بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: زن ، ازدواج ، خانواده، مرد

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2242
متن پرسش
بناکم خدا سلام علیکم - استاد عزیز در جواب یکی از سو الات فرمده بودید وظیفه پدر اینست که تا جاییکه ضربه به قیامت او نخورد شرایط ادامه زندگی فرزندان را تهیه کند. خواستم بپرسم آیا این وظیفه شرعی است و اگر پدری انجام ندهد مدیون فرزند است حتی فرزندی که به سن بلوغ را عبور کرده است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همچنان که در کنز‌العمال از رسول خدا«صلی‌الله‌علیه‌وآله» نقل‌شده که می‌فرمایند: «مَن بَلَغَ وَلَدُهُ النِّکَاحَ وَعِندَهُ مَاینکَحُهُ فَلَم ینکَحْهُ ثُمَّ أحْدَثَ حَدَثًا فَالإثْمُ عَلَیه» هر کس فرزندش به سن ازدواج برسد و بتواند وسایل ازدواج او را فراهم کند و کوتاهی نماید، اگر از آن فرزند خطایی سرزد، آن پدر در گناه او شریک است، در سایر نیازمندی‌های فرزند نیز قضیه از این قرار است زیرا شرایطی که فرزند بتواند لباس و مسکن و غذای همسر خود را تهیه کند پیرو ازدواج فرزند پیش می‌آید. موفق باشید.
2246
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی و با ارزوی قبولی طاعات شوهر من بسیار به شما علاقمند است و همواره کتابهاو سخنرانی های شما رو مطالعه میکند اما من در مسایل اخلاقی و رفتاری خیلی با ایشون مشکل دارم ایشونشام خونه فامیل مهمونی رفتن و امثال این را بطالت وقت میداند و چون الان وضعیا سفره ها کمی تجملی شده میگه نباید مهمونی بریم در صورتی که خود من سفره ساده ای برای مهمان میاندازم بخاط شوهرم اما بازهم وقتی مهمونی دعوت میشیم کلی بحث داریم باهم واگه هم راضی بشه بیاد با طعنه و بدرفتاری کاری میکنه که مهمونی برام تلخ بشه ایشون انتظار داره همش بشینه گوشه خونه پای کتابها میگه وقتی نمیتونم غیبت نکنم نمیام مهمونی میخام بدونم دیدگاه شرع چیه اگه واقعا درست باشه من خیلی کمتر اذیت میشم و اگر هم غلط باشه اگه شوهرم از زبون شما بشنوه حتما قانع میشه ممنونم یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آری در عین این‌که وظیفه‌ی ما است در محیط‌هایی که گناه و معصیت می‌شود، حضور نیابیم ولی به همین اندازه وظیفه‌است که قطع رحم صورت نگیرد و ارتباط با ارحام در حدّ متعادل برقرار باشد و تا آن‌جا که ممکن است ‌ـ بدون افراط و تفریط‌ـ در مراسم میهمانی‌ها جهت صله‌ی رحم شرکت شود هر چند رعایت بعضی از امور به خوبی انجام نشود ولی فراموش نکنید ما در این دنیا نیامده‌ایم که عمرمان را در جلسات بدون نتیجه تمام کنیم. موفق باشید
2236
متن پرسش
سلام علیکم طاعات قبول بنده از کناب تفسیر زیارت عاشورا که در دانشگاه تهران دیدیم با شما آشنا شدم و بنده مهندس باغبانی هستم و از آن به بعد از طریق جستجو در اینترنت تواتنستم سایت شما را پیدا کنم و از سایر مطالبتان استفاده کنم و یه مدتی هم به فرمایش شما کتاب بدایه الحمکه علامه (ره) و با سخنرانی استاد فیاضی دارم استفاده میکنم چون مسائل خیلی فکری است و احتیاج به زمان زیادی دارد درصد خیلی کمی از آن را متوجه میشوم لذا بیشتر سعی میکنم از کتاب های خودتان استفاده کنم مثل برهان صدیقین و حرکت جوهری آیا با فشار تمام خواندن کتاب بدایه که با سرعت خیلی لاکپشتی جلو میروم ادامه دهم یا نه ؟ سوال دوم بنده در مسائل تغذیه ای چندین سال است از نظرات دکتر روازاده استفاده میکنم چون اعتقاد دارم بر اساس حدیٍث ائمه اطهار (ع) علم البدان ضروری است نظرتان راجع ایشان چیست و اینکه شما در منزل برای تهیه نان آیا از پودر خمیر استفاده می فرمایید طرز تهیه خمیر نان بدون مواد شمیایی را متوانید فرمایید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:1ـ شاید بعد از کتاب از بر هان تا عرفان و معاد(همراه با شرح) با دنبال کردن خویشتن پنهان انشاالله نتیجه بگیرید 2ـ به نظرم روش آقای دکتر روازاده خوب است.ما از پودر خمیر استفاده نمی‌کنیم، قسمتی از خمیر را نگه می‌داریم وپس از یک روز آن را در یخچال می‌گذاریم و وقتی می‌خواهیم دوباره پخت کنیم یک روز زودتر آن‌را بیرون می‌گذاریم وبه عنوان مایه خمیر استفاده می کنیم.
2238
متن پرسش
سلام علیکم من یک دختر 25 ساله هستم. تا به این سن حدود 20 تا خواستگار داشتم ولی تقریبا همشون بعد از دیدار اول دیگه زنگ نمیزدن و می رفتن.یکیشونم که من برای جلسه دوم دید و خوشمون اومده بود میخواستیم برای جلسه سوم قرار بگذاریم که چون ما داشتیم خونمون رو بنایی میکردیم گفتیم بعد از نیمه شعبان اونها فکر کردن ما می خواهیم دست به سرشون کنیم بعد زنگ زدن گفتن ما اصلا به خانواده ی شما نمی خوریم و گذاشت و رفت. حالا به نظرتون من دوباره بهشون زنگ بزنم و ازشون بخاهم یه جلسه ی دیگه بیان؟ ممنون از راحنماییتون. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به نظرم مستقیم به آن‌ها زنگ نزنید ولی غیر مستقیم به آن‌ها فهمانده شود که از طرف شما مانعی نیست. به خدا توکل کنید و جوابی که به شماره‌ی 2213 داده‌شده را در نظر بگیرید. موفق باشید.
2239
متن پرسش
سلام من دختر 32 ساله هستم. خواستگار مناسب ندارم. چه کار کنم که هر چه زودتر مشکلم حل شود و مورد مناسبم پیدا شود و بروم خانه بخت. با تشکر از راهنمایی شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: صله‌ی رحم و خوش‌بینی به خلق خدا و صدقه راه‌گشاست. در ضمن به جواب شماره‌ی 2213 عنایت بفرمایید. موفق باشید.
2222
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم ، با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما من به پدر و مادرم علاقه شدید دارم.علاقه ای که تقابلا آنها نیز به من دارند. به گونه ای که شاید طاقت دوری آنها را نداشته باشم. خواهشمند است بفرمایید علاقه به والدین تا چه حد ممدوح است؟ می ترسم پس از مرگ ، این علاقه من را اذیت کند. آیا واقعا این علاقه ممکن است پس از مرگ روح را اذیت کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: دل خود را به خدا و اهل‌البیت‌«علیهم‌السلام» بدهید تا محبت خود را درست مدیریت کرده‌باشید و در کنار آن، محبت والدین را نحوه‌ای از محبت خدا ببینید و در عین محبت، به آن‌ها احترام بگذارید ولی بنا نیست فکر و ذکر شما والدینتان باشید و گرنه همین‌طور که می‌گویید وقتی در برزخ آنچه را محبوب دل قرار‌داده‌اید ندارید و آن خلأ را با محبوب‌های حقیقی پر نکرده‌اید چه‌کار می‌کنید؟ موفق باشید.
2213
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد ارجمند، دختری هستم 25 ساله که در دوران دانشجویی با مباحث شما آشنا شدم و دوران خوشی را گذراندم اما با اتمام دوران تحصیل و برگشت به خانواده ای با عقاید متفاوت، و وجود موانع بسیار زیاد در داشتن سلوک دینی به تدریج از خدا دور شدم به صورتی که مدت زیادی است که نمازهایم را فقط در حد انجام واجب و بدون هیچ لذتی میخوانم و از رحمت خداوند ناامید شده ام و از نظر روحی و معنوی وضعیت خیلی بدی دارم البته مدتی است که نیاز شدید به ازدواج و داشتن یک همراه و همسفر دارم که متاسفانه هیچ خواستگاری ندارم و این نیز بر ناامیدیم می افزاید. هر روز که میگذرد بار گناهم سنگینتر میشود . از شما استاد گرامی تقاضای راهنمایی برای بیرون آمدن از این وضعیت دارم. البته مدت زیادی است که نمیتوانم مطالعه کنم وقلب و روحم برای مطالعه همراهی نمیکنند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: سعی کنید در زندگی افق‌های بلند را در نظر بگیرید مثل تعالی معرفتی و روحانی و مثل حیات ابدی، نگذارید ذهنیّت نداشتن خواستگار شما را به خود مشغول کند بلکه به چیزی بالاتر از همسر داشتن فکر کنید حال اگر همسر آمد، خوش آمد، اگر نیامد، الله اکبر، خدا بزرگ است. باز تأکید می‌کنم قلب و روح خود را در اموری متمرکز نکنید که اساس حیات و کمال شما نیست تا افق‌های بلند را در مقابل خود بیابید. زندگی با همسر و یا بی همسر پایانی دارد، هدف از خلقت ما برگشت به خداست و دل‌بستگی به حقیقت. بنده هم قبول دارم که «اگر آدمی تنهای تنها باشد نمی‌تواند به ادامه‌ی زندگی امیدوارگردد» ولی کسانی به واقع تنهایند که مشغول زندگی دنیایی شدند. زمام امور خود را از ذهنیاتی که شما را به تباهی می‌کشاند خارج کنید. موفق باشید.
2209
متن پرسش
با سلام حضور استاد گرامی ، ضمن عرض معذرت از این که وقت شریف شما را می گیرم به سئوالی می پردازم که مدتی است مرا مشغول کرده است و آن حد وظیفه پدر در قبال مسائل دنیائی پسرش می باشد بعضی از آشنایان با رسیدن فرزندشان به سن ازدواج ، ضمن گرفتن بهترین مراسم ازدواج به او یک واحد آپارتمان و ماشین هدیه کرده اند یعنی چیزی که یک شخص عادی پس از سالها کار در حدود 50 سالگی بدست می آورد را یکجا به او میدهند و از تمام دغدغه های آتی و فشارهای مالی راحتش می کنند. بعضی از آشنایان هم می گویند خودش باید برود و تلاش کند و تجربه کند و بدست آورد و توکل کردن و دعا را بیاموزد و ... اینجانب در آستانه بازنشستگی هستم و برای بعد از آن نقشه هائی کشیده ام که فکرم را به تفسیر قران و کسب معارف و ... بدهم شاید به خودم برسم اما همسرم می گوید نمی شود که کار نکنی، در این روزگار سخت دو پسرت چه کنند ؟ اگر بخواهم امکانات زندگی آنها را فراهم کنم باید یک دوره دیگر هم پس از بازنشستگی دنبال کار باشم لطفا این مقوله را شرح بیشتری بفرمائید . ضمنا بنده از مباحث شیرین شما بیگانه نیستم و در چند سال اخیر بیش از 250 سخنرانی شما را با برنامه ریزی دنبال کرده ام . خدای متعال بر توفیقات شما بیفزاید .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: پدر وظیفه دارد تا آن‌جا که ممکن است و به قیامت او لطمه نمی‌خورد شرایط ادامه‌ی زندگی پسرانش را فراهم کند ولی نه به آن قیمتی که خودش را از نظر روحی گرفتار دنیا بکند که دنیای آن‌ها آباد باشد. انشاءالله می‌توانید هر دو وظیفه را جمع کنید. موفق باشید.
2194
متن پرسش
با سلام و تشکر. یکی از موضوعاتی که شما در زمینه مسایل زندگی زوجین بسیار بر آن تأکید می نمایید، تأکید بر ساده زیستی و پرهیز از تجمل است. برداشت اینجانب با توجه به ارتباطاتی که با سایر دوستان دارم آن است که این مسأله به یکی از مهمترین عوامل ایجاد کننده اختلاف در زندگی دوستانی تبدیل شده است که مباحث شما را پیگیری می نمایند. به نظر اینجانب توصیه کلی به ساده زیستی مشکلی را حل نمی کند زیرا اسراف کارترین افراد هم با بهانه های مختلف نظیر حفظ "شأنیت و آبرو" اسراف خود را توجیه می نمایند. لذا در این زمینه سوالاتی را مطرح می نمایم: 1-چرا یکی از مهمترین توصیه های شما به زوجین تاکید بر ساده زیستی است؟ 2-معیار تشخیص تجمل چیست؟ 3-در برخی از موارد میان مرد و زن در تشخیص مصداق تجمل اختلاف بوجود می آید. در این موارد چه باید کرد؟ اگر مرد بخواهد تابع همسر خود شود او هم در تجملات گرفتار می شود و اگر نخواهد تابع شود به دیکتاتوری، خسیس بودن و یا دخالت بیجا در امور منزل متهم می شود. برخی معتقدند که زن در این موارد باید از مرد تبعیت نماید و برخی دیگر نیز معتقدند که مرد تا جایی که برایش امکان دارد باید خواسته های همسر خود را تأمین نماید. در صورتی که نظر دوم را صحیح می دانید خط قرمز کجاست؟ 4- برخی مردان به این گونه عمل می کنند که در امور مربوط به منزل اختیار را کاملا به زن می دهند و آنها فقط پول آن را پرداخت می کنند. در صورتی که طبق آیه قران مرد موظف است اهل خود را از فرو افتادن در آتش که یکی از مصادیق آن اسراف است حفظ کند. به نظر شما این روش صحیح است؟ 5-جایگاه "شأنیت" چیست؟ اینکه می گویند مومن باید شان خود را حفظ کنذ، آیا شأن انسان به لباس و ماشین است یا به بندگی؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1ـ ابتدا باید عنایت داشته‌باشید یکی از صفات مؤمن و از نشانه‌های کمال ایمان «تقدیر معیشت» است. به این معنی که خرج کردن‌ها باید با برنامه باشد بدون افراط و تفریط. به چند روایت در این امر عنایت بفرمایید که در روایات داریم که حضرت باقر «ع»می فرمایند : الکمال، کلّ الکمال، التّفقّه فی الدّین، و الصّبر على النّائبة، و تقدیر المعیشة. منتها درجه کمال، تفقّه در دین است، و صبر به هنگام رسیدن بلا، و اندازه نگاه داشتن در معیشت. و یا امام صادق«ع»می فرمایند: لا یصلح المؤمن إلّا على ثلاث خصال: التّفقّه فی الدّین، و حسن التّقدیر فی المعیشة، و الصّبر على النّائبة.مؤمن، «صالح» نمى‏شود جز با سه خصلت: تفقّه در دین، اندازه نگاه داشتن نیکو در معیشت، و شکیبا بودن در برابر حوادث.وامام رضا «ع» می فرمایند: بنده به حقیقت ایمان دست نمى‏یابد، مگر هنگامى که از سه خصلت برخوردار باشد: تفقّه در دین، اندازه نگاه داشتن نیکو در معیشت، و صبر بر بلاها. 2ـ تقدیر معیشت و برنامه داشتن در خرج نه به معنای خسیس بودن است و کم گذاشتن در امور ضروری زندگی و نه به معنای ریخت و پاش کردن است و این‌که ملاک خرج کردن‌هایمان چشم و هم‌چشمی ها باشد، هر چند باید عزّتمان در بین افرادی که در حدّ ما هستند حفظ شود و به خصوص آقایان نباید در این امر به خانم‌ها سخت بگیرند که در بین افرادی که همطراز آن‌ها هستند احساس کمبود کنند همان‌طوری که خانم‌ها باید بدانند اگر گرفتار گردونه‌ی چشم و هم‌چشمی شدند هلاک می‌شوند. 3ـ تقدیر المعیشة و مدیریت مصرف موجب می‌شود که نیاز و هزینه‌ی زندگی معلوم شود که چند ساعت از روز را ما باید صرف درآمد‌های اقتصادی خود کنیم تا فرصت آبادانی قیامت را از دست ندهیم. ملاک اصلی باید همین نکته‌ی آخری باشد که خانم‌ها و آقایان مواظب باشند طوری در دنیا نیفتند که جایی برای آبادانی قیامتشان برایشان نماند. موفق باشید
2198
متن پرسش
استاد طاهر زاده سلام علیکم طاعاتتان مقبول درگاه احدیت ممنون از اینکه وقت ارزشمند خود را برای پاسخ به سوالات مکتوب سایت صرف می کنید . من فارغ التحصیل یکی از رشته های فنی از اصفهان هستم . دغدغه ای که چندی است ذهن مرا به خود مشغول کرده است مربوط به ماجرایی می شود که در یکی از ترم های تحصیلم برای من اتفاق افتاد که مختصرا در اینجا به استحضارتان می رسانم و تقاضای راهنمایی دارم . بنده در یکی از ترم های تحصیلی درسی را با یک استادی داشتم در طول ترم بسیار فعال بودم و معمولا حتی بعد از کلاس درمورد مباحث درس از ایشان سوال می کردم . در امتحان پایانی این درس سوالی مطرح کرده بودند که با اینکه من نمونه های مشابه آن را قبلا حل کرده بودم اما در امتحان نتوانستم به طور کامل جواب بدهم . بعد از امتحان یک روز برای کاری به دانشکده رفته بودم اتفاقا ایشان در اتاقشان بودند من به اتاقشان رفتم چون می دانستم که مرا به چهره و نه فامیل می شناسند ( اما اصلا از اخلاق ایشان در نمره دادن آگاه نبودم و مطمین نبودم که در نمره دادن به شناخت دانشجو هم اهمیت می دهند یا نه ) و یک سوالی را بهانه کردم تا ببینم که برگه ها را تصحیح کرده اند یا نه ؟ گفتند که هنوز تمام نشده و خودشان ( البته بدون هیچ حرفی درباره ی امتحان ) فامیل مرا پرسیدند . بعدا که نمرات را اعلام کردند به من نمره ی کامل داده بودند البته دقیقا نمیدانم که به همه نمره اضافه کرده بودند یا نه ؟ این را از این بابت می گویم که ترم های بعد که با ایشان کلاس داشتم به یکی از بچه ها علنا گفتند که در امتحان فلان درس ( همان درسی که من هم با ایشان داشتم ) به تو نمره اضافه کرده ام . مسئله ای که در پی این ماجرا برایم یک دغدغه شده است این است که آیا این نمره ی من درست است یا نه ؟ همیشه این مساله مرا اذیت می کند که آیا اگر من نرفته بودم هم نمره اضافه می کردند یا نه ؟ و اگر من به واسطه ی این مدرک به سر کار بروم آیا درآمدم حرام محسوب می شود ؟ اگر مقاطع تحصیلی بالاتر به معدل این مقطع مرتبط باشد چه ؟ محتاج دعای خیرتان هستم . با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این استاد است که می‌داند چه نمره‌ای باید به دانشجو بدهد و اگر تشخیص داد دانشجو، دانشجوی فعّالی است نباید خود را مقید کند به محتویات برگه‌ی امتحان. گویا خود او نیز به دنبال شما بوده. در هرحال دغدغه‌ی شما دغدغه‌ی بی‌جایی است. موفق باشید
2187
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی، از خدا می خواهم که بر درجه و مقام شما بیفزاید که در سرگشتگی این دوران مایه پشت گرمی و قوت قلب ما هستید. آیا زنان که به علت عذر شرعی ماهانه، عبادتشان ناقص است، بهره شان هم از نتیجه عبادات ناقص است؟ خصوصا در ماه مبارک رمضان آیا نتایجی که شما در کتاب «رمضان، دریچه رؤیت» برای عبادت سی روزه در این ماه ذکر کرده اید نصیب زنانی که عبادتشان سی روز نیست می شود؟ آیا خداوند به زنان توانایی دیگری داده است که با وجود نقص در عبادت به نتایجی برابر مردان برسند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ملاک عبادت، بندگی خداست. پس وقتی زنان به حکم خدا در بعضی از اوقات ماه رمضان نباید روزه بگیرند همان قدر در مقام عبادت خدا هستند که در موقعی که روزه دارند.و ماه رمضان خود را سراسر با بندگی خدا به انتها رسانده اند موفق باشید.
2166
متن پرسش
باسلام و دعای خیر برای استاد طاهرزاده با عرض پوزش از اینکه در ماه مبارک رمضان و قت باارزش شما را می گیرم . متن زیر از طرف یک دانشجوی برادر شهید که در خارج کشور مشغول تحصیل است در مورد روش زندگی حضرت محمد (ص) برای من ارسال شده ، آیا با واقعیت تاریخ پیامبر تطابق دارد . از طرفی ایشان با آقای کدیور در خارج در مورد معارف دینی قبلا مکاتبه داشته و من از این بابت نگرانم. باتشکر و آرزوی توفیق روز افزون آن مرد آسان بود سلام در سال های جوانی، من و دوست هایم خیلی افتاده بودیم تو خط اخلاق و اعتقاد. نتب کلاس و جلسه اخلاقی و تقوایی داغ بود. تلویزیون پشت هم از همین برنامه ها و توصیه ها پخش می کرد. یک دنیا دستور نکنید و بکنید توی سرهای ما چرخ می خورد. می خواستیم خوب باشیم و خوب بودن آن روزها خیلی سخت شده بود. مدام داشتیم خودمان را مجبور می کردیم که مثل حضرت رفتار کنیم. نمی شد. نمی توانستیم. به خودمان فحش می دادیم. ناامید می شدیم. فکر می کردیم عیب های اساسی داریم و دیگر درست شدنی نیستیم.‏ چند سالی طول کشید تا فهمیدیم گره کار توی همین مجبور کردن است. ماجرا زورکی نیست. فهمیدیم آدم ظریف است و یک شبه نمی شود به اش شکل داد. مثل کار سفالگری می ماند که اگر فشار دستت را زیاد کنی، به جای شاهکار هنری از زیر دستت هیولای گلی می آید بیرون. ولی دیگر خیلی دیر شده بود. خیلی از همسفرهایمان خیال کرده بودند دین یعنی همین زور و فشار و گفته بودند ما نخواستیم و خداحافظ. ‏ در روایت های معتبر هست که همان پیامبری که ما داشتیم خودمان را هلاک می کردیم مثل او بشویم، توی مدینه یکی را تو اوضاع و احوالی شبیه ما می بینند. به اش تشر می زنند که: با خودت با مدارا رفتار کن! آن هایی که به خودشان زیاد فشار می آورند مثل سواری اند که برای زود رسیدن، آن قدر به مرکبش شلاق می زند که اصلا به کل نمی رسد. ولی وقتی ما این روایت ها را خواندیم دیگر دیر شده بود. رفقایمان شلاق را زده بودند، مرکبشان از حال رفته بود و حالا دیگر اصلا توی راه نبودند که بشود به شان گفت پیامبر(ص) دینی که شما ازش رمیده اید، جور دیگری بوده. ‏ روایت ها می گویند مرد آسانی بود. نرم و روان. نمازش از همة نمازها سبک تر و خطبه اش از همة خطبه ها کوتاه تر بود. کارهای خوب که می کرد، حظ می کرد. دقیقا همان حلقه ای که ما آن سال ها گم کرده بودیم. لذت اخلاق. این که از درستی و راستی کیف کنی. می دانم که می گویند این مرحله های جوششی بعد از کوشش می آید. اول آدم باید به خودش سخت بگیرد تا بعد لذتش را ببرد. ولی فکر کنم این سعی، این دویدن، این کوشش یا هر چی که هست، باید آرام باشد. درست مثل راه رفتن حاجی ها بین صفا و مروه. روان و متین. بعضی جاها را فقط باید هروله کرد. همین. وگرنه بقیة راه را باید جوری پا از پا برداری که یکی اگر از دور تو را ببیند، فکر کند داری رو ابر راه می روی. به همان سبکی، به همان لذت. به همان دقت. چون همیشه این احتمال هم هست که رشته های نازک زیر قدم هایت پاره بشوند و معلق بمانی. می گویند حضرتش به همین اعتدال بود.‏ مرد راحتی بود. سیره های تاریخی، این را می گویند. ما به کسی می گوییم آدم راحت که از زیر مسؤولیت ها آسان شانه خالی کند و بی خیال باشد. اما حضرتش، هم بار را بر شانه داشت هم راحت بود. باورش سخت است. چون ما به یکی از این دو تا عادت داریم. ما به صورت عبوس همة مردانی که کارهای سختی دارند، عادت داریم. برای ما اصولا بام، جایی است که از یکی از دو طرفش باید افتاد. تجسم یکی که راحت و متعادل روی لبة باریک بام بایستد و بیش از همة مردم متبسم باشد، سخت است. مرد عربی چیزی آورد. گفت: این، هدیة شما! کمی که گذشت، گفت: حالا پول هدیه ام را بدهید. پیامبر(ص) خندید. از ته دل. روزهای بعد، هر وقت غمگین می شد می گفت: آن اعرابی چه شد؟ کاش دوباره می آمد. روایت ها می گویند اهل مزاح بود. اگر یکی از اصحاب، گرفته بود، شوخی می کرد تا او را به خنده وادارد. همان روایت ها هم می گویند کلماتی که بر او نازل می شدند آن قدر سنگین بودند که در روزهای سرد، اگر وحی می آمد صورتش غرق عرق می شد. ‏ چقدر دوست داریم که یکی، این دوتایی های محال را کنار هم داشته باشد. هم این باشد، هم آن. سال هاست که همه مان یکی از این دوتاییم. عادت کرده ایم آدم عمیق، آدمی با فکرهای پیچیده و لایه های متفاوت، خیلی تودار باشد. هیچ حسی توی صورتش پیدا نباشد. راحت قاطی حرف های دیگران نشود و اصلا نشود فهمید چه فکری دارد می کند. ولی اوصافی که از پیامبر (ص) در سیره ها آمده، اصلا شبیه عادت همیشگی ما نیست. کتاب های معتبر همه این را گفته اند که وقتی خوشحال بود یا وقتی از چیزی خوشش می آمد صورتش می درخشید. بعضی راوی ها گفته اند مثل آیینه. بعضی هم گفته اند مثل قرص ماه. اگر هم از چیزی غمگین بود، چشم ها و صورتش گرفته می شد. تار می شد. ما فقط بچه ها و آدم های ساده دل را سراغ داریم که موقع شادی صورتشان برق بزند. از خوشی چشم هایشان بدرخشد. اصلا باورمان نمی شود جسم هیچ متفکری این قدر شفاف باشد. ‏ مردم حرف درآورده بودند که این مرد، ساده لوح است. این را خود قرآن می گوید. بس که قاتی مردم می شد و رویش نمی شد حتی وقتی کار دارد، بهشان بگوید پا شوند بروند. می گویند با هر کس دست می داد، دست خود را نمی کشید تا طرف دست خود را بکشد. با هر کس می نشست، آن قدر صبر می کرد تا خود او برخیزد و آن قدر حرفش را گوش می کرد تا خود او حرفش را قطع کند. اصحابش گفته اند وقتی از چیزی به خنده می افتادیم، با ما می خندید؛ وقتی تعجب می کردیم، با ما تعجب می کرد. از آخرت حرف می زدیم، با ما دربارة همان حرف می زد. از دنیا می گفتیم، با ما از همان می گفت. از خوردنی ها و آشامیدنی ها هم حرف می زدیم، او هم از همان حرف می زد.‏ تصورش سخت است؟ نه؟ دلمان برای مردانی که بلد باشند روی این لبه های تیز راه بروند تنگ شده. آخرین باری که یکی از این ها را دیدیم، کی بود؟ کاش می آمد این دور و بر هم سری می زد. ‏ روایت ها می گویند: وقتی از او کاری می خواستند اگر موافق بود می گفت آری و زود انجام می داد. اگر نمی خواست انجام بدهد، فقط سکوت می کرد. هیچ وقت نمی گفت: نه! هیچ وقت نمی گفت: نه! ‏ ******************* روایت های به کار رفته در متن یادداشت، همه از کتاب سنن النبی نوشتة علامه طباطبایی برداشته شده اند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: متنی که ارسال فرموده‌اید متن خوبی است و همین‌طور که نوشته‌اند مبتنی بر کتاب سنن النبی است. موفق باشید
2154
متن پرسش
سلام علیکم! چند سوال در مورد رزق و روزی داشتم: 1- فرض کنید کسی بتواند مهم و اهم رو کامل تشخیص دهد. حالا اگر در شرایطِ نابسامانِ اقتصادیِ خانواده‌اش، و در حالی که دارد کارِ اهم رو انجام میدهد، کارِ مهمی به او پیشنهاد بشود اما با اجرِ مادی خیلی خیلی بالاتر. حالا اگر این بنده خدا دست از کار اهم بزند و به کار مهم بپردازد تا وضعِ معیشتِ خانواده‌اش بهبود پیدا کند. آیا چنین شخصی به رزاقیتِ خداوند شک کرده است یا خیر؟! آیا این تغییر کار این شخص مطابق موازین دینی صحیح است یا خیر!؟ 2- در مورد سوال بالا حدیث قدسی داریم که «ضَمِنْتُ لِاَهْلِ الْعِلْمِ اَرْزاقَهُم»(البته این حدیث در کتاب رزق شما نیز بود اما شما منبعی برای آن ذکر نکرده بودید. بنده نیز هر چه گشتم منبع را پیدا نکردم. اگر منبع را لطف کنید ممنون می شوم.) خب دیگر اهل علم هم باشیم که دیگر نور علی نور. من از این حدیث اینطور برداشت کردم که حتا اگر کارمان، کفایت زندگی را نمی دهد، و مطمئن هستیم که داریم وظیفه‌مان را انجام می‌دهیم، نباید تغییر مسیر بدهیم. بلکه ما مأموریم به وظیفه، رزق را هم توکل می‌کنیم به خدا. آیا این برداشت، صحیح است؟ 3- باز در مورد سوال اول امیرالمومنین ع می فرمایند «قَدْ تَکَفَّلَ لَکُمْ بِالرِّزْقِ وَ أُمِرْتُمْ بِالْعَمَلِ فَلَا یَکُونَنَّ الْمَضْمُونُ لَکُمْ طَلَبُهُ أَوْلَى بِکُمْ مِنَ الْمَفْرُوضِ عَلَیْکُمْ عَمَلُهُ مَعَ أَنَّهُ وَ اللَّهِ لَقَدِ اعْتَرَضَ الشَّکُّ وَ [دَخَلَ‏] دَخِلَ الْیَقِینُ حَتَّى کَأَنَّ الَّذِی ضُمِنَ لَکُمْ قَدْ فُرِضَ عَلَیْکُمْ وَ کَأَنَّ الَّذِی قَدْ فُرِضَ عَلَیْکُمْ قَدْ [وَضِعَ‏] وُضِعَ عَنْکُمْ فَبَادِرُوا الْعَمَلَ وَ خَافُوا بَغْتَةَ الْأَجَل‏»(نهج البلاغه خطبه114) در این زمینه هم سؤال‌ام این است که وقتی خداوند روزی ما را ضمانت کرده‌اند، مطمئن هم هستیم که خداوند روزی می‌دهد، خب دیگر این که آدم کار اهم را کنار بگذارد و به کار مهم بپردازد تا کفاف زندگی‌اش را بدهد و به اهل و عیال اجحاف نشود، آیا این شک به رزاق بودن خداوند نیست؟ 4- متن حدیث یادم نیست اما یادم هست چنین برداشت می‌کردم که انسان نمی‌تواند از طریق دین کسب روزی کند. لطف کنید این موضوع را بیشتر توضیح دهید. مثلاً آیا روحانیون می‌توانند برای تأمین معاش خود، یکی-دو نوبت در مدارس و مساجد نماز بخوانند تا حقوق‌شان بیشتر شود؟ آیا چنین کاری ایراد دارد؟ همچنین کسی که به خاطر تنگی معاش، منبر برود و ...؟ 5- آیا اساساً کسی که به جای این که ببیند جائی که در آن کار می کند ورودی‌اش چیست، خروجی‌اش چیست و چه جایگاهی در جامعهٔ اسلامی دارد و ... به این نگاه کند که چقدر حقوق می‌دهند، آیا چنین کسی باز هم کاری که می‌کند مصداق عبادت است؟ آیا چنین کسی مصداق حدیثی که در ادامه می‌آید هست یا خیر؟ (با این پیشفرض که چنین فردی، تنها دغدغه‌اش تأمین معاش همسر و فرزندان‌اش است، همچنین این حدیث را هم در نظر بگیرید:«الْکَمَالُ کُلُّ الْکَمَالِ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ وَ تَقْدِیرُ الْمَعِیشَةِ.») اصولا این حدیث یعنی چه؟! 6- آیا این به این طرز تفکر بنده ایراد وارد است یا نه؟: «بنده به هر کاری راضی نمی‌شوم - مثلاً اگر پدرم بگوید باید بیایی کنار دست من در مغازه، رسم و راه کارکردن (فروشندگی) را یادبگیری، من به اون جواب می‌دهم، نه پدر من به این کارها علاقه‌ای ندارم، من باید درس بخوانم، من می‌خواهم از نتیجهٔ همان درس‌هایی که در دانشگاه می‌خوانم، کسب درآمد داشته باشم. - مثال دیگر اگر شرکتی پیدا شود که حقوق بالایی داشته باشد و من هم شرایط کار در آن شرکت را داشته باشم، اما اگر ببینم که اهداف مدیران آن شرکت فقط کسبِ منفعت و سود بیشتر است، و اگر خدمتی هم به جامعه انجام می‌دهند در همین راستا است، به هیچ وجه حاضر نمی‌شوم که در آن شرکت مشغول به کار شوم، حتا اگر از نظر مالی خود و خانواده‌ام در تنگنا قرار گیرند. - یا مثلاً اگر در برهه‌ای از زمان، از نظر مالی در تنگنا قرار بگیرم، حاضر نیستم دست به کارهایِ عملگی، مسافرکشی و ... بزنم، نه این که این کارها را در شأن یک تحصیل‌کرده ندانم، نه مسئله نیست، احساس می‌کنم رسالت من این است که در عرصهٔ فرهنگی وارد بازار کار شوم و از این رو، نگران تضییع عمرم هستم، نمی‌خواهم عمرم بیهوده تلف شود» 7- آیا در انتخاب کار باید به استعداد و علایق شخصی نیز توجه کرد یا باید دید احتیاج نظام اسلامی در چه زمینه ای است؟! 8- اگر بتوانید در مورد این حدیث نیز توضیح دهید ممنون می شوم. البته عبارت آخر حدیث مد نظرم است چون به نظر می رسد مثال نقض زیادی داشته باشد:«وَلْیَکُنْ نَفَقَتُکَ عَلَى نَفْسِکَ وَ عِیَالِکَ قَصْداً فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ وَ الْعَفْوُ الْوَسَطُ وَ قَالَ اللَّهُ وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا إِلَى آخِرِهِ. وَ قَالَ الْعَالِمُ: ضَمِنْتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ أَنْ لا یَفْتَقِرَ»
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فکر می‌کنم موضوع اَهم و مهم برای یک مسلمان و با توجه به سخن حضرت علی‌«علیه‌السلام» که مطرح فرموده‌اید آن است که مهم انسان باید آبادانی قیامتش باشد ولی از تلاش اقتصادی جهت رونق امور مسلمین باز نایستد همان‌طور که حضرت نخلستان درست می‌کردند. از طرفی زندگی را برای همسر و فرزند و حتی والدین آسان‌کردن به خودی خود یک نوع آبادانی قیامت است – به شرطی که از مرز اعتدال به اسراف کشیده نشود –گاهی خداوند رزق بعضی را در کاری قرار داده تا با انجام آن کار مردم به نتیجه‌ی لازم برسند و در ضمن آن افراد نیز به رزق خود دست یابند مثل نماز و منبر برای روحانیون. آن‌چه کراهت دارد آن است که یک روحانی شرط کند اگر این مقدار پول ندهید نماز و منبر را نمی‌پذیرم و این غیر از آن است که مردم در عین دعوت روحانی وظیفه دارند حقوق او را رعایت کنند. تقدیر معیشت یعنی انضباط در خرج‌کردن به طوری که نه اسراف کند و نه تنگ بگیرد و بخل بورزد. مسلّم کار هرچه پاک‌تر باشد و در عین فضای دینی وسیله‌ی رزق حلال می‌شود بهتر است.مواظب باشید که به مسیر رزق خود پشت نکنید اگر مسیر رزق شما حضور در مغازه‌ی پدرتان است به آن پشت نکنید چون می‌شود در عین تلاش در بازار کار فرهنگی هم کرد. در جواب قسمت هفتم سؤال باید عرض کنم هر دو، ولی نیاز نظام اسلامی اولویت دارد. 8- فکر می‌کنم در کتاب رزق قسمت آخر حدیث با روایات مختلف روشن شده که حقیقتاً ظرفیت نظام عالم آن است که در میانه‌روی فقری پیش نمی‌آید. در ضمن حدیث «ضمنتُ لاهل العلم ارزاقهم» را از فرمایشات آیت‌الله بهجت«رحمة‌الله‌علیه» گرفتم ولی فکر می‌کنم اگر جستجو کنیم سند آن را پیدا کنیم. موفق باشید
2158
متن پرسش
سلام علیکم! می خواستم دقیقا بدانم اسراف یعنی چه و اینکه اسراف با تبذیر دقیقا چه تفاوتی دارد؟! برای مثال اگر بخواهیم موردی بحث کنیم اینکه کسی از مال حلال خویش مثلا یک ماشین 500 میلیونی بخرد یا مثلا یک خانه 10000 متری بخرد با مثلا استخر و سونا و جکوزی و زمین مثلا بدمینتون درون خانه آیا اینها اسراف است یا خیر؟! ممکن است شما بفرمائید بسته به نیاز است اگر نیاز باشد اسراف نیست. اگر نباشد اسراف است. خوب اگر شما این جواب را بدهید بنده می گویم دقیقا نیاز یعنی چه؟! چون بالاخره این نفس آدمی برای هر چیزی توجیهی می تراشد. حتی برای یک ماشین 500 میلیونی یا برای یک خانه 10000 متری با آن امکاناتی که گفتم. بله مثلا اصل وسیله نقلیه واقعا یک نیاز واقعی است اصل مسکن نیز یک نیاز واقعی است. حالا امکانات مکفی و متعادل نیز درون مسکن و ماشین خوب هم خوب است اگر انسان داشته باشد بخرد. مثلا کسی ندارد به یک پراید بسنده می کند. کس دیگری بیشتر دارد مثلا پژو 405 می خرد یکی دیگر بیشتر دارد 206 می خرد یکی دیگر بیشتر دارد مثلا سمند می خرد. اما آیا اگر کسی داشت که ماشین 500 میلیونی بخرد صرفا بخاطر داشتن و کلاسش آیا مجاز است بخرد یا خیر!؟ البته به عنوان یک سوال خوب است پرسید آیا ممکن است کسی درآمد حلالش اینقدر باشد که بتواند این چیزها را بخرد!؟ البته حلال نه بدین معنی که کسی دزدی نکند خمسش را هم بدهد. نه وقتی کل سیستم سالم باشد. یعنی در قوانین نیز به کسی ظلم نشود. نظام پرداخت دستمزدها و حقوق ها نیز اسلامی باشد. خلاصه درآمد حلال نه فقط به معنی حلال فقهی حداقلی بلکه به معنی حلال حلال حلال در نظام مطلوب اسلامی اقتصاد. سوال بعد آنکه روایات در این زمینه ظاهرش متناقض هستند در برخی روایات توصیه به ساده زیستی و زندگی کم خرج و کم بودن مئونه دارد. از طرفی مثلا روایت داریم من سعادة المرء سعة بیته. این تناقض ظاهری را چگونه باید با هم جمع کرد!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آدم حسابی مثالی زده‌ای که انسان وحشت می‌کند تصور آن را هم بکند چه رسد بخواهد صاحب این چیزها باشد. آیا جمله‌ی حضرت مولا را فراموش کرده‌ای که فرمودند:« ما رایت ثروه موفوره الا و الی جانبها حق مضیع» ندیدم ثروت فراوانی را مگر آن‌که در کنار آن حقی ضایع شده است؟ و این‌که می‌فرمایند: انسان اگر ثروتی دارد مثل خسیسان عمل نکند و به خود و خانواده‌اش سخت نگیرد غیر از اسرافی است که ثروتمندان انجام می‌دهند. بالاخره حرام دنیا عقاب دارد و حلال دنیا نیز حساب دارد. اگر ثروتی هم داریم به مقدار کفاف‌اش مال ما است بقیه‌اش مال مردم است موفق باشید
2132
متن پرسش
بسم الله با سلام خدمت استاد طاهرزاده با توجه به مطالب مطروحه در کتاب زن، آنگون که باید باشد، به نظر شما رانندگی خانم ها با روح کلی هسته توحیدی خانواده و لطافت روحی زن سازگار است؟ ضمن اینکه روایاتی وجود دارد که در آخر الزمان زنان مانند مردان بر مرکب سوار می شوند. آبا این دست از روایات نشان دهنده قبح این عمل است؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نمی‌توان در حال حاضر نتیجه گرفت رانندگی خانم‌ها با روح توحیدی خانواده مغایر است. در مورد این‌که آیا سوار شدن بر مرکب مصداقش سوار شدن در ماشین است باید کمی تأمّل کنیم زیرا وقتی زن سوار بر مرکبی مثل اسب می‌شود یک نحوه تبرج در میان می‌آید که در دین نهی شده. موفق باشید
2126
متن پرسش
سلام و وقت بخیر من دختری هستم 26 ساله چطوری در کشاکش گناه مقاومت کنم ؟ روحم خیلی خسته شده . از کجا شروع کنم برای شناخت خدا و خودم ؟ تصویر روشنی از خودم می خواهم . به دنبال فهم عملی هستم . کمکم کنید تا راه را بشناسم و عمل کنم . چه مقدماتی لاز م است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اول باید متوجه ابدیت خود بشوی و بدانی در ابدیت خودت هستی با خودت، آیا انسانی که همه‌ی فکر خود را مشغول امیال بدن خود کرده است در آن‌جا با چه کسی زندگی می‌کند؟ با خودی که هیچ بهره‌ای از اُنس با خدا ندارد؟ یا با خدایی که در دنیا با عبور از امیال خود پیدا کرده؟ کتاب «آشتی با خدا» إن‌شاءالله ما را با خود و با دیگران و با خدا آشتی می‌دهد و از این‌همه نظر به امیال بدنی آزاد می‌کند. میل به گناه مثل میل به خاراندن سری است که گرفتار قارچ کچلی است، هرچه بخارانی می‌خارد و تا خون‌افتادن پوست سر کار ادامه می‌یابد، کافی است انسان در مقابل این سرخاراندن مقاومت کند تا از سرخاراندن پی در پی نجات یابد. موفق باشید
2115
متن پرسش
با سلام و ادب و احترام خدمت استاد گرامی در خصوص ارتباط فرزند بامادر و همسر آیا می توان گفت بر اساس آیات قران تقدم مادر بر همسر برداشت می شود؟ همسر بنده فردی متدین و متعهد است منتهی بعضا (هر چند خودم ایشان را به دیدار و ارتباط با مادرشان همیشه تشویق می نمایم و ابدا از این کار منع نمی کنم)در این زمینه من احساس می کنم حق من را ادا نمی فرمایند و می گویند تقدم با مادر است و آن کاری که من از ایشان تقاضا کرده ام را انجام نمی دهند. سوال دیگر این است که ما در روایات مشاهده می کنیم که به همکاری مرد در امور منزل و کمک به همسر توصیه فراوانی شده و شاهد مثال همکاری حضرت علی ع در امور منزل به حضرت زهرا س است.من احساس می کنم همسرم علی رغم مذهبی بودن تمایلی به این گونه روایات در عمل نشان نمی دهند و در امور منزل همکاری ندارند و حتی در شرایط سخت مانند بارداری کمکی در امور منزل ندارند و می گویند من از کار منزل خوشم نمی آید.(البته کمک قطره ای ایشان را نادیده نمی گیرم و متشکرم).چگونه می توان نگرش ایشان را تغییر داد چون واقعا بعضی مواقع به دلایل شرایط جسمی نامساعد انجام کار برایم مقدور نمی باشد.با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- والدین و همسر هرکدام حق خودشان را دارند و عدم رعایت حق هرکدام معصیت خود را دارد. چون عموماً وقتی انسان ازدواج کند والدین را فراموش می‌کند، بر حقوق والدین تأکید شده 2- به همان اندازه که زن و مرد کمک‌کار همدیگر باشند ثواب و برکات الهی را نصیب خود می‌کنند و مرد باکمک به همسرش در مواقعی که همسر نیاز به کمک دارد هنر عشق‌ورزیدن را در خود رشد می‌دهد. موفق باشید
2069
متن پرسش
باسلام واحترام محضراستادگرانقدر: لطفا کتابهای که باعث می شود دیدی به انسان بدهد تا زندگی فردی و زناشویی الله محور گردد و دنیا در حاشیه برود‌ «مدینه فاضله در منزل»از خود جنابعالی یادیگر استاد محترم.یا در صورت لزوم سیر مطالعاتی لازم را راهنمایی کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شاید کتاب «زن آن‌گونه که باید باشد» کمک کنددر ضمن منابع اخر کتاب را نیز مورد توجه قرار دهید. موفق باشید
2063
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد محترم دختری 27 ساله و مجرد هستم که در یکی از بهترین دانشگاههای فنی-مهندسی ایران، با رتبه عالی، در مقطع دکتری در حال تحصیل می باشم. کمتر از یکسال است که به لطف خدا با جنابعالی و اندیشه ی شما آشنا شده و آن را به عنوان راهنمای طریق زندگی خود برگزیده ام. آثار شما و خصوصا اندیشه ی کتاب زن آنگونه که باید باشد بر من تأثیر زیادی داشته است. تا قبل از این، درس و دانشگاه برایم اهمیت زیادی داشت و حتی در تدارک سفر به خارج از ایران برای ادامه تحصیل بودم ولی در این مورد به جهت زن بودن و مشکلات این نوع زندگی برای زنان همواره نگران و مردد بوده و مرتبا از خدا می خواستم تا راه درست را به من نشان دهد، تا اینکه طی ماجراهایی با آثار شما آشنا شده و قید سفر خارج را زدم. حالا نمی دانم آیا باز دچار افراط شده ام یا در مسیر درست هستم: در درسم سست شده ام و فکر میکنم درس خواندن و کار کردن در محیط دانشگاه برایم (خصوصا در حال تجرد) مانع بزرگ رشد معنوی است؛ از طرفی فکر بیت المالی که در همه ی این سالها صرف تحصیلم شده، زحمات پدر و مادر، استعداد خدادادی و همه ی عمری که فقط در پای خوب درس خواندن گذاشتم نمی گذارد به راحتی قید همه چیز را بزنم و از طرفی نگرانم که بیش از این، عمر را در این دنیا بیهوده (و برای اعتباریات) سپری کنم و توشه ی قابلی برای آخرت برندارم! لطفا به من بفرمایید که (با این تضاد) وظیفه من در قبال خودم و مملکت اسلامی چیست؟ اکنون که در مرحله ای هستم که باید هرچه زودتر مسیر کاریم را مشخص کنم چه تصمیمی بگیرم که هم از وظیفه ی اجتماعیم غافل نشوم و هم پاکی و لطافت روح زنانه ام را برای فردای زندگی مشترک و مسئولیت اصلیم حفظ کنم؟ التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به نظرم می‌توانید جواب سوالتان را در جواب‌های قبلی که خواهران در همین رابطه سوال فرمودند پیدا کنید. بنده فکر می‌کنم هنر شما باید آن باشد که بتوانید فعالیّت‌های اجتماعی و سلوک فردی را جمع کنید و غفلت حاکی از حضور در محیط دانشگاه را با غلبه‌‌ بر حالت معنوی ‌خود کم کنید و کار را ادامه دهید. موفق باشید
2053
متن پرسش
با سلام واحترام دختری.........ساله دانشجوی سال........روانشناسی هستم با دغدغه های بسیار درزمینه غربی بودن این رشته!مدتهاست که در تعارضی سرگردانم.خیلی این در و آن در زده ام...بسیار فکر کرده ام... با دیگران صحبت کرده ام ...ولی به نتیجه ای نرسیده ام.راستش به رشته ام علاقه مندم وخیلی دوست دارم در راستای صحبتهای آقا در زمینه بومی سازی علوم انسانی با کمک خدا قدمی هرچند کوچک بردارم و ادای تکلیف کنم...از طرفی این مسئله نیز رهایم نمی کند که برای ادامه تحصیل وانجام کارعلمی -پژوهشی مجبورم با نامحرم درارتباط باشم. واین باور قلبی راهم دارم که ارتباط با نامحرم هرچقدرهم که حدود را رعایت کنم واز لحاظ شرع پسندیده عمل کنم اثراتش را خواهد گذاشت مسیر سلوک وقرب را برایم سخت تر ودورتر خواهد کرد...حجاب های جانم رابیشتر خواهد کرد...توفیقات را سلب خواهدکرد و... نزدیک 2سال است که دراین تعارض اسیرم.نمی خواهم بیشتر ازاین جونی ام وفرصتهای ناب را در این بلاتکلیفی از دست بدهم. البته هدف اصلی واساسی ام برایم مشخص است: خشنودی خدا و آقا امام زمان(روحی له الفداء).ولی تکلیفم را نمی توانم تشخیص دهم؟! خواهش میکنم لطف کنید مرا راهنمایی بفرمایید.متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» می‌فرمایند: «آن کسانى که سابقه دارند، میدانند که زنان، هم در دوران مبارزه نقش داشتند، هم بخصوص در همان دوران انقلاب - یعنى آن یک سال و نیمى که حرکت انقلابىِ عمومى شروع شد - نقش داشتند. زنان یک نقش مؤثر و بى‌جایگزین داشتند؛ که اگر نبودند زنان توى این اجتماعات، بلاشک این اجتماعات عظیم و این تظاهرات عظیم، آن اثر را نمیبخشید؛ ... و من اقرار کنم، اعتراف کنم؛ اول کسى که این نقش را فهمید، امام بزرگوار ما بود - مثل خیلى چیزهاى دیگرى که اول او فهمید، در حالى که هیچکدام از ماها نمیفهمیدیم - همچنان که امام نقش مردم را فهمید. امام تأثیر حضور مردم را درک کرد، آن وقتى که هیچ کس درک نمیکرد. بزرگانى با یک تعبیرات زشتى به ما میگفتند که شما فکر میکنید با همین مردم میشود کار بزرگى انجام داد؟! آنچنان با تحقیر حرف میزدند، کأنه اصلاً انسان نیست آن کسى که به او اشاره میکنند! امام نه؛ امام قدر مردم را دانست، مردم را شناخت، توانائى‌هاى آنها را درک کرد، کشف کرد، فراخوان داد. امام چون صادق بود، چون سخن از آن دل پاکِ بزرگِ نورانى بیرون مى‌آمد، اثر گذاشت؛ لذا همه آمدند توى میدان. آن روزى که روز تشکیل کمیته بود، از همه‌ى قشرها آمدند توى کمیته؛ دانشجو آمد، استاد آمد، طلبه آمد، عالم طراز بالا آمد، مردم کوچه و بازار آمدند؛ آمدند عضو کمیته شدند. آن روزى که نوبت جنگ شد، همه به دستور امام رفتند داخل میدان جنگ شدند. آن روزى که امام در اواخر عمرش فرمود باید بروید، بسازید، درست کنید - استغناء - آمدند وارد میدان سازندگى شدند. آن راهگشائى‌ها تا امروز هم ادامه دارد. به نظر من الان هم هرچه ما داریم پیش میرویم، ضرب دست امام است. ایشان آنچنان این گوى را محکم پرتاب کرده، که حالا حالاها امثال بنده باید دنبالش بدویم. این مردم حرکت کردند. نسل به نسل هم دارد دست به دست میشود. امام در زمینه‌ى زن هم همین جور بود. امام نقش زنان را فهمید؛ والّا بودند بزرگانى از علما که ما با اینها بگومگو داشتیم، که اصلاً زنها در تظاهرات شرکت بکنند یا نکنند! آنها میگفتند زنها در تظاهرات شرکت نکنند. آن حصار محکمى که انسان به او تکیه میداد، خاطرجمع میشد، تا بتواند در مقابل اینجور نظراتى که از مراکز مهمى هم ارائه میشد، بایستد، حصار رأى امام و فکر امام و عزم امام بود. رحمت خداى متعال تا ابدالآبدین بر این مرد بزرگ باد. به هر حال نقش زنان، یک نقش بى‌بدیلى است. پس خود این نقش، اقتضاء میکند؛ چون آینده دارد. تازه از عمر انقلاب، سى و دو سال گذشته. سى دو سال براى یک انسان هم عمر جوانى است، چه برسد براى یک تاریخ. این نظام الهى باید صدها سال عمر کند. ما هنوز در اول جوانى‌اش هستیم. آینده احتیاج دارد به این حضور زنانه در مجموعه‌ى حضور ملى. پس بایستى ما راجع به مسئله‌ى زن و حفظ این ظرفیت که در جامعه‌ى ما وجود دارد، تلاش کنیم. »(14/10/90‍.) با توجه به سخنان رهبر معظم انقلاب باید در عین حضور در مجامع علمی رعایت دستورات الهی را بکنید. إن‌شاءالله با نظر به هدف مقدسی که دارید حجاب‌ها زودگذر خواهند بود. موفق باشید
2055
متن پرسش
سلام علیکم. با مطالعه متون دینی خصوصاً کتاب نهج البلاغه حضرت امیر به این نکته پی می بریم که باید از دنیا به قدر کفایت استفاده کرد( من اقل منها استکثر مما یومنه و من استکثر منها استکثر مما یوبقه /خطبه 111) اینجا سوالی پیش می آید که فرض کنید یک نفر میلیاردر است و نیازش به ماشین با یک پراید حل می شود در صورتی که توانایی خرید ماشینی با قیمت بالا را دارد حال اگر این فرد به خرید ماشین با قیمت بالا اقدام کند آیا گناه کرده؟(البته این یک مصداق است و کلا نظرتان درباره چگونگی استفاده از مال چیست؟)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ممکن است گناه نکرده‌ باشد ولی به سیره‌ی اخلاقی اولیاء و علماء مخلص نیز عمل نکرده‌. موفق باشید
2048
متن پرسش
- بسمه تعالی. سلام علیکم استاد عزیز. شاید این سوالی که مطرح می‌کنم درد دل خیلی از جوان‌هایی باشد که در مسیر در حال حرکت هستند. هدف هم درده دل است و هم این‌که بدانیم وظیفه‌ی ما در قبال این نوع برخوردها و نگرش‌های پدر و مادرمان چیست. پدر و مادر بنده به صورت کاملا کوچه بازاری دین‌داری می‌کنند، از جمله این‌که هر وقت رسیدن نماز می‌خوانند اما دغدغه دارند که قضا نشود و اگر شد طوری نیست،گاه گداری به نماز جماعت می‌آیند. هیچ شناخت معرفتی خاصی از دین ندارند که بشود برایشان مثلا مسائل قیامت را مطرح کرد یا مباحث شناخت امام را، معرفتشان به همین منبرهایی که در حسینه‌ها می‌روند خلاصه میشود که همین را هم دیگر کنار گذاشته‌اند چون جذابیتی برایشان ندارد(منبرهای شهرستان ما بسیار مملو از غلط است و حتی کسانی که مطرح می‌کنند خودشان به شدت گاهی اسیر گناه‌هایی هستند که مردم میدانند). وقتی برایشان از مرگ می‌گویی احساس میکنی دیگر دیر شده و حال و حوصله تغییر این روند را ندارند(این زندگی خصوصی خودشان بود، حال تاثیری که بر بنده می‌گذراند). این عزیزان دائما بنده را به علت مطالعه و نماز و دعا مورد تمسخر قرار می‌دهند، و می‌گویند این که کار نشد،دائما آدم اگر بخواهد به سخنانشان به صورت کامل عمل کند اسیر دنیایی می‌شود که نباید بشود، اگر با این‌ها به مهمانی بروی وقت بسیار زیادی را در مجالسی صرف می‌کنی که امکان شدید غیبت دارد، اگر غیبت نشد وقت زیادی تلف می‌شود،اگر نروی ناراحت می‌شوند. حتی اگر با خودشان به صحبت بنشینی،چون اصلا دغدغه‌ی گناه نکردن ندارند دائما غیبت می‌کنند و شاید ما مصداق گوش‌دادن به غیبت بشویم، حتی پا را از این فراتر گذاشته و در مسیر ما هم دخالت می‌کنند،از جمله این‌که حق نداری روزه بگیری، لاغر شدی، دیگر مطالعه بس است. این رابطه تنها به اینجا خلاصه نمی‌شود و دائما با یکدیگر درگیرند، دیگر خودتان به بقیه‌ی شئونات زندگی تأمیم بدهید. هدف گله اصلا نبود، می‌خواهم بدانم چگونه باید وظیفه‌ام را در قبال این نوع پدر و مادر انجام دهم؟آیا باید رویکرد رضایت والدین حتی به قیمت خراب شدن روحمان باشد؟ یعنی وقت عزیزمان را دائما صرف این کنیم که به خواسته‌های بدون اتمام والدین عمل کنیم؟ خواسته‌هایی که واقعا گاهی وقتی برای دعا و خلوت با خود نمی‌گذارد و وقتی می‌آیی با خود خلوت کنی می‌بینی خودی نداری (البته ناگفته نماند سعی تمام بر این است که توهینی نشود و حتی اگر اخمی بدون هیچ توهینی شد سریعا عذر خواهی می‌شود.) موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: انسان وقتی هدف مقدسی مثل قرب الهی در پیش رو داشته باشد بدون آن‌که ذرّه‌ای از آن هدف دست بردارد سعی می‌کند بهترین راه را برای رسیدن به آن هدف انتخاب کند و آن راه همان شریعت اسلامی است با همه‌ی زوایایی که شریعت الهی در خود دارد که از یک طرف می‌گوید: «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْنا» به انسان توصیه کردیم که نسبت به والدین خود احسان کند و نیکی روا دارد و از طرف دیگر می‌فرماید: «وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بی‏ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما» اگر متوجه حقیقت نیستند و شما را می‌خواهند از هدف مقدستان منحرف کنند از آن‌ها اطاعت نکنید. هنر یک جوان مسلمان آن است که بتواند این دو دستور را با همدیگر جمع کند و سینه‌ی خود را از این طریق گشاده نماید. مثل جوانانی که در زمان جنگ از یک طرف در مقابل حکم وَلیّ فقیه قرار داشتند و وجوب حضور در جبهه و از یک طرف در مقابل مخالفت صریح والدین. این‌ها بدون آن‌که با والدین خود تندی کنند در عین مدارا با آن‌ها بالاخره جبهه را می‌رفتند ،نهایتاً صورت مادرشان را می‌بوسیدند و می‌رفتند. شما هم باید در عین مدارا با والدین نسبت به وظیفه‌ی الهی خود که کسب معارف و انجام وظیفه‌ی شرعی است کوتاه نیایید و اوقات خودتان را ضایع نکنید ولی با مدارا و با بهانه‌های مختلف .آن وقت در خلوت خود نه‌تنها حال داری که دو چندان حال خواهی داشت. می‌گویند حق نداری روزه‌ی مستحبی بگیری، آن روزی که مستقیماً می‌گویند امروز روزه‌ات را بشکن، بشکن ،ولی جوع را ادامه بده، إن‌شاءالله به همان نتیجه که می‌خواستید با روزه برسید با جوع می‌رسید. این یک مثال بود تا ملاحظه کنید بالاخره شریعت الهی راه‌های مختلفی دارد که هرکدام در جای خود مسیر ما را روشن می‌کنند. موفق باشید
2044
متن پرسش
سلام.من چند سال پیش با مباحث شما آشنا شدم و بعد از آن فکر میکنم زندگیم دچار تغییر شد ولی خانواده با من مخالفت کردند و دوست نداشتند من اینطور شوم. ولی قبل از این چون مثل خودشون بودم کاری با من نداشتند با وجود اینکه خانواده ام از لحاظ دینی صفر هستند و تمامی امکانات زندگی ما از قبیل آب و گاز و برق و نان از راههای غیرشرعی بدست می آید. من تحمل کردم و ادامه تحصیل دادم تا تحصیلات دانشگاهیم تمام شود و در تمامی این سالها همیشه به فکر زمان برگشت به خانه و زندگی کردن در میان آنها بودم حتی چند بار برای کمک و راهنمایی به شما زنگ زدم و در جلسات شما حاضر شدم اما نتوانسستم با شما صحبت کنم.الان که دوسالی میشود که فارغ التحصیل شدم و شاغل شدم به شهرم برگشتم و برای رهایی از این حرام خواری و شرایط بی دینی تصمیم به زندگی مستقل(ازدواج)گرفتم ولی خانواده برای ازدواج من در موارد متعددی که خودم شخصا پیگیری کردم سنگ اندازی کردند و مانع شدند و میخواهند با نظر خودشان ازدواج کنم حالا با این شرایط چند سوال خدمت استاد گرانقدر داشتم1-با این شرایط چگونه میشود زندگی دینی داشت؟2-آیا زندگی اجباری در کنار آنها بدون رعایت کردن حلال و حرام الزامی است/3-در این دوسال که به شهر خودم برگشتم خیلی نادر به خواهر و برادر خود رفت آمد داشتم به دلایل ذکر شده آیا این شامل قطع رحم میشود اگر بله با حرام خواری آنها چکار میشود کرد؟4-چگونه میتوانم تنهایی بدون راضی بودن خانواده با یک خانم مومنه ازدواج کنم؟5-با تعدادی از بچه های شهر و محیط کار در راستای آنگاه که مباحث فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود شروع به کار کردیم ولی وقتی خانواده خود را میبینم ناامید و بی انگیزه میشوم .و این شرایط بیش از اندازه در زندگی دینی من تاثیر گداشته به طوریکه زمان دانشجویی در اصفهان شرایط روحی مناسبی داشتم ولی اکنون همه چیز را از دست داده ام و نماز شب که هیچ.نماز صبحم هم قضا میشود چون فکر میکنم با این آب و گاز وضو گرفتن و در این خانه نماز خواندن مشکل دارد.خواهشا راهنماییم کنید و مرا از این عذاب نجات دهید.در پایان به خاطر اینکه خیلی خلاصه و دست و پا شکسته خواستم همه چیز را بیان کنم و وقت شریفتان را گرفتم عدرخواهی میکنم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هنر شما آن باشد که در هر شرایطی نسبت به وظایف دینی کوتاه نیایید و راه‌کار آن را پیدا کنید. در هر حال باید در حدّ سهم خود حق دولت که حقوق ملت است از آب و برق و گاز که مثال زدید را بپردازید و در مورد قسمت دوم و سوم سؤال‌تان از مرجع تقلیدتان کسب تکلیف کنید. در مورد ازدواج با دختری مؤمن خداوند کمک می‌کند که إن‌شاءالله بدون درگیری با خانواده مسئله حل شود به آن‌ها بفهمانید که بالاخره بنده به دنبال دختری هستم که با عقیده‌ام هماهنگ باشد. بدون تندی و درگیری کار را دنبال کنید نتیجه می‌گیرید. در هر گوشه‌ای از زمین که هستید وقتی درست فکر کنید و از فعالیت‌های پوچ فاصله بگیرید خداوند راه‌های درست را جلو شما قرار می‌دهد و در آن صورت هرکجا که باشید با همه‌ی انسان‌های حقیقت‌شناس زندگی می‌کنید. ذهن خود را مشغول مشاجرات نکنید به فکر خودسازی باشید إن‌شاءالله کارها جلو می‌رود. متوجه این سخن حضرت علی«علیه‌السلام» باشید که فرمودند: «فَمَنْ صَحَّ دینُهُ و صَحَّ عَمَلُهُ اَشَدَّ بلائُه» هرکس دین او دین درستی باشد و عمل او نیز درست باشد بلای او شدیدتر است از آن‌چه به بقیه می‌رسد. موفق باشید
2030
متن پرسش
سلام علیکم! با تشکر از پاسخ شما به سوال بنده در مورد وضعیت زنان در عصر حاضر در سوال شماره 1987. اما اینکه شما فرموده اید در وضع حاضر نمی شود زنان خانه نشین باشند درست است. اما وضع مطلوب چیست!؟ از روایات اینطور برمی آید که وضع مطلوب وضعی است که دو تا نامحرم حداقل ارتباط ممکن را با هم داشته باشند. اگر ارتباط دو تا نامحرم صفر باشد که چه بهتر. اما اگر نشد ارتباط با شدت 1 بهتر از 2 است. شدت 2 بهتر از 3 است الی آخر. وقتی حضرت امیر ع در نامه 31 به فرزندشان می فرمایند اگر می توانی کاری کن همسرت نامحرمی بجز تو نشناسد یعنی چه!؟ وقتی روایت داریم که حتی زن مسجد نرود بهتر است و مسجد زن خانه اوست یعنی چه!؟ وقتی حضرت فاطمه س حتی در مقابل نابینا حجاب را رعایت می کنند یعنی چه!؟ وقتی روایت داریم که اگر نامحرمی جائی نشسته باشد و برخیزد تا زمانی که بدن او گرم است شما آنجا ننشینید یعنی چه!؟ یعنی حتی گرمای بدن نامحرم که الان دیگر اینجا نیست نیز به ما نخورد بهتر است. خود نامحرم که دیگر جای خود دارد. وقتی روایت داریم که پشت سر شیر و افعی راه برو اما پشت سر نامحرم راه مرو یعنی چه!؟ وقتی چند قدمی پشت سر نامحرم راه رفتن ممکن است مفسده داشته باشد به طریق اولی چند سال با نامحرم همکلاس بودن یا 30 سال با نامحرم در یک اداره هم اتاق بودن مفسده دارد. خلاصه از این روایات مطلبی برداشت می شود غیر از آنی که شما فرموده اید و حتی غیر از آنی که حضرت امام ره فرموده اند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همان‌طور که متوجه شده‌اید ارتباط با نامحرم حتی در کم‌ترین ارتباط زمینه‌ای می‌شود که قوه‌ی واهمه‌ی انسان به میدان بیاید و عنان نفس انسان را در دست بگیرد و لذا هراندازه انسان از نامحرم بیشتر فاصله بگیرد از واهمه فاصله گرفته و به حقایق عالمِ وجود بیشتر نزدیک شده. بنابراین اگر بتوانیم بدون آن‌که خود را از فعالیت‌های لازم حذف کنیم، کم‌ترین ارتباط را با نامحرم داشته باشیم بهتر است. عمده آن است که طوری عمل نکنیم که از زندگی بیرون بیفتیم. موفق باشید
2024
متن پرسش
سلام علیکم! با تشکر از پاسخ دوم شما به سوال بنده در مورد نحوه ارتباط با زنان فامیل. اما شما در سوال اول بنده در سوال شماره 1959 طوری صحبت کرده بودید که من اینگونه برداشت کردم که باید به زنان فامیل نگاه کرد. مثلا اینکه فرموده بودید:«چطور می‌شود انسان همسر برادرش را در خیابان ببیند و نشناسد، این یک مورد طبیعی نیست و حقوق آن خانم رعایت نشده است...» خوب این یعنی اینکه فرد باید به زن برادر خویش نگاه کند. و سایر موار پاسخ اول. اما در پاسخ دوم به شماره 1978 فرموده اید:«همچنان که دیدن نامحرم به معنای آن است که اراده کنیم او را ببینیم غیر از آن است که چشم ما به چهره ی او برخورد کند.» به نظر من این دو جواب تناقض دارد. بالاخره ما با اراده باید زن نامحرم را ببینیم یا خیر؟! اگر نباید ببینیم خوب وقتی نبینیم نمی شناسیم. پس آن دوست من که گفته بود من زن برادر خویش را دیدم ولی نشناختم طبیعی است. اما اگر این طبیعی نیست پس باید انسان زن نامحرم را ببیند. بالاخره کدام درست است!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: منظور بنده نگاه گذرا برای شناختن است. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!