بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شرح حدیث

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
20556
متن پرسش
سلام: در نشست اربعین روایتی ذگر کردید که زیارت امام حسین (ع) از خون صد شهید یا هزار شهید بالاتر است. و دلایل رو هم بیان کردید. حال در زمانی که جهاد واجب نیست اگر کسی با معرفت و رویکرد صحیح به زیارت امام حسین برود با خود می گوید چه کاریه که برم جهاد که هم جان خودم رو بدم و هم نتیجه کمتری داشته باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که امام باقر (ع) می‌فرمایند: ‏«لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي زِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِu مِنَ الْفَضْلِ لَمَاتُوا شَوْقا»، اگر مردم مى‏ دانستند كه در زيارت قبر حضرت حسين بن على «عليهم االسّلام» چه فضل و ثوابى است، حتماً از شوق و ذوق قالب تهى مى‏ كردند زیرا در تاریخی خود را حاضر می‌کردند که خدا در آن ظهور دارد. (كامل الزيارات، ص: 142) و در ادامه برای آن‌که ما را متوجه‌ی فتح تاریخی کنند حرکت شهدای بدر را مطرح می‌کنند که منشاء تاریخ اسلام شد. می‌فرمایند: «وَ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْر». این روایت با نظر به عمل کسی است که در هرکاری در زمانه‌ی خود به عنوان سرباز اسلام، دارِ خود را بر دوش گرفته است و بنابراین هرگز شامل آن چیزی نمی‌شود که می‌فرمایید. موفق باشید

20551
متن پرسش
سلام علیکم: جناب استاد یکی از شاگردان شما از قول شما حدیثی نقل می کرد که فردی وارد مسجد شدن و حضرت علی علیه سلام آن مرد را با شلاق از مسجد بیرون کردند و گفتند مسجد حرمت دارد مسجد جای حرفهای بیهوده که معنویت مسجد را از بین ببرد نیست. حالا چرا باید حاج آقا قرائتی بیاد معذرت خواهی کنه اونم به خاطر کسی که یه عمر داره کارهای پوچ میکنن به نظرتون چنین استدلالی درسته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً حاج آقا قرائتی احساس کرده‌اند نحوه‌ای توهین به آن فرد انجام شده، و از این جهت عذرخواهی کرده‌اند. ولی عمل حضرت علی «علیه‌السلام» در مقابل عده‌ای بود که مسجد را با بازار اشتباه گرفته بودند. موفق باشید

20537
متن پرسش
استاد گرامی سلام علیکم: با توجه به حدیث «أَکْثَرُوا مِنَ الإِسْتِغْفارِ، فى بُیوتِکُمْ وَ فى مَجالِسِکُمْ وَ عَلى مَوائِدِکُمْ وَ فى أَسْواقِکُمْ وَ فى طُرُقِکُمْ وَ أَیْنَما کُنْتُمْ فَاِنَّکُمْ لاتَدْرُونَ مَتى تَنْزِلُ الْمَغْفِرَةُ»؛ زیاد استغفار کنید، در خانه‌ها و مجالستان، سر سفره‌ها و در بازارهایتان، و در مسیر رفت‌و‌آمدهایتان و هر جا که بودید (استغفار کنید)، چرا که شما نمى‌دانید آمرزش خداوند چه زمانى نازل مى‌شود. منظور از نزول آمرزش خداوند که در حدیث شریف برای آن وقت تعیین شده چیست؟ نشانه های آن چیست؟ آیا حالت خاصی به انسان دست می دهد یا اتفاق خاصی می افتد یا چیز دیگری؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نزول آمرزش، همان گشودگی است که بین «عبد» و «حضرت ربّ» پیش می‌اید که در اثر آن، انسان‌ها احساس می‌کنند دیگر دوگانگی بین خودشان و حقیقت نیست و به یک معنا، رحمت الهی آن‌ها را فرا می‌گیرد و متوجه‌ی رحمت فراگیرِ الهی نسبت به خودشان می‌شوند. مهم آن است که رویکرد ما در استغفار، نظر به گشایش  رحمت الهی باشد. موفق باشید

20535
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: بر اساس این حدیث :قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع):‏ «جَنِّبُوا مَسَاجِدَکُمُ‏ الْبَیْعَ وَ الشِّرَاءَ وَ الْمَجَانِینَ وَ الصِّبْیَانَ وَ الْأَحْکَامَ وَ الضَّالَّةَ وَ الْحُدُودَ وَ رَفْعَ الصَّوْتِ.» امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «مسجدهاى خود را از خرید و فروش و دیوانگان و کودکان و قضاوت و جستن گمشده و اجراء حدود و فریاد کشیدن دور بدارید.» برخی بیان می کنند آوردن کودک و بچه در مسجد کراهت دارد. همچنین امور دنیایی مثل بیان مسائل سیاسی و .... حال بحث بر این است که اگر آوردن کودک کراهت دارد برخی دیگر می گویند بچه باید جذب مسجد شود و مسجد اثر گذار است. البته امروزه متأسفانه مسجد با این برنامه ها حس و حال را برده اند و ارتباط با خالق را سخت کرده اند. حال نسبت به این مباحث و این حدیث چگونه می شود روبه رو شویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قدیم‌ها حتی در زمان کودکیِ ما، بچه‌ها را به مسجد راه نمی‌دادند زیرا در مسجد شلوغ می‌کردند. به همین جهت یک نفر درب مسجد می‌ایستاد و بچه‌ها را راه نمی‌داد مگر همراهِ والدین‌شان. ولی ظاهراً امروز به آن شکل نیست که قبلاً بود به همین جهت آیت اللّه مکارم می‌فرمایند حضور بچه‌ها همراه با والدین‌شان اشکال ندارد تا از همان کودکی مسجد را بشناسند. ولی والدین نباید بچه‌ها را رها کنند تا فضای مسجد از حالت آرامش و نیایش خارج شود. موفق باشید

20458
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: یکی از فامیل در فضاي مجازي لعن بر خلفا گذاشته و بر این حدیث تكيه مي كند از امام صادق به ابابصير وسائل الشيعه جلد 27 صفحه 119 به خدا سوگند شما به هیچ کدام از آنچه اهل سنت بر آن معتقد هستند معتقد نیستید و آنان نیز بر هیچ کدام از آنچه شما بر آن معتقد هستید معتقد نیستند پس با آنان مخالفت کنید که آنان به هیچ کدام از حقایق عقیده ندارند، لطفا راهنمایی بفرمائید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال با این وصف چرا باید «لعن» به خلفا را به میان آورید؟ چرا مثل کاری که مرحوم علامه امینی در کتاب شریف «الغدیر» کردند باب انتقاد و گفتگو را نگشاییم تا به جای تفرقه در جهان اسلام و ایجاد سیطره‌ی دشمنان اسلام، نحوه‌ای از رفاقت و اصلاح امور پیش نیاید؟! موفق باشید

20425
متن پرسش
سلام بر شما و آرزوی سعادت و کمال روز افزون و عاقبت بخیری و تمامی رهروان راه حق. بنده حقیر گرفتار صفات روحی بدی هستم که امان را گرفته و مشغولیت زیادی ایجاد کرده از جمله کم ظرفیتی و غضب و... . محیط کار هم طوری است که اگه انحراف یا ضد ارزشی را ببینم کم صبر شده و این وضع اوقات زیادی مشغولم کرده و نمی دانم چه تکلیفی دارم. یقین دارم که آرامشی که باید ندارم. راهنمایی بفرمایید کسی که اوضاعش اینقدر اوراقه باید چه بکنه. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده شرح حدیث «یابن الجندب» کمک می‌کند و کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» نیز. موفق باشید

20418
متن پرسش
سلام: خدا قوت، عباداتتان قبول: این فرمان امام خامنه ای مبنی بر آتش به اختیار بودن حقیقتا من را دیوانه کرده. می دانم باید کاری کرد و مؤثر بود. می دانم که وقت نشستن نیست. ولی نمی دانم چه باید بکنم. می ترسم که از غافله عقب بمانم. که مانده ام. وقتی فعالان فرهنگی، شهدا و ... را می بینم بیشتر احساس ضعف و بی اثری می کنم. چه کنم استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود را با معارف حقه و تدبّر در قرآن و روایات آماده نگه دارید تا وقتی در مسیر وفاداری به انقلاب اسلامی اموری پیش آمد، بهترین انتخاب را داشته باشید. موفق باشید

20321
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز و فررانه: جناب استاد معمولا ذکر حوقله به صورت لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم آمده است 1. علت این که در سوره کهف در داستان دو باغ شخص مومن می گوید ما شاءالله لا قوه الا بالله و حول را نمی گوید چیست؟ 2. حضرت صادق فرمودند در شگفتم از کسی که دنیا و زینت آن را می خواهد چگونه به ذکر ماشاءالله لا قوه الا بالله پناه نمی برد. حال آیا اگر کسی دنیا و زینت آن را برای رفع نیاز و حفظ آبرو و انفاق در راه خدا و کار خیر بخواهد و این ذکر را تکرار کند مانع سلوک است و با روایاتی که ما را از دنیا و زینت آن پرهیز می دهد منافات دارد؟ 3. برای محقق شدن سخن امام صادق علیه السلام به چه مدت و هر روز چند بار خوب است این ذکر تکرار شود؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در آن‌جا بحث در آن حدّ است که آن مرد متذکر صاحب باغ شود که تو نیستی که دنیا را هرطور خواستی بگردانی 2- نه! زیرا این خودش بنا بر روایات معصوم، قیامت به حساب می‌اید و نه دنیا 3- سعی کنید حتی‌المقدور بعد از هر نماز با حضور قلب 10 مرتبه آن ذکر را بگویید. موفق باشید

20303
متن پرسش
عرض سلام و ادب: فرق آل محمد و اهل بیت چیست؟ با توجه به حدیث زیر: در ثواب الأعمال روایت نموده از عمار بن موسی که: بودم نزد حضرت ابی عبدالله (علیه السلام)، پس مردی گفت: اللّهمّ صلّ محمّد و أهل بیت محمّد پس حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: تنگ کردی بر ما، آیا نمی دانی أهل بیت پنج نفر آل عبا است؟ آن شخص عرض کرد، پس چه نحو بگوییم؟ فرمود: بگو اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد، تا آن که ما و شیعیان ما داخل شویم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از خود روایت برمی‌آید که در آن زمان اهل‌البیت«علیهم‌السلام» تنها به پنج تن آل عبا گفته می‌شده. ولی در حال حاضر با حاکمیت فرهنگ شیعه موضوع، فرق کرده. موفق باشید

20276
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: استاد مقصود از مرکب خوب و خانه ی بزرگ در روایت امام صادق علیه سلام چیست؟ اگر بخواهیم این روایت را با زندگی امروزی تطابق بدیم، چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلماً خانه نباید آپارتمان باشد و ماشین هم نباید قراضه باشد و در عین حال، اشرافیت بد است. موفق باشید

20245
متن پرسش
سلام علیکم: داستانی رو از عارفی نقل میکنن که وقتی دید مغازه اش نسوخته الحمدلله گفت و سی سال به خاطرش استغفار کرد. مگه روایت نیست که وقتی مشکلی رو در شخصی دیدین که شما ندارین حمد خدا کنین؟ به نظرم کار اون عارفم اشکالی نداشته با توجه به روایت. نظر شما چیه؟ اون عارف هم که نگفته الحمدلله مغازه های بقیه سوخت. گفت الحمدلله مغازه ام نسوخت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطلب را از جهت دیگر نگاه کرده که خود را از بقیه‌ی مؤمنین جدا دانسته و خوشحال بوده که آن ضرر به خودش نرسیده. لذا از آن‌ جهت به خود خرده گرفته است. موفق باشید

20252
متن پرسش
سلام: سوالی داشتم در خصوص دعای عرفه که شما هم در کتاب «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود» قسمت پایانی آن را بطور خلاصه شرح دادید. گفته می شود که این قسمت از دعا از حضرت سیدالشهدا نیست و از ابن عطاء الله السكندرى است. این لینک http://www.ebnearabi.com/510/%D8%B0%DB%8C%D9%84-%D8%AF%D8%B9%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D8%B1%D9%81%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%DB%8C.html و همچنین این مطلب را علامه طهرانی در کتاب الله شناسی آورده است. http://motaghin.com/fa_booksPage_9047.aspx?gid=280#_Toc68615179 برای من این مطلب بسیار عجیب بود. طبق همان نقلی هم که خودتان از آیت الله جوادی داشتید که صدور بعضی کلمات از غیر معصوم محال است. خواستم ببینم توضیح و نظر شما چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علمای ما در رابطه با سند روایات اخلاقی و ادعیه‌ای که دارای محتوای بلند بوده‌اند، حساسیتی نشان نمی‌دادند زیرا آن‌قدر محتوای آن بلند است که کسی شک نمی‌کرده از غیر معصوم صادر شود و به همین جهت، بیشتر سینه به سینه نقل می‌شده است مثل مناجات شعبانیه که آن نیز با محتوایی که حقیقتاً قرآن صاعد است، سلسله سندی برایش نقل شده، إلاّ این‌که همه می‌دانستند از امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» بوده است. حتی خود قرآن، مگر سلسله سند دارد؟! جز این است که سینه به سینه محفوظ مانده است. موفق باشید

20237
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: استاد سوالی داشتم از خدمتتون، اگر طبق روایات گوشت گاو ضرر دارد، چرا در آیه ‌69 سوره هود. آمده که حضرت ابراهیم آن را ذبح می کند؟ اگر میشه همین مثال را برای درمان برص با گوشت گاو هم بیان کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌‌چه در روایات هست کراهتِ خوردن گوشت گاو می‌باشد. شاید در آن شرایط چنین اقتضاء می‌کرده است و در جریان درمان برص از طریق گوشت گاو نیستم. موفق باشید

20235
متن پرسش
سلام و وقت بخیر: سوال من در خصوص بند اول از زیارت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می باشد «يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً» شما قبلا در این خصوص یک یک جا در مورد گسترش اسلام و رسیدن آن به دروازه های ایران و روم و رحلت حضرت نبی اکرم صلی الله علیه توضیحاتی دادید و اینکه بعد از آن گسترش اسلام متوقف گردید. در جای دیگر در خصوص حقیقت نوری حضرت فاطمه (س) احادیثی را بیان و توضیحاتی دادید ولی دو بیان را بهم متصل نکردید. امتحان قبل از خلقت به چه معناست؟ و ارتباط این امتحان و امتحان بیان شده در بند اول زیارت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع تا حدّی در کتاب «بصیرت حضرت فاطمه «سلام‌اللّه‌علیها» مورد بحث قرار گرفت. به این معنا که می‌گوییم: سلام بر تو اى بانويى كه خالق تو قبل از اين‏كه تو را خلق كند، تو را امتحان كرد و تو را نسبت به آن امتحان، صابر و بردبارديد. لذا يا بايد خداوند آن شعور را به حضرت زهرا عليهاالسلام نمى ‏داد تا نفهمد اسلام بزرگ چگونه با حذف على عليه السلام به چنين خطر بزرگى گرفتار مى ‏شود و يا بايد صبر او را قبل از خلقت مى‏ آزمود، چون چنين شعورى، بدون صبرى بزرگ، فاطمه عليهاالسلام را از پا درمى ‏آورد.

سوز فاطمه عليهاالسلام از آن بود كه چگونه اين‏ همه خوبى را ناديده مى‏ گيرند و عملًا به اسلام پشت مى‏ كنند، ولى شكيبايى او نيز بدان جهت بود كه مى‏ دانست آن‏ها به هدفى كه دارند نمى‏ رسند. اگر ديروز خليفه سخنان فاطمه عليهاالسلام را به هيچ گرفت، فاطمه عليهاالسلام خوب مى‏ دانست كه با ايراد اين خطبه، عملًا در آينده تاريخ ايستاده است و به ملّت‏ها نهيب مى‏ زند كه مواظب باشيد ميل‏هايتان آنچنان سرگردان نگردد كه به حكومتى غير از حكومت حق و عدل قانع شويد. موفق باشید

20232
متن پرسش
با سلام: وقتی نوشته های متفکرانی همچون دکتر داوری رو میخونم دوست دارم خودم رو متفکر بدانم براستی چگونه قدرت تفکر پیدا کنیم؟ تفکر صحیح البته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تفکر با تدبّر در آثاری بزرگ مثل قرآن و روایات و کتاب بزرگان حاصل می‌شود. موفق باشید.

20220
متن پرسش
با سلام: لطف بفرمائید چگونه بدن اخروی در قیامت شکل می گیرد؟ البته بنده از نظر ملاصدرا آگاهم ولی آن را قبول ندارم و آن اینکه نفس آن را ایجاد می کند. آیا نظر بهتری ارایه شده است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده اگر کسی بتواند مقصد اصلیِ جناب صدرالمتألهین را بفهمد، عالی‌ترین نگاه و بنیادی‌ترین فهم را نسبت به بدن اخروی که منطبق بر آیات و روایات است، به میان آورده است. عرایضی بنده در این مورد در جزوه‌ی «نحوه‌ی حیات بدن اُخروی» داشته‌ام. البته فهم آن مبتنی بر فهمِ دستگاه فکری جناب صدرالمتألهین است. موفق باشید

20190
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: دو سوال داشتم. ۱. حضرتعالی از اشعار مولوی در فرمایشاتتون بسیار استفاده می کنید و در بعضی جاها از ایشون تمجید هم می کنید اما از سویی بعضی بزرگان بسیار ایشان را فاسق و منحرف می دانند. لطفا به طور اجمالی بفرمایید مولوی چگونه شخصیتی است؟ ۲. جهت استقامت در معنویت چه کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به قول آيت‏الله انصارى همدانى «رحمةالله‏عليه» سالك تا آخر عمر به مثنوى مولانا نيازمند است. اخيراً كه مقام معظم رهبرى «حفظه ‏الله ‏تعالى» در جلسه‏ اى كه با شعرا داشتند فرمودند: مثنوى همان طور كه مولوى‏ مى‏ گويد: «هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين»[1]  و گفتند مرحوم مطهرى هم با من هم عقيده بود. 2- معرفت از جنس خودشناسی، اخلاق از جنس کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» و عمل از جنس رساله‌های عملیه. موفق باشید

 


[1] مقام معظم رهبرى« حفظه‏ الله‏ تعالى» در ديدار با شعراء در سال 1387- مولوى در ديباچه‏ ى دفتر اول مى ‏گويد: هذا كِتابُ الْمَثنَوى، وَ هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين، فى كَشْفِ أَسْرارِ الْوصولِ وَ الْيقين

20186
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید توضیحی در مورد این حدیث می خواستم که خداوند روزی طالب علم رو ضمانت کرده. گاها فکرهایی به سراغ بنده میاد که واقعا آزار دهنده است. مثل اینکه بعد از ده سال درس خوندن تو حوزه چطور کار پیدا کنم و چطور زندگی بچرخانم و... و از این قبیل افکار نمی گذارند که راحت به درسم ادامه بدم. اگر ممکنه راهی هم پیشنهاد کنید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تجربه نشان داده است که وقتی طلبه در مسیر طلب علم جلو رود مسئله حل می‌شود. باید روحیه، روحیه‌ی سادگی طلبه باشد نه روحیه‌ی یک تاجر. موفق باشید

20173
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: استاد جان! بنده وقتی اوصاف و بیانات برخی از شهداء دفاع مقدس را که در سن پایین می شنوم یا آیت الله بهجت «ره» یا امام خمینی «ره» که نقل شده در سن پانزده سالگی نماز شب می خواندند!! این سئوال اساسی و مهم برایم پیش می آید، که حقیقتا این بزرگورانی که در سن پایین حرف های عارفانه می زدند یا اعمال عارفانه انجام می دادند! پس کی مبارزه با نفس کردند؟ پس کی این قوه خیال را کنترل می کردند؟ حقیقت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع سالکِ مجذوب با مجذوبِ سالک فرق می‌کند. یکی حرکت می‌کند تا نورِ الهی او را در برگیرد و یکی نور الهی او را در بر می‌گیرد و سعی می‌کند آن نور را حفظ کند. افرادی که نام برده‌اید از نوع دوم‌اند. مرحوم عبدالرزاق کاشانی در مقدمه‌ی شرح «منازل السائرین» می‌گوید:

عرفا به طور کلی متفق‌اند که نهایات تصحیح نمی‌شود مگر با تصحیح بدایات و تصحیح بدایات عبارت است از 1- امتثال امر الهی 2- مشاهده اخلاص و این‌که انسان در خود ببیند برای خدا خواسته 3- رعایت سنت 4- تعظیم نهی در عین مشاهده خوف از عقاب الهی 5- شفقت بر عالم با بذل خیرخواهی و این که بار خود را بر روی دوش مردم نیندازد 6- دوری از همنشینی که وقت را تباه می‌کند 7- دوری از هر سببی که دل را مفتون و شیفته می‌نماید.

می‌فرماید: مردم در این بیان و شأن سه دسته‌اند: آن‌که بین خوف و رجاء عمل می‌کند، با توجه به محبت و همراه با حیاء، که چنین کسی را «مرید» گویند.[1] و آن‌که از وادی تفرقه و پراکندگی به وادی جمع ربوده شده‌ که او را «مراد» نامند[2] و غیر از این دو هرکه هست مدعی و نیرنگ‌باز است.

می‌توان گفت: همه‌ی مقامات در سه مرتبه جمع می‌شوند. رتبه‌ی نخست که مساوی است با آغاز کار سالک در سیر سلوک. رتبه‌ی دوم با داخل‌شدن سالک در غربت شروع می‌شود و رتبه‌ی سوم دست‌یابی سالک به مشاهده‌ای است که او را به سوی عین توحید در طریق فنا می‌کشاند و جذب می‌کند.

در معنای رتبه‌ی نخست که آغازکردن کار سالک در سیر و سلوک بود، در روایت از رسول خدا (ص) داریم: «سیروُا سَبَقَ الْمُفْرِدون» سیر کنید که مُفْرِدون پیشی گرفتند. مردم سؤال کردند ای رسول خدا مفردون چه کسانی هستند؟ فرمودند: «المهترّون، الذين يهترّون في ذكر الله عزّ و جلّ، يضع الذّكر عنهم أثقالهم فيأتون يوم القيامة خفافا» متحیرون آن‌هایی که در یاد خدا سرگشته‌اند و یاد خدا بارهای گران را از ایشان برمی‌دارد، از این روی در قیامت سبک بال خواهند آمد. (ترمذی، کتاب‌الدعویات، باب 129)

در رابطه با مرتبه‌ی دوم که واردشدن در غربت است از رسول خدا (ص) داریم «طَلَبُ الْحَقِّ غُرَبةٌ»[3] طلب‌کردن و خواستن حق، غربت است. و در رابطه با مرتبه‌ی سوم که دست‌یابی به مشاهده است در روایت داریم که جبرائیل از رسول خدا (ص) پرسید: «مَا الإحْسان؟» احسان چیست؟ حضرت فرمودند: «اَنْ تَعْبُدَ الله کَاَنَّکَ تَراه فَاِن لَمْ تَکُن تَراه فَاِنَّه یَراک»[4] احسان آن است که خدا را به گونه‌ای عبادت کنی که گویا او را می‌بینی و اگر او را نمی‌بینی پس بدان او تو را می‌بیند. که این حدیث اشاره جامعی است به مذهب عرفا و متصوفه.

خواجه عبداللّه انصاری می‌فرماید: من درجات هر مقام را به تفصیل برایت باز می‌گویم تا درجه‌ی عامه و سالک و محقق را در هر مقام بشناسی زیرا برای هر یک نشانی است که به سوی آن برانگیخته می‌شود. موفق باشید  

 


[1] - مرید همان سالک مجذوب است که جز خدا را اراده نکرده و مراد همان مجذوب سالک است که خداوند او را اراده و جذب کرده.

[2] - حافظ در رابطه با عبور از تفرقه می‌گوید: «از فکر تفرقه باز آی تا شوی مجموع» که عبور از خلق به حق است و  به حق اشتغال‌یافتن.

[3] - تاریخ دمشق، ج 51، ص 832- کنز العمال، ج 1، ص 239

[4] - صحیح مسلم، کتاب‌الإیمان، ج 1، ص 37.

20150
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض سلام و خسته نباشید. دو سوال از خدمتتون داشتم. اول اینکه برای خواندن کتاب مصباح امام شرح سوره حمد مقدمه آن است؟ دوم اینکه از قول علامه حسن زاده شنیدم که جزا نفس عمل است حال که در روایات داریم که پیامبر صورت آن چهار ذکر تسلیحات اربعه را به صورت ساختن قصر در معراج دیده اند حال جزا نفس عمل است چه می شود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شرح صوتی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» 2- شاید منظور حضرت آقا، عمل به آن چیزی است که می‌دانیم؛ در آن صورت است که نفس بهره‌ی لازم را می‌برد. موفق باشید

20103
متن پرسش
سلام استاد عزیز: کسی از امیرالمومنین (ع) پرسید قبل از این دنیا چه بود؟ آقا فرمودند دنیاهای دیگر مثل همین دنیا 1. آیا این روایت درسته یعنی سند داره؟ 2. اگه عالم ماده که پایین ترین مرتبه ی وجوده از بین بره اون موقع پایین ترین مرتبه ی وجود چی میشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این روایت مبتنی بر دلایل عقلی است، زیرا همواره خداوند در تجلی است و همین‌که عالم ماده به فعلیت رسید و در مرتبه‌ی بالاتری قرار گرفت، مرتبه‌ی مادون آن یعنی عالم ماده تجلی خواهد کرد. موفق باشید

20104
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بنده پرسشگر سوال 20097 هستم. یک قسمتی از سوالم را فکر کنم جواب ندادید. آن سوال را با عرض معذرت بار دیگر مطرح می کنم «چگونه می توانم در صورتی که از مرجعم تقلید می کنم، مسائلی را که در رساله ها نوشته نشده را بفهمم و به گناه مرتکب نشوم؟ (پرسیدن از دفتر مرجع تقلید در همه موارد و همه زمان ها امکان پذیر نیست و ممکن است برخی مسائل در لحظه پیدا شود که هم انجام دادنش را ندانم حرام باشد و هم احتیاط کردنش حرام باشد و بین دو راهی گیر کنم)» اگر امکانش هست بررسی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد شرایط الهی کلیات را در اختیار ما می‌گذارد تا ما نسبت خودمان را با آن کلیات به صورت جزیی مشخص کنیم و در همین رابطه در روایات داریم که ائمه می‌فرمایند: «علینا بالقاء الاصول و علیکم بالتفریع» یعنی ما اصول را برای شما مطرح می‌کنیم و خودتان آن را به صورت جزیی و فرع شکل دهید. آری! تکالیف جزئیه‌ی شرعیه را مراجع روشن می‌کنند. موفق باشید

20056
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: ضمن عرض ادب و وقت بخیر خدمت استاد حکیم طاهرزاده در پی مراجعه ی یکی از دوستانم که دانشجوی پزشکی هستند، سوالی از بنده کمترین پرسیده شد. (راقم این سطور فارغ التحصیل مهندسی الکترونیک، دانشجوی حقوق و علاقمند به فلسفه و عرفان اسلامی هستم.) سوال عبارت بود از اینکه: «از کجا می دانی این اعتقادات و ادراکاتی که بر آن هستی صرفاً مجموعه ای از فعل و انفعالات عصبی - مولکلی نیست؟» به وضوح پیداست که این سوال متاثر از علم زدگی (Scientism) است که می خواهد لباس ناموزون ساینس (با همه ی گرایش های الحادی اش) را بر قامت بلند وجود بنشاند. بنده با سه مقدمه به صورت بسیار مفصل و با جزئیات به ایشان پاسخ گفتم که نظر به اینکه بازگو کردن جزئیات زیره به کرمان بردن است مطلب را اجمالاً به عرضتان خواهم رساند. (ضمناً لطفاً اگر نقد و نظری در این باره نیز داشتید بیان بفرمایید اگرچه اصل پرسش بنده این نیست...): اولاً: انسان بهره ای از وجود دارد و وجود منحصر در انسان نیست. پس انسان عضوی از دائره وجود است. ثانیاً: انسان (طبق برهان انسان معلق حضرت ابن سینا) خود را حضوراً وِجدان می کند و این وِجدان حضوری خود پیش از قوای حواس است. ثالثاً: همانطور که ما به «روحِ من» و «جسمِ من» تفوّه می کنیم، روح و جسم را از متعلقات من می دانیم. یعنی روح و جسم اعضا و اجزای من هستند. نقش نمای اضافه ی کسره ما بین روح و من یا جسم و من حاکی از آن است که روح بر من حمل می شود و همچنین جسم بر من. در نتیجه: انسانی که وجود دارد و وجود خود را حضوراً حتی پیش از حواس وجدان می کند نمی تواند در جسم خود محصور باشد، لاجرم بایستی وجهی از انسان وجود داشته باشد که رابط فی ما بین وجود و وجدان و من باشد و ما آن وجه انسان را روح می نامیم. پس از پاسخ به ایشان با وجود اینکه بحمدلله توانستم به خوبی ایشان را اقناع کنم، ولی پس از آن مکالمه پرسشی برای بنده طرح گردید که حتی پس از مراجعه به چند استاد فلسفه هنوز نتوانستم کما هو حقه جان کلام را دریابم. تا جایی که یکی از اساتید فلسفه به جای پاسخ دادن به سوال پس از دو مرتبه مراجعه و پاسخ های گزنده، در مرتبه سوم به بنده پیشنهاد داد به جای دنبال کردن این سوال یک چله نماز شب و مراقبه داشته باشم (!!!) . زین دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم / گوش بنه عربده را دست منه بر دهنم 1. به راستی این «من» چیست که حامل روح و جسم است؟ 2. امام روح الله روحی فداه در آثار خود می فرمایند: «به نظر مى رسد این که جمله «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» از قبیل تعلیق به محال است، یعنى همان گونه که انسان نمى تواند نفس و روح خود را بشناسد خدا را نیز نمى تواند حقیقتاً بشناسد.» رای شما در این باره چیست؟ 3. آیا شناخت من لازمه اش محیط شدن انسان بر خود (که محال به نظر می رسد!) نیست ؟ 4 - آیا در راه شناخت و آشنایی با من راهی به جز علم حضوری و عرفان وجود دارد و فلسفه را بر آن راهی هست؟ ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید / هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند در پایان خواهشمندم حتی المقدور پاسخ را مفصل و با جزئیات بیان بفرمایید. اگر میسر بود برای مطالعه ی بیشتر منابعی را معرفی بفرمایید موجب امتنان این حقیر خواهد بود. می دانم این فرزندتان را از دعای خیرتان محروم نمی فرمایید. و الحمدلله رب العالمین
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در موضوع معرفت نفس و احساسِ خودْ ماوراء تن، و حضورِ ابدی آن سخن بسیار رفته است و همان‌طور که مرقوم فرموده‌اید انسان به خوبی خود را بدون تن می‌تواند احساس کند و به حکم آن‌که عالِم غیر معلوم است آن‌کسی که به تنِ خود علم دارد مسلّم تنِ خودش نیست و چون علم از مقوله‌ی مجردات است، پس بنابراین کسی که علم به خود دارد موجودی مجرد است و موجود مجرد، فرسایش‌پذیر و «میرا» نیست. و این کم‌ترین علم به خودمان می‌باشد در آن حدّ که خود را به عنوان یک موجودِ مجرد می‌یابیم. و بنده در این رابطه عرایضی در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» با شرح صوتی آن و در کتاب «خویشتن پنهان» داشته‌ام. می‌ماند این نفس چه وسعتی دارد در آن حدّ که مولایمان علی«علیه‌السلام» می‌فرمایند:

اتَزْعَمُ‏ انَّكَ جِرْمٌ صَغيرٌ

 

وَ فيِكَ انْطَوَى الْعالَمُ الاكْبَرُ

     

تو مى‏ پندارى كه همين جسم كوچك هستى، در حالى كه جهان بزرگى در نهاد تو پنهان است. زیرا انسان وسعتی تا همه‌ی افلاکِ سماوی دارد در آن حدّ که فرمود: «دو سر هر دو حلقه‌ی هستی / به حقیقتْ به هم تو پیوستی». در رابطه با وسعت انسان و این‌که سلوک زیادی نیاز است تا انسان همه‌ی ابعاد خود را در حدّ ممکن بیابد، کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتنِ باورها» با شما سخن‌ها دارد. و باز در این رابطه در روايت داريم كه راوي از حضرت‌امام‌ رضا (ع) مي‌پرسد: مرا از بهشت و جهنم خبر دهيد، آيا هم اكنون آن‌ها خلق شده‌اند؟ حضرت فرمودند: بلي، و رسول‌الله (ص) وقتي به معراج رفتند داخل بهشت شدند و آتش را ديدند. راوي مي‌گويد: عده‌اي از مسلمانان مي‌گويند بهشت و جهنم مقدر شده‌اند ولي خلق نشده‌اند. حضرت فرمودند: آن‌ها از ما نيستند و ما هم از آن‌ها نيستيم:

«مَنْ اَنْكَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَالنّار كَذَّبَ النَّبِيَّ (ص) وَ كَذَّبَنا وَ لا مِنْ وِلايَتِنا علي شَيْئٍ وَ يَخْلُدُ في نارِ جَهَنَّم. قال‌الله‌: هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتي يُكَذِّبُ بِهَاالْمُجْرِمُونَ يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَميمٍ آنٍ».

پس كسي كه منكر خلقت فعلي بهشت و جهنم شود، پيامبر و ما را تكذيب كرده است و از دوستان ما نيست و براي هميشه در آتش است. خداوند در آيه 44 سوره الرحمن فرمود: اين است جهنمي كه گناهكاران انكار مي‌كردند و هم اكنون گناهكاران بين آن جهنم و آب‌جوشان در حال طواف‌اند.[1]

و نيز در روايت داريم که: «رسول خدا (ص) ‌فرمودند: در آن هنگامي كه مرا در آسمان معراج دادند من داخل بهشت شدم‌، ديدم در آنجا زمين‌هاي بسياري را كه سفيد و روشن افتاده و هيچ در آنها نيست‌، وليكن فرشتگاني را ديدم كه بناء مي‌سازند، يك خشت از طلا و يك خشت از نقره‌، و چه بسا دست از ساختن برمي‌دارند. من به آن فرشتگان گفتم‌: به چه علّت شما گاهي مشغول ساختن مي‌شويد و گاهي دست برمي‌داريد؟ فرشتگان گفتند: وقتي كه نفقة ما برسد ما مي‌سازيم و وقتي‌كه نفقه‌اي نمي‌رسد دست بر مي‌داريم و صبر مي‌كنيم تا آن‌كه نفقه برسد. رسول‌خدا (ص) به آن فرشتگان گفتند: نفقة شما چيست‌؟ گفتند: نفقة ما گفتار مؤمن‌است‌ در دنيا، كه ‌بگويد: سُبْحَانَ اللَهِ وَ الْحَمْدُلِلَّهِ وَ لاَ إلَهَ إلاَّ اللَهُ وَ اللَهُ أَكْبَرُ.[2]

پس چنانچه ملاحظه مي‌فرماييد حضرت در سفر معراجي خود با بهشت و جهنم روبه‌رو شدند و اين مي‌رساند که هم اکنون بهشت و جهنم موجود است. 3- ما تنها نسبت خود با خدا را می‌یابیم و نه نسبت خدا به عالَم را 4- فلسفه، خبر از وجود حقایق می‌دهد و عرفان، مقام اُنس با آن حقایق است. موفق باشید

 


[1] - قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَاu: يَابْنَ رَسُولِ اللَهِ! أَخْبِرْنِي‌عَنِ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ، أَهُمَا الْيَوْمَ مَخْلُوقَتَانِ؟! فَقَالَ: نَعَمْ، وَ إِنَّ رَسُولَ اللَهِf قَدْ دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَ رَأَي‌النَّارَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إلَي‌السَّمَآءِ. قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: فَإنَّ قَوْمًا يَقُولُونَ: إنَّهُمَا الْيَوْمَ مُقَدَّرَتَانِ غَيْرُ مَخْلُوقَتَيْنِ! فَقَالَu: مَا أُولَئِكَ مِنَّا وَ لاَ نَحْنُ مِنْهُمْ. مَنْ أَنْكَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ فَقَدْ كَذَّبَ النَّبِيَّ f وَ كَذَّبَنَا وَ لَيْسَ مِنْ وَلاَيَتِنَا عَلَي‌شَيْءٍ وَ خُلِّدَ فِي‌نَارِ جَهَنَّمَ! قَالَ اللَهُ عَزَّوَجَلَّ: هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي‌يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ * يَطُوفُونَ بَيْنَهَا وَ بَيْنَ حَمِيمٍ ءَانٍ. (توحيد صدوق، باب ما جاء في‌الرُّؤْيَه، حديث 21 ص 118).

[2] - «عن أبي عبد الله u قال، قال رسول الله f لما أسري بي إلى السماء دخلت الجنة فرأيت فيها قيعان يقق و رأيت فيها ملائكة يبنون لبنة من ذهب و لبنة من فضة و ربما أمسكوا فقلت لهم ما بالكم ربما بنيتم و ربما أمسكتم فقالوا حتى تجيئنا النفقة فقلت و ما نفقتكم فقالوا قول المؤمن في الدنيا سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أكبر فإذا قال بنينا و إذا أمسك أمسكنا»(بحارالانوار، ج 18، ص 409، باب 3 – اثبات المعراج و معناه.)

20002
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز من تا به حال چندین کتاب زیبای شما را مطالعه کرده ام. اما متاسفانه معنی این جمله را که می فرمایید مثلا انسان قبل تولد خود انتخاب کرده که در فلان خانواده باشد، معنی این که در آن زمان خود انتخاب کرده را نمی فهمم. لطف می کنید اگر جواب بدید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که در روایات داریم ارواح، قبل از ابدان بوده‌اند و انتخاب، مربوط به روح است. به عنوان نمونه انتخاب ائمه «علیهم‌السلام» را در این روایت ملاحظه کنید: «انَّ اللهَ تَبارك وَ تَعالي خَلَقَ‏ الْارْواحَ‏ قَبْلَ الْاجْسادِ بِالْفَيْ عامٍ، فَجَعَلَ اعْلاها وَ اشْرَفَها ارْواحَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ الائِمَةِ بَعْدَهُمْ (ع) فَعَرَضَها عَلَي‏السَّمواتِ وَ الْارْضِ وَ الْجِبالِ، فَغَشِيَها نُورُهُمْ ...»[1] خداوند تبارك و تعالى، ارواح را دو هزار سال قبل از اجسام خلق نمود، و بالاترين و شريف‏ ترين آن‏ها را ارواح محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين و ائمه‏ ى بعد از آن‏ها قرار داد، سپس آن‏ها را بر آسمان‏ها و زمين و كوه‏ها عرضه داشت و نور ايشان همه‏ ى سماوات و ارض را فراگرفت. چنانچه ملاحظه مى ‏فرماييد، اين روايت شريف اوّلًا؛ ما را متوجّه‏ ى رتبه‏ ى وجودى ارواح مى ‏كند كه نسبت به اجسام تقدّم وجودى دارند و اين‏كه تقدّمِ خلقت روح‏ ها، تقدّم زمانى نيست بلكه تقدّم رتبه ‏اى است. ثانياً؛ مى‏ فرمايند: ارواح، دو هزار سال قبل از اجسام آفريده شدند، شايد عدد دو هزار سال حاكى از زيادى مرتبه‏ ى روح‏ها نسبت بر بدن‏ ها باشد. ثالثاً؛ مى‏ فرمايد: در بين روح‏ ها كه بلند مرتبه ‏تر از جسم‏ ها هستند، تازه ارواح چهارده معصوم (ع) از همه‏ ى آن‏ها برتر و بالاترند. رابعاً؛ آنچه از همه مهم‏تر است قسمت آخر روايت است كه مى‏ فرمايد: خداوند ارواح شريف چهارده معصوم (ع) را بر آسمان‏ها و زمين و كوه‏ها عرضه كرد، پس نور آن‏ها همه‏ ى آسمان‏ها و زمين و كوه‏ ها را فراگرفت، كه از احاطه‏ ى تكوينى آن انوار مقدس بر كلّ موجودات خبر مى‏ دهد و اين همان ولايت كلّيه‏ ى آن‏هاست كه اگر انبياء و اولياء (ع) مجهز به آن نباشند، هيچ معجزه و كرامت و تصرفى از طرف آن ذوات مقدس صورت نخواهد گرفت و هنر انسان‏ها اين است كه ولايت تكوينى الهى اولياء معصوم (ع) را با انتخاب خود، در جان خود جارى كنند تا تكوين و تشريع در آن‏ها هماهنگ شود و بتوانند به عنوان موجوداتى مختار، آن ولايت تكوينى را بر شخصيت خود جارى سازند. موفق باشید


[1] - بحارالانوار»، ج 26، ص 320

19997
متن پرسش
سلام: پرسش و پاسخ های موجود در سایت را خوانده ام و جزوه جبر و اختیار را نیز خوانده ام و این رو هم بگم که نه با جبر کامل موافقم نه با اختیار مطلق انسان. واقعا این موضوع برایم مبهم است. در رابطه با جبر و اختیار روایت الشقی شقی فی بطن امه 3 تا سوال دارم: 1. منظور این است که اگر کسی مادرش شقی و بدکار باشد، خدا علم دارد که او نیز شقی و بدکار می شود؟ در این صورت یعنی می توانسته خوب باشد ولی راه هدایت را انتخاب نکرده؟ با توجه به این، یعنی خداوند در مسیرهای 2 راهی، نخواسته که او بخواهد که راه راست را انتخاب کند. که یعنی از لحاظ لغوی، اختیار داشته ولی در باطن ماجرا میشه گفت یه جورایی خدا نخواسته که در اون 2 راهی به راه راست برود یا خدا می توانسته با الهام و تاثیر در قلب او، مسیر راست و درست را به دل او بیندازد ولی نینداخته؟ 2. در مورد پسر نوح چه طور؟ مگر مادر پسر نوح (همسر نوح) شقی و بدکار بوده که پسرش هم شقی باشد؟ 3. در سخنرانی هایتان گفته اید که «لا موثر فی الوجود الا الله».این عبارت و تمامی روایات دیگر اختیار انسان را نفی نمی کند بلکه انسان اختیار دارد ولی الهامی که خدا در قلب او می کند و چیزی که به اصطلاح به دلش می اندازد، نتیجه عمل او را مشخص می کند. مثل این می ماند که شخصی به من بگوید خورشید بزرگ تر از زمین است و اگر این عبارت را بر زبان بیاوری، 10 میلیون تومان به تو می دهم. پس در این جا من اختیار دارم که جمله ی خورشید بزرگ تر از زمین است را بگویم و محال است که نگویم چون 10 میلیون تومان را از دست می دهم. ولی در اصل شخصی که به من این جمله را گفته نیز موثر اصلی است و یه جورایی چون واضحه که من از این کار سود می برم، پس در لغت اختیار دارم ولی همه چی تعیین شده است. و برای همین مثال اگر کسی نداند که اگر جمله خورشید بزرگ تر از زمین است را بگوید به او 10 میلیون تومان می دهند، پس در نتیجه در دانستن این که اگر جمله خورشید بزرگ تر از زمین است را بگوید به او 10 میلیون تومان می دهند اختیار نداشته و در مورد خدا هم همین است که به بعضی ها بعضی چیزها را الهام می کند و اسباب هدایت آن ها را مهیا می کند و می خواهد که آن ها بخواهند هدایت شوند پس در نتیجه وقتی می خواهند هدایت شوند و اراده ی هدایت می کنند، با اختیار خود هدایت می شوند و همچنین می توان این را گفت که نمی خواهد که بعضی ها بخواهند هدایت شوند چون اگر که بخواهد که بعضی ها بخواهند هدایت شوند، قطعا هدایت می شوند پس چون خدا نمی خواهد که بعضی ها بخواهند هدایت شوند، این با عدل خدا سازگار است؟ آیا این طور است که برای بعضی اسباب هدایت را فراهم می کند ولی آنها با خواستن خودشان، هدایت را نمی پذیرند؟ که در این صورت باز هم خدا نخواسته که آن ها بخواهند که هدایت را بپذیرند، پس ما فقط بازیگرانی هستیم که اختیار داریم ولی هر چه خدا بخواهد که ما بخواهیم رخ می دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت: «السّعيد سعيد فى بطن امّه و الشّقى‏ شقى‏ فى بطن امّه» ربطی به مادرِ فرد ندارد. می‌فرماید انسان سعید یا انسان شقی از همان ابتدا، خودش آن نوع شخصیت را برای خود انتخاب کرده و به دلیل همان روح انتخاب‌گرش می‌تواند آن را ادامه بدهد یا نحوه‌ی دیگری از شخصیت، برای خود انتخاب کند. و این نوع روایات، جبری را در انتخاب انسان تعیین نمی‌کند. همچنان‌که در روایات داریم: «کلّ مولود یولد علی الفطره» یعنی در بنیادِ هرکس فطرت توحیدی‌اش همواره با اوست و اوست که باید آن بنیاد را انتخاب کند و یا به نفس امّاره‌اش جواب مثبت دهد. موفق باشید 

نمایش چاپی