متن پرسش
با سلام و قبولی طاعات: می خواستم بدونم علم اسامی که امروز خیلی در بین عامه ی مردم باب شده به طوری که هر سایتی جرات کرده درباره ی ازدواج دو نفر توصیه هایی درباره جمع زدن اسامی دختر و پسر و مادران آنها و... یا تشخیص طالع افراد از روی نام و نام مادر یا میزان سازگاری زوجین صحبت بکنه مثلا چند روز پیش سایتی رو دیدم درباره ی علم اعداد و اسامی که ادعا کرده چهار نوع اسم داریم و گفته با دریافت پول ازتون اسمتون رو عوض می کنیم بطوری که زندگیتون زیرورو بشه یا بیماری لاعلاجتون خوب بشه.!! در اینکه هر پدر و مادری باید اسم خوب برای فرزندشون انتخاب کنند شکی نیست و در اینکه علم اعداد وجود داره و بزرگانی مثل شیخ بهایی در اون تبحر داشتند هم شکی نیست ولی مگر نه این که ما انسان ها همواره در معرض امتحان الهی هستیم؟ مگر با تغییر یک اسم میشه سرنوشت و میزان ثروت و بیماری افراد رو تغییر داد؟ اون هم اسمی که فرد در انتخابش دخیل نبوده؟ پس جایگاه عدالت خدا چیه اینجا؟؟ آیا ما اینطور می خوایم امتحانای الهی رو دور بزنیم؟؟ اینطور افراد که ادعای تبحر در این کارو دارن کارشون مشکل نداره؟؟ چطور در کار خدا دخالت می کنند؟ اگر اینطور باشه پس جایگاه اختیار انسان چیه؟ آیا منصفانه هست که چون کسی اسمش ... هست سرنوشت خوبی هم در انتظارش باشه؟؟ آیا منصفانه هست دختر و پسری که از هر لحاظ کفویت دارند به خاطر حرف این آدم های به ظاهر متبحر که شما اگر ازدواج کنید جدا می شوید و.. و چون اسم شما به هم نمی خورد، ازدواج نکنند و خودشون رو مجبور کامل بدونن مگر نه اینکه آنکه را اسرار حق آموختند مهرکردند و دهانش دوختند!! پس جایگاه توکل اینجا کجاست؟ ممنون میشم در این باره مبسوط راهنماییم کنین چون داستانی برام در این باره بوجود اومده که ذهنم رو به شدت مشغول کرده ولی باز از توکل بخدا دست بر نمی دارم چون قدرت خدا رو از همه ی این ها بالاتر می دونم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثی در کتاب «جايگاه جن و شيطان و جادوگر در عالم» در صفحهی 98 به بعد در این رابطه شده است که عیناً سؤال و جواب مربوط به این موضوع که در آن کتاب مندرج است، خدمتتان ارسال میگردد:
سؤال: اخيراً ديده مى شود كه عده اى براى رفع مشكل افراد و يا جهت شفا از بيمارى توصيه مى كنند آن ها اسم خود را تغيير دهند تا آن جا كه به افراد مى گويند اسمى مثل محمد و يا فاطمه را تغيير دهند و مثلًا پوريا يا صدف بگذارند. جالب است كه بعضاً با تغيير اسم مشكلشان رفع شده و يا بيمارى آنها بهبود يافته، موضوع اين كار چيست؟
جواب: به ما توصيه شده است كه نام نيك بر فرزندانتان بگذاريد. رسول اكرم (ص) مى فرمايند: «مِنْ حَقِّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ ثَلَاثَةٌ، يُحَسِّنُ اسْمَهُ، وَ يُعَلِّمُهُ الْكِتَابَةَ، وَ يُزَوِّجُهُ إِذَا بَلَغ»[1] از حقوقى كه فرزند بر پدر خود دارد سه چيز است: اسم نيكو براى او انتخاب كند، نوشتن به وى بياموزد، وقتى بالغ شد وسائل تزويجش را فراهم نمايد. حتى رسول خدا (ص) مى فرمايند: «مَنْ وُلِدَ لَهُ أَرْبَعَةُ أَوْلَادٍ وَ لَمْ يُسَمِّ أَحَدَهُمْ بِاسْمِي فَقَدْ جَفَانِي»؛[2] اگر كسى چهار فرزند دارد و نام يكى را محمد نگذاريد به من جفا كرده است. و نيز روايات از حضرت صادق (ع) خبر مى دهد؛ «اسْتَحْسِنُوا أَسْمَاءَكُمْ فَإِنَّكُمْ تُدْعَوْنَ بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ قُمْ يَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ إِلَى نُورِكَ قُمْ يَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ لَا نُورَ لَكَ» ؛ نامهاى نيكو بگذاريد زيرا روز قيامت به آن نامها صدايشان مى زنند و مى گويند: اى فلان پسر فلان! به سوى نورت برخيز! و اى فلان
پسر فلان! برخيز! ولى نورى ندارى. اگر پدر و مادرى نام نيك بر فرزندشان نگذارند در قيامت فرزندشان از آنها شكايت مى كند.
از سليمان جعفرى روايت شده كه گفت از اباالحسن (ع) شنيدم مى فرمود:
«لَا يَدْخُلُ الْفَقْرُ بَيْتاً فِيهِ اسْمُ مُحَمَّدٍ أَوْ أَحْمَدَ أَوْ عَلِيٍّ أَوِ الْحَسَنِ أَوِ الْحُسَيْنِ أَوْ طَالِبٍ أَوْ عَبْدِ اللَّهِ أَوْ فَاطِمَةَ مِنَ النِّسَاءِ»
؛[3] فقر داخل خانه اى كه در آن نام محمد و يا احمد و يا على و يا حسن و يا حسين و يا جعفر و يا طالب و يا عبد الله و يا فاطمه باشد نمى شود.
«إِنَّ الشَّيْطَانَ إِذَا سَمِعَ مُنَادِياً يُنَادِي يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ ذَابَ كَمَا يَذُوبُ الرَّصَاصُ»
؛[4] از ابى جعفر (ع) نقل شده كه فرمود: شيطان وقتى صداى كسى را كه به اسم محمد و يا على صدا مى زند بشنود مانند سرب ذوب مى شود.
اما اينكه عده اى با محاسبه هاى غير قابل اعتماد مى آيند بر اساس حروف ابجد عدد مربوط به اسمى را تعيين مى كنند و سپس آن عدد را نسبت به امرى ديگر مثل عددِ مربوط به اسم همسر آن فرد، مقايسه مى كنند و ادعا مى نمايند اين دو عدد همخوانى ندارد، پس بايد اسمهايشان را عوض كنند تا همخوانى پيدا كنند؛ نه تنها حرف بى پايه و اساسى است، بلكه پشت كردن به عقل و دستور شريعت الهى است. و اينكه چرا بعضاً با تغيير اسم، مشكلات فرد يا خانواده مرتفع مى شود و يا بيمارى طرف بهبود مى يابد، پاى شيطان در ميان است. آرى شيطان براى هلاكت انسان مشكلاتى را ايجاد مى كند تا او را از خدا باز دارد و به غير خدا متوسل شود و عملًا از دين الهى فاصله بگيرد و لذا در اين راستا راههاى موفقيت هاى ظاهرى را براى او مى گشايد ولى در زير اين موفقيت ها ايمان طرف را از او مى گيرد و سپس همان موفقيت هاى ظاهرى را نيز از آن فرد دريغ مى كند.
براى شيطان كار دشوارى نيست كه حتى عامل بهبودى شخصى از بيمارى شود تا از آن طريق او را به هلاكت برساند. در حالى كه خداوند سلامتى و بيمارى و توسعه ى رزق و محدودبودن رزق را بستر امتحان بندگانش قرار داد تا انسانها در شرايط مختلف بتوانند بندگى خدا را در جان خود نهادينه كنند. حال انسانى كه از دين الهى فاصله گرفت به جاى اينكه سختى ها و بيمارى ها را بستر امتحان الهى بداند و در عين برنامه ريزى طبيعى جهت رفع آنها، بندگى خود را محفوظ دارد، بى صبرى از خود نشان مى دهد و به وسايل غير الهى متوسل مى شود و خود را در دنيا و آخرت روسياه مى نمايد. در حالى كه قبلا در حديث قدسى مطرح شد كه خداوند مى فرمايد:
«به عزت و جلال و بزرگوارى و رفعتم بر عرشم سوگند كه آرزوى هركس را كه به غير من اميد بندد، به نوميدى قطع مى كنم. و نزد مردم بر او جامه خوارى مى پوشانم، و او را از تقرب خود مى رانم و از فضلم دور مى كنم. آيا او در گرفتارى ها به غير من آرزو مى بندد، در صورتى كه گرفتارى ها به دست من است؟ و به غير من اميدوار مى شود و در فكر خود درِ خانه ى جز مرا مى كوبد با آنكه كليدهاى همه ى درهاى بسته نزد من است و درِ خانه من براى كسى كه مرا بخواند باز است؟ كيست كه در گرفتارى هايش به من اميد بسته و من اميدش را قطع كرده باشم؟ كيست كه در كارهاى بزرگش به من اميدوار گشته و من اميدش را از خود بريده باشم؟ ...»[5] كه متن كامل حديث در صفحات قبل مطرح شد. اين روايت گرانقدر در عين اينكه در مسئله ى فوق ما را متذكر مى نمايد كه در امورمان به غير از خدا متوسل نشويم، به ما تذكر مى دهد چگونه اميدبستن به ساحر و امثال آنها ما را با ناكامى در امورمان روبهرو مى كند. خداوند إنشاءالله به من و شما توفيق دهد تا در كسب معارف و اخلاق و رعايت آداب دينى موفق شويم و سعى كنيم آن عقايد را قلبى نماييم تا منوّر به نور عالم معنا گرديم و مورد نظر رضايتمندانه ى پروردگارمان قرار گيريم. موفق باشید
[1] ( 1)- مكارم الأخلاق، شيخ حسن فرزند شيخ طبرسى، ص 220.
[2] ( 2)- عدةةة الداعى و نجاح الساعى، ابن فهد حلى، ص 87.
[3] ( 1)- همان.
[4] ( 2)- همان.
[5] ( 1)- الكافى، ج 2، ص 67، باب التفويض إلى الله و التوكل عليه.