بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انسان‌شناسی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
16821
متن پرسش
سلام خبری که در لینک زیر آمده را مشاهده بفرمایید: http://www.zoomit.ir/2016/7/16/133320/man-without-90-percent-brain-conscious/ این خبر مربوط به فردی است که ۹۰ درصد مغز خود را از دست داده ولی در هوشیاری کامل به سر می‌برد. این مثال می‌تواند برای جا افتادن برخی مباحث در حوزه معرفت النفس که استاد مطرح کرده‌اند مفید باشد. متن خبر بدین شرح است: «برخلاف آن چیزی که معمولا انتظار داریم، دانسته‌های ما نسبت به هوشیاری و عملکرد مغز ناقص است. به نظر می‌رسد هوشیاری کاملا به مغز مرتبط باشد، اما چطور فردی که ۹۰ درصد از مغز خود را از دست داده به زندگی عادی خود ادامه می‌دهد. برای اولین بار در سال ۲۰۰۷ مطالعه‌ی موردی یک مرد فرانسوی در مجله‌‌ای علمی به چاپ رسید. در زمان چاپ مقاله، این فرد ۴۴ سال داشت و مقاله بیان می‌کند که این فرد بدون دانستن وضعیت خود بدون هیچ مشکلی به زندگی روزمره‌ ادامه می‌دهد. این فرد برای اولین بار به دلیل درد و ضعف در پای سمت چپ به دکتر مراجعه و پزشک معالج نیز برای بررسی بیشتر اسکن‌های مغزی بیمار را مشاهده می‌کند. در عین ناباوری بیشتر حجم مغز فرد از مایع در زیر لایه‌ای از غشای خارجی تشکیل شده بود و همچنین قسمت‌های داخلی آن تقریبا از بین رفته بودند. پزشکان معتقدند مغز بیمار در طول سی سال گذشته از بین رفته و مایع جایگزین آن شده است؛ وضعیتی که در علوم پزشکی هیدروسفالی نامیده می‌شود. در خردسالی بیماری او شناخته و طی یک عمل جراحی یک استنت در بدن وی کار گذاشته می‌شود که در ۱۴ سالگی پزشکان از بدن وی خارج می‌کنند، از همین موقع تا ۴۴ سالگی مغز بیمار رو به تخریب می‌رود. اسکن مغزی با این حال علیرغم تخریب مغز، این فرد ناتوان نیست و با وجود داشتن آی کیو ۷۵ به عنوان خدمتکار رستوران فعالیت می‌کند. همچنین وی متاهل بوده و دو فرزند دارد. مطالعه بر روی این فرد دانشمندان را با سوالی جدید رو‌به‌رو کرده؛ چه عاملی باعث سلامت این فرد شده است؟ تا قبل از این پزشکان معتقد بودند که هوشیاری با ناحیه‌‌هایی از مغز،‌ کلاستروم و لوب پس‌سری، ارتباط دارد. با فرض این ادعا نمی‌توان دلیلی بر هوشیاری بیمار فرانسوی پیدا کرد؛ تئوری‌های هوشیاری باید توانایی پاسخ به مورد مرد فرانسوی را در خود داشته باشند. به نظر می‌رسد که نمی‌توان ناحیه‌ی معینی از مغز را به عنوان مسئول هوشیاری در انسان معرفی کرد. دکتر اکسل کلیرمن از دانشگاه آزاد بروکسل در این مورد می‌گوید: هوشیاری بر پایه‌ی تئوری‌های غیرمفهومی در مورد مغز استوار است. هوشیاری توسط تجربه یعنی تعامل با دنیای اطراف به دست می‌آید و این به معنای یادگیری مداوم است. در نتیجه بخش‌های مختلفی از مغز در سازوکار هوشیاری سهیم هستند. نظریه‌ی دکتر کلیمن به Radical Plasticity Thesis معروف و با تحقیقات جدید در مورد نقش فعال‌تر و منعطف‌تر مغز در برخورد با مسائل و مواجه با نقص‌های فیزیکی سازگار است. در این نظریه برای رسیدن به آگاهی تنها داشتن اطلاعات کفایت نمی‌کند و باید از وجود این اطلاعات نیز باخبر و نسبت به آن حساس بود. کلیرمن ادعا می‌کند که مغز همواره و به صورت ناخود‌اگاه در حال یادگیری است که پایه‌ی هوشیاری فرد را ایجاد می‌کند. ولی در مورد بیمار فرانسوی این نظریه صدق می‌کند؟ کلیرمن ادعا می‌کند که اگرچه درصد زیادی از مغز این فرد تخریب شده، ولی نورون‌های قسمت‌های باقیمانده فرد را به سطح آگاهی می‌رسانند؛ یعنی فرد در انجام اعمال خود هوشیار است. با این حال نظریه‌ی کلیمن در نوع خود جدید به نظر نمی‌رسد و هر روز ما تحقیقات جدیدی را در مورد تطبیق‌پذیری مغز در شرایط مختلف شاهد هستیم. در تازه‌ترین تحقیق دانشمندان با تحریک نورون‌های مغز موش موفق تکثیر و بدست آوردن قدرت بینایی شدند. تمام این تحقیقات نشان می‌دهند که تا چه حد مغز انسان قدرتمند است و می‌تواند حتی با ده درصد از ظرفیت خود فرد را در سطح هوشیاری کامل قرار دهد. همچنین این یافته‌ها امید به درمان بیماری‌هایی که باعث آسیب‌های مغزی و عصبی می‌شوند را در آینده افزایش می‌دهند. منبع SCIENCEALERT»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که منبع اصلی آگاهی انسان، نفس ناطقه‌ی اوست و نفسِ انسان جهت امورات خود اعضایی را برای خود شکل می‌دهد تا بتواند برنامه‌های خود را از طریق آن اعضاء انجام دهد، می‌توان گفت نفس آن فرد توانسته است با حداقل عضو، برنامه‌های خود را پیش ببرد. و همین‌طور که متوجه‌اید این پدیده نشان می‌دهد که اصل آگاهی و منبع شعور انسان، چیزی غیر از بدن اوست. موفق باشید

16778
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت شما استاد گرامی: استاد در کتاب خویشتن پنهان بیان کردید که دارو های بیهوشی مانع تدبیر نفس بر اعضا بدن می شود. استاد یک سوال داروی بیهوشی از جنس ماده است چه گونه مانع تدبیر بر نفس مجرد می شود؟ در تصادفی که شخص می کند و می میرد می گویم نفس دیگر نمی تواند با جسم ارتباط برقرار کند چون جسم از بین رفته ولی در داروی بیهوشی این حرف را نمی شود زد. ممنون می شوم راهنماییم کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: داروهای بیهوشی مثل اسید لاکتیک که در هنگام خستگی از ماهیچه‌ها ترشح می‌شود و مانع تدبیر روح می‌گردند؛ به صورت افراطی مانع تدبیر روح می‌شود. موفق باشید

16775
متن پرسش
سلام علیکم: خدا را سپاس می گویم که باب آشنایی با شما و زبان شما را بر ما گشود. استاد عزیزم نمی دانم چطور باید شور و شعف حاصل از سخنان شما در رابطه با بحث «رسالة الولایه» را چه در اعتکاف پارسال و چه امسال به زبان بیاورم خیلی دوست داشتم می توانستم قصه این شکفتگی را به شکلی به شما عرض کنم تا از این راه ذره‌ای از سختی های بسیاری که شما برای متذکر کردن همچون منی به چنین عالم عظیمی می کشید را قدردانی کرده باشم و شاید همین تلاش ناممکن برای بیان آنچه که در ارتباط با «وجود» بر قلب حقیر می گذرد بیش از پیش مرا به شدت سختی و عظمت کار شما واقف می کند. بسیار اتفاق می‌افتد که در طول شنیدن این مباحث از شدت شعف توان ادامه دادن را از دست می دهم و بحث را رها می کنم و در سکوت عجیبی به نظاره عالمی از نور فرو می روم. خودم را گم می کنم، زمان را ایستاده می بینم و با همه اشیا احساس یگانگی می کنم البته نمی دانم که آیا واقعا این حالات ثمره ارتباط با وجود است یا شاید خیالاتی می شوم! اما می دانم که شادی، رهایی و آرامشی که در این اوقات هست را با هیچ حالتی در زندگی معمولی و حتی عبادات معمولی نمی توانم مقایسه کنم. مثل عبور از دری که یک طرفش کویر باشد و آن طرف باغی بی انتها. مشکلی که مدام با آن برخورد می کنم این است که این باغ را تا پیدا می کنم گم می شود! نمی دانم چطور می توانم به این رابطه تداوم بدهم انگار وقتی این باغ رخ می نماید آن قدر مست می شوم که نمی توانم در آن بمانم و فورا مثل بیدار شدن از رویایی خودم را دوباره در همین دنیای محسوسات می بینم. لطفا ما را برای تداوم این ارتباط راهنمایی کنید. در بحث اعتکاف امسال فرمودید که از این به بعد فقط با همین زبان با ما سخن خواهید گفت. خدا می داند که این کلام چه بشارت بزرگی برای بنده بود؛ همان چیزی که مدام قلبم طلب می کند یعنی ارتباط با ذکری که بتواند قلب را مدام به وجود متذکر کند و امروز آن ذکر را در کلام شما پیدا می کنم. خدا شما را حفظ کند و دریچه های فهم بیشتر کلام شما را بر ما گشوده تر نماید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همه می‌دانیم که دین پیامبر خدا بطن‌ها دارد و مسلّم با رجوعِ وجودی و قلبی به دین خدا، راهِ قدم‌زدن در بواطنِ آن دین آغاز می‌شود زیرا از محدوده‌ی ماهیات و مفاهیم، به گلستان وجود و حقایق، راه گشوده می‌گردد. البته: «تا خون نكنى ديده و دل پنجه سال‏ / از قال‏ تو را ره‏ ننمايند به‏ حال»‏ در این رابطه پیشنهادِ غور در کتاب «معرفتِ نفس و حشر» را فراموش نکنید. موفق باشید   

16782
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت شما استاد گرامی: استاد در موقعی که شخص به حالت کما می رود آیا این یک نوع مرگ طبیعی است که نباید به آن دستگاه وصل کرد و او را نگه داشت؟ سوال دیگر در حالت کما روح چه حالی دارد آیا به بدن و افرادی که در کنارش هستند توجه دارد یا همانند عالم خواب است؟ اگر (صرف امکان) باز گشت روح بعد از چند ماه یا بیشتر باشد آیا پیوند اعضا کسی که در کما است کار درستی است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی به طور طبیعی و نه بر اساس حادثه‌ای در حالت اغماء قرار گرفت، باید اجازه دهند تا نفس ناطقه‌ی او هرطور خواست بدن را تدبیر کند. ولی مسئله‌ی افرادی که در اثر حوادث خارجی به اغماء می‌روند، فرق می‌کند و باید از طریق چنین ابزارهایی به کمک نفس ناطقه‌شان اقدام نمود. روح چنین افرادی عموماً مشغول خطورات خود می‌باشد. قبلاً در مورد پیوند اعضای چنین کسانی عرض شد که در واقع، یک‌نوع عذاب‌دادن به چنین افراد است، زیرا این افراد هنوز نمرده‌اند و حیات گیاهی که پزشکان برای این مرحله اظهار می‌کنند، بر اساس تشخیص وسایل پزشکی است، و این تشخیص کاملی نیست. موفق باشید

16764
متن پرسش
سلام استاد عزیز: 1. اگه ممکنه رابطه ذات حق و جلوه الله رو با مثالی از معرفت النفس توضیح بدید. 2. می شود گفت در برزخ زمانی متناسب با آن عالم باشد؟ اگر نباشد مجرد محض می شود که لا حد است و شکلی ندارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نسبت ذات به صفات، مثل نسبت ذات نفس ناطقه است نسبت به قوای نفس 2- عالم برزخ مجرد است و صور برزخی نیز مجرد می‌باشند و لازم نمی‌آید که موجودِ مجرد، شکل نداشته باشد، بلکه مکان‌مندی و زمان‌مندی به آن صورت که پدیده‌های مادی را شامل می‌شود، در آن‌ها نیست. عرایضی در شرح کتاب «ده نکته در معرفت نفس» در این مورد شده است. موفق باشید

16729
متن پرسش
سلام استاد: برخی در تعریف حکمت الهی گفته اند: فلسفه الهی یعنی معرفت انسان به نفسش. حال این را چگونه می شود با الهّیات اخصّ که هدف حکمت است جمع کرد؟ بالاخره موضوع فلسفه اوست، یا نفس؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در معرفت به نفس، معرفت به ربّ نهفته است و تعریف‌کننده‌ی فوق نظر به فلسفه به معنی‌الأخص داشته است. موفق باشید

16712
متن پرسش
نظر شما در مورد کار کردن کتاب دروس معرفة النفس آیة الله حسن زاده با شرح آقای صمدی آملی پس از کار کردن سیر معرفت النفس شما چیست؟ و کلا نظر شما راجع به این کتاب و شرح آن چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب مذکور، کتاب خوبی است ولی در جریان شرح جناب آقای صمدی آملی نیستم. موفق باشید

16709
متن پرسش
1. سلام خدمت استاد: برای ورود به بحث رسالت الولایه علامه طباطبائی چه مقدماتی لازم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن‌ها مقدمه‌ی بحث مذکور خواهد بود. موفق باشید

16704
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت جناب استاد: آیا روح انسانهای معمولی هم مانند روح امامان معصوم، قبل از اینکه در ابن کره خاکی بیایند، قبلا خلق شده بودند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پيامبر گرامى اسلام صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم مى‏ فرمايند: «خَلَقَ اللَّهُ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَجْسَادِ بِأَلْفَيْ عَامٍ» خداوند ارواح را دو هزار سال پيش از بدنها آفريد. و در همین رابطه است که بحث تعهد عهدِ الست و اقرار به ربوبیت حضرت حق مطرح است. موفق باشید

16697
متن پرسش
با سلام: من مدتی است که به پیشنهاد یکی از دوستان سیر مطالعاتی کتب حضرتعالی را آغاز نموده ام. ضمن تشکر از مطالب عالی و جنبه نگاه به این مطالب، در حین مطالعه کتاب «آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین» ذیل جلسه چهارم موضوعی ذهن مرا به خود مشغول ساخته است و این که طبق گفته حضرتعالی برای اثبات جدایی «من» از «تن» از تمثیل خواب و رویا استفاده شده است و در جایی دیگر بیان فرموده اید که «من» انسان نه زن است و نه مرد. اما ما حتی در رویاهای خود نیز به نوعی درگیر تن خود هستیم با تن فعلی خود از بعد مکان و زمان فعلی خارج می شویم و حتی جنسیت ما نیز در خواب همچنان تاثیرگذار است. آیا این موضوعات که ذهن بنده را مشغول ساخته است نوعی کج فهمی بوده یا موضوع قابل توجهی است و می توان درباره آن اندیشید و به آن پاسخ داد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در خواب از جهت وجودی جدای از تن خود هستیم ولی از نظر ذهنی در هر حال، معنایی از تن خود و دیگران داریم و از این جهت خود را زن و یا مرد می‌یابیم و اشکالی ندارد. موفق باشید

16686
متن پرسش
سلام: آدم ها حقیقت وجودشون مگه عین هم نیست؟! اگه عین هم نیست که خب طرف اگه گناه کنه مقصر نیست، خلقتش فرق داشته؛ ولی میدونیم که همه عین هم خلق شدیم اصلا در این صورته که مجازات و پاداش موضوعیت پیدا میکنه، پس چی میشه یکی گناه میکنه یکی نه؟! مثلا تو یه دوراهی رشوه بگیرم یا نه، یکی میگیره یکی نمیگیره، چرا؟ اگر بخاطر شرایط و پدر مادر و ... اینجور شدن، خدا باید شرایط رو پاداش بده یا مجازات کنه نه ادمه رو اگر اینطور نیس پس چیه داستان؟ ممنون، التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان‌ها در عین داشتن فطرت الهی، دارای اختیار هستند تا از آن طریق یا فطرت خود را از حالت بالقوه به حالت بالفعل در آورند و فطرت را جزو شخصیت خود نمایند و یا نسبت به آن بی‌تفاوت شوند. مرحوم شهید مطهری در کتاب «فطرت» در رابطه با بالقوه‌بودنِ فطرت نکات خوبی دارند. موفق باشید

16662
متن پرسش
با توجه به اینکه در خواب کاملا من انسان از تن جدا می شود چطور بعضی افراد در خواب حرف می زنند و راه می روند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث معرفت نفس عرض شد که در عین توفّی و جداییِ نفس از بدن در هنگام خواب، تدبیرِ نفس بدون حضور در بدن، محقق است. به همان معنایی که در هنگام خواب، قلب و معده در فعالیت می‌باشند. و سخن‌گفتن و راه‌رفتنِ بعضی از افراد در خواب به جهت آن است که نفس، در این موارد بهره‌ای از تدبیر خود را إعمال می‌کند. موفق باشید

16583
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد: اگر کسی با ریاضت شرعی به معرفت نفس رسید چه کاری باید انجام بدهد تا از این حضور و معرفت دوباره خارج نشود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حفظ حالات معنوی به رعایت دستورات شرعی و مواظبت از درگیرنشدن با خلق خدا محقق می‌شود. موفق باشید

16574
متن پرسش
سلام علیکم: در انتهای سخنرانی‌ نکته پنجم از «ده نکته» فرموده بودید (موقع رحلت امام خمینی (ره) یک روح برزخی به شما گفت حضرت عزرائیل که آمد جان امام را بگیرد امام گفتند من که اینجام) و در واقع هیچ سختی جان کندنی نداشتند با این حال چگونه امیرالمومنین که قابل قیاس با امام هم نیستند در لحظات آخر عمر شریفشان می فرمایند (ای ملائکه با من با مدارا رفتار کنید) و همچنین جریان‌جان دادن حضرت موسی (ع) که با اینکه در بین انیبای قبل از خود اسهل الموت بودند جان دادنشان را به زنده زنده پوست کندن گوسفند تشبیه کردند آیا به این روایات و صحتشان اشکال وارد است یا این دو با هم قابل جمع است؟ ممنون میشوم اگر توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در آن مناجات، برای خود و برای آموزش ما زمینه‌ی بهترین قبض را از طریق عزرائیل در راستای قبض روح از نفس ناطقه‌شان فراهم می‌کنند، وگرنه حضرت عزرائیل با نظر به مقام نوریِ حضرت جهت قبض، از حضرت اذن می‌گیرند. ظاهراً آن روایت مربوط به یکی از یاران رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» باید باشد و یا پیام بسیار عمیق توحیدی دارد که قبضِ از مقام توحیدِ فعلی به مقام توحیدِ ذاتی است. با این‌همه جایگاه عرفانی حضرت امام را نباید کم گرفت. موفق باشید

16553
متن پرسش
با سلام: استاد میخوام شروع کنم به خواندن عرفان نظری. ولی حقیقتا چون دسترسی به استاد ندارم و همچنین استفاده از شرح صوتی یا دی وی دی بسیار در صرفه جویی وقت بهتر است، خواستم اگه امکان داره بهم بگید اولین کتابی که شروع کنم برای خواندن (البته سعی می کنم شرح صوتی رو گوش بدم) چیست؟ و بعد از اتمام هر کتاب به سراغ چه کتابی بروم.؟ تا ان شاءالله به کتابهای فتوحات و امثال آن برسم. در ضمن استاد من مقداری با مباحث عرفانی آشنایی دارم. لطفا بهم بگید که چه کتابهایی بخوانم؟ از کتابهای صوتی ِِ سایت خوبتون شروع کنم؟ 2. در ضمن ببخشید تو سایتتون دو تا تفسیر سوره حمد وجود داره. یکیش مال دانشگاه صنعتی... است. کدوم بهتره؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی‌ آن‌ها شروع کنید و سپس کتاب «خویشتن پنهان» را کار کنید و با دنبال‌کردنِ مباحث سوره‌ی حمد اعم از آن‌چه در کتاب‌خانه‌ی مرکزی گفته شد و آن‌چه در دانشگاه صنعتی. مطالعه‌ی کتاب «عرفان نظری» استاد یزدان‌پناه را شروع نمایید تا به مباحث کتاب «مصباح الهدایه» جلو آیید. موفق باشید

16558
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید. ببخشید استاد،1. برای گوش دادن به کتاب مصباح الهدایه در سایتتون، قبل از آن چه کتاب هایی باید سپری شود؟ 2. شرح کتاب مصباح الهدایه در سایتتون، حدودا تا زمان اتمام کتاب، چند جلسه طول میکشه؟ مممون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لازم است مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقن» و شرح حمد حضرت امام، همه را با صوت دنبال بفرمایید 2- احتمالاً جلسات زیادی در پیش نباشد. موفق باشید

16534
متن پرسش
سلام استاد حکیم: با توجه به مپاحث معرفت النفسی جایگاه لج بازی و لجاجت و خشونت نوجوانان را چگونه می توان تحلیل کرد؟ آن هم لج بازی بطوری که حتی گاهی می داند اشتباه می کند ولی باز خود را حق می داند؟ یا اینکه علت خودکم بینی و احساس حقارت و ترس داشتن از شنیدن انتقاد و رفت و آمد با کسانی که دوستشان دارند و لا غیر و ترس از شرکت در جمع و حسادت در نوجوانان در مباحث معرفت النفسی چگونه تحلیل می شود؟ استادعزیز لطف کنید دقیق و واضح توحید دهید چونکه درگیر این نو جوانان هستم در ضمن کتب انسان شناسی شما را کاملا مطالعه کرده ام التماس دعا ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس زندگی خود را خودش انتخاب می‌کند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» یعنی ما افراد را به سوی مسیر صحیح هدایت کردیم، حال بعضی از هدایت ما بهره گرفتند و بعضی بدان کفر ورزیدند. و این ربطی به مباحث معرفت نفس ندارد. یک موضوع روشنی است که انسان‌ها در ذات خود، انتخاب‌گرند، بعضی خوبی‌ها را انتخاب می‌کنند و بعضی بدی‌ها را، در آن حد که خداوند به رسول خود فرمود: «إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ ...» ای پیامبر! تو هرکس را بخواهی هدایت کنی، هدایت نمی‌شود. موفق باشید

16507
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز آیا جناب ملاصدرا به روح بخاری اعتقاد داشته اند؟ و اینکه آیا بدن را به مثابه ابزاری در دست روح می دانستند یا نه؟ آیا به نظر شما اینکه روح انسان صورت تکامل یافته ی بدن انسان است، با ابزاری بودن بدن برای روح منافات دارد؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر نمی‌کنم بر روی روح بخاری تأکید داشته باشد. می‌توانید در این مورد به صفحات اولیه‌ی کتاب «معرفتِ نفس و حشر» رجوع فرمایید 2- هیچ‌کس نگفته روح، صورت تکامل‌یافته‌ی بدن است. موفق باشید

16517
متن پرسش
با سلام: استادعزیز، آیا در آیه «ن و القلم» می توانیم قلم را، خلق کردن توسط روح در نظر بگیریم؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از جهتی موضوع همین‌طور است. به این اعتبار که روح انسان در مقام عقل، معانی را در ذهن به صورت، می‌آورد و در صفحه‌ی ذهن می‌نگارد. موفق باشید

16501
متن پرسش
سلام: آیا این برداشت درست است؟ معرفت نفس؛ معرفتیست که با یک برنامه عملی و نه علمی بدست می آید. هرچقدر که انسان بتواند با عمل و مجاهده زنگارهای نفس را بزداید و موجب تجرد بیشتر نفس شود، در نهایت به شهود بلاواسطه نفس نایل می شود و از این طریق می تواند حق را هم بشناسد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در صورتی که با معارف لازم نظر و توجه به حق را مدیریت کنند تزکیه با رویکرد قرب به حق کارساز است. موفق باشید

16456
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد عزیز: می خواستم بدانم برای آشنایی با حکمت متعالیه و مکتب حکمت متعالیه باید کدام کتابها مطالعه شوند؟ در واقع می خواستم بدانم با کدام کتاب ها باید شروع کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و کتاب «معاد، بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» و کتاب «خویشتن پنهان» و کتاب « معرفتِ نفس و حشر» در این رابطه خوب است. موفق باشید

16449
متن پرسش
سلام استاد: برای شرح زیارت جامعه شما، پیش نیازاش چیا هستد که کار کنم بعد به زیارت جامعه کبیره برسم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحثی چون «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» به عنوان مقدمه برای ورود به مباحث زیارت جامعه خوب است. موفق باشید

16444
متن پرسش
با سلام: استاد من کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ می شود» شما را تقریبا قسمت بیشترش رو مطالعه کردم، خوب شما در این کتاب خطر سطحی و در حد مفهومی شدن دین را بسیار زیاد گوشزد فرمودید اما اینکه چگونه دین را از مفهوم به حضور ببرم و کلا حضوری شدن ارتباط با خدا اول اینکه دقیقا برایم واضح نیست، ثانیا دقیقا نمیدونم باید چکار کنم برای رفتن به حضور؟ آیا فقط تهذیب نفس کافیست؟ لطفا کمی توضیح بفرمایید. البته توضیحتان را بپای شرحی بیشتر از کتاب بگذارید و کم فهمی من، و گرنه شما بسیار عالی و با تفصیل در کتاب توضیح فرمودید. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح 75 جلسه‌ای کتاب مذکور، عرض شده است که مقدمه‌ی آن کتاب، مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و شرح «برهان صدیقین» همراه با صوت آن‌ها است. فکر می‌کنم اگر آن مقدمات دنبال شود و شرح 75 جلسه‌ای آن نیز استماع گردد، مطالب دقیقی به میان آید. موفق باشید

16412
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: می خواستم نظرتون در مورد این متن رو بدونم. میشه گفت مهمترین ویژگی من بی نهایت طلبیش هست؟ یا اینکه ثابت بودنش هست؟ ما توی این دنیا مثل یک بنا هستیم که میخوایم ساختمون زندگی رو بسازیم. حالا اگه شانسی آجر ها رو روی همدیگه بزاریم بدون هیچ نقشه و طرحی به نظرتون این کار ما درست هست؟ از همه بدتر اینه ما در مورد زمین تحقیق نکنیم، مثلا بریم یک زمینی رو انتخاب کنیم ولی بعدها معلوم بشه روی گسل زلزله قرار داره، یا بعدها معلوم بشه زمینش مرطوبه، هم شناخت زمین مهمه، هم نقشه داشتن، زندگی های امروزی معمولا طوری شده که ما فقط آجرها رو روی همدیگه میزاریم، بدون اینکه بدونیم داریم چه ساختمونی می سازیم، اتاق هاش چه اندازه ای باید باشن، دیوارهاش چطور باشن، پنجره هاش کجا باشن، ما آجر علم، آجر رفیق، آجر همسر و فرزند، آجر شغل و هزاران هزار آجر دیگه رو روی هم میزاریم، اولین کاری که باید بکنیم چی هست؟ باید اول از همه بهترین و مناسبترین زمین رو انتخاب کنیم. بهترین نقشه ها رو روی زمین مرطوب اجرا کنیم به جایی نمیرسه، حتی اگه بهترین مصالح و بهترین بناها هم انتخاب کنیم اول باید زمین رو خوب انتخاب کنیم، این زمین چی باشه تا ما بتونیم زندگی خوبی داشته باشیم؟ اون زمین باید خودمون باشیم، اون زمین اگه حتی خدا هم باشه بازم ساختمونمون ممکنه خوب ساخته نشه، حالا این خودمون یعنی چی؟ این من که میگیم یعنی چی؟ ما توی روز هزاران بار میگیم من من من، پای من دست من عقل من درس من دوست من، این من یعنی چی؟ میشه گفت این من یعنی همین جسم ما؟ شما وقتی میخوابی جسم شما حرکتی نمیکنه ولی صبح بیدار میشی میگی من رفته بودم همدان یا تهران، اگه من یعنی جسم، چطور میگی من رفتم الان ثابت شده جسم ما هر هفت سال یک بار تمام سلولهاش میمیرن؟ یعنی ما در طول عمرمون نزدیک به 8 بار حداقل دچار مرگ جسمی میشیم و مرگ جسمی آخرمون همون مرگی هست که همه ازش میترسن درحالی که اکثر آدم ها این مرگ رو تجربه کردن، خواب هم نوعی مرگ جسمی هست و ما با اینکه جسم 20 سال پیشمون با الانمون فرق داره بازم وقتی خاطره میگیم میگیم من بودم که کلاس اول ابتدایی فلان کار رو کردم، الان هم میگیم من هستم دارم میرم مدرسه درس میدم، این من ثابته، ما اگه دو دست و دو پامون قطع باشه بازم میگیم من خیلی ناراحتم که دست و پاهام قطع شدن، یعنی من هنوز هست، پس این من جسم ما نیست، ما حتی وقتی میگیم روح من، یعنی روح مال من هست. انگار روح از من جداس، انگار من بزرگتره و روح جزو من هست. مهم نیست من چه جنسی داره، جسم هست، روح هست، آتیشه، خاکه از همه مهمتر اینه که من چه ویژگی داره، مهمترین ویژگی من که ما با اون ویژگی میشناسیمش چیه؟ مهمترین ویژگی من بی نهایت طلبی هست. ما آرامش میخوایم ولی چقدر؟ لذت میخوایم چقدر؟ محبت؟ رفاه؟ آسایش؟ از همه چیز بی نهایتشو میخوایم... این همون مهمترین ویژگی من هست. من یعنی موجودی که دنبال بی نهایت هست. مهمترین نیاز من بی نهایت هست
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. زیرا حقیقت انسان، مجرد است و تنها در ابدیت یعنی پس از مرگ به معنای واقعی برای انسان ظهور می‌کند و اگر کسی خود را از تعلقات دنیای مادی آزاد نکند، در حضور ابدیِ خود به زحمت می‌افتد. موفق باشید

16417
متن پرسش
با سلام: استاد گرامی شرمنده بنده پاسخ سوالم رو نگرفتم. شماره سوال: 16412 ویژگی اصلی من ثابت بودنش هست یا بی نهایت طلبیش؟ ببخشید بنده خوب سوالو مطرح نکردم. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی با پدیده‌ی مجردی روبه‌رو باشیم، از یک‌طرف ثابت است و تحت تأثیر حرکت‌های مادی قرار نمی‌گیرد و از طرف دیگر، چون محدودیت‌های مادی مثل زمان‌مندی و مکان‌مندی را ندارد، به این معنا بی‌نهایت می‌باشد. و انسان از آن جهت که طالب خداوند است، طالب بی‌نهایت کمالات می‌باشد. پیشنهاد می‌گردد کتاب «ذه نکته در معرفت نفس» و کتاب «خویشتن پنهان» در این رابطه مطالعه شود. موفق باشید

نمایش چاپی