متن پرسش
سلام علیکم:
در جواب یکی از سوالات اینطور فرموده اید: «اساساً هیچ خوابی حجت نیست مگر آنکه خود فرد از آن اشاراتی برای خودش بگیرد.» تعجب میکنم که شما با سابقه سالها تفسیر قرآن آیا تا بحال سوره یوسف را دقت نکرده اید؟ سوره ای که از جانب خداوند متعال احسن القصص نامیده شده؟
حضرت یعقوب چطور پی به جایگاه بالای یوسف و نبوت او برد؟ غیر از رویای سجده ماه و خورشيد و ستارگان بود؟ چرا گفت که رویایت را برای برادرانت تعریف نکن؟ برادران یوسف همه پیغمبرزاده بودند و جایگاه رویا در دین را میدانستند! اگر خواب حجت نبود آیا به او حسادت می کردند؟ اگر خواب حجت نبود اصلا چه دلیلی داشت قرآن یک مساله لغو و بی ارزشی را بازگو کند؟ شاید بگویید یوسف پیامبر بود! خب خواب زندانی هم بند او چه؟ چرا یوسف برمبنای آن خواب گفت مرا نزد پادشاه یاد کن؟ و چرا اصلا قرآن این ماجرا را گفته؟ رویای فرعون کافر چه؟ حجت نبود؟ یعنی پیامبر خدا حضرت یوسف علیه السلام بر اساس خواب بی ارزش یک کافر برنامه اقتصادی هفت ساله می چیند؟ مادر حضرت موسی (ع) و جریان به آب انداختن نوزاد، وحی بر حواریون عیسی (ع)، رویای سربریدن حضرت اسماعیل (ع) و... همه باد هوا؟ امام حسين (ع) که در جواب اصرار بر نرفتن کربلا فرمود رسول الله را در خواب دیدم که گفت خدا می خواهد تو را کشته و اهل بیت ات را اسیر ببیند، نعوذ بالله اشتباه کرد و آن خواب حجت نبود؟ این حجم عظیم از روایاتی که رویای صالحه را جزئی از اجزای نبوت معرفی میکنند (نه فقط مختص معصومین) بی ارزش است؟ اینطور با ثقلین برخورد می کنید؟ خدا عاقبت مان را ختم بخیر کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر رسید تا آنچه در کتاب «ده نکته از معرفت نفس» در پاورقی نکتهی دوم عرض شده است را عیناً خدمتتان ارسال دارم: موفق باشید
در قرآن از خوابهايي نام برده است كه از رابطهاي بين آنچه شخص در خواب با آن روبهرو ميشود و بين عالَم خارج حكايت دارد. مثل خواب حضرت ابراهيم «عليهالسلام» نسبت به ذبح فرزندشان (105/صافات)، و يا رؤياي حضرت يوسف «عليهالسلام»، و يا رؤياي دو رفيق همزنداني حضرت يوسف «عليهالسلام»، و يا رؤياي پادشاه مصر، و يا رؤياي رسولخدا «صلواةاللهعليهوآله» در رابطه با فتح مكه (27/فتح)؛ كه تمامي اين رؤياها چنانچه مستحضريد رابطهاي با عالَم خارج دارد و صرف خيالات افراد نيست.
با اينهمه رؤيا؛ امري است ادراكي كه قوه خيال در آن مؤثر است و اگر قوه خيال تحت تأثير شديد عالَم خارج باشد، آن خيالات در رؤيا دخالتهاي شديد ميكند. همچنانكه صفات روحي شخص مثل عداوت و عجب و تكبر و حرص و طمع در خيالاتش تأثير ميگذارد. لذا اكثر رؤياها؛ تحت تأثير تخيلات نفساني است. تخيلات نفساني نيز تحت تأثير همين عوامل طبيعي يا اخلاقي است كه نفس را به تصور آنها واداشته است. پس در حقيقت نفس همان تأثيرات را در خودش حكايت ميكند و حقيقت ديگري ندارد. بنابراين هر رؤيايي، حقيقت نيست هرچند هر رؤيايي تعبيري داردكه تعبير آن، عوامل طبيعي و يا عوامل اخلاقي هستند. ولي رؤياهايي هم هست كه با حوادث خارجي و حقايق عالَم وجود ارتباط دارند.
رؤياها، يا خوابهاي حق: عبارت است از ارتباط نفس با سبب غيبي حادثهاي كه بعداً در ظرف مكان و زمان خاص محقق ميشود. نفس به علت تجردش با وجود برزخي يا عقليِ يك حادثه در خواب ارتباط پيدا ميكند و بعداً آن حادثه در عالَم ماده حادث ميشود. البته نفس پارهاي از حقايق آن عالَم را به مقدار استعدادش دريافت ميكند. حال اگر نفس، كامل باشد و گرفتار وَهميّات و آرزوها نباشد، حقايق عالَم غيب را آنطور كه هست به طور كليّت و نورانيت در خواب پيش رويش حاضر ميبيند، ولي اگر نفس كامل نبود آن حقايق را به نحو حكايت خيالي و در صورتهاي جزيي كه با آنها مأنوس است مييابد. مثل اينكه وقتي با معني «عظمت» در آن عالم, روبهرو ميشود، در خيالش صورت «كوه» ايجاد ميشود، و يا معني «مكر» در خيالش صورت «روباه» بهخود ميگيرد، چون عظمت را به كوه، و مكر را به روباه ميشناسد. يا معني «افتخار» را به صورت «تاج» و «علم» را به صورت «نور» و «جهل» را به صورت «ظلمت» ميبيند. و يا مثلاً چون رابطهاي بين اذان صبح در ماه رمضان با شروع روزه هست، با ديدن معني «مؤذن بودن» در آن عالم، صورت «مهركردن دهان» مردم براي خود ميسازد. كه البته اين موضوع؛ رقايق و ظرايفي مخصوص به خود دارد بهطوري كه گاهي از يك معني كه در خواب مييابد صورت عكس آن را در خود ميسازد. مثل اينكه در بيداري گاهي با شنيدن لغت ثروت به معني فقر فقرا منتقل ميشود.
پس گاهي خواب «صريح و بدون تصرف» است و يا «متمثل معنايي است كه نفس با آن روبهرو شده، در عين تصرف نفس» و يا «انتقال به چيزي است مناسب آن معني يا ضد آن معني» و گاهي آنچنان با تصورات شخص مخلوط شده كه اصلاً نميتوان فهميد از كداميك از مباني مأنوس شخصِ خواب بيننده تأثير گرفته، كه در اين حالت به اين رؤياها «اضغاث احلام» گويند.
در رؤياهايي كه نفس با اصل موضوع روبهرو ميشود و به صورت مناسب آن منتقل ميشود، در واقع انسان به اصل موضوعات آگاه شده، بهطوري كه اگر ملاحظه كرد در حال جمعكردن كثافت است، در واقع صورت بهدست آوردن مال زياد دنيا را به او نشان ميدهند، در عين آگاهي دادن به او كه اين مال سرگين و كثافت است. و يا وقتي روبهرو ميشود بر اينكه بدنش ورم كردهاست، با صورت بهدست آوردن مال زياد روبهرو ميشود در عين آگاهي دادن به او كه بدان! آن چرك و آلودگي است. همچنانكه اگر در خواب ديد در زندان است، در واقع با صورت شهرتيابياش روبهرو شده در عين آگاهي دادن به او كه اين شهرت زندان است، همچنانكه اگر ديد در زنجير است، با صورت خوشي و خوشگذراني دنيايياش روبهرو شده در عين آگاهي دادن به او كه آن گناه است و گرفتاري و زنجير.
در هر صورت با اين احوال نميتوان به رؤيا اعتماد كـرد، چون در حال خواب؛ صورت خياليه نفس آنقدر جولان دارد كه با ميل خود صورتها را تغيير ميدهد و از جايگاه خود خارج ميكند.
صاحب كتاب «تحفالعقول» از قول پيامبر «صلواةاللهعليهوآله» آورده كه حضرت فرمودند: اگر رؤيا از كسي برداشته شد نبايد نگران باشد زيرا وقتي كسي راسخ در علم شود، رؤيا از او برداشته ميشود.
اينكه دستور دادهاند انسان دائم در حال طهارت باشد و نيز با وضو بخوابد، به سبب آن است كه اين طهارت موجب طهارت باطن و آزادشدن از خوابهاي بيخود و باطل ميگردد.
مرحوم محدثنوري در جلد ۴ كتاب دارالسلام ميفرمايد: اگر انسان نسبت به خوراكش مواظبت داشته باشد و دقت كند كه چه چيز بخورد و چه مقدار بخورد، روح او قدرت سير در اكناف آسمانها را مييابد وگرنه برعكس، پرخوري موجب جولان شيطان در قلب و خيالش در خواب و بيداري ميشود.
قال رسولالله «صلواةاللهعليهوآله»: « الرُّؤْيا ثَلاثٌ: مِنْها اَهاويلُ الشَّيْطان لِيَحْزَنَ بِها ابْنَ ادَمَ وَ مِنْها ما يَهُمُّ بِهِ الرَّجُلُ في يَقْظَتِهِ فَيَراهُ في مَنامِهِ وَ مِنْها جُزْءٌ مِنْ سِتَّةٍ وَ اَرْبَعينَ جُزْءً مِنَ النُّبُوَّةِ. يعني خواب سه گونه است: يكي القائاتي كه شيطان ميكند تا فرزندان آدم را بترساند و نگران كند و يكي اينكه آنچه را در بيداري مورد توجه قرار داده در خوابش آن را ميبيند(با تغييراتي از طريق صورت خياليه) و يكي هم خوابهايي است كه جزيي است از چهل و شش جزء نبوت.
امامصادق «عليهالسلام» ميفرمايند: در مورد رؤيا فكر كن كه چگونه خداوند در مورد آنها تدبير بهكار گرفته و راست و دروغ آن را به هم در آميخته، اگر همه رؤياها راست بود، مردم همه پيامبر بودند، و اگر همه دروغ بود، در رؤيا فايدهاي نبود.
در فرمايش اماممحمدباقر «عليهالسلام» داريم كه: « رؤياي مؤمن بين زمين و آسمان در گردش است تا آنكه خودش آن را براي خود تعبير كند، يا ديگري براي او تعبير نمايد، پس آنگاه كه تعبير كرد به زمين ميآيد و قطعي ميشود» (كافي ج8ص336).