بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شرح احادیث، دعا و کتب

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21050
متن پرسش
با سلام محضر استاد: با توجه به رجوعی که اخیرا به قرآن مجید داشتم و در سوال 21036 متذکر شدم بنظرم آیه 86 کهف لب کلام ما شکاکان است «حَتَّي إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ في‏ عَيْنٍ حَمِئَةٍ» کلمه وجدها با جان و دلم چه ها که نمی کند اگر چه ذی القرنین خورشید را در حال غروب در چشمه ای گل آلود می دید لکن واقعیت، چرخش زمین به دور خورشید است ببین تفاوت ره از کجاست تا بکجا چه چیزهای بسیار دیگری که هر فردی وجدها ولی ... باری قرآن را ماسوای این نگاه شکاکانه جالب دیدم و قصد مطالعه دارم. لکن در آثار شما مطالعه قرآن را همراه تفسیر بخصوص المیزان توصیه کردید لکن من حسب آیه «و لقد یسرنا القران للذکر فهل من مدکر» رجوع زلالانه به خود قرآن را بیشتر ترجیح می دهم. البته سابق قصد مطالعه المیزان را داشتم ولی چون آن زمانها برخورد خشک عقلانی داشتم (بر خلاف الان که عقل در محاق محض است) چندان نتوانستم ادامه بدهم البته چندی پیش هم که المیزان را مروری می کردم در بحثی که ذیل آیات 1 تا 5 بقره داشتند و پاسخ هایی که در ابطال سوفسطاییان دارند متوجه شدم درین بحث ظاهرا قدرتمند حاضر نشدند و لااقل پاسخهایی حقیر در مکفی نبودن بحث ایشان دارم و می توانم از موضع آن بزرگان دفاع کنم باری این ضعف المیزان از رغبت من به تداوم مطالعه آن کاسته است از طرفی شروع تردید من از آنجا بود که ابتدا به دنبال کردن اختلاف فتاوای فقها علاقه داشتم و این در آن دوران بود که مذهبی بودم و خیلی مسائل فقهی را دوست داشتم و عمده سوالاتم در آن مورد بود بعد دیدم فقها در برخی مسائل اصولی نیز اختلاف دارند مثلا یکی از آنها ولایت تکوینی ائمه را قبول نداشت دیگری رجعت و الا ماشاءالله ازین اختلافها کما اینکه امام راحل می فرمایند کتابهاى فقهاى بزرگوار اسلام پر است از اختلاف نظرها و سلیقه‏ ها و برداشتها در زمینه‏ هاى مختلف نظامى، فرهنگى و سیاسى و اقتصادى و عبادى، تا آنجا که در مسائلى که ادعاى اجماع شده است قول و یا اقوال مخالف وجود دارد و حتى در مسائل اجماعى هم ممکن است قول خلاف پیدا شود، از اختلاف اخباری ها و اصولی ها بگذریم - این اختلافها باعث شد بذر شکاکیت در وجودم کاشته شود. باری اگر باز در این رجوع به قرآن بخواهم به تفاسیر علما با آن همه اختلاف رجوع کنم به همان مشکلات قبلی دچار می شوم بنابرین ترجیحم رجوع زلالانه به قرآنست چه مفسران با آن ذهن های انباشته از اقوال یونانیان و عرفای بعضا متاثر از بوداییان معلوم نیست چه تحمیلهای که به این چشمه پاک نکردند حکمت ایمانیان ما را بسست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که ملاحظه می‌فرمایید زبان قرآن، زبانی است در خطاب به بنیادِ بشرِ آخرالزمانی به همان معنایی که حضرت سجاد «علیه‌السلام» مى‏ فرمايند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ‏ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْآيَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُور»[1] خداوند مى‏ دانست در آخرالزمان اقوام متعمّقى مى‏ آيند كه براى آن‏ها سوره توحيد و شش آيه اول سوره حديد را نازل كرد. اين خبر نشان مى‏ دهد براى فهم سوره‏ ى توحيد و شش آيه‏ ى اول سوره‏ ى حديد نياز به روح آخرالزمانى است. موفق باشید

 


[1] ( 1)- الكافى، ج 1، ص 91.

21022
متن پرسش
با سلام خدمت استاد : در دوران و عصر ما بعضی از اشخاص یا فرقه هایی پیدا شده اند که دارای ادعاهایی هستند و برای اثبات ادعای خود به خواب متوسل می شوند. یعنی به شخصی که در حال جذب او هستند می گویند فلان کارها را انجام بده و بعد در خواب چنین اتفاقی برای تو می افتد. حال می خواستم نظر اسلام رو در مورد خواب و حجیت خواب بدونم؟ در اسلام خواب اصلا حجت هست؟ اگر نیست چگونه رد می شود؟ اگر حجت هست برای چه کسانی حجت هست؟ آیا علما اگر خوابی دیدند برای آنها حجت هست و ما می توانیم به خوابشان استناد کنیم در حالی که دیگران را از توجه به چنین خواب هایی نهی می کنیم؟ با تشکر. اگر مقدور است مفصلا جواب بدهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ده  نکته از معرفت نفس» نکاتی در این مورد عرض شده که عیناً خدمتتان ارسال می‌شود. موفق باشید

 در قرآن از خواب هايى نام برده است كه از رابطه اى بين آنچه شخص در خواب با آن روبه رو مى شود و بين عالَم خارج حكايت دارد. مثل خواب حضرت ابراهيم «عليه السلام» نسبت به ذبح فرزندشان (105/ صافات)، و يا رؤياى حضرت يوسف «عليه السلام»، و يا رؤياى دو رفيق هم زندانى حضرت يوسف «عليه السلام»، و يا رؤياى پادشاه مصر، و يا رؤياى رسول خدا «صلواة الله عليه وآله» در رابطه با فتح مكه (27/ فتح)؛ كه تمامى اين رؤياها چنانچه مستحضريد رابطه اى با عالَم خارج دارد و صرف خيالات افراد نيست.

با اين همه رؤيا؛ امرى است ادراكى كه قوه خيال در آن مؤثر است و اگر قوه خيال تحت تأثير شديد عالَم خارج باشد، آن خيالات در رؤيا دخالت هاى شديد مى كند. همچنان كه صفات روحى شخص مثل عداوت و عجب و تكبر و حرص و طمع در خيالاتش تأثير مى گذارد. لذا اكثر رؤياها؛ تحت تأثير تخيلات نفسانى است. تخيلات نفسانى نيز تحت تأثير همين عوامل طبيعى يا اخلاقى است كه نفس را به تصور آنها واداشته است. پس در حقيقت نفس همان تأثيرات را در خودش حكايت مى كند و حقيقت ديگرى ندارد. بنابراين هر رؤيايى، حقيقت نيست هرچند هر رؤيايى تعبيرى داردكه تعبير آن، عوامل طبيعى و يا عوامل اخلاقى هستند. ولى رؤياهايى هم هست كه با حوادث خارجى و حقايق عالَم وجود ارتباط دارند.

رؤياها، يا خواب هاى حق: عبارت است از ارتباط نفس با سبب غيبى حادثه اى كه بعداً در ظرف مكان و زمان خاص محقق مى شود. نفس به علت تجردش با وجود برزخى يا عقلى يك حادثه در خواب ارتباط پيدا مى كند و بعداً آن حادثه در عالَم ماده حادث مى شود. البته نفس پاره اى از حقايق آن عالَم را به مقدار استعدادش دريافت مى كند. حال اگر نفس، كامل باشد و گرفتار وَهميات و آرزوها نباشد، حقايق عالَم غيب را آنطور كه هست به طور كليت و نورانيت در خواب پيش رويش حاضر مى بيند، ولى اگر نفس كامل نبود آن حقايق را به نحو حكايت خيالى و در صورت هاى جزيى كه با آنها مأنوس است مى يابد. مثل اين كه وقتى با معنى «عظمت» در آن عالم، روبه رو مى شود، در خيالش صورت «كوه» ايجاد مى شود، و يا معنى «مكر» در خيالش صورت «روباه» به خود مى گيرد، چون عظمت را به كوه، و مكر را به روباه مى شناسد. يا معنى «افتخار» را به صورت «تاج» و «علم» را به صورت «نور» و «جهل» را به صورت «ظلمت» مى بيند. و يا مثلًا چون رابطه اى بين اذان صبح در ماه رمضان با شروع روزه هست، با ديدن معنى «مؤذن بودن» در آن عالم، صورت «مهركردن دهان» مردم براى خود مى سازد. كه البته اين موضوع؛ رقايق و ظرايفى مخصوص به خود دارد به طورى كه گاهى از يك معنى كه در خواب مى يابد صورت عكس آن را در خود مى سازد. مثل اين كه در بيدارى گاهى با شنيدن لغت ثروت به معنى فقر فقرا منتقل مى شود.

پس گاهى خواب «صريح و بدون تصرف» است و يا «متمثل معنايى است كه نفس با آن روبه رو شده، در عين تصرف نفس» و يا «انتقال به چيزى است مناسب آن معنى يا ضد آن معنى» و گاهى آنچنان با تصورات شخص مخلوط شده كه اصلًا نمى توان فهميد از كدام يك از مبانى مأنوس شخصِ خواب بيننده تأثير گرفته، كه در اين حالت به اين رؤياها «اضغاث احلام» گويند.

در رؤياهايى كه نفس با اصل موضوع روبه رو مى شود و به صورت مناسب آن منتقل مى شود، در واقع انسان به اصل موضوعات آگاه شده، به طورى كه اگر ملاحظه كرد در حال جمع كردن كثافت است، در واقع صورت به دست آوردن مال زياد دنيا را به او نشان مى دهند، در عين آگاهى دادن به او كه اين مال سرگين و كثافت است. و يا وقتى روبه رو مى شود بر اين كه بدنش ورم كرده است، با صورت به دست آوردن مال زياد روبه رو مى شود در عين آگاهى دادن به او كه بدان! آن چرك و آلودگى است. همچنان كه اگر در خواب ديد در زندان است، در واقع با صورت شهرت يابى اش روبه رو شده در عين آگاهى دادن به او كه اين شهرت زندان است، همچنان كه اگر ديد در زنجير است، با صورت خوشى و خوش گذرانى دنيايى اش روبه رو شده در عين آگاهى دادن به او كه آن گناه است و گرفتارى و زنجير.

در هر صورت با اين احوال نمى توان به رؤيا اعتماد كرد، چون در حال خواب؛ صورت خياليه نفس آن قدر جولان دارد كه با ميل خود صورت ها را تغيير مى دهد و از جايگاه خود خارج مى كند.

صاحب كتاب «تحف العقول» از قول پيامبر «صلواة الله عليه وآله» آورده كه حضرت فرمودند: اگر رؤيا از كسى برداشته شد نبايد نگران باشد زيرا وقتى كسى راسخ در علم شود، رؤيا از او برداشته مى شود.

اين كه دستور داده اند انسان دائم در حال طهارت باشد و نيز با وضو بخوابد، به سبب آن است كه اين طهارت موجب طهارت باطن و آزادشدن از خواب هاى بى خود و باطل مى گردد.

مرحوم محدث نورى در جلد 4 كتاب دارالسلام مى فرمايد: اگر انسان نسبت به خوراكش مواظبت داشته باشد و دقت كند كه چه چيز بخورد و چه مقدار بخورد، روح او قدرت سير در اكناف آسمان ها را مي يابد وگرنه برعكس، پرخوري موجب جولان شيطان در قلب و خيالش در خواب و بيداري مي شود.

قال رسول الله «صلواة الله عليه وآله»: «الرُّؤْيا ثَلاثٌ: مِنْها اهاويلُ الشَّيطان لِيحْزَنَ بِها ابْنَ ادَمَ وَ مِنْها ما يهُمُّ بِهِ الرَّجُلُ فى يقْظَتِهِ فَيراهُ فى مَنامِهِ وَ مِنْها جُزْءٌ مِنْ سِتَّةٍ وَ ارْبَعينَ جُزْءً مِنَ النُّبُوَّةِ. يعنى خواب سه گونه است: يكى القائاتى كه شيطان مى كند تا فرزندان آدم را بترساند و نگران كند و يكى اين كه آنچه را در بيدارى مورد توجه قرار داده در خوابش آن را مى بيند (با تغييراتي از طريق صورت خياليه) و يكى هم خواب هايى است كه جزيى است از چهل و شش جزء نبوت.

امام صادق «عليه السلام» مى فرمايند: در مورد رؤيا فكر كن كه چگونه خداوند در مورد آنها تدبير به كار گرفته و راست و دروغ آن را به هم در آميخته، اگر همه رؤياها راست بود، مردم همه پيامبر بودند، و اگر همه دروغ بود، در رؤيا فايده اى نبود.

در فرمايش امام محمدباقر «عليه السلام» داريم كه: «رؤياى مؤمن بين زمين و آسمان در گردش است تا آن كه خودش آن را براى خود تعبير كند، يا ديگرى براى او تعبير نمايد، پس آنگاه كه تعبير كرد به زمين مى آيد و قطعى مى شود» (كافي ج 8 ص 336).

اين بود مختصري از بحث رؤيا كه شرح بيشتر آن را در بحث آيه 42 سوره زمر عرض كرده ايم و چون عموماً در حين بحث در مورد رؤياى صادقه سؤال مى شد، آن را در اين قسمت خدمت عزيزان عرضه كرديم.

 

20993
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: 1. خداوند علت العلل است و علت تامه برای تمام موجودات است. و معلول از علت خویش به هیچ عنوان تخلف نمی کند. در حالی که بنابر روایات انسان و بقیه موجودات از همان اول نبودند(؟) چون در حدیث داریم که «کان الله و لم یکن معه شیء» یا امیرالمومنین علیه السلام در خطبه ۱۵۲ نهج البلاغه درباره خداوند می فرمایند: «عالم إذ لا معلوم» یا در اصول کافی ج ۱ ص۱۰۷ حدیثی داریم که «خدای عز و جل، پروردگار ما، در ازل وجود داشت در حالی که علم عین ذاتش بود و هیچ معلومی در میان نبود... پس هنگامی که اشیاء را ایجاد کرد و معلوم وجود یافت، علم او بر معلوم واقع شد.» 2. اصلا دلیل خلق انسان چیست؟ آیا از سر نیاز است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بزرگان عرفان و معارف دینی در رابطه با این‌که فرموده‌اند: «کان الله و لم یکن معه شیء» می‌فرمایند: «کما الآن» یعنی حالا هم خدا هست و دیگر هیچ 2- خداوند «جواد» است و همواره هر موجودی که ظرفیت موجودشدن را دارد، «وجود» می‌دهد  3- در مورد قسمت سوم سؤال از کتاب «آشتی با خدا» قسمت «چرا خدا ما را خلق کرد؟» استفاده کنید. موفق باشید

20964
متن پرسش

با سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: در راستای فهم معاد جسمانی و طریق سلوک عرفا و تببین ارتباط روح با بدن و مدارج عالی سیر الی الله و تفسیر قابل فهم برای محققین در علم معرفت و النفس لطف بفرمایید حدیث معراج پیامبر اسلام را شرح بفرمایید و اگر به کتاب تبدیل شود که بهتر مورد استفاده است. ان شاءالله. در غیر اینصورت راهنمایی بفرمایید تفسیر حدیث را بجز به قلم زیبای شما از کجا باید جستجو کرد؟ با تشکر از زحماتتان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حدیث «معراج» را آیت اللّه مصباح در کتابی به نام «راهیان کوی دوست» شرح کرده‌اند. بنده هم سال‌های گذشته در اعتکاف‌های متعدد عرایضی داشته‌ام که به نظرم صوت آن‌ها باید در مجموعه‌ی دی‌وی‌دی‌های «لبّ المیزان» باشد. در این مورد می‌توانید با جناب آقای نظری به شماره‌ی 09136032342 تماس بگیرید. موفق باشید

20933
متن پرسش
سلام: یه روایتی خوندم که پیامبر فلان دستور رو داد، مثلا قصاص مردان توسط زنان و بعد از نزول آیه 34 سوره نساء این دستور لغو شد. مگه میشه؟ پیامبر دستوری داد که حق نبود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن یک بار به صورت اجمالی و کلی بر پیامبر نازل شد و در این رابطه حضرت کلیّات مطلب را می‌دانستند و مطابق آن دستور می‌دادند و سپس طی 23 سال به صورت تفصیلی نازل شد و حکم هر چیزی به صورت جزئی مشخص گردید. موفق باشید

20921
متن پرسش
سلام: با توجه به مطالب صفحه 58 کتاب «ده نکته از معرفت نفس» که میگه «اصل اساسی انسان همین روح است که فوق ملائکه است ........ و همان وجه الله است.» و طبق روایات هم که وجه الله اهل بیت هستند پس روح همان مقام اهل بیت است؟ یا خود اهل بیت هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. زیرا در روایت داریم: «اول ما خلق اللّه» حضرت محمد و آل او «علیهم‌السلام» است. از طرفی داریم که روح، بالاترین مخلوق یعنی همان اولین مخلوق است. موفق

20913
متن پرسش
سلام: با توجه به سوال 20801 به نظر می رسد خطبه های جناب مولوی را کامل گوش ندادید، متاسفانه در کلیپی که از فرمایشات ایشان ساخته شده است شیطنتی صورت گرفته و به گونه ای وانمود شد که ایشان فقط مردم کرمانشاه را گناهکار می دانند در حالی که اگر به مشروح سخنان ایشان رجوع شود ایشان گناه را مختص کرمانشاه ندانسته حتی از مردم زاهدان هم می خواهند توبه کنند و نیز سراسر کشور. و این زلزله را هشداری برای همه مردم می دانند و می گویند عذاب الهی که بیاید تر و خشک با هم مبتلا می شوند با توجه به اینکه قطعا برخی از مردم کرمانشاه گناهکار بوده و اگر سراسر کشور را در نظر بگیریم که گناه بیداد می کند چه ایرادی به سخنان مولوی می توان وارد نمود با روایات متعددی که علت زلزله را گناه می داند چه می کنید؟ مرحوم مجتهدی نیز دیدم به این روایات اشاره می نمودند وقتی آیه می فرماید «و لو انّ اهل القری امنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الأرض» خوب از آسمان که می بینیم باران چندانی نمی آید از زمین هم بلا برمی خیزد مسلم است که ایمان و تقوای مردم تضعیف شده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در چنین مواردی که به افرادی مصیبت وارد می‌شود باید مواظب بود طوری سخن نگوییم که علت آن مصیبت، گناهِ آن افراد باشد چون ما نمی‌دانیم قضیه چیست؟! آری! به صورت کلی باید گفت علت مصائب مثل قحطی و خشکسالی و زلزله، گناهانِ مردم است. موفق باشید

20901
متن پرسش
سلام استاد عزیز: آیا معنیه این روایت که مولا می فرماید. «کن لدنیاکَ کَاَنّ تعیش ابداً.» این نیست که حالا فرض کن دنیا همیشه هست و کارای دنیا دیر نمیشه تا حواسمون پرت مسائل دنیا نشه؟ بعضی ها هم میگن معنیش اینه که برای دنیا اون قدر پس انداز کن طوری که انگار تا ابد هستی. البته با خوندن جواب سوال 20888 این سوال برام پیش اومده. نظر شما چیه؟ با تشکر و عذر خواهی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت در آن روایت متذکر تعادل بین دنیا و آخرت می‌شوند که نه آن‌چنان به دنیا پشت کن که فکر کنی فردا می‌میری، و نه آن‌چنان به آن توجه کن که آخرتت را فراموش کنی. موفق باشید

20886
متن پرسش
سلام استاد عزیز: اینکه عرفا به جایی میرسن که خودشونو از همه ی مردم گناهکار تر میبینن یعنی چی؟ یعنی چه طور میشه که یه عارفی که حتی یه مکروه هم انجام نمیده خودشو از آدمکش ها و جانی ها هم گناهکار تر میدونه؟ اگه میشه منو متوجه این عالم کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امام صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «وُجُودُکَ ذَنبٌ لا یُقاسُ بِهِ ذَنب» (الوافی، ج 1، ص 103.) وجود تو گناهی است که هیچ گناهی با آن مقایسه نمی‌شود. در این رابطه حتی نظر به وجود خود را در محضر حق گناه احساس می‌کنند. موفق باشید

20859
متن پرسش
درود خدا بر استاد طاهرزاده: آیا نمی توان به نحوی قائل به عصمت ولی فقیه و مجلس خبرگان در کنار هم شد با این توضیح که قاعده لطف در وهله نخست اقتضا می کند فقیه مصون از خطای استراتژیک و مهم به حدی که کیان اسلام را به خطر بیندازد باشد و اگر فقیه به این خطا دچار شد طبق قاعده لطف خداوند قلوب خبرگان را به عزل وی رهنمون می کند و محالست که فقیه از ولایت ساقط شده باشد و خبرگان او را عزل نکرده باشند این را در قبل از انتخاب رهبری نیز شاهد بودیم که اگرچه آن فرد در طول چهار سال قائم مقامیش دچار اشتباهات فراوانی می شد ولی زمانی که از شایستگی ولایت ساقط شد خدا قلب امام و خبرگان را به عزلش رهنمون نمود و الا اگر بپذیریم که متصور است که فقیهی از ولایت ساقط شود و دچار انحراف استراتژیک شود و خبرگان هم متوجه نشوند یا بشوند و به خاطر وابستگی و انحرافات دیگر سکوت کنند واقعا انسان با چه اطمینانی می تواند همچنان به تبعیت از او ادامه دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فقیه از یک طرف در بستر قوانین شرع عمل می‌کند و از طرف دیگر به جهت توفیقات خاصی که به او به‌عنوان زعیم جامعه می‌شود؛ بهترین برداشتی که نیاز جامعه است از قرآن و روایات می‌کند و بدین لحاظ بدون آن‌که نیاز به معصوم‌بودن باشد، قابل اعتماد خواهد بود. موفق باشید

20854
متن پرسش
سلام: این آخرین جوابی است که برایتان می فرستم و دوس دارم جواب پایانی شما را نیز بشنوم. با توجه به صحبت های مکرر و سوال 20843 حدیث این بود: «.......إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ قد امن من الخطا و الزلل ، خصه بذلک لیکون ذلک حجه علی خلقه ، شاهدا علی عباده ، فهل یقدرون علی مثل هذا فیختارونه فیکون مختارهم بهذه الصفه ؟!» تحف العقول به نظرم این که فرمودید اجتهاد در مقابل نص است. زیرا اولا حدیث می گوید که آن حاکم و امام جامعه از خطا و لغزش مبراست ، درحالی که ولی فقیه مبرا نیست. ثانیا در آخر حدیث می فرماید: خدا تنها قادر است چنین شخصی را انتخاب کند. پس از عهده ی خبرگان ملت خارج است. ولی حتی بدون توجه به این حدیث می شود گفت که خدا حتی حاکم ظالمی را که بر مسلمین مسلط است، در مواردی کمک می کند. به خاطر اهمیت امر مسلمانان و شیعیان. (طبق همان قاعده لطف یا قواعد دیگر) پس لطفا کاری با این حدیث نداشته باشید!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

1- بدون شک، روایت فوق در مورد امامت است ولی به مورد، موجب تخصیص حکم نمی شود همان طور که در اصطلاح گفته می شود «مورد مخصِّص نیست».

توضیح این مطلب آن است که وقتی قضیه ای آورده شود و سپس ذیل آن قضیه، تعلیلی بیاید، آن تعلیل حیطه و دایره ی حکم را مشخص می کند. آری شنیده اید که «العله تعمم و تخصص» یعنی این که علت، موجب تعمیم حکم و یا تخصیص آن می شود. مثال معروفش آن است که وقتی دکتری به مریضش بگوید «انار نخور چون ترش است»، به این معنی نیست که وی، فقط انار نخورد بلکه علتی که در ذیل کلامش آورده است و گفته است «چون ترش است» موجب می شود که حکم (نخور) به هر چیزی که ترش است سرایت کند به این معنی که این شخص هیچ شیء ترشی نباید بخورد و به همین خاطر، به او می گویید سرکه هم نباید بخوری هر چند «سرکه» درعبارت دکتر موجود نبود بلکه به خاطر عمومیت تعلیلی که در ذیل کلامش بود، حکمش را تعمیم دادیم.

خب حال توجه کنید که این روایت، هر چند در مورد امام است، ولی نمی توان مورد را موجب تخصیص حکم دانست بلکه به وسیله ی تعلیل ذیل که عبارت است از «ان الله اذا اختار عبده....» به هر موردی که عبدی از عباد الهی توسط خداوند (بدون واسطه و یا با واسطه ی اولیاء معصومین او) به منصبی گماشته می شود سرایت کرده و حکم تعمیم داده می شود و از این مورد است، فقیه جامع الشرایط که طبق روایات ما به عنوان «حجتی علیکم» به اختیار خدا و به واسطه ی امام معصوم به عنوان حجت بر بندگان منصوب شده است.

آری، احکامی که در این روایت به عنوان امر اختصاصی امام معصوم آمده است (مثل «الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُيُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْم‏....») به فقیه سرایت داده نمی شود.

2- بر روی نیابت چنین امامی فکر کنید. اگر این لطف، یک حقیقت وجودی است، پس امری است تشکیکی و دارای شدت و ضعف، لذا صورت تامّ آن مربوط به امام معصوم است ولی مراتب نازله‌ی آن در شرایط خودش جاری است.

3- اساساً تفاوت نبوت و ولایت در این است که نبوت، مقامی نیست که به کس دیگری جز نبی سرایت کند. ولی ولایت، در عین آن‌که مقام حضرت اللّه است و فرمود: «اللّه ولیّ الّذین آمنوا» می‌بینید که برای اولیاء الهی نیز با شدت و ضعف لازمه سریان و جریان دارد و بدین لحاظ نمی‌توان ولیّ فقیه را از چنین تأثیری بر روی مولّی علیه خارج دانست.

4- انتظار امثال بنده از رفقای اهل فکر آن است که از متون مقدس بیشتر از آن‌چه در ابتدای امر ظهور دارند، بفهمیم، نه آن‌که خود را فقط متوقف در همان فهم اولیه‌ی خود نماییم. این حالت هرگز در تاریخ جواب نمی‌دهد. در حالی‌که علم اصول از جهتی  و علم پدیدارشناسی از جهت دیگر به ما کمک می‌کند تا به بنیاد سخن نظر کنیم و مطابق آموزه‌های اصلی دینِ الهی، همه‌ی اشارات آن سخن را دریابیم، وگرنه چگونه بتوانیم از متون دینی در زمانه‌ی خود استفاده کنیم؟

5- تعجب بنده از بعضی از رفقا می‌باشد که گمان می‌کنند اگر زعیم مؤید به مدد الهی باشد، دیگر نباید مشکلاتی در جامعه واقع شود، غافل از آن‌که اگر زعیم جامعه امام معصومی همچون علی«علیه‌السلام» باشد و مردم تلاش نکنند رهنمودهای وی در جامعه پیاده شود، آن‌ها هیچ بهره‌ای از او نبرده‌اند، نه آن‌که او مقصر باشد. در همین رابطه حضرت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در خطبه‌ی 35 نهج‌البلاغه می‌فرمایند:

 «الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ إِنْ أَتَى الدَّهْرُ بِالْخَطْبِ الْفَادِحِ وَ الْحَدَثِ الْجَلِيلِ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ [وَحْدَهُ‏] لَا شَرِيكَ لَهُ لَيْسَ مَعَهُ إِلَهٌ غَيْرُهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» ‏أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مَعْصِيَةَ النَّاصِحِ الشَّفِيقِ الْعَالِمِ الْمُجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْرَةَ وَ تُعْقِبُ النَّدَامَةَ وَ قَدْ كُنْتُ أَمَرْتُكُمْ فِي هَذِهِ الْحُكُومَةِ أَمْرِي- وَ نَخَلْتُ لَكُمْ مَخْزُونَ رَأْيِي لَوْ كَانَ يُطَاعُ لِقَصِيرٍ أَمْرٌ فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَاءَ الْمُخَالِفِينَ الْجُفَاةِ وَ الْمُنَابِذِينَ الْعُصَاةِ حَتَّى ارْتَابَ النَّاصِحُ بِنُصْحِهِ وَ ضَنَّ الزَّنْدُ بِقَدْحِهِ».

 پس از حمد و ستايش خدا، بدانيد كه نافرمانى از دستور نصيحت كننده مهربان دانا و با تجربه، مايه حسرت و سرگردانى و سرانجامش پشيمانى است. من رأى و فرمان خود را نسبت به حكميّت به شما گفتم، و نظر خالص خود را در اختيار شما گذاردم. ولى شما همانند مخالفانى ستمكار، و پيمان شكنانى نافرمان، از پذيرش آن سرباز زديد، تا آنجا كه نصيحت كننده در پند دادن به ترديد افتاد، و از پند دادن خوددارى كرد.

6- اساساً انتظاری که از رفقا داریم، تفکر در سنت اصولیون است و نه اخباریون؛ و حوزه‌های علمیه‌ی نجف و قم افتخار آن را دارند که از اخباریون عبور کرده‌اند. حال نمی‌دانم چه شده است که بعضی از رفقا بهره‌ی لازم از نهضتی که منجر به استحکام حوزه‌‌های علمیه‌ی ما شده است، نبرده‌اند.

7- حضرت در یک قاعده‌ی کلی به موضوع امامت و جایگاه آن اشاره می‌کنند یعنی مصداق را ذیل یک فهم کلی می‌آورند، چرا در مصداق متوقف شویم و از آن امر کلی که امام در ابتدا آورده‌اند غافل گردیم که در این حالت از تفکر همه‌جانبه نسبت به آن روایت باز می‌مانیم. هنر ما این است که با تدبّر در آیات و روایات، متوجه باشیم آنان متون منجمدی نیستند وگرنه از حضور تاریخی خود نسبت به آن متون محروم می‌شویم. موفق باشید

20846
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: امروز در بسیاری از مجامع علمی این بحث مطرح است که احادیث و روایات مربوط به «حقایق نوری اهل بیت» و «طینت» که عمده آنها در بحارالانوار و اصول کافی آمده است و شما از جمله افرادی هستید که آثاری در اعتنا به این احادیث دارید، ضعیف بوده و مربوط به «غلات شیعه» است که از دوره ای به بعد بشکل متواتر بیان شده و از آنجا که غلات اهل غلو و اغراق درباره اهل بیت بودند، این روایات جعلی رو منتشر کردند. از جمله افرادی که این روایات رو مورد مناقشه قرار دادند شیخ مفید و سید مرتضی هستند. از طرفی دکتر سروش هم در این‌باره اشکالاتی آوردند که حتما شما مستحضر هستید. آقای طباطبائی هم در کتاب «مکتب در فرایند تکامل» تعریزاتی به غلات شیعه زده اند. ملاصدرا هم در شرح اصول کافی در باب احادیث طینت، سکوت کرده اند. و.... که البته قطعا شما خیلی خیلی بیشتر از حقیر به این شبهات واقفید. سئوال بنده این است که با این همه هجمه معتنابه ای که در برابر این قبیل احادیث هست و همین‌طور ثقیل الفهم بودن آنها و شبهاتی که درباره جبر و اختیار به ذهن متبادر می‌کنند، چطور می‌توان به صحت آن‌ها بشکل حصولی مطمئن شد و اساسا چه موضعی در مقابل این قبیل احادیث باید اتخاذ کنیم. معتقد بودن و نبودن آنها هر یک تبعات خاص خود را دارد. از بذل توجه شما متشکرم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر صحت زیارت جامعه‌ی کبیره را بپذیریم، تمام مضامینی که در روایات مذکور هست در آن زیارت به صراحت مطرح شده 2- اصلاً بحث سند روایات در میان نیست، عقل متوجه است که عالَم بدون انسان کامل محقق نمی‌شود و لازمه‌ی انسان کامل چنین صفاتی است تا آن‌جا که شما در زیارت جامعه خطاب به اولیاء معصوم اظهار می‌دارید: «بکم فتح اللّه و بکم یختم» آیا مقامی بالاتر از این قابل تصور است؟ موفق باشید

20843
متن پرسش
سلام: ادامه سوال 20832 بسیار بعید می دانم که این حدیث: إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ برای کسی غیر از امام معصوم گفته شده باشد. همگان می توانند به کتاب تحف العقول مراجعه کنند. و ببینند که این حدیث در وصف امامت است چون تعابیری دارد که در سوال 20832 قسمتی از دلایلم را ذکر کردم. استاد جسارتا اگر تحقیق نکرده اید ، حتما تحقیقی کنید تا خدای نکرده اگر برداشتتان از این حدیث اشتباه است باعث گمراهی کسی نشوید. این گونه که شما می گوئید پس یک پادشاه ظالم هم می تواند از این حدیث برای تائید خودش استفاده کند و بگوید ای مردم خدا من را بر شما برگزیده و هرکس خدا او را برای امور بندگانش انتخاب کند سخنش حتما درست است و از هر اشتباهی مصون است. معنای عبارت " إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ " که شما تعمیم داده اید این می شود : اگر خدا بخواهد بنده ای را برای امور بندگانش انتخاب کند (برای امامت) ضمنا در روایات مشابه ذکر شده که آن زمامدار معصوم هم هست و اینجا هم آورده شده که امام "قد امن من الخطا و الزلل ": از هر اشتباه و لغزشی به دور است. علامه مجلسی در کتاب عین الحیات حدیثی نقل می کند که می فرماید : از آن رو خداوند اطاعت از اولی الامر را واجب ساخته زیرا که ایشان از هر خطا و گناهی بدورند. چرا ولی فقیه را بالاتر از حد خودش می برید؟ حال آنکه ایشان نهایتا مثل بقیه فقها نائب عام امام زمان (عج) است و توسط عده ای از روحانیون انتخاب شده اند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم عنایت دارید روش تفقه و اجتهاد در متون دینی آن است که بتوانیم آیات و روایات را در کلیات آن بنگریم به همان معنایی که ائمه می‌فرمایند: «علینا بإلقاء الاصول و علیکم بالتفریع». و اساساً کار مجتهد آن است که نظر به کلیت آیات و روایات کند و از مصداق به اصطلاح «جَرْی» نماید. در این رابطه بود که عرض شد به صدر روایت نظر شود. حال اگر پادشاه ظالمی بخواهد از این روایت سوء استفاده کند، از ارزش روایت کاسته نمی‌شود. حضرت رضا«علیه‌السلام» ابتدا به امر کلی اشاره می‌کنند و سپس مصداق اتمِ آن را معلوم می‌نمایند و این بدان معنا نیست که ما باید آن بحث را متوقف بر مصداق کنیم. این روش در سرتاسر تفسیر ارزشمند المیزان به‌چشم می‌خورد. موفق باشید

20832
متن پرسش
با سلام: در یکی از سوال ها دیدم که روایتی از امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) برای توصیف زمامدار امت و ولی فقیه آورده اید که امام می فرماید : إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ» با یک جستجو دیدم که بعد از ولا يَحيرُ فيهِ عَنِ الصَّوابِ ، آورده است : فَهُوَ مَعصومٌ مُؤَيَّدٌ ، مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ ، قَد أمِنَ الخَطايا والزَّلَلَ والعِثارَ ، يَخُصُّهُ اللّه ُ بِذلِكَ لِيَكونَ حُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ ، وشاهِدَهُ عَلى خَلقِهِ ، و «ذلِكَ فَضلُ اللّه ِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ واللّه ُ ذُو الفَضلِ العظيمِ و در تحف العقول هم بعد از کلمه مُؤَيَّدٌ آورده است که : قد امن من الخطا و الزلل ، خصه بذلک لیکون ذلک حجه علی خلقه ، شاهدا علی عباده ، فهل یقدرون علی مثل هذا فیختارونه فیکون مختارهم بهذه الصفه ؟! . چند نکته به نظرم رسید: اول اینکه: این روایت در خصوص معرفی امام معصوم علیه السلام است که در کتاب تحف العقول آورده شده است. و در منابع دیگر ذکر شده است که آن زمامدار مَعصومٌ مُؤَيَّدٌ ، مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ است. دوم اینکه: در ادامه حدیث می فرماید که امام : قد امن من الخطا و الزلل : از هر اشتباه و لغزشی به دور است. سوم: امام رضا علیه السلام در معرفی امام معصوم می فرماید: يَخُصُّهُ اللّه ُ بِذلِكَ لِيَكونَ حُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ: خدا آن شخص که زمامدار امت و امام مردم است از خطا ایمن داشت تا حجتی بر آفریدگانش باشد. چهارم : در آخر حدیث اما رضا (ع) می فرمایند : فهل یقدرون علی مثل هذا فیختارونه فیکون مختارهم بهذه الصفه؟! . آیا بندگان توان این را دارند که چنین شخصی را با این ویژگی ها انتخاب کنند؟ (استفهام انکاری) بندگان خدا نمی توانند شخصی با این صفات را برای رهبری و امامت انتخاب کنند. و اینکار تنها در توان خداست. پس شما چرا یک حدیثی که آنقدر واضح در مورد معصومین (علیهم السلام) است را برای یک شخص غیرمعصوم که ولی فقیه باشد به کار می برید؟ حال آنکه ایشان خطا هم داشته است و اعتراف کرده. (مسأله کنترل جمعیت)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه شده‌اید مصداق اصلی آن روایت امام معصوم است. ولی در ابتدای حدیث حضرت متذکر می‌شوند «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ» و از این طریق زمینه‌ی توسعه‌یافتنِ روایت را به مخاطب می‌دهند. بدین معنا که خداوند هرکس را به همان اندازه که برای اداره‌ی امور بندگانش انتخاب کند، به همان اندازه مددهای فوق‌الذکر را به او ارزانی می‌دارد و در این رابطه است که ما به نایب ائمه رجوع می‌کنیم، در آن حدّ که حضرت صاحب الأمر «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در تأیید نوّاب خود می‌فرمایند: سخن آن‌ها سخن من است. زیرا ذیل الطافی که به امام می‌شود، آنان نیز مورد لطف الهی قرار می‌گیرند. در راستای چنین آموزه‌ای حضرت امام صادق (ع) مى ‏فرمايند: رسول خدا (ص) فرمودند: «يَحْمِلُ هَذَا الدِّينَ فِي كُلِّ قَرْنٍ‏ عُدُولٌ يَنْفُونَ عَنْهُ تَأْوِيلَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَ انْتِحَالَ الْجَاهِلِينَ كَمَا يَنْفِي الْكِيرُ خَبَثَ الْحَدِيد»[1] در هر قرن انسان‏هاى متعادل و عدولى هستند كه اين دين را حمل نموده و هرگونه تأويلِ اهل باطل و تحريف افراطيون، و ادعاهاى جاهلين را از آن دور مى ‏گردانند، همان‏طور كه كوره‏ ى آهنگران پليدى و چركى آهن را پاك مى‏ كند. موفق باشید


[1] ( 2)- بحارالأنوار، ج 2، ص: 93.

20813
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزيز: در اين كانال تلگرامي (@mohsenp1414) مطلب زير به نقل از شما آمده البته بنده هم جوابي براي Hدمين آن فرستادم كه هر دو را جهت اطلاع ارسال مي كنم: قاعده لطف و عصمت استراتژیک ولی فقیه (بخش یک از دو) ....................... آقای اصغر طاهرزاده طی سخنانی در ارتباط با اختلاف نظر رئیس جمهور سابق با مقام معظم رهبری، می‌گوید: «می‌گویند که آقا همه نظریاتش درست نیست درصورتی که خدا وقتی کسی را زعیم می کند، قلبش را در اختیار می گیرد. آیا می شود خدا ایشان را کمک نکند، آن وقت به ما ظلم کرده است و خدا این کار را نمی‌کند.» آنچه در واقع طاهرزاده در مقام بیان آن است مطلبی است که بسیاری از حامیان ایدئولوژیک آیت الله خامنه‌ای بر آن اصرار دارند و آن عبارت است از اینکه به حکم قاعده لطف، ولی فقیه در عرصه تصمیمات استراتژیک از عصمت برخوردار است. مطابق این ادعا گرچه ولی فقیه ذاتا معصوم نیست و ممکن است در برخی از ساحت‌های زندگی فردی‌اش سهو و خطا داشته باشد اما از آنجا که ولی فقیه امام امت و جامعه محسوب می‌شود، هنگامی که در طرح‌های کلان جامعه اظهار نظر می‌کند و طرحی را عملیاتی می‌کند، معصوم از خطا و اشتباه است. چرا که اگر خطا کند و خداوند مانع او نشود، خداوند به دلیل گمراهی مردم و عدم راهنمایی، به ما ظلم کرده است و خداوند از ظلم مبراست. برای ارزیابی و سنجش ادعای آقای طاهرزاده، در ابتداء تعریف اجمالی از قاعده لطف بیان می‌کنیم سپس به بررسی ادعای طاهرزاده می‌پردازیم. قاعده لطف قاعده‌ای است که در علم کلام به آن پرداخته می شود. معنای این قاعده این است که به مقتضای حکیم بودن خداوند و محدود بودن دانش بشری، عقل حکم می کند که خداوند آنچه را که مقرب به طاعت و مبعد از معصیت هست را بیان کند. با توجه به همین قاعده، استدلال بر لزوم بعثت انبیاء و ارسال پیامبران شده است چرا که اگر پیامبران مبعوث نشوند و احکام الهی را بیان نکنند، درک محدود انسان‌ها قاصر از فهم احکام الهی و عاجز از رسیدن به کمال و قرب الهی است. بنابر این، استدلال طاهرزاده و جمعی از حامیان ایدئولوژیک مقام معظم رهبری بر این امر استوار است که مطابق قاعده لطف وقتی ولی فقیه تصمیمی را برای جامعه اتخاذ می‌کند اگر آن تصمیم اشتباه باشد و خداوند جلوی آن را نگیرد، خداوند به انسانها ظلم کرده است و از آنجا که خداوند از ظلم مبراست پس مانع از وقوع اشتباه در تصمیمات استراتژیک ولی فقیه می‌شود. مشابه این نظریه در تاریخ فقه شیعه را جمعی از قدما اتخاذ کرده‌اند؛ مرحوم شیخ طوسی و جمعی از علماء در مساله اجماع، قاعده لطف را مطرح می‌کنند و می‌گویند اگر اتفاق و وحدت دیدگاهی بین عالمان و محققان شیعه بر امر نادرست و باطلی ایجاد شود ولی خداوند از طریق امام معصوم مانع این رویه نشود، خلاف لطف است و خداوند از این ظلم مبراست بنابراین اجماع علماء حکایت از صحت نظریه و دیدگاه می‌کند. اما آیا تطبیق این قاعده بر تصمیمات ولی فقیه و استنتاج عصمت استراتژیک ولی فقیه، صحیح است؟ بسیاری از فقهاء و محققان متاخر در مساله اجماع به قاعده لطف می‌پردازند و اشکالات مهمی را به آن مطرح می‌کنند که آن اشکالات بر دیدگاه آقای طاهرزاده و هم فکران او نیز وارد است. رهبر انقلاب مردم ایران امام خمینی در مباحث اصول فقه به قاعده لطف اشکال می‌کنند و آن را مقبول نمی‌دانند(1)؛ و فرزند ایشان شهید آیت الله مصطفی خمینی درباره قاعده لطف می‌نویسد: أنّ قاعدة اللطف ليست تامّة، لا في باب النبوّة، و لا في باب الإمامة. قاعده لطف نه در باب نبوت و نه در باب امامت قاعده ی تمام و صحیحی نیست. (2) @mohsenp1414 جواب با سلام: اينطور به آقاي طاهرزاده حرف بستن خارج از اخلاق در بررسي نظرات ديگران است شرح نظر هر كس را از خودش و آثارش بخواهيد. ايشان زنده است و سايت پاسخگويي هم دارند (لب الميزان) لطف كنيد چند كليك ساده كنيد و توضيح اين مطلب را بخواهيد. ايشان به عصمت هيچ كس بجز 14 معصوم قائل نيستند و معناي كمك و امداد الهي در زندگي بشر (چه قلبي و چه در عالم مادي) با عصمت متفاوت است. فقط استاد طاهرزاده اين مطلب را نمي گويد بلكه استاد مطهري نيز در كتاب (امدادهای غیبی در زندگی بشر) مي گويد: «امدادهای غیبی خداوند، تأثیر شگرفی در زندگی انسان‌ها دارد. در قرآن کریم و روایات معصومین (ع) این موضوع به تأکید مطرح شده، به گونه‌ای که دیگر نمی‌توان گفت امدادهای غیبی در زندگی انسان‌ها یک استثناست و تنها در موارد نادری نمایان می‌شود، بلکه یکی از سنت‌های الهی است که مؤمن می‌تواند در سختی‌های زندگی به آن دل ببندد و امید نجات داشته باشد.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ضمن تشکر از تذکری که به نویسنده‌ی آن مقاله دادید؛ همان‌طور که در جواب سؤال‌های شماره‌ی 20774 و 20800 و 20812 عرض شد بحث عصمت برای ولیّ فقیه در میان نیست، بحث بر سر آن است که به تعبیر حضرت رضا «علیه‌السلام» : «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] اگر خداوند بنده‏ اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب كرد، سينه‏ ى او را گشاده مى‏ گرداند. تا در مديريت خود كوچك‏ترين لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. در نتيجه آنچنان توانا مى ‏شود كه در جواب‏گويى به هيچ نيازى در نمى‏ ماند و غير از صواب از او نخواهى يافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى‏ گيرد.

در ضمن به این نکته‌ی عقلانی و عالمانه‌ی حضرت آیت اللّه جوادی، نمی‌توان دقت نداشت که می‌فرمایند به همان معنایی که خداوند امامان معصوم را جهت هدایت جامعه می‌پروراند، در زمان غیبت امام معصوم عالِمِ مورد نیاز جامعه را نیز می‌پروراند. آیا در تجربه‌ی وجود شخصیت‌هایی مثل حضرت امام و رهبری روی هم رفته این موضوع قابل درک نیست؟ در ضمن در فایل صوتی که بناست بر روی سایت «لبّ المیزان» تحت عنوان «مددهای الهی به زعیم جامعه» قرار گیرد، عرایضی شده است. موفق باشید  

 


[1] - تحف العقول، ص 443

20800
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: اخیرا سخنانی از حضرتعالی در نقد رئیس دولت نهم و دهم منتشر شده است. طبق این نقل، شما از وجود یک دوگانگی نظری بین رهبر انقلاب با رئیس جمهور سابق و بالتبع زاویه گرفتن ایشان از رهبر انقلاب سخن گفته اید و تاکید داشتید: «تا ایشان ذیل زعیم بود خیلی حکیم بود، آمد بیرون شروع به بچه بازی کرد.» حقیر در این زمینه دیدگاهی جزیی داشته و ممنون می شوم نظر خویش را در مورد این دیدگاه اعلام فرمایید؛ دوگانگی نظری بین رئیس دولت نهم و دهم با رهبر انقلاب امری است که مصادیق آن به وضوح دیده می شود. ریشه این دوگانگی، الزاما در شکاف «حق-باطل» نیست بلکه شکافی بین دوگانه «آرمان گرایی- واقع گرایی» است که نمونه های آن در برهه های مختلف عصر غیبت، بین ولی فقیه زمان و چهره های برجسته ای که برخی بعدا خود ولی فقیه شدند دیده می شود. پیش از اسلام نیز در عصر پیامبران اولوالعزم دیده می شود؛ از جمله دوگانگی نظری بین دو پیامبر خدا «موسی - خضر» است که در قرآن کریم به تفصیل به آن پرداخته شده است. نتیجه آنکه، دوگانگی «آرمان گرایی - واقع گرایی» امری غیر عادی نبوده و امروز این دوگانگی در موضوع مدنظر ما در قالب دوگانگی «عدالت - ولایت» بروز و ظهور یافته است. از حسن توجه حضرتعالی سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع حضرت خضر و حضرت موسی«علیهماالسلام» موضوع ِ حضور در دو ساحت است. ولی موضوع حضور ولیّ فقیه زمان با نظر به اصول کلی مدیریت جامعه و تحقق عدالت، مدّ نظر می‌باشد و بهترین نگاه آن است که متوجه شویم خداوند بر قلب زعیمِ زمانه، هدایت‌هایی را إعمال می‌کند که در پرتو آن هدایت‌ها جامعه به سعادت می‌رسد و مسئولان اجرایی در این موارد باید در پرتو رهنمودهای زعیم جامعه کارها را جلو ببرند، نه آن‌که عقل خود را در عرض عقل زعیم قرار دهند. در همین رابطه از حضرت رضا«علیه‌السلام» داریم: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده‏ اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب كرد، سينه ‏ى او را گشاده مى‏ گرداند. تا در مديريت خود كوچك‏ترين لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا مى ‏شود كه در جواب‏گويى به هيچ نيازى در نمى‏ ماند و غير از صواب از او نخواهى يافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى ‏گيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] پس او در كار خود موفق و محكم و مورد تأييد الهى است. البته این بدین معنا نیست که آن ولیّ امر معصوم باید باشد، بلکه می‌فرمایند طوری او مورد تأیید الهی قرار می‌گیرد که از راهنماییِ جامعه ناتوان نخواهد بود. موفق باشید


[1] - تحف العقول، ص 443

20792
متن پرسش
سلام علیکم: شما در پاسخ 20763 فرموده اید که دستگاه عرفانی ابن عربی و مولوی دو دستگاهِ عرفانی متفاوت است. این پاسخ باعث بوجود آمدن سوالی در ذهن بنده شده است. ما وقتی زندگی نامه ی برخی از نویسندگان و ادبای تعالی گرای غیر مسلمان (مثلا آمریکایی) را می خوانیم می بینیم که تحت تاثیر پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله) و امیر المومنین (علیه السلام) بوده اند. با این اوصاف آیا ما می توانیم بگوییم که همه ی عرفای مسلمان عرفانشان را از حضرت علی (علیه السلام) گرفته اند و ایشان هم از پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله) گرفته اند؟ اگر جواب آری می باشد تفاوت دستکاه عرفانی در اینجا به چه معنا می باشد؟ اگر منشا یکی می باشد تفاوت در چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد کافی است سری به دیوان حافظ و سری هم به مثنوی مولوی بزنید. به‌خوبی متوجه می‌شوید که راه‌های رسیدن به خدا متفاوت خواهد بود، به همان معنایی که در روایت داریم: «الطرق إلی اللّه بعدد انفاس الخلائق». موفق باشید

20779
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت، می‌شود در باب این که ماده مانع حضور مجرد نیست روایاتی بیاورید؟ و سوال بعدی من این است که: انسان مثل اعلی خدا است یا مثل اسفل، در ۱۰ نکته از معرفت النفس گفتید انسان مثل خداوند است و آیه آوردید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر در اصول دین هم باید به دنبال روایت بود؟!! مثل آن است که بخواهید برای حقانیت اسلام و قرآن، از روایت استفاده کنید؛ در حالی‌که اعتبار روایات بعد از حقانیت دین مطرح است 2- چرا انسان مثل اعلای خداوند نباشد به همان معنایی که می‌فرماید: «علّم آدم الاسماء کلّها». موفق باشید

20734
متن پرسش
با سلام: با توجه به اینکه وجود حضرت مهدی از نظر تاریخی ظاهرا قابل اثبات نیست پذیرش اینکه ایشان وجود خارجی داشتند منوط می شود به رجوع به روایات حتی اگر عقل و قرآن نیز دلالت کلی بر وجود ایشان داشته باشد تعیین مصداق منوط به رجوع به تاریخ و روایت است و چون راه تاریخ بسته است میماند راه روایت، راه روایت هم مشکل اینست که شرط صحت روایت، اثنی عشری بودن راویست و در این مورد که وجود حضرت صاحب ثابت نیست اگر راوی اثنی عشری باشد موجب ضعف حدیث می شود کما اینکه هرآنچه اسماعیلیان از جانب خود روایاتی در مورد امامت اسماعیل بیاورند هیچ حجتی ندارد بنابرین باید به روایاتی رجوع کرد که راوی بی طرف باشد که باز اگر راوی غیر از شیعه اثنی عشری باشد موجب ضعف سند می شود و اگر اثنی عشری باشد موجب نقض بی طرفی و روایات متواتر که همه فرق تایید کرده باشند هم نداریم والا مسئله از نظر تاریخی ثابت می شد دقت داشته باشید که ما فعلا کار به امامت ایشان نداریم که بتوان با کلیات عقلی و ... ثابت کرد بلکه می خواهیم بدانیم امام عسکری پسری داشت یا نه فارغ از این که امام بود یا خیر و می بینید که باب تحقیق بسته است مگر آنکه تبع لآبا ایمان بیاوریم و آن ایمان را چه ارزشیست نمی دانم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- براهین عقلیِ محکمی در راستای وجود انسان کامل داریم که در این مورد می‌توانید به کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید 2- محی‌الدین بن عربی که موضوع انسان کامل را مطرح می‌کند و مصداق آن را در حال حاضر حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» می‌داند متذکر می‌شود که در شهود خود آن حضرت را در محروسه‌ی دمشق ملاقات کرده، در حالی‌که محی‌الدین شیعه مذهب نیست و مبتنی بر روایات شیعه موضوع را دنبال نمی‌کند 3- روایات مطمئنی در این مورد از خود پیامبر هست که شخصی مثل جابر از ان حضرت نقل می‌کند. موفق باشید

20717
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: نظرتان درباره این حدیث چیست. آیا واقعا صحیح است؟ هنگامی که رسول خدا «ص»، از «جنگ تبوک» برمی گشت «سعد انصاری»، یکی از «کارگران مدینه» به استقبال آن حضرت آمد. وقتی پیامبر «ص»، با او دست داد «احساس کرد»، که «دستان وی زبر و خشن» است.! نبی مکرّم «ص» سؤال کردند؛ چرا دستان تو، این اندازه «زبر و خشن» است.!؟ عرضه داشت؛ یا رسول اللّه این «خشونت و زبری دستان من» بخاطر، کار کردن» با بیل و طناب است تا «مخارج خانواده ام» را تأمین کنم.! پیامبر«ص»؛ «دستان او را بوسید»، و فرمود: این «دستی است»، که «آتش جهنم» آن را لمس نخواهد کرد.!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا آن روایت درست نباشد؟ مگر جز این است که انسان با تلاش و دست و پنجه‌نرم‌کردن با طبیعت و بدون تخریب آن، استعدادهای خودش و طبیعت شکوفا می‌شود؟ موفق باشید

20705
متن پرسش
سلام علیکم: غذای نفسانی انسان حشر و نشر است. حشر و نشر چیست و اگر انسان به این نیاز نفسانی خود از ابتدا پاسخ نداده باشد چه مشکلاتی در انتظار اوست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره انسان با انسان، انسان می‌شود. باید سعی کرد در فضای ایمانی هرکس آینه‌ی دیگری باشد در نشان‌دادنِ حقایق. امام صادق (عليه السلام) مى ‏فرمايند: «إِنَّ فِي حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ لَا يُرَى ظَاعِناً إِلَّا فِي ثَلَاثٍ؛ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ ذَاتِ مُحَرَّمٍ، وَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ لَهُ سَاعَةٌ يُفْضِي بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ سَاعَةٌ يُلَاقِي إِخْوَانَهُ الَّذِينَ يُفَاوِضُهُمْ وَ يُفَاوِضُونَهُ فِي أَمْرِ آخِرَتِهِ، وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ، فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْكَ السَّاعَتَيْنِ».[1]در حكمت آل داود چنين است كه شايسته است مسلمانِ عاقل، زمانى از روزِ خود را براى كارهائى كه بين او و خداوند انجام مى‏ گيرد، اختصاص دهد، و زمانى ديگر برادران ايمانى خود را كه با همديگر در امر آخرت مشاركت دارند ملاقات كند، و زمانى نفس خود را با لذائذ و مشتهياتش كه گناه نباشد آزاد بگذارد. زيرا اين زمان؛ آدمى را در انجام وظائف دو امر ديگرش كمك مى ‏كند. حرف بنده توجه به نكته‏ ى آخر است كه مى ‏فرمايند؛ لذت‏ با محرم خود روحيه‏ ى عبادت و ارتباط با مؤمنين را رشد مى ‏دهد و از انحراف ساير ابعاد انسان جلوگيرى مى‏ كند.

ملاحظه می‌کنید که حضرت قسمتی از روز را برای ارتباط با مؤمنین قرار داده‌اند، یعنی با برادران ایمانی. موفق باشید


[1] ( 1)- الكافى، ج 5، ص 87 ..

20687
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام خدمت استاد عزیز: طلبه پایه نهم هستم چند وقتی است دنبال نوشتن مقاله ای در باب تببین چیستی قوای نفس ناطقه بودم که به روایتی از امیر المومنین علیه السلام برخوردم که در جواب سوال کمیل (معرفت نفس) فرمودند: نفس چهار مرتبه دارد نامیه نباتیه، حسیه حیوانیه، ناطقه قدسیه، کلیه الهیه، برای هر نفس پنج قوه و دو اثر نقل می کنند، قوای نفس ناطقه را اینطور ذکر می کنند: علم، فکر، ذکر، حلم، نباهه. می خواستم کمی درباره این پنج قوه نفس ناطقه (علم،فکر، ذکر، حلم، نباهه) توضیح و راهنمایی بفرمایید و اینکه چرا فقط این پنج تا را بعنوان قوای نفس ناطقه نقل فرمودن؟ علت اینکه در باب معرفت نفس این نوع خاص تقسیم بندی از نظر حکما کمتر مطرح شده، چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حکما بیشتر به جنبه‌ی وجودیِ نفس ناطقه نظر دارند ولی در روایات مثل روایت فوق، نظر به حالاتِ نفس ناطقه می‌شود و هر مرتبه از نفس ناطقه، یک نفس به حساب می‌آید. مثل آن‌که مرتبه‌ی نموّ آن را، نفسِ نامیه و مرتبه‌ی احساس آن را، نفس حیوانیه و مرتبه‌ی فطری آن را، قدسیه و مرتبه‌ی عقلانی آن را، کلیه می‌گویند. و مبتنی بر این تقسیم‌بندی، متذکر قوای آن می‌شوند. موفق باشید  

20660
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: در اصول کافی در روایتی آمده خداوند به عیسی (ع) 2 حرف از اسم اعظم داد به موسی (ع) 4 حرف به ابراهیم (ع) 8 حرف به نوح (ع) 15 حرف به آدم (ع) 25 حرف عطا فرمود. چرا هرچه جمعیت زیادتر می شده و پیامبران زمینه دریافت فیض را بیشتر پیدا می کردند فیض کمتر می شد یعنی مقام حضرت ابراهیم (ع) از آدم (ع) پائین تر است؟ یا در ارشاد القلوب آمده خداوند به شیث (ع) پنجاه صحیفه به ابراهیم (ع) بیست صحیفه عطا فرمود. در زمان شیث (ع) که کسی به آن صورت نبود 50 صحیفه و به ابراهیم خلیل (ع) با آن عظمت 20 صحیفه! فلسفه اش چیست؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً هرچه جامعیت پیامبران بیشتر باشد، کثرت اسماء به وحدت سیر می‌کند. مثل آن‌که در مورد پیامبر حضرت حق می‌فرماید: «قل هذه سبیلی ادعوا إلی اللّه» یعنی بگو راهِ من این است که به حضرت اللّه دعوت کنم. موفق باشید

20658
متن پرسش
سلام علیکم: سوالی خدمتتون داشتم. آیا در برزخ هم شفاعت وجود دارد؟ اگر چنین است تفاوتش با شفاعت در قیامت چیست و به چه صورت است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون در روایات داریم ائمه «علیهم‌السلام» می‌فرمایند اگر به صورت انسان محشور شوید ما شما را در سایر امور شفاعت می‌کنیم؛ می‌توان برداشت کرد بدین معنا شفاعت در برزخ نباشد، ولی کسی که رویه‌ی خود را در همه‌ی امور، رجوع به امام معصوم قرار داده است در برزخ هم به کمک همین رویه مورد عنایت قرار می‌گیرد و از مشکلات آن عالم می‌گذرد. موفق باشید

20648
متن پرسش
با سلام: شما فرمودید که بهشت و جهنم قراردادی نیستند بلکه صورت حقیقی خود اعمال هستند، از طرفی نیز فرمودید که بهشت و جهنم از قبل بوده اند و الان هم هستند. سوال: این بهشتی که صورت اعمال ماست چگونه قبل از اینکه ما وجود خارجی پیدا کنیم وجود داشته اند یعنی صورت اعمال قبل از خود عمل وجود داشته اند؟ چگونه؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عالمی مافوقِ این عالم، هم‌اکنون موجود است و هم‌اکنون نفس ناطقه‌ی ما به آن عالم متصل است و هر عملی که ما در این دنیا انجام می‌دهیم، در ان دنیا مطابق هویت آن دنیایی محقق می‌شود و چون از این دنیا رفتیم، با اعمالِ پیش‌فرستاده‌ی خود روبه‌رو می‌شویم. در روايت داريم كه راوى از حضرت‏ امام‏ رضا (ع) مى ‏پرسد: مرا از بهشت و جهنم خبر دهيد، آيا هم اكنون آن‏ها خلق شده‏ اند؟ حضرت فرمودند: بلى، و رسول‏ الله (ص) وقتى به معراج رفتند داخل بهشت شدند و آتش را ديدند. راوى مى‏ گويد: عده ‏اى از مسلمانان مى‏ گويند بهشت و جهنم مقدر شده ‏اند ولى خلق نشده ‏اند. حضرت فرمودند: آن‏ها از ما نيستند و ما هم از آن‏ها نيستيم: «مَنْ انْكَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَالنّار كَذَّبَ النَّبِيُّ (ص) وَ كَذَّبْنا وَ لا مِنْ وِلايَتِنا علي شَيْئٍ وَ يَخْلُدُ في نارِ جَهَنَّم. قال‏الله: هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتي يُكَذِّبُ بِهَاالْمُجْرِمُونَ يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَميمٍ انٍ». پس كسى كه منكر خلقت فعلى بهشت و جهنم شود، پيامبر و ما را تكذيب كرده است و از دوستان ما نيست و براى هميشه در آتش است. خداوند در آيه 44 سوره الرحمن فرمود: اين است جهنمى كه گناهكاران انكار مى‏ كردند و هم اكنون گناهكاران بين آن جهنم و آب‏جوشان در حال طواف ‏اند.[1]

و نيز در روايت داريم كه: «رسول خدا (ص) فرمودند: در آن هنگامى كه مرا در آسمان معراج دادند من داخل بهشت شدم، ديدم در آنجا زمين‏هاى بسيارى را كه سفيد و روشن افتاده و هيچ در آنها نيست، وليكن فرشتگانى را ديدم كه بناء مى ‏سازند، يك خشت از طلا و يك خشت از نقره، و چه بسا دست از ساختن برمى ‏دارند. من به آن فرشتگان گفتم: به چه علّت شما گاهى مشغول ساختن مى‏ شويد و گاهى دست برمى‏ داريد؟ فرشتگان گفتند: وقتى كه نفقه ما برسد ما مى‏ سازيم و وقتى ‏كه نفقه ‏اى نمى ‏رسد دست بر مى‏ داريم و صبر مى‏ كنيم تا آن‏كه نفقه برسد. رسول‏ خدا (ص) به آن فرشتگان گفتند: نفقه شما چيست؟ گفتند: نفقه ما گفتار مؤمن‏ است‏ در دنيا، كه ‏بگويد:

سُبْحَانَ اللَهِ وَ الْحَمْدُلِلَّهِ وَ لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ وَ اللَهُ أَكْبَرُ پس چنانچه ملاحظه مى‏ فرماييد حضرت در سفر معراجى خود با بهشت و جهنم رو به‏ رو شدند و اين مى‏ رساند كه هم اكنون بهشت و جهنم موجود است. موفق باشید


نمایش چاپی