بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: رسول اکرم«صلوات الله علیه و آله السلام»

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10559
متن پرسش
سلام: خسته نباشید. بنده حدود 5 سال پیش طی جریاناتی دچار نوعی شک در همه عقایدم بود که از آن به شک دکارتی[1] تعبیر می کنم. چرا که خواستم برای تفکر، از اولین خشتهای آن دست به کار شوم که خب بسیار سخت بود خصوصا که با روش شناسی خاصی هم کارم را انجام ندادم (که خود این هم علتهای خاصی دارد که در آینده اگر نیاز شد به آنها خواهم پرداخت) در این جریانات بعد از آنکه ربط عالم و خدا و نحوه حضور خداوند در عالم و چگونگی ربط عالم ماده با عوالم غیر مادی از طریق مطالعه کتاب از برهان تا عرفان استاد طاهرزاده حداقل به لحاظ نظری برایم حل شد، خیلی خودکار این سوال به ذهنم آمد که حالا جایگاه پیامبر و امام که در اسلام مطرح شده در منظومه فکری بنده کجاست؟ و آیا الان زمان شناخت این دو مقام است و اگر بلی چگونه این شناخت حاصل خواهد شد. این سوال وقتی قوت گرفت که مدتی بعد، حاج حسن رحیم پور در تلویزیون سخنرانی[2] داشتند با موضوع نبوت، بیان کردند که نبوت مقدمه توحید است اصلا نبی آمده است که ندای توحید را سر دهد که البته بنده آنجا متوجه نشدم که منظور ایشان چه نوع تقدم و تأخری است. در مباحث استاد طاهرزاده در شرح حدیث عنوان بصری پس از معرفت النفس، معرفت رب را مقدم بر شناخت رسول و ولی خدا بیان شده، که این موضوع در کتب کلام و هم چنین بینش اسلامی دبیرستان و از طرفی در ادعیه از جمله همین دعای اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک... که احتمال زیاد معرف حضور هست می توان دید. با این اوصاف، اما، هنوز بنده نتوانسته ام به جمع بندی و نتیجه گیری در این موضوع برسم. در این موضوع به زعم بنده فرض هایی ممکن است و در همه بندها منظور از شناخت خداوند، همان توحید است که در کلام و علومی از این قبیل آمده و اینکه اصلاً خدا وقتی خدا هست که یکی باشد. اینجا فقط یک چیز می تواند سوال را محکوم به غلط بودن بکند و آن هم این است که بنده معنی و کیفیت تقدم و تأخری که در متون اسلامی آمده را به کلی نفهمیده باشم. 1. اگر شناخت خداوند به لحاظ زمانی مقدم بر شناخت نبی باشد این سوال خواهد آمد که اگر شناخت خداوند به لحاظ عقلی و قلبی برای همه انسان ها میسر باشد چه نیازی است به نبی؟ 2. اینکه نبی از خدایی خبر بیاورد از خدایی که از پیش وی را شناخته ایم، نوعی دور نیست؟ 3. پی بردن به صفت خالقیت خداوند با تفکر و تدبر و نظر بر فطرت ممکن است اما باید آدم خیلی عاقل باشد که با تفکر و بدون هیچ تغذیه فکری از جانب انبیاء بتواند یگانگی خداوند را درک کند و اگر چنین چیزی ممکن بود خداوند روزی از این همه روز که عالم برپاست و بوده و خواهد بود، زمین را از وجود نبی یا ولی خود خالی می گذاشت. این موضوع آن قدر اهمیت داشته که حتی قبل به دنیا آمدن هیچ بشری خدا اولین پیامبرش را به زمین فرستاد. 4. خداوند هزار اسم دارد که آنها را به انبیا و اولیاء آموخت این هزار اسم در قلب نبی تجلی کرده و وجود وی و آثار وجودیش را نورانی کرده و این نورانیت برای انسان مشهود شد در قالب همین زندگی دنیا. بدون وجود نبی و شناخت وی چطور می شود تجلی اسماء خداوند را دید که پس از آن به خدای یکتا با هزار اسمش شهادت داد. حتی بزرگترین عرفا هم برای شناخت این صفات نیاز دارند به شریعتی که انبیاء به ارمغان آورده اند. 5. اگر قائل بر قاعده تشکیک در وجود باشیم درجه وجودی خداوند بالاترین مرتبه وجودی است که ما که در عالم ماده و در سطح بعد عالم خیال به سر می بریم بیشترین فاصله را با عالم لاهوت داریم، در حالی که درجه وجودی انبیاء و اولیاء از خداوند پایین تر است و از آنها در متون اسلامی به عنوان واسطه فیض یاد شده با این اوصاف ما به عالمی که نبی در آن سیر می کند، ارتباط ما با وی راحت تر و سریعتر خواهد بود نسبت به رابطه با خداوند، پس چگونه است که شناخت خداوند مقدم بر شناخت نبی است؟ 6. حدیث معروف امام صادق (علیه السلام) با این مضمون که «وجود خداوند را حتی مشرکان به صورت فطری قبول دارند اما قائل به یگانگی خدا نیستند» نشان می دهد که شناخت خدای واحد نمی تواند مقدم بر شناخت نبی باشد. 7. مشرکان مکه به شهادت تاریخ قائل به وجود خداوند بوده اند (یک مثالش همان عهدنامه ای که در خانه کعبه توسط موریانه ها خورده شد..!) اما چه شد که وقتی نبی مبعوث می شود آن هم نبی رحمة للعالمین با آنها به مبارزه برمی خیزد؟ پاسخ این است که همین ها که به وجود خداوند باور داشتند به دشمنی با خدایی که پیامبر از جانب او مبعوث شده و ندای وحدانیت وی را سر می دهد پرداختند. اگر شناخت خدا مقدم بر شناخت نبی بود هیچ قومی به جنگ و لجاجت با پیامبرش برنمی خاست! 8. اینکه انسان ها از لحاظ قوه تفکر و هوش در یک سطح نیستند و کمتر آدمی دیده می شود به طور دغدغه مند به این مباحث بپردازد، فرض اینکه شناخت نبی پس از شناخت خداوند باشد را غیر منطقی و ناعادلانه جلوه نمی دهد؟ چرا که این طوری رسیدن به حقیقت برای خیلی ها امری دور از دسترس می شود در حالی که اگر شناخت نبی مقدم بر شناخت خداوند باشد این چنین نخواهد شد. ----------------------------------------------------------------------------------------------------------- [1] . البته حقیر اذعان دارم شکّ و پاسخ به سوالاتم را به طور روشمند و منظم پیش نبردم و گاهاً زیگزاگی عمل کردم همین هم باعث شده که بعد گذشت حدود 5 سال هنوز به منظومه فکری درستی نرسیده ام. [2] . که متاسفانه نرسیدم کامل گوش کنم. بحث سخنرانی چیزی شبیه این بود اما نه خود آن اساساً یکی از بزرگترین خدماتی که پیامبر اکرم(ص) به بشریت کردند، وصل کردن ارتباط دو جانبه بدون پارازیت میان خدا با بشر و بشر با خدا بود؛ یعنی این ارتباط را ایشان دوباره و برای همیشه برقرار کردند و رفتند، علاوه بر اینکه صدای مقدس خداوند را با امانت و عصمت کامل به ما رساندند و این کار بسیار بزرگی است، از این طرف هم به ما آموختند که خدا را چگونه بنامیم و با چه نامهایی بخوانیم؟ از او چه بخواهیم؟ چگونه بخواهیم؟ توحید و معاد را به ما آموخت، ارتباط معادش و معاد و تعامل ماده و معنا را به ما آموخت. روش حرکت از دنیا به سمت آخرت را به ما آموخت، بدون اینکه دنیای ما را ضایع کند، بدون اینکه واقعیت طبیعی ما را نبیند و این درحالی است که ما به هیچ یک از اینها دسترسی نداشتیم. اگر پیامبر اکرم (ص) نبود، هیچ یک از این راه ها در دسترس ما نبود. ما تنها حدسیاتی مخلوط با خرافات می زدیم. این خدمت بزرگی است که ایشان به بشریت کرد، اینها اختراعی نیست، امور عینی است، او بود که خداوند را برای ما توصیف کرد. اگر پیامبر اکرم (ص) خدا را برای ما توصیف نمی کرد، بین بت و خدا و خدایان چه فرقی می توانستیم قائل شویم؟ مگر بقیه اقوام بشری که بت پرستند، تابویی اند، توتم پرست اند، اینها دنبال حقیقت نبودند؟ آنان هم به دنبال حقیقت و خدا بودند، ولی به اینجا رسیدند، زیرا دستشان به دامان پیامبر اکرم (ص) نرسید و الا آنها هم در پی همین مطلوب بودند، ولی کجا رفتند؟ به کجا رسیدند؟ چه می خواستند و چه شد؟ پیامبر (ص)، خداوند را برای ما توصیف کرد، او ما را از بزرگترین خرافه، یعنی الحاد، چه الحاد بسیط و چه الحاد پیچیده و مرکب نجات داد. از انواع معنویتهای انحرافی، بت پرستی، توتم پرستی، تابوها، از این سحر و جادو جمبلهای شیطانی، از ریاضتهای غلط غیر انسانی، از شطحیات و طامات سرایی و از این همه آدرسهای تقلبی از خدا که در دنیا هست، ما را نجات داد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همان‌طورکه قرآن می‌فرماید نقش پیامبر تذکر است بدین معنا که انسان‌ها در فطرت خود خدا را می‌شناسند، ولی روزمرّگی‌ها آن‌ها را از پیام‌های فطری‌شان غافل می‌کند، به همین جهت هم در خطرات مهیب که دیگر به هیچ چیز نمی‌توانند اعتماد کنند با تمام وجود خدا را می‌خوانند 2- با این کار نبی از شناخت اجمالی خدا به شناخت تفصیلی می‌روید و این دور نیست 3- نظر به توحید و یگانگی خدا یک امر فطری است 4- حرف درستی است 5- تقدم شناخت خدا در فطرت، غیر از شناخت خدا در مظاهر و سنت‌ها است که انبیاء الهی متذکر آن می‌شوند 6- کفار، بت‌ها را شُفَها و شفیعان می‌دانند و از این جهت نظر به کثرات دارند وگرنه همه در فطرت خود در عین نظر به خدا نظر به یگانگی خدا دارند و حضرت در این رابطه می‌فرمایند: «فَطَرهم علی التوحید» یعنی خداوند مردم را بر اساس توحید و درک یگانگی خدا آفریده 7- مشرکان حجاز با نبوت نبی مخالف بودند و قبول نداشتند خداوند با بشر صحبت می‌کند و دستورالعمل می‌آورد. فکر می‌کنم اگر همت کنید و تفسیر المیزان را از ابتدا مطالعه فرمایید به نور قرآن در فضای عقلی و عملی بسیار محکمی قرار می‌گیرید. موفق باشید
10565
متن پرسش
سلام علیکم: استاد ما حدیث داریم از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که می فرمایند کسی که معاش ندارد معاد هم ندارد، یا می فرمایند از دری که فقر وارد شود از در دیگر ایمان می رود این شده توجیهی برای خیلی از افراد، یک جواب قانع کننده در این زمینه برای خودم می خواهم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری اگر گرسنگی به شما فشار می‌آورد نمی‌توانید حواس خود را در نماز متوجه حق کنید، ولی از نظر سادگی زندگی، پیامبران از همه ساده‌تر بودند و این نوع فقرها و سادگی‌ها زمینه‌ی بهتری برای توجه به خدا به همراه دارد. به گفته‌ی جناب سلمان؛ «نجی المخففون» آن‌هایی که زندگی را ساده گرفتند نجات یافتند. وقتی انسان از این مسئله غافل شود و معنای خود را ثروت بیشتر بداند و کاری را کار بداند که موجب ثروت شود و نه ایجاد هویت، و زندگی را مصرف بیشتر و خرید بیشتر بشناسد؛ مجبور است همچنان کار کند تا زندگی مدرن خود را تأمین نماید، این‌ انسان ها هرگز نمی‌توانند به معنویت و عالم غیب سری بزنند. موفق باشید
10580
متن پرسش
سلام: می خواستم ببینم با توجه به آیه ۱۱۰ سوره اسراء و حدیث «نحن اسماء الحسنی» و اینکه اسم و مسمی در اینجا عین یکدیگرند، آیا می شود حضرات اهل بیت (علیه السلام) را در عین عبد بودنشان با لفظ الله خطاب کرد یا خیر؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اهل‌البیت«علیهم‌السلام» مظهر اسماء الهی و مظهر انوار الهی هستند در عین آن‌که ذات آن‌ها عین عبودیت است و عبودیت با الوهیت یکی نیست و لذا بدین لحاظ هرگز نمی‌توان آن‌ها را با لفظ اللّه خطاب کرد هرچند از آن جهت که اسم عین مسمّی است رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «مَنْ رانی فَقَد رَأ اللّه». موفق باشید
10552
متن پرسش
سلام استاد: چه طور میشه متوجه شخصیت اشراقی اولیای الهی شد؟ اگه معیار تشخیص همه چی عقله آیا در این جا هم چیزی رو که حس می کنیم باید تا عقل اونو تایید نکرده بهش اهمیت ندیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است. عقل آزاد از هوس و تعلقات توان تشخیص حقیقت هرچیزی، حتی اشارات شریعت الهی را دارد. به همین جهت قرآن ما را در راستای اثبات خودش دعوت به تعقل می‌کند و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به علی«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «یَا عَلِیُ‏ إِذَا تَقَرَّبَ الْعِبَادُ إِلَى خَالِقِهِمْ بِالْبِرِّ فَتَقَرَّبْ إِلَیْهِ بِالْعَقْلِ تَسْبِقْهُم» اى على! وقتى مردم به انواع نیکى‏ها مى‏خواهند به خدا نزدیک شوند تو با عقل، به خدا نزدیک شو، که از آن‏ها سبقت خواهى گرفت. موفق باشید
10487
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به اینکه در احادیث فراوانی سفارش به پرسیدن شده چنان که فرموده اند: «انما یهلک الناس لانهم لایسئلون» یا «ان هذا العم علیه قفل و مفتاحه المساله» باید آیه شریفه 101 مائده که فرموده: «یا ایها الذین آمنوا لاتسئلوا عن اشیاء...» را چگونه تفسیر کرد؟ مگر نفرمودند مردم آخرالزمان کسانی هستند که تعمق دارند و مگر نه اینکه برای تعمق پیدا کردن باید به دنبال ریشه و دلیل بود و به قول طلبه ها جلوی هرمسئله یک چرا گذاشت؟ با توجه به روایت و آیه از چه چیز و تا چه حد باید سوال کرد و مرزهای پرسش به کجا محدود می شود؟ چرا که در برخی روایات هم دیده می شود که امام پاسخ برخی سوالات اعتقادی و فقهی را نداده اند و فرموده اند از این مسائل سوال نکنید که برای شما بهتر است یا فرموده اند به این مسائل علم پیدا نمی کنید. بنده به تفسیر المیزان هم رجوع کردم اما پاسخ خود را نگرفتم. با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد بحث گسترده‌ای در عرفان شده به‌خصوص در رابطه با قسمت دوم آیه که می‌فرماید از موضوعاتی که در نزد خود دارید هنگامی که قرآن در حال نزول است از رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» سؤال نکنید. زیرا حوزه‌ی کلّی آن سؤال‌ها را وَحی الهی می‌گوید و شما باید مطابق تاریخ و شرایط خودتان آن را عملیاتی کنید، ولی اگر وَحی الهی ریزه‌کاری‌های کار را فرمود شما تنها باید به همان شکل عمل کنید و ممکن است به مشکل بیفتید. و اما این‌که می‌فرماید از چیزهایی سؤال نکنید که اگر روشن شود ناراحت می‌شوید. یک دستور اخلاقی است و این غیر از سؤال جهت رشد علمی است. مثلاً چه کار داریم بپرسیم فلانی چه نوع شخصیتی است و در امور خصوصی خود چگونه عمل می‌کند. موفق باشید
10448
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: اجر شما با خداوند متعال که ما را در راستای کسب کمالات دینی یاری می نمایید. من چند روز پیش در سایتی با مطلبی در رابطه با تعدد زوجات پیامبر روبرو شدم. تا کنون نمی دانستم که پیامبر ما با این همه از زنها ازدواج کردند، دچار شک و شبهه شدم تا جایی که به خیلی از دستورات دینی شک کرده و اینکه اینکار از جانب پیامبر صورت گرفته کسی که با هوای نفسانی مبارزه کرده و دیگران را امر به دوری از هوای نفس کردند ولی چطور خود این همه تعدد زوجات اختیار کردند؟ آیا این کار منافاتی با وجهه اسلامی نداشت! و اینکه پیامبر خدا که دستور به کنترل شهوت دادند چرا خود این وجهه را نمایان کردن!؟ و اگر بگوییم هدف برای انتشار پیام اسلام بوده چرا با 11 زن! که در میان آنها دختری 7 ساله بوده با نام عایشه؟ خواهش می کنم مرا راهنمایی کنید. همه افکار و اعتقاداتم دچار ابهام شده وقتی می بینم پیامبری که خود امر به معروف کرده چگونه خود این کار را انجام داده اند اگر مهار و کنترل شهوت با ازدیاد همسر است پس اکنون چرا گناه شمرده می شود!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده قبلاً در همین سایت در مورد تعدد زوجات رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌واله» عرایضی را مطرح کردم، به‌خصوص در جواب سؤال 5450. و در شرح آیات 50 تا 52 سوره‌ی احزاب إن‌شاءاللّه نکات دقیقی در این مورد می‌یابید. تفسیر سوره‌ی احزاب در جلسات شنبه شب بر روی سایت هست. در ضمن در جواب سؤالات 9542 و 9562 عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
10437
متن پرسش
سلام استاد: امیدوارم حالتون خوب باشه. نظرتون درباره ی این حدیث چیه؟ آیا سندیت دارد؟ خواهشا در مورد حدیث کمی توضیح دهید. امام صادق (ع) می فرمایند: ثواب یک «یا علی (ع)» گفتن برابر است با شانزده هزار بار ختم قرآنی که من امام بخوانم. (عوالم العلوم علامه بحرانی) و اینکه بنده در سخنرانی محرم امسال استاد پناهیان در دانشگاه تهران شندیدم که می فرمودند. «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» جعلی است و تنها ابوهریره نقل کرده. آیا صحیح است؟ لطفا کمی توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وقتی ما با نظر به امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» نظر به سیره‌ی شخصی بکنیم که قرآن مجسم است و با یا علی‌گفتن طلب اتحاد با آن نور مقدس را داشته باشیم، مسلّم قضیه همان می‌شود که در روایت مطرح است 2- بعضی روایات به‌خصوص روایات اخلاقی به اعتبار محتوای آن ها ارزش دارند از جمله همین روایت که می‌فرمایند. آیا جز این است که رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» مبعوث شده‌اند که انسان‌ها به عالی‌ترین درجه‌ی اخلاق برسند و با چنین روحیه‌ای ابدیت خود را بسازند؟ على بن حسین بن زید از امام رضا علیه السّلام روایت مى‏کند که فرمود: رسول خدا صلى اللَّه علیه و اله فرمودند: عَلَیْکُمْ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَنِی بِهَا وَ إِنَّ مِنْ مَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ أَنْ یَعْفُوَ الرَّجُلُ عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ یُعْطِیَ مَنْ حَرَمَهُ وَ یَصِلَ مَنْ قَطَعَهُ وَ أَنْ یَعُودَ مَنْ لَا یَعُودُه‏. مکارم اخلاق را از دست ندهید زیرا خداوند مرا براى مکارم‏ اخلاق فرستاد، از مکارم اخلاق آن است کسى که به او ظلم کرده از وى درگذرد، هر کس او را محروم نموده او را از خود طرد نکند، کسى که با او قطع رابطه کرده با او مراوده کند و دیدن کسانى برود که از او دیدن نمى‏کنند. موفق باشید
10333
متن پرسش
با توجه به نقد هایی که درباره مباحث آقای سروش و شبستری روی سایت قرار داده اید آیا نمی توان اینگونه و به آسانی پاسخ داد که پیامبر (ص) قرآن را اعم از لفظ و معنا خودشان ایجاد فرموده اند، اما با این توضیح که حقیقت قرآن عین حقیقت پیامبر (ص) است و تنها لازم است که ایشان آن را تنزل بدهند و به شکل الفاظ دربیاورند. کما اینکه جبرئیل نمی تواند از حقیقت پیامبر (ص) که اشرف مخلوقات هستند بالاتر باشد. و با این توضیح قرآن که تنزل یافته آن حقیقت است نمی تواند خطا یا اشتباه باشد. اما اگر خداوند را در مقابل پیامبر (ص) و دو وجود بدانیم آن اشکالات وارد می شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود قرآن می‌فرماید تماماً حتی الفاظ آن از طرف خداوند آمده و به انسان‌ها می‌فرماید اگر شک دارید که این قرآن از طرف خدا نیست و سخنانی است که یک انسان آن را تنظیم کرده شما هم به عنوان یک انسان یک سوره همانند آن بیاورید. لذا نمی‌توان گفت الفاظ قرآن از خود پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» باشد. حتی بعضاً رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند جبرائیل این آیه را برای من نازل کرد و جای آن را نیز تعیین می‌کند که در کجای قرآن قرار دهم. موفق باشید
10302
متن پرسش
سلام علیکم: حدیث قدسی زیر از چه منبعی استناد می شود؟ بنده هر چه گشتم نیافتم. «من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقه و من عشقه قتله و من قتله فعلی دیته و من علی دیته فانا دیته» (خداوند فرمود): هر کس مرا طلب کند، مرا می یابد و هر که مرا بیابد، مرا می شناسد و هر که مرا بشناسد، مرا دوست دارد و هر کسی مرا دوست بدارد، عاشقم می شود و هر که عاشقم بشود، عاشقش می شوم و هر کس را که عاشقش بشم، او را می کشم و هر کس را بکشم، دیه او به گردن من است و هر کس که به گردن من دیه دارد، من خودم دیه او هستم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در متون عرفانی مثل تفسیر «تُستَری» و یا کتاب «حالة اهل الحقیقة مع اللّه تعالی» از احمدبن علی الرفاعی آمده که خداوند به حضرت داود چنین گفته و یا ابودردا می‌گوید: سخنی به همین مضمون را از رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» شنیده. موفق باشید
10303
متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت استاد گرامی: در سایت انتشارات المیزان ذکر شده بود (در بخش یادداشت ویژه، تحت عنوان: روز مباهله روز بنیان گزاری تمدن اسلامی) که مباهله مختص نبی مکرم (ص) و اهلبیت معصومشان می باشد. حال گفته می شود که مرحوم آیت الله بهجت تایید کرده اند که در زمانه ما مباهله توسط افراد حاضر (بسته به درجه ایمانشان) امکانپذیر خواهد بود. و نیز خبری منتشر شد که در سال گذشته جناب آقای رائفی پور با اهل سنت کردستان به مباهله پرداختند (شرح این موضوع از زبان خود آقای رائفی پور از شبکه ماهواره ای ولایت – که تحت سرپرستی آیت الله مکارم قرار دارد - پخش گردید) لطفا تضاد بین این دو موضوع را بیان کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید وقتی بنا شد مباهله‌ای بین اسلام و مسیحیت انجام گیرد و مسیحیت نپذیرفت دیگر حقانیت اسلام به عنوان یک تمدن قدسی وارد تاریخ شد و در ذیل چنین فرهنگی در صورتی که شرایط فراهم باشد هر روز ما حاضر به مباهله هستیم. موفق باشید
10255
متن پرسش
با عرض سلام و تبریک اعیاد گذشته خدمت استاد: 1) در مباحث معرفت النفس که با علم حضوری به کمال می رسد طهارت و صیقل زدن قلب و جهاد با نفس چه جایگاهی دارد؟ 2) حضرات معصومین سلام اله علیهم عالم الغیب بودند یا به تعبیر قرآن علم غیب منحصرا در ید الهی است؟ و اگر معصومین علیهم السلام فاقد علم غیب هستند پس اطلاع حضرات بر آینده چه وجهی دارد؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- پس از نظر به نفس از طریق مباحثی مثل ده نکته در معرفت نفس، از آن به بعد تنها با تزکیه است که انسان می‌تواند به حقیقت خود نزدیک شود 2- علم غیب منحصراً در ید و قدرت حضرت حق است، حضرت حق آن اندازه که جهت هدایت انسان‌ها لازم است، به پیامبران و ائمه«علیهم‌السلام» می‌دهد.خداوند در سوره جن فرمود: « عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى‏ غَیْبِهِ أَحَداً (26) إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ (27) . موفق باشید
10199
متن پرسش
انسان چگونه می تواند فطرت توحیدی خود را شکوفا کند و به کمال الهی برسد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: رعایت حرام و حلال الهی موجب می‌شود تا غبارهایی که بر فطرت ما نشسته پاک شود و این‌که دائماً سیره‌ی امامان معصوم را که فطرت بالفعل همه‌ی انسان‌ها هستند مدّ نظر قرار دهید. یکی از دلایل صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد«علیهم‌السلام» نیز همین نکته است. موفق باشید
10163
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت حضرتعالی: بنده شدیدا مخالف استفاده از مبل در منزل هستم و آن را چیزی زائد و یکی از نمادهای زندگی غربی می دانم الا برای افرادی که از لحاظ پزشکی نیاز به آن دارند آن هم در حد صندلی راحتی. از طرفی خانمم اصرار زیادی به خرید آن دارد مخصویا این اواخر به شدت درخواست این امر را دارند و بنده مانده ام چه کنم چون دیدن مبل در خانه برای من خیلی سخت است. لطفا راهنمایی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا می‌شود انسان باید از این نوع وسائل استفاده نکند. در توصیه‌ی حضرت رسول خدا(صلوات‌اللّه‌علیه) به امیرالمومنین(علیه‌السلام) هست که «یَا عَلِیُّ نَجَا الْمُخففّونَ‏ وَ هَلَکَ الْمُثْقِلُون‏» ای علی آن‌هایی که زندگی را ساده بگیرند نجات می‌یابند و آن‌هایی که زندگی را سنگین بار بگیرند هلاک می‌شوند. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عنوان کسی که می‌خواستند بالاترین خدمت را به علی‌(علیه‌السلام) بکنند تا بال‌های پروازش به سوی عالم معنا بسته نشود، چنین توصیه‌ای را فرمودند. به گفته‌ی بابا طاهر: «دلا راه تو پر خار و خَسَک بی ....... گذر گاه تو بر اوج فلک بی / گر از دستت برآید پوست از تن ...... بر آور تا که بارت کمتَرَک بی». موفق باشید
10112
متن پرسش
سلام علیکم: در سوال 9996 فرمودید امامان وجود خارجی نداشتند بس آیه «بقیه الله خیرالکم» که در مورد امام زمان است توضیحش چیست؟ از آنجایی که قرآن برای تمام اعصار است و خودش فرموده «لا یمسه الا المطهرون» چرا موضوع امامت و مشخصا تک تک امامان برای مطهرون و با رمز نیامده؟ آیا جای سجده سجاد و زندان کاظم و غربت رضا و غیبت صاحب و ...... در قرآن خالی نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید باید بین حقیقت امامان و بین وجود خارجی آن‌ها تفکیک کنید. حقیقت ائمه«علیهم‌السلام» از اول بوده و حتی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در معراج خود می‌فرمایند دوازده نور سبز دیدم «فِی کُلِّ نُورٍ سَطْرٌخْضَرُ عَلَیْهِ اسْمُ وَصِیٍّ مِنْ أَوْصِیَائِی أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ آخِرُهُمْ مَهْدِیُّ أُمَّتِی»؛ در هر کدام از آن نورها سطرى سبز بود که بر او اسم یکى از اوصیاء من قرار داشت که اول آن‏ها على بن ابى طالب و آخر آن‏ها مهدى امت من بود. سبزبودن آن سطور مژده‏اى است که حضرت بدانند حقیقت اولیاءِ نبى اکرم (ص) همواره زنده و با طراوت و پایدار خواهند بود و نور ائمه (ع) در دامنه‏ ى عرش الهى و به پشتیبانى اسماء الهى همچنان ادامه مى‏یابد تا خداوند با تمام جلوات خود در زمین ظهور کند. موفق باشید
10115
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: با توجه به اینکه رنگ مشکی در اسلام کراهت دارد چرا در جامعه خصوصا چادر خانمها به رنگ مشکی است؟ ظاهرا پارچه مشکی مربوط به چادر از ژاپن وارد می شود و سالیانه ارز زیادی از کشور خارج می کند. تا آن جا که من اطلاع دارم پیامبر (ص) از رنگهای سفید، سبز و زرد استفاده می کردند. در شهرستان ورزنه اصفهان گویا رنگ چادر خانمها سفید است. آیا این نیاز به فرهنگ سازی دارد یا شرایط فعلی به گونه ای است که باید از چادر مشکی استفاده شود؟ با تشکر و آرزوی توفیق الهی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید به این حالت که از چادر مشکی استفاده می‌شود آن حالت کراهتی که لباس مشکی دارد پیش نیاورد، ولی بدین معنا نیست که روی موضوع فکر نشود امام صادق علیه السلام می فرمایند: پوشیدن لباس مشکی کراهت دارد مگر در سه چیز: کفش ، عمامه و کساء (به لباس بزرگ مثل عبا و چادر و امثال آن می گویند.) موفق باشید
10084
متن پرسش
با سلام: 1. جلسات تفسیر شما چه تفاسیری که فرمودید و چه تفاسیری که الان می فرمایید آیا شرح المیزان رو می کنید یا تفسیر خودتان است؟ 2. ما می گوییم عالم جدیدی آغاز شده و امام خمینی تحولی ایجاد کردند، خب این یک مدعا است چه استدلال هایی باید برای این مدعا بیاوریم تا ثابت کنیم؟ 3. کتاب کربلا مبارزه با پوچی ها آیا مقدمه می خواهد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: روش بنده آن است که المیزان را تبیین کنم، زیرا معتقدم علامه«رحمة‌اللّه‌علیه» خوب متوجه ظلماتی شدند که روح مدرنیته به میان آورده، البته برای به روزآوردنِ آیات مثال‌هایی که می‌زنم بیشتر به روز است 2- در 6 جلسه‌ای که در مدرسه‌ی معصومیه‌ی قم صحبت شد و جزوات آن‌ها بر روی سایت هست، عرایضی شده که خبر از آن می‌دهد که اراده‌ای خاص از طرف حضرت حق به صحنه آمده تا دین به جامعه‌ی بشری برگردد. مقام معظم رهبری در جلسه‌ای که با خبرگان داشتند پنج عامل را در این رابطه شمردند 3- کتاب‌هایی که حاصل سخنرانی بنده است عموماً نیاز به مقدمه ندارد زیرا رویهمرفته مخاطبان جلسات عموم افراد بوده‌اند ولی کتاب‌هایی که نوشته‌ام تا تدریس شود آن‌ها نیاز به مقدمه دارد. و «کربلا مبارزه با پوچی‌ها» حاصل سخنرانی بنده است. یکی از منتقدین در رابطه با بعیددانستن تحقق تمدن اسلامی حرفشان به بنده این بود که بر خلاف آنچه شما می‌گویید واقعیت جامعه‌ی ما این را نشان نمی‌دهد و نمونه‌هایی از ضعف‌های موجود در جامعه را در همه‌ی سطوح مطرح کردند. در جواب ایشان گفته شد: تأمل بر نحوه‌ی ظهور سنت‌های بزرگ در تاریخ می‌تواند مقدمه‌ی مناسبی باشد برای آن‌که بدانیم آینده چگونه شکل می‌گیرد. این‌که شاه به عنوان مظهر خودباختگی یک ملت نسبت به تفکر غربی، رفت و این‌که در حال حاضرآمریکا هر تصمیمی که با روحیه‌ی استکباری‌اش می‌گیرد موفق به انجام آن - آن‌طور که او تصمیم می‌گیرد - نمی‌شود و این‌که روح مردم جهان به سوی معنویت گرایش پیدا کرده؛ حکایت از آن دارد که خداوند تقدیر دیگری را برای ما رقم زده، هرچند برای حاکمیت آن تقدیر باید فرایندی طی شود. بنده نمی‌گویم آنچه در حال وقوع است بدون تفکر در منظر دید همگان قرار می گیرد تا شما بفرمایید چرا قابل رؤیت نیست. مگر آن زمانی که حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» فرمودند: «شاه رفتنی است» در ظاهرِ جامعه چیزی نمایان بود؟ یا وقتی از شکست مارکسیسم لنینیسم خبر دادند، از ظاهر حرکات کشور شوروی و مردم آن می‌شد چنین شکستی را دید؟ اگر بتوانیم ماوراء آنچه ظاهر است، با آنچه تفکر حضوری در اختیار ما می‌گذارد مأنوس شویم، در تاریخ زمانه‌ی خود حضوری از تقدیر الهی را احساس می‌کنیم که مانند هوایی تازه می‌خواهد تاریخ جدیدی را بسازد و ما در صورتی از حضور در این فرآیند محروم نمی‌شویم که احساس خود را از چهارچوب مفهوم، به چیزی بالاتر معطوف داریم که آن «وجود» است. در آن حال در منظر خود انسانی مدّ نظر ما است و با او سخن می‌گوییم که در حال ظهور است و نه با انسانی که دوره‌اش گذشته، و آن‌وقت برایتان روشن می‌شود چگونه حرکتی که مربوط به این دوره‌ از تاریخ نیست نمی‌ماند همان‌طور که حرکات شاه و صدام نماند. به نظر شما چه کسی در دوران خود زندگی می‌کند؟ آن کسی‌که با وضع موجود همرنگ است یا آن‌هایی که نسبت خود را با تاریخی که شروع شده، تعریف کرده‌اند؟ شهدای عزیز ما سنت جاری‌شده در تاریخ را با تذکر حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شناختند و همرنگ تاریخی شدند که با وجود خود باید احساس می‌کردند و البته احساس کردند. آن‌ها چون می‌خواستند باشند، متفاوت از ظاهر زمانه‌ی خود شدند و مسئولیت تحقق تاریخی را که شروع شده است به گردن دیگری نینداختند، مسئولیت دوران خود را به تنهایی به دوش کشیدند. این درک دیگری است از زمانی که در آن زندگی می‌کنیم. خواستم روشن کنم سایر سنت‌ها و تمدن‌هایی هم که در تاریخ شروع شده‌اند در ابتدا چندان ملموس نبوده و تمدن حاکم مانع از آن بوده که به‌خوبی دیده شوند ولی در دل همان نطفه‌ی اولیه‌ی خود رشد می‌کردند و عالم‌گیر می‌شدند. وقتی حضرت علی «علیه السلام» به عنوان نوجوانی 11 ساله با آن انسان 40 ساله بیعت کردند در ابتدا در آن فضای حاکمیت فرهنگ جاهلیت، اصلاً حسابی روی آن‌ها باز نمی‌شد ولی حقیقتاً اگر امیرالمؤمنین«علیه السلام» نبودند آیا اسلام پا می‌گرفت؟ یا درست در نقطه‌های عطفی که فرهنگ جاهلی همه‌ی توان خود را آورده است تا کارها را تمام کند، علی«علیه السلام» است که موازنه را به نفع اسلام تغییر می‌دهد؟ در جنگ خندق عمرو بن عَبدوَد آمده است این طرف خندق و عربده می‌زند کسی بیاید با من بجنگد، می‌گوید خسته شدم از بس عربده زدم و هیچ‌کس برای مبارزه با من نیامد. ملاحظه کنید در این فضا تنها امیرالمؤمنین«علیه السلام» است که بلند می‌شود و کار را به نفع اسلام تمام می‌‌کند. به همین جهت زهرای مرضیه«سلام الله علیها» در آن خطبه‌ی مشهور می‌فرمایند: «کُلَّما اَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ اطْفَأَهَا اللهُ» هرگاه که آتش جنگ برافروختند، خدا خاموشش فرمود. «اوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّیْطانِ» یا هر هنگام که شاخ شیطان سربرآورد. «اوْ فَغَرَتْ فاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ» یا اژدهایى از مشرکین دهان باز کرد. «قَذَفَ اخاهُ فی لَهَواتِها» رسول خدا «صل الله علیه و آله» برادرش‏على«علیه السلام» را در کام اژدها و گلوگاه آن افکند. عرضم این‌جا است که تأمل بر نحوه‌ی ظهور سنت‌ها در تاریخ کمک می‌کند تا ما به موضوعِ حضور انقلاب در آینده با تأمل بیشتری فکر کنیم و گمان نبریم اگر حاکمیت تمدن مدرن در نظام ما نفوذ کرده پس آینده از آنِ فرهنگ مدرنیته است. تجربه‌های تاریخ گذشته نشان می‌دهد می‌باید نسبت به آینده امیدوار بود. حوادثی که در عالَم در حال وقوع است مثل رفتن شاه ایران و گرایش مردم جهان به سوی معنویت و ... حکایت از آن ندارد که خداوند تقدیر دیگری برای بشر امروز رقم زده است؟ هرچند برای حاکمیت آن تقدیر باید فرایندی طی شود و این احتیاج به زمان دارد تا قلعه‌ی تمدن مدرن آرام‌آرام بی‌سکنه شود و یا آرام‌آرام با تمدنی روبه‌رو شوید که نظر به ملکوت عالم دارد و به ابعاد متعالی انسان‌ها توجه می‌کند. در جلسات قبل در معنای فرایندی‌بودن هر انقلابی عرایضی داشتم و روشن شد واژه‌ی فرایند یعنی یک شروع طولانی، و عرض شد حتی تمدن غربی که نسبت به تمدن‌های گذشته از نظر زمانی نزدیک‌ترین تمدن به ما است، در طول 200 سال ظهور کرد و حالا بعد از چهارصدسال شما با فرایند سقوطش روبه‌رو شده‌اید. ابتدا دویست سال قبل از رنسانس یک فضای تاریخی ایجاد شد تا آن‌که فرانسیس بیکن در سال 1627 کتاب «آتلانتیس نو» را نوشت و آرام‌آرام آرمان‌های آن تاریخ ظهور کرد و آنچه در ابتدا به عنوان یک آرمان مطرح بود به مرور به فعلیت رسید. در مورد تمدنی هم که با انقلاب اسلامی ظهور می‌کند، بنده نمی‌گویم بدون تفکر حضوری در منظر دید همگان قرار می‌گیرد تا شما بفرمایید چرا قابل رؤیت نیست بلکه عرض بنده آن است که ملاحظه کنید چگونه در زیر پوست این ظاهر، سنتی در حال وقوع است که آن ادامه‌ی فرهنگ غربی نیست. باز تأکید می‌کنم؛ مگر آن زمانی که حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» فرمودند: «شاه رفتنی است» در ظاهر جامعه چیزی نمایان بود؟ یا وقتی از شکست مارکسیست و لنینیسم خبر دادند از ظاهر حرکات کشور شوروی و مردم آن چیزی پیدا بود؟ اتفاقاً گورباچف آمد تا پروستاریکای مارکسیسم لنینیسم را احیاء کند و شتاب بخشد، با یک امیدی هم آمد، حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» همان وقت برایش نوشتند دیگر باید سراغ مارکسیسم و لنینیسم را در موزه‌ها گرفت. چون امام با شعورِ حضوری خود متوجه تقدیری شده بودند که در آن تقدیر دیگر مارکسیسم لنینیسم امکان ادامه‌‌یافتن نداشت و این بصیرت با نگاه «وجودی» به عالم قابل درک است. موفق باشید
10080
متن پرسش
سلام: جاهای مختلفی دیدم که حضرت علی(ع) را به عقل کل و حضرت زهرا(س) را به نفس کل نسبت داده اند. آیا منظور از عقل کل، تعین اول و ثانی است و منظور از نفس کل تعین های خلقی است؟؟ و یا اینکه منظور از عقل کل و نفس کل نفس رحمانی است با این تفاوت که عقل کل، حالت اندماجی نفس رحمانی است؟؟ در عرفان داریم که بین قوس صعودی و نزولی فرق هایی است. از طرفی روایت داریم که «اول ما خلق الله نوری» آیا مربوط به قوص صعود است یا قوس نزول؟؟ در جایی خواندم که در مسیر قوس نزول همه حقایق از جمله خوبی ها و بدی ها مندمج بوده اند، مثل انسان ها که حقیقت همه انسانها یکی بوده است، فرعون و موسی، پیامبر و ابوجهل و .. همه یکی بوده اند و بعد از اینکه آمده اند در این دنیا با انتخاب های خودشون ،خوبی از بدی جدا می شود و فقط خوب ها به اون جایگاه اصلی برمی گردند و یکی از دلایل خلقت و آورده شدن انسان به عالم ماده همین بوده است که خدا دوست داشت، کمالات خود را صاف و زلال مشاهده کند ولی چون همه حقایق یکی بود، خودش یک نقص به حساب می آمد و انسان را آورد در دنیا که انسان های خوب کمالات خود را بالفعل کنند و خداوند در آینه این انسان ها کمالات خود را مشاهده کند. با این توضیح آیا نور محمدی(ص)،به قوس صعود برمی گردد یا به قوس نزول؟؟ اگر به قوس صعود برمی گردد، جایگاه حدیث(اول ما خلق الله نوری) کجاست؟؟ ممنون یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید تطبیق جایگاه اولیاء الهی با مقاماتی که در اصطلاحات فلسفی و عرفانی مطرح است، کار آسانی نیست به‌خصوص که بعضاً تعریف‌های متفاوتی از اصطلاحات عرفانی و فلسفی در میان است و یا با اعتبارات مختلفی موضوع مورد نظر قرار می‌گیرد از جمله همین نکته که می‌فرمایید در قوس نزول همه‌ی حقایق مندمج‌اند. زیرا این اندماج به معنای شخصیت‌های مجزای افراد نیست، بلکه نظر به درجه‌ی وجودی افراد دارد و نه شخصیت مجزای افراد به همان معنایی که حقیقت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» جامع همه‌ی مراتب وجود است و «چون که صد آید نود هم پیش ما است» و اوّلُ ما خلق‌اللّه به معنای واسطه‌ی فیض در هستی مسیر تجلی انوار الهی به همه‌ی مخلوقات است. شاید بد نباشد تعبیری که برای مولا علی«علیه‌السلام» در رابطه با تعیّن اول و زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» در رابطه با تعیّن ثانی می‌فرمایید ولی به اعتبار مظهریت در حالی‌که این ذوات مقدس در مقام خود همه در فنای ذاتی و تعیّن اول جای دارند. در مورد راز خلقت بحث نقص رسا نیست، بلکه بحث انگیزه‌ی نظرکردن حضرت حق خود را در اسماء بهتر است که در فصّ آدمی مورد بحث قرار می‌گیرد. نور محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» از نظر تکوین به قوس نزول برمی‌گردد و از نظر تشریع به قوس صعود که این خودش عرض عریضی نیاز دارد. موفق باشید
10041
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام: امیدوارم ببخشید، ولی میشه لطفا ضریبی که در سوال 10030 فرمودید، 1 و 3 و 5 و 7 و 9 رعایت شود به چه معنی است؟ ممنونم.
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: فرموده‌اند تعداد اذکار زوج نباشد. از امام صادق «علیه السلام» وارد شده: چون پیامبر به معراج رفتند و در محضر خدا به نماز ایستادند، تکبیر گفته و حمد و توحید خواندند. پس «أَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ ارْکَعْ لِرَبِّکَ یَا مُحَمَّدُ فَرَکَعَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ وَ هُوَ رَاکِعٌ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ فَفَعَلَ ذَلِکَ ثَلَاثاً ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ أَنِ ارْفَعْ رَأْسَکَ یَا مُحَمَّدُ فَفَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَامَ مُنْتَصِباً فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ أَنِ اسْجُدْ لِرَبِّکَ یَا مُحَمَّدُ فَخَرَّ رَسُولُ اللَّهِ «صل الله علیه و آله» سَاجِداً فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى فَفَعَلَ ذَلِکَ ثَلَاثاً.» خداوند به حضرت وحی فرمود که برای پروردگارت رکوع کن. پس حضرت به رکوع رفتند و خداوند به او فرمود بگو «سبحان ربی العظیم و بحمده» و پیامبر سه بار آن ذکر را تکرار کردند و خداوند دستور داد به سجده روند و بگویند «سبحان ربی الاعلی و بحمده» و رسول خدا آن را سه بار تکرار کردند. و حضرت‌باقر «علیه السلام» می‌فرمایند: «تَدْرِی أَیُّ شَیْ‌ءٍ حَدُّ الرُّکُوعِ وَ السُّجُودِ؟ قُلْتُ: لَا. قَالَ: تُسَبِّحُ فِی الرُّکُوعِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ وَ فِی السُّجُودِ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَمَنْ نَقَصَ وَاحِدَةً نَقَصَ ثُلُثَ صَلَاتِهِ وَ مَنْ نَقَصَ ثِنْتَیْنِ نَقَصَ ثُلُثَیْ صَلَاتِهِ وَ مَنْ لَمْ یُسَبِّحْ فَلَا صَلَاةَ لَهُ‌ «حضرت در بیان حد رکوع و سجود فرمودند: در رکوع سه مرتبه بگو «سبحان ربی العظیم و بحمده» و در سجود نیز سه مرتبه بگو «سبحان ربی الاعلی و بحمده». پس اگر کسی یک بار از آن را کم کند یک سوم نماز خود را ناقص کرده و اگر کسی دو بار از آن را نگوید دو سوم نمازش را ناقص نموده. امام صادق «علیه السلام» می فرمایند: «فِی الرُّکُوعِ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ فِی السُّجُودِ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى الْفَرِیضَةُ مِنْ ذَلِکَ تَسْبِیحَةٌ وَاحِدَةٌ وَ السُّنَّةُ ثَلَاثٌ وَ الْفَضْلُ فِی سَبْع» یک مرتبه گفتن اذکار رکوع و سجده فریضه است و سه مرتبه گفتن سنت است و بهتر آن است که هفت مرتبه گفته شود. موفق باشید
10001
متن پرسش
سلام محضر استاد: در سوره احزاب مسایل مختلفی وجود داره که میشه امروزه اونها رو در عالم مشاهده کرد و با مسایل روز وفق داد از جمله مسئله منافقین، مجرفین یا مشئله حجاب و... ولی در آیاتی مثل آیه ای که به مسلمانان درباره رفت و آمد به خانه پیغمبر (ص) و صحبت با همسران پیغمبر یا آیاتی که خداوند به پیغمبر (ص) دستور خاصی می دهد مانند ازدواج کردن یا نکردن او و... چگونه ما می توانیم استفاده کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده بحمداللّه عرایضی در رابطه با مواردی که می‌فرمایید در تبیین سوره‌ی مبارک احزاب رویکرد نظام‌سازی آن داشته‌ام. خوب است به آن مباحث رجوع فرمایید. موفق باشید
9972
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام، ادب و احترام خدمت استاد بزرگوار در یکی از برنامه های رادیو معارف (از زبان استاد محمدی) شنیدم که پس از جریان مباهله نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله از محضر خداوند سه درخواست کردند (برداشتن عذاب استیصال از نوع بشر، مرتد نشدن امت اسلام به یکباره و منحرف نشدن امت ایشان پس از رحلت حضرت محمد (ص) که خداوند دو در خواست اول را پذیرفتند و اما درخواست سوم آن حضرت مستجاب نشد. حال سوال این است که با توجه به مستجاب الدعوه بودن آن حضرت و داشتن علم غیب ایشان چگونه ممکن است دعایشان مردود گردد یا ایشان دعایی بکنند که می دانند مستجاب نمی گردد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر می‌شود پیامبری که خداوند در وصف او فرموده: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏» از سر میل خود سخنی بگوید و تقاضایی بکند که با اراده‌ی الهی متفاوت باشد؟! لذا از آن‌جایی که ائمه‌«علیهم‌السلام» به ما فرموده‌اند؛ اگر سخنی از ما نقل شد که مطابقت با قرآن نداشت آن را به دیوار بزنید، ما نمی‌توانیم به این نوع روایات اعتماد کنیم. موفق باشید
9967
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد: 1) نگرش ما راجع به همسران حضرت رسول صل اله وعلیه واله چگونه باید باشد با توجه به اینکه بنظرم در قرآن هم از مسلمانان خواسته شده احترام نگه دارند و فقط عایشه مشکل داشته اند آیا باید همین جا حضرت عایشه گفت یا تا این حد احترام لازم نیست؟ لطفا توضیح فرمایید. 2) با توجه به تعالیمی که ما در مدرسه آموختیم بما گفته اند دنیا دار تغییر است و بعد از آن شما نان عملتان را می خورید و همه چیز ثابت می شود و دار مجازات شروع می شود در صورتیکه جنابعالی در بحث معاد تاکید بر ادامه سیر انسان تا قیامت را دارید و دربرزخ نوعی پاک شدن اجباری را برای مومنین قائل هستید لطفا توضیح بفرمایید. با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده در شرح آیه‌ی 6 سوره‌ی احزاب عرض کردم از آن جهت که قرآن می‌فرماید همسران پیامیر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» مادر شما به حساب می‌آیند به تعبیر علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» احترام به آن‌ها واجب است. ولی همان‌طور که مقام معظم رهبری در سخنانشان لغت «جناب» را برای آن‌ها به‌کار می‌برند کافی است 2- پس از این دنیا دیگر ما با نتایج اعمال‌مان روبه‌روئیم، منتها برای رسیدن به نتایج کامل اعمال، برزخ مقدمه است و زمینه‌ی رفع حجاب است نه آن‌که چیزی علاوه بر آنچه در دنیا انجام داده‌ایم در برزخ و قیامت به ما بدهند. موفق باشید
9945
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. چطور پیامبر و حضرت امیر علیماالسلام حاکمان و والیان خودشان را انتخاب می کردند، ولی امروز انتخاب رئیس جمهوری و رئیس مجلس را رهبر انتخاب نمی کند؟ سوال من این است که امروز جامعه ما قابلیت آن را هنوز ندارند یا باید سیاست اسلامی همینطور باشد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در حاکمیت جامعه باید مردم شرکت داشته باشند. زیرا امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» به مردم می‌فرمایند: ای مردم! حکومت از آنِ شما است به هرکس که می‌خواهید بدهید. لذا یک روز بیعت با حاکم، نظر عمومی لحاظ می‌شده و امروز با انتخابات. در هر صورت باید نظر مردم در صحنه باشد. موفق باشید
9900
متن پرسش
با سلام: آیا می توانیم در قنوت نماز وتر برای ائمه (ع) و پیامبر (ص) هم دعا کنیم؟ با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! مگر خودِ صلوات دعا نیست؟ موفق باشید
9889
متن پرسش
سلام معلم مهربان ما: وقت بخیر. اینکه در ازدواج سیره عده ای مثل حضرت عیسی (ع)است، یعنی حضرت عیسی (ع) اگر ازدواج می کردند به آن مقامات نمی رسیدند، یا حضرت مریم(ع) در صورتیکه می توانستند مثل حضرت آسیه ولو با یک مرد بد ازدواج کنند و به مقامات عالیه هم برسند. اما ازدواج نکردند، ولی عده ای برای رشد معنوی نیاز به ازدواج دارند. پس حضرت عیسی (ع) را هم نمی توان شماتت کرد. این مطلب را از کتاب زن اینگونه باید باشد درست فهمیدم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است، به همین جهت حضرت علی«علیه‌السلام» آن شخص را مخیّر می‌کنند یا به سیره‌ی برادرشان حضرت عیسی«علیه‌السلام» یا به سیره‌ی حبیب‌شان حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» عمل کند. موفق باشید
9847
متن پرسش
سلام علیکم: اینکه انسانی از قوه به فعلیت برسد و بدن اش هم در نظام هستی شدت بگیرد و از ساحتی به ساحت دیگر برود، مثل حضرت رسول اکرم (ص) در معراج که بدن وقتی از عالم طبع در آمد شدت گرفت و جنس اش هم فرق کرد و با آن بدن به پیشگاه پروردگار رفت، مشکلی که خیلی ها نمی فهمند و فکر می کنند رسول الله (ص) با همین بدن خاکی و عنصری رفته، چون اگر با این بدن خاکی و عنصری رفته باشد پس خداوند هم محدود می شود، چون یک بدن سمت و سو دار نزد خدا رفته و در نتیجه خداوند باید سمت و سو داشته باشد که این تفکری باطل است. ظرافت تعقل شیعه در اینجاست که می گوید معراج روحانی نبوده بلکه جسمانی بوده ولی نه با این جسم عنصری. حال سوال ام این بود چرا عارفی که اسفار اربعه اش هم طی می شود و در عوالم سیر می کند بدن اش هیچ شدتی نمی گیرد و در نهایت هرچه سیر می کند نفس و روح اوست که سیر می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ‌وقت بدن کسی به معنای تغییر مرتبه، شدت نمی‌گیرد. سالکِ عارف می‌تواند به مرحله‌ای برسد که بدن برای خود خلق کند. در کتاب «مبانی نظری مهدویت» عرایضی در این مورد داشته‌ایم. موفق باشید
نمایش چاپی