بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: توحید و اسماء الهی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11812
متن پرسش
استاد عزیز سلام: لطفا در مورد وحدت وجود توضیح دهید، گیج شده ام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وحدت وجود موضوع بسیار عمیق و مهمی است و فهم آن و لوازم آن به مباحث طولانی نیاز دارد. اگر شرح صوتی مباحث شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را از ابتدا و با دقت و بدون وقفه دنبال کنید إن‌شاءاللّه افقی از این نوع توحید برایتان گشوده می‌شود. موفق باشید

11802
متن پرسش
سلام استاد: بنده مشکلاتی در حرکت جوهری دارم 1- اینکه می گویید این عالم تکامل می یابد دلیلی برای این کار وجود ندارد و چون قیامت یکدفعه اتفاق می افتد نمی شود گفت تکامل. یعنی اینطور نیست که به تدریج دارد تکامل می یابد ما آن را احساس نمی کنیم. 2- اینکه می گویید قوه های عالم بالفعل می شود آن وقت شما عالم را چیزی فرض کرده ای که حرکت دارد. 3- این فیض تمام نمی شود اینکه بگویید آن فیض بقا است و این فیض دیگر بازی با الفاظ است بنظرم. بلکه فیض دائما وجود دارد و آن موقع همان قوه است یعنی ما عین نیازیم. 4- چطور در قیامت جسم وجود دارد ولی حرکت نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قوه‌های عالم به تدریج به فعلیت تبدیل می‌شوند ولی تا عالم دارای قوه است هنوز از جنس ماده می‌باشد و وقتی دیگر قوه‌ای نداشت از حالت ماده‌بودن در می‌آید و به این معنا گفته می‌شود عالم دارد قیامت می‌شود نه این‌که در حال حاضر دنیا مقداری از عالم قیامت را با خود دارد. جسم اگر از جنس ماده باشد دارای حرکت است ولی اگر از جنس ماده نباشد مثل جسمی که صورت‌های ذهنی دارند، حرکت برای آن‌ها معنا ندارد. موفق باشید

11798
متن پرسش
سلام: برای بنده این شبهه پیش آمده: دنیای اطراف ما و مشاهدات ما جبری است پس ما علت آنها نیستیم پس می توان اثبات کرد هرچه که جبری است علتش ما نیستیم، پس علتی در خارج از ما دارد پس دنیای اطراف ما و مشاهدات ما هم چون جبری است در خارج از ما است، از طرفی می بینم که من هم جبرا وجود دارم اما من که خارج از خودم نیستم من خودم هستم پس هرچه که جبریست در خارج نیست اما علت من چون جبرا وجود دارم خارج از من است، این شبهه برای من پیش آمده که شاید این مشاهدات و وجود ها را علت وجود من همانند قوای نفس من در من جبرا قرار داده است، برای حل این مشکل چه توجیهی بکار ببرم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. یعنی ما در عالم هستی قرار داریم که هیچ‌کدام را ما انتخاب نکرده‌ایم، تنها ما می‌توانیم در چنین نظامی راهی که منجر به قرب ما به خدا می‌شود را انتخاب کنیم نه آن‌که نظام عالم را به هم بزنیم بلکه خود را در نظام عالم بپرورانیم. موفق باشید

11792
متن پرسش
منظور از جمله ما می دانیم نفس شما چه چیزی را به شما القا می کند و ما از رگ کردن یا رگ قلب به شما نزدیکتریم چیست؟ منظور از ما چه کسانی هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی مواقع حضرت حق با واژه‌ی «ما» اراده‌ی خود را در عالم متذکر می‌شود تا ما را متوجه‌ی نقش عوالم مجرد نسبت به عالم ماده بنماید و در همین رابطه می‌فرماید نظام عالم مجردات که برای آن‌ها مکان و زمان معنا ندارد از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است. موفق باشید

11779
متن پرسش
ضمن عرض سلام حضور استاد محترم: چه ارتباطی میان سلوک عرفانی و سلوک در بستر تاریخ وجود دارد؟ اگر عرفا از طریق ارتباط با عالم غیب مسیر تکامل خود را طی می کنند پس تاکید شما بر حضور تاریخی - که البته از ویژگی های متمایز امام با برخی دیگر از عرفا است - چیست؟ چه ارتباطی میان آن دو است؟ و چرا معتقدید بدون کمک به انقلاب از دین داری خود بهره ای نمی بریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جزوه‌ی «نحله‌ی نجف» عرض کرده‌ام هنر عرفا در هر عصر نظر به حضرت حق است به نحوه‌ حضوری، یعنی به آن نحوی که طبق قاعده‌ی «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ» خداوند در مظاهر تجلی می‌کند و اصلی‌ترین تجلی خداوند که مادرِ همه‌ی تجلیات است تجلی بر قلب امام عصر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است و به تبع آن تجلی بر زعیمی که با تمام وجود در ذیل امام عصر قرار دارد و مجلای اراده‌ی او در آن تاریخ است و در این رابطه در کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر زمانه» عرایضی داشته‌ام مبنی بر این‌که اگر در این تاریخ می‌خواهید حضور عرفانی برایتان خاطره نباشد و حقیقتاً عارفانه در عالم حاضر باشید باید در ذیل شخصیت حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» سلوک کنید. موفق باشید

11755
متن پرسش
سلام: 1- رابطه بین معرفت نفس و خدا شناسی و امام شناسی چیست؟ 2- عده ای مثل شیخ جعفر مجتهدی و شیخ رجبعلی از یک شیوه سلوکی دیگری به توحید رسیده اند که یک انتقاد دارم از امثال شما که این ها را ظاهرا بیسواد می دانید و یک عده متعصبانه فقط چسبیدن به علامه و آیت الله قاضی رحمه الله علیهما و سلوک اینها را عقلی می دانند. آیا سلوک اینان غیر عقلی بوده؟ اگر غیر عقلی بوده چطور به نتیجه رسیده اند. حالا چون سبک و سیاق آنها تئوریزه نشده غیر عقلی است؟ شما سلوک این دسته از افراد را چطور می دانید؟ اگر مکتبشان قابل ارئه نبود چطور شیخ حامد از دل اینها در آمده که آقای شوشتری از ایشان بهره برده؟ 3- شرمنده یک سوال دیگر هم داشتم اینکه محی الدین نتیجه مکاشفاتش را بصورت عقلی تدوین کرده یا نه فقط به عقل خود فشار آورده مثل یک فیلسوف. اگر جوابتان مثبت است نقلی از بزرگان بیاورید. یا مهدی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در معرفت نفس نظر به «وجود» خودمان می‌کنیم تا زمینه‌ی خداشناسی به روش وجودی باشد و امام‌شناسی راهِ نظر به اسماء الهی است که در انسان کاملی ظهور کرده 2- به نظرم باید بین اهل کرامت و اهل توحید فرق بگذارید. اهل توحید بیشتر به معرفة اللّه حساس‌اند 3- خود محی‌الدین در ابتدای فصوص الحکم و فتوحات مکّیّه می‌گوید این‌ها حاصل مکاشفاتش است. موفق باشید

11708
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: 1- سؤالی داشتم در مورد جنت ذات و صفات و اعمال شما در بحث معاد فرمودید در جنت ذات فقط حق در منظرش است نه جلوات حق و مخلوقات نورانیّه حقّ، آیا منظورتان ذات احدی حق است یا ذات با اسم الله که جامع اسماء است جلوه می کند، اگر با اسم الله جلوه می کند مثالی معرفت النفسی در این زمینه است تا بنده مطلب را به طور حضوری متوجه شوم؟ در ضمن بخش دوم سؤالم این است که مگر بهشت جلوه اسماء الهی نیست اگر جلوه اسماء است پس فرق این سه نوع بهشت را ما چگونه متوجه شویم؟ در ضمن اگر کتاب مناسب درک ما در این زمینه نوشته شده معرفی فرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جنّت ذات انسان به اصل واقعیت می‌رسد که تنها خدا است و دیگر هیچ، در این حال هرچیز با جنبه‌ی خدایی‌اش دیده می‌شود یعنی حضرت حق را در مخلوقات بدون جدایی بین مخلوق و حق می‌یابی، که این در مباحث وحدت شخصی وجود باید دنبال شود. ولی در جنّت صفات شما مخلوق را جدای از حق دارید منتها همه‌ی کمالات مخلوق را از جانب حق می‌یابید، همچنان‌که در جنت افعال همه‌ی افعال را از حق می‌یابید. در بحث «منازل‌السائرین» خواجه عبداللّه، می‌توانید به دنبال این معارف بگردید. موفق باشید

11701
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: ببخشید که دوباره مزاحم وقت شریف شما شدم. شما فرمودید که من همان کسی هستم که علاقه به آیت الله جوادی آملی دارم الآن وظیفه من چیست؟ نمی دانم سؤالم را چگونه بپرسم گاهی اوقات به این نتیجه می رسم که من باید سیری از درون خود داشته باشم و در درون خود شروع به حرکت کنم اما نمی دانم چه باید بکنم به خاطر همین زود از درون خودم خارج می شوم. راستی استاد من اگر کاری یا حرفی را بخواهم به خاطر دیگران انجام بدهم این حس را پیدا می کنم که از خودم خارج شدم و دیگر خودم نیستم و اگر کاری را به خاطر خدا انجام دهم حس می کنم خود خودمم اما به دلایلی که در سؤال قبل گفته شد چون از خودم بیگانه شده ام خیلی وقت ها هنگام انجام کارهایم استرس می گیرم و چون نمی فهمم کی ام یا کارا به خاطر دیگران انجام می دهم یا از کار و حرفم صرف نظرمی کنم من حتی می فهمم آنچه که شخصیت مرا می سازد و به منم شکل می دهد اعمالی است که انجام می دهم اما در مواجهه با اجتماع و مردم فکرم این است که تا شهرتی، پولی، منصبی نباشد که به آنها تکیه کنی راحت نمیتوانی در اجتماع باشی هرچه با خودم می اندیشم که چرا اگر من بخواهم کاری انجام بدهم و خدا به آن راضی باشد اگر تمام دنیا جمع شوند نمی توانند مانع شوند و بالعکس اما باز هم... فکر می کنم به خاطر همان مطالب سؤال قبل باشد اما نمی فهمم چه کنم. باز هم مرا ببخشید استاد اوضاعم خیلی پریشان است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در مسیر سیر الی اللّه و توحیدی‌شدن، عموماً در چنین شرایطی است که می‌فرمایند گاهی با شدت بیشتر نظر به خدا دارد و بعضاً تنها اراده‌ی کلّیِ نظر به خدا را دارد و در رویارویی با کثرات از توحید کمی باز می‌ماند، لذا در همه‌ی امور با یک ارداه‌ی کلّی به حکم وظیفه عمل می‌کنیم تا آرام‌آرام جنبه‌ی توحیدی شدت یابد. موفق باشید

11686
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم استاد ارجمند: آیا این مطلب صحیح است که ابتدا انسان بهتر است زیارت امام حسین (علیه السلام) برود تا فضایل انسانی در او ظهور کند و سپس به عمره یا حج برود چون در حج یا عمره صفات انسان هر چه باشد (فضایل یا رذایل) بروز می کند؟ اگر ممکن هست مطلب را واضح بفرمایید. تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف‌ها نیست. درویش هرکجا که شب آید سرای اوست. هرکدام که برایت پیش آمد، همه‌ی آن‌چه می‌خواهی برایت ظهور می‌کند و با ظهور نور پروردگار رذایل انسان به عقب رانده می‌شود. موفق باشید

11685
متن پرسش
سلام استاد عزیز: لطفا تفسیر «فسبح بحمد ربک» را بیان نمائید. آیا چون پرورگار قابل ستایش است پس منزه است و یا چون منزه است قابل ستایش می باشد و یا هر دو. با تشکر از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی به ما دستور می‌دهد پروردگار خود را بلندمرتبه‌تر از آن بدان که گمان کنی می‌توانی بدان آگاهی کامل پیدا کنی، نور جلال حضرت حق بر قلب تجلی می‌کند و نحوه‌ای از خشوع و ستایش در انسان به صحنه می‌آید. موفق باشید

11677
متن پرسش
استاد عزیز سلام: ادامه سوال 11654 که حدیث امام باقر (ع) را در کتاب مقام لیلة القدری حضرت فاطمه نقل کرده بودید: این قسمت حدیث که می فرمایند خداوند بر قوت بینائی خمسه طیبه افزود و آنها عرش را مشاهده می کردند را اگه امکان داره توضیح بدید. یعنی بدون واسطه تجلیات اسماء اعظم الهی را می دیدند؟ مگه قبلا نفرموده بودند که تغذیه روح آنها با این اسماء هست منظور از دیدن چی هست؟ آخر حدیث هم فرمودند به اذن پروردگارشان «من کل امر سلام» هستند رو توضیح بدید. یعنی مسلط بر عالم امر هستند؟ همان که در زیارت جامعه می خوانیم «و الامر معکم»؟ اگه امکان داره سوالات رو با توضیح و تفصیل بیشتر بفرمایید. خیلی ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همچنان‌که می‌دانید حقایق، تشکیکی هستند و لذا اگر ائمه«علیهم‌السلام» در یک مرتبه از حقیقت حاضرند با مدد الهی حضور آن‌ها در مرتبه ای دیگر شدیدتر می‌شود و این یعنی قوت‌بخشیدن به بینایی آن‌ها، دیدن در عالم وجود به معنای حضور برتر است 2- وقتی کسی در همه‌ی امور در مقام سلام قرار گرفت حقیقت وجودی همه‌ی امور برایش روشن می‌شود و جهلی به امور ندارد که موجب ایجاد مشکل برای او شود. موفق باشید

11654
متن پرسش
استاد عزیز سلام: از اینکه با حوصله جواب سوالات بیشمار من رو می دهید خیلی ممنونم. در پاسخ به سوال در مورد وجود حضرت زهرا (س) در فردوس اعلی این رو فرموده بودید: «مظهریت زهرای مرضیه«سلام‌الله‌علیها» به صورت خانم بوده و این غیر از مقام تعیّن اول است که هیچ‌گونه دوگانگی نیست تا دوگانگیِ ملاقات حضرت آدم وحوّا«علیهما‌السلام» از حضرت زهرا «سلام‌‌الله‌علیها» در میان باشد.» میشه این قسمت رو بیشتر توضیح بدید؟ مظهریت حضرت زهرا (س) به صورت خانم رو اصلا نفهمیدم. چون تا اونجا که در معرفت النفس خوندیم دیگه اونجا همه چیز مجرد هست و زن و مردی وجود نداره. سوال بعدیم در مورد حدیثی هست که در کتاب مقام لیلة القدری حضرت زهرا (س) آوردید از قول امام باقر علیه السلام: خانه علی و فاطمه حجره رسول الله است و سقف خانه شان عرش رب العالمین ..... شاید این حدیث بیان کند که تغذیه روحی و نورانی خمسه طیبه با اسماء اعظم الهی هست درسته؟ یا این حدیث میتونه تاویل آیه 36 سوره نور باشه؟ «فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیه سمه و یسبح له بالغدو و الاصال» یا اینکه مقام اهل البت (ع) را بیان می کند که هر چه زیر عرش الهی است مقام و تجلی آنهاست مثل چیزی که در برهان صدیقین خوندیم که از وجود، اشد الوجود نور می گیره و او هم به نوبه خودش به شدید الوجود نور می ده و دیگر مراتب ایجاد می شود. بالای عرش هم مقام پروردگار است طبق این آیه که می فرماید: «الرحمن علی العرش الستوی»؟ آیا این برداشت درست است؟ در ادامه حدیث امام باقر (ع) هست که: در انتهای خانه شان شکافی است به سوی عرش و پرده از معراج وحی برداشته شده. آیا منظور این هست که اهل خانه حضرت زهرا (س)، نزول وحی را می فهمیدند و شهود می کردند؟ همان گونه که پیامبر (ص) به حضرت علی (ع) فرمودند تو آنچه من می شنوم می شنوی و آنچه من می بینم می بینی؟ آیا منظور از معراج وحی صعود وحی از خانه حضرت زهرا (س) به بالا بوده؟ یا همان نزول وحی بوده. این رو نفهمیدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اصل این موضوع را در مباحث عرفانی باید دنبال بفرمایید. کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» از حجت‌الاسلام و المسلمین استاد یزدان‌پناه در این مورد خوب است. در بحث حضرات خمس این نکات روشن می‌شود که چگونه مجردات در هر عالمی ظهور خاص خود را دارند 2- به نظرم همه‌ی این برداشت‌ها که از حدیث حضرت باقر«علیه‌السلام» کردید خوب است 3- همین‌طور است، اهل خانه‌ی زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» حقیقت وَحی  را با صورت نزولی‌اش احساس می‌کردند 4- به نظرم علاوه بر نزول، صعود و یا معراج وَحی را نیز می‌یافتند زیرا آن‌ها صاحب قوس نزول و صعود عالم هستی‌اند، مثل کسی که معانی را با لفظ خود به سمع افراد می‌رساند و سیر آن معانی از سمع به قلب افراد را هم می‌شناسد. موفق باشید

11647
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: در کتاب مقام لیله القدری حضرت زهرا (س)، حدیثی را آوردید از قول پیامبر (ص) که فرموده بودند حضرت زهرا (س) در تحت عرش الهی از تسبیح و تقدیس و تحمید و تهلیل تغذیه می کردند، این مطلب قابل هضم هست که هر کسی در عالم قیامت از هر اسماء الهی تا آنجا که کسب کرده باشد تغذیه می گردند منتها انسان کامل که جامع اسماء الله است چرا باید از 4 اسم تغذیه کند. آیا تغذیه نوری دیگر ائمه (ع) متفاوت بوده؟ حدیث دیگری از امام حسن عسکری آورده شده که فرموده بودند آدم و حوا در فردوس اعلی به ملاقات حضرت زهرا رفتند. اینکه در حدیث نوشته شده با خانمی مواجه شدند برای من سوال شد که برزخ نزولی که محل حضرت آدم و حوا بوده تشخص زن و مرد داشته فردوس اعلی چرا باید تشخص زن و مرد داشته باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آن‌ چهار اسم، اُمُّ الاسماءاند و همه‌ی اسماء ریشه در آن چهار اسم عرشی دارند. 2- مظهریت زهرای مرضیه«سلام‌الله‌علیها» به صورت خانم بوده و این غیر از مقام تعیّن اول است که هیچ‌گونه دوگانگی نیست تا دوگانگیِ ملاقات حضرت آدم و حوّا«علیهما‌السلام» از حضرت زهرا «سلام‌‌الله‌علیها» در میان باشد. موفق باشید

11646
متن پرسش
استاد عزیز سلام: در ادامه سوال 11642 که فرمودید ائمه (ع) مظهریت متفاوت دارند، می شه این را بیشتر توضیح بدید؟ یعنی ائمه (ع) هر کدام اسمی از اسماء الهی را جلوه می دهند که با دیگری متفاوت است و همه با هم می شوند کل اسماء الهی؟ در کتاب مقام لیلة القدری حضرت فاطمه (س) حدیثی را آوردید از پیامبر (ص) که فرموده بودند خداوند بهشت را از نور خودش خلق کرد و از ثلث آن نور خود پیامبر (ص) و از ثلث دیگر حضرت زهرا (س) و از ثلث دیگر حضرت علی (ع) و دیگر ائمه (ع) را خلق کرد، منظور این حدیث را اگه می شه بیشتر توضیح بدید. در کتاب هست که هر کدام از این ثلث ها ابعاد و تجلیاتی از اسماء و صفات الهی است، خوب انسان کامل که همه اسماء را دارا هستند و مظهر کامل اسماء هستند اینجا منظور چه بوده؟ اگه می شه بگید برای درک مقام حضرت زهرا (س) باید چه کار کرد؟ مطالعه روی گفتار ایشون که کافی نیست مطمئنا مسیری غیر از مطالعه میطلبه راه اون چیه؟ خیلی ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همان‌طور که متوجه هستید حقیقت انسان کامل – اعم از رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی هدی«علیهم‌السلام» و فاطمه زهرا«سلام‌اللّه‌علیها»- همه‌ی اسماء حسنای الهی اند ولی هرکدام از آن ذوات مقدس بنا به موقعیت خود مظهریتی از آن اسماء هستند که بعضاً شرایط برای ظهور آن اسماء در بعضی از آن‌ها بهتر فراهم شده. مثل آن که اگر معاویه نبود کمالات علی علیه السلام تا آن حد امکان ظهور نمی‌یافت. 2- در کتاب «مقام لیلة ‌‌القدری حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» در ویرایش مجدّد عرایضی در مورد «سرّ» شده که شاید جواب قسمت دوم سوال شما باشد. در هر صورت، «سرّ» گفتنی نیست و سوال‌کردنی هم نیست. موفق باشید

11641
متن پرسش
سلام. 1- لطفا" اصطلاح مبدا و معاد و اصطلاح جنه القاء را توضیح دهید. 2- آیا در قیامت زمان و مکان برچیده می شود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- «مبدأ» به معنای مبدأ مخلوقات است که خدا است و «معاد»، معاد یا برگشت مخلوقات است در محضر خدا، که قیامت است و «جنت لقاء» مقامی است که انسان توانسته باشد به همه‌ی حجاب‌های بین خود و خدا پشت کند حتی نظر به خود به عنوان موجودی مستقل نداشته باشد، همه‌چیز را در جنبه‌ی حقّانی‌اش بنگرد 2- مکان و زمان به معنای دنیایی آن، آن‌جا نیست ولی معنای مکان و صورت معنا هست مثل مکانی که در ذهن ما برای صورت‌های ذهنی هست. موفق باشید

11616
متن پرسش
استاد عزیز سلام: سوال من درباره حدیث شریف کساء هست. قسمتی که از زبان حضرت زهرا (س) می فرماید: «فلما اکتملنا جمیعا تحت الکساء» منظور از این اکمال و جمع، جمع عددی هست یا جمع رتبه ای؟ اگه جمع رتبه ای هست حضرت زهرا (س) این جمع را با رتبه خود بالا بردند یا خود اصحاب شریف کساء همه با هم این رتبه را نصیب خودشان کردند. سوال بعدی درباره قسمت دیگه حدیث هست که حضرت زهرا (س) گفتگویی که در عالم تکوین بین حضرت حق و جبرائیل رد و بدل می شود را نقل می کنند. این مقام انسان کامل است که هر آنچه در عالم ماسوی الله است را شامل می شود و علم بر همه چیز دارد، اما متوجه نشدم که تفاوت حضرت زهرا (س) با پیامبر (ص) در چیست که ایشان هم می توانند چنین صحبت هایی را بشنوند؟ دیگر اینکه از قول جبرائیل نقل شده که «و من تحت الکساء» جبرائیل امین به عنوان ملک مقرب در عالم ملکوت قرار دارند پس نشان می دهد که جمع اهل کساء در عالمی بالاتر از عالم ملکوت بوده که جبرائیل امین از آن آگاه نبوده و از خداوند می پرسد چه کسانی زیر کساء هستند، با توجه به این نکته که قابل درک هم هست پس چرا از خداوند می خواند که به ارض هبوط کند و زیر کساء قرار بگیرد؟ مگر نه اینکه انسان کامل در همه مراتب کمالی طولی، قرار دارد پس جمع کساء هم می توانسته در عالم ملائکه جلوه ای داشته باشند چرا جبرائیل (ع) لازم بوده به ارض هبوط کند؟ قسمت آخر دعا که حضرت علی (ع) از پیامبر (ص) در مورد فضل و رتبه جمع نزد خداوند می پرسند رو میشه توضیح بفرمایید. این پرسش برای چه بوده؟ یعنی چیزی بوده خارج از علم حضرت علی (ع)؟ یا چیزی بوده که توصیف آن فقط از زبان نبی بر می آمده؟ خیلی ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر می‌کنم جمع عددی باشد یعنی چون همه‌ی آن پنج تن مقدس جمع شدند 2- عظمت حضرت صدیقه‌ی طاهره«سلام‌اللّه‌علیها» در این است که با ملک مقرّب مثل جبرائیل می‌توانستند مرتبط باشند. حتی حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند بعد از رحلت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» با جبرائیل مراوده داشتند 3- جبرائیل در آن تقاضا طالب حضور در کنار اولیاء معصوم بود از آن جهت که آن‌ها مظاهر اسماء الهی هستند یعنی طالب مقام مظهریت در عالم کثرات بود 4- حضرت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» از حضرت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌خواهند که حقیقت تفصیلی نظر به جایگاه عالی‌ترین انسان‌ها را تبیین کنند تا روشن شود چرا مسلمانان در محافل خود باید به آن پنج نور مقدس نظر داشته باشند. موفق باشید

11615
متن پرسش
با سلام: در مورد جواب سوال 11592 بنده در مورد سوال (منشاء اعتقاد و یقین به وجود واقعیات مادی خارج چیست؟) یک جواب از دکتر مهدی حائری یزدی پیدا کردم به شرح زیر: از نظر ما داده‌ حسي‌ كه‌ ضرورت‌ منطقي‌ دارد، داراي‌ دو جهت‌ است. يك‌ جهت‌ ذاتي‌ كه‌ حضور آن‌ نزد ماست‌ و وجود آن‌ در ذهن‌ ما ضرورت‌ دارد. جهت‌ ديگر، اضافه‌اي‌ كه‌ داده‌ حسي‌ ما به‌ محسوس‌ بالعرض‌ دارد مثل‌ اضافه‌ پدر شما به‌ شخص‌ شما. داده‌ حسي‌ حكايت‌ از چيزي‌ دارد؛ يعني‌ اضافه‌اي‌ به‌ غير دارد. اضافه‌ به‌ غيرآن‌ هم‌ به‌ صورتي‌ است‌ كه‌ فرق‌ ميان‌ علم‌ حصولي‌ و علم‌ حضوري‌ را به‌ وجود مي‌آورد. به‌ بيان‌ ديگر، ما نسبت‌ به‌ داده‌ حسي‌ خود علم‌ حضوري‌ داريم‌ و در عين‌ حال‌ اين‌ علم‌ حضوري، اضافه‌اي‌ به‌ محسوس‌ بالعرض‌ دارد؛ يعني‌ محسوس‌ بالذات‌ با محسوس‌ بالعرض‌ مطابقت‌ دارد و اساساً‌ تا اين‌ مطابقت‌ وجود نداشته‌ باشد، علم‌ حصولي‌ پيدا نخواهد شد. شايد بتوان‌ گفت‌ كه‌ در خواب‌ هم‌ محسوس‌ بالعرض‌ وجود دارد. شخصي‌ كه‌ در حال‌ خواب‌ است، اگر موجوداتي‌ را قبلاً‌ رؤ‌يت‌ نكرده‌ باشد، آنها را در خواب‌ نخواهد ديد. در خواب‌ هم‌ نوعي‌ اضافه‌ وجود دارد. در ذات‌ داده‌هاي‌ حسي، اضافه‌اي‌ به‌ غير وجود دارد. اين‌ اضافه‌ همان‌ مطابقت‌ است. از همين‌ اضافه‌ به‌ خارج‌ است‌ كه‌ ما علم‌ حصولي‌ را به‌ دست‌ مي‌آوريم‌ و اين‌ اضافه، خارج‌ از ذات‌ داده‌هاي‌ حسي‌ نيست. نفي‌ اضافه‌ دادة‌ حسي‌ به‌ معلوم‌ بالعرض، موجب‌ انكارِ‌ خودِ‌ دادة‌ حسي‌ خواهد شد و اين‌ مستلزم‌ تناقض‌ است، چون‌ معناي‌ محسوس‌ بالذات‌ اين‌ است‌ كه‌ از خارج‌ چيزي‌ در ذهن‌ شما حضور يافته‌ است‌ كه‌ اضافه‌ به‌ خارج‌ دارد. مثالي‌ را در ميشيگان‌ براي‌ يكي‌ از فلاسفه‌ مطرح‌ كردم: مثال‌ اين‌ است‌ «جان‌ به‌ ديوار خورد.» از همين‌ قضيه، يك‌ «جان» به‌ دست‌ مي‌آوريم‌ و يك‌ «ديوار» و... در اينجا شخص‌ «جان» غير از «ديوار» است‌ و تا محسوس‌ بالعرض‌ نباشد شما نمي‌توانيد بگوييد كه‌ جان‌ با ديوار برخورد پيدا كرد. در واقع‌ ما از نهاد دادة‌ حسي، محسوس‌ بالعرض‌ را به‌ دست‌ مي‌آوريم‌ و اگر چنانچه‌ علم‌ از مقولة‌ اضافه‌ باشد، بدون‌ مضاف‌اليه، علم‌ نخواهيم‌ داشت. برخي‌ از فلاسفه‌ معاصر غرب‌ علم‌ را از مقوله‌ اضافه‌ دانسته‌اند و اگر هم‌ علم‌ از مقوله‌ اضافه‌ نباشد، بلكه‌ از مقوله‌ كيف‌ نفساني‌ باشد، علم، حقيقت‌ ذات‌الاضافه‌ خواهد داشت. به‌ بيان‌ ديگر در اين‌ حالت‌ هم‌ علم‌ اضافه‌اي‌ به‌ معلوم‌ بالعرض‌ خواهد داشت‌ كه‌ اگر اضافة‌ آن‌ را به‌ محسوس‌ بالعرض‌ نفي‌ كنيم، ديگر داده‌ حسي‌ نخواهيم‌ داشت. حس‌ حقيقي‌ وابسته‌ به‌ محسوس‌ بالعرض‌ است‌ و اگر محسوس‌ بالعرض‌ بر محسوس‌ بالذات‌ توقف‌ داشته‌ باشد، دور پيش‌ مي‌آيد. در علم‌ انفعالي، علم، تابع‌ معلوم‌ است، نه‌ معلوم‌ تابع‌ علم. اصالت‌ در ادراكات‌ به‌ جهت‌ حقايقي‌ است‌ كه‌ در خارج‌ وجود دارد. خود داده‌ حسي‌ يك‌ وجود حقيقي‌ مستقل‌ دارد و از همين‌ رو مي‌گوييم‌ كه‌ داده‌ حسي‌ محسوس‌ بالعرض‌ با قطع‌ نظر از محسوس‌ بالذات‌ وجود دارد. اين‌ مثل‌ همان‌ سخني‌ است‌ كه‌ ابن‌سينا در مورد حس‌ مي‌گويد كه‌ خود حس‌ محسوس‌ نيست، ولي‌ موجود است. حس‌ به‌ عنوان‌ محسوس‌ بالعرض‌ «Physical object» موجود است‌ نه‌ به‌ عنوان‌ داده‌ حسي‌ «sense - data». حس‌ به‌ عنوان‌ حقيقت‌ مستقل‌ از ذهن‌ وجود دارد. خود حس‌ ديگر محسوس‌ بالذات‌ نيست. خلاصه‌ محسوس‌ بالعرض‌ را نمي‌توان‌ انكاركرد و ضرورت‌ آن‌ را از طريق‌ تحليل‌ و محسوس‌ بالذات، مي‌توان‌ به‌ دست‌ آورد چون‌ انكار محسوس‌ بالعرض‌ موجب‌ انكار محسوس‌ بالذات‌ مي‌شود. اگر محسوس‌ بالعرض‌ را از محسوس‌ بالذات‌ بگيريم، ديگر محسوس‌ بالذات‌ نخواهيم‌ داشت. نظرتان در مورد این متن چیست؟ درضمن شما در کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی (ره) در جلسه 13 در قسمت زندگی در مجاز، اعتقاد به اصل علیت را منشا اعتقاد به عالم خارج از ذهن یا عالم خارج مادی دانسته اید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال علم به خارج از ذهن جهت انسان یک امر بدیهی است و چگونگی تحقق آن همان‌طوری است که استاد حائری می‌فرمایند که معلوم بالذات شما نسبتی با معلوم بالعرض دارد و همان‌طور که عرض شد پدیده‌های خارجی، معِدّات‌اند تا نفس معلوم بالذات خود را ابداع کند. در جواب سؤال شماره‌ی 11568 عرایضی در این مورد شد. موفق باشید

11623
متن پرسش
سلام: شما در جواب سوال 11382 که به یکی از کاربران داده بودید فرمودید که «ما به طور بدیهی به موجودات خارجی علم پیدا می‌کنیم و صورت آن‌ها را در ذهن خود داریم و نفس ناطقه‌ی ما به طور بدیهی و به جهت تجردی که دارد، به واقعیات خارج عالم می‌شود و دلیلی ندارد که به ادراکات بدیهی خود شک کنیم. هنر ما آن است که به این نوع شک‌ها که بدیهیات ما را مورد تردید قرار می‌دهد توجه نکنیم.» لطفا بفرمایید چگونه نفس به طور بدیهی به جهت تجردی که دارد به واقعیات خارج عالم می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر باید برای ادراک بدیهی دلیل آورد؟! همین‌که وقتی با پدیده‌ای در خارج روبه‌رو می‌شوید و احساس می‌کنید که متوجه وجود آن شده‌اید خبر از توان شما به علم به خارج می‌دهد. موفق باشید

11621
متن پرسش
سلام علیکم نفس ناطقه که قدرت زیادی دارد پس قدرت خدا چه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه به جهت توانی که خدا به آن داده، دارای چنین توانایی است حال اگر آن توانایی را به قدرت حضرت حق متصل گرداند برایش مفید خواهد بود وگرنه در اختیار شیطان قرار می‌گیرد. موفق باشید

11612
متن پرسش
جناب استاد طاهر زاده سلام من دوستی دارم که متاسفانه از زندگی زده شده و حرفهایی از قبیل (چرا خدا منو آفرید، من نمی خواهم که باشم، من از خودم خوشم نمیاد، ....) و یک جورایی دلیلی برای زندگی نداره. میگه سوالامو از هرکی می پرسم فقط می شنوم که خدا قهرش میگیره و داری ناشکری می کنی و ... منم نتونستم قانعش کنم. لطفا شما زحمت بکشید و پاسخش را بدهید. ممنون از وقتی که می گذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه این بحث را در سه جلسه‌ی اول کتاب «آشتی با خدا» داشته‌ایم. متن کتاب روی سایت هست. موفق باشید

11618
متن پرسش
با سلام: منظور از لقاء الله که بعنوان هدف نهایی انسان است دقیقا" چیست؟ اینکه گفته می شود به قرب الهی و وصال الهی برسیم به این معنی است که وجودمان با وجود خداوند یکی شود و نهایت این قرابت و نزدیکی تا کجاست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان به جایی می‌تواند برسد که جنبه‌ی حقانی همه‌چیز را بیابد و جز حق نبیند و حتی خود را بر اساس جنبه‌ی حقانی‌اش بنگرد که خواجه عبداللّه انصاری در منازل السائرین در قسمت «نهایات» یعنی از منزل 90 تا 100 به‌خوبی آن را تبیین می‌کند. موفق باشید

11617
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی: با توجه به اینکه مخلوقات تجلی اسماء و صفات خداوند هستند پس اگر خداوند مخلوقات را نمی آفرید اسماء و صفات خدا معطل و بیکار می مانند و با توجه به اینکه گفته می شود شیطان مظهر اسم مضل خداوند است پس خداوند شیطان را هم برای اینکه اسمی از اسمائش معطل نماند آفرید. نظر شما در این مورد چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر مخلوقی در جایگاه امکان ذاتی خود طلب وجود می‌کند و خداوند جواب طلب و تقاضای مخلوقات را داده وگرنه او در مقام خود غنیٌ عن العالمین است. موفق باشید

11592
متن پرسش
سلام استاد: 1- منشاء اعتقاد و یقین به وجود واقعیات مادی خارج چیست؟ یا در کل منشاء یقین به وجود واقعیات خارج چه مادی و چه غیر مادی چیست؟ 2- آیا منشاء یقین به وجود واقعیات مادی در خارج با واقعیات غیر مادی و مجرد در خارج از نفس، متفاوت است؟ 3- آیا یقین به واقعیات مادی خارج، از بدیهیات است یا نیاز به استدلال دارد؟ 4- نفس چگونه به واقعیات مادی خارج یقین پیدا می کند و چگونه به واقعیات غیر مادی خارج یقین پیدا می کند؟ 5- آیا بدیهی بودن اصل واقعیت مستقل از ذهن مربوط به عالم مادی و غیر مادی است یا نه فقط مربوط به یکی از این دو عالم است؟ یقین به این اصل چگونه در نفس بوجود آمده است؟ لطفا خودتان پاسخ دهید و بنده را به کتاب ارجاع ندهید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این سؤال‌ها را به طور مختصردر چند جواب تحت عنوان «شک» عرض کرده‌ام، جواب خود را در جواب آن سؤالات دنبال کنید. با توجه به این‌که برای جواب به این نوع سؤالات باید کتاب‌های متعددی خوانده شود پیشنهاد می‌کنم مجلدات شرح مبسوط منظومه از شهید مطهری را دنبال بفرمایید. موفق باشید

11591
متن پرسش
چگونه زمینه تجلی اسماء الهی را درخود ایجاد کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «رسالت الولایه» از علامه طباطبایی«رحمه‌اللّه‌علیه» در این مورد حرف‌های خوبی دارد. موفق باشید

11598
متن پرسش
سلام: راه اثبات وجود عالم جسمانی چیست؟ چون طبق نظر ملا صدرا: (ملاصدرا احساس را به تنهایی برای اثبات وجود عالم جسمانی و دستیابی بدان کافی نمی داند بلکه معتقد است که عقل انسان با کمک حس، عالم خارج را اثبات می کند. و برای اثبات آن از اصول عقلی کمک می گیرد. ملاصدرا در توضیح و تبیین این مطلب، مجنون و انسان را در حالت خواب مثال می زند که در هر دو حالت، امور غیرواقعی، واقعی پنداشته می شود زیرا شخص نسبت به آنها احساس خاصی دارد، در حالی که اگر عقل و ادراکات عقلی نبود تشخیص موارد خطا از صواب امکان نداشت. لذا برای اثبات عالم جسمانی اقامة دلیل می کند. ملاصدرا از طریق فیض الهی و امکان تحقق عالم جسمانی و عدم بخل و امساک در ذات الهی، وجود عالم جسمانی را اثبات می کند. به نظر می رسد بهترین راه برای اثبات وجود عالم جسمانی استفاده از احساسات و تأثیرات خارجی از اشیاء و به عنوان صغری و استفاده از اصل علیت به عنوان کبری است. و این استدلال استدلالی فطری و ارتکازی است که انسان از کودکی به طور ناخودآگاه از آن استفاده کرده است. لذا به این قضایا، قضایای بدیهی ثانوی می گویند. و ملاصدرا در مواردی وجود عالم جسمانی را امری بدیهی و ضروری به حساب آورده است.) اصول عقلی که برای اثبات عالم جسمانی به کار می رود چیست؟ لطفا در مورد قسمت (بهترین راه برای اثبات وجود عالم جسمانی استفاده از احساسات و تأثیرات خارجی از اشیاء و به عنوان صغری و استفاده از اصل علیت به عنوان کبری است.) توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علم به عالم جسمانی از بدیهیات انسان است از آن جهت که به حسّ خود اعتماد دارد. موفق باشید

نمایش چاپی