بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انسان‌شناسی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5745
متن پرسش
سلام استاد عزیز. خداوند بر توفیقات شما بیفزاید و در کنف حمایت ولی الله انشاءاللله همیشه مومن و متقی و مهتد باقی بمانید. استاد پدر من در جوانی دایم الخمر بوده و البته بعدها اینکار را کنار گذاشت. استاد احتمالا در زمانی که نطفه من هم بسته شده مست بوده. استاد من چه کار می توانم بکنم که اثرات سوء این قضیه از وجودم برود؟البته من به دین علاقمندم به لطف خدا، اما دوست دارم اگر این مساله اثر سوئی در سلوک دینی دارد از بین ببرم. لطفا راهنماییم کنید.ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید خداوند همه‌ی انسان‌ها بر اساس فطرت الهی آفریده است و امام صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند همه‌ی فطرت‌ها بر اساس توحید است، پس از نظر فطری راه رجوع به خداوند و دین خدا در مقابل شما گشوده است با تمام امید و بدون هیچ نگرانی بندگی کنید و تا قرب الهی تا جایی که متوجه شدید تمام عالم را نور خدا پر کرده است جلو بروید. موفق باشید
5746
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی سوال آن دوست عزیز در مورد حضور قلب در شماره 5730 باعث شگفتی شد! آیا حضور قلب جسم انسان را تحت فشار قرار میدهد؟ این که انسان به خاطر عظمت خدا و گناهان خودش دچار غم شود به نظر طبیعی می آید اما قلب هم درد می گیرد؟ همه دچار این حالت می شوند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: ظاهراً مربوط به همه است. داستان این قلب صنوبری در درون سینه‌ی ما بسیار پیچیده است. بد نیست زندگی‌نامه‌ی آیت‌اللّه انصاری همدانی را در کتاب «سوخته» مطالعه بفرمایید. موفق باشید
5736
متن پرسش
اگر در این دنیا و قبل از مرگ چشم باطن ما باز نشود به هیچ دردی نمی خوریم؟راستش را بگویید،به جایی نرسیده ایم؟ کلا همه چیز را باخته ایم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: وقتی انسان توانست خدا را پیدا کند و متوجه آن حقیقت یگانه در عالم شد راه را پیدا کرده و در این راه هرقدر با عبادات شرعی جلو رود به حقیقت نزدیک‌تر می‌شود تا وقتی که مُرد و پرده‌ها عقب رفت و با نور حقیقت مرتبط گشت، با بهشتی زندگی را شروع می‌کند که سراسر تجلیات انوار خاص حضرت رب‌العالمین است و از از این طریق با پروردگار خود زندگی می‌کند. موفق باشید
5722
متن پرسش
بسمه تعالی.با عرض سلام.درباره ی مطالبی که درباره ی وسواس و ناامیدی و بدبینی و ...که دوستان مطرح کرده اند می خواستم با توجه به آموزش کمی که در طب اسلامی و سنتی ایرانی دیده ام بگویم که علت این بیماری های روحی، به هم خوردن مزاج شخص است و مثلا غلبه ی سودا پیدا کرده اند و با اصلاح مزاج به راحتی درمان می شوند. امیدوارم جسارت مرا به بزرگواری خود ببخشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: تذکر خوبی است و لذا خوب است این دوستان با رجوع به اطبای سنتی و یا دوستانی که در دستگاه معرفت نفس بر روی تعادل مزاج کارکرده‌اند رجوع کنند. تجربه هم نشان داده آن‌هایی که رفته‌اند جواب گرفته‌اند. موفق باشید
5704
متن پرسش
با سلام ممنون از پاسخی که دادید. سوال من در مورد اجل مسمی بود که توضیح شما در مورد انسان قانعم کرد. الآن میشه گفت که هرملتی اجل و فرصت معینی داره اما ممکنه بخاطر گناهانشون و ظلمی که میکنند،زودتر به اجلشون برسند؟؟؟ مثلا بنی امیه یه فرصت معینی دارند ولی با اعمالشون زودتر به اون اجل نزدیک میشند؟؟ پس چرا خدا در قرآن میفرماید هیچ چیز نمیتواند آن اجل را به تاخیر بیندازد؟؟؟ یه سوال دیگه درمورد کتاب"انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی" دارم. در این کتاب گفتید که ما دارای نفس نباتی و نفس حیوانی هستیم. بعد از مرگ نفس نبانی و حیوانی را نداریم و فقط نفس انسانی برایمان میماند. اگر عمل دیدن و شنیدن و حس کردن به وسیله ی نفس حیوانی است،یعنی دیگر در آن دنیا عمل دیدن و شنیدن نیاز نداریم؟؟؟ من میدونم که این چشم و گوش فقط ابزارند در این دنیای مادی و روح است که میبیند.حالا شما که میگید این ها مربوط به نفس حیوانی است و بعد از مرگ نفس حیوانی نداریم،عمل دیدن و شنیدن هم نداریم؟؟؟ ممنون یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- با فرض این‌که با معصیت ملت‌ها اجل آن‌ها جلو می‌افتد و با استغفار آن‌ها اجل‌شان از آن‌چه جلو افتاده تا اجل مسمّی‌شان، به تأخیر می‌افتد. قرآن می‌فرماید: وقتی اجل ان‌ها رسید ساعتی به تأخیر نمی‌افتد و در همین رابطه حضرت نوح به قوم خود می‌فرمایند: اگر از من اطاعت کنند «....وَیُؤَخِّرْکُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى....»(آیه‌ی 4 سوره‌ی نوح) 2- در قیامت جان انسان عین دیدن و شنیدن است بدون هیچ ابزاری مثل سایر مجردات. موفق باشید
5675
متن پرسش
سلام درکتاب "خطر مادی شدن دین" در قسمت سقوط سنت ها طبق سوره نحل آیه 61 گفته شده که هر ملیت و قومی فرصت معینی دارند و خوب بودن و بد بودن هیچ تاثیری در بیشتر ماندن و کمتر ماندن آن تمدن ندارد. این جمله را ربط دادید به مرگ انسان که اجل مشخصی دارد.مثال امام حسین (ع)و عمربن سعد را زدید و گفتید که اعمال خوب و بد هیچ نقشی در زودمردن و یا دیر مردن ندارد. ولی این مسئله با معرفت نفس که در مورد مرگ طبیعی و غیر طبیعی گفته شده،همخوانی ندارد. این مسئله برای من ابهام دارد که اگر اعمال هیچ نقشی در زودمردن یا دیر مردن ندارد و هیچ چیز نمیتواند اجل را به تاخیر بیندازد پس چرا بعضی از افراد به واسطه اعمال به مرگ طبیعی میمیرند و یا مثلا یه مجرمی به خاطر جرمی که مرتکب شده،اعدام میشود!! اگر این جرم را مرتکب نشده بود،شاید بیشتر زنده میماند!! منتظر راهنمایی شما هستم... یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در مورد اَجل مسمی که در مورد انسان مطرح است با این فرض است که حدّ مرگ انسان از قبل تعیین شده به این معنا که نمی‌تواند از آن فرار کند ولی می‌تواند اولاً: آن مرگ را به زیباترین شکل از طریق ایمان به خدا و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» محقق کند و ثانیاً: می‌تواند آن را جلو بیندازد و عمر خود را با انواع معاصی کوتاه کند. و همین امر در معرفت نفس مورد نظر است که اولاً: هر نفسی ظرفیت و تقدیری دارد که مابالقوه‌هایش را به فعلیت برساند چه در بُعد انسانی و چه در بُعد حیوانی ثانیاً: می‌تواند با انواع معصیت‌ها نفس خود را تکویناً به یأس بکشاند تا قبل از بالفعل‌شدن ظرفیت‌هایش، تن را رها کند که این همان مرگ در اثر یأس است که بحث آن شد. موفق باشید
5677
متن پرسش
به نام خدا استاد عزیز من گمان میکردم سستی عزم را با تنبه اندیشه به معارف وحقائق بتوان رفع کرد که دیدم گویا حلقه دیگری مفقود است که سبب میشود صرف تصمیم بر ترک گناه وجبران معاصی منجر به توفیق نشوداز طرفی ابتلاء به انواع شکهااین بیچاره ی از پا فتاده را فلج کرده از راه باز میدارد وگاه امیدش را هم میگیرد شک در عقائدی که به ظاهر گسترش داده وتقویت نمودم که انگار خشت اول دیواری که بالا رفته را از پایه بیرون بکشی وشک درقبول فرائضی که انجام داده ای به جهت نقص درشرائط وملزومات صحت مثل شک در صحت شکل وضو وبقائ بر وضو وحفظ توجه وحضور قلب که گاه باعث میشود نمازی را چند بار اعاده کنم ودر آخر نا امیدانه رها کنم وناتوانی وگرفتاری در به جا آوردن نماز هر وعده وخستگی حاصله مرا از فکر نماز قضا یا نافله مانع میشود واینکه به گمان خودم توکل وتوسل میکنم اما همچنان سرگشته وبیمارم بر شکهایم می افزاید که آیا عقیده ام ناقص است یا ...وباقلب یاشاید عادت میگویم باطل که نیست ومیپرسم چرا نجات حاصل نمیشود ومیترسم چراکه فرصت کوتاه است ومرگ در کمین ومن یقینا مصداق (من اتی الله بقلب سلیم) نیستم کدام راچاره کنم ؟ عمل را یاعقیده را؟ وباز به جای اول باز میگردم
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: این یک مشکل روحی است که باید با تقویت بدن و ورزش و رجوع به روان‌پزشک مشکل را حل کنید. در ضمن توصیه‌ی آیت‌اللّه مظاهری«حفظه‌اللّه» را در این مورد فراموش نکنید که می‌فرمایند در این موارد یکی از مؤمنین را مدّ نظر قرار دهید و عموماً کارهایتان را با او تطبیق دهید تا سلامتی به شما بازگردد. موفق باشید
5685
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جناب استاد طاهرزاده ده سوال در خصوص ده نکته در باب معرفت النفس- قسمت اول قبل از درج سوال لازم است تشکری ویژه از حضورتان بابت سخنرانی های بسیار جالب ده نکته در باب معرفت النفس بکنم , که مطالبی ارزشمند , شیوا , رسا , دل نشین , و واقعا جذاب و نو بود . مطالب خیلی جامع بود و خیلی جای بحث و حرف و سوال دارد . از همین حیث من سوال ها را برایتان نقل میکنم . اما قبل از سوالات یک نکته , و آن اینکه : من احتمال دادم که اگر مباحث به انتها برسد و من کل سوالات را یک جا از حضورتان بپرسم حجم سوالات بسیار زیاد میشود و ممکن است خاطرتان آزرده شود و کمی خسته کننده و شاید کمی هم اذیت شوید . من دو تا مقدمه از معرفت النفس گوش کردم که ده نکته را خلاصه وار گفتید و شرح نکته اول و شرح نکته ی دوم . اما تعدادی سوال است که به شرح زیر است : 1-در خواب وقتی نفس از بدن جدا میشود و فارغ از زمان و مکان در محیطی حاضر میشود و با افرادی برخورد میکند , مثلا من دوست ام را در خواب میبینم . یعنی اینکه در همان لحظه هم نفس دوست ام از بدن اش جدا شده و دو تا نفس در عالم معنا با یکدیگر تعامل دارند ؟ خوب این نیاز است که حتما دوست هم خواب باشد , ولی ممکن است او در لحظه ی خواب من بیدار باشد . به نظر خودم اینطوری که من فکر میکنم نیست , ولی دلیلی برایش پیدا نکردم . میشود کمی توضیح دهید . 2-شما فرمودید که من با تن به کمال میرسد و تن ابزار من است . و اگر بخواهیم که من را به کمال و تجرد برسانیم باید تعلقات , انانیت ها و شهوات را از بین ببریم . خوب من هم تا اینجا موافق هستم . اما اگر خود من میخواهد به کمال برسد و میداند که راه رسیدن به کمال اش توسط تن که ابزار است تامین میشود و از طرف دیگر هم تن باید کنترل محسوسات و دفع تعلقات داشته باشد که من استکمال یابد , پس چرا نفس اینقدر انسان را به پرخوری , پرحرفی , شهوات زیاد , تعلقات و انانیت ها دعوت میکند ؟ مگر نفس نمیخواهد کامل شود پس چرا تن را به این طور چیزها دعوت میکند ؟ 3-چرا نفس یک انسان جوان او را به تعلقات و شهوات دعوت میکند و نفس یک انسان پیر دیگر به شهوات و تعلقات بی اهمیت است , و اصولا نفس یک پیر به عالم دیگر فکر میکند .مگر نفس آن شخص پیر استکمال یافته که دیگر عالم ماده برایش جذابیتی ندارد و بدن برایش اهمیتی ندارد , ولی نفس آن شخص جوان هنوز , بدن اش برایش اهمیت دارد؟ 4-اگر نفس در خواب کاملا سیر میکند , پس چرا تمام محیط هایی را که نفس سیر کرده به یاد نداریم , و نمیتوانیم نفس را در همان حالت خواب کنترل کنیم که کجا برو و کجا نرو؟ مثلا بگیم امشب نفس رو ببریم کربلا زیارت .میدانم که نیاز به تزکیه نفس است , ولی تزکیه نفس با تن و من چه میکند که نفس را به تجرد میرساند و یمتواند قابل کنترل باشد 5-هنگامی که خواب یکی ازآشنایان را میبینیم چرا نمیشود در همان حالت معنا ارتباطی برقرار کرد و هنگامی هم که صبح از خواب پا میشویم این قضیه یادمان باشد , بطوریکه بتوانیم برای همدیگر بیان کنیم ؟ 6-چطور میتوان وسوسه های شیطانی را از وسوسه های نفسانی تمیز داد؟آیا میخواهید با توجه به داستان حضرت آیت الله محمدتقی آملی رضوان الله که در خواب شیطان را دیده بود , که شیطان در خواب همان تجلی نفس اماره اش بود جواب دهید .یعنی اینکه تا درگیر نفس هستیم شیطان بیکار است ؟و اصولا نفس همان کار شیطان را انجام میدهد ؟ 7-خداوند در قرآن فرموده و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون . خب یک انسان برای رسیدن به عبودیت باید مراحل زیادی را طی کند و فعلا کار به مسایل عرفانی از قبیل سیر و سلوک , تهذیب نفس , لقاالله , مقام فنا , فنای بعد از فنا , و مقام بقا , معرفت النفس و ... اینها ندارم . آیا همه ی اینهایی که گفتم مربوط به اجنه هم میشود ؟.یعنی اجنه هم مثل ما باید به مقام عبودیت برسند ؟ یعنی به عنوان مثال میگویم که حدیث عنوان بصری را هم میتوان به یک اجنه مسلمان برای رسیدن به عبودیت داد ؟ 8-اگر درست فهمیده باشم جنابعالی فرمودید معصوم چون قوه وهمیه ندارد و مقام عصمت دارد , آن سروش معنوی غیبی را عینا دریافت میکند , بدون اینکه در آن خیال قاطی شود . مثل خواب دیدن حضرت ابراهیم که دید اسماعیل را دارد ذبح میکند . و فهمید این سروش غیبی است و باید اسماعیل را ذبح کند , و یا مثل خواب هایی دیگر از رسول مکرم اسلام (ص) و اهل بیت (ع).اما در خلل بحث اتان یک خواب از پیامبر تعریف کردید و آن این بود : که پیامبر خواب می بینند که میمون ها از منبر اشان بالا میروند . و این سوال برای من پیش آمد که چرا در این جا پیامبر مانند دفعه های پیشین بطور روشن آن سروش را دریافت نکرد و در غالب تصویرمیمون و منبر جلوه کرد ؟ چرا مثل فتح مکه مستقیما ندید و یا مثل خواب ابراهیم خیلیل. 9-زمان خواب دیدن با زمان بیداری مساوی است ؟ یعنی بطور مثال اگر من در خواب ببینم که سه دقیقه است که دارم با دوست ام صحبت میکنم , در عالم ماده هم سه دقیقه میگذرد؟ 10-عرض کردید هر خوابی را که دیدید به هر معبری ندهید تا تعبیر کند . مثلا معبر ممکن است اشتباه تعبیر کند که مثلا تو تا چند روز دیگر مریض میشوی .و بعد شخص مدام به آن فکر میکند تا مریض میشود .یا مثلا گفتید بهتون میگن یک غده در میارید . اینقدر فکر میکنید که ممکن است یک غده در بیاورید . به نظرتون این همون عقیده ی کتاب راز نیست .کتاب و مستند راز چندین سال پیش فروش بالایی را در سطح جهان پیدا کرده بود و به بهترین شیوه عقاید فراماسون ها و شیطان پرست ها را با زبانی دل نشین به مخاطب القا میکرد و هزاران حاشیه هم داشت . وتفکر راز تمام هستی و مسائل آن را و قضا و قدر و سرنوشت انسان و حیات اش و ... را و همه و همه را منهای خدا مطرح کرد و اینقدر این نوع نگاه ریز بود که کمتر کسی متوجه شد عقاید شیطان در جوامع در حال شکل گیری است . و تفکر راز هم یک حرف کلی داشت : اینکه به هر چی فکر کنی همون میشه . البته استاد زبان ام لال , من خدای ناکرده قصد جسارت به حضورتان نداشتم . این چند خط توضیحی را هم که درباره تفکر راز دادم , از این حیث بود که کسی اگر این سوال را خواند و اطلاعی از تفکر کتاب راز نداشت در چند خط , خلاصه و مفید متوجه شود که تفکر کتاب و مستند راز انسان را به سمت شیطان میبرد نه حقیقت و موفقیت و سعادت . با آرزوی موفقیت برای شما استاد گرامی
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- در جلسات بعد این موضوع روشن می‌شود که در این موارد یا با صورتی که در ذهن خودتان از دوست‌تان دارید مرتبط هستید و یا با صورت مثالی دوستتان که در عالم مثال هست و شما در خواب در آن عالم وارد شده‌اید روبه‌رو می‌شوید و لازم نیست دوست شما متوجه باشد چون او معلوم نیست با وجود شخصی خود در مقام مثالی‌اش حاضر باشد 2- آن نفسی که ما را به پرخوری دعوت می‌کند نفس امّاره است و آن نفسی که با رفع تعلقات به کمال خود می‌رسد نفس ناطقه یا قلب است که مورد بحث ما است. نفس امّاره مربوط به مباحث اخلاقی است و نه مباحث فلسفی 3- در هرحال نفس انسان اگر به کمال لازم نرسد تعلقش به بدنش زیاد است چه پیر باشد و چه جوان 4- نفس در خواب تنها با ملکات خود زندگی می‌کند و اراده‌ای که انسان در دنیا دارد در موقع خواب و مرگ از دست می‌دهد 5- در هنگام خواب‌دیدن نفس انسان به صورت علم حضوری با موضوعات ارتباط دارد به همین جهت عموماً خواب او در حافظه‌اش نمی‌ماند 6- ملاک عبودیت خدا است وسوسه‌های شیطانی انسان را گرفتار تکبر می‌کند 7- در این‌که طبق آیه‌ای که مطرح کردید بندگی برای جنّ و انس هست حرفی نیست ولی سیر اجنه تا کجا است؟ واللّه اعلم 8- چون حقیقت بنی‌امیه که از منبر رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بالا می‌رفتند میمون است یعنی فقط در حدّ تقلید، دین را پذیرفته‌اند و هیچ بهره‌ی حقیقی از دین نبرده‌اند 9- در خواب چون نفس ناطقه در صحنه است که مجرد از ماده است زمان معنا نمی‌دهد 10- من نمی‌دانم قضیه‌ی کتاب «راز» چه بوده ولی ما در روایات داریم که تا خواب تعبیر نشده مثل یک پرنده‌ای بالای سر شما است که وارد زندگی شما نشده و اگر تعبیر کردید و غلط تعبیر کردند امکان دارد همان تعبیر غلط وارد زندگی شما شود. و یا در روایت داریم؛ « زبان؛ مُقَدِر است» یعنی اگر بگویید امروز روز مشکلی برای من خواهد بود، تقدیر شما مطابق یا زبان شما رقم می‌خورد. البته همه‌ی این‌ها به عنوان اقتضاء است و نه این‌که مطلقاً چنین باشد. موفق باشید
5654
متن پرسش
اگر امکان دارد فایل کتاب معرفت النفس و الحشر را بفرستید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که کلیه‌ی آثار این‌جانب در یک دی‌وی‌دی توسط مرکز کامپیوتری نور تهیه شده است می‌توانید کتاب مذکور را نیز از آن نرم‌افزار اخذ بفرمایید. موفق باشید
5607
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم از طلاب قم هستم و 3سالیست با اندیشه شما اشنا شده ام و با مطالعه کتب شما بالاخص سلوک ذیل اندیشه امام که خود شما به بنده در سوالیکه کرده بودم پیشنهاد دادید،حیاتی جدید پیدا کردم اما مدتیست متحیر گشته ام وان مساله تولید علم هست که حضرت اقا مدت 12 ساله که ازحوزه مطالبه میفرماید و ما دنبال اجرای این مهم هستیم تا دین به تمامه در بستر انقلاب اسلامی به ظهور در آیداما انچه مااز شما اموخته و یافته ایم اینست که باید ازعالم حصول به حضور رویم ودر این عالم هست که ما سیر داریم بسوی حق.اما انچه از حوزه میبینیم بجای اجرا در اوردن این امر وحتی بحث تولید علم ،این است که بدنبال نظام فکری ریاضی گونه هستند واین گونه با روایات معامله میکنند و ایا این گونه باید بدنبال احکام الهی در شئون مختلف دین در تولید علم بود؟!یا نه. لطفا راهنمایی بفرمایید تا درزمینه تولید علم چطورعمل کنیم وحتی تولید علم را در کلام اقا معنا کنید .وسوال دیگر اینکه جایگاه مقدم داشتن علم حصولی برای حضور چقدر وتا چه حد است وایا میتوان گفت اگر در جایی علم حصولی مثلا در برهان صدیقین یا هر مسئله دیگر چه فقهی چه اخلاقی و چه عرفانی نداشته باشیم در این صورت از ان حضور خاص در ان مسئله محروم یا ناقصیم ؟ودر صورت محرومیت باید چه کنیم .با تشکر از استادی که مارا یاری کرده و راه او را نشان ما داده
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با فقه به نظر بنده در زمان غیبت امام معصوم بهترین روش‌ همین روشی است که در حوزه معمول است که مجتهدین عمل می‌کنند تا تکلیف مکلَّف را از متون دینی استنباط کنند. ولی همین‌طور که متوجه‌اید در سایر علوم دینی نباید از جنبه‌ی حضوری آن علوم غفلت کرد که به نظر بنده روش معرفت نفس به‌خوبی در این امر کمک می‌کند، آری وقتی می‌خواهیم با دشمنان عقیده‌ی خود محاجّه کنیم باید به روش کلامی عمل نماییم و از استدلال کمک گرفت ولی این غیر از روش فلسفه‌ی اسلامی است که مبتنی بر بدیهیات است، نه برای آن‌که طرف مقابل را محکوم کنیم بلکه برای آن‌که انسان طالب حقیقت را اقناع نماییم و در همه‌ی این موارد می‌توان به تولید علم پرداخت هم در معرفت نفس و عرفان و هم در فقه و کلام و فلسفه. موفق باشید
5603
متن پرسش
سلام . باتوجه به نظر جناب عالی پیرامون نفس . سوال من در مورد کسانی است که به اصطلاح انها را حرام زاده مینامند . عده ای به نظر من جاهل میگویند اینها با حلا زاده ها فرق دارند !!!! و هادیت ناپزیند !!!!! با توجه به جمله اقای رجب علی خیاط (تاثیر روزیِ حلال و حرام آن قدر زیاد است که ممکن است حلال زاده بخورد حرام زادهشود یا حرام زاده بخورد حلال زاده شود.) و خطا ناپذیری و ناقص نبودن نفس انسان میشود گفت تناه فرق حلال زادگی و حرام زادگی در افاضات هنگام بسته شدن نطفه است . که اگر از روی شهوت باشد حرام زاده و اگر از روی پاکی و محبت حلال زاده . نظر جناب عالی را پیرامون این بحث میخواستم برانم ....
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال چون انسان‌ها بدون استثنا دارای فطرت توحیدی هستند، پس هرکس می‌تواند تا قرب الهی پیش برود هرچند زمینه‌ی تعالی به عنوان علت مُعِدّه در انسان‌ها متفاوت است ولی علت حقیقی کمال برای هر انسانی، فطرت اوست. موفق باشید
5557
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز مدتی که برای خودم فیلسوف شده بودم فتواهای عجیب غریبی برای خودم صادر میکردم حالا نمیدانم چه قدر درست بود یا نه. تصمیم گرفتم با شما در میان بگذارم. وقتی که با نظرات حکماء الهی مبنی بر این که انسان صورت خدا است آشنا شدم و این که جسم زیبای انسان مرتبه نازل ملائکه است (بنا بر قاعده صورتی در زیر دارد آن چه در بالاستی) نگاهم به زیبایی های مادی و جسمانی عوض شد. احساس کردم که حتی به نامحرم هم میشود نگاه عقلی و غیرشهوانی داشت. گهگاه اساسا با دیدن انسان ها حالت سرور به من دست می دهد. حالا میخواستم بدانم اگر واقعا بشود این حالت را در خودمان به وجود بیاوریم ضرورت حجاب که برای جلوگیری از نگاه شهوانی است باطل می شود؟ البته این که از لحاظ عملی چنین چیزی در کل جامعه محقق شود یا اصلا مصلحت باشد مطمئنا قابل خدشه است اما حداقل در سطح نظری چنین حکمی درست است؟ اما در یک سطح بالاتر، احساس میکنم که به جای این که انسان بخواهد به زیبایی های جسمی نظر عقلی داشته باشد بهتر است اصلا به اصل زیبایی رجوع کند نه تجلیات آن. وقتی انسان یاد وجود نورانی اهل بیت می افتد شاید دیگر برای خود نپسندد که بخواهد به زیبایی های ظاهری حتی نظر عقلی داشته باشد. چه میدانم. نمیدانم هضیان میگویم یا نه. کمک کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن مظاهری که شریعت الهی نظرکردن به آن‌ها را حرام کرده بدان جهت است که وجوهی در آن مظاهر مطرح است که بر قوه‌ی واهمه‌ی انسان غلبه می‌کند و زمینه‌ی ورود شیطان فراهم می‌گردد و عملاً قلب انسان از رجوع إلی‌اللّه باز می‌ماند و همان‌طور که خودتان متذکر هستید حتی ائمه«علیهم‌السلام» هم که تمام وجودشان خدابینی است اذن ندارند از وجهی که حرام است به زنان نامحرم نگاه کنند. موفق باشید
5518
متن پرسش
سلام علیکم. یکی از دلایل وجود روح و بعدی غیر مادی ثابت بودن "من " میباشد. یکی از بحث های این است که سلول ها در طول سال ها عوض میشوند ولی ما خودمون هستیم و تغییر نکرده ایم. یکی از تناقضاتی که وجود دارد ژنتیک است. اگر سلول ها عوض میشوند پس ژن ها هم باید عوض شوند ولی مشاهده میکنیم ژن ما اصلا تغییر نمیکند. پس دلیل می اورند این اطلاعات حافظه هم مانند هر اطلاعات دیگری در ما حفظ میشود و ربطی به تبدیل سلول ها ندارد. این تناقض چگونه برطرف میشود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ‌کس در این شک ندارد که سلول‌ها عوض می‌شود ولی باز بدن ما همان بدن است چون روحی که بدن را تدبیر می‌کند ثابت است و در همان راستایی که بدن‌های بعدی همان بدن روح است باید ژن‌ها را به‌عنوان عامل ثبات بعضی از ابعاد بدن تعریف کرد وگرنه اتفاقاً تناقضی که می‌فرمایید برای طرف مقابل هست که این عامل ثبات که خودش تغییر می‌کند چگونه وسیله‌ی ثبات شخصیت می‌شود چون بالاخره ژن‌ها در متن سلول‌هایی است که تغییر کرده، مگر آن‌که متوجه شویم عامل ثبات سلول‌ها و ژن‌ها چیز بالاتری است که یک نحوه ثبات در آن هست و آن روح است. موفق باشید
5506
متن پرسش
سلام علیکم.(بعد از مطالعه آشتی با خدا و ده نکته)در طی الارض دقیقا چه اتفاقی رخ می دهد؟آیا فرد مورد نظر علاوه بر روح، جسم خود را هم به مکان مورد نظر می برد؟ اگر نبرد که دیگر طی الارض نیست و اگر ببرد عقلا امکان پذیر نیست چون تن انسان مادی است و احکام عالم ماده بر آن مترتب می شود؟ حال شاید شما بفرمایید که روح فرد یک تن جدیدی را در مکان مورد نظر ایجاد می کند. آنوقت این سوال پیش می آید که اولا چگونه چنین امری امکان پذیر است(یعنی ایجاد یک تن جدید توسط روح)؟ ثانیا آیا تن اولیه وی در مکان اول حضور دارد به عبارت دیگر در یک لحظه دارای دو تن می باشد و چگونه امکان پذیر است؟ ثالثا آیا تن ثانوی از لحاظ ساختار مادی و آثاری که بر آن مترتب است کاملا شبیه تن اولی است؟ یعنی برای تن ثانوی سرما، گرما، تشنگی، گشنگی و... معنا دارد؟ رایعا روح می تواند به جسم اول یک دستوری بدهد و به جسم دوم دستور دیگری؟ خامسا آیا روح می تواند دو جسم را در یک مکان به وجود آورد؟ تحلیل داستانی که چند نفر در یک شب و در یک زمان مشخص امیرالمومنین را مشاهده کرده بودند، به چه صورت است؟ در طی الزمان چه اتفاقی می افتد؟ آیا جسم هم در زمان سیر می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: . پیشنهاد می‌کنم همین سیر مطالعاتی را ادامه دهید تا برهان صدیقین، پس از برهان صدیقین می‌توانم به سؤالاتتان جواب دهم چون از سوالاتتان معلوم است متوجه تشکیکی‌بودن وجود نیستید. در هر حال اگر دنبال معارف الهی را بگیرید به‌خوبی این سؤالاتتان جواب داده می‌شود. موفق باشید
5477
متن پرسش
بسمه تعالی باعرض سلام و ادب با توجه به اینکه نفس انسان در همه جا حضور دارد و به علت تعلق آن به بدن با جابه جایی بدن به مکان های مختلف به آنجا نظر می کند ، حال اگر انسان کمی نفس خودرا قوی کند شاید نیاز به جا به جایی بدن هم نباشد مثل مرتاض ها . حال اگر ما نیز خور را به حضور ائمه علیهم السلام ببریم می توانیم برکات این حضور در حرم آنها را دریابیم پس با این حساب رفتن جسمانی به آن حرم ها غیر از زمان های خاص که سفارش شده و علاوه بر زحماتی که بر انسان وارد می شود که خود در رشد انسان میسر است چه نقشی دارد آیا در زمانی که امکان رفتن جسمی برای انسان نیست می توان با نظر به ایشان از فیض و برکات آن زیارات مکانی بهره مند شد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری اگر نفس قوی شد مفتخر به آن حضور می‌شود ولی با این‌همه در حضور جسمانی یک نحوه کمال هست که نمی‌توان از آن گذشت. بعد از حضور جسمانی تا مدتی نفس قدرت حضورش در آن مکان ها بیشتر می‌شود و این غیر از خاطره‌ای است که با زیارت نصیبش می‌گردد. موفق باشید
5451
متن پرسش
با سلام در رابطه با سوال و جواب سوال 5327 چند سوال داشتم: 1- شما می فرمایید که ما مغزمان را هم مثل دستمان احساس می کنیم و چون مدرِک غیر از مدرَک است پس مغز نمی تواند عامل ادراک باشد. ولی مسئله این است که ما هرگز مغزمان را احساس نمی کنیم. همانطور که مثلا کلیه و روده مان را احساس نمی کنیم؟ 2- در رابطه با خواب انسان کور مادرزاد سوالم این است که او می تواند مثلا درخت یا میوه یا انسانی را که هرگز ندیده است در خواب ببیند؟ 3- در رابطه با سوال 8 فرموده اید " تدبیر نفس گاهی از راه دور انجام می‌شود، مثل کاری که مرتاض‌ها در نگه‌داشتن قطار می‌کنند"، ولی مگر نفس مجرد و فوق زمان و مکان نیست؟ پس دوری و نزدیکی برای نفس چه معنایی می تواند داشته باشد؟ در رابطه با کار مرتاض هم، بدن مرتاض از قطار فاصله دارد نه نفس او. خودتان فرموده اید که علت اینکه ما نفسمان را در بدنمان احساس می کنیم به دلیل توجه شدید نفس به بدن است و نه نزدیکی نفس به بدن که حالا در خواب بخواهد از آن دور شود. 4- در رابطه با خواب رفتن از طرفی گفته می شود که در خواب چون حجاب بدن کنار میرود ادراک انسان شدید تر می شود و چیزهایی را در زمان آینده یا مکان دور ادراک می کند. ولی از طرف دیگر گفته می شود که وقتی انسان از خواب بیدار می شود متوجه می شود از اتفاقاتی که در اطراف او افتاده بیخبر بوده است. اگر در خواب ادراک شدیدتر است چرا از چیزهایی که در بیداری آنها را ادراک میکرده است غافل می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ادراک مغز یا کلیه به این معنا است که می‌فهمیم مغز و کلیه داریم 2- بر اساس تصوری که از پدیده‌ها ساخته، خواب آن‌ها را می‌بیند 3- توجه به پدیده‌های دور و نزدیک به وسیله‌ی نفس غیر از حضور نفس است. آنچه لامکان و لازمان است نفس است ولی توجه نفس شما چیز دیگری است 4- ادراک نفس از آن جهت که نفس است غیر از ادراک نفس است از آن جهت است که به کمک ابزاری مثل بدن عمل می‌کند. موفق باشید
5411
متن پرسش
باسمه تعالی.سلام علیکم.شما در جلسه دوم شرح ده نکته و همچنین در صفحه 113 کتاب خویشتن پنهان عرایضی در رابطه با عدم پوسیدن برخی از بدن ها داشتید ولی بنده به هیچ عنوان قانع نمی شوم. تمام عرایض شما چه در کتاب آشتی با خدا، چه در ده نکته و چه در سایر کتب و اصوات این است که این بدن حجاب من است و باید توجهمان را به این بدن کم کرد چون حقیقت ما مجرد است و بدن تنها وسیله ای برای رسیدن به کمال است و پس از رسیدن به کمال(چه انسانی و چه حیوانی) من، تن خود را رها میکند و بارها این شعر را خوانده اید:سوار چون که به منزل رسد پیاده شود.حال که به هنگام مرگ، من از مرکب تن پیاده شده است و روح ما به صورت کامل (توفی) گرفته شده است اولا و ثانیا با وسعت وجودی خود در عالم برزخ مواجه شده است چگونه حاضر است به بدنی که حجابش بوده است نظر کند هر چند به اندازه ای بسیار کم. شما فرموده اید که لا یشغله فعل عن فعل. خب بحثی نیست و کاملا قابل قبول است ولی چرا باید یکی از این افعال توجه به بدن باشد؟ اولا این نظر کردن امکان ندارد چون در آیه قرآن فرموده توفی یعنی دیگر توجهی نیست. اصلا حضرتعالی در تفاوت خواب و مرگ به همین نکته اشاره کرده اید و فرمودید در هر دو توفی است ولی چون در خواب انقطاع به صورت کامل نیست، من به تن توجه می کند و به صورت کنترل از راه دور سبب ضربان قلب و ... می شود ولی در مرگ چون انقطاع کامل است پس دیگر من به تن توجه نمی کند و ضربان قلب و ... از کار می افتند. ثانیا با توجه به وسعت وجودی ای که انسان مومن در برزخ متوجه آن می شود(به صورت کامل و به صورت کامل تر در قیامت) دیگر حاضر نیست به تن خود که حجابش بود توجه کند هر چند نظری کوتاه و به صورت لا یشغله فعل عن فعل. خلاصه یا ادله شما کامل نیست یا این مساله پاسخ دیگری دارد که یکی از آنها می تواند لطف حضرت حق به بندگان خاصش باشد که این مساله سبب عبرت سایرین شود نظیر سالم ماندن بدن مطهر شیخ صدوق. با تشکر.التماس دعا
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که بدن‌هایی سالم مانده و در تیررس باکتری‌های فاسدکننده قرار نگرفته‌ایم با هم اختلافی نداریم و فکر می‌کنم در این مورد هم به توافق برسیم که بالاخره یک نحوه حضوری از نفس ناطقه در بدن این افراد هست که مثل بدن ما که در تحت هجوم باکتری‌های فاسدکننده قرار نمی‌گیرد، بدن آن‌ها نیز تحت هجوم آن باکتری‌ها قرار نمی‌گیرد. می‌ماند که هدف از این زنده‌ماندن چیست که بنده در این قسمت چیزی نگفتم و حکمت آن را دقیقاً نمی‌دانم شاید به فرمایش شما برای عبرت دیگران باشد و شایدهای دیگری مثل تجلی نور بقای حق حتی تا این اندازه که در بدن این افراد نیز این نور متجلی است. اما این‌که می‌فرمایید چون متوفی بدن خود را حجاب می‌بیند و بدین لحاظ به آن نظر ندارد، قابل بحث است، چون به همان اندازه که برای بعضی حجاب بوده برای بعضی ابزار تعالی بوده و این‌که می‌فرمایید تفاوت خواب و مرگ آن است که در مرگ دیگر تدبیری نیست که حرف درستی است، به این معنا نیست که نفس اگر گرفتار گناه نباشد، نتواند بعد از مرگ به بدن خود نظر کند و در آن حضور داشته باشد، حضور در حدّی که بر تأثیر باکتری‌ها غلبه کند. موفق باشید
5376
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی در جواب آگنوستیک ها چه میتوان گفت ؟ من به دنبال نقد و جواب درستی به اونها بودم که متاسفانه مطلب مناسبی نیافتم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بهترین روش معرفت نفس است که به صورت حضوری طرف را با خودش روبه‌رو می کند در آن حال هراندازه هم بخواهد به همه‌چیز شک کند در این‌که کسی هست که نمی‌تواند منکر وجود او شود، حتی اگر آن‌کس، به همه‌چیز شک دارد و این شروع خوبی است تا بفهمد نمی‌تواند به «لا ادری» خود ادامه دهد. مرحله‌ی بعدی آن است که آیا این انسانی که در هیچ حال نمی‌تواند به وجود خود شک کند و بدون بدن نیز خودش خودش است، می‌تواند در درون خود نسبت به حرکاتی که تحت عنوان حق و باطل مطرح است بی‌تفاوت باشد؟ در این حال بحث فطرت شروع می‌شود که شروع خوبی است برای نجات از روح آگنوستیک. موفق باشید
5340
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز ملاصدرا در معرفت النفس و الحشر در مورد مقام انسان کامل می گوید «کلیه‌ی قوای ملکی و ملکوتی او از وی اطاعت می‌کند... و آن چنان مقامی است که شامل تمام کمالات بغیر از مقام واجب‌الوجودی می‌شود... و خداوند برای هیچ موجودی حق امر و نهی و مقام خلافت الهی و قدرت بر ایجاد و تکوین قرار نداده مگر انسان کامل و اگر کسی توانست بدون واسطه‌‌ی اعضاء و جوارح امر و نهی کند و آن چه را بخواهد بدون واسطه ایجاد کند خلیفه‌ی حق بوده و مقام او مقام انسان کامل است، هر چند در حین استفاده از واسطه بعضی و یا هیچ یک از مقاصد او واقع نشود... این که در عالم ماده ممکن است نسبت به اراده‌ی تخلف صورت گیرد مربوط به علل و مصالحی است که در علم ازلی صورت گرفته و طبق صور علمیه‌ی الهیه و نظام وجود بوده» آیا این مقام برای عرفای کامل مثل حضرت امام (ره) و آیت الله بهجت (ره) صادق است؟ یعنی ایشان هم مقاشان مقام انسان کامل است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر، منظور ملاصدرا از انسان کامل با این توصیفی که بحمداللّه شما در آن ورود پیدا کرده‌اید، امام معصوم یعنی واسطه‌ی فیض الهی است بقیه‌ی عرفا و بزرگان در ذیل نور انسان کامل به کمالات می‌رسند. موفق باشید
5345
متن پرسش
باسلام: چند سؤال راجع به مباحث معاد داشتم البته این بحث را گوش می دهم: 1. آیه‌ی یوم تبدل الارض غیرالارض راجع به برزخ است یا قیامت؟ 2. بنده متوجه نشدم در صحبت های شما که بالاخره آن‌که امروز می‌میرد با آن‌که 500 سال است مرده است قیامت آن 500 ساله زودتر است از این فرد تازه فوت شده است، یا نه به قیامت نسبی می‌رسد؟ برای مثال امام الآن برزخشان اگر تمام شده باشد به چه صورت است با کسی که تازه می میرد؟ 3 . منظور از اینکه در برزخ صبح و شام هست را از لحاظ فلسفی و عرفی معنا بفرمایید این را هم گوش دادم قانع نشدم از آن پاسخ؟ 4. فرمودید ارواح مومنینی که در یک سطح‌اند همدیگر را می‌بینند و مومنین درجه بالا درجه پایین را می بینند ولی درجه پایین بالا را نمی‌بینند، خب اگر درجه‌ی پایین بالا را نبیند چگونه طلب مقام بالاتر را می‌کند؟ 5. آیا انهایی که فطرتاً نامحدود را می خواهند ولی در مصداق اشتباه کرده‌اند آن دنیا سیر نامحدود می‌کنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فرق نمی‌کند ولی نظر به قیامت دارد 2- در هر حال همه در برزخ می‌مانند تا با نفخه‌ی اول اهل زمین و اهل برزخ همه از آن موقعیت بمیرند و با نفخه‌ی دوم همه به حیات قیامتی زنده شوند و تنها انسان‌های کامل از این امر استثناء هستند چون آن‌ها فوق دنیا و برزخ‌اند 3- عرض شد چون در برزخ هنوز اهل برزخ متوجه صبح و شام دنیا هستند، صبح و شام را می‌فهمند 4- طلب مقام بالاتر و تصور مقام بالاتر غیر از قرارگرفتن در آن مقام است. منظور آن است که نمی‌توانند به ملاقات صاحبان مقام بالاتر بروند مگر در مواردی که مأدون هستند 5- خیر، چون از محدود نمی‌توان نامحدود را به‌دست آورد. این افراد در زندگی به بن‌بست می‌رسند. موفق باشید
5350
متن پرسش
سلام 1.میخواستم بپرسم درزمینه کاردرتولیدعلوم انسانی واسلامی فرد باید حتما دروس حوزه راتااجتهاد ادامه بدهد وبخواندوبعدرشته ی تخصصی راشروع کند؟ (باتوجه به اینکه یکی از رسالات نایب امام زمان همین جنبش نرم افزاری بوده است برای دانشجویان) 2.نگاه ما به روانشناسی واستفاده ازکتب آن چطورباید باشد آیا این علم میتواند کمکی برای خودسازی وخودشناسی شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بالاخره تا چند سال درس خارج را کار نکنید احاطه‌ی لازم را برای ورود ندارید 2- فکر نمی‌کنم کاری از آن برآید، ما با عرفان اسلامی باید کار خود را جلو ببریم. موفق باشید
5327
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشد و تشکر. چند سوال در مورد مباحث معرفت نفس داشتم: 1- سوالی که در مثال هایی که برای اثبات نفس مجرد به کار می رود پیش می آید این است که مثلا در خوب دیدن یا پرت شدن حواس سر کلاس درس این ذهن انسان است که به خاطر فعل و انفعالاتی که در مغز اتفاق می افتد متوجه جای دیگری می شود؟(این شبهه ای است که ممکن است از طرف کسانی که نفس مجرد را قبول ندارند خیلی مطرح شود) 2- جایگاه مغز انسان در ادراکات انسان چیست؟ چون شما در بحث دیدن و شنیدن تنها به چشم و گوش اشاره می کنید و حرفی از مغز انسان نمی زنید. 3- بعضی خوابها است که انسان خودش را در آن خواب می بیند مثل بقیه افرادی که در خواب می بیند؟ چنین چیزی چطور توجیه می شود؟ 4- چرا بعضا حالاتی که در خواب برای انسان پیش می آید مثل ترس و دلهره در همان زمان به صورت نفس زدن شدید یا عرق کردن یا صحبت کردن در جسم انسان ظاهر می شود؟ 5- عالم خواب همان عالم ماده است یا عالم دیگری است؟ مثلا انسان هایی که در خواب مشاهده می کنیم همین بدن مادی شان را می بینیم یا چیز دیگری است؟ یا مثلا خیابان و ساختمان هایی که می بینیم؟ 6- آیا انسانی که به طور مادر زادی کور است اگر خواب ببیند چه چیزهایی را در خواب می تواند مشاهده کند؟ 7- بعضی هستند که مثلا قبل از خوب تصمیم می گیرند که نیم ساعت بیشتر نخوابند و دقیقا سر نیم ساعت از خواب بیدار می شوند، چنین چیزی چطور امکان دارد؟ 8- اگر حضور نفس در بدن به معنی تدبیر بدن توسط نفس و توجه نفس به آن است پس چطور در خواب که نفس تماما دریافت می شود، نفس همچنان به قلب و ریه اش توجه دارد و آنها را تدبیر می کند؟ 9- تدبیر حرکات غیر ارادی بدن مثل تپش قلب توسط نفس چگونه است؟ آیا واقعا هیچ اراده ای در کار نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بالاخره چه موضوع را به ذهن نسبت دهیم و چه به مغز، آنچه انسان در این موارد احساس می‌کند آن است که خودش را در آنجا می‌یابد. مثل این‌که حالا خودتان را در این‌جا می‌یابید. مگر همین حالا ذهن شما در احساس شما که خودتان را در این‌جا می‌یابید در صحنه نیست؟ ولی باز خودتان هستید که این‌جا هستید 2- مغز ابزار است برای نفس، ادراک‌کننده همچنان که در شماره‌ی 1 و 2 ده نکته روشن شد نفس انسان است، این‌که از مغز مثالی نمی‌زنیم چون موضوع را مبهم می‌کنیم وگرنه فرقی بین چشم و مغز نیست، در هر حال وقتی نفس در میان نباشد هیچ ابزاری به خودی خود هیچ ادراکی ندارد 3- به این معنا است که انسان با تصور خود در خواب روبه‌رو می‌شود 4- این یکی از عظمت‌های نفس است که به کمک قوه‌ی واهمه‌ی خود صورت‌سازی می‌کند و ملاصدرا در بحث معاد در این مورد نکات دقیقی دارد 5- در خواب با صورت‌های مثالی روبه‌رو هستیم چه آن صورت‌ها را ذهن ساخته باشد و چه از عالم برزخ بیاید 6- آن صورت‌هایی است که ذهن او می‌سازد 7- آری! نفس انسان زمان را در رابطه با دنیای بیرون خود می‌شناسد 8- در نوارها و در کتاب «خویشتن پنهان» عرض شده که تدبیر نفس گاهی از راه دور انجام می‌شود، مثل کاری که مرتاض‌ها در نگه‌داشتن قطار می‌کنند 9- مربوط به بُعد تکوینی نفس است به این معنا که آن کار در حوزه‌ی نفس شما هست ولی در حوزه‌ی اراده‌ی جزئی و شخصی شما نیست. موضوع بُعد تکوینی و تشریعی نفس در کتاب «خویشتن پنهان» بحث شده. موفق باشید
5337
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم.سلام علیکم.جسم ما مرتبه ی نازل روح ماست.آیا بعد از اهدای عضو،عضو پیوند داده شده،که هنوز در بدن شخص گیرنده به حیات ادامه میدهد و تحت اراده ی او درمی آید خود نیز منبا اثر در گیرنده هست ؟افراد گیرنده بعضا اعتراف کرده اند که خلق و خوی دهنده را پیدا کرده اند،ثواب و عقاب شخص دهنده چگونه می شود؟باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که عضوی که با روحیه‌ی یک انسان شکل گرفته وقتی به انسان دیگری داده می‌شود روحیه‌ی گیرنده را تحت تأثیر قرار می‌دهد روی هم رفته قابل پذیرش است ولی ربطی به شخصیت گیرنده ندارد که باید درهر حال خودش انتخاب کند چه آن عضو جدید بستر مناسبی باشد و چه نباشد. موفق باشید
5307
متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده. این نامه ویژه مطلبی خاص است و فوق العاده مهم است. این موضوع که می نویسم سال ها – با شدت ضعف متفاوت – درگیرش بوده ام.لطفا جواب را به ایمیل بدهید. جوانی هستم 22 سال اهل مشهد. عاشق رهبری هستم.تا آن جا که یادم هست با جان و دل به احمدی نژاد رای دادم و فکر کنم دعا می کردم روزی مثل ایشان شوم. - احمدی نژاد منهای آقای مشایی ای که برایم مجهول است - .چند وقتی است با آثاری از شما آشنا شده ام. و از غربی نگری متنفرم از فرزند تفکر غربی بودن و از همه مهمتر عمل به آن چه تفکر غربی می گوید.از اوایل دانشگاه دغدغه دینی کارکردن داشتم.رشته ی من مهندسی شهرسازی است - رشته ی من همان است که کاربری می دهد،تراکم تعیین می کند،خیابان می کشد،مبلمان شهری می کند و .. - و اگر خدا بخواهد از مهر همین امسال شاید ارشد در رشته ی برنامه ریزی شهری یا برنامه ریزی منطقه ای قبول شوم.براساس گفته ی چند نفر و شناخت برخی اطرافیانم در این رشته از محتوای خوبی برخوردار شده ام و درس نسبتا خیلی خوب بوده . خودم فکر می کنم تا حد خیلی خوبی به مباحث رشته ی خود آشنایی دارم و همین الان در این رشته و مجلات موجود به نظر می توانم با همین سطح به راحتی بسیاری مقاله بنویسم(البته با کمک اساتید و مقالات چند نفره).در تحلیل و فهم نظریات قدرت خوبی دارم. اما با این تفاصیل پی بردم – البته پی بردنش خیلی راحت است - که شهرسازی کشور ما تقریبا (یا دقیق ترش شاید این باشد: تماما) حاصل شهرسازی آمریکایی و انگلیسی و شاید غیره است.طرح های جامع شهری اساسا امریکایی و انگلیسی است و الان نگرش راهبردی که در رشته های مختلف شناخته شده است هم غربی است.(هر چند به نظر می رسد این نگرش ویژگی های مثبت زیادی دارد).اصلا رویکردهای ساماندهی و توسعه ی شهری جدید از انجمن نوشهرسازی آمریکا است مثل:رویکرد توسعه ی حمل و نقل محور(TOD) و دهکده های شهری(URBAN VILLAGE) و ... . اما شاید تاسف آورتر این است که در فضای مقالات ما هم مشاهده می شود که پس از توضیح این رویکرها کاربردی کردن آن ها مطرح است فرض کنید در مقاله مثلا این مطرح بشود که در شهر اصفهان در کنار کدام ایستگاه مترو مرکز TOD می توان زد. اصلا به شخصه من یکی ندیدم تی او دی در ایران با نقد مواجه شده باشد.انگار در شهرسازی ما، ما دربست در اختیار غربیم، دربست. البته شاید تی او دی درست باشد ولی مهم این است که بفهمیم درست است یا نه،اگر درست است چقدر درست است... اما تلاش هایی در خصوص شهرسازی اسلامی – ایرانی شده است ولی به نظر آنقدر ضعیف که استاد ما در پاسخ به سوالی می گفت برخی می گویند شهرسازی اسلامی – ایرانی و برخی می گویند ایرانی – اسلامی ،البته این می تواند از ضعف استاد ما باشد که دانشجوی دکترا هم هست.این یعنی دانشجوی دکترای شهرسازی این را هنوز تشخیص نداده که اول ایرانی بیاید یا اول اسلامی ..یعنی اینقدر این شهرسازی اسلامی – ایرانی غریبه و جا نیفتاده است. شاید بتوان پدر این شهرسازی را دکتر محمد نقی زاده دانست که ایشان رجوع زیاد به قرآن دارند و در کتاب ایشان نام جناب علامه طباطبایی مطرح می شود.ایشان در کتاب مبانی نظری خود از وحدت در کثرت،زیبایی و نظم و .. سخن می گویند... و البته این گونه نیست که واقعا تلاش نبوده و جدیدا در تبریز همایش سالانه در این خصوص برگزار می شود و مقاله می گیرد و ... . ولی در عمل و توسعه ی شهری شاید 100% غربی باشیم. جالب است بدانید که در تقریبا در همه ی شهرسازی ما اگر عکسی از فلان میدان در اروپا که مردم دور آن نشسته اند و بستنی می خورند و همه ساله در آن کارناوال فلان برگزار می شود گذاشته شود از آن به عنوان یک فضای شهری موفق نام برده خواهد شد و شهرسازان ایرانی باید این چنین فضایی را الگو قرار دهند. حال با توصیف خیلی اجمالی از شهرسازی موجود کشور و نسبت خود با این شهرسازی، می خواهم گام بردارم و در ذیل تفکر انقلاب اسلامی ، شهرسازی اسلامی کاربردی ارائه دهم،البته من مهم نیستم یعنی می خواهم یک کاری بکنم،عذاب وجدان راحتم نمی گذارد وقتی بدانم می توانستم کاری کنم و نکردم بعد شاید بتوان گفت واقعا چگونه دعای فرج بخوانم ؟! .آخر شهر جایی است که تاثیرات جدی بر زندگی دارد اصلا در بستر همان طبیعتی است که شما می گویید باید با آن تعامل کرد،من احساس می کنم می شود از شهرسازی تا حدی بستری برای توسعه ی کاربردی فرهنگ و عقاید ایجاد کرد. یعنی شهری ساخت در جهت زندگی بندگان خدا. نمی گویم شهر توان این دارد که بشود استاد کامل سخنگوی فلسفه ولی مسکنش که می تواند جایی برای تعالی سریع تر انسان باشد.کافی است تا با عنایت امام زمان – عجل الله تعالی فرجه - شهر بسازیم که اگر آرمان شهر نیست دشمن شهر هم نباشد و حداقل بعضی ویژگی های غلط را نداشته باشد،حداقل حداقل مسجدش درست مکان یابی شود... من با شناختم از شهرسازی می گویم می شود اگر حداقل حداقل نشود دیگر حداقل حداقل حداقل حداقل که می شود.. اما من نیاز به استاد دارم،نیاز به کسی دارم که اسلامی باشد،من خودم هم در راه اسلامی بودن قدم بر می دارم ولی شاید می توان سریع تر گام برداشت، باید سریع تر گام برداشت،شهرساز شدن در چند سال آسان است اما استاد طاهرزاده شدن،احمد رهدار شدن، جناب واسطی شدن به این زودی ها مگر با عنایت ویژه از بالا،نیست.حالا من تا حدی شهرساز شدم اما نیاز دارم به استاد اسلامی ،نیاز دارم به راهنمای تمدن شناس... کسی که حداقل بگوید برو فلان کتاب را بخوان بعد ببین این وحدت در کثرت که آقای نقی زاده مطرح می کنند کیفیتش چگونه است،اصلا تفکر آقای نقی زاده چقدر درست است و ... . کسی که بگوید فلان کار را در شهرسازی موجود بکنی عیبی ندارد الان خوب است.. به این راحتی ها دغدغه ام را کنار نمی گذارم، باور کنید می شود در این زمینه کار کرد.البته نمی خواهم آویزان شوم فقط حداقل به اندازه ی جوانی که سوال از ازدواج و عشقش به دختری دارد و با چشم گریان و دلی طوفان زده جلوی شما در خیابان ظاهر می شود کمکم کنید کافی است. حالا می خواهم یک نقشه ی راه اولیه بگیرم، مثل اینکه بگویید چه کتاب هایی را بخوانم،یا در مشهد به کدام جلسه مراجعه کنم، یا فوق العاده است که وقتی به من بدهید با کتاب های شهرسازی ام یکی دو جلسه یک ساعته به دیدارتان بیایم، طی الارض بلد نیستم ولی با همین ماشین غربی خودم را از مشهد می رسانم!. نمی دانم چگونه سخن بگویم که بدانید من بچه پر رو نیستم فقط کمک می خواهم... . اگر فکر می کردم در این زمینه نمی توانم کاری کنم جلو نمی آمدم... اگر نیاز به توضیح بیشتر است لطفا بفرمایید مطالب تکمیلی بفرستم. ببخشید مطلب طولانی بود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور که می‌فرمایید می‌توان شهری ساخت که بستر زندگی را به سوی خداخواهی سوق دهد که اگر آرمان‌شهر نیست لا اقل جایگزینی‌های کاذب ایجاد نکند که انسان احساس کند خداخواهی‌اش به حاشیه رفته. اگر به طرز زیبایی ذهن‌ها به جای تصور حضور در پارک، تصور حضور در مسجد را داشته باشند و در تصور حضور در مسجد گم‌شده‌هایی را مدّ نظر بگیرد که حضور در پارک حجاب آن گمشده‌های معنوی باشد، چقدر جهت‌گیری انسان‌ها در زندگی شهری عوض می‌شود. بنده به‌خوبی خلأ وجود چنین شهری را احساس می‌کنم و می‌دانم نتوانسته‌ایم به مردم بفهمانیم مبلمان شهری وقتی براساس نگاه غربی تنظیم شود ما را به ایده‌آل‌های غربی متوجه می‌کند و به‌کلی از ورود به عالم قدس و ملکوت محروم می‌کند. ولی تا کلیات موضوع در انسان‌شناسی درست تبیین نشود چه کسی می‌پذیرد مبلمان شهری چه اندازه در جهت‌گیری دینی و غیر دینی موثر است. در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» اصولی در این مورد عرض کرده‌ام. عنایت داشته باشید کاربردی‌کردنِ موضوعات به عهده‌ی امثال جنابعالی است و نگاه کلی‌دادن در این مورد وظیفه‌ی امثال ما است. اگر با همین دغدغه، مباحثی که عرض کرده‌ام را دنبال کنید آرام‌آرام قلب شما آماده می‌شود تا اشراقی در راستای طراحی شهری در شما ایجاد شود که روح انسان‌ها در آن شهر در هوای عبودیت سیر کند. ریزه کاری‌های زیادی در میان است. نیاز نیست ریز مطالب را برای امثال بنده ارائه دهید، وقتی توانستید از یک طرف روشن کنید چگونه شهرسازی غربی حجاب رجوع به عالم قدس است و چرا نمی‌توان در یک شهر کافه تریا و پارک داشت و باز جامعه از مسجد تغذیه‌ی معنوی بکند و وقتی توانستید از طرف دیگر روشن کنید مقصد انسان‌ها در این دنیا چیست و چرا مساجد از وظیفه‌ی خود باز مانده‌اند، آرام‌آرام نقطه‌های رجوع به شهرسازی اسلامی ماوراء نگاه غربی به مسجد و پارک شروع می‌شود. چه کسی باور می‌کند این نوع شهرسازی ریشه در روحیه‌ای دارد که معتقد به حکیمانه‌بودن نظام عالم نیست و به خود حق می‌دهد هرطور خواست در عالم و آدم تصرف کند؟ موفق باشید
5308
متن پرسش
سلام! 1‏- شما در کتاب آشتی با خدا گفته بودید بدن مادی انسان برای من انسان حکم ابراز برای رسیدن به کمال را دارد پس چرا ما در قیامت هم بدن داریم؟چرا خود من به عرصه ی قیامت نمی آید و نیاز به بدن دارد؟ 2- شبهات زیادی در سر دارم ولی حتی وقتی که جواب این شبهات را پیدا می کنم و ذهنم آرام می گیرد باز هم دلم آرام نمی گیرد؟باید چه کنم هم ذهن و هم دلم آرام بگیرد ؟ تشکر!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و در کتاب «معاد» روشن می‌شود که بدن قیامتی صورت اعمال و عقاید ما است و آن بدن غیر از بدنی است که ابزار نفس است 2- خدا را شکر کنید که دلی دارید که به زودی قانع نمی‌شود و به دنبال مطالب بزرگ‌تر است. کار را ادامه دهید تا با مطالب و معارف بزرگ‌تری روبه‌رو شوید. موفق باشید
نمایش چاپی