بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انسان‌شناسی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6097
متن پرسش
سلام.آیا طبقات هفت گانه اولیا الله(قطب نقیب اوتاد...) که در تصوف بحث می شود واقعا وجود دارد؟در روایات شیعی چیزی از آن ها به میان آمده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد اطلاعی ندارم جون بیشتر مربوط به اهل تصوف است و در عرفان به‌خصوص عرفان نظری این مباحث مطرح نیست. موفق باشید
6098
متن پرسش
سلام.چند روز پیش در برنامه ای دیدم که آیت الله قاضی حدیثی را در جمع شاگردان می خوانده اند که مضمونش این است:اگر شنیدید کوهی جا به جا شده آن را بیشتر باور کنید تا شنیده باشید خلق و خو و ملکات انسانی تغییر کرده.استاد منبع این حدیث و متن عربی آن را میدانید؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: منبع آن را نمی‌دانم ولی این در اخلاقیات بحث مهمی است و نیاز به سند ندارد که اگر کاری و یا صفتی برای کسی ملکه شد تغییر آن بسیار مشکل است به همین جهت باید از ابتدا مواظب بود ملکات نیکو در ما ریشه بگیرند. موفق باشید
6086
متن پرسش
سلام علیکم ایا در اسلام سبکی معده منظور است یا مطلق امساک منظور است یعنی اگر کسی مثلا شش وعده بخورد ولی مواظب باشد که سنگین نشود یعنی به نحوی معده اش را فریب دهد مثل کودکی که وقتی خیلی بی تابی می کند شکلاتی دست او می دهند تا ارام گیرد و به این نحو او را می فریبند ایا این کار کار درستی است ویا انکه بهره های سلوکی بر مطلق امساک بار می شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً امساک است که نفس را از مشغول‌شدن نسبت به بدن فارغ می‌کند تا بتواند به جنبه‌ی ملکوتی خود رجوع داشته باشد. موفق باشید
6066
متن پرسش
باسلام با اینکه شیوه شما معرفت نفساست و بعضی هم دنبال می کنند خب همه علما می گویند انجام واجبات ترک محرمات اولین قدم است ولی شمامی فرمایید معرفت نفس،به نظر بنده آیا این خوب نیست که انسان چندسال وقتش را صرف کند تا انجام واجبات وترک محرمات برایش ملکه شود بعد سراغ معرفت نفس بیاید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما باید همواره در مسیر فقه اکبر یعنی اعتقادات و فقه اوسط یعنی اخلاق و فقه اصغر یعنی احکام خود را رشد دهیم و معرفت نفس مربوط به فقه اکبر است. موفق باشید
6016
متن پرسش
باسلام1.حدودیکسال است مباحث شماراپیگیری میکنم ولی شما هرچه میفرمایید باید حضوری باشد نمیدانم چرا برای من حصولی میشود،چکارکنم و باید ازکجا بفهمم حضوری است؟ ۲.آیت الله جوادی میفرمایند ما یک جهاد اوسط داریم و یک جهاد اکبر که معرفت نفس است و جهاداوسط مقدمه جهاد اکبر است، سوال این است که چرا شما بدون مقدمه که جهاد اوسط است دوستان را وارد معرفت نفس میکنید؟ ۳.حال که فهمیدیم معرفت نفس درست است،باید از کجا شروع کنیم با کتاب خواندن که نمی شود چون می گویند باید حضوری باشد؟ ۴.کتابهایی را که به رهبری هدیه دادید کدام کتابها بود؟ ۵.برای درک محرم چکارکنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اول باید موضوعات حصولی باشد و سپس به نور ایمان و تزکیه‌ی لازم حضوری می‌شود. مطلب إن‌شاءاللّه با پیگیری شرح کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» حل می‌شود 2-جهاد اکبر بودن معرفت نفس به لحاظ موضوع است و نه به لحاظ آن‌که باید مثلاً اخلاق را که جهاد اوسط است ابتدا طی کرد. بر عکس، بعد از معرفت نفس اخلاق جای خود را باز می‌کند 3- مباحث معرفت نفس عموماً به صورت تذکری است و خود به خود حالت حضوری‌اش پیش می‌آید 4- تمدن‌زایی شیعه، آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود، مباحث انقلاب اسلامی 5- معرفت به مقام نورانی امام حسین«علیه‌السلام» غوغا می‌کند. موفق باشید
6024
متن پرسش
سلام علیکم 1.میخواستم بدانم وجودی که حضرت عالی درکتب مختلف میگید همان وجود فلسفی است؟ووجود همان نور است که درقرآن است؟ 2.اگرمی شود درمورد مباحث شما که میفرمایید امام فرموده برای مقدمات لازم است آدرسش کجاست؟(گفتید اسفاروآداب الصلواه وحسنین هیکل و...) ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان گفت وجود همان نور است که در قرآن است ولی در وجود فلسفی عموماً نظر به مفهوم وجود است و ما در معرفت نفس سعی داریم با وجود با نگاه حضوری روبه‌رو شویم 2- از قسمت دوم سؤال‌تان چیزی سر در نیاوردم. موفق باشید
6027
متن پرسش
سلام علیکم همین طور که پرسش و پاسخ های درون سایت را مطالعه میکردم به نکته ای برخوردم که عرض فرموده بودید . اینکه به سیدعلی آقا قاضی لقب صوفی داده بودن و این بزرگ مرد عرفان و موحد کبیر را مورد انتهام قرار داده بودند و تا پای ترور این عارف کبیر هم رفته بودند که خوشبختانه نافرجام بوده است . البته من هم خودم چیزهایی شنیدم که زمانی که آیت الله بهجت شاگرد آقای قاضی بودند , به گوش پدر آیت الله بهجت رسانده بودند که فرزندت با صوفی ها برخاست و بنشین دارد و این عکس العمل پدر آقای بهجت را برانگیخته بود و پیامی برای آقای بهجت فرستاده بود . که به ادامه ی داستان آن کارنداریم . از طرفی دیگر هم کرامات مرحوم قاضی بر کسی پوشیده نیست . از طرفی در خاطرات آقای بهجت این مطلب بود که ایشان برای پیدا کردن استاد تهذیب اخلاق زمانی که در کربلا مشغول تحصیل بودند هر روز به حرم سیدالشهدا میرفتند و از این ذات مقدسه در خواست میکردند که استادی رابه من نشان دهید که بتوانم توسط ایشان راه عرفان اهل بیتی و شیعی را بپیمایم تا اینکه توسط برادر علامه طباطبایی با مرحوم قاضی آشنا میشوند . و یا ماجرای آشنایی خود علامه طباطبایی با مرحوم قاضی که شگفت انگیزست یا ماجرای ملاقات امام خمینی با مرحوم قاضی که عجیب است و هزار تا کرامات دیگر که در کتابهایی که برای آقای قاضی نوشته اند میتوان یافت . و از طرفی دیگر هم مواجه هستیم با عارفی هم عصر با سیدعلی آقا قاضی به نام شیخ محمد جواد انصاری . در کتابی که مربوط به سیره شیخ محمد جواد انصاری بود خواندم که خبر مرحوم انصاری به گوش آیت الله بروجردی رسیده بود و این عارف کبیر را در ذهن آیت الله بروجردی بصورت یک صوفی معرفی کرده بودند , و هنگامی که آقای بروجردی چند نفر را به محضر مرحوم انصاری میفرستد تا با این فرض که با مرحوم انصاری صحبت کنند . همین که مرحوم انصاری آن دو نفر فرستاده از طرف آقای بروجردی را میبیند بدون آنکه حرفی رد و بدل شود میگوید بروید به آقا بگویید راه ما راه همان شرع و تشیع است . در حالیکه در همان کتاب میخواندید مرحوم انصاری خود با صوفیان صحبت میکردند وآنها را از صوفی گری نهی میکردند و صوفی گری را مخالف سیره اهل بیت میدانستند . برای من یک سوال برگ است که سیره ی مرحوم قاضی و مرحوم انصاری مگر چگونه بوده است که به آنان لفظ صوفی میدادند ؟ شاید اگر ما هم در زمان این بزرگواران زندگی میکردیم با این عزیزان شاید همین برخورد را میداشتیم.از شما خواهشمندم کمی فضای شخصیتی و نوع سیره ی این بزرگواران را برای من توضیح دهید و علت لقب دادن صوفی به این بزرگواران چه بوده است .خلاصه اینکه غیر ممکن است شیوه ی این دو بزرگوار برخلاف آیات و احادیث بوده باشد اگر در این زمینه حدیث یا نقلی هم در خاطر دارید برای من بیان کنید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در پیامشان تحت عنوان «منشور بیداری» روشن می‌کنند که چگونه دشمنان اسلام و متحجرین هرکس پای در معارف عالیه می‌گذاشت را با انواع تهمت‌ها منزوی می‌کردند. تنها راه رفع مشکل آن است که بپذیریم باید برای دینداری در کنار فقه و اخلاق به علم توحید هم رجوع کرد در آن صورت نه‌تنها عالمان علم توحید را صوفی قلمداد نمی‌کنیم بلکه نزدیک‌ترین انسان‌ها به رسول اللّه«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌شناسیم. موفق باشید
5999
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی برای اینکه یاد معاد و اهمیت معاد در جامعه زیاد شود چه کار فرهنگی میتوان انجام داد . با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید معاد را خوب تبیین کرد و معرفت نفس در این مسیر شروع خوبی است. موفق باشید
5981
متن پرسش
سلام استاد عزیز در مقدمه‌ی نهایه الحکمه در فضائل علامه طباطبایی (ره) حکایتی از علامه جوادی (حفظ الله) نقل شده به این شرح: "اوج تکامل عقلی و تجرد روح این ابرمرد حکمت به مقامی رسید که کلیات عقلی را بدون دخالت قوه تخیل و تمثل مصداق آن‌ها در مرحله‌ی خیال و تجسد آن در مرتبه‌ی مثال متصل یا با صرف نظر از آن ادراک می‌نمود. یکی از ادله‌ی تجرد روح همانا ادراک کلیات مرسله است که از هر قید مجرد و از هر کثرتی منزه می‌باشد، و روحی که یک موجود مجرد تام را ادراک می‌کند و می‌یابد حتما مجرد خواهد بودو البته این برهان تجرد روح از راه ادراک کلی، درباره اوحدی از نفوس ناطقه صادق است، نه درباره نفوس همه‌ی مردم. بعد از پایان بحث مزبور از مرحوم استاد علامه پرسیدم: آیا شما می‌توانید کلی را بدون تمثیل هیچ فرد خیالی آن، و نیز بدون تخیل انتشار آن در بین مصادیق مثالی ادراک کنید؟ فرمود: تاحدی. و این جواب با توجه به خفض جناح و تواضع جبلی آن بزرگوار که هرگز اعجاب و خودبینی نداشت یعنی «آری»." – 1) ظاهرا علامه جوادی بین تصور مصداق کلیات در مرحله‌ی خیال و مرحله‌ی مثال تفاوت گذاشته‌اند. این تفاوت چیست؟ 2) می‌فرمایند ادراک کلیات بدون تصور مصادیق جزئی در مورد اوحدی از انسان‌ها صادق است. این چه طور ممکن است؟ بنده مثلا وقتی مفهوم انسان به ذهنم متبادر می‌شود بدون این که انسان جزئی به ذهنم بیاید معنای آن را حس می‌کنم. آیا این همان ادراک مفهوم کلی بدون مصداق آن در خیال نیست؟ اما علامه می‌فرمایند اوحدی از نفوس این توانایی را دارند و آن را از امتیازات علامه طباطبایی می‌دانند. این چگونه ممکن است؟ متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولیای الهی امثال علامه توانسته اند به حقیقت کلی بدون نظر به مناظر و اعیانی که محل ظهور حقایق اند، نظر کنند مثل آن که نور کبریائی حق را به خود کبریایی بیابند ولی نه از منظر اعیانی که مظهر کبریایی حق اند. و این غیر از نظر به مفاهیم است، مسئله خیلی بالاتر از این هاست و تنها با توحید ناب ظهور می کند، آن طور که علی«علیه السلام» قبل از دیدن هرچیز و با آن چیز و بعد از آن چیز ،«اللّه» را می بینند. از این سنخ است ولی در مرتبه ی خودشان. موفق باشید
5954
متن پرسش
سلام میخواستم عقاید بخوام میخواستم کتاب برای شروع باتوجه به ویژگی هایی که میفرمایید معرفی کنید؟(کتب خودتان ویا آموزش عقاید آقای مصباح وآیا آموزش عقاید هم کلام است وویژگی های کلامی درآن نیست؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: عقاید به معنای آن‌که بتوانید از عقاید خود دفاع کنید همان علم کلام است که از جمله‌ی آن‌ها کتاب عقاید آیت‌اللّه مصباح و یا کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» است. ولی عقاید به معنای رجوع قلب به حقیقت وجود، مباحث معرفت نفس و برهان صدیقین در ابتدا و رجوع به عرفان نظری پس از آن لازم است. موفق باشید
5938
متن پرسش
سلام علیکم تاثیر روح های افرادبر سیمای ظاهری آنها چیست؟درست است که نفس ما غیر از بدن ماست . ولی این سوال پیش می آید که نفس های پاک و نا پاک چه تاثیری در سیمای ظاهری آنها دارند؟ مثلا چهره امام خمینی نمایش خوبیهاست و حکایت از روح مطهرشان دارد و همچنین شهدای عزیز ما که واقعا چهره آنها دلنشین و پاک دارند
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: همین طور است ولی کلی نیست زیرا بعضاً چهره‌ها ظرفیت ظهور مناسب روح را چه از جهت مثبت و چه از جهت منفی ندارند و یا روح انقدر قدرت نفوذ ندارد که حالات خود را در چهره ظاهر کند. موفق باشید
5941
متن پرسش
سلام استاد میخواستم ببینم هنوز کتاب معرفت النفس والحشر که گفتید صوت آن ضعیف است ودارم شرح آن رامینوسم تمام نشده؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در مراحل انتهایی است بحمداللّه از بسیاری جهات آماده شده است. موفق باشید
5928
متن پرسش
با عرض ادب و سلام خدمت برادر و استاد گرانقدر. حوزه های علمیه از سال های دور تاکنون تفاوت های زیادی کرده است که مواردی از این تفاوت ها سودمند و موارد هم مضر است. نقش استاد اخلاق در تربیت نفوس ومراقبت های دائمی در حوزه های قدیم اصلی بی بدیل است که متاسفانه امروزه به علت گسترش حوزه ها و شرایط جانبی دیگر، شاید عملا امکان تحقق این روش اخلاقی و تربیتی نباشد. بنده حقیر که در حوزه معصومیه قم درس می خوانم و در این زمینه دغدغه دارم به این نتیجه رسیدم که باید ساختار و محتوای درس عقائد به گونه ای تنظیم شود تا بتوان به شناخت صحیحی از خویشتن دست یافت و از این دریچه حرکتی را آغاز نمود که بتوان به روح حماسی انقلاب اسلامی متصل شد و به مقصد نهایی که معرفت امام و فناء فی الله است رسید. بر این اساس از مجموعه المیزان از حاج آقا.ف دعوت کردیم و در مدرسه حضور یافتند و نکاتی را مطرح کردند. اما گویا هنوز معرفت نفس روزی حوزه ها نشده و بچه های کلاس قبول نکرده و بیشتر علاقمند بودند روش کلامی را ادامه دهند. بر این اساس ما چند نفر از بچه ها قرار شده که خودمون مطلب را پیگیر باشیم و از معرفت نفس شروع کنیم و چند سوال : 1- نظر حضرتعالی پیرامون اینکه طرح بحث معرفت نفس می تواند خلاء استاد اخلاق را در حوزه ها تا حدی پر کند چیست؟! 2- آیا در حال حاضر صلاح می دانید مباحث معرفت نفس، در حوزه ها بصورت عمومی مطرح شود ؟! 3- آیا قبل از مباحث معرفت نفس، نیازاست به مطالب دیگری نظیر تفسیر رجوع کرد یا خیر؟! چه سفارشی در این باب دارید. 4- عده ای سخت قائل هستند که معرفت دینی را ابتدا باید از سیرمطالعاتی آثار شهید مطهری شروع کرد. با توجه به تاکیدات مقام معظم رهبری در خصوص آثار ایشان، اما من که چند تا از کتب ایشان را به صورت گزینشی خواندم خیلی احساس وجد نکردم . گویا سیاق کلامی بر روش اغنایی در کتب شهید مطهری غلبه دارد که البته ریشه در مقتضیات زمان دارد. لذا بنده و عده ای دیگر از دوستان قائلیم ابتدا به ساکن از کتب شما و بحث معرفت نفس آغاز کنیم و برای تکمیل مباحث اعتقادی به آثار شهید مطهری مراجعه کرد. نظر شما در این خصوص چیست؟ با کمال تشکر و التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- بنده این توصیه را از حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» دارم که با معرفت نفس باید شروع کرد و در هرجایی هم که شروع کرده‌ام بحمداللّه جواب داده است و این همین‌طور که می‌فرمایید با مطالعه‌ی کتب ارزشمند شهید مطهری مغایرتی ندارد. موفق باشید
5886
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز جسارتا آیا در مورد عرفان بودایی و یوگا و روش های آن مطالعه کرده اید؟ مفاهیمی مثل کوندالینی (انرژی معنوی که یوگی های مبتدی مدت زیادی می کوشند با تمرین های ذهنی و نفسی آن را بیدار کنند) و فعال کردن چاکراهای 8 گانه بدن که نقاط انرژی هستند؟ یوگی ها قائل به وجود ارتباطی وثیق بین نیروی معنوی و فیزیولوژی بدن انسان هستند لذا شناخت نقاط انرژی جسم انسان از مبانی اصلی یوگا است. بعد از فعال شدن کوندالینی میتون انرژی آن را از چاکراهای 8 گانه عبور داد و انرژی های مختلف بدن را به طور ارادی کنترل کرد. انرژی شهوت را میتوان به شوق قلب و به نور عقل تبدیل کرد و بر عکس. کسانی که کوندالینی را بیدار کرده اند حالات عرفانی عجیب غریبی دارند. بعضی در درون خود موسیقی میشنوند، در رویا موجودات مختلفی را میبینند اعم از زیبا یا ترسناک، رقص های عارفانه دارند و ... بنده هر چه بیشتر در این زمینه مطالعه میکنم بیشتر مجذوب آن میشوم. نقاط اشتراک فراوانی هم با عرفان اسلامی دارد. این نحله عرفانی امروز در دنیا بسیاری محبوبیت پیدا کرده به خصوص در بین غربی ها که در به در دنبال معنویت و فرار از پوچی زندگی مدرن میگردند.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بنده مدتی بر روی یوگا و کمی هم روی چاکراها وقت گذاشتم آن ها برای آن‌که بتوان نفس را قدرتمند کرد و به ابعاد عمیق‌تر نفس دست یافت کار کرده‌اند ولی عرفان اسلامی برای نفی نفس است در محضر حق. عرفان هندی بیشتر شبیه کارهای اهل کرامت است و نه کارهای عرفا. در عرفان نظر به توحید حق است و فنایِ در فنا. موفق باشید
5864
متن پرسش
سلام علیکم.ببخشید استاد مزاحم اوقات شریف می شوم.سوالی دغدغه ذهنی ام شده است.می خواستم ببینم موضوع معرفت النفس چه زمانی در شیعه به عنوان یک روش سلوکی مطمون و منسجم توسط علما مورد عمل و دقت قرار گرفت؟ علامه طهرانی از قول علامه طباطبایی در کتاب رساله سیر و سلوک اولو الالباب موضوع شروع استفاده از روش های معرفت النفس در تمرکز و دفع خیالات را به زمان آیت الله شوشتری و آن جولا مربوط می داند.آیا کل معرفت النفس به عنوان یک روش سلوکی نه به عنوان یک علم از آن زمان مورد عمل قرار گرفت یا صرفا از زمان آیت الله شوشتری فقط تمرکز توسط معرفت النفس توسط آن جولا یاد داده شده است؟یا طریق معرفت النفس برای رسیدن به مقام ولایت که علامه در ولایت نامه ذکر می کند همیشه مورد توجه بوده است؟ آیا با وجود این که در روایات معرفت النفس مورد تاکید بی نهایتی قرار گرفته است باز هم علمای شیعه قبل از ورود این جولا به معرفت النفس به عنوان یک روش سلوکی نمی نگرسته اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: یقیناً توجه به معرفت نفس همیشه مدّ نظر بوده. با منسجم‌شدن حوزه‌ها علماء نیز آن را به صورت منسجم‌تر در آوردند و حالت کاربردی‌تر به آن دادند تا دیگر به صورت پراکنده نباشد. موفق باشید
5856
متن پرسش
سلام علیکم برای حاجت گرفتن از معصومین (ع) چه مقدماتی و شرایطی لازم است؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: باید از طریق معرفت نفس جایگاه حقایق غیبی را شناخت. موفق باشید
5831
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم در تفسیر حدیث ای اباذر فرمودید بالاترین نوع عبادت تفکر در معرفت خداست ، خواهشمند است با توجه به ذهن اندک بنده چگونگی تفکر در معرفت خدا را روشن تر بفرمایید. یا حق
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: این‌که عرض کردم روایت امام صادق«علیه‌السلام» است که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب «چهل حدیث» در حدیث شماره‌ی 12 آورده‌اند. از طرفی روایات می‌فرماید با معرفت نفس به معرفت ربّ می‌رسید پس یکی از راه‌های تفکر در معرفت خداوند، معرفت نفس است و نیز امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در خطبه‌ی شماره 1 نکات ظریفی در معرفت الهی دارند و بنده‌ی حقیر نیز آن خطبه را به طور مختصر شرح داده‌ام. موفق باشید
5833
متن پرسش
سلام سوال اول:المومن مرات المومن در برزخ و قیامت معنایش روشن تر است در کتاب معاد فرموده اید لطفا بیشتر ازکتاب توضیح بدهید. سوال دوم:یبمه ی زنان خانه دار که بعد از بیست سال مطابق پایه ی حقوقی می دهند آیا با توکل بر خدا منافات دارد؟ یا این یک نوع آینده نگری است؟ لطفا راهنمایی فرمایید. لطفا جواب ها را به ایمیل من ارسال فرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- در قیامت که حجاب‌های بین افراد مرتفع می‌شود انسان حقیقت خود را در آینه‌ی جان افراد می‌نگرد یک نحوه یگانگی بین افراد ظاهر می‌شود که قرآن در وصف آن حالت می‌فرماید: «سَلاماً سَلاماً» 2- اگر پیش‌آمد و انسان توانست در حال حاضر حق بیمه را بپردازد برای آینده‌اش منافاتی با توکل ندارد چون در هر صورت باید خداوند کمک کند تا همین کارها هم نتیجه بدهد. موفق باشید
5825
متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیز بنده کتاب معاد شما را مطالعه کردم چند سوال برایم پیش امد میخواستم از شما بپرسم 1-اینکه بعضی از انسان های مخلص در همین دنیا برزخ خود را میگذرانند به چه معناست؟ یعنی دیگر بعد از مرگ وارد بهشت برزخی میشوند ودیگر عذاب نمی بینند(بعد از مرگ برزخ این افراد به چه شکل است) 2-میتوان این گونه گفت که دربرزخ از انسان حساب رسی کلی است ودر قیامت جزیی ودقیق میشود ؟کمی توضیح دهید 3- اینکه میگویند که مثلا هر کس که نسبت دیگران غضب داشته باشد در قیامت شکل حیوانی میشود یعنی اینکه هر صفت انسان شکلی رابه خود میگیرد یا اینکه مجموعه صفات انسان فقط یک چهره دارد ؟کمی توضیح دهید میخواهم از زبان خودتان بشنوم باتشکر از شما استاد گرامی
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- در کتاب روشن شده زندگی در برزخ یعنی زندگی در شرایطی که اعتباریات دنیایی و حرص و شهوت دنیایی در آن شرایط حاکم نیست و انسان‌هایی که در این دنیا خود را از اعتباریات دنیایی آزاد کنند متوجه حضور برزخی خود می‌شوند و عملاً بعد از مرگ همان زندگی زیبای دنیایی را دارند با شدت بیشتر و حجاب کمتر 2- همین‌طور است، در سی‌دی شرح کتاب معاد شرح داده شده 3- عالم مجردات ظرفیت ظهور چند صفت را به صورت‌های مختلف دارد یعنی طرف در عین آن‌که انسان است، گرگ و مورچه هم هست، مثل آن‌که شما در نفس خود هم گوینده‌اید و هم شنونده و هم متفکر. موفق باشید
5830
متن پرسش
سلام وخداقوت میخواستم سیرانسان شناسی شما اینجوری باید خواند؟ 1.جوان وانتخاب بزرگ 2.آشتی باخدا شرح 3.ده نکته شرح 4.جزوه انسان دراسلام(نمیدانم همان شماره 8 هست) 5.برهان تاعرفان شرح 6.معاد شرح(کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ میشودوفعلیت باور دینی شرح آنها) 7.خوشتن پنهان 8.انسان ازتنگنای بدن تافراخنای قرب الهی باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: همین طور که می‌فرمایید خوب است منتها انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی، همان انسان در اسلام است که ویرایش شده و فصلی به آن افزوده شده که خوب است بعد از خویشتن پنهان مطالعه شود. دیگر این‌که شرح کتاب معاد با شرح کتاب آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود جدا است و به همین ترتیب که اول معاد باشد و بعد کتاب آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود، خوب است. موفق باشید
5796
متن پرسش
سلام. بنده در سؤال شماره‌ی 5784 سوالی در رابطه با سیره‌ی ائمه و خوف و رجا پرسیدم. اما احساس کردم به شما جسارت شده است. بنده بسیار از بیانات شما استفاده می‌کنم و مطلقا قصد بی ادبی نداشتم فقط یک سوال برای دانستن بود و در سوال هم می‌شود هر فردی را نقد کرد و این به معنای بی‌ادبی نیست. من متوجه نشدم بالاخره حرف‌هایی که زدم اشتباه است؟ این‌که من به چیزی رسیده ام و دیگری هم به چیزی و هرکه راه خود را برود که نمی شود. نگاه من به ائمه اشتباه است؟ یا عمق سخنان شما را درک نکرده‌ام که فرموده‌اید تاکیدی ندارید عرایضتان را دنبال کنم؟ (ناامید شدم با این حرف!) درست است شما جملاتی آورده اید که ظاهرا خلاف صحبت‌های بنده است اما من به‌طورکلی از سیره‌ی معصومین صحبت کردم. اگر قرار باشد ادعیه و مناجات را بررسی کنیم می‌بینیم از آن حرف‌های عارفانه در آنها بسیار کم است و غالب آن حرف‌های عابدانه و زاهدانه است. استاد! بنده همه‌ی حرفم این است چرا سیره‌ی معصومین به زهاد و عباد شبیه است تا عرفا، حال این سیره می‌خواهد مناجات و عبادت باشد، یا زندگی روزمره، یا نحوه‌ی برخورد با انسان‌ها و جهان و طبیعت. گاهی که اینجا سوال می پرسم احساس می کنم خیلی سوالات احمقانه و کودکانه ای مطرح می کنم که اینگونه پاسخ می دهید. همین یک سوال مایه‌ی تفکر من برای خیلی چیزهای دیگر خواهد شد و جهت من را تغییر می دهد. ببینید صحبت‌های شما همان صحبت های قائلین به انسان محوری است فقط بسیار ظریف و نامحسوس چون برای پیشرفت این انسان(در همه ابعاد) از خدا و خدایی‌شدن سخن می گویید این اشتباه به وجود می آید که سخن شما خدا خواهی است در حالی که باطن آن انسان محوری و نیل به گزاره ی "همه چیز برای انسان است"، فقط این انسان محوری در سطح خیلی بالاست اما آخرش بیشتر "من" شدن است. خیلی جالب است فنای فی الله برای نیل به انانیت مطلق و نهایی. در حالی که در سیره معصومین این نیست.استاد بنده قصد جسارت ندارم، شاید من متوهم هستم. اما این چیزی است که می بینم و بسیار ظریف است و در نگاه اول فورا نفی خواهد شد. اگر عاشقی و اخلاص واقعی کار ما نیست و شما با توجه به آن اینگونه سخن می گویید، خب بگویید تا ما خود را بیهوده غرق در خیالات نکنیم. دیگر خسته شدم از این همه سوالات مزخرف و بی جواب. چرا این خدا نمی آید پایین تکلیفش را با ما روشن کند؟ من نمی توانم هم خودم را بپرستم هم اورا. هر جا می رویم ردپای خداست و ما را ول نمی کند. من یا باید فقط با او باشم یا فقط با خودم. حال همیشه با او بودن را ندارم چون هنوز خودم برای خودم لذیذ ترم وقتی هم درون خودم می روم میبینیم هیچی آن تو نیست. همه زندگیم شده است برزخ، شده است میان آسمان و زمین چرخیدن.پس این راه حق مطلق کجاست که برویم و دیگر به چیزی نگاه نکنیم و آسوده باشیم؟حیف که نمیشود خدا را نفرین کرد و الا با این خلقتش و این بلاهایی که سر ما می آورد حسابی نفرینش می کردم. این هم تفالی که الان به حافظ زدم: اگر دشنام فرمایی وگر نفرین دعا گویم/جواب تلخ می زیبد لب لعل شکرخا را/نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند/جوانان سعادتمند پند پیر دانا را/حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو/که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: عرض کردم گاهی اسم جلال بر قلب سالک تجلی می‌کند و با نظر به عظمت الهی شخصیت او در بندگی خداوند «خوفی» می شود که در اصطلاح عرفانی به این افراد «مناجاتی» می‌گویند و گاهی اسم جمال تجلی می‌کند و به این انسان‌ها «خراباتی» می‌گویند چون بیشتر با روحیه‌ی رجاء ، نظر به لطف خدا دارند ولی بهترین حال تعادل بین خوف و رجاء هست که در ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» می‌بینیم و بنده آن چند روایت را آوردم تا عرض کرده باشم نمی‌توان گفت سیره‌ی ائمه«علیهم‌السلام» تنها شخصیت خوفی بوده ولی نمی‌دانم از کجا برداشت کردید بنده ناراحت شده‌ام. عرض بنده آن است که اگر اسم جلال بر قلب شما تجلی کرده و بیشتر متأثر از خوف الهی هستید همین راه را ادامه دهید لازم نیست به متونی مشغول شوید که جنبه‌ی امید و رجاء به خدا را مدّ نظر دارند. اما نکته‌ی مهمی که نباید در سخنانتان از آن غفلت فرمایید معنای انسان‌محوری است. در انسان‌محوری یا اومانیسم آنچه مدّ نظر انسان قرار می‌گیرد خود اوست تا به امیالی که خودش برای خودش تعریف کرده است برسد ولی این‌که خدا عالم را برای انسان خلق کرده تا انسان به کمالاتی که استعدادش را دارد برسد، این انسان‌محوری به معنای مذموم آن نیست زیرا خداوند در آیه‌ی 29 سوره‌ی بقره می‌فرماید: «خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً» خداوند آنچه در زمین هست را برای شما خلق کرده. آن‌وقت شما می‌فرمایید؛ گزاره‌ی «همه‌چیز برای انسان است» انسان‌محوری است و تا آن‌جا جلو رفته‌اید که فنای فی اللّه را که مسیر نفی انانیت است برای قرب الهی، نیل به انانیت مطلق و نهایی انگاشته‌اید و عجیب است که این را در سیره‌ی معصومین نفی می‌کنید، معصومینی که همگی مناجات شعبانیه را می‌خواندند و از حضرت حق تقاضا می‌کردند: «إِلَهِی‏ هَبْ‏ لِی‏ کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ» پروردگارا نهایت جدایى از غیر خودت را به من ببخش و چشم‏هاى دلم را با نظر به خودت، روشن فرما تا آن حدّ که چشم‏هاى دل بتواند حجاب‏هاى نور را بشکافد، پس متصل گردم به معدن عظمت و در نتیجه روح‏هاى ما آویزان به عزّ قدس تو گردد. گفتید چرا خدا نمی‌آید پایین تکلیفش را با ما روشن کند؛ خدا با نور شریعت و سیره‌ی اولیاء معصوم به‌خوبی تکلیف ما را روشن کرده است مگر آن‌که ما به دنبال تکلیفی باشیم که خدا به ما تکلیف نکرده و آن تصوری است که شما نسبت به عبادات دارید گویا به گمان جنابعالی خدا که می‌فرماید من برای متقین بهشت آماده کرده‌ام، خواسته انسان‌محوری ما را تقویت کند! آیا این انسان محوری مورد نظر شماست؟موفق باشید
5801
متن پرسش
سلام علیکم آیا مباحث عقلی همیشه باید ازدریچه ی قرآن و عترت عبور کند؟ یعنی میشود که انسان به استدلالی عقلانی برسد و آن را بصورت یک تئوری دربیاورد و آن تئوری و ایده در متن روایات و احادیث نباشد .؟بطور مثال عرض میکنم حضرت آیت الله جوادی آملی یک فیلسوف مسلمان شیعه هستند .آیا تمام تئوری و استنباط هایی که ایشان از دین دارند و در کتابهایشان منقول است با احادیث و قرآن تطابق کامل دارد ؟و آیا استدلالها و اجتهادهای عقلانی ایشان از قرآن و حدیث با خود قرآن و حدیث مماس است ؟.یعنی نمیدانم چطوری بگویم . فکر کنید که ایشان به یک تئوری دینی رسیده باشند که در قرآن و احادیث نباشد .آیا این طوری میشود یا خیر؟. یا مباحث روایی و حدیثی همیشه باید از دریچه ی عقلی و قرآنی عبور کند؟آیا حدیثی هست که نتوان درباره ی آن استدلالهای عقلانی کرد ؟ و مجبور باشیم چشم بسته آن را قبول کنیم درخصوص رابطه عقل و نقل و قرآن میشود کمی توضیح دهید و یا میتوانید به من کتابی معرفی کنید .
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: عنایت داشته باشید وقتی قرآن از طرف خالق هستی و خالق انسان، نازل شده نظر به تمام ابعاد عالم و آدم دارد. نهایت تلاش انسان‌ها آن است که بتوانند با تدبّر در قرآن وجهی از ابعاد عالم و آدم را بیابند. موفق باشید
5761
متن پرسش
سلام علیکم مباحث تجرد نفس را با یکی از دوستان کار میکردیم . در همان مثال های اول ایشان مطلبی را مطرح کرد . آنجا که میفرمایید چرا وقتی خواب میبینید رفتی زیر ماشین , از خواب می پری و قلب ات میزند ؟ ایشان میگفت اصلا این تپش قلب و افزایش آدرنالین و عرق کردن در خواب بر اثر ترس , به دلیل (من ) نیست . این ها همه اش رفلکس ها و بازتاب های مغز است که به تصاویر ساختگی در خودش میدهد. یعنی مغز تصاویری در ذهن خودش میسازد و در خواب آنها را مرور میکند و با توجه به موضوع وقایع ( خوشحالی , ترس و ...) بدن در ححالت خواب عکس العمل نشان میدهد . مثلا میترسد و عرق میکند یا خیر میخواستم ببینم جواب دوستم را چطوری بدم ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در هرحال موضوع باقی می‌ماند که چه کسی است که وقتی بیدار می‌شود احساس می‌کند نزدیک بود تصادف کند. مگر اگر عکس‌العمل‌های فیزیولوژیک یک موضوع را مطرح کنیم موضوع منتفی می‌شود؟ مثل آن است که بنده بگویم دیروز از خانه به دانشگاه رفتم، کسی بگوید این در اثر قبض و بسط ماهیچه‌ها و حرکت استخوان‌های پای شما انجام شد. بالاخره کسی هست که احساس می‌کند از خانه به دانشگاه رفت یا نه؟ موفق باشید
5771
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی،می خواستم بدانم از نظر درجه وجودی ،مقام قرآن بالاتر است یا مقام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ،یا اینکه این سوال اساسا غلط می باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: روایات، قرآن را ثقل اکبر و عترت را – اعم از پیامبر و ائمه«علیهم‌السلام»- ثقل کبیر می‌گوید و از این لحاظ قرآن بالاتر است ولی در مقام حقیقت این حرف‌ها نیست، حقیقت انسان کامل همان قرآن است. موفق باشید
5741
متن پرسش
باسلام: 1) در بحث حرکت جوهری فرموده‌اید عالم ماده بستر ایجاد نفس است که علت معده است و علت حقیقی عالم بالاست. چگونگی ایجاد نفس را لطفا توضیح بفرمایید؟ 2 )آیا مزاج و نفس یک چیز هستند و اگر این‌گونه نیست، چیست و چگونگی ایجاد آن را حرکت جوهری چگونه توجیه می‌کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- باید با دقت شرح بحث حرکت جوهری را از طریق سی‌دی مطالعه نمایید چون در آن‌جا روشن می‌شود ماده آماده می‌شود تا نفس به عنوان نفخه‌ی الهی از طرف حضرت حق بر نطفه تجلی کند 2- مزاج همان نظام ارگانیکی و نظم موجود در بدن است که با تدبیر نفس انجام می‌گیرد و چون نفس از بدن رحلت کرد آن نظم به هم می‌خورد. کاری به حرکت جوهری ندارد. موفق باشید
نمایش چاپی