بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: فلسفه

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
18031
متن پرسش
سلام علیکم جناب آقای طاهر زاده: وقت بخیر. لطفا توضیح دهید آیا این نقدی که به بحث برهان علت و معلول این جا الآن براتون نوشتم آیا این نقد وارده یا خیر؟ چرا؟ متن نقد: «برهان علت و معلولی که مطرح است دو عنصر مهم در آن لحاظ شده است یکی ضرورت و دیگری سنخیت، ضرورت به این معناست که در فرض وجود علت معنا ندارد که معلول نباشد و خود این معنا سبب بی معنا شدن اختیار از یک سو و قدیم شدن اشیاء از سوی دیگر است چرا که خداوند علت العلل است و از هر زمان که فرض شود وجود خداوند دیگر وجود معلول همراه او خواهد بود و بی معنا شدن اختیار به این جهت است که هر گاه انگیزه ها و مقتضیات شخص را به میل به اندازه ای مشخص رساند (که از آن تعبیر به شوق اکید می شود) خواسته و ناخواسته از او معلول صادر می شود و اراده خود علت آن شوق اکید بلکه خود آن است که آن برآمده از علم است و اساسا فعل و اختیار در اینجا بی معناست. سنخیت هم که همان مشابهت است و بنابر آن معنا ندارد که به تباین محض میان خالق و مخلوق قائل شویم، اما بالاتر از این دو اشکال که شاید بتوان با بیاناتی آن ها را اصلاح کرد که کرده اند مشکل اساسی برهان علیت نادیده انگاشتن حقیقت ایجاد و احداث است که ضرورت برآمده از همین معناست و اساسا اذهان با علیتی خو گرفته اند که معنایی از احداث در آن دیده نمی شود مانند سوختگی بر اثر آتش و بریده شدن براثر حرکت چاقو و... و در اینجا نتیجه می گیریم که چون علت و معلول فلسفی بر محور اصل علیت است و لازمه اصل علیت سنخیت علت و معلول و ضرورت صدور معلول از علت تامه است. نتایج این حرف که با ضروریات دین سازگار نیست از این قرار است: ۱. سنخیت خدا و خلق ۲. قدیم بودن عالم که هر دوی این دو مورد مخالف است با نصوص آیات و روایات و اینکه در مورد آیه 35 از سوره مبارکه طور که آمده «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْ‌ءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ» و فلاسفه به بحث علت و معلول ربط می دهند. این آیه ربطی به مدعی فلاسفه اصلا ندارد بلکه بر خلاف مدعای ایشان هست. خداوند علت پیدایش نیست زیرا علت با معلول یک جنس و یک سنخ و یک ماده و شبیه و نظیر هستند ولی در مورد خداوند هیچ یک از اینها نیست بلکه همان طور که آیات و روایات بسیاری فرموده خداوند خالق هست آن هم از غیر شی و از عدم و نیستی، لذا این آیه می فرماید آیا شما خلق شدید از غیر شی یا اینکه خودتون خالق خودتون هستید در این آیه به وضوح بحث از خلق هست آن هم از غیر شی نه حرف از علت و معلولیت آن هم علتی که سبب معلول هست لذا بین علت و معلول رابطه های زیادی هست.» (لطفاً توضیح بفرمایید فقط استناد نکنید اینجور که یک عالم بزرگوار و جلیل القدر شیعه چون موافق خداشناسی فلسفی بوده و مشرب فکری اش مشرب فلسفی بوده حالا با استناد به این قضیه این برهان علت و معلول خوب می شود و در نتیجه این نقد های فنی کذاست، لطفا اینطور که مثالی آوردم استدلال نکنید بزرگوار)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌دانید این سؤال‌ها بحث مفصل می‌خواهد و بحث شده. به نظرم جناب آقای دکتر سید مهدی امامی‌جمعه در طی 15 جلسه با توجه به آیات قرآن و روایات ائمه«علیهم‌السلام» به‌خوبی روشن می‌کنند که لازم نمی‌آید معنای خلقت دوگانگی و عدم سنخیت باشد. ایشان طی  15 جلسه تحت عنوان «سیر تاریخی الهیات اسلامی» به‌خوبی به این موضوع پرداخته‌اند. متن صوتی آن را از مرکز فرهنگی «سُها» از جناب آقای تیموری به آدرس hrteimouri@gmail.com می‌توانید تهیه کنید. موفق باشید

18010
متن پرسش
طلبه پایه 2 هستم. 1. «جامع السعاده» از کتاب «محجه البیضا» و «محجه البیضا» از کتب «احیا العوم» احمد غزالی و احمد غزلی از یونان گرفت اخلاق (آیت الله مظاهری) پس چرا بعضی ها توصیه می کنند «محجه البیضا» یا «جامع السعاده» را بخوانیم؟ 2.ادبیات در حوزه چقدر کافی است و چه کتاب هایی؟ 3. آیا منطق و فلسفه را بیشتر وقت بگذاریم یا ادبیات عرب و در منطق چه کتاب هایی بخوانیم تا در حد عالی بخوانیم کتاب هایی از مقدم تا عالی معرفی کنید. 3. اگر خدا بخواه اجتماع نقیض محال نیست اگر می شود اثبات کنید این حرف درست است یا غلط
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر هم فرض کنیم غزالی از جهت ساختار اخلاقی و تعادل بین افراط و تفریط تحت تأثیر ارسطو است، مرحوم فیض کاشانی در «مهجة» و استاد آیت اللّه ملا مهدی نراقی و فرزند او ملامحمد، با رجوع به روایات اهل البیت«علیهم‌السلام» کتاب‌های خود را تنظیم کرده‌اند و به همین جهت حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند نراقین را بخوانید که منظور «جامع‌السعادات» و «معراج السعادت» می‌باشد 2- به نظر بنده یک طلبه بیاد همه‌ی دروس رسمی حوزه که مربوط به ادبیات است را کامل بخواند 3- همین منطق «مظفر» و سپس «بدایة و نهایة» علامه و در آخر «اسفار» ما را با عقل فلسفی آشنا می‌کند. 4- اجتماع نقیضین یعنی اجتماع بودن و نبودنِ یک چیز در یک زمان و یک مکان. حال اگر کسی اجتماع نقیضین را محال نداند یعنی باید معتقد باشد محال نیست که همین حالا در این زمان و در این مکان، هم باشد و هم نباشد. و همین امر ار نیز به خدا سرایت دهد که مثلاً اگر خدا بخواهد اجتماع نقیضین محال نیست، یعنی همین حالا، هم خدا باشد و همین حالا خدا نباشد. و این عملاً نفیِ خداوندی است که عین بقاء و سرمدیت و ابدیت است.  موفق باشید

17990
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز لطف می کنید در مورد کشف تفصیلی خدا در عین اجمال علم او یک توضیح کوچک دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توضیح این مطلب مفصل است و علامه در «بدایة الحکمه» جهت تبیین این موضوع، زحمت زیادی کشیده‌اند. موفق باشید

17968
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: چگونه می توان به معرفتی دست یافت که در آن شک نرود؟ اثبات های خداشناسی بر بدیهی ترین اصول فلسفی بنا می شوند. اما اگر شک کنیم در این که آیا این گزاره های بدیهی واقعا حقیقت دارند یا نه، تکلیف چیست؟ آیا می توان به نوعی معرفت دست یافت که شکی به آن نرود؟ در صورت امکان، آیا سالها وقت برای رسیدن به این معرفت وقت نیاز است؟ در این صورت انسانی که در اضطراب شک است تکلیفش چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از نظر عقلی، عقل به خوبی متوجه بدیهی و روشن‌بودن مبانی براهین خداشناسی هست. و از نظر عقلی مشکلی پیش نمی‌اید. ولی در مسیر خداشناسی بعد از عقل، این قلب است که باید حضور خدا را به پشتوانه‌ی براهین عقلی احساس کند وگرنه در عین یقین عقلی از نظر قلبی در شک می‌ماند و با رعایت دستورات الهی، قلب نیز منوّر به احساس حق می‌گردد. موفق باشید 

17946
متن پرسش
خدمت استاد طاهرزاده سلام و عرض ادب دارم: سوالی داشته که ذهن بدجوری دنبال جوابشه. سوالم از محضر شريف شما اين است كه چرا در بحث تخصصي خداشناسي پاره اي از متكلمين و فقها حال حاضر منجمله آيت الله صافي گلپايگاني، آيت الله وحيدخراساني، آيت الله سيدان، استاد حكيمي و... خداشناسي فلسفي را قبول نداشته و مباحثي مثل سنخيت، علت و معلول، وحدت تشكيكيه و... را قبول نداشته و باطل مي دانند و حتي براي خود استدلال هم دارند و از آن طرف عكس اين سخنان را فقهايي مثل آيت الله جوادي آملي، آيت الله مصباح يزدي و... مي زنند. چرا در مورد اين بحث تخصصي و ركن ركين دين و مذهب يعني خداشناسي بين اين عزيزان ديني مان اختلافات علمي هست. واقعاً در اين خصوص برداشت خودتان چيست استاد عزيزم؟ در بحث فوق تخصصي خداشناسي حقيقتاً كدام گروه از بين فلاسفه و متكلمين سخنانشان در اين خصوص به معارف خداشناسي و توحيدي شيعه نزديكتره؟ چون واقعاً من جوان در اين بحث تخصصي گيج شدم. از آن ور فقهيي برهان فلسفي را قبول مي كند از آن طرف فقيهي برهان فلسفي را باطل، رد و توالي فساد مي دانند؟ تحليل شما از اين سخنان چيست؟ چون از آن ور دوست دارم اين بحث خداشناسي را استدلالي دنبال كنم و از آن طرف مي خواهم نزديكترين راه به آيات و روايات باشه و مخالفت با آن نداشته باشد. از اين كه بنده نوازي كرده و سخنان حقير را مطالعه نمودید كمال سپاس را دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که در روایات داریم علاوه بر حجت ظاهری که شریعت الهی و ائمه‌ی معصومین‌اند، حجت باطنی داریم که همان عقل است و اگر ما عقلِ مقتضی فهم روایات و آیات را به‌کار نگیریم و فقط تنها به ظاهر روایات و آیات بسنده کنیم، چنین مشکلاتی که متذکر شده‌اید پیش می‌آید. امثال حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی در به‌کارگیری عقل در فهمِ آیات و روایات، موفق‌تر از کسانی‌اند که به ظاهر آیات و روایات بسنده کرده‌اند. جناب آقای دکتر مهدی امامی‌جمعه در سلسله بحث‌های خود در 15 جلسه تحت عنوان «سیر تاریخی الهیات اسلامی» به‌خوبی به این موضوع پرداخته‌اند. متن صوتی آن را از مرکز فرهنگی «سُها» از جناب آقای تیموری به آدرس hrteimouri@gmail.com می‌توانید تهیه کنید. موفق باشید

17927
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز اینکه می فرمایند برگی از درخت نمی افتد مگر اینکه در علم خداوند است و شما فرمودید که در لوح محفوظ فقط قوانین ثابت عالم ثبت شده، می خواستم ببینم پس این جزییات با نزول آیا شکل می گیرد و در علم خدا بصورت اجمالی است یا خیر؟ لطفا راهنمایی فرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علم خداوند، علمِ اجمالی در عین کشف تفصیلی است و بدین جهت به جزئیات به همان صورت جزئی، علم دارد که بحث آن مفصل است و مرحوم علامه‌ی طباطبایی در قسمت‌های آخر «بدایة‌الحکمه» به خوبی بدان پرداخته‌اند. موفق باشید

17870
متن پرسش
با سلام: استاد این دو حدیث از امامان بزرگوار که در یک جا می فرمایند هر کسی که معارف ما را از غیر ما بگیرد راه اشتباه رفته و دوم اینکه می فرمایند هر کس اسرار ما را فاش گوید اشتباه کرده، و برخی این حدیث ها را در خور فلاسفه و عرفا برداشت می کنند، می خواستم نظر تان را بدانم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احادیث نوع اول نظر به مدعیانی دارد که در زمان امامان با تحریک خلفاء در مقابل فرهنگ اهل‌البیت«علیه‌السلام» بساط پهن کرده بودند. ولی فلاسفه‌ای مثل فارابی و عرفایی مثل محی‌الدین تلاش دارند تا سخن ائمه را تبیین کنند. 2- موضوع افشاء راز ائمه بحث دیگری است که جناب استاد حجت‌الاسلام و المسلمین امیر غنوی از اساتید حوزه‌ی علمیه‌ی قم در شرح زندگانی امام کاظم«علیه‌السلام» نکاتی در این مورد فرموده‌اند. موفق باشید

17833
متن پرسش
سلام و ارادت؛ استاد گرانقدر 1. لطفا یک منبع از آثارتان برای اثبات ضرورت مطالعات فلسفی بیان فرمایید؟ 2- لطفا یک منبع از آثارتان جهت ضرورت مطالعات عرفانی ذکر کنید؟ 3- در مورد این دو سوال لطفا توضیحاتی هم بفرمایید. 4- لطفا سولات دوستان از شما مختصر و مفید باشد که وقت گرانبهای شما کمتر گرفته شود. دعا کنید مرا زیاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم جواب هر دو سؤال را در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» می‌شود پیدا کنید. جناب آقای دکتر مهدی امامی‌جمعه در سلسله بحث‌های خود در 15 جلسه تحت عنوان «سیر تاریخی الهیات اسلامی» به‌خوبی به این موضوع پرداخته‌اند. متن صوتی آن را از مرکز فرهنگی «سُها» از جناب آقای تیموری به آدرس hrteimouri@gmail.com می‌توانید تهیه کنید. بنده دعاگو بوده و هستم. موفق باشید

17794
متن پرسش
بسمه تعالی. محضر مبارک استاد طاهرزاده سلام علیکم: نظر جنابعالی در مورد کتاب نگرشی بر فلسفه و عرفان نوشته آیت ا... صافی گلپایگانی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ایشان در آن کتاب طوری سخن می‌گویند که اهل فن در فلسفه و عرفان متوجه می‌شوند دقت کامل در فهمِ مقصد اصلی فلاسفه و عرفا نشده است و شاید در همین رابطه حضرت امام در نصایحی که به مرحوم احمدآقا دارند توصیه می‌کنند اگر سخن اهل عرفان را متوجه نمی‌شود، لااقل انکار نکند. موفق باشید

17791
متن پرسش
بسمه تعالی. محضر مبارک استاد طاهر زاده سلام علیکم: نظر جنابعالی در مورد شخصیت آیت ا... صافی گلپایگانی و آثار ایشان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در فقه، از ارادتمندانِ ایشان هستم ولی در فلسفه و عرفان، حرف حضرت امام را بیشتر می‌فهمم. موفق باشید

17789
متن پرسش
بسمه تعالی. محضر مبارک استاد طاهر زاده سلام علیکم: نظر جنابعالی در مورد این سخن آیت ا... وحیدخراسانی‌ که در مورد فلسفه و عرفان فرمودند که: «اگر می شناختیم امام ششم علیه السلام کیست دنبال این و آن نمی رفتیم، قی کرده های فلاسفه یونان را نشخوار نمی کردیم، زباله های عرفان اکسلوفان را هضم نمی کردیم، خواه ناخواه واماندیم و بیچاره شدیم و از این اقیانوس معرفت محروم شدیم. عرفان پیش من است، همه ی مولوی را می خواهید پیش من است، هرجا را می خواهید برایت می گویم، فلسفه را بخواهید از اول اسفار تا آخر از هرجا بگی، از اول مفهوم وجود تا آخر مباحث طبیعیات برایت می گویم، اما همه اش کشک است. هرچه هست در قرآن و روایات است» چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه اسفارخوانده‌هایی مثل امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و آیت اللّه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» طور دیگری است. موفق باشید

17783
متن پرسش
بسمه تعالی. محضر مبارک استاد طاهرزاده سلام علیکم: نظر جنابعالی در مورد عقاید و باورهای دینی مرحوم میرزا مهدی اصفهانی و مکتب معارفی خراسان که در زمان حال حاضر معروف به مکتب تفکیک هست، چیست؟ با تشکر و التماس دعای فرج
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به اسم مخالفت با فلسفه، عملاً کار به مخالفت تعقل در دین کشیده است. موفق باشید

17754
متن پرسش
سلام و ارادت فراوان: به نظرم با خواندن و مطلعه آثار شما مهم ترین و کلیدی ترین مباحث اسفار اربعه و قصوص الحکم و مصباح الانس را متوجه می شویم. آیا شما با این نظرم موافقید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظر بنده در مباحثی که عرض می‌کنم، آموزه‌های حِکمی و عرفانیِ اسلامی است و از این جهت وقتی افراد با آن متون یعنی با متون حِکمی مثل «اسفار» و یا «فصوص» ارتباط برقرار می‌کنند، احساس آشنایی می‌نمایند. موفق باشید

17752
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: در صورت امکان در مورد جریان شناسی روش فلسفی توضیحی بدهید به نظر شما چه تفاوت هایی بین روش فلسفی فیلسوفان بزرگی چون علامه طباطبایی، استاد مطهری، علامه مصباح یزدی، آیت الله جوادی آملی وجود دارد؟ در صورت امکان علاوه بر نظر مفصل جنابتان منابعی برای مطالعه ی بیشتر در این زمینه معرفی فرمایید. باتشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد وارد نشده‌ام. «شاخه گل هرجا که می‌روید گل است». موفق باشید

17751
متن پرسش
سلام و احترام فراوان: ملحدترین فیلسوف یا نظریه پرداز غربی کیست؟ بهترین فیلسوف یا نظریه پرداز غربی کیست؟ خیلی ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. مگر معنا می‌دهد این‌طور با اهل فکر برخوردکردن؟!!! موفق باشید

17749
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل استاد فلسفه علوم انسانی ما آقای فردید را انسانی مذموم می داند و او را مرید هایدگر می داند. هر چقدر به او گفتم که فردید منتقد بزرگ مدرنیته است و... می گفت: تفکر انحرافی دارد فردید. چطوری به استادم بفهمانم که فردید فرد خوبی است. در ضمن استاد یزدانپناه هم آقای دکتر داوری را هایدگری می داند و می گوید: اینها آن طور که باید صدرا را دریافته اند. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نباید در این موارد اصرار کرد. زیرا فهمیدن هایدگر، عقل خاصی می‌خواهد که از همه، چنین انتظاری نباید داشت. با عقل فلسفه‌ی اسلامی نه هایدگر فهمیده می‌شود و نه نیچه. ما نمی‌توانیم با عقل حکمت متعالیه، هایدگر و امثال او را بفهمیم، باید عقل دیگری به صحنه آید. موفق باشید 

17691
متن پرسش
سلام علیکم: آیا این سخنان در مورد فلسفه اسلامی که می گویند: «فلسفه یک شبه علم بوده و زاده ذهنیات و تخیلات انسانی بوده و فلسفه اسلامی نداریم بلکه همان فلسفه یونانی ای است که برچسب اسلامی بدان زده یا اینجور می توان گفت که فلسفه اسلامی، فلسفه التقاطی یونانی و تصوفی است.» درست است یا خیر؟ چرا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: درست نیست. فلسفه، نوعی از تعقل است و تعقل در هرجا که باشد محترم است. مگر قرآن ما را دعوت به تعقل نکرده؟ «أَفلا تَعْقِلُون‏». آیا علامه طباطبایی‌ها بر اساس همین تعقل فلسفی، جواب‌گویِ سؤالات اساسی این تاریخ نشدند؟ البته بحث آن مفصل است. موفق باشید

17661
متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت حضرت استاد طاهرزاده: بابت متنی که پیرامون کتاب جامعه شناسی متعالیه لطف فرمودید حقیقتا بسیار ممنون هستم بنده همواره از موضوعات و رویکردهای ارزشمند شما در موضوعات مختلف بهره برده ام و تایید کلی حضرت عالی از رویکرد این کتاب پشتوانه مهمی برای ادامه کار بنده است. اما جناب استاد فارغ از اینکه این پروسه علمی از تایید کلی حضرت عالی بهره مند شد و فارغ از فضای رسانه ای کتاب، مطلبی بود که می خواستم خدمتتان عرض کنم و نظرتان را پیرامون آن بپرسم. بنده از دوره راهنمایی تا هم اکنون از مطالب ارزشمند شما بهره برده ام. حضرت عالی فارغ از فضای استدلالی و خشک مباحث فلسفی نحوه کارآمدی آن در فهم عمیق معارف دینی را در روشی تبیینی به مخاطبین خود ارائه فرموده اید و همین امر سبب شده است که گاه مخاطبین شما بدون درگیر شدن با مباحث پیچیده استدلالی روح حقایق فلسفی مانند اصالت و جود و ... را حتی بهتر از اهل تخصص این رشته دریابند. اما در عین حال تاکید حضرت عالی بر عدم پرداختن به تبیین استدلالی و فنی این مباحث باعث شده است که دامنه اشاعه مطالب شما محدود شود و بنده بعینه مشاهده کرده ام که برخی دانشجویان و اهل فن با این مباحث ارتباط نمی گیرند و نهایتا آنها را ذوقیات تصور می نمایند. به همین دلیل بنده که دانشجوی فلسفه و کلام اسلامی بودم و با مباحث استدلالی فلسفه آشنایی داشته ام تلاش کرده ام تا در این کتاب و سایر تحقیقات علمی خود همین افق از حقایق دینی را که در مباحث حضرت عالی دنبال می شود با روش استدلالی تر در حد توانم ارائه نمایم و در غالب ادبیاتی فنی تر مبانی و لوازم این گونه مباحث را پیگیری کنم تا دامنه اشاعه این معارف وسیع تر شود. در حقیقت بنده در عین ارزشمند دانستن روش جناب عالی و اثر گذاری بسیار آن، ارائه مباحث فنی تر در این حوزه را مکمل آن و لازمه تقرر همه جانبه این موضوعات در فضای علمی کشور می دانم. ار این حیث اولا نظر حضرت عالی را پیرامون این رویکرد اصلی می خواستم بدانم و ثانیا در صورتی که بعدا فرصت فرمودید و بخش هایی از کتاب را تفصیلی تر مطالعه فرمودید اگر راجع به محتوا و نحوه ورود و خروج مباحث و روش استدلالی آن نظری داشتید ارائه آن موجب مزید امتنان و استفاده فراوان بنده است. همچنین به طور خاص بنده بیش از سه سال است که بر روی مسئله هبوط با محوریت تفسیر المیزان کار می کنم و به نتایج قابل توجهی رسیده ام که بعضا با مطالب ارائه شده در کتاب حضرت عالی متفاوت است در فصل اول کتاب به این ابعاد جدید ماجرای هبوط اشاره شده است و اگر نظری در این رابطه داشتید بنده استفاده می کنم. البته اگر مجال مطالعه نبود بنده با کمال میل حاضرم خدمتتان برسم و هر جای بحث را که مایل بودید به طور شفاهی ارائه کنم. با تشکر فراوان و معذرت خواهی بابت اطاله کلام
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این‌که باید مباحث فنی را در مراکز علمی و با اهل فن به صورت فنی مطرح کرد؛ حرف به‌جایی است. ولی آن‌چه بنده برای خود در این زمان وظیفه دیدم، آوردن مباحث عمیق علمی در سطح جوانانی است که عقلِ فهمِ آن مباحث را دارند ولی اصطلاحات علمی را نمی‌شناسند. زیرا امروز این مردم‌اند که تاریخ‌ساز شده‌اند و باید تفکر به جامعه برگردد. 2- بنده دقت شما را به عنوان طرح مباحث علمی با آن ورود و خروج خوب دیدم. 3- اگر لطف کنید و تفاوت موضوع هبوط را در نسبت با آن‌چه بنده در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» و در تبیین این موضوع، در سوره‌ی اعراف را عرض کردم را بفرمایید، حتماً استفاده خواهم کرد. موفق باشید

17614
متن پرسش
استاد عزیز بنده محل اشکالم در سوال ۱۷۶۱۱ مثال حضرتعالی نبود، بلکه اصل استفاده از قاعده ـ «کل ما بالعرض لا بد ان ینتهی الی ما بالذات» ـ در اثبات اینکه اگر موجودی عین هستی و وجود نباشد لا بدا باید به عین هستی منتهی شود، بود. بدین معنا که برای اثبات گزاره فوق نمی توان از قاعده فارابی استفاده نمود. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن فارابی یک امر بدیهی است و نه یک سخن منحصر به یک فیلسوف. به همین جهت در جوابی که عرض شد با نظر به وجهِ بدیهی که هرکس نزد خود دارد، عرض شد. بالاخره ماهیات یا عین وجودند و یا به عین وجود ختم می‌شوند. موفق باشید

17559
متن پرسش
سلام استاد: یه منبع برای اصطلاحات و لغات منطقی و فلسفی و عرفانی می خواستم معرفی کنید. سیر ده نکته با شرح رو که فرمودید، آیا شرح ده نکته همون خویشتن پنهان میشه؟ و آیا برهان صدیقین که فرمودید منظورتون کتاب از برهان تا عرفان هست؟ من که فلسفه نخوندم به مشکل نمی خورم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کتاب «فرهنگ علوم عقلی» در رابطه با شرح لغات فلسفی و تا حدّی عرفانی هست. ولی همین‌که مطالب را دنبال بفرمایید به مرور متوجه معنای مطالب می‌شوید 2- آری! کتاب «خویشتن پنهان» شرح ده نکته است. ولی جنابعالی شما «ده نکته» و برهان صدیقین را که در کتاب «از برهان تا عرفان» هست با شرح صوتی آن‌ها دنبال فرمایید. موفق باشید

17554
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به اینکه فرمودید بحث در عرفان نظری نسبت به راز خلقت، در نظرِ حق به جمال خود است در مقام تفصیل. این سوال از «چرایی» این مسئله همچنان باقی است. توضیح اینکه چرا خداوند می خواست در مقام تفصیل به خود بنگرد؟ مگر علم به ذات خود به طور کامل نداشت؟ اگر ممکن است توضیحی در رابطه با عبارت فوق بفرمایید. حقیقتا برای بنده این تعبیر از هدف و راز خلقت، نامفهوم و گیج کننده است. ممنونم از لطف حضرت استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فلاسفه و عرفا ابتدا روشن می‌کنند زیبایی کمال است و دوست‌داشتنِ زیبایی نیز کمال است و خدا کمال مطلق است؛ پس هم زیباست و هم خود را دوست دارد و از آن‌جایی که کمال خود را دوست دارد، نظر به تفصیل آن کمال در مخلوقات می‌کند و آن‌ها را می‌آفریند تا در آینه‌ی آن‌ها خود را بنگرد. به همین جهت جناب حافظ می‌فرماید: «نظری کرد ببیند به جهان قامت خویش / خیمه در مزرعة آب و گِل آدم زد». موفق باشید

17502
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار و تشکر از عنایت شما: حقیقت این است که بین جهت و سیره عملی رهبر انقلاب حفظه الله با امام خمینی سلام الله علیه هیچ تفاوتی در هیچ ساحتی مشاهده نمی شود و گویا رهبر انقلاب حفظه الله تفصیل و امتداد امام خمینی سلام الله علیه هستند. با توجه به اینکه در انطباق عملی در این سطح از گستردگی و پیچیدگی حتما انطباق فکری و معرفتی در حد عمیق لازم است و این در حالی است که ظاهرا رهبر انقلاب حفظه الله در مباحث معرفتی از امام خمینی سلام الله علیه تلمذ نکرده اند. این وحدت مبنایی که گویا از یک منبع سرچشمه دارد چگونه توضیح داده می شود؟ آیا با تبیین از ولایت فقیه به شکل مرسوم قابل تفسیر است یا نیاز به سطح بالاتری از تبیین است؟ منایع آن چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «سلوک ذیل....» شواهدی آورده شده حاکی از آن‌که مقام معظم رهبری به‌خوبی حکمت متعالیه را کار کرده‌اند ولی بنا نداشته‌اند به عنوان استاد فلسفه و عرفان مشهور شوند. جناب آقاى دكتر حداد عادل‏ در رابطه با آشنائى رهبر انقلاب با فلسفه مى فرمايند: درباره‏ ى آشنايى آيت‏الله خامنه ‏اى با حوزه‏ ى فلسفه - چه فلسفه‏ ى غرب و چه فلسفه‏ ى اسلامى - من يك جمع‏ بندى اجمالى از جايگاه فلسفه در ذهن ايشان دارم. ايشان برخلاف اين‏كه از حوزه ‏ى مشهد برخاسته ‏اند، نظر رايج در حوزه‏ ى مشهد نسبت به فلسفه ‏ى رسمى را ندارند. در حوزه‏ ى مشهد - نگاهى كه به مكتب تفكيك موسوم شده - با فلسفه بر سر لطف نيستند؛ البته به درجات گوناگون. آقاى خامنه‏ اى هم به همان حوزه تعلق دارند و در آن‏جا نشو و نما كرده‏ اند اما نظر منفى نسبت به فلسفه ‏ى اسلامى پيدا نكرده‏ اند؛ بلكه نظر مثبت دارند. ايشان در فلسفه، به اعتبارى، فرزند فكرى علامه‏ ى طباطبايى هستند، نه فرزند آقاشيخ مجتبى قزوينى كه البته بسيار براى اين بزرگوار احترام قائل هستند. ايشان به من مى‏ فرمودند ما در محضر آقاشيخ مجتبى دو تا درس مى‏ خوانديم. ساعت اول ايشان فلسفه و منطق به ما درس مى‏ داد؛ خيلى دقيق، درست و فنى. ساعت بعد همان حرفها را مطابق نظريه‏ ى مكتب تفكيك رد مي كرد. بنابراين آقاى خامنه ‏اى هر دو نگاه را در حوزه ‏ى مشهد تجربه كرده است. ولى خطى كه ايشان دنبال كرده و نسبت به آن نظر دارد، خط يا مشرب فلسفى علامه‏ ى طباطبايى و آقاى مطهرى است. ايشان بار اولى كه مي خواستند در سال 1360 رئيس‏ جمهور شوند، در تلويزيون راجع به خودشان صحبت كردند. آن‏جا ايشان به نحوه ‏ى استفاده خودشان از محضر علامه‏ ى طباطبايى اشاره مى‏ كنند. اصولًا يكى از جهاتى كه ايشان با آقاى مطهرى آن‏ همه رفاقت، انس، همكارى و همفكرى داشتند، همين هم ‏افقى و ديد مشترك نسبت به فلسفه‏ ى اسلامى است. البته ايشان تا كنون اثر فلسفى‏ اى ننوشته‏ اند و درس فلسفه هم داير نكرده‏ اند اما فلسفه‏ ى اسلامى را خوب مي دانند. هنگامى كه ايشان رئيس‏ جمهور بودند، گاهى ما در حضور ايشان جلساتى داشتيم تا مشخص كنيم در كتاب‏هاى معارف اسلامى دانشگاه چه مطالبى بايد بيايد؟ و چگونه بايد اين كتاب‏ها را نوشت؟ بحثهاى كلى زياد بود. يك روز بحث به مسائل خاص، فنى و دقيق فلسفه كشيده شد. اشخاصى كه آن‏جا بودند - برخى دانشگاهى و برخى ديگر حوزوى - كسانى بودند كه بالفعل مشتغل به فلسفه بودند. آن زمان هم دوران سخت جنگ بود و مرتباً اخبار خوش و ناخوش جنگ حتى در ميانه‏ ى جلسات اينچنينى به آقا مي رسيد. گاهى در ضمن جلسات پوشه‏ اى به دست ايشان مي دادند و خبر مى ‏رسيد كه مثلًا يك هواپيما سقوط كرده يا يك حمله‏ اى عليه ما شروع شده است. ايشان اين‏گونه اشتغالات ذهنى بسيار داشتند اما به آن مباحثه‏ ى فلسفى وارد شدند و من ديدم كه كاملًا حاضرالذهن هستند و با استدلال خوب و روشن ديدگاهشان را مطرح كردند. انگار كه هيچ كار ديگرى غير از آموزش فلسفه ندارند! اين براى من خيلى تعجب‏ آور بود و نشان مى ‏داد كه ايشان فلسفه‏ ى اسلامى را خوب خوانده و فهميده‏ اند و به آن اعتقاد دارند. از نشانه‏ هاى ديگر اهميتى كه ايشان به فلسفه‏ ى اسلامى مي دهد، تشويق طلاب است نسبت به جدى گرفتن فلسفه و كلام اسلامى و نيز كمك به مؤسساتى كه فلسفه‏ ى اسلامى را آموزش مى‏ دهند و يا در اين حوزه پژوهش مي كنند كه يكى از آن‏ها «بنياد حكمت اسلامى صدرا» ست كه با حمايت ايشان تأسيس و فعال شده است. ايشان ضمن آن‏كه توجه دارند كه در مواجهه با تمدن غرب، صرفاً استناد به نقل كارساز نيست و بايد در اين ميدان چهره ‏ى عقلانى و استدلالى تمدن اسلامى به ميدان بيايد، اعتقادشان به فلسفه‏ ى اسلامى، صرفاً از باب محاجه و احتجاج و رفع شبهه نيست و نگاه ابزارى به فلسفه و ترويج آن ندارند ... (پايگاه اطلاع‏ رسانى دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت ‏الله خامنه‏اى 1/ 1/ 1388). موفق باشید

17506
متن پرسش
با عرض سلام و تحیت خدمت استاد: بنده چند وقتی است با مطالعه متون فلسفی سوالی در ذهنم متبادر شده است؛ اینکه چه تفاوتی است بین «تشکیک وجود در فلسفه و وجود ممکنات را رقیقه وجود حق دانستن» و «وحدت شخصیه وجود در عرفان که همه چیز را تجلی و نمود حضرت حق می دانند نه عین حق و خدا» توضیح اینکه؛ در عرفان تلویحا پذیرفته شده است که وجود ممکنات وجه تمایزی با حضرت حق دارند (چرا که عین حق نیستند) و تنها تجلی و ظهور وی هستند و در فلسفه نیز همین مطلب بگونه ای دیگر است که تفاوت را ناشی از شدت و ضعف وجود می دانند. اگر در تقریر وحدت شخصیه وجود معتقد به همه خدایی نباشیم باید وجه تمایز موجودات از ذات حق را چه چیزی بدانیم؟ چیزی غیر از شدت و ضعف وجود؟ که این همان مطلب فلسفه اسلامی است. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این بحث مهمی است. همین اندازه عنایت داشته باشید که در وحدت شخصی وجود کسی نمی‌گوید آن‌چه از ممکنات در صحنه است، خداوند است بلکه گفته می‌شود حق، از طریق ممکنات و در محدوده‌ی ممکنات ظهور می‌کند و عارف بصیر از یک طرف متوجه‌ی محدوده‌ی ممکنات است و از طرف دیگر متوجه‌ی ظهور حق در آینه‌ی ممکنات، و بدین لحاظ می‌گوید حق در صحنه است، نه این‌که ممکنات حق‌اند. در تشکیک وجود تنها وجودِ مطلق حق است و سایر وجودات به نحوی غیر حق و جدای از حق می‌باشند و این با بی‌نهایت‌بودنِ خدا نمی‌سازد. موفق باشید    

17448
متن پرسش
بسمه تعالی. با سلام: 1. راجع به ایجاد تمدن اسلامی چرا اینقدر روی تمدن غرب وقت گذاشته می شود؟ بهتر نیست ما روی تربیت انسان صدرایی متمرکز شویم که او خود تمدنی جدید به ارمغان بیاورد؟ 2. کار درست در زمان سازندگی چه باید می بود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صفحات 81 و 82 کتاب «خرد سیاسی در زمانِ توسعه‌نیافتگی» از دکتر داوری رجوع فرمایید تا روشن شود چرا باید به هر دو موضوع پرداخت. چرا که در این تاریخ، نه متوقف‌شدن بر فلسفه‌ی اسلامی، ما را به تفکر تاریخی‌مان می‌رساند، و نه متوقف‌شدن بر فلسفه‌ی غرب. موفق باشید 

17425
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیزم: این حقیر در جست و جو و خواندن پاسخ های شما به برخی کاربران، اینطور فهمیدم که: علم حصولی باید مقدمه باشد برای رسیدن به علم حضوری (شهودی) وگرنه، خود همین علم حصولی برایمان حجاب و مانع رسیدن به معرفت عمیق می شود؛ و در سیر حصول معرفت، نباید در گیر الفاظ و حفظ مشتی اطلاعت شد بلکه باید قلب را به صحنه آورد و آن را با حقیقت مفاهیم مرتبط ساخت. و خلاصه اینه معرفت حصولی باید دریچه ای باشد برای رسیدن به معرفت حضوری (شهودی). و هنر عرفای حقیقی این است که توانستند عقل را به قلب گره بزنند و در واقع، عقل را با قلب، یکی کنند و فقط گرفتار عقل نشوند. استاد، این حقیر طلبه ام. خیلی آشفته شدم و می ترسم که نکند من ده سال در حوزه درس بخوانم و فقط در گیر مشتی اصطلاحات شوم. و می ترسم مثل خیلی از کلامی های سر سخت شوم که گرفتار عقل کوچکشان شده اند و حاضر نیستند از آن، یک درجه بالاتر بروند و قلبشان مثل یک تکه سنگ شده که هیچ چیزی در آن نفوذ نمی کند. سوالم از محضرتان این است که راهکار این اتصال عقل به قلب و به عبارت دیگر راهکار عملی اتصال معرفت حصولی به معرفت حضوری چگونه است؟ چگونه عقل و قلب را به یکدیگر گره بزنیم به طوری که دیگر هیچ نزاعی بین این دو نباشد؟ چه کنیم گرفتار مشتی الفاظ و اصطلاحات نشویم و بتوانیم قلب خود را با حقایق مرتبت سازیم؟ چه کنیم که گرفتار عقل نشویم و بتوانیم آن را به قلب متصل سازیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بَه بَه! به این نگاه. بحمداللّه به نکته‌ی خوبی رسیده‌اید و از این مهم‌تر متوجه‌ی راه‌های انحرافی در مسیر لقاء الهی شده‌اید. لذا اولاً: با چنین افرادی که به قول شما قلب‌شان مثل یک تکه سنگ شده است؛ باید مدارا کنید. ثانیاً: مسیر طلبگی خود به خود مسیر پر برکتی است و با رسیدن به درس خارج، آرام‌آرام فرصت رجوعِ دقیق و عمیق به اسفار و فصوص برایتان فراهم می‌شود و به عقلِ حکمت متعالیه که منوّر به قلب است، می‌رسید. یعنی همان «قلوبٌ یعقلونَ بها». موفق باشید 

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!