بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انسان‌شناسی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
18146
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: بنده حقیر از دو ماه قبل از طریق سایتتان با شما آشنا شدم و یک سری از کتاب هایتان را مطالعه کردم خصوصا کتابهایی که در مورد آقا صاحب الزمان روحی ارواحنا له الفدا نوشته بودید را خواندم بسیار مطالب مفید و عالی بود که در کتابهایی دیگری نه دیده بودم و نه شنیده ام خداوند متعال شما را در راه احیای اسلام ناب محمدی یاری فرمایید. بنده حقیر با یکی از دوستانم 12 سال قبل از دانشگاه فارغ التحصیل شده و تقریبا 11سال قبل با یکی از اولیا الله آشنا شده و شاگردی وی را می کنم وی ساکن گرگان و بنده ساکن کرمان می باشم. البته از سه سال قبل به دلیل بوجود آمدن یکسری مشکلات رابطه ما با وی قطع شده است ولی ما هنوز با شاگرد ارشد وی در کرمان در ارتباط هستیم وی شاگرد آیت الله کشمیری رضوان الله علیه بوده و روش وی در سیر و سلوک بصورت چله ای ذکر و توسل به اهلبیت و مراقبه است ولی از دو سال قبل حالات روحی ام عوض شده، حال ذکر گفتن و قرآن خواندن را ندارم ولی توفیق نماز شب و گاهی مواقع زیارات اهل بیت (ع) و دعا و قرآن می خوانم و یک احساس خستگی مفرطی درخودم احساس می کنم و سرم خیلی سنگین است و بی حوصله شده ام. اوایل فکر می کردم مشکل جسمانی دارم ولی با مراجعه به پزشکان متخصص دیدم که از لحاظ جسمانی اصلا مشکلی ندارم با اساتید هم صحبت کردم به نتیجه ای نرسیدم. گاهی اوقات فکر می کنم که این به خاطر ذکرهای سنگینی است که گفته ام و این باعث خستگی شدید روحم شده است و روح دیگه کشش نداره، چون وقتی می خواهم عبادت کنم و یا ذکر بگویم قلبم می گیره و اعصابم بهم می ریزد. و از اینکه نمی توانم با خداوند متعال رابطه بگیرم و از اینکه چندین سال راه خدا را دارم می روم و شناختی از خداوند متعال ندارم و برای آخرت دستم خالیه یا به قول شما به عالم دینی یا غیب وارد نشده سخت آشفته و پریشانم چه چیز بدتر از اینکه انسان نتواند یاد خدا کند این دوری از خداوند نیست؟ از عبادت نکردنم پریشانم از قران نخواندنم بسیار ناراحتم. کارم شده غصه و غم خوردن از اینکه چرا من این جوری هستم، نکنه نفسم دستم را از دامان حق کوتاه کنه خیلی مضطربم جوری که زخم معده گرفته ام و از لحاظ جسمانی نیز مریض شده ام و از طرفی هم خودم را دلداری می دهم که هر کسی در راه خدا یک نوع ابتلائات و سختی ها دارد که ابتلائات و سختی های من هم از این نوع است (البته ناگفته نماند که بنده به توفیق اهل بیت علیهم السلام هیچ نوع کم وکمبودی در زندگی دنیوی ام ندارم و فقط غصه من به همین دلیل است) و این ابتلائات و سختی ها هم قسمتی از سیر و سلوک است و انسان تو این سختی ها رشد می کند و پخته می شود و خداوند هیچ موقع بنده اش را رها نکرده و نمی کند، حالا نمی دانم چکار کنم و مشکل کارم از کجاست؟ تمام سعیم را هم در بندگی خداوند می کنم. لطفا در این خصوص راهنمایی فرمایید آیا مشکل از بنده است یا نه. من الله توفیق. نگاه پر مهر و محبت زهرای مرضیه سلام الله علیها بدرقه عمر و زندگیتان باد. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشرب و ذوق انسان‌ها در سلوک الی الله متفاوت است. امید داشته باشید از طریق سلوک ِ وجودی - عقلی مثل تأمل در مباحث معرفت نفس، که روش سلوکی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بوده است، خود را جلو ببرید. پیشنهاد می‌شود در راستایِ این نوع سلوک، کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و بحث «برهان صدیقین» و کتاب «معاد» را همراه با شرح صوتی آن با حوصله‌ی تمام دنبال فرمایید و سپس کتاب «خویشتن پنهان» را مطالعه کنید. کتاب‌ها و شرح‌های صوتی بر روی سایت هست. موفق باشید

 

18145
متن پرسش
با سلام و احترام: می بخشید استاد! دوره ای برای عفاف و حجاب گذاشته بودند که گروهی رو آموزش بدند برای چگونه برخورد کردن با بی حجاب ها! زیر نظر حوزه و بسیج حوزه. یکی از مباحثی که در این کلاس ها بیان شد کار کرد مغز بود. از ناحیه ای از مغز به نام آمیگدال صحبت کردند که می گفت این نقطه از مغز احساسات رو درک می کنه و رفتار هیجانی از این قسمت ناشی می شه و اثری که یک مرد از دیدن یک خانم بی حجاب در این ناحیه از مغزش میگذاره رو می گفت از هیپو کامپ و ... صحبت می کرد که هر کدوم از اینها با بخشی از رفتار و و یا قدرت تصمیم گیری ؟ اون خانمی که این مباحث و بیان می کرد نورولوژیست بود و می گفت این تحقیق در آمریکا انجام شده و نوشته شده است. سوال اینه که مغز به عنوان یک موجود مادی چطوری میتونه عوامل احساسی رو درک کنه؟ یادمه یکی از جوابهایی که آیه الله مصباح به ماتریالیستها می داد همین بود که موجود کاملا مادی نمیتونه منشأ احساسات و عواطف باشه. و اگه این مطالبی که بیان شد درسته چگونه با تجرد روح قابل جمعند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علوم تجربی از جمله نورولوژی تنها عکس‌العمل‌های مادی را می‌توانند تجربه کنند و باید متوجه باشند که منشأ این عکس‌العمل‌ها نفس ناطقه‌ی انسان است. آری! همان‌طور که چشمْ محلِ ظهور بیناییِ نفس ناطقه است،. موفق باشید

18106
متن پرسش
سلام استاد: لطفا بحث نفس تکوینی و تشریعی رو یک کمی توضیح بدین. اگه میگیم نفس یعنی من، پس‌چرا من اختیار ندارم توی نفس تکوینی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح «ده نکته» در این مورد عرایضی شده است. عنایت داشته باشید نفس ناطقه در حوزه‌ی خاصی که قوه‌هایش را بالفعل کند، اختیار دارد ، نه در تولد خود و نه در مرگ خود مختار نیست. موفق باشید

18105
متن پرسش
سلام استاد: توی بحث مرگ از ناامیدی نفس، منظور نفس تکوینیه یا تشریعی؟ مرگ پیرها از کدوم دسته از مردنه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک موضوع تکوینی است و ربطی به اختیار انسان ندارد. در کتاب «خویشتن پنهان» تا حدّی به آن پرداخته شده است. موفق باشید

18104
متن پرسش
سلام استاد: دو تا سوال داشتم: بعد از مرگ مجرد محض میشیم؟ و اینکه فرمودین توی خواب روح تدبیر میکنه جسم رو و برای همینه که با یه اشاره کوچیک به جسم بیدار میشیم، خب کسایی که به اصطلاح خوابشون سنگینه چی؟ چرا روح دیر توجه میکنه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «خویشتن پنهان» نکاتی در این مورد گفته شده است. خوب است که به همان‌جا رجوع کنید زیرا جواب مختصر، مشکل را حل نمی‌کند. موفق باشید

18094
متن پرسش
چه جوری سیرت انسان یا باطن انسان شبیه به حیوان میشه؟ آیه ی قوامون النسا نازل شده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی روحیه‌ی انسان، تجاوزگری باشد عملاً سیرت او گرگ خواهد بود و در «یوم تبلی‌السرائر» که باطن‌ها ظاهر می‌شود، او به شکل گرگ خواهد بود. موفق باشید

18070
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر: در فلسفه اسلامی در بحث ادارک حسی تطابق ذهن و عین با بحث وجود ذهنی و وحدت ماهوی بین وجود ذهنی و وجود خارجی حل می شود. حال سوال بنده این است که: 1. فلاسفه پیش از صدرا از جمله ابن سینا در بحث تطابق ماهوی قایل به نظریه انتباع هستند. یعنی همان ماهیت خارجی در ذهن منتبع می شود. حال چه مشکلی در بحث انتباع هست که ملاصدرا نظر دیگری منوط به اینکه ماهیت در ذهن نه حاصل انتباع که حاصل انشاء خود نفس است را مطرح می کند؟ فارغ از بحث اصالت وجود و اقتضائات خود این نظریه مشخصا مشکل نظریه انتباع را می خواهم بدانم. 2. این که شیخ اشراق قائل به ادراک شهودی ما از عالم خارج بدون واسطه هر نوع وجود ذهنی است چه مشکلی ایجاد می کند؟ آیا نظریه شیخ اشراق همان نظریه اضافه است که فخر رازی مطرح می کند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ابن سينا به سه نوع ادراك قايل است و در مواردى ادراك نوع چهارم يعنى وهمى را نيز بدانها افزوده است. در جريان ادراك خيالى ابن سينا قايل به انطباع است؛ يعنى صور از بيرون ادراك مى شوند و در قوه خيال باقى مى مانند كه به اين نوع ادراك، ادراك خيالى مى گويند. پس ادراك خيالى از ديدگاه ابن سينا مادى است. ابن سينا خيال را خزانه يافته هاى حس مشترك مى داند و براى خيال به مثابه يكى از حواس باطنى، شأن اساسى در شناخت قايل نيست. او خيال را به عالم حس محدود مى كند و برايش عالم مستقل قايل نيست: سهروردى معتقد است كه صور خيالى منطبع در خيال نيستند؛ بلكه اين صور در واقع عبارت از كالبدها و ابدان معلق در عالم مثال اند كه آنها محل جسمانى نيستند. پس ادراك خيالى از ديدگاه سهروردى داراى تجرد است. او مى گويد حافظه صورت ها و معانى جزئى نيز در مغز نيست؛ زيرا نفس انسان كه بدن را در تصرف دارد، به همه اندام هاى آن چيره است و همه جايش را زيرنظر دارد؛ پس امكان ندارد كه از صورت و معناى محفوظ در يكى از اندام ها غفلت كند. سهروردى حافظه ادراك هاى انسان را امرى مبهم با عنوان جهان يادآورى مى داند و آن را در قلمرو نفوس آسمانى به شمار مى آورد. ملا صدرا معتقد است نفس، صورتی مطابق شیئ خارجی در خود ابداع می‌کند، 2- نظر شیخ اشراق به نظر ملاصدرا و رابطه‌ی وجودی بین ذهن و عین، بسیار نزدیک است با این تفاوت که شیخ اشراق با نظر به وجه نوری وجود حرف خود را می‌زند و عملاً از مفهوم‌گرایی که در معنای وجود نهفته است، آزاد است. موفق باشید

18063
متن پرسش
استاد سلام: انسان در عوالم، چه تن و چه برزخ و چه قیامت و حتی بهشت یا دوزخ نظر میکنه؟ من اینجوری فهمیدم که چون من هستی هستم فقط پس هستی مکان دار نیست، پس نمیتونه حضور جاگیر داشته باشه، حالا حضورش در قیامت و بهشت هم نظر کردنه؟ يعني حضور بدون جاگیر بودن همون نظره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بودن انسان در قیامت از جهتی به جهت بُعد مجردی که دارد در عالم بیکرانه حاضر می‌شود، منتها با بعد مثالی‌اش با صُور بهشتی مرتبط است. موفق باشید

18062
متن پرسش
سلام: استاد بین حضور و نظر تفاوت هست؟ فرقشون چیه؟ اینکه میگید انسان به تن نظر داره و بعضی وقتا میگید حضور داره یکی هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده اگر شرح صوتی «ده نکته» را تا آخر و بدون عجله ادامه دهید و بعد با حوصله «برهان صدیقین» را همراه با شرح صوتی آن دنبال کنید و سپس کتاب «خویشتن پنهان» را مطالعه فرمایید، به‌خوبی خودتان جواب سؤالاتتان را خواهید داد. موفق باشید

18060
متن پرسش
سلام استاد: توی بحث ده نکته فرمودین نور حیات اینکه انسان با نور حیات میبینه، لمس میکنه میشه‌ توضیح بدین و تفکیک کنین که این بحث کجای من و قوای من و ابزار قوا قرار میگیره؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه‌ی انسان در مرتبه‌ی خود عین حیات است و محل و جا برایش معنا ندارد و حتی نورِ حیاتِ نفس ناطقه منحصر به قوه‌ای از قوای نفس هم نیست، بلکه در ذات خودش چنین است. موفق باشید

18051
متن پرسش
سلام: استاد روان چیست؟ اگه بگیم ظهور نفس در مغز روان است درسته؟ لطفا توضیح‌ بدین
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «روان» واژه‌ی فارسی نفس ناطقه است و نفس ناطقه مراتبی دارد یک مرتبه از آن در عالم «جسم» و مرتبه‌ای در «خیال» و مرتبه‌ای در «عقل» است. موفق باشید

18043
متن پرسش
با سلام و خدا قوت: لطفا بفرمایید: ۱. نگاه وجودی داشتن به چه معناست؟ ۲. فرموده اید که نفس در تغییر و تحول همگام بدن است تا لحظه ای که به آخرین مراتب کمال دست یابد و از تعلق به بدن بی نیاز گردد. سوال این جاست که مثلا فردی که در سن ۸۰ سالگی فوت کرده مطابق این صحبت نفسش به آخرین مراتب کمال رسیده است حال چه از نظر سعادت یا از نظر شقاوت اما ما عموما این حالت را در مردم نمی بینیم یعنی اساسا احساس نمی کنیم این فرد که‌ مرده در نفسش به شقاوت کامل رسیده یا به سعادت کامل حتی در نزدیک ترین افرادمان. آیا می شود‌ گفت نفس در راه تکامل خود در برزخ هم این مسیر را در راه سعادت یا شقاوت طی می کند و از این روست که مدام بر عذاب یا مدام بر نعمت او افزود می شود. ۳. چطور می شود مثلا کسی در سن ۲۵ سالکی بمیرد و بعد بگوییم نفسش به کمال رسیده! مثلا در مورد شهدا می شود گفت اما انسانهای عادی در این فرصت نفسشان چطور به کمال می رسد مگر اینکه قایل باشیم این نفس راه خود را بعد از مرگ هم طی می کند. حال چه در مسیر شقاوت چه در مسیر سعادت. سپاسگزارم در پناه خدا موید باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- عنایت داشته باشید که در کتاب «خویشتن پنهان» بحث نسبتاً مفصلی در مورد مرگ به جهت یأس شد و عرض شد که اکثراً به این شکل زندگی را به برزخ منتقل می‌کنند. از طرفی روشن شد که در برزخ و قیامت، انسان‌ها اراده‌هایی برای تغییر شخصیت خود ندارند به همان معنایی که در روایت داریم: «الیوم یوم العمل و غداً یوم الحساب» امروز روز عمل است و فردا، روز نتیجه‌گرفتن از اعمال می‌باشد. می‌ماند که اگر کسی نیّت‌های متعالی داشته باشد ولی عمر او کفاف ندهد، مطابق نیّت‌هایش با او عمل می‌کنند. مضافاً بر آن‌که بالاخره کوتاهیِ عمر او بی‌رابطه با اعمال و نیّت‌های او نمی‌باشد که همه‌ی این مطالب به نحوی در کتاب «خویشتن پنهان» مندرج شده است. موفق باشید

18013
متن پرسش
سلام: ۱. آیا اجل معلق بر اجل مسمی لزوما تقدم دارد؟ یا می تواند تاخر هم داشته باشد؟ ۲. آیا انطباق اجل معلق و مسمی در یک فرد لزوما معنای تکامل دارد یا می تواند غیر از این هم باشد و فرد هنوز به تکامل نرسیده باشد؟ ۳. آیا امکان دارد در مرگ غیر طبیعی هم فرد به تکامل رسیده باشد و حال که بخواهد ابزار تن را کنار بگذارد با خراب کردن ابزار آن را کنار گذاشته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه‌ی طباطبایی در ابتدای سوره‌ی اعراف نکات بسیار دقیقی در مورد این امر فرموده‌اند و بنده نیز در شرح آن در بحث سوره‌ی اعراف آن نکات را متذکر شدم. عمده آن است که متوجه باشیم هرکس اجل مسمایی دارد که از آن نمی‌تواند عبور کند ولی می‌تواند با اعمال گناه‌آلود نگذارد آن اجل به ثمره‌ی خود برسد و نتیجه‌ی لازم را به‌دست آورد. زیرا مسیر طبیعی هر انسانی رسیدن به اجلی است که نفس در فرصتی که داشته است به ثمرات لازم برسد. موفق باشید

17998
متن پرسش
سلام: لطفا این چند مورد را که در سخنرانی هایتان از آنها نام می برید تعریف کنید: فکر، عقل، قلب، وهم، خیال، نفس، روح، توهم، تخیل،
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در کتاب‌های «ده نکته در معرفت نفس» و «ادب خیال و عقل و قلب» شده است. موفق باشید

17997
متن پرسش
سلام: آیا انسان که مجرد است و می تواند در آینده قرار بگیرد. در آینده ای قرار می گیرد که با علم خدایی است یعنی با علم به اختیارات ما، یا در آینده ای قرار می گیرد که اگر این کار را بکنم آینده اش این طور و اگر آن کار را کنم آینده اش طور دیگر می شود؟ یعنی شما که گفتید گاهی قلبمان می گوید به پیشنهادی نه بگوییم، بعد از مدتی می فهمیم که خوب شد گفتیم وگرنه فلان اتفاق بد می افتاد اگر نفس در آینده رفته باشد آینده ای است که ما آن بد را انتخاب کردیم در صورتی که آن آینده وجود ندارد چون ما آن کار را انتخاب نکردیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور نفس ناطقه در آینده در آن مثال به آن معنا است که نفس متوجه می‌شود آن نوع حضور در آینده به چه‌چیز ختم می‌گردد و با چه چیزی انسان روبه‌رو می‌شود. زیرا به جهت مجردبودنش آینده‌ی این عالم را احساس می‌کند هرچند به صورت اجمالی آن احساس صورت می‌گیرد. موفق باشید

17899
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: من چند وقتی هست که مباحث معرفت النفس شما را دنبال می کنم شاید نزدیک به یک سال. با توجه به این نکته که نفس حاکم بر بدن است و دستور می‌دهد من در برخی مواقع نماز صبحم قضا می‌شود یعنی بیدار می‌شود ولی بلند نمی‌شوم. و حس می‌کنم که بدنم اطاعت نفس نمی‌کند یا اینکه شاید اطاعت می‌کند ولی این نفس است که نمی‌خواهد بلند شود. وقتی هم که صبح شد متوجه کارم می‌شوم به هم می‌ریزم و عصابم خورد می‌شود و از دست خودم عصبانی هستم. با این وجود که تا شب یا تا وعده نماز بعدی حالم بد است در بین این زمان نمی‌توانم کاری بکنم معمولا با عصاب خوردی ساعت ها در رخت خواب افتاده ام و از همین هم ناراحت هستم. و در چنین روز هایی معمولا به کلاس و درسم نمی‌رسم. لطفا کمک کنید که از این مشکل رها شوم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در کتاب «خویشتن پنهان» عرض شد؛ وقتی نفس گرفتار پرحرفی و کینه و تعلقات دنیایی باشد، در تدبیر بدن ضعیف می‌گردد. موفق باشید

17890
متن پرسش
با سلام خدمت مبارک استاد بزرگوار: استاد عزیز حضرتعالی همواره در آثار گوهر بارتان از عبارت «عالم ملکوت» یا «عالم قدس » استفاده می نمایید، خواستم بدانم مقصود شما از این عالم چیست؟ عالم برزخ است؟ یا عالم قیامت است؟ به طور مشخص ذهن شنونده یا خواننده وقتی که این عبارت را می شنود باید به چه کسی یا عالمی معطوف گردد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عالم ملکوت وجهِ مجرد عالم ماده است مثل نفس ناطقه که وَجهِ مجرد انسان است و عالم قدس یعنی همه‌ی عالم غیب اعم از عرش و کرسی. موفق باشید

17873
متن پرسش
سلام استاد: واقعا جمع بین دنیا و آخرت کاری بس دشوار است. چون وقتی به مرگ و آخرت متذکر می شوم ناامیدی تمام وجودم را می گیرد، می بینم با این اعمال ره به کجا خواهم برد و وقتی به دنیا نظر می کنم غفلت و امیدهای واهی مرا در می گیرد. می خوام بگم بودن در حالتی بین خوف و رجا بسیار سخت است. به نظرتان چه باید کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالعه‌ی بحث «معرفت نفس» در این رابطه شروع خوبی است تا اصل این موضوع برایتان روشن شود که چگونه باید با خودتان برخورد کنید. موفق باشید

17863
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز اگه امکان داره در مورد جنسیت ها و خوراک بهشتی کمی توضیح می فرمایید، من چندین کتاب زیبای شما را خوانده ام. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «معرفت نفس و حشر» روشن می‌شود که هرچه وجود یک پدیده شدیدتر باشد با ارزش‌تر است و خوراک اهل بهشت در درجه‌ی وجودی شدیدتری نسبت به خوراک‌های مادی قرار دارد. موفق باشید

17875
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: در مورد اینکه در قیامت ظاهر و جسم های هر کس ساخته شده ی اخلاقیات و ملکات اوست، کاملا صحیح، اما در مورد اینکه آیا مثلا کسی گرگ صفت بوده در آنجا کاملا شبیه گرگ احضار می شود؟ پس چگونه در آن عالم همدیگر را می شناسند که مثلا این فلانی است در صورت تغییر ظاهر کلی به حیوان و... دیگر قابل تشخیص نیست، در مورد این آیه از قران که می فرمایند در آن روز دست ها و پاها صحببت می کنند آیا صرفا صحبت کردن معمول است یا نمایششان به شکل مورد ملکه گویی که خود را معرفی کرده و صحبت می کنند؟ لطفا راهنمایی فرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که موجودات در عالم مجردات مانند عالم ماده محدود به یک ماهیت نیستند لذا در عین آن‌که طرف گرگ است، صدام است 2- آری! در قیامت شکل دست و پا نمایاننده‌ی صفت انسان‌ها است زیرا می‌فرماید: «نختم علی افواههم» یعنی گفتگوی زبانی در آن‌جا منتفی است. در این موارد خوب است که کتاب «معرفتِ نفس و حشر» را دنبال بفرمایید. موفق باشید

17836
متن پرسش
با سلام: فرق نفس و روح چیست و رابطه ی روح و نفس و جسم به چه شکل است؟ لطفا توضیحات مفصلی بفرمایید. بنده کتاب های «جوان و انتخاب بزرگ»، «آشتی با خدا»، «ده نکته از معرفت نفس»، «خویشتن پنهان»، «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قبر» را خوانده ام البته کتاب آخر را تمام نکرده ام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در محاورات معمولی، روح و نفس به یک معنا است ولی در اصطلاح قرآن، نفس به معنای روحِ مدبّرِ بدن است. ولی روح، بیشتر به منظور روح الأمین و یا جبرائیل به‌کار می‌رود و نفس ناطقه با تعلقی که به بدن دارد بدن را تدبیر می‌کند مگر آن‌که آن تعلق از بین برود که در آن صورت بدن را رها می‌کند. موفق باشید

17814
متن پرسش
ببخشید استاد طاهرزاده، سلام: خواستم اگه ممکنه این مطلب رو بخونید و نظرتون رو بگید و اگه اطلاعی از این موضوع دارید، ممنون میشم بفرمایید. این مطلب در یک کانالِِ عرفان در تلگرام به نام کانالِ لام.میم بود. مطلب: ان شاءالله فرصت بشه، مطلبی در خصوص زندگی هولوگرامیک براتون می نویسم. دیری نخواهد پایید، که مردم با تکنولوژی مواجه خواهند شد که بصورت ارادی و تکنولوژیکی وارد عالم مکاشفه می شوند، طراحی زندگی و ساختمان و... خود می کنند سپس مثلا خانه ای را که در وضعیت هولوگرافیک برای خود ساخته و طراحی و چیدمان کرده اند، سیو و ذخیره می کنند، سپس در عالم خارج به مهندسین خواهند گفت این هوگرام منو واقع نمایی بکن و هزاران هزار هولوگرام، یعنی مکاشفات تکنولوژیک در جهان ساخته خواهند شد. حالا ببینید کی عرض کردیم این مطلب را یک مدت دیگر، هولوگرامی مثلا خواهد آمد، همسران واردش می شوند، و بچه خودشان سفارش می دهند! رنگ مو فلان، رنگ چشم فلان و.... تا اینکه هولوگرام تا ریز قیافه بچه را به آنها نشان می دهد و آنها درست در عالم واقع بجه ای که دنیا خواهند آورد همینه حتی خواهند رفت داخل هولوگرام و می روند مثلا پانصد سال آینده گشتی می زنند و بر می‌گردند. علم غوغایی راه خواهد انداخت. سفر به داخل هسته اتم، و دنیای ریز اتمیک. سفر داخل خورشید، سفر به میلیارد ها سال نوری بعد و قبل، کشف انواع عجایب، مثلا چه جالب میشه طرف میره با کنفوسیوس هم کلام میشه و ازش درس میگیره دوباره بر میگرده زمان خودش، داخل هولوگرام میشه و آخر همه احتمالات را بعیان می بیند، بعد بهترین و پرسود ترین معامله را انتخاب می کند، این قضیه تا جایی ممکنه پیش بره که همه مردم یک زندگی موازی ذهنی داشته باشند، یعنی طرف ایران باشه خودش یک زندگی اینجا داشته باشه و یک زندگی هولوگرامیک هم مثلا در آمریکا داشته باشه با یه عده ای دیگر که در آنها هم در هولوگرام اند حتی ممکنه یک زندگی زمینی داشته باشه یک زندگی مریخی اینجاست که باید گفت فتبارک الله احسن الخالقین اخیرا بازی های کامپیوتری زیادی در بازاز هست. مانند «سیمز» «کلش» و غیره که بهتر از من همه می دانید طرف الان میشینه پشت سیستم، و با جویستیک یا کیبورد نفرات داخل بازی را کنترل میکنه و نرم افزار بازی هم بصورت هوشمندانه با این بازیگر تعاملات داره همین را تصور کنید. که نرم افزار فوق هوشمند هولوگرام میشه و طرف خودش وارد بازی میشه؛ خودش داخل سیمز میشه، خودش داخل کلش میشه و این فقط تقریب ذهن بود مساله بسیار شگفت تر از این است. دیگه برای درمان عمل جراحی لازم نیسن، دکتر داخل هولوگرام مریض میشه و مثلا غده را داخل هولوگرام درمان میکنه. و و و و و و چه ها که نخواهد شد.دوستان بحث هولوگرام که یادشان هست؟ گفتیم چه بسا خواهد آمد که طرف یک زندگی موازی با زندگی طبیعیش، در هولوگرام خواهد داشت. اینم داستانی از جناب محیی الدین بن عربی که مؤید آن مطلب است:
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مباحث معرفت نفس را دنبال فرمایید و تفاوت ساحت مجردات را از ساحت عالم ماده متوجه شوید به خوبی به غفلت این افراد و این ادعاها که بیشتر با تفکر کارتونی شکل گرفته است، پی می‌برید. موفق باشید

17801
متن پرسش
محضر استاد طاهر زاده سلام عليكم: نظر علمي و اينكه چه برداشت ها و مفاهيمي در مورد كتاب «سنخیت، عینیت یا تباین؟» نوشته آيت ا... سیدان‌ پيرامون‌ بحث سنخیت مي شود؟ لطفاً ارزيابي تان در اين خصوص بفرمائيد (لطفاً توضيح بفرماييد)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جواب سؤال قبلی عرض شد که این آقایان متوجه نگاهِ وجودی و تجلیّاتی که در عالم وجود هست، نمی‌شوند و بدین لحاظ گرفتارِ این نوع مفاهیم هستند. توصیه‌ی بنده آن است که کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن را مطالعه فرمایید. موفق باشید

17777
متن پرسش
سلام علیکم استاد: افرادی هستند که می گویند ما اصلا به وجود رو اعتقادی نداریم و هر چه هست آن ذهن آدمیست و اگر انسان حتی در آینده چیزی را می بیند که برایش آشناست آن تشابهات است. در کل اثبات وجود روح را می طلبد بدون استدلال دینی و مذهبی. لذا خواهشمندم جدا از پاسخ این سوال منبعی هم به بنده معرفی کنید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث‌های استدلالی در این‌جا و در قالب سؤال و جواب ممکن نیست. حضرت آیت اللّه حسن‌زاده در کتاب «معرفت نفس» خود دلایل خوبی را مطرح کرده‌اند. موفق باشید

17772
متن پرسش
با سلام: ببخشید استاد مزاحم میشم. حقیقتا چند سوال برایم وجود دارد: 1. آیا بشر می تواند روزی به نهایت آسمان و کهکشان ها برسد؟ یعنی جایی که پایان کهکشان هاست و بالاتر از آن دیگر آسمانی نیست؟ 2. آیا آسمان ما و کهکشان ها و سیاراتِ مادی ِِآسمان که می گویند فاصله فلان کهشان تا ما 13 میلیارد سال نوری است و.... ، پایانی دارد؟ یا آسمان بی نهایت است؟ اگر پایان دارد، بالاتر از آن چیست؟ باز هم عوالِمِ مادی یا نه مثلا عاام برزخ و شبهِ آن؟ 3. اگر بشر آنقدر پیشرفت کند که بتواند به نهایتِ آسمان برسد، می تواند واردِ عالم برزخ هم شود؟ 4. فلاسفه می گویند که عوالمِ عالم برزخ بی نهایت است. خب ذاتِ خدا هم بی نهایت است. بنابراین آیا می توان گفت که ذات خدا بی نهایت برابرِ عالم برزخ است؟ یا چون هر دو بی نهایت هستند، دیگر خداوندی که در مقامِ ذات قرار دارد نمی تواند بزرگی و عظمتش بی نهایت عالم برزخ باشد؟ (یعنی بی نهایتِ بینهایت باشد). 5. ببخشید استاد چند وقتی است که شبهه ای برایم پیش آمده. وقتی می بینم که این همه تکنولوژی و توانایی بشر با سرعت سرسام آوری در حالِ پیشرفت است، می گویم نکند که این بشر روزی برسد که بتواند به نهایتِ آسمان برسد و قادر به هر کاری باشد و بتواند هر تصرفی در عالم بکند و از آنجایی هم که در یک مقاله ای خواندم که دانشمندان راههایی برای جلوگیری از پیری و مرگ را شناسایی کرده اند، می گویم نکند که این بشر روزی برسد که بتواند تبدیل به موجودی شود که امکانِ نمردن داشته باشد و مرگ بر او غالب نشود و بتواند برای همیشه زندگی کند و علاوه بر این به قدرت های سررسام آوری هم با پیشرفتِ علم دست یابد که بتواند نعوذ بالله همانند خدا هر دخل و تصرفی در عالم بکند و قدرت بر انجام هر کار ِِبزرگی را داشته باشد و حتی بتواند موجودی را خلق کند. (آخه در کتاب زیست شناسی خواندم که حتی دانشمندان در زیست شناسی به این دانش رسیده اند که می توانند یک ژن از گوش یا از جایِ بدنِ فردِ x را در بیاورند و قرار دادن آن در محیط کشت، یک انسان همانند و دقیقا مثلِ همان فردِ x ، به وجود آورند. هرچند که این عمل، خلقِ انسان نیست. اما گفتم شاید بتوانند در آینده به این علم دست یابند. خلاصه استاد از وقتی که این افکار به ذهنم اومده، استغفر الله، عظمت و قدرتِ خدا در ذهنم کمرنگ شده و میگم ممکنه انسان به جایی برسه که نعوذ بالله در مقابل خدا قد علم کنه و بتواند همانند او بسیاری از کارها را بکند.؟ هر چند که انسان است و خدا نیست و از این بابت این فکر خیلی ناراحت هستم. اما نمیدونم چطوری و با چه دلیلی این فکر و تصورم را رد و نقد کنم. خواهش می کنم کمکم کنید تا از این فکر خلاص شوم و پِی به قدرت بی انتها و عظمتِ غیر قابل وصف خدا ببرم. ممنون. خواهش می کنم جواب بدهید و به فایل های صوتی و کتاب، ارجاع ندهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه در عالم ماده جلو برویم همواره با ماده روبه‌رو هستیم مگر این‌که افق تفکر و شخصیت خود را به عالمی برتر یعنی عالم مجردات سیر دهیم. از طرفی، بی‌نهایت‌بودنِ عالم مجردات مثل عالم برزخ، بی‌نهایت‌بودنی است در عینِ مخلوقیت. ولی بی‌نهایت‌بودنِ خداوند، بی‌نهایتی است در عینِ خالقیت که وجودش به غیر محدود نمی‌شود.

عنایت داشته باشید حوزه‌ی عالم ماده، مقهورِ عالم مجردات است مثل آن‌که «تن» مقهور نفس ناطقه‌ی انسانی و یا روح انسان است و هر اندازه انسان در «بدن» دقت کند و در جزئیات آن جلو رود، بالاخره از حوزه‌ی بدن که مقهور عالم غیب است، خارج نمی‌شود. پیشنهاد بنده آن است که جهت رفع ابهامات خود مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن مطالعه کنید وگرنه همواره با همین سؤالات مبهم مشغول خواهید بود. موفق باشید

نمایش چاپی