بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان نظری

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7962
متن پرسش
سلام استاد برای این بظاهر روحانیونی که براحتی اینهمه سرمایه های معنوی کشور و عالَم، نظیر امام و علامه حسن زاده و آیت الله جوادی و ... رو بر سر مسائلی نظیر وحدت وجود (که خودشان هم مطمئنم چیزی از آن نفهمیده اند و حرف چهار تا استاد معلوم الحال که نمیخواهم اسم بیاورم را میزنند) تخطئه میکنند و خطرشان به نظر اینجانب از صد اوباما برای این نظام و دین بیشتره نباید فکری شود؟2.یکی از همین مغز جامدان در مورد فصل معشوقه و صبیان و غیره ی اسفار ملاصدرا که در کتاب او این آدرس بود : جزء2 سفر ثالث اسفار چاپ مصطفوی ص 178 به بعد،که چون به عربی بود بنده خوب نتوانستم موضوع را بفهمم و آن روحانی با آن جمودش میگفت ملاصدرا در این فصل گفته زیر یک لحاف رفتن با نوجوان برای سلوک قبیح نیست! میشود بفرمایید آن فصل اصلا در مورد چیست و این موضوع چیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- بهترین راه آن است که وحدت وجود در محافل علمی به‌خوبی تبیین شود تا معلوم گردد چقدر در توحید نکته‌های دقیقی در اعتقاد به وحدت وجود نهفته است 2- اولاً: این آقایان بین نظر به شمایل در بستر عشق عفیف را که عرفا مطرح می‌کنند با نظر به اعضاء تحت تأثیر شهوات فرق نمی‌گذارند. ثانیاً: این‌ها استعارات عرفانی که عموماً شاعرانه است را درست درک نمی‌کنند. لذا وقتی حافظ می‌گوید: «رشته‌ی تسبیح اگر بگسست عیب ما مکن.... دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود» و گزارش می‌دهد از حالت سلوکی خود آن‌گاه که تجلیات نور الهی موجب شد که نظم ذکرش به‌هم بخورد را، به ظاهرش تعبیر می‌کنند و تصوراتی مادی از آن در ذهن می‌آورند. عین این تعبیر در فصل عشق در کتاب اسفار هست که تنها کسانی متوجه مقصود این بزرگان می‌شوند که در تمام فضای کتاب اسفار سیر کرده باشند و حالا به این‌جا رسیده باشند . ولی اگر بخواهند یک پاراگراف را در آورند و در معرض دید عموم قرار دهند از فهم مقصود اصلی در حجاب می‌روند. موفق باشید
7913
متن پرسش
سلام علیکم . در خصوص مراحل عرفان عملی که صد منزل است کمی میتوانید توضیح دهید ؟ باید ما هم به ترتیب این منازل را بگذرانیم ؟ یا ممکن است کسی به مرحله هفتادم برسد بدون آنکه مرحله بیستم را طی کند؟ چون منازل آن صد منزل است که منزل آخر توحید است
متن پاسخ
سمه‌تعالی: سلام‌علیکم: آری خود خواجه عبداللّه نیز معتقد است می‌شود بعضی‌ها ابتدا به بعضی از مراحل نهایات برسند. ولی ترتیبی که او تنظیم کرده ترتیب ارزشمندی است به شرطی که با استاد ره‌رفته کار شود و یا لااقل با شرح اساتید فن کار کنید. موفق باشید
7890
متن پرسش
سلام دارم پایان نامه ارشد مینویسم درباره توسل به انبیا و صالحین بخش خاصی رو به "توسل از دیدگاه عرفا اختصاص دادیم اما هرچی در نرم افزار عرفان گشتم چیزی پیدا نکردم مخصوصا دنبال نظر ابن عربی هستم که هیچی پیدا نشد اگه ممکنه راهنماییم کنید طلبه درس خارج هستم جزاکم الله خیرا
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: مبانی بحث را از کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» بگیرید و بعد فص شیثی را از فصوص‌الحکم دنبال کنید که محی‌الدین معتقد است همه‌ی انبیاء به خاتم الرسل و همه‌ی اولیاء به خاتم ولایت نظر دارند و توسل در این دستگاه به آن معنا است که همه‌ی انبیاء و اولیاء نور خود را از خاتم انبیاء و خاتم اولیاء می‌گیرند و معنای حقیقی توسل این است. شرح جناب استاد یزدان‌پناه در رابطه با فص شیثی کمک می‌کند. در ضمن با خود ایشان موضوع را در میان بگذارید تا راهنمایی‌تان کنند. موفق باشید
7870
متن پرسش
سلام علیکم استاد کتابی میخواندم از دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی . ایشان در این کتاب خداوندی که قرآن معرفی میکند را برتر از خداوندی که برهان و عرفان معرفی میکند میدانستند و میگفتند برای رسیدن به مقام شهود با خداوند قرآن بهتر میتوان ارتباط گرفت و به مرتبه ی شهود نائل شد . اما استاد بنده نمیتوانم این گونه از قرآن نور بگیرم . چکار کنم ؟‌مطالب شما را هم دنبال میکنم .مطالب سلوکی را هم تا جایی که بتوانم انجام میدهم . اما نمیتوانم به عمق معارف قرآن دست پیدا کنم . نهایت آن میشود تفسیر المیزان و یا تفاسیر شما که بتوانم بخوانم . دوست دارم وقتی قرآن میخوانم اشک ام جاری شود و حالت حلاوت دست بدهد . میدانم که میشود اما نمیتوانم . اما نمیشود . چکار کنم؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: معلوم است که برهان تنها ما را متوجه وجود خداوند و اسماء حسنای حضرت حق می‌کند ولی باید قلب ما متذکر حضور حضرت حق و تجلیات انوار اسماء الهی گردد که با رعایت دستورات شریعت و صبر و حوصله و پشت‌کار، آرام‌آرام انوار ملکوت در مقابل انسان گشوده می‌شود و جذبات الهی ظهور می‌کند. عمده پشت‌کار و صبر است. در مورد معجزه صبرگفته‌اند: «پرده‌های دیده را داروی صبر.... هم بسوزد هم نماید شرح صدر». موفق باشید
7871
متن پرسش
سلام علیکم استاد استاد اینکه افرادی مثل رسول ترک در اوج الواتی بودند و به برکت نور سیدالشهدا (ع)‌به درجات بالا نائل شدند و یا اینکه افرادی از قبیل حر ریاحی که اباعبدالله او را از فرش به عرش کشاند و نه تنها ایشان بلکه افرادی دیگر . مثلا مثل شیخ محمدجواد انصاری همدانی که اسفار اربعه را طی کرد بود اگر شرح حال ایشان را بخوانید خودشان گفته بودند که اصلا من ضد عرفان بودم . در کتاب سوخته میتوان جزییات زندگی ایشان را خواند . اینکه مادرشان قبل از تولد ایشان خواب رسول اکرم را میبینند و حضرت رسول مژده ی به دنیا آمدن چنین فرزندی را میدهد و اینکه خداوند حال ایشان را در بازه ای از زندگی دگرگون میکند و ایشان را به سوی عشق خود سوق میدهد. ریشه ی این تحولات در کجاست ؟ اگر آقای انصاری که میفرمود شرع مقدس همین فقه است و یک جایی خداوند قلب او را میلرزاند . اینکه حر ریاحی که در سپاه کفر بود و به حق پیوست و امثال رسول ترک ها و ... که از فرش به عرش رفتند ریشه اش در کجاست ؟ آیا این ریشه در اعیان ثابته و عالم قبل از خلقت دارد ؟‌یا اینکه شخص خود کاری حسنه انجام داده که اینگونه خداوند از او دستگیری کرده است ؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همه‌ی این توفیقات در صداقت آن عزیزان نسبت به حق نهفته است هرچند در مسیرهای انحرافی قرار می‌گرفتند ولی صداقت خود را نسبت به حق زیر پا نمی‌گذاردند و هیچ‌چیزی را جایگزین حق نمی‌کردند و لذا حضرت حق نیز به موقع‌اش خود را به آن‌ها می‌نمایاند. موفق باشید
7872
متن پرسش
سلام علیکم استاد اینکه شیخ محمد جواد انصاری در کتاب سوخته میگوید مرحوم ابهری مکاشفات اش صحیح است چون با نور اهل بیت حرکت میکند . از کجا میتوان فهمید یک شهود با نور اهل بیت است و شهود ولایی است و از کجا میشه فهمید که یک شهود ذوقی و کشف خود عارف است ؟ سوال دوم :‌آیا در شهود ولایی باز هم خطا وجود دارد یا خیر ؟ سوال سوم :‌هرکس میخواهد اسفار اربعه را طی کند حتما باید ملاصدرا و فصوص و فتوحات خوانده باشد یا خیر ؟ اگر جوابتان آری است (‌یعنی اینکه باید فلسفه عرفان خوانده باشیم ) که خب در مورد شیخ محمد جواد انصاری نظرتان چیست که بدون خواندن فلسفه و عرفان چهار سفر را طی کرد و اگر جوابتان خیر است (‌یعنی اینکه برای طی کردن اسفار اربعه نیازی به خواندن عرفان و فلسفه نیست )‌باز باید بگویم پس چگونه بر کشف خود برهان اقامه کنیم ؟ و عوالم دیگر را چطور عقلانی مورد بررسی قرار دهیم که در مکاشفات شیطانی نیفتیم . عذر خواهم این سوال نقضی نبود چون در هر دو حالت اش ذهن من را اشغال کرده بود . سوال چهارم :‌یکی از سخنرانی های آقای وکیلی را گوش میکردم . چیزی استنباط کردم و آن اینکه به نظر میرسد مکتب عرفانی شیعی نجف از مرحوم قاضی به قبل یعنی ملاحسیتقلی خان همدانی - سید احمد کربلایی طهرانی و مرحوم شوشتری وحدت وجودی بسیار غلیظ بودند اما زیاد اهل مباحث استدلالی و فلسفی نبودند . میخواستم بپرسم این استنباط من درست است یا خیر ؟یعنی میتوان راه را بدون حکمت متعالیه و عرفان نظری پیمود ؟ سوال پنجم :‌شما بارها گفته اید مرحوم بهاالدینی مشرب فلسفی نداشتند . ایشان را شما از اهل توحید به شمار میاورید یا اهل کرامت ؟ سوال ششم :‌مشرب مبرزا جواد آقا ملکی تبریزی هم آن طوری که بو می آید باید شبیه به مشرب ملاحسینقلی همدانی باشد . حداقل من از رساله لقاالله ایشان این طور استنباط کردم . میشود در این خصوص هم کمی توضیح دهید . عذر خواهم سرتان را به درد آوردم.آخر فکر میکنم که بدون فلسفه و حکمت متعالیه نمیتوان راه را پیمود باتشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- وقتی سالک دائماً شهود خود را با نظر معصوم تطبیق دهد خطر انحراف به حداقل می‌رسد ولی اگر به صرف شهود خود اعتماد کند خطر انحراف زیاد است 2- بعضاً سالکِ غیر معصوم در مصداق به خطا می‌رود 3- اسفار اربعه سیری است از کثرت به سوی وحدت و با هرچه عمیق‌ترشدن در احکام الهی محقق می‌شود و اسفار ملاصدرا و یا فصوص محی‌الدین چیزی جز گزارش سیر آن‌ها در رعایت احکام الهی نیست و لذا باید چیزهایی مثل اسفار ملاصدرا و یا فتوحات را مبانی نظری این سیر دانست ولی هرکس باید خودش به نور شریعت راه بیفتد و ملاک صحت کشف، نظر به سیره و سخن معصوم باید باشد 4- عرفان نظری و حکمت متعالیه حاصل تدبرات در وحدت وجود است 5- مرحوم آیت اللّه بهاء الدین اهل توحید بودند و کراماتی که از ایشان ظهور می‌کرد به تبع بود نه این‌که ایشان اراده کرده باشند اهل کرامت باشند 6- در مصاحبه‌ای که در رابطه با نحله‌ی نجف کرده‌ام و إن‌شاءاللّه روی سایت قرار می‌گیرد عرایضی داشته‌ام جواب خود را در آن مصاحبه خواهید یافت إن‌شاءاللّه. موفق باشید
7869
متن پرسش
سلام علیکم استاد . استاد عبارت جنت الذات که بر روی سنگ آرامگاه علامه طباطبائی نوشته یعنی چی ؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: می‌دانید که جنت صفات داریم که سالک در آن با صفات الهی روبروست و در جنت افعال، سالک متوجه نور الهی در همه‌ی افعال می‌شود و بالاترین جنت، جنت ذات است که سالک به وجود حق همه‌ی مخلوقات را می‌یابد و وجه حقانی موجودات را به حق می‌یابد. موفق باشید
7822
متن پرسش
سلام علیکم . در جواب عزیزی فرموده بودید :‌تفکر فلسفی یک نوع تفکر است. مگر ما در دین تفکری دیگری هم جز تفکر فلسفی داریم ؟ یعنی اینکه ما مدل های دیگری از تفکر را هم داریم که تفکر فلسفی نباشد ؟با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حتماً این‌طور است. همین‌طور که تفکر ریاضی نسبت به تفکر فلسفی محدودتر است و یا تفکر منطقی نسبت به تفکر و فلسفی انتزاعی‌تر باشد. تفکر حضوری و قدسی خیلی بالاتر از تفکر فلسفی است هرچند مغایر تفکر فلسفی نمی‌باشد. عرفا سخت مواظب‌اند با تفکر فلسفی سیر خود را مخلوط نکنند. موفق باشید
7799
متن پرسش
سلام علیکم. در موارد مختلف فرموده اید : این که همه کاره را خدا بدانیم مشکلات حل است. استاد چگونه همه کاره را خدا بدانیم؟شاید بهتر باشد برایتان مثالی بزنم؛ مثلا من به عنوان یک دختر شبی را مجبور شدم در هتلی در شب غریب بمانم یک مرتبه ناخودآگاه دچار استرس شدم که نکند افراد اتاق روبه رو که چند مرد بودند و دایما ترانه های وحشتناک گوش می دادند و یک وضعیت شک برانپیز داشتند با اطلاع از تنهایی من شب به اتاق من بیایند و اتفاق سوئی رخ دهد و آبرویم در معرض خطر قرار گیرد فلذا نگران شدم؛ درب را قفل کرده و سه آیت الکرسی خواندم و سعی کردم آرام باشم و همه کاره را خداوند بدانم میخواهم بگویم استاد شاید 97 درصد قلبم آرام گرفت اما آیا می شود 100 درصد دل آرام باشیم و به قولی که میگن در دستان تقدیر خداوند چون کودکی باش که وقتی او را به هوا پرتاب می کنند می خندد چون حتم دارد والدینش رهایش نمی کنند؛ اصلا باید صد درصد خود را در دامان الهی گذاشت؟صرفا برای آرامش باید خود را به دامان الهی سپرد یا جلب مددالهی؟مثلا در مورد مثال واقعی که زدم چگونه باید توکل میکردم؟ممنون
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: چرا می‌فرمایید تنها برای آرامش باید خود را به خدا سپرد؟ این حرف‌ها چیست؟ مگر قبول ندارید خداوند در همه‌ی عالم و با همه‌ی مخلوقات در صحنه است و «ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُها» پس هر اندازه که به لطف الهی از توهّمات بیشتر آزاد شویم و به حکم وظیفه عمل کنیم بیشتر حجاب‌ها کنار می‌رود و بیشتر متوجه حضور حق در عالم و در همه‌ی مناسبات می‌شویم. عرفان نظری و عملی در همین رابطه به سالک کمک می‌کند که انسان حضور حضرت حق را در عمیق‌ترین وجوه عالم احساس کند. موفق باشید
7741
متن پرسش
با سلام فرموده اید:"مرتبه‌ی بالاتر از قلب، روح است که مقام مشاهده‌ی حضرت حق است"اگر امکان دارد توضیح بیشتری در این رابطه بدهید.یعنی انسان علاوه بر عقل و قلب روح هم دارد؟قلب مگر جایگاه رویت حقایق فوق قلب نیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این دیگر طلب‌تان تا دروس عرفان نظری و عملی. جایش این‌جاها نیست. قلب توان وجهی از رویت را دارد. موفق باشید
7712
متن پرسش
باسلام وخدا قوت به شما برادر گرامی.باتوجه به اینکه درسیروسلوک عملی مزاج بدن نیز عامل تاثیرگذاری است وهرچه معتدل تر باشددریافت حقایق نیز بهترخواهد بود.حال چگونه مزاج خود را معتدل کنیم ؟آیافقط با اصلاح تغذیه ؟یا موارد دیگر نیز دخالت دارد؟مزاج من صفراوی است و27سال دارم .لطفادرصورت امکان در موردتغذیه هم برنامه ای ذکر بفرمایید. من الله توفیق
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این حرف درستی است که هرچه مزاج بدن متعادل‌تر باشد روح راحت‌تر می‌تواند به عوالم بالاتر سیر کند ولی فکر می‌کنم اگر با همان دستورات اولیه‌ی دین، مزاج خود را تربیت کنیم کافی باشد. مثل آن‌که فرموده‌اند تا گرسنه نیستید غذا نخورید و قبل از سیرشدن دست بکشید و چند نوع غذا نخورید و غذاهای ساده استفاده کنید و هر روز غذای گوشتی نخورید و در ماه حتی الامکان سه روز روزه بگیرید. در مورد انواع مزاج‌ها و تغذیه‌ی مناسب هر مزاج، بنده چیز زیادی نمی‌دانم. موفق باشید
7650
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شده است که حضرت فرمود: «أَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى دَاوُدَ علیه‌السلام یَا دَاوُدُ تُرِیدُ وَ أُرِیدُ وَ لَا یَکُونُ إِلَّا مَا أُرِیدُ فَإِنْ أَسْلَمْتَ لِمَا أُرِیدُ أَعْطَیْتُکَ مَا تُرِیدُ وَ إِنْ لَمْ تُسْلِمْ لِمَا أُرِیدُ أَتْعَبْتُکَ فِیمَا تُرِیدُ ثُمَّ لَا یَکُونُ إِلَّا مَا أُرِید؛6 ‌خدای عزوجل به داوود وحی کرد: ای داوود! تو اراده می‌کنی و من هم اراده می‌کنم و جز آنچه من اراده می‌کنم واقع نمی‌شود. پس اگر در برابر آنچه که من می‌خواهم تسلیم شوی، من خواسته‌هایت را به تو عطا می‌کنم؛ و اگر تسلیم آنچه من می‌خواهم نشوی، تو را در آنچه که می‌خواهی به زحمت می‌اندازم. پس از آن، چیزی جز آنچه که من می‌خواهم واقع نمی‌شود [و تو اجری هم نخواهی برد].» می گویند جز خواست خدا در عالم چیزی پیاده نمی شود و این خیال است که فکر کنیم که خواست ما در عالم پیاده می شود پس اگر اینچنین است کسی که گناه می کند و در دار وجود اراده او پیاده می شود و توسط ملائکه کاتب، ثبت می گردد چطور قابل تفسیر است؟ و منظور از اراده الهی در این روایت اراده تکوینی است یا تشریعی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: آفرین که متوجه تفکیک اراده‌ی تکوینی از تشریعی هستید. آری حضرت حق به اراده‌ی تشریعی به ما دستور می‌دهد که گناه نکنید تا هرکدام از ما به صورت شخصی در مسیر قرب الهی قرار گیریم، ولی در نظام خود به صورت تکوینی شرایطی فراهم کرده که امکان گناه فراهم باشد و حضرت حق می‌خواهد در این روایت فوق‌العاده پیامبر خود را تا مقام تسلیم کامل جلو ببرد تا ببیند چگونه عالم تماماً در قبضه‌ی خداوند است. موفق باشید
7609
متن پرسش
سلام علیکم . بنده سخنان زیادی در خصوص فلسفه صدرائی از مقام معظم رهبری شنیده ام که به حکمت صدرائی تاکید زیادی داشتند . اما تا به حال در خصوص ابن عربی چیزی از ایشان نشنیده ام . شما شنید اید ؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در جلسه‌ای که جناب آقای رمضانی از عالمانی که در زیرسایه‌ی آیت‌اللّه حسن‌زاده هستند با مقام معظم رهبری داشته‌اند خود مقام معظم رهبری فرموده‌اند: «من عرفان نظری کار نکرده‌ام» و لذا شاید از این جهت مثل حضرت امام اظهار نظر نمی‌کنند. موفق باشید
7611
متن پرسش
با سلام .در سایت پژوهشی درباره ابن عربی از قول ابن عربی آمده است که حضرت نوح در دعوت امت خود دچار خطا شد....فرعون طاهر ومطهر از دنیا رفت.!تفسیر این دوجمله از نظر شما چه می باشد؟
متن پاسخ
ه‌تعالی: سلام‌علیکم: در این موارد اگر با متن خود محی‌الدین مطلب را دنبال نکنید صدها مشکل برایتان پیش می‌اید. آن‌هایی که می‌آیند یک جمله را بدون فضای آن جمله و بریدن از ما قبل و بعد آن مطرح می‌کنند خدمتی به تعالی معرفت نمی‌کنند. عنایت داشته باشید حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» که متخصص فهم سخنان محی‌الدین بن عربی است به گورباچف می‌فرمایند: برای فهم سخنان محی‌الدین باید چند نفر از افراد با هوش خود را به قم بفرستید تا متوجه مطالب از مو باریک‌تر سخنان او شوید، غیر از این راهی نیست. کتاب «جدال با مدعی» از جناب آقای دکتر حسین غفاری جواب این نوع اشکالات را به طور جامع و محققانه داده‌اند. موفق باشید
7596
متن پرسش
بسمه تعالی محضر مبارک جناب استاد طاهر زاده اینجانب دانشجوی دکتری دانشکده دارو سازی دانشگاه علوم پزشکی تهران میباشم. بنده ودوستانم از مباحث عرفانی جناب عالی بهره ها برده ایم. اینجانب پس از گوش دادن به سخنرانیهای مربوط به ده نکته در معرفت النفس ، برهان صدیقین و حرکت جوهری سوالاتی برایم پیش امده است که خواهشمندم پاسخ بفرمایید 1 . در مورد جنس یا ماهیت ذات حضرت اله که نمی توان اظهار نظرکرد اما هرچه هست مجرد است . ایا میتوان در مورد جنس یا ماهیت وجودی مجردات دیگر مثل روح یا ملایکه اظهار نظری نمود لطفا نظرخود را بفرمایید 2 . در هنگام بحث پیرامون "تنزل" در عالم مجردات از مثال نور یا مثال سلسله مراتب نفس، عقل، و خیال استفاده نمودید. ایا مثالهای ملموستر یا رساتر دیگری نیز در این ارتباط دارید لطفا بیان بفرمایید 3 . نقش عملکردی ملک در عالم ماده چیست 4 . فرمودید روح انسانها مرتبه نازله روح جون (به تعبیر جنابعالی) میباشد ایا این روح جون دارای استقلال است ایا همچون ملک دارای اطاعت محض بوده وفاقد قدرت انتخاب میباشد با تشکر بسیار فراوان از محضر استاد عزیز
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: با توجه به این‌که موجودات مجرد وجودی هستند، در عین شدت ضعف و وجود تعریف‌بردار نیست. حقیقتاً هیچ موجود مجردی قابل تعریف نیست باید با قلب آن‌ها را احساس کرد 2- مثال ملموس در این مورد یعنی آنچه انسان‌ها می‌توانند احساس کنند یکی نور است و دیگری نفس، پس از آن باید به عالم عقول ورود پیدا کرد 3- مثل نقش نفس ناطقه است در بدن 4- روح عالی‌ترین مقام در عالم وجود است که ملائکه نیز از آن ایجاد می‌شود و در عین آن با شعور بالایی که دارد در بندگی محض الهی است. در کتاب «خویشتن پنهان» در مورد روح، عرایضی مطرح شده. موفق باشید
7533
متن پرسش
با سلام آیا هر موجودی نمایش وجود مطلق است که با حدی محدود شده؟آیت بودن هر موجودی به همین معناست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همین‌طور است ولی ظرائفی دارد که باید در دروس عرفانی دنبال کنید. مباحث شرح سوره‌ی حمد حضرت امام که در دانشگاه صنعتی بحث شده، إن‌شاءاللّه شروع خوبی است. سی‌دی آن را باید از گروه فرهنگی المیزان تهیه بفرمایید. موفق باشید
7518
متن پرسش
سلام استاد و خدا قوت استاد میشه یه مقدار درمورد مقام قلب و روح و سر توضیح بفرمایید؟ من حکمت متعالیه و عرفان نظری یه مقدار خودندم ... التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در سیر توحید برای لقاء الهی در مقام قلب متوجه انوار الهی در مخلوقات می‌شود و در مقام روح حق را مشاهده می‌کند ولی هنوز یک شاهد هست و یک مشهود و در نهایت به جایی می‌رسد که همه چیز را حقانی می‌بیند حتی خود را ،که این مقام سرّ و یا فناء فناء است و باید در منازل السائرین دنبال کرد. مرحوم کاشانی در مقدمه‌ی منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری به تفصیل این ها را بحث کرده‌اند. موفق باشید
7507
متن پرسش
لام علیکم استاد . استاد امروزه در زمینه حکمت متعالیه تلاشها و تحقیقات و پژوهشهای عظیمی انجام میگیرد و کنفرانس ها و سیمینارهای متعددی تشکیل میشود . نمونه ی بارز آن سایت های مختلفی که امروزه در حال فعالیت هستند و بزرگانی چون آیت الله خسرو پناه - دکتر دینانی - آیت الله یزدان پناه و... در حال فعالیت هستند . اما همیشه برایم سوال بوده است که چرا یک نفر چون علامه ی طباطبائی در زمینه فلسفه اسلامی اینقدر اسم و رسم در میاورد که سرتاسر عالم ایشان را میشناختند . آیا برجستگی شخصیت فلسفی علامه به این دلیل بوده که در زمان ایشان کمتر کسی به مقوله حکمت صدرایی میپرداخته ؟ یا به دلیل روح مجرد و تهذیب و سلوک و تهجد بالای ایشان بوده است و با این روحیه مباحث فلسفی را مطرح میکردند. کدام یک بوده است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» بشوم که همه‌ی خوبی‌ها را یک‌جا داشت. آن مرد بزرگ هم چیزهای خوبی مثل حکمت متعالیه و عرفان را انتخاب کرد و از همه مهم‌تر ما را متوجه قرآن نمود، و هم خودش خیلی خوب بود و با آن شخصیت ملکوتی‌اش قرآن و حکمت و عرفان را ارائه داد که غیر قابل توصیف بود. موفق باشید
7483
متن پرسش
سلام علیکم در سوال 430 فرموده بودید که شرح کتاب تفسیر سوره حمد را علاوه بر کتابخانه مرکزی در دانشگاه صنعتی هم داده اید اما در قسمت صوت فایل صوتی این مطالب را نیافتم. اگر ممکن است این فایلها را هم در کنار همان فایل تفسیر سوره حمد در قسمت صوتی بگذارید. با تشکر از همه شما عزیزان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از جناب آقای توکلی موضوع را جویا شوید. موفق باشید
7477
متن پرسش
ضمن سلام و احترام. استاد بزرگوار ، سؤالم کوتاه اما خیلی جدیه. تا الآن عطش کسب معرفت داشتم و به خاطر تکلیف دینی ، از دانشگاه به حوزه آمدم و خداوند علاقه ی آن را هم در من ایجاد کرد. سؤال اساسی و جدی من اینه که با توجه به روش هایی که امروزه اومده و نیم کره ی راست مغز را فعال می کند مثل فراخوان و موارد مشابه ، کسب معرفت و گذراندن سطوح مقدماتی و عالی حوزوی و ... را می توان نهایتا دو سه ساله گذراند ، لذاست که سقوط پایه های نظام آموزشی امروزی و به طور کلی سیستم کارشناس پروری امروزی چه سیستم حوزوی چه دانشگاهی به عینه مشاهده می شود. و به اندازه ای که سیستم ها حفظ محور تر باشند بیشتر نابودی آنها دیده می شود. سؤال جدی و اساسی بنده این است که الآن که رفتن به متاریدینگ و امثالهم اپیدمی شده و عالم یا دانشمند بودن به معنای مصطلح امروزی ، زیر سؤال می رود برای تمدن آینده باید سراغ چه چیزی برویم ؟؟؟ ظاهرا یکی دو ساله با این سیستم کسی می تونه مجتهد یا دانشمند بشه ، واقعا ما سراغ چه کاری بریم که بعد از فروپاشی نظام های حفظ محور ، جایی برای کار کردن در انقلاب داشته باشیم ؟ هم به لحاظ توانایی خودمان هم به لحاظ جایگاه اجتماعی. صدای لرزه ی پایه های نظام لیبرالیسم غربی با تمام ابعادش به گوش می رسه. نظام آموزشی غربی داره منهدم میشه. چه کنیم که عقب نمانیم ؟ به غیر از ارتباط با خدا و تقویت رابطه ی حضوری و حقیقی با خدا ، دنبال چه کاری بریم که در تمدن آینده ی بشر جایگاه داشته باشیم و بتوانیم گره های کور انقلاب به سمت ظهور حضرت مهدی (عج) را بگشاییم ؟؟؟؟ چه کاری ما را از دیگران جلو می اندازد برای کارکردن برا انقلاب؟؟ حتی اعتبار مدارک دانشگاه یا حوزوی هم زیر سؤال خواهد رفت . حقیر واقعا نابودی نظام آموزشی(دانشگاه بیشتر از حوزه) کنونی را مقابل خود می بینم. خیلی خیلی متشکرم از توجه و پاسختون.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از ابتدایی که در فضای فرهنگ غرب پژوهش جای اندیشیدن را گرفت و به جای تلاش برای کشف سنت‌های جاری در عالم با آزمون و خطاهای علم تجربی خواستند بر طبیعت مسلط شوند، معلوم بود کار به این‌جاها کشیده می‌شود ولی این ربطی به مراکز حوزوی ندارد که در فقه قدرت تربیت مجتهد را دارد و ماوراء مجموعه‌ی اطلاعات، راه‌های فهم و کشف تکلیف مکلَّف را در این زمان به عهده دارد و در حکمت و عرفان نظر به حقایق وجودی عالم دارد و درصدد تحقق تمدنی است که به جای جمع کثرات عالم ناسوت، جامعه را باید با ملکوت آشنا کند و در منظر آن نوعی دیگر از زندگی را قرار می‌دهد. این‌هایی که متذکر شده‌اید همه دلیل بر آن است که به قول هیدگر تمدنی که با تفکر ریاضی و جمع کمیّت‌ها شکل بگیرد از درون متلاشی می‌شود، تلاش آن تمدن به همین است که به ضدّ خود تبدیل می‌گردد. موفق باشید
7436
متن پرسش
سلام علیکم حاج آقا بنده و یکی از دوستان در کنار دروس رسمی حوزه،‌ بدایه و نهایه حضرت علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه را با شرح آقای فیاضی خواندیم. جلد 8 و نه اسفار را هم با شرح شما خواندیم و با یکدیگر مباحثه کردیم. حاج آقا ما با بررسی‌هایی که کرده بودیم به این نتیجه رسیدیم که باید به طور مفصل اسفار را بخوانیم. اما اخیراً یک سی دی‌ به نام نقد کتاب سلوک به دستمون رسید. ما به نقدهایی که در این سی دی مطرح شده بود، خیلی کاری نداشتیم، و سؤال و مشکلی که الان برای ما پیش اومده در مورد مباحثی است که در مورد فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه در این سی دی مطرح شده. و این مطالب مطرح شده در سی دی حقیقتا برای ما شبهه درست کرده. در قسمت سؤالات، بررسی کردیم و دیدیم که انگار شما در مورد این سی دی در سؤالات شماره7375، 6925، 4403، 4443، جواب برخی از شبهاتی که در این سی دی مطرح شده بود را داده اید.(اگر سؤال دیگری بوده ما ندیدیم.) اما در این سؤالات انگار خیلی شبهات مربوط به فلسفه، جواب داده نشده بود. به شکلی که این شبهات ما را درخوندن فلسفه اسلامی و اسفار و یک کار مطالعاتی جدی در فلسفه دچار تردید کرده. *این آقایان در سی دی ادعاهایی می‌کنند که اگر فلسفه برای دین داری فردی لازم باشد، می بینیم که شهدا بدون فلسفه خواندن، به بالاترین مقامات رسیده اند. پس میشه بدون فلسفه سلوک دینی داشت. * وقتی بهشون می‌گیم که منظور خوندن فلسفه خشک و رسمی نیست،‌ بلکه منظورمون داشتن نگاه فلسفی و توحیدی عرفانی به عالمه، جواب می دن- تو سی دی این جواب را مطرح کردند- که اگر شهدا بدون خوندن بدایه و نهایه و اسفار به این نگاه عرفانی و حضوری رسیدن، چرا باید ما برای رسیدن به این نگاه این همه فلسفه بخونیم و روی فلسفه وقت بگذاریم؟ * در مورد تبیین معارف دینی با زبان حکمت متعالیه هم می‌گویند اگر تبلیغ دین به فلسفه لازم باشه، که پیامبر و اهل بیت، فلسفی با مردم حرف نزده اند و دین را تبلیغ نکرده اند *اگر به آنها بگوییم حکمت متعالیه و اصالت وجود فرهنگ فهم روایات است و برای فهم درست روایات لازم است، در جواب ادعا می‌کنند که روایات تفصیل قرآن است و برای فهم روایات باید از خود قرآن کمک گرفت و قرآن هم که بنا به تصریح خودش تبیان لکل شیء است، و تبیان کل شیء، تبیان خودش هم هست. و برای فهم روایات هم اهل بیت به ما دستور دادند که روایات را با کمک قرآن بفهمید. * اگر هم بگوییم که می‌خواهیم با فلسفه تمدن اسلامی را بسازیم، جواب می‌دن که اگر غرب با فلسفه، تمدن درست کرده دلیل نمی‌شه که تمدن اسلامی هم نیاز به فلسفه داشته باشه. و می‌گویند ما نمی‌توانیم با قیاس کردن از تمدن غرب، در مورد تمدن اسلامی نتیجه بگیریم. و یک سری استناد هم از تاریخ تمدن غرب هم میارن و ادعا می‌کنند که فلسفه در غرب با سایر اجزاء تمدن غرب، همزمان بوده و اصلاً شروع تمدن سازی در غرب با فلسفه نبوده که حالا برای تمدن اسلامی لازم باشه سیر از فلسفه اسلامی شروع بشه. حاج آقا حقیقتاً ما با این حرف‌ها برامون شبهه شده و نمی‌دونیم چه جوابی باید به این شبهات داد و به کمک چه دلیل عقلی میشه حرفاشونو رد کرد. ما تصمیم داشتیم که با استفاده از فلسفه اسلامی، در فضای جنبش نرم افزاری وارد شویم و اصلاً هدف مون از حوزه اومدن همین بود. ولی الان با این حرف ها دچار تردید و شبهه شدیم و خیلی برای خوندن فلسفه سرد شدیم. خواهش می‌کنم ما را راهنمایی کنید.
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال ما برای اظهار فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» نیاز به تفکری داریم که اولاً: با عمق بیشتر ما را به آن فرهنگ نزدیک کند و ثانیاً: جواب‌گوی عقل مردمی باشد که باید عقلاً و قلباً نسبت به دین قانع شوند. در این راستا متفکری مثل صدرالمتألهین در گذرگاه تاریخی خاصی متوجه این امر شد، در گذرگاه تدوین عرفان از طریق محی‌الدین‌بن‌عربی از یک طرف و ظهور فرهنگ حسّی غرب از طرف دیگر، به تدوین دستگاه فکری دقیقی دست زد که انسان هم می‌تواند به روش عقلی با عرفان آشنا شود و با همان روش عقلی از فضای حسّی غرب آزاد گردد مثل کاری که حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» انجام دادند که ما را از یک طرف از فضای فرهنگ غرب آزاد نمودند و از طرف دیگر متوجه فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» کردند. بنابراین در حکمت متعالیه اصلاً بحث فلسفه‌ی صرف نیست بلکه بحث تفکری است که ما امروز برای سلوک خود از یک طرف و برای عبور از فرهنگ حسّی غرب از طرف دیگر به آن نیاز داریم. از طرفی آن‌هایی که می‌فرمایند برای تبیین دین نیاز به تفکری مثل حکمت متعالیه نداریم، آیا متوجه نیستند عموم آن‌هایی که در میدان تبیین دین در صحنه هستند امثال علامه طباطبایی و شهید مطهری و حضرت امام، همه دستی در حکمت متعالیه دارند؟ این‌که می‌گویید خود قرآن باید خود را تبیین کند، مگر خودِ قرآن نفرموده در من تدبّر کنید؟ آیا مگر حکمت متعالیه چیزی جز حاصل تدبّر در قرآن توسط یک عالم و دانشمند اسلامی است؟ بنده تعجب می‌کنم که می‌فرمایید یک تمدن بدون تفکر فلسفی امکان حضور و ظهور در تاریخ دارد! گویا بین یک دهکده‌ی دورافتاده با یک تمدن که باید در تمام جوانب سازمان‌های اجتماعی حرف داشته باشد، خلط شده! مگر با گرایش‌های فرانسیس‌بیکن تمدن غرب شکل می‌گرفت اگر فلسفه‌ی دکارت به میدان نمی‌آمد؟ با این‌همه عنایت داشته باشید تاریخی با رویکرد توحیدی شروع شده و در طرح توحید در دنیای جدید ما نیاز به زبانی داریم که تفکر توحیدی ما را در همه‌ی ابعادش ظهور دهد تا از تاریخ توحیدی امروزمان بیرون نباشیم، آیا راهی جز حکمت متعالیه و عرفان محی‌الدین را از یک طرف و شخصیت اشراقی حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را از طرف دیگر در مقابل خود داریم. شهدای ما اتفاقاً با اشارات توحیدی حضرت امام که حاصل تمحض ایشان در حکمت متعالیه و عرفان محی‌الدین بود به صحنه آمدند. آیا طلبه‌ای که می‌خواهد جامعه را به سوی تمدن اسلامی هدایت کند و در این راستا باید توحیدی آنچنان روشن را مدّ نظر‌ها قرار دهد که امروز ما در مقابل ظلمات غرب نیاز داریم؛ خداوند راهی بهتر از سلوک حضرت امام در فکر و عمل برای ما تقدیر کرده؟ آیا نسبت سلوکی و عرفانی عرفایی مثل مرحوم حسینقلی‌همدانی و ملا احمدکربلایی و قاضی طباطبایی را با حکمت متعالیه می‌توان نادیده گرفت؟ بنده بحمداللّه سعی کردم در تنظیم چهار جلسه بحثی که در مدرسه‌ی معصومیه‌ی قم داشتم، نکاتی را در تبیین این موضوع عرض کنم که جزوه‌های آن فعلاً در دست تکمیل است. إن‌شاءاللّه جواب بعضی از سؤالات عزیزان در آن خواهد بود . موفق باشید
7424
متن پرسش
باعرض سلام مدتی قبل سوالی کردم در مورد برهان صدیقین و اینکه من در وجود خدا شک کردم وهر چه برهان صدیقین را می خوانم و فکر می کنم دلم ارام نمی گیرد شما جواب فرمودید که باید روی تزکیه نفس کار کنید می خواستم توضیح بیشتری بفرمائید که جزئیات مساله را باز کرده و دستور جزئی تر بفرمائید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل انسان از طریق برهان صدیقین متوجه می‌شود باید عین‌الوجودی باشد که وجود همه‌ی مخلوقات را به آن‌ها بدهد ولی قلب طالب اُنس با خدا است در حالی‌که خدا را فطرتاً می‌شناسد. از این‌جا است که انسان باید موانعی که مانع اُنس با خدا است را از قلب خود بزداید و تزکیه به همین معنا است و بهترین و تنها راه‌کار تزکیه‌ی صحیح که ما را با خدا مأنوس می‌کند دستورات شرعی است. موفق باشید
7430
متن پرسش
باعرض سلام و خسته نباشید . سوالی که از خدمت شما بزرگوار داشتم این بود که خانمی 35 ساله هستم و علاقه مند به عرفان و سیر و سلوک ولی اراده کافی و وافی در این زمینه ندارم و استادی هم ندارم تا از او کسب معرفت کنم یکسری کتاب های عرفانی مانند رساله لقاء الله و کتابهای دیگر را هم خوانده ام ولی از این راه می ترسم . چول به قول حافظ : طی این مرحله بی همرهی خضر نکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی و همچنین به استاد الهی قمشه ای و شما بزرگوار ارادات خاصی دارم و بحث های شما را دنبال می کنم همینطور هر روز حدود 1تا 2 ساعت به سخنرانی استاد قمشه ای گوش می دهم و بعضی از وقت ها نا امید می شوم از راهی که آغاز کردم ممنون می شوم مرا در این زمینه راهنمایی کنید . با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر سیر مطالعاتی که در سایت هست را دنبال کنید و بعد از شرح معاد و شرح کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» و شرح کتاب «حبّ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» ، بحث شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را دنبال کنید (هم شرحی که در کتاب‌خانه‌ی مرکزی داده شد و بعد از آن شرحی که در دانشگاه صنعتی داده شده)؛ آرام‌آرام افق امید شروع می‌شود. موفق باشید
7392
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز می خواستم نظرتان را راجع به عطار نیشابوری بدانم. ایا این مطلب درست است که موضوع سیمرغ را که عطار مطرح کرده است به نوعی به اومانیسم بر می گردد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیمرغ در منظر عارف ،درست نقطه‌ی مقابل اومانیسم است. عارف در سلوک خود به جایی می‌رسد که غرق در حقیقت می‌شود و از او هیچ چیزی نمی‌ماند مگر احساس وجود حق. این کجا و اومانیسم که همه‌چیز را با محور انسان معنا می‌کند و آن‌هم نه انسانی که بنده‌ی خدا باشد بلکه انسانی که خدا هم بنده‌ی او است. موفق باشید
7389
متن پرسش
بسمه تعالی.سلام واحترام خدمت شما.استاد کدام بیت گلشن رازصریحا بیان کننده توحید افعالی است؟باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب شریف «گلشن راز» پر است از ابیاتی که نظر به توحید افعالی دارد، چه بگویم از کتابی که در جای جای عالم، خدا را به ما نشان می‌دهد. گفت: « عناصر جمله از وی گرم و سرد است. سپید و سرخ و سبز و آل و زرد است. بود حکمش روان چون شاه عادل. که نه خارج توان گفتن نه داخل. چو از تعدیل شد ارکان موافق. ز حسنش نفس گویا گشت عاشق. نکاح معنوی افتاد در دین. جهان را نفس کلی داد کابین. از ایشان می پدید آمد فصاحت. علوم و نطق و اخلاق و صباحت. ملاحت از جهان بی‌مثالی. درآمد همچو رند لاابالی. به شهرستان نیکویی علم زد. همه ترتیب عالم را به هم زد. گهی بر رخش حسن او شهسوار است. گهی با نطق تیغ آبدار است. چو در شخص است خوانندش ملاحت. چو در لفظ است گویندش بلاغت. ولی و شاه و درویش و توانگر. همه در تحت حکم او مسخر. درون حسن روی نیکوان چیست. نه آن حسن است تنها گویی آن چیست. جز از حق می‌نیاید دلربایی. که شرکت نیست کس را در خدایی. کجا شهوت دل مردم رباید. که حق گه گه ز باطل می‌نماید. مؤثر حق شناس اندر همه جای. ز حد خویشتن بیرون منه پای » چه اسراری که در این ابیات نهفته است و در جای خود باید به آن بپردازید. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!