بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شرح حدیث

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
13265
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: سوال من در مورد وسوسه والقائات شیطان است چون این القائات و وسوسه ها برای هر کس به فراخور نفس انسانی از نظر نوع متنوع و گوناگون بوده ولی می خواستم ببینم استاد دستور العملی را که برای رهایی از این موضوع مطرح شده را به صورت کلی تجویز می نمایند؟ با تشکر از سایت بسیار عالی لب المیزان و تمامی زحمت کشان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دستورالعمل اولیاء معصوم به طور همه‌جانبه کارساز است. بنده دستورالعمل حضرت صادق«علیه‌السلام» به عبداللّه بن جندب را که در تحف‌العقول به‌طور کامل آمده، توصیه می‌کنم. عرایضی در شرح آن شده، می‌توانید به صوت آن رجوع کنید. موفق باشید

13221
متن پرسش
با سلام: استاد منظور از این حدیث که (اول الدین معرفته...) چیست؟ منظور از اول الدین چیست؟ آیا به معنا ابتداییت یا رتبه و درجه دینداری است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مسلّم است که دینداری باید با معرفت به سوی حضرت حق شروع شود و درجه‌ی عبادات به درجه‌ی معرفت بستگی دارد، نه به کثرت عبادات. موفق باشید

13217
متن پرسش
سلام علیکم: استاد همانطور که فرمودید در دعای جوشن کبیر باید اهل البیت (ع) را در نظر داشته باشیم، که کاملا صحیح است. 1. در مثال اسم عظیم این درست که ما به اهل البیت (ع) به عنوان مظهر اسم عظیم نظر داریم و در دعای جوشن به خود اسم عظیم منتقل می شویم؟ یعنی وقتی می گویم یا عظیم یعنی خدایی که عظیم است؟ و لب کلام: وقتی جوشن می خوانیم داریم خدا را می خوانیم یا اهل البیت (ع) را؟ ۲. در نظر داشتن اهل بیت (ع) هنگام دعا یعنی همان جهت گیری قلب به سوی اهل البیت (ع)؟ یعنی ممکن است هنگام دعا توجه خاص به اهل بیت (ع) نباشد ولی جهت گیری باطن به سوی اهل بیت (ع) باشد همین کفایت می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در ادعیه مسلّم فقط خدا را می‌خوانیم ولی اگر در مظاهر، او را نبینیم و با او آشنا نباشیم خدای ذهنی و مفهومی در فکر و ذهن ما است 2- در نظرداشتنِ به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» باز نظر به حق داریم منتها در آینه‌ای که حقْ را می‌نمایاند همان‌طور که در مقابل آینه به آینه نظر ندارید بلکه با مظهریت آینه به آن‌چه آینه می‌نمایاند، نظر می‌کنید. باید قلب را برای چنین نگاهی تربیت و آماده کرد که البته کار می‌برد. رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «مَنْ‏ رَانِى‏ فَقَدْ رَأى الْحَق»[1] اگر كسى من را نگاه كند حق را نگاه كرده‏است. مسلماً منظور پيامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» نگاه‏كردن به گوشت و پوست «خود» شان نيست. بلكه پيامبر «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» از نظر غيبى در مقامى قرار دارند كه اگر كسى به آن حضرت نگاه كند در اعمال و گفتار آن حضرت، صفات و جمال حق را مى‏بيند. موفق باشید

 


[1] ( 1)- فصوص‏الحكم، مقدمه قيصرى، ص 85- جامع‏الاسرار، ص 300.

13184
متن پرسش
سلام استاد: حضرتعالی در پاسخ سوال فرمودید: حضرت حق را فقط می‌توان در مظاهرش مورد توجه و محبت قلبی قرار داد. در فایل صوتی خود فرموده اید: «دین می خواهد ما را به اوج برساند تا با خدا ملافات کنیم. این ملاقات با رجوع به اسماء الهی ممکن است و اسماء الهی تجلیاتش اهل البیت (علیهم السلام) هستند.» پاسخ اول شما این تصور را ایجاد می کند که ما فقط به تجلیات اسم که اهل البیت هستند می توانیم محبت بورزیم و در آنجا متوقف می شویم. ولی فایل صوتی این را بیان می کند که وقتی قلب ما تجلیات (اهل البیت) را شناخت به خود اسماء منقل می شود. این برداشت درست است که ما از طریق محبت به اهل البیت متوجه تجلیات اسماء الهی می شویم و از طریق تجلیات به خود اسماء الهی منقل می شویم؟ امثالی می زنم اگر صحیح است راهنمایی فرمایید: هنگام خواندن دعای جوشن کبیر داریم خدا را به خود اسماء می خوانیم (نه تجلیات که اهل البیت هستند) چون از طریق حب اهل البیت تجلی را شناختیم الان به خود اسماء مرتبط شده ایم. به عبارت بهتر وقتی با توجه فلبی می گوییم یا علی قلب ما متوجه تجلی اسما می شود. ولی وقتی در دعای جوشن می خوانیم يا عَظيمُ، يا قَديمُ يا عَليمُ، اینجا با خود اسما مرتبط شده ایم (نه تجلیات که اهل البیت هستند) (لطفا مثال دعای جوشن کبیر را هم جداگانه پاسخ فرمایید) 2. جایگاه حب البیت را تبین می نمایید ممنون می شود جایگاه محبت به دیگران (همسر، فرزند، مومنین و حتی سایر مخلوقات خدا نظیر پرندگان) را در دیدگاه توحیدی بیان نمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت آن وقتی هم که در دعای شریف جوشن کبیر ندا می‌کنیم یا عظیم! اگر بخواهیم قلب ما در کنار معنای آن دعا در صحنه باشد، باید نظر به مظهریت آن اسم در مظاهر داشته باشیم تا موضوع ملموس باشد و با نظر به تصدیقی که قلب از اسماء در مظاهر دارد با حق روبه‌رو می‌شویم، به‌خصوص وقتی مظاهری را مدّ نظر داریم که بسیار مصفّا هستند و ما را به حق مرتبط می‌کنند. عنایت داشته باشید در همين رابطه حضرت باقر (ع) مى‏فرمايند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا يَكُونَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ حِجَابٌ حَتَّى يَنْظُرَ إِلَى اللَّهِ وَ يَنْظُرَ اللَّهُ إِلَيْهِ فَلْيَتَوَالَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ يَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ يَأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ نَظَرَ إِلَى اللَّه»[1] هركس مايل است‏ بين او و خدا حجابى نباشد تا خدا را ببيند و خداوند نيز او را مشاهده كند بايد آل محمّد را دوست بدارد و از دشمنانشان بيزار باشد و پيرو امامى از اين خانواده گردد. اگر چنين بود خدا را مى‏ بيند و خدا نيز او را مى‏ بيند.

 


[1] ( 1)- بحارالأنوار، ج 23، ص 81.

13197
متن پرسش
با توجه به مذمت حب دنیا راه کارهای عملی رقیق شدن حب دنیا در قلب انسان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه انسان رقابت با اهل دنیا را کم کند و آرزوهای دنیایی را در درون خود فرو نشاند، قلب او به خودی خود، سیر به سوی پروردگارش را  دنبال می‌کند. در این مورد خوب است شرح کتاب «حدیث جنود عقل و جهل» را که حضرت امام تنظیم کرده‌اند، همراه با شرح صوتی آن دنبال بفرمایید. موفق باشید

13170
متن پرسش
۱. آیا این عبارت درست است که حقیقی بودن محبت خدا به این معنی نیست که محبت منحصر به خداست؟ زیرا محبت به اهل البیت (ع) که جایگاه والای خود دارد ولی ما به مومنین و پدر و مادر و فرزند و همسر و حتی سایر مخلوقات خدا نظیر پرنگان محبت داریم. ۲. جایگاه محبت خدا و محبت دیگران در دستگاه توحیدی چگونه قایل جمع است؟ با تشکر صادقانه از جنابعالی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق را فقط می‌توان در مظاهرش مورد توجه و محبت قلبی قرار داد وگرنه با خدای عقلی و انتزاعی که محلی برای دوست‌داشتن ندارد زندگی می‌کنیم و به همین جهت در روایت از حضرت صادق (ع) داریم که مى‏فرمايند: «نَحنُ‏ وَالله‏ الأسماءُ الحُسنى»[1] به خداوند سوگند مائيم اسماء حسناى الهى. «اسم الله» مبدأ جامع اسماء الهى است و انسان كامل مظهر اسم الله است و لذا آنچه در عالم به فرق و كثرت هست در انسان كامل به نحو جامع موجود است، بنابراين شناسايى حقيقت انسان موجب شناسايى همه‏ ى اسماء الهى خواهد شد. اگر كسى بخواهد همه‏ ى اسماء حق را بشناسد، يا بايد در همه‏ ى عوالم هستى سير كند و يا به انسان كامل معرفت پيدا نمايد كه همه‏ ى آن اسماء به صورت بالفعل در او هست. عرایضی در کتاب «مبانی نظری و عملی حب اهل‌البیت» هست. خوب است که به آن‌ رجوع فرمایید. موفق باشید

 

 


[1] ( 1)- الكافى، ج 1، ص 144.

13168
متن پرسش
سلام علیکم: فرموده اید عقل توانایی تشخیص حقایق بر اساس استلال است. چند سوال داشتم: آیا کارایی عقل فقط در همین که تعریف نموده اید خلاصه می شود یا از عقل استفاده درست و یا تادرست دیگه ای می شود کرد؟ مثلا کسی که تخصص تعمیر ماشین را فراگرفته یا کسی که رانندگی می کند از عقل استفاده می کند؟ یا قوه دیگر؟ یا کسی که تفکر منفی دارد و از فکرش در جهت گناه استفاده می کند چه؟ از عقلش استفاده منفی کرده یا اصلا از عقل استفاده نکرده؟ ۲. سرچشمه همه تفکر ها (چه مثبت چه منفی) همان عقلی است که تعریفش بیان شده؟ ۳. امام حسین فرمودند عقل با پیروی از حق کامل می شود. آیا می شود نتیجه گرفت که عقل هم تشکیکی است؟ ۴. در قرآن داریم قلب انسان دارای فهم است قلب با استفاده از عقل حقایق را می فهمد یا مستقل از عقل حقایق را می فهمد یا بعضی موارد همزمان از عقل و قلب در جهت استفاده برای فهم حقایق استفاده می شود؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل به خودی خود برای تشخیص حقیقت کافی نیست بلکه اگر انسان حقیقتاً اراده کرده باشد که مطابق فطرت خود حقیقت را بیابد، عقل به او کمک می‌کند و به همین جهت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ‏ هَوَى‏ أَمِيرٍ»[1]  چه بسيار عقل‏هايى كه زير فرمان هوس اسير هستند. و در همین رابطه قرآن در آيه‏ى 46 سوره‏ى حج مى‏فرمايد: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ‏ يَعْقِلُونَ‏ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا» آيا منكران حقيقتِ نبوى در زمين سير نكرده‏ اند و سرنوشت منكران نبوت را ملاحظه نكرده‏ اند تا در اثر آن سير، قلب‏هايى پيدا كنند كه به كمك آن قلب، تعقل كنند و گوش‏هايى به‏ دست آورند كه به كمك آن‏ها حق را بشنوند؟ بنابراین اگر عقلی در ذیل قلب قرار گیرد، درست قضاوت می‌کند و این عقل چنان‌چه به قرآن و روایت رجوع کند، مطلوب خود را در بین آن دو نور مقدس می‌یابد. موفق باشید

 


[1] ( 1)- نهج البلاغه، حكمت 211.

13161
متن پرسش
سلام علیکم: جهت فهم قرآن نیاز به احادیث و روایات می باشد از آن طرف هم اگر حدیث و روایتی با قرآن موافق نبود محل تامل است، این دور چگونه حل می شود؟ از اینکه وقتتان را می گیرم پوزش می طلبم، خدا جزای خیرتان دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت در هر دو مورد عقل در صحنه است و ملاک داوری عقل است به این معنا که چون با آیه‌ای روبه‌رو شدیم و احساس کردیم فلان روایت اشاره به معانی آن آیه دارد و عقل ما تطبیق بین آن دو را می‌پذیرد آن روایت را، تبیین آن آیه می‌گیریم بدون آن‌که آیه را متوقف به آن روایت کنیم. زیرا امام معصوم راهِ ما را در فهم آیه می‌گشایند، نه آن‌که مو به مو برای ما آیه را معنا کنند. به همین جهت می‌فرمایند: «عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ‏ إِلَيْكُمْ وَ عَلَيْكُمُ التَّفَرُّع» ؛[1] يعنى وظيفه‏ى ما است كه اصول را به شما بگوئيم و بر شما است كه در حواشى آن سير كنيد و تدبّر نمائيد. موفق باشید

 


[1] ( 1)- بحار الأنوار، ج 2، ص 245.

13118
متن پرسش
سلام علیکم استاد: من طلبه هستم، یک بار استادمان داستانی راجع به باقی ماندن اثر همیشگی گناه «ولو اینکه توبه کنیم» گفت که من برق از سرم پرید و خیلی نا امید شدم زیرا در گذشته گناهانی مرتکب شده ام. استادمان گفت حضرت داوود وقتی مرتکب خطایی شد تا چهل روز ناله و زاری کرد پس وحی آمد که توبه ات پذیرفته شد اما دیگر آن ارتباطی که قبلا با من داشتی هرگز بر نمی گردد. همچنین یکی از دوستانم گفت روایت است که هر گناهی انسان انجام می دهد یک جنبه ی عقلانی از او دور می شود و دیگر به وی باز نمی گردد. همچنین می گویند توبه همانند شستن لباس کثیف است پاک می کند ولی پوسیده هم می کند. استاد من با این حرف ها خیلی ناامید شده ام. لطفا واضح بفرمائید که آیا من می توانم به خدا آن تقربی را پیدا کنم که اگر گنه کار نبودم می توانستم تقرب پیدا کنم؟ آیا اثر گناه همیشه در روح باقی می ماند یا با توبه به کلی بر طرف می شود. استاد عاجزانه تقاضا می کنم راهکاری بفرمائید که اثر گناهان گذشته ام را به کلی از بین ببرد، قول می دهم هرچه بگوئید عمل کنم. «یا علی»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک ما آیات قرآن و روایات صحیح السند اهل‌البیت«علیهم‌السلام» است که در متن آن‌ها هرگونه گناهی را با نور تواب حضرت حق در صورتی‌که ما توبه کنیم، به‌کلّی منتفی می‌دانند و نه‌تنها منتفی، بلکه اگر با توبه‌ی خود زشتی گناه تا عمق جان ما پیدا شود، آن حالت به ما خودآگاهیِ تبدیل سیئه به حسنه را می‌دهد. خداوند یک‌جا می‌فرماید: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات»‏ (هود/114) یعنی کارهای خوب مثل عبادات و رعایت حرام و حلال به‌کلّی سیئات را می‌برد. و یک‌جا می‌فرماید: «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً» (70) فرقان. یعنی اگر کسی از گناه دست بردارد و توبه کند و مسیر خود را در راستای ایمان و عمل صالح قرار دهد نه‌تنها آثار گناهان او به‌کلّی از بین می‌رود بلکه آن گناهان به حسنات تبدیل می‌شود و روحیه‌ی بسیار زیبا و پاک به او هدیه می‌گردد و در همین راستا در قرآن داریم: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ» (222) بقره. یعنی خداوند آن‌هایی که توبه کردند و از گناه پاک شده‌اند را دوست دارد و آن‌ها محبوب خدایند. و در روایات هم که این‌همه تأکید می‌شود هرکس از گناهی توبه کند همانند آن است که آن گناه را نکرده است؛ جایی برای ناامیدی نمی‌ماند. موفق باشید

13119
متن پرسش
سلام: شخصی نزد معصوم رفته و از وضع نامناسب زندگی شکایت می کند (و گویا با توجه به اصل رزق با عیال و اولاد است.) معصوم برای زیاد شدن رزق راه حل زن گرفتن را می دهد و طرف بعد از این کار و دیدن وضع بدتر و مراجعه به معصوم برای راه حل بهتر مواجه می شود با همان راه حل و این قصه تا 4 بار اتفاق می افتد که در مرتبه 4 می آید و می گوید که ورق برگشت و رزق زیاد شد و دلیل معصوم آنست که رزق خودت و اولی و دومی و سومی در همسر 4 بوده. این روایت را از نظر دلالت و...را از نگاه استاد عزیزم خواهانم؟ و در صورت امکان اصل روایت را با آدرسش ذکر بفرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت را ندیده‌ام و اگر هم باشد مورد خاصی است برای فرد خاص و در شرایط خاصی که جامعه در آن قرار داشته است. آیات قرآن توصیه به تک‌همسری دارد مگر آن‌که انسان مجبور باشد برای رعایت یتیمان با مادر آن‌ها ازدواج کند و یا برای سرپرستی بیوه‌زنان مسئولیت ازدواج با آنان را در خود احساس نماید. موفق باشید

13108
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: اگر ممکن است مایلم منظور امیرالمومنین را از حکمت 238 نهج البلاغه بدانم: زن همه اش بدی و شر است و بدتر از آن این است که از داشتن وی گریزی نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» مطابق شواهد روایی عرض شد، بعضاً از جملات خود حضرت روشن می‌شود که زن به معنای مظهر شهوت است و در این رابطه می‌فرمایند شرّ است که شهوت به خودی خود اگر در کنترل شریعت قرار نگیرد، چنین تبعاتی را به همراه دارد و از آن جهت می‌فرمایند از آن گریزی نیست که انسان نباید شهوت را سرکوب نماید بلکه باید آن را کنترل کند. موفق باشید

13099
متن پرسش
سلام: خبري خواندم مبني بر اينكه آيت الله دوزدوزاني از علماي مشهد در مورد حوزه علميه سخني بدين ترتيب گفته اند كه: عقايد ما شده است خواندن حكمت متعاليه. نظر استاد پيرامون اين جمله چيست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عقاید دو قسمت است: یک قسمت نکاتی که برای اثبات حقانیت مکتب خود علماء دین تنظیم می‌کنند که به آن علم کلام می‌گویند. حال چه آن را خواجه نصیرالدین طوسی بزرگ تنظیم کرده باشد، چه آخوند ملاصدرای فرهیخته. و یک قسمت از عقاید آن آیات و روایتی است که در قرآن و متون مقدس ما هست. در تعجبم که چرا سخنان خواجه نصیر، دین حساب می‌شود ولی سخنان ملاصدرا، دین حساب نمی‌شود. موفق باشید

13082
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد محترم: استاد عزیز آیا آیات و روایتی در مورد این موضوع که موجوداتی در کرات دیگر در حال زندگی هستند و یا انسان های دیگری در این دنیا هستند وجود دارد؟ و نظر خودتون هم لطفا در مورد این موجودات بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاهدی که حکایت از موجوداتی مثل موجودات زمینی در کرات دیگر باشد، نه از نظر علمی و نه از نظر روایی به‌چشم نمی‌خورد. منتها بحث عوالم دیگر به معنای عوالم معنوی و حضور فرشتگان در آن عوالم مثل حضور فرشتگان در آسمان اول، بحث دیگری است که در تبیین سوره‌ی «ق» عرایضی شده است. موفق باشید

13065
متن پرسش
سلام علیکم: امام راحل می فرمایند: «شخص تائب پس از توبه نیز آن صفای باطنی روحانی و آن نور خالص فطری برایش باقی نمی ماند» (چهل حدیث، ص274) ولی بارها از شما روایت پیامبر صلی الله علیه و اله را شنیدیم که می فرمایند کسی که توبه می کند مانند کسی است که گناه نکرده است این دو چگونه با هم جمع می شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور حضرت امام آن باشد که در هنگام گناه، فرصتِ انجام عبادت را از دست داده‌ایم وگرنه طبق روایت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله»: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ» هرکس از گناهی توبه کند مانند کسی است که آن گناه را انجام نداده است. موفق باشید

13037
متن پرسش
با سلام: 1. به چه دلیل روش ما یا بهتر بگويم طلب ما نباید مثل افرادی همچون منصور حلاج باشد (البته ذیل شخصیت امام خمینی (ره) (همچو منصور خریدار سر دار شدم) مگر افرادی چون آن بزرگواران کار اشتباهي کردند؟ 2. آیا روش پسر امام هم همین روش نبوده و چرا عده ای چون جنید مامور به ظاهر می شوند که حکم قتل منصور را بدهد و عده ای مامور به باطن؟ 3. آیا شریعت انسان را از طریقت باز می دارد؟ 4. جایگاه احاديثي همچون امام سجاد (ع) که می فرماید من پنهان می کنم خلاصه علم خود را تا جاهلان بر من نشورند از سخنان حق و این علم خاصان است که اگر اظهار کنم هر آینه بگویند مرا که (بت پرست) است و (مسلمانان) خون مرا حلال دانند و هر بدی که در حق می کنند آن را موجب ثواب شناسند و همین علم را علی (ع) جدم به من وصیت کرد و به امام حسن (ع) و حسین (ع) وصیت کرد که به کسی اظهار نکند. خلاصه علم آیا علم توحید است چون از ظاهر ساختن علم شریعت و طریقت کسی خون کسی نمی ريزد. اگر امکانش است در شخصی جواب داده شود. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی خراباتی‌اند و بعضی مناجاتی. و هر دو در طریقت الهی در ذیل شریعت حضرت حق می‌توانند جلو بروند. در مورد علم توحید همان‌طور که حضرت سجاد«علیه‌السلام» می‌فرمایند ظرایفی هست که اگر مردم معمولی با او روبه‌رو شوند همان خدایی را هم که می‌پرستیدند از دست می‌دادند. سخن حضرت سجاد«علیه‌السلام» تذکری است به ما که متوجه باشیم طریقت رجوع به حق، بسیار دقیق‌تر و عمیق‌تر از آن است که در ابتدای امر با آن روبه‌رو می‌شویم. موفق باشید

13028
متن پرسش
با سلام: اولا آدرس الکترونیکی را الکی زدم چون نداشتم، عفوکنید. اما سوال: بنده ادعا می کنم که از راه های کوناگون چه در خواب و چه در بیداری صوت می شنوم و مطالبی به من گفته می شود مثلا به من گفته می شود که انسانها را باید خدا بزرگ کنه یا اینکه می گویند که ولایت مال رسول الله است و نظریه ولایت فقیه را که من مطرح می کردم را زیر سوال می برند. یا اینکه گفته می شود که صداقت مال بزرگترهاست یا شما گفتید که آیت الله جوادی رشد خوبی کردند تفاوت بین رشد خوب و بزرگ کردن انسان توسط خدا چیست؟ مطالبی را خدمتتان عرض کردم رو چگونه با هم دیگه جمع کنم؟ با تشکر موفق باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید مواظب بود خود را در اختیار این نوع اصوات و خطورات قرار ندهیم وگرنه شیطان از این طریقه وارد می‌شود و به صورت‌های مختلف و انواع شبهه‌ها ما را بیچاره می‌کند. ملاک ما در فهم و تعقل، قرآن و روایت و نظر علماء باید باشد نه خطوراتی که به سراغ ما می‌آید. موفق باشید

13018
متن پرسش
با عرض سلام و وقت بخیر: استاد برای بنده این مسئله خوف از خدا و ترس از خدا که در قرآن و روایات آمده مقداری نامفهوم است. برخی موارد ترس از خدا جهت محرومیت از نگاه و نظر خدا و لقای خدا می باشد اما روایات وایاتی است که ترس از عذاب را مطرح می کند و خوف از خدا جهت مجازات نشدن که حالت اول مثل ترس از معشوق است ولی دومی مثل ترس از حاکم این مسئله در اصل به چه شکل مطرح می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس مطابق نظری که به حضرت حق و الطاف او دارد و با تصور از محرومیت از آن الطاف، ترسِ از خدا برای او معنا می‌یابد. یکی می‌ترسد که اگر خدا را تبعیت نکند، از بهشت محروم می‌شود و یکی می‌ترسد که اگر خدا را تبعیت نکند، از نظر الهی محروم می‌گردد و این را حرمان بزرگ می‌داند در آن حدّ که آن برایش از جهنم و عذاب آن سخت‌تر است. موفق باشید

13015
متن پرسش
سلام علیکم: آقای طاهرزاده یه مدتی است که از خدا دور شدم (در طول روز حواسم بهش هست ولی درگیرش نیستم و روزمو باهاش سپری نمی کنم) از این وضعیت خودم ناراحت و خسته ام، چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به خودتان یک برنامه‌ی سلوکی، اخلاقی بدهید. پیشنهاد می‌کنم مباحث شرح کتاب «حدیث جنود عقل و جهل» را دنبال فرمایید. موفق باشید

12999
متن پرسش
سلام علیکم استاد: آیا عمل انسان چه خیر و چه شر به محض انجام دادن جز نفس انسان می شود؟ اگر اینگونه است در دنیا یا در آخرت؟ 2. در یکی از پرسش و پاسخ ها دیدم فرموده بودید زبان مقدر است. اگر در فکر باشد و به زبان جاری نشد مقدر نیست درست است؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- از آن‌جایی که فطرت انسان با خوبی همراه است عمل خیر او سریعاً در شخصیت او تثبیت می‌شود و عمل شرّ او بنا به روایت، 24 ساعت همچنان هست تا اگر او توبه نکرد و بر آن اصرار داشت جزء شخصیت او می‌گردد 2- با توجه به این‌که حضرت حق در حدیث قدسی می‌فرماید: «انا عند ظنّ عبدی» پس آن‌چه هم در گمان ما می‌گذرد می‌تواند منشأ تحقق باورهای‌مان گردد. موفق باشید

12958
متن پرسش
بسمه تعالی استاد بزرگوار لطفا جمع بین این روایت «العبد مدبر و الله مقدر» را با روایت «لایدبر العبد لنفسه تدبیرا» بفرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت اول ما را متوجه‌ی این حقیقت معرفتی بزرگ می‌کند که حضرت حق در همه‌ی امور، تقدیر را به عهده دارد و وظیفه‌ی ما آن است که در متن آن تقدیر امورات خود را تقدیر کنیم. مثل آن‌که می‌فرماید: «اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ» یعنی خدا است که رزق‌ها را تنظیم می‌کند و تقدیر می‌نماید و یکی را وسعت رزق می‌دهد و دیگری را رزق محدودی برایش تقدیر می‌کند. حال عبد، در این تقدیر الهی باید امورات خود را تدبیر نماید. و در روایت فوق‌العاده توحیدی دوم بحث بر سر آن است که عبد، خود را در عرض خدا قرار ندهد بلکه در ذیل دستورات الهی و تقدیرات حضرت رب العالمین در فضای عبودیت آن‌چه را که حضرت رب العالمین از بنده‌اش انتظار دارد را تبعیت کند. موفق باشید

12936
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: بنده اگر خدا بخواهد می خواهم بروم شهرستان خودمان تبلیغ و حتی تصمیم ماندن در آنجا را دارم، یعنی تا الان تهران بودم. یکی از دِه های آذربایجان شرقی است. بنده با آثار شما مأنوسم. فقط نمی دانم برای اهالی روستا چگونه بیانشان کنم. از کجا شروع کنم؟ آیا اصلا درک می کنند؟ در این مورد مشورت دقیقی از حضرتعالی خواستارم. ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین تذکر به احکام، با قرآن و روایات گفتمان خود را شروع کنید. معارف دینی در طرح درست آیات و روایات به شما کمک می‌کند. موفق باشید

12926
متن پرسش
سلام علیکم: حقیر در باره معنای صحیح و دقیق «روات حدیث» در عبارات امام زمان (عج) سوال داشتم!منظور امام (عج) از این واژه دقیقا چه کسانی با چه مشخصاتی است؟ ضمن آنکه حضرت آقا (عج) در زمان نایب دومشان نیز از همین واژه استفاده فرمودند و اختصاص به آخرین نایبشان نداشته است. یعنی در زمان نایب دومشان شیعیان و فقهای درجه یک امت شیعه مانند شیخ کلینی را به راویان حدیث خود امر فرمودند! لذا این موضوع مطرح است که حقیقتا راوی حدیث از نظر امام زمان (عج) چه کسی است که حتی فقهای درجه یک شیعه در حوادث روزگار (ولایت سیاسی) در زمان غیبت صغرا نیز به آنها (به راویان حدیث) امر شده اند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «روات حدیث» کسانی‌اند که روح و فرهنگ و مذاق احادیث اولیاء معصوم را چشیده باشند. حال یک‌وقت در حدّ نکات فقهی به این مرحله رسیده‌اند و یک‌وقت بالاتر، در حدّ نکات عرفانی و معرفتی، و یا از این هم بالاتر، در حدّ ولایت سیاسی، هرکدام در جای خود. موفق باشید

12915
متن پرسش
سلام: با توجه به سخنان شما در جلسه شنبه در خصوص قرب نوافل، آیا این برداشت درست است: خداوند در حدیث قدسی در مورد قرب نوافل می فرماید اگر کسی نوافل را انجام دهد، من گوش و چشم او خواهم شد. در اینجا باز یک خودیت برای شخص مطرح است. می گوید که خدا در چشم و چوش شخص وارد می شود. هنوز شخص مطرح است ولی در مورد آیه «مارمیت اذا رمیت» مسئله فانی شدن پیامبر در حضرت حق مطرح می شود. در این آیه حتی خودیت هم مطرح نیست. ولی در حدیث قرب نوافل هنوز خود شخص به درجه فانی مطلق نرسیده است، به همین دلیل هم در حدیث گفته شده نوافل(مستحبات)، نگفته واجبات!!! آیا این برداشت بنده درست است؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام قرب نوافل تا آن‌جا سالک را جلو می‌برد که خود حق می‌فرماید: «لَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ مُخْلِصاً لِي حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ‏ سَمْعَهُ‏ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي‏ يُبْصِرُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا»[1] همواره بنده‏ى من به وسيله‏ى نافله‏ها به من نزديك مى‏شود در صورتى كه كاملا به من اخلاص دارد تا اين‏كه او را دوست دارم، پس هرگاه او را دوست داشتم گوش او مى‏شوم كه با آن مى‏شنود و چشم او مى‏گردم كه با آن مى‏بيند و دست او مى‏شوم كه با آن مى‏گيرد. و خداوند از اين طريق در حركات و سكنات سالك ظهور مى‏كند. بنابراین در این حالت عبد، در حق فانی و به حق باقی می‌شود که صورت کامل آن مقام حضرت ختمی مرتبت«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است که حضرت حق در وصف او می‌فرماید: «ما رمیت اذا رمیت». موفق باشید

 


[1] - إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص: 91

12919
متن پرسش
با سلام: 1. می توانیم بگوییم معراج پیامبر (ص) اتحاد مقام نفس ایشان با مقام نوریشان است و مقام نوری همان مقام او ادنی است؟ 2. آیا می توانیم بگوییم امامان هم مثل پیامبر (ص) معراج دارند؟ 3. آیا حقیقت قرآن بدون واسطه جبرائیل بر ائمه (ع) نازل می شود؟ 4. آیا ما می توانیم در سیر تکاملی مان به مقام روح برسیم و اگر اینچنین است که دیگر فرقی با معصومین نخواهیم داشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به نظرم حرف خوبی است 2- تصریحی در معراج ائمه به چشم نمی‌خورد 3- بلی! در روایت داریم که حضرت صادق«علیه‌السلام» از سر شب تا نزدیک صبح آیه‌ای را تکرار کردند و سپس مدهوش شدند و فرمودند از خود حق آیه را دریافت کردم 4- در هر صورت صاحب مقام روح پیامبر و ائمه«علیهم‌السلام» هستند و ما در ذیل آن‌ها و تابع آن‌ها می‌توانیم معنای حقیقی خود را بیابیم. موفق باشید

12900
متن پرسش
سلام علیکم: بعضی ها معتقد می باشند مولانا باعث ترویج دین سکولار می شود و اشعارش اینگونه تفسیر پذیر است. علت هم آن است که مولانا در اشعارش می گوید نفس باید کشته شود (داستان کشتن مادر بدکاره و...) و این نفس اصلاح پذیر نیست بلکه باید عامل اصلی مشکلات که همان نفس است را از بین برد تا راحت شویم نه اینکه سعی کنیم دانه دانه رذایل بد نفس را از بین ببریم، این از نظر مولانا فایده ای ندارد، در صورتی که قرآن می فرماید باید نفس را تزکیه کرد نه اینکه بکشیم. مثلا یکی از شئون نفس سیری ناپذیر بودن آن است. مولانا در حکایت هایش اینگونه می گوید که باید نفس را کشت تا راحت شویم نه با سیری ناپذیر بودن مبارزه کنیم در صورتی که از نظر قرآن سیری ناپذیر بودن نفس همیشه بد نیست مثالش هم این است که خداوند در وعده بهشت می گوید هر چه تمنا کنند مهیا می شود. نظر شما چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» به عنوان یک عالِم اسلام‌شناس، در مورد مولوی می‌فرمایند: مثنوى همان طور كه مولوى مى‏گويد: «هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين»[1]  و می‌فرمایند: مرحوم مطهرى هم با من هم عقيده بود. لذا از آن‌جایی که از هرچیزی می‌توان سوء استفاده کرد، از مثنوی نیز می‌توان سوء استفاده نمود 2- آن‌جایی که بحث کشتن نفس را به میان می‌کشد متذکر همان روایت مشهور «موتوا قبل أن تموتوا» است. به همان معنایی که باید به خواسته‌های نفس امّاره بی‌توجه بود و معنای کشتن نفس در عمل به همین شکل است 3- همچنان‌که در شرح سوره‌ی بقره عرض شد آن‌جا که برای مقربین «ممّا یشتهون» هست، به جهت آن است که آن‌ها میل خود را در اراده‌ی خدا فانی کرده‌اند و لذا به اراده‌ی الهی اراده می‌کنند و این غیر از تمنّاهای نفس امّاره است که باید مدّ نظر نباشد. موفق باشید

 


[1] - مقام معظم رهبرى« حفظه‏الله‏تعالى» در ديدار با شعراء در سال 1387- مولوى در ديباچه‏ى دفتر اول مى‏گويد: هذا كِتابُ الْمَثنَوى، وَ هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين، فى كَشْفِ أَسْرارِ الْوصولِ وَ الْيقين

نمایش چاپی