بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: فلسفه

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5813
متن پرسش
سلام بر اساس برهان فارابی که می فرمایید هر مابالعرض به ماب الذات ختم میشود حالا ان قلت: پس شیطان هم وجود است این شیطان از آن شیطان شیطان تر است پس به شیطان کل که همان ابلیس است ختم می شود به این افراد با این تفکر چه پاسخی باید داده شود؟سوال دوم قبول دارید حضوری کردن انسان چقدر سخت است چه تمرین هایی در این خصوص که انسان حضوری شود سراغ دارید در رساله ولایت علامه طباطبایی می فرماید به عدد یک فکر کن و سعی کن هیچ چیزی در آن موقع به آن فکر نکنی دیگر چه باید کرد.؟ سوال سوم استاد ارجمند دسترسی ما به شما از طریق 15 تا دی وی دی است که به تهران رسیده است که به نظر می رسد برای چندین سال قبل است خواهشی که دارم سایر دی وی دی ها را توزیع فرمایید سوال چهارم کسانی را می شناسم که پیگیر تفکرات آقای طاهری هستن که الان در زندان اوین است در یک کلام زندگی را به صورت یک چرخه می بیند که کسی که در این چرخه دنیا می افتد در سوال خداوند جواب می دهد من نمی گوید من با خدا خدا هستم حتی ائمه اطهار را اینگونه می بیند و این تفکر را ندارد که این سروران دائم الفیض هستد چه کارکنیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- سخن مرحوم فارابی نظر به چیزهایی دارد که وجودی‌اند، آری اگر موجودی هست که وجودش ذاتی‌اش نیست وجودش به وجودی برمی‌گردد که وجودبرای آن ذاتی‌است ولی موضوعات اعتباری و یا معدومات که وجودی نیستند که اگر وجودشان بالعرض است به وجودی برگردد که وجودبرای آن ذاتی‌ باشد. وجود شیطان مثل وجود هر موجودی به عین وجود برمی‌گردد ولی شیطنت شیطان به جهت انقطاع از حق است و جنبه‌ی وجودی در میان نیست 2- بنده یادم نیست که علامه چه می‌فرمایند ولی فکر می‌کنم می‌خواهند از جنبه‌ی نسبت‌ها و اعتباریات به جنبه‌ی وجودی منتقل شویم 3- فرمایش شما را به مسئول محترم گروه فرهنگی المیزان عرض خواهم کرد 4- به این افراد باید متذکر شد فرق خرافه با عقیده‌ی صحیح آن است که عقیده‌ی صحیح بر مبنای استدلال عقلی و یا بر مبنای سخن شریعت و سخن امامان معصوم است که از طریق علماء دین به ما می‌رسد وگرنه با خیالات و احساسات خود زندگی کرده‌ایم، حال آن افراد مبنای این سخنانشان کجا است؟ آیا می‌توانند بگویند ما این‌طور احساس می‌کنیم؟ مگر همه‌ی خرافه‌گراها همین را نمی‌گویند؟ موفق باشید
5815
متن پرسش
مفاهیم کلی مثل انسان آیا در خارج یافت می شوند؟ منظور از تشخص در فلسفه چیست؟ ماهیت با جوهر چه فرقی دارند؟ اگر ساده و مفصل توضیح بدین ممنون میشم
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: مفصل این بحث‌ها را باید در کتاب‌ها دنبال کنید. با فرض آن‌که رفقا مطالعه کرده‌اند و حالا سؤالی دارند می‌توان جواب سؤال‌شان را داد. 1- در فلسفه‌ی صدرایی مفاهیم کلی یک حقیقت کلّی سِعِی دارند. 2- وقتی به موضوع به اعتبار جنبه‌ی وجودی‌اش نظر ‌کنیم بحث تشخیص به میان می‌آید 3- ماهیت به اعتبار چیستی شیئ به پدیده نظر دارد و جوهر به اعتبار ان‌که وقتی چیزی در خارج باشد مثل عرض در موضوع نباشد. مانند این‌که می‌گوییم انسان جوهر است ولی گرما جوهر نیست چون گرما در موضوع یافت می‌شود بدین‌معنی که باید چیزی باشد که گرم باشد. موفق باشید
5797
متن پرسش
با سلام : در جواب سؤالی در مورد آیت الله مصباح فرموده بودید که آقای احمدی نژاد باید به آیت الله مصباح نزدیک می‌شد وگناه آیت الله مصباح این است که خطر انحراف را زودتر می فهمید و من واقعا تعجب می کنم از این همه قبیله‌گرایی شما، در زمانی که این مسائل جریان انحرافی واینها اوج گرفته بود، آقا معیارهای انحراف از خط امام را بیان کردند. چطور است که به این سرعت فراموش شد همان جا بود که اعلام نمودند اگر کسانی اشتباه کرده‌اند بگویند و مثال امام را آوردند که در قضیه‌ای فرموده بودند که من در فلان قضیه اشتباه کردم آقای مصباح خطر این جریان را بزرگ‌ترین خطر می‌نامیدند و رهبر انقلاب مسائل را اصلی و فرعی می‌کردند و امروز معلوم شد که موضوع اصلی فتنه‌ی 88 بو د. بزرگ‌ترین خطر اسلام از نظر آقا اختلاف سلیقه شما مخیرید که آقای مصباح را انتخاب کنید زیرا نمی‌توانید فراتر از آن نگاه کنید و فکر نکنید که ما متوجه طعنه‌هایتان نمی‌شویم اگر راست می‌گویید افکار این بزرگ‌ترین خطر را به طور جدی نقد کنید نه اینکه در جواب دو تا سوال به طور کلی بیان کنید مناظره کنید و از شخصیت فرهیخته‌تان دفاع کنید من به شخصه آقای مصباح را هنوز هم دوست دارم و بدانید که رشته‌ام فلسفه‌ی اسلامی است و اصولاً با افکار ایشان آشنایی دارم و منکر زحمات فوق‌العاده‌ی ایشان نیستم ولی مگر شماها برمنبرهایتان شب و روز نمی‌گویید که گذشته‌ها ملاک نیست و مگر امام نفرمودند میزان، حال فعلی افراد است؟ این تعابیر آقا متعلق به قبل از سال 90 است. من معتقدم که آقای مصباح در جریان آقای احمدی نژاد ذیل مقام معظم رهبری عمل نکردند و در این جریان اشتباه کردند و یکی از علل اشتباه ایشان حلقه‌ی اطرافیان ایشان بود مانند جریان آخوند خراسانی و شیخ فضل الله نوری که این حلقه‌ی اطراف آخوند خراسانی موجب اشتباه آخوند خراسانی شد و تا ایشان فهمید و آمد که کاری کند شیخ به شهادت رسید. ولایتمداری آقای احمدی نژاد و آقای مشایی واقعاً بی‌نظیر است. ولایتمداری در عمل ثابت می شود نه در حرف، برای من اختلاف نظر شهید بهشتی و آقای مصباح در مورد آقای شریعتی جالب است شهید بهشتی که برای امام یک ملت بود و مظلوم واقع شد در جمهوری اسلامی که مظلومیت ایشان در برابر شهادتشان هیچ بود. اگر به نام عدالت‌خواهى و به نام انقلابیگرى، اخلاق را زیر پا بگذاریم، ضرر کرده‌ایم؛ از خط امام منحرف شده‌ایم. اگر به نام انقلابیگرى، به نام عدالت‌خواهى، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به کسانى که از لحاظ فکرى با ما مخالفند، اما می‌دانیم که به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت کردیم، آنها را مورد ایذاء و آزار قرار دادیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. والعاقبة للمتقین
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: گویا در سخن جنابعالی موضوع جواب سؤال شماره‌ی 5731 در مورد آیت‌اللّه مصباح فراموش شده آن کاربر عزیز موضوعی را مطرح کردند که حاصل و نتیجه‌ی آن این می‌شد که مقصر اصلی خیلی کارها آیت‌اللّه مصباح می‌شدند و بنده تذکر دادم که خطای این نگاه بسیار زیاد است و نه‌تنها شخصیت آیت‌اللّه مصباح نادیده گرفته می‌شود بلکه روحیه‌ی اسلام انقلابی که آیت‌اللّه مصباح در حوزه‌ی علمیه یکی از شاخص‌های این روحیه هستند زیر سؤال می‌رود. عنایت دارید که بنده از کلیّت شخصیت آیت‌اللّه مصباح دفاع کردم و معتقدم مقام معظم رهبری با شناخت کاملی که از کلیّت شخصیت آیت‌اللّه مصباح دارند آن سخنان را در تأیید ایشان فرمودند. شاید مصاحبه‌ی اخیر آقای فتاح – وزیر نیروی دولت نهم را در خبرگزاری پارس دیده باشید که می‌فرمایند با آقای احمدی‌نژاد از قبل رفت و آمد خانوادگی داشته‌اند ولی تأکید می‌کنند آقای احمدی‌نژاد دولت نهم غیر از آقای احمدی‌نژاد دولت دهم است – که در دولت دهم در نزدیکی خاصی نسبت به آقای مشایی قرار گرفتند- موضع‌گیری‌های آیت‌اللّه مصباح در دولت دهم خبر از نگرانی عمیقی می‌دهد که پیش آمد. از یک طرف رهبری عزیز تلاش داشتند با تقویت و تأیید دولت امکان حمله‌ی مستقیم و غیر مستقیم جریان های آقای هاشمی و آقای مطهری و بعضی از نمایندگان مجلس را سد کنند و از طرف دیگر آیت‌اللّه مصباح تلاش داشتند متذکر شرایطی باشند که آقای احمدی‌نژاد را از بدنه‌ی اصول‌گرایی جدا کرده و آقای احمدی‌نژاد بهترین نیروهای اصول‌گرا را از اطراف خود راند، نیروهای اصول‌گرائی که در دولت دولت نهم روحیه‌ای ایجاد کرده بود که دولت در آن زمان به عنوان دولت نظام اسلامی به‌شدت کارآمد شد. به همین جهت ملاحظه می‌کردید بنده و امثال بنده در عین آن‌که از دولت در مقابل جریان آقای هاشمی و امثال ایشان دفاع می‌کردیم انتقادی به آیت‌اللّه مصباح نداشتیم چون می‌دانستیم حقیقتاً یک خطر بزرگی پیش آمده – هرچند ممکن بود در روش برای دفع این خطر صراحت آیت‌اللّه مصباح را تنها روش دفع خطر ندانیم – اما آیت‌اللّه مصباح در فهم آن خطر بسیار هوشیار بودند. موضوع اختلاف آیت‌اللّه بهشتی و آیت‌اللّه مصباح در برخورد با جریان مرحوم شریعتی و کسانی که می‌خواستند با تفکرات مرحوم شریعتی یک مکتب درست کنند را نیز در تفاوت در روش بدانید و نه در تشخیص. این آن چیزی است که بنده در راستای حفظ انقلاب و در راستای اتحاد ملیِ مورد نظر رهبری باید عرض می‌کردم ولی مطمئن باشید هنوز عمق آن چیزی که آیت‌اللّه مصباح بر روی آن دست گذاشتند روشن نشده. آثار کمی از آن این است که شما فعلاً ملاحظه می‌کنید دنیای غرب ذوق‌زده شده که گویا توانسته روحیه‌ی انقلابی را به حاشیه ببرد. چه عاملی موجب دلسردشدن روحیه‌ی انقلابی اصول‌گراها از دولت دهم شد؟ آیا این پدیده به‌خوبی کالبدشکافی شد؟ مصاحبه‌ی آقای فتاح شروع خوبی است برای تفکر بر روی این موضوع. اگر این موضوع به‌خوبی روشن شود صدای ایت‌اللّه مصباح بهتر شنیده می‌شود و به عنوان صدایی مقابل رهبری تلقی نمی‌گردد. هنوز فرصت تفکر بر روی تفاوت دولت نهم و دهم فراهم نشده، آینده چیزهایی را بما نشان می‌دهد که بسیار عبرت‌آموز است. موفق باشید.
5766
متن پرسش
سلام علیکم بحث «سلوک ذیل شخصیت امام و رهبری»را به عنوان یک طرح تربیتی یافتم و مدتی است-به تجربه- به این نتیجه رسیده ام که تامل در بیانات، تحلیل ها و حتی توجه به نحوه ی برخوردها و سکنات این دو عزیز مایه ی رشد و تعالی است و از بسیاری از کتب اخلاقی برای بنده مفیدتر است. در صدد شدم این موضوع را به شکلی مدون نموده و گسترش دهم و در این مسیر از کتب شما هم استفاده های فراوان بردم. یکی از موانع که در این مسیر با آن احتمالاً مواجه خواهم شد -و البته تا حدودی هم تجربه ی مواجهه باآن را دارم- این است که با طرح استدلال های خشک کلامی و جدل کردن، امثال بنده را به طرح بدعت در باب طرح ولایت فقیه متهم نمایند و حتی تهمت جلو زدن از امام و رهبری را بر ما وارد نمایند. مثلاً اینگونه بگویند که: «خود امام راحل هم در کتاب ولایت فقیه شان مساله ی «سلوک با ولایت فقیه» را مطرح نکرده اند» یا به این سخن رهبری استناد فرمایند که: «گفته شد که بعضى‌ها نظرات کارشناسى میدهند، با نظر رهبرى مخالف است، میگویند آقا این ضد ولایت است. من به شما عرض بکنم؛ هیچ نظر کارشناسى‌اى که مخالف با نظر این حقیر باشد، مخالفت با ولایت نیست؛ دیگر از این واضح‌تر؟! نظر کارشناسى، نظر کارشناسى است. کار کارشناسى، کار علمى، کار دقیق به هر نتیجه‌اى که برسد، آن نتیجه براى کسى که آن کار علمى را قبول دارد، معتبر است؛ به هیچ وجه مخالفت با ولایت فقیه و نظام هم نیست. البته گاهى اوقات میشود که این حقیر خودش در یک زمینه‌اى کارشناس است؛ بالاخره ما هم در یک بخشهائى یک مختصر کارشناسى‌اى داریم؛ این نظر کارشناسى ممکن است در مقابل یک نظر کارشناسى دیگر قرار بگیرد؛ خیلى خوب، دو تا نظر است دیگر؛ کسانى که میخواهند انتخاب کنند، انتخاب کنند. در زمینه‌هاى فرهنگى، در زمینه‌هاى آموزشى - در بخشهاى مخصوصى - بالاخره ما یک مختصرى سررشته داریم، یک قدرى کار کردیم؛ این میشود نظر کارشناسى. به هر حال هیچگاه اعلام نظر کارشناسى و نظر علمى، معارضه و مبارزه و مخالفت و اعلام جدائى از رهبرى و ولایت و این حرفها به حساب نمى‌آید و نباید بیاید.(16 مرداد 91)» و نتیجه بگیرند که رهبری چنین شانی را برای خود قائل نیستند که ذیل تحلیل ایشان مسائل را ببینیم. یا برای اتمام حجت با ما جملاتی از امام و رهبری که اشاره ای به «اشتباه کردن» آنها دارد را بر ما عرضه کنند و بگویند «خود امام و رهبری در جاهایی به خطاهای خود اشاره نموده اند شما کاسه س داغ تر از آش شده اید» و حرفهایی از این دست. نمونه ای از چنین بیانات را می آورم: یکى از مهمترین موجودى‌هاى باارزش ما، همین نسل جوانِ تحصیلکرده است. نسل جوان تحصیلکرده، هم شجاعت دارد، هم امید دارد، هم نشاط و تحرک دارد. من همین جا در داخل پرانتز عرض بکنم؛ یکى از خطاهائى که خود ما کردیم - بنده خودم هم در این خطا سهیمم - این مسئله‌ى تحدید نسل از اواسط دهه‌ى ۷۰ به این طرف باید متوقف میشد. البته اوّلى که سیاست تحدید نسل اتخاذ شد، خوب بود، لازم بود، لیکن از اواسط دهه‌ى ۷۰ باید متوقف میشد. این را متوقف نکردیم؛ این اشتباه بود. عرض کردم؛ مسئولین کشور در این اشتباه سهیمند، خود بنده‌ى حقیر هم در این اشتباه سهیمم. این را خداى متعال و تاریخ باید بر ما ببخشد. نسل جوان را باید حفظ کرد. با این روند کنونى اگر ما پیش برویم - من چندى پیش هم در ماه رمضان در سخنرانى گفتم - کشور پیر خواهد شد. خانواده‌ها، جوانها باید تولید مثل را زیاد کنند؛ نسل را افزایش دهند. این محدود کردن فرزندان در خانه‌ها، به این شکلى که امروز هست، خطاست. این نسل جوانى که امروز ما داریم، اگر در ده سال آینده، بیست سال آینده و در دوره‌ها و مرحله‌هاى آینده‌ى این کشور بتوانیم آن را حفظ کنیم، همه‌ى مشکلات کشور را اینها حل میکنند؛ با آن آمادگى، با آن نشاط، با آن شوقى که در نسل جوان هست، و با استعدادى که در ایرانى وجود دارد. پس ما مشکل اساسى براى پیشرفت نداریم.(19 مهر 91-مردم بجنورد) «امام ماها را توصیه میکردند به این که مغرور نشویم، خودمان را بالاتر از مردم ندانیم، خودمان را بالاتر از انتقاد ندانیم، بى‌عیب ندانیم. همه‌ى مسئولین طراز اول کشور این را از امام شنیده بودند که بایستى آماده باشیم؛ اگر چنانچه از ما عیب گرفتند، نگوئیم ما بالاتر از اینیم که عیب داشته باشیم، بالاتر از اینیم که به ما انتقادى وارد باشد. خود امام هم همین جور بود. ایشان، هم در نوشته‌هاى خود - بخصوص در اواخر عمر شریفش - هم در اظهارات خود، بارها گفت من در فلان قضیه اشتباه کردم. اقرار کرد به این که در فلان قضیه خطا کرده است؛ این خیلى عظمت لازم دارد. روح یک انسانى باید بزرگ باشد که بتواند یک چنین حرکتى را انجام دهد؛ خودش را منسوب کند به اشتباه و خطا. این معنویت امام بود، این اخلاق امام بود؛ این یکى از ابعاد مهم درس امام به ماست(-14 خرداد 90)» قبلاً تصورم این بود که طرح مساله ی «سلوک با امام و رهبری» موجب قرار گرفتن من در مقابل جریان های سنتی که خیلی با انقلاب همراهی خوبی ندارند می گردد اما اخیراً به این نتیجه رسیده ام که بسیاری از دوستان حزب اللهی و انقلابی ام هم این چنین مباحثی را «غلو درباره امام و رهبری» می دانند. اصلاً شاید علت عدم رجوع جدی به رهبری در مسائل سیاسی اجتماعی و ترجیح بولتن خواندن بر خواندن بیانات رهبری از همین جا ها نشات بگیرد. خلاصه باید گفت استدلات جدلی و کلامی به این شکل حجابی می شود تا طرح مساله ی سلوک با امام و رهبری به درستی دیده نشود. سوال این است که این مشکل چگونه قابل رفع است؟ چگونه می توان مساله را طرح کرد که این مشکل پیش نیاید؟ به این نکته هم باید متذکر بشوم که در طرح بسیاری از مباحث جنابعالی منجمله «عصمت دوران دانستن انقلاب اسلامی»، «ذات قائل شدن برای انقلاب اسلامی» و ... با چنین مشکلی مواجه هستیم و واقعاً این سوال برای حقیر بوجود امده است که نکند «نگاه کلامی و استدلالی با نگاه عرفانی در تعارض است؟»آیا این تعارض سابقه ی تاریخی دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- نگاه به سلوک ذیل شخصیت امام و رهبری استدلال‌های خود را دارد که ماوراء موضوع تبعیت از ولایت فقیه است. موضوع را باید با توجه به سخن حضرت امام رضا«علیه‌السلام» دنبال کرد که حضرت می‌فرمایند: « «وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» و اگر خداوند بنده ‏اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب‏ کرد، سینه ‏ى او را گشاده مى‏گرداند. یعنى خداوند اولًا: عده ‏اى خاص را براى مدیریت عالم گذاشته. ثانیاً: شرح صدر به آن‏ها داده تا در مدیریت خود کوچک‏ترین لغزشى نداشته باشند و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهند. «فَلَمْ یَعْى بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ» در نتیجه آنچنان توانا مى‏شوند که در پاسخ هیچ سؤالى در نمى‏مانند و غیر صواب از آن‏ها نخواهى یافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى‏گیرند و تجربه هم این را ثابت کرده که عزیزانی مثل امام و رهبری یک بصیرتی تاریخی نسبت به موضوعات دارند. وقتی عرض می‌شود امام و رهبری در تاریخ معاصر و به صورت کلی به مدد الهی بهترین موضع‌گیری را داشته‌اند بدین معنا نیست که در موضوعات جزئی خطایی صورت نگرفته، بحث بر سر آن است که در موضوع کلی حرکت ارزشمندی را آغاز کردند و اگر ما بخواهیم در حال حاضر گرفتار بی‌تاریخی نگردیم و از تاریخ خود بیرون نیفتیم باید در ذیل نگاه آن بزرگان به عالم و آدم ،‌زندگی خود را شکل بدهیم. اگر انسان جهت‌گیری کلی‌اش درست بود ضعف‌های جزئی ضرری چشم‌گیر به او نمی‌زند به دلیل آن‌که در در روایت ار رسول خدا داریم: « حُبُّ عَلِیٍّ حَسَنَةٌ لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِیٍّ سَیِّئَةٌ لَا یَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة ». دوستى على حسنه‏اى است که با داشتن آن، سیئه زیانى نمى‏رساند و دشمنى على سیئه‏اى است که با وجود آن، حسنه سودى ندارد. ما معتقدیم وقتی جهت‌گیری نظام اسلامی و امام و رهبری مطابق سیره‌ی معصوم است خطاهای جزیی منجر نمی‌شود تا به حقانیت آن مسیر شک کنیم چون طبق روایت خطاهای جزیی ضرری به اصل موضوع نمی‌زند 2- در مورد توجه به ذات انقلاب بنده عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 5251 داشتم که عیناً عرض می‌کنم « همان‌طور که می‌دانید انقلاب اسلامی یک حادثه نیست که در تاریخ معاصر واقع شده باشد بلکه صورتی از حقیقت غدیر است که در عصر غیبت امام عصر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» ظهور کرده و علت آن‌که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» قسم خوردند که از طرف خودشان موضوع غدیر را مطرح نکردند خواستند روشن کنند که غدیر یک موضوع اعتباری نیست بلکه یک حقیقت غیبی است که دارای ذات می‌باشد و بدین لحاظ که انقلاب اسلامی صورتی از حقیقت غدیر است، حقیقتی است با ذات مخصوص به خودش، مثل این‌که روح و ذات هر انسانی در عین اتصال به روح کلی دارای روح مخصوص به خود است و خداوند فرمود در هر جسمی «نفختُ فیه من روحی» از روح خودم در آن دمیدم. وقتی روشن شد انقلاب اسلامی در حال حاضر روح و ذات مخصوص به خود را دارد می‌رسیم به این نکته که هرکس در حال حاضر متصل به روح این زمان یعنی انقلاب اسلامی نباشد مثل عضوی است که متصل به روح نباشد که در آن صورت جسم مرده‌ای بیش نیست و چیزی نمی‌گذرد که بی‌آیندگی‌اش پیدا می‌شود. با توجه به این امر است که بنده هر جریانی را نسبت به روح انقلاب اسلامی ارزیابی می‌کنم و به جایگاه حال و آینده‌اش می نگرم با تأکید بر این‌که ولایت فقیه را عین انقلاب اسلامی می‌دانم و ولایت فقیه بیش از آن‌که در یک شخص ظهور داشته باشد، یک روح است و رجوع به ولیّ فقیه رجوع به فقاهت است و نه یک شخص اجرایی، مثل وقتی‌ شما به متخصص قلب رجوع می‌کنید، که رجوع شما به یک علم است. در حالی‌که در نظام اجرایی هرکس که باشد یک شخص است با خصوصیات و ابتکارات خاص خود، اگر آن شخص تلاش کند خود را و نظام اجرایی کشور را به روح انقلاب و اهداف آن نزدیک کند دولت خود را معنا کرده و در فضای آینده‌داری انقلاب قرار گرفته ،در عین آن‌که نظام اجرایی به خودی خود دارای ذات نیست. مثل اعضاء بدن است که حیات و مرگش به اتصال یا عدم اتصال به روح است. » 3- همین‌طور که متوجه شده‌اید نگاه کلامی با روش جدلی انجام می‌شود و در آن نگاه قرار این است که طرف مقابل را ساکت کنیم. ولی در نگاه فلسفی و عرفانی قرار آن است که اولاً: با کسانی روبه‌رو شویم که به دنبال حقیقت هستند ثانیاً: بخواهند قانع شوند و جوانب متعدد موضوع را مورد بررسی قرار دهند و همیشه بین نگاه کلامی و فلسفی و عرفانی این تقابل بوده است مگر برای آن‌هایی که در عین متکلم‌بودن فیلسوف و عارف باشند. موفق باشید.
5747
متن پرسش
سلام علیکم حضرت استاد آیت الله جوادی آملی حفظه الله و علامه حسن زاده آملی حفظه الله هر دو در زمینه فلسفه و عرفان اسلامی کار میکنند .میخواستم آثار ایشان را مطالعه کنم . خب خودتان در جریان هستید هم آیت الله جوادی در زمینه متون فلسفی و عرفانی مطالب زیادی دارند هم علامه حسن زاده آملی. و هر دو بزرگوار شاگرد علامه طباطبایی بودند . برای شروع آثار کدام یک بهترست.و یا اگر میشود تفاوت ها و شباهت های آثار این دو بزرگوار را به اختصار بیان کنید . بطور مثال یک نمونه که من خودم متوجه آن شدم علامه حسن زاده در متن آثار فلسفی و عرفانی ادبیات و شعر را زیاد بکار میبرند و از عرفای پیشین بسیار یاد میکنند و نظرات اشان را لابلای نظرات خود می آورند . اما آیت الله جوادی آملی بیشتر به فلسفه صدرایی و قرآن و حدیث اکتفا میکنند .البته این برداشت شخصی خودم بود . اگر میشود کمی توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: به نظرم بستگی به خودتان دارد که با کدام روش بیشتر می‌توانید ارتباط برقرار کنید. بنده خودم با آن‌ که محضر آیت‌اللّه حسن‌زاده را بیشتر درک کردم ولی به جهت نظم خاصی که آیت‌اللّه جوادی در ارائه‌ی مباحث داشتند از آیت‌اللّه جوادی بیشتر استفاده کردم ولی بعضی‌ها با روحیه‌ی آیت‌اللّه حسن‌زاده بهتر می‌توانند سلوک کنند. در هر حال «شاخ گُل هر جا که می‌روید گل است». موفق باشید
5733
متن پرسش
چراجنس خیال ناپایدار است؟چون برخی از محدودیتهای ماده رادارد ومجرد محض نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: چون مرز بین عقل و ماده است، ثبات خود را از عقل و تغییر خود را از ماده می‌گیرد. موفق باشید
5734
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله استاد گرامی!من فارغ التحصیل رشته شیمی از دانشگاه هستم وبا آثارشما آشنایی دارم علاقه دارم فلسفه وعرفان رابا جدیت بیشتری دنبال کنم چند سوال دارم:1-برای خواندن منطق توصیه خاصی دارید؟خواندن وفهم فلسفه باطرح ساده عمیق ترین مباحث فلسفی برای من بسیار آسان شده است حالا برای منطق چکار کنم؟اگر امکان دارد ترتیب خواندن این کتابهای منطقی را بفرمایید:منطق مظفر،منطق کبری،حاشیه ملا عبدالله،شرح شمسیه ،جوهر نضید 2-قاعده خیال که اگر فهمیده شود بسیاری از اسرار تفکر حل میشود راچگونه بفهمم؟من دراین چند سال بامطالعه وتفکرواندکی ساحل پیمایی عملی فهمیده ام که بسیاری از کارهای ما براساس تلقینات خیال وبدون پشتوانه عقلی یا الهی است ولی از لحن این گفته بر می آید مسئله عمیق تراز آن چیزی است که من فهمیده ام" بسیاری از اسرار تفکر" جای درنگ بسیار داردآثار شما وایه الله جوادی آملی واستاد صمدی املی راتاحدی خوانده ام .3-هر علمی اصولی دارد که با فهمش بسیاری از مسائل ان علم حل می شود چرادر علوم تجربی بعضی قوانین باگذر زمان منسوخ میشوند؟قوانین تجربی عالم باید ثابت باشند مگر اینکه بشرمقدمات غلط راکنار هم چیده باشدمن فکر میکنم تقوا درعلوم تجربی هم به ما فرقان می دهدومیتواند تاابد نقض نشودمگر اینکه استثنائات ان قانون رابفهمیم وقتی به ملکوت عالم وصل شویم میتوانیم اصولی را بفهمیم که باآنهامی شود هزاران فرع را فهمیدومیتوانیم راه چهارصدساله علم در غرب را در اندک زمانی بپیمائیم این درست استاستاد؟4-درمورد زرتشت میشود توضیحاتی بیان بفرمایید5-چراجنس خیال موقتی وناپایداراست؟چون برخی ازخصوصیات ماده رادارد ومجرد محض نیست؟وتجرد برزخی دارد6-اگر کسی هر بار که مارا می بیند طعنه بزند چه راهی باید در پیش گیریم؟والسلام
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- به نظرم خواندن منطق در حدّ منطق مظفر کافی است 2- وقتی وارد تفکر فلسفی و عرفانی شدید اهمیت مسئله‌ی خیال بیشتر برایتان روشن می‌شود 3- قوانین و سنت‌های عالم ثابت است مشکل در فهم ما است که چه اندازه از دریچه‌ی محدود تجربه می‌خواهیم به آن حقایق کلی دست یابیم 4- در مورد زردتشت مطالعه‌ی مفصلی ندارم پیشنهاد می‌کنم سی‌دی های دکتر رجبی را در مورد سیر فرهنگ وتمدن گوش بدهید نکات خوبی دارد 5- این را در جواب سؤال شماره‌ی 5733 عرض کردم 6- فرمود: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراما» اگر با اعمال لغو انسان‌ها روبه‌رو شدید خود را بزرگ‌تر از آن بدانید که خود را هم‌سنگ آن‌ها کنید و بخواهید جواب دهید یا در ذهن خود برای آن‌ طعنه‌ها جایی باز کنید. موفق باشید
5731
متن پرسش
سلام علیکم اخیرا حکم اعدام 5 بسیجی که تحت تأثیر سخنرانی آیت الله مصباح اقدام به قتل چندنفر به جرم فساد و فحشا کرده بودند صادر شد. آیت الله مصباح گفتند که در آن سخنرانی عین احکام فقهی را استنساخ کرده اند ولی فتوایی صادر نکرده اند. اما به هر حال نتیجه آن شده است احساس تکلیف کردن 5 بسیجی و این قتل ها. به نظر حقیر و به نظر بسیاری از منتقدین آیت الله مصباح نفس مطرح کردن چنین مورادی و موارد دیگر ریشه در باور آیت الله مصباح به هدایت و اصلاح اجباری جامعه دارد که به نظر میرسد فرسنگ ها با آموزه های اسلام و اهل بیت فاصله دارد. اظهار نظر اخیر آیت الله مصباح که در آن گفته بودند من به این نتیجه رسیدم که قرار نیست همه افراد بشر را به زور وارد بهشت کرد نشان میدهد که روزگاری چنین عقیده واضح البطلانی داشته اند. این رویکرد در شاگردان آیت الله مصباح هم به چشم می خورد که با آسمان و ریسمون به هم بافتن از گروه های دگراندیش، کافر و مرتد میسازند حتی از آقای مشایی! از آن میترسم که مبادا جنجال های اصلاح طلبان که روزی میگفتند افراد وزارت اطلاعات با فتوای آیت الله مصباح اقدام به قتل های زنجیره ای کردن صحت داشت باشد! اظهاراتی منسوب به مرحوم سعید امامی هست که این را تأیید میکند. گذشته از این موارد جنجالی، آیا نفس صدور فتوای قتل شهروندان جامعه اسلامی مبتنی بر مستمسک فقهی مطابق با روح ارشادگری اسلام و تکریم جان انسان ها در اسلام هست؟ اگر آری آنگاه سوال جدیتری مطرح میشود. اگر بخواهیم با چنین رویه ای با مفاسد اجتماعی برخورد کنیم آنگاه آن کارگزاران حکومتی که در اثر اجرای برنامه های غلط و فسادزا در حوزه مدیریت اقتصادی کشور، مسبب بسیاری از مفاسد و معضلات اجتماعی شده اند اولی به اعدام شدن نیستند؟ خوب اگر بخواهیم بنا به رویکرد آیت الله مصباح علل مفساد اجتماعی را بشناسیم باید حکم به اعدام بسیاری از مسئولین نظام دهیم که سیاست های نیولیبرال شیاطین وال استریت را در مملکت ما پیاده کردند و نتیجه اش شده است بسیاری از مفاسد و ناهنجاری های اجتماعی که در این دو دهه اخیر داشتیم و داریم. این حکم آخر، نتیجه منطقی آن رویکرد فقهی است. یعنی سزاوار است که معلول ها را اعدام کنیم و مسببین و عاملین سیاسی این مفاسد هیچ گاه محاکمه و مجازات نشوند؟ مردمی که قربانی شده اند در این وضعیت مطمئنا این گونه مسئله را تحلیل میکنند. گذشته از این، آیا به نظر حضرت عالی اصل اجرای حکم مفسد فی الأرض در صورت تعلل نهادهای جزایی حکومت اسلامی برای افراد به طور سرخورد مجاز است؟ البته میدانم هیچ پاسخ قطعی به این سوال نمیتوان داد چرا که هزار محزور و مصلحت در مصادیق به وجود می آید. پس چرا اساسا چنین حکمی که در مقام انطباق با مصادیق میتوان مفسده آفرین باشد را مطرح کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: البته بنده از این‌که می‌فرمایید اطلاعی ندارم ولی تا آن‌جا که بنده آیت‌اللّه مصباح را می‌شناسم و سیره‌ی علماء را درک کرده‌ام، روح و روحیه‌ی این بزرگان این نیست که با وجود نظام اسلامی سخنی بگویند که منجر به چنین نتایجی بشود که می‌فرمایید آن آقایان به جرم فساد و فحشاء اقدام به قتل چند نفر کرده‌اند، و حقیقتاً معتقدم پروژه‌ای در کار است که چهره‌ی این عالم بصیر و دلسوز را که در اوج تعادل است مخدوش کنند و در آن صورت به‌خوبی تیر خود را به هدف زده‌اند. بنده اگر آیت‌اللّه مصباح را نمی‌شناختم و از نزدیک متوجه نگاه باز و همه‌جانبه‌ی ایشان نبودم ممکن بود احتمال صدق این سخنان را بدهم. جرم ایشان این است که خیلی زودتر از بقیه متوجه انحراف می‌شوند و به کمک همین بصیرت خدادادی کشور را از خطر بزرگی که اصلاح‌طلبان برای انقلاب ایجاد کرده بودند نجات دادند و آن‌ها به کمک اربابان استکباری‌شان کینه‌های نهفته‌ی بسیاری نسبت به آیت‌اللّه مصباح دارند تا کلّیت شخصیت این مرد بزرگ را زیر سؤال ببرند وگرنه هرکسی ضعف‌هایی دارد ولی کلیّت این مرد مجاهد خودساخته فوق‌العاده پذیرفتنی و پسندیده است. ایشان از افراد نادری هستند که می‌دانند با حضور انقلاب در تاریخ معاصر چه کار بزرگی شروع شده است و به همین جهت شب و روز در تلاش اند تا انقلاب اسلامی به زیبایی تمام از همه‌ی انحراف‌ها مصون بماند. ای کاش جناب آقای احمدی‌نژاد به ایشان نزدیک می‌شد تا امروز سرنوشت انقلاب ما در جاده‌ای بسیار گسترده‌تر جلو می‌رفت. دوستان شاهدند که بنده همان روزهایی که در ذیل تأیید رهبری از آقای احمدی‌نژاد دفاع می‌کردم مکرراً عرض می‌کردم اگر بنده مخیّر باشم بین آقای احمدی‌نژاد و آیت‌اللّه مصباح یکی را انتخاب کنم حتماً آیت‌اللّه مصباح را انتخاب می‌کنم و تأکید می کردم با شکستن آیت‌اللّه مصباح، اسلام انقلابی می‌شکند و زیبایی موضوع این بود که آن دوستان با توجه به تأکیدشان نسبت به دفاع از آقای احمدی‌نژاد، همگی بر همین نظر متفق بودند و مطمئن باشید دشمن هوشیارانه متوجه این امر هست که با شکستن آیت‌اللّه مصباح، اسلام انقلابی می‌شکند. ملاحظه کنید خود جنابعالی چطوری با مقدمات قیاسی به نتیجه‌ای رسیده‌اید که اگر خودتان را کنترل نکنید خواهید گفت همه‌ی ظلم‌ها به آیت‌اللّه مصباح برمی‌گردد چون معتقدید نتیجه‌ی منطقی رویکرد فقهی آیت‌اللّه مصباح در نهایت غفلت از ارزیابی ریشه‌ای فساد است. این نوع قیاس شبیه قیاسی است که گروه فرقان در مورد آیت‌اللّه مطهری داشتند که به اصطلاح اهل منطق انسان‌ از یک مقدمه‌ی جزئی به یک نتیجه‌ی جزئی می‌رسد بدون آن‌که کبرای مناسبی در قضیه‌ی خود داشته باشد، در حالی‌که بسیاری از جوانب در این نتیجه‌گیری به جهت ضعف مقدمات مورد غفلت قرار می‌گیرد. شما هوشیاری آیت‌اللّه مصباح را نسبت به ضعف‌های اسلامی دولت آقای هاشمی و کینه‌ای که طرفداران تفکرآقای هاشمی نسبت به ایشان در دل دارند و بعضاً با روش خاص خود عملیاتی می‌کنند، مدّ نظر داشته باشید و از آن طرف تأییدات مکرر رهبری از ایشان را نیز مورد غفلت قرار ندهید تا از کلّیت بسیار مثبت آیت‌اللّه مصباح غفلت نفرمایید و ضعف بعضی از افراد را که خود را به ایشان منتسب می‌کنند را پای ایشان نگذارید وگرنه با این ملاک بسیاری از بزرگان دین را نیز باید نادیده بگیریم چون مثلاً فرزندشان جعفر کذّاب بوده است. در آخر تأکید می‌کنم چنانچه مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» متوجه کلّیت شخصیت آیت‌اللّه مصباح نباشند چنین تعبیرهایی نمی‌کنند که بعضی از آن تعبیرات چنین است: «رهبر معظم انقلاب اسلامی در منزل آیت‌الله مصباح یزدی: بنده هم به سهم خودم قدر آقای مصباح را می‌دانم. واقعا می‌دانم که ایشان در کشور و برای اسلام چه وزنه‌ای هستند و حقا و انصافا ما امروز نظیر ایشان را - حالا به این تعبیر بگوییم- خیلی نادر نظیر آقای مصباح ممکن است وجود داشته باشد با این وزانت علمی و عمق علمی و احاطه و وسعت و با این آگاهی و بینش و صفا. رهبر معظم انقلاب تصریح کردند: این سه جهت در ایشان جمع است؛ هم علم، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا. این سه تا با هم در وجود ایشان خیلی ارزشمند است. خداوند متعال انشاء ‌الله وجود ایشان را برای ما و انقلاب محفوظ بدارد و وجود ایشان را سالم بدارد تا همه بتوانند از برکات ایشان استفاده نمایند. رهبر معظم انقلاب درباره درس هفتگی استاد مصباح فرمودند: هر چه از آن پخش شده و من گوش کردم واقعا انسان استفاده می‌کند. در ماه مبارک رمضان که سخنرانی ایشان عصرها پخش می‌شد من غالباً گوش می‌کردم و بهره می‌بردم. رهبر انقلاب: «آقای مصباح موردهجوم است چون هرجا منطق قوی وجود داشته باشد،دشمن تشخیص میدهد/ با شهیدمطهری هم همینطور کردند. «بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقای مصباح را می شناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحب نظر در مسائل سیاسی اسلام ارادت قلبی دارم. اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیت هایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیم القدر خلأ آن عزیزان را در زمان ما پر می کند». «من خدا را شکر و حمد می کنم که نسل جوان ما در سراسر کشور به ایشان(استادمصباح یزدی) شدیداً علاقمند و قدردان هستند». آیا ما نباید از خود بپرسیم این تفاوت نگاه بعضی‌ها به آیت‌اللّه مصباح با نگاه رهبری از کجا ریشه گرفته است؟ و آیا انحراف به این معنا یک واقعیت جدّی نیست که وحدت ملی و دینی ما را با امثال این تحلیل‌ها که شما متذکر شدید نشانه گرفته است؟ موفق باشید
5638
متن پرسش
سلام خدمت استاد محترم: با توجه به حدیث های متواتر از اهل بیت اینکه گفته می شود: 1)همانا در نزد هیچ دسته و گروه از مردم حقیقت و راه درستی وجود ندارد مگر آن چیزی که از نزد ما اهل بیت صادر شده باشد.(میزان الحکمه-ج6-ص534-باب2922) 2)همانا فقط با راه و برنامه ما اهل بیت است که می توان خداوند را عبادت نمود و به او عرفان پیدا کرد و موحد گردید.(اثبات الهداه-ج1-ص59) 3)هرکس بخواهد عرفان و حقیقت دین خویش را از منبع دیگری به غیر از ما اهل بیت(ع) اخذ نماید گویا ما را انکار نموده باشد.(پیام امام زمان-ص73) و... احادیث دیگر و آن عارفانی مثل میرزای اصفهانی که راه گم کرده ای خود را از امام زمان طلب کردند و امام زمان عنایت کردند و راه مستقیم را به او نشان دادند و گفتند راه مستقیم را فقط از ما اهل بیت بخواهید حال سوال من اینجاست چرا در جستجوی علم دین از قران و روایت کمی فاصله بگیریم و از مکتب صدرایی و عارفانی راه گم کرده همچون ابن عربی و امثال اینها مطالعه کنیم و با توجه به اینکه اینهاعلوم بشری هستند و خطاپذیر ولی علوم غیر بشری مثل قرآن و روایات ائمه خطاناپذیر فاصله بگیریم در نهایت اینکه چرا ما باید عمدتاً تحت تاثیر حکمت متعالیه ملاصدرا و عرفان محی الدین قرار بگیریم در صورتی که اینها مطابق عرفان حقیقی و انچه معصومین گفته اندعرفان در تاریکی و عارفان راه گم کرده اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با مطالعه‌ی حکمت متعالیه و سخنان محی‌الدین به این نتیجه رسیدم که این بزرگان با دقت بسیار زیاد در روایات و آیات توانسته‌اند جمع‌بندی خوبی نسبت به توحید و معاد و امامت در اختیار ما بگذارند و به ما کمک کنند تا قدرت تدبّر در قرآن و روایت پیدا کنیم. انسان با تعمق در فصوص محی‌الدین که تماماً تعمق در آیات قرآن است . بهتر می‌تواند قرآن را بفهمند نمونه‌اش تفسیر المیزان است که قابل مقایسه با هیچ تفسیری نیست و به تعبیر شهید مطهری از صدر اسلام تا حال تفسیری این‌چنین عمیق از قرآن نبوده، در حالی‌که به خوبی معلوم است علامه طباطبایی«رحمت‌اللّه‌علیه» تحت تأثیر دقت‌هایی است که محی‌الدین در قرآن داشته است. شما تصمیم بگیرید این دعوت قرآن را که می‌فرماید در من تدبّر کنید را عمل فرمایید ببینید به چه نتیجه‌ای می‌رسید. موفق باشید
5607
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم از طلاب قم هستم و 3سالیست با اندیشه شما اشنا شده ام و با مطالعه کتب شما بالاخص سلوک ذیل اندیشه امام که خود شما به بنده در سوالیکه کرده بودم پیشنهاد دادید،حیاتی جدید پیدا کردم اما مدتیست متحیر گشته ام وان مساله تولید علم هست که حضرت اقا مدت 12 ساله که ازحوزه مطالبه میفرماید و ما دنبال اجرای این مهم هستیم تا دین به تمامه در بستر انقلاب اسلامی به ظهور در آیداما انچه مااز شما اموخته و یافته ایم اینست که باید ازعالم حصول به حضور رویم ودر این عالم هست که ما سیر داریم بسوی حق.اما انچه از حوزه میبینیم بجای اجرا در اوردن این امر وحتی بحث تولید علم ،این است که بدنبال نظام فکری ریاضی گونه هستند واین گونه با روایات معامله میکنند و ایا این گونه باید بدنبال احکام الهی در شئون مختلف دین در تولید علم بود؟!یا نه. لطفا راهنمایی بفرمایید تا درزمینه تولید علم چطورعمل کنیم وحتی تولید علم را در کلام اقا معنا کنید .وسوال دیگر اینکه جایگاه مقدم داشتن علم حصولی برای حضور چقدر وتا چه حد است وایا میتوان گفت اگر در جایی علم حصولی مثلا در برهان صدیقین یا هر مسئله دیگر چه فقهی چه اخلاقی و چه عرفانی نداشته باشیم در این صورت از ان حضور خاص در ان مسئله محروم یا ناقصیم ؟ودر صورت محرومیت باید چه کنیم .با تشکر از استادی که مارا یاری کرده و راه او را نشان ما داده
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با فقه به نظر بنده در زمان غیبت امام معصوم بهترین روش‌ همین روشی است که در حوزه معمول است که مجتهدین عمل می‌کنند تا تکلیف مکلَّف را از متون دینی استنباط کنند. ولی همین‌طور که متوجه‌اید در سایر علوم دینی نباید از جنبه‌ی حضوری آن علوم غفلت کرد که به نظر بنده روش معرفت نفس به‌خوبی در این امر کمک می‌کند، آری وقتی می‌خواهیم با دشمنان عقیده‌ی خود محاجّه کنیم باید به روش کلامی عمل نماییم و از استدلال کمک گرفت ولی این غیر از روش فلسفه‌ی اسلامی است که مبتنی بر بدیهیات است، نه برای آن‌که طرف مقابل را محکوم کنیم بلکه برای آن‌که انسان طالب حقیقت را اقناع نماییم و در همه‌ی این موارد می‌توان به تولید علم پرداخت هم در معرفت نفس و عرفان و هم در فقه و کلام و فلسفه. موفق باشید
5598
متن پرسش
بسم الله/ با سلام و تقدیم احترام با توجه به اینکه تمدّن چیزی جز عینیت تفصیلی نسبت انسان با مبداء وجود نیست : 1) اگر "شهود اولیه ی وجود" را بنیان طراحی یک دستگاه فلسفی معطوف به تمدّن در نظر آوریم، این "ادراک نخستین از وجود"، چگونه شکل می گیرد و چگونه دگرگون می شود؟ و جایگاه فاهمه ی انسان و میزان توانش در ادراک آن کجاست؟ 2) آیا اساسی ترین پرسش مغفول مانده در فلسفه ی غرب ، "پرسش از هستی" است؟ 3) امکان "همزبانی "ملاصدرا و شیخ اشراق و فیلسوفان پدیدارشناس غربی مثل هایدگر و هوسرل را چقدر می دانید؟ و آیا گشودگی راه آینده همین همسخنی نیست؟ 4) آیا آن "خدایی که می تواند ما را نجات دهد" همان "خدای انقلاب اسلامی ایران" است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه از نوع سؤال‌تان برمی‌آید که اندیشه‌ی ارزشمندی در صحنه دارید. 1- حقیقتاً وقتی متوجه باشیم تمدن چیزی جز عینیت تفصیلی نسبت انسان با «وجود» نیست و متوجه باشیم «وجود» حقیقتی است که در عین در ظهور و خفابودن، همواره نور خود را در مظاهر مختلف می‌نمایاند و با ظهور خود دست و دل یک ملت را با ظهور خود به سوی تعالی سوق می‌دهد و با خفای خود انسان‌ها را به خودشان وامی‌گذارد تا تمدنی بسازند که حجاب حقیقت باشد؛ پس نباید پرسید «ادراک نخستین از وجود چگونه شکل می‌گیرد» . چون این وجود است که اگر تاریخی را آماده دید ظهور می‌کند، ما فقط می‌توانیم ناظر ظهور نور وجود باشیم و تقدیری که شروع شده است را درست بشناسیم، چیزی که شما در انقلاب اسلامی شاهد آن هستید و حضرت روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» با جمله‌ی «خدای مقلب‌القلوب، قلب این ملت را در جهت تحقق این انقلاب هدایت کرد» خبر آن تقدیر تاریخی را به ما رساند. هنر انسان‌ها آن است که کاری بکنند از این تقدیر تاریخی بیرون نیفتند، به نظرم فاهمه به این کار می‌آید تا به جای ساختن تاریخ، تاریخ خود را بشناسد وگرنه بی‌تاریخ می‌شود. 2- حقیقتاً همین طور است که اساسی‌ترین پرسش، پرسش از هستی است که هایدگر در یک شهود اجمالی متوجه آن شد و به تعبیر جناب فردید؛ آقای خمینی به تفصیل آن پرداخت و آن را از دست فلسفه نجات داد و تلاش بنده در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» برای تبیین چنین مطلبی است که بفهمیم چرا شهود هایدگر، شهود عبور از غرب است و چرا حضرت روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به نور نبوت نبی‌اللّه«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» صورت کاربردی‌دادن به آن شهود است که بر قلب حضرت امام اشراق شد 3- بنده بین نگاه صدرایی و هایدگر که یکی صورت تکامل‌یافته‌ی اشراق سهرودی و دیگر صورت زنده‌تر فهم هوسرل است جدایی نمی‌بینم به شرطی که به هر دو با نگاه وجودی نظر کنیم 4- چقدر احساس همزبانی می‌کنم با این جمله‌ی شما که متوجه شده‌اید «تنها خدایی می‌تواند ما را نجات دهد که در انقلاب اسلامی ظهور کرد» من نمی‌دانم شما چه کسی هستی، ولی از کلماتت معلوم است، خیلی خوش‌ترکیبی. موفق باشید
5565
متن پرسش
سلام علیکم استاد. استاد رمضانی (از شاگردان علامه حسن زاده) سیری برای مطالعه فلسفه اسلامی ارائه کردند که به ترتیب مکاتب موجود در این زمینه بود، بعد از مطالعه منطق از مشاء و اشراق تا حکمت متعالیه و بعد عرفان اگر در این سیر شروع به کار کردیم، جایگاه کتاب های آیت الله جوادی املی و علامه حسن زاده در این سیر کجاست؟ بنده کتاب شرح مراتب طهارت از علامه را برای مطالعه گرفته ام اما بعضی مطالب آن اصلا برای من قابل قبول و گاهی قابل فهم نیست. بنده بک طلبه سطح 2 هستم چه باید کرد؟ آیا کتابهای این بزرگواران را در لابه لای این سیر مطالعه کنیم یا بگذاریم در آخر؟ که البته این آخر چندین سال طول می کشد چون اتمام این سیر کار سختی ست
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم نباید در هرحال از کتاب‌های حضرت امام و علامه طباطبایی و آیت‌اللّه جوادی غافل بود، همان‌طور که نباید از کتاب‌های آیت‌اللّه حسن‌زاده غافل بود. موفق باشید
5552
متن پرسش
سلام پایگاه اطلاع رسانی بنیاد حکمت اسلامی صدرا چطور سایتی است؟تحقیقات آنان چطوری است؟با مبانی فکری امام و علامه طباطبایی در تضاد نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سایت ارزشمندی است 2- مبانی فکری حضرت امام و علامه از جهت فلسفی یکی است. موفق باشید
5544
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز بنده دانشچوی فلسفه اسلامی هستم با توجه به اینکه در دانشگاهها اساتیدی به قوت اساتید حوزه نیستند و ما هم دسترسی به اساتید بزرگ حوزوی نداریم به نظرتان با کار کردن مطالب با فایل صوتی تدریس این اساتید می شود مثل کسی که در این کلاس ها شرکت می کند بهره برد به نحوی که مثلا آدم پیش خودش بگوید مثلا من اسفار را نزد علامه جوادی آملی خواندم(البته که نه برای خودبینی)؟ اگر کسی نباشد که با او مطالب را مباحثه کنیم ولی خوب بخوانیم چی؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده خودم بسیاری از مباحث را از طریق نوار صوتی اساتید کار کرده‌ام و فکر می‌کنم بی‌نتیجه نبوده است. موفق باشید
5547
متن پرسش
سلام استاد.آیا جریان مکتب تفکیک حجاب انقلاب اسلامی نیست؟شاخصه های کوتاهی از این جریان راه برایمان بگویید و خلاصه نمایید.متشکرم از جنابعالی.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مسلماً مکتب تفکیک با روح بنیانگذار انقلاب اسلامی همخوانی ندارد و بنده علاوه بر آن‌که در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» دلایل خود را آورده‌ام که چرا این مکتب نمی تواند در تمدن سازی ما را یاری کند. جناب آقای عبدالحمید واسطی در مناظره‌ای چند جلسه‌ای که با آقای مهدی نصیری داشتند دلایل ضعف مکتب تفکیک را به‌خوبی و مستند بیان کرده‌اند که سی‌دی‌های آن را موسسه راهبردی علوم و معارف اسلامی دارند می‌توانید تهیه فرمایید. در ضمن سایت‌های خوبی در نقد مکتب تفکیک هست می‌توانید دنبال بفرمایید. سری هم به قسمت مکتب تفکیک در همین سایت بزنید بد نیست بخصوس به سوال های 5371و2178و3228و3042و3014و2299و2178. موفق باشید
5452
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید در پاسخ به سوال شماره 5166 فرموده اید که " بنده سخت معتقدم اگر طلبه‌ی فلسفه‌خوان از فقه بهره‌ی کافی نداشته باشد بیش از آن‌که مفید باشد مضر خواهد بود". سوال داشتم که اولا، آیا این مضر شدن مخصوص طلبه است یا برای غیر طلبه هم هست و ثانیا، دلیل این مضر بودن و ضررهای مترتب بر آن را توضیح بفرمایید و ثالثا، مقدار فقه خواندن چقدر باید باشد تا این ضرر پیش نیاید؟ در حد لمعه یا مکاسب یا خارج فقه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد طلبه که نقش تبیین دین را به عهده دارد بحث فقه و فقه‌دانی از دو زاویه مهم است یکی از آن جهت که باید جایگاه حرکات و گفتار خود را در فقه بداند و دیگر آن‌که سخنانی که می‌گوید و راهنمایی‌هایی که در امور دین مثل عقاید و اخلاق دارد مرز فقهی آن‌ها را نیز مشخص کند و همواره در فضای فقهی عمل کند. ولی برای غیر طلبه موضوع تا این اندازه حساس نیست در عین آن‌که هیچ‌کس نباید در مسیر فلسفه و عرفان از تقیّد به فقه و احکام الهی کوچک‌ترین فاصله‌ای داشته باشد. در مورد طلبه‌ای که نقش تبیین دین را به عهده می‌گیرد خارج فقه نیاز است در آن حدّی که فضای استنباط فقها را بشناسد. موفق باشید
5424
متن پرسش
سلام وخداقوت هفته ی پیش همین سوال فرستاده شد 1.نظرحضرت عالی برای شروع فلسفه چیست آیا اول باید ازمنطق شروع کرد واینکه برای شروع کتاب آموزشی ساده هست ونظرتان درمورد آموزش فلسفه آقای مصباح چیست؟ 2.علت اینکه درحوزه اینقدردیر شروع میکنند خواندن فلسفه را عیب نیست واینکه درکنارلمعه هم میشود فلسفه راخواند؟ 3.دروس لمعه خواندن حضرت آقا گفتند نیازی نیست کل آن خوانده شود یعنی چه ونحوه ی نگاه ما به خواندن لمعه باتوجه به زمان زیادی که میگیرد باید چطورباشد؟ 4.برای آشنایی با مبادی فکری حضرت عالی برای معرفی به دوستان کدام کتابهایتان را توصیه میکنید؟(سلوک ذیل امام (ره)،تمدن زایی شیعه و..). تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً جواب در شماره سوال 5348 جواب دادم
5364
متن پرسش
با سلام لطفا بفرمایید مقام فلسفی امام ره چه اندازه بود و این که می گویند امام حتی بعضی از افکار محیی الدین را نقد می کرد راست است هم چنین مقام فلسفی امام بالاتر است یا ایت الله جوادی و دکتر سروش
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام فلسفی امام یک مقام بسیار ارزشمند و متعالی است، حتی از آیت‌اللّه جوادی نیز بالاترند. تعجب می‌کنم که کنار آیت‌اللّه جوادی آقای سروش را قرار داده‌اید! بنده با توجه به این‌که مدتی با آقای سروش بوده‌ام و سخنان ایشان را نیز دنبال می‌کردم با اطمینان کامل عرض می‌کنم آقای سروش کمی مطالب فلسفی را حفظ کرده‌اند ولی ایشان به‌کلی از اندیشه‌ی فلسفی محروم‌اند. موفق باشید
5348
متن پرسش
سلام وخداقوت 1.نظرحضرت عالی برای شروع فلسفه چیست آیا اول باید ازمنطق شروع کرد واینکه برای شروع کتاب آموزشی ساده هست ونظرتان درمورد آموزش فلسفه آقای مصباح چیست؟ 2.علت اینکه درحوزه اینقدردیر شروع میکنند خواندن فلسفه را عیب نیست واینکه درکنارلمعه هم میشود فلسفه راخواند؟ 3.دروس لمعه خواندن حضرت آقا گفتند نیازی نیست کل آن خوانده شود یعنی چه ونحوه ی نگاه ما به خواندن لمعه باتوجه به زمان زیادی که میگیرد باید چطورباشد؟ 4.برای آشنایی با مبادی فکری حضرت عالی برای معرفی به دوستان کدام کتابهایتان را توصیه میکنید؟(سلوک ذیل امام (ره)،تمدن زایی شیعه و..). تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شاید خیلی لازم نباشد برای آموزش فلسفه منطق دانست ولی چون عموماً در آموزش فلسفه از اصطلاحات منطقی استفاده می‌شود چاره‌ای ندارید که منطق بدانید. کتاب آموزش فلسفه‌ی آیت‌اللّه مصباح برای شروع خوب است 2- به نظرم خوب است که از سال دوم به صورتی نرم فلسفه را شروع کنند 3- این را از من نباید بپرسید 4- کتاب «سلوک ذیل ...» خوب است ولی برای کسی که مقدمات را نگذرانده مشکل است. موفق باشید
5259
متن پرسش
سلام استاد وهابیت مهم است که ما در مورد آن بخواهیم فعالیت کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما با ارائه‌ی اسلامی که فقه و عرفان و فلسفه ی‌ آن از آیات و روایات گرفته شده باشد روسیاهی وهابیت را به خوبی روشن می‌کنیم. موفق باشید
5139
متن پرسش
با سلام.اینجانب دانشجوی رشته حسابداری هستم و میل زیادی به فلسفه دارم و تقاضا دارم مرا در کلیه امور راهنمایی کنید. تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی که روی سایت هست، انشاء اللـه در این مورد مؤثر و مفید است. موفق باشید.
5088
متن پرسش
سلام علیکم . بنده آشنایی چندانی با مباحث فلسفی ندارم ولی علاقمند مباحث فلسفه و حکمت می باشم .قبل از مطالعه اسفار چه کتابایی باید مطالعه کرد (برای بهتر فهمیدن اسفار).
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی که در سایت هست شروع خوبی است. موفق باشید
5052
متن پرسش
سلام استاد عزیز 1- هنگامی که آثار فیلسوفان الهی مثل ملاصدرا (ره) را مطالعه میکنم حالت وجد و سروری در درون خود احساس میکنم انگار که نور علم است که به قلبم میتابد. البته مطالب همان مطالب قبلی است ولی تذکر مجدد آن ها باز باعث سرور میشود. منتها هر دفعه بعد از مدتی آن حالت از دست می رود و هیچ گاه حالت پایدار پیدا نمیکند. چگونه میتوان این حالت اتحاد را تقویت و حفظ کرد. آیا بهتر است که مدتی خلوت گزینیم و از زندگی دنیایی کاملا فارغ شویم و با کتب مأنوس شویم تا آن حالت حضور برای همیشه حفظ شود؟ این چه قدر طول میکشد؟ آیا توصیه میکنید که پیگیری اخبار و مسائل سیاسی و اجتماعی را قطع کنیم تا وحدت فکری و عقلی مان تثبیت شود و بعد مجددا به جامعه برگردیم؟ متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه شده‌اید اشاره‌ حکمت متعالیه به نکات و مطالب عرشی است ولی در قالب مفاهیمی که به آن مطالب عرشی اشاره دارد باید سعی بفرمایید با تزکیه‌ی لازم آن مفاهیم از حالت مفهومی به حالت وجودی تبدیل شود که بعد از فهم آن مطالب، با عبور از مفاهیم و نظر به« وجود حقایق» عملی می‌شود. شاید کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» کمک کند. نیاز نیست مطلقاً خلوت‌گزینی کنید ولی سعی کنید خیلی با مردم مخلوط نشوید و در امور سیاسی هم فقط ذیل نور رهبری حرکت کنید. موفق باشید
4900
متن پرسش
سلام علیکم .1. دانشگاه ترم 3 فقه وحقوق می خوانم نظر شما درباره این که برای ارشد رشته فلسفه بخوانم چیست؟(باتوجه به این رشته وجایگاه ونیازآن ووضعیت کتب دانشگاهی که اطلاع دارید)در ضمن دروس حوزه هم غیرحضوری درحال خواندن هستم؟(درضمن درسوال ها کسانی روکه علاقه به فلسفه داشتند فقط به سیر مطالعاتی تان توصیه می کنیدنه خواندن خود کتب فلسفه؟!) 2.برای تولید علوم انسانی-اسلامی الان وظیفه ماچیست به عنوان جوان20 ساله باید چه خواند وچکارکرد؟(وآیا مهمترین کارزمین مانده است؟)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مسلّم ما امروز برای تبیین مبانی عقیدتی نظام اسلامی نیاز به تفکر فلسفی داریم و از این جهت با توجه به این‌که زمینه‌های حوزوی را در خود شکل داده‌اید کار بسیار خوبی است که به صورت مبنایی و با مطالعه‌ی بدایه‌الحکمه و نهایه الحکمه و اسفار اربعه کار را شروع کنید. 2- در رابطه با علوم انسانی نیز با تفکر فلسفی و نگاه از منظر اسماء الهی به عالم إن‌شاءالله کار مانده‌ی ما جبران می‌شود و بنده در این مورد نیز در جزوه‌ای با همین عنوان عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
4609
متن پرسش
با سلام ظاهرا در سوال عقل عملی و عقل فلسفی اخر جمله مقام معظم رهبری باید اینگونه باشد این سفره عام نیست فکر کنم باید اصلاح شود اگر بتوانید وقتی از سخنان رهبری استفاده یکنید ادرسش را هم بدهید بهتر است با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: صحبت رهبری در این مورد که فرمودند: «فلاسفه‌ی بزرگ از سفره‌ی گسترده‌ی عمومی انبیاء الهی بیشترین بهره را می‌برند» در دیدار جمعی از مداحان در تاریخ 11/2/92 بود و آن قیدی که شما می‌فرمایید را نداشت ولی در هرحال این قید به طور طبیعی هست، همان‌طور که هرکسی عقل ریاضی ندارد. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!