بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام علی«علیه‌السلام»، غدیر

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
12696
متن پرسش
سلام و طاعات قبول و دعا کنید برای ما و جوانان 1. چرا حضرت رسول صلی الله علیه و آله وقتی که عازم جنگ تبوک شدند حضرت علی علیه السلام را جانشین خود قرار ندادند و یک نفر دیگر را قرار دادند؟ مگر ما نمی گوییم شایسته ترین فرد ایشان بودند و بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله هم حق ایشان بوده است؟ چرا این کار را نکردند که تمرینی برای مردم باشد که بعد نگویند که حضرت جوان است و ...؟ مگر وقتی اصلح است صالح را ....؟؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً در این جنگ که خطر شهادت پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در پیش بود، بر عکسِ بقیه‌ی جنگ‌ها حضرت علی«علیه‌السلام» را جانشین خود کردند و روایت مشهور «أنتَ مِنِّي‌ بمَنزِلَةِ هَارونَ مِن‌ مُوسَي‌ إلا أنَّه‌ لانَبيَّ بَعْدي» در خطاب به علی«علیه‌السلام» فرمودند. موفق باشید

12679
متن پرسش
سلام: چند روز پیش یک عالم دینی در یک برنامه تلوزیونی داستانی رو در مدح حضرت علی (ع) تعریف کرد که افکار مرا به کلی بهم ریخته؛ روزی شخصی از خداوند 4 هزار درهم درخواست می کند و حضرت علی (ع) که در جریان قرار می گیرد به او می گوید به مدینه بیا تا حاجت تو را برآورم. مرد به مدینه می رود حضرت باغ خود را 12 هزار درهم می فروشد 4 هزار درهم را به مرد می دهد و بقیه آن پول را بین فقرا تقسیم می کند. شخصی برای حضرت فاطمه(س) خبر می برد که علی (ع) فلان باغ را فروخته خانم می فرمایند خب اختارش را داشته. علی(ع) که به خانه برمی گردد حضرت فاطمه (س) قضیه را از او می پرسد حضرت می گوید که نیازمندان می آمدند و من شرم می کردم که دست خالی برگردند. وقتی می فهمد که حضرت هیچ پولی برای خودشان نگه نداشته دامن حضرت را می گیرد و می گوید فرزندان من 3 روز است که گرسنه اند تو باغی را فروخته ای که پدرم درخت های آن را کاشته بود امروز دامن تو را رها نخواهم کرد تا پدرم بین ما قضاوت کند. پیامبر وارد می شود و می پرسد زهرا (س) چرا دامن علی (ع) را گرفته ای قضیه را برایش تعریف می کنند. پیامبر (ص) 5 درهم به علی (ع) می دهد و می گوید برو برای بچه ها چیزی برای خوردن تهیه کن. در راه شخصی از حضرت درخواست می کند و حضرت پول را به او می بخشد در راه به فکر چه کنم بوده که شخصی می گوید این شتر را از من بخر حضرت می فرماید من پول ندارم می گوید بعدا پولش را بده. و بعد شخصی با مبلغی بیش از این قیمت شتر را از حضرت می خرد و حضرت با آن پول غذا تهیه می کند. وقتی قضیه را برای پیامبر (ص) تعریف می کند پیامبر (ص) می فرماید که فروشنده شتر جبرئیل و خریدار (فکر کنم) میکائیل بوده. اول اینکه مومن کسی است که عاقل باشد و با درایت زندگی اش را اداره کند و کسی از او در رنج نباشد و وظایف خود را به درستی انجام دهد. حضرت علی (ع)معصوم بوده. این از عقل به دور است و از طرفی ظلم به خانواده چون وظیفه شرعی حضرت دادن نفقه است و در واقع بخشی از آن پول اصلا مال او نبوده که ببخشد چون نفقه بر گردنش بوده و در واقع بدهکار و از طرفی بخشش هم اول به نزدیکان و خویشان رواست؟ از طرفی در قرآن آمده که در انفاق زیاده روی نکنید چرا حضرت از قرآن پیش رفته (در داستانی هم که سه روز روزه می گیرند و هربار افطار خود را می بخشند این هست البته در آنجا میشه گفت همه خانواده راضی بوده اند اما در اینجا ببخشش حق دیگران بوده)؟ وقتی حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) معصوم اند و زندگی خود را بر اساس قوانین و رضایت الهی ساخته اند چطور زن دامن مرد را می گیرد؟ به او ظلم شده یا زیاده خواه و کم طاقت است؟ (در داستانی داریم علی (ع) می پرسد چرا بچه ها گرسنه اند و چیزی در خانه برای خوردن نداریم؟ حضرت فاطمه (س) می فرماید پدرم گفته از شوهرت چیزی طلب نکن که شاید از عهده آن بر نیاید)؟ صدقه به سید نمی رسد پس چطور حضرت با بی درایتی خود را مستحق گرفتن صدقه می کند اگر هم بگوییم صدقه نبوده و هدیه پدر به دخترش بوده باز هم حضرت مالک آن پول نبوده که ببخشد امانت دارش بوده؟ اگر به نظرتان نقد تندی است پست را تایید نفرمایید و در پست قبلی توضیح دهید چون نمی خواهم افکار پریشانم ذهن دیگران را نیز مشوش کند. با تشکر خدا قوت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه‌اید هرگز اعمال حضرت علی«علیه‌السلام» در چنین فضایی واقع نشده که آن حضرت نسبت به حقوق فرزندان و خانواده بی‌تفاوت باشند در آن حدّ که مورد اعتراض وجود مقدس زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» قرار گیرند. علم هرمنوتیک به ما کمک می‌کند تا متون دینی را در شرایط تاریخی خودش بررسی کنیم. موفق باشید

12640
متن پرسش
سلام عليکم: استاد عزيز آن خطبه اى که حضرت امير (ع) بر خوارج خواند و چند هزار نفر از آنها جدا شدند آيا موجود است وکدام خطبه است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در یاد ندارم. فکر می‌کنم اگر در کتاب‌های تاریخ وقایع سال‌های 40 هجری را دنبال کنید، جواب خود را پیدا می‌کنید. موفق باشید

12633
متن پرسش
سلام: حاج آقا من از سخنرانی، کنفرانس و یا خواندن یک صفحه قرآن در جمع یا پشت بلند گو به شدت ترس و اضطراب دارم، خواهش می کنم، خواهش می کنم، هم چندین کتاب از خود و دیگران معرفی کنید و هم بگویید چه کنم؟ این مشکل زندگیم را فلج کرده راه درمان دهید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در چنین مواردی که قوه‌ی واهمه غلبه دارد هرچه با آن بیشتر مبارزه کنید و بدون توجه به آن به وظایف خود بپردازید، با راحتی بیشتر از آن راحت می‌شوید. عمده آن است که بدون توجه به آن کار خود را حتی در حال اضطراب انجام دهید. کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» یعنی توصیه‌های حضرت علی«علیه‌السلام» بسیار در این مورد کارساز است در ضمن به جواب 12632 نیز نظری بیندازید. موفق باشید

12623
متن پرسش
سلام بر استاد. دوستی برایم فرستاد: "سلام علیکم طاعات و عبادات شما قبول درگاه حق مطلب زیر را در جایی دیدم. حیفم آمد در این روز ها که به امیرالمؤمنین اختصاص دارد آن را به اشتراک نگذارم. ملتمس دعا‌ امام علی علیه السلام چگونه بود؟ وقتی در زمان ابوبکر، ابوسفیان به او پیشنهاد اقدام مسلحانه برای بدست گرفتن قدرت را داد، محکم رد کرد. وقتی شورشیان، خانه عثمان را محاصره کردند و آب را بروی اهل خانه بستند، پسرانش را به محافظت از خانه گماشت و به اهل آن آب رساند. وقتی مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بی سابقه از او خواستند که حاکم شود گفت «مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید، من هم کمکش می کنم». اینطور که برخی می گویند نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد و از هر فرصتی استفاده کند. اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد. بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت «به خانه روید و مطیع باشید». گفت «در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد به حق کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر اینکه خدا نگهم دارد». سعد ابن ابی وقاص، مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد، نه خانه را برسرش خراب کرد، نه در خانه حبسش کرد و نه حتی علیهش سخن گفت و «خواص بی بصیرت» خواندش. طلحه و زبیر، به بهانه حج، مدینه را ترک کردند تا در مکه به عایشه بپیوندند و جنگ راه بیندازند. به آن دو گفت «می دانم حج نمی روید!»؛ اما با این وجود نه جلو رفتنشان را گرفت، نه به جرم فتنه گری در خانه حبسشان کرد، و نه اصلا بر سابقه جهادشان خط کشید و «سران فتنه» خواندشان. شب جنگ جمل، زبیر را صدا زد و با ذکر خاطره برادری سابقشان و سابقه جهادشان با هم در محضر پیغمبر، دل او را لرزاند و از جنگ منصرفش کرد. سلاحش انديشه بود. «غلام آن کلماتم که آتش انگیزد». روز جمل، اول سپاه مقابل تیراندازی کردند و یک سرباز او را کشتند. یارانش گفتند شروع کنیم. او گفت نه و سر به آسمان بلند کرد و گفت «اللهم اشهد» (خدایا شاهد باش). سپاه مقابل دومین تیر را انداختند و دومین سرباز او را کشتند. یاران گفتند شروع کنیم. او باز مخالفت کرد و سر به آسمان بلند کرد و گفت «اللهم اشهد». تیر سوم را که انداختند و سومین سرباز او را که کشتند، سر به آسمان بلند کرد و گفت «خدایا شاهد باش که ما شروع نکردیم» آنگاه شمشیر کشید. ماجراجو و جنگ طلب نبود. بعد از جنگ، بر پیکر طلحه گریست و خطاب به او گفت «کاش بیست سال پیش از این مرده بودم و کشته ترا افتاده بر زمین و زیر آسمان نمی دیدم!». حتی حرمت سابقه جهاد دشمنش را هم نگه داشت. سپس به دیدن عایشه رفت و حرفهای درشت او را تحمل کرد و حالش را پرسید، سپس با ۴۰ زن مسلح روپوشیده (شبیه مردان جنگجو!) اسکورتش کرد و به وطنش برش گرداند. با زنان، حتی مجرمانی که اقدام مسلحانه علیه امنیت ملی کرده بودند، اینطور بود. کسانیکه با او جنگیدند را «محارب و منافق و فتنه گر» نخواند، گفت «برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردند!» نگذاشت در جنگ صفین، یارانش جواب شعارهای زشت یاران معاویه را بدهند. گفت «من بدم می آید که شما زشت گویی کنید، بهتر آنست که از کارهایشان بگویید و حال و روزشان را یاد کنید و به خدا بگویید خدایا خونهای ما و آنها را حفظ کن!» در میانه صفین، درست سر بزنگاه و آنجا که بقول مالک اشتر «فقط چند قدم و ضربت شمشیر تا خیمه معاویه مانده بود»، مردم نامردمش دست از جنگ کشیدند، جز سلاح «انديشه» سلاح دیگری بر این نافرمانان نکشید. حتی اختیار جنگش دست مردم بود. به جای مردم تصمیم نمی گرفت و نظر برحق خودش را به مردم تحمیل نمی کرد. وقتی قرار بر مذاکره و حکمیت شد، او خواست که مالک اشتر یا ابن عباس را بفرستد، مردمش مخالفت کردند و ابوموسی اشعری را فرستادند، و او باز رای برحق خودش را به مردمش تحمیل نکرد و در عمل میزان را رای مردم قرار داد و جز سلاح «انديشه» به کار نگرفت. خوارج مسلح، در کمال آزادی علیهش تظاهرات میکردند، نه گفت از من اجازه بگیرید، نه سرکوبشان کرد. خوارج مسلح، در کمال امنیت در مسجد خدا، وسط نماز جماعت، با صدای بلند برضد او شعار می دادند و او خطاب به خود این آیه را می خواند «فاصبر، ان وعد الله حق». همین! نه شکنجه، نه تجاوز، نه اعدام. می گفت «نباید چیزی را از شما پنهان کنم جز در جنگ». وقتی شنید در مرز کشور تحت حکومتش، مهاجمان خارجی به خانه مردم ریخته اند و غارتگری کرده اند، نگفت «سیاه نمایی نکنید». خودش اپوزیسیون خودش شد و خبر را به مردم گفت و گفت «مرد مسلمان باید از غم این حادثه بمیرد»! بارها خودش مردم را به نظارت بر خودش دعوت کرد و انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست! مرحوم مطهری با ذکر شواهدی از گفتار و رفتارش، تلویحا او را «لیبرال» خواند! آنجا که در کتاب «آینده انقلاب» گفت «تعلیمات لیبرالیستی در متن تعالیم اسلام هست»." البته من جواب مفصلی دادم بی انکه خیلی سیاسی بحث کنم خواستم نظر شما را بدانم ، مشخصا منظورم اینه که اگر کسی نه از روی غرض از روی شبهه طرح کند این ها را چه باید گفت؟؟ هرچند کلمه الحق و یراد بهالباطل برای من تابلوست
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بسیاری موارد حضرت علی«علیه‌السلام» همانی است که در این تابلو ترسیم شده، مگر آن‌که فراموش نشود وقتی فتنه‌گرانی چون طلحه و زبیر رو در روی نظام اسلامی ایستاده‌اند، پس از نصیحت و تذکر به‌شدت با آن‌ها جنگید زیرا در آن موقعیت اصل نظام اسلامی را نشانه رفته بودند و دیگر در مورد توطئه‌ی خوارج در متن جنگ با معاویه بود که این آزاداندیشی نیست که به اجازه‌ی علی«علیه‌السلام» چنین میدانی به آن‌ها داده شده بود بلکه نقشه‌ی عمروعاص بود و بازی‌خوردنِ خوارج، و بعد هم فریبی که عمروعاص به ابن عباس داد مورد پذیرش امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» قرار نگرفت. چرا نویسنده‌ی محترم فرموده‌اند: علی«علیه‌السلام» «باز رأی بر حق خود را بر مردمش تحمیل نکرد» این حرف عجیبی است مگر خوارج مردمِ علی«علیه‌السلام» بودند، پس جای مالک اشتر و محمدبن ابابکرها کجاست؟ متن تاریخ چیز دیگری را می‌گوید، گویا نویسنده‌ی محترم تلاش نکرده‌اند همه‌ی علی«علیه‌السلام» را ببینند! حداقل به اندازه‌ی مولوی که ادعای تشیع آن حضرت را ندارد، باید علی«علیه‌السلام» را می‌دیدند که در وصف آن حضرت می‌گوید: «در شجاعت شیر ربانیستی / در مروت، خود که داند کیستی». موفق باشید

12470
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد عزيزمان: سوال بنده اين بود که عالمى به اسم عالم «ذر» وجود دارد؟ و ابعاد آن چگونه است؟ بنده به ياد دارم در يکى از سخنرانى هايتان به روايتى با اين کليات اشاره کرديد که زمانى که مردم با حضرت على عليه السلام بيعت مى کردند حضرت از يکى از آنها خواست که چند بار با ايشان دوباره بيعت کند و بعد حضرت گفت آن زمانى که يارانم با من بيعت کردند چهره تو در بين آنها نبود که گفته ميشه اون شخص ابن ملجم بود و در اينجا هم منظور حضرت همان عالم ذر است. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن شرایطی که انسان در حقیقت و فطرت خود با حضرت حق روبرو شده‌ است را به تعبیری عالم «ذر» گویند ولی شرایطی که بدان در رابطه با حدیث مذکور اشاره کردید را عالَم «ارواح» گویند و ربطی به عالم «ذر» ندارد. موفق باشید

12394
متن پرسش
سلام استاد: از لحاظ وجودی و علم حضوری اهل البیت (ع) با هم تفاوت دارند. مثال از لحاظ رتبه امامت که امام علی (ع) امام اول است و امام رضا (ع) امام هشتم است با هم تفاوت دارند، در توحید و درجه وجودی هم متفاوتند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از نظر مقام، مقام همه‌ی اهل‌البیت قرآن است و به فرمایش خودشان اول آن‌ها عین آخر آن‌ها است. ولی از نظر ظهور و شرایط تجلی آن حقیقت، متفاوت‌اند. و به تعبیر امام باقر«علیه‌السلام، علی«علیه‌السلام» افضل همه‌ی ائمه می‌باشند. موفق باشید

12312
متن پرسش
با سلام و عرضه خسته نباشید: من با توجه به آیات «و من یتق الله یجعل له مخرجا» و همچنین «و من یتق لفتحنا ابواب السماوات و الارض» سعی کردم که تا جایی که می شود از گناهان دوری کنم و همچنین اخلاق حسنه داشته باشم و ... و حقیقتا بعضی از معاصی را به لطف خدا ترک کرده ام اما نمی دانم چرا بعد از چند سال مشکلات ما حل نشده و همچنان سخت من را از زندگی بیزار کرده است؟ مگه قرار نیست با تقوا راه خروج از مشکلات باز شود؟ واقعا تا کی باید صبر کرد؟ هرچه هم استغفار کرده و هرچه هم به زیارت اهل بیت (کربلا، مشهد، قم، شیراز، مناطق جنگی) می روم باز هم حاجات ما برآورده نشده و قصه ها تمام نمی شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «اسْتِغْنائُكَ‏ عَنِ الشَّي‏ء خَيرٌ مِنْ اسْتِغْنائِكَ‏ بِهِ»؛ استغناء و بى‏نيازى تو از يك چيز، بهتر از استغناء تو با آن چيز است، زيرا نخواستن بالاتر از داشتن است. شما چه می‌دانید که خداوند چه طرحی را برای برون‌رفت از مشکلاتتان طراحی کرده‌ است! شاید بخواهد به‌جای برآوردن آرزوهایت آزادشدن از آن‌ها را به شما بدهد. معجزه‌ی تقوا را در نجات از امیال ساده نگیرید. موفق باشید

12269
متن پرسش
سلام استاد: چند وقتی میشه که این بزهکار را جهت مداوا به نجف خوانده اند، اصلا خوشحال نیستم بلکه مرا دیوانه می کند، این بی غیرتی ام که حتی اشتیاق وصال ایوانش نیز نتوانست آدم ترم کند. مادرم میگه زیر قبه سیداشهدا دعا کن حالا دیگه بعد سه دهه عمر که موهات داره سفید میشه دوماد بشی میگم چجوری روم میشه با اون فضای قبض و غم حرم حرف از دامادی و مشکلات مالی بگویم و حاجات دیگه از اونطرف به اون حاجت های اغلب دنیوی هم محتاجم از این رو مانده ام استاد چه کنم؟ سه دهه عمر همش می گفتیم کربلا کربلا حالا بریم و فقط از خود دم بزنیم؟!! مهمه اما بی ادبی ست. کلا نظر شما چیه؟ دعاهای دنیوی را بذاریم برا ایوان نجف یا حرم حضرت ابوالفضل یا حرم سیدالشهدا؟ راستی پس زیارت و عشق بازی چه؟ (از ائمه (ع) سوء استفاده می کنیم برای دنیا عاشقشون نیسیم دل بهم زنه بخدا) اعصابم خرده اصلا خوشحال نیسم دارم میرم کربلا خاک بر سر من.استاد من هم زن میخوام هم علم، هم علم تفسیر هم پول(البته در حد نیاز خونه و ماشین معمولی) هم سلوک و بندگی. اینقد دعا کنیم خودخواهی نیس؟ وقتی ندارم منتظر جوابم. حلال کنید پس از سه دهه عمر انتظار اینک وصال نه، اندکی تقرب به حضرات محبوبین علیهم السلام. اضطرابی به جانم افتاده که بیان کردنش میسر نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر نگفتند با «کریمان کارها دشوار نیست!» با تمام امید به پابوس مولایمان امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» بروید و از حضرت بخواهید به نور خودشان به سرّ شما نظر کنند و آن کنند که باید بکنند! و در کنار این‌ حرف‌ها از حوائج دنیایی هم با ایشان سخن بگویید و در ملاقات مولایمان حسین«علیه‌السلام» هرچه می‌خواهید درد و دل کن، از آشفتگی‌هایی که داری بگو، و بپرس چگونه شما توانستید با غمخواری برای دین، همه‌ی دنیا را به هیچ بگیرید!؟ ای راهِ گشوده به سوی خداوند در ظلمات دنیا! ما به زیارت شما آمده‌ایم که این راه را در مقابل ما بگشایید. موفق باشید  

12260
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام: استاد امروز سوالات را می خواندم با خواندن سوال 12253 یاد سوال یکی از دوستان افتادم که می گفت - و البته انجام هم می داد اما دلیلی نداشت فقط به تاسی از پیشینیان این کار را انجام می داد - هنگام شنیدن اذان انگشت سبابه را ابتدا نزدیک لب برده و بوسه زده و سپس به پیشانی می چسبانند حال سوال این است که آیا این هم در روایات آمده؟ و سوال دیگر هم این است که چطور نیات و اعمال خود را تحت ولایت امیرالمومنان علی (ع) قراردهیم. آیا بر لبان ما ذکر یکی دیگر از ائمه (ع) غیر از حضرت علی (ع) باشند تحت ولایت آقا امام علی علیه السلام هستیم؟ اجرکم عندالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قراردادن انگشت سبابه نزدیک لب را که فرمودید به عنوان یک دستور که از طریق ائمه صادر شده باشد، بنده نشنیده‌ام 2- با ذکر نام هر کدام از ائمه«علیهم‌السلام» مسلّم در ذیل ولایت مولایمان امیرالمؤمنین علی‌بن ابیطالب«علیه‌السلام» قرار خواهید گرفت. مگر نه این است که در زیارت هر امامی به طور مستقیم سلام بر پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و سایر ائمه«علیهم‌السلام» می‌کنید؟ به این معنا که در زیارت هر امامی همه‌ی آن ذوات مقدس را زیارت کرده‌اید، همان‌طور که با هر اسمی از اسماء الهی که خدا را بخوانید حضرت حق با نور «اللّه» که جامع جمیع اسماء است به سراغ شما می‌آید. موفق باشید

12157
متن پرسش
سلام ممنون از پیگیری شما جهت اصلاح لینک جلد اول کتاب «فرزندم این چنین باید بود» با عرض پوزش در حال حاضر هیچ لینکی جهت دانلود این کتاب مشاهده نمی شود!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلاح گردید. با تشکر

12131
متن پرسش
استاد بزرگوار سلام: می خواستم در مورد یکی از مشکلات زندگی‌ام از شما مشورت بگیرم. من روحیه‌ای پیدا کردم که اصلا نمی‌توانم برای خودم برنامه ریزی کنم و آن را به انجام رسانم. مقداری که بررسی کردم چند دلیل برای آن پیدا کردم که دلیل اول را صرفا برای هم‌فکری بیشتر عرض می کنم و بیشتر منظور سوالم روی چگونگی برنامه ریزی و بررسی دلیل دوم است: 1. ضعف بدنی که از اولی هم که به یاد دارم این ضعف و سرگیجه با من همراه بود و بعد از آن، از کلاس اول دبیرستان که بودم تا الان که حدود ۱۲سال می گذرد دچار یک بیماری مضمن معدوی شده و از آن به بعد هم سه بار به دلیل دیگری که احتمالا آن هم منشا در ضعف دارد عمل جراحی داشتم. و سرماخوردگی های پی در پی و ضعف اعصاب و ضعیف شدن حافظه، به طبیب که مراجعه کردم دلیل بسیاری از این ها را غلبه‌ی سودا می‌دانست. الان ذهنیتی پیدا کردم که دائم انتظار دارم یک مریضی به سراغم بیاید. 2. روایاتی شنیدم یا خواندم مثلا از حضرت علی (ع) نقل شده که «من خدا را این گونه شناختم که هر چه برنامه ریزی کردم برنامه ام را به هم زد» و یا روایتی که «خدا برای جلوگیری از گناه بزرگ عجب و کبر انسان را دچار گناهان کوچک تر می کند» خوب به هم ریختن برنامه ها که بزرگ‌تر از گناه نیست و روایات دیگری که الان به خاطرندارم. الان به گونه‌ای شده که اصلا جرئت برنامه‌ریزی و اراده ی اجرای آن را برای زندگی خودم ندارم و فقط در کاری موفقم که آن را کس دیگری مدیریت کند. استاد چه کنم که: ۱- این ذهنیتی که از برنامه‌ریزی برای من درست شده، صحیح شود و ۲- در مورد تفسیر روایات بالا و دستگاهی که این روایات در آن قرار می گیرند توضیح دهید. شاید این هم از برکت ماه رجب باشد که این مسئله را تا این حد متوجه شدم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از روایتی که از حضرت علی«علیه‌السلام» آوردید برمی‌آید که حضرت برنامه‌ای که لازم بوده می‌ریختند و در متن آن برنامه متوجه می‌شدند اراده‌‌ای متعالی جهت دیگری را تقدیر می‌نموده و از این طریق متوجه حضور حضرت حق در عالم می‌شدند. و در مورد روایت دوم ،حضرت حق برای نجات مؤمنین از عجب گناهی را جلو آن‌ها قرار می‌دهد تا گمان نکنند هرچه اراده کنند عملی است، ولی نه به آن معنا که مؤمنین نسبت به وظایف ایمانی خود کوتاهی کنند. در هرحال شما نیز بر اساس توانایی خود نسبت به وظایف شرعی خود وظیفه‌تان را انجام دهید و بقیه را به خدا واگذارید و بدون دلیل خود را گرفتار دغدغه‌های بی‌جا نکنید. موفق باشید  

12115
متن پرسش
سلام علیکم بر جناب طاهر زاده: این درست است که غریزه جنسی خیلی قدرت دارد و خیلی ها را به انحراف می کشاند حتی خیلی از متدینین و مذهبی ها. اما خب برخی احادیث در این زمینه وجود دارد که به نظر می رسد دیگر خیلی در این زمینه احتیاط کرده است که من واقعاً وجه این میزان احتیاط را نمی فهمم. مثلاً حضرت علی (ع) می فرمایند من به دختران جوان سلام نمی کنم. خوب من واقعا نمیدونم. من خودم تا حالا بارها شده تو مهمونیا و جاهای دیگه به دختران سلام کردم و هیچ اتفاقی نیز نیفتاده. دوستان دیگه هم که اینو پرسیدم اونا هم گفتن برای ما نیز اتفاقی نیفتاده. نمیدونم. شاید ما مریضیم. شاید شهوت جنسی ما فوق العاده پائین است. شاید مشکل هرمونی داریم ما. شاید ... . اما خب واقعا این برام سواله که آیا حتی یه سلام خشک و خالی هم ممکنه موجب مفسده بشه؟! یا حتی خود بنده و باز دوستان که پرسیدم شده که مثلا تو مهمونی چند کلمه ای با دختر نامحرم حرف زده ایم اما بازم هیچ اتفاقی نیفتاده. حتی شده باز بنده و دوستان که موقع صحبت با یه نامحرم بهش نگاه هم کردیم (اما نه نگاه خیره و از روی شهوت) اما حتی نگاه نیز هیچ مفسده ای نداشته است. حال واقعا این برام سواله که اگه این احادیث هست آیا ماها مریضیم که هیچ اتفاقی برامون نیفتاده یا نه ما مریض نیستیم بلکه این احادیث منظور دیگری دارن؟؟!! یا مثلاً در روایتی داریم که میگه حضرت داود(ع) به فرزند خویش فرمود: پشت سر افعی و شیر راه برو؛ اما پشت سر زن راه مرو. حالا این یعنی چی؟ یعنی حتی راه رفتن پشت سر یه زن هم میتونه خطرناک باشه؟!!! هر روزه هزاران مرد پشت سر هزاران زن در خیابان و جاهای دیگ راه میرن و و فکر هم نمی کنم این باب خطری کسی رو تهدید بکنه. مخصوصا اونکه زن مورد نظر نیز چادری و با حجاب کامل باشه. حالا بله اگه دختر جوانی بود که بدحجاب بود لباس تنگ پوشیده بود و با ناز و عشوه راه می رفت؛ بله ممکنه راه رفتن پشت سر همچین دختری خطرآفرین باشه. اما راه رفتن پشت سر یه زن چادری که معمولی راه میره و حتی کفشش نیز صدا نمیده و ممکنه پا به سن گذاشته باشه این هیچ خطری نداره. خود بنده بارها شده در خیابان پشت سر دختری راه رفتم و هیچ خطری هم نداشته. قطعاً برای شما دوستان هم این مسأله پیش اومده یه جایی تو خیابونی ایستگاه اتوبوسی ایستگاه مترویی جایی پشت سر زنی راه رفتید. براتون خطری داشته؟ حالا واقعاً این میزان احتیاط وجهش چیه؟؟!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولیاء الهی که متوجه ظرائف حالات نفسی خود هستند و خاستگاه‌های توهّم را می‌شناسند، متوجه‌اند در چه صحنه‌هایی وَهم به میدان می‌آید و حجابِ نظر به حقایق می‌گردد و توصیه‌های آن‌ها ریشه در شناخت حضوری آن‌ها نسبت به ظرائف نفسِ انسانی دارد و هراندازه بیشتر رعایت کنیم بیشتر متوجه نقش تخریبی وهم می‌شویم. مثل انسانی که وقتی تازه از حمام آمده کم‌ترین لکه را بر روی بدن خود احساس می‌کند. در مورد زندگی در خیابان‌های امروز شاید موضوع با آن شکلی که ما در کوچه‌‌ای خلوت پشت سر یک زن نامحرم حرکت کنیم، فرق می‌کند. موفق باشید

11962
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: شرمنده من نمیدونستم این مطلب رو کجا بنویسم. کتاب «فرزندم این چنین باید بود» جلد اولش رو تو سایت پیدا نکردم. ظاهرا هم برای جلد اول و هم جلد دوم به اشتباه لینک جلد دوم گذاشته شده ممنون میشم پیگیری کنید.
متن پاسخ

به نام خدا

با سلام: فایلهای جلد اول «فرزندم اینچنین باید بود» اصلاح شده و قابل استفاده می باشد. مدیریت سایت

11854
متن پرسش
بسم تعالی سلام علیکم: استاد در کتاب مقام لیله القدری فاطمه سلام الله علیها فرمودید، که چون هدف از خلقت انسان ها، عبادت است و انبیا و اولیا آمده اند تا آن را برای ما روشن کنند و چون مصداق بالفعل عبودیت حضرت زهرا (س) است پس هدف از خلقت حضرت رسول (ص) و حضرت امیر (ع)، حضرت زهرا (س) هستند. اینجا یک سوال برای بنده پیش امده امد که، خود آن حضرات مصداق بالفعل عبودیت هستند و در نتیجه هدف خلقت، دیگر چه نیازی است که گفته شود، که هدف حضرت امیر (ع) و حضرت رسول (ص) را حضرت زهرا (س) قرار داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان کتاب عرض شد که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و حضرت علی«علیه‌السلام» در عین آن‌که بنده‌ی محض خداوند هستند، ولی پوشش نبوت و امامت آن‌ها موجب می‌شود که افراد نتوانند عبودیت آن‌ها را به آن صورت که هستند بنگرند و از این جهت نظر به زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» و مقصدِ خلقت‌بودنِ ایشان شده. موفق باشید

11763
متن پرسش
سلام علیکم استاد: من جانم از ناامیدی به تنگ آمده، در کسری از ثانیه پر از امید و در همان حال به شدت ناامید هستم. 1. در کدام درس شما علت فراز و فرود و قبض بسط شرح داده شده؟ 2. راهکار عملی عبور از نا امیدی در همان لحظه و پایدار کردن احوال قلب چیست؟ خدا هیچگاه شما را در ناامیدی نگذارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با یک اراده‌ی محکم بنا را بگذارید توصیه‌ی مولایمان علی«علیه‌السلام» را به فرزند بزرگوارشان در دو جلد کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» دنبال کنید. چرا به دنبال برکه هستید؟! دریا در جلو شما است. موفق باشید

11654
متن پرسش
استاد عزیز سلام: از اینکه با حوصله جواب سوالات بیشمار من رو می دهید خیلی ممنونم. در پاسخ به سوال در مورد وجود حضرت زهرا (س) در فردوس اعلی این رو فرموده بودید: «مظهریت زهرای مرضیه«سلام‌الله‌علیها» به صورت خانم بوده و این غیر از مقام تعیّن اول است که هیچ‌گونه دوگانگی نیست تا دوگانگیِ ملاقات حضرت آدم وحوّا«علیهما‌السلام» از حضرت زهرا «سلام‌‌الله‌علیها» در میان باشد.» میشه این قسمت رو بیشتر توضیح بدید؟ مظهریت حضرت زهرا (س) به صورت خانم رو اصلا نفهمیدم. چون تا اونجا که در معرفت النفس خوندیم دیگه اونجا همه چیز مجرد هست و زن و مردی وجود نداره. سوال بعدیم در مورد حدیثی هست که در کتاب مقام لیلة القدری حضرت زهرا (س) آوردید از قول امام باقر علیه السلام: خانه علی و فاطمه حجره رسول الله است و سقف خانه شان عرش رب العالمین ..... شاید این حدیث بیان کند که تغذیه روحی و نورانی خمسه طیبه با اسماء اعظم الهی هست درسته؟ یا این حدیث میتونه تاویل آیه 36 سوره نور باشه؟ «فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیه سمه و یسبح له بالغدو و الاصال» یا اینکه مقام اهل البت (ع) را بیان می کند که هر چه زیر عرش الهی است مقام و تجلی آنهاست مثل چیزی که در برهان صدیقین خوندیم که از وجود، اشد الوجود نور می گیره و او هم به نوبه خودش به شدید الوجود نور می ده و دیگر مراتب ایجاد می شود. بالای عرش هم مقام پروردگار است طبق این آیه که می فرماید: «الرحمن علی العرش الستوی»؟ آیا این برداشت درست است؟ در ادامه حدیث امام باقر (ع) هست که: در انتهای خانه شان شکافی است به سوی عرش و پرده از معراج وحی برداشته شده. آیا منظور این هست که اهل خانه حضرت زهرا (س)، نزول وحی را می فهمیدند و شهود می کردند؟ همان گونه که پیامبر (ص) به حضرت علی (ع) فرمودند تو آنچه من می شنوم می شنوی و آنچه من می بینم می بینی؟ آیا منظور از معراج وحی صعود وحی از خانه حضرت زهرا (س) به بالا بوده؟ یا همان نزول وحی بوده. این رو نفهمیدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اصل این موضوع را در مباحث عرفانی باید دنبال بفرمایید. کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» از حجت‌الاسلام و المسلمین استاد یزدان‌پناه در این مورد خوب است. در بحث حضرات خمس این نکات روشن می‌شود که چگونه مجردات در هر عالمی ظهور خاص خود را دارند 2- به نظرم همه‌ی این برداشت‌ها که از حدیث حضرت باقر«علیه‌السلام» کردید خوب است 3- همین‌طور است، اهل خانه‌ی زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» حقیقت وَحی  را با صورت نزولی‌اش احساس می‌کردند 4- به نظرم علاوه بر نزول، صعود و یا معراج وَحی را نیز می‌یافتند زیرا آن‌ها صاحب قوس نزول و صعود عالم هستی‌اند، مثل کسی که معانی را با لفظ خود به سمع افراد می‌رساند و سیر آن معانی از سمع به قلب افراد را هم می‌شناسد. موفق باشید

11648
متن پرسش
با عرض سلام: در خلال مطالعه یکی از کتب غرب شناسی، ناخودآگاه این مطلب به ذهنم رسید که جمله معروف فرانسیس بیکن که می گوید: علم قدرت است. و پایه گذار علوم جدید هم شده است؛ چقدر شباهت ظاهری دارد با این جمله مولا علی (ع) که می فرماید: العلم سلطان. می خواستم اگر می شود در مورد این حدیث حضرت علی (ع) توضیحاتی را بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً علم موجب قدرت می‌شود ولی بیکن به دنبال علمی است که قدرت تصرف در طبیعت را به او بدهد ولی ما به دنبال علمی هستیم که راهکار تعامل با طبیعت را بیابیم و از آن مهم‌تر بتوانیم به عوالم فوق عالم طبیعت سیر کنیم که قرآن در آیه‌ی ‌33 سوره‌ی الرّحمن تحت عنوان «أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏» نام برده و می فرماید نمی‌توانید به آن عوامل نفوذ کنید مگر با سلطان و توانایی لازم. موفق باشید

11646
متن پرسش
استاد عزیز سلام: در ادامه سوال 11642 که فرمودید ائمه (ع) مظهریت متفاوت دارند، می شه این را بیشتر توضیح بدید؟ یعنی ائمه (ع) هر کدام اسمی از اسماء الهی را جلوه می دهند که با دیگری متفاوت است و همه با هم می شوند کل اسماء الهی؟ در کتاب مقام لیلة القدری حضرت فاطمه (س) حدیثی را آوردید از پیامبر (ص) که فرموده بودند خداوند بهشت را از نور خودش خلق کرد و از ثلث آن نور خود پیامبر (ص) و از ثلث دیگر حضرت زهرا (س) و از ثلث دیگر حضرت علی (ع) و دیگر ائمه (ع) را خلق کرد، منظور این حدیث را اگه می شه بیشتر توضیح بدید. در کتاب هست که هر کدام از این ثلث ها ابعاد و تجلیاتی از اسماء و صفات الهی است، خوب انسان کامل که همه اسماء را دارا هستند و مظهر کامل اسماء هستند اینجا منظور چه بوده؟ اگه می شه بگید برای درک مقام حضرت زهرا (س) باید چه کار کرد؟ مطالعه روی گفتار ایشون که کافی نیست مطمئنا مسیری غیر از مطالعه میطلبه راه اون چیه؟ خیلی ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همان‌طور که متوجه هستید حقیقت انسان کامل – اعم از رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی هدی«علیهم‌السلام» و فاطمه زهرا«سلام‌اللّه‌علیها»- همه‌ی اسماء حسنای الهی اند ولی هرکدام از آن ذوات مقدس بنا به موقعیت خود مظهریتی از آن اسماء هستند که بعضاً شرایط برای ظهور آن اسماء در بعضی از آن‌ها بهتر فراهم شده. مثل آن که اگر معاویه نبود کمالات علی علیه السلام تا آن حد امکان ظهور نمی‌یافت. 2- در کتاب «مقام لیلة ‌‌القدری حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» در ویرایش مجدّد عرایضی در مورد «سرّ» شده که شاید جواب قسمت دوم سوال شما باشد. در هر صورت، «سرّ» گفتنی نیست و سوال‌کردنی هم نیست. موفق باشید

11634
متن پرسش
با سلام: سوالات بسیاری در مورد جنگ قادسیه - اگر اشتباه نگرده باشم - در ذهن جوانان و حتی بزرگسالان مطرح است که به عنوان نمونه دقیقا متن سوال مطرح می شود: «چرا زمانی که حضرت امیر (علیه السلام) خانه نشین بودند به انواع مختلف از حکومتی که به زعم او الهی نبود حمایت می کرد؟ چرا؟ آیا این نشانگر این نیست که ولی امر بدون اینکه حکومت مستقیم بکند، مردم را به راه خدا هدایت کند مثل صفویان و قاجار؟ از لحاط ماهوی فرق حکومت آن سه نفر - ابوبکر و ..- و قاجار چیست؟ آیا این سوال مشکلی دارد؟ چرا زمانی که اون سه نفر به ایران حمله کردند حضرت علی (علیه السلام) و امام حسن و حسین (علیهما السلام) به آنها کمک کردند. مگر ایران چه کاری با آن اعراب کرده بود که بهش حمله کردند؟ در اون زمان ایرانی ها یکتا پرست بودند، آتش پرست بودند و ... برای چه حمایت کردند در حمله به ایران؟ آیا امام حسن و حسین (علیهما السلام) در این جنگ بطور مستقیم شرکت کردند؟ اگر آره آنها در جنگی شرکت کردند اعراب به جان و مال و ناموسایرانیان تجاوز کردند.» سن فرد سوال کننده 30 سال است و کارشناسی ارشد از از دانشگاه شاهرود و چندین مقاله بین المللی-isi- دارد. تحت تاثیر میهن دوستی است البته هنوز گرایشهایی به دین دارد. ایشان استدلال عقلی را می پسندد. حال اگر نمی شود که جواب سوال را مبسوط داد، منابعی برای مراجعه معرفی کرده و کمی در باره منابع تاریخی و روایی و ... توضیح دهید که چه میزان منابع تاریخی صحیح و قابل اطمینانند. هرجوری که می شود و شما صلاح می دانید راهنمایی کنید. خدا قوت یاحق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید که هیچ‌وقت اسلام با مردم جهت دعوت به اسلام جنگ نکرده، بلکه با موانع ابلاغ سخن خدا به مردم یعنی با حاکمان مقابله نموده و پس از ابلاغ سخن خدا عموم مردن آن را می‌پذیرفتند. نمونه‌اش مردم ایران است که در عین استقلال، به اسلام و مسلمانی خود پای‌بند هستند. موفق باشید

11631
متن پرسش
با عرض سلام و تشکر از حضرت استاد طاهرزاده: سؤالات مصاحبه در مورد حضرت فاطمه زهرا (س) ارسال می شود: 1- چرا ابن عربی در فصوص الحکم، فصی را به حضرت مریم (س) که دو سوره از قرآن در مورد او و زندگی و وقایع مربوط به تولد حضرت مسیح (ع) صحبت می کند نپرداخته است. همچنین درمورد حضرت زهرا (س) هم فصی را اختصاص نداده است؟ 2- دیدگاه عرفای اسلامی به مقام زن چگونه است؟ 3- عرفان اسلامی حضرت زهرا (س) را چگونه معرفی می کند؟ 4- عرفای بزرگ اسلامی خصوصا در اشعارشان حضرت را چگونه می ستایند و روی چه ویژگیهای حضرت تأکید دارند؟ 5- در قرآن کریم به غیر از سوره کوثر و آیات مشهور مربوط به اهل بیت (ع) مانند تظهیر، مباهله و آیاتی از سوره انسان، چه آیاتی در شأن حضرت زهرا (س) نازل شده و یا در تفسیر و تأویل عرفانی به ایشان تو شخصیت ایشان تعبیر شده است؟ 6- نقش حضرت زهرا (س) در بقا و استمرار اسلام ناب تا چه حد بوده است؟ با تشکر .
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- محی‌الدین در ابتدای فصوص می‌فرماید این فصوص را به همین شکل از حضرت رسول«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» گرفته می گوید : أمّا بعد: فإنّي رأيت رسول الله- ص- في مبشّرة أريتها في العشر الآخر من المحرم محرم سنة سبع و عشرين و ستمائة بمحروسة دمشق و بيده کتاب فقال لي: هذا كتاب فصوص الحكم خذه و اخرج به الى النّاس ينتفعون به، فقلت: السّمع و الطاعة للَّه و لرسوله و أولي الأمر منّا كما امرنا.... من رسول الله را در مبشره‏اى ديدم. و اين واقعه در محرم سال ششصد و بيست و هفت در شهر دمشق بود و ديدم كه در دست رسول الله كتابى بود. به من فرمود اين كتاب فصوص الحكم است. آن را بگير و به مردم برسان تا از او نفع برند. من گفتم: السمع و الطاعة مر خداى و رسول خداى و اولى الامر را آن چنان كه به ما امر فرمودند، ولی در کتاب «مناقب» در مورد حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» و صلواتی که بر حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» دارد می‌گوید: «و على الجوهرة القدسيّة فى تعيّن‏ الانسيّة صورة النّفس الكليّة جواد العالم العقليّة بضعة الحقيقة النّبويّة مطلع الانوار العلويّة عين عيون الاسرار الفاطميّة النّاجية المنجية لمحبّيها عن النار ثمرة شجرة اليقين سيّدة نساء العالمين المعروفة بالقدر المجهولة بالقبر قرّة عين الرّسول الزّهراء البتول عليها الصّلاة و السّلام»‏ و نيز تحيات زاكيات بر آن پاكيزه جوهر قدس باد كه با تجرد قدسيه در هيئت انسيه عالم بشريت را زينت تشكيل داده آن حقيقت طاهره خود صورت نفس كلى و جواد عالم عقلى است كه در صورت بشريه بضعه حقيقت احمدى و مشرق انوار علوم علوى و سرچشمه‌ی اسرار مكنونه‌ی فاطمى است چنانچه آن حقيقت قادسه در آغاز نزول از مقدسات عالم عقلى بوده در هنگام عودت و صعود نيز خود از ادناس بشريت رستگار، و آزادكننده‌ی دوستاران است از نكايت نار. آن جوهره‌ی قدسيه‌ی شيرين، ثمر شجر معرفت و يقين و سترك سيده‌ی نسوان عالمين است كه قدر مراتب فضائلش معروف و مثواى جسد عنصريه‏اش مجهول؛ نور ديده‌ی حضرت رسول به نام نامى و لقب گرامى زهراء بتول عليها الصلاة و السلام». 2- عرفا؛ زن را مظهر نفس کلی می‌دانند که قلب او محل تجلی انوار عقل کلّ است و از این جهت در مقام عبودیت که مقصد اصلی خلقت است تامّ و تمام است 3- بر همان مبنا که زن مظهر نفس کلی است، صاحب نفس کلی را حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» می‌دانند، به آن اعتبار که هر مقامی یک «واصل» دارد و بقیه «تابع»‌اند. حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» واصل و صاحب مقام نفس کلی و صورت عبودیت محضه هستند 4- این نیاز به یک بررسی دارد تا اشعار مربوط به حضرت استخراج شود 5- غیر از آن‌چه فرمودید اطلاعی ندارم 6- خطبة حضرت فاطمه‌زهرا«علیهاالسلام» در مسجد مدينه پس از حاكميت ابابكر و زير پاگذاردن پيام غدير، يك دائرة‌المعارف عقيدتي، كلامي و سياسي است كه حكايت از بينش توحيدي و سياسي دختر پيامبر«علیهاالسلام» دارد. «فاطمه«علیهاالسلام» بنيانگذار نهضتي است که هنوز ادامه دارد. يعني فاطمه«علیهاالسلام» در مقابل جرياني که پيام غدير را زير پا گذارد، جبهه‌اي را گشود که بالاخره اسلام را به مسير خود برمي‌گرداند و به همين جهت شعار حضرت‌مهدي«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» چون ظهور فرمايد، عبارت است از «وَ فِي اِبْنَةِ رَسولِ‌اللهِ لي اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» يعني؛ الگو و اُسوه‌ی من در اين راه دختر رسول‌خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است.

فاطمه«علیهاالسلام» با آن تيزنگري خاص که فرهنگ توحيدي اسلام به آن حضرت داده به‌خوبي آفت عدم حاکميت معصوم را مي‌فهمد و مي‌فهماند و جايگاه اعتراض خود را روشن مي‌کند، که بحث نه بحث حاکميت شخص خليفة اول است و نه شخص ديگر. بحث، بحث حاکميت فرهنگي است که ارتباط بشر را از آسمان قطع کرده و چنين بشري ديگر نمي‌تواند زندگي خود را به ثمر برساند و گرفتار ديوارهاي تنگ و سياه زمين مي‌گردد و معني زندگي زمينيِ خود را گم خواهد کرد، شايد هنر سخنران محترم در نشان دادن اين نکتة مهم در عمق خطبة حضرت فاطمه«علیهاالسلام» باشد و اگر به‌واقع اين نکتة اساسي براي بشر امروز روشن شود، همه‌چيز برايش روشن شده است.

به طور مسلم انبياء و اولياء«علیهم‌السلام» محورهاي اصلي سياست‌هاي سالم بشري هستند و اين امر هيچ استثنايي نخواهد داشت. عمده آن است كه سياست‌مداريِ اولياء خدا را از سياست‌بازي اهل دنيا تفكيك كنيم، چرا كه اگر سياست‌مداري يعني ايجاد نقش مفيد در سرنوشت اجتماعي انسان‌ها، بيشترين تعيين نقش در تاريخ را بايد به انبياء و اولياء«علیهم‌السلام» داد و هرگز نبايد در تحليل مواضع و سخنان آن بزرگان از اين منظر غفلت نمود.

از جمله حركات نقش‌آفرين در تاريخ، نقش فاطمه‌زهرا«علیهاالسلام» پس از رحلت رسول‌خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است كه علاوه بر حركات و گفتارهاي آن حضرت در مواقع مختلف كه هر كدام عامل كنترل انحرافي و يا جهت‌گيري مهمي در صدر اسلام شده است، خطبة آن حضرت در مسجد مدينه يك دائرةالمعارف از دقت‌هاي عقيدتي، سياسي، تاريخي، جامعه‌شناختي است، به طوري كه انسان نسبت به دقت‌هاي آن حضرت حيران مي‌شود و به‌واقع حضرت زهرا«علیهاالسلام» در اين خطبه - در آن شرايط خاص- جبهه‌اي را در راستاي انحرافِ به‌وجود آمده پايه‌گذاري كردند و جهتي را نشان دادند كه امام‌عسكري«علیه‌السلام» در اين رابطه فرمودند: «نَحْنُ حُجَجُ‌اللهِ عَلي خَلْقِهِ وَ جَدَّتُنا فاطِمَةُ حُجَّةٌ عَلَيْنا» يعني؛ ما (امامان) حجّت‌هاي خدا بر مردم هستيم، - تا راه را از بيراهه نشان دهيم- و جَدّة ما فاطمه، حجّت است بر ما.

دقّت‌ها و تحليل‌هاي فاطمه‌زهرا«علیهاالسلام» در خطبه مشهورشان در مسجد مدینه در ريشه‌يابي انحراف‌ و شناخت آن، در نهضت اسلامي، براي امروز ما بسيار كارساز است. با حوصلة زياد و دقت فراوان نسبت به جزء‌جزء مطالب آن خطبه  نشان می دهد دختر‍ِ خانة توحيد«علیهاالسلام» در چه بينش سياسي نسبت به زمانه خود قرار دارد.

مسلّم ديانت از سياست جدا نيست، ولي آن سياستي كه منشأ اعمال حكيمانه شود و در هر مرحله‌اي از تاريخ بهترين موضع‌گيري را انجام دهد، مخصوص اهل‌البيت عصمت و طهارت«علیهم‌السلام» است و فاطمه«علیهاالسلام» به جهت قداستي كه در نزد قاطبة جهان اسلام دارد مي‌تواند منشأ وحدت جهان اسلام گردد. چون وقتي جوانان اهل سنت متوجه شوند كه فاطمه‌اي كه رضايتش ميزان رضايت رسول‌الله«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و رضايت خدا است، چگونه در صدر اسلام، پس از رحلت رسول‌خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به عنوان مخالف جريان موجود، موضع‌گيري مي‌كند؟ به فكر فرو مي‌روند و مسلّم در نگاه و نظر خود به وقايع صدر اسلام تجديد نظر مي‌نمايند، ما معتقديم فاطمه«علیهاالسلام» مي‌تواند در ابتدا محور تقريب مذاهب اسلامي قرار گيرد و در نهايت به عنوان تنها قرائت صحيح از اسلام، موجب ظهور اسلام ناب محمدي«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در سراسر جهان اسلام گردد و در راستاي چنين قرائتي از اسلام، عزت اسلامي به جهان اسلام باز گردانده خواهد شد.

يك روز وظيفة شيعيان عبارت از آن بود كه مواظب باشند در فضاي گستردة اسلام اهل سنت هضم نشوند و لذا سعي مي‌شد با موضع‌گيري و انتقاد به اسلامِ اهل سنت خود را نگهدارند، ولي در قرن اخير قضيه شكل ديگري به خود گرفته و آن اين‌كه: اولاً؛ شيعه و سني هردو وظيفه دارند اسلام را از خطر هضم‌شدن در فضاي سكولارِ مدرنيته فرقه تکفیری حفظ نمايند و ثانياً؛ امروز وظيفة شيعيان به جاي مقابله با اهل سنت ارتباط فعّال با آن‌هاست تا كمالات و دقايق مكتب تشيع را به گوش جوانان اهل سنت برسانند. امروز ديگر خطر هضم تشيع از بين رفته است ولي وظيفة شيعه براي احياء فرهنگ اهل‌البيت«علیهم‌السلام» باقي مانده است، و شرط موفقيت در اين امر مهم پرهيز جدّي از هرگونه حركتي است كه موجب اختلاف شود تا بتوانيم در يك گفتگوي فرهنگي حقانيت اهل‌البيت«علیهم‌السلام» را به گوش برادران خود برسانيم و سخن حضرت زهرا«علیهاالسلام» كه فرمود: «وَ اِطاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ وَ اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَةِ» امت اسلامي با اطاعت از ما منسجم مي‌شوند و با قبول امامت ما از تفرقه مصون مي‌مانند، محقق شود.

امروز اگر جوانان اهل سنت از خود بپرسند چرا جهان اسلام از آن شايستگي كه بايد داشته باشد عقب افتاده است، ما آن‌ها را به خطبة حضرت‌زهرا«علیهاالسلام» در مسجد مدينه راهنمايي مي‌كنيم، آن‌جايي كه حضرت به نحوه‌اي بسيار روشن از چنين فاجعه‌اي خبر دادند و روشن نمودند اگر به ابي‌الحسن برگرديد عزت دنيا و آخرت خود را باز خواهيد يافت. پس از توجه‌دادن جوانان به خطبه حضرت‌زهرا«علیهاالسلام» منتظر مي‌مانيم تا جوانان اهل سنت به كمك فاطمه«علیهاالسلام»، واقعة صدر اسلام را بازخواني كنند و لذا است كه ما در ارائه مطالب در عين اين‌كه به شيعه نظر داشته‌ايم، گوشة چشمي نيز به غير شيعه داريم، اميد است كه اين كار شروع خوبي باشد.

چيزي كه تأكيد بر آن را ضروري مي‌دانم؛ قدرت تحليل درست مسائل اجتماعي است. متأسفانه جهان روشنفكري و فرهنگ ژورناليستي آن‌چنان ملاك‌هاي خود را در تحليل مسائل حاكم كرده است كه گويا نگاه ديگري براي تحليل حادثه‌ها وجود ندارد و عملاً طلاب و دانشجويان عزيزِ ما در پيله‌هاي تحليل‌هاي مادي‌گرايانة جهان معاصر گرفتار آمده‌اند. وقتي نور اسلام - تنها ديني كه نورش هنوز با تحريف و انحراف خاموش نشده بود- پس از رحلت پيامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به شدت ضعيف شد، ديگر سراسر تاريخ را ظلمت فرا گرفت و «دين» به جاي وسيلة تعالي انسان‌ها، وسيلة رام‌كردن مردم در مقابل نفس امّاره حاكمان گشت. و اگر در خطبه حضرت فاطمه«علیهاالسلام» دقت بفرماييد، آن حضرت در سخنانش به ما مي‌آموزد چگونه تاريخ را ارزيابي كنيم و مرز بين ظلمات و نور را تشخيص دهيم. با ظهور اسلام زمينة تولد بشر فراهم گشت. بشري كه اولاً: با شوق حضور، نظر به آسمان دارد و مي‌خواهد با عالم قدس تماس بگيرد. ثانياً: با «الله» يعني با اسم جامع الهي مي‌خواهد آشنا شود، تا بتواند تمام اوصاف متعارض با اوصاف الهي را بشناسد و ظلمات آخرالزمان را كه همة حجاب‌هاي ظلماني را به صحنه مي‌آورد، پاره كند. ولي با حذف اهل‌البيت«علیهم‌السلام» كه صورت تامّ چنين حضور و چنين مقصدي بودند، همه چيز واژگون شد و ما بيش از هزارسال است كه در واژگونگي اسلام به‌سر مي‌بريم، و با برگشت جهان اسلام به فاطمه«علیهاالسلام» اين واژگونگي هرچه سريع‌تر تغيير خواهد كرد، و ظهور انقلاب اسلامي شروع مبارك آن برگشت است و ماية اميدواري، كه گويا تاريخ در حال تغيير مسير است و امروز بيش از ديروز فاطمه«علیهاالسلام» نقش‌آفرين خواهد بود. و همچنان‌كه مقام معظم رهبري«حفظه‌الله‌تعالي» فرمودند: در عين تأكيد بر حقانيت غدير هرگز نبايد واقعة غدير را وسيلة اختلاف بين شيعه و سني نمود، سخنان فاطمه زهرا«علیهاالسلام» نيز نبايد وسيلة اختلاف بين جهان اسلام شود، بلكه بايد رهنمود و هشيارباشي براي احياء هرچه بيشتر جهان اسلام باشد. إن‌شاءالله . موفق باشید

11616
متن پرسش
استاد عزیز سلام: سوال من درباره حدیث شریف کساء هست. قسمتی که از زبان حضرت زهرا (س) می فرماید: «فلما اکتملنا جمیعا تحت الکساء» منظور از این اکمال و جمع، جمع عددی هست یا جمع رتبه ای؟ اگه جمع رتبه ای هست حضرت زهرا (س) این جمع را با رتبه خود بالا بردند یا خود اصحاب شریف کساء همه با هم این رتبه را نصیب خودشان کردند. سوال بعدی درباره قسمت دیگه حدیث هست که حضرت زهرا (س) گفتگویی که در عالم تکوین بین حضرت حق و جبرائیل رد و بدل می شود را نقل می کنند. این مقام انسان کامل است که هر آنچه در عالم ماسوی الله است را شامل می شود و علم بر همه چیز دارد، اما متوجه نشدم که تفاوت حضرت زهرا (س) با پیامبر (ص) در چیست که ایشان هم می توانند چنین صحبت هایی را بشنوند؟ دیگر اینکه از قول جبرائیل نقل شده که «و من تحت الکساء» جبرائیل امین به عنوان ملک مقرب در عالم ملکوت قرار دارند پس نشان می دهد که جمع اهل کساء در عالمی بالاتر از عالم ملکوت بوده که جبرائیل امین از آن آگاه نبوده و از خداوند می پرسد چه کسانی زیر کساء هستند، با توجه به این نکته که قابل درک هم هست پس چرا از خداوند می خواند که به ارض هبوط کند و زیر کساء قرار بگیرد؟ مگر نه اینکه انسان کامل در همه مراتب کمالی طولی، قرار دارد پس جمع کساء هم می توانسته در عالم ملائکه جلوه ای داشته باشند چرا جبرائیل (ع) لازم بوده به ارض هبوط کند؟ قسمت آخر دعا که حضرت علی (ع) از پیامبر (ص) در مورد فضل و رتبه جمع نزد خداوند می پرسند رو میشه توضیح بفرمایید. این پرسش برای چه بوده؟ یعنی چیزی بوده خارج از علم حضرت علی (ع)؟ یا چیزی بوده که توصیف آن فقط از زبان نبی بر می آمده؟ خیلی ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر می‌کنم جمع عددی باشد یعنی چون همه‌ی آن پنج تن مقدس جمع شدند 2- عظمت حضرت صدیقه‌ی طاهره«سلام‌اللّه‌علیها» در این است که با ملک مقرّب مثل جبرائیل می‌توانستند مرتبط باشند. حتی حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند بعد از رحلت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» با جبرائیل مراوده داشتند 3- جبرائیل در آن تقاضا طالب حضور در کنار اولیاء معصوم بود از آن جهت که آن‌ها مظاهر اسماء الهی هستند یعنی طالب مقام مظهریت در عالم کثرات بود 4- حضرت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» از حضرت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌خواهند که حقیقت تفصیلی نظر به جایگاه عالی‌ترین انسان‌ها را تبیین کنند تا روشن شود چرا مسلمانان در محافل خود باید به آن پنج نور مقدس نظر داشته باشند. موفق باشید

11587
متن پرسش
با سلام: درباره جنگهای پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی (علیه السلام) کتابهای تحلیلی و قوی که بشود با مسائل روز تطبیق داد و عبرت گرفت بیان بفرمایید. سوال دوم: استاد الهی زاده که استاد تدبر در قرآن و سیره هستند رو چطور می دانید؟ و همچنین استفاده از درس ایشان را مطلوب می دانید؟ (ظاهرا از شاگردان مبرز آیت الله جوادی هستند) ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شاید در کنار کتاب «فروغ ابدیت»، مغازی واقدی هم خوب باشد. 2- بنده از ایشان اطلاع ندارم. موفق باشید

11584
متن پرسش
سلام استاد: در کتاب مقام لیلة القدری حضرت فاطمه(س) نکته ای ذکر کردید در رابطه با سوالی که پیامبر مطرح کردند و هیچ کسی جواب نداد.حضرت علی از حضرت زهرا(س) پرسید و جواب را به پیامبر منتقل کرد. بعد از این جریان شما گفتید که یعنی حضرت علی (ع) هم وقتی نگاه به عالم غیب انداخت، اون سرّ و حقیقتی که پیامبر ازش حرف می زد را ندید ولی فاطمه زهرا (س) دیده بود. سوال بنده این است: 1- اگر حضرت علی(ع) مظهر عقل کل هستند و حضرت فاطمه(س) مظهر نفس کل، پس باید همه حقایق بطور مندمج در عقل کل باشد. پس چرا حضرت علی(ع) نتوانست آن حقیقت را مشاهده کند؟ آیا بخاطر این است که حضرت زهرا(س) بخاطر نفس کل بودن، همه حقایق مندمج را تفصیل می دهند و آن تفصیل دادن در جلوه ظاهری اینگونه تجلی کرده؟ 2- برای ما واضح است که مقامات اهل بیت(ع)، اکتسابی نبوده و از همان اول آنها دارای این مقامات بودند. پس چرا در جاهای مختلف می خوانیم که در معراج روح پیامبر(ص) عروج کرد؟ مگر قبل از معراج روح پیامبر(ص) در آن مقام ملکوتی نبود؟ آیا بیان قضیه معراج توسط پیامبر(ص) و اینگونه سوال پرسیدن از جبرائیل برای درک مردم عادی است؟ ممنون یاعلی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم با توجه به قاعده‌ی اجمال و تفصیل، جواب هر دو سؤال را درست تحلیل می‌کنید. آری حتی آن‌گاه که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» از جبرائیل سؤال می‌پرسند، در واقع در آینه‌ی جبرائیل، حقیقت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» از اجمال به تفصیل می‌آید. موفق باشید

11575
متن پرسش
با سلام و احترام: در مباحث معاد داشتیم که فردی که در دنیا بر خلاف تکوین خود که رو به خدا دارد عمل کند در آخرت نیز در مسیری خلاف لقای پروردگار خویش حرکت خواهد کرد و این موضوع که وی افق کمال خود و لقای پروردگارش را می بیند و از آن فاصله می گیرد در حالی که نمی‌خواهد، خود عذاب آن شخص است. آیا بر این اساس می‌توان گفت که جهنم از درون افراد شعله می‌گیرد و یک امر ذاتی مستقل نیست و در درون هر فرد است؟ اگر اینگونه است پس روایاتی که در مورد خطاب قرار گرفتن جهنمیان توسط جهنم ذکر شده یا روایتی که می‌فرماید اگر همه مردم بر ولایت حضرت علی(ع) اتفاق داشتند خداوند جهنم را خلق نمی‌کرد چگونه توجیح می‌شود؟ و اگر اینگونه نیست آیا جهنم خود یک امر ذاتی است یا از عدم بهشت نشئت می‌گیرد، مانند تاریکی که از نبود نور است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جهنم از درون انسان ظهور می‌کند ولی در نظام قیامت که ظرفیت ظهور بهشت را برای بهشتیان و جهنم را برای جهنمیان دارد. حال وقتی قیامت نظام و عالَمی است با آن ظرفیت، اگر همه بر ولایت علی«علیه‌السلام» بودند در آن نظام، جهنم ظهور نمی‌کند. از این جهت می‌توان گفت جهنم از عدم بهشت ظهور می‌کند. موفق باشید

نمایش چاپی