بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام علی«علیه‌السلام»، غدیر

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32342
متن پرسش

سلام استاد جان: التماس دعا دارم این ماه شریف. استاد در خصوص خطبه ۸۰ نهج البلاغه، دلیل این بیانات حضرت امیر رو متوجه نمی شم. اگر بگوییم منظور حضرت عایشه است، خب چرا جمع بستن و فرمودن نساء؟ یا حداقل می‌فرمودن برخی نساء. در عین حال که اگر بعد از جنگ جمل این خطبه ایراد شده باشه و منظور حضرت عایشه باشه ولیکن در حرفهاشون کل زنها رو زیر سوال برده باشن، العیاذ بالله انگار از روی عصبانیت یه چیزی گفتن، و این با آیه «ما ینطق علی الهوا» هم خوانی نداره، اگر هم واقعا منظور حضرت بی عقلی خانم‌هاست، آیا به صرف مرد بودن ابوجهل عاقل تر از حضرت زهرا سلام الله علیها بوده العیاذبالله؟ یزید عاقلتر از حضرت زینب بوده؟ این صحبت‌ها اگر بیانات حضرت امیر باشن واقعا توجیه پذیر نیستند و من به عنوان یک زن که حافظه تاریخی ام پر است از ضعیفه و... قلبم درد می‌گیرد از اینکه امام محبوبم چنین نگاهی از زن داشته باشد. متشکرم از بذل وقتتون استاد مهربان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آیه 97 سوره نحل که می‌فرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً ۖ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» و با توجه به سخنان حضرت علی «علیه السلام» در جای جای نهج‌البلاغه که نشان می‌دهد آن حضرت تسلط کامل بر ابعاد قرآنی دارند؛ باید جایگاه خطبه مذکور را در فضای تاریخی‌اش  مدّ نظر قرار داد. بخصوص که سید رضی نیز متذکر می‌شوند آن خطبه، بعد از جنگ جمل ایراد شده و حضرت بنای برخورد مستقیم با همسر پیامبر را نداشته‌اند، لذا به اشاره سخن گفته‌اند. نمونه‌های این نوع سخن‌گفتن را در شخصیت حضرت امام خمینی نیز ملاحظه می‌فرمایید. مثلاً یک‌جا فرمودند شیاطین بر سر جای خود بنشینند؛ و منظور نماینده خاصی بود ولی نمی‌خواستند مستقیماً نام او را ببرند. در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» سؤال و جوابی مطرح شده که در رابطه با سؤال جنابعالی می‌تواند مفید باشد:

سؤال: گاه شبهاتي راجع به جايگاه زن در اسلام مطرح مي‌شود و به آياتي از قبيل 5 و 6 سوره مؤمنون ، 24 سوره نساء و 14 سوره آل عمران و آياتی که مضموني به ظاهر مردسالار دارد استناد شده و مي‌گويند در خطبه 80 نهج‌البلاغه زنان افرادي کم عقل خوانده شده‌اند يا به علت عادت ماهيانه که امري غير ارادي است براي آنها نقص در ايمان قائل شده‌اند. لطفاً راجع به خطبه حضرت و آيات نامبرده توضيح بفرماييد.

جواب: در مورد خطبه ۸۰ نهج‌البلاغه که سید رضی صراحت دارد که پس از جنگ جمل ایراد شده و با توجه به این‌که روش سید رضی تقطیع‌کردن خطبه‌های حضرت بوده و قسمت‌هایی را می‌آورده که جنبه‌ی بلاغت آن زیاد بوده معلوم می‌شود عایشه مورد خطاب است. به گفته‌ی آیت‌الله‌جوادی این خطبه هیچ پایگاهی ندارد، چون برهان‌هایی می‌آورد که خود را نقض می‌کند، لذا به اهلش وا می‌گذاریم. برای آن‌که فرهنگ قرآن را در مورد زنان بدانیم باید آیات زیادی را مدّ نظر قرار دهیم، در ضمن در رابطه با موضوع کنیزان که در جنگ اسیر می‌شدند و به عنوان غنائم جنگی خرید و فروش می‌شدند، لازم است مفصلاً بحث شود، همین قدر بدانید که اسلام با ورود آن‌ها در خانواده‌ی یک مرد مسلمان نه‌تنها پناهی برای او ایجاد می‌کرد و جلوی فحشاء گرفته می‌شد، زمینه‌ی مادرشدن او پیش می‌آمد و جهت شخصیت او تغییر می‌کرد که البته شرح آن احتیاج به بحث طولانی دارد. اما در مورد شخصیت زن در اسلام، عنایت داشته باشید ابتدا باید آیات صریح را که موضوع را روشن می‌کند مورد توجه قرار داد و سپس بقیه‌ی آیات را بر مبنای آن‌ها تحلیل نمود.

در ضمن در رابطه سؤال شماره 32126 که فرموده بودید؛ خوب است به سؤال 32347 رجوع فرمایید. موفق باشید

    

32311
متن پرسش

سلام و عرض ادب: خدا قوت استاد، ممنون بابت نشرمعارف زیبا با بیان عالیتون، اجرتون با صاحب‌ الزمان. استاد این پیام👇 رو یه بنده خدایی توی کانالشون گذاشته بودن و برای بنده هم سوال شد و از آنجایی که ولادت آقا امیرالمومنین نزدیکه سلسله سخنرانی یا کتابی به بنده معرفی کنید ممنون از لطفتون. «داشتم با خودم فکر می‌کردم علی (ع) واقعا کیه؟ کیه که ولادتش تو ماه خداست. احتمالا شنیدید میگن رجب ماه امام علی هست، این چه ارتباطه ای است که خدا میگه ماه منه و تو روایتام داریم ماه امام علیه. بعد محل ولادتش کجاست؟ تو خونه‌ی خدا که حتی به حضرت مریم اجازه داده نشد که حضرت عیسی رو اونجا به دنیا بیاره. روز ولادتش کیه؟ با شروع ایام البیض که از خیلی قبل‌تر از تولد امام علی قدر و قیمت داشته این ۳ روز. کی بوده که تو روایتا خودش به شمشیر خدا معروفه و با ذوالفقارش هرکسی رو میکشته‌ بدون هیچ تردیدی حتما وارد جهنم می‌شده. کیه که خدا گفته معیار حقه. میدونید که حق یعنی خدا و هرچی که خدا میگه. بعد شهادتشون کِیه؟ تو ماهی که مال بنده هاست و توش به اوج عشقبازی با خدا میرسن. دارم فکر می‌کنم انگار اینا همه نشونس که میگه علی تو ماه خدا به دنیا اومد، تو ماه شعبان دو تا از بهترین دسته گلاش را هدیه داد به این جهان تو ماه رمضونم که همه به اوج عبودیت میرسن و آخر این سیر و سلوک ۳ ماهست، به کمالی که ازین دنیا می‌خواست رسید و فزت برب الکعبه شد. و بازم هم تو چه روزایی؟ تو شب و روزای قدر که خدا از اول آفرینش خلقت این روزا رو یه جور دیگه بهشون قدر و قیمت داده بوده. و کجا؟ تو مسجد که مال خداست و برای عبادت شخص خداست. تو چه حالی؟ در نزدیک ترین حالت ممکن به خدا یعنی توی سجده‌ی نماز. اونم اون ساعتهای سحر که میدونین خدا چه قدرر اون ساعهتا رو دوست داره. علی (ع) واقعا کیه؟ من که به نتیجه‌ای نرسیدم.»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است به خلوص آن مولا که منجر به یگانگی عبد با ربّ می‌شود، فکر کنیم. که نمونه آن را در جنگ خندق مى بينيد، شمشيرى كه صاحب آن در نهايت خلوص آن را به حركت در آورد و مفتخر شدند به «لَضَرْبَةُ عَلِيٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ افْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَين» يعنى آن شمشيرزدن، از عبادت جن و انس برتر مى شود، به جهت خلوص حضرت على عليه السلام، و نه به‏ جهت قدرت آن حضرت. حضرت على عليه السلام متوجّه شدند حالا كه هيچ‏كس در مقابل عَمْروبن‏ عبْدُوَد جلو نمى رود بايد براى خدا جلو بيايند. حضرت در آن جريان نشان دادند كه براى خدا، تمام چيزها را كنار گذاشته‏ اند و حتى مواظب بودند خشمشان عامل تحريكشان نشود. مولوى در رابطه با خشمى كه عمروبن‏ عبدوَد با انداختن آب دهان بر صورت مبارك على عليه السلام مى خواست در آن حضرت ايجاد كند؛ و ملاحظه کنید که در این رابطه حتی مولوی این‌چنین مى گويد:

او خدو انداخت بر روى على             افتخار هر نبى و هر ولى‏

او خدو انداخت بر رويى كه ماه             سجده آرد پيش او در سجده‏ گاه‏

در آن حال حضرت با تمام آرامش و وقار از روى سينه عَمْروبْنِ‏ عَبْدوَدْ بلند شدند و چند قدمى حركت كردند و دوباره جنگ را با آن دشمن خدا شروع كردند و در نهايت او را كشتند. وقتى از حضرت علت بلندشدن و دوباره جنگ‏ كردن را پرسيدند و حضرت جريان آب دهانى كه به صورت مباركشان انداخت را مطرح كردند، آن‏هايى كه اهل دل بودند فهميدند على عليه السلام تا كجا بر شيطان مسلّط است. مولوى ندا سر مى دهد كه اى على!

         تيغ حلمت جان ما را چاك كرد             آب علمت خاك ما را پاك كرد

يعنى اى على! اين حلم و بردبارى ات تمام وجود ما را در مقابلت، چاك‏ چاك و هيچ و نابود مى نمايد، همچنان‏كه نور علم تو، زندگى خاكى ما را از انحراف و گمراهى نجات داد. اى على! تو بيش از آن‏كه با شمشير، دشمنانت را به قتل برسانى، با شكيبايى و صبر آن‏ها را هيچ و پوچ كردى و كشتى، مى گويد:

         بازگو، دانم كه اين اسرار هُوست             زآنكه بى شمشير كشتن كار اوست‏

در واقع آن حضرت با عمل خود در مقابل بى ادبى عمروبن‏ عبدود:

         گفت من تيغ از پى حق مى زنم             بنده حق‏ ام نه مأمور تنم‏

             شير حقّم، نيستم شير هوا             فعل من بر دين من باشد گواه‏

             خون نپوشد گوهر تيغ مرا             باد از جا كى بَرد ميغ مرا

             تا احِبُّ لِلّهْ آيد نام من             تا كه ابْغَضْ لِلّهْ آيد كام من‏

در چنين شرايطى است كه مى توان به آن حضرت گفت:

         تو ترازوى احد خُو بوده‏ اى             بل زبانِهْ هر ترازو بوده‏ اى‏

چون قلب حضرت سراسر محل الهام ملك و نمايش حق است، لذا است كه به زبان حال خواهد گفت:

         سايه‏ ام من، كدخدايم آفتاب             حاجبم من، نيستم او را حجاب‏

يعنى من سايه‏ اى هستم كه خداوند آفتاب من است و لذا من حجاب نيستم كه خود را بنمايانم و حق را در عمل خود پنهان كنم، بلكه حاجب حقّم و وسيله ظهور و بروز حق مى باشم.

اگر خودمان را اسير جدل و ستيز و عجله و خودنمايى كرديم، از چنين قلبى و از وزيدن الهام ملك محروم مى‌شويم، از وزيدن انوار ملائكه‏ اى كه به تعبير قرآن: «يَسْتَغْفِرونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» براى مؤمنان طلب استغفار مى كنند و زنگار كدورت را از قلب آن‏ها مى زدايند تا به راحتى با عالم غيب ارتباط پيدا كنند.

در رابطه با نظر به مقام مولایمان علی «علیه‌السلام» خوب است سری به کتاب «حقیقت نوری اهل‌البیت «علیهم‌السلام» بزنید. کتاب روی سایت هست. موفق باشید     

32262
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: در تفسیر سوره ی حمد این نکته را متذکر شدید که اگر صراط را بخواهیم باید به دنبال کسانی باشیم که صراط را در شخصیت خود دارند و در قرآن نمی‌شود آن را دنبال کرد چون به هر سوره ای که توجه کنیم به سوره دیگری توجه نکرده ایم، حال سوال این جاست که هنگامی که به وجهی از ائمه نگاه کنیم از وجه دیگر غافلیم، همانگونه که در سوره های قرآن به سوره ای توجه کنیم، سوره ی دیگر را توجه نکرده‌ایم، پس چرا می‌گوییم باید صراط را در شخصیت ائمه جست و جو کرد و در قرآن نمی‌شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم این‌طور باشد زیرا در رویارویی با افراد، رویهمرفته با شخصیت کلی آن‌ها روبه‌رو می‌شویم و خصوصیات جزئی آن‌ها، شخصیت کلی آن‌ها را به حجاب نمی‌برد. نمونه‌اش توجهی که مردم و شهدا به شخصیت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» داشتند و می‌توانستند با نظر به ایشان، خود را معنا کنند و جایگاه آموزه‌های دینی خود را در نسبت با شخصیت ایشان در این زمانه سر و سامان دهند و این‌جا است که در روایات ما نمادِ «صراط مستقیم» را حضرت علی «علیه‌السلام» معرفی می‌نمایند و تعیّن قرآن را در آن شخصیت متذکر می‌شوند و به همین جهت در کنار قرآن، یعنی ثقل اکبر، ثقل کبیر نیز نیاز است. موفق باشید  

32079
متن پرسش

سلام علکیم استاد: تشکر از پاسخ دادن به سوالات، خداوند به وقت‌تون برکت بیشتر بدهد با توجه به سوال ۳۲۰۶۹ که خودم از شما پرسیدم و اینکه شما فرمودید نکات خوبی در آن هست، آیا درست تر آن نیست که ذوالقرنین را مولا امیرالمومنین علیه السلام بدانیم؟ و اگر حدیثی که در آن نوشتار آمده صحیح است چرا علامه طباطبایی رضوان الله علیه با استناد به این حدیث، ذوالقرنین را حضرت امیر ندانستند؟ امیرالمومنین در این حدیث فرمودن که من ذوالقرنین هستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در مورد جناب ذی‌القرنین به عنوان شخصی معین و متعیّن، غیر از آن است که در روایات داریم حضرت فرمودند: «كُنْتُ مَعَ الْانبياء سِرّاً و مع محمد جَهْرَاً»[1] با همه انبیاء سراً هستند و با حضرت پیامبر«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» آشکارا. و به همین جهت جناب علامه متوجه تعیّن تاریخی جناب ذی‌القرنین بودند و آیه مربوطه نیز از همین زاویه مطلب را به میان آورده. و این غیر از حضور معنوی و تاریخی حضرت علی «علیه‌السلام» است. که در روایتی بدان اشاره می‌کنند و می‌فرمایند: «کنتُ ولیاً و آدمَ بین الماء و الطّین» من ولیّ خدا بودم در آن وقتی که آدم (علیه السلام) بین آب و خاک بود. موفق باشید      

[1] - سيد جلال الدين آشتيانى، شرح مقدمه قيصرى بر فصوص الحكم ابن عربى، ص 668.

32069
متن پرسش

سلام علیکم استاد گرامی: خدا شما را حفظ کنه. نظرتان را درباره حرفهای زیر می‌فرمایید؟ «در قرآن آیاتی پیرامون یک شخصیت ناشناس وجود دارد، وقتی به آیاتی که پیرامون اوست دقیق‌تر نگاه می‌کنیم در واقع به یک محافظ بزرگ در زمین برمی‌خوریم که با نام مستعار خاصی از او یاد می‌شود و او کسی نیست جز ذوالقرنین» در آیات ۸۶ تا ۸۸ سوره کهف چیزی که به خوبی دیده می‌شود مقام ذوالقرنین است که دارای ولایت الهی بوده است. قرآن درباره ملکه سبا می‌فرماید: «و اوتیت من کل شیء» اما در مورد حضرت ذوالقرنین می‌فرماید: «از هر چیزی سببی را به او عطا کردیم.» دقت کنید سببا یا سبب، دلیل پدید آمدن اتفاقات و برهانِ بودن اشیا و ایجاد اجسام هست ولی داشتن شیء به تنهایی مزید بر امتیاز نیست، کسی که سبب در دست داشته باشد می تواند پدید آورنده باشد، ذوالقرنین سبب ساز بود و مرکز اسباب. جواب ذوالقرنین در آیه ۸۷ سوره کهف به خدا جالب است، چگونه می‌شود خداوند به یک نفر این قدر اختیار می‌دهد که عذاب کردن یا مدارا کردن با قومی فاسد را به مصلحت آن شخص واگذار می‌کند؟ مگر آن شخص که بوده که چنین عظمتی در پیشگاه خداوند داشته؟ در مورد تعجیل بر عذاب قوم فاسدی خوانده ایم که چه بر حضرت یونس گذشت اما ذوالقرنین هم کاملا بر عذاب مخیر بود و هم مصدر ورود عذاب بود! و از همه مهمتر داشتن علم غیب است. همگی می‌دانیم که حتی پیامبران همگی علم غیب نداشتند مثلا در مورد مواجهه پیامبری بزرگ‌ چون حضرت موسی با یک شخص خاص در سوره کهف وقتی آن شخص کشتی را سوراخ کرد و یا دیواری را تعمیر کرد حضرت موسی در حالی که متعجب بود دلایل انجام این کارها را از آن شخص سوال کرد، اما در ماجرای ساخت سد محافظ در قرآن می‌خوانیم: (ذوالقرنین پس از ساخت سد) گفت این رحمتی ست از پروردگار من، ولی زمانی که وعده پروردگارم فرا رسد آن را در هم کوبد و وعده پروردگارم حق است. سوال اینجاست ذوالقرنین از کجا می‌دانست هزاران سال بعد، این سد قرار است به اذن الهی کوبیده شود؟ جز با علم غیب؟ این شخص کیست که هم مرکز اسباب بود هم علم لدنی الهی داشت ولی پیامبر نبود، علم غیب هم داشت و بی‌نیاز از گنج ها و ثروت ها بود؟ برخی ها تصور می‌کنند که سخنان ذوالقرنین در آیه ۹۸ سوره کهف تمام شده است در حالی که اگر به ادامه آیات نگاه نماییم هنوز سخنان ایشان را می توان با همان ادبیات قبلی مشاهده کرد و این امر برای درک بهتر شخصیت ذوالقرنین تعیین کننده است، آیه ۹۹ سوره کهف : و در آن روز که برخی با برخی دیگر درهم و مخلوط، موج می‌زنند رهایشان می‌کنیم و در صور دمیده شود پس همه آنان را گرد می آوریم و آیه ۱۰۰ سوره کهف: و دوزخ را در آن روز برای کافران آشکار می کنیم. این شخص که بود که تقسیم کننده جهنم و بهشت است؟ مگر ذوالقرنین چه کسی بود که از طرف خودش می گوید «و سنقول له من امرنا یسرا» چه کسی بوده است که تقسیم کننده پاداش است؟ و چه کسی ست که از پیش خود وعده تکلیفی آسان را به دیگران می‌دهد؟ سوره کهف که در مورد ذوالقرنین صحبت کرده است ۱۱۰ آیه دارد و سوره انبیا که در آن در مورد گشوده شدن سد ذوالقرنین صحبت می‌کنند ۱۱۲ آیه دارد، ابجد واژه "علی" عدد ۱۱۰ می باشد و ابجد واژه "ولی الله" عدد ۱۱۲ می باشد. ترکیب این دو "علی ولی الله" می شود. در حدیث صحیح السندی که معروف به حدیث نورانیت می‌باشد حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند: منم معلم سلیمان بن داوود، منم ذوالقرنین و منم قدرت خدای عز و جل پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمودند: «یا علی کنت مع الانبیاء سرا و معی جهرا» این حدیث به خوبی نشان می دهد که حضرت علی علیه السلام با قدرتی که پروردگار متعال به ایشان عطا کرده بودند، صاحب تمام دورانها و زمانها بودند و در همه ادوار بشری در کنار همه پیامبران الهی برای یاری و نصرت ایشان بوده اند. در حدیث نورانیت امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند: هیچ کس ایمان را به حد کمال خویش نمی رساند تا آنکه مرا به عمق معرفتم بشناسد، سپس آن‌گاه که مرا به این معرفت شناخت هر آینه خداوند قلب او را با ایمان آزموده سینه اش را برای اسلام گشاده ساخته و عارفی روشن بین گردیده است. مرا با روح عظمت تایید کرده اند، من یکی از بندگان خدایم مبادا ما را خدا بنامید، درباره فضل ما هر چه مایلید بگویید ولی به کنه فضل ما نخواهید رسید و حتی مقداری از یک دهم آن را نمی توانید بیان کنید چون ما آیات و دلائل خداییم و حجت و خلیفه و امین و امام و وجه الله و عین الله و لسان الله هستیم. من و حضرت محمد نور واحدی بودیم از نور خداوند عز و جل پس خدای تبارک و تعالی به آن نور فرمود که دو نیمه شود پس به نیمی فرمود محمد (ص) باش و به نیمی فرمود علی باش، پس از همین جاست که پیغمبر فرمود علی از من است و من از علی هستم و کسی جز علی از جانب من ماموریت انجام نمی دهد، من همان کسی هستم که نوح را به امر پروردگار در کشتی حمل کرد، من همان کسی هستم که به امر پروردگار یونس را از شکم ماهی بیرون آورد، من همان کسی هستم که به اذن پروردگار ابراهیم را از آتش بیرون آورد، من همان کسی هستم که به اذن پروردگار نهرها را جاری ساخت و چشمه ها را شکافت، منم معلم سلیمان بن داوود، منم ذوالقرنین و منم قدرت خدای عز و جل، منم آن کتابی که شک و ریب در آن نیست، مفاتیح غیب نزد من است و بعد از رسول الله کسی جز من به آنها آگاه نیست، منم آن ذوالقرنین که در صحف اولی یاد شده، منم صاحب انگشتر سلیمان، انا ولی الحساب، انا صاحب الصراط و الموقف، انا قاسم الجنه و النار بامر ربی، انا آدم الاول، انا حجه الله فی السموات و الارض، انا الصیحه بالحق، انا الساعه لمن کذّب بها، انا ذلک النور الذی یقتبس منه الهدی، انا صاحب الصور...»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نکات خوبی در این نوشتار در میان است، لذا از حضرت ولايت مدار على بن ابى طالب وارد شده است كه: «كُنْتُ مَعَ الْانبياء سِرّاً و مع محمد جَهْرَاً» [1] من با همه‏ ى انبياء در باطن و با پيامبر اسلام در ظاهر همراه بوده‏ ام. مولانا نيز اين حقيقت را چنين بيان كرده است:

تا صورت پيوند جهان بود، على بود

تا نقش زمين بود و زمان بود على بود

شاهى كه ولى بود و وصى بود على بود

سلطان سخا و كرم و جود على بود

هم‏ آدم ‏و هم‏ شيث و هم ‏ادريس و هم ايوب‏

هم‏ يونس و هم يوسف و هم هود على بود

هم‏ موسى‏ و هم‏ عيسى ‏و هم‏ خضر و هم‏ الياس‏

هم صالح پيغمبر و داود على بود

عيسى به سخن آمد و در مهد سخن گفت‏

آن نطق و فصاحت كه در او بود على بود

مسجود ملايك كه شد آدم زعلى شد

در كعبه محمد بُد و مسجود على بود

از لحمك لحمى بشنو تا كه بدانى‏

كان يار كه او نقش نبى بود على بود

آن شاه سرافراز كه اندر شب معراج‏

با احمد مختار يكى بود على بود

محمود نبودند كسانى كه نديدند

كاندر ره دين احمد و محمود على بود

آن معنى قرآن، كه خدا در همه قرآن‏

كردش صفت عصمت و بستود على بود

اين كفر نباشد سخن كفر نه اين است‏

تا هست على باشد تا بود على بود

سر دو جهان جمله زپيدا و ز پنهان‏

شمس الحق تبريز كه بنمود على بود

عبدالكريم جيلى مى‏ گويد: انسان كامل، قطبى است كه افلاكِ وجود از اول تا به آخر بر محور او دور مى‌‏زنند و او در آغاز و انجام هستى يكى بيش نيست، لكن در چهره هاى مختلفى ظاهر مى‌‏شود كه اسم اصلى او محمد، كنيه‏ اش ابوالقاسم و وصفش عبدالله و لقبش شمس الدين است.[2] درباره‏ ى تجلى حقيقت انسان كامل در چهره‏ هاى متعدد، تنها انسان معصوم مى ‏تواند جلوه گاه انسان كامل باشد كه بعد از رسول خاتم تنها اهل بيت عصمت و طهارت (ع) به اين مقام بار يافته‏ اند و هرگز كسى قابل مقايسه با آن ذوات مقدسه نيست. موفق باشید‏

 

[1] - سيد جلال الدين آشتيانى، شرح مقدمه قيصرى بر فصوص الحكم ابن عربى، ص 668.

[2] - شيخ عبدالكريم جيلى، الانسان الكامل فى معرفة الاواخر و الاوايل، باب 60، ص 210.

32068
متن پرسش

با عرض سلام وادب خدمت استاد گرامی: ۱. آیا حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها از یک نور واحد اند یعنی یک نور هستند در دو بدن با تشخیص جداگانه اما نور سایر ائمه علیهم السلام از نور این دو بزرگوار جداست. هرچند که همگی نورشان از خداست؟ ۲. آیا روح از دم خداست مثل دم مسیحایی که در بدن دمیده شده و انسان به آن می بیند و می شنود؟ آیا روح با نور متفاوت است؟ بسیار تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۲. منظور از «نور»، این‌جا همان انوار و اسماء الهی است که در مظاهر مختلف ظهور می‌کند و در مظهریت حضرت زهرا و حضرت علی«علیهماالسلام» نورِ خاصی که بنیان انوار سایر ائمه است؛ به ظهور آمده. ۲.  روح، بالاترین فرشته و از عالی‌ترین مخلوقات هست و لذا حضرت حق فرمود: «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ» ( ۷۲/ ص) چون بدن انسان را به تعادل رساندم و از روح خود در آن دمیدم، شما فرشتگان بر او سجده کنید. و می‌فرماید: از روح خودم، نه به معنای این‌که خداوند یک روح و یک جسم دارد، بلکه به معنای آن‌که از نورعالی‌ترین مخلوقم بر جسم انسان دمیدم. موفق باشید

31966
متن پرسش

سلام استاد: خدا رسول فرستاد تا انسان منحرف از انسانیت و اشرف مخلوقات را برگرداند به انسانیت نه دین. الان این ادیان بجای هدایت به ظلالت تبدیل شده و گمراهی و تباهی. این ادیان از سالها پیش تا به الان چه کمک و راه کاری برای بشر داشته؟ چه مشکالی را توانسته حل کند؟ ما تجربه قرون وسطا را داریم که دین مسیحیت بر سر مردم أروپا آورد و بدبختشان کرد تا عده آیی بفکر افتادن و قانون مدنی را جایگزین شرع کردن، پشت آنکه شد أروپا به این همه پیشرفت رسید اما مسیحیت به کجا رسید به جز فساد از همه انواعش. مشابه آن در اسلام هم پیش آمد الان این مراجع و روحانیون چه کردن به کجا رسیدن؟ مسلمان ها هم نیاز به رونسانس دارن تا ازین به اصطلاح مراجع عظام و روحانیون نجات بدن و به قانون مدنی برسند. یا مثل أروپا یه شهرمشابه واتیکان درست کنند واین مراجع عظام را روحانیون موفت خور و متحجر و فاسد را مدیریت مثلاً قم را یا نجف یا کربلا را به آن ها سپارند به دین و مذهب شأن برسن و مردم را رها کنند. راز بی اخلاقی مسلمانان از زبان خواجه نصیرالدین «بغداد هر روز بسیار خبرها می رسید از دزدی، قتل و تجاوز به زنان در بلاد مسلمانان که همه از جانب مسلمانان بود.  روزی خواجه نصیرالدین مرا گفت: می دانی از بهر چیست که جماعت مسلمان از هر جماعت دیگر بیشتر گنه می کنند با آن که دین خود را بسیار اخلاقی و بزرگ منش می دانند؟ من بدو گفتم: بزرگوارا همانا من شاگرد توام و بسیار شادمان خواهم شد اگر ندانسته ای را بدانم. خواجه نصیرالدین فرمود: در اخلاق مسلمانی هر گاه به تو فرمانی می دهند، آن فرمان "امّا" و "اگر" دارد.  در اسلام تو را می گویند: دروغ نگو، امّا دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست. غیبت مکن، امّا غیبت انسان بدکار را باکی نیست.  قتل مکن، امّا قتل نامسلمان را باکی نیست. تجاوز مکن، امّا تجاوز به نامسلمان را باکی نیست... و این "امّا" ها مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلمانی به گمان خود دیگری را نابکار و نامسلمان می داند و اجازه هر پستی را به خود می دهد و خدا را نیز از خود راضی و شادمان می بیند! این است راز نابخردی مسلمانان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زیبایی حرکت انبیای الهی در آن است که هرکس بخواهد به حقیقت خود دست یابد و معنای خود را در این دنیا درست جستجو کند تا گرفتار پوچی و نیهیلیسم نگردد و در آن دنیا به حکم حضور ابدیت‌اش با خود بتواندبه درستی به‌سر ببرد؛ راهی را در مقابل بشر گذارده‌اند و در طول تاریخ آن‌هایی که توانستند در زیر سایه حرکت انبیاء خود را در این دنیا معنا ببخشند و در آن دنیا نیز با چنین خودی به‌سر ببرند، کم نیستند. آری! اسلام نیز آمده است تا انسان‌هایی چون علی‌بن‌ابیطالب «علیه‌السلام» تربیت کند، حال اگر ابوسفیان‌ها از اسلام سوء استفاده کردند، ضرری به اصل اسلام نمی‌خورد و امروز نیز که جهان، جهانِ پوچی و نیهیلیسم شده است آیا انسان برای آزادشدن از این ورطه‌های بسی آزاردهنده، جز راهِ انبیای الهی کارساز است؟ مائیم و راهی که انبیای الهی در مقابل ما گشوده‌اند تا هرکس هرطور خواست عمل کند. موفق باشید   

31928
متن پرسش

سلام علیکم استاد بزرگوار آیا عبارات اولیه خطبه اول نهج البلاغه که راجع به صفات پروردگار هست، خلاف نظر فلاسفه هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام جمله؟! کدام فلسفه‌ای است که مخالف سخنان عقلِ مجسم یعنی علی مرتضی «علیه‌السلام» باشد؟ موفق باشید

31616
متن پرسش
سلام و وقت بخیر: آیا این توصیف برای تاثیر هوی نفس بر انسان شایسته امیرالمومنین است؟ آیا مخالف مقام عصمت نیست؟ (سوالی که عموما خرده گیران بر مولوی مطرح می کنند) گفت امیر المؤمنین با آن جوان که به هنگام نبرد ای پهلوان چون خدو انداختی در روی من نفس جنبید و تبه شد خوی من نیم بهر حق شد و نیمی هوا شرکت اندر کار حق نبود روا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان نظر مولوی را این‌طور توجیه کرد که حضرت در درون خود بدون سیطره هوای نفس، متوجه میل نفس امّاره شدند و عکس آن عمل کردند. زیرا این‌طور نیست که امامان معصوم هوای نفس نداشته باشند، بلکه در سیطره آن نیستند و می‌توانند به جهت بصیرت‌شان با آن مخالفت بکنند. موفق باشید

31456
متن پرسش
سلام: با توجه به اینکه اذان متنی بسیار عرفانیست بنظرم رسید منظور از محمد حقیقت محمدیه باشد که عین ثابتش الله است لکن اضافه کردن علی، بخصوص با دو تعبیر ولی و حجه که کاملا بوی کلامی و فرقه ای می‌دهد نه تنها خودش کلامیست بلکه باعث می‌شود محمد رسول الله هم به شخص پیامبر و مقام رسالت که یکی از مقام های حضرت محمد است تنزل یابد و آن عبارت هم کلامی شود درحالیکه آن محمد محمدی بود که همه انبیا و اوصیا درو مستتر بودند
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان طور دیگری موضوع را مدّ نظر قرار داد زیرا مولایمان علی مرتضی «علیه‌السلام» همچنان‌که حضرت پیامبر «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند «علی نفسی» و لذا ما با نظر به مولایمان در واقع وجه باطنی پیامبر را که به ظهور آمده است اقرار می‌کنیم. موفق باشید

31428
متن پرسش
سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز: مشکلی در باره نحوه مواجهه و عملکرد امیرمومنان و رسول خدا در مواجهه با فتح ایران و روم داشتم. مگر نه اینکه این موفقیت های ظاهری خلیفه اول و دوم بود که توانست نور امیرالمومنین و نور ولایت رو تحت الشعاع ببره همون موضوعی که در رابطه با حضرت اباعبدالله مطرح کردین که کار بجایی رسیده بود که مردم به آنها رجوع نمی کردن (عدم وجود حتی یک روایت فقهی در امامت ده ساله حضرت سید الشهدا) آیا عامل اینها موفقیت های ظاهری خلیفه اول و دوم نبود؟ برای نمونه وقتی شخصی غربگرا در جمهوری اسلامی به ریاست جمهوری می رسه، احتمالا اگر از افرادی که دل در گرو انقلاب دارند درخواست بشه که کارهایی انجام دهند که موفقیت آن به نام دولت تمام میشه، این کار رو انجام نمیدن، موفقیت تمام عیار چنین دولتی حتما به معنای به حاشیه رانده شدن بقیه جریانهاست. حال سوال دقیقا در همینجاست. اگر این موفقیت های ظاهری باعث می شود که در سایه آن اصل دین، امیر مومنان و امام مجتبی و امام حسین چنین به حاشیه رانده شوند این چه جای بشارت دارد؟ اگر بخواهم سوال را بهتر طرح کنم بشارت پیامبر البته صحیح است ولی با چه تحلیلی این فتح جای بشارت دارد آیا این فتح به هزینه به کنار گذاشتن اصل اسلام ارزش دارد؟ البته همه می دانیم امیرالمومنین هم در این جنگ به خلیفه دوم مشاوره دادند. ------------------------------------------ در اثنای حفر خندق که مسلمانان هر یک مشغول کندن بخشی از خندق بودند روزی به قطعه سنگ سخت و بزرگی برخورد کردند که هیچ کلنگی در آن اثر نمی کرد، خبر به پیامبر (ص) دادند پیامبر (ص) شخصاً وارد خندق شد، و در کنار سنگ قرار گرفت و کلنگی را به دست گرفت و نخستین ضربه محکم را بر مغز سنگ فرود آورد، قسمتی از آن متلاشی شد و برق از آن جستن کرد، پیامبر (ص) تکبیر پیروزی گفت، مسلمانان نیز همگی تکبیر گفتند. بار دوم ضربه شدید دیگری بر سنگ فرو کوفت قسمت دیگری در هم شکست و برقی از آن جستن نمود پیامبر تکبیر گفت و مسلمانان نیز تکبیر گفتند. سرانجام پیامبر سومین ضربه را بر سنگ فرود آورد و برق جستن کرد، و باقیمانده سنگ متلاشی شد، حضرت (ع) باز تکبیر گفت و مسلمانان نیز صدا به تکبیر بلند کردند، سلمان از این ماجرا سؤال کرد، پیامبر (ص) فرمود: در میان برق اول سرزمین «حیره» و قصرهای پادشاهان ایران را دیدم، و جبرئیل به من بشارت داد که امت من بر آنها پیروز می شوند! و در برق دوم قصرهای سرخ فام «شام و روم» نمایان گشت، و جبرئیل به من بشارت داد که امت من بر آنها نیز پیروز خواهند شد! در برق سوم قصرهای «صنعا و یمن» را دیدم و جبرئیل باز به من خبر داد که امتم باز بر آنها پیروز خواهند شد، بشارت باد بر شما ای مسلمانان! ----------------------------------------------
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید مسئله خلفا در وارونه کردن اسلام بود به این معنا که وجه اصلی دینداری یعنی نظر به حقیقت به حاشیه رفت و ظاهر دین حفظ شد وگرنه اصل موضوع جهاد در راه خدا چه در زمان پیامبر و چه در زمان خلفا، امر شایسته‌ای بود ولی به شرطی که به نیّت ارائه اسلام باشد نه به معنای کسب غنائم. موفق باشید

31359
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی محضر باطراوت استاد سلام علیکم: تفاوت ساحت فکری (ژاپن اسلامی) و (جهانی بین دو جهان) در چیست؟ حال آنکه وقتی می‌گوییم ژاپن؛ نظر به وجهی از تمدن داریم که سنت سامورایی مسلکی خود را بازخوانی کرد و دید که با صرف این روحیه توان مواجه با جهان جدید را ندارد و لازم است درهای خود را به روی خرد تکنیکی تمدن غرب بگشاید و وقتی می‌گوییم اسلامی؛ یعنی نظر به وجهی از تمدن که در وقت تاریخی و جغرافیایی خود قرار بگیریم و سر تا پا ذوب در فرهنگ غرب نشویم. پس با این تعریف ژاپن اسلامی با جهانی بین دو جهان نباید تفاوت ساحت داشته باشد.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله آرام‌آرام باید در جایگاه تاریخی خودش روشن شود. عرایضی تحت عنوان «ما و حضوری غدیری و یا سقیفه‌ای در این تاریخ» و «جایگاه معرفت النفس در جهانی بین دو جهان» در کانال

@matalebevijeh شده است که امید است بتواند تا حدّی مطلب را در حدّ تصور صحیح موضوع روشن کند. موفق باشید

31309
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار عید ولایت و امامت عیدالله الاکبر مبارک. استاد اینکه گفته می شود تا مدتها قبر امام علی علیه السلام پنهان بوده و بعد توسط هارون کشف شده، یعنی هیچ معصومی تصدیق نکرده محل قبر رو؟ آیا ائمه علیهم زیارت نجف اشرف رفته اند؟ و این قبر واقعا قبر مبارک حضرت امیرالمؤمنین هست؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بلی! برای ائمه «علیهم‌السلام» و شیعیان خاص معلوم بود و در همین رابطه محل آن را بعد از اُمویان برای عموم روشن نمودند. موفق باشید

31296
متن پرسش
با سلام مجدد خدمت استاد عزیزم پیرو سوال 31291 متن عربی حدیث چنین است: عنه عليه السلام : غَلَطُ الإنسانِ فيمَن يَنبَسِطُ إلَيهِ أحظَرُ .شَيءٍ عَلَيهِ . ترجمه فارسی امام على عليه السلام : اشتباه انسان در شناخت كسى كه خود را براى او رو مى كند، نا رواترين كار و نا بخشودنى ترين خطا است. غرر الحكم : 6431. منبعی که متن عربی را یافتم سایت zaer.ir هست و هم چنین اینکه بنده متخصص نیستم و برای اصلاح نفس خودم بدنبال معنی دقیق این حدیث هستم. متشکر از لطف بی پایان و منتی که بر سر بنده می‌گذارید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت «علیه‌السلام» می‌فرمایند: خطرناک‌ترین چیز برای انسان آن است که انسان سفره دل خود را در مقابل هرکس باز کند و مشغول نظر دیگران شود به جای آن‌که در جهان خود و نسبت خود با خدا، بیشتر حاضر گردد. موفق باشید

31275
متن پرسش
با عرض سلام: با توجه به اینکه سیاق دعای ذیل عرفه بشدت متفاوت با خود دعاست و برخی آن را نسبت به ابن عطاءالله اسکندرانی می‌دهند نظر حضرتعالی چیست؟ سوال بعد در مورد نهج البلاغه هم بعید بنظر می‌رسد این معارف سنگین مثلا در خطبه اول را حضرت در بین عموم مردم مطرح کرده باشند و آیا مقصود از خطبه همان خطبه های نماز جمعه یا سخنرانی های در مسجد و... است؟ اگر آری چون این مطالب در سطح عوام نیست آیا ساخته اسکندرانی های دیگری نیست با توجه به اینکه سند ذکر نشده است و سوال دیگری که اینجا مطرح می‌شود مگر ذکر سند چقدر جا می گرفت که سید رضی حذف کرد و بالتبع از اعتبار سندی اثر کاست اینها ذهن را مشکوک می‌کند که شاید از حضرت لااقل برخی از خطب و ... نباشد اسکندرانی توانست چرا بقیه نتوانند والله عالم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که فراز دوم دعای عرفه در فضای دیگری است، بحثی نیست ولی معارفی این‌چنین بلند، مسلّماً از غیر معصوم وارد نشده است هرچند که در مصر به جهت فضایی که بعضاً با خفقان همراه بوده، به امثال آقای عطاءالله اسکندرانی نسبت می‌دادند. در مورد نهج‌البلاغه نیز فراموش نکنید که وقتی کلمات در فضایی شاعرانه گفته شود، روح‌ها ماورای فکرکردن حقایق آن را می‌یابند. مثل همان سخنان شاعرانه جاهلیت و اشارات بسیار زیبایی که در آن فضا مطرح می‌شده. منتهی اشارات نهج‌البلاغه اشاراتی است توحیدی. موفق باشید

31270
متن پرسش
عرض سلام و ادب و احترام، وقتتون بخیر: در آخر پاسخ به سوال ۳۱۰۲۳ فرمودید که صحبتی که آیت الله حسن زاده حفظه‌الله در رابطه با نکاح نور حضرت علی (ع) به عنوان‌ عقل کل و صدیقه طاهره (س) به عنوان‌ نفس کل و بوجود آمدن همه ی عالم از اون فرمودند، تشبیه خوبی از ایشون هست در حالی که علامه می فرمایند اتحاد این دو نور در عوالم بالا یک حقیقت هست که عالم را بوجود آورده. آیا فرمایش حضرتعالی ناظر به حقیقتی است که در حدیث شریف اولنا محمد، اوسطنا محمد، آخرنا محمد (ص) آمده می باشد؟ یعنی اینکه صدیقه طاهره (س) چون انسان کامل هستند مظهر همه ی عوالم وجود از عقل اول و عقول کلیه و نفوس کلیه و... می باشند مانند امیرالمومنین (ع) و بقیه معصومین (ع) و نیازی نیست ایشان را فقط مظهر نفوس کلیه بدانیم؟ سوال دوم، بنده مباحث معاد امام (ره)، مباحث معاد بازگشت به جدی ترین زندگی، ده نکته در معرفت النفس، رساله الولایه، بعضی تفاسیر و تا حدودی حرکت جوهری و برهان صدیقین، معرفت النفس و حشر حضرتعالی را گذراندم و می خواستم اگر حضرتعالی صلاح بدونید فصوص را هم با صوت کلاس پربار حضرتعالی بگذرانم، متاسفانه در سایت در دسترس نیست، و ایمیل هم با بخش ارتباط با ما، زدم پاسخ نگرفتم، شهرستانی هستم، جناب آقای نظری را هم نمی شناسم. با تشکر از زحمات بی دریغ حضرتعالی، اجرتون با امیرالمومنین (ع)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحث در مظهریت حقایق محمدی «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» است که حضرت زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» مظهر نفس کلّی و علی مرتضی «علیه‌السلام» مظهر عقل کلّی می‌باشند، وگرنه در مقام ذات، همه در یک مقام می‌باشند. ۲. شماره تماس آقای نظری 09136032342 می‌باشد. خوب است که با ایشان تماس بگیرید و بنده نیز این پیام را جهت آمادگی ایشان برایشان می‌فرستم. موفق باشید

31255
متن پرسش
با سلام و احترام: ببخشید برای یک جوان ۲۲ ساله شما چه کتاب هایی رو پیشنهاد می کنید پیش از ازدواج مطالعه کنند؟ خیلی ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد ما توصیه‌های مولایمان علی «علیه‌السلام» به فرزند جوان‌شان حضرت امام حسن «علیه‌السلام» در نامه ۳۱ نهج‌البلاغه می‌باشد که روی سایت در قسمت کتب تحت عنوان «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» در دو جلد قرار دارد. موفق باشید

31201
متن پرسش
سلام: در احادیث می‌بینیم انسان مومن از دنیا در حد کفایت باید قانع باشد. پس چه کسی باید کارخانه ها را با سرمایه هنگفت، راه بیندازد و جوانان بیکار را به اشتغال بگیرد و تولید ایجاد کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در امور فردی باید در حدّ کفایت از دنیا استفاده کرد ولی در امور اجتماعی صدها نخل را مولایمان می‌کاشتند و در خدمت منافع اجتماع صرف می‌کردند. سرمایه‌داران واقعی کارآفرینانی هستند که در زندگی فردی مانند بقیه‌اند ولی در مدیریت ثروت، مسئولیت‌های خود را فراموش نمی‌کنند. موفق باشید

31184
متن پرسش
سلام استاد خوبم: التماس دعا. استاد جان مطلبی رو گوش می‌دادم در خصوص آهستگی. این که برای علاقه مند شدن به هر کاری آن را با طمانینه و آهسته انجام بدید (که نماز میتونه مثال بارزش باشه) و در این سخنرانی اشاره شد به بودا که میگه: من وقتی می‌خورم فقط می‌خورم و وقتی می‌خوابم فقط می‌خوابم و وقتی حرف می‌زنم فقط حرف می‌زنم. استاد جان سوال من این است که ۱. این موضوع در آموزه های اسلامی نیز تأکید شده؟ ۲. آن چه که بودا برای خود فضیلت میدونه، یعنی تمرکز بر هر فعالیت، واقعا فضیلته؟ ۳. چطور به این فضیلت دست یابیم؟ سپاسگزارم از وجود پرمهرتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این آموزه‌ها از موارد ضعیفی است که ما در آموزه‌های دینی خود متوجه آن هستیم و در این رابطه در کتاب «عالَم انسان دینی» مطالبی عرض شده است

از اميرالمؤمنين (ع) هست كه:

ما فاتَ‏ مَضَى وَ ما سَيأتِى فَأين‏

 

قُم فَاغْتَنِم الْفُرْصَه بَينَ الْعَدَمَين‏

     

آنچه از دست رفت كه گذشت، و آنچه هم كه نيامده، كو؟ پس همت كن و فرصتى را كه بين دو عدم- گذشته‌‏اى كه رفت و آينده‌‏اى كه نيامده- قرار دارد، غنيمت شمار همچنان كه حضرت مى فرمايند:

«الْمَرْءُ بَيْنَ سَاعَتَيْهِ»[1] انسان بين دو ساعت - ساعتى كه گذشت و ساعتى كه نيامده - جاى دارد خداوند با نورى كه بر قلب انسان مى‏‌اندازد، او را با خودش روبه‌‏رو مى‏‌كند تا راه را به او بنماياند، از اين به بعد اين انسان است كه بايد مواظب باشد از آن ملاقات گوارا نهايت استفاده را بكند وگرنه آن نور مى‏‌رود و او براى هميشه محروم مى‏‌شود. حضرت اميرالمؤمنين (ع) در اين مورد مى‏‌فرمايند: «مَنْ وَجَدَ مَوْرِداً عَذْباً يَرْتَوي مِنْهُ فَلَمْ يَغْتَنِمْهُ يُوشِكَ أنْ يَظْمَأَ وَ يَطْلُبَهُ فَلا يَجِدَهُ».[2] هركه جايگاه آب گوارايى را كه مى‌‏تواند از آن سيراب گردد بيابد و آن را غنيمت نشمارد، بى شك تشنه ماند و در شرايطى قرار گيرد كه طلب آن كند پس آن را نيابد. يافتن آب گوارا در حديث فوق، همان به سراغ ‏آمدن «وقت» است و غنيمت‏ شمردن آن، به اين شكل كه انسان قلب خود را براى تجلى آن نور از هر فكر و خاطرى خالى كند و از غير حق جان را منصرف گرداند، در اين حال مى‌‏گويند به پيام «وقت» عمل‏ كرد.

موفق باشید

 


[1] ( 2)-« تصنيف غرر الحكم و درر الكلم»، ص 473.

[2] ( 3)-« غررالحكم»، ص 474.

31160
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: بنظرتون بهترین کار فرهنگی که میتونیم برای عید غدیر انجام بدیم چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده توجه به حضور دین است ذیل انسانهای قدسی. تفاوت غدیر و سقیفه در این نکته است. چقدر خوب است که بتوانیم با نظر به ضعف های سقیفه، جایگاه غدیر را روشن کنیم. در این مورد عرایضی در کتاب مبانی نظری نبوت و امامت، شده است. موفق باشید

31149
متن پرسش
﷽ سلام علیکم و رحمة الله: استاد عزیزتر از جانم، باتوجه به این که در تفسیر سوره مطففین فرمودید؛ نیچه می‌گوید: بعضی ها در طول زندگی طوری خود را نقاشی می‌کنند که بعد از آن که تمام شد نقاشیشون، به تماشای خودشون می‌نشینند← این که می‌فرمایید در جهان مدرن انسان ها دوباره خودشون را دوست دارند نقاشی کنند / احساس تنگنا می‌کند نه گشودگی و نفی خودش را می‌بیند یعنی چی؟! یعنی نسبت به سعه وجودیش غافل بوده و استعداد های توحیدی وجودیش را از دست داده؟! که میگه کنت ترابا؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آری! اگر انسان در بستر توحید و با افقی که شخصیت انسانهای معصوم همچون علی «علیه السلام» در مقابل انسان می گشایند قرار نگیرد همچنان خود را ناکام احساس می کند. موفق باشید

31146
متن پرسش
با عرض سلام: جناب رئیسی اخیرا ظاهرا شروع به مشورت طلبی از برخی اصلاح طلبان و حتی برخی چهره های افراطی که گویا در ۸۸ نقش داشتند نمودند. پاسخ قبلی شما در مورد آن دو نامزد قابل درک است اما این تماس با افراطیون جای تامل است. همچنین رئیسی چهره ای نبود که اصلاحطلبان به شدت از روی کار آمدنش وحشت داشته باشند و حتی برخی از آنها در انتخابات مدافع ایشان شدند و دیدیم که مجمع آنها حاضر به حمایت از همتی نشدند اگر رئیسی قادر به عبور انقلاب از تفکر اصلاحات بود و آنها مرگ تفکر خود را در دولت آتی او حتمی می دانستند قطعا به حمایت از همتی می پرداختند و کافی بود با یک هماهنگی با رسانه های بیگانه که بر روی اقشار سکولار و .. بسیار موثرند آنها را تحریک کرده و انتخابات را به مرحله دوم برده یا اگر شکست هم قرار است بخورند با آرای بالا شکست بخورند تا سرمایه ای برای دوره های بعد برایشان باشد مطلب دیگری که لازم به ذکر است توئیتیست که مرا نگران کرد و نظر حضرتعالی را در موردش خواستارم. اگر بدانیم که رشد سید ابراهیم رئیسی در ساختار قضایی جمهوری اسلامی، از سال ۱۳۶۴ و با اراده و حمایت موسوی خوئینی‌ها کلید خورده است، بهتر می‌توان فهمید که چرا مرد خاکستری اصلاحات اجازه نداد اصلاح‌طلبان با حمایت از همتی، رقیب انتخاباتی رئیسی را تقویت کنند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه در این موارد متوجه شخصیت اصیل افراد باید شد که افق نگاه آنها در تاریخی که در آن قرار دارند، به کدام سمت است، اولاً. و ثانیاً: چه اندازه در فهم آن افق شخصیت او اصیل است و با آن افق پیوند خورده است. همانطور که در جواب سوال شماره 31145 عرض شد شخصیت آقای رئیسی در افقی است که انقلاب اسلامی به دنبال آن است و این بدین معنا نیست که در امور فردی بعضاً ضعف هایی نداشته باشند. به آن روایت فکر کنید که می فرماید: «حب علی حسنه و لا یضرها سیئه و بغض علی سیئه و لا ینفعها حسنه» و این نکته بسیار مهمی است برای فهم جهت گیری افراد تا انسان در بستر امور جزئی تفکر خود را مشغول نکند. موفق باشید

31056
متن پرسش
سلام استاد: مدتی هست مشتاق نوشتن برای انتخابات بودم. هنوز هم حس می‌کنم برای نوشتن زود است اما با احوالی که پس انصراف دکتر جلیلی اون هم بعد دیدار با اهالی بهیار صنعت داشت، بر من گذشت تصمیم گرفتم بنویسم و همچنان در انتظار بسر برم. پس از سخنرانی رهبری در دیدار با نمایندگان مجلس شوک تصمیم شورای نگهبان برای من انتظار فراهم شدن وقت دیگری در این ۲۸ خرداد پیش کشیده شد. اینکه اگر ما آماده ورود به صحنه جدیدی هستیم و ورق دیگری از تاریخ بناست در افق قدسی حضرت حاج قاسمم رقم بخورد پس ماجرای سیاست و اولا ماجرای انتخابات هامان باید مفهوم نویی را پیش آرد. تا به امروز همواره گمان می‌کردم باید در درونم رقابت را میان جلیلی و رییسی را حفظ کنم. مگر انتخابات بدون رقابت معنا دارد نهایتا صحنه نو مفهوم تازه ای از رقابت را باید به ما بفهماناند. تا آنجا که توانستم در درون خودم به اختلافهای میان این دو دامن زدم تا این دو را حقا دو ببینم و به انتظار بنشینم و البته جبهه ی حزب الله و آن بنیان وجودی که این دو در آن شکل می‌گیرد از سنخ نور انقلاب خمینی است. می ماند ماجرای ما و وضع توسعه نیافتگی که در این عرصه گاه و بی گاه خودش را در پیش چشمان ما جلو می اندازد. سودای اینکه همگانی که در این صحنه حاضرند زیر چتر نور وجودی حضرت روح الله در این رقابت نو حاضر می توانستند باشند، آرزوی دوری است که هیچ وقت از آن نتوانستم در این یکی دو هفته دل بکنم. براستی اگر پس فردا رخ می داد اصلاح طلبانِ ما چگونه بودند؟ بگذارید کمی برایتان خاطره بازی کنم از جنس آرزوهای دور و دراز و تمناهای محال. روزگاری که شورای نگهبانِ تقدیرِ زمانه ی آینده ی قدسی ممکن، برای فرداهامان در پیش چشمانش، طیف متکثری از جوانانِ پیری را می‌دید که جملگی چشمانشان، همیشه در برابر نام و یاد حاج‌ قاسم به اشک در می آید و بغض جانشان را فرا می‌گرفت. اما یا من در دل این احوال طویل گم کرده ره به مقصودم یا وقت آن نرسیده است انتظار به امروز که رسید شوک تازه ای رخ داد اصلا دست خدا جبهه حزب الله را از رقابت خالی کرد. براستی ماجرا از چه قرار است. این لیله القدر قرار است چه‌ را نمایش بگذارد؟ بابت طولانی بودن کلامم شرمنده ام. من حتی فرض اینکه همه ماجرایی که برایتان چیدم جز خواب و خیال خالی از تفکر نیست را از خودم دور نکرده ام.
متن پاسخ

 

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوب در نوعی پرسش‌گری که نظر به افقی است تا آینده به سوی ما آید، می‌پرسید ماجرا از چه قرار است که «اصلا دست خدا جبهه حزب الله را از رقابت خالی کرد». به نظر بنده آنچه در این لیلة القدر بنا است به نمایش آید، نظر به آینه‌ای است که نسبت ما را با مقام معظم رهبری معنای دیگری می‌بخشد. آقای دکتر جلیلی میدان رقابت با آقای رئیسی را تبدیل کردند به میدانی که ما هرچه بیشتر حضور رهبری را در این تاریخ بنگریم.

راهی را گشودند که در نوعی از انتخاب قرار می‌گیریم ولی نه انتخاب بین دو رقیب که یکی با نفی دیگری، خود را اثبات کند؛ بلکه انتخابی که بستر حضور در صحنه‌ای است که عملاً با رهبری بیعت می‌شود از نوع بیعتی که با مولایمان در غدیر انجام دادیم.

ملاحظه کردید که در غدیر از یک طرف انتصابی الهی انجام شد، تا مدیریت جهان اسلام توسط انسانی قدسی شکل بگیرد، ولی از طرف دیگر پیامبر خدا «صلوات الله‌علیه‌و‌آله» مردم را تشویق کردند تا در همان مکان با علی بن ابیطالب «علیه‌السلام» بیعت کنند. راستی! اگر انتصاب از طرف خداوند بود، چرا رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نفرمودند این حکم خدا است و باید همه بپذیرند؟ جایگاه این بیعت، جز آن است که باید در عین بستری قدسی، جمهور، خود را و انتخاب خود را به میان آورد؟ این‌جا رقابت بین دو جریان نبود، بلکه اختیار و انتخابی بود برای پذیرفتن و نپذیرفتنِ آنچه خداوند مقرر کرده بود. آیا ما نیز در شرایطی در حال قرارگرفتن هستیم از جنس انتخاب و بیعتی که نسبت خود را با نظام مقدس اسلامی باید معلوم کنیم؟ و در این انتخابات مخیر به چنین موضع‌گیری هستیم؟ بیعتی از جنس بیعتی که در غدیر واقع شد و نه بیعتی که خلفای عثمانی بر مردم تحمیل کردند؟ آیا اگر دموکراسی، عبور از آن نوع دیکتاتوری بود که به نام بیعت بر مسلمانان تحمیل کردند، ما دوباره به آن بیعت برگشته‌ایم؟ و یا با نظر به ضعف‌های دموکراسی، قدمی جلوتر آمده‌ایم تا در عین نقش‌آفرینیِ جمهورِ مردمان، از صحنه رقابت مطرح در دموکراسی نیز قدمی جلوتر بیاییم؟ و در انتخاباتی قرار بگیریم که بیعتی باشد با راهی که نظام اسلامی مقابل ما گشوده است؟ و ما هنوز در طلوع و تولد این راه هستیم، با همه ابهاماتی که دارد. مثل آن روز که با روبه‌روشدن با ولایت فقیه، هزاران ابهام برایمان پیش آمد که نکند ولایت فقیه نوعی دیکتاتوری است و سپس معلوم شد تاریخ دیگری است که انسان‌ها در عین انتخابی آزاد، اسیر سکولاریسم جهان مدرن نباشد. موفق باشید

31023
متن پرسش
عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد محترم: وقتتون بخیر و عافیت. سوالی در رابطه با روح داشتم که در سوره ی مبارکه ی قدر و آیات دیگر قرآن کریم به آن اشاره شده است. «تنزل الملائکه و الروح...» «قل الروح من امر ربی» آیا روح که در لیلة قدر بر زمین نازل می شود و از امر پروردگار است، همان حقیقت وجودی انسان کامل است که بر حقیقت قرآن کریم انطباق دارد؟ این موضوع با این حقیقت که باطن لیلة القدر وجود مبارک صدیقه ی طاهره ی کبری است را چطور می توان بیان کرد؟ا با توجه به این حقیقت که علامه حسن زاده ی آملی اشاره فرمودند که عالم آفرینش از اتحاد نور وجود امیرالمومنین (ع) به عنوان عقل کل و نور وجود صدیقه طاهره ی کبری (س) به عنوان نفس کل بوجود می آید می توان گفت، در شب قدر نزول روح به عنوان عقل کل و ملائکه به عنوان قوای عقلی در ظرف لیلة القدر، قرآن یا حقیقت وجودی انسان کامل را تشکیل می دهد که بر قلب مطهر امام عصر (عج) در عالم دنیا نازل می شود؟ با تشکر از زحمات شما، اجرتون با بی بی صدیقه ی طاهره (س)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست مقام روح آن‌چنان بالا است که حضرت حق آن را به خود نسبت می‌دهند و می‌فرمایند: «روحی». حال مظاهر تامّ و تمام آن روح، اولیای معصوم «علیهم‌السلام» هستند و به گفته حضرت صادق «علیه‌السلام» درک شب قدر به عنوان شبی که روح نیز در آن نازل می‌شود، با نظر به مظهر مبارکی چون حضرت صدیقه طاهره «سلام‌الله‌علیها» بهتر درک می‌شود. در موضوع نظر به جایگاه حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» و در مقایسه با حضرت مولا «علیه‌السلام»، آری! آن تشبیه آیت الله حسن‌زاده تشبیه خوبی است. موفق باشید

30793
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله: استاد جان طاعات قبول. در آیه ۳ سوره شریفه مائده بحث الیوم اکملت لکم مطرح شده که اهل سنت معتقدند اکمال دین به معنای اکمال بیان احکام دین است و تشیع عقیده دارد این بخش از آیه به عید غدیر و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام اشاره دارد. در آیه ۵ همان سوره‌ آمده است: الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ ۖ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ ۖ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ ۗ وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿٥﴾ با توجه به اینکه لغت «الیوم» مجدد تکرار شده و این بار صراحتا پس از آن احکام تبیین شده و به نوعی جمع بندی است، فارغ از روایات ماثوره، سیاق آیات بیشتر دیدگاه اهل سنت را تصدیق می کند. می‌خواستم نظر حضرتعالی را جویا شوم. متشکرم از لطفتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً در آیه ۵ سوره مائده هم بحث در تغییر شرایط تاریخی است به همان معنایی که آنچه تا دیروز حرام بوده، «الیوم» یعنی امروز حرام نیست تا متوجه شویم آیه 3 سوره مذکور نیز نظر به امری تاریخی دارد که همان ولایت امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» است. اتفاقاً مرحوم علامه امینی در کتاب «الغدیر» در این مورد از خود علمای اهل سنت نکاتی را نقل فرموده‌اند. عرایضی نیز در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست، در این مورد مطرح شده است. موفق باشید

نمایش چاپی