بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شرح احادیث، دعا و کتب

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
17561
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: عزاداری ها برای حضرت اباعبدالله و خاندان اهل بیت (ع) مقبول درگاه حق. استاد! به حدیث عجیبی برخوردم امروز قائل بر نبش قبر دو خلیفه توسط امام زمان (عج) بعد از ظهورشان و عذاب آن دو به دست ایشان و ابتلاء عظیم مردم در این باره! در حالی که می دانم به خاطر حفظ وحدت شیعه و سنی نقل علنی این حدیث شاید جایز نباشد، اما محتوای حدیث مرا شگفت زده کرد. آیا این حدیث از حیث سندی و محتوای تأیید شده؟ نظر حضرت عالی در مورد محتوای آن چیست؟ نبش قبر به ظاهر خلاف شرع است و عذاب کردن چند باره افراد در این دنیا نمی دانم چه قدر با دیگر تعالیم شریعت سازگار است گرچه بعید نیست بعد از ظهور خیلی از احکام عوض شود و عمل به خلاف شریعت در ماجرای حضرت خضر و موسی (ع) نیز سابقه داشته.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً با این حدیث نیز باید مثل سایر احادیث آخرالزمانی با نگاهِ تأویلی نگاه کرد. به آن معنا که با ظهور حضرت، سیره‌ی آن دو بازخوانی می‌شود و از آن سیره و حرکات پرسش می‌گردد. احتمالاً ناقلینِ حدیث، حدیث را درست نقل نکردند و به جایِ نقد افراد، فضای خصومت بین شیعه و سنی در روح‌شان حاکم بوده است. موفق باشید

17550
متن پرسش
با سلام و عرض تسلیت ایام شهادت شهدای کربلا: استاد عزیز لطف بفرمایید در مورد عباراتی مانند زنازاده، مادرت به عزایت بنشیند، لعین، لئیم و دیگر عباراتی که در برخی متون از زبان ایمه در رابطه با مخاطبانشان وجود دارد توضیحی بفرمایید. آیا متونی که حاوی این مطالب است جعلی است؟ یا این که این موارد ناسزا محسوب نمی شود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر دقت فرمایید همه‌ی آن جملات در جای خود با مبنای خاصی گفته می‌شود از آن جمله، مشهور است که پدرِ عبیداللّه یعنی زیادبن ابی، مجهول‌الوالد بوده به همین جهت می‌گویند زیاد پسر پدرش، و به عبیداللّه که مشهور است فرزند زیاد است، می‌گویند ابن مرجانه. زیرا مشهور بوده است که مرجانه با مرد دیگری عبیداللّه را باردار شده است و این مسائل در جامعه‌ی آن روز مشهور بوده. از طرفی در روایت از رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» هست که هرکس دشمن اهل‌البیت باشد – عنایت داشته باشید نشناختن اهل‌البیت مطرح نیست - طیبِ مولود ندارد. یعنی در بستر پاکی متولد نشده است و از آن جهت که لشکر عمرسعد امام را می‌شناختند و امام نیز، خود را معرفی کرده‌اند، بر این مبنا است که عباراتی مانند زنازاده برای این نوع افراد به‌کار می‌بردند تا فرهنگِ دینی مدّ نظر اسلام را نیز متذکر شوند. موفق باشید  

17526
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: احتراماً به اطلاع می رساند در صورت توفیق الهی برای اینجانب از اول صفر تا اربعین به مدت 20 روز خادم زائرین اربعین حسینی در نزدیکی های کربلا خواهم بود، درخواست بنده این است که در صورت صلاحدید لطفاً به آدرس ایمیل بنده جملاتی در حد یک پاراگراف در خصوص اربعین ارسال فرمایید: بنا بر این است که جملات شما در خصوص اربعین به دو زبان عربی و انگلیسی ترجمه شود و در حدود 10000 عدد به صورت بسته فرهنگی بین زائرین توزیع شود. در صورتی که از انجام این کار رضایت داشتید بدلیل اینکه ما قدری در انجام کار محدودیت زمانی داریم خوشحال می شویم که زودتر از فرمایشات شما بهره مند شویم. لازم به ذکر است هیچگونه نامی از شما و یا هیچ کس دیگری در این کار برده نمی شود و فقط نیت این است که گروه ما در حماسه اربعین بتوانیم خادم خوبی باشیم . ان شاء ا... با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شايد بتوانيد از اين جملات، نكاتي را برگيريد: 1- زائر اربعینی حسین «علیه‌السلام» به انسان مصلحی تبدیل می‌شود که عزم تغییر تاریخ را در خود می‌یابد.

2- اربعین در این تاریخ، زمانِ سست‌شدن عهد انسان با فرهنگ سکولاریته است.

3- با حضور در رخدادِ اربعین، راهِ آینده‌ی جهان در مقابل ما گشوده می‌شود.

4- در پاسداشتِ اربعین روشن می‌کنیم هر حرکت توحیدی پس از اربعینِ خاص خود، تازه شکوفا می‌شود.

5- بدون درک زمانه هیچ قدمی به سوی آینده‌ی خود نمی‌توان برداشت و رخدادِ اربعین در این تاریخ، آن زمان و زمانه‌ای است که  با قرارگرفتن در آن و خودآگاهی نسبت به آن، می‌توانیم سرنوشت خود را از بند غرب آزاد کنیم.

6- راز اصلی تحقق کربلا آن طور که اصحاب حضرت اباعبداللّه«علیه‌السلام» نسبت به امام‌شان عمل کردند در حُبّ نهفته است. اگر بخواهیم صحنه‌ای را نشان دهیم که توصیه‌ی قرآنیِ «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏»[1] از طریق اصحاب امام به خوبی عمل شد، کربلا بود و اگر بخواهیم صحنه‌ای را نشان دهیم که برکات این توصیه به نمایش آمد، آن صحنه، صحنه‌ی کربلا است. از طریق این حُبّ بود که اصحاب امام حسین«علیه‌السلام» توانستند از صراط دنیا که ظهور صراط آخرت است بگذرند، به همان معنایی که رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله»  فرمودند: «مَعرِفَةُ آلِ مُحَمَّدٍ«صلی‌اللّه‌علیه‌واله»: بَراءَةٌ مِنَ النّارِ، وَ حُبُّ‏ آلِ مُحَمَّدٍ«صلی‌اللّه‌علیه‌واله» جَوازٌ عَلَى الصِّراطِ، وَ الوِلايَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ«صلی‌اللّه‌علیه‌واله»: أمانٌ مِنَ العَذابِ».

اگر بخواهیم به لایه‌ای نهادین از لایه‌های کربلا آگاهی پیدا کنیم باید آن لایه نهادین را در حُبّی پیدا کرد که اصحاب حضرت اباعبداللّه«علیه‌السلام» نسبت به آن حضرت به‌دست آورده بودند، در آن حدّ که مبادی میل محبوب خود را به مبادی میل خوب ترجیح می‌دادند به همان معنایی که در محضر مبارک آن امام اظهار می‌داشتند: «إنّی سِلمٌ لِمَن سالَمکم وَ حربٌ لِمَن حارَبکُم». این شعار به این معنا است که ما شما خانواده را ماوراء آن‌چه خودمان از خود سراغ داریم، پذیرفته‌ایم و از حرکات و تلاش‌های کسانی که امروز در رخداد اربعینی این تاریخ شرکت می‌کنند معلوم می‌شود که همه در جستجوی آن نوع ارتباطی هستند که اصحاب امام با امام‌شان برقرار کرده بودند زیرا اینان نیز متوجه شده‌اند عصر و زمان امروزشان همان عصر و زمان امام حسین«علیه‌السلام» و اصحاب آن حضرت است و لذا زائران آن حضرت و خدمه‌ی محترم آن حضرت در نهایت ایثار نسبت به همدیگر قرار گرفته‌اند. زیرا همه متوجه‌اند در کربلا به دنبال رسالتی می باشند که در این تاریخ به دوش‌شان گذاشته شده و این با حُبّ امام حسین«علیه‌السلام» و وابستگانِ به آن حضرت به نتیجه می‌رسد.

راز کششی که شیعه به کربلا دارد و تلاش دارد کربلا را کشف کند، در حُبّ به امام«علیه‌السلام» نهفته است. امامی که در کربلا به جای همه‌ی بشریت به صحنه آمده تا انسان، حقیقت خود را گُم نکند.

برای کشف کربلا، آری برای کشف کربلا باید به شعوری دست یافت که تنها با حُبّ ظهور می‌کند. امام حسین«علیه‌السلام» برای طلوع آن حُبّ هر آن‌چه از دست‌شان برمی‌آمد انجام دادند تا ما در کربلا به تماشای تابلوی ایثار و محبت بنشینیم تا حقیقتاً وارد منزل دینداری شده باشیم به همان معنایی که حضرت باقر«علیه‌السلام» مى‏ فرمايند: «هَلِ‏ الدِّينُ‏ إِلَّا الْحُبُّ» مگر دين جز محبّت چيز ديگرى هست؟ تا آن‏جا كه مى‏ فرمايند : «الدِّينُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّين» ؛[2] دين محبّت است و محبّت همان دين مى ‏باشد.

کربلا به معنی زندگی در مرزهای دلنواز عشق به حسین (ع) و تنفر از طاغوت است تنفر از طاغوت در هر جلوه‌ای و در هر زمانی که می‌خواهد باشد، این یعنی زندگی و زندگی‌کردن و کربلا را از خود دانستن و در کربلا امر سرمدی را به تماشا نشستن و امر الهی را به شفاف‌ترین شکل در قول و فعل امام دیدن، تا در هیچ زمانی یزید مدار حق و باطل نباشد.  موفق باشید    


[1] - سوره‌ی شوری، آیه‌ی 23

[2] - بحارالأنوار، ج 66، ص 238.

17473
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: علامه طباطبایی در شرح آیه 264 بقره می فرمایند: يا ايها الذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتكم ... «اين آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه آزار و منت بعد از صدقه اجر آن را حبط كرده و از بين مى برد، و بعضى با اين آيه استدلال كرده اند بر اينكه هر معصيت و يا حداقل هر گناه كبيره باعث از بين رفتن و بى اجر شدن اطاعت هاى قبل از آن معصيت مى شود، و ليكن ما چنين دلالتى در آيه نمى بينيم، و دلالت آيه تنها در بى اجر شدن صدقه به وسيله خصوص منت و اذيت است، كه گفتار مفصل اين بحث در مبحث حبط گذش.» مبحث علامه طباطبایی درباره حبط آرایش خوبی به ذهن من داده است و ایشان فرمودند موارد حبط در قرآن مشخص شده است و هر عمل اجر خود و گناه عقاب خود دارد و شما هم این موضوع را تایید کردید ولی جایی به شخصی فرمودید صدقه شامل اعمال خیر دیگر می شود و با اذیت و منت باطل می شود. با توجه به اینکه نظرات جنابعالی با تفسیر المیزان منطبق است این نظر شما باعث شد آرایش ذهنی ما به هم بریزد. از طرفی چون پاسخ و نظر علامه طباطبایی کاملا روشن است و کاملا صراحت دارد جسارتا با نظر حضرتعالی قابل جمع نیست و حضرتعالی هم چون حق را بیان می فرمایید منتظر رفع این ابهام هستم. اگه کسی صدقه را با نیت خیر می دهد و می داند بعد دچار منت و اذیت هم می شود. ایا با توبه اجر صدقه بر می گردد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با توجه به معنای صدقه که عبارت است از عملی که موجب تصدیق وعده‌ی الهی می‌باشد نمی‌توان صدقه را منحصر به موضوعات اقتصادی نمود و در نتیجه معنای«لا تبطلوا صدقاتکم» تا آن‌جا وسعت می‌یابد که مواظب باشید اعمال دینی شما که نشانه‌ی تصدیق وعده‌های الهی است باطل نگردد. چرا که مثلا در ورایت داریم: «المتکبر مع المتکبر الصدقه» یعنی این‌که انسان در مقابل شخص متکبر تواضع نداشته باشد نیز یک نوع تصدیق حکم خدا است که فرموده‌ است مؤمن باید عزت خود را حفظ کند. پس اگر خدمت فرهنگی هم با تکبر همراه باشد، عملاً آن خدمت بی‌نتیجه خواهد بود به همان معنایی که در روایت داریم انسان متکبر، بوی بهشت هم به مشامش نمی‌رسد، یعنی عمل او قبول نمی‌شود 2- إن‌شاءاللّه با توبه آن مشکل حل می‌شود. موفق باشید

17472
متن پرسش
با سلام و آرزوی سلامتی و تندرستی برای جناب استاد طاهرزاده: در صحبتی که با برخی دوستان داشته ایم موضوعی بدین صورت مطرح شده است که می خواستم نظر گرامی تان را در این زمینه بدانم. در مورد واردات افکار به ذهن و منشاء آنها، همگی از دو ناحیه وارد ذهن می شوند یا الهامات الهی هستند و یا از ناحیه جنود شیطان و القائات آن ها می باشد و شخص با توجه به سوابق ذهنی و تمایلات درونی به پردازش آنها پرداخته و آنها را مطرح می کند. می خواستم بدانم آیا آیه ی خاصی و یا حدیث صحیح، در این مورد وجود دارد یا خیر؟ موفق باشید. ان شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در قرآن داریم: «إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ (175)آل‌عمران» که معنای دقیق آن این است که می‌فرماید شیطان از طریق یارانش شما را می‌ترساند. یا در روایت از قول پیامبر خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» داریم: «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا» در زمان‌های مختلف از طرف پروردگارتان نفحات و خطورات معنوی به شما می‌رسد، سعی کنید با کم‌کردن مشغله‌های خود، خود را در معرض آن خطورات معنوی قرار دهید. موفق باشید

17477
متن پرسش
سلام: روایت است از مام زين العابدين عليه السلام که فرمودند: رَأَيتُ الخَيرَ كُلَّهُ قَدِ اجتَمَعَ في قَطعِ الطَّمَعِ عَمّا في أيدِي النّاسِ؛ تمام خير و بركت را در بُريدن طمع از آنچه در دست مردم است، يافتم. الكافي: ج ۲ ص ۱۴۸ ح ۳ یا علیک بالیاس مما فی ایدی الناس 1. قطع طمع و مایوس بودن از آن چه در دست مردم است یعنی چه؟ 2. آیا مثلا اگر همکار من ماشین داشته باشد و من پیاده باشم اما در دل دوست داشته باشم که او تعارف کند و مرا با خود ببرد و من با اتوبوس عمومی نروم. آیا این طمع محسوب می شود و مذموم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که روایت می‌فرماید نباید به آن‌چه در دست مردم است طمع نمود. به این معنا که بخواهیم آن‌ها از آنِ شما باشد و عملاً از آن‌چه خدا به شما داده است ناراضی باشید. این غیر از آن است که اگر چیزی به شما تعارف کردند آن را رد کنید. موفق باشید

17459
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: نظرتان در مورد متن زیر چیست؟ و طریقه برخورد صحیح با این امر (قوه ی شهویه) چگونه باید باشد؟ لطفا کمی شرح دهید. ‍تهيیج قواي شهوي تضعيف قواي روحاني خواهد بود؛ ولو به صورت حلال. حرام كه تكليفش ‏جداست. زياد پرداختن به مسائل شهویِ حلال و اسير آن شدن طبيعتًا عوارض و عواقب بعدي دارد؛ از جمله ضعف قواي روحي و ضعف استعدادها. اشتغال بیش از حد به اموري كه حرام نيست اما مضعِّف است، توجهات را از بین مي ‏برد. خيلي افراد در مرحله‏ حساسي از توجهات قرار مي‏ گيرند اما با پرداختنِ بی حساب و کتاب به شهوات حلال ضعیف می شوند و نمي ‏دانند چرا ضعيف شدند و لطمه خوردند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: افراط در هر کاری بد است ولی سیره‌ی معصومین و سخنانشان حکایت از آن دارد که با لذّاتِ حلال، شوقِ عبادت را مدّ نظر دارند. امام صادق (عليه السلام) مى ‏فرمايند: «إِنَّ فِي حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ لَا يُرَى ظَاعِناً إِلَّا فِي ثَلَاثٍ؛ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ ذَاتِ مُحَرَّمٍ، وَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ لَهُ سَاعَةٌ يُفْضِي بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ سَاعَةٌ يُلَاقِي إِخْوَانَهُ الَّذِينَ يُفَاوِضُهُمْ وَ يُفَاوِضُونَهُ فِي أَمْرِ آخِرَتِهِ، وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ، فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْكَ السَّاعَتَيْنِ».[1] در حكمت آل داود چنين است كه شايسته است مسلمانِ عاقل، زمانى از روزِ خود را براى كارهائى كه بين او و خداوند انجام مى ‏گيرد، اختصاص دهد، و زمانى ديگر برادران ايمانى خود را كه با همديگر در امر آخرت مشاركت دارند ملاقات كند، و زمانى نفس خود را با لذائذ و مشتهياتش كه گناه نباشد آزاد بگذارد. زيرا اين زمان؛ آدمى را در انجام وظائف دو امر ديگرش كمك مى‏ كند. حرف بنده توجه به نكته‏ ى آخر است كه مى‏ فرمايند؛ لذت با محرم خود روحيه‏ ى عبادت و ارتباط با مؤمنين را رشد مى ‏دهد و از انحراف ساير ابعاد انسان جلوگيرى مى‏ كند. موفق باشید

 


[1] ( 1)- الكافى، ج 5، ص 87 ..

17452
متن پرسش
سلام: خدایی که در این تاریخ درکش نمی کنیم چطوری می توانیم به خاطر رضایش ترک معصیت کنیم تقوا داشته باشیم و بندگی اش کنیم؟ چیزی که بنده به ذهنم خطور کرد این است که ما می توانیم خدای ذهنی بسازیم و به خاطرش ترک معصیت کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شریعت ماوراء هر تاریخی از طرف حضرت رب‌العالمین به صحنه می‌آید تا هرکس در هر تاریخی با رجوع به آن در خودآگاهیِ تاریخی خود حاضر شود. عمده آن است که رویکرد ما به آیات و روایات، رویکردی برای درک زمانه‌ی خود باشد تا جواب لازم را از قرآن و روایات بگیریم. موفق باشید

17404
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته: استاد بزرگوار، در برخی متون دینی در خصوص اینکه حضرت زهرای مرضیه علیها السلام به امام علی علیه السلام فرمودند: ابوالحسن چرا مانند جنین در خود جمع شده ای... حال آنکه نانخورش فرزندانم را می برند و.... که حضرتعالی فرمودید اینها سند ندارد و شبیه نثر مسجع است و حضرت زهرا با همسرشان اینگونه و با این نثر حرف نمی زدند و ... حال دو پرسش برایم مطرح است: 1. بنده در امالی شیخ صدوق مطلب را دیدم با این مضمون که: امام علی علیه سلام باغی را می فروشند و تمام وجه آن را به فردی نیازمند که مشغول دعا کردن بود و به فقرا می بخشند وقتی مراجعت می کنند حضرت زهرا علیها السلام معترض می شوند که من و پسرانت گرسنه ایم و همه باغ را چرا بخشیدی و ... و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می رسند و می فرمایند علی را رها کن و... استاد جان خودتان قضاوت بفرمایید در این صحنه حضرت زهرا (س) مانند یک خانم کاملا معمولی برخورد کردن!! آیا این روایات هم بی سند است؟ پس چرا شیخ صدوق ذکر کرده؟ 2. استاد ممکن است در طول تاریخ سعی شده باشد روایاتی با این مضامین که اولا حضرت زهرا (س) و امام علی (ع) اختلاف نظر داشته اند و ثانیا حضرت زهرا (س) دایم جوش خود و فرزندانشان را می زده اند که نکند نداشته باشیم بخوریم و .... جعل شده باشد با هدف اینکه موضوع فدک و ولایت و ... یک امر سبک و در این حد قلمداد شود؟ اگر آری، آیا چنین مغز متفکر و منحرفی در آن زمان بوده که چنین جریان انحرافی را راهبری می کرده؟ 3. استاد چرا اهل سنت طبق روایاتشات امام علی را العیاذبالله فردی بدخلق در منزل معرفی می کنند که دایم با دختر مکرم پیامبر سر ناسازگاری داشته؟ 4. استاد جان، نهج البلاغه ننثر مسجع و شیواست حتی در مکالمات دو نفره حضرت امیر، ولی ما قبولش داریم پس چرا جملات منتسب به حضرت زهرا (س) را به علت اینکه نثرآنگین است و با این گفته که حضرت زهرا (س) در منزل با امام علی (ع) اینگونه حرف نمی زده با این نثر، را رد می کنیم؟سپاسگزارم. سعه صدرتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نمی‌دانم. شاید حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» به وسعتِ بخشش علی«علیه‌السلام» در حالی که خانواده در تنگنا بوده‌اند، نظر داشته‌اند و مسلّم این نوع تذکرات، حضرت را از مقام عصمت نازل نمی‌کند. 2و 3- مسلّم در طول تاریخ سعی فراوان شده است که شخصیت امیرالمؤمنین و امام حسن«علیهماالسلام» را که مقابل مستقیم معاویه بوده‌اند، به شدت تحریف نمایند تا آن‌جایی که مطرح می‌کنند امام حسن«علیه‌السلام» 300 همسر داشته‌اند. در حالی‌که در یک تحقیق کامل که یک استاد اهل سنت انجام داده است، در طول زندگانی حضرت تعداد همسران ایشان در آن شرایط تاریخی،  از 13 نفر بیشتر نبوده‌اند. و این نه به معنای آن است که در یک زمان 13 همسر داشته باشند. آری! وظیفه‌ی ما است که تلاش کنیم با نگاه اجتهادی، متونِ خود را که مسلّم با حدیث‌سازیِ اُمویان و یهود – مثل اتحادی که امروز بین آل سعود و صهیونیسم پیش آمده است - آلوده شده است، پاک گردانیم. 4- ملاحظه فرمایید که سخن‌گفتن زن و شوهر با سخن‌گفتن با افرادی که باید موضوعاتِ معرفتی را با آن‌ها در میان گذارند و در نهج‌البلاغه مطرح شده است، متفاوت باید باشد. موفق باشید

17410
متن پرسش
با عرض سلام: با تشکر فراوان از استاد عزیز، در مورد موضوع «نماد» در فرهنگ اسلامی به کدام مطالبتان (کتاب یا جزوه) مراجعه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم به طور خاص در این مورد صحبتی کرده باشم. می‌ماند که در روایات ما بحث «اشارات» را ماوراء «عبارات» به میان می‌آورد تا متذکر شوند چگونه می‌شود از متون دینی به عنوان یک نماد استفاده کرد. از حضرت صادق داريم که مي‌فرمايند: «كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ- عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ- فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ- وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاء»[1] كتاب خدا به چهار صورت است. «عبارت» و «اشاره» و «لطايف» و «حقايق»، عبارت مخصوص عوام است و اشاره مربوط به خواص است و لطائف مخصوص اولياء است و حقايق مخصوص انبياء. و يا از بزرگان اهل عرفان هست: «العاقل یکفيه الاشاره» براي عاقل يک اشاره کافي است تا متوجه موضوع شود. موفق باشید

 


[1] - بحار الانوار، ج75، ص278.

17341
متن پرسش
سلام:یک سوال در مورد متعه پرسیده شده بود که جواب شما منو خیلی بهم ریخت و بنیان خانواده منو سست کرد و حتی ذهنیت منو نسبت به شما کاملا عوض کرد. سوال بنده اینه چرا شما به مسئله عرف هیچ اشاره ای نکرده بودید و به همین راحتی متعه رو در کشور ما در هر شرایطی جایز دونستید و حق رو به پرسش کننده دادید؟ آیا نباید برای این مسئله مهم فرهنگ سازی بشه و پروسه طی بشه؟ آیا در کشور ایران و حتی خانواده خود شما پذیرش این مسئله راحته؟ حدیثی در وسائل الشیعه دیدم که حضرت صادق به اصحابش گفت متعه خوبه ولی برای اصحاب جعفر بن محمد نه، چون ذهنیت ها رو نسبت به ما بد می کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد ما در این مورد خاص، حقیقتاً مشکل تاریخی داریم و به فرمایش شما باید فرهنگ‌سازی بشود. ولی همان‌طور آن سؤال‌کننده‌ی محترم مطرح کردند، نمی‌توانیم از مشکلات امروز جامعه در این رابطه غفلت کرد. و موضوع «متعه» از این جهت مطرح است، وگرنه همچنان که حضرت صادق«علیه‌السلام» مطرح می‌فرمایند اگر «متعه» بخواهد بهانه‌ای برای عیاشی و شهوت‌رانیِ افراد شود؛ این شأن اصحاب آن حضرت نمی‌باشد بلکه مسئله به عنوان یک مسئولیت اجتماعی باید مدّ نظرها قرار گیرد. موفق باشید

17343
متن پرسش
سلام علیکم: از طرفی روایاتی داریم که به بخشش همه ی سیئات محبین اهل بیت (ع) تصریح می کند و از طرفی می فرمایند مبادا به پشتوانه دوستی ما عمل را رها کنید و ما خودمان به خاطر اعمالمان سوال می شویم. این دو چه طور با هم جمع می شوند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جهت‌گیری به سوی انسان معصوم موجب می‌شود که انسان از گناه متنفر شود و در همین رابطه در روایت داریم: «حُبُ‏ عَلِيٍ‏ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِيٍّ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة»[1] دوستى على حسنه ‏اى است كه با داشتن آن، سيئه زيانى نمى ‏رساند و دشمنى على سيئه ‏اى است كه با وجود آن، حسنه سودى ندارد.  ولی این نباید بهانه شود که ما گناه کنیم و گمان نماییم آن گناه، به پای ما نوشته نمی‌شود. موفق باشید

 


[1] ( 2)- نهج الحق و كشف الصدق، ص 259. كنوز الحقائق، طبع بولاق مصر، ص 53، 57، 67، ينابيع المودة، ص 19.

17333
متن پرسش
سلام استاد: معذرت می خواهم از اینکه وقت شریفتان را می گیرم. به نظر شما برداشتِ حقیر از این حدیث شریف امام امیر المومنین علیه السلام صحیح است؟ «الروح فی الجسد کالمعنی فی اللّفظ» 1. می توانیم بگوییم برهان صدیقین و مبانی آن از این حدیث گرفته شده است، 2. با توجه به اینکه (روح) در فرهنگ دینی ما به معنای روح در فارسی بکار نمی رود، این حدیث را می توانیم یک قاعده کلی در عالَم بدانیم که بر کل عالم حاکم است و یک روح و یک لفظ یا جسد وجود دارد که این جسد یا لفظ به خودی خود اصلا معنی ندارد و روح معناست که به آن لفظ معنا می دهد. یعنی در واقع لفظ نیست و فقط معناست. اگر معنا نباشد لفظ هیچ است. «هویت تعلقی». 3. اینکه پیامبر (ص) فرمودند: «الفقرُ فَخری» فقر به معنای عرفانی آن است؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- روایت فوق بحث حضور «وحدت در کثرت» را و جریان توحید در همه‌ی عالم را مدّ نظر قرار می‌دهد 3- فقر در روایت فوق به هر دو معنا می‌باشد؛ هم به لحاظ این‌که نظر به هویتِ تعلقی‌شان دارند و هم به معنای این‌که نخواهند ثروت‌مند باشند بدون آن‌که بخواهند محتاج مردم گردند. موفق باشید

17308
متن پرسش
سلام و احترام استاد فاضل و گرامی: همانطور که مستحضرید: وقتی خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: «كُنْتُ كَنْزاً مَخْفيّاً؛ فَاحبّبْتُ انْ اعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَىْ اعْرَف» من گنجى مخفى بودم، دوست داشتم كه شناخته شوم، پس خلق كردم تا شناخته شوم. معلوم می‌شود خداوند را باید در مظاهر او شناخت وگرنه شناخت خدا، شناخت مفهومی و ذهنی خواهد بود. 1. آیا خداوند را در مظاهر جلال مانند شیطان و افراد ظالم هم می توان شناخت و مشاهده کرد؟ 2. آیا نور خداوند در مظاهر جلال و بد نیز قابل مشاهده می شود؟ 3. هدف از مشاهده خدا در مظاهر جلال چیست؟ آخه نشان از بدی دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همه‌ی عالم از نظر وجودی، مظهرِ انوار حضرت حق تعالی هستند و بدی‌ها و شرّبودن آن‌ها، نسبت به غیر است و ربطی به جنبه‌ی وجودی آن‌ها ندارد. شیطان هم وسیله است تا هرکس که شایسته‌ی اُنسِ با حضرت حق نیست، از درگاه الهی دور شود؛ مظهرِ اسم جلال حق است. یعنی نور حق در صحنه است تا هرکس که شایسته‌ی اُنس نیست، پس‌زده شود. موفق باشید

17291
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام و آرزوی قبولی طاعات، 3 سوال از محضرتان داشتم: 1. ما سیر اسفار رو شروع کردیم ولی قبلش بدایه و یا نهایه رو کار نکردیم اشکالی نداره و به مشکلی بر نمی خوریم؟ 2. با توجه به بحث مطرح شده در شرح دستور العمل های آیت الله بهجت که ایشان رو استاد سلوکی این دوره معرفی می کنیم جایگاه استفاده از بقیه علما مثل این الله حسن زاده کجا قرار میگیره که این اساتید حرفهای عمیقی دارند که آیت الله بهجت نزدند. 3. یه بحثی هست که در سیر عرفانی مشکلات اخلاقی از ریشه درست می شود که اگر بخواهیم به تک تک امراض اخلاقی بپردازیم تا آخر عمر هم معلوم نیست برسیم درمان کنیم با توجه به این حرف جایگاه کتب جامع السعادات و دستورات اخلاقی دیگه کجاست و چی میشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نه، با بحث «ده نکته» و «برهان صدیقین» می‌توانید جلو روید. 2- لازم نیست استاد سلوکی را تنها حضرت آیت اللّه بهجت بدانید. در ذیل حضرت امام خمینی و آیت اللّه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیهما» می‌توان به اساتید عزیزی رجوع داشت. 3- بحمداللّه در رابطه با دفع رذائل اخلاقی به طور کلّی از طریق عرفان، متوجه‌ی مطلب خوبی شده‌اید. با این‌همه، کتاب‌های اخلاقی در واقع کمک می‌کنند تا اجمالِ رذائل و فضائل، به تفصیل آمده و در دفعِ آن و فعلیت‌یافتنِ آن دیگر، موفق شوید. موفق باشید

17246
متن پرسش
خدمت استاد عزیزم جناب آقای طاهر زاده سلام عرض می کنم. اینجانب حدود دو سال است که پدرم فوت کرده است و از آنجایی که حضرت امیرالمومنین (ع) درباره رد نشدن دعای پدر صالح در حق فرزندش حدیث می فرمایند، پس چگونه می توانم از نعمت دعای پدرم در حق اینجانب محروم نمانم؟ متن حدیث: «أربَعةٌ لا تُرَدُّ لَهُم دَعوَةٌ: الإمامُ العادلُ لرعیَّتِهِ و الوالدُ البارُّ لولدِهِ و الولدُ البارُّ لوالدِهِ و المظلومُ.»(الإرشاد، ج 1، ص 3ظ 4) «دعاى چهار گروه رد نمى شود: (اول) دعای پیشواى دادگر در حقّ ملّتش. (دوم) دعای پدر صالح در حقّ فرزندش. (سوم) دعای فرزند صالح در حقّ پدرش و (چهارم) دعای ستمدیده.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت رضا«علیه‌السلام» می‌فرمایند: چون بر مزار متوفی وارد شدی برای او 7 مرتبه سوره‌ی «انّا انزلنا» بخوان و سپس برای او دعا کن و او نیز برای تو دعا خواهد کرد و از این طریق جنابعالی از دعای پدر محروم نخواهید شد. موفق باشید

17247
متن پرسش
سلام استاد عزیز: می خواستم نظرتان را در مورد متن زیر بدانم. لطفا کمی شرح دهید. تشکر «ﻣﻮﺳﯽ ﻭ ﺍﺑﻠﯿﺲ ( ﺷﯿﺦ ﺍﺣﻤﺪ ﻏﺰالی)» ﻣﻮﺳﯽ ( ﻉ) ﺑﺎ ﺍﺑﻠﯿﺲ ﺩﺭ ﻋﻘﺒﻪ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ. ﻣﻮﺳﯽ ﮔﻔت: ﺍﯼ ﺍﺑﻠﯿﺲ! ﭼﺮﺍ ﺑﺮ ﺁﺩﻡ ﺳﺠﺪﻩ ﻧﮑﺮﺩﯼ؟ ﺍﺑﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ: ﮐﻼ ّ ﻭ ﺣﺎﺷﺎ! ﺧﺪﺍ ﯾﮑﯽ ﺍﺳﺖ، ﻣﻦ ﻫﻔﺘﺼﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻢ: ﺳُﺒﻮﺡ، ﻗﺪﻭﺱ، ﭼﮕﻮﻧﻪ ﭼﻬﺮﻩ ﻋﺒﺎﺩﺗﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺛﻨﻮﺑﯿﺖ ﺳﯿﺎﻩ ﮐﻨﻢ؟ ﻣﻮﺳﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺍﺑﻠﯿﺲ، ﺍﻣﺮ ﺑﮕﺬﺍﺷﺘﯽ. ﺍﺑﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ: ﺁﻥ ﺍﻣﺮ ﺍﺑﺘﻼ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺍ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺍﯼ ﻣﻮﺳﯽ، ﻣﻦ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﺍﮔﺮ ﻗﻄﻌﻪ ﻗﻄﻌﻪ ﺷﻮﻡ، ﺩﻝ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻏﯿﺮ ﺍﻭ ﻣﯿﻞ ﻧﮑﻨﺪ. ﺗﻮ ﻃﻠﺐ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﮔﻔﺘﯽ: ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻨﻤﺎ، ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﻧﮕﺮﯾﺴﺘﯽ. ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﻧﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ، ﻫﺮ ﺁﯾﻨﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﯼ! ﻭ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺻﺎﺩﻕ ﺗﺮﻡ! ﻣﻮﺳﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺍﺑﻠﯿﺲ، ﺑﻪ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻋﻘﻠﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﺑﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ: ﺁﻥ ﺍﺯ ﻗﺎﺿﯽ ﻭ ﻣﯿﻞ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﺍﻻ ﻗﺪﻡ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺛﺎﺑﺖ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ. ﻣﻮﺳﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺍﺑﻠﯿﺲ! ﻟﺒﺎﺱ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﮔﯿﺖ ﺑﻪ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﺮﺩ. ﺍﺑﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ: ﺁﻥ ﺣﺎﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ. ﻣﻮﺳﯽ ﮔﻔﺖ: ﺁﯾﺎ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ؟ ﺍﺑﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮﭼﻘﺪﺭ ﻣﺤﺒﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﻣﻦ ﺯﯾﺎﺩ ﮐﻨﺪ، ﻣﻦ ﻋﺸﻘﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺵ ﺍﻭ ﺳﺮﻣﺴﺘﻢ! ﻣﻮﺳﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺍﺑﻠﯿﺲ! ﺍﻭ ﺭﺍ ﯾﺎﺩ ﮐﻨﯽ؟ ﺍﺑﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ : ﺍِﻥ ﻋﻠﯿﮏ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻟﻌﻨﺖ ﻣﻦ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ «ﮐﺎﻑ» ﻭ «ﯾﺎﺀ» ﻣﺨﺼﻮﺹ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻣﻦ ﺭﻫﯿﻦ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺷﻮﻗﻢ! ﻣﻦ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻭﺯﺧﻢ .... ﻣﻮﺳﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺍﺑﻠﯿﺲ! ﺑﺎ آﻧﮑﻪ ﻣﻠﻌﻮﻧﯽ ﺍﻣﺎ ﮐﻼﻣﺖ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ. ﺍﺑﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﻣﻮﺳﯽ! ﻫﻔﺘﺼﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻃﻤﻊ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ، ﻭ ﻃﻤﻊ ﺩﺭ ﻋﺒﻮﺩﯾﺖ، ﻫﻼﮐﺖ ﺍﺳﺖ!! ﺍﻻﻥ ﻃﻤﻊ ﻗﻄﻊ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺫﮐﺮ ﻣﻦ ﺟﻠﯿﻞ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻋﺒﺎﺩﺗﻢ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ. ﺍﯼ ﻣﻮﺳﯽ! ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻣﺮﺍ ﺭﺍﻧﺪ؟ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﻣﺨﻠﺼﺎﻥ ﺁﻣﯿﺰﺵ ﻧﮑﻨﻢ (ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺻﺪﻣﻪ ﺍﯼ ﺑﺰﻧﻢ) ﻣﺨﻠﺼﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺭﻏﺒﺖ ﯾﺎ ﺗﺮﺱ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﯾﺎ ﻃﻤﻊ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: «كُنْتُ كَنْزاً مَخْفيّاً؛ فَاحبّبْتُ انْ اعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَىْ اعْرَف»؛[1] من گنجى مخفى بودم، دوست داشتم كه شناخته شوم، پس خلق كردم تا شناخته شوم. معلوم می‌شود خداوند را باید در مظاهر او شناخت وگرنه شناخت خدا، شناخت مفهومی و ذهنی خواهد بود. و عالی‌ترین مظهر حضرت حق، آدم بود که در وصف او می‌فرماید: «علّم آدم الاسماء کلّها» و به تعبیر آیت اللّه محی‌الدین الهی قمشه‌ای؛ «جرمش آن بود که در آینه، رویِ تو ندید / ور نه بر بوالبشری، ترکِ سجود این‌همه نیست». یعنی جرم شیطان آن بود که در آینه‌ی آدم، انوار الهی را ندید، وگرنه برای ترک سجده به آدم که خروج از ساحت ربوبی را در پی نخواهد داشت. روش شیطان شبیه تفکر وهّابیون است که متوجه نور خدا در مظاهر نیستند و آن را شرک می‌دانند و به همین جهت مثل شیطان، خود را می‌بینند و «أنا خیرٌ منهْ» سر می‌دهند و چون نگاه به خود، با ناتوانی همراه می‌شود، تکیه به غیر خدا برایشان پیش می‌آید و به اسلحه‌ها و آمریکا تکیه خواهند کرد. موفق باشید  

 


[1] ( 1)- بحارالأنوار، ج 84، ص 199- شرح مقدمه‏ى قيصرى، آشتيانى، ص 1225.

17238
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: ان شاءالله که در کنف حمایت ولیعصر عج الله تعالی فرجه الشریف موید و منصور باشید. و اما بعد... مدتی است در کانالهای تلگرامی و گروه ها لینک کانالهایی می آمد که حاوی سرگذشتها و دلنوشته هایی بود که قاطبه اصلی محتوای این دلنوشته ها متضمن بحث خیانت زوجین به یکدیگر خصوصا خصوصا خیانت زنان به شوهرانشان و نیز ارتباط جنسی محارم با یکدیگر بود. این دلنوشته ها و سرگذشتها ظاهرا در جهت دریافت مشاوره و استرشاد ارائه می شد منتهی با تکرار موضوعات خیانت و زنای عنف، گویا هدف عادی سازی و قبح زدایی از این مسائل بود. باتحقیق بیشتر متوجه شدم که اتاق فکرهای صهیونیستی با محوریت تزلزل و از هم گسیختگی و تقدس زدایی نهاد خانواده در ایران، این سرگذشتهای ساختگی را برای نفوذ فساد در تار و پود خانواده ها سرهم کرده و در معرض دید عموم قرار می دهند و متاسفانه برای همه طیف سنی سهل الوصول است. و در نظر بگیرید یک نوجوان که چندین بار این سرگذشتها را بخواند چقدر برایش قبح شکنی می شود و ذهنیتش نسبت به محارمش تغییر می کند و چه فاجعه ای رخ می دهد. جدیدا متاسفانه در سایه غفلت مسئولین علافه بر دلنوشته ها، فایلهای صوتی به وفور در کانالهای مربوط به ارتباط جنسی با محارم قرارداده می شود که اشخاص به طرز چندش آوری موضوع ارتباط با محارم خود را به تصویر می کشند. مثلا پسری با آب و تاب توضیح می دهد چگونه پس از فوت پدرش، با رضایت مادر با یکدیگر رابطه جنسی دارند و چقدر هر دو خشنودند!!! یا دختری با صداهای تهوع آور و صوتهای مستهجن با شور و اشتیاق از ارتباط جنسی با برادرش یا پدرش می گوید!!!! با توجه به اینکه صوت بسیار تاثیرگذارتر از متن و نوشته است؛ فرض بفرمایید چه بر سر نوجوانان و جوانان و زنان و مردان جامعه ما خواهد آمد؟ بعد شاهد خواهیم بود در برخی از خانواده ها کم کم این موضوع ارتباط جنسی با محارم باب می شود. باور بفرمایید دور از ذهن نیست. مگر نبود روزی که در کشور ما به ندرت طلاق اتفاق می افتاد و الان آمار طلاق بیداد می کند، پس در سایه غفلت از هجمه های فرهنگی هیچ چیز نشد ندارد! بنده دلم می سوزد خدا می داند جگرم کباب است از این همه توطئه از آن سو و این همه غفلت از این سو...خواهش می کنم التماس می کنم به داد مردم برسید. چه کسی باید این کانالها را قلع و قمع کند؟ چه کسی باید گردانندگان آن را جمع کند؟ چه کسی باید مردم را آگاه کند؟ وظیفه چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که هر نهادی از جمله وزارت ارتباطات نسبت به این موضوع وظیفه‌ای دارند، بحثی نیست. ولی عنایت داشته باشید که این پروژه حدّاقل 25 سال پیش به همین شکل که می‌فرمایید کلید خورد و چیز جدیدی نیست و خروجی آن هم، آن نبود که دشمن می‌خواست. با این همه راه‌کارِ اصلی آن است که انسان‌ها با نور ایمان متوجه‌ی کثافت و زشتی این حرف‌ها و این کارها بشوند. و از این جهت دین اسلام، دین آخرالزمان است که توان رویارویی با همه‌ی فتنه‌های آخرالزمان را دارد. لذا حضرت سجاد«علیه‌السلام» می‌فرمایند:  «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ‏ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْآيَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُور»[1] خداوند مى ‏دانست در آخرالزمان اقوام متعمّقى مى‏ آيند كه براى آن‏ها سوره توحيد و شش آيه اول سوره حديد را نازل كرد. اين خبر نشان مى‏ دهد براى فهم سوره‏ ى توحيد و شش آيه‏ ى اول سوره‏ ى حديد نياز به روح آخرالزمانى است‏. موفق باشید  

 


[1] ( 1)- الكافى، ج 1، ص 91.

17201
متن پرسش
سلام استاد عزیزم: دو سئوال از محضر منورتان دارم: 1. از آنجایی که مقام معظم رهبری سبک زندگی اسلامی را به دو بخش تقسیم کرده اند و فرموده اند که در بخش حقیقی آن پیشرفت چندانی نداشتیم و از طرفی هم حضرتعالی در جزوات این را تاکید کردید که باید ریشه بابی کرد و تاکید ویژه داریدکه باید نظام «قضایی» ، «اداری»، «آموزشی» از نو بازسازی شود هنوز بنده آن چنان که باید ملتفت نشدم. البته یک بار دیگر از جنابعالی در خصوص نظام اداری پرسش کردم که ارجاع دادید به خطبه نهج البلاغه اما پیرامون نظام قضایی و آموزشی منظور شما را خیلی درک نکردم لطف کنید توضیح دهید و اگر نوشتاری از خویش یا دیگران موجود هست معرفی کنید و احیانا اگر نوشتاری نیست سعی کنید کلیات نظام سازی را اگر مقدور هست مفصلا مرقوم نمایید. 2. استاد به نظر شما بهتر و افضل این است که برای تدبر در قرآن و روایات آن کریمه ها را یادداشت کنیم یا می توانیم از نرم افزارهای که روی تلفن همرا نصب می شود استفاده کنیم؟ با سپاس، ببخشید دوباره مزاحم شدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عرایضی در جزوه ی "علوم انسانی؛ عبور از مدرنیته، نظر به اسماء الهی" در مورد نگاه بنیادین به سبک زندگی شده است 2- همان طور که روایت مشهور پیامبر متذکر می شود یادداشت کردن نقش مهمی در فهم و نگه داری آیات و روایت دارد. موفق باشید

17176
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیزم: به نظر حضرتعالی پرخوری چه معنایی دارد؟ و اینکه چرا امروزه افراد بسیار می خورند اما سیر نمی شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی:سلام علیکم: روح اگر حرص به عالم ماده را در خود کم نکند آن حرص به صورت خوردن می خواهد خود را ارضاء نماید. به همین جهت در روایت داریم منافق با هفت شکم غذا می خورد زیرا از طریق نور شریعت ارضاء نشده است. موفق باشید

17164
متن پرسش
سلام حضرت امام رضا علیه السلام بر شما باد جناب استاد طاهرزاده: غرض از مزاحمت اینکه وقتی روایات بشدت مومنین را نسبت به بدگویی نسبت به همدیگر با آن شدت می ترساند، خوف وجودمان را می گیرد که پس چطور نیروی انقلابی را نقد کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نقد از سر دلسوزی انجام می‌گیرد تا امور مسلمین به صلاح گراید. ولی ضایع‌کردن و ایجاد دشمنی بیشتر را شیطان برای به فسادکشاندن جامعه القاء می‌کند. موفق باشید

17170
متن پرسش
با سلام: می خواستم بدونم مقام حضرت جبرائیل برتر هست یا حضرت محمد (ص) یکی از اساتید دانشگاه گفتن که جبرییل عامل حیاته و حتی از پیامبر (ص) بالاتره. حتی معراج رو پرسیدم، گفت روایت اشتباهه نظرت حضرتعالی چه می باشد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام حقیقت محمدی(ص) فوق جبراییل و میکاییل است ولی مقام نفس ناطقه ی حضرت از طریق حضرت جبراییل تعلیم می گیرد. موفق باشید

17137
متن پرسش
سلام استاد، خسته نباشید: در پناه حضرت حق باشید ان شاءالله، این روایت شریف را چگونه معنا کنیم تا با مبانی اعتقادی و معرفتی ما در مورد ایمان بمعنی الاخص جور در بیاید؟ «العلم علمان، علم الابدان و علم الادیان»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌فرمایند دو نوع علم داریم: یکی علمی که به ما آگاهی‌هایی در محدوده‌ی بدن می‌دهد و دیگر علمی که غیر از علم اولی است و ادیان الهی ما را متوجه آن می‌کنند. این روایت نمی‌خواهد این دو علم را در عرض هم قرار دهد و از عظمت علمِ ادیان بکاهد. موفق باشید

17093
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگواری در محضر یک بنده خدایی بودیم که فرمودند یکی از طرق حصول حضور قلب در نماز توجه به موجودات عالم است مثل مورچه، سوسک، پشه و.... ایشان احادیثی را از ائمه هدی جهت برخورد صحیح با این قبیل موجودات نقل کردند و در حد توان دلیل علمی هم برای رد نفرت خانم ها از این موجودات آوردند اما بنده جواب سوالم را نگرفتم که مثلا وجود مورچه به تعداد زیاد درخانه ناشی از فراوانی نعمت است یا گرمای هوا؟ یا اینکه کشتن این موجودات اشکال دارد یا نه؟ یا اینکه موجوداتی مثل مار و عقرب که اجداد ما به شدت به این اعتقاد دارند که وجود مار و عقرب نشانه ی نذر ادا نشده است! که اصلا نمی دانم اعتقاد درستی هست یا نه!!؟ طبق سخنی که از قبل در ذهن داشتم («اقتلوا الموذی قبل ان یوذی» البته نمی دانم این گفته از کدام بزرگوار و یا اصلا درست نگارش کردم یا نه!) جوابی برای سوالاتم گرفتم اما اینکه سند معتبری باشد را نمی دانم. استاد بزرگوار به لطف و عنایت الهی قبل تر از راهنمایی تان بهره برده ام و کمال تشکر را دارم این بار نیز بنده را راهنمایی کنید. استاد بزرگوا اگر کتابی را برای اطلاع از خلقت موجودات به بنده معرفی کنید ممنون می شوم!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در خبر داریم که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه» در حال نماز بودند که متوجه شدند مار سیاهی به سوی حضرت می‌آید. بدون آن‌که نماز را قطع کنند و جهت قبله‌ی خود را تغییر دهند، با عصای خود به سوی مار رفتند و عصای خود را بر سر مار فشار دادند و پس از کشته‌شدن آن ، برگشتند و نماز را ادامه دادند. از این حرکت حضرت می‌توان نتیجه گرفت تا آن‌جایی که ممکن است باید این موجودات را از صحنه‌ی زندگی دور کرد تا نظام طبیعی به صورت خود باقی باشد. ولی وقتی وارد زندگی ما شدند و موجب ضرر و زیان ما گردیدند، اذن از بین بردن آن‌ها هست و در این رابطه روایتی که فرمودید نیز جوابگو است. موفق باشید

17061
متن پرسش

با سلام خدمت استاد بزرگوار چند تا سوال از محضرتان داشتم: 1. موضع شاه در مقابل مسئله نقد غرب چه بود؟ اینکه گفته می شود شاه با این مسئله مشکلی نداشت درست است؟ اگر درست است علت آن چه بود؟ 2. چرا عمده کسانی که در مسیر غرب شناسی فردیدی قرار می گیرند از انقلاب و فضای حماسی آن دور می شوند و به نوعی روشنفکری منفعل و البته منتقد تبدیل می شوند؟ آیا این دستگاه غرب شناسی مشکل دارد یا مشکل از جای دیگری است؟ 3. چه خصوصیتی در غرب شناسی فلسفی نهفته است که هر کس که به آن دل می دهد از درون دچار یک حرارت و شوریدگی عجیبی شده و وجودش دچار تلاطم و بی قراری می شود؟ 4. آیا امکان دارد به لحاظ ثبوتی حرف های اندیشمندان غربی مطابق با حقیقت باشد؟ آیا در عالم اثبات واقع هم شده است؟ با توجه به اینکه برخی قائلند کفار و غیر شیعه هیچ گاه حرف حقی ندارند و اگر هم حرف حقی بر زبانشان جاری می شود از شیعه به عاریت رفته است. ممنون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «تو پای به راه در نِهْ و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت چون باید کرد». از نوع سؤالاتتان برمی‌آید که چندان در جریان غرب‌شناسی آن‌طور که باید و شاید نیستید. پیشنهاد اولیه‌ی بنده آن است که از طریق کتاب‌های مرحوم شهید آوینی، معنای درست و رویکردِ صحیحی که ما در نسبت انقلاب اسلامی باید در غرب‌شناسی داشته باشیم، به‌دست آورید و سپس باز به سؤالات خود بنگرید، در آن صورت موضوع فرق خواهد کرد. آن‌هایی که می‌گویند نیاز نیست به غیرِ شیعه رجوع کرد؛ باید متذکر این سخن علی«علیه‌السلام» باشند که حضرت می‌فرمایند: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ وَ هُوَ عِلْمُ مَعْرِفَةِ النَّفْسِ وَ فِیهِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَل» در این حدیث حضرت می فرمایند مراد از علمی که باید در چین به دنبال آن بود علم معرفت النفس است که سبب معرفت خداوند عزوجل می شود. "من عرف نفسه عرف ربه". مراد از چین احتمالا کنایه از دوری باشد. موفق باشید

نمایش چاپی