بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: توحید و اسماء الهی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35992
متن پرسش

با سلام: از گوش دادن صوت تفسیر حمد امام خمینی (ره) برداشتی دارم. می‌خواستم بدانم که درست است یا نه؟ اگر دیدن، شنیدن، خیال، تعقل و... شئون نفس ناطقه است، وقتی من دارم دیدن یا شنیدن یا خیال و...، درک می‌کنم، من در حقیقت دارم نفس را درک می کنم. آیا در مورد خدا مثلاً زمین را به عنوان یکی از شئون خدا بدانم، آیا درست است که بگویم که من خدا را دیده‌ام. یعنی خدا ظهور کرده و این ظهور همان زمین است و چون زمین جدای از خدا نیست، پس من خدا را دارم می‌بینم. البته توجه دارم که این زمین خدا نیست. بلکه خداست که ظهور کرده و در اینجا این ظهور (یعنی همین زمین) ظهور خداست. نمی‌دانم که آیا شما حرف مرا متوجه شدید. با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موضوعات، بحث در مظاهر اسماء است به اعتبار اسماء، نه به عنوان اشیاء. و به همین جهت در این موارد ابتدا باید متوجه اصالت وجود بود که جناب ملاصدرا در «برهان صدیقین» به میان آورده‌اند و حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بر آن مبنا موضوعات خود را در شرح آن سوره به میان می آورند. موفق باشید

35991
متن پرسش

سلام و احترام. فرمودید: «آنان که حضور خداوند را در همه ي لایه هاي زندگی احساس نمی کنند چگونه می توانند به آرامشی برسند کـه در زیر سایه ي آن آرامش، عشق به خدا و به خلق خدا را تجربه کننـد؟» و نیز فرمودید: «خداوند "عمق وجود انسانها را متوجه خود می‌کند تـا عـشق بـه پروردگار را به انسانها هدیه کند.» ببخشید چند سوال دارم. اول اینکه چرا خداوند می خواهد همه انسان ها عاشق ایشون باشن؟ آیا عشق یه چیزیه که همه باید عاشق بشن؟ اینجوری بی ارزش نمیشه که خدا طوری جهان رو بچینه و سامان بده که همه عاشقش بشن؟ انگار دست کم از نظر شرایط رسیدن به عشق، یه اجباری هست که انسان نمیتونه بیرون از جهانی که خداوند برای هدیه ی عشق به انسان ها ساخته، اقدامی بکنن. این عشق رو بی ارزش نمی کنه؟ سوال دوم، اینکه آیا «نیاز به دوست داشته شدن» در انسان ها، ظهور و مرتبه پایین همین میشه که خداوند میخواد انسان ها رو عاشق خودش بکنه؟ و سوال سوم، عشق مادر به فرزند و عشق فرزند به مادر در شرایطی که فرمودید حضور خدا را در همه لایه های زندگی حس نکنن، یعنی این عشق نیست؟ من عاشق مادرم هستم می‌خواستم بدونم توهم زدم؟ احساسی که به صورت عشق در خودمون تجربه می‌کنیم ولی لزوما دینی نیست رو چطوری تحلیل کنیم؟ این باعث دلسردی انسان ها و خشک بودن اخلاق و رفتارشون نسبت به هم نمیشه؟ فکر می‌کنم اگه عشق رو فقط الهی تعریف کنیم رابطه انسان ها با هم خیلی بد میشه و فکر می‌کنند حتما باید کسی مثل ما بیاندیشه و دائما ایمانش رو ابراز کنه تا بهش عشق ورزیده بشه. عملا نظام خانواده ها از هم می پاشه مگه اینکه هی تظاهر کنن به دیندار بودن. اون هم از نوع خاصی از دینداری، چون هر کس دین رو یه طوری می فهمه.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع عشق به خداوند موضوع مفصلی است که باید در لایه‌های مختلفش مورد بررسی قرار گیرد. همین اندازه خوب است روشن شود که خداوند عین کمال است و عشق به کمال مثل عشق به علم و حیات می‌باشد و اساساً بحث نیاز خداوند به این عشق، معنا نمی‌دهد. انسان است که در عشق به کمال مطلق با افقی روبرو می‌شود بسی متعالی و عبادات او زمینه هرچه بیشتر نزدیک‌شدن به آن افق بیکرانه را برای او فراهم می‌کند و البته این غیر از رابطه عاطفی و فطری است که مادر به فرزند و فرزند به مادر دارد. در رابطه با عشق به خدا و اولیاء الهی  می توانید به کتاب « مبانى نظرى و عملى حب اهل بيت (عليهم السلام)» رجوع فرمایید که روی سایت هست. موفق باشید

35983
متن پرسش

سلام استاد وقت شما بخیر: ما تعدادی آدم کله خراب هستیم گروه مذهبی داریم به خیال خودمون فعالیت مذهبی می کنیم (خدا از گناهان هممون بگذره) گاهی افرادی به گروه مراجعه می کنن و مشکلاتی دارن یک مورد بحث خود ارضایی بود، جواب ها رو دقیقا از جواب های شما بر می داشتم و یا براتون ارسال می کردم و پاسخ شما را براشون ارسال می کردم (گویا چندان نتیجه ای نداشت) یک مدت دیگه با همون اوضاع بر می گشتن، هرچی به شما گفتم یه دعایی عمل عبادی بگین حتما یه چیزی هست بالاخره، گوش ندادین که ندادین فقط گفتین برو بسیج، منم همین رو گفتم ولی دست از پا درازتر برگشتن مواردی هم به همین سایت ارجاع دادم ولی نتیجه چندانی دیده نشد فعلا بحثم این نیست، این رو تهش می زنیم تو سرش می گیم ای بی شعوور اون بیچاره هم خجالت می کشه زبونشم کوتاهه ولی این مورد دوم نه اینا دیگه هم زبونشون درازه هم کلا به ریشمون می خندن معضل مورد دومه، مورد دوم خودش دو قسمته، افراد میان و در زندگی مشکلاتی دارن و برخی شک دارن که بالاخره این همه مشکلات و بدبیاری و گره خوردن کار علتش چیه، کسی می پرسه پنج ساله هشت ساله تو کارم گره هست این تیپ افراد می خوان بدونن آیا مشکلشون بخاطر طلسمی، جنی چیزی هست یا نه، سوال سختی نمی پرسن میگن این مشکلات من عامل شیطانی داره یا نداره یک راهکار بدین من بدونم یک راهکار بگین خب یک چیز روشن یا یک فرد بگین ارجاع بدیم هرکی هرچی (این افراد براحتی قابلیت این رو دارن که جلوشون گرفته بشه و نرن سراغ رمال و جن گیر و دعا نویس - چون خیلیاشون توهم زدن) بخش دو مورد دو: افرادی مراجعه می کنن علائمی می گن، کارایی کردن که دیگه واضحه این بدبخت درگیره، ماها بلد نیستیم ورود نمی کنیم ولی اگر کسی بشناسیم حتما ارجاع می دیم این سوال هم چند بار از شما پرسیدم همچین جواب پرباری ندادین، فقط یه مورد یه بنده خدا بود بدبخت با یه فلاکتی به شما مراجعه کرد شما گفتین روزی ۲۱ تا آیه الکرسی بخون یک بار هم یه نیمچه جوابی که معلوم نبود آیا واقعا در همه موارد کارگر هست یا نه از ایت الله شجاعی ارسال کردم گفتین راه همینه ولی نه که خودم بلد نیستم به بقیه هم می گم، میگه نه با اینا جواب نمی گیریم (همون اذان - نماز - ایه الکرسی -..) استاد تعداد اینا کم کم داره زیاد می شه بیچاره بدبخت بوده خودشون بدبخت تر کرده راهکار می خواد داره میره پیش رمال جادوگر یک معیارهای تستی چیزی بدین، برای بند الف این (همون ها که می خوان بدونن طلسمی چیزی در کاره یا نه) که باید چیز روشنی باشه یارو بگه چند ساله بدبخت شدم، می خوام بدونم ماورایی هست یا نه ما نتونیم بهش معیار بدیم این چیزها مسری هست، بعدش بقیه هم فکر می کنن بدبختیاشون مال ماورالطبیعه س دوباره بیا درستش کن استاد «لطفا راهکار لطفا» استاد لطفا دوباره نگین برو کتاب جادوگری من رو بخون و این حرف ها، اون ها رو خوندم اون تو اسمونه نیومده زمین و کف بازار و یا نگین برو بسیج کار انقلابی کن (علت اینکه این جواب نمیده رو سانسور کنم بهتره) به هرحال ماها لا سواد و مطالب شما و بزرگان رو منتشر می کنیم بقیه اش پای خودتان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که در آخرین نکته خود می‌فرمایید: «بقیه‌اش پای خودتان»، پس خدا به ما رحم کند. ولی مگر راهی جز همان راه توحیدی که اولین پیام رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله»هست وجود دارد که حضرت فرمودند: «قولوا لا اله الاّ الله تفلحوا»؟ به «تفلحوا» فکر کنید که متذکر رستگاری است آن کس که به دنبال رستگاری می‌باشد. بنابراین بحث بر سر آن است که اگر انسان می‌خواهد از انواع بلاها بخصوص از بلاهایی که متذکر شدید، نجات پیدا کند، باید به توحید الهی نظر کند و رجوع نماید، بدین معنا که متوجه باشد حقیقت یگانه‌ای در عالم هست که هر اندازه نظر به حضور بیکرانه او داشته باشد از انواع فتنه‌ها آزاد می‌شود و در سایه رحمت بیکرانه او سکنا می‌گزیند و در دل این رجوع است که دستورات شریعت، نجات دهنده است و می‌فهمیم چرا مثلاً می فرماید: «انّ الصلواۀ تنهی عن الفحشاء و المنکر». شما عزیزان هم که بیش از این کاری نمی‌‌توانید بکنید بلکه تنها وظیفه‌ای که دارید آن است که متذکر این امور باشید، بقیه‌اش به عهده خود افراد است. با توجه به این امر به نظر می‌آید اگر افراد تا حدّی بخواهند از سرگردانی خود نجات پیدا کنند؛ کتاب «آشتی با خدا» می‌تواند تذکری برای آن‌ها باشد. موفق باشید  

35979
متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: متنی که به نظرم رسید خدمتتان عرض می شود بلکه مورد بحث و نقد و بررسی واقع گردد. با توجه به اینکه ولایت انبیاء الهی تاریخ را رقم می زند، زیرا آنچه که باعث ایجاد تاریخ می گردد ظهور اسماء جدید است و هر نبی ای با مقام ولایت خود اسمی را شکوفا می کند که تا قبل از آن در خفا قرار گرفته بوده است، لذا ولایت خاتم الانبیاء که جامع ترین ولایت تاریخ بشریت بوده است اسم الله اجمالی را ظاهر کرده است که با اوصیای ایشان این اسم الله به تفصیل می رسد و تفصیلی ترین حالت آن با ظهور مهدی موعود آغاز می گردد، و در دوران ایشان آنچنان این تفصیل ادامه می یابد که به انتهای تفصیل در دنیا برسد و بعد قیامت محقق می گردد، لذا قیامت اگر «یوم تبلی السرائر» است چون اسم جامع الله به تفصیل در آمده است و تا این تفصیل به نهایت خودش نرسد قیامت امکان تحقق ندارد زیرا تا وجود به نهایت آشکارگی نرسد قیامت نیز ظاهر نمی گردد، پس قیامت چیزی جز تفصیل و آشکارگی وجودی نمی باشد و برای این است که در روایات تاکید شده که قبل از قیامت باید مهدی امت ظهور کند حتی اگر یک روز قبل از قیامت باشد، حال اگر انقلاب اسلامی مقدمه ظهور باشد پس آغاز خروج از نیست انگاری به سمت هستی انگاری است، زیرا دوران نیست انگاری دوران جدایی بشر از تاریخ هستی است که افق هستی مندی خود را گم کرده است و گرفتار نیهیلسم گشته است، ظاهراً تاریخ نیهیلسم امر وجودی نیست بلکه دورانی است که اسم الله به خفا رفته است در حالی ظرفیت تاریخ با بعثت خاتم الانبیا ظهور اسم الله گشته است و بشر جدید آن را به خفا برده است و همه ادیان و مکاتب ذیل این نیهیلیسم در حال ادامه حیات هستند، پس تمام ادیان به معنایی ادامه نیست انگاری هستند و قادر نیستند وجود را آشکار کنند حتی شیعه بدون انقلاب، هر عملی در دوران نیهیلیسم ادامه نیهلیسم است، اگر جریانی بتواند ما را از نیهیلیسم زمان، کمی جدا کند ما را وارد تاریخ هستی انگاری می نماید، پس وجهی از مهدی موعود را به ما نشان داده است، و قیامت ما که همان وجه وجودی ماست را بر ما آشکار کرده است، این وجه وجودی با انقلاب اسلامی آغاز شده است چون تنها جریانی که در تضاد با تمامیت غرب است انقلاب اسلامی بوده، و مابقی جریانهای دینی و شرقی همه تسلیم غرب شده اند از جمله شیعه غیر انقلابی. ولی انقلاب به اندازه ای به بلوغ نرسیده که بتواند نفی تاریخ نیست انگاری را بکند و اگر به مرتبه ای از بلوغ رسید که چنین نفی ای داشته باشد، آنگاه تاریخ ما هستی انگارانه خواهد شد. لذا در دوران انقلاب اسلامی با دو معضل روبروییم، اول آنکه انقلاب قدرت نفی نیهیلسم را ندارد بلکه تذکر یا هشداری به بحران نیهیلیسم است، دوم آنکه در دوران انقلاب مجبور به فکر کردن به توسعه یافتگی هستیم که ادامه مدرنیته است چون در تاریخ نیهیلیستی در حال نفس کشیدن هستیم و امکان تنفس بدون توسعه یافتگی یعنی بحران در زندگی این تاریخ. ولی انقلاب اسلامی چون آغاز تاریخ هستی انگاری است از طرفی تسلیم نیست انگاری نمی شود نمونه اش مقابله ما باغرب و موفقیت انقلاب در مقابله با آمریکا که ظهور این امر سیاسی ریشه در هستی انگاری انقلاب دارد، و از طرف دیگر نیهیلیسم بر ما ولایت دارد و قدرت رها شدن از نیهیلیسم را نداریم و نمونه آن بحرانهای اجتماعی که نسل ما با آن مواجه می گردد. حال آیا راهی جز فرهنگ انتظار در دوران انقلاب اسلامی در مواجهه با نیست انگاری داریم، راهی که انتظار به ما نشان می دهد آن است که در مقابله با تاریخ و زمانه عجله نکنیم و راه برون رفت از آن انقلاب اسلامی است، شاید خود انقلاب همان انتظار است، زیرا انقلاب ما را به جهانی مابین دو جهان وارد می کند که ما را در بین جهان نیست انگاری و جهان هستی انگاری قرار می دهد، پس کسی که خود را از انقلاب جدا کرده است چگونه می تواند مدعی انتظار باشد، انتظاری که در دوران غیبت ما را به عبد تبدیل می کند، پس انقلابی بودن ما، انتظار و عبودیت ماست، و از اینجاست که اگر انتظار برترین عبادت است، انقلابی بودن ما نیز برترین عبودیت است پس سلوک فردی بی معنا می شود و سلوک انقلابی معنادار می گردد، زیرا سلوک فردی بدون انقلاب ادامه نیهیلیسم است، و هیچ وجهی از وجود را بر ما آشکار نمی کند. انقلاب به تعبیر مرحوم علامه حسن زاده آملی ظهور صغری است پس آغاز آشکارگی هستی است و خروج از نیست انگاری، لذا بدون انقلاب و بیرون از آن نه وارد تاریخ هستی انگاری می شویم نه انتظار داشتن معنا و مفهومی دارد. دوران نیست انگاری تاریخ خفای اسم الله است و انقلاب اسلامی آغاز خروج از این خفا و آشکارگی وجودی است، تاریخی که هایدگر آرزو داشت خدای رها شدن از نیهیلیسم را ببیند. آنچنان که فردید می گفت که کاش هایدگر بود و خدای خمینی را می دید که همان خدایی است که ما را نجات می دهد. ما در عین توسعه یافتگی که توجه به تاریخ نیست انگاری برای ادامه حیات در این تاریخ است، باید به انتظار توجه کنیم که همان توجه به انقلاب اسلامی می باشد. الله اعلم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. آری! اگر انقلاب اسلامی را پاس می‌داریم به جهت آن است که در آن انقلاب توحیدی و در دل تاریخی که حضرت امام و شهدا آغاز کردند، بالقوه‌گی‌هایی هست که جهان ما را و خودِ ما را به حضوری می‌رساند که هستی خود را و هستی عالم را درک می‌کنیم و می‌فهمیم چگونه جناب صدرالمتألهین فهمی را به میان آورده است که خود جهان و انسان دارد قیامت می‌شود. و بدین لحاظ همچنان‌که متذکر شده‌اید «انتظار»، یک نوع سلوک است در تاریخی که از یک طرف آینده‌ای در پیش رو دارد که همان ظهور حضرت مهدی «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» می‌باشد و از طرفی در غیبت آن نوع حضور، انسان گرفتار خودبنیادی شده است که همان زمین نیهیلیسم است. این‌جا است که می‌توان همراه با سخن جنابعالی هشدار داد آن کس که خود را از انقلاب اسلامی جدا کرده، نمی‌تواند در حضوری قرار گیرد که با «انتظار» پیش می‌آید و عملاً این افراد درکی از «اسم الله» ندارند تا بخواهند از اجمال آن اسم به سوی تفصیل آن در خود سیر کنند و کسی که درکی تاریخی از حضور «الله» ولو به اجمال ندارد، عملاً از خودش که به عنوان خلیفۀ الله حامل اسم «الله» است؛ ندارد. و این اصل و اساس نیهیلیسم است.
با توجه به نکات فوق، حال این سؤال می‌ماند که ما چگونه با حضور در انقلاب اسلامی و درک اسم «الله» در خود، بودنِ خود را احساس کنیم؟ که بحث انقلاب اسلامی از این زاویه جایگاه بسیار مهمی دارد و جنابعالی نیز متذکر چنین جایگاهی برای انقلاب اسلامی شده‌اید به عنوان راهی برای درک وجودی خود از یک طرف و عبور از نیهیلیسم از طرف دیگر. که البته این نوع بودن، شدت و ضعف و قبض و بسط خود را دارد، چیزی که حتی برای جناب حافظ همانند کسانی که در پیاده‌روی اربعینی این سال‌ها حاضر شده‌اند، پیش می‌آید و بنده در شرح غزل شماره ۱۲۷ که اخیراً عرایضی شده، متذکر آن بوده‌ام تا نه از جدّیت حضور تاریخی خود و درک خلیفۀ اللهی‌مان در جان خود غفلت کنیم و نه از جدّیت نیهیلیسم و نیست‌انگاری غافل باشیم. موفق باشید.   

 

35970
متن پرسش

سلام استاد: با مطالعه فص شیثی این مطلب را به کاغذ آوردم لطف کنید ببینید درست است: کل ماجرای خلقت: خداوند وجود و حقیقت محض مطلق بود، وجود و حقیقتی که از شدت اطلاق هیچ‌گونه تشخص و تعین و قیدی نداشت، مخفی ترین مخفی ها بود (غیب الغیوب)؛ با اینکه در ذات حقه خود (حقیقت احدی) به جامعیت خود را می‌یافت (جلاء) اما وقتی به جامعیت و وجود مطلق خویش نظر کرد دید وجود مطلقی است که جامع کمالات است و مجموع کمالات وجودی اش در علم او (که عین ذات اوست) خودنمایی کردند و به اصطلاح خواستند خودی را نشان دهند، نور انسان کامل خودنمایی (تجلی) کرد (استجلاء) که مجموع همه کمالات اسماء را داشت به اجمال؛ وقتی همه اسماء خود را در مجموعه اسم الله دیدند خواستند به تفکیک عین ثابته و به تفصیل هم دیده شوند، خداوند به آنها رحم کرد و تک تک به اعیان(حقیقت امکانیه) آنها طلب آنها که وجود بود (خودش) را داد و اینچنین خلقت ظهور کرد و پدید آمد. ممنونم از زحمات بی دریغ شما که یقینا بالاترین جهاد تبیین است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌که متذکر نکات خوبی شده‌اید ولی اجازه دهید مباحث مربوط به «فصوص الحکم» را که مباحثی است بیشتر اشراقی و ظرائف خاص خود را دارد؛ در میدان سؤال و جواب نیاوریم. زیرا همان‌طور که می‌دانید این مباحث، خودشان خودشان را برای انسان روشن می‌کند و در همین رابطه به ما فرموده‌اند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس/ خود راه بگویدت که چون باید کرد». یعنی به گفته جناب مولوی: «گر نپرسی زودتر کشفت شود». موفق باشید

35961
متن پرسش

سلام: استاد وقت اون نرسیده که یک بار دیگه سوره ی اخلاص رو شرح بدید. الان همه جا پر از امام زمان شده. حالا وقتی می‌خواهیم عبادت کنیم باید خدا رو عبادت کنیم خوب وقتی خدا خودش میگه من احد هستم چه جوری من که هنوز من هستم عبادتش کنم؟ باید منی وجود نداشته باشه. الله در عبادت چه نقشی داره؟ تا چه حدی در نماز با الله ارتباط داشته باشم تا چه حدی با احد؟ اگه میشه با شرایط فعلی که خیلی ها رو میبینم قیامتشون بر پاشده یک شرح بدون سانسور بزارید تا بتوانند از چه کنم چه کنم نجات پیدا کنند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر آن سوره آخرالزمانی، جز یک کلمه است که در بستر حضور احدی حضرت حق و بیکرانگیِ او باید خود را احساس کنیم و همچنان از محدودیت‌های خود بکاهیم تا در بیکرانگی او که همان توحید است، بیشتر و بیشتر حاضر شویم؟ موفق باشید

35959
متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: این‌که مکرر شما بحث توحید را به میان می‌آورید و تأکید دارید وقتی خود را مقابل توحید الهی احساس کنیم، خود به خود راه گشوده می شود؛ چگونه این نوع ورود را نسبت به توحید داشته باشیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته می‌توان فکر کرد که آن کس، که با هیچ خواستی متلاطم نمی‌شود و به هیچ روی نمی‌خواهد چیزی جر آنچه هست، شود  همچون دریایی آرام ؛ او همان کسی است که متوجه «حضور اکنون بیکرانه جاودانه» خود شده است، حضوری که در عین حال از نظر وجودی خود را عین اتصال به هستیِ مطلق احساس می‌کند، امری که هرکس در تکوین خود از آن بهره‌مند است و کافی است به آن نظر کند، و این است راهی که در عین اهمیت، آنچنان دشوار نیست که ذهن و زندگی انسان را گرفتار انواع بحران‌ها نماید به همان معنایی که جناب عطّار فرمود: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خود راه بگویدت که چون باید کرد». در این حال وقتی به ارزشمندترین امیدها و اهداف بشر مدرن می‌نگریم می‌یابیم در این موارد، جدّی‌ماندن بر اساس رسیدن به اهدافِ ساخته‌شده جهان مدرن، چه اندازه دشوار است و چه اندازه با توهّمات همراه است. پس باز مائیم و «حضور اکنون بیکرانه جاودانه خود» که در واقع نظر به راهی است که همان توحید الهی است در مقابل ما. موفق باشید    

35958
متن پرسش

«بسم ربّ اُمّ اَبیها» «ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ» نون؛ به قلم قسم و به آنچه می‌نویسند، هفته‌ای از اربعین نگذشته است و ما اربعینان، به دنبال قصه خود پیاده به هجرت زدیم تا بازیگر قصه گمشده خود باشیم. و هفته ای ست به شهر بازگشته‌ایم در شهر و امان از روزمرگی و بی قصه‌گی‌اش و درد از غربت شهر آشوبان در شهر که خاک غربت بر سر می‌زنند و درد غربت را کوله بار خویش کرده اند تا شاید دوباره، در صحرایی دیگر قصه خود را بیابند؛ حال خواه این صحرای ۱۴۰۰سال پیش، پس از هجرت پسر رسول خدا در کربلا میان کوفه و مدینه باشد، خواه میان هورها و بیابان های خوزستان شلمچه و چزابه و خواه رمل های فکه و یا هم اوج و فرود کوه های سرد کردستان، شایدم دشت ها و صحرا‌های سوریه، حلب و ادلب و لاذقیه... و ما چه کنیم که زادگان شهرهای شلوغ و پر ازدحامیم؟! شهرهای بی وقت و بی امان شب و روز ما اهالی خانه های سرد و پوچ شهریم که خود را در آشفتگی و پریشانی شهرسازان و مهندسان و پزشکان و مدیران پیدا کردیم و به دنبال راهیم و کوله بار بر دوش در انتظاریم، در انتظار حادثه یا که هم خبر تا در بی نظمیِ نظمِ شهر کوره راه بگشاییم. آخر کوچه های شهر تنگ تر از جان های منتظر ماست که خراب کنیم و دوباره بسازیم. میدانی از پس ماهی کم تر به شهر که برگشتم فقط یک چیز در درونم نجوا می‌کرد و موریانه وار وجودم را می‌جوید: «از شهر بیزارم» از انتظارِ در صف های شلوغ فلان باجه و فلان دکان و اداره، از نامه های بی روح از این اداره و سازمان به آن سازمان دیگری. بیزارم از ترافیک ها و شلوغی های هر روزی شهر بیزارم، از زیبایی زشت مصنوعی شهر بیزارم، از خاک و درخت و چمن پارک های مصنوعی شهر بیزارم، از پاهای خسته ای که مرکبش مرده است و اسبی برای انس و تاختن در بیابان ها و دشت ها و کوه ها ندارد، روحم خسته است، از بازی های هر روزگی‌مان آخر ما بازیگران شکست خورده بازی مناسبات بی روح و جان شهریم؛ ما بیزار خواب های خوش و آسوده مسافرخانه های شهریم. آری! بیزاریم و تن و جانمان بی رمغِ سرما خوردِگی های سَرمای شهر است و آه اگر تو نبودی تو، آری تو را خطاب می‌کنم ای شهر آشوب شهرهای ما که با فریادت و نجوای شبانه نماز شب هایت؛ خاک بیداری بر ما خواب زدگان زدی و ما را مهاجر و غریب و نا آشنای شهرها کردی و مقصدمان را نا آشناتر و در انتظار وعده و ایمان و امید تو، می‌سوزیم. ای امام ای متصل غروب شهر جدید به طلوع مدینة النبی چه کنیم امیدی هست بر میز های موریانه خورده شهر یا هم ابزار زنگ زده مهندسان شهر؟ یا اصلا به جوانه‌های نوظهور شهر؟ کاش میلاد آن ادبار کرده بر ظاهر دینداران کعبه پرست، همان مولود شهرهای خاک خورده ما باز می‌آمد و ما به امید آمدنش خرابه شهر را دوباره می‌ساختیم و مهیای حضورش می‌کردیم. کاش در انتظار تو ای مولای ما ابزارها را نو و قلم ها را آغشته به جان و دل‌ها را مشتاق و در پیش چشمانت می‌ساختیم و فریاد تو سر می‌دادیم. ای مولای من قلمم در این غروب غربت وفات جدّت همان بعثت آخرین رسول رسالت حق بر کره ارض سخت به گردش می‌آید و پر لکنت و اشاره است تو را یاد کردیم، در جان و تن بر سینی زیارت و خدمت جدّت ابا عبدالله گذاشتن و امروز به شهر برگشته ایم و خواستار عزمی نو و شهر آشوبی ایم برای دوباره گرد حیات بر ممات شهر زدن. بَر شُکر خدای اگر، شب روز و ماه و سال بجنگیم و داد برآوریم که شُکر تو را که ما را در این زمان عشق انقلابِ امام و وصی و شهدایش دادی، تو خوب می‌دانی که حقا حقش بجا نیاورده‌ایم. پس تو یاد کن ما را و پیشش بخوان به نامِ بچه بسیجی‌های خمینی ندیده و سید علی دیده و قوت ایستادگی و جنگیدن و خسته نشدن در این راه را بر ما صد افزون کن. ای مولای غریب و نا آشنای محبوب ما تو خوب می‌دانی که تو را با آل یاسین های رهبرمان یاد کردیم و خواندیم و یافتیم و اگر تو را یاد می‌کنیم در یاد او تو را یاد کرده ایم. به امید عزم و امیدی نو، برای ساختن دوباره، به قول حاج قاسم قرارگاه جدّت حسین بن علی، انقلاب اسلامی ایران.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قصه ما همین است که می‌فرمایید. در جستجوی چه چیزی باید بود که این سرگردانی به حضوری بس گسترده تبدیل شود؟
همان‌طور که در آخرین کلمات خود می‌فرمایید؛ وقتی می‌توان به مردان بزرگی نظر کرد که نمونه برتر ما می‌باشند، جایی برای ناامیدی و سرگردانی نمی‌ماند. مهم آن است که با تماشای آنان، کارِ خود را در راهی که مقابل‌مان گشوده شده است، ادامه دهیم. باید بدانیم ما در نزد خود تنها با «توحید» آرام می‌گیریم و مردان بزرگ، نمونه‌های حضورِ توحیدی ما نزد ما می باشند. آیا در این راه می‌توان به مولایمان علی «علیه‌السلام» نظر کرد؟  
اگر نیاز امروزین خود را با واقعی‌ترین انسان‌ها جواب ندهیم، و در این زمانه متوجه رهبر معظم انقلاب که به گفته حاج قاسم؛ توجه به ایشان رمز عاقبت بخیری است نشویم؛ جواب نیاز خود را اشخاصی قرار می‌دهیم که در نهایت توهّم جواب توهّم نهاییِ ما را خواهند داد. مانند توجهی که به شخصیت‌هایِ بزرگ‌شده توسط رسانه‌ها می‌شود و باز سرگردانی و باز پوچی. زیرا تفاوت بسیاری است بین واقعیت و شخصیت‌هایی که متذکر واقعیت‌اند و توهّمات و شخصیت‌هایی که توهّم برانگیزند. موفق باشید  

 

35943
متن پرسش

سلام و رحمت: یه سوال دارم اگه میشه از استاد بپرسید. بنده خیلی به علم فلسفه واقف نیستم ولی یه سوالی برام پیش اومده ممنون میشم پاسخ بدید، اینکه ذات خداوند متعال برای آفریده ها غیر، محسوب میشن؟ یعنی عالم ،غیر از خداوند است, و این حد برای خدا تعیین نمیکنه؟ یعنی ذات اقدس الهی وقتی بینهایت هستند چگونه می‌توان آفریده های خدا را غیر از او محسوب نکنیم و این بینهایت مطلق را براش حد تعیین نکنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی خداوند از آن جهت که وجود مخلوقات را به آن‌ها می‌دهد؛ عین وجود بدانیم، پس در عین آن‌که وجودِ مخلوقات را به آن‌ها می‌دهد، آن‌ها از نظر وجودی از او جدا نیستند که از این جهت دوگانگیِ خالق و مخلوق مانند مادر و فرزند پیش بیاید. بیشتر می‌توان مثال موج و دریا را زد که هر موجی از یک جهت موج است و از جهت دیگر جدا از دریا نیست. موفق باشید

35939
متن پرسش

با سلام: قرآن می‌فرماید: «و الله اسماء الحسنی» (خدا دارای اسمای حسنی است پس خدا را به آن نامها بخوانید) شما در شرح سوره حمد امام خمینی فرمودید که الله اسم است. در حالیکه این آیه می‌گوید برای الله اسمهای نیکو است. نتیجه این که الله در اینجا ذات است نه اسم. لطفاً توضیح دهید! با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که در فراز «بسم الله الرّحمن الرّحیم» خودِ قرآن «الله» را به عنوان اسم مطرح کرده و حضرت امام بر همین مبنا بحث اسم‌بودنِ «الله» را به میان آوردند. آری! «الله» به عنوان اسمی که جامع جمیع صفات و اسماء است این‌جا مدّ نظر است و در آیه سوره اعراف بحث در الله است به جلوه های مختلف اسماء. موفق باشید

35935
متن پرسش

سلام و نور: عرض تسلیت به مناسبت ایام شهادت. از مجموعه خانه طلاب جوان قم (نشریه خط) هیئت تحریریه در شماره جدید نشریه علاوه بر پیگیری موضوع اصلی آن که به نظم نوین جهانی می‌پردازد، همچنین به دنبال بررسی و تبیین سبک زندگی علمی طلبه عصر انقلاب هستیم، در این میان برخی ریزموضوعات انتخاب شده اند که به پیوست خدمت تان تقدیم می شود، لکن اگر فراغت بالی برای حضرت استاد حاصل است توفیقی است که از قلم جنابتان در رابطه با موضوع عرفان نظری و سوالاتی که ذیل این موضوع مطرح شده استفاده کنیم. سوالات درباره عرفان نظری: اولا عرفان نظری آری یا نه؟ (با توجه به کلیپ معروف رهبری و موضع ایشان نسبت به عرفان نظری که منجر به حرف و حدیث هایی است) چرا عرفان نظری ضرورت دارد؟ ثانیا آیا این درس باید عمومی باشد یا خصوصی (نظر حضرت امام نسبت به تعطیلی درس فلسفه مرحوم علامه و ممشای ایشان در طرح مباحث عمیق عرفان نظری در جلسات تفسیر سوره حمد از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به ظاهر متناقض به نظر می رسد)؟ عرفان نظری چه کاربردی دارد آیا مبانی این علم در جامعه شناسی سرریز دارد؟ می توان از مباحث عرفان نظری در تحلیل های سیاسی بهره برد؟ چه میزان در امامت و رهبری امت دخیل است؟ شیوه مطلوب تحصیل این علم چیست؟ برای تعمیق در اندیشه و مکتب علمی امام آیا تحصیل عرفان نظری لازم است یا خیر؟ و در نهایت اگر عرفان نظری نخوانیم از چه چیزی محروم خواهیم شد؟ پیشاپیش از بذل توجه حضرتعالی سپاسگزاریم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

۱. عرفان نظری به عنوان مبانی معرفتی که دستورات شریعت بر آن بنا شده است، همواره مورد توجه دین و ائمه هدی «علیهم‌السلام» بوده است. در آن حدّ که امام صادق «علیه‌السلام» مى‏ فرمايند: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِي اللَّهِ وَ فِي قُدْرَتِه»؛ بالاترين عبادت ادامه‏ تفكر در باره ‏خدا و قدرت او است. در اين روايت، خداوند و آلاء و نشانه ‏هاى قدرت او موضوع تفكر است. مى‏ فرمايند تفكرى كه موضوعش خدا و آثار قدرت پروردگار باشد، بالاترين عبادت است. ولی عرفان نظری به عنوان موضوعاتی که تحت این عنوان بحث می‌شود مثل «اعیان ثابته» و یا «احدیت» و امثال آن، موضوعاتی نیست که نیاز همگان باشد و ملاحظه فرمودید که شهدای ما ره صدساله را یک شبه طی کرده‌اند آنهم با نظر به شخصیت حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و اشاراتی که ایشان نسبت به حقایق داشتند و به نظر می‌آید رهبر معظم انقلاب متذکر این امر هستند که فکر کنیم همه مردمان باید متوجه این اصطلاحات باشند.

۲. به هر حال مباحثی که در عرفان نظری مطرح است از آن جهت که نظر به اسمای الهی دارد بسیار مهم است و قرآن می‌فرماید: «وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا»؛ (اعراف/۱۰۸) براى خداوند اسماء حسنايى هست، او را به آن اسماء بخوانيد. يعنى گاهى حق به صفت رحمان جلوه مى‏‌كند، به آن تجلى مى‏‌گويند: «اسم رحمان» يا به صفت رحيم جلوه مى‏‌كند، به آن تجلى مى‏‌گويند: «اسم رحيم» اين‏ها اسماء حسناى الهى هستند يعنى حق ‏اند در صفاتى خاص. آن وقت آن اسماء مظهر مى‏ خواهد تا به نمايش در آيند: امام صادق«علیه‌السلام» در رابطه با آيه‏ فوق مى‏ فرمايند: «نَحْنُ وَ اللّه الاسْماءُ الْحُسْني» به خدا سوگند ماييم اسماء حسناى الهى. ملاحظه كنيد امام خودشان را چطورى به ما معرفى مى‏ كنند و ما را به كجا راه‏نمايى مى‏ فرمايند. ابتدا بايد متوجه بود «اسماء حسنا» يعنى چه که عرفان نظری در این مورد به ما کمک شایانی می‌نماید بخصوص اگر گرفتار اصطلاحات نباشیم و اشارات مطرح شده در عرفان نظری را مدّ نظر داشته باشیم. بعد از آن است که می توانیم متوجه باشیم چرا ائمه‏ معصومين (عليهم السلام) اسماء حسناى پروردگار هستند.

۳. همان‌طور که متوجه هستید حضرت امام در مرحله‌ای از تاریخ متوجه هستند مباحث عرفانی اگر عمومی گردد و لقلقه زبان عده‌ای شود، علاوه بر آنکه آن معانیِ بلند از جایگاه خود تقلیل می یابند، حتی ممکن است مورد سوء استفاده قرار گیرد ولی با ظهور انقلاب اسلامی و افق جدیدی که برای مردم ما پیش آمد، اصطلاحات عرفان نظری اشارات خاص خود را به میان آورد و ملاحظه فرمودید که چه اندازه حضرت امام در شرح سوره «حمد» از آن اصطلاحات به طور خاص استفاده کردند و چه اندازه جایگاه آن خالی بود تا معلوم شود آموزه‌های دینی تا کجاها انسان را جلو می‌برد و چه اندازه جای تأسف دارد که ما آن راه را با جوانان خود در میان نگذاشتیم تا آن حدّ که آن‌ها گمان می‌کنند دین، تنها همین اصطلاحات عرفی و تکالیف ساده است. در حالی‌که بشر جدید و نسل جوان ما نظر به نهایت‌ها دارند که مباحث عرفانی متذکر آن می‌باشد.

۴. مسلّماً عرفان نظری به معنای خاص آن که جایگاه انسان را در هستی در ابعاد متعالی آن مدّ نظر قرار می دهد، امری نیست که در مباحث سیاسی بتوان از آن سخن نگفت و جامعه ایده‌آل مدّ نظرِ اسلام را از آن طریق تبیین نکرد.

۵. مسلّماً شخصیت حضرت امام خمینی از مباحث عرفانی ایشان جدا نیست و اگر متوجه باشیم امروز که انسان‌ خودش برای خودش مسئله شده است و موضوع سوبژگیِ انسان در میان است؛ شخصیت فکری حضرت امام مدّ نظر نیاید، عملاً انسان جدید همواره از گمشده خود محروم خواهد بود و این‌جا است که با نظر به شخصیت امام و مباحث حِکمی و عرفانیِ ایشان می‌توان بشر امروز را که به نهایت‌ها نظر دارد؛ مورد خطاب قرار داد و با او به گفتگو نشست.

۶. به نظر می‌آید امروز بیش از هر روز ما نیاز به معارف عرفانی و حِکمیِ موجود در آموزه‌های دینی خود داریم زیرا بشر آخرالزمانی بشری است که اگر نتواند خود را در نهایتِ خوبی‌ها حاضر کند, خود به خود برای جوابگویی به خلأ درونی خود در میدان ظلمانی‌ترین ظلمات‌ها قرار می‌گیرد و این امری است که متفکران امروز متوجه آن شده‌اند و نباید جایگاه طرح سوره «حمد» امام را در تلویزیون را ساده گرفت و یا از آن غزل خاصی که خانواده حضرت امام پس از رحلت ایشان مطرح کردند را ساده گذشت. غزلی که در یکی از ابیات می‌فرمایند: «در میخانه گشایید به رویم شب و روز / که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم». باید از خود پرسید این میخانه کدام میخانه‌ای است که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» طالب گشوده شدنِ در آن می‌باشند و آن مدرسه و مسجد کدام مدرسه و مسجدی است که حضرت ایشان از آن بیزار گشته‌اند؟ در حالی‌که همه می‌دانیم آن مرد بزرگ فرزند مدرسه و مسجد بوده‌اند. موفق باشید      

35924
متن پرسش

باسمه تعالی زیارتتان قبول از بهترین سفر امیدواران پارسای جهان یعنی اربعین براستی معنای آخرین نامه حضرت اباعبدالله علیه السلام است که به فرزندشان نوشتند: بسم الله الرحمن الرحیم گویا دنیا هرگز نبوده و آخرت پیوسته بوده است والسلام . و اما دِل ! که برای این مردم ناشناخته بی ارزش است ولی انساهای آخرین تنها با دل میتوانند زندگی کنند ، دلی که زندگی را غالبِ بر تمام مُردگی ها میبیند از این رو همه جا خانه ی عشق است و در آغوش خداوند نیستیِ مستانه را که از شدت هستیست مامن حیات میدانند . آیا در دنیای اَنانیت خوب و بدش فرقی می کند؟! بنظر ناقص بنده هر نوع آدم غیرِ در حضورِ هستی ، به خودش دروغ میگوید و باید با او باید روراست بود و واقعیتش را آشکار کرد که این مسئله کار خداست انشاءالله. بنده تاب و توانِ خودرا به عنوان جهش بشری برای حاضر شدن در نزد استعداد ها و زندگی در جهانِ پیامبر خدا را از دست داده ام ، تنها به عنوان یک بشر سخن گفتم زیرا میدانم محیاست . به امید آنکه حضرت امام حسن علیه السلام جهان را زنده و پاینده به ما هدیه کنند ، هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق .

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همین طور است که آنچه هست و ما همواره در آن حاضریم «حضور اکنون بیکرانه جاودانه» ما می‌باشد و این تنها در نسبت با هستیِ اصیل بیکرانه که همان هستی‌بخش یعنی توحید است، به ظهور می‌آید وگرنه فریب است و فریب. موفق باشید

35922
متن پرسش

سلام استاد: یک دور فصوص به توفیق الهی کار کردیم و منزل ۶۱ منزل محبت هستم. می خواستم این سوال رو از محضرتان بپرسم این جمله از فص آدمی است که عینا می نویسم « منظور از نشئه آدم، نشئه ی انسانی است، زیرا نوع انسان از این نشئه خلق شده است و همین امر امکان انسان کامل شدن را به همه می دهد در صورتی که به مقام خود وفا کنند پس انسان کامل شدن مقام شأنیت نیست مقام فعلیت است و مظاهر این فعلیت انسان های کاملی مثل ائمه هستند» می‌خواستم بپرسم آیا برای من هم امکانش هست که از نظر فعلیت انسان کامل بشم؟ آخه خودم که میدونم من مظهر حضرت الله نیستم من مطمئن هستم که عین ثابته من حضرت الله نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه انسان‌ها به اعتبار خلیفۀ اللهی‌بودن‌شان مظهر اسم الله می‌باشند و البته ائمه «علیهم‌السلام» صورت فعلیت‌یافته خلیفۀ اللهی هستند. موفق باشید

35911
متن پرسش

سلام علیکم استاد: اینکه می‌فرمایید هیچ اتفاقی در عالم به کسی نمیرسه مگر با اذن و اراده خداوند، (توی مبحث توکل) اینکه در عالم عده ای بی گناه کشته می‌شوند اعم از کودکان و..، یا مثلا بچه هایی توسط مردم خلافکار دزدیده می‌شوند یا بعضی دختران مورد تجاوز قرار می‌گیرند، اینها یعنی همه به اذن پروردگار است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم شهید مطهری در کتاب «انسان و سرنوشت» و کتاب «عدل الهی» نکات ظریفی در این مورد به میان آورده‌اند که در حدّ یک سؤال و جواب نمیگنجد. در این‌که خداوند نظام احسن خود را طوری شکل داده که هرکس می‌تواند انتخابی داشته باشد و در دل همین موانع، خود را شایسته ابدیت بکند؛ بحثی نیست. ولی اگر موضوعاتی را که می‌فرمایید با دقت دنبال کنیم آن طور نیست که هر کس توانسته باشد هر طور خواست هر ظلم و تجاوزی را انجام دهد. موفق باشید

35908
متن پرسش

سلام استاد: ببخشید چندین مدته در مورد خواص اذکار و اسما الهی در اینترنت جستجو می‌کنم. ولی آیا مبنای درستی دارند توضیح این اذکار، چه کسی نویسنده ی این مطالب است؟ مثلا برای مطیع شدن نفس گفتن قبل خواب ذکر یا ممیت بگویید آیا درسته. برای خشم چه ذکری بگیم؟ چه کتابی پیشنهاد میدین که برای ذکر گویی تهیه کنیم؟ آیا به همین مثلا سایت تبیان در اینترنت بسنده کنیم؟ من دوست دارم از همه ی اسما و اذکار الهی به جاش استفاده کنم. ولی کتابی که معتبر باشد نمی‌دانم. مثلا کتاب داروخانه ی معنوی رضا جاهد مورد تایید است؟ آخه برای بعضی دعاها خیلی خواص عجیب غریبی نوشته. مثل دعای معراج.که گفته هر کس در عمر خود این دعا را یک بار بخواند و اگر نتواند گوش بدهد یا با خود دارد چنان باشد که چهل هزار ختم قرآن کرده باشد و چهل هزار حج کرده باشد و چهل هزار گوسفند قربانى کرده و چهل هزار بنده آزاد کرده و چهل هزار مسکین را طعام داده و چهل هزار برهنه را پوشیده باشد و تورات موسى و انجیل عیسى و زبور داوود و فرقان محمد المصطفى (ص) را خوانده باشد وسکرات موت را بر وى آسان گرداند و از عذاب قبر و سوال نکیر و منکر ایمن گردد و روز جزا چهل هزار فرشته به استقبال وى برآیند تا داخل بهشت شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که علماء می‌فرمایند ذکر اسماء، نسبتِ کاملی با درک گوینده نسبت به جایگاه آن اسماء دارد. در این مورد پیشنهاد می‌شود کتاب «مقالات» آیت الله شجاعی که شرح آن روی سایت هست راهگشای خوبی در این مورد می‌تواند باشدhttps://lobolmizan.ir/sound/750?mark=%D8%B4%D8%AC%D8%A7%D8%B9%DB%8C . موفق باشید 

35898
متن پرسش

با سلام: من درباره وحدت شخصیه وجود سوالی دارم. طبق نظر بالا کثرت در مظاهر قبول شده است. اگر بگوییم که مظاهر همانند آینه هستند. خوب چگونه در این آینه ها خدا را ببینم؟ با تشکر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به عنوان مظاهر اسماء الهی. در این مورد خوب است مقدماتی مثل «برهان صدیقین» و شرح صوتی آن که روی سایت هست مدّ نظر قرار گیرد. موفق باشید

35871
متن پرسش

با سلام: می‌خواستم بدانم که وحدت وجود و همچنین اعیان ثابته، هر کدام در کدام فص، از فصوص‌الحکم اشاره شده است؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید نتوان به طور مشخص در جایی از فصوص، موضوع «وحدت وجود» را مورد نظر قرار داد. زیرا تمام بنیانِ نگاه ابن عربی در سراسر فصوص، مبتنی بر همین امر است و در همین رابطه بحث اسماء الهی را پیش می‌آورد. در مورد «اعیان ثابته» به نظر می‌آید فصّ «عزیری» بیشتر به آن تذکر دارد. موفق باشید

35870
متن پرسش

سلام استاد: شما می‌گویید همه عالم جلوه پروردگار است. و بنده قلبم از این موضوع که بی رحمی عالم چه جلوه از خداوند است مانده. مثل کفتاری که منتظر است بچه آهویی به دنیا بیاید و آن را بدرد. چطور به این موضوع نگاه کنم؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در امور وجودی است به اعتبار وجودشان و جایگاهی که هر موجودی در نظام احسن الهی دارد، که البته بحث مفصل آن را مرحوم شهید مطهری در کتاب «عدل الهی» فرموده‌اند. آری! هر موجودی در نظام طبیعت، نقشی دارد و باید به طور کلی آن نقش را دنبال کرد نه آن طور که مثلاً مثل موردی که می‌فرمایید موضوع را مدّ نظر قرار داد. موفق باشید

35859
متن پرسش

سلام: آیا عین هستی می‌توانسته هستی های تنزل یافته رو خلق نکنه؟ این سوال رو از این جهت می‌پرسم که در تعریف ممکن الوجود می‌گوییم می‌تونسته باشه می‌تونسته نباشه از طرفی از عین هستی فقط هستی صادر میشه همون جور که خورشید کاری جز نوربخشی ندارد آیا می‌توان گفت عین هستی (خدا) نمی‌تواند هستی بخشی نکند؟ اینجوری به تعریف ممکن الوجود نمی‌خواند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عین هستی، عین وجود و بخشش است. «گل خندان که نخندد چه کند». جبری در کار نیست. موفق باشید

35843
متن پرسش

با عرض سلام و احترام! من سوال کننده پرسش ۳۵۸۴۲ هستم. در رابطه با سوال مذکور برداشت های به ذهنم رسیده است. لطفاً راهنمایی بفرمایید. اینکه کلا در جهان هستی، یکی بیشتر نیست. این حقیقت خداوند است. و این خداوند ذاتی است که هیچ نشانی از او نیست. بعد این خداوند تجلی می‌کند. تجلی اول احدیت، تجلی بعدی واحدیت و ... تا به اعیان خارجی می‌رسد. که اعیان خارجی همان خداست که در اعیان خارجی ظهور کرده است. پس در سرای هستی فقط خداست با تشکر! .

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چگونه می‌توان اعیان خارجی را همان خدا دانست، در حالیکه خداوند هستی مطلق و کمال مطلق است. موفق باشید

35842
متن پرسش

با عرض سلام و احترام! بنده صوت های عرفان نظری را کار کردم و به یک مشکلی برخوردم. و آن اینکه خدا را تکه تکه برداشت می‌کنم. که بخشی مرتبه احدیت، بخشی واحدیت و... چگونه از این مسئله عبور کنم؟ در ضمن صوتهای فصوص‌الحکم را چگونه تهیه کنم؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله را باید در «برهان صدیقین» به عنوان مقدمه این مباحث حل کنیم. در مورد فصوص با جناب حاج آقا نظری به شماره 09136032342 تماس بگیرید. موفق باشید

35841
متن پرسش

با عرض سلام. خدا کیست و چیست و با این عظمت غیرقابل وصفش، چرا اصلا من رو خلق کرده؟ حس می‌کنم خدا بیش از حد منو جدی گرفته. خودم تا این حد خودم رو جدی نمی گیرم. یعنی چرا خدا اینقد آدما رو جدی میگیره؟ یه حال حیرتی دارم. بعد از مرگ همه چیز رو می فهمیم و از حیرت در میایم؟ یا ادامه داره؟ ببخشید مزاحمتون میشم و تشکر خاص و التماس دعا دارم‌.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! «نظری خواست که بیند به جهان صورت خویش / خیمه در آب و گل مزرعه‌ی آدم زد.» ۲. خداوند بعد از آن‌که انسان‌ها در قیامت حاضر شدند و از این‌همه حقایق و واقعیات در حیرت آمدند می‌فرماید: «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» و تو از این روز در غفلت بودی تا آنکه ما پرده از کار تو برانداختیم و امروز چشم بصیرتت بیناتر گردید. موفق باشید

35807
متن پرسش

سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد معظم (ادام الله ظله و زید فی توفیقاته)؛ در خصوص مساله توحید صفاتی از دیدگاه فلسفه، دقیقا عینیت صفات با ذات به چه معناست؟ آیا می‌توان گفت یعنی صفات از خود ذات می‌جوشد و منشا خارجی ندارد؟ خارج بودن صفات از ذات، دقیقا به چه معناست و چگونه قابل تصور است؟ آیا در انسان نیز عینیت صفات با ذات قابل تصور است؟ در ملائکه چطور؟ سپاسگزارم توفیقاتتان مستدام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در «برهان صدیقین» روشن می‌شود که ذات الهی در نسبت با صفاتش، همانند نور بیرنگ است که همه رنگ‌ها در آن‌جا به نور بیرنگ هستند بدون جدایی. و همان‌طور که اگر نور بیرنگ از منشور عبور کند هفت رنگ به ظهور می‌آید، ذات، چون در جایی به ظهور آید که مثلاً مانند گل مظهر اسم و صفت جمال باشد، حال این ذات است که به نور جمال ظاهر شده است. در نفس ناطقه نیز به جهت جامعیت ذاتی‌اش همین‌طور است که در عین حال در هر عضوی به قوایی خاص مثل سامعه یا باصره به ظهور می‌آید ولی در فرشتگان چنین نیست زیرا آن‌ها هرکدام مظهر اسمی از اسمای الهی هستند به همان معنایی که «وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ». موفق باشید

35796
متن پرسش

سلام: اگر انسان واجب‌الوجود بودن خدا را نداشته باشد یعنی آینه‌ی تمام نمایی نیست که خدا تمام خود را در او ببینید، این نقض غرض است (غرص شناخته شدن آن گنج مخفی) درست است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واجب الوجود عین بودن بیکرانه مطلق است و اگر انسان هم واجب الوجود باشد، هیچکدام واجب الوجود نیستند. موفق باشید

35791
متن پرسش

سلام: وقتی که میگیم الله همان امام زمان علیه السلام هستند. یعنی بسم الله الرحمن الرحیم یعنی به اسم امام زمان که رحمان و رحیم است. و می‌خواستم بپرسم که سوال ها رو خود استاد جواب می‌دهد یا دوستان؟ چون جوابها به نظر می‌رسه فقط قصد رفع کردن مسوولیت هست ناقص و تازه سوال بیشتر ایجاد می‌کنه.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود بنده جواب می‌دهم ولی عنایت داشته باشید این سایت، با هدفِ جوابگویی به سؤالات و اشکالات عزیزانی است که کتاب‌های بنده را دنبال می‌فرمایند. زیرا به غیر از این، نه توان و نه سواد آن را دارم که جواب سؤالات همه عزیزان را بدهم.

در مورد سؤال جنابعالی هم آری! باید به ذاتی که صاحب اسم رحمن و رحیم است خطاب کرد هرچند از واسطه‌های فیض باید بهره گرفت ولی خطاب باید به حضرت معبود باشد. موفق باشید

 

نمایش چاپی