث بر روی آیه‌ی 41 سوره‌ی احزاب عرایضی در این مورد داشته‌ام. موفق باشید
9069
متن پرسش
با سلام. استاد عزیز در پاسخ سوال 9026 اشاره فرمودید که انسان برای تعالی در انسانیت‌اش نیاز دارد به عین الانسان رجوع کند، همان‌طور که برای گرما، به آتش رجوع دارید و لذا ما در انسانیت به امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» که عین‌الانسان هستند نیاز داریم؛ این موضوع رو متوجه هستم اما سوال بنده این است که برای هرحاجتی که ما در خانه خدا را بزنیم خداوند ابتدا آن را در کف امام معصوم میگذارد و ما از ایشان می گیریم؟ حتی حاجات تماماً دنیایی مثلا بندکفش؟ شغل؟ ماشین؟ خانه؟ مکانیسمش چگونه است؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام اموری که مربوط به وجوه انسانی ما است اگر از مسیر انسان کامل باشد جنبه‌ی انسانی ما در آن امور محفوظ می‌ماند با فرض آن‌که در هر حال آن حضرت واسطه‌ی فیض الهی هستند، پس اگر هم از خدا بخواهیم کار درستی کرده‌ایم منتها حضرت حق از طریق واسطه‌ی فیض‌اش آن را به ما می‌رساند. موفق باشید
9035
متن پرسش
سلام با عرض خسته نباشید خدمت استاد عزیز: بنده میخواستم تحقیقی در مورد عهد الهی با محوریت آیه ابتلا با در نظر گرفتن اندیشه علامه طباطبایی (رحمه علیه) انجام بدم. میخواستم ببینم به غیر تفسیر، علامه این بحث را در جایی دیگری انجام داده یاخیر؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده اطلاع ندارم. آیت‌اللّه جوادی در تفسیر آیه‌ی 173 سوره‌ی اعراف بحث مفصلی در رابطه با عهد الست کرده‌اند. موفق باشید
9038
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوار: خداوند بر توفیقات شما و استفاده ما بیفزاید. جناب استاد مشکل مشرکین دقیقا چیست؟ آنها که به خالقیقت خدا اعتراف داشتند و کسی که به قدرت خالق اعتراف دارد طبیعتا نمی تواند کسی را شریک او قرار دهد پس ریشه عبودیت غیر خدا در آنها کجاست؟ چرا آنها معتقدند خدا ربوبیت را به بتها تفویض کرده است و اساسا قایل شدن الوهیت برای کسی به چه معناست و اگر مشرکین برای بتها الوهیت قایل بودند یعنی چه؟ و اگر بگوییم آنها خدا را خیلی دور از دسترس می دانستند و برای همین بتها و اله ها را واسطه قرار دادند تفاوتش با آن چه ما معتقدیم که بخاطر بزرگی خدا باید وسایطی را قرار دهیم چیست؟ لطفا اگر ممکن است پاسخ را کمی مفصل بیان فرمایید با ادله عقلی و قرآنی چرا که این سوالی است که بسیاری می پرسند خصوصا با تبلیغات وسیع وهابیها.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه در شرح سوره‌ی انبیاء عرایضی داشته‌ام. بحث همیشه بر روی ربوبیت بوده و انبیاء آمدند تا به حکم ربوبیت الهی راه قرب به حق را در منظر انسان‌ها قرار دهند و لذا راه‌کارهای این قرب را از طریق پرستش خداوند و رعایت دستورات او برای بشر روشن کردند. مشکل مشرکین در همین دو مورد است که قبول ندارند اولاً: خداوند پیامبری بفرستد ثانیاً: دستوراتی به بشر داده باشد که قرآن در اثبات این دو مورد نکات فراوانی را مطرح می‌کند. قرآن در مورد واسطه‌قراردادن بت‌ها می‌فرماید: این یک کار من درآوردی است بدون هیچ پشتوانه‌ی عقلی و نقلی و در آیه‌ی 40 سوره‌ی یوسف«علیه‌السلام» می‌فرماید: «ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون‏» این معبودهایى که غیر از خدا مى‏پرستید، چیزى جز اسمهایى(بى‏مسمّا) که شما و پدرانتان آنها را خدا نامیده‏اید، نیست؛ خداوند هیچ دلیلى بر آن نازل نکرده؛ حکم تنها از آن خداست؛ فرمان داده که غیر از او را نپرستید! این است آیین پابرجا؛ ولى بیشتر مردم نمى‏دانند! و قرآن بحث اسوه‌ی حسنه را در آیات 21 سوره‌ی احزاب یا در آیه‌ی 4 سوره‌ی ممتحنه برای پیامبران مطرح می‌کند. از طرفی آن‌ها برای بت‌ها نقش قائل‌اند در حالی‌که هیچ ظرفیتی برای چنین نقشی در آن‌ها نمی‌توان یافت ولی اولیاء الهی به جهت نفس ناطقه‌ی مجردشان و فنایی که در حضرت حق می‌توانند پیدا کنند، به اذن الهی مسیر الطاف الهی می‌شوند. موفق باشید
9047
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: بنده یک موضوعی را ذهنم به آن مشغول شده است و آن اینکه من فکر می کنم که خیلی از کارهایی که ما می کنیم خودمان نمی کنیم یک اراده دیگری در میان است که کارها خود به خود انجام می شود و به پایان می رسد. احساس بنده این است که یک حضوری در عالم هست که در همه جا پرتو افکنی می کند و جبهه حق و باطل در همین فضا نهفته است که خود را نشان می دهد. جنگ جنگ اراده است پیروزی اراده حق بر باطل. به نظر شما چه مطلبی می رسد تا راهنمایی کنید؟ حاج آقا رشته اصلی من گرافیک است نمی دانم چگونه از این پتانسیل استفاده کنم برای بروز استعداد هایم، در ضمن تا حالا از افراد گوناگونی دچار ضربه هایی شده ام هر چند از روی عمد نبوده باشد، ولی در هر صورت مانع یک سری کارها بوده اند البته من تمامی اینها رو از روی لطف خداوند می بینم که به سرم آمده است. حاج آقا مردم ایران ذاتا مردمی نجیب و بی آزار هستند شما بعضی وقتها سفارش می کنید که ما سیاست داشته باشیم ولی خود شما واقفید که بیشتر سیاستهای امروز ما از روی عناد است نه از روی برادری، اگر اشتباه می گویم اصلاح بفرمایید. ممنون.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌طور است که می‌فرمایید؛ حقیقتاً دنیا در کنترل حضرت حق است، ما تنها می‌توانیم تسلیم اراده‌ی الهی شویم و بندگی او را پیشه کنیم و سعادت‌مند شویم، و یا عصیان کنیم و از سعادت محروم گردیم 2- باید افقی از معنویت را مدّ نظر قرار دهید تا در رشته‌ی خود پیام‌های آن معنویت را اظهار کنید 3- همین‌طور است که می‌گویید مردم ایران ذاتا مردمی نجیب وبی آزار هستند. ما از بُعد نجابت مردم با مردم برخورد نمی‌کنیم تا آن‌ها نیز از بُعد نجابت خود با ما برخورد کنند. موفق باشید
9018
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: آن طور که از مباحث تفسیر سوره احزاب متوجه شده ام سنت الهی آن است که در صورتی که مومنان واقعا به وعده الهی امیدوار باشند و در مقابل کفار کوتاه نیایند پیروز می شوند. حال سوال اینجاست که چرا در واقعه کربلا ظاهرا این گونه نشد؟ آیا واقعه کربلا یک استثنا بوده و قرار بوده که حتما امام شهید شوند یا اینکه باید معنی پیروزی را تعمیم بدهیم و بگوییم که ممکن است مومنان در ظاهر شکست بخورند اما در نهایت خداوند امور را به گونه ای تدبیر می کند که به اهداف خود برسند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که ملاحظه فرموده‌اید حقیقتاً نفسِ حضور در فرهنگ توحید و نفی شرک برای پیروزی کافی است ولی پیروزی بر شرک کجا و پایه‌گذاری فرهنگی که بخواهد توحید را به صورتی آنچنان ناب در کربلا ظاهر کند کجا؟! برای کربلا حقیقتاً واژه‌ی پیروزی کم است. کربلا را حضور حضرت عزیز حکیم بدان در سرزمینی که همه‌ی تاریخ از آن بهره‌مند می‌شوند. موفق باشید
9021
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز لطفا چند کتاب در خصوص خدا شناسی که متن روان و سبکی داشته باشه معرفی کنین؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر به روش معرفت نفس عمل کنید بهتر نتیجه می‌گیرید، مثل کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و «ده نکته در معرفت نفس». خیلی در فکر خداشناسی‌های استدلالی نباشید باید مطلب را حضوری ارائه داد. موفق باشید
9030
متن پرسش
سلام: بنده در مدینه دعاگوی شما استاد عزیز هستم با توجه به اینکه اواخر شعبان و اوایل ماه رمضان در مدینه و مکه هستیم لطفا توصیه های خودتان را برای بهره گیری بهتر از این مکان و زمان بفرمایید. لطفا دعا کنید که خداوند توفیق بهره گیری حداکثری و حضور قلب را به بنده عنایت کند. با تشکر البته چندین مرتبه برای خداحافظی و استفاده حضوری و حلالیت به مسجدتان آمدم که تشریف نداشتید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ضمن عذر خواهی، عرایضی در جزوه‌ها‌ی «حقیقت حج» و «وظیفه‌ی حجاج پس از برگشت از حج»، داشتم إن‌شاءاللّه مفید افتد. موفق باشید
9011
متن پرسش
سلام علیکم. فرق حضور خداوند با حضور جبرائیل در عالم ماده چگونه است؟ یعنی چه که جبرائیل بر اساس استعداد ما می آید ولی خداوند بر اساس استعداد ما نمی آید بلکه خودش می آید! مگر نگفتید ما با تزکیه به خداوند نزدیک تر میشویم و به خدای واقعی بیش تر پی میبریم، خب با همین تزکیه هم جبرائیل نزد ما حاضر میشود. پس نشان میدهد هم جبرائیل (و یا فرشتگان دیگر) و هم خداوند بر اساس استعداد ما، نزد ما حاضر میشوند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر ما به سوی خدا به اندازه‌ی آمادگی‌ ما است و در این مسیر واسطه‌های فیض الهی هستند که فیض الهی را به ما می‌رسانند تا آن‌جایی که رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» از واسطه‌ای به نام جبرائیل«علیه‌السلام» هم عبور می‌کنند، ولی سیر حضرت حق به سوی ما بی‌واسطه است و اساساً سیری در میان نیست. پس اگر بخواهیم به قرب خدا برسیم از طریق واسطه‌ها می‌رسیم. موفق باشید
8997
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به بحث وحدت شخصیه وجود آیا می توان گفت غیر حق همان حق است که تعین پیدا کرده و محدود شده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بگو همان حق است که در مظهری از مظاهر عالم با اسمی از اسماء حسنایش ظاهر شده. موفق باشید
8998
متن پرسش
با سلام: یکی از اساتید می‌فرمودند ملائکه‌ی مختلف از هم جدایی ندارند مثل نور بی‌رنگند که وقتی از زاویه های مختلف یک منشور به آن نگاه می‌کنیم نورهایی به رنگ مختلف می‌بینیم. سوال اینجاست که به هرحال ملک رزق غیر از ملک علم است و واقعاً انسان احساس دوگانگی بین این دو را دارد. چطور به وحدت این ملائک می‌توان رسید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که فرموده اند ملائکه نمی‌شود در مقام خود کثرت داشته باشند، کثرت آن‌ها به جهت مظاهر است. موفق باشید
8971
متن پرسش
به نام خدا باسلام: قاعده «کل ما بالعرضی لابد ان ینتهی الی ما بالذات» را برای شوری و ختم آن به نمک به عنوان عین شوری میتوانم به صورت فکری و عقلی بپذیرم، اما میخواستم بدانم از طریق استدلال چرا هر چیزی که وجود دارد به ناچار باید به عین وجود به عنوان چیزی که «همه ی مراتب وجود» را داراست ختم شود؟ البته این پذیرفته است که هر موجودی مطمئنا وجود دهنده ای دارد ولی این که چرا این وجود دهنده باید عین وجود باشد برام مبهم است. ممنون میشوم اگر خودتان این مسئله را برایم روشن کنید یا مرا به مرجعی برای مطالعه بیشتر ارجاع دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر وجوددهنده ای که همه وجودات از اوست، عین وجود نباشد، نیاز است که آن نیز با عین وجودی به وجود آمده باشد که همان عین وجود و وجود دهنده ی همه ی موجودات است وگرنه تسلسل پیش می آید و این سلسله به هیچ انتهایی نمی رسد تا شروع شود و این موجودات موجود شوند، در حالی که این موجودات موجود شده اند پس باید عین وجودی در میان باشد تا مبدء همه ی موجودات شده باشد مباحث برهان امکان و و وجوب که در جزوه‌ی «معارف 1» هست در این مورد إن‌شاءاللّه راه‌گشاست. موفق باشید
8953
متن پرسش
سلام علیکم: اینکه فرمودید در جواب آن سوال : شیخ گفت: خدا در این مرحله با اسم غنی خود تجلی نموده است و باد غنای او وزیدن گرفته... ربط اسم غنی در این موضوع چیست؟ اسم قهار یا غنی؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یعنی «گر جمله‌ی کائنات کافر گردند.... بر دامن کبریاش ننشیند گرد» بدین لحاظ شیخ نظر به اسم غنی کرده بود. چون لازمه‌ی تجلی اسم قهار تقابل با نور انبیاء است. در حالی‌که بحث قتل مسلمانان در میان بوده است و نه قتل مستکبران. موفق باشید
8925
متن پرسش
با سلام و احترام: 1) نیمه ی شعبان هیچ کاری نکردم حتی یک سلام به امام ندادم ، چون کسالت داشتم و حالم خوب نبود. اگر هم کسالت نداشتم احتمالا مشغول درس خواندن می شدم. چه کنم با این قلب غافل که خدا رو فراموش کرده و خدا هم آن را فراموش کرده ؟؟؟ با نفس امااااااااااااره چیکااااااااار کنم که خودش رو جای من گذاشته؟؟؟ و من متوجه نمی شم؟؟؟؟؟ 2) استاد دلم از مصائب روزگار سخت رنجیده خاطر شده، امروز چند گزارش از زندان اوین خوندم. تصور ما اینه که هر کس آن جاست واقعا مجرم است، در حالی که درصد زیادی از افرادی که به خاطر جرایم مالی در بند اونجا هستن قربانی نظام ناکارآمد اقتصادی هستن. استاد از ظلم ها خیلی دلم شکسته و رنجور شده. این ها که چیزی نیست، بیشتر از همه، از جنایات گروهک داعش، شدیدا رنجور گشته ام. همین طور از باقی بی عدالتی ها و ظلم ها (چه در کشور خودمان چه در منطقه و مهم تر از همه جنایات آمریکای خونخوار). به راستی چه باید کرد؟ غم و غصه، و گاهی ترس، نفرت از داعش و آمریکا و ظالمان در هرج ای جهان که باشند، وجودم رو تسخیر کرده. به راستی خدااااااااا، اون بالاااااااااا همه ی این ظلم هااااااا رو می بینه؟؟؟؟؟ استاد با دل رنجور و دلشکسته ام چیکاااااااااار کنم؟؟ استاد فکر می کنم تنها چیزی که می تونه به من کمک کنه اینه که ظلم ها رو بتونم درست تحلیل کنم. مثل حضرت امام خمینی ( روحی له الفداه ) که وقتی با مصیبت از دست دادن فرزند روبرو شدن، اون رو از الطاف خفیه ی الهی دیدند. به راستی این چه بینشی است و چگونه بدست آمده!!!؟ استاد مشکل عمده ام این است که اصلا جایگاه هیچ چیزی در نظام هستی رو درک نمی کنم و شرمنده می شوم اگر بگویم با نا امیدی تسلیم شیطان رجیم و ملعون گشته ام. نا امیدم از اینکه درکی نسبت به جایگاه این ظلم ها داشته باشم. فقط می سوزم و به عجز خود می نگرم. چه کنم استااااااااااااد؟؟؟؟ ساعاتی نگذشته که سیدرضا بطحائی روحانی ایرانی مقیم نجف اشرف در راه بازگشت از سامرا به همراه خانوادشون، توسط گروهک داعش سربریده شدن و جام جهانی 2014 همچون سری های قبل خودش رو این بار با حمله ی داعش تزئین کرد. گاهی با خودم میگم به درک، بگذار داعش که همین نزدیکی است به ایران هم برسد تا هم ما شهید شویم و از این بی خدایی نجات پیدا کنیم هم کسانی که شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران سرمیدادند بفهمند چقدر آدم های بی سوادی هستند. استااااااااد به داااااااااد ماااااااا برسید، خداااااااااایی که در این نزدیکی است کجاااااااااااست؟؟؟؟؟؟ که با کسانی روبروییم هزاران مرتبه بدتر از اونهایی که پهلوی فاطمه (س) رو شکستن. استاد دیروز برگی از تاریخ حضرت زهرا (س) رو می خوندم. عمده ترین مطلبی که توجهم رو در اوج ظلم هایی که به حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) شده جلب کرد، نفهمی و خریت ظالمان بود، انگار اصلا آدمای ظالم در طول تاریخ، قلب ماهیت دادن و حرف حالیشون نمیشه. استاد لطفا ضمن اینکه به من راهکار ارائه می دین لطف بفرمایید بگید چی شده که این ها این ظالم ها این طوری قلب ماهیت شده ان؟ و هیچ اثری از انسانیت در اونها باقی نمونده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ افراد ظالم از کجااااااااااا به کجااااااااااا رسیدن و چطور شده که این جوری شدن؟؟؟؟؟؟؟؟ اوباما چه گناهی توی زندگیش کرده که در رأس شیاطین دنیا قرار گرفته؟؟؟ وهابی ها از کی و چراااااا این طوری شدن؟؟؟ آغاز خریت و زبان نفهمی این ظالم ها کجاست؟؟؟ خیلی شرمنده که طولانی شد سوالم آخه خیلی دلم خونه. گستاخی و بی ادبی من رو ببخشید استاد آخه خیلی ناراحتم.
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: در حمله‌ی مغول به ایران که مغولان چون طوفانی مردم را درو می‌کردند، شخصی از «نجم الدین کبری» پرسید پس کجا شد خدایی که بنا است مسلمانان را در پناه خود گیرد؟ شیخ گفت: خدا در این مرحله با اسم غنی خود تجلی نموده است و باد غنای او وزیدن گرفته، در این حال اولیاء الهی نیز خود را در امان نمی بینند. حتی مغولان به او امان دادند که از شهر خارج شود و او گفت: من با این ملت یک عمر زندگی کرده‌ام و با همین ملت خواهم مرد. ما به اندازه‌ای که متعهد به دستورات الهی باشیم، امورات دنیایی و آخرتی‌مان سر و سامان می‌گیرد و خداوند هیچ ضمانتی نکرده است که به اسم مسلمان به انوار الهی که در متن اسلام هست، پشت کنیم ولی از بی سر و سامانی جدا گردیم. حال چه این بی سر و سامانی در زندان‌های ما باشد و چه در مبلغین افراطی شیعه که به جنگ شیعه و سنی دامن می‌زنند. راه‌کاری که امروز خداوند در مقابل ما قرار داده است راه‌کارِ وفاداریِ همه‌جانبه نسبت به انقلاب اسلامی و رهنمودهای ظریفی است که رهبری عزیز در جلوی پای ما قرار می‌دهند و همه‌چیز خبر از آن می‌دهد که انقلاب اسلامی همراه با نیروهای اصیل این انقلاب با پیروی از آن رهنمودها در آینده‌ای بسیار نزدیک از این‌همه بلایی که شما متذکر آن شده‌اید عبور خواهند کرد. آیا تا به حال به این جمله‌ی مقام معظم رهبری فکر کرده‌اید که چرا بعد از پیروزی آقای روحانی فرمودند: ما کارهای زمین‌مانده‌ی زیادی داریم، باید به آن‌ها بپردازیم؟ آیا کارهای زمین‌مانده‌ی ما تربیت نسلی نیست که نسبت به رعایت دستورات اسلامی به جامعه و حقوق افراد حساسیت کامل داشته باشند؟ موفق باشید
8916
متن پرسش
با سلام: یکی از اساتید ما می‌گفتند بشر امروز مظهر اسم طاغوت الهی شده است. چطور ممکن است خدا چنین اسمی داشته باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم در بعضی دوران‌ها اسمی از اسماء الهی بر سایر اسماء الهی غلبه دارد که آن اسم اگر در صحنه‌ی تاریخ یک ملت ظهور کند هویت خاصی به خود می‌گیرد مثل اسم کبریایی حضرت حق که اقتضاء دارد بشریت در مقابل آن اسم عبودیت خود را اظهار کند. حال اگر بشر نیز خواست که در مقابل کبریایی حق تکبّر بورزد گرفتار طاغوت می‌شود و به این معنا گفته می‌شود بشر امروز مظهر اسم طاغوت شده است. موفق باشید
8888
متن پرسش
سلام علیکم امام خمینی (ره) در کتاب شریف شرح چهل حدیث ص: 289 میفرمایند: «چنانچه تذکر آیات حق و ملکه شدن آن، بصیرت باطنى را به قدرى قوّت دهد که جلوه جمال حق را در آیات مشاهده نماید، و تذکر اسماء و صفات موجب شود که حق را در تجلیات اسمائیه و صفاتیه شهود کند، و تذکر ذات بى‌حجاب آیات و اسماء و صفات رفع جمیع حجب کند و یار بى‌پرده تجلى نماید.» حال سوال اینجاست که ۱- مکانیزم رفع حجاب توسط ذکر چگونه است و چه قدرتی در ذکر است که توان خرق جمیع حجب را دارد؟ ۲- آیا راه دیگری هم برای این کار وجود دارد؟ مثلا مبارزه با نفس؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: ذکر خدا یعنی نظر به حضرت حق در آینه‌ی آیات و اسماء الهی و مسلّم بعد از مبارزه با نفس و آزادشدن از لذّات نفسانی پیش می‌آید. شاید مباحث دو جلسه اخیری که در مورد آیات 40تا 44 سوره‌ی احزاب بحث ذکر کثیر مطرح شد کمک کند. در هر حال یک کار اساسی است که نیاز به مقدمات دارد. خواجه عبداللّه انصاری در منزل 47 از کتاب «منازل‌السائرین» نکات ارزنده‌ای گفته‌اند. اگر استادی را پیدا کردید که آن را درس دهند راه خوبی در جلوی شما قرار می‌گیرد. موفق باشید
8876
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد عزیز درباره استغفار های امامان علیهم السلام گفته می شود اینها للدفع است. بخاطر مشغول شدن به کثراث و در آمدن از آن وحدت خاص، بخاطر وظایف شرعی و وجودک ذنبک می باشد که البته بسیاری از ادعیه آن بزرگواران با این سه دلیل توجیه می شود، اما فرازهای زیادی هم دیده می شود که در این سه مورد قابل گنجاندن نیست مثلا حضرت امیر علیه السلام در دعای کمیل میفرمایند «خدعتنی الدنیا بغرورها. و لا تفضحنی بخفی ما اطلعت علیه فی سری.... ما عملته فی خلواتی من سوء فعلی» براستی خداوند چه عملی از حضرت سراغ دارند که ایشان می خواهند خداوند آن را رسوا نکند و برای ایشان در خلواتشان چه سوء فعلی متصور است و یا می فرمایند: «خالفت بعض اوامرک..... فتجاوزت... بعض حدودک» می بینیم که امام می فر ماید من در بعضی حدود تو مخالفت کردم. آیا واقعا امری و حدی هست که خداوند در هر بعدی فرموده باشند و امام علیه السلام مخالفت فرموده باشند و یا «لم احترس فیه من تزیین عدوی» و بسیاری موارد دیگر که در ادعیه این ذوات مقدسه و جود دارد توجیه اینها چه می تواند باشد؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: وقتی حقیقت حق در ذات خود بر اساس «وحدت وجود» آن است که جز حق نیست و حق است که از طریق عین ثابته‌ی مخلوق در نزد خود ظهور کرده و همه باید بالحق به جنبه‌ی حقانی مخلوقات که تجلی حق از طریق عین ثابته‌ی مخلوق برای حق است، عالم را بنگریم، حال اگر یک لحظه کوچک‌ترین اصالتی به مخلوقات بدهیم، در همان لحظه دنیا با ما خدعه کرده و حضرت از طریق «خَدَعَتْنِی الدُّنیا بِغرورِها» دارند متذکر این خطر برای خود در محضر حق می‌شوند که در این حدّ هم نمی‌خواهم به چیزی اصالت بدهم. و حضرت سید الشهداء و در همین راستا در دعای عرفه اظهار می دارند « إِلَهِی تَرَدُّدِی فِی الْآثَارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزَار» از حق می‌خواهند در همین حدّ هم که در سرّ خود چنین گرفتاری برایم پیش آید که مخلوق را جدای از تو بنگرم مرا مصون بدار که این خلاف امر تو است که باید در عبودیت خود تنها تو را عبادت کنم و هیچ نحوه استقلالی به هیچ‌چیز حتی یک لحظه نداشته باشم. که این از ظریف‌ترین نحوه‌ی ارتباط مخلوق با خالق است و حضرت تا این حدّ نسبت به تحقق آن حساس‌اند. در اصطلاح عرفا هست که وقتی سالک می‌تواند در مقام تعیّن اول و فناء در فناء حاضر باشد، حضور او در مقام تعیّن ثانی و نظر به اسماء، یک نوع گناه به حساب می‌آید و همواره در مقایسه با عظمت حق از نقص عبودیتِ خود غافل نیستند تا آن‌جا که اظهار می‌دارند: «ما عَبَدْناک حقَّ عبادَتِک». موفق باشید
نمایش چاپی