بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انسان‌شناسی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2882
متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت استاد گرامی استاد من بر سر یک دو راهی مانده ام! من کتاب ادب خیال و عقل و قلب رو که می خوندم رسیدم به قسمتی که شما کتابهای امام رو معرفی کردید(آداب الصلوة و...). بنده طبق سیر مطالعاتی که گفتید کتابهای آشتی با خدا، ده نکته از معرفت النفس، از برهان تا عرفان و همچنین کتاب معاد را تا ترک 14 مطالعه و کوش داده ام. با توجه به توصیفاتی که شما در کتاب ادب خیال از امام خمینی و علامه طباطبایی و امثالهم بیان کرده اید می خواستم ازتون بپرسم که آیا میتونم از این به بعد کتابهایی که از امام معرفی کرده اید رو بخونم یا اینکه طبق سیر مطالعاتی پیش بروم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بعد از کتاب «معاد» إن‌شاءالله می‌توانید کتاب «آداب‌الصلواة» را کار کنید و بعد از آن کتاب «خویشتن پنهان» و کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» إن‌شاءالله می‌توانید تفسیر المیزان را کار کنید. موفق باشید
2868
متن پرسش
سلام استاد میخواستم در مورد آموزش فلسفه برای کودکان واینکه چند سالی برخی انتشارات در این زمینه ترجمه های از نویسنده های غربی را در قالب داستان کوتاه فلسفی - مفهوم زندگی - مرگ- بهتر اندیشیدن- و... را میبینیم لطفا سیر مطالعاتی آموزش فلسفه برای کودکان را از چه منابعی پیشنهاد میکنید تا ما بتوانیم کودکان را درست با معارف فلسفی آشنا کنبم...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده فکر می‌کنم اگر با خودشناسی تفکر فلسفی کودکان را شکل دهیم شروع خوبی است و کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» با ویرایش جدید شروع خوبی است و پس از آن چند جلسه‌ی اول کتاب «آشتی با خدا» و سپس کتاب «چه نیاز به نبی»، تا آرام آرام کودکان ما آماده شوند برای فهم سنت‌های جاری در عالم که این از طریق قرآن ممکن است، به شرطی که رویکرد ما رویکردی باشد که بخواهیم به سنت‌های جاری در عالم نظر کنیم. موفق باشید
2871
متن پرسش
با سلام استاد بزرگوار در کتاب شرح ده نکته - شرح معرفت نفس از دیدگاه علامه طباطبایی فرمودید نفس راهرو نیست راه است پس راهرو کیست و همچنین آیا طی الارض با جسم انجام می شود یا با روح انجام می شود . با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نفس راه است و راهرو نیز خود انسان است که در خود سیر می‌کند و به همین جهت نفس در سلوک خود شدت می‌یابد. طی‌الأرض با جسم و روح انجام می‌گیرد ولی جسمی لطیف‌تر از جسم مادی. موفق باشید
2858
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی شما در کتاب "ادب خیال و عقل وقلب" فرمودید که انسان 4 بعد دارد. بنده از عالمی شنیدم که نفس اماره، لوامه و مطمئنه هم از ابعاد ما هستند. می خواستم بپرسم که اولا این نفس ها با چهار بعدی که شما بیان فرمودید(بدن، خیال، عقل و قلب) چه ارتباطی دارند و ثانیا در کل ما چند بعدی هستیم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نباید مباحث اخلاقی و فلسفی را مخلوط کرد. نفس امّاره و لوّامه و مطمئنه مربوط به مسائل اخلاقی است. موفق باشید
2846
متن پرسش
1.آیا کتاب ده نکته از معرفت نفس را با صوت گوش بدهیم یا با کتاب خویشتن پنهان ÷یگیری کنیم؟ 2.آیا جلساتی که مبنای فکری درستی دارند شرکت در ان جلسات را اجازه می فرمایید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ابتدا ده نکته را با صوت گوش بدهید، سپس برهان صدیقین را با صوت کار کنید و بعد کتاب معاد را با شرح آن دنبال بفرمایید و بعد کتاب «خویشتن پنهان» را دنبال کنید 2- ما موظف نیستیم گوش و قلب خود را به هرکس و به هر جلسه ای بدهیم ما باید در جلساتی شرکت کنیم که موجب یاد خدا و یاد معاد شوند و یا متذکر وظایف دینی ما نسبت به اجتماعمان باشند. موفق باشید
2678
متن پرسش
سلام دوستی ازبنده سوال داشتند بر این مبنی که : دچار پوچی و نا امیدی از خودش شده و به خاطر وسواس های فکری گویی نمیداند و نمی فهمد . هیچ چیز برایش ارزش ندارد .حالا باید تا به باوری درست از خود و از همه چیز برسد ؟ میخواستم پاسخ استاد طاهر زاده را بدانم متشکرم موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شاید کتاب‌های «جوان و انتخاب بزرگ» و «آشتی با خدا» برایش مفید باشد. موفق باشید
2658
متن پرسش
با سلام به استاد و عزیز دلم بنده مدت حدودا 3 سال است که با آثار شما مانوس هستم و سیر مناسبی را تا بدینجا از این بابت طی کرده ام. در حال حاضر سرباز عقیدتی مرزبانی هستم و نیاز به پیدا کردن روش های نوین در آموزش های عقیدتی دارم. قبلا در مورد معرفت نفس فکر کردم و طی تماسی که با شما داشتم جنابعالی نیز تایید فرمودید. اما متاسفانه این سیر هستی شناسی متناسب با عقول ظاهربین همه نیست و احتیاج به یک حلقه گمشده دارد. فکر می کنم این حلقه را پیدا کرده باشم و اون متافیزیکه! آیا شما استفاده از تعالیم متافیزیک نظیر هاله های انرژی و چاکراها و امثالهم را به عنوان فتح باب برای اثبات حقانیت وضو و نماز و معارف دینی مناسب می بینید یا نه؟! احتیاج به مشاوره جدی شما دارم که خدای ناکرده دچار خطا نشوم با سپاس فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: خودتان را مشغول چیزهایی نکنید که مبنای درستی ندارد. به روش معرفت نفس ولی با زبان ساده‌ای که در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» مطرح شده کار را را دنبال کنید.و راه برخورد با عرفان های منفی طرح درست معرفت نفس است موفق باشید
2647
متن پرسش
باسلام وخسته نباشید! جناب استاد : شخصی سی دی وکتاب معرفت النفس شمارا به بنده داده و من مباحث رادارم پی‌گیری میکنم. سوالی برایم پیش آمد درنکته سوم. من در سوالهایی که دوستان ازشماپرسیدند آخرنفهمیدم اگر من میتوانم به نفس خودم احاطه داشته باشم تا مریض نشوم وشرایط را برای ورود میکروب فراهم نکنم پس دررابطه با سوال بعدی که درهمان جلسه ازشما پرسیدند دیوانگان هم میتوانند خودشان را سالم کنند درحالی که این به دورازذهن است!!!! وشما بازمیفرمایید من او درارتباط با نفس اش دچار اختلال شده، افراد منگل تنشان در قبضه‌ی منش مگر نیست پس چرا نمی توانند خود را درمان کنند. حتی با این حساب پیری این جا نقض میشود. ممنون جواب من را بدهید بار دیگرتاکید میکنم شما فرمودید تن در قبضه من است یعنی من مرتبه اش بالا تر از تن است پس احاطه دارد پس چرا بدنمان پیر میشود و نمیتواند کاری بکند؟یا منگل نمیتواند خود را درمان کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام : آری تن در قبضه‌ی «من» است ولی اگر تن انسان به هر نحوی ناقص باشد و نفس نتواند اراده‌ی خود را در آن ِاعمال کند مشکل باقی می‌ماند. عرض شد اگر نظام عصبی یک انسان در دوره‌ی جنینی یا در غیر آن دوره مشکل داشته باشد، در عینی که تن در قبضه‌ی «من» است ولی تن سالمی نیست تا نفس اراده‌ی خود را بر آن إعمال کند. در مورد بیماری‌هایی مثل سرماخوردگی، آری اگر با تمرکز لازم قدرت نفس خود را در امور مختلف پراکنده نکنید و بتوانید با قدرت کاملی در بدن خود حاضر باشید از اصابت میکرب‌ها در امان خواهید ماند، به همین جهت بعضی‌ها دیرتر سرما می‌خورند. فراموش نکنید نفس انسان ایجاد کننده تن او نیست موفق باشید
2600
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم لطفا منابعی برای تحقیق درمورد قوه توهم و کارایی هایش معرفی نمایید.متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در اسفار جلد هشتم جناب ملاصدرا نکات ارزشمندی دارند. در ضمن کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» می‌تواند کمک کند. موفق باشید
2544
متن پرسش
شما در کتاب اشتی با خدا از طریق اشتی با خود راستین می فرمایید که تن انسان ابزاری برای نفس است و انسان به این دنیا آمده تا از طریق تن خود نفس خود را کامل کند حال سوال اینجاست که اگر همه چیز در ید نفس باشد تن چگونه می تواند او را پرورش دهد خواهشمند است این مطلب را برای درک این بنده حقیر بیشتر توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: إن‌شاءالله سعی بفرمایید بعد از کتاب آشتی با خدا موضوعِ معرفت نفس را در کتاب «ده نکته از معرفت نفس» دنبال کنید در آن‌جا در نکته‌ی پنجم این موضوع شرح داده می‌شود. موفق باشید
2531
متن پرسش
سلام.شما در سخنرانی های شرح ده نکته از معرفت نفس فرموده بودین نفس موقعی از بدن انصراف میده که یا کامل شده باشه یا بدن قابل استفاده نباشه و فرمودین که یه بحث هم هست که اجل فرده یعنی ممکنه هیچ کدوم از اینا نباشه اما اجل یکی سر برسه و باید بره.میشه در این مورد توضیح بفرمایید؟چه حکمتی در رسیدن اجل به این شکل هست؟چرا فردی که هنوز مستعد کامل شدنه باید از اینجا بره؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بعضی مواقع انسان‌ها به جهت اخلاق و رفتار خود عمرشان کوتاه می‌شود – مثل قطع رحم – در چنین شرایطی نه نفس ناطقه‌ی او کامل شده و نه بدن او امکان ادامه‌ی حیات را از دست داده، روح او طوری شده که از امکان ادامه‌ی حیات و بهره‌مندی بیشتر از زندگی محروم گشته است. موفق باشید
2533
متن پرسش
آقای طاهر زاده این خدا کیست؟ چیست؟ چرا دست از سر ما بر نمی دارد؟ باور کنید نه می‌تونم ازش فرار کنم، نه ولم می کنه، نه می شناسمش نه راهم میده، نه نشونم میده، باور کنید منو بیچاره کرده. بابا این خدا کیه؟ چکارس؟ چکارش کنیم؟ چرا مارو تو زمین و آسمون نگه داشته؟ خب یا بیاد پایین یا ما رو ببره بالا. بدون خدا نمیشه، نمی‌تونم. از اون ور، باهاش هم نمیشه بود. چی از جون ما میخواد؟ چرا کسی نیست جواب منو بده؟ همین که میفهمم هیچی نمیفهمم خودش یه دنیا دردسر و بدبختیه، وای به حال این‌که آدم یه چیزی هم بدونه.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نمی‌دانم دنبال چی هستی؟ اگر به دنبال خدای واقعی هستی و نه خدای ذهنی، شاخصه‌ی آن خدا این است که با اندیشه به‌دست نمی‌آید و باید بدانی «هرچه اندیشی پذیرای فناست... وانکه در اندیشه ناید آن خدا است» و اگر برایت روشن شد که برای رسیدن به او باید با او مأنوس شوی و مأنوس‌شدنِ با او مشروط به آن است که «خود» را نبینی زیرا به قول فیض کاشانی، توجه کن که می‌گوید: گفتم: که روی خوبت، از من چرا نهان است؟ ...گفتا: تو خود حجابی ، ورنه رخم عیان است ! گفتم: که از که پرسم ، جانا نشان کویت ؟ ...گفتا: نشان چه پرسی ، آن کوی بی نشان است ! گفتم: مرا غم تو خوشتر ز شادمانی ...گفتا: که در ره ما ، غم نیز شادمان است ! گفتم: که سوخت جانم، از آتشِ نهانم ...گفت: آنکه سوخت او را، کی ناله یا فغان است ! گفتم: فراق تا کی؟ گفتا : که تا «تو» هستی ...گفتم نفس همین است ؟ گفتا: سخن همان است ! گفتم: که حاجتی هست ، گفتا : بخواه از ما …گفتم: غمم بیفزا، گفتا که رایگان است ! گفتم: ز فیض بِپْذیر، این نیمه جان که دارد....گفتا : نگاه دارش، غم‌خانه‌ی تو جان است ! آری وقتی هنوز ما نظر به «هستِ» خود داریم جایی برای هستِ مطلق نمی‌ماند که بخواهیم با او مأنوس شویم. قصه‌ی او با ما، قصه‌ی آن پشه است که در محضر حضرت سلیمان از باد شکایت کرد که مانع زندگی اوست و حضرت خواست باد را احضار کند تا شاکی و متشاکی را در محکمه حاضر کرده باشد. بانگ زد آن شه که اى باد صبا.... پشه افغان کرد از ظلمت بیا+ هین مقابل شو تو و خصم و بگو.... پاسخ خصم و بکن دفع عدو+ باد چون بشنید آمد تیزِ تیز.... پشه بگرفت آن زمان راهِ گریز+ پس سلیمان گفت اى پشه کجا ... باش تا بر هر دو رانم من قضا+ گفت اى شه مرگ من از بود اوست.... خود سیاه این روز من از دود اوست‏+ او چو آمد من کجا یابم قرار.....کاو بر آرد از نهاد من دمار+ همچنین جویاى درگاه خدا .... چون خدا آمد شود جوینده لا+ گر چه آن وصلت بقا اندر بقاست .... لیک ز اول آن بقا اندر فناست‏+ سایه‏هایى که بود جویاى نور.... نیست گردد چون کند نورش ظهور+ هالک آید پیش وجهش هست و نیست .... هستى اندر نیستى خود طرفه‏اى است‏+ اندر این محضر خردها شد ز دست..... چون قلم اینجا رسیده شد شکست+ ملاحظه می‌کنید که مولوی می‌خواهد بگوید «همچنین جویاى درگاه خدا... چون خدا آمد شود جوینده لا» حالا از خود بپرسید به دنبال کدام خدا هستید؟ خدای واقعی را وقتی می‌یابید که خودتان را خودتان نبینید. همه‌ی دردسرها آن است که می‌خواهیم هم «ما» باشیم و هم «خدا». بگو: «ما که باشیم ای تو ما را جانِ جان... تا که ما باشیم با تو در میان». موفق باشید
2535
متن پرسش
سلام.این فقط ما انسان ها هستیم که ذهن داریم،یا بقیه موجودات هم دارای ذهن و هوش هستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: برای حیوانات هم ذهن و حافظه هست ولی علم آن‌ها حضوری است و نه حصولی. موفق باشید
2497
متن پرسش
سلام.آیاضمیر خودآگاه وناخودآگاه در معرفت النفس تعریف وجایگاهی دارد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مراتبی از نفس که در ابتدای امر برای انسان محسوس نیست در اصطلاح روان‌شناسی به آن ضمیر ناخودآگاه می‌گویند. موفق باشید
2466
متن پرسش
سلام فرق روح و نفس و عقل چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عموماً در کتب فلسفی «روح» و «نفس» را به یک معنا می‌گیرند که یکی از مراتب آن عقل است همچنان‌که یکی از مراتب آن خیال می‌باشد. موفق باشید
2468
متن پرسش
باسلام خدمت استاد ارجمند جناب طاهرزاده. استاد احساس میکنم نحوه ی ارتباط مجرد با مجرد در مراتب وجود فرق میکند آیا درست است؟ مثلا چرا در حال حاضر در عالم اسفل السافلین روح بنده بدون زبانی که از جنس گوشت است نمیتواند با روح جنابعالی صحبت کند ولی روح بنده ممکن است در عالم خواب با شما صحبت کند و حال آنکه فاقد زبان گوشتی است. احساس میکنم ارتباط ارواح در عالم برزخ و یا در قیامت از نوع القاء باشد یعنی شاید بتوان گفت روح یا مجردات آنقدر لطیف هستند که ارتباطشان از طریق القاء معانی است مثل اینکه به هم متصل باشند و چیزی که نفس بنده به آن فکر میکند از صفحه ی ضمیر انفس دیگر پنهان و مخفی نباشد و همه متوجه تمام افکاری که در نفس من هست میشوند چه فرشته ها و چه خدا وچه نفسهای دیگر انسانها که مانند بنده در برزخ یا قیامت وجود دارند.آیا این طرز فکر درست است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: از جهت کلی حرف درستی است. برای تفصیل آن، مباحث معرفت نفس را دنبال کنید. موفق باشید
2463
متن پرسش
چرا هرانسانی مسیر سلوک مخصوص به خود دارد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هرکس در ذیل شریعت الهی و نور انسان‌های کامل یعنی معصومین می‌تواند بر اساس وجود خود که تجلی نور الهی است به آن شخص راه قرب به خدا را انتخاب کند زیرا وجود هرکس مسیر آن کس است به خدا. موفق باشید
2448
متن پرسش
سلام خسته نباشید /چه کنیم تا پیش خداتربیت شویم/میخواهم خدا برایم تصمیم بگیرد در زندگی نه خودم/
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: با ورود در وادی توکل که وادی مردان مرد است آن می شود که می خواهی. ابتدا باید انسان به درجه‌ای برسد که تمام نقش و تأثیر پدیده‌ها را از خدا بداند و این با توحید صمدی شروع می‌شود که مولایمان در نهج‌البلاغه خدا را به آن شکل توصیف و تبیین فرموده‌اند. پس به توحید بپردازید و توحید ربّ با معرفت نفس شروع می‌شود پس به معرفت نفس بپرداز. هنیئاً لک. موفق باشید
2445
متن پرسش
با سلام. برای محبت ورزیدن در عالم ماده چه نیازی به درگیر شدن قلب گوشتی در امر محبت ورزیدن است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: برای تصحیح‌ جایگاه محبت پیشنهاد می‌کنم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را مطالعه فرمایید. موفق باشید
2411
متن پرسش
سلام . استاد پرسشی از حضورتان داشتم.شما در کتبتان اشاره کرده اید به گفته های ملاصدرا در خصوص وقت مردن، که مثال ساختن در را میزدند که در که ساخته شد نجار تیشه را دور می اندازد و یا اینکه تیشه می شکند ومجبور می شود بیاندازدش و ... استاد سوال من این است که وقتی که تیشه می شکند یعنی مثلا یک نفر در اثر تصادف بدنش دیگر از کار بیفتد و روح ، بدن را ترک کند سیر تکامل این روح چه می شود؟ این روح که کامل نشده است.سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در کتاب «خویشتن پنهان» به این بحث پرداخته شده به آن‌جا رجوع فرماییدو به موضوع تقدیری که خداوند برای هرکس تعیین فرموده توجه کنید. موفق باشید
2400
متن پرسش
سلام.فکر می کنم شما به سوال من(2334) جواب نداده اید.بنده عرض کردم ویژگی ذاتی ماده،محدود و متناهی بودن آن است و نمی تواند غیر این باشد.جمع ماده ها نیز باز متناهی است و بی نهایت نمی شود.با توجه به این مقدمه ها این جهان مادی باید حتما حد داشته باشد چون حد، ذاتی آن است.پس این عالم باید محدود و تمام شدنی باشد و جایی دیگر ادامه نداشته باشد.در حالی که نمیشود این را فهمید و یا تصور کرد که دنیا یک جایی تمام بشود.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور که روح شما در کنار بدن شما نیست که از یک جایی بدن تمام شود و روح شروع شود، عالم ماده در نظام مادی یک جایی تمام نمی‌شود و مجرد شروع شود. پیشنهاد می‌کنم کتاب «ده نکته در معرفت نفس» را همراه با شرح آن مطالعه فرمایید تا معنای دو ساحتی‌بودن ماده و مجرد برایتان روشن شود. موفق باشید
2383
متن پرسش
با سلام1. در جواب سوال 2335 گفته اید که روح قبل از بدن ایجاد می شود. ولی ملاصدرا می گوید روح در بستر جسم ایجاد می شود لطفا توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آری؛ به گفته‌ی ملاصدرا«رحمة‌الله‌علیه»: «النَّفْسُ جِسْمانِیَّة ‌ُالْحُدُوث وَ رُوحانِیَّةُ‌ الْبَقاء»؛یعنی نفسِ هر انسانی از طریق حدوث بدن و در بستر بدنِ او حادث می‌شود و انسان‌ها قبل از بدن خود دارای یک شخصیت خاص و متعیّنی نبوده‌‌اند،( البته می‌توان این بحث را به‌طور کامل در کتاب «از برهان تا عرفان» دنبال بفرمایید) ولی در مورد اهل‌البیت(ع)قضیه فرق می‌کند زیرا آن‌ها علاوه بر نفسی که دارند و مثل سایر انسان‌ها «جِسْمانِیَّة‌ُ الْحُدُوث وَ رُوحانِیَّةُ‌ الْبَقاء» است، دارای مقام نوری می‌باشند که حضرت باقر(ع)در آن رابطه می‌فرمایند: «خَلَقَ‌ اللهُ مَحَمَّداً وَ عِتْرَتَهُ اَشْباحُ نُورٍ بَیْنَ یَدَیِ‌الله»، قُلْتُ: وَ مَا الْاَشْباحُ؟ قالَ: «ظِلُّ النُّور، اَبْدانٌ نُورانِیَّة، بَلْ اَرْواحٌ»؛ خداوند محمّد و عترتش را به صورت شبح‌های نورانی در برابرش خلق کرد. راوی می‌گوید: عرض کردم: اشباح چیست؟ حضرت فرمود: سایه‌ی نور، بدن‌های نورانی، بلکه ارواحی نورانی. ملاحظه می‌کنید که این روایت روشن می‌کند که شخص رسول خدا(ص)و عترت پاک آن حضرت همگی دارای حقیقت نوری بوده‌اند و حضرت باقر(ع)می‌فرماید اشباحِ نوری آن‌ها، سایه‌های نوری بودند، به معنی بدن‌های نورانی، بدن‌هایی که به یک اعتبار روح بوده‌اند، چون در آن مقام، جسم‌ها، جسم‌هایی‌اند از جنس روح، نه جسم‌هایی از جنس ماده و جرم، بلکه سایه‌هایی که نمایش جلوه‌ی اسماء الهی‌اند. اساساً مگر می‌شود پیامبر و عترت مطهرش(ص) قبل از خلقت عالم و مقدم بر آن، در حقیقت غیبیه نباشند و باز بتوانند بر عالم تصرف کنند؟ علاوه بر این، هدف غایی در عالَم غیب مقدّم و در عالَم عین مؤخّر است، تا بشریت در عالم عین، به سوی آن حقیقت که در عالم غیب به صورت بالفعل موجود است سیر کند، چون غایت مفقود، محال است. پس در واقع رسول خدا(ص) از یک قاعده‌ی اساسی که در عالم تحقّق دارد خبر می‌دهند که در جای خود بحث شده است. عظمت کار از آن جهت است که رسول خدا(ص)و ائمه‌ی هدی(ع)سعی دارند اصحاب خاص خود را متوجه چنین معارفی بنمایند که چگونه اولیاء الهی ماوراء خلقت آسمان‌ها و زمین، دارای مقام روحی و نوری هستند که در آن مقام جسم‌ها در عین جسم‌بودن، دارای جنس روحی و معنوی هستند. جابر بن یزید از اصحاب خاص امام باقر(ع) می‌گوید؛ حضرت فرمودند: «یَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ أَوَّلَ مَا خَلَقَ خَلَقَ مُحَمَّداً(ص) وَ عِتْرَتَهُ الْهُدَاةَ الْمُهْتَدِینَ فَکَانُوا أَشْبَاحَ نُورٍ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ، قُلْتُ: وَ مَا الْأَشْبَاحُ؟ قَالَ: ظِلُّ النُّورِ، أَبْدَانٌ نُورَانِیَّةٌ بِلَا أَرْوَاحٍ وَ کَانَ مُؤَیَّداً بِرُوحٍ وَاحِدَةٍ وَ هِیَ رُوحُ الْقُدُسِ فَبِهِ کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ وَ عِتْرَتَهُ وَ لِذَلِکَ خَلَقَهُمْ حُلَمَاءَ عُلَمَاءَ بَرَرَةً أَصْفِیَاءَ یَعْبُدُونَ اللَّهَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ السُّجُودِ وَ التَّسْبِیحِ وَ التَّهْلِیلِ وَ یُصَلُّونَ الصَّلَوَاتِ وَ یَحُجُّونَ وَ یَصُومُون‏» اى جابر! همانا خدا در اول آفرینش، محمد(ص) و خاندان هدایت‌شده‌ی او را آفرید، و آن‌ها در برابر خدا اشباح نور بودند. می‌گوید: اشباح چیست؟ فرمود: یعنى سایه‌ی نور، پیکرهاى نورانى بدون روح، و همه تنها به یک روح مؤید بودند و آن روح القدس بود که او و خاندانش به وسیله‌ی آن روح خدا را عبادت می‌کردند و از این جهت خدا ایشان را خویشتن‌دار، دانشمند، نیکوکار و برگزیده آفرید، با نماز و روزه و سجود و تسبیح و تهلیل خدا را عبادت می‌کردند و نمازها را می‌گزاردند و حج می‌کردند و روزه می‌گرفتند. ملاحظه کنید که چگونه حضرت باقر(ع)در این روایت ما را متوجه حقیقت قدسی چهارده معصوم(ع)می‌کنند که همه مؤید به یک روح بودند و نه روح‌های مختلف. موفق باشید
2357
متن پرسش
با سلام همین طور که فوه بینایی قوه تفکر و... از تجلیات نفس انسان است ایا ذهن هم از نفس انسان است یا حقیقتی است مربوط به تن؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نفس ناطقه مراتبی دارد که یکی از مراتب آن ذهن است و بعضاً در ساختن صورت‌هایش تحت تأثیر جسم است. موفق باشید
2358
متن پرسش
سلام علیکم. استاد بفرمایید اگربازی فوتبال پاسخگوی قوه ی واهمه ی بشر است پس باید بازیهایی همچون شطرنج و پاسور هم از همین قاعده تبعیت کنند در همین راستا پاسخی که به آن دسته از عزیزانی که عرضشان اینست که امام خمینی حرام خدارا حلال کرده و نام احکام ثانویه بر آن نهاده اند چه باید باشد؟ اگر اینگونه است تراشیدن محاسن هم در این دوران حکم احکام ثانویه را خواهد داشت. در این مورد توضیحات لازم را مبذول فرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: از حضرت امام در مورد حرام‌بودن شطرنج سؤال شد و این‌که در حال حاضر شطرنج حکم قمار ندارد و یک نوع ورزش است؛ حضرت امام فرمودند: با فرض مذکور اشکال ندارد، یعنی حرام نیست و این غیر از آن است که بازی شطرنج مثل بسیاری از بازی‌های دیگر در میدان واهمه عمل نمی‌کند. بحث تراشیدن ریش مربوط به فتوای مراجع است و بحث آن جدا است. موفق باشید
2351
متن پرسش
((با سلام.استاد با تشکر از جواب قبلی خدا خیرتان دهد.در مورد تمرکز واقعی که فرمودید تمرکز واقعی همانا به خداوند است در2240. بنده جواب خود را گرفتم که دوری از پرخوری و پر حرفی است.اما یک قسمت از جواب ماند و آن اینکه از نظر مبانی دین که شما به ما می آموزید غیر از تمرکزی که شما فرمودید و اساس است تمرکز بر بقیه چیزها اشگال دارد.یعنی حرام است؟))استاد فرمودید چه نوع تمرکزی.مثلا تمرکز بر دستی که از کار افتاده..چشمی که مشگل دارد..مویی که نمی روید و...فقط استاد رویم سیاه نفرمایید این کار دخالت در امر خداست و خدا میخواسته که آن درد را داده که در این صورت ما برای درمان نباید به پزشک مراجعه میکردیم یا طبق گفته خودتان حضرت عیسی(ع)به جای اینکه به پیروانش(آنهایی که روی آب راه میرفتن)بگوید:اگر اعتقادشان بیشتر بود روی هوا راه میرفتن..میگفتن این گناه است حتما خدا می خواسته که انسان نتواند روی آب راه برود یا پرواز کند..شرمنده باز پرحرفی شد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- بنده هرگز معتقد نیستم حضرت عیسی«علیه‌السلام» پیروان خود را از حرکت بر روی آب یا حرکت در هوا نهی می‌کردند، بحث در آن روایت این است که آزادشدن از اسباب و وسائل رابطه‌ی مستقیم با یقین دارد. در مورد تمرکز بر روی دستی که از کار افتاده و یا چشم معیوب نیز اگر نفس بتواند خود را از جنبه‌ی کثرات و تعلقات آزاد کند می‌تواند در اعضاء تصرف کند و آن‌ها را به تعادل در آورد کاری که انبیاء و اولیاء و نفس‌های بعضی از انسان‌ها می‌توانند حتی بر روی دیگران انجام دهند. حداقل بحث آن است که اگر انسان نگاه توحیدی داشته باشد و خیالات و وَهمیات او بر او حاکم نباشد بدن متعادل‌تری دارد. موفق باشید
نمایش چاپی