بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شرح حدیث

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
16774
متن پرسش
سلام علیکم استاد: آیا این درست است که کسی به فهم عمیق دین می رسد که فلسفه ملاصدرا و عرفان تسلط داشته باشد؟ آیا راهی دیگر برای فهم حقیقت دین نیست؟ مثلا غور کردن در احادیث و آیات و انس با آنها؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این بستگی به روحیه و ذوق افراد دارد که با مباحث حِکمی راه سلوک را طی کنند و از آن طریق به روایات رجوع نمایند، و یا این‌که مستقیماً خود را با روایات مأنوس کنند. موفق باشید

16766
متن پرسش
با عرض سلام: حضرت استاد مدتی هست موقعی که شرح صوتی را گوش می دهم حواسم نه پرت می شود نه معلوم هست کجا می رود. انگار وارد یک حالت و یا نمی دانم شرایط خاصی می شود. قبلا هم می توانستم مباحثه کنم ولی الان فقط می فهمم قدرت بیان انگار ازم گرفته شده است و حالتی دست می دهد که انگار فقط صوت های مثل شرح احادیث ابوذر و جندب و... را می توانم گوش بدهم در ثانی کاش یک بار بلکه پنج بار یا بیشتر هر جلسه را گوش می دهم و چیزهای عجیبی برایم روشن می شود. نمی توان درس هایی مثل تفسیر و شرح نهج البلاغه را بخوانم انگار همه چیز را احادیث مثل جندب ها و... بهم می دهند.درمان اش چیست که دوباره رجوع به تفسیر و شرح کتاب ها کنم؟ انگار قلبم حقیقت را می خواد از اطلاعات خسته شده است که در من ایجاد شهوت اطلاعات می کند و دنبال چیزی بالاتر است از این چیزی که هست. ان شاءالله مشمول دعای اماممان حضرت ولی عصر روحی فداک باشید. والسلام علی من تبع الهدی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فعلاً این راهی که خداوند در مقابل قلب‌تان گشوده است را دنبال کنید تا إن‌شاءاللّه تجربه‌ی روحی و روحانیِ لازم را از این مرحله به‌دست بیاورید. موفق باشید

16737
متن پرسش
سلام استاد ارجمند: الحمدلله رب العالمین بنده چندین ماه است که خداوند مهربان بر این حقیر منت نهاد و رذایل اخلاقی و آلودگی هایم را برخویش نمایان ساخت، اما استاد واقع امر از یک چیز به شدت می سوزم و رنج می برم این که چرا «دیر» خدای بزرگ این بنده را «متنبه» و «هدایت»کرد. و از چیز دیگری که این حقیر را رنج می دهد این است که چقدر قلبم آلوده به رذایل اخلاقی متعدد و متنوع هست! واقعا گاهی اوقات غبطه می خورم به حال کسانی همچون علما و عارفان بزرگ که در نونهالی و نوجوانی نماز شب خوان بودند مثل حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه و علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه لذا استاد چند سوال از محضر جنابعالی دارم. 1. استاد واقعاچه جوری می شود کسانی همچون علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه در سن 20 سالگی چشم برزخی پیدا می کنند؟ 2. استاد واقعا عارفان بزرگ تاریخ قلب مبارکشان از این رذایل مبرا بوده یا احتمالا داشتند و در سنین نونهالی و نوجوانی ظرفیت نشان دادند و خداوند قلبشان را سریعا پالایش کرده!؟ 3. طینت یا گل انسان چقدر دخیل هست در سیر و سلوک؟ 4. استاد لطف کنید که از آثار وضعی گناه که حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در شرح جنود عقل و جهل فرمودند توضیح دهید؟ این که مکررا در پاسخ کاربران فرمودید که کسی که گناه کند و بعد توبه نماید مانندآن است که گناه نکرده پس چه می شود. 5. و چه گناهانی هستند که ما را از سیر و سلوک عقب می اندازند؟ استاد واقعا ببخشید که اینقدر سوال می پرسم بنده متاسفانه اصلا بلد نیستم حقوق عالمان دین را رعایت کنم! حلالم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده آن است که شاکر لطف خدا باشید که شما را در «یقظه» وارد کرده است و سعی کنید با امید به رحمت الهی، راهِ گشوده را ادامه دهید. آن‌جایی که حضرت امام ما را متذکر آثار وضعی گناه می‌نمایند، نسبت به آن است که مواظب باشیم گناه نکنیم. و آن‌جایی که روایات ما را امیدوار می‌کند که با توبه، اثر آن گناه مرتفع می‌شود و راهِ سیر و سلوک گشوده می‌گردد. موفق باشید

16704
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت جناب استاد: آیا روح انسانهای معمولی هم مانند روح امامان معصوم، قبل از اینکه در ابن کره خاکی بیایند، قبلا خلق شده بودند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پيامبر گرامى اسلام صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم مى‏ فرمايند: «خَلَقَ اللَّهُ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَجْسَادِ بِأَلْفَيْ عَامٍ» خداوند ارواح را دو هزار سال پيش از بدنها آفريد. و در همین رابطه است که بحث تعهد عهدِ الست و اقرار به ربوبیت حضرت حق مطرح است. موفق باشید

16670
متن پرسش
با سلام و قبولی طاعات: می خواستم بدونم علم اسامی که امروز خیلی در بین عامه ی مردم باب شده به طوری که هر سایتی جرات کرده درباره ی ازدواج دو نفر توصیه هایی درباره جمع زدن اسامی دختر و پسر و مادران آنها و... یا تشخیص طالع افراد از روی نام و نام مادر یا میزان سازگاری زوجین صحبت بکنه مثلا چند روز پیش سایتی رو دیدم درباره ی علم اعداد و اسامی که ادعا کرده چهار نوع اسم داریم و گفته با دریافت پول ازتون اسمتون رو عوض می کنیم بطوری که زندگیتون زیرورو بشه یا بیماری لاعلاجتون خوب بشه.!! در اینکه هر پدر و مادری باید اسم خوب برای فرزندشون انتخاب کنند شکی نیست و در اینکه علم اعداد وجود داره و بزرگانی مثل شیخ بهایی در اون تبحر داشتند هم شکی نیست ولی مگر نه این که ما انسان ها همواره در معرض امتحان الهی هستیم؟ مگر با تغییر یک اسم میشه سرنوشت و میزان ثروت و بیماری افراد رو تغییر داد؟ اون هم اسمی که فرد در انتخابش دخیل نبوده؟ پس جایگاه عدالت خدا چیه اینجا؟؟ آیا ما اینطور می خوایم امتحانای الهی رو دور بزنیم؟؟ اینطور افراد که ادعای تبحر در این کارو دارن کارشون مشکل نداره؟؟ چطور در کار خدا دخالت می کنند؟ اگر اینطور باشه پس جایگاه اختیار انسان چیه؟ آیا منصفانه هست که چون کسی اسمش ... هست سرنوشت خوبی هم در انتظارش باشه؟؟ آیا منصفانه هست دختر و پسری که از هر لحاظ کفویت دارند به خاطر حرف این آدم های به ظاهر متبحر که شما اگر ازدواج کنید جدا می شوید و.. و چون اسم شما به هم نمی خورد، ازدواج نکنند و خودشون رو مجبور کامل بدونن مگر نه اینکه آنکه را اسرار حق آموختند مهرکردند و دهانش دوختند!! پس جایگاه توکل اینجا کجاست؟ ممنون میشم در این باره مبسوط راهنماییم کنین چون داستانی برام در این باره بوجود اومده که ذهنم رو به شدت مشغول کرده ولی باز از توکل بخدا دست بر نمی دارم چون قدرت خدا رو از همه ی این ها بالاتر می دونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثی در کتاب «جايگاه جن و شيطان و جادوگر در عالم» در  صفحه‌ی 98 به بعد در این رابطه شده است که عیناً سؤال و جواب مربوط به این موضوع که در آن کتاب مندرج است، خدمتتان ارسال می‌گردد:

سؤال: اخيراً ديده مى‏ شود كه عده‏ اى براى رفع مشكل افراد و يا جهت شفا از بيمارى توصيه مى كنند آن ها اسم خود را تغيير دهند تا آن جا كه به افراد مى گويند اسمى مثل محمد و يا فاطمه را تغيير دهند و مثلًا پوريا يا صدف بگذارند. جالب است كه بعضاً با تغيير اسم مشكل‏شان رفع شده و يا بيمارى آن‏ها بهبود يافته، موضوع اين كار چيست؟

جواب: به ما توصيه شده است كه نام نيك بر فرزندانتان بگذاريد. رسول اكرم (ص) مى ‏فرمايند: «مِنْ حَقِّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ ثَلَاثَةٌ، يُحَسِّنُ اسْمَهُ، وَ يُعَلِّمُهُ الْكِتَابَةَ، وَ يُزَوِّجُهُ إِذَا بَلَغ»[1] از حقوقى كه فرزند بر پدر خود دارد سه چيز است: اسم نيكو براى او انتخاب كند، نوشتن به وى بياموزد، وقتى بالغ شد وسائل تزويجش را فراهم نمايد. حتى رسول خدا (ص) مى ‏فرمايند: «مَنْ وُلِدَ لَهُ أَرْبَعَةُ أَوْلَادٍ وَ لَمْ يُسَمِّ أَحَدَهُمْ بِاسْمِي فَقَدْ جَفَانِي»؛[2] اگر كسى چهار فرزند دارد و نام يكى را محمد نگذاريد به من جفا كرده است. و نيز روايات از حضرت صادق (ع) خبر مى‏ دهد؛ «اسْتَحْسِنُوا أَسْمَاءَكُمْ فَإِنَّكُمْ تُدْعَوْنَ بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ قُمْ يَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ إِلَى نُورِكَ قُمْ يَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ لَا نُورَ لَكَ» ؛ نام‏هاى نيكو بگذاريد زيرا روز قيامت به آن نام‏ها صدايشان مى‏ زنند و مى‏ گويند: اى فلان پسر فلان! به سوى نورت برخيز! و اى فلان‏

پسر فلان! برخيز! ولى نورى ندارى. اگر پدر و مادرى نام نيك بر فرزندشان نگذارند در قيامت فرزندشان از آن‏ها شكايت مى‏ كند.

از سليمان جعفرى روايت شده كه گفت از اباالحسن (ع) شنيدم مى‏ فرمود:

«لَا يَدْخُلُ الْفَقْرُ بَيْتاً فِيهِ اسْمُ مُحَمَّدٍ أَوْ أَحْمَدَ أَوْ عَلِيٍّ أَوِ الْحَسَنِ أَوِ الْحُسَيْنِ أَوْ طَالِبٍ أَوْ عَبْدِ اللَّهِ أَوْ فَاطِمَةَ مِنَ النِّسَاءِ»

؛[3] فقر داخل خانه ‏اى كه در آن نام محمد و يا احمد و يا على و يا حسن و يا حسين و يا جعفر و يا طالب و يا عبد الله و يا فاطمه باشد نمى‏ شود.

«إِنَّ الشَّيْطَانَ إِذَا سَمِعَ مُنَادِياً يُنَادِي يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ ذَابَ كَمَا يَذُوبُ الرَّصَاصُ»

؛[4] از ابى‏ جعفر (ع) نقل شده كه فرمود: شيطان وقتى صداى كسى را كه به اسم محمد و يا على صدا مى ‏زند بشنود مانند سرب ذوب مى‏ شود.

اما اين‏كه عده ‏اى با محاسبه‏ هاى غير قابل اعتماد مى ‏آيند بر اساس حروف ابجد عدد مربوط به اسمى را تعيين مى ‏كنند و سپس آن عدد را نسبت به امرى ديگر مثل عددِ مربوط به اسم همسر آن فرد، مقايسه مى ‏كنند و ادعا مى ‏نمايند اين دو عدد همخوانى ندارد، پس بايد اسم‏هايشان را عوض كنند تا همخوانى پيدا كنند؛ نه‏ تنها حرف بى ‏پايه و اساسى است، بلكه پشت‏ كردن به عقل و دستور شريعت الهى است. و اين‏كه چرا بعضاً با تغيير اسم، مشكلات فرد يا خانواده مرتفع مى ‏شود و يا بيمارى طرف بهبود مى‏ يابد، پاى شيطان در ميان است. آرى شيطان براى هلاكت انسان مشكلاتى را ايجاد مى‏ كند تا او را از خدا باز دارد و به‏ غير خدا متوسل شود و عملًا از دين الهى فاصله بگيرد و لذا در اين راستا راه‏هاى موفقيت‏ هاى ظاهرى را براى او مى‏ گشايد ولى در زير اين موفقيت‏ ها ايمان طرف را از او مى ‏گيرد و سپس همان موفقيت‏ هاى ظاهرى را نيز از آن فرد دريغ مى‏ كند.

براى شيطان كار دشوارى نيست كه حتى عامل بهبودى شخصى از بيمارى شود تا از آن طريق او را به هلاكت برساند. در حالى‏ كه خداوند سلامتى و بيمارى و توسعه‏ ى رزق و محدودبودن رزق را بستر امتحان بندگانش قرار داد تا انسان‏ها در شرايط مختلف بتوانند بندگى خدا را در جان خود نهادينه كنند. حال انسانى كه از دين الهى فاصله گرفت به جاى اين‏كه سختى‏ ها و بيمارى‏ ها را بستر امتحان الهى بداند و در عين برنامه‏ ريزى طبيعى جهت رفع آن‏ها، بندگى خود را محفوظ دارد، بى‏ صبرى از خود نشان مى‏ دهد و به وسايل غير الهى متوسل مى‏ شود و خود را در دنيا و آخرت روسياه مى ‏نمايد. در حالى كه قبلا در حديث قدسى مطرح شد كه خداوند مى ‏فرمايد:

«به عزت و جلال و بزرگوارى و رفعتم بر عرشم سوگند كه آرزوى هركس را كه به غير من اميد بندد، به نوميدى قطع مى‏ كنم. و نزد مردم بر او جامه خوارى مى ‏پوشانم، و او را از تقرب خود مى‏ رانم و از فضلم دور مى‏ كنم. آيا او در گرفتارى ها به غير من آرزو مى ‏بندد، در صورتى كه گرفتارى‏ ها به دست من است؟ و به غير من اميدوار مى‏ شود و در فكر خود درِ خانه‏ ى جز مرا مى‏ كوبد با آن‏كه كليدهاى همه ‏ى درهاى بسته نزد من است و درِ خانه من براى كسى كه مرا بخواند باز است؟ كيست كه در گرفتارى‏ هايش به من اميد بسته و من اميدش را قطع كرده باشم؟ كيست كه در كارهاى بزرگش به من اميدوار گشته و من اميدش را از خود بريده باشم؟ ...»[5] كه متن كامل حديث در صفحات قبل مطرح شد. اين روايت گرانقدر در عين اين‏كه در مسئله‏ ى فوق ما را متذكر مى ‏نمايد كه در امورمان به غير از خدا متوسل نشويم، به ما تذكر مى ‏دهد چگونه اميدبستن به ساحر و امثال آن‏ها ما را با ناكامى در امورمان روبه‏رو مى كند. خداوند إن‏شاءالله به من و شما توفيق دهد تا در كسب معارف و اخلاق و رعايت آداب دينى موفق شويم و سعى كنيم آن عقايد را قلبى نماييم تا منوّر به نور عالم معنا گرديم و مورد نظر رضايتمندانه ‏ى پروردگارمان قرار گيريم. موفق باشید 

 


[1] ( 1)- مكارم الأخلاق، شيخ حسن فرزند شيخ طبرسى، ص 220.

[2] ( 2)- عدةةة الداعى و نجاح الساعى، ابن فهد حلى، ص 87.

[3] ( 1)- همان.

[4] ( 2)- همان.

[5] ( 1)- الكافى، ج 2، ص 67، باب التفويض إلى الله و التوكل عليه.

16645
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما: با توجه به دو حدیث «الاعمال بنیاتها» و «العمل هو نیت» و با توجه به مشاهده اتفاقات و شنیدن مطالبی در مورد تروریستهایی همچون داعش که با هدف پیوستن به پیامبر (ص) در بهشت و رواج اسلام حقیقی و اینکه تا آخرین لحظه بر این هدف خود مانده و یا خود را منفجر می کنند یا تا لحظه مرگ نبرد می کنند آیا می توان این عمل آنها را با توجه به نیتی که بیان می کنند جهاد دانست؟ چون مسلما نمی توان گفت کسی که این گونه خود را منفجر می کند به خاطر دنیا این عمل را انجام داده!!! البته خودم هم احساس می کنم یک جای کار این سوال می لنگد چون همین سوال را می توان در مورد لشگریان یزید که بعضی تا آخر جان در مقابل امام حسین (ع) ایستادتد هم پرسید!! ولی به نظر می رسد بعضی از این افراد را بشود در دسته مستضعفین فکری قرار داد!!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که تعقل و تفکر در دین، شرط دینداری است و لذا در روایت از حضرت امام رضا«علیه‌السلام» داریم: «لَيْسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِي أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل». عبادت، زیادیِ نماز و روزه نیست. عبادت، تفکرِ در امر الهی است. در این رابطه عین سؤال و جواب یکی از کاربران را به شماره‌ی 16146 خدمتتان ارسال می‌دارم.‏ سلام علیکم استاد: بنده مدتی است دچار این توهم شده ام که همه ی انسان ها بهشتی اند. آنهایی هم که به ظاهر اهل مراعات شرعی نیستند جاهل قاصر هستند زیرا هنوز توفیق الهی شامل حالشان نشده تا به مسیر بیایند، حتی داعشی های آدمکش را نیز جوری می بینم که برای رضای خدا خود را منفجر می کند. بخودم می گویم اگر از بچگی این جور از لحاظ روانی روی من هم کار کرده بودند من هم الان مانند انان بودم. به خودم می گویم این بندگان خدا و انسان های به ظاهر غیرمذهبی و یا کسانی که در غرب غرق گناه هستند، هنوز طعم و لذت انس با خدا را نچشیده اند پس حرجی بر آنان نیست، بدبخت منم که به اندازه ی که می دانم عمل نمی کنم. خلاصه همه رو اهل نجات می بینم چون فکر می کنم هنوز یقظه و انتباه برای آنان روی نداده. استاد لطفا کمکم کنید.

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن مى ‏فرمايد: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا»[1] خدا آن گاه كه بنى‏ آدم در پشت پدرانشان بودند از آن‏ها اقرار به ربوبيتش گرفت و آن‏ها تصديق كردند و بلى گفتند. بديهى است كه اين رويارويى و اخذ پيمان دلالت بر وجود انسان و ادراك او در نشئه ه‏اى قبل از دنيا دارد. بنابراین هرکس با فطرت خود می‌تواند متوجه باشد چه کاری حق است و چه کاری باطل است و در واقع پیامبران متذکر همان چیزی هستند که فطرت انسان‌ها بر اساس آن سرشته شده است. قرآن در تذكرى بسيار عميق و عالمانه مى‏ فرمايد: «فَاقِمْ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ‏ اللَهِ‏ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لَا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِكَ الدّينُ الْقَيّمُ وَ لَكِنَّ اكْثَرَ النَاسِ لَايَعْلَمُونَ»[2] پس به‏ پا خيز و جهت خود را در جهت دينِ حنيف قرار ده كه آن همان سرشت و فطرتى است كه خداوند انسان‏ها را بر اساس آن خلق نموده، اين فطرت در بين انسان‏ها يكسان است، اين دين و راه پايدارى است ولى اكثر مردم متوجه اين موضوع نيستند. درنتيجه به زندگى خيالى و كارهاى ناپايدار خود را مشغول مى‏ كنند و با پوچى و بى ‏ثمرى زندگى روبه‏ رو مى‏ شوند. انسان بايد به‏ پا خيزد و جهتش را جهت پيامبران بزرگ قرار دهد. چون جهت آن‏ها بر اساس دين خدايى است كه سرشت آدميان را نيز بر آن اساس  سرشته‏ اند. اين‏كه مى‏ گويد سرشت انسانى به دست خدا سرشته شده يعنى‏ گرايش «جان» انسان به سوى خداست. به عبارت ديگر بنيان «جانِ» انسان‏ها الهى است. پس كسى كه به خدا رجوع كند به بنيان جان خودش رجوع كرده است و كسى كه از خدا دور شود از «جانِ» خودش دور شده است. موفق باشید 

16643
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: می خواستم بپرسم نظر شما در مورد زیارت عاشورا چیه؟ آیا فرستادن لعن و این لحن تند را می توان به خدا نسبت داد و گفت حدیث قدسیه؟ اگه حدیث قدسیه چطور می شود بابی انت و امی را توجیه کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای حدیث قدسی در این‌جا به معنای آن است که این مطالب از طرف حضرت حق به قلب مبارک امام باقر و امام صادق«علیهماالسلام» القاء شده، ولی با همان موضع‌گیری‌های انسانی آن دو بزرگوار. از طرفی لعن‌ها جهت‌گیری قلب را نسبت به افکاری که حجابِ حضور حقیقت‌اند شکل می‌دهد. در مورد مصداق لعن و جایگاه سلوکی آن، در شرح زیارت عاشورا در کتاب «زیارت عاشورا؛ اتحاد روحانی با امام حسین«علیه‌السلام» عرایضی شده است. کتاب بر روی سایت در قسمت نوشتاری هست. موفق باشید

16605
متن پرسش
با سلام: استاد لطف می کنید در مورد این سخن حضرت علی (ع) که فرمودند: «دلها او را به حقیقت ایمان مشاهده می کنند» کمی توضیح فرمایید. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» عرایضی شده است. موفق باشید

16574
متن پرسش
سلام علیکم: در انتهای سخنرانی‌ نکته پنجم از «ده نکته» فرموده بودید (موقع رحلت امام خمینی (ره) یک روح برزخی به شما گفت حضرت عزرائیل که آمد جان امام را بگیرد امام گفتند من که اینجام) و در واقع هیچ سختی جان کندنی نداشتند با این حال چگونه امیرالمومنین که قابل قیاس با امام هم نیستند در لحظات آخر عمر شریفشان می فرمایند (ای ملائکه با من با مدارا رفتار کنید) و همچنین جریان‌جان دادن حضرت موسی (ع) که با اینکه در بین انیبای قبل از خود اسهل الموت بودند جان دادنشان را به زنده زنده پوست کندن گوسفند تشبیه کردند آیا به این روایات و صحتشان اشکال وارد است یا این دو با هم قابل جمع است؟ ممنون میشوم اگر توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در آن مناجات، برای خود و برای آموزش ما زمینه‌ی بهترین قبض را از طریق عزرائیل در راستای قبض روح از نفس ناطقه‌شان فراهم می‌کنند، وگرنه حضرت عزرائیل با نظر به مقام نوریِ حضرت جهت قبض، از حضرت اذن می‌گیرند. ظاهراً آن روایت مربوط به یکی از یاران رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» باید باشد و یا پیام بسیار عمیق توحیدی دارد که قبضِ از مقام توحیدِ فعلی به مقام توحیدِ ذاتی است. با این‌همه جایگاه عرفانی حضرت امام را نباید کم گرفت. موفق باشید

16540
متن پرسش
با عرض خسته نباشید و سلام خدمت جناب طاهرزاده: ببخشید یک متنی در سایتی خواندم که به نظرم مقداری از آن اشتباهست. خواستم اگه امکان داره نظرتان را در مورد آن بدهید که به نظر شما چه ایرادی دارد؟ متن: اگر توحید ما قوی شد و خدای مهربان را آنگونه که باید از راه دل و از طریق صفات او جل جلاله و عظم شأنه بشناسیم نه از طریق ذات که اسماء حق تعالی نیز در ذات او فانی اند. «لا تفکروا فی ذات الله، بل تفکروا فی صفات الله» تا آنجا که قلبمان مملو از عشق به خدای مهربان شود و هرچه و هر که غیر اوست را در آن جای ندهیم که قلب «حرم الله» است و با این توضیح که اگر خدایی ها را دوست بداریم، و هر که و هرچه را بخاطر خدا دوست بداریم همان دوست داشتن، عشق به خداست و خدایی است، مانند دوستی و محبت به آل الله (سلام الله علیهم)، که محبت ولایت همان محبت و عشق به خداوند است. و همچنین محبت به والدین و اولیاءالهی که منافاتی با محبت به خدا ندارد. ببخشید آقای طاهرزاده نظر شما چیست؟ به خصوص در مورد اون قسمت ِ شناخت صفات نه شناختِِ ذات. به نظر شما آقای طاهرزاده، نویسنده این متن ممکن است در مسایل عرفانی وارد باشد یا نه این سخن ها مربوط به کسانی با تفکرات غیر مربوط به عرفان است؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف درستی نیست که بگوییم شناخت حضرت حق با صفات او، برتر از شناخت او از طریق اسماء است. حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: « «نَحْنُ‏ وَاللَّهِ‏ اسْماءُ الْحُسني»؛[1] چون خداوند مى‏ فرمايد: «وَلِلّهِ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا»؛[2] براى خداوند اسماء حسنايى هست، پس او را از طريق آن اسماء حسنا بخوانيد. وقتی حضرت صادق«علیه‌السلام» مى ‏فرمايند: به خدا سوگند ماييم آن اسماء حسنايى كه خدا فرموده او را از طريق اسماء حسنا بخوانيد؛ در واقع حضرت در اين سخنِ بسيار مهم خود مى‏ خواهند ما را راهنمايى كنند كه از طريق مصداق اسماء الهى و محل ظهور جمال خاص پروردگار مى ‏توانيد با خدا مرتبط شويد. ظاهراً نویسنده‌ی آن متن متوجه‌ی جایگاه اسماء و صفات خداوند نیستند. موفق باشید

 


[1] ( 1)- مستدرك‏الوسائل، ج 5، ص 229.

[2] ( 2)- سوره‏ى اعراف، آيه 180.

16546
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: با توجه به حدیثی که چند وقت پیش استاد فاطمی نیا نقل کردند (به مضمون) شخصی در نزد معصوم اینگونه دعا می کرد «اللهم الرزقنی المصیبه و صبر علی المصیبه» امام معصوم فرمودند چرا اینگونه دعا می کنید؟ و آن شخص گفت چگونه دعا کنم؟ حضرت فرمودند: «اللهم الرزقنی العافیه و شکر علی العافیه» 1. این حدیث جنبه عمومیت دارد یا برای شخص خاص با استعداد و ظرفیت خاص است؟ 2. آیا رجوعی بالاتر از این هم وجود دارد؟ به چه معنا؟ 3. منظور از مصیبت همان البلاء للولی می باشد که آنها در طلب آن هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه باید تقاضای عافیت از خدا داشته باشیم حتی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند در شب‌های قدر از خدا عافیت طلب کنید. موفق باشید

16533
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده عزیز: امروز داشتم روایتهای باب طینت را در «اصول کافی» مطالعه می کردم. در روایتی می فرمایند که مومنین و اصحاب یمین از خاک بهشت خلق شده اند و اصحاب شمال از خاک دوزخ، و در روایتی آفرینش آنها از خاک و آب گوارا و خاک و آب تلخ و شور و در روایتی از خاکهای آسمان و خاکهای زمین و در جایی دیگر به گل پاک و گل متعفن و بدبو تعبیر شده است. این اختلاف تعابیر در روایات از کجا ناشی می شود؟ آیا همه ی این روایات صحیح السند است؟ یا هر روایت مخاطب خاصی داشته که تعابیر متفاوت بوده است؟ آیا کتابی هست که در خصوص روایات باب طینت بحث کرده باشد؟ چون حقیقتا روایات دشواری است. آیا تعابیر موجود در این روایات که هر کسی از ابتدا شقی و سعید است همان چیزی است که در بحث اعیان ثابته مطرح می شود؟ چون ظاهرا اگر غیر از این باشد جبر می شود. از طرفی در اعیان ثابته گفته می شود که در آنجا اعیان در علم خدا موجودند ولی ظاهرا روایات طینت از خلق آنها در عالم عین حکایت دارد. از طرفی در بحث اعیان ثابته فرمودید که خداوند وجود دهنده به آن عین ثابته ای است که در علم خدا حاضر است و امکان آن ذاتی خودش است و اینطور نیست که خدا آن امکان را به او داده باشد اما ظاهر روایات چنین چیزی را نمی شود برداشت کرد چون خود خدا مومنین و کافرین را از گل های متفاوت بهشتی و جهنمی خلق می کند که این هم جبر پیش می آورد و با عدل خدا ناسازگار است! لطفا اگر امکان هست تبیین بفرمایید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- روایات طینت، تأویل‌بردار است و این تعابیر بیشتر حالت نمادین دارد. حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌علیه» در ابتدای کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» نکاتی دارند که بنده نیز شرح مختصری در آن مورد داشته‌ام 2- آری! بحث «اشقی شقیٌ فی بطن امه» با نظر به عین ثابته‌ی افراد و انتخابی که داشته‌اند، شقاوت آن‌ها از آن‌جا شروع شده است. و وقتی حضرت می‌فرمایند کافرین را از آب تلخ و شور خلق کرده‌اند؛ به این معنا اشاره دارند که حضرت حق، مطابق امکان ذاتیِ آن‌ها وجودِ آن‌ها را به آن‌ها داده است. موفق باشید

16475
متن پرسش
سلام: شب بخیر استاد جهل هم استغفار دارد؟ چگونه به یکباره جهل مان را به علم تبدیل کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایات ما هست که به آن‌چه می‌دانیدعمل کنید تا خداوند شما را به آن‌چه نمی‌دانید عالم کند و این راه عبور از جهل است. از جهلی باید استغفار کرد که خودمان موجب کوتاهی در آن باشیم. موفق باشید

16464
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: یکی از سخنران های اصفهان از قول شما می فرمود: که گاهی خوردن یک فست فوت انسان را 10 سال از سیر و سلوک عقب می اندازد آیا صحیح است؟ این کلام به چه معناست و جایگاه آن در کجاست؟ لطفا کمی شرح دهید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه از رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» رسیده است آن است که حضرت می‌فرمایند تا زمانی که غذا و لباس امت من شبیه غیر مسلمان‌ها نشده است، نگران امتم نیستم. و از این جهت باید مواظبت کرد غذاهایی را که با فرهنگِ غیر اسلامی تهیه می‌شود، وارد زندگی خود ننمود، ولی نه آن‌طور تعصب داشت که تصور کنیم فعل حرام انجام داده‌ایم. موفق باشید

16448
متن پرسش
سلام علیکم: در شرح حدیث ابن جندب هستم استاد، خیلی قشنگه، عالیه، حس خوبی به من میده، خدا خیرتون بده. یه سوالم داشتم: در جلسه دوم شما این قسمت از حدیث رو شرح نکردید و سریع گذشتید، گفتم از خودتون بپرسم بهتره: سطر چهارم حدیث: «دنیا در نظر اینها مثل اژدهایی خوش خط و خال است و دشمنی زبان نفهم» اگر میشه اینجا رو شرح بدید. ما را هم دعا کنید تو این ماه. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه هستید وقتی انسان با نظر به نور خداوند به دنیا بنگرد متوجه جایگاه به ظاهر جذاب دنیا می‌شود که اگر به ظاهر دارای جلوه‌هایی برای نفس امّاره است، در همان حال، زهرهای خطرناکی به جان و روح انسان‌ها فرو می‌کند و انسان را از تعادل لازم می‌اندازد و یا همچون دشمن زبان‌نفهمی بی‌هیچ مقدمه‌ای اساس زندگی انسان را دگرگون می‌کند، در آن حدّ که امید یک زندگی مفید در انسان می‌میرد. موفق باشید  

16408
متن پرسش
سلام جناب طاهرزاده: جواب شما را به دوستی که از آزادی سوال کرده بودند خواندم. بسیار تامل برانگیز بود. به قول دوستمان ادبیاتی که شما به توضیح در باب آزادی به کار بردید از دید حزب اللهی ها حتی شاید ناخوشاند باشد. یک سالی است که در حوزه درس می خوانم و متاسفانه با فضایی مواجه شدم که مرا نسبت به ادامه مسیر مردد کرده است و درد امثال بنده تعصبی است که در فضا موج می زند. تعصبی بدون فکر و استدلال در باب هر آنچه مربوط به دین است. این فضای مسموم در حوزه ی خواهران فکر می کنم نمود بیشتری دارد. خود من می بینم که خانم ها به مراتب از استدلال پیرامون مسائل اصلی مانند توحید و.‌‌.. طفره می روند. شاهد این موضوع هستم که کلاس های اخلاقی که برگذار می شود به پرسش و پاسخ هایی که مربوط به کلاس اول دین داری است می گذرد و در اصل تاثیری در رفتارها و ادای حقوق ندارد و اگر هم دارد خیلی ناچیز است. متاسفانه در حوزه، اسلام و مومن به خدا را به بعضی اشخاص حکومتی گره زده اند، پیروی کورکورانه دریچه ی سوال های راهگشا را بسته است. متاسفانه ترس از ابراز عقیده شخصی و انتظار پاسخ داشتن در حوزه برای من وجود دارد، وقتی هم عقیده ات را بیان می کنی به چشم بیگانه به تو می نگرند و برایت سندسازی می کنند و اینطور می شود که ترجیح می دهی درون خودت باشی و فقط برای حضور و غیاب و وظایف شاگردی در حوزه حاضر باشی. نمی دانم شاید چون من از دانشگاه به حوزه رفته ام اینطور هستم و اگر از همان دیپلم وارد حوزه شده بودم من هم می شدم مثل بقیه. بعضی از روحانیون یادشان می رود که وظیفه شان فقط تبلیغ است و نمی توانند با زور و قانون مردم را به بهشت ببرند. یادشان کی رود شیعه یعنی نعل به نعل از ولی امرت پیروی کنی نه اینکه از امامت هم جلو بزنی. آزادی وجودی است که تشنه ی آنم. ان شاءالله روزی برسد که در حوزه ی خواهران هم مسائل معرفت نفس و معاد به صورت استدلالی پیگیری شود و از کلاس اول بگذریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً ما در جامعه‌ی خود در همه‌ی ابعاد در تنگنای تاریخی قرار داریم و تا تفکر به تاریخ ما برنگردد، این مشکلات هم‌چنان باقی است و با رجوعِ واقعی به قرآن و روایت و تدبّر در متون دینی برای فهم دقیق مقاصد آن‌ها، افق را روشن می‌کند. حضور امثال جنابعالی جهت مجهزشدن به فهم قرآن و روایت، موجب می‌شود «فریضه‌ی تبیین» را که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» بر آن تأکید دارند، به صحنه آید و اساساً «فریضه‌ی تبیین» در فضایِ آزاداندیشی محقق می‌شود، نه در فضایی که یکی غالب و دیگری مغلوب باشد. موفق باشید

16382
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: 1. صله رحم کردن چه اثر روحی و معنوی دارد؟ یعنی ما موقعی که صله رحم می کنیم (احسان به نزدیکان خود می کنیم) چه اثر تکوینی در ما دارد (بجز طول عمر و....)؟ 2. حتی اگر نزدیکان ما مسلمان واقعی نباشند یا شیعه نباشند باز این تاثیر و روح پذیری هست به چه معنا؟ 3. چه رابطه روحانی در عالم معنا بین صله رحم و طول عمر ،زیادی رزق مادی و معنوی است؟ لطفا کمی شرح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است همین اندازه بدانید که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» مى‏ فرمايند: «وَ مَنْ وَصَلَ فيهِ رَحِمَهُ، وَصَلَهُ اللهُ بِرَحْمَتِه يَوْمَ يَلْقاهُ وَ مَنْ قَطَعَ فيهِ رَحِمَهُ، قَطَعَ اللهُ عَنْهُ رَحْمَتَهُ يَوْمَ يَلْقاهُ» هركس در اين «ماه رمضان» به‏ رَحِم و آشنايان خود وصل شود، خداوند او را در روزى كه ملاقاتش مى‏ كند، به رحمت خودش متصل مى ‏گرداند و هركس در اين ماه با ارحامش قطع رابطه كند، خداوند رحمت خود را در قيامت از او قطع مى‏ كند. با توجه به اين‏كه اين دستور را دوباره تكرار مى‏ كنند معلوم است رمزى در آن است و كمال خاصى در اين كار در ماه رمضان نهفته است. به طورى كه حضرت مى فرمايند: ارتباط با ارحام در اين ماه موجب ظهور رحمت حضرت پروردگار در ابديت انسان مى‏ شود، معلوم است كه يك عنايت خاصى به صله‏ ى رَحِم در اين ماه دارند و اين كار كمالات خاصى را در پى دارد. ما وقتى جايگاه پربركت صله‏ ى رحم را مى‏ فهميم كه آثار شوم قطع رحم را متوجه باشيم، طبق دستور الهى ما حتى با محارم گناهكار خود بايد طورى برخورد كنيم كه منجر به قطع رحم نشود. شما در نظر بگيريد؛ وقتى فرزند يكى از خلفا به امام مى‏ گويد: پدرم به اميرالمؤمنين على (ع) توهين كرده است، حكمش چيست؟ حضرت مى‏ فرمايند: حكمش قتل است. مى‏ گويد: اجازه مى‏ دهيد او را به قتل برسانم؟ مى ‏فرمايند: تو، نه! چون عمرت كوتاه مى‏ شود. اتفاقاً پدرش را كشت و بعد از يك‏ سال هم خودش كشته شد. ملاحظه كنيد امام معصوم مى‏ فرمايند: حكم اين ملعون قتل است، با اين همه وقتى پسرش حكم خدا را اجراكرد و ثواب آن را برد از آثار وضعى مقابله با رَحِمِ خود در امان نماند. پيامبر خدا (ص) مى‏ خواهند ما از محروميتى كه با قطع رَحِم پيش مى‏ آيد، نجات پيدا كنيم. همان‏طور كه اگر كسى در اين ماه صله‏ رَحِم‏ بكند، خداوند روز قيامت با او از سر رحمت برخورد مى‏ كند، قطع رَحِم موجب محروميت از رحمت حضرت حق مى‏ شود، آن‏ هم در قيامت و در آن شرايط ابدى گويا قطع رحم، رحمت حضرت حق را تا ابد از انسان قطع مى ‏كند. موفق باشید

16371
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: طاعات شما در این عید یک ماهه ان شاءالله به انس شما بیفزاید. 1. در مورد پاسخگویی به سوالات کاربران در حال انجام وظیفه هستم و دعای خیر شما را هم نیاز دارم که بتوانم به درستی انجام وظیفه کنم. 2. استاد، شما بارها فرموده اید انسان پس از توبه مثل روز اول می شود، و ما هم این را با جان و دل پذیرفته ایم، ولی هر چقدر که در منازل سلوک دقیق تر می شوم و مطالعاتم بیشتر می شود، دارم به این نتیجه می رسم که: با عدل خدا منافات دارد که مرا که گناهکار هستم با کسی که کمتر گناه کرده و یا گناه نکرده به منزلی یکسان برساند آن هم با یک شدّت. در رسیدن به منازل بالا شکی نیست که انجام می پذیرد ولی صحبت سر کیفیّت رسیدن است. حضرت امام (ره) در حدیث هفدهم از کتاب «اربعین حدیث» می فرمایند: و نیز به یک نکته مهمه باید توجه داشت و آن اینست که شخص تائب پس از توبه نیز، آن صفای باطنی روحانی و نور خالص فطری برایش باقی نمی ماند، چنانچه صفحه کاغذی را اگر سیاه کنند و باز بخواهند جلا دهند، البته به حالت جلای اولی باز نمی گردد. در جای دیگر حضرت امام (ره) در مورد حدیثی صحبت می کنند که وقتی انسان گناهی انجام می دهد، مقداری از عقل او زایل می شود و (لایرجو الی الأبد)، تا ابد برنمی گردد! اولا قسمت اول را چگونه حل کنیم؟ ثانیا طبق فرمایشات حضرت امام (ره) در مورد حقیقت عقل و این حدیث شریف چگونه جمع می شوند؟ 3. در این ماه مبارک رمضان، بنده بحمدلله در بسط شدیدی هستم، این بسط از همان شب اول سراغم آمده، اگر توصیه ای دارید مرحمت بفرمایید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آن دو نکته‌ای که از حضرت امام نقل کردید آن دو روایت متذکر آن است که انسان‌ها به امید توبه، نسبت به ارتکاب گناه سهل‌انگاری نکنند. ولی اگر واقعاً به گناهی که انجام داده‌اند پشت نمایند، نه‌تنها «انّ الحسنات یذهبن السیئات» برایشان محقق می‌شود بلکه قاعده‌ی «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا» برای او جاری می‌شود. عرایضی جدای از آن‌چه قبلاً عرض شده ندارم. موفق باشید

16366
متن پرسش
سلام: روایت است که اگر جوانی به خواستگاری دختر شما آمد و ایمان و اخلاق او را پسندیدید به او دختر دهید که اگر نکنید فساد بزرگی در جامعه پدیدار می شود. حال سوال این است که اگر ایمان و اخلاق جوانی را پسندیدیم اما او شغل و درآمدی نداشت، مثلا دانشجو بود و سربازی نرفته بود آن وقت چه؟ آیا باز هم توصیه اهل بیت (ع) این است که دختر خود را به او بدهیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فضای روایت با این فرض است که  خواستگار امکان رفع نیازهای اولیه‌ی همسرش را داشته، حتی با جمع‌آوریِ هیزم. حال اگر امروز هم خواستگاران در عین داشتن ایمان و اخلاق خوب، چنین غیرتی را دارا باشند باید چنین افرادی را ردّ نکرد. موفق باشید

16353
متن پرسش
با سلام: استاد این آیه از قرآن که خداوند می فرماید اگر دعای افراد نبود خداوند اعتنایی به آنان نمی کرد یا به معنی دیگر ارجی برایشان قائل نبود، را در جایی مطالعه می کردم که نوشته بود با توجه به اینکه آیه ی آخر سوره است و با توجه به قسمت بعدی آیه و مفاهیم قبلی آیات، اینطور بر می آید که خطاب خداوند به کافران است، در اصل که اگر دست از کفرشان بر ندارند خداوند ارجی برایشان قائل نيست. اول اینکه آیا به نظر شما این برداشت درست است یا نه؟ و شما این آیه را در راستای توضیح تقدیرات انسانها و همه ی انسانها آوردید و اینکه چگونه دعا ربط با تقدیرات دارد؟ لطف می فرمایید به طوری که زحمتتان نشود مختصری در مورد اینکه این آیه در مورد تقدیرات انسانها چگونه توضیح داده می شود یا صدق می کند توضیح بفرمایید؟ مطلب را خوانده ام ولی برایم جا نیفتاده. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آن‌چه در جواب سؤال شماره‌ی 16352 عرض شد دعا؛ نقش اساسی در تعالی تقدیر و سرنوشت انسان دارد و شواهد روایی و قرآنیِ روشنی در این مورد هست. ولی همین‌طور که می‌فرمایید آیه‌ی مذکور با دو نگاه مورد توجه قرار گرفته است و همه قبول ندارند که معنای آیه، معنایِ دعوت به دعا می‌باشد. موفق باشید

16348
متن پرسش
سلام در روايات آمده است: «يا معشر الشّباب من استطاع منكم الباءة فليتزوّج فإنّه أغضّ للبصر و أحصن للفرج، و من لم ستطع فعليه بالصّوم فإنّه له وجاء» منبع: مشابه در النسائي و اخلاق در قرآن مكارم شيرازي «مي فرمايد اگر قدرت مالي داريد و شرايط ازدواج را داريد ازدواج كنيد و اگر توانائي تامين زندگي را نداريد دستور داده شده كه روزه بگيريد و از شهوت خود بكاهيد.» از طرف ديگر قرآن و روايات ديگري مي گويد اگر فقير باشيد خدا شما را از فضلش بي نياز مي كند. جمع این آموزه ها چگونه ممکن است؟ بالاخره كسي كه توان مالي ندارد، عاقلانه و مورد پسند شرع است كه ازدواج كند يا خير؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل حرف همان سخن قرآن است که می‌فرماید اگر طرف اهل کار باشد و می‌تواند درآمدِ مکفی جهت رفع نیاز همسر خود داشته باشد، نگران آن نباشد که ممکن است با اضافه‌شدن همسرش، رزق خانواده معطل بماند. حال در این فضا، روایتِ مذکور می‌فرماید: اگر آن‌چنان شرایط اقتصادی در بحران است که حتی انسانی که اهل کار است نمی‌تواند با کار و فعالیت نیاز خانواده‌اش را برآورده کند، صبر پیشه کند و با روزه‌داری شهوت خود را کنترل نماید. موفق باشید

16300
متن پرسش
سلام: حدیثی از امام علی هست که می فرمایند: «بايد نياز به مردم و بى نيازى از آنان، در دلت گردآيند، تا نيازت به آنان، سبب نرمى در گفتار و خوش رويى ات شود و بى نيازى ات، سبب آبرودارى و عزّتت باشد.» من هر چه فکر می کنم نمی توانم این دو را با هم جمع کنم و قسمت اول حدیث را نمی توانم برای خودم هضم نمایم. مگر نرم خویی و خوش رویی از مردم باید بخاطر نیاز به آنها باشد! مگر انسان نباید به جایی برسد که چون خداوند با مردم با رحمت برخورد می کند ما نیز چون خلیفه خدا هستیم اینگونه باشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای مولایمان علی ابن ابیطالب«علیه‌السلام» شوم که چگونه در عین توجه‌دادن به این قاعده‌ی بزرگ که انسان‌ها باید با انسان‌ها زندگی کنند و کمال خود را در کنار هم جستجو نمایند، ما را متوجه می‌کنند که در متن چنین قاعده‌ای راهِ ارتباط با خدا را گم نکنیم و از استغنایی که باید با اُنس با خدا به‌دست آوریم، غفلت نماییم. حقیقتاً این نوع روایات، معنای زندگی طبیعی را که بشر باید داشته باشد متذکر می‌شود. موفق باشید

16311
متن پرسش
سلام: خسته نباشید. همانطور که استاد فرمودند: بدون حکمت و عرفان مقصد روایات نمی تواند رخ بنمایاند، یا بسیار کم است. حال دو سوال از محضرتان داشتم: 1. احادیثی که در باب سبک زندگی است، مثل کتاب العشره اصول کافی، را می توان زودتر خواند، یا این احادیث هم نیاز به حکمت و عرفان دارند؟ 2. در مورد احادیث کلامی ای که در باب اثبات امامت امام علی علیه السلام در کتب مختلف مثل «اسرار آل رسول» و «الغدیر» و... وجود دارند، این احادیث هم نیاز به مطالب حکمی و نوریه عرفانی دارند؟ یا همین مقدار که هفتاد درصد آثار شما را کار کرده ایم و در حال کار کردن ۳۰ درصد باقیمانده هستیم برای دو مورد بالا کافی است؟ در ضمن آرام آرام در حال ورود به حکمت متعالیه هم هستیم. بحمدلله. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که تشخیص داده‌اید آن نوع روایات که تذکراتی است برای رابطه‌ی بهتر با همدیگر، و یا حتی همان روایات کلامی، در ابتدای امر نیاز به معارف عمیق‌تری ندارد، هرچند اگر با معارف عرفانی و حِکمی، همان موضوعات نیز دنبال شود، جنبه‌ی تبیین بر جنبه‌ی جدال ترجیح داده می‌شود. موفق باشید

16291
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده عزیز: شما در جلسه ی 15 شرح منازل السائرین (دقیقه 28) فرمودید: «در خبر حضرت دارند که از نسل حضرت یوسف (ع) آینده بشر نورانی می شود، از نسل حضرت یوسف (ع) است که حضرت موسی (ع) آمد، حضرت عیسی (ع) آمد» در حالی که در حدیثی که در اصول کافی آمده است از نسل حضرت یوسف (ع) پیامبری متولد نشده است. می شود توضیح بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت اخیر قابل اعتماد نیست. معتقدند احتمالاً از اسرائیلیات است. موفق باشید

16289
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: در گفتارتان پیرامون شرح حدیث «جنود عقل و جهل» در باب شکر؛ فرمودین ملاصدرا و غزالی پیرامون شکر صحبت هایی کرده اند، امکان دارد منابع آن را دقیق تر مشخص بفرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب ملاصدرا به صورت پراکنده نکات بسیار خوبی در آثارش دارد، ولی جناب غزالی در «احیای العلوم» به طور مشخص تحت همین عنوان مطالب خوبی را مطرح کرده است. موفق باشید

نمایش چاپی